بلال حبشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِلالِ حَبَشی، از نخستین گروندگان به
اسلام، اولین مؤذن، خادم و
صحابی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد.
از زندگی او پیش از گرویدن به اسلام اطلاعی در دست نیست، جز آنکه برخی از منابع او را، بیآنکه از پدرش یاد کنند، از زادگان مولدان بنی جُمَح، و مادرش حمامه - جمامه باید تصحیف حمامه باشد - را کنیز یکی از اینان دانستهاند. در منابع دیگر او را
بلال بن رَباح، و پدرش را از اسیران حبشی خواندهاند.
پدر و مادرش هر دو برده بودند.
پدرش
رباح و مادرش حمامه از اسیران
حبشه بودند
حمامه، ملقب به سکینه
و کنیزکی از خانوادههای قبیله
بنی جمح از
قریش بود.
از این رو،
بلال را گاه به مادرش نیز نسبت داده، و او را «
بلال بن حمامه» نامیدهاند.
حمامه از پیشگامان
اسلام بود و به جرم پیروی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
شکنجه شد.
کنیه
بلال را هم به اختلاف، ابن حمامه،
ابوعبدالله
، ابوعبدالرحمن،
ابوعبدالکریم
و ابوعمر
آوردهاند و نسبتهای
حبشی،
قرشی و تیمی
به وی دادهاند. از آنجاکه گفتهاند
بلال همسن ابوبکر بود، باید در سالزاد او، یعنی سال سوم
عامالفیل به دنیا آمده باشد.
همچنین گفتهاند: وی در سراة
(منطقهای بین
یمن و
طائف ) یا
مکّه حدود سه سال بعد از
عام الفیل به دنیا آمد.
او پیش از
اسلام بردهای بود که در اطراف مکه برای مولایش چوپانی میکرد.
مشهور است که
بلال پیش از آزادی غلام
امیة بن خلف بود
، ولی در برخی نقلها از عبداللّه
بن جدعان
و یتیمانی تحت سرپرستی
ابوجهل به عنوان مولای
بلال یاد شده است که احتمالا ناشی از تعدد مالکیت
بلال در دورههای متعدد است.
روایت ضعیفی از همراهی
بلال با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیش از
بعثت در ماجرای سفر آن حضرت به
شام در ۱۲ سالگی خبر میدهد که بنا به سفارش بحیرای راهب،
ابوطالب آن حضرت را به همراه
ابوبکر و
بلال به مکه بازگرداند،
ولی محققان با توجّه به
ضعف سند، اضطراب متن، سنّ کم ابوبکر و
بلال در آن زمان، خریداری شدن
بلال به وسیله ابوبکر بعد از اسلام و... در صحت
روایت مزبور تردید کردهاند.
بلال از نخستین گروندگان به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
او در حال چرانیدن گوسفندان مولایش بود که در کوههای پیرامون مکه با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آشنا شد و اسلام آورد و به فرمان آن حضرت ایمانش را مخفی میکرد. روزی
قریش او را در حال انداختن آب دهان به بتها دیدند و به مولایش
اعتراض کردند و او
بلال را برای
مجازات در اختیار امیة
بن خلف و ابوجهل قرار داد.
مورخان او را لاغر اندام، قد و قامتی بلند، با موی پرپشت و صورتی کم
مو، با چهرهای سیاه چرده، پشتی خمیده
و دارای قلبی پاک، ایمانی راستین و سخنوری
فصیح وصف کردهاند.
بلال بر پایه سخن مشهور
اهل سنت، هم سن
ابی بکر و زاده سال سوم
عام الفیلبود. به باور برخی، هفت تا ۱۲ سال کوچک تر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
بود. بر پایه گزارشی، در سراة
از مناطق
یمن و بر پایه گزارشی دیگر، در
مکه زاده شد.
از کودکی و نوجوانی او گزارشی در دست نیست. فقط روایتی ضعیف که از سفر پیامبر در نوجوانی به
شام و دیدار با
بحیرای راهب حکایت دارد، از همسفری وی با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خبر میدهد.
محققان در سند و مفاد این گزارش سخت تردید کردهاند
، زیرا
ابوموسی اشعری که آن را به عنوان شاهد روایت میکند، سالها پس از وقوع این رخداد زاده شده است. نیز ابوبکر که موظف به بازگرداندن
پیامبر به
مکه شده، کوچکتر از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و در سنین کودکی بوده است. همچنین
بلال در این هنگام هنوز تولد نیافته و یا طفل خردسالی بوده که توانایی همراهی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را نداشته است. نیز پیوند تنگاتنگ
ابوبکر با
بلال در این روایت، ضعف خبر را تقویت میکند.
بلال را برده یکی از این افراد شمردهاند:
عبدالله بن جدعان تیمی،
بنی سباق بن عبدالدار،
ایتام ابی جهل،
زنی از
بنی جمح،
و
امیة بن خلف بن وهب جمحی.
