توکل در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توکل به معنای
اعتماد انسان بر
خداوند متعالی در همه امور خویش می باشد.
توکل از ریشه «و-ک-ل» در صورتی که با حرف «لام» به کار رود، به معنای
ولایت پذیری و چنانچه با «علی» استعمال شود، به معنای اظهار
عجز و اعتماد به غیر و در
قرآن به همین معنای اخیر است.
به گفته برخی اعتماد به غیر و سپردن امر خود به دیگری، دو قیدی است که در
ریشه یاد شده باید در نظر گرفته شود و در
توکل به لحاظ وزن تفعّل، گونه ای
مطاوعه (موافقت و پذیرش) و
اختیار هست که گویا
انسان با
اختیار خود فردی را
وکیل بر میگزیند تا به کارهایش سامان بخشد.
کاربرد این واژه در حوزه های گوناگون تفسیری و اخلاقی سبب تفاوت در تبیین
مفهوم آن شده است؛
از دیدگاه مفسران،
تفویض امور به خداوند و تمسک به
طاعت او و رضایت دادن به
تدبیر وی
یا در همه شئون گفتاری و کرداری بر او
تکیه کردن
یا سپردن امور به او همراه انقطاع از اسباب و علل ظاهری و اعتماد به او به عنوان
سبب حقیقی و مرجع همه اسباب است.
از منظر عالمان
اخلاق نیز دل بستن به حول و
قوه او و بی اعتنایی به
قدرت و توان خویش
از تعاریف
توکل بیان شده است.
در
عرفان اسلامی توکل، تن را به
عبودیت وادار کردن و
قلب را به
ربوبیت الهی وابسته کردن است.
در
روایات نیز
توکل به نترسیدن از غیر خدا
، نا امیدی از
خلق و توجه به خداوند
و کنار گذاشتن همه قدرتها و در انتظار مقدر الهی بودن
معنا شده است.
به نظر میرسد تفاوت معنایی
توکل بر اثر تشکیک مفهومی آن باشد که بر حسب اختلاف موقعیت افراد و نوع بینش آنان درباره خداوند، گونه
توکل آنان نیز فرق میکند و سرّ آن، وابستگی این صفت به
ایمان و
اعتقاد انسان است و طبیعی است که ایمان انسانها دارای مراتب است، پس هرچه ایمان و اعتقاد قوی تر و راسخ تر باشد،
توکل نیز به همان میزان بالاتر و مستحکم تر است.
در برخی روایات نیز تصریح شده است که
توکل درجاتی دارد
، چنان که عالمان
اخلاق برای آن سه مرحله ذکر کرده اند:
۱. اعتماد و اتکا به خداوند در حد اعتماد انسان به
وکیلی عادی که در این صورت
موکِّل نیز دارای
تدبیر و
اختیار هست؛ نه آنکه تمامی اختیار از کف او بیرون باشد.
۲. روی آوردن به
خداوند در حد التفات
طفل به
مادر که تمامی توجه کودک به مادر است و جز او نمیخواهد و نمیخواند.
۳. بالاترین درجه
توکل آن است که
موکِّل، خودش را در حرکات و سکنات همچون مرده ای در دستان
غسّال میبیند. در این مرحله به خلاف مرحله دوم، سخن از طلب و
تضرع هم نیست، چنان که
حضرت ابراهیم علیهالسلام در برابر پیشنهاد
جبرئیل مبنی بر درخواست کمک از خداوند میگوید: اینکه او آگاه به حال من است مرا
کفایت میکند.
امام خمینی با استناد به روایتی، ثمره
توکل را بینیازی و عزتنفس میشمارد؛ زیرا
توکل بهیقین منتهی میشود و ثمره یقین، توحید افعال است؛ یعنی سالک غیر از حق، مؤثری در عالم نمیبیند ایشان با نقل روایتی برای
توکل درجات و مراحلی برمیشمارند و اختلاف
مقامات سالکان، به مقدار معرفت آنان به ربوبیت حق و چگونگی تصرف خداوند در امور، بازمیگردد. ازاینرو ایشان
متوکلان را چند گروه میداند:
گروه اول: گروهی هستند که هرچند خداوند را با زبان، متصرف در همه امور میدانند. قلباً به آن اعتقاد ندارند؛ ازاینرو در امور دنیوی تنها به اسباب و علل ظاهری تمسک میکنند و به فاعلیت خداوند در این امور اعتماد ندارد. به اعتقاد امام خمینی این دسته در حقیقت، خارج از مرتبه
توکلاند.
