• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اقسام الهام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



برای تسهیل بحث الهام و براساس تعریفی که مفسران از آن به دست داده‌اند، رویکرد قرآنی و تفسیری الهام را تفکیک و تحت ۴ عنوانِ الهام فطری، قلبی، غریزی و طبیعی بررسی می‌کنیم.



تنها کاربرد قرآنی الهام که به شکل ماضی آن آمده، به معنای الهام فطری تفسیر شده است:
[۱] العقائد الاسلامیه، ج۱، ص۳۶.

«ونَفس وما سَوّها • فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها • قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها • وقَد خابَ مَن دَسـّها»
در توضیح آیات یاد شده و الهام فطری باید گفت که در بینش قرآنی، آفریدگانی چون جمادات، گیاهان، حیوانات و نیز هر دو ساحت وجودی انسان، یعنی جسم و جان او هریک به تناسب و در پرتو یکی از دو هدایت تکوینی و تشریعی خداوند قابل رشد تکاملی است.
[۷] لب الاثر، ص۲۶۷.
[۸] العقاید الاسلامیه، ج۱، ص۱۱۸.

در این فرایند، افزون بر شرایط لازم و تغذیه سالم، بر کنار بودن از شرایط نامساعد و تغذیه ناسالم، ضرورتی انکارناپذیر است، با این تفاوت که شرایط و غذای لازم برای رشد و تکامل روح و جان آدمی، چیزی جز باورها، احساسات و عواطف و رفتارهای سالم گوناگون نیست، ازاین‌رو، عناصر یاد شده، در ادبیات معارف اسلامی با عناوینی چون توحیدی، شرک‌آلود، کفرآمیز، حرام، حلال، واجب و... و در دو دسته سالم و ناسالم جای گرفته است تا براساس آن، زمینه گزینش آزادانه عناصر سالم و دوری جستن از عناصر ناسالم برای رسیدن به رشد تکاملی و کمال مقصود آدمی فراهم گردد. آیات یاد شده نیز در این راستا قابل تفسیر و ارزیابی است.


از این آیات بر می‌آید که هنگام آفرینش روح و جان آدمی (نفس)، گونه‌ای از شناخت و آگاهی در ارتباط با آنچه که قرآن آن را «تقوا و فجور» می‌نامد به وی داده شده است.
[۱۳] فطرت و دین، ص۲۱۰.

برخی مفسران، آیه «فَهَدَیناهُ النَجدَینِ» را نیز بیانگر همین معنا دانسته‌اند.
[۱۵] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۳.
[۱۶] فتح القدیر، ج۵، ص۴۴۹.

براساس این شناخت، اگر کسی با گزینش آزادانه تقوا و به وسیله آن، به تزکیه نفس و پرورش استعدادهای روحی خود بپردازد، با رسیدن به کمال انسانی، رستگار می‌شود و کسی که به سبب آلوده شدن به فجور، استعدادها و توانمندیهای روحی خود را تباه ساخته و از رسیدن به کمال، بازمانده، نادم و ناامید می‌گردد.
[۱۸] فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.


۲.۱ - تفاسیر مختلف از این الهام

به‌رغم آنچه که گفته شد، چیستی، چگونگی و تجربه و تکرارناپذیری الهامِ یاد شده، ناشناخته بودن بسیاری از لایه‌های هزارتوی روح و روان آدمی، وجود گرایشهای جبرگرایانه و تصور دلالت آیه بر وجود تضاد (تقوا و فجور) در نهاد انسان، سبب شده است که از همان آغاز، تفاسیر و برداشتهای متفاوتی در این‌باره پدید آید. در آغاز، مفسران نخستین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به الهام فجور و تقوا نگریسته‌اند. دیدگاه مشهور که از سوی شماری از مفسران نامدار همانند ابن عباس، مجاهد، قتاده و ضحاک گزارش شده، تفسیری سازگار با آزادی اراده و اختیار آدمی است. بنابر دیدگاه این گروه که ألْهَمَ را با الفاظ نزدیک به هم و قابل جمعی چون عَلَّم (یاد داد)، عَرَّفَ (شناساند، آگاه کرد) و بَیَّنَ (روشن و معلوم ساخت) تفسیر کرده‌اند، خداوند، شناخت مربوط به تقوا و فجور را به انسان داده است. منتها به زمان و چگونگی آن نپرداخته‌اند.
[۲۰] جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
[۲۲] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۵۱.

دیدگاه دوم که منسوب به ابن جبیر، ابن زید و پذیرفته زجّاج و واحدی است، گویا برای گریز از قول به لزوم تضاد در نهاد آدمی و با تفسیری جبرگرایانه و سازگار با گرایش اشعری، الهام فجور را مربوط به کافر، و مؤمن را مُلْهَم به تقوا می‌داند. واحدی با تأکید بر تفاوت الهام با تعلیم، تعریف و تبیین، آن را به معنای «نهادن» چیزی در دل و جان انسان از سوی خداوند و در نتیجه ملزم ساختن وی بدان می‌داند.
[۲۳] جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
[۲۴] التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
[۲۵] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.

در پاره‌ای از منابع تفسیری، روایتی منسوب به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و به عنوان مؤیّد این دیدگاه، گزارش شده است. ازاین روایت بر می‌آید که انسان براساس آنچه که از پیش برای او مقدر شده است عمل می‌کند.
[۲۶] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
[۲۷] کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶.
[۲۸] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.

