اصطلاح حذف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به انداختن و اسقاط حرفى از یک
کلمه یا کلمهاى از یک
جمله حَذف گفته میشود که از آن در حوزه
زبانشناسی و
علوم ادبی بحث میشود و نیز به معناى نخست، در باب
صلات فقه سخن گفتهاند.
حذف، اصطلاحی در حوزه
زبانشناسی و
علوم ادبی، از جمله
صرف،
نحو،
بلاغت و
عروض، به معنای
اسقاط که در مقابل ذکر به کار میرود.
حذف در
لغت به معنای قطع چیزی از انتها یا کنار است
و در اصطلاح به افتادن
حرکت،
حرف (
صوت)،
کلمه و
جمله اطلاق میشود.
حذف در
آواشناسی، افتادن یک واحد زنجیری (صامت یا مصوت) تحت شرایط خاصی از زنجیره گفتار است
و در اصطلاح علمای صرف، عبارت است از افتادن حرکت، حرف یا حروفی از کلمه، از جمله
اعلال و
ترخیم.
حذف حرف از کلمه در
شعر، به دلایل گوناگونی صورت میگیرد، چون تخفیف در کلمه و جلوگیری از سنگینی آن، اختصار،
کثرت استعمال، رعایت فاصله و
قافیه و
ضرورت شعری.
سیرافی و
ابن رَشیق به بررسی این ضرورتهای شعری پرداختهاند.
سیبویه بابی با عنوان «بابُ اِرادةِ اللَّفظِ بِالْحَرْفِ الواحد» آورده که ابن رشیق
آن را نوعی از انواع اشارات محسوب نموده است.
در
علم بدیع به
حذف بخشی از حروف کلمه،
اِقْتِطاع گفته میشود.
اصطلاح
ایماء،
قَبض و
اِکتِفاء نیز برای اِقتطاع آورده شده
است.
این نوع
حذف چندان قیاسی نیست
و گاه اختلاف در
حذف و اثبات حروف یک واژه منشأ اختلاف در گویشهای مختلف مردم
عرب شده است.
نَحْت (ساختن یک کلمه از دو کلمه جدا از هم) در علم صرف نیز میتواند نمونهای از
حذف حروف در یک کلمه به شمار آید.
نزد علمای نحو،
حذف عبارت است از افتادن کلمه یا جمله از
کلام.
حذف در
زبان عربی شیوهای دقیق، مُستدل و از سنّتهای ادبی است،
اما
ابن مَضاء قرطبی (متوفی ۶۰۵)
برخی از صورتهای
حذف را مصداق تکلف و تشخیص آن را خارج از توان دانسته است.
حذف کلمه، که با عناوین مفردات یا جزئی از جمله نیز آمده،
حذف اسم و
فعل و
حرف را شامل میشود.
در علم بدیع به این نوع
حذف اِختِزال گفته میشود.
سیبویه
حذف اسم را شایستهتر از
حذف دیگر انواع کلمه شمرده و به مواردی چون
حذف مبتدا،
خبر،
مضاف و
مستثنی اشاره کرده است.
سایر منابع نحوی، بلاغی و تفسیری هر یک نمونههایی به این مجموعه اضافه کرده یا فقط مواردی خاص را ذکر کردهاند.
با توجه به اختلاف منابع، اهمّ موارد
حذف اسم عبارت است از:
حذف مضاف،
مضافٌ الیه، مبتدا، خبر،
موصوف،
صفت،
معطوفٌ علیه،
معطوف با
حرف عطف،
مُبْدَلٌ منه،
فاعل،
مفعول،
حال،
منادا،
عائد،
موصول،
صله،
جار و
مجرور،
ضمیر متصل منصوب،
تمییز، مستثنی.
ابن جنی به یک مورد از
حذف حال در
قرآن اشاره کرده و دلیل آن را روشن بودن
محذوف دانسته، اما به طور کلی،
حذف حال را نیکو نشمرده است.
ابن هشام فاعل را جزء
محذوفات به شمار نیاورده و
ابن اثیر حذف آن را منوط به ذکر فعل دانسته است.
