ترور محمد (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منافقان تصمیم گرفتند وقتی
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از
تبوک بر میگردد در
عقبه وی را
ترور کنند.
منافقان، تصمیم بر
ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در
عقبه گرفتند:
لقد ابتغوا الفتنة من قبل وقلبوا لک الامور حتی جآء الحق وظهر امر الله وهم کـرهون.
آنها پیش از این (نیز) در پی
فتنه انگیزی بودند، و کارها را بر تو دگرگون ساختند (و به هم ریختند) تا آن که
حق فرا رسید، و فرمان
خدا آشکار گشت (و پیروز شدید)، در حالی که آنها
کراهت داشتند.
یحذر المنـفقون ان تنزل علیهم سورة تنبئهم بما فی قلوبهم قل استهزءوا ان الله مخرج ماتحذرون.
منافقان از آن
بیم دارند که سورهای بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان
خبر دهد. بگو: «
استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار میسازد!»
یحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد اسلـمهم وهموا بما لم ینالوا...
به
خدا سوگند میخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند در حالی که قطعا سخنان
کفر آمیز گفتهاند و پس از
اسلام آوردنشان،
کافر شدهاند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند... .
در اینکه فتنه پیشین منافقان (الفتنة من قبل) چیست، دو احتمال وجود دارد:
۱. فتنه انگیزی در
جنگ احد. ۲. فتنه آنان در ترور پیامبر گرامی
اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در بازگشت از
تبوک.
(برداشت براساس احتمال دوم است.)
گروهی از منافقان در جلسهای سری، برای
قتل پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
توطئه کردند که در هنگام برگشت از جنگ تبوک در یکی از گردنههای سر
راه به صورت ناشناس کمین کرده،
شتر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را
رم دهند و حضرت را به قتل برسانند. خداوند پیامبرش را از این نقشه آگاه ساخت.
در احتمالی منظور از «هموا بما لم ینالوا» تصمیم منافقان به کشتن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
رم دادن ناقه آن حضرت است.
خداوند به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هشدار میدهد که این اولین بار نیست که این گروه
منافق به سمپاشی و تخریب مشغول میشوند باید به خاطر بیاوری که آنها در گذشته نیز مرتکب چنین کارهایی شدند، و الان نیز از هر فرصتی برای نیل به مقصود خود استفاده میکنند، و چنین میگوید: این گروه منافقین قبلا هم میخواستند میان شما
تفرقه و پراکندگی ایجاد کنند (لقد ابتغوا الفتنة من قبل). و این اشاره به داستان جنگ احد است که
عبدالله بن ابی و یارانش از نیمه
راه باز گشتند و دست از یاری پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برداشتند، و یا اشاره به سائر مواردی است که توطئه بر ضد شخص پیامبر و یا افراد
مسلمین چیدند که
تاریخ اسلام آنها را ثبت کرده است. آنها کارها را برای تو دگرگون ساختند، نقشهها کشیدند تا اوضاع
مسلمانان را بهم بریزند و آنها را از
جهاد باز دارند و اطراف تو خالی شود (و قلبوا لک الامور). اما هیچیک از این توطئهها و تلاشها به جایی نرسید، و همه نقش بر
آب شد و تیرشان به
سنگ خورد سرانجام فتح و پیروزی فرا رسید و
حق آشکار گشت (حتی جاء الحق و ظهر امر الله). در حالی که آنها از پیشرفت و پیروزی تو ناراحت بودند (و هم کارهون).
اما خواست و
اراده بندگان در برابر اراده و
مشیت پروردگار کمترین اثری نمیتواند داشته باشد،
خدا میخواست تو را پیروز کند و آئینت را به سراسر
جهان برساند و موانع را هر چه باشد از سر راه بردارد و بالآخره این کار را کرد.
اما موضوع مهم این است که بدانیم آنچه در آیات فوق بیان شده همانند مطالب دیگر
قرآن اختصاصی به عصر و زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نداشته، در هر جامعهای گروهی منافق همیشه وجود دارند که سعی میکنند در لحظات حساس و سرنوشت ساز با سمپاشی و سخن چینی افکار مردم را به هم بریزند،
روح وحدت را از بین ببرند، و تخم
شک و تردید را در افکار بپاشند، اما اگر
جامعه بیدار باشد مسلما با یاری پروردگار که
وعده پیروزی به دوستانش داده است همه نقشههای آنها خنثی میشود و توطئههایشان در
نطفه خفه میگردد، به شرط اینکه مخلصانه جهاد کنند و با هوشیاری و دقت مراقب این دشمنان داخلی باشند.
