زیارت قبور از نگاه دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در رویکرد دینی، باید
زیارت قبور در
آینه قرآن،
روایات،
سیره و نظرات دانشمندان اسلامی بررسی شود. در این جا
زیارت قبور در
قرآن را بررسی مینماییم و در ادامه به یک دلیل از مثبتین
زیارت قبور و به یک دلیل از مانعین آن اشاره میکنیم و در نهایت نتیجه میگیریم که
قرآن، منعی از
زیارت قبور ندارد و این عمل، از نگاه
قرآن،
جایز است.
یکی از مباحثی علمی ـ عملیای که امروزه در
جهان اسلام مطرح میباشد «
زیارت قبور» است.
ابن تیمیه و شاگردانش و به تبع آنها،
وهابیت، با ایراداتی که راجع به این موضوع وارد کردند، دنیای اسلام را در مقابل خود قرار دادند. اولین واکنشها در برابر این جریان، از سوی خود
اهل سنت صورت گرفت که در کتب
تاریخ و
نقد وهابیت به این موضوع اشاره شده است.
به نظر میرسد در اولین گام باید به اصل مساله «
زیارت قبور» پرداخت و این بحث را از جوانب مختلف مورد بحث قرار داد و سپس وارد بحثهای مربوط به
قبور شد.
این مقاله، به دنبال آن است که رویکرد دینی را به اصل
زیارت قبور، در جهان اسلام، مطرح و بررسی نماید.
کلمه «
زیارت» از ریشه «زور» است که معانی متعددی دارد؛ برخی میگویند: معنای اصلی این
کلمه، رو بر تافتن و کناره گیری است. کلمه «
زائر» از همین باب است که وقتی فردی، کسی را
زیارت میکند، از غیر او روی گردانده است.
برخی نوشتهاند: «زور»، به قسمت بالای سینه گفته میشود.
این معنا سپس به معنی ملاقات کردن و روبرو شدن به کار رفته است.
طریحی این کلمه را به معنای «قصد» گرفته است و این دعای «اللهم اجعلنی من زوارک» را به معنای «من القاصدین لک، الملتجئین الیک» میداند. او در ادامه مینویسد: «
زیارت در
عرف یعنی قصد کردن
زیارت شونده برای اکرام و
تعظیم او و
طلب انس گرفتن با او.»
طبق این معنا به هر قصدی، «
زیارت» گفته نمیشود؛ بلکه به قصدی اطلاق میشود که برای اکرام و تعظیم و انس گرفتن با
زیارت شونده باشد.
عرب به
زیارت کننده مرد، «
زائر» و به
زیارت کننده
زن، «
زائرة» میگوید. جمع سالم «
زائر»، «زائرون» میباشد و جمع سالم «
زائرة»، «
زائرات» میشود. به
زیارت شونده، «مزور» گفته میشود.
محل
زیارت و زیارتگاه، «
مزار» خوانده میشود.
«
قبور» جمع «
قبر» است و «
قبر» به محل دفن
انسان میگویند.
شاید عنوان «
زیارت قبور» برگرفته از آیه دوم سوره تکاثر «حتی زرتم
المقابر» باشد. این ترکیب در
احادیث نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز آمده است؛ به عنوان مثال در منابع
اهل سنت چنین میخوانیم: «نهیتکم عن
زیارة القبور فزوروها».
در کتب حدیثی نیز همین عنوان، برای اینگونه احادیث انتخاب شده است.
درباره مسائل یک
دین دو نگاه وجود دارد:
۱. گاهی از درون دین به مسائل دین، نگاه میشود؛
۲. گاهی از بیرون دین به آن مسائل نظر میشود.
مساله
زیارت قبور نیز چنین است؛ اما از جهتی نگاه درون دینی دارای اهمیت است؛ چون این مساله ـ چنانچه در مقدمه گفته شد ـ سبب اختلاف در بین
مسلمانان شده است.
منظور از رویکرد دینی در این نوشتار، نگاه به مساله
زیارت قبور، در آینه
قرآن، روایات، سیره و نظرات دانشمندان اسلامی میباشد.
قرآن، از منابع مورد اتفاق همه مسلمانان و مایه
وحدت است. اگر بخواهیم به مساله
زیارت قبور بپردازیم، اول باید به سراغ
قرآن برویم. درباره جواز و عدم جواز
زیارت قبور در
قرآن، صراحتا حکمی دیده نمیشود؛ اما به آیاتی بر
جواز و عدم آن استناد شده است.
