• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغفار

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





درخواست آمرزش از خداوند را اِستغفار گویند. مورد بحث در فقه، استغفار گفتاری است که از آن در باب‌هایی مانند طهارت، صلات، صوم، حج، تجارت، ظهار و کفّارات به مناسبت سخن گفته شده است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی
۲ - معنای اصطلاحی
۳ - انواع استغفار
۴ - اقسام استغفار از نظر حکم شرعی
۵ - مفاهیم استغفار در قرآن
۶ - عناوین کیفیت پوشاندن گناه
۷ - اهمیت استغفار از خدا
۸ - تفاوت استغفار و توبه
۹ - وجوه مغایرات توبه و استغفار
۱۰ - اهمّیت استغفار
۱۱ - آثار استغفار
       ۱۱.۱ - پیشگیری از عذاب الهی
       ۱۱.۲ - آمرزش گناهان
       ۱۱.۳ - افزایش روزی
       ۱۱.۴ - ازدیاد فرزندان
       ۱۱.۵ - رفاه و عمر طولانی
۱۲ - ضرورت استغفار
۱۳ - برترین زمان استغفار
       ۱۳.۱ - سحر و بعضی از شب‌ها
       ۱۳.۲ - علل اهمیت استغفار در سحرگاه
       ۱۳.۳ - منظور از استغفار‌کنندگان در سحرگاهان
۱۴ - الفاظ استغفار
۱۵ - اجابت استغفار
۱۶ - وساطت در استغفار
       ۱۶.۱ - انواع وساطت برای استغفار
       ۱۶.۲ - خصوصیات واسطه برای استغفار
       ۱۶.۳ - عدم منافات وساطت با توحید
۱۷ - ممنوعیّت استغفار برای مشرکان
       ۱۷.۱ - علت ممنوعیّت
       ۱۷.۲ - علت استغفار حضرت ابراهیم برای آذر
       ۱۷.۳ - شأن نزول آیه ممنوعیّت
       ۱۷.۴ - ضعف شأن نزول مذکور
۱۸ - بی‌تأثیر بودن استغفار برای منافقان
۱۹ - آداب استغفار در روایات
۲۰ - استغفار کنندگان
       ۲۰.۱ - ‌پیامبران
              ۲۰.۱.۱ - علل استغفار انبیاء
              ۲۰.۱.۲ - استغفار انبیاء و مقام نبوت
              ۲۰.۱.۳ - نظر اهل سنت در این باب
       ۲۰.۲ - فرشتگان
              ۲۰.۲.۱ - عدم استغفار فرشتگان برای خود
              ۲۰.۲.۲ - علل عدم برتری فرشتگان بر انبیاء
۲۱ - پانویس
۲۲ - منبع


واژه استغفار به معنای درخواست مغفرتاز ریشه «غ‌ـ‌ف‌ـ‌ر» در لغت به معنای پوشش است چنان‌که گفته می‌شود: «اصبغ ثوبک بالسواد فهو أغفر لوسخه = لباست را رنگ سیاه کن تا در برابر چرک پوشاننده‌تر باشد».
به کلاه‌خود نیز از آن جهت که سر را از آسیب‌ها می‌پوشاند، مِغفَر می‌گویند و پارچه‌ای را که به‌صورت آستر، یک سوی لباس را پوشش می‌دهد، غَفَر می‌نامند.


استغفار در اصطلاح، به معنای درخواست زبانی یا عملی آمرزش
[۸] کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۴۶.
و پوشش گناه از پیشگاه خداوند، و هدف از آن درخواست مصونیت از آثار بد گناه و عذاب الهی است.
برخی، واژه استغفار در آیاتی از قرآن را به ایمان، اسلام یا گزاردن نماز تفسیر کرده‌اند که به مصادیق استغفار در مقام عمل اشاره دارند.


استغفار یا قولی است مانند گفتن «استغفر اللّه» و یا فعلی مانند انجام دادن عملی که موجب آمرزش انسان می‌گردد.


استغفار گرچه فی نفسه مستحب است، لیکن گاهی به جهت عوارضی واجب یا حرام می‌گردد. از این‌رو، استغفار به لحاظ حکم سه گونه است:
استغفار مستحب
استغفار از آن جهت که بهترین دعا و عبادت به شمار می‌رود، در همۀ حالات به ویژه موارد ذیل مستحب است: بین دو سجدۀ نماز؛ بعد از تسبیحات اربعه؛ در قنوت به خصوص‌ قنوت نماز وتر؛ هنگام سحر؛ برای میّت هنگام تشییع جنازه، دفن و زیارت قبر او؛ در نماز باران؛ در ماه رمضان؛ برای ترک برخی آداب و سنن مانند استغفار برای لطمه زدن بر سر و صورت خود به عنوان کفّارۀ آن.
استغفار واجب
استغفار به عنوان کفّارۀ واجب بر محرم در صورت جدال کمتر از سه بار و فسوق،
[۲۶] مناسک مراجع، م۳۷۲.
[۲۷] مناسک مراجع، م۳۷۷.
یا بدل کفّارۀ واجب بر کسی که توان انجام هیچ یک از خصال کفّاره (آزاد کردن برده، گرفتن دو ماه روزه یا اطعام یا پوشاندن شصت فقیر) را ندارد واجب است. البته بدلیّت استغفار در کفّارۀ ظهار در صورت ناتوانی از پرداخت کفّاره، مورد اختلاف است.
در وجوب استغفار در نماز میّت و نیز از سوی غیبت کننده برای کسی که او را غیبت کرده، اختلاف است.
استغفار حرام
استغفار برای مشرکان و کفّار- به نصّ قرآن کریم- و نیز مخالفان و منافقان، حرام است.


مفهوم آمرزش خواهی ۶۸ بار در قرآن آمده‌ است: ۴۳ مورد از آن در هیئت‌های گوناگون باب استفعال، ۱۷ مورد در قالب «إغفر»، سه مورد به صیغه «یغفر»، دو مورد «تغفر» و یک بار به‌صورت «مغفرة» به‌کار رفته است.
[۳۶] عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».

در دو آیه نیز فرمان استغفار با واژه «حِطَّة» آمده و نقل شده‌است که خداوند به بنی اسرائیل فرمان استغفار داد تا مشمول مغفرت الهی قرار گیرند.


کیفیّت پوشاندن گناه از بحث استغفار خارج است و از جمله افعال الهی به شمار می‌رود و از آن تحت عناوین غفران، عفو، تکفیر سیّئه و تبدیل آن به حسنه بحث می‌شود.


در ‌شریعت اسلامی، استغفار به‌صورت بهترین عبادت و دعا مطرح، و فراوانی انجام دادن آن توصیه شده و شاخص‌ترین تعبیر از آن، با جمله «استغفر‌الله»‌ است.
استغفار از عبادت‌هایی است که در شریعت مقدس، نسبت به آن، ترغیب و تشویق بسیار شده است؛ چندان‌که بیشتر دعاهایی که از معصومان (علیهم‌السّلام) به یادگار مانده،- با عبارات و الفاظ گوناگون- متضمّن استغفار است.


فرمان توبه پس از امر به استغفار در آیات ۳، ۵۲ و ۹۰ سوره هود: (واَنِ‌ استَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ) به دو دلیل، نشان دهنده مغایرت مفهوم استغفار و توبه است:
۱. عطف توبه بر استغفار با کلمه «ثمّ» که فاصله و ترتیب را می‌رساند.
۲. اصل در کلام هر گوینده‌ای تأسیس و اراده معنای جدید است.
بنابراين تفاوت آن با توبه این است که توبه، بازگشت به سوی پروردگار با پشیمانی از عمل بد خویش است، ولی استغفار، درخواست مغفرت و آمرزش از او است. البته در این که قوام استغفار به توبه است یا نه، میان فقها اختلاف است.


