• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بررسی شرط اسلام ذابح از آیات

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بررسی شرط اسلام ذابح از آیات، به بررسی اینکه آیا در آیات قرآن مجید یادی از لزوم مسلمان بودن ذبح کننده به میان آمده است یا نه، و مقدار دلالت آنها می‌پردازد.

فهرست مندرجات

۱ - سورههای بحث کننده حلیت گوشت‌ها
۲ - بررسی آیات سورههای مکی
       ۲.۱ - نکته‌ها
       ۲.۲ - بررسی کلام مرحوم طبرسی
              ۲.۲.۱ - چند اشکال بر کلام طبرسی
              ۲.۲.۲ - نتیجه
۳ - بررسی آیات سورههای مدنی
       ۳.۱ - سوره بقره
       ۳.۲ - سوره نحل
       ۳.۳ - سوره مائده
              ۳.۳.۱ - اشکال مجهول بودن صیغه
              ۳.۳.۲ - جواب
              ۳.۳.۳ - اشکال حلال بودن طیبات از قبل
              ۳.۳.۴ - جواب
              ۳.۳.۵ - اشکال عدم ربط آیه به ذبایح
              ۳.۳.۶ - جواب
       ۳.۴ - نکته‌ها
              ۳.۴.۱ - اشکال عدم حلال شرعی در آیه
              ۳.۴.۲ - جواب
              ۳.۴.۳ - نتیجه
              ۳.۴.۴ - دیدگاه علامه طباطبایی
              ۳.۴.۵ - خلاصه
۴ - تفاوت ذبیحه معمولی با قربانی
۵ - نکته‌ها
       ۵.۱ - سؤال
              ۵.۱.۱ - جواب
              ۵.۱.۲ - خلاصه
۶ - جند بحث فرعی
       ۶.۱ - اطلاق در ذابح
       ۶.۲ - ذبح با دستگاه
              ۶.۲.۱ - اشکال سایر شروط
              ۶.۲.۲ - جواب
۷ - پانویس
۸ - منبع


براى اين كه روشن شود آيا در آيات قرآن مجيد يادى از لزوم مسلمان بودن ذبح كننده به ميان آمده است يا نه، بايد آياتى را كه در مورد گوشت‌هاى حرام و حلال بحث كرده‌اند ياد كنيم و مقدار دلالت آنها را بررسى كنيم.
به طور اجمال باید دانست که این آیات، بعضی در مکّه نازل شده‌اند و بعضی در مدینه ، بعضی در آغاز بعثت و بعضی در اواخر عمر نبی اکرم(ص) ولی با این حال، لحن آیات و انواع حرام‌ها در این آیات ثابت است و نشان می‌دهد که حکم گوشت‌های خوردنی در طول دوره رسالت پیامبر اکرم (ص) تغییر نکرده است.
سوره‌هایی که در آن‌ها درباره حرام و حلال بودن گوشت‌ها بحث شده است عبارتند از:
سوره نحل که در مکه مکرمه نازل شده است.
سوره انعام که در مکه نازل شده و از لحاظ زمانی پس از سوره نحل نازل شده است.
سوره بقره که در مدینه و در آغاز هجرت نازل شده است.
سوره مائده که در مدینه و در اواخر عمر پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.
ما هم به ترتیبی که این سوره‌ها نازل شده‌اند راجع به آیات مربوط به گونه‌های گوشت و ذبح بحث می‌کنیم:


• فکلوا مما رزقکم اللّه حلالاً طیبا و اشکروا نعمت اللّه ان کنتم ایاه تعبدون • انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر اللّه به فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فان اللّه غفور رحیم
از آنچه خدا روزیتان کرده است، حلال و پاکیزه، بخورید و شکر نعمت خدا را به جای آورید، اگر او را می‌پرستید، خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را با نام غیر خدا سر بریده‌اید بر شما تحریم کرده است، اما کسانی که ناگزیر شوند در حالی که تجاوز و تعدی از حد ننمایند ….
این آیات، حرام‌ها را در چهار چیز محصور کرده است و فرموده‌اند غیر از اینها چیزی حرام نیست، اکنون ما کاری نداریم که فلسفه تحریم این چیزها چیست و آیا حرام‌ها در این چهار چیز منحصرند یا حرام‌های دیگری هم در روایات ذکر شده‌اند بلکه نکته مورد نظر ما، شرایط ذبح است که آیه می‌گوید از آنچه نام غیر خدا بر آن برده شده است، نخورید; امّا ذبح کننده مسلمان باشد یا کافر ، بحثی نکرده همان گونه که درباره واجب بودن بردن نام خدا واجب نبودن آن هم بحثی نکرده است.
ان ربک هو اعلم من یضلّ عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین• فکلوا مما ذکر اسم اللّه علیه ان کنتم بایاته مومنین• و ما لکم الا تاکلوا مما ذکر اسم اللّه علیه و قد فصّل لکم ما حرم علیکم الا ما اضطررتم الیه … و لا تاکلوا مما لم یذکر اسم اللّه علیه و انه لفسق …
پروردگار تو به کسانی که از راه او گمراه گشته‌اند آگاه تر است و همچنین به کسانی که هدایت یافته‌اند و از آنچه نام خدا بر آن گفته شده است، بخورید، اگر به آیات او ایمان دارید، چرا از چیزهایی نمی‌خورید که اسم خدا بر آن‌ها برده شده است در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده بیان کرده است، مگر این‌که ناچار باشید … و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید و این کار گناه است …

۲.۱ - نکته‌ها

۱. حیوانی که هنگام ذبح آن نام خدا برده شد، حلال است و جای هیچ گونه وسوسه‌ای ندارد.
۲. آیات دلالتی ندارند که ذبح کنند باید مسلمان باشد، بلکه برعکس، از مجهول آوردن (ذُکِرَ) در دو مورد و همچنین مجهول آوردن (لم یُذْکَر) معلوم می‌شود که در اصل عنایتی به فاعل نیست و مهم نیست که ذبح کننده چه شخصی باشد، بلکه مهم برده شدن نام خداست.

۲.۲ - بررسی کلام مرحوم طبرسی

از آنچه گفته شد روشن می‌شود که کلام طبرسی مخدوش است، ایشان در ذیل آیه (فکلوا مما ذکر اسم اللّه) می نویسد:
این آیه دلالت دارد بر این‌که یاد نام خدا هنگام ذبح واجب است و همچنین دلالت دارد بر این‌که خوردن ذبیحه‌های کفار جایز نیست، چون کفار بر ذبیحه خود اسم خدا را نمی‌برند و اگر بعضی نام خدا بگویند، یاد نام خدا را در حقیقت واجب نمی‌دانند و همچنین اعتقاد به خدایی دارند که دین عیسی و موسی را ابدی قرار داده است و چنین خدایی خدای حقیقی نیست..

