• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أعراب (جمعیت عرب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: اعراب (ابهام‌زدایی).


اعراب لفظی که در موارد متعددی در قرآن بیان شده است و معارفی در ذیل آن آمده است.



اعراب جمع "عرب" است و "عرب" نام یکی از فرزندان حضرت اسماعیل نبی بود؛ و "عربی" منسوب به عرب، و " اعرابی" به افراد بادیه‌نشین گویند، هر چند در شهر باشند؛
[۲] عسکری، ابی‌هلال؛ معجم الفروق اللغویه، قم، نشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۵۸ .
بنابراین اعراب به ساکنان بادیه ‌نشین اطلاق می‌گردد.
[۴] راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، قم، طلیعه نور، ۱۴۲۶ق، چاپ اول، ص۵۵۶.
به عبارتی مرد اعرابی به کسی گویند که در بیابان به دنبال آب و گیاه باشد؛ یعنی هر کس که ساکن روستاها و شهرهای عربی باشد، عرب گفته میشود؛ اما کسانی که در بادیه و صحرا سکونت داشته باشند، اعراب گویند.
[۵] بغدادی، علی بن محمد؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، تحقیق محمدعلی شاهین، بیروت،دارالکتب العربی، ۱۴۱۵ق، ج‌۲، ص۳۹۸.



از جمله مفاهیمی که در قرآن کریم به آن پرداخته شده، بیان مفهوم و ویژگیهای اعراب بادیه‌نشین هست. از منظر قرآن میتوان اعراب زمان پیامبر اسلام را به سه دسته تقسیم کرد: کسانی که به خدای تبارک ایمان داشته و از مال خود در راه خدا صدقه میدادند؛
[۷] المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۳۷.

گروه دیگر، آنان که ادعای ایمان داشتند، اما خداوند این ادعا را رد کرده و تنها آنها را مسلمان معرفی میکند؛
دسته‌ی سوم کسانی هستند که در زمرهی کفار و منافقین قلمداد میشوند؛ به همین علت مورد نفرین خداوند قرار گرفتند.
[۱۱] فراء، یحیی؛ معانی القرآن، تحقیق احمد یوسف و دیگران، مصر، دارالمصریة، بی‌تا، ج‌۱، ص۴۴۹.
با این وجود، اگر اعراب از گناهان خود توبه کنند و از دستورات رسول خدا اطاعت نمایند، مورد بخشش خدای متعال قرار گرفته و به پاداش اخروی دست می‌یابند.
[۱۵] التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص۳۲۰.


۲.۱ - اعراب مؤمن در آیینه‌ی قرآن

دسته‌ای از اعراب اهل ایمان و انفاق بودند، لذا مشمول رحمت الهی قرار گرفتند که قرآن راجع به این دسته از اعراب میفرماید:
«وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَ یتَّخِذُ مَا یُنْفِقُ قُرُبَاتٍ عِنْدَاللَّهِ وَ صَلَوَاتِ الرَّسُولِ أَلَا إِنَّهَا قُرْبَةٌ لَهُمْ سَیُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
«گروهی (دیگر) از عربهای بادیه‌نشین، به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند؛ و آنچه را انفاق می‌کنند، مایه‌ی تقرب به خدا، و دعای پیامبر می‌دانند؛ آگاه باشید اینها مایه‌ی تقرب آنهاست! خداوند بزودی آنان را در رحمت خود وارد خواهد ساخت؛ به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است!»
این گروه از اعراب خداوند را تصدیق کرده و به روز قیامت ایمان آوردند.
[۱۷] التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۶.
آنها به سبب حسن اطاعت، طلب ثواب و کرامت داشتند و پیامبر گرامی اسلام برای این دسته از اعراب دعا میکردند؛
[۱۸] التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۶.
زیرا آن حضرت برای کسانی که صدقه میدهند، علاوه بر دعای به خیر و برکت، طلب استغفار نیز می‌نمودند.
[۱۹] طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و حوزۀ علمیه قم، ۱۳۷۷ش، چاپ اول ج۲، ص۷۹.
ذیل آیه بیان‌گر این است که خداوند، گناهان زیادی را از اعراب پوشانده و رسوایی را از آنها دور نموده است؛ بنابراین آنها را در رحمت خود داخل میکند؛ پس "غَفُورٌ رَحِیمٌ" هر دو مبالغه در غفران و رحمت الهی است که تنها شامل حال افراد مومن میگردد. همچنین انفاق از مال به جهت کسب تقرب الهی، از جمله ویژگیهایی هست که در این آیه برای اعراب مؤمن بیان گردیده است.
[۲۰] التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۶.


