نعمت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نعمت از دیدگاه
اسلام به معنای
آسایش و
خیر شامل جنبههای مادی و معنوی
انسان و
جهان گشته و منحصر به جنبههای مادی نیست.
نعمت در
لغت فارسی، به معنای
احسان،
نیکی، بهره و خوشی، مال و
روزی به کار رفته است.
در لغت
عرب، این واژه
از سه حرف اصلی (ن. ع. م) تشکیل شده و
مشتقات آن فراوان است و همه آنها به یک معنا میباشند:
آسایش، خوشی،
خیر و شایستگی در زندگی.
در
مفردات راغب اصفهانی در باب ماده «نعم»، معنای نعمت این گونه بیان شده است: نعمت، حالت نیک و پسندیده است. ساخت نعمت برای بیان هیئت و حالت
انسان است؛ مانند جلسه و رکبه که بیان نوعی نشستن و نوعی سوار شدن است. نعمت،
اسم جنس است که برای کم و زیاد استعمال میشود.
به ناز و نعمت رسیدن و
رفاه را «نعمت» گویند و ساخت آن برای بیان یک مرتبه کاری میباشد؛ مانند ضربه، شتمه که بر یک بار زدن و یک بار
دشنام دادن
دلالت میکند. انعام یعنی نیکی رساندن به دیگری و زمانی استعمال میشود که نعمت داده شده
از جنس انسان باشد.
مصداق این کلام را میتوان در آیه ۱۰۳
سوره آل عمران یافت که خداوند میفرماید: «و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که دشمن (یک دیگر) بودید، سپس میان دلهای شما
الفت ایجاد کرد.»
از صفات بارز و مهم الهی، صفت
رحمانیت است که همه مخلوقات را فرامی گیرد: «الرحمن»
هر
سوره قرآن (جز
سوره توبه) با تذکر این صفت آغاز میشود. رحمان، رمز
رحمت واسعه الهی است. اگر صفت رحمانیت وی نبود، این چنین خوان نعمت خود را برای دوست و دشمن نمیگشود و نمیگسترد. خداوند در سوره مبارکه «الرحمن» به ذکر نعمات خود پرداخته که همه زیر مجموعه «رحمت» بی منتهای الهی است. با اندکی دقت در نعمتهای دوازده گانه در
سوره الرحمن که عبارتاند
از:
قرآن،
خلقت انسان،
تعلیم بیان، حساب منظم
زمان،
آفرینش گیاهان و انواع درختان،
آفرینش اسلام،
حاکمیت قوانین،
آفرینش زمین با ویژگیهایش، خلقت میوهها،
خلقت نخل،
آفرینش حبوبات، خلقت گلها و گیاهان معطر، با جزئیات و ریزه کاریها و اسراری که در هر یک نهفته است کافی است که
حس شکرگزاری را در انسان برانگیزد و او را در پی
شناخت پدید آورنده این همه موهبت روانه کند.
رهنمودهای
قرآن کریم برای استفاده
از نعمتهای خداوندی موجب شناخت بهتر آدمی
از خود و خدا شده، او را برای تنظیم
شخصیت و عملکرد خویش برای انجام وظایف الهی یاری میکند. نعمتهای خداوند هم چون
نور، مرز و اندازه ندارد و مقدار استفاده
از آنها به وضع و حالت و ظرفیت انسانها بستگی دارد. نعمتهای ذکر شده در
قرآن را میتوان به دو نوع مادی و معنوی تقسیم کرد:
در میان این مواهب،
از مواردی نظیر کوهها سخن به میان آمده که در واقع لنگرگاههایی برای ایجاد تعادل و جلوگیری
از کج شدنها هستند. ظاهر ساکت و خاموش این نعمتهای الهی که فریادها در بطونشان نهفته است، نوعی تایید بر وقوع
قیامت کبری است.
علم زمین شناسی ثابت میکند که در طول میلیونها سال کوهها در اثر فرسایش توسط
آب باران و جویها ذره ذره
از محل خود کنده شده و به نقاط دیگر در
دل دریاها رفته و کم کم در اثر انباشته شدن رسوبات و فشار طبقات رسوبی، کوه جدیدی
از دل دریا قد برافراشته و با داشتن علائم
حیات و
فسیل موجودات دریایی در لایههای رسوبات خود، موجب
حیرت محققان شدهاند. این اتفاقات بلند مدت پاسخی بسیار روشن بر ادعای انکار کنندگان
روز قیامت میباشد و
کوه علی رغم
سکوت خود فریاد میزند: ای
بشر، با این جثه کوچک خود بر کوهها بنگر که چگونه پیکر عظیمشان ذره ذره شده و دوباره تشکیل میشود.