۲.۲.۱ - چند اشکال بر کلام طبرسی

۱. آیه تنها دلالت بر حلال بودن ذبیحه‌ای که نام خدا بر آن برده شده است دارد، ولی هیچ گونه دلالتی بر اسلام ذبح کننده ندارد.
۲. از کجا برای ایشان روشن شده است که اهل کتاب بر ذبایح خود اسم خدا را نمی‌برند.
۳. به چه دلیل عقاید انحرافی اهل کتاب، به نام خدا بردن آنان ضرر می‌زند؟ در حالی که نظیر همین انحراف‌ها گاهی در بین مسلمانان نیز پیدا می‌شود.
۴. آیه فقط یاد نام خدا را واجب کرد، ولی به چه دلیل اعتقاد به واجب بودن یاد خدا در تسمیه هم لازم است؟
به بیان دیگر، واجب بودن یاد خدا، مربوط به مقام ثبوت است و نشان می‌دهد که هر جا نام خدا آمد، شرط حلال بودن ذبیحه محقق شده است، ولی اعتقاد به وجوب یاد نام خدا مربوط به مقام اثبات است، یعنی هنگامی که ذبیحه‌ای را در دست انسانی دیدیم و شک کردیم آیا شرط حلال بودن را عمل کرده است یا نه؟ در این هنگام، اگر ذبح کننده به واجب بودن یاد نام خدا اعتقاد داشته باشد فعل او را حمل بر صحت می‌کنیم و می‌گوییم مسلماً نام خدا گفته است، ولی اگر اعتقادی به واجب بودن آن نداشت، نمی توان گفتن نام خدا را احراز کرد و حمل فعل او درستی وجهی ندارد، زیرا درستی از دیدگاه او حلال بودن بی یاد نام خداست، اگر چه از دیدگاه غیر او درستی عبارت از حلال بودن با یاد خدا است.
خلاصه، واجب بودن یاد نام خدا در حلال بودن، مربوط به مقام ثبوت است، ولی اعتقاد به واجب بودن یاد خدا مربوط به مقام اثبات است.

۲.۲.۲ - نتیجه

از این آیه‌ها برداشت شد که لازم نیست ذابح مسلمان باشد و از این جهت دلیلی بر حرام بودن ذبایح اهل کتاب و سایر کفار ندارد، امّا واجب بودن یاد خدا شرط دیگری است و اعتقاد به واجب بودن یاد خدا در اصل ربطی به شرایط ذبح ندارد، بلکه هنگام احراز شرط یاد نام خدا به کار می‌آید.
۳. از این آیات (آیات سوره انعام ) برداشت دیگری نیز احتمال دارد و آن این‌که این آیات دلالتی بر واجب بودن یاد خدا ندارند، چون:
اوّلاً، آیه اول تشویق به خوردن گوشتی می‌کند که نام خدا بر آن برده شده است و دلالت دارد که این نوع از ذبیحة حلال است و دلالتی بر حرام بودن سایر اقسام ندارد و به اصطلاح حلال بودن مقیّد، نفی حلال بودن مطلق را نمی‌کند و قید ، برای بیان فرد کامل تر و معلوم الحلیة آمده است، آیه دوم هم از این لحاظ مثل آیه اول است.
ثانیا، جمله (وقد فصّل لکم ما حرم علیکم) دلالت دارد که حرام‌ها پیش از این، بیان شده‌اند، در حالی که غیر از آیات سوره نحل آیات دیگری که حرام‌ها را پیش از این بیان کرده باشند وجود ندارد و آیات سوره نحل هم ذکری از یاد نام خدا به میان نیاوردند و تنها ذبح شده به نام غیر خدا را حرام دانستند.
ثالثاً ،آیه سوم یعنی (ولا تاکلوا مما لم یذکر اسم اللّه علیه و انه لفسق) افزون بر این‌که پیش از آیه دوم نازل نشده ، دلالت واضحی هم بر حرام بودن آنچه نام خدا بر آن برده نشده است، ندارد، چون اگر جمله (و انه لفسق) عطف باشد آن گاه دلالت آیه، بر حرام بودن ذبح بدون نام خدا، تمام است، ولی احتمال دارد که (وانه لفسق) جمله حالّیهّ باشد، آن گاه معنی این می‌شود: از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است در حالی که آن چیز فسق هم باشد آن را نخورید، آن گاه آیه دیگری در سوره انعام (فسق) را معنی می‌کند آن‌جا که می‌فرماید:
(قل لا اجد فی ما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الاّ ان یکون میتة او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس اوفسقا اهل لغیر اللّه به ….
بگو در آنچه بر من وحی شده، چیزی که خوردن آن حرام باشد، نمی یابم، جز این‌که مردار ، یا خون ریخته، یا گوشت خوک ، که پلید است، یا حیوانی که در کشتن آن نافرمانی کنند و جز با گفتن نام خدا ذبحش کنند.
در این آیه محرماتی را یاد می‌کند که در سوره نحل هم همین‌ها را یاد کرده بود، فقط بعضی از آن‌ها را توضیح می‌دهد، مثلا خون را توضیح داده که خون بیرون ریخته شده حرام است و گوشت خوک را توضیح داده که پلید است سپس حرام بودن فسق را بیان کرده و آن گاه فسق را به نحو عطف بیان توضیح داده است: فسق آن چیزی است که با نام غیر خدا ذبح شود.
در نتیجه از این آیه معنای فسق در خوردنی‌ها را می‌فهمیم و همین معنی را در جمله (و انه لفسق) قرار می‌دهیم، نتیجه این می‌شود: از آن گوشت‌هایی که هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده است، بلکه نام غیر خدا برده شده نخورید، یعنی آنچه سبب حرام بودن می‌شود ترک ذکر خدا و گفتن اسم غیر خداست.
در نتیجه این آیات با آیات سوره نحل هماهنگ می‌شوند.
رابعاً یاد نام خدا در سورهای بقره و مائده که هر دو پس از سوره انعام نازل شده‌اند، ذکری از یاد نام خدا به میان نمی‌آید و فقط همان حیوان ذبح شده به نام غیر خدا را حرام می‌دانند که برابر با سوره نحل است.
از این روی از مجموع آیات راجع به حرام بودن بعضی از گوشت‌ها بر می‌آید که این حکم از اول بعثت تا آخر عمر پیامبر اکرم (ص) تغییری نکرده است و آیات سوره انعام چیزی غیر از مفهوم آیات سه سوره دیگر نیست.
خامساً، باز از اموری که حرام بودن ذبح شده مذبوح به غیر یاد نام را را تضعیف می‌کند و به عبارت دیگر شرط بودن یاد نام خدا را سست می‌کند این است که جمله (و انه لفسق) خبری و جمله (و لاتاکلوا مما لم یذکر اسم اللّه علیه) انشایی است و عطف خبر بر انشا نزد علمای بیان ممنوع
[۸] شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴.
. بنا بر این، جمله (و انه لفسق) حال واقع می‌شود و می‌گوید هر چه که نام خدا بر آن برده نشد در حالی که فسق است خورده نشود، ولی اگر برده نشدن نام خدا، جهت دیگری داشته باشد، دلیلی بر حرام بودن ذبیحه یافت نمی‌شود.
ولی با این همه، ما این برداشت را نمی‌پذیریم، چون روایاتی که پس از این یاد می‌کنیم به روشنی می‌گویند: (انما الذبیحة بالاسم) پس برداشتی از آیات که روایات بر خلاف آن دلالت داشته باشد درست نیست، چون ما ائمه اطهار (ع) را مفسر حقیقی قرآن می‌دانیم و معتقدیم که قرآن و عترت پیوسته با هم و در کنار هم هستند، ولی تا این حد را می‌توان گفت که اگر کسی بعضی از انواع ذبایح را بدون یاد نام خدا حلال دانست، سخنی خلاف نص قرآن یا خلاف ظاهر قرآن نگفته است و شاید به همین جهت مسلمانی که از روی فراموشی نام خدا را نگوید ذبیحه‌اش حلال است؛ زیرا اگر یاد نام خدا شرط واقعی بود، فرقی بین عالم، جاهل و عامد و فراموشکار وجود نداشت.




