• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حکم شعر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شعر، جزء صنایع لفظی و هنرهای زیبای کلامی به شمار می‌آید و یکی از کهن‌ترین پدیده‌های ادب و فرهنگ بشری است؛ در میان تمام ملت‌ها رواج داشته و دارد و یکی از ابزارهای مؤثر هنری برای رسیدن به اهداف مختلف بوده است.

فهرست مندرجات

۱ - پیشینه تاریخی شعر
۲ - شعر پس از ظهور اسلام
۳ - محتوای مقاله پیش رو
۴ - شعر در لغت
۵ - شعر در اصطلاح منطق
       ۵.۱ - سخن بو علی
۶ - ذوق شعری
۷ - تأثیرگذاری شعر و راز آن
       ۷.۱ - کلام بو علی
۸ - اصل مشروعیت شعر
       ۸.۱ - مخالفان اصل مشروعیت
       ۸.۲ - نقد و بررسی دلایل مخالفت با شعر
              ۸.۲.۱ - نقد وجه اوّل
              ۸.۲.۲ - تشبیه صدق و کذب درشعر به سخن سکاکی
              ۸.۲.۳ - معنای جمله مشهور (احسنه اکذبه)
              ۸.۲.۴ - سخنان محقق سبزواری وشهید مطهری
۹ - چند نمونه از مصادیق جمله (اکذبه اعذبه)
       ۹.۱ - شعر ابوطیب متنبی
       ۹.۲ - شعر محتشم کاشانی
       ۹.۳ - نمونه‌ای از شعرهای فردوسی
       ۹.۴ - نمونه دیگر از مصادیق جمله (اکذبه اعذبه)
۱۰ - بررسی معنای شعر در آیات قرآن
۱۱ - نفی شعر و شاعری از پیامبر (ص)
       ۱۱.۱ - نسبت دادن اشعار به پیامبر
       ۱۱.۲ - توجیه و نفی اشعار مذکور از پیامبر
       ۱۱.۳ - تمثل پیامبر به اشعار دیگران
۱۲ - ائمه (ع) و شعر
       ۱۲.۱ - سخن عطار
       ۱۲.۲ - نسبت دادن اشعار به حضرت علی
       ۱۲.۳ - بی‌دلیل بودن اصل شعر سرودن امامان
۱۳ - عدم مردود بودن شعر به طور مطلق
۱۴ - شعر لبید بن ربیعه
۱۵ - کلام ابن‌خلدون
۱۶ - فقه و اصل مشروعیت شعر
       ۱۶.۱ - مورد توجه قرارگرفتن شعر در روایات
۱۷ - انواع شعر
       ۱۷.۱ - شعر باطل یا ابتذال هنری
              ۱۷.۱.۱ - هجوی
              ۱۷.۱.۲ - تشبیبی
              ۱۷.۱.۳ - مدح و ذم بی مورد
       ۱۷.۲ - شعر غیر باطل (مشروع)
              ۱۷.۲.۱ - نظر شیخ طوسی
              ۱۷.۲.۲ - نقد نظریه شیخ طوسی
۱۸ - حکم شعر نظد برخثی از اهل سنت
۱۹ - داستان محقق حلی
۲۰ - شعر حق یا اعتلای هنری
       ۲۰.۱ - روایات دلالت کننده بر کراهت داشتن شعر حق
              ۲۰.۱.۱ - روایت صاحبان کتب اربعه
              ۲۰.۱.۲ - روایت حماد بن عثمان
              ۲۰.۱.۳ - حدیث عبدالرحمن بن حجاج
              ۲۰.۱.۴ - حدیث معروف مناهی
              ۲۰.۱.۵ - روایت زراره
              ۲۰.۱.۶ - روایت اسماعیل بن ابی‌زیاد
       ۲۰.۲ - روایات دال بر عدم کراهت شعر حق
              ۲۰.۲.۱ - حدیث صحیح علی بن یقطین
              ۲۰.۲.۲ - حدیث خلف بن حمّاد
              ۲۰.۲.۳ - روایت علی بن جعفر از حضرت کاظم (ع)
       ۲۰.۳ - رفع تعارض روایات مذکور و بررسی آن
              ۲۰.۳.۱ - راه‌ حل اول
              ۲۰.۳.۲ - راه حل دوم
              ۲۰.۳.۳ - سوم
              ۲۰.۳.۴ - چهارم
              ۲۰.۳.۵ - راه حل پنجم
              ۲۰.۳.۶ - بهترین راه حل
۲۱ - حکم اوّلی شعرسرایی و شعرخوانی
       ۲۱.۱ - کلام شهید ثانی
       ۲۱.۲ - سخن محقق کرکی
       ۲۱.۳ - کلام شهید مطهری
۲۲ - پانویس
۲۳ - منبع


چنان که در تاریخ آمده، پیدایش هنر شعر به عهد حضرت آدم (ع) برمی گردد که پس از اطلاع از مرگ هابیل به دست قابیل ، مطلبی بدین مضمون در رثای وی سرود:
تغیّرت البلاد ومن علیها
تغیّر کل ذی لون و طعم
فوجه الارض مغبّر قبیح
و قل بشاشه الوجه الملیح
کتاب شعر ارسطو که ابوعلی سینا در مقاله نهم منطق شفا در ضمن هشت فصل به توضیح و شرح آن پرداخته، از جایگاه ویژه و رواج شعر در بین یونانیان حکایت می‌کند.
[۳] کتاب شفا، منطق، ج۴، مقاله نهم.

و نیز فن اوّل و دوم از مقاله چهارم فهرست ابن‌ندیم ، در گزارش از مسئله شعر و شعرای دوره جاهلی و اسلامی نشان می‌دهد که بازار شعر در میان عرب رونق داشته است؛ سوق عُکاظ، سندی بر این واقعیت تاریخی است.
[۴] فهرست ابن‌ندیم، ص.۲۲۴
[۵] فهرست ابن‌ندیم، ص۲۴۴.

آنچه سید حسن صدر ، در فصل ششم کتاب تأسیس الشیعه و نیز در الشیعة وفنون الاسلام درباره خلق آثار هنری در عرصه شعر توسط ادیبان و عالمان برجسته شیعه بازگو کرده نیز توجه به شعر را در محیط اسلام و در میان شیعه برمی نماید.
[۶] تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ص۱۸۴.
[۷] الشیعه وفنون الاسلام، ص۱۰۷.
باری، نگارش کتاب های مستقل و مفصل، با عنوان (الشعر والشعراء) از ریشه‌دار بودن و رواج این پدیده زیبای هنری حکایت می‌کند.
[۸] الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۴، ص۱۹۲.



پس از ظهور اسلام و راه یابی آیات قرآن کریم به محافل ادبی، نگاه به شعر دگرگون شد؛ زیرا در برخی از آیات قرآن و برخی از سخنان پیامبر اسلام ، شعر و شاعران مورد نکوهش قرار گرفته بودند:
والشعراء یتّبعهم الغاوون.
(ولان یمتلی جوف الرجل قیحاً خیر من ان یمتلی شعراً.)
[۱۱] فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱۰، ص۵۴۸.

تا آن‌جا که گروهی از زاهدمسلکان و حتی برخی از خود شاعران، مانند:لبید، شاعر نامی جاهلی، نسبت به شعر بی‌رغبتی نشان دادند و گاه با آن مخالفت ورزیدند. البته برخی نیز به استناد استثنای موجود در سوره شعراء و نیز با استناد به دیگر سخنان رسول خدا که فرموده:(إنّ من الشعر لحکمة
[۱۲] شرح من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۳.
[۱۳] شرح من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸.
در راه حفظ ، رونق و رواج شعر کوشیدند.
به فرموده استاد شهید مطهری :
(مسئله شعر را وقتی انسان از نظر اسلام مطالعه می‌کند، مسائل عجیبی را می‌بیند؛ پیامبر ، هم با شعر مبارزه کرد و هم شعر را ترویج کرد.)
به همین دلیل، تبیین نظر اسلام درباره شعر که از شاخه‌های هنرهای زیبا به شمار می‌آید، به ویژه در جامعه امروز ما سودمند می‌نماید.


از این روی، این مقاله را در مقوله شعر با نگاهی فقهی در سه بخش گردآورده‌ایم:
۱. اصل مشروعیت شعر به عنوان یک هنر؛
۲. شعر از نظرگاه محتوی و مضمون؛
۳. شعر با توجه به شرایط و مقتضیات زمان و مکان خاص.


شعر، شعور و شعار ، در اصل از یک ماده و به معنای درک و شناخت دقیق همراه با فطانت و موشکافی است. جملاتی مانند:(لایشعرون) در قرآن را نیز به (لایفطنون) تفسیر کرده‌اند. برای همین، شاعر به کسی گفته می‌شود که با قدرت خیال‌پردازانه خود، دقیق‌ترین مطالب را که دیگران از فهم و ادراک آن فرو می‌مانند، به خوبی درک و موشکافی می‌کند و در قالب سخنانی موزون، مخیّل، مقفّی و زیبا به دیگران می‌فهماند:
(وسمّی الشاعر لأنّه یفطن لما لایفطن له غیره.)
[۱۷] مجمع البیان ذیل آیه‌های ۹ و۱۵۲ سوره بقره.
عنترة بن شداد عبسی ، شاعر جاهلی، در مطلع قصیده معلقه‌اش می‌گوید:
(هَل غادَرَ الشُّعراءُ مِن مُتَرَدَّم
اَم هل عَرفتَ الدارَ بَعدَ توهّمِ)؛
[۱۸] شرح المعلقات السبع الزوزنی، ص۱۰۷.

آیا شاعران چیزی برای دیگران گذاشته‌اند که نگفته باشند؟


شعر، از صناعات خمس منطق و از قضایای تخیّلی است که نفس را به اذعان و تصدیق برنمی انگیزاند، هرچند سبب تولید عشق ، رغبت و یا بی‌میلی و نفرت می‌شود. این قضایای خیالی در قالب وزن و قافیه ، تأثیر نفسانی را بیش‌تر می‌کند و چنانچه با صدای زیبا و موسیقی خوانده شود، تأثیری سحرگونه از خود به جای خواهد گذاشت.
بنابراین، ماده شعر، خیال ، و هیئت آن، وزن و قافیه، و هدف آن، انفعال و تأثر نفسانی است.
[۱۹] حاشیة شرح شمسیه.


۵.۱ - سخن بو علی

بوعلی می‌گوید: (إنّ الشعر هو کلام مخیّل، مؤلف من اقوال موزونة متساویة وعند العرب مقفاة)؛
[۲۰] فصل اوّل از مقاله نهم منطق شفا، ج۴، ص۲۲_۲۳.
شعر، سخنی است خیالی و فراهم آمده از کلمات موزون و متساوی که عرب ، قافیه را نیز در آن شرط می‌داند.
آن گاه می‌نویسد:(ولانظر للمنطقی فی شیء من ذلک الاّ فی کونه کلاماً مخیّلاً)
[۲۱] فصل اوّل از مقاله نهم منطق شفا، ج۴، ص۲۲_۲۳.
منطقی، به شعر از آن جهت که کلام خیالی است، نگاه می‌کند. اما وزن شعر ، مربوط به علم موسیقی و علم عَروض، و مقفّی سازی آن، مربوط به علم قافیه‌شناسی است. مثال معروف منطقی در این‌باره را بنگرید:(الخمر یاقوتیة سیّالة والعسل مُرّ مهوّع)؛ شراب یاقوتی رنگ و گواراست، عسل تلخ و تهوّع‌آور.
با این‌که مخاطب این سخن را تصدیق نمی‌کند، اما تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به نوشیدن شراب اشتیاق و از خوردن عسل، تنفر پیدا می‌کند.
از آن‌جا که غرض از شعر ، انفعال و تأثر نفسانی مخاطب است، هرچه شعر از جهت خیال سرشار و در ساختار و تکنیک شعری با وزن و قافیه بهتری باشد، بیشتر تأثیر خواهد گذاشت. از این روی، منطقیان جدید افزون بر جنبه‌های خیال بافانه شعری، وزن و قافیه را نیز شرط دانسته‌اند.
[۲۲] فصل اوّل از مقاله نهم منطق شفا، ج۴، ص۲۲_۲۳.
[۲۳] اساس الاقتباس خواجه طوسی، ج۱، ص۵۰۳_۵۰۶.
[۲۴] شرح مطالع، ص۳۳۵.

شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت ، اتّساق مقدمات موهمه کند و التئام قیاسات منتجه بر آن وجه که معنای خُرد را بزرگ گرداند و معنای بزرگ را خُرد و نیکو را در خلعت زشت باز نماید و زشت را در صورت نیکو جلوه دهد:
و به ایهام ، قوت های غضبانی وشهوانی را برانگیزد
تا بدان ایهام، طباع را انقباضی و انبساطی بُوَد
و امور عظام را در نظام عالم سبب شود.
[۲۵] چهار مقاله عروضی سمرقندی به تصحیح محمد قزوینی و به کوشش دکتر معین، ص۴۲.



قریحه و ذوق شعری، موهبتی است که برابر حکمت الهی در نهاد برخی افراد به ودیعت نهاده می‌شود و دو عامل مهم درونی به نام احساس لذت از محاکات و علاقه به هنر و زیبایی، باعث شکوفایی و رشد تدریجی آن می‌گردد. در فصل سوم از مقاله نهم منطق شفا با عنوان (گزارشی از چگونگی آغاز پیدایش شعر و گونه‌های آن) آمده است: إنّ السبب المولد للشعر فی قوة الناس شیئان:أحدهما الالتذاذ بالمحاکاة واستعمالها منذ الصبا… وذلک لأنّ النفس تنبسط وتلتّذ بالمحاکاة والسبب الثانی حبّ الناس التألیف المتفق والالحان طبعاً فمن هاتین العلتین تولدت الشعریة وجعلت تنمو یسیراً یسیراً.
[۲۶] منطق شفاء، ج۴، ص۳۷_۳۸.



از تعریف شعر روشن شد که غرض و حکمت وجودی آن تحت تأثیر قرار دادن و در اختیار گرفتن عواطف و احساسات مخاطب است. شاعر ، با بزرگ نمایی و کوچک‌سازی، گاهی از کوهی، کاه و گاهی از کاهی، کوه می‌سازد؛ در حالی که مخاطب با معیار عقلی و منطقی سروده‌های وی را تصدیق و باور نمی‌کند، اما احساس او به شدت متأثر و منفعل می‌شود. چه بسا نیروی شگرف عاطفی و احساسی شعر، از مردمی افسرده، زبون و روحیه باخته، مردمانی را با اراده و سلحشور سازد و یا خشم و التهاب ملتی را فرو نشاند و به راه نرمش و آرامش فراخواند.
گاهی سرودن چند بیت شعر که به پند و اندرز پرداخته، چنان تحولی را در درون مخاطب ایجاد می‌کند که ممکن است با ساعت‌ها نصیحت و موعظه‌ به‌طور عادی حاصل نشود. شعرهای عاشقانه که هیجان‌های روحی را شعله ور می‌سازد و ده‌ها نمونه دیگر، راز تأثیرات مختلف شعر را در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برمی نماید که برخی کتاب‌ها و نوشته‌ها بدان پرداخته‌اند.
سحرآمیز بودن شعر، آن را به ابزاری نیرومند، برای تهییج عواطف و بسیج نیروها، بدل کرده است. پادشاهان، کاهنان، ساحران و حتی پیامبران نیز به نقش تأثیرگذار شعر توجه داشته‌اند و از آن بهره برده‌اند.
[۲۸] البیان والتبیین جاحظ، ج۱، ص۱۶۴.
[۳۰] نقد ادبی دکتر عبدالحسین زرین کوب، ج۱، ص۵۶_۵۸.

(چهار مقاله)، دبیر، شاعر، منجّم و طبیب را از نزدیکان پادشاهان و رهبران برشمرده و ایشان را جاودانه‌سازان نام شاهان یاد کرده است.
[۳۱] چهار مقاله عروضی، ص۱۸.

راز تأثیر شگرف شعر، همان جنبه‌های خیال‌پردازی شاعر می‌نماید. خیال، بر محاکات، نمایش و تمثیل استوار است. گاه حکایت، نمایش و تمثیل چیزی، جذابیتی بیش‌تر از جذابیت خود آن چیز را برمی‌انگیزد.

۷.۱ - کلام بو علی

بنابراین، برای آن‌که بفهمیم کدام شعر بیش‌تر نفس را برمی انگیزد، باید ببینیم که تخیّل حکایتی و تمثیلی کدام بیش‌تر است. بوعلی می‌نویسد:
(…لکن الناس أطوع للتخیل منهم للتصدیق وکثیر منهم إذا سمع التصدیقات استنکرها وهرب منها وللمحاکاة شیء من التعجیب لیس للصدق لأنّ الصدق المشهور کالمفروغ عنه ولا طراء له)؛
[۳۲] منطق شفاء، ج۴، ص۲۴.

تأثیرپذیری مردم از قضایای تخیلی، بیشتر از قضایای تصدیقی است. بسیاری از آنان وقتی مطلب حقی را می‌شنوند، حالت انکار و گریز پیدا می‌کنند. محاکات، اعجابی دارد که هرگز مطلب حق ندارد، چون که مطلب حق و مشهور طبیعی و عادی است و جالب و جذاب آن چیزی می‌نماید که حکایتی واقعی و همراه با بعضی خیال‌پردازی‌ها باشد.




۸.۱ - مخالفان اصل مشروعیت

به رغم تأثیرهای شعر و کارآیی آن در عرصه‌های مختلف، و اقبال و روی کرد عمومی به آن، کسانی در اصل مشروعیت شعر تردید دارند. اکنون مهم‌ترین دلیل‌های آن را برمی شماریم:
۱. بنای شعر و شاعری بر خیال‌پردازی، اغراق ، مبالغه و تخیّلات است و شعر به گونه‌ای دروغ می‌پردازد؛ تا آن‌جا که ملاک قوّت و تأثیرگذاری شعر را دروغ و مبالغه آمیز بودن آن دانسته‌اند، یعنی هرچه شعر دروغی و تخیّلی‌تر باشد، مؤثر و جذّاب تر خواهد بود. برای همین، در وصف شعر گفته‌اند:(اکذبه اعذبه).
۲. قرآن‌ به‌طور ضمنی، شعر و شاعری را مذمت کرده و آن را موجب منقصت می‌داند:والشعراء یتّبعهم الغاوون. بنابراین، وقتی کافران و مشرکان به انگیزه تحقیر پیامبر و قرآن ، آن را شعر و پیامبر را شاعر می‌نامیدند، خداوند آن دو را از این نسبت دور یاد می‌کند و با صراحت، شعر و شاعری را از آنان نفی می‌سازد:(وما علّمناه الشعر وما ینبغی له.) شعر، در روایات نیز مورد نکوهش قرار گرفته است.
۳. با توجه به دوری و اجتناب صحابه از شعر و شاعری، ترویج فساد و فحشا از طریق شعر، گستاخی برخی شاعرانِ بی‌تعهد در سرودن شعر علیه قرآن و امثال آن، پدید می‌آید.
۴. توجه بیش از اندازه به شعر و شاعری و کنار گذاشتن آیات قرآن و احادیث ،
[۳۵] نقد ادبی، ج۱، ص۳۹.
[۳۶] فتح الباری، ج۱۰، ص۵۵۰.
به خدمت گرفتن شاعران توسط حاکمان ظلم و صاحبان زر و زور، کسب معیشت از راه شعر و شاعری و مانند آن.
[۳۷] البیان والتبیین، ج۱، ص۱۶۴.
[۳۸] نقد ادبی، ج۱، ص۴۰.


۸.۲ - نقد و بررسی دلایل مخالفت با شعر

بررسی گونه‌های مخالفت با شعر، چنین مطلبی را برمی‌نماید که هیچ‌یک از آن‌ها بر ممنوعیت، حرمت و حتی کراهت شعر در شریعت دلالت نمی‌کند.

۸.۲.۱ - نقد وجه اوّل

جمله مشهور:(احسنه اکذبه) یا (اکذبُه اعذبُه)، در نگاه اوّل، مؤید مخالفان شعر می‌نماید، اما با اندکی دقت معلوم می‌شود که نه تنها مؤیدی برای آنان نیست که ماهیت شعر را برمی‌نماید. منطقیان و برخی از فقیهان، این اشکال را پاسخ گفته‌اند.
[۳۹] المنطقیات فارابی، ج۱، ص۵۰۶، انتشارات مکتبة آیةالله مرعشی، قم.
[۴۰] منطق مظفر، ص۴۰۵.
[۴۲] کفایة الاحکام، ص۲۸۱.

برای پاسخ به این اشکال، باید معنای صدق و کذب و اقسام آن را بیان کرد. شعر، اِخبار و گزارش از واقع نیست تا مطابقت و مخالفت آن با واقع، معیار صدق و کذب قرار گیرد. بلکه حقیقت شعر، متقوّم به خیال‌پردازی است تا احساس مخاطب را تسخیر سازد و در او نفرت و یا علاقه را برانگیزد.
شاعر، بسان نقاش، واقع را حکایت می‌کند، امّا میان آن واقع و آن نمایه آفریده شده، تفاوتی هست که خود سبب جلب توجه مخاطب می‌شود:تفاوت بین عینیت و ذهنیت.
چنان که در علم اصول ، در بیان فرق بین مراد جدی و استعمالی مطرح می‌شود، شاید گوینده‌ای، کلامی را به دروغ و مجاز استعمال کند که مراد جدّی او نباشد؛ و نیز چنان‌که در فرق میان خبر و انشا گفته می‌شود، گاه پرسش‌گر (مستفهِم) صادق است، اما کاذب هم به شمار می‌رود، زیرا استفهام با دلالت التزامی از جهل گزارش می‌دهد. برای همین، مدلول التزامی آن‌که خبر است، متصف به صدق و کذب می‌شود، اما هرگز مدلول مطابقی آن‌که انشاء است، متصف به کذب نمی‌شود.
[۴۳] منطق مظفر، ص۱۵۰_۱۴۹، اوّل بحث قضایا.

در مقوله شعر نیز شاعر بر پایه مبالغه و زیاده گویی، محبوب خود را برای مثال به ماه تشبیه می‌کند. در این جا تشبیه کردن محبوب به ماه ، صدق و کذب نمی‌شود بلکه باید دید آیا آن محبوب از نظر مراد جدّیِ شاعر، این همه ستایش را برازنده است، یا خیر.

۸.۲.۲ - تشبیه صدق و کذب درشعر به سخن سکاکی

شاید بتوان صدق و کذب در شعر را به حسب مراد استعمالی و جدّی، از جهتی به سخن سکاکی در باب حقیقت و مجاز و استعمال لفظ تشبیه کرد که معتقد به حقیقت ادعائیه شده است:لفظ اسد برای رجل شجاع در همان معنای موضوع له و حقیقی استعمال شده، منتها بنابر معنای حقیقی ادعایی، نخست مرد شجاع، شیر فرض می‌شود، آن گاه لفظ اسد برای آن به کار می‌رود.
در توجیه جمله معروف (اکذبه اعذبه) می‌توان گفت:شاعر با هنر خود نوعی زیباسازی و هنر آفرینی می‌کند و این خود نوعی انشاء و ایجاد است، نه اخبار و گزارش تا متصف به صدق و کذب شود.
بنابراین، به مقتضای قانون :
(کلما کان الشیء اَبعد من العادة کان أغرب و أظرف وألذّ)؛
[۴۵] البیان والتبیین جاحظ، ج۱، ص۶۵.