در
قرآن مجید بارها به نشانههایی در خلقت آسمانها و زمین برای اهل خرد اشاره شده که هر کس قادر به درک آنها نمیباشد. مهمترین عامل
درک، پاکی
چشم و
دل و
عقل آدمی
از گناه است. هم چنان که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چشمهای خود را
از گناه بپوشانید تا قادر به دیدن زیباییهای محیط زندگی شوید. انسان در اثر زیادی گناه و محرومیت
از لطف الهی تا بدان حد پست میشود که قادر به درک زبان صخرهها و کوهها نیز نمیشود و در اوج
جهل و روشن فکر مآبی ادعا میکند که آیا پس
از مرگ و پوسیدن و پراکنده شدن، به شکل اول برمی خیزیم؟
در
قرآن مجید علاوه بر کوهها،
از باران به
زنده کننده
زمین مرده و رویاننده نباتات یاد شده و میفرماید: حیات پس
از مرگ (نشور) نیز این چنین خواهد بود؛ یعنی باران با آن لطافت و پاکی اش علاوه بر سیراب کردن تشنگان و خشک زارها و پاک کننده هوا و زمین و موجودات، نوعی وسیله تذکر برای زنده شدن پس
از مرگ محسوب میشود که آدمی با درک آن میتواند
از بسیاری لغزشها و کج رویها مصون بماند.
نعمتهای مذکور در
قرآن تنها به کوه و آب محدود نمیشود. رام بودن حیوانات برای آدمی، میوهها و رستنیها با اشکال و خواص گوناگون، علاوه بر خاصیت غذایی شان که نقش اساسی در حفظ
سلامت آدمی دارد، با دقیق شدن در وضع ظاهری شان پندها و رهنمودهایی بس گران بها برای یافتن چاره مشکلات دارند.
با دقیق شدن در حیات وحوش، انسان میتواند نقش
عدل و
تعادل را در کسب
قدرت و موفقیت دریابد؛ مثلا درختی که یک سویه در
رشد و نمو باشد، مقاومتش کمتر
از درختی است که همه جانبه رشد کرده و در برابر طوفان و سیل، آسیب پذیر است و به انسانها تذکر میدهد که یک جانبه رشد کردن و نداشتن تعادل فکری و علمی، عواقب خوبی ندارد.
مقایسه
بدن یک
مار با یک
کبوتر که اولی فقط در طول رشد میکند و غیر
از زهر فلج کننده چیزی ندارد، خوش خط و خال است و آرام و بی صدا میخزد، و دومی
از گوشت و پر و استخوانهایش استفادههای غذایی میشود، به روشنی نشان میدهد کسانی که رشد یک بعدی دارند میتوانند با زهر عمل کرد خود
جامعه را فلج کنند و در عوض آنان که در رشد علمی خود «تعادل» دارند همه جانبه مفید و به درد بخور هستند.
نعمتهای الهی
از ریگ زار تا ابرهای متراکم و باران زا،
از جنبههای مختلف، معنا دار و هدف دارند و
قرآن مجید آدمی را پی در پی به تفکر و تعقل درباره آنان فرا میخواند. با اصطلاحاتی نظیر
اولواالالباب، یتفکرون، تتذکرون و... انسان را به هوش یاری و بیداری میخواند تا در مقابل دسیسههای
شیطان هر لحظه به یادش باشد که ارتباط با خدای خود را حفظ کند.
ارزش برخی
از نعمتهای معنوی بیش تر
از نعمتهای مادی است، چرا که با فقدان نعمتی
از نعمتهای مادی زندگی زودگذر دنیا دچار مشکل میشود، اما با بهره نگرفتن
از بخشی
از نعمتهای معنوی، عاقبت و آخرت انسان تباه میگردد. در ذیل به برخی
از این نعمتها اشاره میکنیم:
خداوند متعال برای غرق شدگان در دریای ظلمانی مادیت، پیامبران نجات بخشی را فرستاد تا آنها را به
ساحل سعادت برسانند.
از این رو نعمت
نبوت،
از بزرگترین نعمتهای الهی است که
قرآن به آن اشاره دارد. «اذ قال موسی لقومه یا قوم اذکروا نعمت الله علیکم اذ جعل فیکم انبیاء و جعلکم ملوکا و آتاکم ما لم یوت احدا من العالمین؛
و (یاد کن) زمانی را که
موسی به قوم خود گفت: ای قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد، و شما را پادشاهانی ساخت، و آن چه را که به هیچ کس
از جهانیان نداده بود، به شما داد.»
عمل به دستورهای حیات بخش اسلام به عنوان آیینی که کتابش جاودانه و مصون
از تحریف است، سعادت
دنیا و
آخرت را به دنبال دارد.
