المقنع فی الغیبة (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«المقنع فی الغیبة»، اثر علی بن حسین،
علم الهدی معروف به شریف (سید)
مرتضی (متوفای ۴۳۶ ق)، در باره
امامت و به
زبان عربی است.
این کتاب که توسط سید محمدعلی حکیم مورد تحقیق قرار گرفته، علی رغم حجم کمش از بهترین و نفیسترین کتابهایی است که در دوران غیبت، پیرامون
امامت و حکمتهای
غیبت نگاشته شده است.
ارزش و اهمیت والای این کتاب زمانی بیشتر فهمیده میشود که بدانیم
شیخ طوسی که خود یکی از نامدارترین و تواناترین
علمای شیعی، در مباحث کلامی است، مقاطعی مهم از این کتاب را گاهی به صورت نقل صریح و گاهی با اندکی تصرف و اختصار در کتاب «غیبت» و نیز در «فصل فی الکلام فی الغیبة» آورده و در جای جای این دو کتاب، مطالب مختلفی از کتاب «
مقنع» را با تصریح به نام
سید مرتضی، مورد استناد قرار داده است.
همین طور، مفسر و دانشمند بزرگ اسلام مرحوم
شیخ طبرسی (متوفی به سال ۵۴۸ ق) قسمتهایی از همین کتاب را به صورت نقل صریح یا به اختصار در کتاب ارزشمند خود «
اعلام الوری باعلام الهدی»، طی مسائل اول تا پنجم باب پنجم ذکر نموده است. او اگرچه به نام
سید شریف مرتضی به عنوان مستند این اقوال تصریح نموده، لکن اسم کتاب «مقنع» را به عنوان مدرک آنها ذکر نفرموده است.
سید مرتضی در باره انگیزه تالیف خود، در ابتدای این کتاب چنین مرقوم میکند که: «در مجلس وزیر سید- که
خدا عمرش را به عزت زیاد گرداند و بدخواهان و دشمنانش را خوار نماید- کلامی در باره
غیبت امام زمان علیهالسّلام پیش آمد... این امر مرا بر آن داشت که سخنی مختصر آورم...».
مرحوم علامه شیخ «
آقابزرگ طهرانی»، در باره وزیر مذکور میگوید: «و آن وزیر مغربی، شخصی به نام ابوالحسن علی بن الحسین بن علی بن هارون بن عبدالعزیز اراجنی بوده است.
کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز شده و در ادامه، متن و در پایان، مصادر تحقیق و فهرست مطالب ذکر شده است.
سید مرتضی برای اولین بار، این روش کتابت و اسلوب خاص در طرح مسائل و شبهات را به طریقه سؤال و جواب (فان قیل... قلنا...) به کار برد و در آن با برهانی قوی و منطقی متین، اشکالات مخالفین را جواب داده، استدلالهای آنان را باطل ساخته و غیبت امام زمان، حضرت مهدی عجّلاللهفرجهالشریف و اسباب و علتها و حکمتهای الهی موجود در آن را، اثبات نموده است.
سپس در نوشتاری تکمیلی که بعد از اتمام «المقنع» بر آن افزوده است، مطالب آن را تکمیل نموده و در آن از کیفیت ارتباط امام غایب علیهالسّلام با اولیا و دوستان خود در طی
دوران غیبت و نیز از چگونگی رفتار
شیعیان با او بحث نموده و به همه پرسشهایی که در اثنای این مباحث ممکن است مطرح شود، پاسخ گفته است.
مقدمه محقق، شامل اهمیت و جایگاه کتاب، انگیزه و زمان تالیف، نسخ مورد استفاده و شیوه تحقیق میباشد.
اولین بحثی که مؤلف به آن میپردازد «
امامت و
عصمت، دو اصل مبنایی برای غیبت» است. ایشان بعد از ثابت نمودن دو اصل امامت و عصمت (هیچ یک از زمانهای تکلیف از امام خالی نیست؛ چون خالی بودن، نوعی اخلال به تمکین آنان و مضر به حسن تکلیف آنهاست. امام مزبور به
حکم عقل میبایست از خطا و لغزش و انجام هر ناپسندی
معصوم باشد)، به دنبال مصداقی برای امام غایب میرود و ثابت میکند که امام دوازدهم شیعیان همان امام غایب است.