این اختلاف میتواند به سبب تعدد مالکان وی در دورههای گوناگون باشد.
بر پایه شواهد، هنگام ظهور
اسلام، وی برده
امیة بن خلف ود
و پیش از گرویدن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای
عبدالله بن جدعان چوپانی میکرد.
وی از نخستین مسلمانانی است که ایمانش را آشکار کرد و از این رو به سختی به دست
مشرکان،
شکنجه شد، ولی بر ایمانش پایداری کرد و هرگز سخنی که آنها را خشنود سازد بر زبانش جاری نکرد.
خودش میگوید: یک شبانه روز مرا
تشنه نگه داشتند. سپس در
زمین تفتیده شکنجهام دادند.
امیّة
بن خلف
ریسمان به گردنش میافکند و به دست نوجوانان مکه داده، او را در میان درّههای مکه میکشیدند.
همو نیمروز که
هوا به شدّت گرم میشد
بلال را به سنگلاخهای پیرامون مکه برده، سنگی بزرگ بر سینه اش مینهاد و به وی میگفت: یا به خدای محمد
کافر میشوی یا به همین حال میمیری.
ابوجهل نیز او را به رو، بر صخرههای سوزان میخوابانید و سنگ بزرگی بر او نهاده، میگفت: باید به خدای محمد کافر شوی، ولی او با گفتن «اَحَد، اَحَد» جواب ردّ به آنها میداد.
از
عمرو بن عاص گزارش شده است:
بلال را در زمین تفتیده و سوزانی شکنجه میکردند که اگر تکه گوشتی بر آن میگذاشتند میپخت، ولی او فریاد میزد: من به
لات و
عُزّی کافرم و امیّه بر شکنجه وی میافزود و هرچند گاه بر اثر شدّت شکنجه از
هوش میرفت.
ورقة بن نوفل ضمن اعتراض به شکنجه وی به
مشرکان میگفت: اگر
بلال با این حال بمیرد من قبرش را
زیارتگاه خود میکنم.
عمار یاسر با یاد کردن پایداری
بلال در ضمن اشعاری او را ستوده است.
بلال مقارن
بعثت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از بردگان
امیة بن خلف بود و آنگاه که اسلام آورد و آن را آشکار کرد، چون مردی فرودست بود و قبیله و خاندانی نداشت تا از او حمایت کنند، آزار و شکنجههای سخت دید، تا حدی که دل
ورقة بن نوفل به رقت آمد و امیه را
سرزنش و حتی
تهدید کرد. سرانجام،
ابوبکر بن ابی قحافه او را خرید، یا با یکی دو غلام جوان و چابک معاوضه کرد و آزادش ساخت، درحالی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز در همان اندیشه بود.
او خود در روایتی به این امر تصریح کرده است و گزارشهای دیگر درباره
سفر او به
شام نیز مؤید این ماجراست
ابن حجر
آورده است که مادر او را نیز
مشرکان عذاب میدادند و این نشان میدهد که او نیز
مسلمان شده بود. ابوبکر او را هم خرید و آزاد کرد.
بر پایه دیدگاه مشهور
اهل سنت، او آزاد شده ابی بکر
بن ابی قحافه است. البته خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قصد داشت او را بخرد و رها کند.
بر پایه گزارشی،
عباس عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
بلال را از
امیه خرید.
ابوجعفر اسکافی و
ابن شهرآشوب بلال را آزاد شده
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دانستهاند.
ابن ابی الحدید ضمن
استناد این سخن به استادش آن را مطابق نقل ابن اسحاق، واقدی و غیر ایشان میداند.
بلال از نخستین گروندگان به
اسلام و اظهارکنندگان آن بود.
او با
آب دهان انداختن به بتهای
کعبه و بیزاری جستن از آنها، خشم
مشرکان را برانگیخت.
به همین سبب،
امیة بن خلف او را بر ریگهای سوزان
مکه شکنجه کرد و تخته سنگی بزرگ بر سینه اش گذاشت تا به خدای یکتا
کفر ورزد.
دیگر مشرکان نیز او را با بازوان بسته و طنابی از لیف
خرما بر گردن، بازیچه دست کودکان میکردند
، اما
بلال به جای کفرورزی و بازگشت از
یکتاپرستی، فریاد «احد، احد» سر میداد.
عمرو بن عاص پایداری وی را تایید کرده
و
عمار یاسر استقامتش را ستوده است.
بلال را در زمره نخستین گروندگان به اسلام یا نخستین کسانی تن که اسلام خود را ظاهر کردند، دانستهاند
اما اینکه گفتهاند وی نخستین بردهای بود که اسلام آورد، محل تردید است، چه،
زید بن حارثه بیگمان در اسلام آوردن بر
بلال سبقت داشت.
بلال پس از آزادی بیدرنگ به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پیوست و خادم و خازن کارپرداز او شد.