۲.۲ - اعراب مسلم

قرآن در ارتباط با دسته‌ای از اعراب که صرفاً ادعای ایمان داشتند، میفرماید:
«قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ‌تُؤْمِنُوا وَ لَکنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّایَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکمْ...»
«عربهای بادیه‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم! بگو: شما ایمان نیاورده‌اید، ولی بگویید: اسلام آورده‌ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است!...»

۲.۲.۱ - شأن نزول آیه و بیان آن

این آیه و آیات بعدی راجع به اعرابی از بنی‌اسد نازل شد که وارد مدینه شده و شهادتین را بر زبان آوردند. آنها خطاب به رسول‌ الله–صلی‌الله علیه و آله- گفتند: ما با اهل و عیال خود نزد شما آمدهایم و آنگونه که فلان قبیله با شما وارد جنگ شد، به جنگ نپرداختیم! آنها با این کلام قصد داشتند صدقه بگیرند؛ اما خداوند در مقابل ادعای ایمان آنها فرمود: "آنها ایمان نیاورده‌اند" زیرا ایمان به تصدیقی اطلاق میشود که همراه با اطمینان و طمانینه‌ی قلبی باشد؛ ولی کسانی که تنها به گفتن شهادتین و نجنگیدن با پیامبر اسلام اکتفاء کردند، تنها در جرگه‌ی اسلام وارد شده‌اند، نه در جرگه‌ی مؤمنین.
[۲۲] فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر صافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۵۵.
پس آنچه اعراب ادعا کردند که ما خداوند را تصدیق کرده و به نبوت حضرت محمد اقرار داریم، برخلاف چیزی بود که در دل به آن اعتقاد داشتند؛ و مراد از "اعراب" گروهی از آنهاست، نه تمام اعراب؛ چراکه برخی از اعراب به خدا و روز واپسین حقیقتاً ایمان داشتند.
[۲۵] طنطاوی، سیدمحمد؛ التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی‌تا، ج‌۱۳، ص۳۲۱.


۲.۳ - منت‌ گذاری بادیه‌نشینان بر اسلام خویش

اعراب بنی‌اسد، ایمان آوردن خود را وسیلهای برای تعالی بر مردم و اکتساب شهرت، ثروت و سلطنت قرار دادند؛ به همین علت بر نبی مکرم اسلام منت گذاردند:
[۲۶] مدرسی، سیدمحمدتقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج‌۱۳، ص۴۴۴.

«یمُنُّونَ عَلَیک أَنْ أَسْلَمُوا قُل لاَ تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلاَمَکم بَلِ اللَّهُ یمُنُّ عَلَیکمْ أَنْ هَدَاکمْ لِلْإِیمَانِ إِن کنتُمْ صَادِقِینَ»
«آنها بر تو منّت می‌نهند که اسلام آورده‌اند بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذارید؛ بلکه خداوند بر شما منّت می‌نهد که شما را به سوی ایمان هدایت کرده است، اگر (در ادّعای ایمان) راستگو هستی!»
اعراب با اسلام آوردن بر رسول‌الله منت می‌نهادند، اما خداوند، اسلام را به آنها نسبت داده، که بیان‌گر ادعا آنهاست؛ یعنی پذیرش اسلام ابتدایی که به علت ترس و وحشت پذیرفته بودند، نه اسلام واقعی و تصدیق کامل!
[۲۸] حجازی، محمد محمود؛ التفسیر الواضح، بیروت، دارالجلیل الجدید، ۱۴۱۳ق، چاپ دهم، ج‌۳، ص۵۱۴ و ۵۱۵.
به همین دلیل در ادامه‌ی آیه، بجای واژه‌ی "اسلام" از کلمه‌ی "ایمان" استفاده نموده، تا بیان کند که منت فقط برای ایمان است، نه اسلامی که اعراب در ظاهر از آن سود می‌بردند.


