• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اهداف نزول قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن کریم برای نزول خود اهدافی بیان فرموده که در سه دسته کلی جای می‌گیرند. بخشی از اهداف قرآن، به بینش و آگاهی بشر مرتبط است؛ مانند غفلت‌زدایی، بیان مسائل اختلافی، ارائه بینش‌های صحیح و استدلال بر آنها و ...؛ برخی دیگر از اهداف قرآن با گرایش‌های انسان ارتباط دارد؛ مانند پند‌دهی و پندپذیری، بیم و نوید‌دهی و ...؛ دسته سوم از اهداف قرآن، ناظرِ عمل و رفتار آدمی‌ است؛ نظیر شکرگزاری، برپایی جامعه عادلانه و ... .



همه آیاتی که هدف بعثت پیامبران الاهی یا بعثت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را بیان می‌کنند، می‌توانند به عنوان هدف نزول قرآن مطرح شوند؛ زیرا هدف نهایی همه پیامبران الاهی، یکی بیش نیست و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) نیز از راه آیات و بیانات قرآن به اهداف خود دست می‌یابد؛ برخی از این اهداف چنان وسعتی دارند که همه اهداف دیگر و مراتب قرب به خدا را در بر می‌گیرند؛ مانند «بیرون بردن از تاریکی‌ها به نور» و «هدایت» که درک حقایق، روشن شدن مسائل اختلافی، برپایی جامعه عادلانه، هدایت به راه‌های امن و صراط مستقیم، پندپذیری و ... را در بر می‌گیرد و اینها، خود مرتبه‌ای از هدایت و مرحله‌ای از بیرون رفتن از تاریکی به نور هستند؛ «یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ اِلَی النُّورِ بِاِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛خداوند با آن (قرآن) هرکس را که در پی خشنودی او باشد، به راه‌های سلامت راهنمایی می‌کند و آنان را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌برد و به صراط مستقیم هدایت می‌کند».
قرآن مجید برای نزول خود اهدافی را ذکر کرده است. این اهداف در سه مجموعه قرار می‌گیرند:
۱- بخشی ناظر به بُعد بینش و فکر انسان است،
۲- بخشی دیگر به گرایش‌های انسان توجه دارد،
۳- بخش سوم، رفتار انسان را مدّ نظر قرار داده است.
اهداف یاد شده، به طور غالب، مترتب بر یکدیگر است. برخی از آنها ابتدایی و برخی دیگر متوسط به شمار می‌آیند و تعدادی به هدف نهایی و اصیل اشاره دارند؛ بنابراین اهداف ابتدایی و متوسط، ارزش خود را از هدف نهایی کسب کرده و به‌اندازه‌ای که ما را به هدف نهایی برسانند، ارزش‌ دارند؛ مثلا ارزش برپایی جامعه عادلانه، به نزدیک‌تر کردن انسان‌ها به خدا وابسته است. به همین دلیل برخی از این اهداف در آیات دیگر از شرایط دستیابی به برخی دیگر از اهداف قرآن به شمار آمده است؛ مانند
تقوا که در آیه «هُدًی لِلمُتَّقِین»؛ شرط هدایت است.


قرآن کریم در بُعد بینش اهداف ذیل را مد نظر قرار داده است:

۲.۱ - غفلت‌زدایی

قرآن مجید یکی از اهداف خود را نجات انسان از غفلت معرفی می‌کند: «تَنزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا اُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ؛؛ قرآن، فروفرستاده خدای شکست‌ناپذیر و مهربان است تا کسانی را که پدرانشان بیم داده نشده‌اند، بیم دهی؛ زیرا ایشان غافل‌اند.» در این آیه، نجات مردم از غفلت، هدف قرآن تلقی شده است و برای تحقق چنین هدفی می‌فرماید: باید مردم بیم داده شوند تا به هوش آیند و از غفلت رهایی یابند.
انسان برای رسیدن به کمال واقعی خود، باید در چندراهی‌ها، راه صحیح را برگزیند و برای گزینش، باید به راه‌های گوناگون و سود و زیان هر یک توجه داشته باشد؛ ولی گاهی بر اثر سرکشی غرایز، از توجه به راه‌های گوناگون غافل می‌شود. این غفلت، ریشه بسیاری از گمراهی‌ها و انحرافات است. قرآن مجید در وصف جهنم‌یان می‌فرماید: «اُوْلَـئِکَ کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛؛ این گروه با آنکه چشم و گوش و عقل دارند، از آنها بهره نمی‌گیرند؛ همانند چهارپایان، بلکه از آنان نیز گمراه‌ترند؛ زیرا اینان غافل‌اند.» انسان در اثر غفلت؛ به خدا به معارف حق و راه‌های تکامل هیچ توجه نمی‌کند، چه رسد به آنکه آنها را برگزیند و بدان‌ها دل بندد و در مسیر آنها حرکت کند. از منظر قرآن، برخی انسان‌ها از خدا، آخرت و آیات الاهی، که نقش بسزایی در سعادت آنان دارد، غافل شده و باید بدان‌ها توجه کنند.

