• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

چیستی گریه برای امام حسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: گریستن بر امام حسین.


گریه یکی از رفتارهای معمولی و هیجانی انسان برای ابراز ناراحتی و از نشانه‌های تعادل روحی است. مشاهده یا تجسم مظلومیت و مصائب کسانی که انسان دوست‌شان دارد، عواطـف انـسـان‌هـای پاک‌طینت را بر می‌انگیزد و سبب گریه ایشان بر آن مظلومیت و مصائب می‌شود. گریه انواع گوناگونی دارد که می‌توان همه آنها را در سه نوع کلی دسته بندی کرد: گریه ناشی از علاقه طبیعی انسان به خود و متعلقات خویشتن، گریه برخاسته از نوع دوستی و مهرورزی و گریه برای تعالی.
گریه برای امام حسین (علیه‌السّلام) از دیرباز در بسترهای زمانی و مکانی مختلف انجام شده، و طیف وسیعی از گریه کنندگان را در بر می‌گرفته است. همچنین گریه همراه با اعتقاد صحیح و عمل صالح و گریستن و گریاندن، به انگیزه زنده نگهداشتن واقعه عاشورا، از شرایط تحقق پاداش و ثواب‌هایی است که در‌ روایات برای گریه بر امام حسین (علیه‌السّلام) ذکر شده است.



گریستن – همچون خندیدن یک رفتار هیجانی مخصوص به انسانهاست. هر انسانی کمابیش این حالت را تجربه کرده و یا گریستن دیگران را دیده، و بـه وضـوح دریافته که گریه ـ مانند خنده برآمده از شدیدترین حالات احساسی انسان است.
تجربه نشان می‌دهد که ابراز ناراحتی از راه گریه کردن ـ ماننـد ابـراز شادی از راه خندیدن از نشانه‌های تعادل روحی انسان است؛ به گونه‌ای که اگر فردی نگرید – یا نخندد می‌توان روان او را نامتعادل توصیف کرد. انسانهایی که با گریه و خنده، غم هـا و شادی‌های خود را بروز می‌دهند، از لحاظ جسمی و روحی سالم ترند و در زندگی نشاط و تحرک بیشتری دارند. از این رو مشاهده مظلومیت و مصائب کسانی که انسان دوست شان دارد، و نیـز تـجـسم و یادآوری آنها، عواطـف انـسـان هـای پاک‌طینت را بر می‌انگیزد و سبب گریه ایشان بر آن مظلومیت و مصائب می‌شود.
[۲] ر. ک: قاسمی، حکیمه، فلسفه عزاداری یا اهمیت سوگواری، حماسه عاشورا، ص۱۶۷.

بر این اساس گریه کردن یکی از رفتارهای عادی و طبیعی آدمی است. گریه، یک ظاهر و یک باطن دارد. ظاهر آن یک رویداد جسمانی است که از تاثیرات روانی نشئت می‌گیرد؛ تاثیراتی که از طریق محرک‌های بیرونی یا درونی مثـل تفکـر، وارد چرخه مغز و اعصاب می‌شود. در نتیجه بخش خاصی از مغز تحریک شده، و به غدد اشکی چشم فرمان فعالیت می‌دهد و در نهایت حالتی پدید می‌آید که ما آن را گریه می‌نامیم. باطن گریـه همـان تاثیرات درونی و عاطفی است که به سبب عوامل مختلف، در فرد بروز می‌یابد.


در قرآن کریم آیات متعددی در جواز گریه وجود دارد که به برخی اشاره می‌گردد: نمونه عینی گریه در قرآن کریم، درباره حضرت یعقوب (علیه‌السّلام) می‌خوانیم که در فراق یوسف (علیه‌السّلام)، شب و روز می‌گریست که بنابر نقل زمخشری هفتاد سال گریه کرد و پاداش آن گریه‌ها برابر با پاداش هفتاد شهید می‌باشد. تا آنجا که بینائی خود را از دست داد (وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ) «و چشمان او از گریه و‌اندوه سفید شد.» در آیه ۸۶ می‌خوانیم «گفت من غم و‌اندوهم را تنها به خدا می‌گویم و شکایت نزد او می‌برم و از خدا چیزهای می‌دانم که شما نمی‌دانید» حتی خود برادرها به ظاهر گریه کردند، و حضرت یعقوب آن‌ها را منع نکرد، (وَجَآءُوٓ اَبَاهُمۡ عِشَآءٗ یَبۡکُونَ) «شب هنگام گریان به سراغ پدر آمدند.»
همچنین گریه در هنگام [[تلاوت قرآن]. ]و گریه از خوف خدا به صراحت در آیات قرآن بیان شده است. بنابراین گریه در مصائب عزیزان و برگزیدگان الهی و اهلبیت (علیهم‌السّلام) مورد تایید و ممدوح قرآن کریم بوده و هیچ‌گونه نهی و مذمتی از آن نشده است.


گریه انواع گوناگونی دارد که می‌توان همه آنها را در سه نوع کلی دسته بندی کرد:
[۹] ر. ک: محمد کاویانی، روانشناسی عزاداری، تعالیم اخلاقی و عرفانی امام حسین (علیه‌السّلام)، ص٣٥٢.


۳.۱ - گریه ناشی از علاقه انسان به خودش

گریه ناشی از علاقه طبیعی انسان به خود و متعلقات خویشتن، یا ناشی از دردی جسمی است، که بیشتر در افراد کم سن و سال رخ می‌دهد، و یا برخاسته از غم و‌اندوهی است که در مواجهه با حوادث ناگوار، فضای درونی انسان را پر می‌کند؛ حوادثی چون از دست دادن بستگان و آشنایان یا فراق آنان، از دست رفتن شیء محبوب یا فرصت مطلوب، نرسیدن به موفقیتی مهـم، و یا ناکامی در مسابقات ورزشی. گریه در این حالت، سبب تخلیه روانی و هیجانی می‌شود و درنتیجه فرد آرامشی نسبی پیدا می‌کند. در برخی موارد که‌اندوه شدیدی برای افراد پیش می‌آید و گریه نیز به تخلیه روانی نمی‌انجامد، ممکن کار به افسردگی بکشد.
[۱۰] ر. ک: رجبی، حسین، پاسخ به شبهات عزاداری، ص٣٥٢-٣٥٣.

در مواقعی که این گریه از روی ضعف روحی و سستی اراده، یا ناشی از ناکامی در دستیابی به هدفی نه چندان مهم باشد، نشانه خواری و زبونی دانسته می‌شـود؛ اما در بسیاری از موارد، چنین نیست؛ از جمله گریستن در فقدان یا فراق عزیزی که انسان به او انـس داشته و از او مهر و خوبی می‌دیده، رفتاری طبیعی و از نشانه‌های تعادل روحی است. در داغ از دست دادن عزیزان، این نوع از گریه در افراد بازمانده بروز می‌یابد، و خاستگاه آن احساس فراق و جدا شدن از آن عزیز است. تجربه چنین گریه‌ای، معمولاً برای همه افراد، در سنین، جوامع و جایگاههای مختلف پیش می‌آید؛ چنـان کـه درباره رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز چنین حالت‌هایی را گزارش کرده‌اند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و صحابه ایشان به خاطر از دست دادن عزیزان خود غمگین می‌شدند و گریه می‌کردند که موارد متعددِ آن در متون شیعه و اهل سنت نقل شده، از جمله گریه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر درگذشت حضرت عبدالمطلب، و حضرت ابوطالب، گریه ایشان در کنار مزار مادر گرامی‌شان حضرت آمنه،گریه در وفات فاطمه بنت اسد همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، و گریه در مرگ ابراهیم فرزند عزیزشان، همچنین گریه ایشان در شهادت حضرت حمزه، و شهادت جعفر بن ابی طالب در جنگ موته، و موارد متعدد دیگری که در منابع گزارش شده است. به همین دلیل گریستن برای درگذشتگان، در جایگاه یک رسم اجتماعی تایید شده از سوی شرع در میان مسلمانان رواج یافت و از اخبار برمی آید که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز آن را در قول و فعل تایید نموده‌اند.
جا دارد از نوع دیگری از گریه یاد کنیم که حالتی ویژه دارد، و می‌توان آن را به گریه ناشی از علاقه انسان به خود و متعلقاتش ملحق کرد؛ اما بر خلاف موارد دیگر که بر اثر غم و‌اندوه رخ می‌دهد، ویژگی این نوع خاص در این است که در حالت شادمانی شدید پیش می‌آید، و معمولاً «گریه شوق» نامیده می‌شود. این گریه زمـانی دست می‌دهد که انسان پس از پشت سر گذاشتن دوره‌ای از فـراق، و ناامیـد شـدن در رسیدن به آن مطلوب یا محبوب، به آن خواسته نایافته می‌رسد. انسان در این هنگام، از شدت شوق و هیجان، بی اختیار می‌گرید. گریه شوق، از جلوه‌های زیبای احساس و دلدادگی روحی است.
[۲۰] ر. ک: قاسمی، حکیمه، فلسفه عزاداری یا اهمیت سوگواری، حماسه عاشورا، ص۱۶۹.
پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز هنگامی که جعفر بن ابی طالب پس از سالهـا حضور در حبشه، به مدینه بازگشت، به استقبال او رفت و از شوق دیدارش گریست.