۳.۱ - سوره بقره

سوره بقره از سوره‌هایی است که در مدینه و در آغاز هجرت پیامبر اکرم (ص) نازل شد، آیاتی از آن سوره که مربوط به گوشت‌های خوردنی و غیر خوردنی است عبارتند از:
• (یاایها الذین آمنوا کلوا من طیبات ما رزقناکم و اشکروا للّه ان کنتم ایاه تعبدون• انما حرّم علیکم المیتة والدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر اللّه فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فلااثم علیه، ان اللّه غفور رحیم)
این آیات، با آیات سوره نحل مشابهت کامل داردو هیچ نکته اضافی که ما را ملزم به ذکر آن کند وجود ندارد و از این روی از ترجمه و توضیح آن خودداری می‌شود

۳.۲ - سوره نحل

نتیجه این‌که حکم گوشت‌های خوردنی از اوایل بعثت تا اوایل هجرت ثابت مانده است.
(یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود احلت لکم بهیمة الانعام الا ما یتلی علیکم … حرمت علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر وما اهل لغیر اللّه به والمنخنقة و الموقوذة و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب و ان تستقسموا بالأزلام ذلکم فسق، الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون … الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتواالکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم …
ای کسانی که ایمان آورده‌اید به پیمان‌ها و قراردادها وفا کنید، چهار پایان برای شما حلال شد‌ه‌اند، مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود. … گوشت مردار، خون، گوشت خوک، حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، حیوانات خفه شده و به زجر کشته شده، آنها که بر اثر پرت شدن از بلندی بمیرند، آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، باقیمانده صید حیوان درنده، مگر آنکه (به موقع به آن حیوان برسید و) آن را سر ببرید و حیواناتی که روی بت‌ها (یا در برابر آنها) ذبح شوند (همگی) بر شما حرام است و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوب‌های تیر مخصوص بخت آزمایی ، تمام این اعمال فسق و گناه است. امروز کافران از (زوال) آیین شما مأیوس شدند، بنا بر این از آنان نترسید و از (مخالفت) من بترسید …. امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شد و (همچنین) غذای اهل کتاب برای شما حلال و غذای شما برای آنان حلال است…
تا حال سه دسته از آیات ذکر شد (که دو دسته آن‌ها در سوره نحل و بقره مثل هم بود) و بررسی شد و معلوم شد:
اولاً، اسلام در ذبح کننده شرط نیست.
ثانیاً، آنچه با نام غیر خدا ذبح شود مسلماً حرام است.
ثالثاً، آنچه نام خدا بر آن برده نشود حرام بودن آن مسلم و نص نیست.

۳.۳ - سوره مائده

اجمالا آنچه مسلم است این‌که آیات سوره مائده بر حرام‌های قبلی چیزی نیفزوده ، بلکه ممکن است از آیه (الیوم احل لکم الطیبات …) استفاده کنیم که حتی مقداری از حرام‌های پیشین را هم این آیه حلال کرده است.
توضیح: آیات سوره مائده همان حرام‌های پیشین را آورده ، ولی در این جا برای بعضی از آن‌ها مصداق‌هایی نیز ذکر کرده است، مثلا برای مردار، مصداق‌های خفه شده، به زجر کشته شده، پرت شده از بلندی، باشاخ حیوان دیگر مرده و دریده شده به واسطه حیوانات درنده را ذکر کرده است و همچنین برای حیوان ذبح شده به نام غیر خدا مصادیقی از قبیل، ذبح روی بت یا برابر بت و تقسیم شده به وسیله تیرهای بخت آزمایی را ذکر کرده است، ولی از مصادیق آن، حیوانِ ذبح شده بدون یاد نام خدا، یا حیوان ذبح شده به وسیله غیر مسلمان را نام نبرده است و اگر این نوع ذبیحه‌ها حرام بود لازم بود که ذکر شود، چون هم آیه قرآن در مقام بیان مصادیق بوده و هم ذبح به واسطه غیر مسلمان شیوع داشته است، چون زمان نزول آیات سوره مائده ، اواخر عمر پیامبر اکرم (ص) بوده است و مسلم ذبح‌های بدون یاد نام خدا، یا ذبح‌های غیر مسلمانان، کمتر از ذبح‌های مقابل بت‌ها و تقسیم شده‌های به واسطه تیرهای قمار نبوده است، پس این ترک ذکر از مولای حکیمِ در مقام بیان، دراموری که شیوع داشته است، جواز آن‌ها را می‌رساند.

