• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

هشام بن حکم شیبانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





هشام‌ بن حَکَم، ابومحمد، از اصحاب امام صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام است. وی دارای آراء و و اندیشه های کلامی منحصر به فرد و از متکلمین برجستۀ شیعه در قرن دوم می باشد. (برای آشنایی با آرا و نظریات کلامی هشام بن حکم رجوع کنید به مقاله آرای کلامی هشام بن حکم.)



از تاریخ ولادت وی اطلاع دقیقی در دست نیست، همین قدر معلوم است که در اوایل قرن دوم هجری به دنیا آمده است.
[۱] عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۴۲-۴۳.
[۲] احمد صفایی، هشامبن حکم متکلم معروف قرن دوم هجری و شاگرد مبرز مکتب جعفری ص۱۰-۱۱.
بیشتر شرح‌حال‌نویسان از او با عنوان «مولی» یاد کرده‌اند، که بدان معناست که وی را از نژاد عرب نمی‌دانند. در عین حال، برخی او را عرب اصیل و از قبیلۀ خزاعه دانسته‌
[۳] حسن‌بن هادی صدر، تأسیس الشیعة لعلوم‌الاسلام ص۳۶۰.
[۴] عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۴۰-۴۱.
و در تأیید این قول، عربی بودنِ نام خود او (هشام)، نام پدرش (حکم) و برادرش (محمد) را شاهد آورده‌اند. از معتقدان به «ولاء» نیز برخی او را به بنی‌کنده و برخی به بنی‌شیبان ‌نسبت داده‌اند؛ اما این دو نسبت ناسازگار نیستند، زیرا انتساب هشام به کنده به سبب ولاء، و انتسابش به شیبان به سبب منزل گزیدن وی در آن قبیله بوده است.
[۵] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۳۰۱.
شاهد این سازگاری، سخن ابن‌ندیم
[۶] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴، تکملۀ۱.
است: «هشامبن الحکم البغدادی الکندی، مولی‌بنی شَیْبان». ابن ندیم بین کندی و شیبانی بودن جمع کرده است.
کشّی
[۷] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۵.
، به نقل از فضل بن شاذان، نوشته که هشام اصالتاً کوفی است و محل تولد و رشد و نمو وی، اواسِط است. به گفتۀ کشّی، فضل‌بن شاذان خانۀ هشام را در واسط دیده است. محل تجارت وی در کرخِ بغداد و خانه‌اش نزدیک قصر وضّاح بوده است.
[۸] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴، تکملۀ۱.
دربارۀ نوع تجارت وی نیز گفته شده که کرباس‌فروش بوده است.
کنیۀ هشام، ابومحمد و ابوالحکم بوده است.
[۱۱] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۴.
از روایتی که هشام از پدرش و او از سعیدبن جبیر و او از عبدالله بن عباس و او از پیامبر، دربارۀ خلفا و جانشینان دوازده‌گانۀ ایشان، نقل کرده است، معلوم می‌شود که وی از امامیه بوده است
[۱۲] فضل‌بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری باعلام الهدی ص۳۷۱.

برای هشام برادری به نام محمد در کتابهای رجال ذکر شده که از راویان حدیث بوده و محمد بن ابی‌عمیر از وی روایت کرده است.
[۱۳] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ص۱۰۹.
همچنین از دو فرزند وی، به نامهای حَکَم و فاطمه، در منابع یاد شده است. حکم‌بن هشام ساکن بصره و متکلم بوده است. وی دربارۀ امامت کتابی داشته و مجالس مناظره‌ای از وی حکایت شده است.
عمر بن یزید سابری عموی هشام دانسته شده، زیرا دربارۀ مورد تشرف هشام به مکتب تشیع، از او روایت نقل شده که در آن، وی از هشام با عنوان «ابن‌اخی» یاد کرده است.
[۱۵] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶.