۳.۲ - گریه برخاسته از نوع دوستی و مهرورزی

انسان به طور طبیعی موجـودی نوع دوست و مهرورز است که از بروز حوادث ناگوار برای دیگران متاثر می‌شود و حتی برای آنان می‌گرید. در حوادثی همچون سیل، زلزله، قحطی و بلایای طبیعی دیگر، که معمولاً به شماری از انسانها آسیب می‌رسد و آنان در وضعیتی وخیم قرار می‌گیرند، حتی کسانی که خارج از صحنه حادثه‌اند، با آگاه شدن از آن وضعیت، بسیار متاثر می‌شوند و گاهی ناخواسته می‌گریند. این حالت، آنان را برای یاری رساندن به آسیب دیدگان بر می‌انگیزد. گونه دیگری از گریه نوع دوستانه، گریه بر مظلوم است. انسان هـا ازروی رافت و دلسوزی، از ستم کشیدن همنوعان خود متاثر می‌شوند و حتی برای آنان اشک می‌ریزند. گریه برای حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) مصداق بارز این نوع گریه است.

۳.۳ - گریه برای تعالی

در جهان بینی الهی، کمال انسان در تقرب به خداست. در این جهان بینی، آموزه‌های خاصی مطرح است که به گونه‌های خاصی از گریه، معنا و مفهوم می‌بخشد؛ مانند این آموزه که گریه از خوف خدا، زمینه ساز قرب الهی؛«عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: فِيمَا نَاجَى بِهِ اَللَّهُ مُوسَى ع عَلَى اَلطُّورِ أَنْ يَا مُوسَى أَبْلِغْ قَوْمَكَ أَنَّهُ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ اَلْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ اَلْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي...»؛ «امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: از سخنان خداوند به موسی در کوه طور‌ ایـن بـود: ‌ای موسی به قوم خود این سخن مرا برسان که هیچ چیز مانند گریه از خوف من، متقربان را به من نزدیک نمی‌کند.» و مایه دستیابی به رحمت خداوند است؛ در مناجاتی از امام سجاد (علیه‌السّلام) چنین آمده است: «... عَبْرَةَ مَنْ بَكَى مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ»؛ «خداوندا! اشک چشم کسی که از خوف تو می‌گرید، در سایه رحمت توست.» بر این اساس مؤمنان و زهد پیشگان خاشعانه در پیشگاه خداوند زانو می‌زنند، از خطاها و گناهان خویش توبه می‌کنند، عجزشان را در برابـر عقوبت اعمالشان به یاد می‌آورند، و با اشک و آه، از خداوند آمرزش می‌طلبند.
همچنین برخی گریه‌ها هم ناشی از فضیلت‌طلبی و کـمـال‌خـواهی،
[۲۴] ر. ک: کاویانی، محمد، روانشناسی عزاداری، تعالیم اخلاقی و عرفانی امام حسین، ص۳۵۳-۳۵۴.
و برخاسته از اعتقاد به کمالات انسانی و کوشش برای رسیدن به آن کمالات است. برای رسیدن به این هدف عالی، ره پویان از شمع وجود انسانهای بافضیلت و بـه کمـال رسیده، ماننـد پیشوایان و بزرگان دین، معلمان و مربیان اخلاق، بهره می‌جویند، و از این رو فقـدان ایشان، داغی بزرگ بر دل آنان می‌نهد؛ چنان که‌ ام ایمن پس از رحلت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخت می‌گریست. عمر بن خطاب از او پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟ مگر نه اینکه رسـول خدا در پیشگاه خداوند است؟» ‌ام ایمن پاسخ داد: «گریـه مـن بـرای از دست دادن رسول خدا نیست؛ بلکه برای آن است که با درگذشت او، دست ما از وحی و اخبار آسمان، کوتاه شده است».


اکنون که گریه و انواع آن را شناختیم، باید ببینیم گریه بر امام حسین (علیه‌السّلام) از کدام نوع است. پیش از هر چیز باید به یاد داشته باشیم که عزاداری برای امام حسین (علیه‌السّلام) از دیرباز در بسترهای زمانی و مکانی مختلف انجام شده، و طیف وسیعی از گریه کنندگان را در بر می‌گرفته است. از این رو بدون توجه به تفاوت شرکت کنندگان در سوگواری و مراحل مختلف آن، نمی‌توان به درک درستی از نوع گریه بر امام حسین (علیه‌السّلام) دست یافت. گریه اهل بیت و ائمه معصوم برای حضرت امام حسین (علیه‌السّلام) برآمده از رحمت و رافت و سوزش دل در داغ عزیزان، همچنین برای مظلومیت آنان، و به جهت از دست دادن برترین انسانها در فضل و کمال و پاکی بوده است. گریه‌های کسانی که با تایید و تشویق امامان معصوم و با آگاهی از اجـر عظیم گریه بر امام حسین (علیه‌السّلام)، اقدام به برپایی مجالس عزا برای آن حضرت می‌کردند و به یاد مصائب او می‌گریستند، برای مظلومیت آن حضرت، و برآمده از عقیده بـوده است. مظلومیت امام حسین (علیه‌السّلام) و دیگر شهیدان کربلا، عاملی بسیار مهم در برانگیختن احساسات و هیجانات همه انسانهای پاکدل بوده، بسیاری از افراد غیر شیعه و حتی غیر مسلمان را در زمره سوگواران حسینی درآورده است. گریستن و گریاندن و همچنین تباکی در مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) و اهل بیت و یارانشان در منابع روایی مورد تایید و تاکید فراوان قرار گرفته است.

