• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌امیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





بنی‌امیه تیره‌ای مشهور از قریش، صاحب منصب در حرمین شریفین و موجب حرمت‌شکنی در آن دو هستند. برخاستن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بنی‌هاشم، رشک و حسادت برخی تیره‌های قریش مانند بنی‌امیه را برانگیخت که موجب شد تا در برابر دعوت رسول خدا واکنشی سخت نشان داده و از هیچ کوششی برای مهار یا انحراف دعوت پیامبر دریغ نکنند؛ این دشمنی بعد از هجرت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه نیز ادامه یافت. مفسران، «شجره ملعونه» در قرآن و نیز برخی آیات دیگر را بر ویژگی‌ها و رفتار و کردار بنی‌امیه تطبیق کرده‌اند.
حکومت بنی‌امیه با خلافت معاویه در سال ۴۱ق آغاز شد و در سال ۱۳۲ق با شکست مروان بن محمد به پایان رسید. در دوران سلطه حدود ۹۰ ساله امویان، ۱۴ تن حکومت کردند. قیام امام حسین (علیه‌السّلام)، شورش ابن زبیر، قیام توابین، قیام مختار، زید بن علی، یحیی بن زید، عبدالله بن معاویه و قیام‌های خوارج، از جمله تلاش‌های سیاسی شیعیان و خوارج بر ضد حکومت امویان بود. سرانجام حکومت بنی‌امیه در سال ۱۳۲ق به پایان رسید.
امویان با بهره‌گیری از فضاهای سیاسی و عبادی حج اهتمام داشتند تا برای کسب مشروعیت دینی، به قوام حکومت خویش بیفزایند. با توجه به خطر جدی حرمین برای امویان، آن‌ها می‌کوشیدند تا با تبدیل مکه و مدینه به مرکز لهو و لعب و بها دادن به رقاصان و کنیزکان آوازه خوان، از قداست حرمین بکاهند. سیاست بنی‌امیه در مدت حکومتشان به کارگیری خویشاوندانشان یا تیره‌های مهم قریش مانند بنی‌مخزوم برای اداره حرمین بود.

فهرست مندرجات

۱ - نسب‌شناسی
۲ - بنی‌امیه پیش از اسلام
       ۲.۱ - منصب قیادت
       ۲.۲ - پیمان حلف المطیبین
       ۲.۳ - روز عز الرکب
       ۲.۴ - ستیز بنی‌امیه با بنی‌مخزوم
       ۲.۵ - رقابت بنی‌امیه با بنی‌هاشم
۳ - مناسبات بنی‌امیه با پیامبر
       ۳.۱ - بنی‌امیه پس از رسالت پیامبر
       ۳.۲ - مسلمان شدن برخی از بنی‌امیه
       ۳.۳ - دشمنی بنی‌امیه بعد از هجرت
       ۳.۴ - بنی‌امیه و غزوه بدر
       ۳.۵ - بنی‌امیه و غزوه احد و احزاب
       ۳.۶ - بنی‌امیه و غزوه‌های دیگر
       ۳.۷ - کارگزاران بنی‌امیه
       ۳.۸ - فراوانی بنی‌امیه
۴ - بنی‌امیه در قرآن
۵ - بنی‌امیه در دوره خلفای نخستین
       ۵.۱ - بنی‌امیه و خلافت ابوبکر
       ۵.۲ - بنی‌امیه و خلافت عمر
       ۵.۳ - بنی‌امیه و خلافت عثمان
۶ - مناسبات بنی‌امیه با امام علی
۷ - ƒحکومت امویان
       ۷.۱ - حکام مشهور
       ۷.۲ - شاخصه‌ها
       ۷.۳ - پایان حکومت اموی
۸ - امویان و حرمین شریفین
       ۸.۱ - معاویه
              ۸.۱.۱ - حج معاویه
              ۸.۱.۲ - اقدامات معاویه در کعبه
              ۸.۱.۳ - اقدامات معاویه در مدینه
       ۸.۲ - یزید
              ۸.۲.۱ - واقعه حره
              ۸.۲.۲ - علت واقعه حره
              ۸.۲.۳ - محاصره مکه
              ۸.۲.۴ - پایان خلافت آل ابیسفیان
       ۸.۳ - عبدالملک بن مروان
              ۸.۳.۱ - سرکوب ابن زبیر
              ۸.۳.۲ - فاجعه محاصره مکه
              ۸.۳.۳ - بازسازی کعبه
              ۸.۳.۴ - اقدامات عبدالملک در سیل مکه
              ۸.۳.۵ - کارگزاران عبدالملک
       ۸.۴ - ولید بن عبدالملک
              ۸.۴.۱ - اقدامات ولید در مکه
              ۸.۴.۲ - اقدامات ولید در مدینه
              ۸.۴.۳ - حج‌گزاری ولید
       ۸.۵ - سلیمان بن عبدالملک
       ۸.۶ - عمر بن عبدالعزیز
       ۸.۷ - دیگر خلفای اموی
۹ - فهرست منابع
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع


بنی‌امیه تیره‌ای ثروتمند، قدرتمند، پر جمعیت و دارای نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیار در آستانه ظهور اسلام در مکه و سپس در جهان اسلام بودند و جز چند سال، در طول حکومتشان (۴۱ق-۱۳۲ق) بر حرمین تسلط داشتند؛ بنی‌امیه از نسل امیة بن عبدشمس بن عبدمناف بن قصی هستند که نسبشان به عبدمناف جد سوم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌رسد.
[۴] هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۸-۱۹۹.
از میان فرزندان عبدشمس، یعنی امیه اکبر، امیه اصغر، نوفل، عبدامیه، حبیب، ربیعه، عبدالعزی و عبدالله، نسل امیه اکبر به بنی‌امیه شهرت دارند.
[۵] هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۸-۱۹۹.
افزون بر قریش، میان عرب قحطانی نیز تیره‌ای با نام بنی‌امیة بن زید بن قیس از زیر مجموعه‌های اوس یافت می‌شود که البته غیر مشهورند. بر پایه گزارشی، امیه برده‌ای رومی بود که عبدشمس با ملحق ساختن او به خود، وی را فرزند خویش خواند.
[۹] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۶.
[۱۰] ابن كثير، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۱.
برخی این سخن امیر مؤمنان علی (علیه‌السّلام): «لیس الصریح کاللصیق؛ پاکیزه‌ نسب مانند چسبیده شده نیست» را مؤید همین مطلب می‌دانند. امام این سخن را در پاسخ نامه معاویه نوشت که افتخار می‌کرد از فرزندان عبدمناف است. درباره فساد اخلاقی امیه، در منابع گزارشی بازتاب یافته است. بر پایه گزارشی، او همسرش را به ازدواج پسرش ابوعمرو در آورد که عقبة بن ابی‌معیط بن امیه نتیجه آن ازدواج بود.
فرزندان امیه به دو گروه «عنابس» و «اعیاص» تقسیم شده‌اند. حرب، ابوحرب، سفیان، ابوسفیان و بر پایه گزارشی، عمرو و ابوعمرو
[۲۰] هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۹.
به سبب مقاومتشان در نبرد عُکاظ، از جنگ‌های فجار، به عنابس (جمع عنبسه به معنای شیر) شناخته می‌شدند. از میان عنابس، تنها نسل حرب ادامه یافت. معاویة بن ابیسفیان و جانشینانش، یزید و معاویة بن یزید، که از سال ۴۱ تا ۶۴ ق بر جهان اسلام حکومت کردند، از عنابس و به «آل ابیسفیان» مشهور بودند. عنابس بعدها به زیر مجموعه‌هایی تقسیم شدند. تیره‌های بنوابان بن عثمان، بنوحیدر بن ولید، و بنوخالد بن یزید بن معاویه از آن جمله هستند.
عاص (عاصی)، ابوالعاص (ابوالعاصی)، عیص (عیصی)، ابوالعیص و عویص به دلیل تشابه در نام، به اعیاص شهرت یافتند. از عیص و عویص نسلی باقی نماند. شاخه مروانیان بنی‌امیه که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ق حکومت کردند، از اعیاص بودند.
[۳۶] هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۹.

ƒ

آن‌ها به سبب سکونت در پیرامون کعبه، از قریش بطائح بودند؛ در برابر قریش ظواهر که در اطراف مکه سکونت داشتند.
[۳۹] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۲.
بنی‌امیه تا آستانه ظهور اسلام به عنوان بنی‌ عبدشمس (عَبشَمی) شناخته می‌شدند و هنوز هویت مستقل نیافته بودند. آن‌ها در دوران جاهلی، از تاجران و توانگران قریش بودند. عبدشمس، جد بزرگ آنان، عامل پیمان تجارت قریش با حبشه یا عراق
[۴۵] بلنسی، محمد بن علی، مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۶.
و در زمره اصحاب ایلاف بود.
[۴۸] بلنسی، محمد بن علی، مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۵.
ابوسفیان (صخر) پسر حرب نیز در آستانه ظهور اسلام به عنوان رئیس کاروان‌های تجاری قریش با شام داد و ستد داشت.

۲.۱ - منصب قیادت

بنی‌امیه از میان مناصب مکه، قیادت (فرماندهی در نبردها و کاروان‌های تجارت) را که به دست قصی بن کلاب، جد چهارم پیامبر، در کنار برخی دیگر از مناصب پدید آمده بود، پس از عبدشمس و امیه به صورت موروثی در اختیار داشتند.
[۵۳] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲، دار احياء التراث العربی.
حرب بن امیه در نبرد فجار، فرمانده سپاه قریش بود. پس از او فرزندش ابوسفیان عهده‌دار این منصب شد.
[۵۵] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲، دار احياء التراث العربی.
حرب و ابوسفیان از داوران قریش شمرده شده‌اند. از دیگر شخصیت‌های معروف آن‌ها در این عصر، ابواُحیحه سعید بن عاص بن امیه است که وی را از دشمنان سرسخت پیامبر و از استهزاء کنندگان او برشمرده‌اند.
[۵۹] تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۲، ص۲۱۲.


۲.۲ - پیمان حلف المطیبین

بنی‌امیه به عنوان بخشی از بنی‌عبدمناف در درگیری این تیره با بنی‌عبدالدار و هم‌پیمانانشان برای تصدی مناصب کعبه که به انعقاد پیمان حلف المطیبین انجامید، حضور داشتند. از رقابت و فخرفروشی بنی‌عبدمناف با بنی‌سهم، از تیره‌های قریش، درباره شمار جمعیت تیره‌هایشان یاد شده و نزول سوره تکاثر را مربوط به این رویداد دانسته‌اند.

۲.۳ - روز عز الرکب

منابع از ستیز میان امیه و بنی‌زهره به سبب چشم‌چرانی امیه نسبت به کنیزان وهب بن عبدمناف یاد کرده‌اند و آورده‌اند که بنی‌عبدمناف که از رقیبشان قدرتمندتر بودند، تصمیم گرفتند که بنی‌زهره را از مکه بیرون کنند. این تصمیم با مخالفت بنی‌سهم، از تیره‌های قریش و خویشاوند بنی‌زهره، به نتیجه نرسید. از این روز با نام «یوم عِزّ الرَکب» (روز صلح) یاد شده است.

۲.۴ - ستیز بنی‌امیه با بنی‌مخزوم

نیز منابع از ستیز بنی‌امیه با بنی‌مخزوم، از دیگر شاخه‌های پر نفوذ قریش، گزارشی کوتاه و مبهم ارائه کرده‌اند. بر این اساس، فردی از کِنانه، هم‌پیمان مخزومی‌ها، با فردی از بنی‌زبید، هم‌پیمان بنی‌امیه، به تفاخر پرداختند. سپس گروهی از دو طرف همراه هم‌پیمانان خود کنار حِجر اسماعیل گرد آمدند و برتری خود را به رخ یکدیگر کشیدند. با اوج گرفتن ستیز، برای داوری نزد یکی از کاهنان به نام سطیح رفتند و او به سود بنی‌مخزوم حکم کرد. از ستیز بنی‌امیه با بنی‌عدی بن کعب نیز گزارشی در دست است.