۳.۳.۱ - اشکال مجهول بودن صیغه

اگر گفته شود، این حرام‌ها در سوره مائده با لفظ (حُرِّمَتْ) به صیغه مجهول بیان شد، به خلاف سوره نحل و بقره و این نشان می‌دهد که مردم حرام‌ها را شنیده بودند و حرام بودن آنها برایشان معلوم بود و احتیاجی به یاد نام خدا به عنوان پشتوانه این حکم نبود و با این حال، مصادیقی از حرام‌ها را یاد می‌کند که در آیات پیش مطرح نبود، پس معلوم می‌شود که مردم، حکم این مصادیق را از حکم کلی سابق می‌فهمیدند، بنا بر این، ذکر نکردن ذبح شده به غیر یاد نام خدا، در بین حرام‌ها دلالت حلال بودن آن نمی‌کند.

۳.۳.۲ - جواب

ییاد بعضی از مصادیق و ترک بعضی دیگر، دلیل می‌خواهد اگر دلیل یاد بعضی از مصادیق شیوع آنها باشد، می گوییم شیوع ذبح بدون یاد نام خدا و ذبح غیر مسلمان، کمتر از شیوع آن اقسام نبوده است و ذکر نکردن، از طرف مولای حکیم در مقام بیان ،دلالت بر حرام نبودن می‌کند، و‌ به‌طور اجمال، از این آیه رایحه حلال بودن بیشتری استشمام می‌شود و خصوصاً به ملاحظه (الیوم احل لکم) که با کلمه (الیوم) شروع شده است و به صورت امتنان می‌خواهد چیزی را حلال کند که پیش از این حلال نبوده است، چون می‌فرماید:
(امروز طیبات بر شما حلال شد و طعام اهل کتاب بر شما حلال است و طعام شما بر آنان حلال است).
پیش از این آیه، آیه سوم با لفظ (الیوم یئس الذین کفروا من دینکم …) و (الیوم اکملت لکم دینکم…) آمده که هر دو مربوط به معرفی امام و رهبر جامعه است و نعمتی عظیم به مردم داده شد که پس از آن امید کافران نسبت به پیروز شدن بر مسلمانان و از بین بردن دین آنان به یأس مبدل شد و دین الهی کامل شد، به دنبال این مسأله و این امتنان بزرگ ، آیه پنجم امتنان دیگری را مطرح کرده و طعام‌های اهل کتاب را برای مسلمانان حلال کرده است، چون طعام به خودی خود گناهی ندارد و ترس از سلطه سیاسی یا اقتصادی آنان هم پس از یأس کافران و اکمال دین معنی ندارد و از این روی، وجهی برای حرام بودن طعام اهل کتاب باقی نمی‌ماند.

۳.۳.۳ - اشکال حلال بودن طیبات از قبل

در این جا ممکن است اشکال شود که (طیبات) پیش از این هم حلال بودند چرا آیه می‌گوید امروز طیبات بر شما حلال شدند؟

۳.۳.۲ - جواب

جمله (امروز طیبات بر شما حلال شدند) مقدمه است برای جمله (طعام اهل کتاب بر شما حلال است) چون مسلمانان در پی درگیری‌های زیاد با اهل کتاب و توطئه‌های مستمر آنان علیه مسلمانان و مسموم کردن پیامبر (ص) در خیبر و آیات فراوانی که از معاشرت و دوستی با آنان نهی کرده بود، یک نوع تنفری نسبت به آنان داشتند و غذاها و طعام آنان را نمی‌خوردند و صدر آیه در صدد از بین بردن این تنفّر است.
علامه طباطبایی، می نویسد: گوئیا دل‌های مؤمنان پس از آن همه سختگیری و تشدید کاملی که در مورد معاشرت و آمیزش با اهل کتاب از شرع دیده‌اند درباره حلال بودن غذای آنان دچار اضطراب و شک بودند، برای رفع این اضطراب خداوند حلال بودن طیبات را ضمیمه کرد، تا مردم بفهمند غذاهای آنان نیز از نوع طیبات است.

۳.۳.۵ - اشکال عدم ربط آیه به ذبایح

برابر روایات شیعه، طعام در آیه مورد بحث به معنای گندم ، عدس و سایر حبوبات است و بنا بر این (و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم) حبوبات را حلال می‌کند و ربطی به حلال بودن ذبایح آنان ندارد.

۳.۳.۲ - جواب

حبوبات ، پیش از نزول این آیه نیز، حلال بودند و شأن نزول‌ها و احادیثی که ذیل آیات سوره هل اتی وارد شده ، بهترین گواه این مطلب هستند و بسیار روشن است که سوره هل اتی ، پیش از مائده نازل شده است، پس آیه (الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتواالکتاب حل لکم) حتماًچیز جدیدی را، که پیش از این حلال نبوده، حلال می‌کند و آن یا منحصر در ذبایح آنهاست و یا بالأخره شامل ذبایح آنان نیزمی شود.

۲.۱ - نکته‌ها

۱. آیه سوم سوره مائده بیان کرد که امروز کافران از زوال دین شما مأیوس شده‌اند و دیگر برای براندازی آن لحظه شماری نمی‌کنند و با تعیین وصی پیامبر (ص) ، دین شما پا بر جا و کامل شده است، پس احتمال این‌که آنان با غذاهای خود، شما را مسموم و مریض کنند وجود ندارد، همان گونه که احتمال استثمار اقتصادی و بهره کشی از شما نیز وجود ندارد، چون شما امتی پا بر جا و قوی شده‌اید و می‌توانید با آنان روابط سالم اقتصادی داشته باشید.
۲. طعام طیّب و لذیذ، همان حالت حلال بودن و خوبی ذاتی خود را دارد و مالکیت یهود یا نصارا بر آن، آن را از ماهیت طیّب بودن، خارج نمی‌کند در نتیجه مقتضی حلال بودن ، که طیّب بودن طعام باشد، موجود است و مانع هم ، که مسموم بودن و یا توطئه‌های اقتصادی است ، وجود ندارد، در نتیجه، طعام آنان بر شما حلال است، همان گونه که طعام شما هم بر آنان حلال بود و حلال است، پس ظاهر آیه، با این تحلیلی که بیان شد، حلال بودن طعام آنان را می‌رساند.