هرچه شعر خیال‌پردازانه‌تر باشد تأثیرگذارتر، لذت بخش‌تر و اعجاب انگیزتر خواهد بود.

۸.۲.۳ - معنای جمله مشهور (احسنه اکذبه)

معنای جمله مشهور (احسنه اکذبه) یا (اکذبه اعذبه)
[۴۶] اساس الاقتباس خواجه طوسی، ص۵۹۴، با تصحیح مدرس رضوی.
که درباره شعر گفته اند، ربطی به صدق و کذب مطرح شده در قضایای خبری منطق ، معانی ، بیان ، فقه و اصول ندارد تا دروغ شرعی قلمداد شود. این نکته از نظر تیزبین فقها به دور نمانده است: (وربما قیل بعدم التحاقه بالکذب مطلقا لأنّ الکاذب یری الکذب صدقاً ویروّجه ولیس غرض الشاعر أن یصدّق فی شعره وإنّما هو صناعة کما أنّ التشبیب بغیر المعیّن فن ّ للشاعر وغرضه به اظهار الصنعة فی هذا الفن لا تحقیق المذکور فلا یخلّ بالعدالة.)

۸.۲.۴ - سخنان محقق سبزواری وشهید مطهری

محقق سبزواری نیز مطلب فوق را مورد تأیید قرار داده و ملاک کذب فقهی را که باعث فسق و سقوط عدالت است، در شعر منتفی می‌داند.
شهید مطهری نیز می‌گوید: (…والبته این دروغ هم نیست و شرعاً هم دروغ محسوب نمی‌شود بلکه هنر است و یک نوع زیباسازی سخن به شمار می‌آید.)
[۴۹] آشنایی با قرآن، ج۲، ص۲۴۳.
[۵۰] آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۴۲.



در ذیل به چند نمونه از شعرهایی که مصداق جمله (اکذبه اعذبه) هستند، اشاره می‌کنیم:

۹.۱ - شعر ابوطیب متنبی

ابوطیب متنبی، درباره آثار فراق دوستان گفته است:
(کأنّ العیسَ کانت فوقَ جَفنی
مُناخاتٍ فلمّا ثُرنَ سالا)؛
گویا شتر سفید رنگ آنان بر روی پلکان چشمم
خوابیده بود پس چون که آن را حرکت دادند اشک چشمم جاری شد.
یعنی تا محبوبم در کنارم بود گریه نمی‌کردم، گویا شترش که در خانه‌ام خواب بود، مانع از جاری شدن اشکم می‌شد و همین که شتر را حرکت دادند و آهنگ رفتن کرد، اشکم جاری شد. پس گویا شتر روی پلک چشمم خوابیده بود و مانع ریزش اشکم می‌شد.
[۵۱] دیوان ابی طیّب متنبی، ج۳، ص۲۲۲
ابوالفتح می‌گوید:ظریف‌تر و زیباتر از این بیت شعر در سبب گریه (فراق دوست) گفته نشده است. در این جا لفظ (کأن) سخن را از دروغ می‌رهاند.
[۵۲] دیوان ابی طیّب متنبی، ج۳، ص۲۲۲
گرچه وقتی این شعر متنبی نزد پادشاه روم خوانده شد و معنای آن را فهمید، با اعجاب تمام تحت تأثیر قرار گرفت و گفت:دروغ‌تر از این شعر نشنیده‌ام، آیا هیچ دیده‌اید که شتری بر بالای پلک چشم کسی بخوابد و او را هلاک نکند؟
[۵۳] خزائن ملا احمد نراقی، ص۲۱۲.


۹.۲ - شعر محتشم کاشانی

محتشم کاشانی در بیان اوج تشنگی خاندان امام حسین (ع) در روز عاشورا می‌گوید:
(زان تشنگان هنوز به عیّوق می‌رسد
فریادِ العطش ز بیابان کربلا)
چه قدر این مرثیه جذاب، تأثیرگذار و ماندگارست و بارها شنیده شده، اما هنوز از جذابیت خاصی برخوردار است.
حال آیا راستی هنوز هم فریاد العطش تشنگان کربلا به عیّوق، که یکی از دوردست‌ترین ستاره‌ها شناخته می‌شود می‌رسد؟ اگر کسی به مراد استعمالی محتشم نظر کند، آن را خلاف واقع و دروغ می‌داند. ولی بر مبنای مراد جدّی وی، معنی در اوج هنر و زیباسازی است.

۹.۳ - نمونه‌ای از شعرهای فردوسی

در شعرهای حماسی فردوسی آمده است:
(ز سمّ ستوران در آن پهن دشت
زمین شد شش و آسمان گشت هشت)
چه قدر حماسی و غرورانگیز است که هر شنونده‌ای را به هیجان می‌آورد! بنابراین، به همان اندازه‌ای که خیال بافانه مبالغه آمیزتر است، زیباتر و دل نشین‌تر می‌نماید.به تعبیر شهید مطهری:هرکس این شعر را بشنود، به وجد می‌آید، هرچند دروغ بودن آن را درمی یابد. مگر با به هم ریختن چند اسب در محدوده بسیار کم و گرد و خاک کردن سم‌های آنان، آسمان هفت طبقه، هشت تا و زمین هفت طبقه، شش تا می‌شود؟ دروغ خیلی بزرگ است، لذا بسیار زیبا می‌نماید.

۹.۴ - نمونه دیگر از مصادیق جمله (اکذبه اعذبه)

شاعر دیگری می‌گوید:
یارب چه چشمه‌ای است محبت که من از آن
یک قطره آب خوردم و دریا گریستم
طوفان نوح زنده شد از آب چشم من
با آن‌که در غمت به مدارا گریستم
لذا این شعر هم به همان دلیل که خیلی دروغ است، بسیار دل‌نشین می‌نماید.
[۵۴] آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۴۲.



شش مورد از آیات، به شعر و شاعری پرداخته و با صراحت، پیامبر و قرآن را از آن منزّه و دور دانسته است:
۱. سوره یس آیه ۶۹:(وما علّمناه الشعر وما ینبغی له).
۲. سوره الانبیاء، آیه۵:(بل هو شاعر).
۳. سوره الصافات، آیه۳۶:(لشاعر مجنون).
۴. سوره الطور، آیه۳۰:(ام یقولون شاعر)
۵. سوره الحاقة، آیه۴۱:(وما هو بقول شاعر).
۶. سوره الشعراء، آیه۲۲۴:(والشعراء یتبعهم الغاوون).
شعر متقوّم است به خیال بافی و زیاده گویی مشتمل بر نوعی مبالغه ، دروغ، وزن و قافیه که قرآن هیچ‌یک را ندارد، و شاعران نیز علایمی دارند که پیامبر از همه آن‌ها به دور است. قرآن نه شعر به شمار می‌آید و نه نثر متعارف بلکه دارای سجع و فصاحت عجیب و منحصر به خود است.
[۶۱] کتاب آشنایی با قرآن، شهید مطهری، ج۱، ص۲۴۲.
[۶۲] وحی و نبوت، ص۱۰۳.



با این‌که پیامبر، شعر حق را می‌شنید و آن را مورد تشویق قرار می‌داد، (و قد صحَّ أنّه کان یسمع الشعر ویحثّ علیه)،
[۶۳] مجمع البیان ذیل آیه۶۹ از سوره یس، ج۵، ص۳۸.
اما طبق بیان صریح قرآن کریم او شعر نگفته و نخوانده است و شایسته نیست که شعر بداند یا بخواند: وما علّمناه الشعر وما ینبغی له. پیامبر ذوق و قریحه شعری نداشته؛ نه آن‌که می‌توانسته شعر بگوید، ولی به دلیل نهی الهی از سرودن آن خودداری می‌کرده است:بدیهی می‌نماید که این نقص و عیب به شمار نمی‌آید بلکه عظمت، قداست و امتیاز پیامبر را نشان می‌دهد، چنان که امّی بودن و استاد نداشتن و مکتب نرفتن و یا خط ننوشتن نیز کمال و امتیاز پیامبر بوده است.
[۶۶] پیامبر امی، شهید مطهری.

علامه طباطبائی می‌نویسد:جمله (وما ینبغی له) در مقام منّت‌گذاری بر پیامبر است که او را از شعر و شاعری منزّه کرده و مقام او را بالا برده است.
[۶۷] المیزان، ج۱۳، ص۱۰۸.

در تفسیر قمی آمده:
(ولم یقل رسول الله (ص) شعراً قط)؛
هرگز پیامبر شعر نگفت.

۱۱.۱ - نسبت دادن اشعار به پیامبر

البته در برخی صحاح اهل سنت ، اشعاری به پیامبر نسبت داده شده است، برای نمونه:
۱. از قول سربازی در میدان جنگ نقل شد که وقتی پیامبر پایش به سنگی برخورد کرد و زمین خورد و انگشتش خونی شد، فرمود:
(هَل اَنتِ الاّ إصبَع رَمَیتِ وفی سبیل الله ما لَقیتِ).
[۶۹] فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱۰، ص۵۳۷.

۲. در جریان جنگ حنین از پیامبر چنین نقل شده است:
(أنا النبیّ لاکذب أنا بن عبدالمطلب).
[۷۰] فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۸، ص۲۸.


۱۱.۲ - توجیه و نفی اشعار مذکور از پیامبر

علمای شیعه و سنی، در توجیه و نفی این گونه اشعار از پیامبر (ص) مطالبی را بیان کرده‌اند:
برخی تلاش کرده‌اند که تکنیک و ساختار شعری او را انکار کنند، لذا گفته‌اند:اگر حرف (تاء) در مصرع اوّل به سکون و حرف (باء) در مصرع دوم به فتح خوانده شود، فاقد وزن شعری است و شعر محسوب نمی‌گردد.
عده‌ای نیز گفته‌اند:ممکن است این کلامِ موزون بدون قصد گفته شده و مصداق شعر نباشد.
گروهی هم گفته‌اند:احتمال دارد که شعر از دیگران باشد و پیامبر تمثّل کرده و آن را انشاء نموده است.
[۷۱] فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۸، ص۳۱؛ ؛ ؛
[۷۲] فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱۰، ص۵۴۱.
[۷۳] مجمع البیان، ذیل آیه۶۹ از سوره یس، ج۵، ص۳۸.
[۷۴] مغنی ابن‌قدامه، ج۱۲، ص۴۴.
به هر حال، تلاش برای توجیه و به هم ریختن ساختار و تکنیک شعری به هدف نفی شعر از پیامبر (ص)، نشان می‌دهد که در اصل این مطلب که پیامبر شعر نگفته و شایسته نیست شعر بگوید، اجماع است.
علامه طباطبایی با قطعی تلقی کردن این مطلب، معتقد بوده که با توجه به بی‌اعتباری این روایت‌ها، نیازی به آن همه بحث‌های طولانی نیست.

۱۱.۳ - تمثل پیامبر به اشعار دیگران

آیا پیامبر اشعار دیگران را می‌خوانده و بدان تمثل و استناد می‌کرده، یا نه؟ از طریق اهل سنت نقل شده که گاهی پیامبر به اشعار عبدالله بن رواحه و دیگران تمثل می‌نموده، اما با پس و پیش کردن کلمات، ساختار شعری را به هم می‌ریخته و هنگامی که گفته می‌شد. شاعر طور دیگری گفته است، می‌فرمود:
(انی لست بشاعر وما ینبغی لی.)
[۷۶] مجمع البیان، ذیل آیه۶۹ از سوره یس، ج۵، ص۳۸.
[۷۷] فتح الباری، ج۱۰، ص۵۴۱.