درباره مغایرت استغفار با توبه، وجوهی گفته شده که می‌توان آنها را در دو وجه خلاصه کرد:
۱.‌ استغفار، آمرزش‌خواهی از گناهان برای پیراستن روح از آلودگی‌ها و نابودی باورها و اعمالی، مانند شرک و معصیت است و توبه، اقدام برای آراستن روح به صفات پسندیده، مانند توحید و ایمان و امتثال فرمان‌های الهی است، در نتیجه استغفار، طلب آمرزش؛ ولی توبه بازگشت به خدا در مقام عمل است.
[۴۹] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۳۴.

۲. منظور از استغفار، درخواست آمرزش از گناهان پیشین، و مقصود از توبه، پشیمانی و بازگشت به خدا درباره گناهانی است که امکان دارد در آینده واقع شود.
[۵۳] طیب، سید عبدالحسین، اطیب‌ البیان، ج‌۷،‌ص‌۶.

با توجّه به تفاوت معنای توبه و استغفار، توبه به‌صورت مکمّل استغفار در جهت رسیدن به هدف آن، یعنی آمرزش مطرح است.
عده‌ای در تفاوت میان استغفار و توبه به تفاوت متعلّق آن دو اشاره کرده و استغفار را به گناهان کوچک، و توبه را به گناهان بزرگ مربوط دانسته‌اند.
در یک آیه، استغفار پس از توبه آمده و برآن عطف شده است: (اَفَلا یَتوبونَ اِلَی اللّهِ ویَستَغفِرونَهُ) امّا چون عطف در این آیه با «واو» که برای جمع است صورت پذیرفته، با مغایرت استغفار و توبه منافاتی ندارد.
برخی امر به توبه پس از استغفار را در آیات سوره هود، تأکید همان امر اوّل و «ثمّ» را به معنای واو دانسته‌اند.
برخی نیز معتقدند چنانچه در موردی استغفار به تنهایی به‌کار رفته باشد، معنای توبه را نیز دربر دارد.


اهمّیت استغفار از جهات گوناگونی قابل تبیین است:
۱. ‌پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دیگر پیامبران به استغفار سفارش کرده و عموم مردم بدان فرمان داده شده‌اند، چنان‌که ۸‌ آیه، به آمرزش خواهی ترغیب عمومی کرده و نزدیک به ۳۰ آیه، از استغفار پیامبران سخن به میان آورده و ۵ آیه نیز شخص رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به آن مأمور کرده است.
[۶۱] روحانی، محمود، المعجم الاحصائی، ج‌۳، ص‌۱۰۵۸، «غفر».

۲.‌فرشتگان برای مؤمنان و اهل زمین استغفار می‌کنند.
۳.‌ درخواست آمرزش گناه، صفت پرهیزکاران معرّفی شده است (...‌لِلَّذینَ اتَّقَوا... اَلَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا اِنَّنا ءامَنّا فَاغفِر‌لَنا)


در آیات و روایات، آثار سازنده و ارزشمندی از قبیل صلاح جامعه، نزول برکات الهی، و مصونیّت از عذاب دنیوی و اخروی برای آن بیان شده است که با تفصیل بیشتر ارائه می‌گردد.

۱۱.۱ - پیشگیری از عذاب الهی

بر اساس آیه ‌۳۳ سوره انفال (...‌وما‌کانَ‌اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون) تا زمانی که مردم اهل استغفار باشند، خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد.
ابتدای آیه یاد شده، به عامل دیگر پیشگیری از عذاب، یعنی وجود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان مردم اشاره دارد.
مفسّران درباره این آیه، شأن نزول‌های خاص و احتمالات گوناگونی ذکر کرده‌اند؛ ولی آیه، این قانون کلّی را دربردارد که وجود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان مردم و استغفار مردم، هر دو عامل امنیّت آنان در برابر بلاهای سخت و سنگین و مجازات‌های دردناک طبیعی و غیر طبیعی، همانند سیل، زلزله و جنگ‌های ویرانگر است.
حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) می‌فرماید: در روی زمین، دو ابزار امنیّت از عذاب الهی وجود داشت: یکی از آن دو وجود پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که با رحلت آن حضرت برداشته شد؛ ولی دیگری که استغفار است، همواره برای همگان وجود دارد، پس بدان تمسّک جویید. آنگاه آیه پیشین را تلاوت‌ کردند.

۱۱.۲ - آمرزش گناهان

در آیه ۱۰ سوره نوح (فَقُلتُ استَغفِروا رَبَّکُم اِنَّهُ کانَ غَفّارا) در پی فرمان حضرت نوح(علیه السلام) به استغفار، صفت بسیار بخشنده بودن خداوند مطرح شده است. وصف غفّار، همانند اوصاف غفور، رحیم و ودود ... به وعده مهم و بشارت بزرگ الهی به آمرزش گناهان و نزول رحمت بر بندگان اشاره دارد.
[۷۷] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۳۷۱.

در روایتی استغفار از گناه، عامل زدوده‌ شدن زنگارهای گناه از روح انسان و بخشیدن جلای معنوی به روح، دانسته شده‌ است.

۱۱.۳ - افزایش روزی

آیات ۱۱‌ـ‌۱۲ سوره نوح (یُرسِلِ السَّماءَ عَلَیکُم مِدرارا ویُمدِدکُم بِاَمول....) به نجات از خشک‌سالی با آمدن بارانهای فراوان، رفع فقر و تنگ‌دستی و زیاد شدن درآمد و روزی اشاره دارد.

۱۱.۴ - ازدیاد فرزندان

بر اساس آیه ۱۲ سوره نوح (ویُمدِدکُم بِاَمول وبَنینَ...) رفع مشکل بی‌فرزندی، یا ازدیاد فرزندان از آثار استغفار شمرده شده است.

۱۱.۵ - رفاه و عمر طولانی

استغفار واقعی عامل دستیابی انسان به زندگی خوب و زیبای توأم با ثروت، رفاه، امنیّت و عزّت است
[۸۲] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۱۳۷.
(ویَجعَل لَکُم جَنّـت ویَجعَل لَکُم اَنهـرا) چنان‌که در آیه ۳ سوره هود (واَنِ استَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ یُمَتِّعکُم مَتـعـًا حَسَنـًا) از این دنیای خوب مادّی به متاع نیکو یاد شده است.
برخی نیز متاع حسن را عمر دراز، قناعت، رها کردن مردم و روی‌آوری به خداوند در نتیجه آمرزش‌خواهی دانسته‌اند.
در نقلی، حسن بصری اشخاصی را که از خشکسالی، فقر و تنگدستی و نداشتن فرزند رنج می‌بردند و‌ برای رفع آن در پی راه حلّی بودند، به استغفار سفارش و به آیات ۱۰‌-‌۱۲ سوره نوح استناد‌ کرده است.


فرمان و تشویق به استغفار در بسیاری از آیات
[۸۹] عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
و توبیخ ترک آن در برخی دیگر، چون (اَفَلا یَتوبونَ اِلَی اللّهِ ویَستَغفِرونَهُ) ضرورت استغفار همگان را روشن می‌سازد، زیرا از یک سو انسان‌های عادی بر اثر غفلت، نادانی و سرکشی غرایز حیوانی و هوای نفس، همواره در معرض گناه هستند، از این‌رو نیاز به استغفار و ضرورت آن، جهت پالایش و تصفیه روحشان امری بدیهی می‌نماید.
و از سوی دیگر، هیچ‌ کس نمی‌تواند حقوق الهی را آن‌گونه که شایسته مقام ربوبی است، به جای آورد، بلکه به اندازه معرفت و شناخت خویش به این مهم می‌پردازد، بر این اساس، حتّی پارسایان حقیقی نیز از کارها و عبادت‌های خود شرم داشته، خویش را در پیشگاه خداوند متّهم، بلکه مقصر می‌دانند و ضرورت استغفار را درک می‌کنند.