دربارۀ چگونگی درگذشت هشام سه گزارش در دست است. نخستین گزارش از ابن بابویه است. وی جریان مناظرۀ هشام را با ضرار بن ضبی و عبدالله بن یزید اباضی، در موضوع امامت، بیان کرده است. به نوشتۀ وی،‌ در این مناظره، هشام بر ضرورت امامت استدلال کرد و ویژگیهای ظاهری و باطنی امام را تشریح نمود. آنگاه ضرار در خصوص شخص امام در آن زمان پرسید و هشام گفت: «صاحب‌القصر امیرالمؤمنین». هارون که مخفیانه مناظره را می‌شنید،‌ دریافت که مراد هشام، امام کاظم علیه‌السلام است. از این رو، بر وی خشم گرفت و هشام نیز که از خشم هارون آگاه شد، به بهانه‌ای از مجلس بیرون رفت و به سمت کوفه گریخت. و نزد بشیر نبّال، از حاملان حدیث و از یاران امام صادق علیه‌السلام، رفت. وی در آنجا به‌شدت بیمار شد و بر اثر آن درگذشت.
دو گزارش دیگر از کشّی است. یکی از آنها راجع به مناظرۀ هشام با سلیمان بن جریر، در موضوع امامت، است. در این مناظره، هشام امام علی بن ابی طالب علیه‌السلام را مفروض‌الطاعه معرفی کرده و در پاسخ به افراد حاضر در مجلس تصریح نموده که جانشین علی علیه‌السلام در این زمان نیز واجب‌الطاعه است و اگر به قیام امر کند، از او اطاعت می‌کنم. هشام، که از خشم هارون آگاه بود، به مدائن رفت. همین امر موجب حبس امام موسی کاظم علیه‌السلام نیز شد. هشام سپس به کوفه رفت و در خانۀ ابن‌شرف درگذشت
[۱۷] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۱-۲۶۲.

در گزارش دوم
[۱۸] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۶-۲۶۷.
، داستانی از یونس نقل شده که در آن هشام به شبهۀ یحیی بن خالد در مورد اعتقاد امامیه به امام زنده پاسخ گفته است. وقتی این پاسخ به یحیی‌بن خالد رسید، وی آن را به هارون گزارش کرد و هارون به دنبال هشام فرستاد، ولی او گریخته بود. هشام پس از این جریان، دو ماه یا اندکی بیشتر زنده نماند، تا اینکه در منزل محمد و حسین حنّاطین درگذشت.
با توجه به این روایتها، سال وفات هشام را – که دبارۀ آن آرای گوناگونی وجود دارد – می‌توان تعیین کرد. بنابر رأی کشّی
[۱۹] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶.
، وی در سال ۱۷۹، در زمان خلافت هارون الرشید، در کوفه درگذشته است. به نظر می‌رسد که این قول با قراین و شواهد یاد شده سازگار، و از این رو صحیح است. اینکه وی اندک زمانی پس از سقوط برامکه و در زمان خلافت مأمون (سال ۱۹۸-۲۱۸) درگذشته
[۲۰] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴.
یا در سال ۱۹۹، پس از رفتن از کوفه به بغداد از دنیا رفته است ، از وثاقت برخوردار نیست.


هشام از نظر گرایشهای فکری و مذهبی به فرقه‌های گوناگونی منسوب است که بر اساس آنها، می‌توان حیات فکری ـ عقیدتی وی را به سه مرحله تقسیم کرد.
[۲۲] عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۵۵.
برخی هشام را از اصحاب ابو شاکر دیصانی، و ملحد و دهری دانسته‌اند.
[۲۳] عبدالرحیم‌بن محمد خیاط، الانتصار و الرد علی ابن‌راوندی الملحد ص۴۰-۴۱.
[۲۴] محمدبن احمد ملطی شافعی، التنبیه و الردعلی اهل الاهواء و البدع ص۳۱.
در این باره حتی به روایتی از امام رضا علیه‌السلام تمسک شده که دربارۀ هشامبن ابراهیم عباسی فرموده او از اصحاب خاص ابوالحارث، یعنی یونس بن عبدالرحمان و ابوالحارث از اصحاب خاص هشامبن حکم و هشام از اصحاب خاص ابوشاکر و ابوشاکر زندیق است.
[۲۵] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۸.
بر طبق این عقیده، تأثیر ابوشاکر دیصانی بر هشام و اندیشۀ وی، روشن نیست؛ اما، به هر حال، هشام دارای رویکرد مادّی قوی بوده و شاهد آن، نسبت دادنِ اعتقاد به جسمیتِ برخی اعراض (همچون رنگها و طعمها و بوها)، انکار جزء لایت جزا و تجسیم به اوست. چون این اقوال به فیلسوفان رواقی یونانی منسوب بود، این احتمال مطرح شده است که فیلسوفان رواقی از طریق دیصانیه – که در عراق پراکنده بودند و ابوشاکر از بزرگان آنان بود – بر اندیشۀ هشام تأثیر گذاشته‌اند.
[۲۶] عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۵۶-۵۸.