حذف مؤکّد و مبدلٌ منه نیز از دیگر موارد اختلاف است.
سیوطی حذف جار و مجرور، معطوف و حرف عطف را در بخش
محذوفاتِ بیش از یک کلمه آورده است.
حذف فعل و حرف از موارد شایع
حذف کلمه به شمار میآید.
چون حروف جانشین فعل هستند، مانند اِلّا که جانشین فعل اَسْتَثْنی است، و به جهت اختصار در جمله میآیند،
حذف آنها به نوعی اختصار در اختصار است و قیاس در آن
جایز نیست.
از دیگر انواع
حذف کلمه،
اِکتِفاء (ذکر یک چیز از دو چیز ملازم هم و
حذف دیگری) و
اِحتِباک (
حذف چیزی از جمله اول که نظیرش در جمله دوم آمده و برعکس) است.
از دیگر موارد
حذف،
حذف یک یا چند جمله است.
حذف جمله از بهترین نوع
محذوفات است که اختصار در کلام را میرساند
(برای اطلاع بیشتر درباره
حذف انواع جمله به این منابع رجوع کنید
).
دلالت بر
محذوف و وجود
قرینه در جمله، از شرایط
حذف به شمار میرود.
گاه
محذوف جانشینی دارد و گاه ندارد.
در منابع متقدم
به جانشینی مضاف و مضافٌ الیه و همچنین موصوف و صفت اشاره شده است.
به گفته ابن جنی
گاه قرینه حالیه جانشین
محذوف است نه هیچ لفظ دیگری.
تَفتازانی و
زرکشی جانشینی
محذوف و وجود قرینه را شرط
حذف دانسته و
ابوهلال عسکری،
ابن مضاء قرطبی
و
مدنی (متوفی ۱۱۲۰)
علم مخاطب را به مثابه جانشین
محذوف پذیرفتهاند.
توجه به معنا و موقعیت نحوی کلمات،
محذوف را تعیین میکند.
عبدالقاهر بن عبدالرحمان جرجانی با بیان این نکته که گاه کلمهای
حذف میشود و کلمه دیگر در محلّ نحوی آن قرار میگیرد، آن را گونهای مجاز خوانده است.
بنابر قول مشهور،
حذف از انواع
ایجاز (بیان مقصود با الفاظی اندک) به شمار میرود
ابن جنی،
ابن رشیق
و
ابن اَبی الاصبع آن را از انواع
مجاز نیز دانستهاند.
حذف در
اختصار (برای اطلاع بیشتر به این منابع رجوع کنید
)،
استعاره،
اشاره و
اِرْداف (اراده معنا با لفظی مترادف) نیز به کار میرود.
علم معانی، اقامه دلیل را شرط
حذف دانسته است.
سیبویه،
به نقل از
خلیل بن احمد،
کثرت استعمال، علم مخاطب بر معنا و
استخفاف در
کلام را از دلایل
حذف برشمرده و خود
به دلایلی چون مجاز و جلوگیری از
اطاله کلام در سخن اشاره کرده است.
علمای
نحو و
بلاغت نیز هر یک به نوعی به بررسی این موارد به عنوان دلایل
حذف پرداختهاند
در منابع متأخر
دلالت
عقل و عادت بر
محذوف و تعیین آن را برحسب عقل و
عادت از دلایل
حذف برشمردهاند.
چنانچه ظاهر کلام و مقتضای حال، بر
محذوف دلالت نماید و جمله
ابهام و پیچیدگی نداشته باشد،
حذف شایسته و حتی بلیغتر از ذکر است.
هیچ دلیلی روشنتر از این قول نمیتواند
حذف را جایز، و گاه به لحاظ بلاغی،
واجب نماید و آن را مشروط به
مقتضای حال سازد.
به همین مناسبت
جاحظ در البیان و التبیین
ابوابی درباره سخنان موجز،
محذوف و نیکو آورده است.
برخی منابع متأخر
به بررسی فواید
حذف پرداختهاند که در واقع همان دلایل
حذف هستند که به آنها اشاره شد.