در آیه‌ی فوق میان اسلام و ایمان تفاوت گذاشته شده است؛ چون دیانت داری مراتب می‌باشد؛ ایمان امری قلبی است که قوام آن به اخلاص بوده و فرد با عمق جان هر آنچه به رسول خدا وحی ‌شده، تصدیق می‌کند، که نتیجه‌ی آن پذیرش دعوت خدا و رسول خداست؛ اما اسلام به اطاعت ظاهری و آوردن واجبات و اجتناب از محظورات اطلاق میگردد، هر چند به درجه‌ی ایمان نرسد.
[۳۰] مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامة، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج‌۷، ص۱۲۵.

در روایات وارده از اهل بیت عصمت –صلوات‌الله علیهم- نیز بر این معنا تاکید شده که نبی مکرم اسلام فرمودند: اسلام در ظاهر است و ایمان در قلب، که با دست مبارک به صدر سینه اشاره نمودند.
[۳۱] مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار فی درر اخبار ائمة الاطهار، تحقیق ابراهیم میانجی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چاپ سوم، ج۵۶، ص۲۳۹.
[۳۲] تفسیر الصافی، ج‌۵، ص۵۶.
در ایمان بجا آوردن عمل، شرط آن است؛ زیرا تمام ایمان را عمل تشکیل داده، و بدون عمل، ایمان معنا ندارد؛ أما إسلام یعنی داخل شدن در جرگه‌ی مسلمانان و خارج شدن از دشمنی با آنها، و شخص با گفتن شهادتین، بدون در نظر گرفتن حقیقتی که در قلبش است، مسلمان میشود. بنابراین هر مؤمنی، مسلمان است، اما هر مسلمانی مؤمن نیست.
[۳۳] مغنیه، محمدجواد؛ التفسیر المبین، قم، بنیاد بعثت، بی‌تا، ص۶۸۷.

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه‌ی فوق فرموند: هر کسی گمان کند، آنها (اعراب) ایمان آورده‌اند، دروغ گفته و هر که پندارد که آنها اسلام نیاورده‌اند، باز دروغ گفته است.
[۳۵] مشهدی قمی، محمد بن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت علوم، ۱۳۶۳ش، ج‌۱۲، ص۳۵۷.

با توجه به بیان تفاوت میان اسلام و ایمان، با تشریح آیه‌ی دیگر این تفاوت بیشتر تبیین می‌شود:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْیرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِک هُمُ الصَّادِقُونَ»
«مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کرده‌اند؛ آنها راستگویانند.»
ایمان به خدا و رسولش در مؤمنین منحصر شده و صفات مذکور برای مؤمنان جامع و مانع میباشد؛ یعنی هر کس متصف به آن ویژگیها باشد، حقیقتاً مومن است، اما اگر فردی یکی از آن صفات بالا را دارا نباشد، در واقع مومن نیست و عبارت «ثُمَّ لَمْ یرْتابُوا» بر این معنا دلالت میکند که آنها در حقیقت در ایمان خود شک نکرده و ایمان آنها ثابت و بدون تردید است. همچنین در آیه‌ی قبلی که در آن "اعراب" ادعای ایمان کرده بودند، و خداوند آن را نفی فرمود، بیان‌گر این معناست که آنها صرفاً مسلمان بوده و هنوز ایمان در قلوب آنها مستحکم نشده و مقامی را بالاتر از آنچه به آن اعتقاد داشتند، طلب میکردند، که قرآن کریم در تأدیب این دسته از اعراب فرمود:
«...وَ إِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَایَلِتْکمْ مِنْ أَعْمَالِکمْ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
«... و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی‌کند؛ خداوند، آمرزنده‌ی مهربان است.»
"لَایلِتْکمْ" یعنی چیزی از شما کم نمیشود؛ بنابراین اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید، و با اخلاص عبادات را انجام دهید، و منت و طمع را از خود دور نمایید، خداوند از اعمال شما هیچ چیزی کم نمیکند؛ زیرا مغفرت و رحمت او برای بندگانی که اهل توبه باشند، بسیار گسترده است.
[۳۹] التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‌۱۳، ص۳۲۲.