۴.۱ - گریستن بر امام حسین

روایات فراوانی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم (علیهم‌السلام) درباره ثواب گریستن بر مصائب امام حسین (علیه‌السلام) و اهل بیت آن حضرت نقل شده که در ادامه به برخی اشاره می‌شود:
در بعضی از روایات دیده می‌شود که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مردم و یا اهل بیت (علیهم‌السّلام) روضه‌خوانی می‌کند و مصائب اباعبدالله (علیهم‌السّلام) را بیان کرده و بقیه نیز با صدای بلند گریه می‌کردند،و در برخی موارد رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای آن حضرت گریه می‌کنند.
در روایتی از امالی شیخ صدوق امام رضا (علیه‌السلام) به ریان بن شبیب می‌فرمایند: «ای پسر شبیب؛ بر حسین (علیه‌السلام) گریه کن که او را مثل گوسفند سر بریدند و هجده نفر از مردان خاندانش با او کشته شدند که در روی زمین مانند ندارند و آسمانهای هفتگانه و زمین‌ها در قتل او گریستند.... ‌ای پسر شبیب؛ اگر بر حسین (علیه‌السلام) گریه کنی چندان که اشک تو بر گونه هایت روان گردد، خداوند هر گناهی که کرده باشی، کوچک یا بزرگ، اندک یا بسیار می‌آمرزد... ‌ای پسر شبیب؛ اگر دوست داری در درجات بالای بهشت با ما باشی، به سبب حزن ما محزون، و برای شادمانی ما شاد باش.»
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در حدیثی می‌فرمایند: «هر دیده‌ای روز قیامت، گریان و هر چشمی بیدار است، مگر چشم کسی که خداوند او را بر کرامت خود اختصاص داده باشد و بر هتک حرمتی که از حسین (علیه‌السلام) و خاندان پیامبر می‌شود، گریسته باشد.»
امام باقر (علیه‌السلام) از پدر گرام‌شان روایت می‌کند که امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: «هر مؤمنی که برای کشته شدن امام حسین (علیه‌السلام) گریان شود به طوری که اشک بر صورتش جاری شود، خداوند متعال غرفه‌هایی در بهشت برای او آماده می‌کند که مدتی طولانی در آنها ساکن باشد، و هر مؤمنی که به دلیل آزار و اذیتی که از دشمنان در دنیا به ما رسیده، گریان شود، به گونه‌ای که اشک بر صورتش جاری شود، خدای متعالی در بهشت، او را در جایگاه صدق ساکن می‌گرداند.»
ابوهارون مکفوف روایت می‌کند که امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: «هرکس که نزد او از حسین (علیه‌السلام) یاد شود و به اندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، ثواب او بر عهده خدای عزوجل است و خدای متعال به کمتر از بهشت برای او راضی نمی‌شود.»

۴.۲ - گریاندن برای امام حسین

در منابع روایی، احادیث متعددی بر فضیلت و ثواب گریاندن در عزای امام حسین (علیه‌السّلام)، نقل شده است. راوی می‌گوید: محضر امام صادق (علیه‌السّلام) بودیم؛ یادی از امام حسین بن علی کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود: امام حسین (علیه‌السّلام) فرمود: «من کشته اشک هایم؛ هیچ مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر آنکه می‌گرید».
دعبل خزاعی می‌گوید: در ایام دهه محرم به محضر آقا و مولای خود، علی بن موسی (علیه‌السّلام)، در مرو شرفیاب شدم و آن حضرت را در حالی که اصحابش دور او نشسته بودند، محزون یافتم. وقتی حضرت مرا دید فرمود: «مرحبا بر تو دعبل! مرحبا بر کسی که با دست و زبانش ما را یاری می‌کند». سپس حضرت مرا در کنار خودش جای داد و فرمود: «ای دعبل! دوست داری شعر بخوانی؛ زیرا این روزها ایام غم و اندوه بر ما اهل بیت و روز شادی دشمنان ما، به ویژه بنی امیه است». سپس برخاست و پرده‌ای بین ما و اهل بیتش زد و آنان را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت جدش حسین (علیه‌السّلام) گریه کنند؛ آن گاه رو به من کرد و فرمود: «‌ای دعبل! مرثیه بخوان! تو یاور ما و مرثیه سرای ما هستی، تا زمانی که زنده‌ای».
ابن اعثم در کتاب الفتوح نقل می‌کند که در دوران امام باقر (علیه‌السّلام) کمیت اسدی روزی وارد مدینه شد. از او خواستند تا اشعاری را باز گو کند، پس او در اجتماع مردم اشعاری خواند و مردم به شدت گریه کردند.
بنابر روایات متعدد، حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) در روز عاشورا بستگان و اصحاب خود را جمع می‌کرد و برای امام حسین (علیه‌السّلام) عزاداری می‌کرد و شاعران را به سرودن شعر در مورد اهل بیت و مصائب کربلا تشویق می‌کردند.
زید شحام می‌گوید: همراه جماعتی از اهل کوفه در خدمت امام صادق (علیه‌السّلام) بودیم. یکی از شعرای عرب بنام جعفر بن عفان وارد شد. آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جای داد، آن گاه فرمود: ‌ای جعفر! او عرض کرد لبیک! حضرت فرمود به من گفته‌اند تو اشعار نیکی درباره امام حسین (علیه‌السّلام )سروده‌ای؟ عرض کرد، آری. حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او شعر می‌خواند و امام و اطرافیان می‌گریستند به گونه‌ای که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری بود، سپس امام فرمود: «یا جعفر والله لقد شهدت ملائکه الله المقربین‌ ها هنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکواکما بکینا او اکثر...»؛‌ «ای جعفر فرشتگان الهی در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همان گونه که ما گریه کردیم؛ بلکه بیش از ما گریستند...».

۴.۳ - تباکی برای امام حسین

تباکى خود را به گریه واداشتن است یعنی اگر به انسان حالت گریه دست نداد، خود را به گریه وادارد؛ چنان که ابن اثیر آن حالت را «تکلف البکاء» معنی می‌کند.
در فرهنگ روایی شیعه، در موارد مختلفی توصیه به تباکی شده است مانند تباکی در نماز واجب یا هنگام درخواست حاجت از خداوند؛ در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) چنین آمده است: «هنگام دعا اگر گریه ات نیامد، خود را به گریه وادار کن». سعید بن یسار می‌گوید: به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: هنگام دعا، گریه‌ام نمی‌گیرد؛ اما خود را وادار به گریه می‌کنم. فرمود: اشکالی ندارد. گریه کن؛ هرچند به اندازه سر یک مگس باشد.
یکی از مواردی که توصیه به تباکی، شده تباکی در عزای امام حسین (علیه‌السلام) و سایر اهل بیت است.
«عن ابی عمارة المنشد، عن ابی عبدالله قال: قَالَ لِي يَا أَبَا عُمَارَةَ أَنْشِدْنِي لِلْعَبْدِيِّ فِي الْحُسَيْنِ ع قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَبَكَى قَالَ ثُمَّ أَنْشَدْتُهُ فَبَكَى قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أُنْشِدُهُ وَ يَبْكِي حَتَّى سَمِعْتُ الْبُكَاءَ مِنَ الدَّارِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عُمَارَةَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَأَبْكَى خَمْسِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ ع فَأَبْكَى أَرْبَعِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ ع فَأَبْكَى ثَلَاثِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ ع فَأَبْكَى عِشْرِينَ فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ ع فَأَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ شِعْراً وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ ع شِعْراً فَبَكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ ع شِعْراً فَتَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ «ابوعماره نوحه سرا گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمود: ‌ای اباعماره؛ شعری در سوگ حسین (علیه‌السلام) برایم بخوان. من خواندم و حضرت گریست. باز خواندم و آن حضرت گریست، و باز خواندم و باز امام گریست. به خدا قسم، پیوسته شعر می‌خواندم و آن حضرت می‌گریست، تا آنکه از اندرون خانه صدای گریه شنیدم. در این هنگام امام فرمود: «ای اباعماره؛ هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت پاداش اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و چهل نفر را بگریاند، بهشت اجر اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و سی نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و بیست تن را بگریاند، بهشت از آن اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و ده نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و یک نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و هرکس در سوگ حسین شعری بخواند و خود بگرید، بهشت از آن اوست، و هرکس در عزای حسین شعری بخواند و تباکی کند، بهشت از برای اوست».»


