• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کظم غیظ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





کظم غیظ یعنی فروخوردن و نگهداشتن خشم شدیدی که هنوز بروز نکرده است. این صفت از جمله فضایل اخلاقی است که در قرآن و روایات بسیاری به آن پرداخته شده است. در این نوشتار به برخی از مسائل خشم و غضب و کظم غیظ پرداخته خواهد شد.



در روایات آمده
[۱] آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۰۲، ح۶۸۶۶و۶۸۶۷و۶۸۷۱و۶۸۷۴، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶، قم.
است که اساس رسیدن به فضیلت اخلاقی،
[۳] فیض کاشانی، محسن، اخلاق حسنه، ص۱۱، ترجمه‌ محمدباقر ساعدی، انتشارات طلوع آزادی، تهران، ۱۳۶۲.
[۴] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج‌۱، ص۹۱، ترجمه‌ محمدرضا عطائی، انتشارات آستان قدس.
[۵] نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۲۶-۲۸، انتشارات دهقان، تهران، ۱۳۷۴ش.
حاکم کردن عقل بر دو قوه‌ غضب و شهوت (البته برخی نیز قوه‌ وهم را به این سه قوه اضافه می‌نمایند.)
[۶] ر. ک: نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۲۱.
و کنترل آنها بوسیله‌ عقل است وگرنه طغیان هر یک از این دو قوه موجب صدمات روحی و جسمی و حتی اجتماعی جبران‌ناپذیر خواهد شد.
از راه‌های کنترل غضب می‌توان به کظم غیظ اشاره نمود. برای روشن شدن مطلب، لازم است معنای کظم غیظ مشخص شده و چگونگی کنترل غضب به وسیله‌ این صفت روشن گردد.


کظم در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است، کظم فلان یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد. کظم عبارت از نگهداشتن و مخفی کردن چیزی در درون است. «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ؛ و چشمان او از‌اندوه سفید شد اما خشم خود را فرو می‌برد.» (در برخی از ترجمه به جای فروخوردن خشم، فروخوردن‌ اندوه آورده شده ر. ک: ترجمه‌های: الهی قمشه‌ای، بهرام پور، پورجوادی، فولادوند، فیض الاسلام.)
غیظ هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش می‌فهمد و در می‌یابد.
با توجه به معنای این دو کلمه کظم غیظ یعنی فروخوردن و نگهداشتن خشم شدیدی که هنوز بروز نکرده است.


اصطلاح کظم غیظ یعنی خودداری از اظهار خشم و نگه داشتن آن در دل است.
اگرچه علمای اخلاق تعریفشان از کظم غیظ مطابق معنای لغوی آن است اما می‌توان چنین تعریفی ارایه داد: کظم غیظ نمودار دیگری از تقواست که اراده و مهار نفس در هر شرایطی، به دست عقل ایمانی است که هم به سوی انفاق و تعاون پیش می‌برد و هم از سرکشی و تجاوز باز می‌دارد و چشم‌پوشی از همگان را به دنبال می‌آورد.
[۱۴] طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج‌۵، ص۳۳۶، انتشارات شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، تهران‌، ۱۳۶۲ ش‌.



انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آن‌ها و خطاهایی دور از انتظار مواجه می‌شود و این باعث عصبانی شدن فرد می‌گردد. در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.
[۱۵] نصر اصفهانی، محمد، اخلاق دینی در اندیشه شیعی، قم، نهاوندی، ۱۳۷۸، اول، ص۱۱۷.

عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیف‌تر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ می‌شود ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قوی‌تر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض می‌شود و شخص اندوهگین می‌گردد.
[۱۶] نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال‌الدین مجتبوی بی‌جا، حکمت، ۱۳۷۲، سوم، ص۱۳۷.
و رنگ رخسار زرد می‌شود.
انسان در حالت غضب تجلی‌گاه جهنم است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت می‌کند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت. صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است. و در حال عصبانیت، شیطان به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد.
غضب از بیماری دل و نقصان عقل است و باعث ضعف نفس و نقص آن می‌شود (البته منظور غضبی است که مورد تأئید عقل و شرع نباشد که شرح آن در همین مقاله خواهد آمد)، دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی می‌شود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفان‌ها تکانش نمی‌دهد.
[۱۹] نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی، ص۱۴۰.
کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازۀ غضب ویرانی به بار می‌آورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم می‌گردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.


اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بی‌حکمت آفریده است یا این‌که بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است، هنگامی که انسان خشمگین می‌شود تمام توان او بسیج می‌گردد و گاهی قدرت او چندین برابر می‌شود فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این‌که در جای خود به کار گرفته شود (مثل غضب حضرت موسی (علیه السلام) به دنبال گمراهی بنی‌اسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات ۹۲ تا ۹۴ به آن اشاره شده است) این نیرو، مایه «اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارٍ» (در برابر کفار سرسخت و شدید) است که از اوصاف مومنین می‌باشد، کسانی که فکر می‌کنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس می‌دانند اشتباه کرده‌اند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند، آنچه مذمت می‌شود حد افراطی آن است.


به صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهور»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد.
[۲۴] شفیعی مازندرانی، محمد، پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲، اول، ص۲۷۸.

۱. حد افراط: انسان به اندازه‌ای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
۲. حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این‌که در او چنین قوه‌ای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بی‌تفاوت و بی‌غیرت می‌شود.
[۲۵] فیض کاشانی، محسن، الحقایق، ص۱۶۲، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا.

۳. حد اعتدال: وظیفۀ انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد، آنچه مورد رضای خداست همین است یعنی غضب تحت سیطرۀ انسان باشد.
[۲۶] شبرّ، عبدالله، اخلاق، ص۲۴۹، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷، دوم.



۱. حب نفس: حب نفس باعث ایجاد جاه‌طلبی، حب مال، قدرت‌طلبی و... می‌شود که همه این‌ها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند، زیرا چنین محبت‌هایی باعث می‌شود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
۲. جهل و نادانی: انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی می‌دانند و از خود تعریف‌ها و توصیف‌ها می‌کنند.
۳. قضاوت عجولانه: در اثر شنیدن برخی اخبار ناراحت کننده.
۴. تکبر و عجب: فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و مایل است دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین می‌شود.
۵. حرص و دنیاپرستی: حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمی‌کند.
۶. مزاح و مسخرگی، سرزنش و مجادله، مباهات و... از دیگر اسباب غضب هستند که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمی‌یابد.
[۲۹] فیض کاشانی، محسن، الحقایق، ص۱۶۸.



۱. خشم و غضب از مهلکات بزرگ هستند و چه بسا شقاوت ابدی را نصیب انسان می‌کنند (مثل قتل نفس یا قطع عضو).
۲. رها شدن زبان به دشنام.
۳. آشکار شدن بدی مسلمین و فاش شدن اسرار ایشان.
[۳۰] نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی، ص۱۳۸.

۴. آشکار شدن کینه‌های نهفته و سبک‌سری.
[۳۱] محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹- ۴۳، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دار الحدیث، ۱۳۷۹، دوم.

۵. تباهی ایمان: خشم با ایمان سازگاری ندارد و فرد عصبانی ممکن است از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی شود. رسول اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «خشم ایمان را تباه می‌کند، همان‌گونه که سرکه عسل را.»


برخی غضب‌ها، هدف مقدسی را دنبال می‌کنند، حدود معینی دارند و جهت رویارویی با کار خلافی به وجود می‌آیند، این‌گونه غضب‌ها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر (علیه‌السّلام) در مورد پیامبر رحمت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای دنیا به خشم نمی‌آمد اما هرگاه حق، او را به خشم می‌آورد، هیچ کس او را نمی‌شناخت و هیچ چیز نمی‌توانست جلو خشم او را بگیرد تا آن‌گاه که انتقام (حق را) می‌گرفت.»


منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقام‌جویی نیست بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.
[۳۶] مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، ص۴۰۲.