بلال همنشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
مسجدالحرام بود و قریشیان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را به سبب همنشینی با او و دیگر محرومان جامعه ریشخند میکردند. به همین سبب،
خداوند درباره
بلال و یارانش آیه ۵۲ انعام
را نازل کرد: (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیء و ما من حسابک علیهم من شیء فتطردهم فتکون من الظالمین)، «و آنان را که صبح و شام خدا را میخوانند و قصدشان فقط خدا است، از خود مران! چیزی از حساب آنها بر تو و چیزی از حساب تو بر آنها نیست. پس اگر آنها را از خود برانی، از ستمکاران خواهی بود».
بلال نخستین مؤذن در تاریخ اسلام به شمار میرود. البته به نظر میرسد که چندی بعد،
ابن ام مکتوم و کسانی دیگر هم در این کار انباز شدند، چنانکه گفتهاند:
بلال به روز
اذان میگفت و ابن ام مکتوم به شب.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) علاقه و عنایت خاصی به
بلال داشت و او را به تعبیر
جبرئیل، سید و سرور حبشیان میشمرد.
در ذکر واقعه «اسراء» نیز، حضرت از او به عنوان سابق مسلمانان در برخورداری از نعیم آخرت یاد میکرد و پایگاهی بلند برایش قائل بود.
بلال از نخستین
(سومین)
مهاجران به
مدینه بود. بنا به روایت واقدی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بین او و عبیدة
بن حارث
پیمان برادری بست، ولی به نقل ابن اسحاق آن حضرت او را با ابورویحه (ابوزرعه)
برادر کرد.
ابن حبیب با تایید هر دو جریان، پیمان نخست را در مکه و دومی را در مدینه میداند.
برخی از پیمان برادری بین او و
ابوذر خبر دادهاند.
ابن اثیر مینویسد: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بین
بلال و
ابوعبیده جراح پیمان برادری بست.
از نظر محقق تستری
پیمان اخوت بین افراد با مراعات تناسب روحی آنها بود و هماهنگ نبودن روحیات
بلال و ابوعبیده دلیل نادرستی این قول است.
در
مدینه میان او و
ابورویحة خثعمی عقد اخوت برقرار شد و
بلال همواره به این برادری وفادار بود اما اینکه گفتهاند: میان او و
عبیدة بن حارث بن مطلب یا ابوذر عقد برادری بسته شد، نباید درست باشد، زیرا این اخوت میان مهاجر و انصار برقرار میشد.
بلال خدمتگزار و
خزانه دار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و همواره ملازم آن حضرت بود، به گونهای که پیامبر او را از رفقا، نجبا و وزرای خود دانست.
هرگاه آن گرامی برای برپاداشتن
نمازهای عید و
باران به
مصلا میرفت او عصای مخصوص آن حضرت (عنزه) را میآورد و در برابرش مینهاد.
بلال در
بدر،
اُحد،
خندق و دیگر جنگهای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حضور فعال داشت.
در جنگ بدر زمانی که
بلال متوجه شد عبدالرحمن
بن عوف امیّه را دستگیر کرده و میخواهد او را با
تبانی، زنده از معرکه بیرون برد فریاد برآورد: ای یاران خدا! امیه از
سران شرک است و نباید زنده بماند که با فریاد او
مسلمانان امیّه را از پای درآوردند.
برخی معتقدند وی شخصاً مولا و شکنجه گر پیشین خود را کشت.
بنا به نقلی با ضربه او، امیّه بر
زمین افتاد و دیگران او را کشتند.
بلال را در زمره
اهل صفه و از
صوفیان راستین و اولیه شمردهاند.
بر پایه گزارش مفسران، آیات گوناگون در شان
بلال و یارانش نازل شده است که عبارتند از:
بقره آیه ۲۱۲،
نساء ۶۹،
انعام ۵۲،
انفال ۷۴،
نحل ۴۱،
سوره نحل: ۱۰۶-۱۱۰
،
اسراء، ۱۹، ۲۱، ۲۸.،
کهف ۲۸،
مؤمنون ۱۱۰،
فرقان ۲۰،
شوری ۱۸،
احقاف ۱۱،
حجرات ۱۱
،
مطففین ۲۹.
بلال از نخستین مهاجران به
مدینه است.
او در
مدینه در خانه
سعد بن خیثمه سکنا گزید.
اخبار و سخنان مربوط به
بلالحکایت دارد که
رسول خدا در
عقد اخوت مکی، پیوند برادری او را با
ابی حارث عبیدة بن حارث بن مطلب قرشی منعقد کرد
و در
عقد اخوت مدنی، پیوند برادری وی را با
ابی رویحه عبدالله بن عبدالرحمن خثعمی برقرار نمود.
نیز گزارشهایی از عقد اخوت
بلال با
ابی عبیده جراح و
ابی ذر در دست است.
بلال در همه غزوههای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حضور چشمگیر داشت.
او در نبرد
بدر، رویاروی مشرکان جنگید. سپاهیان
مسلمان را به هجوم بر
امیه و پسرش برانگیخت. نیز باعث
قتل آن
پدر و
پسر شد
و به روایتی
امیة بن خلف را کشت.