آن چه نباید از نظر دور داشت این است که هر گریه‌ای برای امام حسین (علیه‌السّلام) بدون تحقق شرایط و انگیزه معقول و مناسب آن نمی‌تواند موجب آن همه پاداش و ثواب‌هایی شود که در‌ روایات به آن اشاره شده است، اگر چه همه این گریه‌ها بدون ثواب و اجر نخواهد بود. لذا نباید از مساله عزاداری و گریه کردن بر امام حسین (علیه‌السّلام) سوء استفاده و به تعبیر بهتر برداشت بد و ناصواب شود، به گونه‌ای که متاسفانه گاهی اینگونه تصور می‌شود که هر گناهی مرتکب شویم و با گریه برای اهلبیت (علیهم‌السلام) آن را پاک نماییم.
و به بیان شهید آیت‌الله مطهری (رحمة‌الله‌علیه): «... آن حضرت را به صورت سنگر گناهکاران در‌ می‌آورد، قیام او را کفّاره عمل به دیگران قرار می‌دهد. امام حسین کشته شد که گناهکاران از عذاب الهی بیمه شوند! جواب گوی گناه گناهکاران باشد. (به گونه‌ای که) به شخصی گفتند تو چرا نماز نمی‌خوانی، روزه نمی‌گیری، مشروب می‌خوری؟ گفت من؟! شب جمعه در‌ هیئت، سینه زنی سه ضربه مرا ندیدی؟! (این همان فکر مسیحی است که حضرت عیسی (علیه‌السّلام) را فدیه و کفاره گناهان مسیحیان می‌دانند) ... و مکتب امام حسین (علیه‌السّلام) به جای اینکه مکتب احیاء احکام دین باشد ... مکتب ابن زیاد سازی و (گناهکار پروری) می‌شود.» بنابراین گریه و اشک بر مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) در‌ صورتی موجب بهشتی شدن و هم‌نشینی با آن حضرت خواهد شد که:
اولاً: گریه اش آمیخته با اعتقاد صحیح و شناخت درست و عمل صالح باشد و اشکی که می‌ریزد به منزله آه حسرتی در‌ برابر کوتاهی‌ها و بی توجهی‌هایی باشد که ممکن است در‌ زندگی در‌ برابر خدا و اولیای الهی نموده باشد.
و ثانیاً: گریه کردن و گریاندن، به انگیزه زنده نگهداشتن و تجلیل از خاطره بزرگ و درد آور عاشورا باشد. «تا هدف کلّی این نهضت برای همیشه زنده بماند و امام حسین (علیه‌السّلام) هر سال در‌ میان مردم به این‌ صورت ظهور کند و (در‌ واقع) مردم از زبان مبارک آن حضرت بشنوند که: «الا ترون انّ الحق لا یعمل به و انّ الباطل لایتناهی عنه» (آیا نمی‌بینید که حق به آن عمل نمی‌شود و از باطل (و انحراف) نهی نمی‌شود.) و مردم همیشه (و در‌ هر محرم) بشنوند: «لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما» (آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمیگردد و از باطل باز داشته نمی‌شود. مرگ را به جز سعادت چیز دیگری نمیدانم، و زندگی با ستمگران را جز ننگ و عار نمی‌دانم.) مردم بشنوند این ندائی را که با حماسه سروده شده است و ببینند این تاریخی را که با خون نوشته شده است.»
بنابراین واقعیت است که گریه کردن بر مصائب اهلبیت خصوصا امام حسین (علیه‌السلام) با وجود شرایط و تحقق انگیزه مقدس آن، اگر از ته دل و عمق جان که بیانگر حقیقت باور انسان گریه کننده است باشد و این گریه خالصانه گواه بر صداقت کردار و اعمال صحیح بوده و با انجام واجبات الهی و ترک محرمات همراه گردد، در‌ این صورت بهشت و رضوان خداوند شامل حال چنین شخصی گشته و موجب تقرب انسان و رسیدن به درجات والای معنوی و برآورده شدن حاجات دنیا و آخرت می‌گردد آنگونه که روایات معصومین (علیهم‌السلام) معرفت به امام حسین (علیه‌السّلام) را شرط قبولی گریه و ورود به بهشت می‌دانند که لازمه این معرفت، داشتن ایمان حقیقی و عمل صالح می‌باشد.


عظمت واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش و اسارت اهل بیت ایشان به حدی است که در راس مهم‌ترین حوادث تاریخ بشریت قرار دارد، چراکه قهرمان حادثه، امامی معصوم اسـت کـه بـه منظـور حفظ کامل‌ترین و آخرین دین الهی، جان خود را فدا کرد. بنابراین تردیدی نیست که گریه کردن بر امام حسین (علیه‌السّلام) اجر و پاداش بس بزرگ دارد که انسان چه بسا از توصیف و بیان حقیقت آن عاجز است و ممکن است در‌ همه حقایق و عظمت قیام امام حسین (علیه‌السّلام) و پاداشی که خداوند برای عزاداران و گریه کنندگان بر آن بزرگوار قرار داده، برای ما معلوم نگردد. به همین سبب موجودات مختلف عوالم هستی، بر مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) گریسته‌اند. بر اساس آنچه در روایات آمده است می‌توان گریه‌کنندگان بر امام حسین (علیه‌السّلام) را به چند دسته تقسیم کرد:

۶.۱ - آسمان و زمین

در دسته‌ای از روایات منقول از شیعه و سنی آمده است که در طول تاریخ، آسمان و زمین، تنها بر دو تن گریسته‌اند: یحیی بن زکریا و حسین بن علی. این روایات را، به جز اهل بیت و اصحاب آنان، اهل سنت نیز نقل کرده‌اند. در روایات رسیده از اهل بیت، معمولاً به آیه ۲۹ سوره دخان اشاره شده است که مربوط به هلاکت فرعون و قوم اوست:(فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرين‌)؛ «پس نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین، و آنان از مهلت یافتگان نبودند». در ادامه این دسته روایات آمده است که در طول تاریخ، آسمان و زمین، تنها بر دو تن گریسته‌اند: یحیی بن زکریا و حسین بن علی.
در منابع اهل سنت نیز روایات بسیاری درباره گریه عناصر طبیعت بر شهادت‌ امـام حسین، به چشم می‌خورد که برای نمونه، سخن سیوطی را در این باره نقل می‌کنیم. وی با اشاره‌ای گذرا به ماجرای شهادت امام حسین می‌گوید: «دل تحمل ذکر این داستان را به شکل مفصل ندارد»؛ و سپس حوادث پس از شهادت را چنین گزارش می‌کند: آن گاه که حسین (علیه‌السّلام) به قتل رسید، نور خورشید تا هفت روز بر روی دیوارها، همچون ملحفه‌های رنگین بود، و ستارگان به یکدیگر برخورد می‌کردند. قتـل حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا رخ داد و در این روز خورشید کسوف کرد. آفـاق آسمان تا شش ماه پس از قتل او سرخ رنگ بود، و این سرخی پس از آن روز نیز، همچنان در آسمان دیده می‌شود؛ در حالی که پیش از قتل حسین (علیه‌السّلام) چنین چیزی در آسمان دیده نمی‌شد.
«عن ابن سیرین قال لم تبک السماء علی احد بعد یحیی بن زکریا الا علی الحسین بن علی؛ آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم‌السّلام) گریه نکرده است.» جعفر بن محمد بن قولویه قمی (محدث بزرگ شیعه در قرن چهارم)، در باب بیست و هشت کتـاب کامل الزیارات، با عنوان «بکاء السماء والارض علی قتل الحسین (علیه‌السّلام) و یحیـی بـن زکریا» بیست و هفت روایت در این باره آورده است. در این کتاب باب‌های دیگری نیز با عنوان‌های «بکـاء جمیع ما خلق الله علی الحسین» با نه روایت، و «بکاء الملائکة علی الحسین» با بیست روایت، و «نوح الجن علی الحسین (علیه‌السّلام)» با ده روایت به چشم می‌خورد. در دومین روایت باب بیست و هشت که به طور مسند از ابراهیم نخعی نقل شده، آمده است که روزی امیر مؤمنان علی وارد مسجد شد و در گوشه‌ای نشست و اصحابش نیز گرد او حلقه زدند. در این هنگام، فرزندش حسین وارد مسجد شد و نزد پدر رفت. امیر مؤمنان، در حالی که دست مبارکش را بر سر فرزندش نهاده بود، فرمود: «فرزندم! خداوند در قرآن کریم اقوامی را سرزنش کرده و درباره آنها فرموده است: (فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرين‌)؛ «اما به خداوند سوگند تو را خواهند کشت، و آسمان و زمین بر تو خواهند گریست».
امام صادق (علیه‌السّلام) نیز در روایت مفصلی خطاب به زراره فرموده است: «ای زراره، آسمان چهل روز با خون بر حسین (علیه‌السّلام) گریست، و زمین چهل روز با سیاهی گریست، و خورشید چهل روز، با کسوف و سرخی گریست، و همانا کوه‌ها پاره پاره شده و از هـم فروپاشیدند و دریاها متلاطم شد، و فرشتگان چهل روز بر حسین گریستند...» .
در روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السّلام) می‌خوانیم: «پس از شهادت امام حسین آسمانهای هفت گانه و زمین‌های هفت گانه و آنچه در آنها و بین آنهاست، و آنچه از مخلوقات الهی که در بهشت و دوزخ قرار دارند، و آنچـه دیـده مـی شـود و آنچه دیده نمی‌شود، همگی بر ابی عبدالله (علیه‌السّلام) گریستند، به جز سه چیز که بر آن حضرت نگریستند...» . آن حضرت سپس در پاسخ راوی، آن سه چیز را بصره و دمشق و خاندان عثمان بن عفان معرفی فرمود. گریه آسمانها و زمین‌های هفت گانه بر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، در روایت معـروف ابن شبیب از امام رضا نیز به چشم می‌خورد.
بنا بر روایت دیگری که شیخ صدوق به صورت مسند از طریق مفضل بن عمر نقـل کرده است، روزی امام حسن به برادرش امام حسین (علیه‌السّلام) نگریست و گریست، و درباره گریه اش فرمود: ... هیچ روزی همچون روز تو نیست‌ ای اباعبدالله، سی هزار نفر، در حالی که مدعی‌اند از امت جدمان محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند و خود را به اسلام نسبت می‌دهنـد، برای کشتن تو و هتک حریمت و اسارت اهل و فرزندانت و غارت اموالـت همدست می‌شوند. در آن روز بنی امیه سزاوار لعنت (دوری از رحمت خـدا) خواهند شد و آسمان خاکستر و خون خواهد بارید و همه چیز، حتی حیوانات وحشی بیابان و ماهیان دریاها، بر تو خواهند گریست.
در روایات متعددی گزارشاتی مبنی بر باریدن خون از آسمان آمده است. در روایت نضرة ازدیه می‌خوانیم: «عَنْ نَضْرَةَ الْاَزْدِیَّةِ قَالَتْ: لَمَّا اَنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بن علی (علیهما‌السّلام) مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَاَصْبَحْتُ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ لَنَا مَلْآنُ دَما؛ آنگاه که حسین کشته شد، از آسـمـان خـون باریدن گرفت و کوزه‌ها و سبوهایمان پر از خون شد».
جعفر بن سلیمان، روایت کرده که خاله‌ام، ‌ام‌ سالم، گفت: هنگامی که امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسید، بارانی همانند خون بر دیوارها و خانه‌ها می‌بارید. و گفت: به من خبر داند که همین باران خون، در خراسان، شام و کوفه نیز باریده است.
در روایت مسند شیخ طوسی از عمار بن ابی عمار نیز آمده است: «روزی که حسین (علیه‌السّلام) کشته شد، آسمان خون تازه بارید». در برخی منابع روایی نیز، از فردی به نام قرظة بن عبیدالله چنین نقل شده است: «در نیمه یک روز، آسمان باریدن گرفت و چون به دستار سفیدرنگی که زیر باران بود نگریستم، آن را به رنگ خون یافتم، و شترم به رودخانه رفت تا آب بنوشد؛ اما آب خونین شده بود. بعدها دریافتم که در آن روز، حسین کشته شده بود». ابن قولویه نیز از مردی از اهالی بیت المقدس نقل کرده است: «تا سه روز بر ما خون تازه می‌بارید.» و به گفته حماد بن سلمه: «در شـب هـای پـس از قتـل حـسین، بر مردم خون می‌بارید». در روایت مسند دولابی از ابراهیم نخعی نیز چنین می‌خوانیم: «هنگامی که امام حسین (علیه‌السّلام) کشته شد، آفاق آسمان سرخ شد؛ سپس آسمان شکافت و خون بارید». همچنین قاضی نعمان به نقل از زنی به نام ام سالم گفته است: «آن گاه که امام حسین بن علی (علیه‌السّلام) کشته شد، از آسمان بارانی همچون خون باریدن گرفت؛ به گونه‌ای که خانه‌ها و دیوارها سرخ رنگ شد و این رویداد به بصره و کوفه و شام و خراسان نیـز رسید؛ تا جایی که ما دیگر تردیدی در نزول عذاب نداشتیم».
در روایت دیگری شیخ صدوق از میثم تمار چنین نقل کرده است: به خدا قسم این امت، فرزند پیامبرش را در دهم محرم خواهد کشت و دشمنان خدا آن روز را روزی مبارک خواهند شمرد. این حادثه، قطعاً رخ خواهد داد و علم الهی به آن تعلق گرفته است و من آن را از مولایم امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) ـ پس از تعلیم الهی به او فرا گرفته‌ام. مـولایـم فـرمـود: همه چیز، حتی حیوانات وحشی بیابـان هـا و ماهیان دریاها و پرندگان آسمان، بر حسین خواهند گریست، و خورشید و ماه و ستارگان و زمین و مؤمنان، از انس و جن، و همه فرشتگان آسمانها و زمین‌ها و رضوان و مالک و حاملان عرش نیز بر او خواهند گریست، و آسمان خون و خاکستر خواهد بارید...
امام باقر در روایتی، پس از اشاره به آیه (لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا) و اینکه حضرت یحیی و امام حسین پیش از خود، همنامی نداشته‌اند، فرمود: «آسمان و خورشید، چهل روز بر آن دو گریست، و گریه آنها به این صورت بود که خورشید، هنگام طلوع و غروب، سرخ رنگ می‌شد». در روایت فاطمه بنت علی نیز می‌خوانیم: «... نور خورشید بر روی دیوارها به رنگ سرخ، همچون ملحفه‌های رنگین، مشاهده می‌شد، و وضع بدین گونه بود تا زمانی که علی بن الحسین به همراه زنان از شـام خـارج، و سـر‌ امـام حسین به کربلا بازگردانده شد».