نافرجام ماندن توطئه ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ناحیه
کافران در
مکه، شایسته یادآوری میباشد:
واذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک... و یمکرون و یمکر الله والله خیر المـکرین.
(به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه میکشیدند که تو را به
زندان بیفکنند، یا به
قتل برسانند، ... و خداوند هم
تدبیر میکرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیر کنندگان است!
بعضی معتقدند که این
آیه و پنج آیه بعد از آن، در مکه نازل شده است چون اشاره به جریان
هجرت پیامبر میکند، ولی طرز بیان آیه
گواهی میدهد که بعد از هجرت نازل گردیده است چون به شکل بازگویی حادثه گذشته است، بنابراین آیه اگر چه اشاره به جریان هجرت دارد ولی مسلما در
مدینه نازل شده و بازگو کننده یک خاطره بزرگ و
نعمت عظیم پروردگار بر پیامبر و مسلمانان است نخست میگوید:
بخاطر بیاور زمانی را که
مشرکان مکه نقشه میکشیدند که تو را یا به زندان بیفکنند و یا به قتل رسانند و یا
تبعید کنند (و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک). کلمه مکر، در
لغت عرب به معنی تدبیر و چاره اندیشی و طرح نقشه است نه به معنی معروفی که در فارسی امروز دارد، همانطور که حیله، نیز در لغت به معنی چاره اندیشی است. ولی در فارسی امروز به معنی نقشههای مخفیانه زیانبخش بکار میرود.
سپس اضافه میکند: آنها
نقشه میکشند و چاره میاندیشند، و خداوند هم چاره جویی و تدبیر میکند و او بهترین چاره جویان و مدبران است (و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین).
اگر در حادثه هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درست بیندیشیم به این نکته برخورد میکنیم که آنها حداکثر نیروی فکری و جسمانی خویش را برای نابود کردن
پیامبر اسلام به کار بردند، و حتی پس از آنکه پیامبر از چنگال آنها بیرون رفت یکصد
شتر که در آن روز سرمایه عظیمی بود برای یافتن پیامبر
جایزه تعیین کردند و افرادی بسیار بخاطر
تعصب مذهبی و یا بدست آوردن این جایزه بزرگ کوهها و بیابانهای اطراف مکه را زیر پا گذاردند، و حتی تا دم در
غار آمدند ولی خداوند با یک وسیله بسیار ساده و کوچک (چند تار
عنکبوت) همه این طرحها را نقش بر آب کرد، و با توجه به اینکه مسئله هجرت سر آغاز مرحله نوینی از تاریخ
اسلام بلکه
تاریخ بشریت بود نتیجه میگیریم که خداوند بوسیله چند تار عنکبوت مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد! این منحصر به جریان هجرت نیست بلکه تاریخ
انبیاء نشان میدهد که همواره خداوند برای در هم کوبیدن گردنکشان از سادهترین وسائل استفاده میکرده گاهی از وزش
باد، و زمانی از انبوه پشهها، و گاهی از
پرنده کوچک
ابابیل، و مانند اینها، تا ضعف و ناتوانی
بشر را در برابر
قدرت بی پایانش آشکار سازد، و او را از
فکر طغیان و سرکشی باز دارد.
نافرجام ماندن نقشه ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از سوی منافقان، به وسیله نزول
وحی بود:
یحذر المنـفقون ان تنزل علیهم سورة تنبئهم بما فی قلوبهم قل استهزءوا ان الله مخرج ما تحذرون.
منافقان از آن
بیم دارند که سورهای بر ضد آنان نازل گردد، و به آنها از اسرار درون قلبشان خبر دهد. بگو: «
استهزا کنید! خداوند، آنچه را از آن بیم دارید، آشکار میسازد!»
یحلفون بالله ما قالوا ولقد قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد اسلـمهم و هموا بما لم ینالوا وما نقموا...
به خدا
سوگند میخورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفتهاند در حالی که قطعا سخنان کفرآمیز گفتهاند و پس از اسلام آوردنشان،
کافر شدهاند و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند.