او در این
جنگ،
زید بن ملیص را نیز به قتل رساند.
وی در نبرد
خیبر،
صفیه دختر
حی بن اخطب را به عنوان
اسیر به خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برد و با عبور دادن وی از میان کشتگان
یهودی، بر اندوه او افزود که انتقاد پیامبر را در پی داشت.
او در
غزوه وادی القری که به
سال هفتم ق. و پس از فتح خیبر رخ داد، پاسبان و محافظ پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
در
فتح مکه همراه پیامبر وارد
کعبه شد.
به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر بام کعبه رفت و
اذان سرداد.
وی تنها کسی بود که
نماز گزاردن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در خانه کعبه دید و گزارش کرد.
بلال در تمام
غزوات همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
در غزوه بدر، امیة
بن خلف را به تحریک و اشاره
بلال به قتل رساندند، و به روایتی خود، او را کشت.
در روز
فتح مکه وی همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد کعبه شد و نخستین کس بود که در آنجا اذان گفت.
بلال خزانه دار
بیت المال رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
بود و به دستور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مردم را برای تقسیم غنیمتها فرا میخواند.
او مسؤول هزینهها و خریدهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود
و هنگام نمازهای
عید و طلب
باران، عصای ویژه وی،
عنزه، را حمل میکرد.
او سوارکار
قصواء،
ناقه پیروز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مسابقات شترسواری بود.
پیامبر او را فردی خوب،
پیشگام حبشیان در پذیرش
اسلام و از رفقا و
نجبا و وزرای خویش،
مورد اشتیاق
بهشت،
اهل
بهشت،
و از سروران بهشت
می دانست و از رستگاری اش خبر میداد.
نیز اtag dark_taglight/span و را سرور مؤذنان
و
پرچم دار و رهبر آنها در روز
قیامت،
نخستین
شفیع مؤمنان
حبشه و از اولین کسانی دانست که پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و شهیدان، جامه بهشتی میپوشند.
ایشان (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
ابی ذر و ابی بکر
را به سبب رنجاندن
بلال سرزنش کرد و به همسر
بلال هشدار داد تا او را نرنجاند.
منابع، به اختلاف، ازدواج
بلال را با زنی از طایفه
بنی زهره،
دختر
ابی بکیر،
جمانه دختر
زحاف اشجعی،
فاطمه دختر
عتبة بن ربیعه،
هاله خواهر
عبدالرحمن بن عوف و
هند خولانیه اهل داریای
دمشق گزارش دادهاند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خود از دختر
بنی ابی بکیر برای
بلال خواستگاری کرد
و برای تامین هزینههای عروسی به وی یاری رساند.
ازدواج بلال با
هند خولانیه در دوران اقامتش در
شام و پس از
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) انجام پذیرفت.
به نظر مشهور، نسلی از
بلال باقی نماند.
برخی برایش از پسری به نام «عمر» یاد کردهاند که از راویان او بوده است.
سمعانی از مردمی یاد میکند که پسوند
بلالی را در نامهای خود دارند و منتسب به
بلال بن رباح،
ﻣﺆذن رسول خدا، هستند و مشهورترین آنها
ابوصالح بن یوسف بن صالح بلالی،
قاضی خوارزم، است.
منابع تاریخی نیز ذیل رویدادهای سال ۵۱۹ق.
مرگ یکی از نوادگان
بلال را در
سمرقند گزارش میدهند.
ابن جوزی و
ابن اثیر نام او را هلال و ابن کثیر نامش را
بلال یاد کردهاند و وی را فرزند
عبدالرحمن بن شریح بن عمر بن احمد بن محمد بن ابراهیم بن سلیمان بن بلال بن رباح دانستهاند.
او یکی از قاریان
قرآن و در زمره ناموران سمرقند بود.
درباره زندگی زناشویی وی نقلهایی چون
ازدواج با خواهر عبدالرحمن
بن عوف،
زنی از قبیله بنی زهره،
دختر بُکیر با
وساطت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
و هند خولانیه
گزارش شده است که احتمالاً مورد اخیر مربوط به اواخر عمر او در
شام بوده است، به هر روی مشهور است که از
بلال نسلی نماند،
ولی از بعضی منابع جز این برداشت میشود.
بلال نخستین
ﻣﺆذن اسلام است.
او به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اذان را از
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) فراگرفت
و پیوسته در حضر و سفر برای
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
اذان گفت.
بعدها
ابنام مکتوم و
ابومحذوره در این فضیلت با او سهیم شدند.
برخی بر این باورند که
بلال تنها
مؤذن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
برخی گزارش کردهاند که
بلال و ابنام مکتوم به نوبت اذان میگفتند.
مردم با آوای اذان
بلال از حلول
ماه مبارک
رمضان آگاه میشدند.
ابنام مکتوم پیش از اذان صبح برای اعلان وقت
سحر، و
بلال برای
نماز صبح اذان میگفتند.