استغفار به زمان و مکان خاص و وضعیّت ویژه‌ای محدود نیست؛ ولی در حالات و موقعیّت‌های مختلف زمانی و مکانی، نقش ویژه خود را دارد و بیشتر مقرون به پذیرش از ناحیه خداوند است، چنان‌که شب، بستر مناسبی برای نزول فیض الهی. (اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر) و برای عروج عبد: (سُبحـنَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً) است.

۱۳.۱ - سحر و بعضی از شب‌ها

قرآن کریم در آیات ۱۷ سوره آل‌عمران (المُستَغفِرینَ بِالاَسحار) و ۱۸ سوره ذاریات (وبِالاَسحارِ هُم یَستَغفِرون) با صراحت، سَحَر را برای استغفار برمی‌گزیند و در آیه ۹۸ سوره یوسف (قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَکُم رَبّی) طبق نظر قریب به اتّفاق مفسّران، برتری استغفار در سحر در مقایسه با زمانهای دیگر را گوشزد می‌کند.
در آیه اخیر، آنگاه که فرزندان خطاکار یعقوب (علیه‌السلام) از وی خواستند تا برای گناهانی که در حقّ پدر و برادر خود مرتکب شده‌اند برای آنان از خداوند آمرزش بطلبد. یعقوب (علیه السلام) گفت: در آینده برایتان از خدا آمرزش می‌طلبم.
بیشتر روایات ناظر به آیه یاد شده تصریح می‌کنند که منظور او از آینده، سَحَر بوده است.
برخی دیگر از مفسّران نیز زمان‌های دیگری، چون شب جمعه،
[۱۰۰] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۸، ج‌۱۳، ص۸۵.
[۱۰۲] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۸، ص‌۲۰۹.
شب‌های سیزدهم تا پانزدهم رجب، و وقت نماز شب را مناسب برای این آمرزش طلبی دانسته‌اند.

۱۳.۲ - علل اهمیت استغفار در سحرگاه

برخی از رازهای اهمیّت استغفار در سحرگاه را می‌توان چنین تبیین کرد.
۱.‌ سحرگاه خوش‌ترین اوقات خواب به شمار می‌آید و کسی که در این زمان از لذّت خواب، چشم بپوشد و به عبادت خدا بپردازد، اطاعت و بندگی او کامل‌تر خواهد بود.
[۱۰۷] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۲۱۷.

سحرگاه، یعنی بخشی از شب که در آن آرامش خاصّی حکمفرماست، زمینه مناسبی برای دعا بوده، استغفار و عبادت در آن تأثیر بسزایی دارد: (اِنَّ ناشِئَةَ الَّیلِ هِیَ اَشَدُّ وطــًا واَقوَمُ قیلا)

۱۳.۳ - منظور از استغفار‌کنندگان در سحرگاهان

استغفار‌کنندگان در سحرگاهان را این گروه‌ها دانسته‌اند:
۱.‌ برگزار کنندگان نماز صبح به‌صورت جماعت.
[۱۱۰] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۸۳.

۲. کسانی که در سحرگاه ۷۰ بار استغفار می‌کنند.
[۱۱۳] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۸۳.

۳. افرادی که هنگام طلوع فجر صادق، بیدار و شاهد آن‌اند.
[۱۱۴] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۸۳.

۴. کسانی‌ که تا وقت سحر مشغول نماز بوده، آنگاه به استغفار و دعا می‌پردازند.
[۱۱۶] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۲۱۷.

۵. آنان که در قنوت رکعت اخیر نماز شب (وتر)، ۷۰ بار از خدا درخواست بخشش‌ دارند.
در آیه‌ای نیز خداوند پس از آنکه به حج‌گزاران فرمان می‌دهد به سوی سرزمین مِنا کوچ کنند، به آنان دستور استغفار می‌دهد: (ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ واستَغفِروا اللّهَ...)


استغفار در شریعت مقدّس با الفاظ مختلفی بیان شده است مانند «استغفر اللّه» و «اللّهم اغفر لی»
برخی تصریح کرده‌اند که استغفار قولی باید از ریشۀ «غفر» باشد؛ همان‌گونه که در تحمید، تسبیح و تکبیر چنین است.


پذیرش استغفار از سوی خداوند حتمی است، زیرا:
۱. برخی آیات به پذیرش استغفار از سوی خداوند تصریح دارد: (ومَن یَعمَل سوءًا اَو یَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ یَستَغفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفورًا رَحیمـا) (ومَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلاَّ اللّهُ) (فَاستَغفِروهُ ثُمَّ توبوا اِلَیهِ اِنَّ رَبّی قَریبٌ مُجیب).
نیز خداوند در آیه ۶۰ سوره غافر (اُدعونی اَستَجِب لَکُم) وعده استجابت دعا داده و استغفار، به‌صورت یکی از بهترین دعاها مشمول این وعده الهی است و وعده پذیرش استغفار می‌تواند سبب تشویق به آن باشد.
۲. با توجّه به اینکه آیات فراوانی از قرآن کریم به استغفار امر می‌کند
[۱۲۸] عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
عدم پذیرش آن از سوی خداوند، بعید به نظر می‌آید.
۳.‌ بسیاری از اوصاف الهی چون غفور، غفّار، عفوّ و‌... خود بشارت به بخشش الهی است که در استغفار، مطلوب است.


واسطه‌جویی و واسطه‌پذیری برای استغفار، در قرآن کریم تأیید و تثبیت شده است، چنان که به وسیله‌جویی برای تقرّب به خدا به‌صورت مطلق امر شده است: (وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ)

۱۶.۱ - انواع وساطت برای استغفار

برخی آیات، واسطه‌جویی دیگران از رسول خدا و وساطت حضرت را برای آنها در استغفار، مطرح کرده می‌فرماید: (...‌ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ‌...)
و در برخی دیگر، خداوند به رسول خویش فرمان می‌دهد تا برای خود و مردم مؤمن استغفار کند: (واستَغفِر لِذَنبِکَ ولِلمُؤمِنینَ والمُؤمِنـتِ)
در آیاتی نیز استغفار برای پدر و مادر و دیگر خویشاوندان و مؤمنان عملی پسندیده دانسته شده است.
مفهوم برخی از آیات نیز مانند ۱۱۳ سوره توبه (ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ ءامَنوا اَن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ‌...) که در آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مؤمنان از استغفار برای مشرکان منع شده‌اند بر جواز استغفار برای مؤمنان دلالت دارد.
افزون بر آیات یاد شده، آیات ۹۷‌-‌۹۸ سوره یوسف (قالوا یـاَبانَا استَغفِر لَنا... قالَ سَوفَ اَستَغفِرُ لَکُم‌رَبّی...) نیز به خوبی بر جواز وسیله‌جویی در استغفار دلالت دارد، زیرا هنگامی که فرزندان یعقوب پیامبر، از وی وساطت آمرزش از خدا را برای خود خواستند، حضرت به آنان وعده داد که در آینده برایشان از خداوند آمرزش بطلبد.

۱۶.۲ - خصوصیات واسطه برای استغفار

به نظر برخی مفسّران، استفاده قرآن از عنوان «رسول» در آیه ۶۴ سوره نساء به این معنا اشاره دارد که واسطه باید دارای مقام معنوی و منزلت قابل توجّهی نزد خدا باشد.
کسی که مقام رسالت ویژه اوست و بدان، مورد تکریم واقع شده، این شایستگی را دارد که واسطه در حاجت‌طلبی از خدا باشد و خداوند هرگز شفاعت او را رد نکند.
[۱۴۱] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶۲.

البتّه پذیرش نقش واسطه در آمرزش خواهی با لزوم وجود قابلیّت در توسّل‌جویان و مغفرت‌طلبان، جهت تأثیر استغفار برای آنان منافاتی ندارد.
[۱۴۲] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.


۱۶.۳ - عدم منافات وساطت با توحید

واسطه‌جویی در آمرزش‌خواهی با توحید منافاتی ندارد و به رغم نظر ابن‌تیمیّه و پیروان وهّابی او، بدعت و شرک نبوده
[۱۴۳] آیین وهابیت، ص‌۱۴۵.
بلکه امری مطلوب و راهی مؤثّر برای پذیرش استغفار و جذب لطف الهی است.
[۱۴۴] راهنما، ج‌۳، ص‌۴۵۰.
[۱۴۵] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۱.