فخر رازی با پذیرش این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و الهام و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار می‌خواند. وی در ردّ استدلال به آیه «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها و...» که الهام فجور و تقوا به نوع بشر و آزادی اراده در گزینش یکی از آن دو را می‌رساند، به قول شماری از مفسران نخستین استناد می‌کند که فاعلِ «زکّی» و «دسّی» را خداوند دانسته‌اند؛ یعنی کسی (مؤمن) رستگار می‌شود که خداوند با دادن توفیق طاعت، وی را تزکیه و اصلاح می‌کند و کافر به سبب خواری و خذلانی که خداوند به آن دچارش می‌سازد، ناامید می‌گردد.
[۳۰] التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
[۳۱] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.

تفسیر جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب مفسران متأخر، اعم از شیعه و سنی
[۳۵] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶.
[۳۶] رحمة‌ من ‌الرحمن، ج‌۴، ص‌۵۰۲.
[۳۷] تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۵۲‌.
که تفسیر مبتنی بر آزادی اراده و اختیار را پذیرفته‌اند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است.

۲.۲ - اختلاف در منشأ الهام تقوا و فجور

اختلاف بر سر منشأ الهام تقوا و فجور از چالشهای دیگر مربوط به آیه و نتیجه خلط میان الهام فطری و اصطلاحی است. برخی برخلاف همه مفسران یاد شده، از یک سو با همانند انگاشتن الهام فجور و امر به فحشا، نسبت آن به خدا را ناروا خوانده و از سوی دیگر نسبت الهام فجور به شیطان و تقوا به خدا را بر نمی‌تابند؛ با این استدلال که جمع میان خدا و شیطان با یک ضمیر، و هم ردیف قرار دادن آن دو اسائه ادب است. قائل این دیدگاه با استناد به روایت «إن للملک فی الإنسان لمة و للشیطان لمة» مُلْهِم تقوا را فرشته و ملهم فجور را شیطان خوانده و آیه را ناظر به معنای روایت یاد شده و منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله)دانسته است.
[۳۸] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲.
[۳۹] مصباح الهدایه، ص۱۰۴.

این تفسیر و تقسیم الهام به مَلَکی و شیطانی، حوزه و اوصاف هریک بازتاب نسبتاً گسترده‌ای در منابع عرفانی
[۴۰] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۸۶.
[۴۱] مصباح الهدایه، ص۱۰۳ـ۱۰۵.
[۴۲] مدارج ‌السالکین، ج۱، ص۵۴ـ۵۵.
و اخلاقی
[۴۳] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲.
[۴۴] اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
[۴۵] جامع‌السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
یافته است، در حالی‌که الهام تقوا و فجور بیانی از هدایت تکوینی انسان است و مُلْهِم فجور بودن خدا به معنایی که یاد شد، ناروا نیست.

۲.۳ - بحثهای جدید در باب الهام فجور و تقوا

در دهه‌های پایانی سده اخیر، پاره‌ای از یافته‌های روان‌شناختی از یک سو و برخی از چالشها و پژوهشهای فلسفی، کلامی و فرهنگی جدید از سوی دیگر، گفت‌وگو بر سر الهام تقوا و فجور را در حوزه‌های نوینی از دانش مانند انسان‌شناسی فلسفی، دین‌شناسی و فلسفه اخلاق وارد ساخته است. در آثار و اندیشه‌های شماری از مفسران
[۴۶] فی‌ ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
و دین‌پژوهان
[۵۱] فی ظلال التوحید، ص۲۳۱ـ۲۳۲.
[۵۲] فطرت و دین، ص۴۶.
[۵۳] فطرت و دین، ص۵۷.
[۵۴] فطرت و دین، ص۷۹.
معاصر مسلمان، آیه یاد شده به عنوان یکی از مستندات قرآنی «نظریه فطرت» در حوزه‌های یاد شده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
این تفسیر و تئوری که در آن، افزون بر اراده آزاد آدمی و حسن و قبح عقلی افعال، تفاوت الهام با تعلیم، تعریف و تبیین نیز به شکل ضمنی پذیرفته شده است،
[۵۵] فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
[۵۶] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
[۵۷] فطرت و دین، ص۱۹۸.
[۵۸] فطرت و دین، ص۲۱۰.
آمیزه‌ای نو از دیدگاه‌ها و رویکردهای گوناگون گذشته درباره الهام فجور و تقواست. برخی از این صاحب‌نظران، آیه ۸ شمس/۹۱: «فَاَلهَمَها...» و نیز آیه ۷۳ انبیاء/۲۱: «و اَوحَینا اِلَیهِم فِعلَ الخَیرتِ» را مؤیّد نظریه وجدان اخلاقی کانت و نیز دلیل نفی نسبیت اخلاق و جبر تاریخی و اجتماعی از منظر قرآن دانسته‌اند.
[۶۱] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸، «اسلام و نیازهای زمان».
[۶۲] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
[۶۳] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۳۳، «اسلام و نیازهای زمان».


۲.۴ - بحث در مراد از تقوا و فجور

اینکه مراد از تقوا و فجور الهام شده چیست از دیگر مباحث مورد چالش مفسران نخستین و متأخر است. برخی آن را به خیر و شر، بعضی به طاعت و معصیت
[۶۴] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
[۶۶] الدر المنثور، ج۶، ص۳۵۵ـ۳۵۶.
و برخی دیگر به راه خیر و شر تفسیر کرده‌اند و در روایتی از امام صادق (علیه السلام) به بایدها و نبایدهای رفتاری تفسیر شده است، در حالی که بررسی کاربرد تقوا و فجور و نیز واژگان مرتبط با آنها در قرآن، نشان می‌دهد که می‌توان حوزه معنایی روشن‌تر، گسترده‌تر و مصادیق جزئی‌تری برای آن دو ترسیم کرد.
بنابر آنچه که در تفسیر (صلی الله علیه وسلم) (رحمهما الله) گفته شد، انسان براساس یک درک و دریافت درونی و سرشتین، از خوب و بد بودن همه مصادیق تقوا و فجور آگاه است، چنان که گرایش به تقوا و گریز و تنفر از فجور نیز در سرشت و نهاد وی نهفته است، هر چند که در مقام گزینش و عمل می‌تواند متأثر از امیال و گرایشهای متضاد،
[۷۲] فطرت و دین، ص۸۵.
[۷۳] فطرت و دین، ص۹۴.
از تقوا روی برتافته و به فجور دامن آلاید.
[۷۵] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
[۷۶] پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۱.
[۷۷] پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۳.



