• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کَرْه (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





کَرْه (به فتح کاف و سکون راء) و کُرْه (به ضم کاف و سکون راء) از واژگان قرآن کریم به معنای مشقّت و ناپسند داشتن و امتناع است.
مشتقات واژه کره که در آیات قرآن به کار رفته است عبارتند از:
تَکْریه (به فتح تاء و سکون کاف) به معنای اینکه چیزی را در نظر انسان مکروه گردانی؛
اِکْراه (به کسر الف و سکون کاف) به معنای اجبار است.


کَرْه و کُرْه (بر وزن فَلْس و قُفْل) به معنای مشقّت و ناپسند داشتن و امتناع است. «کَرهَ الشّی‌ءَ كَرْهاً و كُرْهاً و كَرَاهَةً‌: ضدّ احبّهُ»
ایضا کَرْه به معنی ناپسند شدن است. «كَرُهَ‌ الامرُ: قبح»
در صحاح، قاموس، مصباح، مفردات و اقرب نقل شده: کَرْه ناپسندی و مشقّتی است که از خارج بر شخص وارد و تحمیل شود و کُرْه مشقّتی که از درون و نفس انسان باشد.
اين مطلب مورد تأييد قرآن مجيد است زيرا فقط در سه جا كره به ضمّ اول آمده               كه هر سه راجع به مشقت نفسى و درونى است‌.
کَرْه پنج بار به کار رفته و ظاهرا همه از خارج است.                                   


به مواردی از کَرْه و کُرْه که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - کَرِهَ‌ (آیه ۸ سوره انفال)

(لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ‌ الْمُجْرِمُونَ‌)

      
«تا حق را ثابت و باطل را ابطال کند، هر چند گناهکاران ناپسند دارند.»


۲.۲ - تُکْرِهُ‌ (آیه ۹۹ سوره یونس)

(اَ فَاَنْتَ‌ تُکْرِهُ‌ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ‌)

      
«آیا تو مردم را می‌توانی مجبور کنی تا مؤمن باشند.»


۲.۳ - تُکْرِهُوا (آیه ۳۳ سوره نور)

(وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَی الْبِغاءِ اِنْ اَرَدْنَ تَحَصُّناً)

      
«کنیزان جوان را اگر خواهان عفّت‌اند به زنا مجبور نکنید.»
«ان» شرطیّه است و مفهوم شرط در آن نیست زیرا در صورت عدم اراده تحصّن اجبار معنی ندارد.


۲.۴ - کُرْه

فقط در سه جا کُرْه آمده که هر سه راجع به مشقت نفسی و درونی است‌.              
با مشاهده آیات، معلوم است که کُرْه در هر سه آیه از درون آدمی است نه از خارج.

۲.۴.۱ - کُرْهٌ‌ (آیه ۲۱۶ سوره بقره)

(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ‌ لَکُمْ‌)

      
(جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شده؛ در حالى كه برايتان ناخوشايند است.)


۲.۴.۲ - کُرْهاً (آیه ۱۵ سوره احقاف)

(وَ وَصَّیْنَا الْاِنْسانَ بِوالِدَیْهِ اِحْساناً حَمَلَتْهُ اُمُّهُ‌ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ‌ کُرْهاً)

      
(ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى‌كند و با ناراحتى وضع حمل مى‌نمايد.)


۲.۵ - کَرْه

کَرْه پنج بار به کار رفته و ظاهرا همه از خارج است.                                   

۲.۵.۱ - کَرْهاً (آیه ۱۱ سوره فصلت)

(فَقالَ لَها وَ لِلْاَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً اَوْ کَرْهاً)

      
«به آسمان‌ها و زمین گفت: بیائید با رغبت یا کراهت»
یعنی حتما باید فرمان برید اگر به رغبت نباشد، مجبورید.


۲.۵.۲ - كَرْهًا (آیه ۸۳ سوره آل عمران)

(وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا)

      
(و تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ فرمانِ او تسليمند.)


۲.۵.۳ - کَرْهاً (آیه ۱۹ سوره نساء)

(یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ اَنْ تَرِثُوا النِّساءَ کَرْهاً)

      
(براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه و ايجاد ناراحتى براى آنها، ارث ببريد.)
در تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل‌ شده مراد از آیه کسی است که دختر یتیمی را در نزد خود دارد و از اقارب او است و وی را از ازدواج منع می‌کند و به او ضرر می‌زند (به این امید که پس از مرگ، اموال او را وارث شود).
این سخن با آیه کاملا تطبیق می‌کند نه آنچه گفته‌اند: پس از مرگ پدر نامادری را ارث می‌بردند.