بر همین اساس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سفارش نمود که خوردن و آشامیدن با اذان ابنام مکتوم و
امساک با اذان
بلال صورت پذیرد.
در برخی نقلهای
اهل سنت، عکس این گزارش آمده
و علت آن، ضعف بینایی
بلال شمرده شده است.
این سخن نادرست است
، زیرا به تصریح
عائشه، ابنام مکتوم اختلال بینایی داشت و شبانگاه اذان میگفت. اما
بلال تا هنگامی که
فجر را نمیدید، اذان نمیگفت.
امام صادق (علیهالسّلام) نیز تصریح میکند که ابنام مکتوم نابینا بود.
بلال بسیار وقت شناس و دقیق بود و خود میگفت که از آگاهترین مردم به وقت اذان است.
ابومحذوره نیز پس از
فتح مکه مسلمان شد
و تنها در
مسجدالحرام اذان میگفت و هیچگاه به
مدینه نیامد.
بلال هرگز اذان را به تاخیر نمیانداخت.
به گفتن اذان پایبند بود و هر
سحرگاه بر بام یکی از بلندترین خانههای نزدیک
مسجد، خانهای از
بنی نجار، اذان میگفت.
بر پایه برخی روایات، به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از فراز دیوار
مسجد و بر پایه گزارشی، از فراز سکویی بلند بیرون از
مسجد نبوی اذان سرمی داد.
این سکو پس از گسترش مسجد نبوی در محدوده مسجد جای گرفت.
سپس در محل آن، به یاد
بلال، ماذنهای زیبا از سنگ مرمر سفید به ارتفاع دو متر ساختند که اکنون در اوقات پنج گانه بر آن اذان میگویند.
او صوتی رسا و زیبا داشت.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اذانش را دوست میداشت و آن را موجب روح بخشی و خشنودی خود میدانست.
دائم الوضو بود
و هنگام گفتن اذان رو به قبله میایستاد
و
انگشت در گوش خود مینهاد.
جمله «حی علی خیر العمل» را در
اذان میگفت
، زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به او چنین آموخته بود.
از روزی که او اذان گفتن عمومی را رها کرد، این جمله نیز از اذان کنار نهاده شد
و
عمر بن خطاب به طور رسمی آن را از اذان حذف کرد.
می گویند
بلال حرف «شین» را «سین» تلفظ میکرد
و به تصریح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) «سین» او نزد خداوند و رسولش همان شین است.
اما این خبر مردود و بی اساس است
، زیرا
بلال صوتی زیبا و بیانی فصیح داشت.
برخی سند آن گزارش را ضعیف میدانند.
در عمرة القضاء
و
فتح مکه به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر بام
کعبه،
اذان گفت که برای سران شرک به حدی گران آمد که برخی از آنها آرزوی مرگ کردند.
او از معدود افرادی بود که پس از فتح آن شهر به همراه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وارد کعبه شد.
بلال در
فتوحات شام در دوره
خلافت ابوبکر و
عمر از جمله در فتح مَرْجُ الصُفَّر
(منطقهای نزدیک دمشق)، محاصره
دمشق و
حمص شرکت داشت.
وقتی مسلمانان عراق را
فتح کردند، برخلاف رای عمر بر تقسیم اراضی آن پافشاری داشت.
مسلمانان برایش
احترام ویژهای قائل بودند. عمر از او به «سیّدنا» یاد میکرد.
پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
بلال دیگر اذان نگفت و به اصرار اجازه یافت تا برای
جهاد به شام رود. در اینباره دو روایت هست: برخی آوردهاند که ابوبکر میخواست
بلال را در مدینه و نزد خود نگاه دارد، پس او را اجازه سفر نداد. چون ابوبکر درگذشت،
بلال سرانجام عمر را با اصرار راضی کرد و روی به شام نهاد.
مطابق روایتی دیگر،
بلال در همان روزگار خلافت
ابوبکر وارد شام شد.
او پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، بهرغم خواست ابوبکر، هیچ اذان نگفت، مگر دو یا بار. یک بار به درخواست
حضرت فاطمه زهرا علیها سلام، و بار دیگر وقتی عمر به جابیه شام آمده بود، به درخواست مسلمانان و دعوت او اذان گفت. به روایتی،
بلال پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را در خواب دید که او را به زیارت خود میخواند. پس بیدرنگ بر نشست و به مدینه رفت و در آنجا اذان گفت. نیز آوردهاند که این کار به درخواست
امام حسن و
امام حسین علیهمالسلام صورت گرفت و اذان
بلال در
مسجدالنبی، شهر را به لرزه افکند.
بلال در برخی جنگها و فتوحات شام هم شرکت داشت.
در فتح
بیتالمقدس، او از فرماندهان سپاه به عمر شکایت برد که از لذایذ دنیوی بیش از بقیه مسلمانان بهره میجویند، و عمر فرمان داد که به عامه جنگجویان غذای خوب دهند و غنایم به طور مساوی تقسیم گردد.