کظم غیظ به دلیل آثار مثبت فراوانی که دارد از چنان جایگاهی در قرآن برخوردار است که در جای جای آن، صحبت ِ گذشت از کارهای جاهلانه مردمان است:
‌ا) «وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ اَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ اِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ اَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَینَ‌َ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ حَتیَ‌ یَاْتیِ‌َ اللَّهُ بِاَمْرِهِ اِنَّ اللَّهَ عَلیَ‌ کُلّ‌ِ شیَ‌ْءٍ قَدِیر؛ بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد -که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو می‌کردند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر باز گردانند با اینکه حق برای آنها کاملا روشن شده است. شما آنها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد خداوند بر هر چیزی تواناست‌.»
‌ب) «الَّذِینَ یُنفِقُونَ فیِ السَّرَّاءِ وَ الضرََّّاءِ وَ الْکَظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحُِبُّ الْمُحْسِنِین‌؛ همان‌ها که در توانگری و تنگدستی، انفاق می‌کنند و خشم خود را فرو می‌برند و از خطای مردم درمی‌گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است.
۱. انفاق در تنگدستی و توانگری: انفاق فقط به معنی مالی نیست بلکه هرگونه موهبت خدادادی را شامل می‌شود مثل علم، مال و....
۲. کظم غیظ: فواید ذکر گردید.
۳. عفو و بخشش: در مقابل اشتباهات دیگران فرو بردن خشم به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه‌کن نکند، در این حالت برای پایان دادن به عداوت فرو بردن خشم باید توأم با عفو و بخشش باشد البته نسبت به کسانی که شایسته آن‌ هستند نه دشمنان خون‌آشام که عفو و گذشت باعث جرأت و جسارت آنها می‌شود.
‌ج) «اِنْ تُبْدُوا خَیْراً اَوْ تُخْفُوهُ اَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَاِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا قَدِیراً؛ اگر نیکی‌ها را آشکار یا مخفی سازید، و از بدیها گذشت نمایید خداوند بخشنده و تواناست (و با اینکه قادر بر انتقام است عفو و گذشت می‌کند).»
‌د) «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ از آنها درگذر و صرف نظر کن که خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد!»
‌ه) «وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ اِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون‌؛ همان کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می‌ورزند و هنگامی که خشمگین شوند عفو می‌کنند.»
‌و) «وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلیَ الْاَرْضِ هَوْنًا وَ اِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی‌تکبّر بر زمین راه می‌روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام می‌گویند (و با بی‌اعتنایی و بزرگواری می‌گذرند).»
‌ز) «وَ اصْبرِْ عَلیَ‌ مَا یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلا؛ و در برابر آنچه (دشمنان) می‌گویند شکیبا باش و به‌طرزی شایسته از آنان دوری گزین!»
و آیات دیگری نیز در این باره وجود دارند که به دلیل اختصار از آوردنشان خودداری می‌شود.


در روایات نیز اهمیت بسزایی به این صفت ویژه داده شده است، چرا که اولین گام مؤثر در مهار خشم و آثار مخرّب آن است. در واقع شخص کظم غیظ‌کننده.
‌ا) نیرومندترین افراد می‌باشد. عنه صلّی اللَّه علیه و آله: «لیس الشّدید بالصّرعة انّما الشّدید الّذی یملک نفسه عند الغضب.»
[۵۱] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ج۱، ص۱۲۲.

‌ب) شایستگی دوستی را دارد. عن الصّادق علیه السّلام: «من غضب علیک ثلاث مرّات فلم یقل فیک سوء فاتّخذه لک خلّا.»
[۵۳] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۱۸.

‌ج) دور‌اندیش‌ترین مردمان است. عَنِ النَّبِیِّ صقَال‌: «اَحْزَمُ النَّاسِ اَکْظَمُهُمْ غَیْظا»
و کظم غیظ؛
‌ا) دوست داشتنی‌ترین راه برای رسیدن به خداست. عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «مِنْ اَحَبِّ السَّبِیلِ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُرْعَتَانِ جُرْعَةُ غَیْظٍ تَرُدُّهَا بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِیبَةٍ تَرُدُّهَا بِصَبْر»
‌ب) گواراترین جرعه‌ایست که انسان در هنگام خشم می‌نوشد. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) یَقُول: ‌«مَا اُحِبُّ اَنَّ لِی بِذُلِّ نَفْسِی حُمْرَ النَّعَمِ وَ مَا تَجَرَّعْتُ جُرْعَةً اَحَبَّ اِلَیَّ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ لَا اُکَافِی بِهَا صَاحِبَهَا»
‌ج) پاداش بزرگ در برابر بلای بزرگست. عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ: «نِعْمَ الْجُرْعَةُ الْغَیْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْهَا فَاِنَّ عَظِیمَ الْاَجْرِ لَمِنْ عَظِیمِ الْبَلَاءِ وَ مَا اَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً اِلَّا ابْتَلَاهُم‌»
[۶۵] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۸۹.