به نظر می‌رسد که شواهد یاد شده چندان در خور اعتماد نیستند، زیرا اولاً روایتی که به آن استناد شده، مرسل و غیرقابل تمسک است. ثانیاً از اینکه وی شاگرد شخصی دهری مسلک بوده است، نمی‌توان دهری بودن خود او را نتیجه گرفت و میان آن تلازمی دو وجود ندارد. ثالثاً صِرف وجود مشابهت هایی میان دیدگاههای آن دو، مستلزم پیروی یکی از دیگری نیست.
[۲۷] علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۲۸.

دومین دیدگاه از آنِ ابن‌ندیم است. ابن‌ندیم
[۲۸] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴.
هشام را از اصحاب جهم بن صفوان شمرده که بعدها به امامیه پیوسته است. تشابه برخی دیدگاهها و عقاید منسوب به هشام با آرای جهم‌بن صفوان، شاهدی برای جهمی بودن وی در مرحله‌ای از حیات او دانسته شده است.
[۲۹] عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۵۸.

سومین دیدگاه این است که وی از دانشمندان بزرگ امامیه و از اصحاب فرهیختۀ امام صادق و امام کاظم علیهما‌السلام بوده است. کشّی
[۳۰] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶-۲۵۷.
داستان پیوستن وی را به امام صادق از زبان عمر بن یزید نقل کرده است.


مجموع روایات راجع به هشام به دو دسته تقسیم می‌شوند: روایات مدح و ستایش، و روایات ذم و نکوهش. روایات ستایش از امام صادق، امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام است. بر اساس این روایات، وی پرچمدار حق ائمه، مؤید صدق، مدافع ولایتِ اهل بیت و اثبات‌کنندۀ بطلانِ دشمنانِ آنان است. پیروی از او پیروی از ائمه و مخالفت با او مخالفت با آنان شمرده شده است.
[۳۱] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۸.
[۳۲] ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلما، ص۱۲۸.
او بندۀ خیرخواه خداوند و کسی است که به دلیل حسادت اصحاب، آزار دیده است
[۳۳] ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلما، ص۲۷۰.
هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه است.
[۳۵] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۴.
امام صادق به او فرمود تا زمانی که ما را با زبانت یاری کنی، مؤید به روح القدس خواهی بود.
[۳۶] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴، تکمله، ص۲۱۸.
[۳۷] علی‌بن حسین شریف مرتضی، الشافی فی ‌الامه ج۱، ص۸۵.

از جمله روایات نکوهش، روایاتی است در سرزنش هشام، به سبب نقش وی در حبس و شهادت امام کاظم علیه‌السلام. بر اساس این روایات، امام اصحاب خود را از مناظره منع کرده بود، ولی هشام امتثال نکرد و ادامۀ مناظرات وی، به زندانی شدن امام و شهادت ایشان انجامید.
[۳۸] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۰-۲۷۱.
[۳۹] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۸.

به این روایات پاسخهای متعددی داده شده است، از جمله اینکه نهی از مناظره در دوران مهدی عباسی صورت گرفته و پس از آن دوران تقیه تمام شده و هشام در دوران مهدی عباسی از امام کاظم علیه‌السلام کرده بود.
[۴۰] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۵-۲۶۶.
[۴۱] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۹-۲۷۰.
پاسخ دیگر اینکه از ابتدا نهی شامل هشام و امثال او نمی‌شده است. از این رو، هشام خود گفته است: «مثلی لاینهی عن الکلام»
[۴۲] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۰-۲۷۱.
و امام صادق به وی فرموده است: «مِثلُکَ فلیُکلم الناس»، یعنی مانند تویی باید با مردم سخن گوید افزون بر اینها، اگر این امر صحت ‌داشت، امام رضا و امام جواد برای او طلب رحمت نمی‌کردند.
[۴۴] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۰.
[۴۵] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۸.
[۴۶] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸.
در نکوهش هشام به روایات دیگری نیز استناد شده است. پاسخ کلی به همۀ این روایات آن است که آنها امکان معارضه با روایات مدح را – که به عقیدۀ برخی متواترند – ندارند.
[۴۷] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۸.
به علاوه، بر فرض صدور روایات ذم، وجه جمع آن است که بر تقیه حمل شود و ائمه برای مصون ماندن هشام از گزند دشمنان، چنان موضعی گرفته باشند؛ نظیر آنچه در مورد زراره نیز نقل شده است.
[۴۸] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۸.
[۴۹] علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۳۵-۴۳.