بنابر دیدگاه مفسران، گاه در موارد خاصی، خداوند، شناخت یا انجام کاری را هنگام خواب یا بیداری در دل افراد صالحی غیر از انبیا القا می‌کند که قرآن با تعبیر «وحی» از آن یاد می‌کند.

۳.۱ - الهام به مادر حضرت موسی و حواریون

وحی به مادر موسی(علیه السلام) از این قبیل است: «واَوحَینا اِلی اُمِّ موسی اَن اَرضِعیهِ فَاِذا خِفتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِی‌الیَمِّ...» اغلب مفسران شیعه و سنی
[۸۴] جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
به پیروی از قتاده و با تأکید بر پیامبر نبودن آن بانوی گرامی، وحی به او را، الهام و نه وحی نبوت دانسته‌اند، چنان‌که وحی به حواریان عیسی (علیه السلام)
[۸۷] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۶۲.
و فرشتگان نیز از سوی شماری از مفسران الهام خوانده شده است.
البته دیدگاه‌های دیگری هم در تفسیر و چگونگی وحی به مادر موسی (علیه السلام) وجود دارد که دست‌کم تفسیر آن به الهام را دچار چالش می‌کند،
[۹۲] جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
[۹۳] التفسیر الکبیر، ج۸، ص۴۷.
[۹۴] تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۲۴.
چنان‌که پاره‌ای از مفسران نیز در تفسیر دو مورد دیگر، واژه الهام را به‌کار نبرده‌اند.

۳.۲ - برخی علوم غیر عادی و غیر اکتسابی

در شمار دیگری از آیات، برخی علوم غیر عادی و غیر اکتسابی یاد شده که خداوند به عنوان نعمت به بعضی از انبیا و اولیای خود داده است. شماری از مفسران یکی از راههای ممکن برای دریافت علوم یاد شده را الهام دانسته‌اند. آگاهی خضر نبی (علیه السلام) از تأویل حوادث ازاین قبیل است:
[۹۹] رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ـ۲۱.

«...وعَلَّمنـهُ مِن لَدُنّا عِلمـا».
حضرت موسی (علیه السلام) به‌سبب عدم آگاهی از دانش یاد شده، به‌کارهای خضر(علیه السلام) اعتراض می‌کرد.
الهامی یا وحیانی بودن معرفت خضر (علیه السلام)، از جمله ناشی از اختلاف در پیامبربودن اوست.
[۱۰۵] تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۱۴۴.

چنین‌اختلافی درباره ذوالقرنین و معرفت دریافتی او
[۱۰۹] زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴.
همچنین وحی القا شده به یوسف(علیه السلام)در درون چاه نیز وجود دارد؛
[۱۱۲] التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۹.
با این توضیح که اغلب مفسران شیعه و سنی
[۱۱۶] جامع البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
[۱۱۸] فتح القدیر، ج۳، ص۱۰.
به تبع مفسران نخستین،
[۱۱۹] جامع‌البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
[۱۲۰] احکام‌القرآن، جصاص، ج۳، ص۲۷۴.
وحی یاد شده به یوسف(علیه السلام)را همانند وحی به یحیی و عیسی (علیهما السلام) در زمان کودکی، وحی نبوت دانسته‌اند.
علم یوسف(علیه السلام)به تعبیر خواب نیز از این شمار است:
[۱۲۴] فتح القدیر، ج۳، ص۲۶.

«رَبِّ... وعَلَّمتَنی مِن تَأویلِ الاَحادیثِ...» و نیز
معرفت یاد شده، فضل الهی و سبب برخورداری از آن رویگردانی یوسف(علیه السلام) از شرک و بت‌پرستی و پیروی او از آیین توحیدی ابراهیم(علیه السلام)و دیگر نیاکان خوانده شده است.
[۱۲۹] مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۷.
[۱۳۰] فتح‌القدیر، ج۳، ص۲۶.

برخی در تفسیر جمله «کِدنا» نقشه قرار دادن پیمانه ازسوی یوسف (علیه السلام) درمیان بارهای بنیامین برای نگهداری او را نیز با الهام الهی دانسته‌اند.
آشنایی حضرت سلیمان (علیه السلام) با زبان دیگر موجودات از قبیل مورچگان و پرندگان:
[۱۳۷] جامع البیان،مج۱۱، ج۱۹، ص۱۷۲.
«... عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ...» را نیز از راه الهام گفته‌اند.
به‌کار نرفتن واژه وحی در آیات یاد شده و اختصاص علوم مذکور به حوزه‌ای غیر از عقاید و احکام دینی می‌تواند مؤیّد دریافت آن معارف از طریق الهام باشد.
آیاتی از این دست و شماری دیگر، از قبیل آیات ۱۲۲ انعام/۶ و ۲۸ حدید/۵۷ زمینه‌ساز پیدایش تفکر و نظریه تازه‌ای در شناختشناسی اسلامی شد. براساس این نظریه و نگرش که در گذر ایام رو به فربهی و استقلال نهاد، انسان می‌تواند در کنار شناخت تجربی، عقلی و وحیانی به نوع دیگری از شناخت دست یابد که زمینه، قلمرو و ابزار متفاوتی دارد و جهان‌بینی متفاوتی را پدید می‌آورد.
[۱۴۶] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۱۴۷] نظرات فی التصوف و الکرامات، ص۵۲ـ۵۴.
[۱۴۸] مجموعه‌آثار، ج۲، ص۲۲۸ـ۲۳۳، «مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی».