۲.۲ - یادآوری فراموش شده‌ها

خداوند بزرگ از راه فطرت، عقل و وحی، حقایقی را در اختیار بشر قرار داده؛ ولی اُنس با دنیا، لذایذ مادی، وسوسه‌های شیطانی و هواهای نفسانی، سبب شده است که آن حقایق را فراموش کند. یکی از اهداف قرآن، به یاد آوردن آن حقایق است: «اِنْ هُوَ اِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ؛؛ قرآن برای جهانیان جز یادآوری نیست».
قرآن مجید بر این باور است که انسان‌ها امور بسیاری را فراموش کرده‌اند. خداوند متعال، نعمت‌های او، آیات الاهی، پیمان و میثاق خدا، معارف و احکامی‌که از سوی پروردگار در اختیارشان قرار گرفته است، معاد و روز جزا و اعمالی که خود انجام داده‌اند، اموری است که انسان در طول زندگی خود آنها را فراموش می‌کند و ضرورت دارد که کسی آنها را یادآوری کند. گاه انسان‌ها در اثر فراموشی خدا، خود را نیز فراموش می‌کنند و دچار از‌خود‌بیگانگی می‌شوند: «نَسُوا اللَّهَ فَاَنسَاهُمْ اَنفُسَهُم؛؛ خدا را فراموش کردند، خداوند هم آنان را نسبت به خودشان دچار فراموشی ساخت.»
انسانی که خود را فراموش می‌کند، دیگری را که بر او حاکم شده و در او نفوذ کرده است، خود می‌پندارد. او فکر می‌کند که خودش می‌خواهد و خودش تصمیم می‌گیرد؛ ولی در واقع او نیست که تصمیم می‌گیرد؛ هوای نفس، شیطان و انسان‌هایی که او را مسخ کرده‌اند، به او دستور می‌دهند؛ دردهای دیگران را که دشمنان او هستند، درد خود می‌داند و درمان آنها را درمان خود می‌پندارد؛ زیرا آنها را خود پنداشته است. او به دنبال هوای نفس و شیطان می‌رود و می‌گوید: دلم می‌خواهد، خودم چنین تشخیص داده‌ام؛ ولی واقعیت چنین نیست: «کالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیَاطِینُ فِی الاَرْضِ حَیْرَان؛؛ مانند کسی که شیطان‌ها او را فریفته و عقل و دلش را ربوده‌اند، سرگردان است.» و «کَالَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَس؛؛ مانند آن که شیطان او را مس کرده، در او نفوذ نموده، تحت سلطه خود درآورده، او را از تعادل خارج کرده است و توان حرکت در مسیر تکامل خود را ندارد».
قرآن نجات از خودفراموشی و ازخودبیگانگی را «یاد خدا» و فراموش نکردن او می‌داند. اگر انسان خدا را به یاد آورد، خداوند هم او را یاد می‌کند: «فَاذْکُرُونِی اَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ؛؛ پس مرا (خدا را) یاد کنید، من هم شما را یاد می‌کنم و مرا سپاس گویید و کفر نورزید». اگر خدا انسان را یاد کند، از خودفراموشی نجات می‌یابد.

۲.۳ - ارائه بینش‌های صحیح و ضروری

انسان‌ها در شناخت خدا و جهان دچار برداشت‌های نادرستی شده‌اند و در بسیاری از موارد، شناخت صحیحی از خدا، جهان و خود ندارند؛ چنان‌که در موارد بسیاری نمی‌توانند با اتکای به ابزارهای شناخت بشری، شناخت‌های لازم را به دست آورند: «وَمَا اُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ اِلاَّ قَلِیلاً؛؛ و شما را از دانش جز‌ اندکی نداده‌اند». قرآن مجید می‌فرماید: ما قرآن را فرو فرستادیم تا همه شناخت‌های درست و لازم برای هدایت انسان به کمال واقعی‌اش را در اختیار او قرار دهیم: «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ؛؛ و بر تو کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر همه چیز است. اصلاً دلیلِ آمدن پیامبران، همین بوده است که بشر از دستیابی به همه شناخت‌های لازم و صحیح که برای سعادت وی ضروری می‌باشد، ناتوان است و فقط با استمداد از وحی به آنها دست می‌یابد.

۲.۴ - ارائه ادله بر بینش‌های صحیح

انسان برای پیمودن مسیر صحیح کمال، نیازمند آن است که راه درست را، به او نشان دهند و بر صحیح بودن آن راه، دلیل روشن و قطعی نیز داشته باشد تا عقلش سیراب شود و او را به پیمودن مسیر فرمان دهند و در طول راه دچار تردید و توقف یا عقب‌گرد نشود و در برابر شهوات و وساوس شیطانی در بعد معرفتی نلغزد. قرآن کریم، هم راه راستین تکامل را نشان می‌دهد و هم با پشتوانه ادله روشن و یقین‌آور، استواری آن را تضمین می‌کند. قرآن کریم در آیاتی به این حقیقت اشاره می‌کند: «وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ؛؛ و نشانه‌های روشنی از هدایت (به راه راست) و معیار تشخیص حق از باطل است.» و «قَدْ جَاءکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ؛؛ شما را دلیل و حجتی از خداوندگارتان آمد».
البته نشان دادن راه به دو صورت ممکن است: نخست آنکه کلیه جزئیات موضوع را قرآن بیان و بر آن استدلال کند؛ دوم آنکه راهی برای به دست آوردن جزئیات موضوع به ما نشان دهد و بر آن استدلال کند؛ مثلاً، راه امامت را در اختیار ما قرار دهد و بر آن استدلال نماید تا به وسیله آن، جزئیات را به دست آوریم، بدون آنکه برای هر مسئله نیازمند استدلال باشیم. این آگاهی‌ها غیر از ایمان به آنهاست؛ ولی علم، زمینه ایمان را فراهم می‌سازد و اگر بسیار شفاف باشد و به آن معتقد شود، زمینه‌ساز خشیت از خداست: «اِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء؛؛ همانا بندگانِ دانشمند، از خدا می‌ترسند.»