هشامبن حکم از برجسته‌ترین شخصیتهای علمی عصر خویش و مشهورترین دانشمند شیعی قرن دوم است. علی‌بن اسماعیل میثمی (از متکلمان بزرگ امامیه و معاصر هشام، که خود به دستور هارون در زندان بود) وقتی شنید که هارون در تعقیب هشام است گفت: «انّا لله و انّا الیه راجعون»، بر سر علم چه خواهد آمد، اگر هشام کشته شود. او بازوی ما، استاد ما و مورد توجه در میان ما بود.
[۵۰] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی ص۲۶۳.
[۵۲] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۶.

نه تنها بزرگان شیعه او را ستوده‌اند، بلکه بسیاری از مخالفان نیز در برابر عظمت اندیشه و شخصیت علمی او سر تعظیم فرود آورده‌اند. حضور هشام در جلسات علمی یحیی بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن یا ناظر و داور مناظرۀ دیگران و نیز دریافت جوایز متعدد از هارون، گواه این مدعاست.
[۵۳] محمدبن محمد مفید، الفصول المختارة من ‌العیون و المحاسن ۱۴۰۵، ص۹-۱۰.
[۵۴] ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلما ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۲۹.
حتی آنگاه که پادشاه صَفَد از هارون خواست شخصی را به آن سرزمین بفرستد تا دین را به آنان بیاموزد، یحیی‌بن خالد برمکی تنها دو نفر را شایستۀ این کار دانست: هشامبن حکم و ضرار.
[۵۵] حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء ج۱، ص۳۷-۳۸.



وی از بسیاری از علوم عصر خویش آگاه بوده و صاحب آثاری در آنهاست. ابن‌ندیم
[۵۶] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۳.
او را از متکلمان شیعه شمرده که در صناعت کلام و حاضر جوابی مهارت داشته است. شهرستانی
[۵۷] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، نهایةالاقدام فی علم‌الکلام ج۱، ص۳۱۱.
نیز در صحت انتساب برخی اتهامها به وی، تردید کرده و نوشته است که هشام در اصول و مبانی صاحب اندیشه‌ای عمیق و کسی بود که هرگز نمی‌توان از مباحثاتش با معتزله و الزامات او بر آنان چشم پوشید. او اندیشه‌های ابتکاری و خاص داشت. حتی در مجلسی که سخن از عشق به میان آمد، او هم به تبیین دیدگاه خویش در این باب پرداخت.
[۵۸] مسعودی، تاریخ مسعودی ج۴،‌ ص۲۳۸-۲۳۹.

بنابر برخی اقوال، هشام رویکردی انتقادی به فیلسوفان داشته و نقد و طعن دیدگاه آنان، طبیعتاً مستلزم آشنایی وی با اندیشه‌های آنان بوده است.
[۵۹] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۸-۲۶۳.
[۶۰] ورالله‌بن شریف‌الدین شوشتری، مجالس المؤمنین ج۱، ص۳۶۹-۳۷۰.
هشام در علوم نقلی نیز ید طولایی داشته است. کتاب الالفاظ، که نخستین کتاب در علم اصول هم شمرده شده، اثر اوست.
[۶۱] محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۵۵-۳۵۶.
[۶۲] حسن‌بن هادی صدر، تأسیس الشیعة لعلوم‌الاسلام ص۳۶۰-۳۶۱.
حجیت خبر متواتر، استصحاب و نیز اجماع از آرای اصولی اوست.
[۶۳] عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۶.
[۶۴] علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۴۶، پانویس۱.