۳.۳ - راه دستیابی به علوم غیر اکتسابی

زمینه و راه دستیابی به چنین فهم و درکی که می‌توان نام شناخت و معرفت الهامی و عرفانی بر آن نهاد، فقط تزکیه و تهذیب نفس و طهارت روح و روان و یگانه ابزار دریافت آن، دل آدمی است و همه مؤمنان صالح و پرهیزکار می‌توانند متناسب با اندازه ایمان، عمل صالح و طهارت روحیِ خود از معرفت یاد شده برخوردار باشند.
[۱۴۹] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۳۱.
[۱۵۰] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۹.
[۱۵۳] آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴.

چنین شناختی که بی‌هیچ زمینه حسّی و عقلی به یک‌باره و فقط از سوی خداوند افاضه می‌شود،
[۱۵۴] ریاض السالکین، ج‌۴، ص‌۴۵۳.
[۱۵۵] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۳.
[۱۵۶] نظرات فی التصوف والکرامات، ص‌۵۲‌.
جلوه‌ای از امداد غیبی الهی در زندگی بشر است و در زمینه‌های گوناگون فکری و عملی که عقل و شرع در آن کافی نیست، راهگشایی می‌کند.
[۱۵۷] تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
[۱۵۸] فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
[۱۵۹] مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۷۳، «حماسه حسینی».


۳.۴ - الهام قلبی در حوزه علوم

از پاره‌ای گزارشهای رسیده بر می‌آید که الهام به عنوان یکی از منابع شناخت، ابتدا در حوزه مسائل و چالشهای نخستین کلامی مورد توجه مسلمانان قرار گرفت
[۱۶۰] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۱۶۱] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۷.
و آنگاه به قلمرو عرفان و فلسفه راه یافت. گزارشهای یاد شده نشان می‌دهد که متکلمان مسلمان در برخورد با برخی آیات مربوط به صفات الهی همانند «استوای بر عرش» به اختلاف گراییدند. در این میان، گروهی به راه تشبیه و تجسیم (=مشبّهه و مجسّمه) رفته و گروهی دیگر قائل به تنزیه (=منزِّهه) شده‌اند.
دسته‌ای از منزِّهه با نفی معانی ظاهری، بیشتر به معنای مجازی معتقد شده و دسته‌ای دیگر با این استدلال که درک و فهم صفات یاد شده، فراتر از توان عقل و اندیشه بشری است، مدعی شده‌اند که باید تأمّل و تعقل را کنار نهاد و به تزکیه و تهذیب نفس پرداخت تا زمینه دریافت آگاهی و شناخت در حوزه مسائل یاد شده از جانب خداوند، فراهم آید. این گروه با استناد به آیاتی چون: «واتَّقوا اللّهَ ویُعَلِّمُکُمُ اللّهُ»، «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا»، «... و عَلَّمنـهُ مِن لَدُنّا عِلمـا» و «... و قُل رَبِّ زِدنی عِلمـا» مدعی شده‌اند که اگر دل و جان آدمی از راه تقوا و تهذیب پاک شود، خداوند معانی آیات و صفات یاد شده را بر آن القا می‌کند.
[۱۶۸] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۱۶۹] روح المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.

با شکل‌گیری و تدوین عرفان و تصوف به مثابه یکی از شاخه‌های علوم اسلامی و مبتنی بر معرفت، شیوه و ابزار شناختی مستقل و متفاوت از معارف وحیانی، تجربی و عقلی، بحث از الهام به عنوان یقینی‌ترین و برترین منبع شناخت، توسعه یافت.
[۱۷۰] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.
[۱۷۱] تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.

در این حوزه، گاهی از الهام با عناوینی چون علم لدنی،
[۱۷۲] مفاتیح‌الغیب، ص۸.
[۱۷۳] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۱۷۴] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۷.
[۱۷۵] روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۱۹.
مکاشفه،
[۱۷۶] روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
خاطر قلبی،
[۱۷۷] الانوار الساطعه، ج۱، ص۴۴۲.
[۱۷۸] ریاض السالکین، ج۴، ص۴۵۳.
[۱۷۹] شرح دعاء الصباح، ص۴۶.
علم ربانی، معرفت ذوقی،
[۱۸۰] رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰.
علم موهوب، علم باطن و اسرار نیز یاد می‌شود.
[۱۸۱] مفاتیح الغیب، ص۸.
[۱۸۲] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۱۸۳] روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۵ـ۲۸.

نظریه شناخت و ادراک الهامی با گذر از قلمرو عرفان و ورود به حوزه فلسفه اسلامی، تولد نظریه معرفت اشراقی را به‌ارمغان آورد. شیخ شهاب‌الدین سهروردی(۵۴۹ـ۵۸۷ ق.) حکمت اشراق را نتیجه القائات یک موجود قدسی در دل خود دانسته و ادراک مباحث آن را مشروط به یک اربعین ریاضت نفس می‌خواند.
[۱۸۴] شرح حکمة الاشراق، ص۵۹۹ـ۶۰۰.
[۱۸۵] شعاع اندیشه و شهود، ص۵۶۱.