۳.۴.۱ - اشکال عدم حلال شرعی در آیه

محتمل است که حلال در این جا برابر حرام شرعی نباشد، چون پیش از نزول این آیه نیز مسلمانان با اهل کتاب ارتباط تجاری داشتند، از آنان قرض می‌گرفتند به آنان چیز می‌فروختند، غذای آنان را می‌خوردند، حوادث خیبر و خوردن غذاهای آنان و خوردن پیامبر (ص) از گوشت ذبح شده و …، قابل شک نیست، پس یا باید این حلال را حلال سیاسی بدانیم و بگوییم تا حال از لحاظ سیاسی مناسب نبود که با آنان روابط اقتصادی گسترده داشته باشید، چون قوی بودند و مرتب توطئه می‌کردند و یا حلال را طبعی بدانیم و بگوییم اگر تا حال طبع شما طعام آنان را قبول نمی‌کرد و تنّفر داشتید، تنفر را کنار بگذارید، مؤید تنفر داشتن از طعام آنان نیز مطلبی است که پیش از این از المیزان نقل کردیم که سخت گیری‌هایی که نسبت به مباشرت و دوستی با اهل کتاب می‌شد و توطئه‌های آنان، بویژه در مدینه و جنگ‌هایی که علیه مسلمانان به راه انداخته بودند، مسلمانان را از آنان و طعام آنان متنفر ساخته بود.
در نتیجه اگر حلال، حلال شرعی نباشد، آن وقت مسأله حلال بودن ذبایح اهل کتاب ربطی به این آیه پیدا نمی‌کند، به عبارت دیگر، یکی از دلیل‌های که قایلین به حلال بودن ذبایح اهل کتاب می‌آورند همین آیه شریفه است و می‌گویند: آیه قرآن طعام اهل کتاب را برای ما حلال کرده است و طعام شامل ذبایح و غیر ذبایح می‌شود، در نتیجه ذبایح آنان بر ما حلال است. گروه دیگری که بیش‌تر اهل سنت هستند، پایه استدلالشان را محکم تر کرده‌اند و می‌گویند: مقصود از طعام در آیه، تنها ذبایح است، چون سایر طعام‌های اهل کتاب، پیش از این هم حلال بود و نیازی به حلال کردن دوباره نداشت و لسان آیه هم لسان امتنان است پس چیزی را که پیش از این حلال نبوده، حلال کرده و آن ذبایح اهل کتاب است، امّا همه این استدلال‌ها و قیل و قال‌ها وقتی تمام است که حلال و حرام به معنای شرعی آن باشد، در صورتی که اگر کسی ادعا کرد که حلال در این آیه، حلال سیاسی یا حلال طبعی است پایه استدلال سست می‌شود.

۳.۳.۲ - جواب

اوّلاً ،حلال و حرام در این آیات و آیات مطرح شده قبلی در معنای شرعی آن به کار رفته است (انما حرّم …) و (حرّمت) همه معنای شرعی را بیان می‌کنند و به مجرد احتمال نمی‌توان ظاهر لفظ را کنار گذاشت.
ثانیاً ،بر فرض که حلال و حرام سیاسی باشند، معلوم می‌شود که طعام اهل کتاب، از نظر شرعی، پیش از این اشکالی نداشته و تنها از ناحیه سیاسی بوده است که این اشکال هم با قوّت گرفتن مسلمانان و نزول آیه (الیوم احل لکم الطیبات) حلّ شد.

۲.۲.۲ - نتیجه

از مجموع مطالب گفته شده در بحث آیات، امور ذیل روشن می‌شود: ۱. آیاتی که راجع به گوشت‌های خوردنی بود به ترتیب از آغاز بعثت تا اواخر عمر پیامبر اکرم (ص) ذکر شد و در بین آنها دلیلی بر حرام بودن ذبایح اهل کتاب یافت نشد، از طرف دیگر، عمل پیامبر اکرم (ص) در خیبر ، حلال بودن را تأیید می‌کرد، روایات هم (خواهند آمد) نهی از ذبایح اهل کتاب را از پیامبر اکرم (ص) و یا حضرت علی (ع) نقل نمی‌کند، پس معلوم می‌شود که ذبایح اهل کتاب در آن زمان حلال بوده و آیه در مقام حلال کردن آنها نبوده است.
۲. اختلاف در معنای طعام در آیه تاثیری در مسأله حلال بودن ذبایح اهل کتاب نمی‌گذارد و روایاتی که از ائمه (ع) وارد شده است و می‌گوید طعام به معنای گندم و حبوبات است، حلال بودن ذبایح آنان را ردّ نمی کند، بلکه پرسش کننده را به اشتباهش آگاه می‌کند، تا تصوّر نکند این آیه حلال بودن را می‌رساند و آن گاه از اطلاق آیه استفاده کند و تمام اقسام ذبایح آنان را حلال بداند، بلکه حلال بودن ذبایح اهل کتاب دلیل خاص خود را دارد و محدوده آن هم مشخص است.