گروه دوم کسانی هستند که با اعتماد به آیات و روایات و باتکیهبر برهان عقلی به این حقیقت اعتقاد دارند که قلمرو تصرف خداوند، تمام امور را در برمیگیرد، اما در مقام عمل قلبهایشان به اسباب ظاهری وابستگی دارد و به گستردگی تصرف خداوند باور قلبی ندارند.
دسته سوم کسانی هستند که تصرف حق در موجودات را پذیرفتهاند و این باور را به قلب خود رساندهاند. کاملترین افراد این دسته، گروهی هستند که با اسباب ظاهری هیچگونه دلبستگی ندارند و قلبشان به مقام ربوبی تعلق پیدا کرده است و این دسته هنوز در مقام کثرت افعالی قرار دارد؛
زیرا شخص
متوکل، اموری را برای خود اثبات کرده، خدا را
وکیل خود در آن امور قرار داده است و در این مرحله در مقام کثرت است. اما اگر این گروه، از مقام کثرت گذشتند و جلوهای از
توحید فعلی بر آنان آشکار شد همه تصرفات را به حق نسبت میدهند، از مرحله
توکل فراتر رفتهاند تا آنجا که به مشاهده حضوری جلوه توحید را شهود کنند
به اعتقاد امام خمینی تا وقتی اعتقاد و ایمان قلبی به عمومیت تصرف خدا، برای انسان حاصل نشود، به کار بردن لفظ
توکل برای او حقیقی نخواهد بود ازاینرو ایمان از ارکان
توکل میباشد.
نزدیک بودن مفهوم
توکل با مفاهیم واژههایی همچون
تفویض ،
رضا و
تسلیم سبب گشته است واژه پژوهان به بیان فرق بین آنها بپردازند.
توکل و تفویض هر دو به معنای واگذاری کار به دیگری است، از این رو برخی مفسران در آیه ۴۴
سوره مؤمن تفویض را به
توکل تفسیر کرده اند
؛ اما در
توکل، حق اعتبار برای
موکِّل میماند و در تفویض چنین نیست و شخص مفوَّض دارای اختیار کامل میشود و واگذار کننده هیچ گونه اعتباری را برای خودش باقی نمیگذارد، بنابراین تفویض در وظایف و
تکالیف شرعی ، راه ندارد.
برخی تفویض را دقیق تر و گسترده تر از
توکل دانسته است، زیرا
انسان متوکل خداوند را در مصالح خویش
وکیل میکند؛ ولی در تفویض، در تمامی امور حق متعالی را متصرف میداند و خود را هیچ میبیند.
رضا و تسلیم، مرتبه پس از
توکل و
تفویض هستند؛ وقتی انسان به خداوند
اعتماد میکند، از آنچه در سایه این اعتماد برایش مقدر میشود خشنود است، هر چند مقام
تسلیم شامخ تر و والاتر از رضاست، زیرا
بنده تسلیم به خشنودی و عدم خشنودی هم اعتنایی ندارد و خود را در برابر مولایش در
وفاق کامل میبیند.
توکل و مشتقات آن ۷۰ بار در
قرآن به کار رفته و به موضوعاتی نظیر اهمیت و
انگیزه توکل،
علل و عوامل
توکل،
آثار
توکل،
موارد
توکل و
ضرورت تلاش و
کار در کنار
توکل پرداخته و نیز در آیاتی از
خداوند به «
وکیل » یاد شده است.
خداوند از یک سو
شیطان را از سیطره بر بندگان ویژه خود نا امید ساخته: «اِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطنٌ»
و از سوی دیگر راه سیطره او را بر
مؤمنان و
متوکلان بسته است: «اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون»
و از کنار هم قرار دادن این دو آیه میتوان برداشت کرد که ملاک
عبودیت انسان
توکل اوست.
همچنین خداوند والا در مواردی
انبیا و فرستادگان خود را با صفت
توکل میستاید و آنان نیز همواره پیروان خود را به داشتن این ویژگی سفارش میکردند،
بنابراین
توکل نیازی دائمی برای مؤمنان به خداست و اینکه در بعضی از
آیات با
فعل مضارع آمده است میتواند شاهد آن باشد،
از همین رو در ۲۰ آیه بر صفت
توکل تأکید و بدان امر شده است.