از آیاتی که دال بر جواز
زیارت قبور شمرده شده است،
آیه ۸۴
سوره توبه است. برخی علمای
شیعه در کتب خود برای جواز
زیارت قبور به این آیه استدلال کردهاند.
از جمله تقریرها در استدلال به این آیه، تقریر ذیل میباشد:
قرآن دستور میدهد که
پیامبر هیچ گاه نباید بر جنازه
منافق نماز بگذارد و نباید برکنار
قبر او بایستد، آنجا که میفرماید:
«و لا تصل علی احد منهم مات ابدا و لا تقم علی
قبره انهم کفروا بالله و رسوله و ماتوا و هم فاسقون»
هرگز بر مرده هیچ یک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (برای
دعا و طلب آمرزش،) نایست! چرا که آنها به خدا و رسولش
کافر شدند و در حالی که
فاسق بودند از دنیا رفتند!
در این آیه، برای هدم شخصیت منافق، به پیامبر خدا، دستور میدهد بر جنازه احدی از آنان هیچ گاه نماز مگزار و بر
قبر آنان نایست.
که میفرماید درباره منافق این دو کار را انجام نده ـ درباره غیر منافق این است که این دو کار، خوب و شایسته است.
به بیان دیگر، از این آیه، استفاده میشود که این عمل برای
مؤمنین، جایز بلکه سیره مسلمانان و
عمل رسول خدا بر آن بوده است؛
زیرا اگر در مورد مؤمنین هیچ سابقهای نداشت و پیامبر بر سر
قبور مؤمنین و مسلمانها حضور پیدا نمینمود این نهی، معنا و مفهوم درست و صحیحی پیدا نمیکرد. از این که در مورد منافقین میفرماید: «بر
قبر آنان نایست» استفاده میشود که در مورد غیر منافق، این عمل شایسته میباشد.
اکنون باید ببینیم مقصود از «و لا تقم علی
قبره» چیست؟ آیا مقصود تنها قیام موقع
دفن است که درباره منافق جایز نیست و درباره مؤمن لازم و شایسته میباشد یا مقصود اعم از موقع دفن و دیگر مواقع است؟
اولا واضح است که مقصود از ایستادن بر
قبر، صرف ایستادن نیست به این معنی که اگر کسی مثلا بر
قبر منافقی درنگ کند و برای نگاه کردن به
سنگ و شکل هندسی آن بایستد حرامی را مرتکب شده باشد؛ بلکه مقصود، ایستادن به جهت
احترام گذاردن و طلب رحمت و مغفرت برای صاحب
قبر است. این خود دلیل بر آن است که در مورد غیر منافق، مانعی ندارد؛ بلکه طلب رحمت و مغفرت برای مؤمنین، مطلوب و شایسته است.
ثانیا برخی از مفسران آیه را ناظر به موقع دفن دانستهاند؛ ولی برخی دیگر از دید وسیع به آن نگریستهاند و آیه را چنین تفسیر میکنند؛ «و لا تقم علی
قبره للدفن او
للزیارة».
دقت در مفاد آیه میرساند که مقصود یک معنی وسیع است، اعم از توقف هنگام دفن و یا
وقوف پس از آن؛
زیرا مجموع مضمون آیه را دو جمله تشکیل میدهد و این دو جمله عبارتند از:
۱. «و لا تصل علی احد منهم مات ابدا»
لفظ «
احد» به حکم اینکه در سیاق نهی واقع شده است، مفید استغراق افراد است و لفظ «ابدا» مفید،
استغراق زمانی است و معنی جمله چنین است:
برای هیچ کس از منافقان در هیچ وقت نماز مگزار.
با توجه به این دو لفظ میتوان به روشنی به دست آورد که مقصود از جمله مذکور، خصوص نماز بر
میت نیست؛
زیرا نماز بر میت فقط یک بار قبل از دفن انجام میگیرد، دیگر قابل تکرار نیست و اگر مقصود خصوص نماز میت بود دیگر نمیبایست لفظ «ابدا» میآمد، و تصور اینکه این لفظ به منظور افاده «استغراق افرادی» است، کاملا بی مورد است؛
زیرا جمله «لا تصل علی احد» مفید چنین شمول و گستردگی است، دیگر لزوم ندارد که دوباره به بیان آن بپردازد.
