فَرْق (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَرْق (به فتح فاء و سکون راء) از
واژگان قرآن کریم به معنای جدا كردن است.
مشتقات
فَرْق که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
يُفْرَقُ (به ضم یاء و سکون فاء) به معنای جدا و منفصل میشود؛
فَرَقْنا (به فتح فاء و راء) به معنای شكافتيم؛
فِرْقٍ (به کسر فاء و سکون راء) به معنای بشكافت؛
فَافْرُقْ (به فتح فاء و ضم راء) به معنای جدایى بيفكن؛
فَرَقْناهُ (به فتح فاء و راء) به معنای جدا كرديم؛
يَفْرَقُونَ (به فتح یاء و سکون فاء) به معنای منافقان؛
فَرَّقُوا (به فتح فاء و راء) به معنای تفرقه؛
يُفَرِّقُونَ (به ضم یاء و فتح فاء) به معنای اختلاف ايجاد میكردند؛
يُفَرِّقُوا (به ضم یاء و فتح فاء) به معنای فرق نگذاشتهاند؛
تَفَرَّقُوا (به فتح تاء و فاء) به معنای پراكنده شدند؛
الْفُرْقانَ (به ضم فاء و سکون راء) به معنای وسيله تشخيص حق از باطل؛
فِرْقَةٍ (به کسر فاء و سکون راء) به معنای گروه؛
فِراقُ (به کسر فاء) به معنای جدایىانداز است؛
فُرْقاناً (به ضم فاء و سکون راء) به معنای وسيله تشخيص حق از باطل؛
فَرْقاً (به فتح فاء و سکون راء) به معنای جدا مىكنند؛
فَرِيقٌ (به کسر فاء) به معنای گروهى است.
فَرْق به معنای جدا كردن است.
راغب گويد
فرق قريب به فَلَق است ليكن
فلق، به اعتبار شكافته شدن و
فرق، به اعتبار انفصال و جدایى گفته میشود.
فَرَق (بر وزن فَرَس) به معناى
خوف است و فعل آن از باب عَلِمَ يَعْلَمُ آيد.
تَفْريق به معنای پراكنده كردن و جدائى افكندن است.
تَفَرُّق به معنای پراكنده شدن و جدا گرديدن است.
فِرْق (بر وزن جِسْر) به معنای تكّه و قطعه جدا شده است.
فَريق به معنای گروه جدا شده از ديگران است. همچنين است
فِرْقَة.
فَراق به معنای جدایى است.
فُرْقان به معنای در اصل
مصدر است به معنى
فرق گذاشتن، سپس در معنى
فارق به كار رفته است.
فارِقات به معنای جداکننده است.
به مواردی از
فَرْق که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ) «در آن شب هر كار با
حکمت از هم جدا و منفصل میشود.»
(وَ إِذْ فَرَقْنا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْناكُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ) (و ياد كنيد هنگامى كه دريا را برايتان شكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق ساختيم.)
مراد از
فرق در
آیه شكافتن دريا و باز شدن راه در آن است چنان كه در
آيه ديگر آمده:
(فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ) «دريا بشكافت و هر قسمت چون كوه بزرگى گرديد.»
(فَافْرُقْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ) «خدايا من جز به خود و برادرم قدرت ندارم، ميان ما و قوم فاسق جدائى بيفكن.»
اين كلمه دعاى
موسی (علیهالسّلام) است آنگاه كه
بنیاسرائیل از دخول به ارض مقدسه امتناع كردند و گفتند: تو و
پروردگارت برويد و بجنگيد، ما در اينجا نشستهايم. موسى گفت: «خدايا من جز به خود و برادرم قدرت ندارم، ميان ما و قوم فاسق جدائى بيفكن»؛ به قول
طبرسی: بر ما جزا ده آنچه مستحقّيم و بر آنها جزا ده آنچه مستحقاند.
(وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلًا) «نزول
آیات قرآن را از حيث
زمان از هم جدا كرديم تا با تأنّى آن را بر مردم بخوانى.»
ظاهرا مراد از
(فَرَقْناهُ) نزول تدریجی قرآن است، يعنى: «نزول
آیات قرآن را از حيث
زمان از هم جدا كرديم تا با تأنّى آن را بر مردم بخوانى.» ظاهرا مراد از
(نَزَّلْناهُ) نيز نزول تدريجى قرآن است.
(وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ) «منافقان
قسم میخورند كه از شما اند، از شما نيستند ليكن میترسند (كه اگر اظهار
ایمان نكنند كشته يا اسير گردند).»
راغب گويد آن
تفرّق و تشويش
قلب است از خوف.
طبرسى فرموده اصل آن از
مفارقت اموال است حين الخوف.
در قرآن مجيد در اختلاف دينى و غيره به كار رفته است، مثل:
(فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً) (كسانى كه در آيين خود
تفرقه ايجاد كردند و به دستههاى گوناگون و مذاهب مختلف تقسيم شدند.)
(فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ ...) «از
هاروت و
ماروت چيزی را میآموختند كه با آن ميان مرد و زنش اختلاف ايجاد میكردند.»
(إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا • أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا ...) (كسانى كه به خدا و
پیامبران او كفر مىورزند و مىخواهند ميان
خدا و پيامبرانش جدايى بيفكنند و مىگويند: «به بعضى ايمان مىآوريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند در ميان اين دو، راهى براى خود انتخاب كنند؛ آنها
کافران حقيقىاند.)
فرق ميان خدا و رسل آن است كه به خدا و به بعضى از رسل ايمان آورند و بعض از رسل را تكذيب كنند، مثل
یهود كه به خدا و موسى ايمان آوردند و به
عیسی و
محمد كافر شدند و مثل
نصاری كه به خدا و موسى و عيسى ايمان آوردند و به محمد (صلواتاللهوسلامهعليهماجمعين) كافر شدند.
جمله
(وَ يَقُولُونَ ...) بيان
تفريق بين خدا و رسل است، خداوند اين چنين كسان را
کافر حقيقى خوانده كه:
(أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا) (آنها كافران حقيقىاند.)
و در
آيه بعدى ايمان واقعى را چنين بيان فرموده:
(وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ ....) (ولى كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان هيچ يک از آنها
فرق نگذاشتهاند...)
(وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا ...) (و مانند كسانى نباشيد كه پس از آن كه نشانههاى روشن پروردگار به آنان رسيد، پراكنده شدند و اختلاف كردند.)
(فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ) «
دریا بشكافت و هر قطعهاش همچون كوه بزرگى گرديد.»
(فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ) (در آن روز گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان!)
(فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ ...) «چرا از هر گروه دستهاى براى تفقّه در
دین كوچ نمیكنند.»
(قالَ هذا فِراقُ بَيْنِي وَ بَيْنِكَ ...) «اين سخن ميان من و تو جدایىانداز است.»
مجمع «هذا» را اشاره به آخرين كلام موسى با آن عالم دانسته و «
فراق» را به معنى
مفرّق فرموده است،
يعنى: «اين سخن ميان من و تو جدائى انداز است.» شايد «هذا» اشاره به وقت باشد،
يعنى: «اين وقت
مفارقت ميان من و تو است.»
راغب گفته
فَراق و
مفارقت اكثر با ابدان است.
طبرسى فرموده: هر
فرق گذارنده
فرقان ناميده شود و قرآن را از آن
فرقان گوئيم كه
فارق ميان
حق و
باطل است.
ولى در
قاموس و
اقرب قيد حق و باطل را اضافه كرده و گفتهاند:
فرقان هر آن چيزى است كه با آن ميان حق و باطل
فرق گذاشته شود.
در
مفردات گفته:
فرقان از
فرق ابلغ است، كه
فرقان در
فرق بين حق و باطل به كار رود ... و آن بنابر قولى اسم است نه مصدر ولى
فرق در آن و غير آن استعمال میشود.
(تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً) (زوالناپذير و پر
برکت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهنده جهانيان باشد.)
على هذا قرآن را از آن فرقان گوئيم كه فارق ميان حق و باطل است.
(وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ) (و نيز به ياد آوريد هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسيله تشخيص حق از باطل داديم؛ شايد
هدایت شويد.)
ظاهرا (وَ الْفُرْقانَ) عطف تفسير از كتاب است و در اين آيه به تورات، فرقان اطلاق شده است.
(... أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ) (ماهى كه قرآن، به عنوان راهنماى مردم و نشانههاى هدايت و جدا كننده حق از باطل، در آن نازل شده است.)
در مجمع ذيل این
آيه فرموده: از
ابیعبدالله (علیهالسّلام) مروى است كه فرمود:
«الْقُرْآنُ جُمْلَةُ الْكِتَابِ وَ الْفُرْقَانُ الْمُحْكَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلِ بِهِ»«قرآن همه كتاب است و
فرقان قسمت محكم و واجب العمل از آن.»
اين
روایت در
المیزان از
کافی نقل شده
نيز از
اختصاص مفید نقل كرده كه ...
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جواب
عبدالله بن سلام كه گفت: چرا پروردگارت آنرا
فرقان ناميده؟ فرموده: چون آيات و
سورههايش
متفرّق و در غير الواح نازل شده و غير آن كه
صحف،
تورات،
انجیل و
زبور باشد همه يکدفعه در الواح و اوراق نازل گرديدهاند؛ گفت: صَدَقتَ يا محمد. بايد در
سند اين روايت و تطبيق آن با
آيه دقت كرد.
(تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ) (زوالناپذير و پر
برکت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهنده جهانيان باشد.)
بنابر این آيه فرقان وصف همه قرآن است.
(وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَ هارُونَ الْفُرْقانَ وَ ضِياءً) (ما به موسى و
هارون، وسيله جدا كردن حق از باطل و نور دادیم.)
كه
فرقان وصف همه تورات آمده، در اين
آيه نيز
(وَ الْفُرْقانِ) وصف همه قرآن است چنان كه
(مِنَ الْهُدى) وصف همه آن میباشد و بنابر روايت منقوله از
امام صادق (علیهالسّلام) میشود گفت كه
(مِنَ الْهُدى) وصف همه آن ولى
فرقان وصف
محکمات واجب العمل است.
(نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ ... وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ - مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ) (و «تورات» و «انجيل» را پيش از آن، براى هدايت مردم فرستاد و همچنين قرآن، كتاب جدا كننده حق از باطل را نازل كرد.)
مراد از نزول
فرقان پس از ذكر انزال قرآن، تورات و انجيل چيست؟
به قولى مراد از آن قرآن است ولى چون
فرقان مطلق
فارق بين حق و باطل است و وصف تورات نيز آمده بهتر است آن را
عام بعد از
خاصّ بگيريم، يعنى: «خدا قرآن و تورات و انجيل را نازل كرد و
فارق بين الحق و الباطل نازل فرمود» و وصف
فرقان جامع همه كتابهاست.
در
آيه ديگر به جاى
فرقان،
میزان آمده است:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...) (ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب آسمانى و ميزان شناسايىِ حق از باطل و قوانين عادلانه نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.)
المنار فرقان را در
آيه به معنى
عقل گرفته و گويد: انزال آن مثل انزال حديد است.
(وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ .... وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ ...) (و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه باايمان و بىايمان در
جنگ بدر نازل كرديم.)
مراد از
(يَوْمَ الْفُرْقانِ) روز جنگ «بدر» است كه ميان مسلمين و مشركين با پيروزى اهل
اسلام و غلبه اهل
شرک فرق گذاشت.
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً ...) (اى كسانى كه
ایمان آوردهايد! اگر از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، براى شما نورانيت درون و وسيله تشخيص حق از باطل قرار مىدهد.)
فرقان را در
آيه فتح،
نصر، هداية،
نور، آرامش دل و غيره گفتهاند.
فرقان هر چه باشد نتيجه
تقوی و حاصل از تقوى است، میشود گفت: مراد از
فرقان اعتقاد جازم و ايمان واقعى است كه میشود با آن ميان هر حق را از ناحق
فرق گذاشت و امور را از هم تميز داد؛ در اين صورت
آيه در صدد بيان آن است كه ايمان از نتايج
عمل است و از عمل توليد میشود.
(وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً ... فَالْفارِقاتِ فَرْقاً) (
سوگند به فرشتگانى كه پى در پى فرستاده مىشوند... و آنها كه جدا مىكنند.)
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فرق»، ج۵، ص۱۶۶-۱۷۰.