این توصیه در صحنه های مختلف اجتماعی، سیاسی و نظامی دیده میشود:
به گفته ای از اینکه
خداوند در برخی آیات مانند «عَلَی اللّهِ
فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون»
مؤمنان را به داشتن
توکل امر میکند چنین برمی آید که انسان بی
توکل مؤمن نیست
و به باور برخی امکان ندارد در
قلب کسی ایمان و اعتقاد به
وحدانیت پروردگار باشد ولی به غیر خدا اعتماد کند، بنابراین در صورتی که شخص به غیر خدا اعتماد کند، باید در
ایمان وی تأمّل کرد.
درخواست از پروردگار و نیایش به درگاه او پس از اظهار
اعتماد به وی،
بهره مندی عابدان از
توکل ، ضرورت
توکل در هنگامه
جهاد و در مسیر هجرت،
پیوند
توکل با
پرهیزگاری و تأثیر
توکل در ایجاد روحیه
صبر و مقاومت
بیانگر اهمیت این صفت در فرهنگ
قرآن اند.
بر اساس برخی آیات، شناخت صحیح خداوند و درک درست از مجموعه صفات او همچون
علم ،
قدرت ،
حکمت ،
عزت ،
ربوبیت در تحقق
توکل تأثیر عمده ای دارد. انسان موحدی که
ولایت حق را بپذیرد و به ربوبیت او
ایمان آورد، وی را مرجع همه اسباب و علل میداند، در نتیجه همه امورش را به او وا میگذارد
:«ذلِکُمُ اللّهُ رَبّی عَلَیهِ
تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب».
سفارش خداوند به لزوم
توکل پس از توجه دادن به
الوهیت و یکتایی خود: «اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وعَلَی اللّهِ
فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون»
نشانه آن است که ایمان و
شناخت صحیح مهم ترین انگیزه برای
توکل است، از این رو برخی گفتهاند برای ایجاد انگیزه آیه ای بالاتر از این
آیه نیست.
آنچه ذکر شد اصلی ترین و مهم ترین انگیزه برای
توکل به خداوند است و چنانچه در آیاتی در کنار
توکل به ربوبیت،
حاکمیت مطلق،
احاطه علمی،
رحمت عام،
هدایت گری،
عزت و حکمت،
جاودانگی ،
خالقیت،
محوریت برای بازگشت همگان و همه چیز به سوی او،
مالکیّت بر هستی،
معبود واقعی بودن او
و
صلاحیت وی در کفایت امور
اشاره شده است، بیان تفصیلی همان اصل فوق است.
روشن است همه این آیات در قالب
اوامر ارشادی ، بیانگر لزوم
توکل بر خدا هستند و هر یک رویکردی به صفتی از صفات
پروردگار است وگرنه
حقیقت توکل وابسته به شناخت او و رسیدن
بنده به درجه
عین الیقین از ایمان است
، چنان که در آیاتی مانند ۱۲۲، ۱۶۰ و ۱۷۳
سوره آل عمران و ۱۱
سوره مائده ، مؤمنان به آراسته شدن به صفت
توکل مأمور گشته اند.
گفتنی است از آنجا که زیربنای
توکل و اعتماد،
شناخت و
اعتقاد است، هرگاه
معرفت انسان از خدا بر مبنای صحیحی استوار نباشد فرد، دچار
گمراهی میگردد و مسیر حرکت وی تغییر کرده، به غیر خدا
اعتماد میکند، از این روبسیاری از
موحّدان که احاطه ربوبی را باور ندارند،
توکل آنان فراتر از
لفظ و ادّعا نیست و در امور
دنیا به هیچ وجه به
حق اعتماد نداشته، تنها به اسباب ظاهری متشبث میشوند.
مراتب شدیدتر این اعتماد به غیر خدا را میتوان در میان
کافران ،
مشرکان و دوستان
شیطان جست و جو کرد که از
ولایت حق نیز خارج گشته، تحت ولایت شیطان درمی آیند: «... و مَن یَتَّخِذِ الشَّیطنَ ولِیًّا مِن دونِ اللّه...».
قهرا چنین افرادی بر خدا
توکل ندارند و در دام
ابلیس گرفتار میآیند.
توکل آثار ارزشمندی در زمینه های مختلف دارد؛ از جمله:
۱. مصونیت از
سیطره شیطان
:
«اِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطنٌ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون».
۲. محبوبیت نزد
پروردگار :
«اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلین».