دربارۀ استادان هشام اطلاع چندانی در دست نیست. برخی او را از اصحاب جهم‌بن صفوان دانسته‌اند.
[۶۵] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶.
[۶۶] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۳.
اما آنچه مسلّم است این است که هشام مدتی طولانی در محضر امام صادق و امام کاظم علیهما‌السلام بوده و شاگردی ایشان را کرده است. وی در حل مسائل دشوار از ایشان یاری می‌خواست و در مواردی در پاسخ به پرسش امام که این مطلب را از چه کسی فرا گرفته‌ای، تصریح می‌کرد که از خود شما آموخته‌ام.
[۶۷] محمد‌بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰.
بسیاری از عقاید و اندیشه‌های هشام، با روایات امام صادق و امام کاظم سازگار است و این هماهنگی، نشان‌دهنده سرچشمۀ این اندیشه‌هاست.
از جمله شاگردان هشام این اشخاص بوده‌اند: ابو جعفر محمد بن جلیل سکاک، که از اصحاب هشامبن حکم معرفی شده
[۶۸] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۵.
و جانشین یونس بن عبد الرحمان در رد مخالفان بوده است؛
[۷۰] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۵۳۹.
ابوالحسن علی بن منصور، از نزدیکان ابو جعفر سکاک و از شیوخ متکلمان شیعه
[۷۱] علی‌بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین ص۶۳.
[۷۲] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، نهایةالاقدام فی علم‌الکلام ج۱، ص۳۲۸، پانویس۳.
، که در کلام شاگرد هشام بوده و کتابی در توحید و امامت به نام التدبیر نوشته که جمع‌آوری سخنان هشام است؛ یونسبن عبدالرحمان، از یاران موسی‌بن جعفر، که علامۀ زمان خود و جانشین هشام در رد مخالفان بوده
[۷۵] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۵۳۹.
[۷۶] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۷۶.
و سی اثر به وی نسبت داده شده است.
[۷۷] محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۶۷.
یونس از هشام و او از امام صادق، روایت نیز نقل کرده است.
[۷۸] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۲۴.

افزون بر اینها، شخصیتهای برجسته‌ای نظیر ابواحمد محمدبن ابی‌عمیر (متوفی ۲۱۷)، نشیط‌ بن صالح بن لفافه، عبد العظیم حسنی (متوفی ۲۵۲) و دیگران، از هشام و او از امام صادق یا امام کاظم علیهما السلام روایت نقل کرده و شاگردان وی در نقل روایت شمرده شده‌اند. در میان بزرگان معتزله نیز برخی، همچون نظّام، در بعضی افکار از وی متأثر بوده‌اند.
[۷۹] عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین‌الفرق ص۶۸.



هشام در فن مناظره چیره‌دست بود. او با بزرگانی از معتزله مناظره کرده است، از جمله با ابو عثمان عمرو بن عبید عبد التمیمی بصری (متوفی ۱۴۴)، دومین رهبر معتزله؛ عبد الرحمان بن کیسان ابوبکر اصم بصری (متوفی ۲۰۰)؛ ابو الهذیل (متوفی ۲۳۵)؛ و نظّام (متوفی ۲۳۱)
[۸۰] مسعودی، تاریخ مسعودی ج۵، ص۲۱-۲۲.
[۸۱] محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۴-۲۷۵.
[۸۲] محمدبن عبدالکریم شهرستانی، نهایةالاقدام فی علم‌الکلام ج۱، ص۳۰۸.
[۸۳] علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۴۹.
[۸۴] علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۲۵۱-۳۰۳.



هشام از نظر اخلاقی نیز ویژگیهایی داشته که او را نمونه و الگویی اخلاقی کرده است. از جملۀ آنها سعۀ صدر و تحمل مخالفان است. شراکت تجاری وی با عبدالله بن یزید اِباضی – که اختلاف عقیدۀ عمیقی با او داشت – همگان را شگفتی‌زده کرد تا آنجا که جاحظ، هشام و عبدالله را «افضلا علی سائرالمتضادَین» نامیده است.
[۸۵] عمروبن بحر جاحظ، البیان والتبیین ج۱، ص۴۶-۴۷.
[۸۶] حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء ج۳، ص۱۳.
علاوه بر آن، شرکت او در مناظره‌های فراوان گواه شجاعت اوست. همچنین رعایت ادب و پرهیز از هر گونه گفتار ناپسند و اهانت به خصم در مناظره، رعایت انصاف و راستگویی، از جمله فضائل اخلاقی او بود.
[۸۷] علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۵۲-۵۴.