شأن نزول
[۱۴۶] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
[۱۴۷] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶۲.
و روایات
[۱۴۸] سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۲، ص‌۶۷۸.
ذیل آیه ۶۴ سوره نساء اعتراض نکردن یعقوب (علیه‌السلام) به فرزندان خویش که از وی درخواست وساطت در استغفار کرده‌اند مؤید این مطلب است.
[۱۵۲] شیعه پاسخ می‌دهد، ص‌۱۴۵.

ضمن اینکه در نگاه قرآن، آمرزش فقط از آنِ خداوند بوده رسول و دیگران فقط واسطه درخواست آمرزش هستند.
[۱۵۵] تفسیر نور، ج‌۲، ص‌۳۶۵.
[۱۵۶] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.



آیه ۱۱۳ سوره توبه (ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ ءامَنوا اَن یَستَغفِروا لِلمُشرِکینَ ولَو کانوا اولی قُربی...) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مؤمنان را از استغفار برای مشرکان باز می‌دارد. منع یاد شده، به سبب عدم تأثیر استغفار برای مشرکان، (اِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ اَن یُشرَکَ بِهِ) و بیهوده بودن آمرزش‌خواهی در حق آنان است. از سویی استغفار، نوعی اظهار محبّت به مشرکان و پیوند با ایشان است که در بسیاری از موارد از آن نهی شده است.

۱۷.۱ - علت ممنوعیّت

برخی منع استغفار برای مشرکان را به این سبب دانسته‌اند که در بین متمایل شدگان به ایمان و اسلام، نوعی مفسده پدید می‌آید، زیرا در صورت پذیرش استغفار برای مشرکان، این گمان پدید می‌آید که مؤمنان در این جهت هیچ‌گونه برتری بر مشرکان ندارند.

۱۷.۲ - علت استغفار حضرت ابراهیم برای آذر

قرآن کریم پس از طرح ممنوعیّت استغفار برای مشرکان در آیه ۱۱۳ سوره توبه به سرّ استغفار ابراهیم (علیه‌السلام) برای آزر اشاره می‌کند که این آمرزش‌خواهی، زمانی بوده که ابراهیم (علیه‌السلام) همچنان به ایمان آوردن وی امیدوار بوده است، به‌همین سبب برای هدایت آزر به راه راست، به وی وعده آمرزش‌خواهی داد و به این وعده وفا کرد.
امّا زمانی که دشمنی او با خدا آشکار شد، از وی تبرّی جست. (وما کانَ استِغفارُ اِبرهیمَ لاَِبیهِ اِلاّ عَن مَوعِدَة وعَدَها اِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ اَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّاَ مِنهُ اِنَّ اِبرهیمَ لاََوّ‌هٌ حَلیمٌ‌)
مضمون روایتی در این زمینه این است که ابراهیم (علیه‌السلام) ایمان آوردن آزر را شرط استغفار برای او قرار داد و پس از آنکه دشمنی آزر با خدا برای حضرت روشن شد، از وی بیزاری جست.

۱۷.۳ - شأن نزول آیه ممنوعیّت

در شأن نزول آیه ۱۱۳ سوره توبه آمده است که گروهی از مسلمانان، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسیدند: آیا برای نیاکان ما که در زمان جاهلیّت مرده‌اند، از خدا بخشش نمی‌طلبی؟
خداوند با نزول آیه یاد شده به‌آنها پاسخ داد که پیامبر و مؤمنان، حقّ استغفار برای مشرکان را ندارند.
[۱۷۱] طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۱۵.

در شأن نزول دیگری در منابع شیعه و اهل سنّت آمده است که علی (علیه‌السلام) آمرزش‌طلبی مسلمانی را برای پدر و مادر مشرک خویش شنید و به او اعتراض کرد. وی‌ گفت: پس چگونه ابراهیم برای والدین مشرک خویش از خدا آمرزش خواست؟ علی (علیه‌السلام) پرسش او را به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسانید، آنگاه آیات ۱۱۳‌ـ‌۱۱۴ سوره توبه نازل شد.
[۱۷۴] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۶۰.
[۱۷۵] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۹.

در شأن نزول دیگری مقصود، استغفار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ابوطالب
[۱۷۷] طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج۷، ج۱۱، ص۵۶‌ـ‌۵۷.
[۱۷۸] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
[۱۷۹] قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۸، ص‌۱۷۳.
یا‌ آمنه
[۱۸۰] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۱۵.
[۱۸۱] التفسیر‌الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
[۱۸۲] سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۴، ص‌۳۰۲.
دانسته شده، درحالی‌که این شأن نزول به ادلّه‌ متعدّد از سوی محقّقان ردّ شده است؛ از جمله:

۱۷.۴ - ضعف شأن نزول مذکور

۱. ضعف خبر یاد شده به دلیل نقل آن از سوی سعید بن مسیب که برخی از منابع رجالی از او مذمّت، و برخی نیز از اظهار نظر درباره وی خودداری کرده‌اند افزون بر این، بعضی از منابع دیگر، روایت سعید‌ بن‌ مسیب را به سبب دشمنی او با اهل بیت (علیهم‌السلام) فاقد اعتبار می‌دانند.
۲. ‌مشهور، بلکه مسلّم است که سوره توبه در سال نهم هجری نازل شده، درحالی‌که وفات ابوطالب (علیه‌السلام) در سال دهم بعثت بوده است،
[۱۸۶] زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص‌۳۱۵.
[۱۸۷] التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
[۱۸۸] قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۸، ص‌۱۷۳.
بنابراین، شأن نزول یاد شده در متن خود از جهت تاریخی دارای تضاد است، تا جایی‌که برخی از تفاسیر در حلّ آن، توجیهات نامقبولی چون دو بار نازل شدن این آیه
[۱۸۹] تفسیر المنار، ج‌۱۱، ص‌۵۷‌ـ‌۵۸.
یا امکان استغفار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ابوطالب از زمان وفات او تا هنگام نزول آیه را مطرح کرده‌اند.
[۱۹۱] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.

ولی به این نکته که چگونه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سال‌ها به عموی مشرک خود اظهار دوستی و ابراز محبّت داشته، اشاره نکرده‌اند، درحالی‌که خداوند، آشکارا و مکرّر او را از محبت به مشرکان بازداشته بود.
[۱۹۳] الغدیر، ج۸، ص۱۰ـ۱۱.

۳. در بخشی از همین شأن نزول، ابوطالب اظهار داشت که من بر دین عبدالمطّلب هستم و موحّد بودن عبدالمطّلب از نظر شیعه و بسیاری از اهل‌سنّت، مسلّم است.
[۱۹۴] مجالس المؤمنین، ج‌۱، ص‌۱۶۳.

از عبّاس‌ بن‌ عبدالمطّلب نیز نقل می‌شود که ابوطالب پیش از وفات، به توحید و رسالت اقرار کرد
[۱۹۶] شرح نهج‌البلاغه، ج‌۱۴، ص‌۲۶۶.
و اشعار به جای مانده از وی، مؤیّد این مطلب است.
[۱۹۷] اسنی‌المطالب، ص۳۷.

برخی نیز معتقدند ابوطالب ایمان خود را کتمان می‌کرد تا بدین‌وسیله بتواند از رسولاکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بهتر حمایت کند.
[۱۹۹] اسنی المطالب، ص‌۳۳.
[۲۰۰] امام علی (علیه‌السلام)، شرح نهج البلاغه، ج‌۱۴، ص‌۲۷۴.

در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز ابوطالب به اصحاب کهف و مؤمن آل‌فرعون
[۲۰۲] جواهر الفقه، ص‌۲۴۹.
تشبیه شده است.
امام‌ رضا (علیه‌السلام) به ابان فرمود: اگر‌ به‌ ایمان ابوطالب اقرار نداری، سرانجام تو‌ آتش‌ است.