۲.۵ - رقابت بنی‌امیه با بنی‌هاشم

رقابت بنی‌امیه با بنی‌هاشم از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین رخدادهای این خاندان است که ریشه آن به رقابت امیه، سر سلسله این خاندان، با‌ هاشم بازمی‌گردد. امیه که گویا به سبب کوشش‌های شایسته عمویش‌ هاشم در منصب سقایت و رفادت، به منزلت اجتماعی والای او رشک می‌برد، در رقابت با او تلاش‌هایی چون اطعام حاجیان انجام داد. سرانجام آن دو اختلاف خود را نزد کاهنی از خزاعه برای داوری بردند و تعهد سپردند تا در صورت محکومیت ۵۰ شتر را در مکه نحر نمایند و مردم را اطعام کنند و نیز ۱۰ سال از آن شهر بیرون روند. با داوری کاهن به نفع‌ هاشم، امیه به شام تبعید شد. شماری از پژوهشگران این گزارش را به افسانه تشبیه و آن را انکار کرده و عدم گزارش آن از سوی تاریخ‌نگارانی چون یعقوبی، ابن هشام و مسعودی را دلیل جعلی بودن آن دانسته‌اند.
[۷۸] نک: زرگری نژاد، غلام‌حسین، تاریخ صدر اسلام، ص۹۵.
همانند این گزارش درباره رقابت و حسادت حرب بن امیه به عبدالمطلب و محکومیت حرب در داوری میان آن دو نیز در دست است. بر پایه گزارشی، عبدشمس با‌ هاشم، جد اعلای پیامبر، همزاد بود و هنگام تولد، انگشت یکی بر پیشانی دیگر چسبیده بود. هنگام جداسازی آن دو، خون جاری شد و این زمینه دشمنی میان فرزندان آن‌ها را فراهم آورد.
بنی‌امیه در درگیری‌ها و اختلافات میان خاندان‌های بنی‌عبدمناف از پشتیبانی بنی‌نوفل بن عبدمناف و نیز برخی از بنی‌عبدشمس، هم‌پیمان بنی‌امیه، مانند عتبه و شیبه فرزندان ربیعة بن عبدشمس برخوردار بودند. در برابر، بنی‌مطلب بن عبدمناف کنار بنی‌هاشم قرار داشتند. در محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابی‌طالب چنین آرایشی مشاهده می‌شد. بنی‌امیه به رغم روابط خصومت‌آمیز و رقابت با بنی‌هاشم، گاه پیوندهایی با بنی‌هاشم داشتند. ازدواج‌ ام جمیل خواهر ابوسفیان با ابولهب عموی پیامبر از آن جمله است.
ƒ

برخاستن پیامبر از بنی‌هاشم، رشک برخی تیره‌های قریش مانند بنی‌امیه و بنی‌مخزوم را برانگیخت؛ زیرا آن‌ها بعثت پیامبر را سبب برتری موقعیت بنی‌هاشم ارزیابی کردند و بر پایه تعصب قبیله‌ای و از سر حسادت و رقابت، به رهبری ابوسفیان که در آن هنگام بزرگ بنی‌امیه به شمار می‌آمد، در برابر دعوت رسول خدا واکنشی سخت نشان دادند. رد پای سران بنی‌امیه را در بیشتر کوشش‌های قریش بر ضد پیامبر می‌توان یافت.

۳.۱ - بنی‌امیه پس از رسالت پیامبر

پس از آغاز رسالت وی، آن‌ها با همراهی دیگر قریش از هیچ کوششی برای مهار یا انحراف دعوت پیامبر فروگذار نکردند. گفت‌وگو با ابوطالب برای بازداشتن رسول خدا از دعوت خود،
[۹۰] طبری، ابن جرير، جامع البیان، ج۷، ص۲۶۵.
[۹۱] واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۱۴۴.
[۹۲] رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۷، ص۲۹۷-۲۹۸.
پیشگیری از طواف مسلمانان،
[۹۳] سيوطی، جلال‌الدين، الدر المنثور، ج۶، ص۴۰-۴۳.
محاصره اقتصادی بنی‌هاشم و مسلمانان در شعب ابی‌طالب
[۹۴] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۶.
و توطئه قتل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)
[۹۶] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱.
[۹۷] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰-۳۷۲.
از این کوشش‌ها است؛ نام برخی از بنی‌امیه میان مقتسمین (بازدارندگان حاجیان از دیدار با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مانند حنظلة بن ابیسفیان و هم‌پیمانانشان به چشم می‌خورد. از میان امویان، ابوسفیان، عقبة بن ابی‌معیط، ابواُحیحه، معاویة بن مغیرة بن ابی‌العاص (ازمقتولان پس از غزوه احد مروان و پدرش حکم بن ابی‌العاص (تبعیدی رسول خدا به طائف) و نیز‌ ام جمیل خواهر ابوسفیان
[۱۰۵] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۵.
از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند. بر پایه گزارشی، رسول خدا بنی‌امیه را از بدترین و شرورترین عرب و دشمن‌ترین آن‌ها در برابر بنی‌هاشم معرفی کرد.

۳.۲ - مسلمان شدن برخی از بنی‌امیه

به رغم مواضع ستیزآمیز بنی‌امیه با رسول خدا، چند تن از آنان در سال‌های نخست دعوت پیامبر مسلمان شدند. خالد از پیشگامان در اسلام و از کاتبان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و عمرو فرزندان سعید بن عاص، ابوحذیفة بن عتبه، عثمان بن عفان و‌ ام حبیبه دختر ابوسفیان، از همسران پیامبر، از آن جمله هستند.
[۱۲۰] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۳.
اینان و برخی هم‌پیمانانشان مانند بنی‌جحش به حبشه هجرت کردند.
[۱۲۲] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴.
ام کلثوم دختر عقبة بن ابی‌معیط نیز پس از حدیبیه (۶ق-۷ق) به مدینه هجرت کرد.

۳.۳ - دشمنی بنی‌امیه بعد از هجرت

دشمنی بنی‌امیه در پی هجرت پیامبر به یثرب ادامه یافت. آن‌ها پس از پیمان عقبه دوم (۱۳ بعثت) و هجرت مسلمانان به آن شهر، اموال بنی‌جحش از هم‌پیمانان خود را مصادره کردند. ابوسفیان رئیس بنی‌امیه نیز با ارسال نامه‌ای به یثرب، انصار را به سبب پناه دادن به رسول خدا نکوهش کرد. نقشه ترور رسول خدا از سوی ابوسفیان پس از غزوه بنی‌نضیر (۴ق) از دیگر کوشش‌های آن‌ها بود که به نتیجه نرسید.

۳.۴ - بنی‌امیه و غزوه بدر

بنی‌امیه در دوره مدنی پیامبر، در همه توطئه‌ها و کوشش‌های نظامی و سیاسی بر ضد او میدان‌دار بودند. ابوسفیان رهبری و فرماندهی قریش را جز در نبرد بدر (۲ق) که وی به عنوان رئیس کاروان تجاری قریش به شام غایب بود، بر عهده داشت. در این غزوه نیز که در غیاب ابوسفیان رخ داد، کسانی از بنی‌عبدشمس و بنی‌امیه و هم‌پیمانانشان شرکت داشتند و چند تن از آن‌ها مانند حنظلة بن ابیسفیان، عقبة بن ابی‌معیط، عتبه و شیبه فرزندان ربیعه، ولید بن عتبه، و نیز عاص و عبیده پسران سعید بن عاص به قتل رسیدند و ۱۲ تن از آنان از جمله عمرو بن ابیسفیان و حارث بن ابی‌وجزه و ابوالعاص بن ربیع عبشمی به اسارت درآمدند. ابن هشام اسیران هم‌پیمان او را هفت تن یاد کرده است. این نبرد دشمنی بنی‌امیه با بنی‌هاشم را از این رو که برخی از آن‌ها به دست امام علی (علیه‌السّلام) کشته شده بودند، شدت بخشید و کینه آن‌ها تا زمان‌های بعد نیز باقی ماند.

۳.۵ - بنی‌امیه و غزوه احد و احزاب

پس از غزوه بدر، روابط بنی‌امیه با پیامبر وارد مرحله‌ای تازه‌ای شد؛ زیرا کشته شدن بزرگانی از بنی‌مخزوم و بنی‌عبدشمس و برخی دیگر از تیره‌های قریش، به ابوسفیان این امکان را داد تا افزون بر رهبری بنی‌امیه، به رهبری قریش هم برسد. وی به عنوان وارث منصب قیادت، در نبردهایی بزرگ مانند اُحد و احزاب هدایت سپاه قریش را بر عهده داشت. همسر او هند دختر عتبه در نبرد احد نقشی مهم در به شهادت رساندن حمزه عموی پیامبر ایفا کرد. بر پایه سخنی، یکی از امویان مدعی به شهادت رساندن او بود. گفته‌اند معاویة بن مغیرة بن ابی‌العاص اموی جسد حمزه را مُثْله کرد.

۳.۶ - بنی‌امیه و غزوه‌های دیگر

ابوسفیان بزرگ امویان که نقش اصلی را در فرماندهی احزاب (۵ق) داشت، پس از ناکامی در آن نبرد
[۱۵۷] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۵.
به ناچار همراه قریش تن به مصالحه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در غزوه حدیبیه (۶ق) داد. پس از نقض این پیمان از سوی قریش، ابوسفیان تلاش‌هایی از جمله سفر به مدینه، برای تجدید پیمان با رسول خدا به کار بست. بی‌نتیجه ماندن این کوشش‌ها به فتح مکه به سال هشتم ق انجامید.
[۱۶۱] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۷.
پیامبر در این غزوه با توجه به نفوذ ابوسفیان، خانه او را از مکان‌هایی خواند که مردم با پناهنده شدن به آن‌ها، در امان خواهند بود. نیز درباره بنی‌امیه گذشت فراوان نشان داد و با صدور فرمان عفو عمومی، قریش از جمله بنی‌امیه را با عنوان «طُلَقاء» (آزاد شدگان) مخاطب ساخت. بدین ترتیب، بنی‌امیه پس از ۲۱ سال موضع‌گیری ستیزآمیز بر ضد پیامبر، با او بیعت کردند و مسلمان شدند؛ بنی‌امیه در غزوه‌های حُنین و طائف
[۱۶۸] ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۶.
که پس از فتح مکه انجام شد، حضور داشتند. در نبرد حُنین، پیامبر به چند تن از چهره‌های اموی مانند ابوسفیان و پسرانش یزید و معاویه، طُلیق بن سفیان بن امیه و فرزندش حکیم بن طلیق
[۱۷۱] هروی، ابن سلام، النسب، ص۲۰۱.
و خالد بن اسید، غنایمی برای تالیف قلوب آن‌ها بخشید. از این رو، آن‌ها را در شمار «مؤلفة قلوبهم» دانسته‌اند.

۳.۷ - کارگزاران بنی‌امیه

پیامبر از میان بنی‌امیه افرادی را به عنوان کارگزار خود در شهرها و مناطق گوناگون برگزید. عتاب بن اسید (۸ق-۱۰ق) در مکه، عمرو بن سعید بن عاص در وادی القری و پسرانش ابان و خالد بن سعید در مناطقی از یمن یا بحرین و ابوسفیان به عنوان مامور گردآوری خراج نجران، از آن جمله هستند.