هشام از جمله مؤلفان بزرگ شیعه و دارای تصنیفات بسیاری است.
[۸۸] علی‌بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین ص۶۳.
[۸۹] محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۵۵.
در کتابهای رجال و فهرست، از حدود ۳۵ کتاب و رسالۀ وی نام برده‌ شده است، ولی امروزه هیچیک از آنها را در اختیار نداریم. تعدد موضوعی این آثار، گواه شخصیت، جامعیت و نشاط علمی اوست. آثار فقهی و حدیثی وی عبارت بوده‌اند: علل التحریم، الفرائض، الالفاظ، الاخبار کیف تفتح، اصل هشام، کتاب المیراث. آثار کلامی و فلسفی وی: الامامة، التدبیر فی الامامة، الوصیة و الرد علی من انکرها، اختلاف الناس فی‌الامامة، المجالس فی الامامة، التمییز و اثبات الحجج علی من خالف الشیعة،‌ المیزان، کتاب الحکمین، الالطاف، التوحید، الشیخ والغلام فی‌التوحید، الجبر والقدر، المعرفة، المجالس فی التوحید، القدر، الدلالة علی حدوث الاشیاء، تفسیر ما یلزم العباد الاقرار به، الاستطاعة، الرد علی الزنادقة، الرد علی اصحاب الثنین، الرد علی اصحاب الطبائع، الرد علی ارسطاطالیس فی التوحید، الرد علی من قال بامامة المفضول، الرد علی المعتزلة، الرد علی المعتزلة فی امر طلحة والزبیر، الرد علی شیطان الطاق، و الرد علی هشام الجوالیقی. موضوع این دو اثر وی نامعلوم است: المیدان، والثمانیة ابواب.
[۹۰] ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴.
[۹۲] محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۵۵-۳۵۶.
گفتنی است که کتاب اختلاف الناس فی‌الامامة او شالودۀ کتاب فرق‌الشیعه حسن‌بن موسی نوبختی را شکل داده است.