تأثیرپذیری عمیق وی در عمل و اندیشه‌های فلسفی خویش از عرفان و تصوف اسلامی مورد اتفاق صاحب‌نظران است،
[۱۸۶] مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۳، «کلیات فلسفه».
[۱۸۷] مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۸، «کلیات فلسفه»
[۱۸۸] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۲ـ۳۳، «مقدمه مصحح».
[۱۸۹] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۵۹، «مقدمه مصحح».
بر همین اساس برخی از دانشمندان مسلمان با تردید افکنی در بازگشت حکمت و رویکرد اشراقی به فلسفه یونان، آمیختن اشراق و استدلال و ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان را، ابتکار خود شیخ اشراق و با اثر پذیری از عرفان و تصوف اسلامی و مشرب فکری و معرفتی آن دانسته و معتقدند که شیخ اشراق فقط برای پذیرفته شدن دیدگاهش و بدون ارائه هیچ سندی، شماری از فلاسفه باستان را پیرو مشرب فکری اشراق خوانده است، در حالی که ادعای یاد شده در آثار هیچ یک از فلاسفه مسلمان پیش از وی و نیز در تاریخ فلسفه مورخانی چون شهرستانی نیامده است.
[۱۹۰] آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۶.
[۱۹۱] آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳.


۳.۵ - جای دادن برخی ادراکات در الهام قلبی

گاه با توسعه در معنا وگستره الهام، مواردی از قبیل ادراکات ناگهانی، بدون مقدمه و پرشتاب ذهنی و درونی و پدیده موسوم به تله‌پاتی ذهنی را نیز در دایره الهام جای داده و پاره‌ای از اکتشافات و فرضیه‌های دانشمندان و نوابغ در حوزه‌های گوناگون علوم را الهام و اشراق علمی خوانده‌اند
[۱۹۲] انسان موجود ناشناخته، ص۸۶ـ۸۹.
[۱۹۴] راز بزرگ رسالت، ص۷۴ـ۷۷.
و این البته با الهام اصطلاحی که منحصر به بندگان صالح است، تفاوت دارد.

۳.۶ - چالشهای جدی در بحث الهام

نظریه شناخت شناسانه الهام، چالشها و تنشهای جدی و فراوانی در حوزه اندیشه اسلامی برانگیخت.
[۱۹۵] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.

از جمله می‌توان به چالشهای مربوط به تشابه و تفاوتهای الهام با وحی از یک سو و القائات شیطانی و نفسانی از سوی دیگر، سازگار بودن یا نبودن اعتقاد به الهام با ختم نبوت، حجیت شرعی الهام، نسبت میان معارف الهامی و احکام شریعت و برتری یکی بر دیگری اشاره کرد؛
[۱۹۶] شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱ـ۱۱۳.
[۱۹۷] روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴ـ۲۸.
همچنین برخوردهای تحریمی و تکفیرآمیز با پیروان این رویکرد در هر دو حوزه عرفان و فلسفه در دوره‌هایی از تاریخ اندیشه اسلامی از این قبیل است.
[۲۰۰] اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.


۳.۷ - دلیل قائلان به الهام قلبی

قائلان به الهام در پاسخ به یکی از مهم‌ترین چالشهای پیش‌روی خویش، ضمن اذعان به ختم نبوت و با استناد به آیاتی از قرآن، پاره‌ای از احادیث اسلامی و ارتباط غیبی افرادی چون مادر موسی و عیسی (علیهما السلام)، براین باورند که برخلاف وحی، راه الهام بر روی بشر بسته نیست و قرآن نیز ملازمه‌ای بین مقام نبوت و ارتباط با غیب نمی‌بیند.
[۲۰۱] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۲۰۲] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲ـ۳۴.

افراد یاد شده الهام به انسانهای غیر نبی را مرتبه نازلی از وحی نبوی
[۲۰۵] مفاتیح‌الغیب، ص۸.
[۲۰۷] مجموعه آثار،، ج۴، ص۱۴۱، «توحید».
و در عین حال متفاوت از آن دانسته و معتقدند که ارتباط دیداری و شنیداری پیامبر با فرشته،
[۲۰۸] شرح فصوص الحکم، ص۱۱.
[۲۰۹] احیاء علوم الدین، ج۱، ص۸۸.
[۲۱۰] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۰.
[۲۱۱] من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۲۰ـ۲۱.
اطمینان به از سوی خدا بودن
[۲۱۲] الانوار الساطعه، ص۴۴۱.
[۲۱۳] القادیانیه، ص۲۱.
[۲۱۴] شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
و حجت
[۲۱۵] روح‌المعانی، مج۹،ج۱۶، ص۲۴ـ۲۵.
[۲۱۶] التحریروالتنویر، ج۲۵، ص۱۴۳.
[۲۱۷] التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
و مشروط بودن به تبلیغ
[۲۱۸] شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱.
[۲۱۹] شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
از ویژگیهای انحصاری وحی نبوی است که در الهام وجود ندارد؛ همچنین محتوای وحی را آموزه‌های همگانی، الزام‌آور و مصدر تشریع دانسته‌اند، درحالی که الهام یک دریافت شخصی و همانند ادراک گرسنگی و تشنگی است و منشأ آن روشن نیست،
[۲۲۰] تفسیر مراغی، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
[۲۲۱] راز بزرگ رسالت، ص۷۲ـ۷۳.
[۲۲۲] التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
بر این اساس، الهام، بیشتر مربوط به اولیا و وحی مصطلح، مختص به انبیا دانسته شده است.
[۲۲۳] شرح فصوص، ص۱۱۱.
[۲۲۴] تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.
[۲۲۵] شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.


۳.۸ - تفاوت الهام و وسوسه

در تفاوت الهام و وسوسه نیز، الهام را همراه با آرامش خاطر و هماهنگ با آموزه‌های الهی خوانده‌اند که برخلاف وسوسه‌ها آدمی را به سوی خیر و نیکی فرا می‌خواند.
[۲۲۶] مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۲.
[۲۲۷] المیزان، ج۳، ص۲۵۳ـ۲۵۵.