۳.۱ - اعراب کافر و منافق

سومین گروهی که قرآن از آنها نام برده، اعرابی هستند که از لحاظ کفر و نفاق بسیار شدیدتر از دیگر اعراب هستند:
«الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کفْرًا وَ نِفَاقًا وَ أَجْدَرُ أَلَّایعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ»
«بادیه‌نشینان عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است؛ و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است!»
این آیه در مورد طایفه‌ای از اعراب اسد، غطفان و برخی از شهرنشینان نازل شد.
[۴۱] فراء، یحیی؛ معانی القرآن، ج‌۱، ص۴۴۹.
علت اینکه اعراب در کفر و نفاق شدیدتر از شهرنشینان هستند، این بود که آنها از (فرهنگ و تمدن)شهر دور بوده و به همین علت دچار قساوت و توحش شده بودند و از آنجا که از شنیدن آیات قرآن و گفتار علماء محروم بودند، عدم آگاهی آنها از حدود دین، شرایع و احکام الهی به مراتب بیشتر بود.
[۴۲] تفسیر الصافی، ج‌۲، ص۳۶۹ و قاسمی، محمد؛ محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج‌۵، ص۴۸۱.
پس دوری از شهر و تمدن و محرومیت از برکات انسانی، همانند علم و ادب، منجر گردید که اعراب بادیه‌نشین دچار قساوت شده و هیچ اطلاعی از معارف اصلی و احکام شرعی و نیز از فرائض، سنن و حلال و حرام نداشته باشند؛ زیرا انسان هر اندازه از معرفت دور باشد، جهلش زیاد و تعصب او در گمراهی شدیدتر می‌شود؛ چراکه جهل موجب انجماد فکر شده و از گفتگویی که مبتنی بر فکر و تعقل باشد، مانع میشود؛ در نتیجه به تعصب بی‌جا پناه می‌برند؛ درحالی‌که تمدن و فرهنگ صحیح موجب شکوفایی ذهن میگردد.
[۴۴] فضل الله، سیدمحمدحسین؛ من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم، ج‌۱۱، ص۱۹۴.

خداوند در آیه‌ی دیگر راجع به یکی دیگر از صفات بد این اعراب که حاکی از عدم ایمان آنهاست، می‌فرماید:
«وَ مِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ یتَّخِذُ مَا ینْفِقُ مَغْرَمًا وَیتَرَبَّصُ بِکمُ الدَّوَائِرَ عَلَیهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
«گروهی از (این) اعراب بادیه‌نشین، چیزی را که (در راه خدا) انفاق می‌کنند، غرامت محسوب می‌دارند؛ و انتظار حوادث دردناکی برای شما می‌کشند؛ حوادث دردناک برای خود آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!»
"مغرم" که به معنای خسارت است، به این معناست که اعراب برای خدا انفاق نمیکردند؛ بلکه بخاطر تقیه و ریا این کار را انجام میدادند؛
[۴۶] تفسیر جوامع الجامع، ج‌۲، ص۷۹.
به همین علت در انتظار حوادث ناگوار برای پیامبر و مسلمانان بودند، تا از دادن نفقه و صدقه نجات پیدا کنند.
[۴۷] تفسیر جوامع الجامع، ج‌۲، ص۷۸.

