واژه توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم علیهالسلام دیده شده، همراه با حرف جرّ «فی» که پس از آن لفظکتاب آمده است، به معنای یادداشتی که امامدر زیر یک نامه نوشته بودهاند.
در زمان امام رضا علیهالسلام توقیع تنها برای یادداشتی که در همان نوشته اصلی نگاشته میشده به کار میرفته، لذا در مقابل «کتاب مفرد» قرار میگرفته،
[۶]ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۲۳۶، ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴
ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشتهای مستقل امام زمان علیهالسلام، که مسبوق به پرسش نبوده، نیز با عنوان توقیع شناسانده شده است.
[۱۴]محمد بن حسن طوسی، کتابالغیبه، ص ۳۲۱، چاپ عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۱.
[۱۵]ابن بابویه، کمالالدین و تمامالنعمه، ج ۱، ص ۵۰۲ـ۵۰۴، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ ش.
وجه کاربرد اخیر احتمالاً سخنی از حسین بن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمیگوید، بلکه همه را از «اصل» (امام عصر علیهالسلام) شنیده است.
و حال آنکه ذکری از وکالت محمد بن عبدالحمید عطار نشده است، همچنانکه دلیلی بر وکالت محمد بن غالب اصفهانی ــ که زیارتشهدای کربلا از امام هادی علیهالسلام از طریق وی عرضه شد ــ نیست.
[۵۰]ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ص ۵۷۳ـ۵۷۷، چاپ فضلالله نوری، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۲، چاپ افست ۱۳۶۷ ش.
درگزارش دیگری نیز از این خانه سخن به میان آمده و راوی حدیث، حسن بن وَجْناء، به واسطه زنی که چهل سال یا بیشتر داشته، در این خانه به دیدارامام نایل شده و از ایشان دفتری مشتمل بردعای فرج و صلوات بر حضرت دریافت داشته است.