۳.۸ - فراوانی بنی‌امیه

پس از فتح مکه، برخی از بنی‌امیه به مدینه مهاجرت کردند. در پایان خلافت عثمان (حک: ۲۳ق-۳۵ق) که خود از امویان بود، شمار بنی‌امیه با موالی او در این شهر حدود ۱۰۰۰ تن دانسته شده است. با گسترش فتوحات، بنی‌امیه افزون بر شام، محل حکمرانی یزید بن ابیسفیان و برادرش معاویه و جانشینان وی، در عراق
[۱۹۴] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۹۵.
و مناطقی از شمال آفریقا نیز حضور یافتند. از دومین نیمه سده دوم ق یکی از مراکز عمده گرد آمدن آن‌ها‌ اندلس بود. امویان در آنجا حکومتی تاسیس کردند که نزدیک به سه سده پابرجا بود.


مفسران آیاتی از قرآن را بر ویژگی‌ها و رفتار و کردار بنی‌امیه تطبیق کرده یا آن‌ها را سبب نزول این آیات دانسته‌اند. این آیات هم مکی و هم مدنی هستند.
[۲۰۲] نک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۱۳۲-۱۵۷.
«شجره ملعونه» در آیه ۶۰ سوره اسراء و «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ» در آیه ۳ سوره قدر که بر طول مدت حکومت بنی‌امیه تطبیق شده، از آن جمله هستند. البته برخی آیات را تنها درباره بعضی از بنی‌امیه مانند ابوسفیان دانسته‌اند؛ چنان‌که در سبب نزول افزون بر ۲۵ آیه از او یاد شده که همه آن‌ها بر نقش منفی وی در برابر پیامبر تاکید دارند. درباره حکم بن ابی‌العاص اموی نیز آیاتی نازل شده است.
افزون بر آیات، روایاتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره بنی‌امیه همانند «ویل لبنی‌امیه» گزارش شده که زمان صدور آن به طور دقیق روشن نیست. اگر این سخنان پیش از اسلام آوردن آن‌ها باشد، تاییدی بر دشمنی پیشین آن‌ها با رسول خدا است. این احتمال نیز وجود دارد که پیشگویی او درباره رفتار بنی‌امیه در زمان‌های بعد باشد، چنان که این سخن حضرت را می‌توان ناظر بر عملکرد بنی‌امیه در دوره‌های پسین دانست: «هرگاه فرزندان ابوالعاص به شمار ۳۰ یا ۴۰ تن برسند، سرزمین‌های خدا را چون مِلْک شخصی زیر فرمان و بندگان خدا را چاکران و دین خدا را به دغل‌بازی خواهند گرفت.»
ƒ

اکنون به بررسی عملکرد و جایگاه بنی‌امیه در دوران خلفای نخستین می‌پردازیم:

۵.۱ - بنی‌امیه و خلافت ابوبکر

ابوسفیان پس از خلافت یافتن ابوبکر، به مخالفت با او پرداخت و به امام علی (علیه‌السّلام) پیشنهاد مخالفت بر ضد وی را داد و به پشتیبانی بنی‌امیه و قریش از او و تامین منابع مالی و نیروی انسانی تعهد سپرد؛ اما آگاهی امام از نیّت سوء او این توطئه را ناکام گذاشت. ابوبکر با پیشنهاد عمر که خطر ابوسفیان را گوشزد کرد، با بخشیدن زکات نجران به ابوسفیان که خود وی گرد آورده بود، او را با خود همراه کرد. به‌ کارگیری یزید بن ابیسفیان به عنوان فرمانده بخشی از سپاه مسلمانان در شامات و نیز کاتب قرار دادن عثمان از چهره‌های اموی در خلافت ابوبکر را می‌توان از امتیازهای کسب شده بنی‌امیه برای همکاری با دستگاه خلافت به شمار آورد.

۵.۲ - بنی‌امیه و خلافت عمر

بنی‌امیه در خلافت عمر دارای منزلت بودند؛ چنان‌که دو تن از فرزندان ابوسفیان در شمار کارگزاران او قرار داشتند. پس از مرگ یزید بن ابیسفیان، به جای او برادرش معاویه امیر شامات شد و این موجب گشت تا بنی‌امیه موقعیت خود را در بخشی از حاکمیت استوار کنند. توجه ویژه عمر به معاویه سبب شد تا وی بعدها تسلط خود بر مردم را برآمده از منزلتش نزد این خلیفه معرفی کند. عمر به رغم مشاطره اموال کارگزارانش، از معاویه بازخواست نکرد. از این رو، به نظر می‌رسد عمر در دوران خلافتش نتوانست یا نخواست با استبداد و فزون‌خواهی معاویه رویارویی کند. بدین‌سان، وی زمینه را برای حکومت امویان فراهم ساخت.

۵.۳ - بنی‌امیه و خلافت عثمان

خلیفه دوم به رغم آگاهی از تمایلات قبیله‌ای عثمان و هراس در این زمینه، وی را از اعضای شورای شش نفره خلافت قرار داد. بنی‌امیه هنگام تشکیل این شورا برای انتخاب خلیفه، در حمایت از عثمان و رقابت با بنی‌هاشم با افرادی چون عمار که از علی (علیه‌السّلام) حمایت می‌کرد، به بحث پرداختند و وی را دشنام دادند. ابوسفیان در آغاز خلافت عثمان با این باور که خلافت در جایگاه خود قرار گرفته است، به بنی‌امیه سفارش کرد که خلافت را همچون گوی به افراد بنی‌امیه بسپارند و نگذارند از این خاندان بیرون رود. پیامد انتخاب عثمان، قدرت‌گیری بیشتر امویان بود. آن‌ها در روزگار عثمان، هم بیت المال را در دست گرفتند و هم شمشیر سلطان را که حاکی از قبضه همه امور سیاسی، نظامی و مالی دستگاه خلافت بود.
[۲۳۵] جرداق، جورج، الامام علی صوت العدالة الانسانیه، ج۴، ص۲۷-۲۸.
[۲۳۶] حسین، طه، الفتنة الکبری، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰.
این خلیفه با اتکا به بنی‌امیه، صحابه گرانقدری چون ابوذر، عمار و ابن مسعود را آزرد. سرانجام عملکرد نامناسب کارگزاران عثمان که بیشتر از خویشاوندان وی بودند، میان مسلمانان نارضایتی برانگیخت و منجر به قیام و گرد آمدن آن‌ها بر ضد عثمان در مدینه شد. در این رخداد، بر خلاف معاویه که در اعزام نیرو برای حمایت از عثمان و بر خلاف دستور وی تعلل کرد، امویان ساکن در آن شهر از عثمان حمایت کردند و حتی با طولانی شدن محاصره، تصمیم گرفتند عثمان را شبانه به مکه بفرستند که با آگاهی قیام کنندگان، تدبیرشان نافرجام ماند. با قتل عثمان، برخی از بنی‌امیه ساکن در مدینه، بیم‌ناکانه نخست به‌ ام حبیبه دختر ابوسفیان و همسر رسول خدا پناه بردند و سپس به شام یا مکه گریختند.
ƒ

در آغاز خلافت امام علی، برخی از چهره‌های مشهور اموی مانند مروان، سعید بن عاص، ولید بن عقبه و معاویه از بیعت با امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) خودداری کردند و شماری از امویان در مکه نزد عبدالله بن حضرمی، هم پیمان بنی‌عبدشمس و کارگزار عثمان در آن شهر، رفتند و پس از پیوستن عبدالله بن عامر حکمران عثمان بر بصره به جمع آنان، خونخواهی عثمان را بهانه کردند و نبرد جمل را به سرکردگی عایشه و طلحه و زبیر برپا نمودند. برخی از بنی‌امیه در این نبرد سوگند یاد کردند تاامام علی (علیه‌السّلام) را به شهادت برسانند. صدور فرمان عفو عمومی امام علی (علیه‌السّلام)، موجب نجات مروان بن حکم اموی شد که مشاور و داماد عثمان و از نقش‌آفرینان در جمل بود و امام از دستیابی کوتاه مدت وی به حکومت در آینده خبر داد.
امویان ساکن در حجاز در پایان نبرد جمل در شام به معاویه پیوستند و او را در کوشش‌هایش بر ضد امام، از جمله نبرد صفین، یاری کردند.
[۲۵۲] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۸.
امیر مؤمنان فتنه آن‌ها را مخوف‌ترین فتنه‌ها
[۲۵۴] ابن هلال ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۷۷.
و امویان را آفت امت اسلامی معرفی کرد و اسلام آوردن آنان را بر پایه اکراه دانست. او از آن‌ها با تعابیری چون مکارترین و فاجرترین یاد کرد و از بنی‌هاشم با تعبیر افصح، اصبح، انصح و اسمح یاد نمود. نیز در نامه‌ای به معاویه، پلشتی‌های بنی‌امیه را یادآور شد.


بنی‌امیه (حک: ۴۱-۱۳۲ق) که با دسیسه‌هایی زمینه صلح با امام حسن (علیه‌السّلام) را فراهم ساخته بودند، بر همه قلمرو اسلامی چیره شدند. معاویه پایه‌گذار حکومتی شد که با دوره‌های پیش تفاوت‌های آشکار داشت و شباهتی میان آن و سیره پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حتی دو خلیفه اول دیده نمی‌شد. از این رو، دولت او را نه خلافت بلکه سلطنت دانسته‌اند.
[۲۶۴] نک: کتانی، عبدالحی، نظام اداری مسلمانان، ص۲۶.


۷.۱ - حکام مشهور

در دوران سلطه حدود ۹۰ ساله امویان، ۱۴ تن حکومت کردند که از میان آن‌ها معاویه و عبدالملک بن مروان و هشام بن عبدالملک به دلیل طولانی بودن حکومتشان (هر یک حدود ۲۰ سال) و عمر بن عبدالعزیز به سبب اتخاذ سیاست‌های اصلاحی همانند ممنوع ساختن سب و لعن امام علی و بازگرداندن فدک به اهل بیت (علیهم‌السّلام)
[۲۶۷] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۸۴.
از شهرت بیشتر برخوردارند.

۷.۲ - شاخصه‌ها

حکومت امویان شاخصه‌هایی چون تبدیل نظام خلافت به نظام استبدادی موروثی، برخورد تبعیض‌آمیز با غیر عرب و موالی، بی‌عدالتی
[۲۶۹] نک: مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۲.
و ستم بر رعیت به ویژه مخالفان، قداست بخشیدن به خلیفه و دستگاه خلافت، تقویت و ترویج جبرگرایی، و حمایت از مرجئه داشت.
[۲۷۰] نک: راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۱۰، ص۴۴.
در حکومت آن‌ها، دیوان‌های جدید با الهام از تشکیلات ایرانیان و رومیان تاسیس شد یا گسترش یافت. دیوان بَرید (پست امروزین)، خاتم (مهر) و رسائل از آن جمله هستند.
[۲۷۱] صاحبی نخجوانی، هندوشاه، تجارب السلف، ص۵۹.
در این دوره، با پدید آمدن منصب حجابت، دسترسی مردم به حاکم دشوار گشت.
[۲۷۲] ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۹۶.

امویان مناطق بسیار را در شرق و غرب قلمرو اسلام فتح کردند. در حکومت ولید بن عبدالملک (۸۵ق-۹۵ق) مسلمانان به فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلی، در آسیای مرکزی بر قبایلی از ترکان چیره شدند و مناطق گسترده را فتح کردند. در غرب نیز دامنه فتوحات آن‌ها از شمال آفریقا به غرب اروپا و اسپانیا و جنوب فرانسه و‌ اندلس به سال ۹۲ق رسید.