خدای تعالی در این آیات اسرار منافقان را فاش کرده میفرماید:
«یحلفون بالله ما قالوا...» اینان به
دروغ سوگند میخورند که این سخنان را نگفته اند... و به دنبال آن
قسم میخورد که چنین نیست و آن سخن را گفتهاند، زیرا «لام» در جمله «لقد قالوا» لام قسم است، و منظور از «کلمه کفر» هر کلمهای است که بوسیله آن نعمتهای الهی انکار شود، و آنها چنان بودند که در
دین اسلام طعنه میزدند. «و کفروا بعد اسلامهم» و پس از اظهار اسلام
کفر ورزیدند، یعنی کفر باطنی ایشان آشکار شد.
«و هموا بما لم ینالوا» در این جمله سه قول است:
۱.
کلبی و
مجاهد و دیگران گفتهاند: یعنی در
شب عقبه تصمیم به
قتل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
رم دادن
شتر آن حضرت گرفتند.
۲.
قتاده و
سدی گفتهاند: یعنی آهنگ بیرون کردن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را از مدینه کردند ولی نتوانستند منظور خود را عملی کنند.
۳.
جبائی گفته یعنی در صدد ایجاد
اختلاف و دو بهمزنی میان اصحاب آن حضرت بر آمدند.
این آیات به ذکر یک خصوصیت دیگری از خصوصیات منافقین و زشتی دیگری از زشتیها و جرائم آنان میپردازد که همواره سعی داشتند با پرده
نفاق آن را بپوشانند. آنان کمال مراقبت را داشتند که مبادا آن زشتی از پرده بیرون بیفتد و سورهای از
قرآن درباره آن نازل شود و نقشه شوم آنان را نقش بر
آب کند.
این آیات
خبر میدهد از اینکه منافقین جمعیتی معتنابهی بودهاند، چون میفرماید:
ان نعف عن طائفة منکم نعذب طائفة، اگر ما از طائفهای از شما بگذریم طائفه دیگری از شما را
عذاب خواهیم کرد.
و نیز دلالت دارد بر اینکه منافقین با یک باند دیگری از منافقین ارتباط داشتهاند، چون میفرماید: المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض،
مردان و
زنان منافق با یکدیگر ارتباط دارند،
و نیز دلالت دارد بر اینکه همه ادعای مسلمانی و
ایمان داشتند، حتی آن روزی که
زبان به کلمه
کفر باز کردند و کفر درونی خود را بیرون ریختند، چون آیه، قد کفرتم بعد ایمانکم، بخوبی بر این معنا دلالت دارد.
و نیز بر میآید همه برای پیاده کردن نقشهای که با هم ریخته بودند فعالیت میکردند و در موقع طرح آن به کفر خود تصریح کرده و تصمیم بر امر بزرگی گرفته بودند، که خدای تعالی میان آنان و انجام تصمیمشان حائل شد و امیدشان ناامید و نقشهها و فعالیتهایشان خنثی گردید، و این معنا را از آیه، و لقد قالوا کلمة الکفر و کفروا بعد اسلامهم و هموا بما لم ینالوا
بخوبی میتوان فهمید.
و نیز بر میآید که پارهای از حرکات و عملیات که از تصمیم خطرناک آنها حکایت کند از ایشان سرزده بود، که وقتی بازخواست شدند این چه کاری بوده که کردید
بهانه آوردهاند به عذری که بدتر از
گناه بوده و این معانی را از آیه، و لئن سالتهم لیقولن انما کنا نخوض و نلعب
می توان استفاده کرد.
پس خلاصه آیات این میشود: جماعتی از کسانی که با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بیرون آمدند
توطئه چیدند که آسیبی به آن حضرت برسانند، و در همین موقع بود که به کلمات کفرآمیزی که کفر ایشان را بعد از آنکه اسلام آورده بودند ثابت میکرد، سخن گفته، آن را مخفی داشتند، آن گاه تصمیم گرفتند نقشهای که برای کشتن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم چیدهاند پیاده کنند، یا بدون خبر بر سرش بریزند، و یا به نحوی دیگر آن حضرت را به قتل برسانند، خداوند کید ایشان را باطل نمود و رسواشان کرد، و پرده از روی اسرار خطرناکشان برداشت، بعد از آنکه مورد بازجویی قرار گرفتند گفتند: ما داشتیم آهسته با هم
صحبت و
بازی میکردیم، خدای تعالی به زبان پیغمبرش مورد عتابشان قرار داد که شما
خدا را
مسخره و
آیات او و پیغمبرش را
استهزاء میکنید، آن گاه تهدیدشان میکند به اینکه اگر
توبه نکنند عذاب خواهند شد و پیغمبرش را امر میکند تا به
جهاد علیه ایشان و علیه
کفار قیام کند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۵۳۵، برگرفته از مقاله «ترور محمد».