۳.۹ - نسبت میان الهام و وحی

نسبت میان معرفت الهامی و آموزه‌های وحیانی و بی‌نیازی از آموختن دانش دینی در صورت برخورداری از الهام، چالش مهم دیگری در این حوزه است.
[۲۲۹] روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
[۲۳۰] تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.

عارفان نامدار و طرفداران پرآوازه الهام ضمن تأکید بر پایبندی نسبت به آموزه‌های وحی و شریعت، آن را تنها راه رسیدن به مقام بهره‌مندی از الهام و معیار تشخیص آن از القائات شیطانی و خطورات نفسانی می‌دانند.
[۲۳۱] مدارج‌السالکین، ج۱، ص۴۵ـ۴۶.
[۲۳۲] مدارج‌السالکین، ج۳، ص۱۶۷.
[۲۳۳] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۳.
[۲۳۴] تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.



در آیه ۶۸ نحل/۱۶، از وحی به زنبور عسل یاد شده است:
[۲۳۵] الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.

«واَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا و مِنَ الشَّجَرِ و مِمّا یَعرِشون».
شمار زیادی از مفسران شیعه و سنی
[۲۴۰] جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۲.
[۲۴۲] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
به تبع برخی مفسران نخستین و نیز احادیث اسلامی، ایحاء در آیه را به معنای الهام گرفته‌اند. برخی نیز آن را به معنای آفرینش غرایز در آن دانسته‌اند.
براساس این آیه و آیه پس از آن، ساختن خانه‌های مسدّس با آن مهندسی شگفت و تحسین برانگیز بر فراز و در دامنه کوهساران، لابه‌لای شاخه‌های درختان و در میان کندوها، همچنین پیمایش مسافتهای طولانی در جستوجوی گلها و گیاهان و مکیدن شهد و شیره آنها و تبدیل آن به عسل با رنگهای گوناگون و خواص شفابخش، بازگشت از آن مسافت و یافتن خانه خود در میان صدها کندوی مشابه و بسیاری دیگر از کارهای زیبا و شگفت‌انگیز زنبور عسل، براساس هدایت و رهنمون درونی الهی که از آن به نیروی غریزه تعبیر می‌شود، صورت می‌گیرد؛
[۲۴۸] الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.
[۲۴۹] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
نیرویی که همچنان و به‌رغم پیشرفت شگفت دانش بشری، از رازهای سر به مُهر آفرینش است.
چنین هدایتی که براساس آن زندگی حیوانی تدبیر می‌شود، هرچند در همه حیوانات نیز وجود دارد؛
[۲۵۰] تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
[۲۵۱] فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
اما با توجه به اینکه زندگی شگفت‌انگیز اجتماعی زنبور عسل در میان حیوانات همانندی ندارد، تنها از وحی به آن سخن گفته شده است؛
همچنین برخی مفسران با اشاره به اینکه هابیل نخستین مرده‌ای بود که دفن شد، یاد دادن غیر مستقیم دفن وی به قابیل از سوی کلاغ را الهام الهی دانسته‌اند.


در آیات ۱ـ۴ زلزال/۹۹، خداوند در آغاز از زلزله و تکانهای شدید زمین به وقت قیامت گزارش می‌دهد و اینکه زمین بارهای سنگین درون خود را بیرون افکنده و اخبار و ناگفته‌های خویش را بازگو می‌کند، آنگاه در پاسخ انسان که از سر شگفتی می‌پرسد: زمین را چه شده است که چنین می‌کند؟ آن را نتیجه وحی خداوند به آن می‌خواند: «بِاَنَّ رَبَّکَ اَوحی لَها».
در اینجا نیز مفسران، ایحا را به معنای الهام
[۲۶۰] مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۳.
و شماری نیز به معنای «امر»
[۲۶۲] تفسیر مجاهد، ج۲، ص۷۴۲.
[۲۶۳] جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۳۳۸.
[۲۶۴] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۲.
گرفته‌اند.