۷.۳ - پایان حکومت اموی

از چالش‌های داخلی پیش روی امویان در طول حکومت آنان، تلاش‌های سیاسی علویان، شیعیان و خوارج و در اواخر حکومت آن‌ها عباسیان بود که حرکت‌هایی را برضد بنی‌امیه به راه‌ انداختند. قیام امام حسین (علیه‌السّلام)، شورش ابن زبیر (حک: ۶۴-۷۳ق)، قیام توابین (۶۵ق)، مختار (۶۶ق-۶۷ق)، زید بن علی (۱۲۲ق)، یحیی بن زید، عبدالله بن معاویه و قیام‌های خوارج از جمله قیام ابوحمزه خارجی و تسلط کوتاه مدت وی بر حرمین شریفین به سال ۱۲۹ق از آن جمله است. سرانجام طومار حکومت بنی‌امیه را نهضت عباسیان با تکیه بر قوای خراسانی و با شعار «الرضا من آل محمد» به سال ۱۳۲ق در هم پیچید. با سقوط حکومت اموی، بسیاری از بنی‌امیه به دست عباسیان کشته شدند و یکی از امویان به نام عبدالرحمن بن معاویه از شام به‌ اندلس گریخت و به سال ۱۳۸ق حکومتی تاسیس کرد که به حکومت امویان‌ اندلس شهرت یافت و تا ۴۲۲ق حدود سه سده دوام آورد.
ƒ

امویان به حرمین شریفین از این رو که برخی تلاشگران سیاسی و رقبای بنی‌امیه در آن جا حضور داشتند و نیز برای کسب مشروعیت، اهتمام داشتند تا با بهره‌گیری از فضاهای سیاسی و عبادی حج افزون بر احراز مشروعیت دینی، به قوام حکومت خویش بیفزایند؛ جز در خلافت کوتاه مدت ابن زبیر (۶۵ق-۷۳ق) که بر حجاز و دیگر مناطق قلمرو اسلامی جز شام و مصر حکم می‌راند و نیز به سال ۱۲۹ق که خوارج ازارقه مدتی کوتاه بر آن استیلاء یافتند، این امویان بودند که بر حرمین تسلط داشتند. در مدت حکومت ایشان، حرمین شاهد رویدادهایی مهم و تکان دهنده بود. حضور مخالفان اموی در مدینه و حمایت‌های آن‌ها از امام علی (علیه‌السّلام) برای آن‌ها اهمیت داشت.
[۲۸۵] نک: بدر، عبدالباسط، التاریخ الشامل، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۸.
[۲۸۶] حافظ، علی، فصول من تاریخ المدینه، ص۲۲.
با توجه به خطر جدی حرمین برای امویان، آن‌ها می‌کوشیدند تا از قداست حرمین بکاهند. شاید کوشش آن‌ها برای تبدیل مکه و مدینه به مرکز لهو و لعب و بها دادن به رقاصان و کنیزکان آوازه خوان، در این مسیر صورت می‌گرفت. یزید بن عبدالملک (حک: ۱۰۱ق-۱۰۵ق) و پسرش ولید (حک: ۱۲۶ق) از آن جمله هستند.
سیاست بنی‌امیه در مدت حکومتشان به کارگیری خویشاوندانشان یا تیره‌های مهم قریش مانند بنی‌مخزوم برای اداره حرمین بود. امویان با گسترش دیوان برید و راه ارتباطی حجاز با شام،
[۲۸۸] سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۷۲.
در اشراف کامل بر حرمین کوشیدند. برخی خلفای اموی کوشش‌هایی در این دو شهر مقدس انجام دادند که عبارتند از:
‚

۸.۱ - معاویه

معاویه (حک: ۴۱-۶۰ق) به سال ۳۹ق در دوران خلافت امام علی (علیه‌السّلام) سپاهی را به فرماندهی بُسر بن ارطاة به حجاز گسیل داشت که با غارت و تهدید، برای معاویه بیعت گرفت. بُسر پس از ورود به مدینه، با تهدید مردم بر منبر مسجد نبوی
[۲۹۲] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۱.
و کشتار شماری از آن‌ها به قصد خون‌خواهی عثمان بیعت گرفت
[۲۹۴] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۲.
و همه مردم مدینه را به بهانه قتل عثمان تهدید به کشتار کرد.
[۲۹۷] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۱.
بر پایه گزارشی، بسر پس از تسلط بر مدینه، خانه ابوایوب، میزبان پیامبر، را به آتش کشید و ابوهریره را به عنوان حاکم آن شهر منصوب کرد. بسر سپس به مکه رفت و از مردم آن شهر برای معاویه بیعت گرفت.

۸.۱.۱ - حج معاویه

معاویه دو بار در سال‌های ۴۴ق و ۵۱ق در مراسم حج حضور یافت.
[۳۰۳] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۳.
وی امیران مکه را بیشتر از میان امویان مانند مروان بن حکم، سعید بن عاص، عبدالله بن خالد بن اسید، عمرو بن سعید بن عاص، عتبة بن ابیسفیان، ولید بن عتبة بن ابیسفیان، و عثمان بن محمد بن ابیسفیان برگزید. او با سفر به مکه به سال ۵۶ق مشکل مخالفت برخی بزرگان آن شهر با ولایت‌عهدی پسرش یزید را حل کرد.

۸.۱.۲ - اقدامات معاویه در کعبه

معاویه کوشش‌هایی سودمند همانند جاری ساختن چند چشمه در حرم انجام داد. چاهی در عُسفان و چاه شوذب، از موالی معاویه، از آن جمله هستند.
[۳۰۸] عبدالمومن بغدادی، صفی‌الدین، مراصد الاطلاع، ج۱، ص۱۴۲.
وی همچنین کعبه را با پارچه‌های قباطی که از مصر آورده شده بود، پوشاند.
[۳۱۰] زکی یمانی، احمد، موسوعة مکة المکرمه، ج۳، ص۵۰۱-۵۰۲.
در این دوره، از آنجا که برخی از سنگ نشانه‌های حرم (انصاب) از میان رفته بود، معاویه در نامه‌ای به مروان بن حکم، امیر مدینه، به وی دستور داد تا در صورت زنده بودن کُرز بن علقمه خزرجی که در مدینه می‌زیست، وی را مامور بازسازی انصاب کند.
[۳۱۱] ازرقی، محمد بن عبدالله،اخبار مکه، ج۲، ص۱۲۲.


۸.۱.۳ - اقدامات معاویه در مدینه

از کوشش‌های معاویه در مدینه این بود که به سال ۵۰ق قصد انتقال عصا و منبر پیامبر به شام را داشت؛ اما خورشید گرفتگی
[۳۱۳] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۶.
و یا سخنان برخی صحابه مانند جابر و ابوهریره، او را از تصمیمش منصرف کرد. او شش پله بر منبر رسول خدا افزود. همچنین در مدینه سدهایی ساخت؛ از جمله سدی میان مدینه و رحضیه، سدی به نام عنتر نزدیک کوه عیر نزدیک ذوالحلیفه و سدی نزدیک به صَبِر.
[۳۱۶] احمدعلی، صالح، حجاز در صدر اسلام، ص۱۴۰.
به گزارش سمهودی، مروان به دستور معاویه، از جنوب مدینه قناتی را به سوی شمال آن شهر کنار کوه احد جاری ساخت. در این میان، بدن برخی شهدای احد بیرون آمد و فرزندانشان به دفن آن‌ها پرداختند. بر پایه گزارشی دیگر، در سال ۴۹ق که سیل اجساد برخی شهدای احد را نمایان کرد، آن‌ها در جای دیگر دفن شدند. همچنین مروان با حفر قنات از پشت مسجد قبا، چشمه معروف به زرقاء را تا کنار مسجدالنبی روان ساخت. به گزارشی، معاویه مروان بن حکم را مامور کرد تا حُش کوکب را که عثمان در آن مدفون بود، به بقیع ملحق سازد. شماری از منابع این کار را به عثمان (حک: ۲۳-۳۵ق) و برخی بدون نام بردن از معاویه، آن را به بنی‌امیه نسبت داده‌اند. نیز آن‌ها سنگی را که به دست پیامبر بر قبر عثمان بن مظعون جمحی، از مسلمانان پیشگام، قرار گرفته بود، بر روی قبر عثمان بن عفان نهادند. از دیگر کارهای معاویه، دستور سنگفرش کردن بِلاط، بازار تا ورودی مسجد نبوی، و زمین‌های پیرامونی آن بود که به دست مروان در میان سال‌های ۴۲ق تا ۴۸ق صورت پذیرفت.
[۳۲۹] انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینه، ص۱۴۴.

‚

۸.۲ - یزید

در دوران حکومت کوتاه یزید (حک: ۶۱-۶۴ق) رویدادهایی مهم همچون ماجرای عاشورا، سرکوب قیام مردم مدینه (قیام حره) و حمله به مکه برای سرکوب ابن زبیر رخ داد که هر سه را می‌توان از علل سقوط امویان دانست. شاید یزید به سبب این بحران‌ها فرصت انجام حج را نیافت. به سال ۶۰ق عمرو بن سعید اموی و به سال ۶۱ و ۶۲ق ولید بن عقبه از امیران مکه، امیر الحاج بودند. از تلاش‌های عمرو، محدود کردن تحرک ابن زبیر بود که با موفقیت همراه نشد. ولید بن عتبة بن ابیسفیان از دیگر امیران مکه در این عصر بود. در اواخر حکومت یزید (۶۴ق) به سبب تحرکات ابن زبیر در مکه، مردم شام امکان حضور در آن شهر و موسم را نیافتند.
[۳۳۳] نک: مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۳.


۸.۲.۱ - واقعه حره

از کارهای فاجعه‌آمیز یزید در حرمین، فرستادن لشکری به مدینه (۶۳ق) به فرماندهی مسلم (مسرف) بن عقبه مری، محاصره و راهیابی به شهر، غارت و کشتار مردم مدینه و تجاوز به نوامیس بود که فاجعه حره نام یافت.

۸.۲.۲ - علت واقعه حره

علت این اقدام، قیام مردم مدینه بر ضد حکومت یزید و اخراج بنی‌امیه از شهر و نیزکینه امویان از انصار به دلیل حضور آن‌ها کنار امام علی (علیه‌السّلام) در نبرد جمل و صفین
[۳۴۰] دينوری، ابوحنيفة، الاخبار الطوال، ص۱۴۶.
[۳۴۱] بلاذری، احمد بن يحيى، انساب الاشراف، ج۵، ص۶۱-۶۲.
بود که خشم معاویه و امویان را برانگیخته بود. از این رو، معاویه هنگام مرگ به یزید سفارش کرد تا در صورت فراهم شدن زمینه مناسب، از مردم مدینه انتقام گیرد و مسلم بن عقبه مری را مامور این کار کند. گرایش برخی قیام کنندگان مدینه به ابن زبیر و ناسازگاری با یزید، علت دیگر حمله سپاه یزید به مدینه بود. یزید پیش از فاجعه حره، عمرو بن سعید، حاکم مکه و مدینه، را مامور دستگیری ابن زبیر کرد و او ۴۰۰ تن را بدین منظور به فرماندهی عمرو بن زبیر به مکه فرستاد. در نبردی کوتاه، فرمانده نیروهای اموی به اسارت نیروهای ابن زبیر درآمد. پس از رد پیشنهادهای مکرر یزید برای تسلیم ابن زبیر، وی با خلع یزید، همراهی مردم مدینه را نیز به دست آورد و موجب راندن امویان از مدینه شد.
[۳۵۴] ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۹.
از این رو، یزید مسلم بن عقبه را مامور حمله به مدینه کرد. وی در ۲۸ ذی‌حجه سال ۶۳ق با مردم مدینه جنگید و پس از پیروزی، به دستور یزید سه روز مدینه را در اختیار سپاه خود قرار داد و سپس از مردم شهر به عنوان بردگان یزید بیعت گرفت.
[۳۵۹] تاریخ خلیفه، ص۱۸۳.
[۳۶۰] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۹-۷۰.
بر پایه گزارشی، در این فاجعه ۱۷۰۰ تن از بزرگان انصار و مهاجر و از دیگر مردم ده هزار تن کشته شدند.