آثار کظم غیظ را در دو دسته می‌توان جای داد.

۱۳.۱ - آثار مادّی یا اجتماعی

‌ا) موجب تمرکز فکر در هنگام خشم می‌گردد، از نتایج مهم آن تصمیم‌گیری صحیح و مناسب است. قال امیرالمومنین: «شدة الغضب تغیر المنطق و تقطع مادة الحجة و تفرق الفهم‌»
‌ب) باعث حفظ جان و مال در هنگام حکومت دشمنان می‌شود. «عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَظْمُ الْغَیْظِ عَنِ الْعَدُوِّ فِی دَوْلَاتِهِمْ تَقِیَّةً حَزْمٌ لِمَنْ اَخَذَ بِهِ وَ تَحَرُّزٌ مِنَ التَّعَرُّضِ لِلْبَلَاءِ فِی الدُّنْیَا وَ مُعَانَدَةُ الْاَعْدَاءِ فِی دَوْلَاتِهِم‌»
‌ج) مانع فساد و تباهی عقل می‌شود. «الْغَضَبُ یُفْسِدُ الْاَلْبَابَ وَ یُبَعِّدُ مِنَ الصَّوَاب‌»
‌د) از متهم کردن بی‌جای مردم جلوگیری می‌کند. عن ابی عبدالله (علیه‌السّلام) قال: «کَانَ اَبِی یَقُولُ اَیُّ شَیْ‌ءٍ اَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ اِنَّ الرَّجُلَ لَیَغْضَبُ...... وَ یَقْذِفُ الْمُحْصَنَة»
‌ه) مانع فحاشی و هتک حرمتِ دیگران می‌شود.
[۷۲] امام خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ نوزدهم، تهران، ۱۳۸۷.

‌و) جلوی درگیری‌های جسمی که گاهی منجر به قتل بی‌گناهی می‌شود را، می‌گیرد. «فَیَقْتُلُ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّه‌»
‌ز) جایگاه اجتماعی ویژه‌ای در میان مردم پیدا کرده و عزیز می‌شود. عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: «مَا ظُلِمَ اَحَدٌ بِظُلَامَةٍ فَقَدَرَ اَنْ یُکَافِیَ بِهَا وَ لَمْ یَفْعَلْ اِلَّا اَبْدَلَهُ اللَّهُ مَکَانَهَا عِزّا»