گذشته از این لفظ «ابدا» در
لغت عرب برای استغراق زمانی است نه افرادی مانند: «و لا ان تنکحوا ازواجه من بعده ابدا»
بنابراین مفاد جمله نخست این است که هیچ گاه برای احدی از منافقان طلب
رحمت و
مغفرت مکن، خواه با گزاردن نماز و خواه به غیر آن.
۲. «لا تقم علی
قبره» مفهوم این جمله به حکم
عطف بر جمله پیشین چنین است: «و لا تقم علی
قبر احد منهم ابدا»؛
زیرا قیودی که در معطوف علیه وجود دارد، بر معطوف نیز وارد میشود.
در این صورت نمیتوان گفت: مقصود از «قیام» همان
قیام موقع دفن است؛
زیرا فرض این است که قیام موقع دفن درباره هر فردی قابل تکرار نیست، و لفظ «ابدا» که در این جمله نیز در
تقدیر میباشد، حاکی است که این عمل قابل تکرار میباشد و تصور این که این لفظ برای استغراق افراد است، پاسخ آن در جمله قبل گفته شد؛
زیرا با وجود «احد» نیازی به افاده مجدد آن نیست.
با توجه به این دو مطلب در الفاظ «لاتصل» و «لاتقم» میتوان گفت: خداوند
پیامبر را از هر نوع طلب رحمت برای منافق - خواه از طریق
نماز بر مرده او و یا مطلق دعا - و از هر نوع وقوف بر
قبر او خواه هنگام دفن یا پس از آن، نهی کرده است، و مفهوم آن این است که این دو عمل، طلب
رحمت، و قیام و وقوف بر
قبر مؤمن در تمام اوقات، جایز و شایسته است.
آیا دو آیه اول سوره تکاثر، دلالت بر منع
زیارت قبور دارد؟
در اول
سوره تکاثر، سخن از
زیارت قبور شده که مضمون آن
مذمت است. در این سوره، چنین میخوانیم:
«الهاکم التکاثر• حتی زرتم
المقابر»
با توجه به مضمون
سوره و روایات شان نزول و کتب
تفسیر و
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دست میآید که در این سوره منعی بر
زیارت قبور وجود ندارد.
در کتب تفسیری، دو معنا برای «زرتم
المقابر» شده است:
۱. مقصود، سراغ
قبور مردگان رفتن به خاطر
فخر فروشی بر یکدیگر ـ برای نشان دادن کثرت جمعیت
قبیله خود ـ باشد.
در این صورت مقصود آیه، این است که:
افزون طلبی (و تفاخر)، شما را به خود مشغول داشته (و از خدا
غافل نموده) است تا آنجا که به دیدار
قبرها رفتید (و
قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید).
مفسران معتقدند که این سوره درباره قبایلی نازل شد که بر یکدیگر تفاخر میکردند، و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و
ثروت خود، بر آنها مباهات مینمودند، تا آنجا که برای بالا بردن
آمار نفرات قبیله به
گورستان میرفتند و
قبرهای مردگان هر قبیله را میشمردند.
حال منظور از این قبائل، چه افرادی هستند؟
بعضی از مفسران آن را ناظر به برخی از قبائل
قریش در
مکه (بنی
عبد مناف و بنی سهم) میدانند؛
عدهای دیگر،
شان نزول آن را درباره دو قبیله از قبائل
انصار پیامبر در
مدینه دانستهاند.
مفسرانی، تفاخر
یهود بر دیگران را مصداق این آیه بر شمردهاند.
این
تفسیر را
خطبه ۲۲۱
نهج البلاغه تایید میکند.
حضرت امیر (علیهالسلام) فرمود: «الهاکم التکاثر• حتی زرتم
المقابر» شگفتا چه مقصد بسیار دوری و چه
زیارت کنندگان بی خبری و چه کار دشوار و مرگباری! پنداشتند که جای مردگان خالی است، آنها که سخت مایه عبرتند، و از دور با یاد گذشتگان، فخر میفروشند. آیا به گورهای پدران خویش مینازند؟ و یا به تعداد فراوانی که در کام
مرگ فرو رفتهاند؟ آیا خواهان بازگشت اجسادی هستند که پوسیده شده؟ و حرکاتشان به سکون تبدیل گشته؟ آنها مایه
عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر.
بیشتر مفسران این معنا را بر معنای دوم ترجیح دادهاند.
۲.