۸.۲.۳ - محاصره مکه

سپاه مسلم بن عقبه پس از مرگ مسلم که در مسیر لشکرکشی به مکه روی داد، به فرماندهی حُصَین بن نُمَیر کِنْدی مکه را محاصره کرد و کعبه را به منجنیق بست که پیامد آن آتش گرفتن پرده کعبه و ویران شدن دیوار آن بود. با مرگ یزید به سال ۶۴ق حصین به شام بازگشت و بدین ترتیب، محاصره ۶۴ روزه مکه شکسته شد و از این هنگام خلافت ابن زبیر آغاز شد و حدود نه سال تا ۷۳ق ادامه یافت. بر پایه گزارش‌هایی، به دستور یزید، خانه خدا با پارچه ابریشمی پوشانده شد. از او به عنوان کسی نام برده‌اند که برای کعبه خواجگانی را تعیین کرد.
[۳۶۹] کردی، محمدطاهر، التاریخ القویم، ج۴، ص۲۶-۲۷.
برخی این کار را به ابن زبیر یا افراد دیگر نسبت داده‌اند. پس از مرگ یزید، فرزندش معاویة بن یزید (حک: ۶۴ق) از این رو که ابن زبیر بر حرمین تسلط داشت، در آنجا نفوذ نیافت. نیز حکومت وی ناپایدار بود و حدود ۴۰ روز یا ۲ماه برقرار ماند.

۸.۲.۴ - پایان خلافت آل ابیسفیان

با کناره‌گیری معاویه از خلافت، حکومت از شاخه آل ابیسفیان به آل مروان انتقال یافت. نخستین خلیفه از این خاندان یعنی مروان بن حکم (حک: ۶۵ق) به سبب رویارویی با هواداران ابن زبیر در شام، فرصت نیافت در حرمین کوششی انجام دهد.
‚

۸.۳ - عبدالملک بن مروان

عبدالملک بن مروان (حک: ۶۵ق-۸۵ق) تا سال ۷۳ق از این رو که ابن زبیر بر مکه تسلط داشت و نیز به سبب قیام مختار و خوارج در عراق و بخش‌هایی از ایران، نتوانست به حرمین بپردازد. او شامیان را به سبب بیم از گرایش آن‌ها به ابن زبیر در ایام حج و بیعت با او، از رفتن به حج باز می‌داشت و در پاسخ به اعتراض ایشان، با یاری فتوای ابن شهاب زهری، از فقیهان شام و عالمان دربار، آن‌ها را به حج گزاردن در بیت المقدس و طواف پیرامون قبه‌ای که به دستور این خلیفه در مسجد الاقصی ساخته شده بود، تشویق می‌کرد. از این رو، شامیان اعمال حج را در روز عرفه و عید قربان در همان جا انجام می‌دادند.

۸.۳.۱ - سرکوب ابن زبیر

عبدالملک پس از تسلط بر عراق، هم‌زمان با تطمیع بزرگان و مراکز رهبری زبیریان در حجاز،
[۳۷۹] سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۴۵.
حجاج بن یوسف ثقفی را به سال ۷۳ق مامور سرکوب ابن زبیر در مکه کرد. بزرگان شام به پاس حرمت مکه، حاضر به پذیرش چنین کاری نبودند.
[۳۸۰] خواند امیر، غیاث‌الدین، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۱۴۹.
حجاج پس از محاصره طولانی مکه که مدت آن را هشت ماه و ۱۷ روز دانسته‌اند و با کشتن ابن زبیر به سال ۷۳ق توانست حجاز را دوباره زیر سلطه امویان درآورد.

۸.۳.۲ - فاجعه محاصره مکه

از فجایع ایام محاصره مکه، نصب منجنیق بر کوه‌های پیرامون مسجدالحرام بود که به کعبه سنگ افکند و به آن آسیب زد. افزون بر فروریختن دیوار مشرف بر چاه زمزم، کناره‌های کعبه نیز ویران و حجرالاسود از جای خود کنده شد. استفاده از گلوله‌های آتشین نیز پرده کعبه را سوزاند.

۸.۳.۳ - بازسازی کعبه

حجاج سه سال (۷۳-۷۵ق) افزون بر امارت حج، بر مکه و مدینه و حجاز نیز حکمرانی داشت.
[۳۹۵] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵.
وی در مدت امارتش، به دستور عبدالملک، کعبه را به سال ۷۴ق به صورت پیش از بازسازی ابن زبیر، بازسازی کرد. تفکیک حِجر اسماعیل از کعبه، پوشاندن کعبه با ابریشم، بازسازی نردبان داخلی کعبه و ایجاد اتاقکی برای آن (باب التوبه) و نیز تعمیر چاهی در مکه به نام یاقوته و احداث سدهایی در پیرامون مکه برای ذخیره آب، از جمله کوشش‌های حجاج در مکه بود. به دستور عبدالملک، حجاج در دوم کعبه (در غربی) را مسدود نمود و در بیت را از سطح زمین بالاتر برد و ستون میانی را از پایین تا بالا با ورقی از طلا پوشاند.
[۴۱۳] کردی، محمدطاهر، التاریخ القویم، ج۳، ص۴۷۲.
عبدالملک همچنین دو سایبان و دو قدح شیشه‌ای به کعبه اهدا کرد.

۸.۳.۴ - اقدامات عبدالملک در سیل مکه

عبدالملک پس از جاری شدن سیل در مکه (۸۰ق) به کارگزارش دستور داد تا در کم‌ترین زمان، بر کوچه‌ها سیل‌بند احداث کند. وی بدین منظور فردی نصرانی را روانه مکه کرد تا سیل‌بند مسجدالحرام را بسازد. احداث سیل‌بند بنی‌قراد معروف به بنی‌جمح و نیز سیل‌بندی در پایین شهر مکه و همچنین سیل‌بند سرای اویس در نحر الوادی از دیگر کارهایی است که به دستور عبدالملک در مکه انجام شد. وی به سال ۷۵ق چند تن از کهن‌سالان خزاعه، قریش و بنی‌بکر را مامور تجدید انصاب و نشانه‌های ویران شده حرم کرد.
[۴۱۷] ابن فهد، محمد بن عمر، اتحاف الوری، ج۲، ص۱۰۵.


۸.۳.۵ - کارگزاران عبدالملک

در دوران خلافت عبدالملک، فرزندش مسلمة بن عبدالملک، حارث بن خالد مخزومی و خالد بن عبدالله قسری بر مکه حکمرانی داشتند. عبدالملک بن مروان به سال ۷۵ق حج گزارد. عبدالملک به سال ۶۵ق حُبیش بن دلجه را برای حمله به مدینه تجهیز کرد که کاری از پیش نبرد. پس از تسخیر مکه، حجاج بن یوسف را امیر مدینه کرد. او با انصار رفتار ناشایست در پیش گرفت و آن‌ها را قاتلان عثمان خواند و بر دست و گردن بزرگان انصاری به سان بردگان داغ نهاد. وی مدینه را از آلوده‌ترین شهر‌ها و ساکنانش را خیانتکار‌ترین افراد به عبدالملک خواند. نیز احترام مردم مدینه به منبر و قبر مطهر رسول خدا را به سخره و ریشخند گرفت و سوگند خورد که اگر سفارش‌های خلیفه نبود، مدینه را ویران می‌کرد.
‚

۸.۴ - ولید بن عبدالملک

ولید بن عبدالملک (حک: ۸۵-۹۶ق) که در دوران حکومتش با بحران جدی روبه‌رو نبود، در قیاس با دیگر امویان، بیشترین کوشش‌ را در حرمین انجام داد. در مکه، برخی از این تلاش‌ها در روزگار حکمرانی خالد بن عبدالله قسری (به اختلاف، بین سال‌های ۷۵ق تا ۹۶ق) بر آن شهر انجام شد.

۸.۴.۱ - اقدامات ولید در مکه

ساختن برکه‌ای برای وضو با جاری ساختن آب از پیرامون مکه، تشکیل صف‌های نماز جماعت به صورت دایره‌ای پیرامون کعبه برای نخستین بار، اخراج عراقی‌ها از مکه به دستور ولید، و جدا ساختن مردان و زنان در حال طواف از کارهای او است. خالد نخستین بار در ماه رمضان کسی را روی کوه ابوقبیس گماشت که با صدای بلند مردم را از هنگام طلوع فجر آگاه کند.
[۴۳۷] سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۷۷.
خالد در دوران امارتش بر مکه دستور داد تا بر منبر به امام علی (علیه‌السّلام) دشنام دهند. نیز مردم را به اطاعت از بنی‌امیه برانگیخته، می‌گفت: اگر بدانم که این حیوانات زبان داشته باشند و از امویان اطاعت نکنند، آن‌ها را از حرم بیرون می‌کنم.
[۴۳۸] سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۵۰-۱۵۱.

ولید در سال ۹۳ق ۳۶۰۰۰ دینار برای خالد بن عبدالله قسری، حکمران خود در مکه، فرستاد تا در کعبه را طلاپوش سازد.
[۴۴۰] ابن فهد، محمد بن عمر، اتحاف الوری، ج۲، ص۲۴۸.
نیز سقف مسجدالحرام را ویران و بنای جدیدی روی پله‌ها و ستون‌هایی با زینت فسفساء، نوعی کاشی رنگارنگ، احداث کرد و ایوان‌هایی برای مسجد ساخت.
[۴۴۱] زکی یمانی، احمد، موسوعة مکة المکرمه، ج۳، ص۵۰۲.
درون مسجد را هم با سنگ‌های مرمر که از مصر و شام آورده بودند، سنگ‌فرش شد. وی همچنین دو هلال و یک تخت طلا به کعبه اهدا کرد.
[۴۴۲] نک: باسلامه، حسین عبدالله، تاریخ عمارة المسجد الحرام، ص۲۳.


۸.۴.۲ - اقدامات ولید در مدینه

از کارهای ولید در مدینه، ویران کردن خانه امام علی (علیه‌السّلام) و فاطمه (سلام‌الله‌علیها) در شرق مسجد نبوی و نیز حجره‌های همسران پیامبر و خرید منازل پشت مسجد و پیرامون آن در مساحت ۲۰۰ ذراع در ۲۰۰ ذراع و افزودن آن‌ها به مسجد بود. این کارها را به دستور او عمر بن عبدالعزیز که در این هنگام امیر حرمین بود، انجام داد. وی مسجد را با کاشی‌های ارسالی امپراتور روم که ولید از او درخواست کرده بود، زینت بخشید.

۸.۴.۳ - حج‌گزاری ولید

ولید در سال‌های ۷۸ق، ۷۹ق و ۹۱ق حج گزارد.
‚

۸.۵ - سلیمان بن عبدالملک

از سلیمان بن عبدالملک (حک: ۹۶ق-۹۹ق) اقدامی، ویژه در حرمین به ثبت نرسیده، جز آن که خالد بن عبدالله قسری را از حکمرانی مکه برکنار و طلحة بن داود حضرمی و سپس عبدالعزیز بن عبدالله بن خالد را امیر مکه کرد. خالد در دوران امارتش بر مکه، با عبدالله بن شیبه، از پرده‌داران کعبه، که در کعبه را در وقت غیر معمول باز کرده بود، برخوردی تند نمود و بر پایه گزارشی، به ضرب و شتم وی پرداخت که با شکایت پرده‌دار به خلیفه، خالد قصاص شد.
[۴۵۵] ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
سلیمان به سال ۹۸ق حج به جا آورد.
‚

۸.۶ - عمر بن عبدالعزیز

عمر بن عبدالعزیز (حک: ۹۹-۱۰۱ق) به عبدالعزیز بن خالد، امیر خود در مکه، نوشت تا از کرایه دادن خانه‌های مکه پیشگیری کند و خانه‌های ساخته شده در منا را ویران نماید؛ زیرا همه مکان‌های مکه، مسجد به شمار می‌آیند و نباید اجاره داده شوند. از این رو، مردم به صورت پنهان خانه‌هایشان را اجاره می‌دادند.
عمر بن عبدالعزیز برای پیشگیری از ورود چارپایان به درون مسجد نبوی، زنجیری بر باب الرحمه نصب کرد که آثار آن بر کناره‌های در تا سده نهم ق برجا بود.
‚

۸.۷ - دیگر خلفای اموی

از کوشش‌های خلفای پسین بنی‌امیه در حرمین، نشانی نیست، جز آن که از حج‌گزاری هشام بن عبدالملک به سال ۱۰۶ق و تصمیم ولید بن یزید (حک: ۱۲۵ق-۱۲۷ق) برای ساختن اتاقکی بر بام کعبه که در آن به نوشیدن شراب بپردازد، گزارشی در دست است. نیز در دوران خلافت مروان بن محمد (حک: ۱۲۷-۱۳۲ق) واپسین خلیفه اموی، ابوحمزه خارجی به سال ۱۲۹ق به مکه هجوم برد و با گریختن امیر اموی آن، عبدالواحد، شهر بدون درگیری به تصرف ابوحمزه درآمد و وی حدود ۴۰ روز در مکه ماند. با پایان یافتن موسم حج، میان حکمران اموی و ابوحمزه نبردی رخ داد که منجر به شکست سپاه اموی و گریختن آن‌ها شد اما نبرد بعد در جمادی‌الاولی ۱۳۰ق به شکست خوارج و فرار آن‌ها و قتل ابوحمزه انجامید.
[۴۷۲] مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۲.