۱. العقائد الاسلامیه، ج۱، ص۳۶.
۲. المیزان، ج۲، ص۱۱۵.    
۳. فلسفه اخلاق، ص۳۰۱.    
۴. شمس/سوره۹۱، آیه۷۱۰.    
۵. المیزان، ج۵، ص۳۱۰۳۱۱.    
۶. المیزان، ج۶، ص۱۶۶.    
۷. لب الاثر، ص۲۶۷.
۸. العقاید الاسلامیه، ج۱، ص۱۱۸.
۹. طه/سوره۲۰، آیه۵۰.    
۱۰. شمس/سوره۹۱، آیه۷۱۰.    
۱۱. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۷۲۹۸.    
۱۲. فلسفه اخلاق، ص۱۳۳.    
۱۳. فطرت و دین، ص۲۱۰.
۱۴. بلد/سوره۹۰، آیه۱۰.    
۱۵. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۳.
۱۶. فتح القدیر، ج۵، ص۴۴۹.
۱۷. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۳.    
۱۸. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
۱۹. نمونه، ج۲۷، ص۴۵۴۸.    
۲۰. جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
۲۱. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    
۲۲. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۵۱.
۲۳. جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
۲۴. التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
۲۵. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.
۲۶. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
۲۷. کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶.
۲۸. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.
۲۹. شمس/سوره۹۱، آیه۹۱۰.    
۳۰. التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
۳۱. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.
۳۲. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    
۳۳. غریب‌القرآن، ص۳۰۴.    
۳۴. الصافی، ج۵، ص۳۳۱.    
۳۵. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶.
۳۶. رحمة‌ من ‌الرحمن، ج‌۴، ص‌۵۰۲.
۳۷. تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۵۲‌.
۳۸. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲.
۳۹. مصباح الهدایه، ص۱۰۴.
۴۰. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۸۶.
۴۱. مصباح الهدایه، ص۱۰۳ـ۱۰۵.
۴۲. مدارج ‌السالکین، ج۱، ص۵۴ـ۵۵.
۴۳. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲.
۴۴. اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
۴۵. جامع‌السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
۴۶. فی‌ ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
۴۷. المیزان، ج۱۰، ص۲۶۱.    
۴۸. المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸۱۷۹.    
۴۹. فلسفه اخلاق، ص۱۱۶.    
۵۰. فلسفه اخلاق، ص۱۳۳.    
۵۱. فی ظلال التوحید، ص۲۳۱ـ۲۳۲.
۵۲. فطرت و دین، ص۴۶.
۵۳. فطرت و دین، ص۵۷.
۵۴. فطرت و دین، ص۷۹.
۵۵. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
۵۶. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
۵۷. فطرت و دین، ص۱۹۸.
۵۸. فطرت و دین، ص۲۱۰.
۵۹. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۶۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳.    
۶۱. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸، «اسلام و نیازهای زمان».
۶۲. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
۶۳. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۳۳، «اسلام و نیازهای زمان».
۶۴. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
۶۵. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۳۷۰.    
۶۶. الدر المنثور، ج۶، ص۳۵۵ـ۳۵۶.
۶۷. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۷۵.    
۶۸. تفسیرجلالین، ص۸۰۹.    
۶۹. تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۵۹۵.    
۷۰. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    
۷۱. نورالثقلین، ج۵، ص۵۸۶.    
۷۲. فطرت و دین، ص۸۵.
۷۳. فطرت و دین، ص۹۴.
۷۴. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸.    
۷۵. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
۷۶. پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۱.
۷۷. پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۳.
۷۸. المیزان، ج۱۴، ص۱۴۹.    
۷۹. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۸۰. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۸۱. التبیان، ج۶، ص۴۰۳.    
۸۲. مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۷۷.    
۸۳. المیزان، ج۱۶، ص۱۰.    
۸۴. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
۸۵. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۳۴.    
۸۶. تفسیر الجلالین، ص۴۶۶.    
۸۷. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۶۲.
۸۸. التبیان، ج‌۲، ص‌۴۵۸.    
۸۹. تفسیر‌قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۲۳۴.    
۹۰. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۹۱. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۹۲. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
۹۳. التفسیر الکبیر، ج۸، ص۴۷.
۹۴. تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۲۴.
۹۵. التبیان، ج۴، ص۵۷.    
۹۶. مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۹.    
۹۷. کهف/سوره۱۸، آیه۷۸۸۲.    
۹۸. التبیان، ج۷، ص۶۹.    
۹۹. رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ـ۲۱.
۱۰۰. المیزان، ج۱۳، ص۳۴۲.    
۱۰۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۱۰۲. کهف/سوره۱۸، آیه۷۱.    
۱۰۳. کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.    
۱۰۴. کهف/سوره۱۸، آیه۷۷.    
۱۰۵. تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۱۴۴.
۱۰۶. التبیان، ج‌۷، ص‌۸۲.    
۱۰۷. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۳۳۸.    
۱۰۸. کهف/سوره۱۸، آیه۸۶.    
۱۰۹. زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴.
۱۱۰. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۲.    
۱۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۵.    
۱۱۲. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۹.
۱۱۳. التبیان، ج۶، ص۱۱۰.    
۱۱۴. جوامع الجامع، ج۱، ص۶۳۵۶۳۶.    
۱۱۵. المیزان، ج۱۱، ص۱۰۰.    
۱۱۶. جامع البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
۱۱۷. تفسیر قرطبی، ج۹، ص۹۴.    
۱۱۸. فتح القدیر، ج۳، ص۱۰.
۱۱۹. جامع‌البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
۱۲۰. احکام‌القرآن، جصاص، ج۳، ص۲۷۴.
۱۲۱. تفسیر قرطبی، ج۹، ص۹۴.    
۱۲۲. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۷.    
۱۲۳. الصافی، ج۳، ص۵۲.    
۱۲۴. فتح القدیر، ج۳، ص۲۶.
۱۲۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۱.    
۱۲۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۱۲۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۶.    
۱۲۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷.    
۱۲۹. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۷.
۱۳۰. فتح‌القدیر، ج۳، ص۲۶.
۱۳۱. المیزان، ج۱۱، ص۸۳.    
۱۳۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷۳۸.    
۱۳۳. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۸۵‌‌۳۸۶.    
۱۳۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۱۳۶. نمل/سوره۲۷، آیه۱۹.    
۱۳۷. جامع البیان،مج۱۱، ج۱۹، ص۱۷۲.
۱۳۸. التبیان، ج۸، ص۸۲.    