۲.۵ - تبیین حق از باطل

تبیین مسائل اختلافی و ارائه معیاری برای شناخت حق از باطل در مسائل اختلافی و مشتبه، یکی دیگر از اهداف قرآن است: «وَمَا اَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ اِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ؛؛ و ما کتاب را بر تو نازل نکردیم، مگر برای آنکه آنچه را در آن اختلاف کرده‌اند برایشان روشن سازی» و «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ اُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ؛؛ ماه رمضان است که در آن، قرآن برای هدایت مردم و ارائه نشانه‌های روشن هدایت و معیار تشخیص حق و باطل نازل شده است».
بسیاری از حقایق از راه دل، عقل و وحی در اختیار انسان قرار گرفته؛ ولی وسوسه‌های شیطان به شکل‌های گوناگونی حق را مشوّه می‌کنند؛ حتی در حقایق روشن نیز اختلاف ایجاد می‌نمایند، به گونه‌ای که گاهی انسان‌های پاک‌سرشت نیز، از تشخیص حق به طور کامل، ناتوان می‌شوند. قرآن که کتاب هدایت هر انسان پاک سیرت است، برای زدودن زنگارهای وسوسه‌های شیطانی از چهره حقیقت، گاه خود به بیان حقایق مورد اختلاف می‌پردازد و گاه میزان و معیار تشخیص حق و باطل را بیان می‌کند؛ مانند ارجاع به اهل ذکر در آیه شریفه «فَاسْاَلُواْ اَهْلَ الذِّکْر؛؛ از اهل ذکر بپرسید». و یا آیاتی که بر اعتبار عقل، تجربه و حجیّت قول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) و امام دلالت می‌کنند. در روایات متعددی بر لزوم رجوع مردم به اهل ذکر یعنی اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) تاکید شده است. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: «اِنَّه لا یَسَعُکُمْ فِیمَا یَنْزِلُ بِکُمْ مِمَّا لا تَعْلَمُونَ اِلا الْکَفُّ عَنْه وَ الْتَثَبُّتُ فِیه وَ الْرَّدُّ اِلَی اْلاَئِمَّه الْمُسْلِمِینَ حَتَّی یُعَرِّفُوکُمْ فِیه الْحَقَّ وَ یَحْمِلُوکُمْ فِیه عَلَی الْقَصْدِ قَالَ الله عَزَّ وَجَلَّ فَاسْالُوا اَهلَ الْذِّکْرِ...؛ در باب اموری که به سراغتان می‌آید و (حکم) آن را نمی‌دانید، راهی جز دست نگه داشتن و تحقیق و بازگرداندن آن به پیشوایان مسلمانان ندارید تا آنان در آن زمینه، حق (مطلب) را به شما شناسانده و شما را به راه راست وادارند. خدای (عزّوجلّ) فرموده است: از اهل ذکر بپرسید».

۲.۶ - تدبّر در آیات قرآن

تدبّر و دقت در آیات قرآن نقش بسزایی در فهم قرآن دارد و در روایات نیز، بر آن تاکید فراوان شده و خواندن بی‌تامّل و بی‌تدبّر، بدون خیر و اسف‌بار نامیده شده است. در آیه شریفه ۲۹ سوره ص می‌فرماید: «کِتَابٌ اَنزَلْنَاهُ اِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ؛ کتاب پربرکتی فرو فرستادیم تا در آیاتش تدبّر کنید». در آیه ۸۲ سوره نساء فهم اعجاز قرآن را در بعد سازگاری درونی و عدم اختلاف، منوط به تدبّر دانسته است و در آیه ۲۴ سوره محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) می‌فرماید: «آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند یا بر دل‌ها قفل زده شده است؟» از دو آیه اخیر استفاده می‌شود که تدبّر در قرآن، زمینه پی بردن به حقانیت آن را فراهم می‌سازد و انسان را به راه صحیح دستیابی به کمال رهنمون می‌شود، مگر کسانی که در اثر گناه بر دل‌هاشان قفل زده باشند.

۲.۷ - تفکّر

قرآن مجید از «تفکّر» بسیار ستایش کرده است و خود از راه یادآوری یا بیان و توضیح آیات با مثال‌ها و وصف‌های گوناگون و با گزارش کردن داستان‌ها به بهترین بیان می‌کوشد که انسان را به فکر کردن وادارد تا با‌اندیشیدن درباره زندگی دنیا و آخرت مسیر تکاملی خود را شکل دهد و به مقدمه و گذرا بودن دنیا و جاودانگی آخرت پی ببرد و فریفته دنیا نشود و دنیا را هدف قرار ندهد.
قرآن در خصوص اینکه هدف از نزول قرآن، تفکر و‌اندیشیدن است، می‌فرماید: «وَاَنزَلْنَا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛؛ و قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا آنچه را نازل شده است، برای مردم تبیین کنی و تا شاید بیندیشند».

۲.۸ - خردورزی

عقل و دل انسان بسیاری از حقایق را درمی‌یابد و در عمق جان به آن اعتراف می‌کند؛ ولی حاکمیت هواهای نفسانی بر عقل، مانع از توجه به این حقایق و اعتراف به آنها می‌شود. یکی از اهداف نزول قرآن، زمینه‌سازی برای به‌کارگرفتن عقل و فهم است: «اِنَّا اَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛؛ ما کتاب خویش را به صورت خواندنیِ عربی فرو فرستادیم تا شاید عقل را به کار بندید». در آیه دیگری می‌فرماید: «اُنْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الایَاتِ لَعَلَّهُمْ یَفقـَهونَ؛؛ بنگر که چگونه آیات را بیان می‌کنیم، شاید که دریابند و حقایق را فهم کنند».
از آیات شریفه می‌توان این نکته را استفاده کرد که قرآن با ذکر مقررات الاهی، هشدار در مورد تلاش شیطان برای گمراهی بشر، توجه دادن به معاد و ذکر مثال‌ها درصدد است تا زمینه به‌کارگیری عقل را در درک حقایق فراهم سازد.