۳.۴.۴ - دیدگاه علامه طباطبایی

مناسب است در این جا خلاصه‌ای از سخنان علامة طباطبایی ذکر شود:
(پیوند جمله (احل لکم الطیبات) به جمله (و طعام الذین اوتوا الکتاب) گویا از باب منضم کردن چیزی قطعی به چیز مشکوک است، تا تردّد و اضطراب شنونده را برطرف ساخته، اطمینانی در جانش پدید آورد … که گویا دل‌های مؤمنین پس از آن همه تشدید و سخت گیری کاملی که در معاشرت و آمیزش و ارتباط با اهل کتاب از شرع دید‌ه‌اند، درباره حلال بودن غذای اهل کتاب قدری دچار اضطراب و تردد شد‌ه‌اند، برای رفع این معنی، جریان حلال بودن (طیبات) به طور کلی را هم بدان ضمیمه ساخت تا بفهمند که غذای آنان هم از نوع سایر (طیبات) حلال است و به این وسیله ناراحتی و تردیدشان برطرف گشته، دل‌هایشان آرامش یابد…
ملاحظه کردید که مطالب ایشان، تقریبا مناسب و هم جهت با مطالب ماست.
در جای دیگر می‌نویسد: طعام، به حسب لغت هر چیزی است که خورده شود و قوت حساب گردد، ولی گفته شده در این جا منظور گندم و سایر حبوبات است.
در لسان العرب می‌گوید: حجازی‌ها وقتی بدون قید لفظ (طعام) می گویند منظورشان فقط گندم است و از خلیل نقل می‌کند که در کلام فصیح عرب، (طعام) فقط گندم است و همین معنی از کتاب نهایه ابن اثیر به دست می‌آید و بدین جهت در بیش‌تر روایات ائمه (ع) ذکر شده که منظور از (طعام) در آیه گندم و حبوبات است تنها پاره‌ای از روایات معنای دیگری را ذکر کرده‌اند.
ایشان در بحث روایی، این گونه بحث را ادامه می‌دهد:
در تفسیر عیاشی از هشام بن سالم از امام صادق (ع) درباره جمله (و طعامهم حل لکم) نقل می‌کند: (عدس و حبوبات و نظایر آن)، و منظور از ضمیر (هُم) اهل کتاب است.
این روایت در تهذیب هم از آن حضرت نقل شده، ولی عبارتش چنین است: (عدس و نخود و غیره) و در کافی و تهذیب روایاتی از عمار بن مروان و سماعه از امام صادق (ع) درباره طعام اهل کتاب و مقدار حلال آن نقل شده که حضرت فرمود: (حبوبات) و نیز در کافی با سند خود از قتیبه اعشی نقل می‌کند:
مردی از حضرت صادق (ع) پرسید: (ومن هم نزد آن حضرت بودم) شخصی یهودی و یا مسیحی برای چوپانی ، در رمه‌ای فرستاده می‌شود، تصادفاً اتفاقی در گله می‌افتد و ناگزیر گوسفندانی را ذبح می‌کند، آیا از ذبیحه او می‌توان خورد؟
حضرت فرمود: بهای آن را در مالت داخل مکن و آن را مخور، ملاک بردن نام خداست و جز به مسلمان نمی‌توان در این باره اعتماد کرد، آن مرد گفت: خداوند فرموده است:(الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتواالکتاب حل لکم) حضرت فرمود:پدرم می‌فرمود: منظور حبوبات و امثال آن است.
این روایت را شیخ طوسی هم در کتاب تهذیب و عیاشی هم در تفسیرش از قتیبه اعشی از آن حضرت نقل کرد‌ه‌اند.
به طوری که ملاحظه می‌کنید روایات، طعام اهل کتاب را که در قرآن حلال شده است، به حبوبات و امثال آن تفسیر می‌کنند و لفظ طعام هم وقتی‌ به‌طور اطلاق ذکر شود، به طوری که از روایات و حکایات صدر اسلام به دست آمد، مفید همین معناست.
چون بحث از معنای (طعام) در آیه شریفه خارج از بحث حلال بودن ذبایح اهل کتاب است و طعام به هر معنایی باشد، به مطلب ما خدشه‌ای وارد نمی‌کند، از تحقیق در این موضوع و نقل اقوال دیگران خودداری می‌کنیم، اگر چه بیش‌تر مفسرانی که قایل به حلال بودن ذبایح اهل کتاب شده‌اند در ذیل این آیه بحث کرده‌اند، و ملاک حلال بودن راعمومیت معنای طعام گرفته‌اند، ولی همان طور که پیش از این بیان شد، روایات شیعه با این که (طعام) را به معنای حبوبات گرفته‌اند، با حلال بودن ذبایح اهل کتاب منافاتی ندارد، شاهد آن این‌که در روایت قتیبه اعشی، امام صادق (ع) اعتقاد آن شخص را که گمان می‌کرد آیه دلالت بر حلال بودن ذبایح آنان دارد رد کرد، ولی ذبایح اهل کتاب را مطلقا تحریم نکرد، بلکه فرمود ملاک بردن نام خداست و آنان در این مورد قابل اعتماد نیستند، پس معلوم می‌شود اهل کتاب بودن ،مانع نیست، بلکه مانع از حلال بودن این است که ما اعتمادی به آنان نداریم و نمی‌توانیم مطمئن شویم که نام خدا را برد‌ه‌اند، به عبارت دیگر، اگر شاهد باشیم و ببینیم نام خدا را بردند، در این صورت مانعی از حلال بودن ذبیحه آنان وجود ندارد.

۳.۴.۵ - خلاصه

بنا برآنچه از این آیه برداشت می‌شود، ذبایح اهل کتاب حلال هستند، حال یا این مطلب را بالمطابقه و بالصراحة دلالت دارد ، همان گونه که بیش‌تر اهل سنت و بعضی از مفسران شیعه گفته‌اند (با این بیان: طعام اگر چه عام است و شامل حبوبات و ذبایح و غذاهای مرطوب می‌شود، ولی به قرینه آیات قبل و بعد این سوره که سخن از گوشت است و به قرینه آیه (احل لکم صید البحر و طعامه حل لکم) که مراد از (طعامه) گوشت‌های دریاست معلوم می‌شود که ذبایح آنان حلال هستند، آن وقت باید روایاتی که طعام را در این آیه به حبوبات تفسیر می‌کرد کنار گذاشت و علم آنرا به اهلش منحصر دانست.
و یا این‌که بگوییم ذبایح اهل کتاب از پیش هم حلال بوده و حلال بودن شرعی آن‌ها مفروغ عنه بوده ، ولی طبع مردم از آن تنفر داشته است و پس از پیروزی مسلمانان بر توطئه‌های اهل کتاب از یک طرف و تعیین امام و وصیّ برای پیامبر اکرم (ص) و مأیوس شدن کافران از پیروزی بر دین، از طرف دیگر وقت آن رسیده بود که خداوند‌ به‌طور کلی جواز معاشرت و معامله با اهل کتاب را بیان کند، تا تنفر طبع مسلمانان هم از بین برود و روابط سالم اقتصادی بین مسلمانان و آنان برقرار شود.
به هر حال، اصل حلال بودن طعام اهل کتاب و از جمله ذبایح آنان مسلم است، ولی منافاتی ندارد که آیات دیگر یا روایات، شرایطی برای آن پیشنهاد کند، مثلاً حلال بودن را به یاد نام خدا یا شنیدن آن و… مشروط کند که خارج از بحث ماست.


پیش از ورود در بحث روایات مربوط به ذبیحه، مناسب است چند آیه‌ای را که مربوط به قربانی است مطرح کنیم تا زوایای مسأله ذبایح اهل کتاب روشن‌تر شود.
• (و البدن جعلناها لکم من شعائر اللّه لکم فیها خیرٌ فاذکروا اسم اللّه علیها صوآفّ فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها واطعموا القانع و المعترّ …
و شترهای چاق را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم در آن‌ها برای شما خیر و برکت است، نام خدا را (هنگام قربانی کردن آنها) در حالی که به صف ایستاده‌اند ببرید، هنگامی که پهلوهایشان آرام گرفت (و جان دادند) از گوشت آنها بخورید و به مستمندان … بدهید …
• (و لکل امّة جعلنا منسکاً لیذکروا اسم اللّه علی ما رزقهم من بهیمة الانعام فالهکم اله واحد …
برای هر امتی قربانگاهی قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانی) بر چهارپایانی که به آنها روزی داده‌ایم، ببرند و خدای شما معبود واحدی است….
• (لیشهدوا منافع لهم و یذکروا اسم اللّه فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمة الانعام فکلوا منها واطعموا البائس الفقیر
تا شاهد منافع گوناگون خویش (در برنامه حج ) باشند و نام خدا را در روزهای معینی بر چهارپایانی که به آنها روزی داده است (هنگام قربانی کردن) ببرند (و هنگامی که قربانی کردید) از گوشت آنها بخورید و …