(۱) قرآن کریم؛
(۲) ابن‌بابویه، علل‌الشرائع، نجف ۱۳۸۵/ ۱۹۶۶؛
(۳) ابن‌بابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم (۱۳۵۷ش)؛
(۴) ابن‌بابویه، معانی‌الاخبار، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۱ش؛
(۵) ابن‌بابویه، الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش؛
(۶) ابن‌بابویه، کمال‌الدین و تمام النعمه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش؛
(۷) ابن‌بابویه، من لایحضره‌الفقیه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴؛
(۸) ابن‌شهرآشوب، معالم‌العلما، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱؛
(۹) ابن‌شهرآشوب، مناقب‌ آل‌ابی‌طالب، چاپ یوسف بقاعی، قم ۱۳۸۵ش؛
(۱۰) احمدبن محمد ابن‌عبدربه، عقدالفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
(۱۱) ابن‌قتیبه، عیون‌الاخبار، بیروت (بی‌تا.)؛
(۱۲) ابن‌قتیبه، تأویل مختلف‌الحدیث، بیروت (بی‌تا.)؛
(۱۳) ابن‌ندیم، کتاب الفهرست، چاپ رضا تجدد، تهران ۱۳۵۰ش؛
(۱۴) علیرضا اسعدی، هشامبن حکم، قم ۱۳۸۸ش؛
(۱۵) علی‌بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الإسلامیین و إختلاف المصلین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰؛
(۱۶) عبدالله نعمه، هشامبن الحکم، بیروت ۱۴۰۴؛
(۱۷) عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین‌الفرق، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت (بی‌تا.)؛
(۱۸) ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، چاپ وداد قاضی، بیروت ۱۴۰۸؛
(۱۹) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت (بی‌تا.)؛
(۲۰) علی‌بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷؛
(۲۱) احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛
(۲۲) عبدالرحیم‌بن محمد خیاط، الانتصار و الرد علی ابن‌راوندی الملحد، چاپ نیبرج، بیروت (بی‌تا.)؛
(۲۳) حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء، بیروت (بی‌تا.)؛
(۲۴) عبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، چاپ حسین راضی، بیروت ۱۴۰۲/ ۱۹۸۲؛
(۲۵) علی‌بن حسین شریف مرتضی، الشافی فی ‌الأمة، چاپ عبدالزهراء حسینی‌خطیب و فاضل میلانی، تهران ۱۴۱۰؛
(۲۶) نورالله‌بن شریف‌الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش؛
(۲۷) محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۳۶۸/ ۱۹۴۸؛
(۲۸) محمد بن عبد الکریم شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفردگیوم، قاهره (بی‌تا.)؛
(۲۹) حسن‌بن هادی صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، بغداد ۱۳۸۱، چاپ افست تهران (بی‌تا.)؛
(۳۰) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، شرح اصول‌الکافی، چاپ محمد خواجوی، تهران ۱۳۷۰ش؛
(۳۱) احمد صفایی، هشامبن حکم متکلم معروف قرن دوم هجری و شاگرد مبرز مکتب جعفری، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۳۲) فضل‌بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری باعلام الهدی، چاپ علی‌اکبر غفاری، بیروت ۱۳۹۹؛
(۳۳) فضل‌بن حسن طبرسی، الاحتجاج، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
(۳۴) محمدبن حسن طوسی، الفهرست، چاپ محمود رامیار، مشد ۱۳۵۱ش؛
(۳۵) حسن‌بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمدنجمی رنجانی، (قم) ۱۳۶۳ش؛
(۳۶) محمدسعید بن محمد مفید قاضی سعید قمی، شرح توحید صدوق، چاپ نجفقلی حبیبی، تهران ۱۳۷۳-۱۳۷۴ش؛
(۳۷) قاضی عبدالجبار معتزلی، شرح اصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛
(۳۸) قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ عبدالحلیم محمود و دیگران، مصر (بی‌تا.)؛
(۳۹) قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم ۱۳۵۹؛
(۴۰) محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش؛
(۴۱) محمد بن یعقوب کلینی ، الکافی (چاپ اختصارات)؛
(۴۲) عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف ۱۳۵۲؛
(۴۳) مجلسی؛ بحار الانوار، چاپ موسسسه وفا، بیروت ۱۴۰۳؛
(۴۴) مجلسی، مرآة العقول، چاپ هاشم رسولی، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۴۵) علی‌اکبر مدرس یزدی، مجموعه رسائل کلامی و فلسفی و ملل و نحل، تهران ۱۳۷۴ش؛
(۴۶) مسعودی، تاریخ مسعودی، مروج (بیروت)؛
(۴۷) محمدبن محمد مفید، الفصول المختارة من ‌العیون و المحاسن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
(۴۸) محمدبن محمد مفید، المسائل‌السرّویه، قم ۱۴۱۳؛
(۴۹) محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات، بیروت ۱۴۱۴؛
(۵۰) محمدبن محمد مفید، الاختصاص، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۲۵؛
(۵۱) مطهربن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، پاریس ۱۸۹۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲؛
(۵۲) محمدبن احمد ملطی شافعی، التنبیه و الردعلی اهل الاهواء و البدع، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۳۶۸/ ۱۹۴۹؛
(۵۳) علی بن یونس بناطی بیاضی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، چاپ محمدباقر بهبودی، قم ؟۱۳۸۴؛
(۵۴) خضرمحمد بنها، مسند هشامبن الحکم، بیروت ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶؛
(۵۵) (EI۲، s. v. "Hishâm B. Al- Hakam" (by W. Madelung