۱۳۹. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۳.    
۱۴۰. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۱۴۱. المیزان، ج۵، ص۷۹.    
۱۴۲. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۱۴۳. حدید/سوره۵۷، آیه۲۸.    
۱۴۴. المیزان، ج۱۱، ص۱۱۹.    
۱۴۵. المیزان، ج۱۲، ص۳۴۲.    
۱۴۶. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
۱۴۷. نظرات فی التصوف و الکرامات، ص۵۲ـ۵۴.
۱۴۸. مجموعه‌آثار، ج۲، ص۲۲۸ـ۲۳۳، «مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی».
۱۴۹. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۳۱.
۱۵۰. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۹.
۱۵۱. المیزان، ج۱۲، ص۳۴۲.    
۱۵۲. المیزان، ج۱۱، ص۱۱۹.    
۱۵۳. آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴.
۱۵۴. ریاض السالکین، ج‌۴، ص‌۴۵۳.
۱۵۵. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۳.
۱۵۶. نظرات فی التصوف والکرامات، ص‌۵۲‌.
۱۵۷. تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۱۵۸. فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۱۵۹. مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۷۳، «حماسه حسینی».
۱۶۰. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
۱۶۱. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۷.
۱۶۲. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۱۶۳. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۱۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۱۶۵. انفال/سوره۸، آیه۲۹.    
۱۶۶. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۱۶۷. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۴.    
۱۶۸. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
۱۶۹. روح المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.
۱۷۰. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.
۱۷۱. تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.
۱۷۲. مفاتیح‌الغیب، ص۸.
۱۷۳. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
۱۷۴. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۷.
۱۷۵. روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۱۹.
۱۷۶. روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
۱۷۷. الانوار الساطعه، ج۱، ص۴۴۲.
۱۷۸. ریاض السالکین، ج۴، ص۴۵۳.
۱۷۹. شرح دعاء الصباح، ص۴۶.
۱۸۰. رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰.
۱۸۱. مفاتیح الغیب، ص۸.
۱۸۲. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
۱۸۳. روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۵ـ۲۸.
۱۸۴. شرح حکمة الاشراق، ص۵۹۹ـ۶۰۰.
۱۸۵. شعاع اندیشه و شهود، ص۵۶۱.
۱۸۶. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۳، «کلیات فلسفه».
۱۸۷. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۸، «کلیات فلسفه»
۱۸۸. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۲ـ۳۳، «مقدمه مصحح».
۱۸۹. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۵۹، «مقدمه مصحح».
۱۹۰. آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۶.
۱۹۱. آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳.
۱۹۲. انسان موجود ناشناخته، ص۸۶ـ۸۹.
۱۹۳. توحید، ص۱۳۸۱۴۴.    
۱۹۴. راز بزرگ رسالت، ص۷۴ـ۷۷.
۱۹۵. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.
۱۹۶. شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱ـ۱۱۳.
۱۹۷. روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴ـ۲۸.
۱۹۸. خاتمیت، ص۳۹۴۰.    
۱۹۹. خاتمیت، ص۵۱.    
۲۰۰. اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
۲۰۱. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
۲۰۲. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲ـ۳۴.
۲۰۳. خاتمیت، ص۵۱.    
۲۰۴. خاتمیت، ص۳۹۴۰.    
۲۰۵. مفاتیح‌الغیب، ص۸.
۲۰۶. فلسفه اخلاق، ص۱۳۰.    
۲۰۷. مجموعه آثار،، ج۴، ص۱۴۱، «توحید».
۲۰۸. شرح فصوص الحکم، ص۱۱.
۲۰۹. احیاء علوم الدین، ج۱، ص۸۸.
۲۱۰. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۰.
۲۱۱. من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۲۰ـ۲۱.
۲۱۲. الانوار الساطعه، ص۴۴۱.
۲۱۳. القادیانیه، ص۲۱.
۲۱۴. شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
۲۱۵. روح‌المعانی، مج۹،ج۱۶، ص۲۴ـ۲۵.
۲۱۶. التحریروالتنویر، ج۲۵، ص۱۴۳.
۲۱۷. التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
۲۱۸. شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱.
۲۱۹. شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
۲۲۰. تفسیر مراغی، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
۲۲۱. راز بزرگ رسالت، ص۷۲ـ۷۳.
۲۲۲. التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
۲۲۳. شرح فصوص، ص۱۱۱.
۲۲۴. تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.
۲۲۵. شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
۲۲۶. مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۲.
۲۲۷. المیزان، ج۳، ص۲۵۳ـ۲۵۵.
۲۲۸. المیزان، ج۱۶، ص۱۲.    
۲۲۹. روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
۲۳۰. تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.
۲۳۱. مدارج‌السالکین، ج۱، ص۴۵ـ۴۶.
۲۳۲. مدارج‌السالکین، ج۳، ص۱۶۷.
۲۳۳. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۳.
۲۳۴. تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.
۲۳۵. الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.
۲۳۶. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۲۳۷. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۲۳۸. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۳    
۲۳۹. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۲۴۰. جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۲.
۲۴۱. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۴۱۲.    
۲۴۲. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۲۴۳. تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۶۳.    
۲۴۴. تفسیرقمی، ج۱، ص۴۱۸.    
۲۴۵. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۲۴۶. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۲.    
۲۴۷. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲۲۹۳.    
۲۴۸. الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.
۲۴۹. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۲۵۰. تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۲۵۱. فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۲۵۲. نمونه، ج۱۱، ص۲۹۷.    
۲۵۳. مائده/سوره۵، آیه۳۱.    
۲۵۴. التبیان، ج۳، ص۴۹۹.    
۲۵۵. مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۸۶.    
۲۵۶. فقه القرآن، ج۱، ص۱۶۴.    
۲۵۷. زلزال/سوره۹۹، آیه۱۴.    
۲۵۸. زلزال/سوره۹۹، آیه۵.    
۲۵۹. التبیان، ج۲، ص۴۵۸.    
۲۶۰. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۳.
۲۶۱. المیزان، ج۱۶، ص۱۰.    
۲۶۲. تفسیر مجاهد، ج۲، ص۷۴۲.
۲۶۳. جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۳۳۸.
۲۶۴. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۲.



دانشنامه موضوعی قرآن.    


رده‌های این صفحه : قرآن شناسی | وحی




جعبه ابزار