۱. نکته تعیین کننده این است که در این آیات، کلمات (یذکروا اسم اللّه، فاذکروا اسم اللّه …) با صیغه معلوم آورده شده و فاعل مشخص است، ولی در آیاتی که مربوط به ذبیحه‌های معمولی بود لفظ (ذکر اسم اللّه) و (لم یذکر اسم اللّه) به صیغه مجهول و بدون ذکر فاعل است و از همین‌جا به تفاوت حکم این دو پی می‌بریم، یعنی در قربانی باید حتما ذبح کننده مسلمان باشد و تمام فقهای ما هم، به این مسأله فتوا داده‌اند و روایات ما هم در این مسأله صریح است، ولی راجع به ذبیحه غیر قربانی، فقط اسم خدا بردن کافی است و نیازی به این‌که ذبح کننده مسلمان باشد، نیست وگرنه اختلاف صیغه در این دو مورد و بویژه با تکرار چندین مرتبه بی وجه بود.
====اشکال مخاطب بون صیغه====
اگر کسی بگوید که جمله (الاّ ما ذکیتم به صیغه مخاطب و فاعل آن هم مشخص است و همین دلالت می‌کند بر شرط بودن اسلام در ذبح کننده چون تنها از حرام‌های شمرده شده در آیه، فقط آنچه را که شما سر ببرید، حلال کرد.

۳.۳.۲ - جواب

بله، اگر در جمله‌ای التفات باشد (یعنی نحوه القاء خطاب تغییر کند و جمله‌ای که مخاطب است تبدیل به غیبت گردد یا به عکس) این التفات، حتماً به خاطر نکته‌ای است; مثلا در جمله (فکلوا مما ذکر اسم اللّه علیه) لفظ (کلوا) امر است و مخاطب، ولی (ذُکِرَ اسمُ اللّه) مجهول است و غایب و این تغییر لحن و التفات از خطاب به غیبت، حتما نکته‌ای دارد که بیان شد و آن حلال بودن ذبایح غیر مسلمان با ذکر نام خداست، ولی در آیه (الاّ ما ذکیتم) التفاتی نیست، چون خطاب ( حرمت علیکم) در اول آیه خطاب به مومنان است و (الا ما ذکیتم) هم خطاب به همانهاست و التفاتی حاصل نشده است، تا نکته‌ای بخواهد.
نکته‌ای لطیف: اکنون که بحث التفات به میان آمد ذکر یک نکته خالی از لطف نیست و آن این‌که در آیه (حرمت علیکم المیتة … و ما اهل لغیر اللّه به … الا ما ذکیتم و ما ذبح علی النصب) جمله‌های (ما اهل لغیر اللّه) و ما ذبح به صیغه مجهول و غایب آورده شد تا نشان دهد مؤمنان هیچ گاه با نام غیر خدا ذبح نمی‌کنند و هیچ گاه برای بُت ذبح نمی‌کنند، پس همه ضمایر آیه یاد شده به شکل خطاب بود وگرنه این دو ضمیر که به صورت غایب بود و وجهش هم روشن شد.
۲. نکته دیگر این که: طبرسی ذیل آیه (لکل امة جعلنا منسکاً …) از مجاهد نقل کرده است:
این آیه دلالت دارد که بردن نام خدا بر ذبیحه، در ادیان پیش از اسلام هم تشریع شده بود.
برداشت ایشان صحیح و موید مطلبی است که پیش از این بیان شد مبنی بر این‌که اهل کتاب هم، بر ذبایح خود نام خدا را می‌گویند، بویژه یهود که اذکار و اوراد خاصی در مورد ذبح دارند که پس از این، ذکر خواهیم کرد.
====اشکال هم سنخ بودن قربانی و ذبح====
همان طور که در ذبح، اسلام شرط نیست در قربانی هم اسلام شرط نیست، چون هر دو از یک سنخ هستند.

۶.۲.۲ - جواب

در مذهب شیعه، قیاس مردود است و حکمی به حکم دیگر قیاس نمی‌شود، شارع مقدس، در لسان آیات و روایات بین ذبیحه و قربانی فرق گذاشته است و ما هم به آن متعبدیم، حال آیا این تفاوت حکم، به خاطر اهمیت گوشت قربانی است، یا جهت دیگری لحاظ شده، برای ما معلوم نیست.

۵.۱ - سؤال

آیا آیه (فصل لربک وانحر) دلالت بر وجوب اسلام ذبح کننده ندارد؟

۳.۳.۲ - جواب

اولا در آیات سوره انعام که باید فاعل ذکر می‌شد، ولی ذکر نشد گفتیم این ذکر نکردن و التفات از خطاب به غیبت و از معلوم به مجهول و تکرارش در چندین جمله ، حتماً به خاطر نکته‌ای بوده که آن شرط نبودن اسلام و بی اهمیتی عقیده ذبح کننده است و این یک نکته ادبی ظریفی بود و دلالت ندارد که هر جا صیغه مجهول نبود یا التفاتی در کار نبود، پس باید فاعل فعل خصوصیتی داشته باشد، به بیان دیگر، التفات دارای نکته است، نه این‌که ترک التفات هم دارای نکته ای باشد.
ثانیاً، (وانحر) در آیه یاد شده مجمل است، ظاهر لفظ همان نحر کردن و کشتن شتر است، ولی روایات زیادی داریم که دست‌ها را در مقابل نحرگاه سینه خود نگه دار، یعنی نماز بخوان و در نماز خود قنوت انجام بده، به این ترتیب که دست‌ها را تا برابر نحرگاه بالا بیاوری و دعا کنی، برابر این احتمال، آیه ربطی به بحث ذبح و قربانی ندارد
ثالثا، بر فرض که (وانحر) به معنای کشتن شتر باشد، باز آیه مربوط به قربانی می‌شود و ربطی به ذبیحه‌های معمولی ندارد، چون آیه قرآن می‌فرماید:
ما به تو کوثر ( فاطمه زهرا ) عطا کردیم و تو (به شکرانه آن) نماز بگزار و قربانی کن.،
این ذبح، ذبح مخصوصی است و ربطی به بحث ذبیحه ندارد.

۳.۴.۵ - خلاصه

۱. در ذبح‌های معمولی لازم نیست که ذبح کننده مسلمان باشد بر خلاف قربانی که اسلام در آن‌جا شرط است.
۲. حکم ذبیحه و چگونگی ذبح آن و انواع حرام‌ها در این مورد، از اول بعثت تا آخر عمر پیامبر اکرم (ص) ثابت بوده است.
۳. حیوان ذبح شده با نام خدا ،مسلماً حلال است، در حالی که حرام بودن حیوانی که هنگام ذبح آن، نام خدا برده نشده است، مسلم نیست.
۴. اثبات حلال بودن ذبایح اهل کتاب، بستگی بر معنای طعام در آیه (و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم) ندارد.


مطالب دیگری را که از اطلاق یا عموم آیات مربوط به ذبایح می‌توان استفاده کرد، در ضمن چند فرع مطرح می‌کنیم و اگر مقید یا مخصصی از روایات و سایر دلیل‌های شرعی نیافتیم، اطلاق آیات بر حجت بودن خود باقی خواهند بود.

۶.۱ - اطلاق در ذابح

۱. آیاتی که به آن‌ها اشاره شد، دلالتی بر مرد بودن یا زن بودن ذبح کننده نداشت، همان طوری که دلالت بر بلوغ و عدم بلوغ نیز نداشت و به بیان دیگر، آیات قرآن، حلال بودن ذبیحه را تنها بر نام خدا معلق کرد، اما این ذبح کننده‌ای که نام خدا را می‌برد ، مرد باشد یا زن ، بزرگ باشد یا کوچک، فرقی نمی‌کند، بله، عقل می‌گوید ذبح کننده باید قدرت بر ذبح کردن داشته باشد ، همان گونه که عقل می‌گوید باید به کلام او، بردن نام خدا صدق کند، پس اگر دیوانه‌ای نام خدا را برد، بر این نام خدا بردن، اعتباری نیست، چون به هیچ کلامی از کلمات او اعتباری نیست.
۲. آیا شرط حلال بودن حیوان ذبح شده این است که ذبح کننده خود نام خدا را ببرد، یا این‌که ممکن است یکی ذبح کند و دیگری نام خدا را ببرد؟
جواب:آیات در این جهت اطلاق داشت و آنچه مهم بود بردن نام خدا بر ذبیحه بود و این‌که معمولاً ذبح کننده نام خدا را می‌گوید، ضرری به بحث ما نمی‌زند، زیرا غلبه وجودی هیچ گاه مقید اطلاق نمی‌شود، پس امکان دارد که یکی ذبح کند و دیگری نام خدا را بگوید، ولی از طرف دیگر، آیات قرآن ذبیحه‌ای را که با نام غیر خدا ذبح شود، حرام می‌دانست، حال این ترک نام خدا، از طرف ذبح کننده اگر از روی عمد باشد، این خود مصداقی از اهلال لغیر اللّه است و ذبح شرعی صورت نگرفته است; امّا اگر مباشر ذبح ضعیف است، مثلا دیوانه و یا گنگ است و قدرت بر بردن نام خدا ندارد، در این صورت اگر دیگری نام خدا را بگوید کافی است، چون آیه قرآن یاد نام خدا را بر ذبیحه می‌خواست که محقق شد ووحدت ذبح کننده راهم نخواسته بود، تا اشکالی پیش بیاید.

۶.۲ - ذبح با دستگاه

پس از این‌که روشن شد آیات مربوط به ذبح اطلاق دارند، و راجع به وحدت یا شمار ذبح کننده نظری ندارند و اگر مباشر ضعیف بود و قدرت بر بردن نام خدا نداشت، جایز است شخصی ذبح را انجام دهد و دیگری نام خدا را بر زبان جاری کند ، روشن می‌شود که ذبح با دستگاه‌های اتوماتیکی اشکالی ندارد، چون دستگاه مانند یک مباشر ضعیف است که عقل و شعور ندارد و قدرت بر ذکر ندارد; از این روی، دستگاه فعل را انجام می‌دهد و عامل نام خدا را می‌برد و همین که عامل هنگام به کار انداختن دستگاه برای ذبح نام خدا را گفت و مثلاً گوسفندان را برای ذبح روانه کرد، ذبح با نام خدا صدق می‌کند، به عبارت دیگر، همان طوری که با یک کارد امکان دارد یک گوسفند را ذبح کنند و یک نام خدا را بگویند، همین طور امکان دارد دو حیوان را روی هم قرار داد و با یک نام خدا و یک حرکت کارد هر دو را ذبح کرد و ذبح با نام خدا بر هر دو صدق می‌کند، پس ملاک یاد نام خدا بر هر حیوان و بر هر ذبیحه نیست، بلکه ملاک این است که عمل با نام خدا انجام گیرد.

۶.۲.۱ - اشکال سایر شروط

ممکن است اشکال شود که در ذبح با دستگاه سایر شرایط رعایت نمی‌شود.

۶.۲.۲ - جواب

می گوییم که اکنون بحث ما از ناحیه فاعل و یاد نام خدا است; یعنی می‌خواهیم بگوییم ذبح کننده لازم نیست انسان باشد و ذبح هم لازم نیست به طریق سنتی انجام پذیرد و همچنین لازم نیست شمار بردن نام خدا به شمار حیوانات ذبح شده باشد، ولی بقیه شرایطی که در ذبیحه هست، باید رعایت شود.


۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۴.    
۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۵.    
۳. انعام/سوره۶، آیه۱۱۸.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۵. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۶. طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۳۵۷.    
۷. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۸. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۲۲۴.
۹. بقره/سوره۲، آیه۱۷۲.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۱۲. مائده/سوره۵، آیه۳۱.    
۱۳. مائده/سوره۵، آیه۵.    
۱۴. ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۱۵.    
۱۵. ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۱۵.    
۱۶. ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۱۴.    
۱۷. ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۲۷.    
۱۸. حج/سوره۲۲، آیه۳۶.    
۱۹. حج/سوره۲۲، آیه۳۴.    
۲۰. حج/سوره۲۲، آیه۲۷.    
۲۱. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹ ۱۲۱.    
۲۲. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۳. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۴.    
۲۵. طبرسی، مجمع البیان، ج۷، ص۸۴.    
۲۶. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۲.    
۲۷. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۳۷۰ ۳۷۳.    
۲۸. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۲.    



برگرفته از مقاله آیات قرآن و شرط اسلام در ذبح کننده - مجله فقه -دفتر تبلیغات اسلامی-شماره۶    


رده‌های این صفحه : صید و ذباحه | فقه




جعبه ابزار