بنابراین، درست است که پیامبر هرگز شعری را نسروده و شاعر نبوده، اما این مسئله باعث نمی‌شود که مطلق شعر را مذموم و شاعران را نکوهش کنیم، زیرا شعر و شاعری همانند درس‌خواندگی و خط نوشتن متناسب با شخصیت فوق‌العاده پیامبر (ص) نبوده، نه آن‌که برای دیگران نیز شعر و شاعری ناشایست باشد.


پس از آن‌که ثابت شد تنها کسی که با الهام از قرآن کریم ، مسلمانان بر نفی شعر از او اجماع کرده‌اند، پیامبر اسلام است. باید بگوییم که نسبت به غیر پیامبر، نه دلیل و روایت پذیرفتنی وجود دارد و نه آیه نفی شعر شامل آن می‌گردد.
بنابراین، اصل انشاء و سرودن شعر از سوی معصومان (ع) کاملاً ممکن است. حال با توجه به این‌که هیچ تردیدی در تمثل زدن آنان به شعر دیگران وجود ندارد، آیا خود نیز شعر می‌گفته‌اند یا نه؟

۱۲.۱ - سخن عطار

عطار در این‌باره می‌گوید:
از ابوبکر و عمر هم شعر خاست
اشعر از هر دو علی مرتضاست
نظم حسّانی و اشعار حسن
هست منقول از حسین و از حسن
شافعی را شعر هم بسیار هست
وز امامان دگر اشعار هست
شعر اگر حکمت بود، طاعت بود
قیمتش هر روز و هر ساعت بود.
[۷۸] مصیبت نامه عطار نیشابوری، ص۵۰.

در درستی اسناد تمام شعرهایی که در دیوان منسوب به امام وجود دارد، نمی‌توان حکم قطعی کرد، اما نفی قطعیِ هرگونه انشاء و سرودن شعر از علی (ع) و دیگر ائمه نیز کار دشواری است.

۱۲.۲ - نسبت دادن اشعار به حضرت علی

اگرچه بعضی از علمای بزرگ، برخی اشعار را‌ به‌طور قطع به امام نسبت داده‌اند:
(کیف یمکن دفع شعر امیرالمؤمنین علیه‌السلام وقد شاع فی شهرته علی حدّ یرتفع فیه الخلاف وانتشر حتی صار مذکوراً مسموعاً من العامة فضلاً عن الخاصه فی قوله علیه‌السلام:
محمد النبی أخی وصنوی و حمزة سید الشهداء عمّی)؛
چگونه امکان دارد کسی شعر امیرمؤمنان را انکار کند، در حالی که شهرت فراگیر پیدا کرده است و در آن هیچ اختلافی نیست و عامه و خاصه آن را نقل کرده اند.آن گاه هفت بیت از شعر هم نقل می‌شود.

۱۲.۳ - بی‌دلیل بودن اصل شعر سرودن امامان

بنابراین، نفی اصل شعر سرودن امامان بی دلیل است و صدور شعر از آنان نیاز به اثبات دارد. حال اگر در بسیاری از سروده‌های منسوب به امام علی و فرزندان معصوم او شک کنیم، در تمثل ائمه به اشعار دیگران جای شبهه نیست؛ اشعاری که در میان خطبه های امیرمؤمنان ثبت شده؛ اشعاری که در ضمن خطبه حضرت زهرا (س) در مسجد النبی آمده و بسیاری از شعرهایی که به دیگر امامان نسبت داده شده، خود شاهدی است که امامان در جای خود به اشعار دیگران تمثل می‌جسته‌اند.
بنابراین، هرچند پیامبر شعر نگفته، اما قطعاً در حضور پیامبر، شاعران مرد و گاهی خوانندگان زن ، به طور گروهی، شعر می‌خوانده‌اند، مانند:قصّه دختران بنی النجار. پیامبر نیز گوش می‌داده و گاهی هم تشویق و تأیید می‌کرده است. ائمه نیز شعر می‌سروده‌اند و می‌خوانده‌اند که این همه خود دلیل قاطعی است بر اصل مشروعیت شعر؛ چنان که به تفصیل بیان خواهیم کرد.


هرچند برخی از افراد هرزه سرایی کرده‌اند، ولکن نمی‌توان به دلیل سوءاستفاده برخی از افراد از شعر، این هنر را‌ به‌طور کلی مردود دانست و با آن مخالفت ورزید، زیرا در این صورت می‌بایست با خیلی از فنون، هنرهای رایج مخالفت ورزید بلکه باید برابر منطق عالی قرآن ، میان انواع شعر و سرایندگان آن تفصیل و تمییز داد؛ شعرهای نیکو و آموزنده را از شعرهای زشت و فسادانگیز جدا ساخت. قرآن، شعر شاعران بی‌تعهد، انحرافی و مبتذل را ممنوع می‌داند، اما شعر و شاعران دارای تعهد و رسالت انسانی تربیتی را استثنا می‌کند. وقوع خلاف در یک گروه و یا راه یابی دروغ در یک فن را نمی‌توان ملاک قضاوت در محکومیت کلی آن دانست.


با نزول قرآن و قرائت آیات آن در جامعه ، شعر و شاعری کم رنگ و بازار شاعران کم رونق شد، تا آن‌جا که شاعر زبردست و بلند آوازه عصر عرب جاهلی به نام لبید بن ربیعة ابوعقیل که شعر او را برگزیده و بر دیوار کعبه آویخته بودند، به نقل از رسول خدا راست‌ترین سخنی را که عرف گفته، در شعری چنین آورده است:
(ألا کل شیء ما خلا الله باطل وکل نعیم لا محالة زایل)
او، پس از نزول قرآن به اسلام گروید و به مدینه هجرت کرد و از سرودن شعر منصرف شد و گفت:با وجود آیاتی مانند سوره بقره ، دیگر شعر جایی ندارد.
[۸۳] شرح الحلقات العشر، احمد بن الامین الشنقیطی، ص۵۶، به نقل از الأغانی اصفهانی.
اگر سخن بلیغ، فصیح، دل‌نشین و جذاب این‌ها باشد، دیگر آن هجویّات عرضه شدنی نیست. برای همین، همواره به جای شعر قرآن قرائت می‌کرد.
[۸۴] آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۴۶.



ابن‌خلدون هم پس از اشاره به جایگاه ممتاز شعر و رونق بازار شاعران در میان عرب جاهلی و ذکر نام گروهی از شاعران درجه اوّل آن جامعه و روی کرد عمومی مردم به شعر، به افول و غروب این قطعه مشعشع تاریخ شعر اشاره می‌کند و می‌نویسد:
آن گاه عرب با آغاز اسلام به دلیل اشتغال به امر دین و نبوّت و وحی یک باره از شعر و شاعری روی گردان شد و آن چنان عظمت اسلوب و نظم (آهنگ و جذابیت) قرآن، آنان را دچار سراسیمگی و پریشانی کرد که یک باره در برابر عظمت قرآن لال شدند و زبان‌شان بند آمده و جرئت اقدام به شعر و نثر را از دست دادند تا آن گاه که با حقیقت اسلام و قرآن آشنا شدند و مطمئن شدند که قرآن با اصل شعر مخالفتی ندارد و آن را منع نکرده است و خود پیامبر شعر شاعران را در مناسبت‌های مختلفی می‌شنید و گاهی به آنان پاداش می‌داد که کم کم بار دیگر شاعران جرئت پیدا کردند با احتیاط شعر بسرایند.
[۸۵] مقدمه ابن‌خلدون، ص۵۸۱.

بنابراین، هرگز شعر و شاعری نتوانست جای آیات قرآن را بگیرد و مردم را از گرایش به آیات الهی باز دارد.
هم چنین باید توجه داشت که برخورد حاکمان و دستگاه جور با هنر شعر، همانند دیگر هنرها و توان‌مندی‌ها، طبق منافع و شرایط خاص خودشان بوده است؛ شعرهایی را که به سودشان بود، می‌پذیرفتند و شعرهای رسواگر را دور می‌افکندند. به هر حال، هرچند شاعران توانای عرب مرعوب و مدهوش فصاحت و بلاغت و شگفتی‌های ادبی قرآن شده و نگران مخالفت قرآن با شعر بودند، هیچ گاه قرآن با شعر (بما هو شعر) مخالفت نکرد و تنها شعر منحط و تخدیرکننده را کوبید و شعر با تعهد را از آن استناء کرد.


در چندین جای فقه درباره سرودن و خواندن شعر به اجمال و تفصیل بحث شده است. فقیهان تصریح کرده‌اند که اصل شعر، را کلام مخیّل موزون مقفّی است که بخشی از صناعات خمس منطق به شمار می‌رود و با عاطفه و احساس مخاطب ارتباط مستقیم دارد. با قطع نظر از محتوی و مضمون و عوامل خارجی، هنری مباح و جایز است و هیچ اختلافی در مشروعیت فقهی آن وجود ندارد. علاوه بر آن، صراحت کلام فقها در منحصر کردن شعر مکروه در شش یا هفت
[۸۶] مفتاح الکرامة، ج۲، ص۳۲۷.
[۸۹] کفایة الفقه، ج۲، ص۷۵۱ چاپ سنگی.
مورد، که بیان خواهد شد، دلیل جواز (شعر بماهو شعر) است: (ولیس فی اباحة الشعر خلاف.)
[۹۰] مغنی ابن‌قدامه، ج۱۲، ص۴۴.
[۹۱] السراج الوهاج فی شرح المنهاج، ص۶۰۴.
[۹۲] فتح الباری، ج۱۰، ص۵۳۹.

انسان‌ها نیز همواره در اوقات و حالات خاصی به ویژه در تنهایی به ترنّم و زمزمه کردن اشعار مورد علاقه خود پرداخته و احساس لذّت می‌کنند. برای نمونه:مادران اشعاری را هنگام خواباندن کودکان خود می‌خوانند، یا راننده‌ها هنگام رانندگی، شعرهایی را برای سرگرمی زمزمه می‌کنند که در قدیم ساربانان با آوازخوانی این کار را انجام می‌دادند.

۱۶.۱ - مورد توجه قرارگرفتن شعر در روایات

برای همین، این واقعیت‌های خارجی و اجتماعی در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است که در ذیل به نمونه‌ای از آن‌ها اشاره می‌شود:
نوفلی از سکونی و او از امام صادق (ع) روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود:
(زاد المسافر الحُداء والشعر ماکان لیس فیه خناء)؛
[۹۳] شرح من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۲۸.
[۹۵] وسائل الشیعه، ج۸، باب ۳۷، ح۱.
توشه مسافران، آواز و شعرخوانی است، مادامی که باطلی در آن نباشد.
سند این روایت مورد اعتماد است و امّا از نظر متنی، واژه (خناء) در برخی نسخه‌ها (حناء)، (جفاء) (هتک حرمت مردم) یا (حنان) (وجد و طرب) آمده است و اگرچه احتمال دارد که (غناء) نیز باشد، چنان که از عبارت‌های جواهر الکلام و کفایة الأحکام نیز استفاده می‌شود. بنابراین، هرکدام از این واژه‌ها که باشد، قید شعر محسوب می‌شود و معنایش این است:شعر در صورتی که باطل و مبتذل نباشد، همانند توشه و مرکب، مسافر را در پیمودن راه کمک می‌کند و هیچ اشکالی ندارد.
بنابراین، نباید تصور کرد که این روایت دلیل ممنوعیت اصل شعر است و (حُداء) آوازخوانی در حال سفر از آن استثنا شده بلکه بی اشکال بودن شعرخوانی را بیان می‌کند و لذا صاحب وسائل به استناد به این روایت، شعر را مستحب و از آداب سفر برشمرده است.
[۹۷] وسائل، ج۸، باب ۳۷، ح۱.