۶.۲ - پرندگان و وحوش

از دیگر موجوداتی که در عزای ابا عبدالله (علیه‌السّلام) گریسته اند پرندگان و وحوش هستند. فراوانی روایات در این زمینه به گونه‌ای است که جایی برای تردید در اصل این رخداد باقی نمی‌گذارد. در روایت ابوبصیر از امام باقر (علیه‌السّلام) نیز آمده است که انس و جن و پرندگان و وحوش، بر امام حسین (علیه‌السّلام) به گونه‌ای گریستند که اشکشان جاری شد.
درباره گریه وحوش نیز، حارث اعور از امیر مؤمنان علی نقل کرده است: «پدر و مادرم فدای حسین که در پشت کوفه کشته خواهد شد. به خدا سوگند، گویا انـواع وحوش را می‌بینم که گردنهایشان را به سوی قبر او کشیده و شب تا به صبح بـرای او می‌گریند. پس هرگاه وحوش چنین‌اند، مبادا شما در حق او جفا کنید». بعضی از اصحاب خاص امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز شنیده‌های خود را در این باره، پیش از وقوع حادثه کربلا، برای دیگران بازگو می‌کردند. برای نمونه، هنگامی که عثمان، ابوذر را به ربذه تبعید کرد، برخی از مردم به ابوذر گفتند: «دل خوش دار که این سختیها در راه خدا‌ اندک است». ابوذر در پاسخ، ضمن تصدیق این سخن، اظهار داشت: اما شما در قتل حسین (علیه‌السّلام) خواهید کرد؟ به خدا سوگند در اسلام، پس از قتل خلیفه (یعنی امیر مؤمنان علی) کشته‌ای بزرگ تر از او نخواهـد بـود، و خداوند شمشیر انتقام خود را به دست فردی از ذریه حسین (علیه‌السّلام) بیرون خواهـد کشید. اگر می‌دانستید که در نتیجه قتل او بر ساکنان دریاها و کوه‌ها و بیشه‌ها، جنگلها و صخره‌ها، و اهل آسمان، چه می‌گذرد، چنان می‌گریستید که جان از کالبدتان خارج شود.
میثم تمار نیز در سخنان مشابهی، از گریه همه موجودات بر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، حتی حیوانات وحشی بیابانها، ماهیان دریاها، پرندگان آسمانها، خورشید، ماه، ستارگان، آسمان، زمین، مؤمنان از انس و جـن، همه فرشتگان آسـمـانهـا و زمینها، رضوان (نگاهبان بهشت)، مالک (نگاهبان دوزخ) و حاملان عرش خبر داده بود.
به جز این، روایات دیگری نیز درباره عزای همیشگی و پایان ناپذیر بعضی حیوانات برای آن حضرت در دست است. برای نمونه، می‌توان به روایت سکونی از امام صادق (علیه‌السّلام) اشاره کرد. آن حضرت درباره گونه‌ای کبوتر بـه نـام راعبی فرمود: «کبوتران راعبی را در خانه‌هایتان نگاه دارید؛ چراکه این کبوتران، قاتلان حسین (علیه‌السّلام) را لعن می‌کنند. لعنـت خدا بر قاتل حسین باد». در روایتی مشابه، از داود بن فرقد نقل شده است: در خانه امام صادق (علیه‌السّلام) نشسته بودم که ناگاه صدای کبوتر راعبی بلند شد. حضرت نگاهی به من کرد و فرمود: ‌ای داوود، آیا می‌دانی این پرنده چه می‌گوید؟ گفتم: نه، فدایت شوم. فرمود: قاتلان حسین را نفرین می‌کند. این پرنده‌ها را در خانه‌هایتان نگهداری کنید. شگفت تر از این، روایات مربوط به جغد اسـت. ابـن قولویه در حدیثی مسند از حسین بن ابی غندر چنین نقل کرده است: روزی امام صادق (علیه‌السّلام) از اصحابش پرسید: آیا کسی از شما، جغد را به هنگام روز مشاهده کرده است؟ گفتند: خیر؛ جغد جز در هنگام شب دیده نمی‌شـود. حضرت فرمود: این پرنده همواره در آبادیها می‌زیست؛ ولی از زمان قتـل حسین (علیه‌السّلام) با خود عهد کرد که دیگر در آبادیها زندگی نکند و جز در خرابه‌ها به سر نبرد. این پرنده تمام روز را روزه دار و حزین است تا اینکه شب دررسد و در دل شب تا صبح برای حسین (علیه‌السّلام) ناله می‌دهد. روایت مسندی که ابن قولویه از علی بن صاعد بربری (متولی مرقد امام رضا) و او از پدرش، و او از امام رضا نقل کرده‌اند، گویاتر از روایت پیشین است. ترجمـه‌ایـن روایت چنین است: روزی نزد امام رضا (علیه‌السّلام) رفتم. آن حضرت پرسید: مردم درباره جغدها چه می‌گویند؟ گفتم: دوست دارم نظر شما را بدانم. فرمود: جغدها در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه‌ها و قصرها می‌زیستند و هنگام غذا نزد سفره‌ها می‌نشستند و از غذاهایی که مردم مقابلشان می‌انداختند خورده، از آب سیراب می‌شدند، و سپس به لانه خود بازمی گشتند؛ اما پس از قتل حسین (علیه‌السّلام) از آبـادی‌هـا خـارج شدند و سر به خرابه‌ها و کوه‌ها و بیابانها گذاشتند و گفتند: چه بد امتـی هستید شما که فرزند دختر پیامبرتان را کشتید؛ پس ما نیز خود را از شر شـما در امان نمی‌بینیم.

۶.۳ - فرشتگان، پیامبران و معصومان

اگر بر شهادت سیدالشهدا اجزای مختلف عالم هستی و آسمان و زمین گریسته‌اند، دیگر گریه انبیای الهی، فرشتگان و جنیان با ایمان بر این مصیبت بزرگ، چندان شگفت نیست. این حقیقت را می‌توان در روایات متعددی که منابع شیعی و سنی گزارش کرده‌اند، دریافت. اینک چند نمونه از این روایات را نقل می‌کنیم:
ابن قولویه قمی، روایت مسندی را از ابوبصیر بدین مضمون نقل کرده است:
نزد امام صادق (علیه‌السّلام) بودم و با آن جناب سخن می‌گفتم که فرزند ایشان وارد شد. آن حضرت او را بوسید و به خود چسباند و فرمود: خداوند کوچک بدارد آن که شما را کوچک کند و انتقام کشد از آن که شما را تنها گذارد و خـوار کند و لعنت کند آن که شما را به قتل رساند، و خداوند ولی و حافظ یاری کننده شما باشد. همانا گریه زنان و انبیا و صدیقان و شهدا و فرشتگان آسمان برای شما بسیار بوده است. سپس حضرت گریست و فرمود: ‌ای ابابصیر، هرگاه به اولاد حسین (علیه‌السّلام) می‌نگرم، به علت آنچه بر پدرشان (حسین (علیه‌السّلام) ) و بر ایشان گذشته، نمی‌توانم از گریه خودداری کنم. ابن قولویه در روایت دیگری از امام صادق (علیه‌السّلام) به گریه صدیقه کبری (سلام‌الله‌علیها) بـه همـراه هـزار پیامبر و هـزار صدیق و هـزار شهید و هزاران هـزار تـن از کروبیـان بـر شـهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، اشاره کرده است.
در برخی روایات گزارشاتی مبنی بر گریه انبیای الهی مانند حضرت آدم، حضرت زکریا، و حضرت عیسی در عبور از سرزمین کربلا پیش از ولادت امام حسین (علیه‌السّلام) وجود دارد. همچنین روایات متعددی در گریه پیامبر اسلام برای امام حسین (علیه‌السّلام) در منابع شیعی و اهل سنت نقل شده است.
درباره گریه فرشتگان نیز ـ به جز آنچه گذشت روایات بسیاری در منابع روایی به چشم می‌خورد. ابن قولویه، باب بیست و هفتم کامل الزیارات را با عنوان «بکاء الملائکة علی الحسین بـن علی» با نقل بیست روایت، به این موضوع اختصاص داده است.
پیش از همه امام سجاده در مجلس یزید، این حقیقت را اعلام کرد: «من فرزند کسی هستم که فرشتگان آسمان بر او گریستند». آن حضرت به هنگام ورود کاروان اسرای اهل بیت به مدینه نیز فرمود: ‌ای مردم، کدام یک از مردانتان پس از قتل حسین (علیه‌السّلام) دل شاد خواهـد بـود؟ و کدامین قلب، غیرمحزون، و کدامین چشم، بی اشک؟ در حالی که هفت آسمان بر او گریستند و دریاها با امواجشان، و آسمانها با ارکانشان، و زمین با همه وسعتش، و درختان با همه شاخه‌هایشان، و ماهیان در عمق دریاها و ملائکه مقرب الهی و همه اهل آسمانها...
در روایـت ابوحمزه ثمالی از‌ امام باقر نیـز مـی خـوانیم که پس از شهادت ابی عبدالله (علیه‌السّلام)، فرشتگان با گریه و ناله و ضجه، از خداوند خواستار انتقـام خـون آن حضرت شدند، و خداوند نیز در پاسخ فرشتگان، از قیام قائم آل محمد بـرای انتقام خون حسین (علیه‌السّلام) خبر داد. مضمونی مشابه این روایت را در روایتی از امام صادق (علیه‌السّلام) خطاب کرام بن عبدالکریم نیز مشاهده می‌کنیم.
ابن قولویه روایات متعددی را از امام باقر و امام صادق نقل کرده که از حضور فرشتگان بسیاری با هیئت غبارآلود و عزادار بر سر قبر امام حسین (علیه‌السّلام) در همـه سـاعات شبانه روز خبر داده‌اند؛ فرشتگانی که به گریه برای مظلومیت آن حضرت و نیز دعا برای زایران او مشغول‌اند. برای مثال صفوان جمال از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: در مسیر مدینه به مکه در محضر‌ امـام صـادق بودم و آن حضرت را محزون و شکسته و غمناک دیدم. چون از سبب آن پرسیدم، فرمـود: اگر آنچه را که من می‌شنوم، تو نیـز مـی شـنیدی، چنین پرسشی نمـی کـردی. گفتم: مگر چه می‌شنوید؟ فرمود: نالـه فرشتگان و نفرین آنـان بـر قـاتلان امیر مؤمنان علی و قاتلان حسین (علیه‌السّلام)، و ناله جنیان و گریه فرشتگانی که دور قبر حسین (علیه‌السّلام) به شدت در جزع و فـزع انـد. با این وجـود، آیا آب و خـواب و خوراک می‌تواند گوارا باشد؟!
علاوه براین روایات فروانی، در زمینه گریه بر حضرت اباعبدالله (علیه‌السّلام) در کتب روایی نقل شده است که حاکی از گریه رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حضرت علی (علیه‌السّلام)، حضرت فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها)، امام حسن (علیه‌السّلام)، امام سجاد (علیه‌السّلام)، امام باقر (علیه‌السّلام)، امام صادق (علیه‌السّلام) و دیگر ائمه است.