ظاهراً
بلال معتقد بود که همه غنایم و آنچه به فتح حاصل میشود، باید پس از کسر
خمس آن، میان جنگجویان تقسیم شود، در حالی که عمر همه مسلمانان را در آن انباز میدانست و بر آن بود که قسمتی از آن نیز باید وقف مسلمانان شود و گویا این باعث نقاری در میانه شده بود.
در همینجا وقتی عمر دیوان شام را بنیاد نهاد، به درخواست
بلال نام او و ابورویحة خثعمی را در یک دفتر قرار داد و به یک اندازه از عطایا برخوردار گردانید.
بلال در
عمرة القضاء (
عمرة القصاص ) به
سال هفتم ق. همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود.
در این سفر، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سه روز در
مکه ماند و به یارانش دستور داد مناسک
عمره را نیرومند و چالاک برگزار کنند.
او به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هنگام
ظهر بر فراز بام
کعبه ایستاد و اذان گفت.
سخن مشهور، اذان او بر بام
کعبه را در روز
فتح مکه میداند.
برخی محققان میان این دو سخن جمع کردهاند و بر آنند که
بلال برفراز کعبه در هر دو هنگام اذان گفت.
اذان او بر فراز بام
کعبه، خشم فراوان کافران مکه را برانگیخت،
به گونهای که برخی از آنها
شکر گزاردند که پدرانشان زنده نیستند تا نظاره گر این رویداد باشند.
او در
حجة الوداع همگام
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و در روز
ترویه با سایبانی که در دست داشت، برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سایه فراهم میکرد.
او در صحرای
عرفات مردم را به سکوت دعوت کرد تا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خطبه بخواند.
سپس در پایان خطبه نخست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
اذان گفت و پس از پایان خطبه دوم پشت سر وی به
نماز ظهر و
عصر ایستاد.
او در
رمی جمره عقبه در حالی که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر
ناقه سوار بود و
اسامه زمام مرکب را در دست داشت، برای وی سایبان نگاه داشت.
او پیام رسان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز بود. بر همین اساس، پس از نزول
آیه تبلیغ، به دستور پیامبر میان مردم رفت و همه آنها را به سوی
غدیر فرا خواند.
بلال پس از
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پیش از خاکسپاری وی، با آوای
اذان خویش مردم را در سوگ وی گریاند
و پس از خاکسپاری بر قبرش
آب پاشید.
از آن پس تصمیم گرفت اذان عمومی نگوید.
به گزارش برخی، این تصمیم را به سبب نارضایتی از خلیفه و دیگر مسلمانان در نادیده گرفتن حق
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) گرفت.
از این رو، جز در چند مورد، اذان عمومی نگفت.
نخست به خواست فاطمه -سلام الله علیها -
و بار دیگر به درخواست
حسن و
حسین (علیهالسّلام) اذان گفت، آن گاه که که برای زیارت قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از
شام به
مدینه آمده بود.
دیگر بار هنگامی اذان گفت که خلیفه دوم به
سال هفدهم ق. در
جابیه، از سرزمینهای دمشق، به درخواست مسلمانان، از او تقاضا کرد تا
اذان گوید.
بلال پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای
جهاد به
شام رفت. بر پایه سخنی، در روزگار
ابی بکر بن ابی قحافه و به سخن دیگر، در روزگار
عمر بن خطاب به
شام رفت
و در برخی فتوحات حضور یافت.
ابن ابی شیبه کوفی او را خزانه دار
ابی بکر دانسته است.
این سخن درخور درنگ است، زیرا بر پایه برخی نقلها،
بلال با
ابی بکر بیعت نکرد و رفتن او از
مدینه به شام، اقدامی اعتراض آمیز در برابر خلیفه و کسانی بود که
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) را خانه نشین کرده بودند.
عمر بن خطاب از
بلال با تعبیر «سیدنا» یاد میکرد
و
عبدالله بن عمر او را بهترین «
بلال»ها میدانست.
آن گاه که عمر دیوان
شام تدوین کرد، به درخواست
بلال، نام وی را با
ابورویحه خثعمی در یک دفتر جای داد.
با این حال، او از عمر ناخشنود بود. در اختلافی که میان او و عمر درباره وقت
نماز پیش آمد، عمر خود را آگاه تر از وی خواند، اما
بلال نپذیرفت.
وی در فتح
بیت المقدس، از عملکرد فرماندهان
مسلمان و رفتار تبعیض آمیز آنها به
عمر شکایت کرد
و به ستاندن
شراب و
خوک با عنوان
خراج اهل ذمه اعتراض نمود.
او با توجه به سیره نبوی در موضوع توزیع زمینهای فتح شده، در برابر عمر ایستاد و
تهدید به نبرد نمود.
عمر نیز او و یارانش را بر منبر
نفرین کرد.
بلال در حالی که شعر شادمانی بر لب داشت و مشتاق پیوستن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و یارانش بود، جان سپرد.