۳. ایجاد روحیه
مقاومت برای موحدان در برابر مشرکان:
«و ما لَنا اَلاّ
نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وقَد هَدنا سُبُلَنا ولَنَصبِرَنَّ عَلی ما ءاذَیتُمونا».
تفریع جمله «لَنَصبِرَنّ» بر
توکل نشان میدهد که ایجاد روحیه صبر و مقاومت بر اثر همان اعتماد و
توکل بر خداوند متعالی است.
۴. برخورداری از حمایت الهی
:
«ومَن
یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسبُه».
۵. بهره مند شدن از
الطاف خداوند و دستیابی به نعمت های او:
«وقالوا حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ
الوَکیل فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّهِ و فَضلٍ...».
از فاء سببیت در «فَانقَلَبوا» این معنا را میتوان برداشت کرد.
۶. تحصیل
عزت :
«ومَن
یَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ فَاِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیم».
از
تعلیل ذیل آیه که «عزت از آنِ خداوند است» به دست میآید که
فرجام کار
متوکل دست یافتن به عزت است. طبق روایتی عزت و غنا در گردش هستند تا به
توکل برسند؛ آن گاه استقرار مییابند.
۷. آرامش و نهراسیدن از تهدیدها:
سخن
حضرت نوح علیه السلام در برابر
انکار و حق ناپذیری کافران این بود که اگر
قبول حق برای شما گران است، هر چه میخواهید انجام دهید، زیرا اعتماد من بر خداوند متعالی است: «فَعَلَی اللّهِ
تَوَکَّلتُ فَاَجمِعوا اَمرَکُم و شُرَکاءَکُم».
منطق
حضرت هود علیه السلام نیز در برابر مخالفان خویش این بود که هرچه در
توان دارید به کار گیرید: «ثُمَّ لا تُنظِرون اِنّی
تَوَکَّلتُ عَلَی اللّهِ».
هرچند
انسان مؤمن در همه کارهای کوچک و بزرگ بر خداوند
تکیه دارد و بر او
توکل میکند، به بعضی موارد در
قرآن شاید به دلیل اهمیت آنها توجه شده است؛
از جمله
جنگ با کافران: «اِذ هَمَّت طَائِفَتانِ مِنکُم اَن تَفشَلا واللّهُ ولِیُّهُما و عَلَی اللّهِ
فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمِنون»،
پذیرش پیشنهاد
صلح از سوی
دشمن : «و اِن جَنَحوا لِلسَّلمِ فَاجنَح لَها
وتَوَکَّل عَلَی اللّهِ»،
تبلیغ دین و احتمال عدم پذیرش
حق از سوی گمراهان: «فَاِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِیَ اللّهُ... عَلَیهِ
تَوَکَّلت»،
هجرت : «والَّذینَ هاجَروا فِی اللّهِ... وعَلی رَبِّهِم یَتَوَکَّلون»،
تصمیم های سرنوشت ساز
رهبر امّت و مدیر جامعه اسلامی: «و شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ
فَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ»،
تهدید امت اسلامی از سوی دشمنان: «اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم... فَزادَهُم ایمنًا وقالوا حَسبُنَا اللّهُ ونِعمَ
الوَکیل»،
رویگردانی از
منافقان : «... فَاِذا بَرَزوا مِن عِندِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنهُم... فَاَعرِض عَنهُم و
تَوَکَّل عَلَی اللّهِ و...»،
برخورد با
مستکبران و ستمگران: «... و اِنَّ فِرعَونَ لَعالٍ فِی الاَرضِ واِنَّهُ لَمِنَ المُسرِفین... فَعَلَیهِ تَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُسلِمین»،
کشاورزی و بذرافشانی
و رویارویی با وسوسه های
شیطان : «و اِمّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیطنِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللّه»،
به ویژه هنگام
تلاوت قرآن : «فَاِذا قَرَأتَ القُرءانَ فَاستَعِذ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطنِ الرَّجیم».
شایان ذکر است گرچه در دو
آیه اخیر واژه
استعاذه آمده است، به استناد تعلیل در آیه ۹۹
سوره نحل که در آن استعاذه جایگزین
توکل گشته است میتوان برداشت کرد که استعاذه نوعی
توکل است.