۶.۴ - جنیان مؤمن

یکی دیگر از حوادث شگفتی که برخی منابع از آن سخن گفته‌اند، گریه جنیان برای شهادت امام حسین است. از جمله شیخ صدوق در این‌باره گزارش کرده است: گروهی که سر امام را تا شام همراهی می‌کردند، گفتند که شب‌ها تا صبح نوحه جنیان را بر حسین می‌شنیدند.
بر اساس روایات متعـدد جنیـان مـؤمن نیز در کنار دیگر موجودات، در عـزای امام حسین (علیه‌السّلام) گریسته‌اند. در روایت ابوبصیر از امام باقر آمده است که انس و جن و پرندگان و وحوش، چنان بر حسین (علیه‌السّلام) گریستند که اشکشان سرازیر شد. برخی روایات دیگر، از قول کسانی است که نوحه سرایی و گریه و عـزای جنیان را به گوش خود شنیده انـد؛ ماننـد‌ ام سلمه همسر گرامی رسـول خـدا که روزی به خادمش گفت: گویا فرزندم (حسین (علیه‌السّلام) کشته شده است؛ زیرا از زمان رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به این سو، دیگر صدای گریه و نوحه جنیان را نشنیده بودم، جـز دیشب که شنیدم می‌گفتند:
أيا عَينايّ فَاحْتَفِلِي بِجهْدٍفَمنْ يَبْكي عَلى الشُّهداء بَعْدي
عَلى رَهْطٍ تُقُودُهُمُ المناياإلى مُتَجبِّرٍ مِنْ نَسْلِ عَبْد

«ای دیده من! باجدیت گریه کن، و پس از من چه کسی بر شهدا خواهد گریست؟ بر گروهی که مرگ، آنان را در زمان حکومت زورگویی از نسل بردگان حرکت می‌دهد.»
ابن قولویه در کتاب کامل الزیارات بابی با عنوان «نوح الجن علی الحسین» مشتمل بر ده روایت گشوده است که روایت بالا یکی از آنهاست.در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیز روایات متعددی با این مضمون به چشم می‌خورد؛ از جمله ابوجناب کلبی می‌گوید: به کربلا رفتم و به یکی از اشراف آنجا گفتم: شنیده‌ام که شما صـدای نوحه جنیان را می‌شنوید. گفت: در اینجا کسی نیست که صدای آنان را نشنیده باشد. پرسیدم: چه شنیده‌ای؟ گفت: شنیدم که می‌گفتند:
مَسَحَ الرَّسُولُ جَبينَهُفَلَهُ بَريقٌ في الخدُود
أبَواهُ مِنْ عُلْيا قُرَيْشٍجَدُّهُ خَيرُ الجدُودِ

«گونه‌هایش می‌درخشید. چون رسول خدا بر پیشانی اش دست کشیده است. پدر و مادرش از بزرگان قریش‌اند و نیای او بهترین نیاکان است.» در برخی گزارش‌ها نیز آمده است که پس از شهادت ابی عبدالله (علیه‌السّلام) در بعضی مناطق، مردم ندای‌ هاتفی غیبی را شنیدند که اشعاری در رثای آن حضرت می‌خواند؛ اما صاحب صدا را نمی‌دیدند. بعید نیست که این نداها نیز از جنیان مناطق بوده باشـد؛ گرچه امکان آن نیز هست که فرشتگان و ماموران غیبی خداوند، چنین نداهایی را سر داده باشند. بنا به نقل ابن قولویه یکی از اهالی بیت المقدس، شبانگاه پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام)، مردم آنجا ندای‌ هاتفی غیبی را می‌شنیدند که می‌گفت:
أَتَرْجُو اُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَيْناًشَفاعَةَ جَدِّهِ يَومَ الحسابِ
مَعاذَ اللهِ! لا نِلْتُمْ يَقيناًشَفاعةَ أحْمَدَ وَأبي تُرابِ
قَتَلْتُمْ خَيْرَمَنْ رَكبَ الْمَطاياوَخَيْرَ الشَّيـْبِ طَرّا وَالشَّبابِ

«آیا امتی که حسین را به قتل رساند، به شفاعت جدش در روز حساب امیدوار است؟ نه هرگز به شفاعت احمد و ابو تراب دست نخواهد یافت. شما بهترین مردم و برترین شخص در میان همه پیران و جوانان را کشتید.»