مؤلف در ادامه به توضیح بیشتر اصل امامت و اصل عصمت میپردازد، سپس دیدگاه فرقههایی همچون
کیسانیه،
ناووسیه و
واقفیه را در باره امامت و مصداق آن بررسی میکند.
ایشان در باره علت غیبت میگوید: ما علم دقیق و تفصیلی به سبب غیبت و وجه عدم ظهور حضرت را لازم نداریم و چنین علمی برایمان ضرورت ندارد، بلکه همان علم اجمالی (
خداوند حکیم کار
عبث انجام نمیدهد) که ذکر شد در این باره کفایت میکند. حال اگر خود را به زحمت انداختیم و علی رغم عدم لزومش در آن تحقیق و تدقیق کرده و وجوهی را ذکر کردیم، از فضل ما محسوب میگردد.
مؤلف در قسمتی از کتاب خود میگوید:
اگر گفته شود درصورتی که
ترس از
دشمن، او را به غیبت و پنهان شدن واداشت، چرا پدرانش که
امامان پیش از او بودند، غیبت نکردند؛ بااینکه همه آنان در حالت
تقیه و ترس از دشمنانشان به سر میبردند؟
گوییم: بر پدران بزرگوار او علیهالسّلام هیچ ترسی از دشمنانشان نبود؛ زیرا همواره تقیه میکردند و از تظاهر به امام بودن سرباز میزدند و امامت و پیشوایی را از خود نفی میکردند.
بنابراین همه
خوف و ترس متوجه امام زمان علیهالسّلام است؛ به خاطر اینکه
ظهور و قیامش با
شمشیر خواهد بود و همه را به خویش و امامت خود فرا میخواند و با هر کس که با او مخالفت نماید به
جهاد برمی خیزد. پس چه نسبتی بین خوف و ترس او از دشمنان، با خوف و ترس پدران بزرگوارش علیهالسّلام از آنان میتواند باشد؟ کسی نمیتواند قائل به تساوی این دو خوف باشد یا حتی نسبتی بین آن دو برقرار سازد، مگر از روی بی دقتی و کم توجهی.
ایشان در فرق بین غیبت با عدم وجود چنین میگوید:
اگر امام معدوم میبود، هر مقدار از مصلحتها را که مردم از دست میدادند و هرچه از هدایتها و کمالات آنان که از بین میرفت و هر اندازه از الطاف و منفعتهای او محروم میماندند، همگی به
خدای تعالی نسبت داده میشد و در ممنوع و محروم ماندن مردم از این همه خیرات، هیچ اعتراضی بر بندگان وارد نبود و هیچ سرزنش و نکوهشی بر آنان روا نبود؛ درحالی که اگر موجود باشد و به خاطر ایجاد خوف و خطر از ناحیه مردم، به غیبت و نهان زیستی گرفتار آمده باشد، هرچه از این مصالح از بین برود و هرچه بهرهها و منافع حضور او از مردم سلب شود، همگی به خود مردم نسبت داده میشود و هم آنان هستند که مورد ملامت و مؤاخذه قرار میگیرند.
مؤلف در جای دیگر در پاسخ به چنین اشکالی: «اگر گفته شود با فرض غیبت امام، چه راهی برای رسیدن به حق وجود دارد؟ شما اگر پاسخ دهید هیچ راهی وجود ندارد، که مردم را در سایر امورشان در
حیرت و
ضلالت و
شک قرار دادهاید و اگر بگویید: به کمک ادله حق، به حق دسترسی پیدا میشود، خود با این سخن تصریح کردهاید به عدم احتیاج به امام»، مینویسد: «حق بر دو گونه است:
عقلی و
سمعی. عقلی با ادله آن و با
تفکر دریافت میشود و سمعی، با اقوال
پیامبر و
ائمه، ولی از آنجا که امکان دارد ناقلین از نقل تمام اقوال پیامبر و ائمه عدول کرده باشند، حال یا از روی اعتماد یا از روی اشتباه، در نتیجه نقل قطع گردد یا در میان کسانی که نقلشان حجت نیست بماند، بنابراین نیاز به امامی است که آن را توضیح دهد و موضع تقصیر را آشکار گرداند».