۲.۵.۴ - كَرْهًا (آیه ۵۳ سوره توبه)

(قُلْ أَنفِقُواْ طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَّن يُتَقَبَّلَ مِنكُمْ إِنَّكُمْ كُنتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ)

      
(بگو: «انفاق كنيد؛ خواه از روى ميل باشد يا اكراه، هرگز از شما پذيرفته نمى‌شود؛ چرا كه شما گروه فاسقى بوده‌ايد.»)


۲.۵.۵ - كَرْهًا (آیه ۱۵ سوره رعد)

(وَ لِلّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ ظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَ الآصَالِ)

      
(كسانى كه در آسمانها و زمين هستند از روى اختيار يا اجبار- و همچنين سايه‌هايشان- هر صبح و شام براى خدا سجده مى‌كنند.)


۲.۶ - تکریه

تَکْریه آن است که چیزی را در نظر انسان مکروه گردانی، مقابل تحبیب‌.

۲.۶.۱ - کَرَّهَ‌ (آیه ۷ سوره حجرات)

(حَبَّبَ اِلَیْکُمُ الْاِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ‌ اِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ‌)

      
«خدا ایمان را بر شما محبوب داشت و آن را در دل‌هایتان زیبا و کفر و فسق و عصیان را مبغوض گردانید.»


۲.۷ - اکراه

اِکْراه: به معنی اجبار است.

۲.۷.۱ - اِکْراهَ‌ (آیه ۲۵۶ سوره بقره)

(لا اِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌ لَا انْفِصامَ لَها)

      
«اجباری در دین نیست زیرا راه حق و راه ضلالت هر دو آشکار شده و از همدیگر مشخّص‌اند.»


۲.۷.۲ - تفسیر آیه

آیه می‌گوید اجبارى در دين نيست زيرا راه حق و راه ضلالت هر دو آشكار شده و از همديگر مشخّص‌اند.
این بیان در آیه زیر نیز آمده است.

(فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ...)

      
(هركس مى‌خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر كس مى‌خواهد کافر گردد.)

لفظ «فِی الدِّینِ» دلالت دارد بر آنکه در مجموع متن دین اعم از اعتقاد و احکام، اجباری نیست. مراد از «الدِّینِ» اسلام و یا مطلق ادیان آسمانی است.

این آیه یا اخبار است و یا حکم و تشریع در قالب اخبار؛
در صورت اول نیز باز منتج، حکم تشریعی است. چون این آیه به ظاهر با آیات جهاد مخالف است لذا عدّه‌ای آن را منسوخ دانسته‌اند، حال آنکه علت این حکم همان تبیّن رشد از غیّ است و ناسخ‌ تا علت حکم را از بین نبرده نمی‌تواند حکم را از بین ببرد چنانکه معلوم است و چون این علت از بین رفتنی نیست پس حکم نیز منسوخ نخواهد بود.

بعضی از بزرگان آیه را یک قضیّه تکوینی و طبیعی گرفته و مجموع دین را اعتقاد دانسته و اعمال را نیز به اعتقاد برگردانده و گفته: اعتقاد و ایمان از امور قلبی است و اکراه و اجبار را در آنها راهی نیست زیرا اجبار فقط در اعمال ظاهری و حرکات بدنی مؤثر است و ایمان و اعتقاد به‌وسیله براهین می‌شود به آن رسید لذا

(لا اِکْراهَ‌ فِی الدِّینِ‌)

یک قاعده تکوینی است، در این صورت آیه اخبار است نه تشریع.

بعضی در ردّ این سخن گفته‌اند: عقائد قلبی اکراه پذیر نیست لذا مورد نفی اکراه نمی‌باشد. ولی این در صورتی است که آیه در مقام تشریع باشد نه اخبار.

نگارنده گوید: در «قتل» از آیات قرآن و جنگ‌های حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) استظهار کردیم که در اسلام جنگ تعرّضی نیست و آن حضرت فقط با پیمان شکنان و آنان‌که در فکر حمله به اسلام بودند و یا مزاحمت می‌کردند جنگیده است. علی هذا جنگ در اسلام برای تحمیل دین و عقیده نیست بلکه برای از بین بردن مزاحم و تصفیه جوّ اسلامی از وجود اخلالگران و باز کردن راه تبلیغ و خواباندن فتنه و بر سر جای نشاندن کسانی است که به فکر اخلال و حمله‌اند.