۱۳.۲ - آثار معنوی

‌ا) موجب بهره‌مندی از رضای پروردگار در روز قیامت است. حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ: «مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ لَوْ شَاءَ اَنْ یُمْضِیَهُ اَمْضَاهُ اَمْلَاَ اللَّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِضَاه‌»
‌ب) خداوند قلب آدمی که خشمش را فرو خورده در روز قیامت از ایمنی و ایمان پر می‌کند.
‌ج) خداوند عیوب چنین شخصی را می‌پوشاند. اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ: «مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ سَتَرَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ‌»
‌د) خداوند هم خشمش را از او باز می‌دارد. حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِّ عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) قَالَ: «مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ فِیمَا نَاجَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَی ع یَا مُوسَی اَمْسِکْ غَضَبَکَ عَمَّنْ مَلَّکْتُکَ عَلَیْهِ اَکُفَّ عَنْکَ غَضَبِی»
‌ه) هر که در هنگام خشم یاد خدا کند و انتقام نگیرد خدا هم او را در جمع کسانی که مستحق نابودی هستند قرارش نمی‌دهد و خدا انتقامش را از کسانی که در حق او ظلمی روا داشته‌اند، باز می‌ستاند. عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام): «اَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَی بَعْضِ اَنْبِیَائِهِ یَا ابْنَ آدَمَ اذْکُرْنِی فِی غَضَبِکَ اَذْکُرْکَ فِی غَضَبِی لَا اَمْحَقْکَ فِیمَنْ اَمْحَقُ وَ ارْضَ بِی مُنْتَصِراً فَاِنَّ انْتِصَارِی لَکَ خَیْرٌ مِنِ انْتِصَارِکَ لِنَفْسِکَ» ‌ و عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَقُولُ: «اِنَّ فِی التَّوْرَاةِ مَکْتُوباً یَا ابْنَ آدَمَ اذْکُرْنِی حِینَ تَغْضَبُ اَذْکُرْکَ عِنْدَ غَضَبِی فَلَا اَمْحَقْکَ فِیمَنْ اَمْحَقُ وَ اِذَا ظُلِمْتَ بِمَظْلِمَةٍ فَارْضَ بِانْتِصَارِی لَکَ فَاِنَّ انْتِصَارِی لَکَ خَیْرٌ مِنِ انْتِصَارِکَ لِنَفْسِک» ‌
اما سوال اصلی این است که چگونه می‌توان خشم را فروخورد و آن را مهار نمود؟


در مجموع از بررسی روایات و کلام علمای اخلاق دو راهکار برای فروخوردن خشم هنگام مواجهه با آن به دست می‌آید: ۱) عملی و ۲) علمی

۱۴.۱ - راهکار عملی

در روایات در مرحله اول برخورد با خشم چند راهکار عملی توصیه شده است:
۱) ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،
[۸۴] سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، ج۵، ص۳۶۵، انتشارات کتابخانه‌ آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق، قم.
ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و...)
[۸۵] سیوطی، جلال‌الدین، جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۴۷۲.

۲) سجده نمودن.
[۸۷] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ص۲۴۱.

‌۳) وضو گرفتن.
۴) سکوت کردن.
[۹۲] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ص۲۴۱.

‌۵) تغییر حالت از وضعیتی که در آن قرار دارد، یعنی اگر ایستاده است بنشیند و... عَنْ مُیَسِّرٍ قَالَ: ذُکِرَ الْغَضَبُ عِنْدَ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) فَقَال: «َ اِنَّ الرَّجُلَ لَیَغْضَبُ فَمَا یَرْضَی اَبَداً حَتَّی یَدْخُلَ النَّارَ فَاَیُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی قَوْمٍ وَ هُوَ قَائِمٌ فَلْیَجْلِسْ مِنْ فَوْرِهِ ذَلِکَ فَاِنَّهُ سَیَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّیْطَان‌»
۶) هنگام خشم بر خویشاوندان، نزدیک او رود و تنش را مس کند (مثلا دست به دست او بساید). «وَ اَیُّمَا رَجُلٍ غَضِبَ عَلَی ذِی رَحِمَ فَلْیَدْنُ مِنْهُ فَلْیَمَسَّهُ فَاِنَّ الرَّحِمَ اِذَا مُسَّتْ سَکَنَت‌»
۷) مشغول کردن خود به امری مهم.
۸) سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و...)
[۹۶] فیض کاشانی، محسن، الحقایق، ص۱۶۸.

در مجموع از دقت در اعمالی که توصیه شده می‌توان گفت هر عملی که در انسان باعث شود انسان به آرامش برسد برای جلوگیری از خشم در قدم اول مفید خواهد بود.

۱۴.۲ - راهکار علمی

۱) در مرحله‌ی اول ِ راهکار علمی نیز چند توصیه در روایات ذکر شده و چند توصیه نیز علمای اخلاق بیان داشته‌اند که به اجمال به هریک از آنها اشاره‌ای می‌شود:
- تفکر و تامل در آیات و روایاتی که در نکوهش خشم بی‌جا و آثار شوم آن آمده است.
- تفکر و تامل در آیات و روایاتی که در ستایش کظم غیظ و آثار آن وارد شده است. فرو بردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. احادیث فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) در این باب نقل شده که می‌فرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد می‌تواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودی خود پر می‌سازد.»
عزت و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فرو بردن خشم است.
[۱۰۰] نصر اصفهانی، محمد، اخلاق دینی در اندیشه شیعی، ص۱۱۹.