بی‌تأثیر بودن آمرزش‌خواهی برای منافقان در دو آیه از قرآن کریم آمده است: (سَواءٌ عَلَیهِم اَستَغفَرتَ لَهُم اَم لَم تَستَغفِر لَهُم لَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم...) «برای آنان یکسان است؛ چه برایشان آمرزش بخواهی یا نخواهی. خدا هرگز ایشان را نخواهد بخشود».
شبیه به همین مضمون، در جای دیگر می‌فرماید: چه برایشان آمرزش بخواهی یا نخواهی (یکسان است؛ حتّی) اگر برایشان ۷۰ بار آمرزش بخواهی، خدا آنها را نمی‌آمرزد. (استَغفِر لَهُم اَو لا تَستَغفِر لَهُم اِن تَستَغفِر لَهُم سَبعینَ مَرَّةً فَلَن یَغفِرَ اللّهُ لَهُم)
کلمه «سبعین» به معنای ۷۰ در این آیه، مبالغه و فراوانی در بیان حکم یاد شده را می‌رساند.
[۲۰۷] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۸.


در ادامه آیه، علّت بی‌تأثیر بودن استغفار برای آنان را کفر ایشان به خدا و رسول، و نبودن زمینه هدایت در گروه فاسقان می‌شمرد: (...‌ذلِکَ بِاَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ ورَسولِهِ واللّهُ لا‌یَهدِی القَومَ الفـسِقین)
با توجّه به اینکه منافقان بر اعتقاد باطل و رفتار زشت خویش اصرار داشتند و اصرار بر رفتار زشت نیز مانع پذیرش استغفار است: (فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم... ولَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلوا...) چگونه ممکن است استغفار برای آنان مؤثّر باشد؟
بسیاری از تفاسیر اهل‌سنّت، ضمن نقل روایاتی، استغفار رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای منافقان را سبب نزول آیه ۸۰ سوره توبه دانسته‌اند.
[۲۱۲] سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۴، ص‌۲۵۴.
[۲۱۳] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۷.

این نظر به دو جهت مخدوش است:
۱.‌ آیات سوره توبه در اواخر عمر نبیّ‌ اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده، درحالی‌که همه سوره‌های مکّی و بیشتر سوره‌ها و آیات مدنی، پیش از آن فرود آمده است و تدبّر در آن نشان می‌دهد که هرگز امیدی در نجات کافران و منافقان نبوده و نمی‌توان تصوّر کرد که وضع آنان بر رسول خدا پنهان بوده یا از بی‌تأثیر بودن استغفار برای آنان خبر نداشته است تا بخواهد با اصرار در استغفار برای آنان زمینه آمرزششان را فراهم سازد.
۲. با توجّه به اصرار منافقان بر اعتقاد باطل خویش، آمرزش‌خواهی برای ایشان باعث ترغیب آنان به ادامه روش و اعتقاد باطل آنان می‌شد و این کار چگونه از رسول‌ اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ممکن‌ است؟
[۲۱۴] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۷.



در روایات، آداب و شرایطی مانند پشیمانی از عمل بد خویش، تصمیم بر عدم ارتکاب گناه در آینده و ادای حقوق مردم، برای تحقّق استغفار حقیقی ذکر شده است.


بیشترین آیات در این زمینه به استغفار انسان‌های عادی مربوط است: (رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا) و مقصود از آن، آمرزش‌خواهی برای گناهان است و در یک‌جا به استغفار «ربّیّون» اشاره کرده است.
مقصود از «ربّیّون» کسانی هستند که به پروردگار عالم اختصاص پیدا کرده و به جز خداوند به چیز دیگری اشتغال ندارند.

۲۰.۱ - ‌پیامبران

در پاره‌ای آیات نیز از استغفار پیامبران و فرشتگان سخن به میان آمده است:
استغفار انبیا (علیهم‌السلام) برای خویش که حدود ۳۰ آیه از قرآن به آن اشاره دارد، به دلیل عصمت آنان از هر گناه، به معنای آمرزش‌خواهی از گناه یعنی مخالفت با اوامر و نواهی مولوی نیست.
به نظر شیعه و بسیاری از فقیهان از اصحاب مالک، ابوحنیفه و شافعی، پیامبران الهی از همه گناهان حتّی صغایر معصوم‌اند، زیرا همه مردم مأمورند از گفتار و رفتار آنان پیروی کنند و این فرمان با ارتکاب گناه ـ‌هرچند صغیره‌ـ از سوی آنان سازگاری ندارد.
[۲۲۲] قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۲۱۱‌ـ‌۲۱۲.

نیز قرآن، پیامبران را با وصف «مخلَصین» ستوده است.
و طبق آیات ۸۲‌ـ‌۸۳ سوره ص (فَبِعِزَّتِکَ لاَُغویَنَّهُم اَجمَعین اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین) شیطان برای اغوای بندگان مخلَص خدا راهی ندارد. بر‌ این‌ اساس، آمرزش خواهی انبیا (علیهم‌السلام) از جنبه‌های گوناگون قابل تبیین است:

۲۰.۱.۱ - علل استغفار انبیاء

الف. استغفار انبیا (علیهم‌السلام) نوعی تعلیم به امّت‌هاست تا بتوانند به وسیله آمرزش‌خواهی، ضمن جبران‌ گناهان خویش، رحمت الهی را شامل حال خود کنند.
[۲۲۸] التوبة فی ضوء القرآن، ص‌۱۹۴.
[۲۲۹] التوبة فی ضوء القرآن، ص۲۸۴.
[۲۳۰] التوبة فی ضوء القرآن، ص‌۳۰۳.

ب. منظور، آمرزش‌خواهی از ترک اَوْلی
[۲۳۱] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۶۱.
[۲۳۲] روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۴.
یعنی انجام دادن کار خوب با ترک کار بهتر است.
ج. مقصود از استغفار انبیا (علیهم‌السلام)، استغفار آنان از گناهان امّت خویش است.
[۲۳۴] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
[۲۳۵] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
[۲۳۶] تنزیه انبیاء، ص‌۱۷۸.

این مطلب در خصوص رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز نقل شده است.
[۲۳۷] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۶۲.
[۲۳۸] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰ ص‌۴۶۳.

د. استغفار پیامبران (علیهم‌السلام) برای دفع و پیشگیری است و استغفار دیگران جنبه رفع دارد و از گناهانی که انجام داده‌اند، آمرزش می‌طلبند.
[۲۳۹] الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
[۲۴۰] البصائر، ج‌۳۰، ص‌۲۲۷‌ـ‌۲۳۶.

هـ‌. چون دعوت انبیا (علیهم‌السلام) و از جمله پیامبر‌خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آثار گوناگونی داشت که برای مردم در ظاهر، دردناک و شوم بود و آن را گناه می‌پنداشتند، پیامبران از خدا می‌خواستند که این آثار از دید مردم پوشیده بماند تا آنان را مجرم ندانند، آن‌گونه که مردم مکّه، رسول خدا را جنگ‌طلب و بی‌اعتنا به سنّت‌های]] راستین می‌پنداشتند.
امّا پس از صلح حدیبیّه و فتح مکّه واقعیّت بر آنها آشکار شد، چنان‌که درباره موسی بن‌ عمران در قرآن آمده است: آنان را بر من (دعوی) گناهی است: (لَهُم عَلَیَّ ذَنبٌ) در صورتی‌که کشتن مرد قبطی گناه نبود، بلکه یاری شخص ستم‌دیده بود؛ ولی‌ در نظر مردم گناه به شمار می‌رفت و درخواست آمرزش حضرت موسی به این معنا بود که این امر بر مردم پوشیده بماند تا وی را مجرم ندانند.
در آیه ۱۲۹ سوره اعراف (قالوا اُوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا ومِن بَعدِ ما جِئتَنا) نیز آمده است: قوم موسی وی را سبب اذیت خویش می‌دانستند.