گروهی از فقها ، مانند محقق، شهید و محقق سبزواری جواز (حُداء) را از حکم حرمت غناء و شعر باطل، مستثنی دانسته‌اند.
اما فقهایی مانند صاحب جواهر و شیخ انصاری استثنای آن را مورد اشکال قرار داده و با توجه به این‌که از نظر آن‌ها دلیل اباحه و استثنای آن تنها یک روایت مرسل نبوی از طریق اهل سنت است، آن را ضعیف و توجه ناکردنی دانسته‌اند. از آنچه بیان کردیم، روشن می‌شود که روایت سکونی از طریق شیعه بر جواز حداء و شعر در حال سفر دلالت می‌کند و از نظر سند، بی‌اشکال است. بنابراین، اباحه آن تقویت می‌شود و اشکال شیخ و صاحب جواهر بر آن وارد نیست. افزون بر این‌که صاحب جواهر در کتاب شهادات به نظر مشهور متمایل شده است.
[۱۰۰] مکاسب محرمه شیخ انصاری، ج۱۴، ص۳۱۳.

برخی از فقها نیز شعرخوانی را برای به حرکت در آوردن کاروان‌های حج و یا تشویق به جنگ و جهاد و آوازخوانی مادران هنگام خواباندن کودک، به حُداء ملحق کرده‌اند و آن را جایز دانسته‌اند.
[۱۰۱] فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۳۸.



پس از آن‌که ثابت شد هیچ اختلافی در اصل اباحه و جواز شعر بدون توجه به محتوی و شرایط دیگر، میان فقهای اسلامی وجود ندارد، به بررسی انواع شعر از دیدگاه فقهی با توجه به مضمون و محتوای آن می‌پردازیم:
فقها شعر را از حیث محتوی، پیامد، کاربرد و مانند آن به دو نوع تقسیم کرده‌اند:
۱. شعر حق (مشروع)؛
۲. شعر باطل (نامشروع)
نخست، تعریف و حکم نوع دوم را مطرح می‌کنیم و سپس به بحث و بررسی قسم اوّل می‌پردازیم:

۱۷.۱ - شعر باطل یا ابتذال هنری

ذوق و استعداد سرودن شعر ، از موهبت‌های الهی به انسان است. برخی افراد دارای فطرتی سرشار از این موهبت‌اند و با سرودن شعر آن را نمود و بروز می‌دهند. وانگهی عده‌ای از شاعران از این نعمت الهی سوءاستفاده کرده‌اند و با گرایش‌های گوناگون به سرودن شعرهای مبتذل و گمراه کننده روی آورده‌اند. بنابراین، هرگاه شاعری در شعر خود از واژه‌های رکیک و زننده استفاده کند، یا شعری با محتوای باطل و شهوت‌انگیز بسراید، از دیدگاه اسلام ، مذموم و نکوهیده است و آن شعر نامشروع و باطل به شمار می‌رود و درآمد حاصل از آن نیز حرام و عدالت شاعر نیز ساقط می‌شود.
مع الأسف، کم نیستند افرادی که با سرودن شعرهای مبتذل، علاوه بر انحطاط خود، دیگران را نیز به ابتذال می‌کشانند و جامعه را دچار بحران معنوی و انسانی می‌سازند. گاهی نیز با حمایت از ظالمان و مشرکان و کوبیدن موحدان و اولیای الهی، به فتنه انگیزی و ناامنی جامعه دامن می‌زنند. به هر حال، اسلام با هر شعری که دارای پیامدهای منفی و ضد انسانی و اخلاقی باشد، مخالف است و آن را حرام می‌داند. در این باره نیز هیچ اختلافی میان فقهای اسلامی وجود ندارد. در این جا مناسب است، به چند نمونه از شعرهای ناروا اشاره کنیم:

۱۷.۱.۱ - هجوی

شعری که مشتمل بر بدگویی، بیان عیب و نقص دیگران بوده و پیامد آن لکّه‌دار کردن حیثیت افراد و بی حرمتی آنان است که قطعاً از گناهان کبیره به شمار می‌رود.
[۱۰۲] مکاسب محرمه شیخ انصاری، ج۲، ص۱۱۷.


۱۷.۱.۲ - تشبیبی

شعری که حاوی سخنان شهوت‌انگیز و مفسده‌زا بوده و موجب اغوای جوانان و ایجاد عشق های مجازی و خیالی می‌گردد که به بی‌بند و بار کردن و به فحشا کشاندن انسان‌ها می‌انجامد و از نظر اسلام محکوم و مذموم است.

۱۷.۱.۳ - مدح و ذم بی مورد

گاهی شاعر برای مدح و ثنای نااهلان و ستمگران یا نکوهیدن صالحان شعری را می‌سراید که چنین شعری باطل و درآمد آن حرام است.

۱۷.۲ - شعر غیر باطل (مشروع)

فقها، درباره شعر مشروع یا غیر باطل آرای مختلفی دارند:
۱. کراهت مطلق؛
۲. استحباب و گاه وجوب ؛
۳. تفصیل بین مواردی که در روایات تصریح به کراهت شده با غیر آن

۱۷.۲.۱ - نظر شیخ طوسی

شیخ طوسی به رغم آن‌که در اصل مشروعیت با مشهور همراه است، در مکروه بودن شعر‌ به‌طور کل نظری ویژه خود دارد. ایشان، شعر را‌ به‌طور مطلق مکروه برشمرده و فرموده:از عموم روایات و آیه (الشعراء یتّبعهم الغاوون) استفاده می‌شود که شعر حق‌ به‌طور مطلق، مکروه است. در کتاب الخلاف نیز به این مسئله اشاره کرده و می‌گوید: (نحن نحمله علی عمومه و لانخصّه إلاّ بالدلیل.)
در بحث شهادات مبسوط هم گفته است:
(الشعر ما لم یکن فیه هجو و لا فحش ولا تشبیب بامرئة لا یعرفها ولاکذب، مباح علی کراهیة فیه عندنا)؛ تا زمانی که شعری مشتمل بر فحش و هجو و تشبیب و دروغ نباشد، جایز است، اما از نظر ما کراهت دارد.

۱۷.۲.۲ - نقد نظریه شیخ طوسی

دلایلی که شیخ طوسی برای اثبات کراهت مطلق شعر حق بیان کرده، ناتمام و اعتمادناپذیر است، چون نخست آن که:آیه مذکور، شعر را به دو قسم خوب و بد تقسیم کرده و شعر گمراه کننده را مورد نکوهش قرار داده است. لذا هیچ دلالتی بر کراهت مطلق شعر خوب ندارد؛ دوم آن که:عموم روایاتی که بر منقصت شعر و کراهت آن دلالت می‌کنند، درباره زیاده روی و افراط در شعر و شاعری است که باعث روی گردانی یا کم توجهی به قرآن می‌شود، نه این‌که هرگونه شعری را مکروه و مذموم برشمرند.
ادله تأییدکننده قول شیخ طوسی نیز ارزش ندارد و نمی‌توان بدان‌ها تمسک کرد، زیرا مقصود صاحب کتاب نقض، جوابی بر تهمت زده شده به شیعه است و شعر را‌ به‌طور کلی مذموم نمی‌سازد. وجوه اهل سنت هم غیر معتبر است. مراد پدر بزرگوار محقق حلی از نهی فرزندش از سرودن شعر نیز چیزی جز توجه دادن بیش‌تر فرزندش به فقه و پرهیز از مسائل جانبی و سرگرم کننده نبوده است. به هر حال، از سخنان آن فقیه سترگ، کراهیت کلی شعر استفاده نمی‌شود.


برخی از اهل سنت نیز شعر را‌ به‌طور مطلق ، مکروه دانسته‌اند و به وجوهی تمسک کرده‌اند:
۱. ابن‌مسعود می‌گوید:(الشعر مزامیر الشیطان.)
۲. سخن مسروق که پس از تمثل به یک بیت ، سکوت کرد و ادامه نداد، وقتی به او گفتند چرا ساکت شدی؟ جواب داد:(اخاف أن أجدَ فی صحیفتی شعراً)؛می ترسم در نامه عملم شعری نوشته شود.
۳. روایت ابی‌امامه که شعر را قرآن شیطان معرفی کرده است.
[۱۰۶] فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۴۰.

۴. بزرگان گفته‌اند:(الشعر أعلی درجة الوضیع وأدنی درجه الرفیع)؛شعرسرایی و شعرخوانی بالاترین درجه فرومایگان و پایین‌ترین درجه بلند پایگان است.
۵. از شافعی نقل شده:(ولولا الشعرُ بالعلماء یَزریلکنتُ الیومَ اشعرَ من لبید)؛اگر علماء شعر گفتن را عیب برنمی شمردند و استهزاء نمی‌کردند
تحقیقاً من امروز از لبید شاعر معروف عصر جاهلی شاعرتر بودم.
[۱۰۷] تعلیقات نقض، ج۲، ص۹۸۸، اثر زنده یاد محدث ارموی تعلیقه شماره ۱۰۱.
علاوه بر آن، منقصت و نکوهش شعر از نظر برخی افراد، چنان مسلم و قطعی فرض شده است که برای کوبیدن مخالفان خود از آن استفاده کرده‌اند و آن‌ها را متهم به شعر محوری نموده‌اند. برای نمونه:فردی ناصبی مذهب در توهین و تهمت به مذهب تشیع می‌نویسد:(در میان فرقه های اسلامی، مذهبی واهی تر و مقالتی رکیک تر از مذهب رافضی نیست که بنای مذهب‌شان بر شعرک‌ها و مغازی‌ها باشد.)
[۱۰۸] بعض فضائح الروافض، مجهول المؤلف، سال ۵۰۶ قمری.
برخی از متکلمان بزرگ شیعه نیز این نسبت را توهینی آشکار دانسته و در جواب آن چنین گفته‌اند: امام صادق (ع) فرموده:هنگام روزه‌داری شعر نخوانید، چون موجب نقصان روزه می‌گردد؛ اگرچه شعر حقّی باشد. پس معلوم می‌شود که بنای مذهب شیعه بر شعر نیست. پس شعر از دیدگاه شیعه مکروه است.
[۱۰۹] کتاب نقض، ص۵۷۷، با تحقیق محدث ارموی.
[۱۱۰] تعلیقات نقض، ج۲، ص۹۸۸، تعلیقه۱۰۱.



داستان محقق حلی ، که شرایع الاسلام وی فرقان فقه جعفری شناخته می‌شود، مؤید قول کراهت مطلق شعر است. ایشان می‌گوید:در دوران جوانی گاهی شعر می‌سرودم و چند بیت از آن را برای پدرم می‌فرستادم. پدرم پس از ملاحظه آن‌ها در جواب من نوشت:
پسرم! اگر در شعرسرایی نیکو پیشرفت کرده‌ای، در تربیت نفست زیان نموده‌ای. آیا نمی‌دانی که شعر کار کسانی است که پوشش عفت را کنده و به حرفه‌ای بودن ملبس شده‌اند. شاعر ملعون است، اگرچه درست گفته باشد و مورد سرزنش است، اگرچه سخن شگفت‌انگیز گفته باشد. گمان می‌کنم که شیطان تو را به شعر گفتن فریب داده است.
[۱۱۱] خاتمه مستدرک الوسائل، حاجی نوری، ج۳، ص۴۷۲.
[۱۱۲] اعیان الشیعه، ج۵، ص۲۸۲.
[۱۱۳] سفینة البحار، ج۴، ص۴۵۲، ماده شعر.
[۱۱۴] مقدمه کتاب النهایة ونکتها، ج۱، ص۱۴۰.
لذا محقق حلی پس از دریافت این تذکرنامه، شعر و شاعری را برای همیشه کنار گذاشت.