۲.۹ - آگاهی از یگانگی خدا

انسان تا به مرحله «توحید در الوهیت» نرسد و معتقد نشود که جز خداوند متعال موجود دیگری شایسته پرستش نیست، اهل نجات نخواهد بود. به همین دلیل همه پیامبران مردم را به توحید در الوهیت دعوت می‌کردند. قرآن مجید نیز که هدفش رساندن مردم به آستانه نجات و سعادت ابدی است، یکی از اهداف نزول خود را آگاه ساختن مردم از توحید در الوهیت قرار داده است و می‌فرماید: «هَـذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ وَلِیُنذَرُواْ بِهِ وَلِیَعْلَمُواْ اَنَّمَا هُوَ اِلَـهٌ وَاحِدٌ؛ این (قرآن) بیان رسایی برای مردم است تا بدان بیم داده شوند و تا آنکه بدانند که خدا، یگانه معبود و موجود شایسته پرستش است».
از مجموع آنچه که در بُعد بینش ذکر شد، چنین نتیجه می‌گیریم که قرآن در مرحله نخست می‌کوشد که انسان را از غفلت و بی‌خبری نجات دهد؛ سپس امور فراموش شده را به خاطرش آورد. در مرحله بعد، زمینه به کارگیری عقل و آمادگی برای فهم حقایق را فراهم می‌آورد. پس از آن نیز بینش‌های ضروری و درست را در اختیار او قرار داده و بر آن استدلال می‌کند، مسائل مورد اختلاف راتوضیح می‌دهد وانسان را تا مرحله «توحید در الوهیت» که سعادت او در گرو اعتقاد به آن است، به پیش می‌برد.


برخی دیگر از اهداف قرآن با گرایش‌های انسان ارتباط دارد؛ مانند پند‌دهی و پندپذیری، بیم و نوید‌دهی و...؛

۳.۱ - پند دادن

برای آنکه انسان مسیر درست سعادت را انتخاب کند، علاوه بر بیرون آمدن از عالم غفلت و به دست آوردن بینش‌های صحیح و ضروری؛ باید دل او نیز در گرو آن بینش‌ها قرار گیرد؛ ولی توجه به مادیات و پیروی از هواهای نفسانی انسان را سنگدل ساخته و گرایش به حقایق را در او کاهش می‌دهد. در چنین موقعیتی، ضروری‌ترین عنصر مورد نیاز، عاملی است که دل او را رام کند و به حالت فطری نخستین بازگرداند. آن عامل، «پند و موعظه» است. به همین دلیل یکی از نام‌های قرآن «موعظه» است. آیات گوناگونی به این هدف (موعظه کردن) تصریح کرده؛ مانند «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَه مِّن رَّبِّکُم؛ ‌ای مردم، شما را از سوی خداوندگارتان پندی آمد».
پذیرش حقایق، غیر از آگاهی از آنها است. کم نیستند افرادی که با آنکه حقیقت برایشان روشن شده، از پذیرش آن سر باز می‌زنند و در برابر آن مقاومت و حتی جبهه‌گیری می‌کنند. قرآن مجید از افراد و گروه‌هایی نام می‌برد که در برابر ادعاهای حق انبیا، در عین یقین داشتن به آنها، موضع مخالف گرفته و تسلیم نشده‌اند و به‌ویژه برتری‌طلبی و ستمگری آنان سبب شده است که حاضر به پذیرش حقایق نشوند: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا اَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛ آیات الاهی را در عین آنکه بدان‌ها یقین داشتند، به دلیل ستمگری و برتری‌طلبی انکار کردند». نقش «موعظه» این است که زمینه را برای پذیرش دل و تسلیم شدن در برابر حقایق فراهم سازد.
نکته شایان توجه آنکه موعظه‌های قرآنی صرفاً بر اموری که شهرت دارد (مشهورات) و مورد قبول توده مردم است، متکی نیست؛ بلکه آنچه در مواعظ قرآنی رعایت می‌شود، تکیه بر امور درستی است که فهم آن آسان و همراه با تعابیری است که دل را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مشهور بودن آن به دلیل پشتوانه برهانی یا فطری آن است. برای مثال به این موعظه قرآن توجه کنید: «قُلْ اِنَّمَا اَعِظُکُم بِوَاحِدَه اَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّه؛ بگو همانا شما را یک موعظه می‌کنم؛ برای خدا به‌ پا‌ خیزید و به تنهایی و یا با هم‌اندیشی درباره نبوّت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) بیندیشید و ببینید که او جنزده نیست». روی سخن در این موعظه با منکران نبوّت است که با نزول قرآن به عنوان معجزه الاهی و درخواست همانندآوری، نبوّت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) برایشان به اثبات رسیده بود؛ ولی برای بهانه‌جویی یا در اثر شبهه‌ای که مغرضان مطرح کرده بودند، چنین می‌پنداشتند که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ـ نعوذ بالله ـ جنزده شده یا تحت تاثیر نیروهای دیگر، تصور کرده که پیامبر است.
قرآن از مرحله استدلال که همانندآوری است، گذشته و می‌فرماید: چون شما در مقام استدلال نتوانسته‌اید همانند قرآن را بیاورید، پس پیامبری رسول گرامی‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ثابت شده است؛ ولی برای آنکه دل‌های آنان را تسلیم این حقیقت کند، می‌فرماید: «بیندیشید و ببینید که او جنزده نیست.» اگر کسی از نیروی تفکر خود، به دور از تعصب، کمک بگیرید، نبوّت او را تصدیق خواهید کرد. موضوع «موعظه» در این آیه مطلب حقی است که قبلاً بر آن استدلال شده و در اینجا به طریقی آسان و روشن و به منظور رام ساختن دل‌ها، زدودن زنگارهای عقل و دل و تحت تاثیر اغراض و انگیزه‌های مخالف حق قرار نگرفتن، این موعظه را ارائه می‌دهد.