حذف در مباحث و عناوین نحوی چون
تنازع،
اِغراء و
تحذیر (هشدار به مخاطب در امری محبوب یا مکروه که
حذف فعل در آن الزامی است) و اِشتغال مطرح شده است.
حذف در علم بدیع صنعتی است که در آن
کاتب یا
شاعر در
نثر یا
نظم، یک یا دو یا چند
حرف از
حروف الفبا را میاندازد
(قیاس کن با
رادویانی،
که این صنعت را مُجَرَّد نامیده است).
صفیالدین حِلّی (متوفی ۷۵۰)،
ابن حِجَّة و مدنی
به این
تعریف، شرط عدم
تکلف را اضافه نمودهاند و
فخر رازی نشان دادن مهارت زبانی را عامل اصلی این
صناعت دانسته است.
همائی (متوفی ۱۳۵۹ش)
آن را از صنایع لفظی بدیع برشمرده است.
صنایع
اِعنات (لزوم ما لایلزم)،
مُوَصَّل (حروف کلمات در نوشتن از هم گسسته نباشند)،
مُقَطَّع (حروف کلمات در نوشتن از هم گسسته باشند)،
رَقْطاء (یک حرف دارای نقطه و حرف دیگر بینقطه باشد) و
خَیفاء (حروف یک کلمه منقوط و کلمه دیگر غیر منقوط باشند) نیز از مقولات
حذف به شمار میروند.
خطبه بدون الف منسوب به
حضرت علی علیهالسلام، خطبهها و جملات بدون راء
واصل بن عطا و چند مقامه از مقامات ادبی
حریری از آن جمله است
(قس تفتازانی،
که آن را تکلف دانسته است).
حذف در
علم عروض عبارت است از افتادن سبب خفیف از آخر
افاعیل عروضی، مانند
حذف «لن» در «مفاعیلن».
در اینکه وصل
تکبیرة الاحرام به ماقبل آن از
دعا و الفاظى که براى
نیت گفته مىشود
جایز است یا نه،
اختلاف است. قول دوم به
مشهور نسبت داده شده است. بنابر قول اول
همزه اللَّه هنگام وصل
حذف مىشود.
حذف کردن
همزه وصل هنگام وصل آن به ماقبل،
واجب و
حذف همزه قطع از روى
عمد موجب
بطلان نماز است. در صورت عمدى نبودن، تنها آن
کلمه باطل است و چنانچه پس از گذشت از محل متذکر گردد،
نمازش صحیح است و اگر پیش از آن یادش بیاید
کلمه را به گونه
صحیح اعاده مىکند.
برخى
فقها حذف تنوین احد در
سوره توحید را هنگام وصل کردن آن به الَله الصمد
جایز دانستهاند. لیکن بسیارى در آن
اشکال کردهاند.
(۱) حسن بن بشرآمدی، الموازنة بین ابیتمّام و البحتری، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، (بیروت ۱۳۶۳/۱۹۴۴).
(۲) ابن ابیالاصبع، تحریر التحبیر فی صناعة الشعر و النثر و بیان اعجاز القرآن، چاپ حفنی محمد شرف، قاهره ۱۳۸۳.
(۳) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
(۴) ابن اثیر، المثل السائر فی أدب الکاتب و الشّاعر، چاپ کامل محمد محمدعویضه، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
(۵) ابن جِنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/۱۹۵۲ـ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
(۶) ابن جِنّی، سِرُّصناعة الأِعراب، چاپ مصطفی سقا و دیگران، قاهره ۱۳۷۴/۱۹۵۴.
(۷) ابن حِجَّه، خزانة الأدب و غایة الأرب، چاپ کوکب دیاب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
(۸) ابن خلّکان، وفیات الاعیان.
(۹) ابن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۰) ابن عبدالسلام، کتاب الاشارة الی الایجاز فی بعض انواعالمجاز، بیروت: دارالمعرفة.
(۱۱) ابن فارس، الصاحبی فی فقه اللغة و سننالعرب فی کلامها، چاپ مصطفی شویمی، بیروت ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
(۱۲) ابن قتیبه، ادب الکاتب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/۱۹۶۳.