هرگاه پیامد و محتوای شعری، مبتنی بر حکمت ، موعظه، ارشاد ، رشد اخلاق، مدح اولیای دین و‌ به‌طور کلی در خدمت ادب و فرهنگ دینی و اجتماعی باشد، مورد تأیید و تحسین اسلام قرار خواهد گرفت و از دیدگاه فقها شعر مشروع و حق نامیده می‌شود که موجب ثواب اخروی شاعر می‌گردد.
بنابراین، چنین شاعران هنرمندی که موجب پیشرفت اسلام و رشد انسانیت و معنویت می‌شوند، همواره مورد تکریم و تأیید اسلام و پیشوایان دین قرار گرفته و می‌گیرند، زیرا با استفاده بهینه از هنر خدادادی خویش موجب اعتلای هنر کهن و زیبای شعر می‌گردند.
پیامبر اکرم و امامان معصوم (ع)، این گونه شعر و شاعران را مورد تشویق و حمایت قرار می‌دادند و بعضی از شعرها را به دلیل فضیلت و ثواب اخروی، با عبادتی مثل جهاد برابر و گاهی برتر از آن می‌دانستند؛ حمایت امامان (ع) از شعرهای کمیت و دعبل، نمونه‌ای از این موارد است.
به هر حال، سرودن و خواندن این نوع شعرها، اجر و ثواب دارد. البته در برخی روایات، انشاء یا انشاد این شعرها در چند موضع و موقع، مکروه شمرده شده که این روایات با روایات دیگری که این نوع شعر را مطلقاً مکروه برنشمرده، تعارض می‌کند. بنابراین، در ذیل به چند نمونه از این دو دسته روایات اشاره می‌شود و جمع کردن میان آن‌ها را بررسی می‌کنیم:

۲۰.۱ - روایات دلالت کننده بر کراهت داشتن شعر حق



۲۰.۱.۱ - روایت صاحبان کتب اربعه

صاحبان کتب اربعه ، در روایتی با سند صحیح از حماد بن عثمان چنین نقل کرده‌اند: قال سمعت أباعبدالله علیه‌السلام یقول:یُکره روایة الشعر للصائم وللمحرم وفی الحرم و فی یوم الجمعه وأن یروی باللیل. قال:قلت:وإن کان شعر حقٍ؟ قال:وان کان شعرَ حقٍّ؛
حماد گفت:از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود:خواندن شعر برای روزه‌دار، مُحرم، در حرم، روز و شب جمعه، کراهت دارد. گفتم:اگرچه شعر حق باشد؟ فرمود:آری اگرچه شعر حق باشد.

۲۰.۱.۲ - روایت حماد بن عثمان

حماد بن عثمان روایت شده است که امام صادق (ع) فرمود: لایُنشَدُ الشعرُ باللیل ولایُنشدُ فی شهر رمضان بلیلٍ ولانهارٍ، فقال له اسماعیل:یا ابتاه. فانه فینا قال:وان کان فینا؛
شب شعر خوانده نشود، و نیز در ماه رمضان ، چه شب و چه روز نخوانند! اسماعیل فرزند امام گفت:پدرم! شعری که خوانده می‌شود درباره فضایل، مناقب و مصایب ما اهل بیت است؟ فرمود:اگرچه درباره ما باشد.

۲۰.۱.۳ - حدیث عبدالرحمن بن حجاج

در حدیث صحیح از عبدالرحمن بن حجاج از جعفر بن ابراهیم و او از حضرت سجاد نقل کرده که فرمود: قال رسول الله (ص):من سمعتموه یُنشِدُ الشعرَ فی المسجد (المساجد) فقولوا:فضّ الله فاک. انما نُصبت المساجد للقرآن؛
هرگاه شنیدید که شخصی در مسجدها شعر می‌خواند، به او بگویید:خداوند دهان و دندان‌هایت را بشکند؛ مسجد جای قرآن است.

۲۰.۱.۴ - حدیث معروف مناهی

در حدیث معروف مناهی آمده: نهی رسول الله (ص) أن یُنشَدَ الشعرُ فی المسجد؛
رسول الله از خواندن شعر در مسجد نهی فرمود.

۲۰.۱.۵ - روایت زراره

زراره از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: مَن انشَدَ بیتَ شعرٍ یوم الجمعة فهو حظّه من ذلک الیوم؛ هرکس تک بیت شعر روز جمعه بخواند، همان خواهد بود بهره او از این روز.

۲۰.۱.۶ - روایت اسماعیل بن ابی‌زیاد

اسماعیل بن ابی زیاد از امام صادق نقل می‌کند: قال رسول الله (ص):من تمثل ببیتِ شعرٍ من الخنا لم تقبل منه صلاة فی ذلک الیوم ومن تمثل باللیل لم تُقبل منه صلاة تلک اللیلة.
بنابراین، مدلول و معنای این گونه روایات آن است که سرودن و خواندن شعر در مسجد ، در شب، روز جمعه ، در حال احرام و در حال روزه ، کراهت دارد هرچند شعر حق و مشتمل بر موعظه، حکمت و فضایل و مدح اهل بیت (ع) باشد. روایت نبوی هم که فرمود:اگر درون کسی پر از چرک باشد، بهتر است که پر از شعر باشد، چنان که بسیاری تصریح کرده‌اند، دلالت دارد که زیاده روی و افراط در شعرسرایی و شعرخوانی به گونه‌ای که قلب و مغز انسان را پر کند و روی کرد به شعر بیش‌تر از روی کرد به قرآن و معارف و فقه باشد، کراهت دارد.
[۱۲۳] فتح الباری، ج۱۰، ص۵۴۸.
[۱۲۴] مغنی ابن‌قدامه، ج۱۲، ص۴۸.


۲۰.۲ - روایات دال بر عدم کراهت شعر حق

روایاتی که بر کراهت نداشتن شعر حق دلالت می‌کند؛

۲۰.۲.۱ - حدیث صحیح علی بن یقطین

قال:سئلت اباالحسن (ع) عن الکلام فی الطواف وانشاد الشعر والضحک فی الفریضة أو غیر الفریضة أیستقیم ذلک؟
قال لابأس به والشعر ما کان لا بأس به منه؛
از امام کاظم (ع) پرسیدم:سخن گفتن، شعر خواندن و خندیدن در حال طوافِ واجب یا مستجب ، جایز است؟
فرمود:اشکالی ندارد. و شعری که فی حدّ نفسه جایز باشد، مانند شعر حق که در غیر حال طواف جایز است، در حال طواف نیز اشکال ندارد.
در کتاب استبصار، کلمه (مثله) به جای (منه) ضبط شده و مقصود آن است که اصل شعر اشکال ندارد، مانند هر کلام دیگری که در حال طواف بی اشکال است که به طریق اولی در مساجد دیگر هم اشکالی ندارد. بنابراین، شعری که فی حدّ نفسه اشکال دارد، مانند شعر باطل و نامشروع، در حال طواف نیز اشکال دارد.

۲۰.۲.۲ - حدیث خلف بن حمّاد

قال:قلت للرضا (ع):إن أصحابنا یروون عن آبائک أن الشعر لیلة الجمعة و یوم الجمعه و فی شهر رمضان و فی اللیل مکروه. وقد هممتُ اَن أرثی اباالحسن (ع) وهذا شهر رمضان؟
فقال:إرثِ اباالحسن (ع) فی لیالی الجُمع و فی شهر رمضان و فی اللیل وفی سایر الأیّام. فانّ الله عزوجل یکافیک علی ذلک؛
[۱۲۸] وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۲۱، ابواب آداب الصائم.

به امام رضا (ع) عرض کردم:دوستان ما از پدران شما نقل می‌کنند که در شب و روز جمعه و در ماه رمضان و در هر شبی، شعر گفتن کراهت دارد و من بنا دارم که در رثای امام کاظم شعر بخوانم و این زمان ماه رمضان است؟
فرمود:در مرثیه امام کاظم شعر بخوان، چه در شب جمعه، چه در ماه رمضان و چه هر زمان و مکان دیگر که خداوند تو را بر این کار پاداش خواهد داد.

۲۰.۲.۳ - روایت علی بن جعفر از حضرت کاظم (ع)

سئلته عن الشعر أیصلح أن یُنشَد فی المسجد؟ فقال لا بأس؛
[۱۲۹] وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۴، باب۱۰۴ و۱۰۵.

از امام پرسیدم:آیا شایسته است که شعر در مسجد خوانده شود؟ فرمود:اشکالی ندارد.
علاوه بر این، روایات متعددی با سندهای صحیح وجود دارند که امامان دین (ع) شاعران را تشویق به سرودن شعر در مدح و فضیلت اهل بیت می‌کردند و ثواب سرودن بیت شعر را برابر با یک خانه در بهشت می‌دانستند. هم چنین فرموده اند:سرودن شعر در هر زمان و مکانی در مدح و رثای اهل بیت، مستحب و دارای ثواب است.
سیره و برخورد شخص رسول خدا با شاعران بر روا بودن شعرسرایی و شعرخوانی را در مسجدالحرام بیان می‌کند.
شیخ صدوق چنین نقل می‌کند:روز فتح مکه ، رسول خدا کنار کعبه ایستاده بود که گروهی از قبیله بکر بن وائل با او دیدار کردند. رسول خدا از آنان جویای حال قس بن ساعده شد. گفتند:یا رسول الله! وی از دنیا رفته است. رسول خدا بر او ترحم کرد و گفت:او روز قیامت به تنهایی محشور می‌شود.
آن گاه فرمود:آیا در میان شما کسی هست که چیزی از شعرهای قس را بداند و حفظ باشد؟
فردی برخاست و ابیاتی از او را خواند: فی الاولین الذاهبین من القرون لنا بصائر.
و تا به آخر ابیات خواند و پیامبر گوش می‌داد.
هم چنین پیامبر در مسجد به حسّان، شاعر ویژه‌اش می‌فرمود:با شعرهایت دشمنانم را هجو کن.
به هر حال، تردیدی نیست که در مسجد در حضور پیامبر شعر خوانده می‌شد و آن حضرت مخالفت نمی‌کرد. حضرت علی (ع) نیز در خطبه‌هایش تمثّل به شعر می‌کرد، در حالی که بعضی از این خطبه‌ها در مسجد برگزار می‌شد.
بنابراین، میان این دو دسته روایات نسبت به کراهت و عدم کراهت در موارد مذکور نوعی تنافی و ناسازگاری است، اگرچه فقها بحث در مسئله کراهت و مستحب را مورد قاعده تسامح می‌دانند و مسئله مهمی نمی‌بینند.
[۱۳۲] الذکری، ج۳، ص۱۲۴.

وانگهی، رفع این ناسازگاری و علاج تعارض به هدف فهم مراد و مقصود جدّی و اصلی اولیای دین در مورد هنر کلامی شعر، نیازمند بررسی دقیق و فنی روایات است.

۲۰.۳ - رفع تعارض روایات مذکور و بررسی آن

چندین راه حل، برای علاج اختلاف میان روایات یاد شده، مطرح شده است که در ذیل به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

۲۰.۳.۱ - راه‌ حل اول

منع در روایت حماد و مانند آن‌که به کراهت معنی شد، نوعی تقیه محسوب می‌شود. لذا جواز در روایت ابن‌یقطین و مانند آن مقصود جدّی و اصلی ائمه به شمار می‌آید.
البته با توجه به این‌که مذاهب فقهی اهل سنت شعر را در موارد یاد شده، مکروه می‌دانند، حمل بر تقیه بی مورد است.
[۱۳۴] مغنی ابن قدامه، ص۱۲.


۲۰.۳.۲ - راه حل دوم

روایات دلالت کننده بر کراهت را بر سرودن اشعار باطل و بیهوده و روایات دلالت کننده بر جواز و استحباب را بر اشعار حق و مشتمل بر موعظه و مدح اهل بیت (ع) می شود حمل کرد.
این توجیه نیز اشکال دارد، زیرا شعر بد و باطل همواره ممنوع و نامشروع و از محل بحث خارج است، زیرا کلام درباره شعر حق می‌نماید که در غیر این موارد قطعا مباح و بی اشکال است.