۳.۲ - انذار و تبشیر

فعالیت‌های اختیاری انسان در اثر آگاهی و انگیزه جامه عمل می‌پوشد. برای حرکت انسان‌ها در هر مسیر ـ اعم از حق و باطل ـ صرف آگاهی کافی نیست؛ بلکه علاوه بر آن، انگیزه نیز لازم است. تا انسان به کارهای خیر گرایش نداشته و از کارهای ناشایست گریزان نباشد، در مسیر درست قدم نمی‌گذارد و به پیش نمی‌رود. انسان باید در کنار سیراب شدن عقل ـ با توجه به نتایج و عواقب کارهای خوب و بد ـ به خیر تمایل قلبی داشته و از زشتی متنفر باشد و این مهم در پرتو «انذار» و «تبشیر» به دست می‌آید. تاکید فراوان قرآن بر یادآوری بهشت و جهنّم و ذکر جزئیات پاداش‌ و کیفرهای آن‌جهانی ـ علاوه بر بیان حقانیت آن ـ، به سبب تاثیر شگرف بیم و بشارت در جهت‌دادن و به تلاش واداشتن انسان است. قرآن کریم در باب تاثیر بیم و امید در عبادت شبانه شب‌زنده‌داران، چنین می‌فرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛؛ پهلوهاشان از بسترها (برای نماز شب) دور می‌شود، پروردگار خویش را با بیم و امید می‌خوانند و از آنچه روزی‌شان داده‌ایم انفاق می‌کنند».
به‌جز انسان‌های متعالی که عبادت رافقط به دلیل شایستگی خدابرای عبادت یا محبتو یا سپاسگزاری انجام می‌دهند، عامل حرکت بیشترانسان‌ها در جهت عبادت خدا، شوق به بهشت یا بیم از جهنّم است. (فَاِذَا مَرُّوا بِآیه فِیها تَشْوِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْها طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهمْ اِلَیْها شَوْقاً وَ ظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْیُنِهمْ وَ اِذَا مَرُّوا بِآیه فِیها تَخْوِیفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسَامِعَ قُلُوبِهمْ وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفِیرَ جَهنَّمَ وَ شَهیقَها فِی اُصُولِ آذَانِهمْ؛ افزون بر این، انذار و تبشیر برای انسان‌هایی که در اثر کجروی‌ها بیان استدلالی و موعظه برایشان سودی ندارد، هشداری است که گه‌گاه آنان را از مسیر انحرافی خویش باز می‌دارد. قرآن مجید یکی از اهداف خود را انذار و تبشیر معرفی می‌کند و می‌فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ... لِّیُنذِرَ بَاْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ؛؛ ستایش‌ها ویژه خداوندی است که بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاد... تا از عذاب سخت پروردگار بیم دهد و مؤمنان را بشارت گوید».

۳.۳ - شفابخشی

زدودن زنگارهای دل، هم برای باورداشت سخن حق ضرورت دارد و هم برای بالا رفتن از نردبان تکامل و قرب به خدا نقش اساسی ایفا می‌کند. قرآن کریم یکی از اهداف خود را شفابخشی اعلام کرده و می‌فرماید: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم... شِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛؛ ‌ای مردم، از سوی خدا برایتان... بهبودبخش بیماری‌های روحی آمد». تعبیر «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُور» عام است و هرگونه بیماری درونی ـ خواه کفر و نفاق و گمراهی باشد و خواه دیگر امراض باطنی ـ را که مانع از رشد معنوی انسان است، در بر می‌گیرد.
قرآن در آیه شریفه چهاردهم از سوره مطفّفین، دلیل تکذیب معاد و روز جزا از سوی انسان‌های گناهکار و تجاوزگر را زنگارگرفتگی دل‌هایشان می‌داند. در آیه دهم سوره بقره نیز دلیل نفاق و نیرنگ‌بازی منافقان را بیماری دل آنان برمی‌شمرد. به ‌هر حال، تا ظرف دل از زنگار بیماری گناهان و کارهای ناشایست پاک نشود، بهترین معارف هم اگر در آن جای گیرد، آلوده به شرک و نفاق می‌شود و نه‌ تنها ثمربخشی خود را از دست می‌دهد، بلکه زیانبار می‌گردد. قرآن درصدد است که ظرف دل را پاک سازد و بیماری‌های آن را بهبود بخشد. تلاوت قرآن و دل سپردن به آن چنین اثری دارد که در روایات آمده است: «دل‌ها هم‌چون فلزات زنگار دارند. زنگار آنها را با استغفار و تلاوت قرآن بزدایید». پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) می‌فرمایند: «اِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَاً کَصَدَاِ النُّحَاسِ فَاجْلُوها باِلاِسْتِغْفَارِ وَتِلاوَه اْلْقُرْآنِ».

۳.۴ - هدایت و پندپذیری

اگر عقل سیراب شود، دل رام گردد و ظرف دل از زنگارها و بیماری‌ها پالوده شود، آماده پذیرش هدایت قرآن و تسلیم در برابر موعظه آن می‌شود. این هدف دیگری است که در آیات مطرح شده است. قرآن می‌فرماید: «اَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ... بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ... لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ؛ یا آنکه می‌گویند: قرآن را به دروغ به خدا نسبت می‌دهد...، بلکه قرآن حق و از سوی خداوندگار تو است... تا شاید هدایت پذیرند». در آیه دیگری می‌فرماید: «کِتَابٌ اَنزَلْنَاهُ اِلَیْکَ... لِیَتَذَکَّرَ اُوْلُوا الْاَلْبَاب؛؛ کتابی به سوی تو فرو فرستادیم... برای آنکه خردمندان از آن پند گیرند».

۳.۵ - تقوا

یکی از اهداف قرآن ایجاد تقوا در انسان‌هاست. قرآن می‌فرماید: «قُرآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ؛؛ قرآن عربی را که در آن هیچ کژی نیست، فرو فرستادیم تا شاید تقوا پیشه کنند». «تقوا» یکی از عناصر مهم در بینش قرآنی و در اصل، به معنای «خودپایی» است. انسان همواره در برابر خطرها، خود را می‌پاید و مراقب خویش است. این خودپایی می‌تواند در برابر عذاب جهنم، خشم خدا و از دست دادن کمالاتی باشد که انسان می‌تواند به آنها برسد. به همین دلیل، به نحوی بر «ترس» هم دلالت دارد. و اینکه گاهی تقوای الاهی یا تقوای از جهنّم را به ترس از خدا یا جهنّم معنا می‌کنند، بر همین اساس است؛ وگرنه معنای اصلی آن «ترس» نیست.