۲۰.۱.۲ - استغفار انبیاء و مقام نبوت

گذشته از وجوه یاد شده، برخی استغفار پیامبران را با توجّه به مقام رفیع آنان، این‌گونه تبیین کرده‌اند:
الف. پیامبران همچون دیگر انسان‌ها، برای زندگی طبیعی خویش ناچار بودند بخشی از اوقات خود را برای رفع نیازهای مادّی مانند خوردن و آشامیدن و‌... به‌کار گیرند و چون به همین مقدار، از سیر در ملکوت اعلای ربوبی باز می‌ماندند، از خدای خویش طلب آمرزش می‌کردند.
[۲۴۵] تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج‌۱۰، ص‌۶۱۹.
[۲۴۶] کشف الغمه، ص‌۲۵۵.

ب. انبیا در استغفار خود از خدا می‌خواهند که به غیر او، مانند فرشته، وحی یا مقامات معنوی خویش توجّه نکنند، زیرا توجّه به این امور در محضر خداوند، نوعی حجاب از مشاهده او شمرده‌ می‌شود.
[۲۴۸] تفسیر موضوعی، ج‌۱۱، ص‌۱۶۰.

ج. چون انبیا هر لحظه در حال عروج به مقامات بالاتر هستند، در هر مرتبه، از مرتبه پیش استغفار می‌کنند.
[۲۴۹] شهاب‌الدین آلوسی، سید محمود، روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۴.
[۲۵۰] شهاب‌الدین آلوسی، سید محمود، روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
[۲۵۱] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.

وجوه یاد شده، درباره آمرزش‌طلبی دیگر پیشوایان معصوم نیز جاری است، زیرا آنان نیز بسیار استغفار می‌کردند؛ مانند استغفارهای حضرت‌ امیر (علیه السلام) در دعای کمیل و امام سجاد (علیه‌السلام) در دعای ابوحمزه ثمالی.
[۲۵۲] مصباح المتهجد، ص‌۴۰۵، ۵۸۴.

در برخی از آیات الهی نظیر آیه (لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَاَخَّرَ) از بخشش گناه پیامبر سخن به میان آمده ‌است. مفسران این آیات را منافی با مقام عصمت نمی‌دانند. امام ‌خمینی نیز استغفار را به ‌معنای گناه نمی‌داند و بر این باور است که استغفار تنها منحصر به گناه منافی ‌عصمت نیست، بلکه مغفرت، ذنب و گناه به‌اصطلاح عرف عام نیست. ایشان همچنین تعبیر «ذنب» در این آیه را به‌ معنای گناه اصطلاحی یعنی ارتکاب حرام یا ترک واجب نمی‌داند بلکه مراد از آن را اموری می‌داند که با شخصیت و شئون اولیای الهی مغایرت دارد. امام‌ خمینی با ذکر برخی آیات الهی و روایات به بیان برخی توجیهات‌ اندیشمندان اسلامی درباره نسبت «ذنب» به پیامبر می‌پردازد و درباره گناه و استغفار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند احتمال را مورد بررسی قرار می‌دهد:
۱- مراد از گناه، ترک مستحب است.
۲- مراد از مغفرت و گناه، گناه دیگران نسبت به پیامبر و امت است.
۳- مراد از غفران و ذنب در آیه، امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
امام ‌خمینی وجه اخیر را از نگاه عرفانی مقبول می‌داند و در بیان آن قائل است که عین ثابت انسان کامل، مظهر اسم الله است و اعیان تمام وجودات، مظهر عین انسان کامل‌اند و ازاین‌رو هر نقص و گناهی که در عالم محقق می‌شود طبق حکم ظاهر و مظهر به ‌ظاهر نسبت داده می‌شود و این انتساب مجازی نیست. به اعتقاد ایشان، استغفار منحصر در گناه، منافی عصمت نیست و برای ذنب مراتبی است؛ چنان‌که گاهی بعضی اعمال نیکو که برای ابرار از حسنات به شمار می‌رود، برای مقربان و مخلصان، ذنب محسوب می‌شود و استغفار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز ممکن است از باب توجه به کثرت یا بروز خواطر بوده باشد، بلکه مراد از ذنب و گناه، ذنب وجودی است؛ زیرا از لوازم سلوک معنوی و عبور از مدارج و رسیدن به اوج کمال انسانی، غفران ذنوب است که این ذنوب لازمه آن مقامات و مدارج است، زیرا اگر انسان بخواهد از این عالم به عالم دیگر و به مقامات قرب مطلق سفر کند، باید این مدارج را طی کند و به هر مرتبه‌ای که رسید، گناه مرتبه پیش باید بخشیده شود تا در تحت تجلیات ذاتیه احدی تمام ذنوب بخشیده شود و ذنب وجودی که منشا و مبدا تمام ذنوب است در ظل کبریای احدی مستور گردد.
[۲۵۹] خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۳۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.


۲۰.۱.۳ - نظر اهل سنت در این باب

آمرزش‌طلبی پیامبران در نظر برخی از اهل‌سنّت که حتّی ارتکاب گناهان کبیره را از ایشان محتمل می‌دانند، به معنای درخواست تبدیل گناهان بزرگ به گناهان کوچک یا درخواست مصونیت از اصرار بر صغایر است.
[۲۶۰] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.

گروهی دیگر از آنان با نفی احتمال ارتکاب گناه بزرگ، استغفار آنان را آمرزش خواهی از گناهان کوچکی که پیش یا پس از بعثت از آنان سرزده است، می‌دانند
[۲۶۱] کشف‌الاسرار، ج‌۹، ص‌۱۹۱.
تا بدین وسیله، ضمن جبران خطاها از ثواب کارهایشان کاسته نشود.
[۲۶۲] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.

برخی نیز استغفار آنان را، آمرزش‌خواهی از سهوی می‌دانند که ممکن است از آنان سر بزند.
[۲۶۳] روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.


۲۰.۲ - فرشتگان

در آیه ۵ سوره شوری (ویَستَغفِرونَ لِمَن فِی الاَرضِ) فرشتگان مستغفران برای اهل زمین دانسته شده‌اند.
و در آیه‌۷ سوره غافر (یَستَغفِرونَ لِلَّذینَ ءامَنوا) از آنان با وصف استغفارکنندگان برای مؤمنان یاد شده است. با این تفاوت که در آیه نخست، استغفار همه فرشتگان برای همه اهل زمین، و در آیه دوم استغفار فرشتگان حامل عرش الهی و گِرداگرد آن برای مؤمنان مطرح است، گرچه در هر دو آیه از استغفار فرشتگان برای دیگران سخن به میان آمده و هرگز در جایی از قرآن سخنی از استغفار آنان برای خویش گفته نشده است.

۲۰.۲.۱ - عدم استغفار فرشتگان برای خود

برخی دلیل آن را پاک بودن فرشتگان از هرگونه گناه می‌دانند و
[۲۶۶] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۶.
[۲۶۷] الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
برخی دیگر آن را برای رعایت ادب دانسته که دعا کننده خود را فراموش و از دیگری یاد می‌کند.
[۲۶۸] الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.

امّا این وجه با فرمان خداوند به رسول خویش سازگار نیست که در آن، استغفار برای خویش را بر استغفار برای دیگران مقدمّ کرده است. (واستَغفِر لِذَنبِکَ ولِلمُؤمِنینَ...) مگر آنکه گفته شود منظور، استغفار فرشتگان برای دیگران پس از استغفار برای خویش است
[۲۷۰] الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
که این توجیه نیز مستلزم تقدیر و حذف و خلاف اصل و ظاهر است.