تاریخ وفات او را
سال هفدهم،
هجدهم،
نوزدهم،
و پیوسته در حضر و سفر برای
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بیستم،
بیست و یکم
یا بیست و پنجم ق.
یاد کردهاند. او در شام جان داد، اما مدفنش را در باب صغیر دمشق،
داریا در
حلب،
باب کیسان، و یا
عمواس دانستهاند.
بر پایه سخن مشهور، در دمشق جان داد و در باب صغیر مدفون شد.
اما به باور
ابن کثیر،
قبر موجود در باب صغیر، قبر
بلال بن ابی درداء، حکمران و قاضی شهر دمشق، است و مدفن
بلال بن رباح در داریا جای دارد.
;برخی نیز بر این باورند که
بلال در داریا درگذشته است.
قبر موجود در حلب نیز متعلق به
خالد بن رباح، برادر
بلال، میباشد.
بلال برادری نسبی به نام خالد داشت که گویی محضر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را درک کرد، ولی حدیثی روایت ننمود.
خالد کارگزار
عمر بن خطاب در
اردن بود.
او همچنین خواهری به نام غفره داشت.
درباره سال مرگ، محل و علت درگذشت
بلال میان منابع اختلاف است. مرگ او را در سالهای ۸، ۰ و ۱ق در شصت واند سالگی، به مرگ طبیعی یا بر اثر
طاعون دانسته، و مرقدش را غالباً در
دمشق باب الصغیر یا باب کیسان و بعضی در داریا یا عمواس، و حتی
حلب نشان دادهاند.
بلال به هنگام
مرگ از اینکه به ملاقات پیامبر و یاران او میشتابد بسیار شادمان بود و شادمانی خود را با سرودن اشعاری ابراز کرده، میگفت: فردا با دوستانم محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و یارانش ملاقات میکنم.
بلال در دوره
خلافت عمر و در سال ۱۷،
۱۸،
۱۹،
۲۰
یا ۲۱ هجری
در شام (حلب،
داریا
یا عمواس
از
دنیا رفت و در باب الاربعین، باب کیسان یا باب الصغیر
دفن شد
، ولی بنا به نقل مشهور در سال بیستم از دنیا رفت و در باب الصغیر به خاک سپرده شد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) علاقه فراوانی به
بلال داشت. او را به
بهشت بشارت
و از رستگاریش خبر داد
و برایش
دعا کرد.
در ماجرایی، از
ابوذر به سبب
سرزنش بلال روی برگرداند
و به ابوبکر درباره ناراحت کردن او و جمعی دیگر هشدار داد
و
خطاب به
همسر بلال فرمود: هرچه او از من
نقل میکند راست میگوید. او را ناراحت نکن که هیچ عملی از تو پذیرفته نمیشود.
بنابر
روایات نبوی بلال مردی نیکو و سید مؤذّنان،
از حبشیان پیشتاز در
اسلام،
از بهترین سیاه چهرگان
و اولین
شفیع مؤمنان حبشه است.
او نخستین مؤذنی است که وارد بهشت میشود
و بهشت مشتاق اوست.
او بنده
صالح خدا و از نخستین کسانی است که پس از پیامبر و شهیدان در
قیامت لباس بهشتی بر تن میکنند.
احادیث او بیشتر در موضوع
نماز و مقدمات آن،
ربا و
شب قدر است. او در روایتی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره
ازدواج علی (علیهالسّلام) و
فاطمه -سلام الله علیها -، از
شفاعتگری آن دو برای محبان
اهل بیت : گزارش میدهد.
نیز در روایتی بلند، فضیلت
اذان و
وصف بهشت را از زبان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گزارش کرده است.
برای
تکریم بلال، بعدها مسلمانان مساجدی با نام او ساختند که یکی از آنها در
شهر مکه و بر فراز
کوه ابوقبیس قرار داشت. این
مسجد که به مناسبت اذان گفتن او بر فراز این کوه ساخته شده بود، نزدیک به ۱۰۰ متر مربع وسعت داشت و در طرحهای جدید گسترش و بنای کاخ برای مهمانان دولت
سعودی، ویران شد و اکنون اثری از آن برجای نیست.
مسجدی دیگر نیز در غرب
مدینه، در محل قلعه
بنی زریق و منطقه
خالدیه وجود داشت که مسجد
بلال بن رباح نامیده میشد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
سال هفتم ق. در این مکان
نماز عید خواند. این مسجد در گسترش ساختمانهای حکومتی سعودی ویران شد و به ایستگاه اتومبیلهای شهرداری تبدیل شد. اکنون در جنوب شرقی
مسجد نبوی، مسجدی منتسب به
بلال وجود دارد که ارتباطی با
مسجد پیشین ندارد و نوبنیاد است.
مکانی دیگر به نام دار
رباح منسوب به پدر
بلال حبشی در
مدینه بود که به سال ۸۴۰ق. به
مدرسه باسطیه بدل شد و در دوره معاصر در گسترش پیرامون
باب السلام از
مسجد نبوی ویران گشت.