امویان در حرمین صاحب منازل، باغ‌ها و املاک گوناگون بودند؛ از جمله باغی که معاویه در برابر یکصد هزار درهم از حسان بن ثابت شاعر در مدینه خرید و قصر بنی‌حُدَیله، از تیره‌های خزرج را در آن بنا کرد که چاه حاء در میان آن قرار داشت.
در دوران حکومت بنی‌امیه، حدود ۳۰ تن بر مدینه حکم راندند که بسیاری از آن‌ها اموی و از خویشاوندان یا تیره‌های مشهور قریش مانند بنی‌مخزوم بودند.


(۱) آثار المدینة المنوره، عبدالقدوس الانصاری، المکتبة العلمیه، ۱۴۰۶ق.
(۲) الآحاد و المثانی، ابن ابی‌عاصم (م،۲۸۷ق)، به کوشش باسم فیصل، ریاض، دار الدرایه، ۱۴۱۱ق.
(۳) اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد (م،۸۸۵ق)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة‌ام القری، ۱۴۰۸ق.
(۴) الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م،۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
(۵) اخبار مکه، الازرقی (م،۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۶) اخبار مکه، الفاکهی (م،۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
(۷) الارشاد، المفید (م،۴۱۳ق)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۸) اسباب النزول، الواحدی (م،۴۶۸ق)، قاهره، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق.
(۹) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) اسد الغابه، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۱۱) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۲) الاعلام، الزرکلی (م،۱۳۹۶ق)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۱۳) الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م،۳۵۶ق)، به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر.
(۱۴) الامام علی صوت العدالة الانسانیه، جورج جرداق، بیروت، دار و مکتبة الحیاة، ۱۹۷۰م.
(۱۵) الامامة و السیاسه، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، ۱۴۱۳ق.
(۱۶) الانباء فی تاریخ الخلفاء، ابن العمرانی (۵۸۰ ش)، به کوشش السامرائی، قاهره، الآفاق العربیه، ۱۴۱۹ق.
(۱۷) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۱۸) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م،۵۶۲ق)، به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دار الجنان، ۱۴۰۸ق.
(۱۹) الاوائل، ابوهلال العسکری (م،۳۹۵ق)، دار البشیر، ۱۴۰۸ق.
(۲۰) بحار الانوار، المجلسی (م،۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۲۱) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م،۳۵۵ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۲۲) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، بیروت، مکتبة المعارف.
(۲۳) بهجة النفوس و الاسرار، عبدالله المرجانی (م،۶۹۹ق)، به کوشش محمد عبدالوهاب، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۲۰۰۲م.
(۲۴) بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، محمد تقی التستری، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۶ش.
(۲۵) تاج العروس، الزبیدی (م،۱۲۰۵ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۲۶) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م،۸۰۸ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
(۲۷) تاریخ اجتماعی ایران، مرتضی راوندی، تهران، نگاه، ۱۳۸۲ش.
(۲۸) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۲۹) التاریخ الشامل للمدینة المنوره، عبدالباسط بدر، مدینه، ۱۴۱۴ق.
(۳۰) التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۲۰ق.
(۳۱) تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر (م،۹۴۲ق)، به کوشش سیاقی، خیام، ۱۳۸۰ش.
(۳۲) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط (م،۲۴۰ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۳۳) تاریخ صدر اسلام، غلامحسین زرگری‌نژاد، تهران، سمت، ۱۳۷۸ش.
(۳۴) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۳۵) تاریخ عمارة المسجدالحرام، حسین عبدالله باسلامه، جده، تهامه، ۱۴۰۰ق.
(۳۶) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م،۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۳۷) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (م،۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۳۸) تاریخ مکه از آغاز تا پایان دولت شرفای مکه، احمد السباعی (م،۱۴۰۴ق)، ترجمه: جعفریان، تهران، مشعر، ۱۳۸۵ش.
(۳۹) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۴۰) تجارب السلف، هندوشاه صاحبی نخجوانی (م،۷۳۰ق)، به کوشش عباس اقبال، تهران، طهوری، ۱۳۵۷ش.
(۴۱) التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی (م،۹۰۲ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۴۲) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۴۳) تفسیر بغوی (معالم التنزیل)، البغوی (م،۵۱۰ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۴۴) تفسیر العیاشی، العیاشی (م،۳۲۰ق)، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۴۵) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۴۶) التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م،۶۰۶ق)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۴۷) التنبیه و الاشراف، المسعودی (م،۳۴۵ق)، بیروت، دار صعب.
(۴۸) تهذیب الکمال، المزی (م،۷۴۲ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.
(۴۹) الثقات، ابن حبان (م،۳۵۴ق)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
(۵۰) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۵۱) الجمل و النصرة لسید العتره، المفید (م،۴۱۳ق)، قم، مکتبة الداوری.
(۵۲) جمهرة النسب، ابن الکلبی (م،۲۰۴ق)، به کوشش ناجی حسن، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۷ق.
(۵۳) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م،۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۵۴) حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ترجمه: آیتی، مشعر، ۱۳۷۵ش.
(۵۵) حیاة الحیوان الکبری، الدمیری (م،۸۰۸ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۴ق.
(۵۶) دائرة المعارف قرآن کریم، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
(۵۷) الدر المنثور، السیوطی (م،۹۱۱ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۵۸) الدرة الثمینة فی اخبار المدینه، محمد ابن النجار (م،۶۴۳ق)، به کوشش صلاح الدین، مرکز بحوث و دراسات المدینه، ۱۴۲۷ق.
(۵۹) ربیع الابرار، الزمخشری (م،۵۳۸ق)، به کوشش عبدالامیر، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۲ق.
(۶۰) الروض الانف، السهیلی (م،۵۸۱ق)، به کوشش عبدالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲ق.
(۶۱) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۶۲) الروض المعطار، محمد بن عبدالمنعم الحمیری (م،۹۰۰ق)، به کوشش احسان عباس، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۸۴م.
(۶۳) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م،۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۶۴) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۶۵) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۶۶) شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، النعمان المغربی (م،۳۶۳ق)، به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ق.
(۶۷) شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید (م،۶۵۶ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۶۸) شفاء الغرام، محمد الفاسی (م،۸۳۲ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۶۹) شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی (م،۵۰۶ق)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۷۰) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
(۷۱) العقد الفرید، احمد بن عبدربه (م،۳۲۸ق)، به کوشش الابیاری، بیروت، دار الکتاب العربی.
(۷۲) عیون الاثر، ابن سید الناس (م،۷۳۴ق)، بیروت، مؤسسة عزالدین، ۱۴۰۶ق.
(۷۳) الغارات، ابراهیم الثقفی الکوفی (م،۲۸۳ق)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش.
(۷۴) الغدیر، الامینی (م،۱۳۹۰ق)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش.
(۷۵) الفتن، نعیم بن حماد المروزی (م،۲۲۸ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۷۶) الفتنة الکبری، طه حسین، قاهره، دار المعارف.
(۷۷) فتوح البلدان، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش صلاح الدین، قاهره، النهضة المصریه، ۱۹۵۶م.
(۷۸) الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م،۳۱۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
(۷۹) فخری، ابن الطقطقی (م،۷۰۹ق)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۸ق.
(۸۰) فصول من تاریخ المدینه، علی حافظ، شرکة المدینة المنوره، ۱۴۰۵ق.
(۸۱) القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م،۸۱۷ق)، بیروت، دار العلم.
(۸۲) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۸۳) کنز العمال، المتقی الهندی (م،۹۷۵ق)، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۸۴) لسان العرب، ابن منظور (م،۷۱۱ق)، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
(۸۵) مبهمات القرآن، بلنسی (م،۷۸۲ق)، به کوشش القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۸۶) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۸۷) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۸۸) مراصد الاطلاع، صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م،۷۳۹ق)، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۸۹) مروج الذهب، المسعودی (م،۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۹۰) المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری (م،۴۰۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۹۱) مشاهیر علماء الامصار، ابن حبان (م،۳۵۴ق)، به کوشش مرزوق علی، دار الوفاء، ۱۴۱۱ق.
(۹۲) المعارف، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۹۳) المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
(۹۴) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۹۵) المعجم الصغیر، الطبرانی (م،۳۶۰ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۹۶) معجم قبائل العرب، عمر کحّاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۹۷) معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م،۴۸۷ق)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
(۹۸) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۹۹) المفصل، جواد علی، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۷۶م.
(۱۰۰) المنتظم، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۱۰۱) المنمق، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۱۰۲) موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق.
(۱۰۳) النزاع و التخاصم، المقریزی (م،۸۴۵ق)، به کوشش حسین مونس، قاهره، دار المعارف.
(۱۰۴) نسب قریش، مصعب بن عبدالله الزبیری (م،۲۳۶ق)، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
(۱۰۵) النسب، ابن سلّام الهروی (م،۲۲۴ق)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۱۰۶) النصائح الکافیه، السید محمد بن عقیل (م،۱۳۵۰ق)، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۲ق.
(۱۰۷) نظام ادارای مسلمانان در صدر اسلام، عبدالحی کتانی، ترجمه: ذکاوتی، سمت، ۱۳۸۴ش.
(۱۰۸) نهج البلاغه، صبحی صالح، تهران، دار الاسوه، ۱۴۱۵ق.
(۱۰۹) وفاء الوفاء، السمهودی (م،۹۱۱ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
(۱۱۰) ینابیع الموده، القندوزی (م،۱۲۹۴ق)، به کوشش حسینی، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق.


۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱.    
۲. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۷۴.    
۳. دینوری، ابن قتیبة، المعارف، ص۷۲-۷۴.    
۴. هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۸-۱۹۹.
۵. هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۸-۱۹۹.
۶. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۷. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۴۷۱.    
۸. کحالة، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۶.    
۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۶.
۱۰. ابن كثير، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۱.
۱۱. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۳۳.    
۱۲. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۳۷۵، خطبه۱۷.    
۱۳. سید رضی، محمد، نهج‌البلاغه، ص۳۷۵، خطبه۱۷.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۳، ص۱۰۷، مؤسسةالوفاء.    
۱۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۰۰.    
۱۶. دینوری، ابن قتیبة، المعارف، ص۳۱۸-۳۱۹.    
۱۷. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۴۰.    
۱۸. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص۳۸.    
۱۹. کحالة، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۲-۴۳.    
۲۰. هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۹.
۲۱. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۲۲. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۶، ص۲۸۲، «عموس».    
۲۳. ابن عبد ربه، شهاب‌الدین، العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۶.    
۲۴. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱، ص۵۳۲.    
۲۵. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص۴۹.    
۲۶. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۴۰.    
۲۷. ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص۴۹.    
۲۸. کحالة، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱.    
۲۹. کحالة، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۲.    
۳۰. کحالة، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۹.    
۳۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۲۹۱.    
۳۲. دینوری، ابن قتیبة، المعارف، ص۷۳-۷۴.    
۳۳. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۳۴. دینوری، ابن قتیبة، المعارف، ص۷۴.    
۳۵. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۷۸.    
۳۶. هروی، ابن سلام، النسب، ص۱۹۹.
۳۷. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۸، ص۵۴، «عیص».    
۳۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۶۷.    
۳۹. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۲.
۴۰. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۶، ص۱۱۴، «شمس».    
۴۱. فیروزآبادی، مجدالدین، القاموس المحیط، ج۲، ص۲۲۴، «شئس».    
۴۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۱، دار الکتب العلمیة.    
۴۳. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۶۳.    
۴۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۴.    
۴۵. بلنسی، محمد بن علی، مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۶.
۴۶. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۶۲-۱۶۳.    
۴۷. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۲۰۴.    
۴۸. بلنسی، محمد بن علی، مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۵.
۴۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۹.    
۵۰. دینوری، ابن قتیبة، المعارف، ص۵۷۵.    
۵۱. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۷.    
۵۲. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۹.    
۵۳. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲، دار احياء التراث العربی.
۵۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۰۹.    
۵۵. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲، دار احياء التراث العربی.
۵۶. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۳۲.    
۵۷. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۶۵.    
۵۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۲۰.    
۵۹. تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۲، ص۲۱۲.
۶۰. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۳۳.    
۶۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸.    
۶۲. علی، جواد، المفصل، ج۷، ص۶۱.    
۶۳. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۴۶۴.    
۶۴. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۱۱.    
۶۵. بغوی، بومحمد، تفسیر بغوی، ج۵، ص۲۹۸.    
۶۶. مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۵۰.    
۶۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۷۱-۲۷۲.    
۶۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۱۰۶-۱۰۴.    
۶۹. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۹۴.    
۷۰. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۹۷.    
۷۱. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.    
۷۲. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۲، ص۲۱۲.    
۷۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۲، دار الکتب العلمیة.    
۷۴. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۲، ص۲۱۲-۲۱۳.    
۷۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۲، دار الکتب العلمیة.    
۷۶. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.    
۷۷. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۲، ص۲۱۳.    
۷۸. نک: زرگری نژاد، غلام‌حسین، تاریخ صدر اسلام، ص۹۵.
۷۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۷۳.    
۸۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۹.    
۸۱. طبری، این جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۳.    
۸۲. طبری، این جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۵۲.    
۸۳. نک:مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۴۷.    
۸۴. طبری، این جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۹.    
۸۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۶۰.    
۸۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱.    
۸۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸.    
۸۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۰-۴۱، دار الکتب العلمیة.    
۸۹. مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۶۱.    
۹۰. طبری، ابن جرير، جامع البیان، ج۷، ص۲۶۵.
۹۱. واحدی، علی بن احمد، اسباب النزول، ص۱۴۴.
۹۲. رازی، ابوالفتوح، روض الجنان، ج۷، ص۲۹۷-۲۹۸.
۹۳. سيوطی، جلال‌الدين، الدر المنثور، ج۶، ص۴۰-۴۳.
۹۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۶.
۹۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹.    
۹۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱.
۹۷. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۰-۳۷۲.
۹۸. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۶، ص۵۴۹.    
۹۹. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۵۸.    
۱۰۰. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۶۰.    
۱۰۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۴۲.    
۱۰۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۸.    
۱۰۳. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۶، ص۲۹۳.    
۱۰۴. مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، ص۷۲.    
۱۰۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۵.
۱۰۶. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۲۳.    
۱۰۷. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۷۶.    
۱۰۸. علوی، سید محمد بن عقیل، النصائح الکافیه، ص۱۳۹.    
۱۰۹. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرک، ج۴، ص۵۳۴، دار الکتب العلمیة.    
۱۱۰. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۴۶۹.    
۱۱۱. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۵۲.    
۱۱۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳.    
۱۱۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۷.    
۱۱۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۷۵-۷۶، دار العمیة.    
۱۱۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۲۹.    
۱۱۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۲۴.    
۱۱۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۹، ص۳۶۸-۳۶۹.    
۱۱۸. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۱.    
۱۱۹. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۳۱.    
۱۲۰. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۳.
۱۲۱. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۱۱، ص۶۰۵.    
۱۲۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴.
۱۲۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۵۲.    
۱۲۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴.    
۱۲۵. ابن سید الناس، محمد بن عبدالله، عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۳.    
۱۲۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۶.    
۱۲۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۴۵.    
۱۲۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۲۳۸.    
۱۲۹. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۲۷۱.    
۱۳۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۲.    
۱۳۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۵، ص۴۲۶.    
۱۳۲. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۴، ص۶۹، دار الفکر.    
۱۳۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴۰.    
۱۳۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۱-۱۲.    
۱۳۵. ابن ابی‌عاصم، ابوبکراحمد بن عمرو، الآحاد و المثانی، ج۱، ص۲۶۲.    
۱۳۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲۵.    
۱۳۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۶۹.    
۱۳۸. مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۵۱.    
۱۳۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۲۹.    
۱۴۰. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۹۹.    
۱۴۱. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۱، ص۲۲۷.    
۱۴۲. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۰۰.    
۱۴۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۳۲.    
۱۴۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۷۷.    
۱۴۵. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱۱، ص۳۰.    
۱۴۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۳۳.    
۱۴۷. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۴.    
۱۴۸. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۹.    
۱۴۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۸.    
۱۵۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷.    
۱۵۱. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۹.    
۱۵۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰.    
۱۵۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۰.    
۱۵۴. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲۹.    
۱۵۵. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۰۷.    
۱۵۶. مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۶۰.    
۱۵۷. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۵.
۱۵۸. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۶.    
۱۵۹. نک:ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۷۲-۷۴، دار العلمیة.    
۱۶۰. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۴، ص۱۶۴-۱۶۵، دار الفکر.    
۱۶۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۹۷.
۱۶۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۰۳.    
۱۶۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶.    
۱۶۴. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۷۹.    
۱۶۵. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۲، ص۵۶.    
۱۶۶. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۶۱.    
۱۶۷. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۴، ص۳۰۱، دار الفکر.    
۱۶۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۶.
۱۶۹. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۱۴۵.    
۱۷۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۵.    
۱۷۱. هروی، ابن سلام، النسب، ص۲۰۱.
۱۷۲. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۷۹.    
۱۷۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۴۴.    
۱۷۴. بن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۹۸.    
۱۷۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۵۵.    
۱۷۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲.    
۱۷۷. بلاذری، احمد بن یحیی، الانساب، ج۹، ص۲۱۳.    
۱۷۸. ابن خلدون، عبدالحمید، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۶۸.    
۱۷۹. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۴۶.    
۱۸۰. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۲۴-۲۵.    
۱۸۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ۵۲۹.    
۱۸۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲.    
۱۸۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۸۸.    
۱۸۴. مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۷۴.    
۱۸۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۳۷.    
۱۸۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۹.    
۱۸۷. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۱۲۶.    
۱۸۸. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۲، ص۳۹۲.    
۱۸۹. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۶، ص۱۲.    
۱۹۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۲، دار العلمیة.    
۱۹۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۳۶.    
۱۹۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۲۸۵.    
۱۹۳. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۱۳۵.    
۱۹۴. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۳۹۵.
۱۹۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۵.    
۱۹۶. کحاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۹۴.    
۱۹۷. کحاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۳.    
۱۹۸. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۵.    
۱۹۹. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۵۵، ص۸۰.    
۲۰۰. کحاله، عمر، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۳.    
۲۰۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰.    
۲۰۲. نک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶، ص۱۳۲-۱۵۷.
۲۰۳. رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۳۶۱.    
۲۰۴. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۵، ص۳۰۸-۳۰۹.    
۲۰۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۷.    
۲۰۶. قدر/سوره۹۷، آیه۳.    
۲۰۷. ابن کثیر، ابوالفداء، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۶۶.    
۲۰۸. حاکم حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۷.    
۲۰۹. طبرسی، ابومنصور، مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۶.    
۲۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۶۲-۶۳.    
۲۱۱. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۰۰.    
۲۱۲. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابه، ج۱، ص۵۲۸.    
۲۱۳. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۰۴.    
۲۱۴. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۸۴.    
۲۱۵. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج۲، ص۱۳۵.    
۲۱۶. حاکم، ابوعبدالله، المستدرک، ج۴، ص۵۲۶.    
۲۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۲۶.    
۲۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۸.    
۲۱۹. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۹.    
۲۲۰. ابن عبد ربه، شهاب‌الدین، العقد الفرید، ج۵، ص۱۱.    
۲۲۱. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴.    
۲۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۳۴.    
۲۲۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۸۷.    
۲۲۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۱۸۵.    
۲۲۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۷۷.    
۲۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۶۶-۱۶۷.    
۲۲۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۱۱۱.    
۲۲۸. نک:بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۷.    
۲۲۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۷.    
۲۳۰. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۰۹۵.    
۲۳۱. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۳.    
۲۳۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۹۱.    
۲۳۳. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴-۴۵.    
۲۳۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۶، ص۵۲۹.    
۲۳۵. جرداق، جورج، الامام علی صوت العدالة الانسانیه، ج۴، ص۲۷-۲۸.
۲۳۶. حسین، طه، الفتنة الکبری، ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰.
۲۳۷. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۵۱.    