"الدَّوائِرَ" جمع "دائره" به معنای عواقب مذموم، مرگ و قتل است.
[۴۹] فراء، یحیی؛ معانی القرآن، ج‌۱، ص۴۴۹.
این دسته از اعراب با گذشت زمان منتظر بودند حوادث و عواقب بدی، جامعه‌ی اسلامی را فرا گیرد، و با رحلت پیامبر اسلام به شرک بازگشته و از صدقه دادن رهایی یابند. نکته‌ی دیگر آنکه "الدوائر" غالباً برای زوال نعمت و عافیت بکار می‌رود؛ یعنی نعمتها به نقمت و بلاء تبدیل می‌گردد.
[۵۰] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، الاعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۹۶.
یعنی خیر به بدی، پیروزی به شکست، صحت و سلامتی به دردها، امنیت به ترس و اضطراب مبدل شود.
[۵۱] التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‌۶، ص۳۸۸.
واژه‌ی "سوء" به عذاب تفسیر شده
[۵۲] تفسیر جوامع الجامع، ج‌۲، ص۷۸.
و عبارت "عَلَیهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ" جمله‌ی معترضه بوده که به معنای دعا و نفرین بر این دسته از اعراب است که حال آنها را به فساد و هلاکت تبدیل مینماید.
[۵۳] التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‌۶، ص۳۸۸.

در ادامه‌ی این دسته از اعراب را که در زمرهی منافقین محسوب می‌شدند، به عذاب دنیا و آخرت وعده داده و می‌فرماید:
«واز (میان) اعراب بادیه‌نشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند... بزودی آنها را دو بار مجازات می‌کنیم: مجازاتی با رسوایی در دنیا، و مجازاتی به هنگام مرگ سپس بسوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده می‌شوند.»
مراد از "دو بار مجازات کردن" این است که یک مرتبه با اسیری و قتل و بار دیگر به عذاب قبر گرفتار میشوند.

۳.۲ - معذور بودن اعراب مؤمن و عذرتراشی اعراب منافق

در جنگ تبوک حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) به همگان- به جز کسانی که عذر داشتند- دستور خروج برای جنگ را دادند،
[۵۶] مراغی، احمد بن مصطفی؛ تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج‌۱۰، ص۱۸۰.
در این میان گروهی از اعرابِ مؤمن و راستگو، برای نرفتن به جهاد عذر آوردند:
[۵۷] ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بی‌تا، ج‌۱۰، ص۱۷۷.

«وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرابِ لِیؤْذَنَ لَهُمْ...»
«و عذرآورندگان از اعراب، (نزد تو) آمدند که به آنها اجازه‌ی (عدم شرکت در جهاد) داده شود...»
ظاهر آیه از "عذر آورندگان" کسانی هستند که واقعا دارای عذر بوده و توان به جنگ رفتن را نداشتند، همانند کسی که نفقه یا سلاح نداشت؛ به قرینه‌ی فراز بعدی آیه‌ی شریفه که می‌فرماید:
«و آنها که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند، (بدون هیچ عذری در خانه‌ی خود) نشستند؛ بزودی به کسانی از آنها که مخالفت کردند (و معذور نبودند)، عذاب دردناکی خواهد رسید.»