۱. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۳، ص٩٤.    
۲. ر. ک: قاسمی، حکیمه، فلسفه عزاداری یا اهمیت سوگواری، حماسه عاشورا، ص۱۶۷.
۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۴.    
۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۶.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۸۳.    
۶. مریم/سوره۱۹، آیه۵۸.    
۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰۹.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۵۸.    
۹. ر. ک: محمد کاویانی، روانشناسی عزاداری، تعالیم اخلاقی و عرفانی امام حسین (علیه‌السّلام)، ص٣٥٢.
۱۰. ر. ک: رجبی، حسین، پاسخ به شبهات عزاداری، ص٣٥٢-٣٥٣.
۱۱. سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۱۸.    
۱۲. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۳.    
۱۳. ابن شیبه، عمر، تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۸.    
۱۴. طبری، احمد ابن عبد الله، ذخائر العقبی، ص۵۶.    
۱۵. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۶.    
۱۶. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۵۲۴.    
۱۷. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۰۸.    
۱۸. نورالدین حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، ج۳، ص۲۴۷.    
۱۹. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۵.    
۲۰. ر. ک: قاسمی، حکیمه، فلسفه عزاداری یا اهمیت سوگواری، حماسه عاشورا، ص۱۶۹.
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۱، ص٢٤.    
۲۲. صدوق، محمد بن علی‌، ثواب الاعمال، ص۱۷۲.    
۲۳. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۳۹.    
۲۴. ر. ک: کاویانی، محمد، روانشناسی عزاداری، تعالیم اخلاقی و عرفانی امام حسین، ص۳۵۳-۳۵۴.
۲۵. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲۱، ص۲۱۴.    
۲۶. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج۷، ص٢٦٦.    
۲۷. ابن ‌اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة، ج۶، ص۳۰۳.    
۲۸. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ج۱، ص۱۳.    
۲۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۶۹.    
۳۰. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۶۸.    
۳۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۵۶.    
۳۲. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۷.    
۳۳. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۹۲، ح۵.    
۳۴. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۶۲۵.    
۳۵. قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۱۱، ح۱.    
۳۶. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص۸۳.    
۳۷. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۰۷، ح۳.    
۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۴.    
۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۵۷.    
۴۰. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۸، ص۲۷۵.    
۴۱. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۵۷۴.    
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۸۲.    
۴۳. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث، ج۱، ص۱۵۰.    
۴۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۳۲.    
۴۵. کلینی، محمدبن یعقوب، الاصول من الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۳۳۲، ح۹.    
۴۶. قمی، ابن قولویة، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۱۱۲، ح۲.    
۴۷. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص۸۴.    
۴۸. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۳، ص۲۵۷.    
۴۹. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۳، ص۲۶۰    
۵۰. دخان/سوره۴۴، آیه۲۹.    
۵۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۹۳.    
۵۲. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص۱۵۷.    
۵۳. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۷.    
۵۴. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۵ - ۲۲۶.    
۵۵. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص۹۳.    
۵۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٦، ص۸۲.    
۵۷. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۷، ص۸۷.    
۵۸. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۹، ص۹۹.    
۵۹. دخان/سوره۴۴، آیه۲۹.    
۶۰. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۸، ص۹۳، ح۲.    
۶۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۸، ص۹۵، ح۸.    
۶۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٦، ص۸۳، ح۵.    
۶۳. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص٢٦٨.    
۶۴. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۷۷-۱۷۸.    
۶۵. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳.    
۶۶. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۷.    
۶۷. ابن‌حبان، محمد، الثقات، ج۵، ص۴۸۷.    
۶۸. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۷ - ۲۲۸.    
۶۹. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۵۴.    
۷۰. رازی، ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص٢١٦.    
۷۱. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۴، ص۳۲۹.    
۷۲. ابن بطریق، یحیی بن حسن، العمدة، ص٤٠٥.    
۷۳. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۲.    
۷۴. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۳، ص۲۰.    
۷۵. بخاری، اسماعیل بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۱۲۹.    
۷۶. مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳ - ۴۳۴.    
۷۷. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۷.    
۷۸. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۶.    
۷۹. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۸-۲۲۹.    
۸۰. طوسی، محمد بن علی، الامالی، ص۳۳۰.    
۸۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص٢١٥، ح٣٨.    
۸۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۴، ص۷۹، ح۲.    
۸۳. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۶.    
۸۴. دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهرة النبویة، ص۱۳۵.    
۸۵. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۶.    
۸۶. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۱۸۹-۱۹۰.    
۸۷. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۸.    
۸۸. مریم/سوره۱۹، آیه۷.    
۸۹. راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص۲۲۰.    
۹۰. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۳۱-۲۳۲.    
۹۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٦، ص۸۲، ح۱.    
۹۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۷۷، ص۳۰۵، ح۳.    
۹۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۶، ص۸۲، ح۲.    
۹۴. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۳، ص۷۴، ح۱۱.    
۹۵. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۸.    
۹۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۰، ص۱۰۴.    
۹۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، ج۶، ص۵۴۸.    
۹۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۱۳، ح۳۲.    
۹۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، ج۶، ص٥٤٧.    
۱۰۰. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۰، ص۱۰۵، ح۲.    
۱۰۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۱، ص۱۰۵، ح۱.    
۱۰۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۳۱، ص۱۰۵، ح۲.    
۱۰۳. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۶۷.    
۱۰۴. ابن‌ عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۵ - ۲۲۶.    
۱۰۵. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۸، ص۹۵، ح۸.    
۱۰۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٦، ص۸۳، ح۵.    
۱۰۷. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص٢٦٨.    
۱۰۸. راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص۲۲۰.    
۱۰۹. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٦، ص۸۵، ح۷.    
۱۱۰. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۷، ص۹۲، ح۱۶.    
۱۱۱. بحرانی، عبدالله، مستدرک عوالم العلوم و المعارف، ج۱۷، ص۱۰۴.    
۱۱۲. جزائری، سیدنعمت‌الله، ریاض الابرار، ج۱، ص۱۷۴.    
۱۱۳. بحرانی، عبدالله، مستدرک عوالم العلوم و المعارف، ج۱۷، ص۱۰۸.    
۱۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۲، ص۸۴.    
۱۱۵. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۶۹۵.    
۱۱۶. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۶.    
۱۱۷. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۰.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۴۲۹.    
۱۱۹. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۰۲.    
۱۲۰. نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۹۴.    
۱۲۱. ابن‌ عساکر، علی‌ بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۹۶ - ۱۹۷.    
۱۲۲. ابن‌ کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۶، ص۲۵۸.    
۱۲۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۰۸.    
۱۲۴. هیتمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۱۸۸-۱۸۹.    
۱۲۵. متقی‌هندی، علی، کنز‌ العمال، ج۱۳، ص۶۵۶-۶۵۷.    
۱۲۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۷، ص۸۷.    
۱۲۷. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۶۸.    
۱۲۸. حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۳.    
۱۲۹. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۹.    
۱۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص١٤٨.    
۱۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص٥٣٤.    
۱۳۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۷، ص۸۷.    
۱۳۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۸، ص۹۷، ح۱۸.    
۱۳۴. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ج۱، ص۱۳.    
۱۳۵. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۶۹.    
۱۳۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۶۸.    
۱۳۷. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۵۶.    
۱۳۸. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۷.    
۱۳۹. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۶۹۴-۶۹۵.    
۱۴۰. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۱، ص۴۳۵.    
۱۴۱. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ج۱، ص۲۶.    
۱۴۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۹۱.    
۱۴۳. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۲۰.    
۱۴۴. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۸۵.    
۱۴۵. صدوق، محمد بن علی، کمال الدّین و تمام النّعمة، ج۱، ص۲۸۲.    
۱۴۶. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۷۷.    
۱۴۷. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۷۲.    
۱۴۸. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۵.    
۱۴۹. سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ج۱، ص۱۲۱.    
۱۵۰. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۴.    
۱۵۱. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ج۱، ص۲۴۸.    
۱۵۲. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج۱، ص۱۹۳.    
۱۵۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۱.    
۱۵۴. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۲.    
۱۵۵. طوسی، محمد بن حسن، رجال الکشی، ج۱، ص۲۸۹.    
۱۵۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۱.    
۱۵۷. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج۱، ص۷۸۲.    
۱۵۸. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج۱، ص۱۱۷.    
۱۵۹. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۰.    
۱۶۰. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۳۱.    
۱۶۱. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۲.    
۱۶۲. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۱۹۱.    
۱۶۳. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج۱، ص۸۲۶.    
۱۶۴. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۳۰.    
۱۶۵. نیشابوری، ابن فتال، روضة الواعظین، ص۱۹۰.    
۱۶۶. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ٢٦، ص۸۲، ح۱.    
۱۶۷. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۹، ص۹۹، ح۱.    
۱۶۸. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۷.    
۱۶۹. ابن ابی الدنیا، عبدالله، کتاب الهواتف، ص۱۱۰.    
۱۷۰. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۹، ص۹۹.    
۱۷۱. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۹، ص۱۰۱، ح۳.    
۱۷۲. ذهبی، شمس الدین، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۷-۱۸.    
۱۷۳. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، باب ۲۴، ص۷۹، ح۲.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۱۷-۳۲۴.






جعبه ابزار