۲۳۸. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۰۹۹.    
۲۳۹. مفید، محمد بن محمد، الجمل، ص۷۳.    
۲۴۰. مفید، محمد بن محمد، الجمل، ص۷۵.    
۲۴۱. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۹، ص۱۹۸.    
۲۴۲. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۰.    
۲۴۳. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۵۱.    
۲۴۴. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۳.    
۲۴۵. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۳، ص۱۹۲.    
۲۴۶. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰.    
۲۴۷. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰.    
۲۴۸. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۲.    
۲۴۹. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۸.    
۲۵۰. زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار، ج۵، ص۱۹۲.    
۲۵۱. ابن طقطقی، محمد بن علی، الفخری، ص۱۲۱.    
۲۵۲. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۸.
۲۵۳. ابن هلال ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۷.    
۲۵۴. ابن هلال ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۲، ص۶۷۷.
۲۵۵. متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال، ج۱۴، ص۸۷.    
۲۵۶. نعمان مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۲، ص۵۲۹.    
۲۵۷. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۱۳۷، خطبه۹۳.    
۲۵۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۴۱.    
۲۵۹. ابن عبد ربه، شهاب‌الدین، العقد الفرید، ج۳، ص۲۶۹.    
۲۶۰. مقریزی، تقی‌الدین، النزاع و التخاصم، ص۷۳.    
۲۶۱. بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق، ص۴۱.    
۲۶۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۳۱۵.    
۲۶۳. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ۱۴۳، نامه۹۸.    
۲۶۴. نک: کتانی، عبدالحی، نظام اداری مسلمانان، ص۲۶.
۲۶۵. دینوری، ابوحنیفة، الاخبار الطوال، ص۳۴۶.    
۲۶۶. دینوری، ابوحنیفة، الاخبار الطوال، ص۳۲۵.    
۲۶۷. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۸۴.
۲۶۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.    
۲۶۹. نک: مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۲.
۲۷۰. نک: راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج۱۰، ص۴۴.
۲۷۱. صاحبی نخجوانی، هندوشاه، تجارب السلف، ص۵۹.
۲۷۲. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۹۶.
۲۷۳. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۲۲۵.    
۲۷۴. ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، ص۲۳۸.    
۲۷۵. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۷، ص۳۶۶.    
۲۷۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۲۲۸.    
۲۷۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۱۵.    
۲۷۸. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۸.    
۲۷۹. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۴۸۵.    
۲۸۰. ابوالفرج اصفهانی‌، علی بن حسین، الاغانی، ج۴، ص۴۹۱-۴۹۵.    
۲۸۱. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۸، ص۳۶۲.    
۲۸۲. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۸۵.    
۲۸۳. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۶، ص۱۳۷.    
۲۸۴. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۹، ص۶۲، دار الفکر.    
۲۸۵. نک: بدر، عبدالباسط، التاریخ الشامل، ج۱، ص۴۳۵-۴۳۸.
۲۸۶. حافظ، علی، فصول من تاریخ المدینه، ص۲۲.
۲۸۷. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۷، ص۵۵، دار احیاء التراث العربیی.    
۲۸۸. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۷۲.
۲۸۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۲۹۰. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۷.    
۲۹۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۳-۴۵۴.    
۲۹۲. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۱.
۲۹۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹.    
۲۹۴. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۲.
۲۹۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۱۱۹.    
۲۹۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۴.    
۲۹۷. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۱.
۲۹۸. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۴.    
۲۹۹. ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۴، ص۲۳۲.    
۳۰۰. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰.    
۳۰۱. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ج۲، ص۶۰۷.    
۳۰۲. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۹-۱۴۰.    
۳۰۳. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۳.
۳۰۴. نک:تقی فاسی، محمد بن احمد، شفاء الغرام، ج۲، ص۱۹۴ به بعد.    
۳۰۵. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۰۱-۳۰۳.    
۳۰۶. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۷۸-۷۹، دار الفکر.    
۳۰۷. ازرقی، محمد بن عبدالله،اخبار مکه، ج۲، ص۲۲۷.    
۳۰۸. عبدالمومن بغدادی، صفی‌الدین، مراصد الاطلاع، ج۱، ص۱۴۲.
۳۰۹. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۳۰۲.    
۳۱۰. زکی یمانی، احمد، موسوعة مکة المکرمه، ج۳، ص۵۰۱-۵۰۲.
۳۱۱. ازرقی، محمد بن عبدالله،اخبار مکه، ج۲، ص۱۲۲.
۳۱۲. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۵، ص۴۳۶.    
۳۱۳. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۶.
۳۱۴. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۹.    
۳۱۵. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۹.    
۳۱۶. احمدعلی، صالح، حجاز در صدر اسلام، ص۱۴۰.
۳۱۷. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۰، الرسالة.    
۳۱۸. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۱۵.    
۳۱۹. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۴۹-۱۵۰.    
۳۲۰. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۸.    
۳۲۱. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۱۵۰.    
۳۲۲. شراب، محمد بن محمد حسن، المعالم الاثیره، ص۲۰۴.    
۳۲۳. بن النجّار البغدادی، محمد بن محمود، الدرة الثمینه، ص۱۶۸.    
۳۲۴. ابن ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۷.    
۳۲۵. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۹۸-۹۹.    
۳۲۶. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۵۲۰.    
۳۲۷. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۳.    
۳۲۸. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۳، ص۸۴.    
۳۲۹. انصاری، عبدالقدوس، آثار المدینه، ص۱۴۴.
۳۳۰. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۱، دار العلمیة.    
۳۳۱. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۹۸.    
۳۳۲. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۹۹.    
۳۳۳. نک: مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۳.
۳۳۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۰.    
۳۳۵. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۲.    
۳۳۶. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۵.    
۳۳۷. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۲۱.    
۳۳۸. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۱، ص۱۰۲.    
۳۳۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۳۸.    
۳۴۰. دينوری، ابوحنيفة، الاخبار الطوال، ص۱۴۶.
۳۴۱. بلاذری، احمد بن يحيى، انساب الاشراف، ج۵، ص۶۱-۶۲.
۳۴۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۸۲.    
۳۴۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۵.    
۳۴۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۵۸، ص۱۰۴.    
۳۴۵. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۱.    
۳۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۲-۳۱۳.    
۳۴۷. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۹۸-۱۹۹.    
۳۴۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۱.    
۳۴۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۳-۳۱۴.    
۳۵۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۳-۳۰۴.    
۳۵۱. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۳-۱۴.    
۳۵۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۳.    
۳۵۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۱.    
۳۵۴. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۴۹.
۳۵۵. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۱۲، دار الفکر.    
۳۵۶. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۶، ص۱۵-۱۶.    
۳۵۷. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، جچ۲۴، ص۴۷۸.    
۳۵۸. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۵.    
۳۵۹. تاریخ خلیفه، ص۱۸۳.
۳۶۰. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۶۹-۷۰.
۳۶۱. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۳۷.    
۳۶۲. الروض الانف، ج۶، ص۲۵۴.    
۳۶۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۶.    
۳۶۴. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۱۹۵.    
۳۶۵. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۹.    
۳۶۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۶۵.    
۳۶۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۸.    
۳۶۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۳.    
۳۶۹. کردی، محمدطاهر، التاریخ القویم، ج۴، ص۲۶-۲۷.
۳۷۰. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۳.    
۳۷۱. عسکری، ابوهلال، الاوائل، ص۵۵.    
۳۷۲. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۲، ص۱۷-۱۸.    
۳۷۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷.    
۳۷۴. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۱۳، ص۲۳۲، دار الفکر.    
۳۷۵. نک:عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۶، ص۲۰۳.    
۳۷۶. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۳۹-۲۴۰.    
۳۷۷. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۱.    
۳۷۸. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۸۰.    
۳۷۹. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۴۵.
۳۸۰. خواند امیر، غیاث‌الدین، تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۱۴۹.
۳۸۱. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۴-۱۷۵.    
۳۸۲. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۶، ص۱۲۴.    
۳۸۳. دینوری، ابن قتیبة، المعارف، ص۳۵۶.    
۳۸۴. ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص۱۴۶.    
۳۸۵. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۲۰۶.    
۳۸۶. ابن عمرانی، محمد بن علی، الانباء، ص۵۰.    
۳۸۷. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۳۲۹.    
۳۸۸. ابن اعثم کوفی، احمد بن محمد، الفتوح، ج۶، ص۳۴۰.    
۳۸۹. دمیری، کمال‌الدین، حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۹، دار العلمیة.    
۳۹۰. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۱۵.    
۳۹۱. ابن اعثم کوفی، احمد بن محمد، الفتوح، ج۶، ص۳۴۰.    
۳۹۲. نک:ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۳.    
۳۹۳. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱.    
۳۹۴. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۲۴.    
۳۹۵. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۱۵.
۳۹۶. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۰، دار الفکر.    
۳۹۷. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۱۵.    
۳۹۸. فاسی، تقی‌الدین، شفاء الغرام، ج۱، ص۱۵۷-۱۶۱.    
۳۹۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۰.    
۴۰۰. حمیری، ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۹۴.    
۴۰۱. حمیری، ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۱۳۹.    
۴۰۲. حمیری، ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۴۹۹.    
۴۰۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۳.    
۴۰۴. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۸۴.    
۴۰۵. حمیری، ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۴۹۹.    
۴۰۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۲۴.    
۴۰۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۸۱-۲۸۲.    
۴۰۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۰.    
۴۰۹. حمیری، ابن عبدالمنعم، الروض المعطار، ص۴۹۹.    
۴۱۰. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۸۹.    
۴۱۱. فاکهی، ابوعبدالله، اخبار مکه، ج۵، ص۲۲۹.    
۴۱۲. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۲۴.    
۴۱۳. کردی، محمدطاهر، التاریخ القویم، ج۳، ص۴۷۲.
۴۱۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۶۸-۱۶۹.    
۴۱۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۸۴۲.    
۴۱۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۳۰.    
۴۱۷. ابن فهد، محمد بن عمر، اتحاف الوری، ج۲، ص۱۰۵.
۴۱۸. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، ص۳۱۳.    
۴۱۹. فاسی، تقی‌الدین، شفاء الغرام، ج۲، ص۱۹۹.    
۴۲۰. ذهبی، شمس‌الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۱۹۳.    
۴۲۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۱۱۸.    
۴۲۲. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۹، ص۹، دار الفکر.    
۴۲۳. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۲، ص۲۴.    
۴۲۴. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۹۵.    
۴۲۵. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۳۱۷-۳۱۸.    
۴۲۶. سخاوی، شمس‌الدین، التحفة اللطیفه، ج۱، ص۲۶۵-۲۶۶.    
۴۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۳۵.    
۴۲۸. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۵۹.    
۴۲۹. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۲۳۴.    
۴۳۰. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۵۳۶.    
۴۳۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۰۷-۱۰۸.    
۴۳۲. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۶۵.    
۴۳۳. فاکهی، ابوعبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۱۰۱.    
۴۳۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۹۰.    
۴۳۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۲۰.    
۴۳۶. فاکهی، ابوعبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۱.    
۴۳۷. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۷۷.
۴۳۸. سباعی، احمد، تاریخ مکه، ص۱۵۰-۱۵۱.
۴۳۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۱.    
۴۴۰. ابن فهد، محمد بن عمر، اتحاف الوری، ج۲، ص۲۴۸.
۴۴۱. زکی یمانی، احمد، موسوعة مکة المکرمه، ج۳، ص۵۰۲.
۴۴۲. نک: باسلامه، حسین عبدالله، تاریخ عمارة المسجد الحرام، ص۲۳.
۴۴۳. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۲، ص۸۹-۹۰.    
۴۴۴. مرجانی، عفیف‌الدین، بهجة النفوس، ج۱، ص۵۲۷-۵۲۸.    
۴۴۵. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۲-۵۳.    
۴۴۶. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۳۴۹-۳۵۰.    
۴۴۷. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۹، ص۷۵، دار الفکر.    
۴۴۸. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۴.    
۴۴۹. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۹، ص۲۱-۲۲.    
۴۵۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۳۴.    
۴۵۱. دینوری، ابوحنیفة، الاخبار الطوال، ص۳۲۸.    
۴۵۲. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۲۴۷.    
۴۵۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۵۲۲.    
۴۵۴. فاکهی، ابوعبدالله، اخبار مکه، ج۳، ص۱۳۰.    
۴۵۵. ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۱۲۴-۱۲۵.
۴۵۶. دینوری، ابن قتیبة، الامامة و السیاسه، ج۲، ص۱۱۹.    
۴۵۷. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۴۹.    
۴۵۸. فاسی، تقی‌الدین، شفاء الغرام، ج۲، ص۲۰۴.    
۴۵۹. سمهودی، علی بن عبدالله، وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۶۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۵۶.    
۴۶۱. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۷، ص۴۴۱.    
۴۶۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۳۳.    
۴۶۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۷، ص۲۰۹.    
۴۶۴. ابن جوزی، ابوالفرج، المنتظم، ج۷، ص۲۳۶.    
۴۶۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۸۹.    
۴۶۶. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۶۷.    
۴۶۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۹۶-۳۰۴.    
۴۶۸. ابن کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایه، ج۱۰، ص۳۵، دار الفکر.    
۴۶۹. ابن خلدون، عبدالرحمن، ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۴، ص۱۶۷.    
۴۷۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۹، ص۲۹۷.    
۴۷۱. عصفری، خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۱۴-۳۱۶.    
۴۷۲. مسعودی، ابی‌الحسن بن علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۴۲.
۴۷۳. مزی، جمال‌الدین، تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۶۲.    
۴۷۴. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۳۴۵.    
۴۷۵. بکری اندلسی، عبدالله، معجم ما استعجم، ج۲، ص۴۱۳.    



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی‌ امیه"، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱۱/۲۸.    






جعبه ابزار