شتر به لحاظ مراحل سنی دارای اسامی مختلفی است که هر مرحله موضوع احکامی واقع شده است، مانند ابن مخاض ، بنت مخاض ، ابن لبونبنت لبون ، حِقّه ، جذع و جذعه ، ثنیّ و ثنیه و بازل . در ذیل به نمونه هایی از احکام مشترک که در ابواب مختلف آمده اشاره میشود.
به عقیده امام خمینی، عرق شتر نجاستخوار (از نجاسات است) و بنابر اقوی عرق حیوانات دیگر که نجاستخوارند پاک میباشد؛ گرچه احتیاط (مستحب) آن است که از آن اجتناب شود.
شتر از انعام ثلاثه (گوسفند، گاو، شتر) و اصناف نه گانه است که با تحقق شرایط، زکاتدر آن واجب میشود . حیوانی که به عنوان زکات، صدقه و یا جزیه گرفته میشود، مانند شتر، مستحب است بر مواضع مقاوم و آشکار بدن آن، همچون رانها، با داغ کردن علامت نهند.
در شتر دوازده نصاب است: «پنج» و در آن یک گوسفند است. سپس «ده» و در آن دو گوسفند است. و سپس «پانزده» و در آن سه گوسفند است. و سپس «بیست» و در آن چهار گوسفند است. و سپس «بیست و پنج» و در آن پنج گوسفند است. و سپس «بیست و شش» و در آن یک بنت مخاض است. و سپس «سی و شش» و در آن یک بنت لبون است. و سپس «چهل و شش» و در آن یک حقّه است. و سپس «شصت و یک» و در آن یک جذعه است. و سپس «هفتاد و شش» و در آن دو بنت لبون است. و سپس «نود و یک» و در آن دو حقه است. و سپس «صد و بیست و یک (و بیشتر)» که در هر پنجاه شتر یک حقه و در هر چهل شتر یک بنت لبون؛ یعنی واجب است از این دو عدد هر عددی را که مطابق شود رعایت کند، و اگر مطابق نشود مگر با هر دو عدد باید هر دو ملاحظه شوند.
درحج قران بنابر قول مشهور، حج گزار مخیر است با یکی از این سه: تلبیه ، اشعار و تقلیداحرام ببندد. اشعار اختصاص به شتر دارد، لیکن تقلید مشترک بین شتر، گاو و گوسفند است.
امام خمینی در بیان مساله مینویسد: «احرام عمره تمتع و حج تمتع و حج افراد و عمره مفرده به جز با لبیک گفتن بسته نمیشود. و اما درحج قران، بین لبیک گفتن و بین اشعار یا تقلید مخیّر است و اشعار اختصاص به شترهای قربانی دارد و تقلید مشترک بین آنها و غیر آنها از اقسام قربانی میباشد، و بهتر است که در شتر بین اشعار و تقلید جمع نماید، پس احرام حج قران به یکی از این سه چیز منعقد میشود. لیکن احتیاط (مستحب) آن است که در صورت اختیار کردن اشعار و تقلید، لبیک گفتن را هم ضمیمه نماید. و احتیاط (واجب) آن است که لبیک گفتن بر شخصی که حج قران به جا میآورد، واجب است اگرچه بستهشدن احرامش متوقف بر لبیک گفتن نمیباشد؛ پس تلبیه فی حدّ نفسه بنابر احتیاط، بر او واجب است.»