پروردگار والا راه رسیدن به
کمال را برای
انسان تنها در پرتو تلاش او میداند: «واَن لَیسَ لِلاِنسنِ اِلاّ ما سَعی»،
بنابراین
توکل و
اعتماد به خداوند نباید به گونه ای معنا شود که با این
سنت الهی منافات داشته باشد، بر این اساس، از یک سو به کارگیری اسباب و وسایط برای رسیدن به نتیجه، خود نوعی از
ایمان به خداوند است، زیرا او بندگانش را به این مسیر
هدایت فرموده است و از سوی دیگر نباید این اسباب را منشأ اثر دانسته، نتیجه را به آنها مستند بدانیم، بلکه
مؤمن ، خداوند را مؤثر واقعی میداند؛ ولی هیچ گاه از تلاش برای رسیدن به نتیجه دست بر نمیدارد
،
چنان که
حضرت یعقوب علیهالسلام برای حفظ سلامتی فرزندانش از خطر
چشم زخم و امثال آن به تدارک اسباب و اینکه از درهای گوناگون وارد شوند توصیه کرد: «وادخُلوا مِن اَبوبٍ مُتَفَرِّقَةٍ» و سپس
حکم و
تقدیر را از آنِ خدا دانسته، بر او
توکل کرد: «اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ عَلَیهِ
تَوَکَّلتُ»،
همچنان که برای دستیابی
بنی اسرائیل به پیروزی بر جباران
سرزمین مقدس ، افزون بر
توکل به خداوند، تلاش و حرکت ضروری است: «ادخُلوا عَلَیهِمُ البابَ... و عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلوا اِن کُنتُم مُؤمِنین».
در آموزه های
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز همین روش هست؛ مردی
عرب با تمسک به
توکل شترش را رها کرد و پیامبر میفرمود که او را ببند و سپس
توکل کن
، بر این اساس، گفته شده است که
توکل حالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و کسب و تلاش
سنت اوست.
گوشه نشینی و بیکاری به بهانه
توکل بر خداوند، خلاف سنت و
حکمت خداوند و
رسول اوست، بنابراین انجام دادن اموری همچون برداشتن
توشه سفر ، مداوای بیمار، آمادگی و تهیه
سلاح برای مقابله با
دشمن و... هیچ گاه خلاف
توکل نیست، بلکه مهم دل نبستن به این موارد و اذعان به این
حقیقت است که موثر واقعی، خداوند متعالی است.
احیاء علوم الدین، الغزالی (م. ۵۰۵ ق.)، بیروت، دار الکتب العربی؛ انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)، قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق؛ بصائر ذوی التمییز، الفیروز آبادی (م. ۸۱۷ ق.)، به کوشش محمد علی، بیروت، المکتبة العلمیه؛ التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ تفسیر راهنما، هاشمی رفسنجانی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۳ ش؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ دایرة المعارف تشیع، زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ ق؛ روح المعانی، الآلوسی (م. ۱۲۷۰ ق.)، به کوشش محمد حسین، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ سنن الترمذی، الترمذی (م. ۲۷۹ ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ ق؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ شرح چهل حدیث، امام خمینی قدس سره (م. ۱۳۶۸ ش.)، تهران، نشر آثار امام قدس سره، ۱۳۷۶ ش؛ غررالحکم، عبدالواحد الآمدی (م قرن ۵)، به کوشش حسینی، تهران، انتشارات دانشگاه، ۱۳۶۶ ش؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سید جعفر سجادی، تهران، زبان و فرهنگ ایران، ۱۳۷۸ ش؛ فی ظلال القرآن، سید قطب (م. ۱۳۸۶ ق.)، القاهرة، دار الشروق، ۱۴۰۰ ق؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ محاسن التأویل، القاسمی (م. ۱۳۳۲ ق.)، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار الفکر، ۱۳۹۸ ق؛ المحجة البیضاء، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی؛ مدارج السالکین، ابن قیم الجوزیة (م. ۷۵۱ ق.)، قاهرة، دارالحدیث؛ مشکاه الانوار، الطبرسی (م. قرن ۷)، به کوشش هوشمند، دارالحدیث؛ معانی الاخبار، الصدوق (م. ۳۸۱ ق.)، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ ش؛ معراج السعاده، احمد نراقی (م. ۱۲۴۵ ق.)، قم، هجرت، ۱۳۷۸ ش؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ منازل السائرین، الانصاری الهروی (م. ۴۸۰ ق.)، به کوشش فرهادی، مولی، ۱۳۶۱ ش؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق.
•
دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله«توکل». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.