حتی آیه‌

(وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ‌)

      
(و با آنها پيكار كنيد، تا فتنه و بت پرستى و سلب آزادى برچيده شود، و دين و پرستش همه مخصوص خدا گردد.)

معنایش آن نیست که دین را بر آنها تحمیل کنید بلکه مراد آنست که با این مزاحمان بجنگید و فتنه‌ای که بر پا کرده‌اند یا می‌خواهند بکنند از بین ببرید و عبادت و بندگی فقط برای خدا باشد، لذا در ذیل آیه فرموده‌:

(فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَّ اللَّهَ بِما یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)

       «اگر از فتنه انگیزی دست بردارند، خدا بکارشان داناست.»

در آیه ۶۱ همین‌ سوره فرموده:

(وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ‌)

      
(و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر خدا توکّل كن.)

اتفاقا چنانکه گفته‌اند: جنگ‌های آن حضرت برای رفع اکراه بود که کفّار می‌خواستند مسلمانان را به بت پرستی مجبور کنند و در هر جا به سراغ آنها می‌رفتند.
پس اسلام می‌جنگد تا مزاحم را از میان بردارد؛ تا موجودیّت خویش را حفظ کند؛ تا راه فطرت توحیدی را باز کند؛ تا کفّار را از فکر حمله و اخلال‌گری باز دارد. نه دین را به کسی تحمیل کند، زیرا: «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِ‌»


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۰۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۵۸.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۴۵.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۴۵.    
۶. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۲۴۷.    
۷. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ج۴، ص۲۹۱.    
۸. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۵۳۲.    
۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۷۰۷.    
۱۰. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۴، ص۵۴۵.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۱۲. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۱۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۱۴. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۱۶. توبه/سوره۹، آیه۵۳.    
۱۷. رعد/سوره۱۳، آیه۱۵.    
۱۸. انفال/سوره۸، آیه۸.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۲۲.    
۲۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۲۰.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۱۶۶.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۲.    
۲۳. یونس/سوره۱۰، آیه۹۹.    
۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۸۷.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۲۶.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۶۷.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۰۶.    
۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.    
۲۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۱۵۸.    
۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۱۳.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۳۴.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۲۱.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۳۴. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۲۱۶.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۳۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۲۴۶.    
۳۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۶۴.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۸۸.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۵۴۹.    
۴۱. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰۴.    
۴۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۰۷.    
۴۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۰۱.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۹۵.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۳۰.    
۴۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۴۸. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۴۹. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۵۰. توبه/سوره۹، آیه۵۳.    
۵۱. رعد/سوره۱۳، آیه۱۵.    
۵۲. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۱.    
۵۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۵۵۵.    
۵۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۶۶.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۲.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۸.    
۵۷. آل عمران/سوره۳، آیه۸۳.    
۵۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۰.    
۵۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۵۱۹.    
۶۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۳۶.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۱۴۹.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۸۷.    
۶۳. نساء/سوره۴، آیه۱۹.    
۶۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۰.    
۶۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۴، ص۴۰۲.    
۶۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۵۴.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۷۷.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۴۰.    
۶۹. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیّاشی، ج۱، ص۲۲۸.    
۷۰. توبه/سوره۹، آیه۵۳.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۵.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۴۱۳.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۰۸.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۱۹.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۵۹.    
۷۶. رعد/سوره۱۳، آیه۱۵.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۱.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۴۳۷.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۳۲۰.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۳۷.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۳۶.    
۸۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۷.    
۸۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۴۶۷.    
۸۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۱۳.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۰۰.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۰۰.    
۸۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵۶.    
۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۲۳.    
۸۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۱۳.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۳۱.    
۹۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲۹.    
۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۷.    
۹۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۲۰.    
۹۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۰۳.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۵۳.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۹.    
۹۸. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۱.    
۱۰۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۹۸.    
۱۰۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۷۶.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۱۸.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۴.    
۱۰۴. انفال/سوره۸، آیه۳۹.    
۱۰۵. انفال/سوره۸، آیه۶۱.    
۱۰۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۴.    
۱۰۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۹، ص۱۵۴.    
۱۰۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۱۷.    
۱۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۲۵۱.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۸۵۳.    
۱۱۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۴۳.    
۱۱۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۲۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کره"، ج۶، ص۱۰۶-۱۰۹.    






جعبه ابزار