۳.۵.۱ - معنای ترس از خدا

در اینجا این پرسش مطرح می‌شود که «ترس از خدا» به چه معناست؟ «ترس از خدا» می‌تواند به دو صورت مطرح شود: نخست آنکه از معصیت خدا برحذر باشد؛ زیرا معصیت خدا منشا همه عذاب‌های اخروی و عقوبت‌های دنیوی است؛ دوم آنکه خطر، همواره جسمانی نیست، محرومیت از رحمت و دوری از محبوب برای انسان‌های برجسته، بالاترین رنج است. انسان‌هایی که مراحلی از کمال را طی کرده‌اند، بدین دلیل از معصیت خدا دوری می‌کنند که نگران دور ماندن از محبوب خود هستند. برجستگان از بندگان خدا اصولاً از توجه به غیر خدا بیم‌ناکند و تقوا، آنان را همیشه در محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر اعمالشان قرار می‌دهد و از غفلت از خدا ترسانند.
تقوا هم در مرحله فکر و نظر مطرح است و هم در مرحله عمل و رفتار. نخستین مرحله تقوا در بُعد نظری، «حقیقت‌طلبی» است تا انسان گرفتار باطل نشود. انسان حقیقت‌طلب هنگامی‌که با قرآن روبه رو گردد، بدان هدایت می‌شود و وقتی آیات خدا و معجزات الآهی را ببیند، تسلیم آن می‌گردد و بدان‌ها ایمان می‌آورد. حضرت سلمان (رضی‌الله‌عنه)؛ با آنکه در محیط کفر و شرک متولد شد و در آنجا رشد کرد، حقیقت‌طلبی و تقوایش سبب شد که در پی یافتن آیین حق برآید و سرانجام به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) برسد و ایمان آورد. قبلاً گفتیم که قرآن می‌خواهد حقیقت‌طلبی را در انسان تقویت کرده و شکوفا سازد.
بالاترین مراحل تقوا، با برترین درجات کمال همراه است که انسان را شایسته آرامش‌یافتن در جوار رحمت حق می‌سازد: «اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَر• ٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر؛؛ اهل بهشت در باغ‌ها و کنار نهرهای بهشت‌اند، در منزلگاه صدق و حقیقت، نزد خداوندگاری قدرتمند».
نخستین مرحله تقوا در بُعد عمل نیز، آن است که متقی از آنچه که طبق فطرت خویش زشت می‌یابد، پرهیز می‌کند. این نوع تقوا را می‌توان «تقوای فطری» نامید؛ زیرا فطرت آن را به انسان الهام می‌کند؛ ولی این اولین مرحله تقو، در مقام عمل است. پس از اسلام آوردن نیز، تقوا مطرح است؛ اما کسانی از مراحل بالاتر هدایت قرآن برخوردار می‌شوند که مراتب دیگر تقوا را داشته باشند.
قرآن مجید، در موارد متعددی متعلق تقوا را بیان کرده است که از آن جمله تقوای از خداوند متعال، معاد، آتش دوزخ، فتنه‌ای که فقط ظالمان را در بر نمی‌گیرد و ... است. پرداختن به همه این موارد و نکته‌سنجی‌های موجود در آنها، نیاز به مجال بیشتری دارد و از حوصله این بحث بیرون است. به هر روی، تقوا درجاتی دارد و همه موارد آن مد نظر قرآن است؛ ولی گویا در آنجا که تقوا هدف نزول قرآن است، مرحله اولیه تقوا نباشد؛ زیرا اگر چنان خصلتی (حقیقت‌طلبی) در انسان نباشد، از ابتدا به قرآن گوش فرا نمی‌دهد.


دسته سوم از اهداف قرآن، ناظرِ عمل و رفتار آدمی‌است؛ نظیر شکرگزاری، برپایی جامعه عادلانه و....

۴.۱ - شکر گزاری

انسانی که به این مرحله رسیده است، خود را با انبوهی از نعمت‌های خدا روبه رو می‌بیند و آماده می‌شود تا در برابر این همه نعمت شکرگزاری کند. او اگر به نعمت‌ها توجه نداشته یا از صاحب نعمت غافل باشد، درصدد شکرگزاری برنمی‌آید. قرآن در آیات خود با برشمردن نعمت‌ها و توجه دادن به این نکته که همه آنچه در اختیار انسان است، از خداست، این زمینه را فراهم می‌سازد. در چنین موقعیتی است که انسان حق‌شناس به ولی نعمت خود توجه کرده و درمی‌یابد که همه چیز از اوست و جز نعمت‌های او چیز دیگری از خود یا دیگری ندارد، به شکرگزاری آن ذات اقدس مشغول می‌شود و تا آنجا پیش می‌رود که حتی عبادت خویش را برای خوف از دوزخ یا شوق به بهشت انجام نمی‌دهد؛ بلکه انگیزه شکرگزاری از نعمت‌های بی‌شمار خدا او را به عبادت وامی‌دارد. «وَاِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللّه شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَه الاَحْرَارِ؛ همانا مردمی‌خدای را برای سپاس گفتن از او عبادت کردند و این عبادت آزادگان است».