- توجه به اینکه خداوند در همه حال ناظر اعمال ماست و بسیاری از ناملایمات که در زندگی با آن مواجه می‌شویم به اراده‌ اوست و هر چه برای بنده‌اش مقرّر نموده به صلاح اوست "هر چه پیش سالک آید خیر اوست".
- تصور قیافه و حرکات خنده‌داری که در هنگام خشم در انسان‌ها ظاهر می‌شود.
[۱۰۲] ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ص۲۳۹ -۲۴۰.
[۱۰۳] نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۱۸۲.

- توجه به این مطلب که با خشم گرفتن ممکن است موقعیت اجتماعی خود را از دست دهد و شخصیتش در بین اطرافیان خُرد شود.
۲) دومین راهکار علمی توصیه شده -که راهکاری زیربنایی نیز محسوب می‌شود- شناسایی و از بین بردن عوامل و اسبابی است که موجب به خشم آمدن انسان می‌باشد. در روایتی نقل شده است که حواریّون از حضرت عیسی (علیه‌السّلام) سوال کردند: سرچشمه خشم از کجاست؟ فرمود: از کِبر و جبروت و کوچک شمردن مردم.


۱. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۰۲، ح۶۸۶۶و۶۸۶۷و۶۸۷۱و۶۸۷۴، انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶، قم.
۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۵، ح۱۳، انتشارات اسلامیه.    
۳. فیض کاشانی، محسن، اخلاق حسنه، ص۱۱، ترجمه‌ محمدباقر ساعدی، انتشارات طلوع آزادی، تهران، ۱۳۶۲.
۴. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام (تنبیه الخواطر)، ج‌۱، ص۹۱، ترجمه‌ محمدرضا عطائی، انتشارات آستان قدس.
۵. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۲۶-۲۸، انتشارات دهقان، تهران، ۱۳۷۴ش.
۶. ر. ک: نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۲۱.
۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۴۳۲.    
۸. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۱۰، ص۶۹.    
۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۴.    
۱۰. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج‌۷، ص۴۵۰، انتشارات دارصادر، ۱۴۱۴ق، بیروت، چاپ سوم.    
۱۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۷، ص۲۹۹.    
۱۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۶۸.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۴۳۲.    
۱۴. طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، ج‌۵، ص۳۳۶، انتشارات شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، تهران‌، ۱۳۶۲ ش‌.
۱۵. نصر اصفهانی، محمد، اخلاق دینی در اندیشه شیعی، قم، نهاوندی، ۱۳۷۸، اول، ص۱۱۷.
۱۶. نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال‌الدین مجتبوی بی‌جا، حکمت، ۱۳۷۲، سوم، ص۱۳۷.
۱۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۱۲.    
۱۸. خادم‌الذاکرین، اکبر، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ج۲، ص۴۰۲، قم، مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب (ع).    
۱۹. نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی، ص۱۴۰.
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۸۸، قم، مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب (ع).    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۸۳.    
۲۲. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۲۳. خادم‌الذاکرین، اکبر، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ج۲، ص۴۰۳.    
۲۴. شفیعی مازندرانی، محمد، پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲، اول، ص۲۷۸.
۲۵. فیض کاشانی، محسن، الحقایق، ص۱۶۲، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بی‌جا، انتشارات علمیه اسلامی، بی‌تا.
۲۶. شبرّ، عبدالله، اخلاق، ص۲۴۹، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷، دوم.
۲۷. خادم‌الذاکرین، اکبر، اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ص۴۰۶- ۴۰۵.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، ص ۳۹۲- ۳۹۱.    
۲۹. فیض کاشانی، محسن، الحقایق، ص۱۶۸.
۳۰. نراقی، مهدی، علم اخلاق اسلامی، ص۱۳۸.
۳۱. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۹، ص۲۹- ۴۳، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دار الحدیث، ۱۳۷۹، دوم.
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۸۸.    
۳۳. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ص۴۴۲.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۴۰۲.    
۳۵. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ص۴۵۶.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، اخلاق در قرآن، ص۴۰۲.
۳۷. بقره/سوره۲، آیه۱۰۹.    
۳۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۱۸.    
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۱۴۹.    
۴۱. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۴۲. شوری/سوره۴۲، آیه۳۷.    
۴۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.    
۴۴. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۰.    
۴۵. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۴۶. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۴۷. قصص/سوره۲۸، آیه۵۴.    