۲۰.۳.۳ - سوم

کراهت، مربوط به انشاد و خواندن شعر و جواز بدون کراهت مربوط به انشاء و سرودن شعر است.
این احتمال هم ضعیف و خلاف مدلول روایات می‌نماید، زیرا موضوع هر دو دسته از اخبار انشاد و خواندن است:(لایُنشد) و (لابأس به)، نه آن‌که انشاء و سرودن شعر، موضوع روایات جواز و انشاد و خواندن شعر موضوع روایات منع باشد.

۲۰.۳.۴ - چهارم

کراهت، درباره اَشعار دنیوی و بیهوده است، اما اشعاری که مشتمل بر ارشاد، حکمت ، مدح اهل بیت یا هجو دشمنان دین باشد، عبادت است و در هر زمان و مکانی پسندیده و ثواب دارد.
[۱۳۷] الذکری، ج۳، ص۱۲۴.
[۱۳۹] بحارالانوار، ج۸۳، ص۳۸۳.
[۱۴۱] مصباح الفقیه بحث صلاة الجماعة، ص۷۰۸.

این نظریه هم که مورد تأیید بسیاری از فقهای شیعه است، دو اشکال مهم دارد:
الف:خروج از محل بحث است، زیرا همان طور که گفته شد، شعر باطل و ناروا همواره مذموم و ممنوع می‌نماید. لذا کلام در شعر پسندیده و حق است؛
ب. همان طور که خواهیم گفت، شاید استحباب و ثواب داشتن، به دلیل‌های خارجی باشد که با کراهت اصلی منافاتی ندارد.

۲۰.۳.۵ - راه حل پنجم

شعر در اصطلاح منطق که از صناعات خمس به شمار می‌آید و بر کلام خیال بافانه اطلاق می‌شود، خواه منظوم و موزون و مقفّی باشد (که‌ به‌طور غالب این گونه است) و یا منثور، در موارد یاد شده، کراهت دارد؛ اگرچه با مضمون و محتوای حق و مشتمل بر موعظه و حکمت و مدح اولیاء الهی باشد، حق بودن محتوی و مشتمل بودن بر ثنا و رثای اهل بیت، در صورتی که کلام تخیّلی باشد، آن را از ماهیت شعری به اصطلاح منطق خارج نمی‌کند.
صحیحه ابن‌یقطین که فرمود:(وان کان شعر حقٍ) یا (وان کان فینا) بر همین حقیقت نظر دارد.
باید توجه داشت که برای شعر، حقیقت شرعیه به اثبات نرسیده است تا بتوان اطلاق شعر را در روایات همان کلام تخیلی دانست بلکه شواهد فراوانی دلالت می‌کند که شعر در حوزه و محیط اسلامی به معنای کلام موزون و منظوم بوده که در برابر نثر و کلام بدون وزن و نظم به کار می‌رود؛ چنان که مقصود مخالفان پیامبر نیز در اسناد شعر و شاعری به وی و به قرآن همان کلمات موزون مسجع و جذّاب است، نه خیال‌پردازی‌های شاعرانه.
بنابراین، بیان واقعیات با کلام موزون و منظوم که در آن ذوق شاعرانه و خیال‌پردازانه به کار نرفته باشد، مانند:ترجمه منظوم قرآن و نهج البلاغه ، در هیچ جا کراهت نخواهد داشت، چون از شعر مورد بحث خروج موضوعی و تخصصی دارد.
[۱۴۲] الوافی، ج۱۱، ص۲۲۰.

نتیجه آن که: روایات کراهت نظر به شعر به معنای کلام خیال بافانه دارد، هرچند مضمون و محتوی حکمت و موعظه و مدح اهل بیت باشد، و روایات نفی کراهت، نظر به شعر به معنای کلام موزون و منظوم دارد. اما این تلاش عالمانه نیز با همه دقتی که دارد، از جهتی مورد اشکال است، چون که آنچه مشرکان به قرآن و پیامبر نسبت می‌دادند و خداوند آن را از قرآن و پیامبر نفی می‌کرد، شعر و شاعری به معنای کلام موزون و منظوم نیست؛ خود آن‌ها اهل فن بودند و می‌دانستند قرآن به این معنی شعر نیست بلکه مقصود آن‌ها همان خیال بافی‌ها بوده، زیرا آنان مطالب قرآن و پیامبر (زنده شدن پس از مرگ و حیات دوباره استخوان‌های پوسیده) را خیال بافی می‌دانستند و استبعاد می‌کردند و لذا افزون بر شاعریت، او را مجنون و ساحر نیز می‌خواندند.
اما با قطع نظر از اشکالی که شد، این سخن می‌تواند شاهد جمعی برای رفع اختلاف از روایات باشد و لذا فاضل نراقی آن را پذیرفته است.
[۱۴۴] مستند الشیعة، ج۱۰، ص۳۱۵.


۲۰.۳.۶ - بهترین راه حل

بهترین راه حلی که برای جمع بین این روایات به نظر می‌رسد، این است که:
اخبار کراهت را خاص و اخبار نفی بأس را عام بگیریم. در نتیجه، (لابأس) یعنی حرام نیست که در این صورت اصل مشروعیت اثبات می‌شود. و (لاینشَد) یعنی کراهت دارد.
و روشن شد که اصل مشروعیت با کراهت قابل فرض است و مشروعیت شعر حق ، مستلزم نفی کراهت نیست.
ممکن است برخی کارهای مباح ، مستحب یا واجب در بعضی موارد مکروه باشد؛ برای نمونه:تعلیم علوم و خیاطی یا داوری و قضاوت که جزو کارهای مباح، مستحب و واجب به شمار می‌آیند، در مسجد کراهت دارند: وینبغی ان تُجنَّب المساجدُ انشادَ الشعر فیها وجلوسَ المعلم للتأدیب فیها وجلوس الخیاط فیها للخیاطة.
[۱۴۵] من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۷، انتشارات جامعه مدرسین قم.

شایسته است در مساجد شعرخوانی، تعلیم و تربیت کودکان و خیاطی انجام نگیرد.
از آن‌جا که حکمت وجودی مسجد عبادت کردن است، انجام اعمالی مانند تعلیم، قضاوت و غیره در آن کراهت دارد؛ اگرچه این اعمال به خودی خود ثواب دارند.
(انما نُصبت المساجد للقرآن)؛
[۱۴۶] وسائل الشیعة، ج۳، ص۴۹۳.

مسجدها برای قرائت و تلاوت قرآن بنا نهاده شده‌اند.
اما روایاتی که بر نفی کراهت شعرخوانی و یا حتی استحباب آن در مسجد و در حضور پیامبر و امام دلالت می‌کنند، ممکن است، با نظر به شرایط و عوامل خاص بوده باشد. در هر حال، یکی از راه حل‌های جالب توجه، برای علاج تنافی و تعارض روایات، ملاحظه کردن شرایط و عوامل خاص زمانی و مکانی است.


بنابراین، نتیجه می‌گیریم:حکم اوّلی شعرسرایی و شعرخوانی از آن جهت که کلام تخیلی است، کراهت در مسجد ، حال احرام ، روزه ، شب و روز جمعه و در صورت سرگرمی و حرفه شدن است، و اگرچه مشتمل بر حکمت ، موعظه و مدح و ثنای اهل بیت باشد و اگر شرایطی، چون دفاع از اهل بیت و مقابله با هجویات دشمنان ایجاب کند، کراهتش زایل و چه بسا مستحب و یا لازم شود.

۲۱.۱ - کلام شهید ثانی

در پایان، کلام شهید ثانی را که تأیید مطلب است، نقل می‌کنیم: وفی ذلک کلّه نظر. فإنّ وقوعه لاینافی الکراهة والخبر عام وحکمه علیه‌السلام علی من فی عصره حکمه علی غیرهم وکون کل عبادة لاتکره فی المسجد فی حیّز المنع فإنّ انفاذ الاحکام واقامة الحدود من افضل العبادات وتعریف الضالة إمّا واجب أو مندوب. وکثیر من المکروهات فی المسجد یمکن کونها عبادة واجبة او مندوبة علی بعض الوجوه مع الاجماع علی کراهتها.
[۱۴۸] روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ جدید، ج۲، ص۶۳۰.


۲۱.۲ - سخن محقق کرکی

محقق کرکی نیز می‌نویسد: قلت:لو قیل بجواز انشاد ما کان من الشعر موعظة او مدحاً للنبی والائمة علیهم‌السلام و مراثی الحسین (ع) أو نحو ذلک لم یبعد لأنّ ذلک کلّه عبادة فلا ینافی الغرض المقصود من المساجد ومازال السلف یفعلون مثل ذلک ولاینکرونه. إلاّ أنّی لاأُعلم بذلک تصریحاً والاقدام علی مخالفة الاصحاب مشکل.
اگر کسی معتقد شود که شعر مشتمل بر موعظه یا مدح پیامبر، ائمه یا رثای امام حسین (ع) و مانند آن جایز است، حرف دور از واقع نزده است.
چون این گونه شعرها عبادت به شمار می‌آیند که با هدف و غرض بنای مساجد سازگار است و پیشینیان نیز بدون هیچ گونه انکاری چنین شعرهایی را در مساجد می‌خوانده اند، ولی من با صراحت این مطلب را اعلام نمی‌کنم، چون اقدام برخلاف اصحاب کار دشواری است.
شعر به معنای کلام خیال‌بافانه، هرچند دارای محتوای حق باشد، مادامی که ضرورت و مرجحی پیدا نشده، شایسته است که با شرافت و فضیلت زمان و مکان و حال معنوی افراد تزاحم پیدا نکند.

۲۱.۳ - کلام شهید مطهری

شهید مطهری می‌گوید: وقتی در یک مهمانی شبانه با حضور دوستان اهل ذوق و ادب و شعر که در خدمت مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی آن عالم ربانی شرکت داشتم، بحث مشاعره شد. هرکس شعری ارائه می‌داد. ایشان نیز شعرهایی را خواند که البته عالمانه و به دور از هر مطلب لغوی بود. می گوید:
خدا می‌داند وقتی آمدیم بیرون این آدم به شدت داشت می‌لرزید گفت:من این قدر تصمیم می‌گیرم که شب شعر نخوانم، آخرش جلوی خودم را نمی‌توانم بگیرم. مرتب استغفار می‌کرد.
شهید مطهری اضافه می‌کند:
این جور اشخاص چون محبوب خدا هستند از ناحیه خدا یک نوع مجازات‌هایی دارند.
هر شب این مرد اقلاً از دو ساعت به طلوع صبح بیدار بود…. آن شب این مرد وقتی بیدار شد که اذان صبح بود. خدا مجازاتش کرد تا بیدار شد ما را بیدار کرد گفت: فلانی اثر شعر دیشب بود.
[۱۵۰] آزادی معنوی، ص۵۳.

انعطاف‌پذیری احکام اسلامی ، بدون عدول از مواضع و رفع ید از اصول و بدون تعصب و تصلب بر سر قالب‌ها از ویژگی های دستورات اسلامی است.
آری، اگر شرایطی فراهم آید که گفتن شعر حق در شب یا در مسجد لازم باشد، دیگر مرجوحیت و منقصت آن جبران می‌شود. لذا به نظر می‌رسد که روایت خلف بن حماد بر همین مطلب دلالت دارد که امام اصل روایت کراهت را نادرست نخواند، بلکه فرمود:بر ابوالحسن امام کاظم در شب جمعه و ماه رمضان و هر وقت که خواستی مرثیه سرایی‌کن (نگران کراهت شعر مباش) خداوند برای این عمل به تو پاداش می‌دهد.