(۱۳) ابن قتیبه، تأویل مشکلالقرآن، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۱۴) ابن مضاء قرطبی، کتاب الرد علیالنحاة، چاپ شوقیضیف، قاهره ۱۹۴۷.
(۱۵) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۶) ابن هشام، مغنیاللبیب عن کتبالأعاریب، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره (۱۹۶۴)، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۱۷) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین.
(۱۸) محمد بن احمد ازهری، تهذیباللغة، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
(۱۹) محمد بن طیب باقلانی، اعجازالقرآن، چاپ عمادالدین احمدحیدر، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۲۰) مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
(۲۱) عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ حسن سندوبی، قاهره ۱۳۵۱/۱۹۳۲.
(۲۲) عمرو بن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، مصر (۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹، چاپ افست بیروت.
(۲۳) عبدالقاهر بن
عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، چاپ محمدرشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۲۴) عبدالقاهر بن
عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، چاپ هلموتریتر، استانبول ۱۹۵۴.
(۲۵) علی بن محمد جرجانی، کتابالتعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۶) قاسم بن علی حریری، کتاب المقامات الادبیة، مصر: دارالکتب العربیةالکبری.
(۲۷) علیمحمد حقشناس، آواشناسی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۲۸) محمد بن
عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علومالبلاغة: المعانی و البیان و البدیع، بیروت: دارالکتب العلمیة.
(۲۹) محمد بن
عبدالرحمان خطیب قزوینی، التلخیص فی علومالبلاغة، چاپ
عبدالرحمان برقوقی، (قاهره ۱۳۵۰/۱۹۳۲).
(۳۰) عبداللّه بن محمد خفاجی، سرّالفصاحة، چاپ عبدالمتعال صعیدی، (قاهره) ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
(۳۱) محمد بن عمر رادویانی، ترجمانالبلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۲) محمد بن محمد رشیدالدین وطواط، حدایق السحر فی دقایقالشعر، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۳) علی بن عیسی رُمّانی، النُّکتُ فی اعجازالقرآن، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، چاپ محمد خلفاللّه و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف.
(۳۴) محمد بن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۵) احمد بن علی سبکی، عروس الافراح فی شرح تلخیص المفتاح، چاپ خلیل ابراهیم خلیل، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۳۶) یوسف بن ابیبکر سکاکی، کتاب مفتاح العلوم، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم.
(۳۷) عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۶ (، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳۸) حسن بن عبداللّه سیرافی، ضرورة الشعر، چاپ رمضان عبدالتواب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۹)
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علومالقرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۴۰) عبدالعزیز بن سرایا صفیالدین حلّی، شرح الکافیة البدیعیة، چاپ نسیب نشاوی، دمشق ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
(۴۱) حسین بن محمد طیبی، التبیان فی البیان، چاپ توفیق فیل و عبداللطیف لطفاللّه، کویت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۴۲) عبدالفتاح لاشین، بلاغة القرآن فی آثارالقاضی عبدالجبار، (قاهر ۱۹۷۸).
(۴۳) حسن بن عبداللّه عسکری، کتاب الصناعتین: الکتابة والشعر، چاپ علیمحمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۹۷۱.
(۴۴) محمد بن عمر فخررازی، نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴۵) قدامة بن جعفر، کتاب نقدالنّثر، چاپ طه حسین بک و عبدالحمید عبادی، قاهره ۱۹۴۱.
(۴۶) حازم بن محمد قرطاجنی، منهاجالبلغاء و سراجالادباء، چاپ محمد حبیب بن خوجه، تونس (۱۹۶۶).
(۴۷) علیخان بن احمد مدنی، انوارالربیع فی انواعالبدیع، چاپ شاکر هادی شکر، نجف ۱۳۸۸ـ ۱۳۸۹/۱۹۶۸ـ۱۹۶۹.
(۴۸) جلالالدین همائی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۴۹) یحیی بن حمزه علوی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائقالاعجاز، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حذف»، ج۱، ص۵۸۹۱. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۳،ص۲۸۱.