۱. عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۴۲-۴۳.
۲. احمد صفایی، هشامبن حکم متکلم معروف قرن دوم هجری و شاگرد مبرز مکتب جعفری ص۱۰-۱۱.
۳. حسن‌بن هادی صدر، تأسیس الشیعة لعلوم‌الاسلام ص۳۶۰.
۴. عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۴۰-۴۱.
۵. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۳۰۱.
۶. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴، تکملۀ۱.
۷. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۵.
۸. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴، تکملۀ۱.
۹. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۴۳۳.    
۱۰. ابن‌بابویه، من لایحضره‌الفقیه ج۴، ص۴۳۷.    
۱۱. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۴.
۱۲. فضل‌بن حسن طبرسی، اعلام‌الوری باعلام الهدی ص۳۷۱.
۱۳. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ص۱۰۹.
۱۴. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۱۳۶.    
۱۵. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶.
۱۶. ابن‌بابویه، کمال‌الدین و تمام النعمه ج۲، ص۳۶۲-۳۶۸.    
۱۷. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۱-۲۶۲.
۱۸. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۶-۲۶۷.
۱۹. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶.
۲۰. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴.
۲۱. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۴۳۳.    
۲۲. عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۵۵.
۲۳. عبدالرحیم‌بن محمد خیاط، الانتصار و الرد علی ابن‌راوندی الملحد ص۴۰-۴۱.
۲۴. محمدبن احمد ملطی شافعی، التنبیه و الردعلی اهل الاهواء و البدع ص۳۱.
۲۵. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۸.
۲۶. عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۵۶-۵۸.
۲۷. علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۲۸.
۲۸. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴.
۲۹. عبدالله نعمه، هشامبن الحکم ص۵۸.
۳۰. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶-۲۵۷.
۳۱. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۸.
۳۲. ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلما، ص۱۲۸.
۳۳. ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلما، ص۲۷۰.
۳۴. محمد‌بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۱۷۲.    
۳۵. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۴.
۳۶. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴، تکمله، ص۲۱۸.
۳۷. علی‌بن حسین شریف مرتضی، الشافی فی ‌الامه ج۱، ص۸۵.
۳۸. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۰-۲۷۱.
۳۹. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۸.
۴۰. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۵-۲۶۶.
۴۱. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۶۹-۲۷۰.
۴۲. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۰-۲۷۱.
۴۳. محمد‌بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۱۷۳.    
۴۴. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۰.
۴۵. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۸.
۴۶. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۷-۲۹۸.
۴۷. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۸.
۴۸. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۸.
۴۹. علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۳۵-۴۳.
۵۰. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی ص۲۶۳.
۵۱. مجلسی، بحار الانوار ج۴۸، ص۱۹۳.    
۵۲. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۶.
۵۳. محمدبن محمد مفید، الفصول المختارة من ‌العیون و المحاسن ۱۴۰۵، ص۹-۱۰.
۵۴. ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلما ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۲۹.
۵۵. حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء ج۱، ص۳۷-۳۸.
۵۶. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۳.
۵۷. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، نهایةالاقدام فی علم‌الکلام ج۱، ص۳۱۱.
۵۸. مسعودی، تاریخ مسعودی ج۴،‌ ص۲۳۸-۲۳۹.
۵۹. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۸-۲۶۳.
۶۰. ورالله‌بن شریف‌الدین شوشتری، مجالس المؤمنین ج۱، ص۳۶۹-۳۷۰.
۶۱. محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۵۵-۳۵۶.
۶۲. حسن‌بن هادی صدر، تأسیس الشیعة لعلوم‌الاسلام ص۳۶۰-۳۶۱.
۶۳. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم‌الرجال ج۳، ص۲۹۶.
۶۴. علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۴۶، پانویس۱.
۶۵. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۵۶.
۶۶. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۳.
۶۷. محمد‌بن یعقوب کلینی، الکافی ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰.
۶۸. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۵.
۶۹. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۳۲۸-۳۲۹.    
۷۰. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۵۳۹.
۷۱. علی‌بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین ص۶۳.
۷۲. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، نهایةالاقدام فی علم‌الکلام ج۱، ص۳۲۸، پانویس۳.
۷۳. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۲۵۰.    
۷۴. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۴۳۳.    
۷۵. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۵۳۹.
۷۶. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۷۶.
۷۷. محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۶۷.
۷۸. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۲۴.
۷۹. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین‌الفرق ص۶۸.
۸۰. مسعودی، تاریخ مسعودی ج۵، ص۲۱-۲۲.
۸۱. محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی ص۲۷۴-۲۷۵.
۸۲. محمدبن عبدالکریم شهرستانی، نهایةالاقدام فی علم‌الکلام ج۱، ص۳۰۸.
۸۳. علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۴۹.
۸۴. علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۲۵۱-۳۰۳.
۸۵. عمروبن بحر جاحظ، البیان والتبیین ج۱، ص۴۶-۴۷.
۸۶. حسین‌بن محمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء ج۳، ص۱۳.
۸۷. علیرضا اسعدی، هشامبن حکم ص۵۲-۵۴.
۸۸. علی‌بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین واختلاف المصلّین ص۶۳.
۸۹. محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۵۵.
۹۰. ابن‌ندیم، کتاب الفهرست ص۲۲۴.
۹۱. احمدبن علی نجاشی، رجال‌النجاشی ص۴۳۳.    
۹۲. محمدبن حسن طوسی، الفهرست ص۳۵۵-۳۵۶.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «هشامبن الحَکَم»، شماره۶۸۴۳.    





جعبه ابزار