۴۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۵۳، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق.    
۴۹. حرانی‌، حسن بن علی‌، تحف العقول، ص۴۷، انتشارات جامعه مدرسین.    
۵۰. فتّال نیشابوری، محمد بن حسن‌، روضه الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۱، ص۳۸۰، انتشارات رضی‌، چاپ اول، قم‌.    
۵۱. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ج۱، ص۱۲۲.
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، مشکاه الانوار، ص۵۳۰.    
۵۳. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۱۸.
۵۴. کراجکی، محمد بن علی، ‌معدن الجواهر، ص۳۴، انتشارات مرتضوی.    
۵۵. حرّ عاملی، محمد بن حسن، ‌ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۴۷، انتشارات آل البیت.    
۵۶. فتّال نیشابوری، محمد بن حسن‌، روضه الواعظین، ج۱، ص۳۷۹.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، مشکاه الانوار، ص۳۸۲.    
۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۴۱۰.    
۵۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۰.    
۶۰. حرّ عاملی، محمد بن حسن، ‌ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۷۶.    
۶۱. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۳.    
۶۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۹.    
۶۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۶۸، ص۴۰۷.    
۶۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۹.    
۶۵. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۸۹.
۶۶. حرّ عاملی، محمد بن حسن، ‌ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۷۶.    
۶۷. کراجکی‌، محمد بن علی، کنز الفوائد، ج‌۱، ص۱۴۷.    
۶۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۰۹، ح۴.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، مشکاة الانوار، ص۸۹.    
۷۰. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۷۳.    
۷۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۰۳، ح۴.    
۷۲. امام خمینی، روح‌الله، شرح چهل حدیث، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ نوزدهم، تهران، ۱۳۸۷.
۷۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۳۰۳، ح۴.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، مشکاة الانوار، ص۳۸۱.    
۷۵. ابن‌ابی‌الفتح اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۲۶.    
۷۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۱۰، ح۶.    
۷۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۲، ص۱۱۰، ح۷.    
۷۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۳.    
۷۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۳، ح۷.    
۸۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۳، ح۸-۹.    
۸۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۴، ح۱۰.    
۸۲. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج۶، ص۶۵۰، باب غضب.    
۸۳. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۹۴.    
۸۴. سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، ج۵، ص۳۶۵، انتشارات کتابخانه‌ آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق، قم.
۸۵. سیوطی، جلال‌الدین، جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۴۷۲.
۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ج۳، ص۳۹۴.    
۸۷. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ص۲۴۱.
۸۸. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۳۵۳، انتشارات موسسه‌ آل البیت.    
۸۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۰، ص۲۷۲.    
۹۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۷، ص۳۱۲.    
۹۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۲، ص۳۳۹.    
۹۲. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ص۲۴۱.
۹۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۲، ح۲.    
۹۴. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۲۶۹.    
۹۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۲، ح۲.    
۹۶. فیض کاشانی، محسن، الحقایق، ص۱۶۸.
۹۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۲-۳۰۳.    
۹۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۱.    
۹۹. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۲۶۷.    
۱۰۰. نصر اصفهانی، محمد، اخلاق دینی در اندیشه شیعی، ص۱۱۹.
۱۰۱. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۱۳.    
۱۰۲. ورّام، ابن‌ابی‌فارس، مجموعه ورام، ص۲۳۹ -۲۴۰.
۱۰۳. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۱۸۲.
۱۰۴. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ص۳۷۹.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «کظم غیظ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۴/۳۰.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «کظم غیظ (فرو بردن خشم)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۴/۳۰.    






جعبه ابزار