۴.۲ - داوری در مسائل مورد اختلاف

یکی دیگر از اهداف قرآن، حل مسائل مورد اختلاف در مرحله عمل است. فطرت پاک انسان، وی را به رعایت عدالت و اعطای حقوق دیگران فرا می‌خواند و در مقابل، تجاوزطلبی، او را از این کار بازمی‌دارد. پیامبران از یک سو با انذار و تبشیر، زمینه کنار زدن تجاوزطلبی و عمل به خواست فطرت الاهی و پاک انسان را فراهم می‌سازند و از سوی دیگر، با قضاوت در موارد اختلاف بین انسان‌ها، مصداق حقوق دیگران را تعیین می‌کنند. البته پس از هر پیامبری در طول تاریخ، انسان‌ها دچار انحراف شده‌اند و با آنکه مسائل حقوقی برایشان روشن بوده، حقوق دیگران را نادیده گرفته و به آنان ستم روا داشته‌اند.
همچنین به تدریج، با ایجاد انحراف در دین خدا یا برداشت‌های ناروا از تعالیم دین، انسان‌های دیگر را به گمراهی کشیده و افراد را دچار اختلاف کرده‌اند. در چنین وضعیتی، فقط ایمان به خدا راه‌گشای مؤمنان می‌شود. قرآن مجید که پس از پیامبران و کتاب‌های آسمانی پیشین نازل شده، از جمله اهدافش، قضاوت در مسائل اختلافی میان مردم است. بنابراین هدف قرآن در یک مرحله، تبیین مسائل مورد اختلاف از نظر فکری و در مرحله دیگر، قضاوت به ‌حق در مسائل مورد نزاع است تا از انحراف بشر در مقام عمل جلوگیری به عمل آید. قرآن در آیه ۲۱۳ از سوره بقره، هدف بعثت همه انبیا و نزول کتب آسمانی را قضاوت در مسائل مورد اختلاف مردم دانسته و به روشنی فرموده است که پس از آمدن پیامبران نیز، مردم به دلیل تجاوزطلبی اختلاف کردند. در آیه ۶۴ سوره نحل هم می‌فرماید: «وَمَا اَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ اِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای آنکه موضوعات اختلافی میان مردم را برایشان روشن سازی و بیان کنی».

۴.۳ - تثبیت مؤمنان

خداوند می‌فرماید: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُواْ؛؛ ‌ای رسول، بگو این آیات را روح القدس از جانب پروردگارت به حقیقت و راستی آورد تا اهل ایمان را در راه خدا ثابت‌قدم گرداند».
نزول وحی و تداوم آن، عامل ثبات مؤمنان در مسیر خویش و نلغزیدن به جهات انحرافی است. تثبیت در مرحله «قلب» نیز مطرح شده؛ ولی ثبات قدم در مسیر دین و تکامل، بیشتر ناظر به مشکلاتی است که در مقام عمل پیش می‌آید و انسان را در ادامه راه دچار تزلزل می‌کند. قرآن مجید با تقویت روحیه و توجه دادن بشر به خداوند و قدرت بی‌نظیر وی‌ و نیز پاداش عظیم مجاهدان،امدادهای غیبی فرشتگان و ذکر داستان‌های پیامبران و مجاهدان گذشته، زمینه ثبات قدم مؤمنان و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) را در مقام عمل فراهم می‌سازد.

۴.۴ - برپایی جامعه عادلانه

«لَقَدْ اَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَاَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛؛ همانا پیامبران خود را با دلایل و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم عدالت را به‌پا دارند».
عدالت و قسط، هر دو با رعایت حقوق دیگران و دستیابی هرکس به حق خویش مرتبط است؛ ولی قسط، بیشتر ناظر به پیاده کردن قوانین عادلانه است. قرآن مجید هدف نزول کتاب‌های آسمانی و از جمله قرآن را، اقامه قسط می‌داند؛ آن هم قسط عمومی‌که به دست خود مردم برپا شود؛ بدین معنا که هدف، رشد دادن جوامع است تا آنجا که مردم، خود انگیزه اجرای عدالت پیدا کنند و آن را اجرا نمایند.

۴.۵ - حاکمیت قوانین خدا

«اِنَّا اَنزَلْنَا اِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِمَا اَرَاکَ اللهُ؛؛‌ای پیامبر، ما قرآن را به‌حق به سوی تو فرو فرستادیم تا به آنچه خدا با وحی بر تو پدیدار ساخته است، حکم نمایی».
عدالت مورد نظر قرآن و اجرای آن، فقط در سایه قوانین الاهی امکان‌پذیر است؛ از این رو در این آیه شریفه هدف از نزول قرآن را حکم کردن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) در بین مردم، طبق دستور و رای خدا می‌داند. اجرای احکام دینی از یک سو، بر اساس قوانین عادلانه است و از سوی دیگر، به دست عادل‌ترین انسان‌ها به اجرا درمی‌آید؛ در نتیجه در مراحل قانون‌گذاری و اجرا، ضامن عدالت اجتماعی است.

۴.۶ - چیرگی دین حق بر همه ادیان

«هُوَ الَّذِی اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّه؛؛ او رسول خود (محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) ) را با قرآن و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب گرداند».
حاکمیت دین خدا و غلبه آن بر دیگر ادیان که هدف ارسال پیامبر گرامی‌اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) است، از دیگر اهداف اجتماعی نزول قرآن است. این نکته با توجه به خاتم پیامبران بودن حضرت روشن‌تر می‌شود. نکته شایان توجه اینکه سعادت واقعی انسان، در قرب به خداوند، متعال است و یگانه‌راه قرب به خداوند، عبادت است و تمام مراحل پیشین و حتی اجرای عدالت و امنیت عمومی‌ـ برای آن است که مردم آزادانه به عبادت خالص الاهی بپردازند و عبادت خالصانه خداوند در جامعه انسانی، به حاکمیت دین حق بر جامعه بشری بستگی کامل دارد؛ از این رو قرآن مجید می‌فرماید: «خداوند به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، وعده داده است که آنان را جانشینان و وارثان زمین گرداند، دینی را که برای آنان پسندیده است، برایشان مستقر سازد، به آنان امنیت ارزانی دارد تا تنها او را بپرستند و همتایی برای او در نظر نگیرند».