۱. بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۱۹.    
۲. بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۹۰.    
۳. کتاب شفا، منطق، ج۴، مقاله نهم.
۴. فهرست ابن‌ندیم، ص.۲۲۴
۵. فهرست ابن‌ندیم، ص۲۴۴.
۶. تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ص۱۸۴.
۷. الشیعه وفنون الاسلام، ص۱۰۷.
۸. الذریعه، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۴، ص۱۹۲.
۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲.    
۱۰. وسائل الشیعه، ج۵، ص۸۳.    
۱۱. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱۰، ص۵۴۸.
۱۲. شرح من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۳.
۱۳. شرح من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸.
۱۴. حماسه حسینی، ج۱، ص۲۲۵.    
۱۵. مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۹۴.    
۱۶. العین، ج۱، ص۲۵۱.    
۱۷. مجمع البیان ذیل آیه‌های ۹ و۱۵۲ سوره بقره.
۱۸. شرح المعلقات السبع الزوزنی، ص۱۰۷.
۱۹. حاشیة شرح شمسیه.
۲۰. فصل اوّل از مقاله نهم منطق شفا، ج۴، ص۲۲_۲۳.
۲۱. فصل اوّل از مقاله نهم منطق شفا، ج۴، ص۲۲_۲۳.
۲۲. فصل اوّل از مقاله نهم منطق شفا، ج۴، ص۲۲_۲۳.
۲۳. اساس الاقتباس خواجه طوسی، ج۱، ص۵۰۳_۵۰۶.
۲۴. شرح مطالع، ص۳۳۵.
۲۵. چهار مقاله عروضی سمرقندی به تصحیح محمد قزوینی و به کوشش دکتر معین، ص۴۲.
۲۶. منطق شفاء، ج۴، ص۳۷_۳۸.
۲۷. منطق مظفر، ص۴۶۵.    
۲۸. البیان والتبیین جاحظ، ج۱، ص۱۶۴.
۲۹. منطق مظفر، ص۴۶۲.    
۳۰. نقد ادبی دکتر عبدالحسین زرین کوب، ج۱، ص۵۶_۵۸.
۳۱. چهار مقاله عروضی، ص۱۸.
۳۲. منطق شفاء، ج۴، ص۲۴.
۳۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۴.    
۳۴. دلایل الاعجاز شیخ عبدالقاهر جرجانی، ص۹، تصحیح رشیدرضا.    
۳۵. نقد ادبی، ج۱، ص۳۹.
۳۶. فتح الباری، ج۱۰، ص۵۵۰.
۳۷. البیان والتبیین، ج۱، ص۱۶۴.
۳۸. نقد ادبی، ج۱، ص۴۰.
۳۹. المنطقیات فارابی، ج۱، ص۵۰۶، انتشارات مکتبة آیةالله مرعشی، قم.
۴۰. منطق مظفر، ص۴۰۵.
۴۱. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۱۸۲.    
۴۲. کفایة الاحکام، ص۲۸۱.
۴۳. منطق مظفر، ص۱۵۰_۱۴۹، اوّل بحث قضایا.
۴۴. منطق مظفر، ص۴۶۰، بحث شعر.    
۴۵. البیان والتبیین جاحظ، ج۱، ص۶۵.
۴۶. اساس الاقتباس خواجه طوسی، ص۵۹۴، با تصحیح مدرس رضوی.
۴۷. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۱۸۲.    
۴۸. کفایة الاحکام، ج۲، ص۷۵۱، انتشارات جامعه مدرسین قم.    
۴۹. آشنایی با قرآن، ج۲، ص۲۴۳.
۵۰. آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۴۲.
۵۱. دیوان ابی طیّب متنبی، ج۳، ص۲۲۲
۵۲. دیوان ابی طیّب متنبی، ج۳، ص۲۲۲
۵۳. خزائن ملا احمد نراقی، ص۲۱۲.
۵۴. آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۴۲.
۵۵. یس/سوره۳۶، آیه۶۹.    
۵۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۵.    
۵۷. صافات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۵۸. طور/سوره۵۲، آیه۳۰.    
۵۹. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۱.    
۶۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۴.    
۶۱. کتاب آشنایی با قرآن، شهید مطهری، ج۱، ص۲۴۲.
۶۲. وحی و نبوت، ص۱۰۳.
۶۳. مجمع البیان ذیل آیه۶۹ از سوره یس، ج۵، ص۳۸.
۶۴. ذکرای شهید اوّل، ج۳، ص۱۲۴.    
۶۵. یس/سوره۳۶، آیه۶۹.    
۶۶. پیامبر امی، شهید مطهری.
۶۷. المیزان، ج۱۳، ص۱۰۸.
۶۸. المیزان، ج۱۷، ص۱۱۷.    
۶۹. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱۰، ص۵۳۷.
۷۰. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۸، ص۲۸.
۷۱. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۸، ص۳۱؛ ؛ ؛
۷۲. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ج۱۰، ص۵۴۱.
۷۳. مجمع البیان، ذیل آیه۶۹ از سوره یس، ج۵، ص۳۸.
۷۴. مغنی ابن‌قدامه، ج۱۲، ص۴۴.
۷۵. المیزان، ج۱۷، ص۱۱۷.    
۷۶. مجمع البیان، ذیل آیه۶۹ از سوره یس، ج۵، ص۳۸.
۷۷. فتح الباری، ج۱۰، ص۵۴۱.
۷۸. مصیبت نامه عطار نیشابوری، ص۵۰.
۷۹. شیخ مفید، الفصول المختارة من العیون والمحاسن، ص۲۲۶، منشورات مکتبة الداوری.    
۸۰. الغدیر، ج۲، ص۲۵.    
۸۱. مستدرک سفینةالبحار، ج۵، ص۴۹۶.    
۸۲. مستدرک سفینةالبحار، ج۵، ص۴۵۷.    
۸۳. شرح الحلقات العشر، احمد بن الامین الشنقیطی، ص۵۶، به نقل از الأغانی اصفهانی.
۸۴. آشنایی با قرآن، ج۱، ص۲۴۶.
۸۵. مقدمه ابن‌خلدون، ص۵۸۱.
۸۶. مفتاح الکرامة، ج۲، ص۳۲۷.
۸۷. جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۲۰.    
۸۸. حدائق الناضرة، ج۱۳، ص۱۶۴.    
۸۹. کفایة الفقه، ج۲، ص۷۵۱ چاپ سنگی.
۹۰. مغنی ابن‌قدامه، ج۱۲، ص۴۴.
۹۱. السراج الوهاج فی شرح المنهاج، ص۶۰۴.
۹۲. فتح الباری، ج۱۰، ص۵۳۹.
۹۳. شرح من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۲۲۸.
۹۴. بحارالانوار، ج۷۶، ص۲۶۲.    
۹۵. وسائل الشیعه، ج۸، باب ۳۷، ح۱.
۹۶. مکاسب محرمه، امام خمینی، ج۱، ص۲۳۰.    
۹۷. وسائل، ج۸، باب ۳۷، ح۱.
۹۸. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۹.    
۹۹. جواهر الکلام، ج۲۲، ص۵۰.    
۱۰۰. مکاسب محرمه شیخ انصاری، ج۱۴، ص۳۱۳.
۱۰۱. فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۳۸.
۱۰۲. مکاسب محرمه شیخ انصاری، ج۲، ص۱۱۷.
۱۰۳. کتاب الخلاف، ج۶، ص۳۰۸، مسئله۵۶ از کتاب الشهادات، انتشارات جامعه مدرسین، قم.    
۱۰۴. المبسوط، ج۸،ص۲۲۵.    
۱۰۵. المبسوط، ج۸،ص۲۲۷.    
۱۰۶. فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۵۴۰.
۱۰۷. تعلیقات نقض، ج۲، ص۹۸۸، اثر زنده یاد محدث ارموی تعلیقه شماره ۱۰۱.
۱۰۸. بعض فضائح الروافض، مجهول المؤلف، سال ۵۰۶ قمری.
۱۰۹. کتاب نقض، ص۵۷۷، با تحقیق محدث ارموی.
۱۱۰. تعلیقات نقض، ج۲، ص۹۸۸، تعلیقه۱۰۱.
۱۱۱. خاتمه مستدرک الوسائل، حاجی نوری، ج۳، ص۴۷۲.
۱۱۲. اعیان الشیعه، ج۵، ص۲۸۲.
۱۱۳. سفینة البحار، ج۴، ص۴۵۲، ماده شعر.
۱۱۴. مقدمه کتاب النهایة ونکتها، ج۱، ص۱۴۰.
۱۱۵. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۲۱، باب۱۳ از ابواب آداب الصائم، ح۱.    
۱۱۶. وسائل الشیعه، ج۷، ص۱۲۱، باب۱۳ از ابواب آداب الصائم، ح۱.    
۱۱۷. وسائل الشیعه، ج۳، ص۴۹۳، باب۱۴ از ابواب احکام المساجد.    
۱۱۸. وسائل الشیعه، ج۳، ص۴۹۳، باب۱۴ از ابواب احکام المساجد.    
۱۱۹. وسائل الشیعه، ج۵، ص۸۴، باب۵۱ از ابواب صلاة الجمعة وآدابها.    
۱۲۰. وسائل الشیعه، ج۵، ص۸۳، باب۵۱ از ابواب صلاة الجمعة وآدابها.    
۱۲۱. مجازات النبویة، ص۱۱۱، حدیث رقم.    
۱۲۲. وسائل الشیعه، ج۵، ص۸۳.    
۱۲۳. فتح الباری، ج۱۰، ص۵۴۸.
۱۲۴. مغنی ابن‌قدامه، ج۱۲، ص۴۸.
۱۲۵. وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۶۴، باب۵۴ ابواب الطواف، ح۱.    
۱۲۶. تهذیب، ج۵، ص۱۲۷.    
۱۲۷. استبصار، ج۲، ص۲۲۷.    
۱۲۸. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۲۱، ابواب آداب الصائم.
۱۲۹. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۲۴، باب۱۰۴ و۱۰۵.
۱۳۰. الحدائق الناضره، ج۱۳، ص۱۶۳ ۱۶۴.    
۱۳۱. مستند الشیعه، ج۱۰، ص۳۱۵.    
۱۳۲. الذکری، ج۳، ص۱۲۴.
۱۳۳. الحدائق الناضره، ج۱۳، ص۱۶۴.    
۱۳۴. مغنی ابن قدامه، ص۱۲.
۱۳۵. الحدائق الناضره، ج۱۳، ص۱۶۲.    
۱۳۶. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۶۹.    
۱۳۷. الذکری، ج۳، ص۱۲۴.
۱۳۸. جامع المقاصد، ج۲، ص۱۵۱.    
۱۳۹. بحارالانوار، ج۸۳، ص۳۸۳.
۱۴۰. جواهر الکلام، ج۱۴، ص۱۲۰ ۱۲۱.    
۱۴۱. مصباح الفقیه بحث صلاة الجماعة، ص۷۰۸.
۱۴۲. الوافی، ج۱۱، ص۲۲۰.
۱۴۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۵.    
۱۴۴. مستند الشیعة، ج۱۰، ص۳۱۵.
۱۴۵. من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۲۷، انتشارات جامعه مدرسین قم.
۱۴۶. وسائل الشیعة، ج۳، ص۴۹۳.
۱۴۷. روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ سنگی، ص۲۳۶.    
۱۴۸. روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ جدید، ج۲، ص۶۳۰.
۱۴۹. جامع المقاصد، ج۲، ص۱۵۱.    
۱۵۰. آزادی معنوی، ص۵۳.
۱۵۱. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۶۹، باب۱۰۵، ح۸ از ابواب مزار.    



مجله فقه دفتر تیلیغات اسلامی قم، برگرفته از مقاله حکم شعر.    




جعبه ابزار