۲۰.۲.۲ - علل عدم برتری فرشتگان بر انبیاء

البتّه استغفار نکردن فرشتگان برای خویش بر خلاف تصوّر برخی مفسّران
[۲۷۱] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۶.
برتری آنان بر انبیا را ثابت نمی‌کند.
درباره اینکه در یک آیه از استغفار فرشتگان برای اهل زمین و در آیه دیگر از استغفار آنان فقط برای مؤمنان سخن به میان آمده، وجوهی گفته شده است:
الف. گرچه آنان برای همه اهل زمین استغفار می‌کنند، استغفارشان برای مؤمنان آمرزش‌خواهی از گناه است؛ ولی برای مشرکان، با توجّه به نهی قرآن کریم از آن، درخواست سبب آمرزش، یعنی هدایت و ایمان برای آنان است.
بعضی نیز احتمال داده‌اند که مقصود از استغفار فرشتگان برای اهل زمین، طلب ایمان برای آنان یا عدم نزول عذاب دنیایی بر آنان باشد.
[۲۷۵] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.

ب. تعبیر «لِمَن فِی الاَرضِ» در عموم صراحت ندارد، بنابراین، هم می‌تواند همه اهل زمین و هم بعضی از آنها مقصود باشد.
[۲۷۶] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.

ج. ممکن است گفته شود عموم آیه ۵ سوره شوری به وسیله آیه ۷ سوره غافر تبیین شده و در نتیجه، فرشتگان فقط برای مؤمنان بخشودگی می‌طلبند.
[۲۷۹] فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.

د. فرشتگان، جز مؤمنان هیچ‌کس را نمی‌بینند، زیرا بر اساس آیه ۱۲۲‌ سوره انعام مؤمن نورانی است و دیده‌ می‌شود.
[۲۸۱] تفسیر موضوعی، ج‌۳، ص‌۳۴۴.