مکان منتسب به اذان گویی
بلال بر فراز کوهی در منطقه
جعرانه در شمال
مکه، تا اواخر سده پنجم ق. نمازگاه حاجیان و مسافران و مورد اقبال و تکریم عمومی بود.
بلال از دوستداران و علاقه مندان
اهل بیت (علیهمالسّلام) بود. روزی با تاخیر به
مسجد آمد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) راز آن را جویا شد. او گفت: برای کمک کردن به
فاطمه (سلاماللهعلیها) رفته بودم که آن حضرت برایش دعا کرد.
با شنیدن خبر
شهادت یگانه
دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به شدّت گریست.
امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و
امام سجاد از او
ستایش کردند.
امام صادق (علیهالسّلام) درباره اش فرمود: خدا
رحمت کند
بلال را که همواره اهل بیت (علیهمالسّلام) را
دوست میداشت.
بلال از راویان
حدیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. بسیاری از
صحابه و
تابعان از او
روایت نقل کردهاند.
احمد حنبل شماری از احادیثش را در
مسند خود جمع آوری کرده است.
روایت مشهوری درباره
اذان در منابع
امامیه از او نقل شده است.
عبدالله
بن عمر درباره اش گفت:
بلالِ رسول الله بهترین بلالهاست،
با این حال بسیار فروتن بود. هرگاه در حضور وی از فضایلش یاد میشد با فروتنی میگفت: من همان حبشی هستم که تا دیروز
برده بودم.
به
ندرت اشعاری به
زبان عربی و حتی چند بیت حبشی
در
مدح رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از
بلال نقل شده است.
بلال دوستدار اهل بیت: بود.
به همین سبب، نزد شیعیان و دانشوران
شیعه جایگاهی برجسته دارد و منابع شیعی او را ممدوح دانستهاند.
او در برگزاری
جشن ازدواج حضرت علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها) نقشی اثرگذار داشت و به خواست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) عطر و مواد خوشبوی لازم برای
جهیزیه حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)
و
طعام جشن ازدواج را فراهم کرد.
او
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) را بسیار ارج میگذاشت، به گونهای که از سوی برخی مخالفان سرزنش میشد.
وی به خانه
امام علی (علیهالسّلام) رفت و آمد داشت
و به پاس یاری رساندن به فاطمه (سلاماللهعلیها) از دعای خیر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برخوردار شد.
به سبب همین ارادت بود که در پی
شهادت فاطمه (سلاماللهعلیها) فریاد اندوه برآورد.
امام علی(علیهالسّلام)
بلال را پیشگام حبشیان
و
امام سجاد (علیهالسّلام) او را از بهترین
اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شمرد.
امام صادق (علیهالسّلام) او را عبد صالح
و نخستین وارد شونده به
بهشت خواند و برایش طلب رحمت کرد.
بلال نزد
امامان شیعه و اصحاب ایشان از پایگاهی بلند برخوردار است.
امام علی (علیهالسلام) او را از جمله برگزیدگان اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و از جمله سابقان در اسلام دانستهاند
و در دیوان منسوب به امام، در ابیاتی از
بلال و اذانگویی او یاد شده است..
گفتهاند: با آنکه
بلال آزاد شده ابوبکر بود، ولی امام علی (علیهالسلام) را بسیار دوست میداشت و گویا در اینباره سرزنشهایی هم شنیده است.
در برخی منابع ادب نیز از صداقت و صراحت و برخی اقوال و رفتارهایش یاد شده است و اشعاری هم از او نقل کردهاند..
با آنکه برخی نویسندگان
بلال را فاقد فرزند دانستهاند، ولی از پسرش، عمر به عنوان یکی از راویان او یاد شده است.
نوادگان او نیز تا قرنها بعد شناخته شده بودند،.
طبق یافته حدیث شناسان، ۴۴
حدیث از
بلال گزارش شده است که برخی از آنها در
صحیحین یافت میشوند.
روایتهای گزارش شده از
بلال در کتابی به نام
مسند بلال به چاپ رسیده است.
برخی کسانی که از وی روایت کردهاند، عبارتند از:
ابوبکر بن ابی قحافه،
اسامة بن زید،
براء بن عازب،
عبدالله بن عمر،
عمر بن خطاب،
کعب بن عجره،
ابن مسعود،
ابوسعید خدری و
جابر بن عبدالله .
برخی از مهمترین کسانی که از او روایت کردهاند، عبارتند از
جابر بن عبدالله، ابوبکر، عمر،
براء بن عازب،
عبدالرحمان بن ابی لیلی و
عبدالله بن رواحه .
در منابع شیعی نیز احادیثی از او آمده است و کسانی چون
هشام بن حکم با اسناد از
عبدالله بن علی، از
بلال روایت کردهاند.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بلال حبشی»، ج۱۲، شماره۵۰۱۱. دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بلال بن رباح حبشی». حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «بلال بن رباح».