۱. طباطبائی(علامه)، سیدمحمدحسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، ۱۴۱۷ق، چاپ پنجم، ج‌۹، ص۳۷۰.    
۲. عسکری، ابی‌هلال؛ معجم الفروق اللغویه، قم، نشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ص۵۸ .
۳. ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم، ج۱، ص۵۸۷.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، قم، طلیعه نور، ۱۴۲۶ق، چاپ اول، ص۵۵۶.
۵. بغدادی، علی بن محمد؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، تحقیق محمدعلی شاهین، بیروت،دارالکتب العربی، ۱۴۱۵ق، ج‌۲، ص۳۹۸.
۶. توبه/سوره۹، آیه۹۹.    
۷. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۳۷.
۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۹. طوسی، محمد بن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قیصر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج‌۹، ص۳۵۱.    
۱۰. توبه/سوره۹، آیه۹۷.    
۱۱. فراء، یحیی؛ معانی القرآن، تحقیق احمد یوسف و دیگران، مصر، دارالمصریة، بی‌تا، ج‌۱، ص۴۴۹.
۱۲. توبه/سوره۹، آیه۱۰۲.    
۱۳. توبه/سوره۹، آیه۱۲۱.    
۱۴. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۳۷۶.    
۱۵. التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص۳۲۰.
۱۶. توبه/سوره۹، آیه۹۹.    
۱۷. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۶.
۱۸. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۶.
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و حوزۀ علمیه قم، ۱۳۷۷ش، چاپ اول ج۲، ص۷۹.
۲۰. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۸۶.
۲۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۲۲. فیض کاشانی، ملامحسن؛ تفسیر صافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۵۵.
۲۳. التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۳۵۱.    
۲۴. توبه/سوره۹، آیه۹۹.    
۲۵. طنطاوی، سیدمحمد؛ التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی‌تا، ج‌۱۳، ص۳۲۱.
۲۶. مدرسی، سیدمحمدتقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق، چاپ اول، ج‌۱۳، ص۴۴۴.
۲۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۷.    
۲۸. حجازی، محمد محمود؛ التفسیر الواضح، بیروت، دارالجلیل الجدید، ۱۴۱۳ق، چاپ دهم، ج‌۳، ص۵۱۴ و ۵۱۵.
۲۹. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۱۸، ص۳۳۱.    
۳۰. مغنیه، محمدجواد؛ تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامة، ۱۴۲۴ق، چاپ اول، ج‌۷، ص۱۲۵.
۳۱. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار فی درر اخبار ائمة الاطهار، تحقیق ابراهیم میانجی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، چاپ سوم، ج۵۶، ص۲۳۹.
۳۲. تفسیر الصافی، ج‌۵، ص۵۶.
۳۳. مغنیه، محمدجواد؛ التفسیر المبین، قم، بنیاد بعثت، بی‌تا، ص۶۸۷.
۳۴. بحارالانوار فی درر اخبار ائمة الاطهار، ج۶۵، ص۲۴۷.    
۳۵. مشهدی قمی، محمد بن محمدرضا؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تهران، وزارت علوم، ۱۳۶۳ش، ج‌۱۲، ص۳۵۷.
۳۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۵.    
۳۷. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۳۲۹.    
۳۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۳۹. التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‌۱۳، ص۳۲۲.
۴۰. توبه/سوره۹، آیه۹۷.    
۴۱. فراء، یحیی؛ معانی القرآن، ج‌۱، ص۴۴۹.
۴۲. تفسیر الصافی، ج‌۲، ص۳۶۹ و قاسمی، محمد؛ محاسن التأویل، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج‌۵، ص۴۸۱.
۴۳. فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۳۷۱.    
۴۴. فضل الله، سیدمحمدحسین؛ من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، ۱۴۱۹ق، چاپ دوم، ج‌۱۱، ص۱۹۴.
۴۵. توبه/سوره۹، آیه۹۸.    
۴۶. تفسیر جوامع الجامع، ج‌۲، ص۷۹.
۴۷. تفسیر جوامع الجامع، ج‌۲، ص۷۸.
۴۸. التبیان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص۲۸۵.    
۴۹. فراء، یحیی؛ معانی القرآن، ج‌۱، ص۴۴۹.
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت، الاعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق، ج‌۵، ص۹۶.
۵۱. التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‌۶، ص۳۸۸.
۵۲. تفسیر جوامع الجامع، ج‌۲، ص۷۸.
۵۳. التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج‌۶، ص۳۸۸.
۵۴. توبه/سوره۹، آیه۱۰۱.    
۵۵. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۳۷۶.    
۵۶. مراغی، احمد بن مصطفی؛ تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج‌۱۰، ص۱۸۰.
۵۷. ابن عاشور، محمد بن طاهر؛ التحریر و التنویر، بی‌تا، ج‌۱۰، ص۱۷۷.
۵۸. توبه/سوره۹، آیه۹۰.    
۵۹. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‌۹، ص۳۶۲.    



پزوهشکده باقر العلوم.    




جعبه ابزار