۱. حمیری، نشوان، شمس العلوم، ج‌۸، ص‌۱۱۸.    
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان‌ العرب، ج‌۵، ص۲۶.    
۳. ابن اثیر، النهایه، ج‌۳، ص‌۳۷۳، «غفر».    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ص‌۶۰۹، «غفر».    
۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۱۰، ص‌۹۱.    
۶. ابن اثیر، النهایه، ج‌۳، ص‌۳۷۴.    
۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ص‌۶۰۹.    
۸. کشف الاسرار، ج‌۲، ص‌۴۶.
۹. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۴، ص‌۹۲.    
۱۰. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۴، ص‌۹۲.    
۱۱. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ص‌۶۰۹.    
۱۲. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۲، ص‌۴۰۲.    
۱۳. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص۴۸۰.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۴.    
۱۵. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة، ج۷، ص۱۸۰.    
۱۶. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۸۳.    
۱۷. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۵۸.    
۱۸. سید محمدکاظم، طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۹۹.    
۱۹. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۷، ص۳۳.    
۲۰. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۴، ص۲۸۹.    
۲۱. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۰۷.    
۲۲. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۴، ص۳۲۳.    
۲۳. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۳۱.    
۲۴. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة ج۱۰، ص۳۰۴.    
۲۵. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۹۳.    
۲۶. مناسک مراجع، م۳۷۲.
۲۷. مناسک مراجع، م۳۷۷.
۲۸. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۲۹۵.    
۲۹. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۶۰-۱۶۳.    
۳۰. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۳۴-۴۷.    
۳۱. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۸۸.    
۳۲. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۲.    
۳۳. خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۵۱۹-۵۲۲.    
۳۴. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۳۵. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۴۷-۵۱.    
۳۶. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۵۸.    
۳۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۱.    
۳۹. سید هاشم، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص‌۶۴‌-‌۶۵.    
۴۰. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.    
۴۱. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.    
۴۲. حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة ج۷، ص۱۷۶.    
۴۳. هود/سوره۱۱، آیه۳.    
۴۴. هود/سوره۱۱، آیه۵۲.    
۴۵. هود/سوره۱۱، آیه۹۰.    
۴۶. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۹، ص۵۳۵.    
۴۷. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۶۳.    
۴۸. شیخ انصاری، رسائل فقهیة، ص۵۶.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۲۳۴.
۵۰. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۱۸۵۳.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۱۰، ص‌۱۴۰‌-‌۱۴۱.    
۵۲. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۷، ص۳۱۵.    
۵۳. طیب، سید عبدالحسین، اطیب‌ البیان، ج‌۷،‌ص‌۶.
۵۴. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۳.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۲۱۴.    
۵۶. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۵.    
۵۷. مائده/سوره۵، آیه۷۴.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۲۱۴.    
۵۹. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۴.    
۶۰. ابن قیم، مدارج السالکین، ج‌۱، ص‌۳۳۴‌‌۳۳۵.    
۶۱. روحانی، محمود، المعجم الاحصائی، ج‌۳، ص‌۱۰۵۸، «غفر».
۶۲. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۶۳. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص‌۴۶۳.    
۶۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۶-۱۵.    
۶۶. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۱۲، ص۱۳۲.    
۶۷. نوح/سوره۷۱، آیه۱۰-۱۲.    
۶۸. هود/سوره۱۱، آیه۵۲.    
۶۹. اعراف/سوره۷، آیه۹۶.    
۷۰. انفال/سوره۸، آیه۳۳.    
۷۱. انفال/سوره۸، آیه۳۳.    
۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۷، ص‌۱۵۴‌‌۱۵۵.    
۷۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۷۵۲، حکمت ۸۸، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.    
۷۴. نوح/سوره۷۱، آیه۱۰.    
۷۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱۰.    
۷۶. هود/سوره۱۱، آیه۹۰.    
۷۷. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۴، ج‌۵، ص‌۳۷۱.
۷۸. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص‌۲۶۴.    
۷۹. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲-۱۱.    
۸۰. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۴۳.    
۸۲. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۰، ص‌۱۳۷.
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.    
۸۴. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲.    
۸۵. هود/سوره۱۱، آیه۳.    
۸۶. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۴.    
۸۷. نوح/سوره۷۱، آیه۱۲-۱۰.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۴۳.    
۸۹. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
۹۰. مائده/سوره۵، آیه۷۴.    
۹۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۴۷۴، خطبه ۱۹۳، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.    
۹۲. قدر/سوره۹۷، آیه۱.    
۹۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۹۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷.    
۹۵. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۸.    
۹۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۳.    
۹۸. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۲۶۲.    
۹۹. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج‌۳، ص‌۴۶.    
۱۰۰. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۸، ج‌۱۳، ص۸۵.
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۳.    
۱۰۲. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۸، ص‌۲۰۹.
۱۰۳. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۲۶۲.    
۱۰۴. شهاب‌الدین آلوسی، سید محمود، روح المعانی، ج۷، ص۵۳.    
۱۰۵. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۹، ص‌۲۶۲.    
۱۰۶. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۴، ص‌۵۸۵.    
۱۰۷. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۲۱۷.
۱۰۸. مزمّل/سوره۷۳، آیه۶.    
۱۰۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷.    
۱۱۰. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۲۸۳.
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۴.    
۱۱۲. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج‌۸۴، ص‌۱۲۰.    
۱۱۳. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۸۳.
۱۱۴. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۸۳.
۱۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۴.    
۱۱۶. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۷، ص‌۲۱۷.
۱۱۷. عروسی حویزی، عبد علی، نور الثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۱.    
۱۱۸. سید هاشم، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج‌۱، ص‌۶۰۲.    
۱۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۹۹.    
۱۲۰. نجفی‌، محمدحسن‌، جواهر الکلام، ج۷، ص۳۳.    
۱۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۱۰.    
۱۲۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.    
۱۲۳. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۱۲۴. غافر/سوره۴۰، آیه۶۰.    
۱۲۵. سید هاشم، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۷۶۶.    
۱۲۶. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.    
۱۲۷. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۳۸.    
۱۲۸. عبدالباقی، محمد فؤاد، المعجم المفهرس، ص‌۶۳۴، «غفر».
۱۲۹. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۱۳۰. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۱۳۱. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۱۳۲. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۱.    
۱۳۳. نوح/سوره۷۱، آیه۲۸.    
۱۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۵۱.    
۱۳۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۴.    
۱۳۶. حشر/سوره۵۹، آیه۱۰.    
۱۳۷. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۱۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.    
۱۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸-۹۷.    
۱۴۰. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۱۴۱. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶۲.
۱۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.
۱۴۳. آیین وهابیت، ص‌۱۴۵.
۱۴۴. راهنما، ج‌۳، ص‌۴۵۰.
۱۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۱.
۱۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۵.
۱۴۷. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶۲.
۱۴۸. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۲، ص‌۶۷۸.
۱۴۹. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۵۱۰.    
۱۵۰. نساء/سوره۴، آیه۶۴.    
۱۵۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸-۹۷.    
۱۵۲. شیعه پاسخ می‌دهد، ص‌۱۴۵.
۱۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۱۰، ص‌۷۵-۷۶.    
۱۵۴. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۳.    
۱۵۵. تفسیر نور، ج‌۲، ص‌۳۶۵.
۱۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۳، ص‌۴۵۲.
۱۵۷. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۱۵۸. نساء/سوره۴، آیه۴۸.    
۱۵۹. نساء/سوره۴، آیه۱۱۶.    
۱۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۹، ص‌۳۵۱.    
۱۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۵.    
۱۶۲. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج‌۱۱، ص‌۴۴.    
۱۶۳. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۱۶۴. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.    
۱۶۵. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، ج‌۲، ص‌۲۷۴.    
۱۶۶. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۱۱۴.    
۱۶۷. بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۷۷.    
۱۶۸. بحار الانوار، ج‌۱۱، ص‌۸۸.    
۱۶۹. بحار الانوار، ج‌۱۲، ص‌۱۵.    
۱۷۰. توبه/سوره۹، آیه۱۱۳.    
۱۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۱۵.
۱۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۵.    
۱۷۳. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴-۱۱۳.    
۱۷۴. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج‌۷، ج‌۱۱، ص‌۶۰.
۱۷۵. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۹.
۱۷۶. تفسیر عیاشی، ج‌۲، ص‌۱۱۴.    
۱۷۷. طبری، محمد بن جریر، جامع‌ البیان، مج۷، ج۱۱، ص۵۶‌ـ‌۵۷.
۱۷۸. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
۱۷۹. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۸، ص‌۱۷۳.
۱۸۰. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۱۵.
۱۸۱. التفسیر‌الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
۱۸۲. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۴، ص‌۳۰۲.
۱۸۳. معجم رجال الحدیث، ج‌۹، ص‌۱۳۸‌‌۱۴۵.    
۱۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۹.    
۱۸۵. الغدیر، ج‌۸، ص‌۵۶.    
۱۸۶. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص‌۳۱۵.
۱۸۷. التفسیرالکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
۱۸۸. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۸، ص‌۱۷۳.
۱۸۹. تفسیر المنار، ج‌۱۱، ص‌۵۷‌ـ‌۵۸.
۱۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۸، ص‌۱۵۸.    
۱۹۱. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۲۰۸.
۱۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۱۵۷۱۵۸.    
۱۹۳. الغدیر، ج۸، ص۱۰ـ۱۱.
۱۹۴. مجالس المؤمنین، ج‌۱، ص‌۱۶۳.
۱۹۵. اوائل المقالات، ص‌۴۵‌‌۴۶.    
۱۹۶. شرح نهج‌البلاغه، ج‌۱۴، ص‌۲۶۶.
۱۹۷. اسنی‌المطالب، ص۳۷.
۱۹۸. الغدیر، ج۷، ص۳۵۰‌‌۳۸۴.    
۱۹۹. اسنی المطالب، ص‌۳۳.
۲۰۰. امام علی (علیه‌السلام)، شرح نهج البلاغه، ج‌۱۴، ص‌۲۷۴.
۲۰۱. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۴۸.    
۲۰۲. جواهر الفقه، ص‌۲۴۹.
۲۰۳. بحار الانوار، ج‌۳۵، ص‌۱۱۰.    
۲۰۴. بحار الانوار، ج‌۳۵، ص‌۱۵۶.    
۲۰۵. منافقون/سوره۶۳، آیه۶.    
۲۰۶. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۲۰۷. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۸.
۲۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۹، ص‌۳۵۱‌‌۳۵۲.    
۲۰۹. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۲۱۰. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۳۵.    
۲۱۱. توبه/سوره۹، آیه۸۰.    
۲۱۲. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج‌۴، ص‌۲۵۴.
۲۱۳. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۷.
۲۱۴. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۱۴۷.
۲۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۹، ص‌۳۵۴.    
۲۱۶. بحار الانوار، ج۶، ص۲۷.    
۲۱۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۹۳.    
۲۱۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۴۷-۱۴۶.    
۲۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۴، ص‌۴۱.    
۲۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۶، ص‌۳۶۸.    
۲۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۱۸، ص‌۲۵۴.    
۲۲۲. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۲۱۱‌ـ‌۲۱۲.
۲۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۶، ص‌۳۶۷.    
۲۲۴. ص/سوره۳۸، آیه۴۶.    
۲۲۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۴.    
۲۲۶. مریم/سوره۱۹، آیه۵۱.    
۲۲۷. ص/سوره۳۸، آیه۸۳-۸۲.    
۲۲۸. التوبة فی ضوء القرآن، ص‌۱۹۴.
۲۲۹. التوبة فی ضوء القرآن، ص۲۸۴.
۲۳۰. التوبة فی ضوء القرآن، ص‌۳۰۳.
۲۳۱. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۶۱.
۲۳۲. روح‌المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۴.
۲۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲۱، ص‌۴۵۲.    
۲۳۴. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
۲۳۵. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
۲۳۶. تنزیه انبیاء، ص‌۱۷۸.
۲۳۷. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۶۲.
۲۳۸. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰ ص‌۴۶۳.
۲۳۹. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
۲۴۰. البصائر، ج‌۳۰، ص‌۲۲۷‌ـ‌۲۳۶.
۲۴۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۴.    
۲۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۱۹‌‌۲۱.    
۲۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۸، ص۲۵۴.    
۲۴۴. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۹.    
۲۴۵. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج‌۱۰، ص‌۶۱۹.
۲۴۶. کشف الغمه، ص‌۲۵۵.
۲۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۶، ص‌۳۶۶.    
۲۴۸. تفسیر موضوعی، ج‌۱۱، ص‌۱۶۰.
۲۴۹. شهاب‌الدین آلوسی، سید محمود، روح المعانی، مج‌۱۴، ج‌۲۶، ص‌۸۴.
۲۵۰. شهاب‌الدین آلوسی، سید محمود، روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
۲۵۱. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
۲۵۲. مصباح المتهجد، ص‌۴۰۵، ۵۸۴.
۲۵۳. فتح/سوره ۴۸، آیه ۲.    
۲۵۴. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۵۵. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۳۸-۳۴۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۵۶. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۳۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۵۷. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۲-۳۴۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۵۸. خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، ص۳۴۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۲۵۹. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۷، ص۳۲۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۲۶۰. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
۲۶۱. کشف‌الاسرار، ج‌۹، ص‌۱۹۱.
۲۶۲. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۶۲.
۲۶۳. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۶۳.
۲۶۴. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۲۶۵. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۲۶۶. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۶.
۲۶۷. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
۲۶۸. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
۲۶۹. محمّد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۲۷۰. الفرقان، ج‌۲۳، ص‌۴۰۶.
۲۷۱. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۶.
۲۷۲. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۲۷۳. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۲۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۱۸، ص‌۱۱.    
۲۷۵. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.
۲۷۶. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.
۲۷۷. ‌شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۲۷۸. غافر/سوره۷، آیه۴۰.    
۲۷۹. فخر زاری، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۲۷، ص‌۱۴۵.
۲۸۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۲۸۱. تفسیر موضوعی، ج‌۳، ص‌۳۴۴.



دانشنامه موضوعی قرآن    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار