حوزه علمیه بغداد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نُضج گرفتن
حوزه شیعی در
بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این
شهر نبوده است.
نُضج گرفتن
حوزه شیعی در
بغداد چندان متأخرتر از تاریخ ساخت و افتتاح این
شهر نبوده است. تقارن تاریخ
بنای بغداد (سال ۱۴۸) با شروع
امامتِ امام موسی کاظم، از قدمت
بنیانها و ریشههای علمی و معنوی حوزه بغداد نشان دارد.
امام موسی کاظم در زمان
خلافت هارون الرشید، از
مدینه به بغداد آورده شد و در این شهر
زندانی گردید و سپس در همین شهر از دنیا رفت و در مقابر
قریش (امروزه شهر
کاظمین) به خاک سپرده شد. در واقع از همان آغاز، شماری از
شیعیان در این شهر اقامت گزیدند.
این پیوند در سالهای بعد نیز، با توجه به حضور
امام جواد در بغداد از ۲۱۵ تا هنگام
وفات (سال ۲۲۰) و انتقال اجباری
امام علی بن محمد الهادی به
سامرا، در ۱۲۴ کیلومتری شمال بغداد، و سپس اقامت
امام حسن عسکری در همین شهر و آنگاه فعالیت همه
نوّاب اربعه در بغداد همچنان قابل ملاحظه است.
این سخن البته به معنای اطلاع دقیق ما از تاریخ مشخص تأسیس مراکز تدریس و
معارف شیعی در بغداد نیست. گرچه با بررسی زندگینامه شماری از
عالمان شیعی چنین به نظر میآید که شیعیان از اواخر
سده دوم در بغداد در کار
تعلیم و
تعلم علوم اسلامی بودهاند.
علمای شیعی بزرگی همچون
علی بن یقطین و
ابن ابی عمیر که عموما از
صحابه ائمه بودند، در این دو
قرن در بغداد خدمات بسیاری انجام دادند.
یکی از قدیمترین خاندانهای شیعی، که از اواخر سده دوم به این سو در بغداد فعالیتهای علمی داشته،
خاندان یقطینی است.
علی بن یقطین بغدادی (متوفی ۱۸۲) که از
اصحاب امام جعفر صادق و امام موسی کاظم بوده، به ویژه از
امام کاظم احادیث بسیار نقل کرده است. وی کتاب ما سُئِل عنه الصادق من امور الملاحم و کتاب مناظرته للشاکِّ بحضرة جعفر را نوشته است.
از همین
خاندان،
محمد بن
عیسی بن
عُبَیْد از اصحاب
امام محمدتقی و از
راویان برجسته حدیث بود.
وی کتابهای بسیاری تألیف کرد، از جمله: کتاب الامامة، کتاب المعرفة، کتاب الوصایا، کتاب الفَیْءِ و الخمس و کتاب الرّجال.
از میان وابستگان خاندان یقطینی نیز
عالم و
فقیه و
محدّث و
مفسر بسیار پراعتبار،
یونس بن عبدالرحمان (قبل از ۱۲۵ـ۲۰۸)، ظهور کرد.
وی که از موالی علی بن یقطین بود، از امام موسی کاظم و
امام علی بن موسی الرضا سلاماللّهعلیهما احادیث بسیار نقل کرده است.
یونس از بزرگانی است که علمای شیعه بر دانش و صدق گفتار او اتفاق نظر دارند و امام رضا شیعیان را به مراجعه علمی به او توصیه میکرده است.
وی بیش از سی کتاب نوشته، از جمله: جامع الآثار، کتاب الشرایع، کتاب العلل الکبیر، کتاب الصیام و اختلاف الحدیث.
از مهمترین رویدادهای زندگی یونس، مقابله با جریان وقف (
واقفه/
واقفیه)، پس از
شهادت امام کاظم و دفاع از
امامت حضرت
علی بن موسی الرضا بود.
محمد بن ابی عمیر (متوفی ۲۱۷) از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا علیهماالسلام نیز در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر زیست و با جدیت و پیگیری شمار زیادی از آثار اصحاب
امامیه را
روایت کرد.
وی در نظر پیروان همه
مذاهب اسلامی محترم بود.
او در دوره خلافت رشید دستگیر شد و برای آشکار کردن نام و نشانی شیعیان، هزار
تازیانه به او زدند ولی با مقاومت سرسختانه او مواجه شدند.
خواهرش در هنگام حبس چهار ساله او، کتابهایش را در
زمین پنهان کرد که این موجب از میان رفتن آنها شد.
وی سپس از حفظ، حدیث میگفت، ولی
وثاقت او موجب شد که به
روایات مرسَلِ وی اعتماد کنند.
وی بیش از ۹۴ کتاب نوشت، از جمله اختلاف الحدیث، و الاحتجاج فی الامامة.
هَمّام بن سهیل و فرزندش
محمد بن هَمّام اسکافی و دیگر وابستگان این خانواده ایرانیتبار بغداد، از
راویان حدیث بودند.
همام در بین علمای امامی منزلت ویژهای داشت و با امام حسن عسکری
مکاتبه میکرد.
فرزندش
محمد اسکافی (متوفی ۳۳۶) نیز از
محدّثان بزرگ شیعه بود.
کتاب الانوار فی تاریخ الائمة از اوست.
فعالیتهای علمی این علما، که فقط گزیدهای از انبوه عالمان شیعیِ قرن دوم و سوم در بغدادند، در قرنهای چهارم و پنجم با شتاب و عمق بیشتری پی گرفته شد و به طور کلی چشمگیرترین دوره فعالیت حوزه بغداد مربوط به دهههای نخستین قرن چهارم تا میانه سده پنجم است، به ویژه در بیش از صد سالی که
خلفای عباسی تحت سلطه حاکمان شیعه مذهب
آل بویه دیگر قدرت چندانی نداشتند.
در این دوره با ظهور عالمان تأثیرگذاری مثل
ابن جنید،
شیخ مفید،
سید مرتضی و
شیخ طوسی حوزه بغداد به اوج شکوفایی خود رسید.
ظهور این دانشمندان برجسته و پرورش شاگردان فراوان شایسته به دست آنها در حوزه بغداد، خود از مقتضیات زمانه این دانشمندان بوده است.
حوزه بغداد، بر خلاف
حوزه قم، در محیط تقریبآ یک دست شیعهنشین پا نگرفت.
در بغداد به ویژه در سده چهارم در کنار شیعیان،
مسلمانان پرشمار
سنّی، از مذاهب مختلف زندگی میکردند.
اینان بر خلاف شیعیان، بسیار زود به گرایشهای
اجتهادی توجه نشان دادند.
اختلافات گسترده
کلامی میان پیروان مذاهب مختلف اسلامی و نیز میان شیعیان بسیار نظرگیر بود.
در این فضای فکری، مکتب صرفآ حدیثی
قم و ری نمیتوانست با
مکتب فقهی شکل پذیرفته اهل سنّت در بغداد، هماوردی کند؛ چنانکه مقابله با گرایشهای کلامی متعدد که بسیاری از آنها خود متأثر از سیطره
فلسفه و
منطق یونانی بر روح فکری حاکم بر بغداد بود، کار را بر شیعیان دشوار کرده بود.
چنین بود که حوزه علمی شیعیان بغداد برای
نگاه
بانی از
مکتب تشیع و دفاع از اصول آن و مرزبندی کردن میان معارف شیعی و مذاهب رقیب نقش منحصر به فردی بر عهده گرفت.
البته مقتضای ایفای این نقش، در آن جامعه مذهبی متکثر، آن بود که عالمان شیعه مقتضیات زمان را در نظر آورند و به تعامل علمی با سایر دانشمندان روی آورند و با توجه به اوضاع جدید، به ویژه وقوع
غیبت امام دوازدهم، در همه حوزههای علمی و در همه مباحثات متنازَعٌ فیه به
پژوهش و
تحقیق و
تدریس بپردازند و به دانشهایی چون
اصول فقه،
فقه،
تفسیر و
کلام توجه ویژه نشان دهند.
دانشهای رایج در حوزه علمی بغداد رویکرد جدید آن را به خوبی نشان میدهد:
تدریس فقه از برنامههای اصلی حوزه علمی بغداد بود.
در این
حوزه، افزون بر فراوانی فقهپژوهان برجسته، مانند
ابن جنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ مفید مشهور به
ابن المعلّم (متوفی ۴۱۳)،
سید مرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶)،
سلّار دیلمی (متوفی ۴۴۸)، شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) و
ابن برّاج (متوفی ۴۸۱)، شاهد رویکردی نو در نظام فقهی هستیم.
پیش از حوزه بغدادِ سدههای چهارم و پنجم، جدّیترین و رایجترین روش فقهی، روش
حدیثگرایان یعنی معتقدان به
فقه منصوص بود.
اینان مانند
کلینی و
شیخ صدوق، استدلالهای اجتهادی را در
استنباط احکام دخالت نمیدادند و بیشتر بر
نصوص تکیه داشتند و البته،
متن حدیث را به مثابه
فتوای خود بیان میکردند، ضمن آنکه
روایات را بر اساس موازین
علم رجال نقادی میکردند.
در برابر آنان، روش و رویکرد ابن جنید اسکافی بود که از
قیاس در
استنباط احکام استفاده میکرد.
ابن جنید دو کتاب فقهی مهم داشت،
تهذیب الشریعة لاحکام الشریعة و
الاحمدی فی الفقه المحمدی.
وی در کنار بحث از
فقه شیعه به فقه دیگر
مذاهب نیز توجه میکرد.
با این همه، سید مرتضی و فقهای متأخری چون
شهید اول،
شهید دوم و
فاضل مقداد سیوری در عین مخالفت با قیاس، آرای ابن جنید را معتبر دانستهاند.
برخی نیز کوشیدهاند گرایش ابن جنید به قیاس را به نحوی موجه سازند.
در این میان، رویکرد شیخ مفید و شاگردان حوزه درسی او توانست غالب
فقهای شیعه بغداد را با خود همراه سازد.
این گروه در عین توجه به
اخبار و استفاده گسترده از آن در استنباط احکام، رویکرد و گرایش اجتهادی داشتند.
اینان نه روش
محدّثان را در استنباط احکام کافی میدیدند و نه با استفاده از دادههای شبه عقلی و قیاس موافقتی داشتند.
مفید برای تبیین دیدگاه سوم، کتاب
المقنعة را نوشت که همه
ابواب فقه را در بردارد.
وی به سلطه فقهی محدّثان بر فقه پایان داد و با استدلالهای استوار عقلی و با تمسک به
سیره اهل بیت علیهمالسلام، در رد
ظاهرگرایی آنان میکوشید.
شیخ مفید را باید نخستین فقیهی دانست که به گردآوری مسائل اصولی پرداخت.
وی گزیده این مسائل را در کتابی گرد آورد و نام آن را
التذکرة باصول الفقه نهاد.
پس از شیخ مفید، شاگرد ممتاز او، سید مرتضی، کتاب
الذریعة الی اصول الشریعة را در اصول فقه و کتاب
الانتصار و
ناصریات را در فقه نگاشت.
کتاب الذریعه او پس از اصول الفقه شیخ مفید، جامعترین کتاب اصولی شیعه است.
سید در این کتاب اقوال علمای اصولی دیگر مذاهب را بررسی و سپس دیدگاه خود را تبیین کرده است.
عقل در مبانی اصولی سید جایگاه ویژه داشت.
وی نه تنها با
اشاعره که با
ظاهرگرایان شیعه نیز مخالفت میکرد.
پس از سید، شاگرد او شیخ طوسی، آثار متعددی در فقه و اصول با نوآوریهای فراوان پدید آورد.
مکتب فقهیای که او بنیاد نهاده بود تا
سده ششم و آغاز درخشش
حوزه علمیه حلّه همچنان برپا بود و تا زمان
ابن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) کسی را تصور مخالفت با آرای شیخ طوسی نبود.
شیخ طوسی در موضوع اصول، کتاب
عُدّة الاصول را نوشت و در مقدمه این کتاب،
تصریح کرد که وی نخستین کسی در
شیعه است که در این فن کتابی جامع نوشته است.
وی همچنین کتاب
المبسوط را با گرایش اجتهادی تألیف کرد.
شیخ در این کتاب به تفریع فروع پرداخت و از این راه، بدون نیاز به قیاس و
استحسان و دیگر دادههای شبه عقلی، در صدد برآمد به نیازهای فقهی جامعه پاسخ دهد.
وی پیش از تألیف المبسوط، برای آماده ساختن ذهن جامعه علمی شیعه برای پذیرش این روش، کتاب
النّهایه را به روش فقهای پیشین نوشته بوده است.
این کتاب تا پیش از تألیف
شرائع الاسلام تألیف
محقق حلّی، کتاب درسی حوزههای علمی شیعی بود و علما آن را به شاگردان خود اجازه میدادند.
شیخ طوسی در کتاب دیگرش،
الخلاف، به گستردگی به مقایسه میان آرای فقهای مذاهب پرداخته است.
این کتاب امروزه نیز یکی از منابع شناخت آرای فقهی
مذاهب اسلامی و مرجع پژوهشگران است.
حوزه علمی بغداد نیز مانند
حوزه ری و
قم قدیم و به طور کلی عموم
حوزههای علمی شیعی پیش از سده چهارم، در مراحل نخستینِ تکوین عمدتآ حوزهای حدیثی بوده است.
حضور محدّثانی که در حلقههای درسی
امام صادق و
امامان بعدی شیعه
حدیث آموخته بودند در شهر بغداد، زمینههای چنین رویکردی را هموار میکرد.
علاوه بر محدّثان بزرگی چون
ابن ابی عمیر و
یونس بن عبدالرحمان،
حَفْص بن بُخْتُری از
اصحاب امام صادق و
امام کاظم علیهماالسلام،
یعقوب بن یزید انباری از
اصحاب امام جواد علیهالسلام که به بغداد نقل مکان کرد و کاتب
منتصر عباسی شد،
نضر بن سُوَید کوفی که بغداد را برای سکونت برگزید
و
محمد بن محمد بَجَلی، محدّث کوفی که در محله کرخ بغداد ساکن شد و جایگاهی معتبر در میان شیعیان یافت، ولی در پی از دست دادن بینایی خود به
کوفه بازگشت،
کسان دیگری نیز در تقویت بنیه حدیثی این حوزه سهم جدّی داشتند.
از جمله در این میان، بزرگترین و مشهورترین و معتبرترین مجموعه حدیثیِ منتشر شده در بغداد
جامع کافی تألیف
محمد بن یعقوب کلینی (متوفی ۳۲۹) بود.
کلینی که خود از مشایخ بزرگ ری بود،
این کتاب را در بغداد روایت کرد و
هارون بن موسی تَلِّعُکْبَری (متوفی ۳۸۵) و
ابوغالب زُراری و ابوعبداللّه
کاتب نعمانی و ابوعبداللّه
محمد بن
احمد بن
عبداللّه صفوانی آن را نوشتند.
این کتاب بلافاصله پس از تألیف در شمار متون درسی حوزه علمی بغداد در آمد.
تألیف دو کتاب دیگر از مجموعه
کتب اربعه شیعه،
الاستبصار و
تهذیب، نیز مدیون حوزه بغداد است.
این هر دو کتاب را شیخ طوسی تألیف کرده است (استبصار؛ تهذیب الاحکام).
جعفر بن محمد بن قولویه قمی (متوفی ۳۶۸)، از استادان شیخ مفید نیز در بغداد به نشر حدیث پرداخت و کتاب
کامل الزیارات و آثار متعدد فقهی نوشت.
در
حوزه حدیثی بغداد نیز نقادی روایات کاری جدّی بود.
محدّثان بغداد مانند مفید و شیخ طوسی، با بررسی روایات، صحیح و سقیم آنها را از یکدیگر جدا میکردند.
شیخ مفید در مباحث فقهی و کلامی، احادیثی را که با
عقل صریح در
تعارض میدید، نمیپذیرفت، همچنانکه احادیث را از نظر اطمینان به صدور مورد بررسی قرار میداد.
عدهای دیگر از
محدّثان شیعه بغداد نیز کتابهایی در شناخت
روایات ساختگی و
موضوعات تألیف کردند.
چنانکه ابومحمد
ثُبَیْت بن محمد عسکری، از اصحاب امام دهم و یازدهم، کتاب تولیدات
بنی امیة فی الحدیث و ذکر الاحادیث الموضوعة را نوشت.
نجاشی و شیخ طوسی نیز در کتابهای فهرست و رجال خود، علاوه بر بر گزارش آثار و شخصیتهای مهم
شیعه از آغاز تا آن زمان، راویان سادهاندیش و کمدقت و
غالی و امثال آنها را نیز معرفی کردند.
فضای فکری و فرهنگی بغداد، از
قرن سوم به بعد، و مشاجرات مستمر فلسفی و کلامی میان مذاهب فکری مختلف، به ویژه دو
فرقه بزرگ
معتزله و
اشعری، موضوعات و مباحث و مناقشات کلامی و فلسفی متعددی را در میان آورد.
حوزه شیعی بغداد که در کانون این مجادلات فعالیت میکرد، هم به سبب تبعیت از توصیه
امامان شیعه به مباحثات عقلانی و هم به تبع ضرورتهای زمان، به دروس و موضوعات کلامی توجه ویژه نشان داد.
از اینرو درس
کلام در شمار برنامههای درسی حوزه بغداد قرار گرفت و استادان ناموری مشغول
تدریس مباحث کلامی شدند.
یکی از قدیمترین
متکلمان شیعی هشام بن حکم بود.
وی که در کوفه زاده شد و سپس در مکتب
امام صادق و
امام کاظم پرورش یافت، در سال ۱۹۹ به بغداد آمد و ضمن
تجارت، به مباحثات کلامی پرداخت.
او دست کم ۲۷ کتاب در حوزه باورهای دینی و رد بر مخالفان نوشت، مانند الردّ علی الزنادقة، کتاب الشیخ و الغلام فی التوحید، که ظاهرآ به سبک پرسش و پاسخ میان شاگرد و استاد بوده است، کتاب اختلاف الناس فی الامامة، کتاب الرّد علی ارسطاطالیس فی التوحید، و کتاب المجالس فی التوحید.
کتابهایی که در
نقد و بررسی آرای کلامی هشام نوشته شده نشانه جایگاه ویژه او در دانش کلام است؛ از جمله این کتابها الاستطاعة علی مذهب هشام نوشته حسن بن موسی نوبختی است.
شاگردان هشام نیز در نشر مکتب کلامی او نقش ارزندهای داشتند، چنانکه ابوالحسن
علی بن منصور سخنان کلامی استادش، هشام، را در کتاب التدبیر فی التوحید و الامامة گرد آورد.
یکی از شاخصترین خاندانهای علمی که متکلمان برجستهای از میان آنها برخاستهاند،
خاندان نوبختی (
نوبختیان) است.
مهمترین فرد این خاندان در
عصر غیبت ابوسهل اسماعیل بن علی (۲۳۷ـ۳۱۱) است که در زمان خود از بزرگان شیعه و به تعبیر نجاشی
شیخ متکلمان امامی و غیر امامی و در شمار
اصحاب امام عسکری بوده است.
شیخ طوسی هفده کتاب از وی را خود نامبرده و چند کتاب دیگر را نیز از
ابن ندیم نقل کرده است، از جمله: الاستیفاء فی الامامة، الرّدّ علی الیهود، الرّد علی الغلاة و کتابٌ فی الصفات.
وی در مناظرات خود با سران
مذاهب کلامی دیگر، میکوشید نظر شیعه را از گروههای منحرف جدا سازد.
وی در حوزه بغداد تدریس میکرد و مجلس درس او کانون نقد و کندوکاو مسائل کلامی بود.
تلاش او در کلام از دو جهت اهمیت دارد؛ نخست آنکه وی علاوه بر دفاع از
عقاید مدون کلامی شیعه، کوشید روشهای معتزله را در تقریر مسائل کلامی
امامیان به کار گیرد و حتی آموزههای آن دو را به یکدیگر نزدیک کند
و دوم آنکه ابوسهل نوبختی از اولین کسانی بود که در اثبات وجوب
امامت و بیان اوصاف
امام دلایل عقلی آورد و بر خلاف متکلمان گذشته به
ادله نقلی اکتفا نکرد.
ابوسهل نوبختی شاگردان برجستهای در کلام تربیت کرد که از مهمترین آنان
ابوالجیشِ بلخی (متوفی ۳۶۷)
متکلم و
محدّث مشهور خراسانی است که کتابهایی چون النکت و الاغراض فی الامامة، و نقض العثمانیة علی الجاحظ را نوشته است.
شیخ مفید از او کلام آموخت و کتابهایش را برای ابوالعباس احمد بن علی نجاشی معرفی کرد.
دیگر متکلم برجسته خاندان نوبختی، ابومحمد
حسن بن موسی نوبختی (متوفی بین ۳۰۱ـ۳۱۰) خواهرزاده ابوسهل نوبختی است.
وی حدود چهل کتاب در
حکمت و کلام به ویژه در موضوع
توحید و در رد بر مخالفان نوشته که از آن همه فقط فرق الشیعه او به دست ما رسیده است.
کتاب الآراء و الدیانات او را، که حاوی دانشهای فراوان بود، شیخ مفید در حوزه بغداد تدریس میکرد.
ابواسحاق ابراهیم نوبختی نیز از بزرگان و قدمای
متکلمان شیعه در نیمه اول قرن چهار ماست.
علامه حلّی از او با وصف «شیخ اقدم و امام اعظم» یاد کرده است.
از جمله تألیفات وی کتاب الابتهاج فی اثبات اللذة العقلیة للّه تعالی و نیز کتاب الیاقوت است که علامه حلّی آن را شرح کرده است.
کتاب الیاقوت از قدیمترین کتابهای کلامی شیعه است.
یکی از شاگردان ابوسهل نوبختی در حوزه
علم کلام،
علی بن
عبداللّه بن
وصیف بغدادی (متوفی ۳۶۵) بود.
وی در مناظرهها با شور و حرارت از معتقدات امامی دفاع میکرد.
همچنین اشعار بسیاری در
مدح اهل بیت سرود.
ابن جنید اسکافی، که پیش از این از او یاد شد، نیز بیش از سی کتاب در کلام نوشت، از جمله کتاب التحریر و التقریر، و کتاب کشف الاسرار.
یکی از بزرگترین استادان کلام در حوزه بغداد و بلکه در سرتاسر
جهان اسلام، محمد بن محمد بن نعمان حارثی، معروف به شیخ مفید یا ابن المعلّم بود که کتابهای متعددی در موضوعات مختلف کلامی تألیف کرد.
وی در مناظرههای کلامی، به ویژه در مسئله امامت، با جریان پرقدرت معتزله روبهرو بود که آرای مشترکی نیز با
زیدیه داشتند و سخت سرگرم
تبلیغ و ترویج دیدگاههای خود و مناقشه جدّی در عقاید شیعیان امامی بودند؛ او همزمان در صدد ارائه مستدل و مدون باورهای شیعی بود.
وی چندین رساله در نقد دیدگاههای کلامی معتزله تألیف کرد و آثار متعددی نیز در ساماندهی استدلالی آموزههای شیعی و مقابله با حدیثگرایی غیرعلمی پدید آورد.
کتاب
تصحیح الاعتقاد او، حاوی توضیحات و نیز نقدها و اعتراضات او بر
اعتقاد الامامیه شیخ صدوق، نمونهای از فعالیتهای علمی وی در همین مسیر است.
وی که مردی زبانآور نیز بود، در جلسات مناظره با رقیبان شرکت میکرد.
مناظره وی با قاضی عبدالجبار معتزلی درباره امامت معروف است.
پیروزی وی در این مناظره به کسب جایگاه والای او نزد عضد الدوله دیلمی منجر شد.
شاگردان مفید چون
سید مرتضی و
شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی نیز در کلام خبره بودند.
سید مرتضی در کتاب
تنزیه الانبیاء، بر نقطه مرکزی اختلاف نظر در میان
امامیه و معتزله درباره
عصمت انبیا انگشت مینهد.
امامیه برآناند که
پیامبران مرتکب هیچگونه
خطا نمیشوند، ولی معتزله فقط ارتکاب
گناهان کبیره و گناهانی را که موجب
استخفاف آنها میشود
محال میدانند.
سید در این کتاب ضمن رد نظر معتزله، به شبهههای
زندیقان بر پیامبران نیز پاسخ داده است (تنزیه الانبیاء).
شیخ طوسی نیز چندین اثر کلامی تألیف کرد که از همه مهمتر، شرح بخش کلام کتاب جمل العلم و العمل سید مرتضی است با عنوان
تمهید الاصول، و نیز المفصح فی الامامة و مقدمة فی المدخل الی علم الکلام.
از مهمترین موضوعات کلامی مطرح در حوزه بغداد و بلکه در محافل علمی این شهر، موضوع امامت و
غیبت امام بود.
حوزه بغداد که مدافع امامت و غیبت بود، رقیبان و مخالفان سرسختی داشت.
در رأس مخالفان امامت،
خلفای عباسی بودند که همواره به امامان به چشم رقبای سیاسی خود مینگریستند و برای تضعیف و نابودی جریان امامت از هیچ کوششی خودداری نمیکردند.
از دیگر مخالفان امامت
حنبلیها بودند.
جریان پرقدرت معتزله نیز گرچه
علی علیهالسلام امام اول شیعیان را، از نظر علمی، بر دیگر
خلفا رجحان مینهاد، با
باور امامیه در امامت و وحیانی دانستن منشأ آن مخالف بود.
مدعیان
بابیت امام زمان در دوره
غیبت صغری و مخالفت کنندگان با
نواب و
وکلای ائمه نیز از فتنههای درون مذهبی بودند.
اینان با سوء استفاده از مشکلات ناشی از غیبت امام و تنگناها و دشواریهای سیاسی جامعه شیعه، ادعای نمایندگی امام و دعویهای نادرست دیگر میکردند.
نام برخی از این
مدعیان دروغین اینهاست: ابومحمد شریعی از اصحاب امام دهم و یازدهم، مدعی بابیت امام زمان
احمد بن هلال کرخی (متوفی ۲۶۷) از اصحاب امام حسن عسکری که از پذیرش وکالت
محمد بن عثمان سرپیچید؛ ابوطاهر محمد بن علی بن بلال که از تسلیم کردن اموال
امام به محمد بن عثمان خودداری و خود دعوی
وکالت کرد
محمد بن مظفّر معروف به ابودُلَف مجنون از
غالیان و
مفوضه؛ و محمد بن علی شلمغانی (متوفی ۳۲۲) از عالمان بزرگ و مبرِّز شیعه که بعدها در پی مخالفت با
نیابت حسین بن روح نوبختی و سپس دعوی بابیت امام زمان و ادعای حلول روح خداوندی در خود انحرافش آشکار شد.
در این وضع، رسالت جدّی و دشوار حوزه بغداد، تبیین مبانی امامت و دفع شبهههای فرقههای رقیب و مقابله با فتنه انگیزیهای درون مذهبی به ویژه
مدعیان نیابت امام زمان علیهالسلام بود.
چنین بود که متکلمان و محدّثان خردگرای بغداد به تبیین جایگاه معنوی و سیاسی امامت و بیان اوصاف و شروط امامان و تفهیم موضوع غیبت همت گماشتند.
ابوعیسی
محمد بن هارون ورّاق چند کتاب در اثبات معتقدات شیعه در امامت نوشت، مانند کتاب الامامة، السقیفة، و اختلاف الشیعة و المقالات.
کلینی افزون بر گردآوری و تدریس و شرح صدها حدیث درباره امامت و موضوع غیبت، کتابی نیز در رد جریان
قرامطه نوشت
و با تفکیک آرای شیعه امامی از آنان،
اتهام همسویی
قرمطیان و
شیعیان را که
عباسیان بدان دامن میزدند، رد کرد.
محمد بن ابراهیم بن جعفر معروف به
کاتب نعمانی (متوفی بعد از ۳۴۲) از مشایخ شیعه بغداد که در درس کلینی شرکت میکرد و از راویان
کافی بود، کتاب الغیبة و کتاب الرد علی الاسماعیلیة را نوشت.
به نوشته
نجاشی،
کتاب الغیبة در مشهد العتیقه واقع در جنوب شرقی بغداد تدریس میشده است.
محمد بن قاسم معروف به ابوبکر بغدادی، محدّث شیعی و از معاصران ابن همّام اسکافی (۲۵۸ـ۳۳۶) کتاب الغیبة را نوشت.
ابوسهل نوبختی نیز کتابی در باب
غیبت به نام التنبیه تألیف کرد.
این کتاب اکنون در دست نیست اما قطعههایی از آن را ابن بابویه در کتاب
کمال الدین درج کرده است.
شیخ مفید نیز علاوه بر چند کتاب در بحث امامت، چند اثر درباره امام زمان و غیبت پدید آورد، از جمله: المسائل العشرة فی الغیبة، کتابٌ مختصرٌ فی الغیبة، النقض علی الطلحی فی الغیبة، الجوابات فی خروج (الامام) المهدی (علیهالسلام).
سید مرتضی علم الهدی نیز در موضوع امامت کتابهای ارزشمندی نوشت از جمله الشّافی.
وی این کتاب را در پاسخ مطالب بخش امامت المغنی، اثر قاضی عبدالجبار معتزلی نوشت.
این کتاب را
شیخ طوسی، شاگرد سید مرتضی، تلخیص کرد (تلخیص الشافی) و بعدها ابوالحسین بصری در رد آن نقض الشافی را نوشت که ابویَعْلی
سلّار دیلمی در رد این اثر اخیر، النقض علی النقض را منتشر ساخت و همه اینها در مدت
حیات سید مرتضی اتفاق افتاد.
این کتاب اثری بسیار مفید در شناخت عمق عقیده
امامت در تعلیم شیعی است و تفاوت میان دیدگاههای
شیعه با
زیدیه و با
معتزله را به خوبی نشان میدهد.
نویسنده الشافی، در موضوع غیبت نیز کتابی با نام
المقنع فی الغیبة نوشته است.
شیخ طوسی نیز درباره غیبت کتاب مبسوطی با نام
الغیبة نگاشت.
وی این کتاب را به توصیه استادش شیخ مفید در تبیین جوانب مختلف غیبت و پاسخ به شبهههای مخالفان نوشت.
شیخ طوسی در این اثر به همه جوانب مسئله غیبت به گونهای دقیق و مستدل پاسخ داده است.
در حوزه بغداد قرآنپژوهان برجستهای تربیت شدند: ابومحمد
حسن بن موسی نوبخت ی (متوفی ۳۱۰) کتاب التنزیه و ذکر متشابه القرآن را نوشت.
ابوعبداللّه
احمد بن محمد جوهری کتاب ما نزل فی القرآن فی صاحب الزمان را تألیف کرد.
محمد بن عباس معروف به
ابن جُحام (زنده در ۳۲۸) از عالمان
ثقه بغداد، علاوه بر تألیف چند کتاب فقهی، کتاب ما نزل من القرآن فی اهل البیت را در هزار ورق نوشت که به شهادت گروهی از عالمان همروزگارش مانند آن تا زمان او تألیف نشده بود.
شیخ مفید نیز، کتابهایی ویژه
علوم قرآن و
تفسیر نوشته بود، مانند الکلام فی وجوه اعجاز القرآن، البیان فی تألیف القرآن، و البیان عن غلط قُطْرُب فی القرآن.
سید رضی (متوفی ۴۰۶) شاگرد مفید و برادر سید مرتضی، چندین اثر قرآنی تألیف کرد، از جمله حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، و معانی القرآن.
سید مرتضی نیز از قرآنپژوهان بزرگ حوزه بغداد بود.
وی در مهمترین اثر قرآنی خود، المُوضِح عن جهة اعجاز القرآن،
نظریه صرفه را در باب
اعجاز قرآن مطرح کرد، که مورد توجه و نقد قرآنپژوهان قرار گرفت.
کتاب امالی یا غررالفوائد و دُرَرالقلائد او، در تفسیر شمار زیادی از
آیات مشکل، حاصل هشتاد جلسه تدریس وی در خانهاش در
بغداد است که متناوبآ برگزار میشد و در سال ۴۱۳ به پایان رسید.
مهمترین و جامعترین و مشهورترین تفسیر را در حوزه بغداد، آخرین استاد برجسته این حوزه، یعنی شیخ طوسی نوشته است.
وی در تفسیر مشهور
التبیان به جنبههای گوناگون
لغوی،
بدیعی،
صرفی و
نحوی، فقهی، کلامی و
تاریخی آیات توجه کرده است، ضمن آنکه تفسیر او تحت تأثیر فضای حاکم بر بغداد آن روزگار بیشتر صبغه کلامی دارد.
رواج
تاریخ نویسی عمومی در بغداد و رونق مباحث کلامی در حوزه شیعی بغداد، که یکی از اصلیترین مسائل آن موضوع امامت بود، ناگزیر از توجه ویژه به تاریخ زندگی ائمه شیعه بود؛ چنانکه نقد و بررسی
احادیث و
جرح و تعدیل آنها محتاج شناخت و بررسی راویان آنها و توجه ویژه به
علم رجال بود.
از اینرو تاریخ و کتابهای شرح حال و آثار رجالی در حوزه بغداد بسیار محل توجه واقع شد.
محمد بن عمر جعابی (۲۸۴ـ۳۵۵) مورخ و تذکرهشناس بزرگ شیعی در این باره کتابهای بسیار نوشت، از جمله اخبار آل ابی طالب، اخبار بغداد، الشیعة من اصحاب الحدیث و طبقاتهم، کتاب اخبار علی بن الحسین علیهماالسلام.
سید رضی نیز خصائص الائمة را در
تاریخ شیعه نوشت.
ابوالمفضل محمد شیبانی (متوفی ۳۸۷) نیز از عالمان تاریخدان بغداد بود؛ از کتابهای تاریخی او مزار امیرالمؤمنین، مزار الحسین، کتابُ مَنْ رَوی حدیثَ غدیر خم، و کتاب اخبار ابی حنیفة است.
نجاشی از این استاد تاریخدان در حوزه مسائل تاریخی استفاده بسیار کرده است.
بخش بزرگی از تألیفات
احمد بن محمد جوهری (متوفی ۴۰۱) در باب مسائل تاریخ است مانند، اخبار جابر الجعفی، کتاب فی ذکر الشِجاج، کتاب اخبار السید (یعنی
سید حمیری شاعر معروف شیعی)، کتاب اخبار و کلاء الائمة الاربعة.
شیخ مفید نیز در حوزه تاریخ
امامان شیعه آثار مهمی تألیف کرد، از جمله
الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، و الجَمَل درباره
جنگ جمل در
بصره و تحلیل آن.
در دانش
تراجم و رجالشناسی نیز سهم عمده پژوهشهای علمی بر دوش حوزه بغداد بوده است.
احمد بن محمد بن عمران معروف به
ابن الجُندی (متوفی ۳۹۰ یا ۳۹۲) ساکن بغداد و از مشایخ
نجاشی، کتاب الرجال را نوشت.
احمد بن حسین بن عبداللّه غضائری معروف به
ابن عضائری (زنده پس از ۴۱۱) از همدرسان نجاشی، از علمای رجالی حوزه بغداد بود و نجاشی در جرح و تعدیل
راویان به دیدگاههای او توجه نشان میداد.
اثر رجالی ابن غضائری بر پایه اطلاعات موجود در منابعِ سپسین،
تدوین شده و با نام الرجال در ۱۳۸۰ ش در
قم به چاپ رسیده است.
اما سهم عمده در پیشبرد علم رجال در حوزه بغداد و بلکه در تاریخ شیعه، از آنِ شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی و ابوالعباس احمد بن علی نجاشی بوده است؛ با این ملاحظه که شیخ طوسی یک تنه سه کتاب از
کتب اربعه رجالی شیعه را تألیف کرد :
۱)
الفهرست یا فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنّفین و اصحاب الاصول (تاریخ تألیف: ۴۰۸)، که در آن حدود نهصد شرح حال از کسانی که دارای تألیف بوده یا آثاری را روایت کرده بودند، همراه با فهرستی از تصانیف آنان عرضه شده است.
هدف اصلی در تنظیم این فهرست معرفی مؤلفان شیعه و آثار آنها بوده است.
۲)
اختیار معرفة الرجال، که گزیدهای سامان یافته از
معرفة الناقلین ابوعمرو کَشّی است.
این کتاب از معتبرترین اسناد تاریخ شیعه در دوران حیات امامان به شمار میآید که به بیان مناسبات شیعیان با امامان و تشکیلات شیعه و رقابتها و دعویهای برخی از متشیّعان، شناخت غالیان و بدعتگذاران و جرح و تعدیل راویان پرداخته است.
۳)
الرجال، که حاوی معرفی بیش از ۵۸۰۰ نفر از راویان امامان است و غرض از تألیف آن، احصای نامها و جمع آنها و تعیین طبقات آنها بوده است.
چهارمین کتاب رجالی شیعه را نجاشی (۳۷۲ـ۴۵۰) رجالشناس مسلّم حوزه بغداد نوشته است.
کتاب او که از سنخ فهرست است، غالبآ با عنوان
الرجال (کتاب الرجال) معرفی میشود.
به اعتقاد شمار زیادی از محققان، کتاب نجاشی بر کتابهای مشابه، از جمله سه اثر پیش گفته شیخ طوسی، ترجیح دارد
(برای تفصیل به این منبع رجوع کنید
).
ذکر دانشهای رایج در حوزه بغداد چون
فقه و
اصول و
حدیث و
کلام و
رجال به معنای بیتوجهی حوزه بغداد به علوم دیگر نیست؛ بلکه مراد بیان این واقعیت است که اولا حوزه بغداد در این علوم خوش درخشیده و ثانیآ اصلیترین موضوع حوزههای شیعی و رسالت مذهبی آنها تدریس این دانشها و پژوهش در آنها بوده است؛ وگرنه پیداست که علوم دیگری نیز در این
حوزه محلّ توجه بوده است.
مثلا
علوم ادبی مانند همه حوزههای دینی، در حوزه بغداد، هم در سطح مقدماتی و هم در سطح عالی، تدریس میشده است.
از قدیمترین عالمان و ادیبان شیعی در بغداد باید به ابویوسف یعقوب بن اسحاق معروف به
ابن سکّیت (۱۸۶ـ۲۴۴) از
اصحاب امام جواد و
امام هادی اشاره کرد که در لغت و صرف و نحو و بدیع کتابهایی تألیف کرد، از جمله: اصلاح المنطق، کتاب الالفاظ، کتاب الاضداد، کتاب المذکر و المؤنث.
علاوه بر ابن سکّیت، اشخاص دیگری چون علی بن عبداللّه بن وصیف معروف به
ناشیء الاصغر (متوفی ح۳۶۵)
متکلم و شاعر مشهور
اهل بیت،
ابوعبیداللّه
محمد بن عمران مرزبانی (متوفی ۳۸۴ یا ۳۷۸) ادیب مشهور شیعه
و
مهیار دیلمی (متوفی ۴۲۸) شاعر خلاق شیعی و شاگرد سید رضی در
شعر و
ادب، درخور ذکرند.
اما بزرگترین ادیب و شاعر شیعه در بغداد که برخی او را بزرگترین شاعر
قریش خواندهاند، شریف رضی از علمای حوزه بغداد بوده
و دیوان شعر او هم به دست ما رسیده است.
علاوه بر این در حوزه بغداد،
ریاضیات،
هندسه،
نجوم،
طب و دیگر دانشهای کاربردی نیز تدریس میشد.
مثلا ابن سکّیت که بیشتر یک شخصیت ادبی بود، در
علوم طبیعی نیز تألیفاتی داشت، از جمله: کتاب الطیر، کتاب النبات، کتاب الوحش، و کتاب الارضین و الجبال و الاودیة.
علی بن حسن علوی، صاحب زیج موسوم به زیجِ ابن اعلم، از منجمان بسیار برجسته بغداد بود.
ابوعبداللّه احمد بن محمد جوهری و از مشایخ
ابوالعباس نجاشی علاوه بر تألیفات مذهبی، کتابی با نام اللؤلؤ و صنعته و انواعه داشته است.
در عموم گزارشهای موجود درباره تاریخ آموزش، بیشتر به اسامی معلمان و شاگردان اشاره شده و از مکانهای آموزش بسیار کم سخن رفته است.
با این حال تردیدی نیست که
مساجد و مکانهای مقدس از کانونهای اصلی آموزش در حوزه بغداد بوده است.
به گزارش نجاشی
عدهای کتاب الغیبه
محمد بن ابراهیم نعمانی را نزد محمد بن علی شجاعی کاتب در مشهد العتیقة، از مراکز دینی شیعیان در جنوب شرقی مدینة المنصور، میخواندند.
نجاشی
همچنین شاهد تدریس کتاب
کافی کلینی توسط ابوالحسین احمد بن احمد کوفی کاتب در مسجد لؤلؤی بغداد بوده است.
به نوشته
طوسی،
ابن صلت اهوازی در مسجدش در کوی دارالرقیق بغداد در سال ۴۰۹ تدریس
حدیث میکرده است.
در کنار مساجد، خانههای علما نیز از محلهای عمده تدریس بوده است.
مثلا نجاشی
شاهد تدریس ابومحمد هارون بن موسی تلّعکبری در خانه خودش در بغداد بوده است.
جلسات
درس و
مناظره شیخ مفید در خانهاش در محله درب رباح تشکیل میشد و از پیروان همه مذاهب در آن شرکت میکردند.
شیخ طوسی در سال ۴۱۰ در حلقه درس حدیث عبدالواحد بن محمد، مشهور به ابن مهدی، واقع در خانه او در درب زعفرانی در میدان ابن مهدی، و نیز در ۴۱۱ در مجلس دیگری از درس حدیث در منزل ابن بشران معدّل در
بغداد شرکت کرد.
حسین بن محمد بن حسن حُلوانی نیز در ۴۲۹ در منزلش در کوی برکه زلزل بغداد مجلس درس داشته است.
حسن بن محمد معروف به ابن الحمامی (متوفی ۴۳۹)، محدّث امامی و از مشایخ
خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳) در سرای خود در کوی کرخ بغداد تدریس میکرد.
این رسم تدریس در خانهها پس از تأسیس مدارس بزرگ نیز ادامه داشت.
وقتی ابوالحسن علی بن محمد فصیحی (متوفی ۵۱۶) استاد درس نحو نظامیه را به جرم
تشیع از تدریس باز داشتند، وی در سرای خود به طالبان دانش درس میداد.
نظام آموزشی حوزه بغداد، تا آنجا که از منابع بر میآید، کمابیش مانند
حوزههای علمی و مدارس و جوامع بوده است.
از نظام مالی حاکم بر حوزه بغداد و طریق امرار معاش استادان و شاگردان هم اطلاع قابل توجهی در دست نیست.
از مرور سرگذشت برخی از عالمان و از وجود برخی از اسمها یا القاب مانند بزاز و ورّاق و سبّاک همراه با نام اصلی شماری از آنان، این نظر قوت میگیرد که آنان از راه کسب و کار گذران زندگی میکردند.
ورّاقی یکی از مشاغل برخی
علما بود، چه نیاز دائمی محصلان و استادان به کتاب و دفتر موجب رونق این شغل شده بود.
عباس بن موسی، عالم و نویسنده امامی
قرن سوم و از اصحاب
یونس بن عبدالرحمان، ورّاقی میکرد و از همین رو به او ابوالفضل ورّاق میگفتند.
محمد بن علی بن یعقوب معروف به ابوالفرج قنانی کاتب، معاصر و معاشر
نجاشی، ورّاق بود.
محمد بن خلیل بغدادی،
متکلم و صاحب چند اثر کلامی و از شاگردان و یاران
هشام بن حکم در
ضرب سکه مهارت داشت.
علی بن عبداللّه بن وصیف (متوفی ۳۶۵) از متکلمان برجسته نیمه قرن چهارم در کار ساخت لوازم و وسایل برنجین به ویژه قندیلها بسیار ماهر بود.
پیداست که اشتغال استادان و عالمان به حرفهای مشخص دست بالا میتوانست موجب گذران زندگی خود آنان گردد، اما تأمین هزینه مراکز آموزشی و
طلاب نیازمند بودجهای سنگین و مستمر بود.
گو اینکه اینگونه مراکز بیشتر از طریق
موقوفات و کمکهای افراد خیّر حمایت میشدهاند.
سید مرتضی مرکزی موسوم به دارالعلم را اداره میکرد و به شاگردان حوزه درسی خود در این دارالعلم
مقرری ماهیانه میپرداخت، چنانکه به شیخ طوسی ماهی دوازده
دینار و به عبدالعزیز بن براج، هشت دینار پرداخت میشد.
سید مرتضی همچنین روستایی را برای تأمین کاغذ
فقها و طلاب
وقف کرده بود.
علاوه بر اینها حاکمان دانشپرور نیز به حوزههای علوم دینی کمکهای مالی میکردند.
با توجه به اهتمام عضدالدوله به رسیدگی به وضع مالی دانشمندان رشتههای مختلف، اعم از فقها،
محدّثان،
مفسران، متکلمان، نحویان، شاعران، پزشکان و مهندسان و اهتمام خاص او به آبادی
کربلا و
نجف،
احتمالا باید وضع مالی حوزه علمی شیعی بغداد هم در دوره او بهتر شده باشد.
حوزه بغداد که به ویژه در عصر
آل بویه، با مرجعیت علمی شیخ الطائفه به اوج شکوفایی رسیده بود، با ورود طغرل سلجوقی به بغداد، به دعوت خلیفه عباسی در ۴۴۷، از رونق افتاد.
سلجوقیان حنفی مذهب توانستند با تحریک فرقهگرایان مذهبی به نفوذ آل بویه بر بغداد پایان دهند.
به دنبال حمله سلجوقیان، مدارس و مساجد و کتابخانههای شیعیان مورد هجوم قرار گرفت و بخش اعظم میراث مکتوب شیعه از میان رفت.
کتابخانه شاپور بن اردشیر (تأسیس ۳۸۱)، وزیرِ بهاءالدوله دیلمی، با افزون بر ده هزار جلد کتاب به
آتش کشیده شد.
کتابخانه شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی را نیز به
غارت بردند و آتش زدند و شیخ طوسی که قبل از ورود طغرل و سپاهش به بغداد، برای زیارت
مرقد امیرمؤمنان علیهالسلام به نجف رفته بود، ناگزیز از اقامت در همانجا شد.
این
مهاجرت اجباری، پایان درخشش حوزه علمیه بغداد و سرآغاز تکوین
حوزه دیرسال
نجف بوده است.
با این حال، درآمدن سلجوقیان به بغداد را نباید پایان بخش همه فعالیتهای علمی حوزه بغداد تلقی کرد، چرا که
علمای شیعه تا قرنها بعد نیز کمابیش به تألیف و تدریس و تربیت شاگردان در حوزه بغداد اشتغال داشتهاند.
چنانکه
کاظمین، از محلات غربی بغداد و مزار دو تن از امامان شیعه،
امام کاظم و
امام جواد سلاماللّهعلیهما، به ویژه در دوره خلافت ناصر عباسی (حک: ۵۷۵ـ۶۲۲)، رونقی گرفته بود و علمای شیعه در اطراف
حرم حلقههای درس داشتند.
کاظمین که بعدها به صورت شهری مستقل در شمال بغداد و پیوسته به آن درآمد، از
سده سیزدهم به این سو دارای حوزه علمی مستقلی ــ البته تحت تأثیر مکتب نجف ــ شد.
این حوزه به ویژه از زمان
محمدمهدی خالصی کاظمی که وی را مؤسس
حوزه علمی کاظمین نیز میدانند، اهمیت مضاعف یافت و خاندانهای علمی مشهوری در آنجا ظهور کردند.
اما تقریبآ از میانههای قرن پنجم و سدههای سپسین، کانون اصلی فعالیتهای حوزه شیعی به جای بغداد، ابتدا نجف و سپس
حلّه بوده است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: النابس فی القرن الخامس، چاپ علینقی منزوی، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: نوابغ الرُّواة فی رابعة المئات، چاپ علینقی منزوی، بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۴) محمدحسن آل یاسین، تاریخ حرم کاظمین (علیهماالسلام)، ترجمه غلامرضا اکبری، (مشهد) ۱۳۷۱ ش.
(۵) ابن ابی زینب، کتاب الغیبة، چاپ علیاکبر غفاری، تهران (۱۳۹۷).
(۶) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۷) ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
(۸) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۹) ابن خلّکان، وفیات الاعیان.
(۱۰) ابن ندیم، الفهرست، (تهران).
(۱۱) عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
(۱۲) عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۱۳) علی خامنهای، «چهار کتاب اصلی علم رجال»، در یادنامه علامه امینی: مجموعه مقالات تحقیقی به اهتمام جعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی، تهران: مؤسسه انجام کتاب، ۱۳۶۱ ش.
(۱۴) خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی.
(۱۵) محمود دُریاب نجفی، المعجم الموحَّد، قم ۱۴۱۴.
(۱۶) علی دوانی، مفاخر اسلام، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۷) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۴۴۱ـ۴۶۰ ه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۱۸) شوشتری، قاموس الرجال.
(۱۹) عبدالعزیز طباطبائی، «شخصیت علمی و مشایخ شیخطوسی»، در میراث اسلامی ایران، دفتر۲، بهکوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی، ۱۳۷۴ ش.
(۲۰) محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴.
(۲۱) محمد بن حسن طوسی، عدّةالاصول، و بذیله الحاشیة الخلیلیة، لخلیل بن غازی قزوینی، چاپ محمدمهدی نجف، (قم) ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۲) محمد بن حسن طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰.
(۲۳) محمد بن حسن طوسی، کتابالغیبة، تهران (۱۳۹۸).
(۲۴) حسن بن یوسف علامه حلّی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجمی زنجانی، (قم) ۱۳۶۳ ش.
(۲۵) علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غررالفوائد و دررالقلائد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴.
(۲۶) علی بن حسین علم الهدی، الذریعة الی اصول الشریعة، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۴۶ـ۱۳۴۸ ش.
(۲۷) علی بن حسین علم الهدی، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران ۱۴۱۰.
(۲۸) عباس قمی، فواید رضویه در شرححال علمای جعفریه (ع)، چاپ عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم ۱۳۸۵ ش.
(۲۹) کلینی، اصول کافی.
(۳۰) احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۱) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه بغداد»، شماره۶۶۳۷.