۴.۷ - اجراج از تاریکی‌ها به سوی نور

«کِتَابٌ اَنزَلْنَاهُ اِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَی النُّورِ؛؛ این قرآن کتابی است که ما به سوی تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا، از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آوری و به عالم نور برسانی».
«نور» و «ظلمت» در این آیه مصداق‌های فراوانی دارد. از سویی «ظلمت» شامل کفر، نفاق، زنگارهای دل و هرگونه عامل دوری و جدایی از خداست و از سوی دیگر «نور» مراتب قرب به خداوند از آغاز تا پایان را در بر می‌گیرد؛ بنابراین مراتب گوناگون تقرّب به خداوند مصداق‌های گوناگون خارج شدن از ظلمت‌ها به نور است که یکی از اهداف قرآن به شمار می‌آید.

۴.۸ - هدایت به صراط مستقیم

«قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ... وَیَهْدِیهِمْ اِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛؛ برای هدایت شما نوری عظیم و کتابی با حقانیت آشکار آمد. خدا با آن کتاب هرکه را در پی رضا و خشنودی اوست، به راه‌های سلامت و صراط مستقیم راهنمایی می‌کند».
قرآن کریم که نوری از سوی خداوند متعال است، پویندگان خشنودی خدا را به راه‌هایی که از هر نظر سلامت است هدایت می‌کند و کسانی را که در آن پای نهند، به سلامت به سرمنزل مقصود که خداست، می‌رساند. این راه‌ها می‌تواند در طول یکدیگر و نیز در عرض هم باشند. کسانی که در این راه‌ها قدم می‌زنند، در هر قدم که با این چراغ فروزان پیش روند، مرحله و بخشی دیگر از مسیر سعادت برایشان نمودار می‌شود و سرانجام، خداوند آنان را از سُبُل امن به شاهراه هدایت (صراط مستقیم) راهنمایی خواهد کرد.

۴.۹ - ورود به رحمت ویژه الاهی

«یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَاَنزَلْنَا اِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا• فَاَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَه مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ اِلَیْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِیماً؛؛ ‌ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی محکم آمد و نوری تابان به سوی شما فرستادیم. پس آنان که به خدا گرویدند و به او متوسّل شدند، به زودی آنها را به جایگاه رحمت و فضل خود در خواهد آورد و به راه راست رهنمایی می‌نماید».
مؤمنانی که به این ریسمان نورانی الاهی چنگ زنند و بدان پناه برند، خداوند خود، ایشان را به رحمت و فضل ویژه‌اش وارد می‌سازد و از صراط مستقیم ویژه‌ای، ایشان را به ذات اقدس خود راهنمایی می‌کند. آنان در این جهان از هم‌نشینان خدا و در سرای آخرت نیز، در پایگاهی رفیع و راستین در آستان مقدس الاهی خواهند بود. در آیه دیگری می‌فرماید: «اِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَر ٍ• فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ؛؛ اهل تقوا در باغ‌ها و کنار نهرهای بهشت منزل گزیده‌اند، در منزلگاه صدق و حقیقت، نزد خداوندگاری قدرتمند».


۱. مائده/سوره۵، آیه۱۶.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲.    
۳. یس/سوره۳۶، آیه۵-۶.    
۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۹.    
۵. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۷.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۳.    
۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۶.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۱۴.    
۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۵.    
۱۱. اعراف/سوره۷، آیه۵۱.    
۱۲. کهف/سوره۱۸، آیه۵۷.    
۱۳. حشر/سوره۵۹، آیه۱۹.    
۱۴. انعام/سوره۶، آیه۷۱.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۱۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۱۷۴.    
۲۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۲۸.    
۲۲. نحل/سوره۱۶، آیه۶۴.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۲۴. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۲۵. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۱۲۰.    
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۷۲.    
۲۸. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۵۵.    
۲۹. ص/سوره۳۸، آیه۲۹.    
۳۰. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۳۱. محمد/سوره۴۷، آیه۲۴.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۱.    
۳۳. حشر/سوره۵۹، آیه۲۱.    
۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۶.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
۳۶. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۳۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۲.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۶۵.    
۳۹. انعام/سوره۶، آیه۵۱.    
۴۰. یس/سوره۳۶، آیه۶۲.    
۴۱. جاثیه/سوره۴۵، آیه۵.    
۴۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۳.    
۴۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۵۲.    
۴۴. یونس/سوره۱۰، آیه۵۷.    
۴۵. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۴۶. سبا/سوره۳۴، آیه۴۶.    
۴۷. سجده/سوره۳۲، آیه۱۶.    
۴۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۱۴.    
۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸، ص۲۰۰.    
۵۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۱، ص۱۴.    
۵۱. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، خ۱۹۳، ج۱، ص۲۰۴.    
۵۲. کهف/سوره۱۸، آیه۱ - ۲.    
۵۳. یونس/سوره۱۰، آیه۵۷.    
۵۴. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۴.    
۵۵. بقره/سوره۲، آیه۱۰.    
۵۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۷، ص۱۷۴.    
۵۷. سجده/سوره۳۲، آیه۳.    
۵۸. ص/سوره۳۸، آیه۲۹.    
۵۹. زمر/سوره۳۹، آیه۲۸.    
۶۰. قمر/سوره۵۴، آیه۵۴ - ۵۵.    
۶۱. امام علی علیه‌السّلام، نهج البلاغه، ح۲۳۷، ج۱، ص۳۵۰.    
۶۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۷۸، ص۶۹.    
۶۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۳.    
۶۴. نحل/سوره۱۶، آیه۶۴.    
۶۵. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۲.    
۶۶. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۶۷. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵.    
۶۸. فتح/سوره۴۸، آیه۲۸.    
۶۹. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۷۰. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۷۱. مائده/سوره۵، آیه۱۵-۱۶.    
۷۲. نساء/سوره۴، آیه۱۷۴-۱۷۵.    
۷۳. قمر/سوره۵۴، آیه۵۴ - ۵۵.    



پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی، برگرفته از کتاب قرآن‌شناسی، اهداف نزول قرآن، ص۲۱-۴۶.    




جعبه ابزار