مؤلف در باره علت عدم ظهور امام علیهالسّلام برای دوستان خود چنین میگوید: «بزرگان
شیعه از این سؤال جواب دادهاند به اینکه مانعی ندارد و بعید نیست که علت غیبت امام از
اولیا و دوستان خویش این باشد که میترسد بعد از دیدار، آنان خبرش را فاش کنند و از روی خوشحالی در باره دیدار و همنشینی او با ایشان سخن گویند و این امر- اگرچه به شکل غیر عمدی- منجر به ترس از دشمنان شود».
سپس، پاسخ مزبور را نقد میکند و در ادامه مینویسد: «اولا ما
قطع و
یقین نداریم که او برای همه اولیای خویش غایب و مستور باشد؛ زیرا که خود این مطلب نیز بر ما پوشیده است و هریک از ما فقط حال خودش را میداند، نه حال دیگران را.
و زمانی که ظهور آن حضرت را برای آنان ممکن شماریم، همان طور که احتمال عدم ظهور نیز هست، باید علتی را برای غایب ماندن احتمالی آن حضرت از ایشان ذکر نماییم.
و بهترین و نزدیکترین دلیل به حق این است که بگوییم: باید علت غیبت از اولیا و دوستان، مشابه و همانند علت غیبت از دشمنان باشد... علاوه بر این دانستیم که علم به امام زمان علیهالسّلام به نحو تعیین و جدا کردن او از
مدعیان دروغین، جز به وسیله
معجزه صورت نمیگیرد؛ زیرا
نص و
روایت صحیح - در باره امامت خصوص این امام- برای معین شدن و مشخص گشتن او کفایت نمیکند، بلکه باید معجزهای آشکار، به دست او صورت گیرد، تا تصدیق کنیم که وی فرزند
امام حسن عسکری علیهالسّلام است.
و علم به معجزه و دلالت کردن آن بر ظهور، راهش، استدلالی است که ممکن است مورد شبهه قرار گیرد و هرکس در باره کسی که معجزه به دست او ظهور یافته شبههای پیدا کرد و معتقد شد که این معجزه، باطل و نوعی تصرف خارق العاده در اشیاست و قائل شد که انجام دهنده این معجزه دروغگو است، چنین کسی ملحق به اعدا و از زمره دشمنان محسوب میشود، از جهت اینکه باید از او ترسید.
ایشان در ادامه، شبهاتی در باره دوستان امام مطرح میکند و خود نیز پاسخ میدهد.
در انتهای کتاب، «کتاب الزیادة المکمل بها کتاب المقنع» آمده که حاوی مطالبی است از قبیل: الهام گیری اولیا از امام غایب و عدم فرق بین
امام غایب و
امام حاضر، عدم ضرورت ظهور برای اولیا، چگونگی آگاهی امام غایب از امور و کیفیت اگاهی امام به زمان ظهور و...
در ابتدای کتاب، چند تصویر از نسخ خطی و در انتهای کتاب، مصادر تحقیق و فهرست مطالب آمده است.
پاورقیها به صورت مسلسل وار ذکر شده، به گونهای که شماره پاورقی در هر صفحه، ادامه صفحه قبل میباشد. محتوای پاورقیها بیشتر اختلاف نسخهها و در بعضی از جاها نیز درج ارجاعات میباشد.
۱. المقنع فی الغیبة، مقدمه و متن کتاب.
۲. واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران، امامت و غیبت، ترجمه کتاب المقنع فی الغیبة، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۳ ش.
نرم افزار کتابخانه مهدویت، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.