زیارت مقابر،
کنایه از زمان فرا رسیدن مرگ و داخل شدن در
قبر باشد؛
پس معنای آیه چنین میشود:
«تکاثر و تفاخر، آن چنان آنها را به خود مشغول داشته که تا لحظه ورود در
قبر نیز ادامه دارد.»
مؤید این مطلب روایتی از
ابن عباس است که رسول خدا «الهاکم التکاثر» را
تلاوت کردند و فرمودند:
«تکاثر این است که اموال را بدون حق، جمع کنند و آن را از رساندن به مستحق و مصرف در راه
حق باز دارند و در گنجینهها بیندوزند. «حتی زرتم
المقابر» تا این که به
قبرهای خود درآیید.»
بنابراین آیه در پی آن است که بگوید صفت فخر فروشی برخی افراد، تا زمان مرگشان امتداد مییابد؛ و اساسا هیچ منعی را از
زیارت قبور نمیرساند.
با توجه به مطالب مذکور، بنا بر هر دو معنا، هیچ منعی از رفتن
زیارت قبور وجود ندارد.
آنچه در این نوشتار گذشت بیان رویکرد
قرآنی به مساله
زیارت قبور بود. درباره جواز و عدم جواز
زیارت قبور در
قرآن به صراحت، حکمی دیده نمیشود؛ اما با دقت در
آیه ۸۴
سوره توبه میتوان جواز آن را به دست آورد. در برخی از کتب برای منع از
زیارت قبور به دو آیه اول سوره تکاثر
تمسک شده است که پس از بررسی، این نتیجه گرفته شد که این دو آیه هیچ منعی از
زیارت قبور ندارند.
در قسمتهای بعدی این نوشتار، در رویکرد دینی، به روایات و سیره مسلمانان و نظرات دانشمندان
شیعه و
سنی پرداخته خواهد شد.
زیارت؛
زیارت قبور؛
زیارت قبور در قرآن؛
زیارت قبور در روایات.
۱)
قرآن کریم.
۲) ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۱۴ ق.
۳) احمد بن فارس؛ معجم مقاییس اللغة، مصحح: محمد عوض مرعب و دیگران، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۴) آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر
القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق.
۵) بخاری جعفی، محمد بن اسماعیل؛ الجامع الصحیح المختصر (صحیح بخاری)، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، دار ابن کثیر، الیمامة ـ بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق – ۱۹۸۷م.
۶) بیضاوی، عبدالله بن عمر؛ انوار التنزیل و اسرار التاویل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۷) حسینی جرجانی، سید امیر ابوالفتوح؛ آیات الاحکام (جرجانی)، انتشارات نوید، تهران، چاپ اول، ۱۴۰۴ ق.
۸) حقی بروسوی، اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، دارالفکر، بیروت،بی تا.
۹) راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب
القرآن، دارالعلم ـ الدار الشامیة، دمشق ـ بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق.
۱۰) سبحانی، جعفر؛ آیین وهابیت، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۶۴ش.
۱۱) سبحانی، جعفر؛
الزیارة فی الکتاب و السنة، بی نا، بی جا، بی تا.
۱۲) سید رضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة، ترجمه محمد دشتی، انتشارات مشهور، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
۱۳) سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور فی تفسیر الماثور، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق.
۱۴) طاهری خرم آبادی، سید حسن؛ توحید و
زیارت، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
۱۵) طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۲ ش.
۱۶) طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش.
۱۷) فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدالله؛ کنز العرفان فی فقه
القرآن قم، چاپ اول.
۱۸) فتال نیشابوری، محمد بن حسن بن علی؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، انتشارات رضی، قم، چاپ اول.
۱۹) فیض کاشانی، محسن؛ الاصفی فی تفسیرالقرآن، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۲۰) قاسمی، محمد جمال الدین؛ محاسن التاویل، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۸ ق.
۲۱) قشیری نیسابوری، مسلم بن الحجاج؛ صحیح مسلم، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
۲۲) کلینی رازی، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ الکافی، اسلامیه، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
۲۳) مظهری، محمد ثناءالله؛ التفسیر المظهری؛ مکتبة رشدیه، پاکستان، ۱۴۱۲ق.
۲۴) مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش.
۲۵) واحدی، علی بن احمد؛ اسباب نزول
القرآن (واحدی)، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زیارت قبور از نگاه دین».