علامه طباطبائی رحمهاللهعلیه در ذیل
آیه شریفه «و اذکروا نعمه الله علیکم و میثاقه الذی واثقکم به اذ قلتم سمعنا و اطعنا و اتقوا الله ان الله علیم بذات الصدور؛
و به یاد آورید نعمتی را که خدا بر شما ارزانی داشته و (نیز) پیمانی را که به انجام آن متعهد گردانیده، آن گاه که گفتید: شنیدیم و
اطاعت کردیم. و
از خدا پروا دارید که خدا به راز دلها آگاه است » چنین میفرماید: «منظور
از نعمت در جمله: و اذکروا نعمه الله علیکم، مواهب جمیلهای است که خدای تعالی در سایه
اسلام به آنان داده، و این بهترین حال و روز بعد
از اسلامشان نسبت به حال و وضع قبل
از اسلامشان است.»
براساس آیات شریفه
قرآن خداوند متعال در آیه دوم
سوره رحمان «علم
القرآن؛
» به بیان نعمت
قرآن و آموختن آن میپردازد؛ نعمتی که آن را مهمترین و نخستین نعمتها دانسته و بر سایر نعمتها مقدم شمرده شده است: «الحمدلله الذی انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا؛
سپاس و ستایش خداوند را به پاس
قرآن و نزول آن بر قلب رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بی هیچ انحراف و خللی.»
کتابی پاک و گرامی که
از مبدا پاک است و تنها دست پاکان به آن میرسد؛
عظیمترین نعمت الهی که به دست
اشرف مخلوقات و انبیا،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر بندگان فرو فرستاده شد تا آنها را
از ظلمات
جهل و نادانی به سوی نور
هدایت رهنمون گردد.
بی تردید زحمات
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن گاه به
ثمر خواهد نشست که بعد
از او باغبانی صالح بتواند
از درخت تازه به ثمر نشسته اسلام به خوبی مراقبت کند و تشخیص این فرد به عهده
ذات اقدس ربوبی است.
از این رو خداوند متعال معرفی نمودن
امام را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ، اتمام نعمت بیان نموده است و میفرماید: «... الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا فمن اضطر فی مخمصه غیر متجانف لاثم فان الله غفور رحیم... ؛
امروز کسانی که کافر شدهاند،
از کارشکنی در
دین شما نومید گردیدهاند. پس
از ایشان مترسید و
از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما به عنوان آیینی برگزیدم و هر کس دچار گرسنگی شود، بی آن که به
گناه متمایل باشد اگر
از آن چه منع شده است بخورد، بی تردید، خدا آمرزنده مهربان است.»
امام صادق (علیهالسّلام) در ذیل آیه شریفه «یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها و اکثرهم الکافرون؛
نعمت خدا را میشناسند، اما باز هم منکر آن میشوند و بیشترشان کافرند» میفرماید: «نحن و الله نعمه الله التی انعم علی عباده و بنا من فاز؛ به خدا
سوگند، نعمت اللـه ماییم که خداوند به وسیله آن بندگانش را مشمول
لطف خود قرار داده است، و سعادتمندان به وسیله ما سعادتمند میشوند.»
در زندگی گاهی گرهای
از مشکل گشوده و یا
توفیق و پیروزی پیدا میشود که
علت و سبب آن را نمیتوان به علل و اسباب مادی منتسب نمود.
از این رو نیروی دیگری را در حل آن مشکل و یا پیروزی در صحنه نبرد دخیل میدانیم که امداد غیبی نامیده میشود. در
قرآن کریم در مورد
جنگ احزاب که گروههای بسیاری به مبارزه مسلمانان آمده بودند، میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمه الله علیکم اذ جاءتکم جنود فارسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها و کان الله بما تعملون بصیرا؛
ای کسانی که
ایمان آوردهاید، نعمت خدا را بر خود به یاد آرید، آن گاه که لشکرهایی به سوی شما در آمدند، پس بر سر آنان تندبادی و لشکرهایی فرستادیم که آنها را نمیدیدید، و خدا به آن چه میکنید همواره بیناست.»
دشمن همیشه برای رسیدن به پیروزی و مغلوب کردن سپاه
حق، نقشه میکشد و در استفاده
از تاکتیکهای خاص در جهت نیل به اهداف خود
از هیچ کوششی دریغ نمیکند. خداوند متعال چون
وعده نصرت داده است لشکریان خود را یاری میکند و خطر دشمن را دفع مینماید.
قرآن کریم به مؤمنان گوشزد میکند که خداوند متعال
شر و خطر دشمن را
از شما دفع کرد: «یا ایها الذین آمنوا اذکروا نعمت الله علیکم اذ هم قوم ان یبسطوا الیکم ایدیهم فکف ایدیهم عنکم و اتقوا الله و علی الله فلیتوکل المؤمنون؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، نعمت خدا را بر خود یاد کنید: آن گاه که قومی آهنگ آن داشتند که بر شما دست یازند، و خدا دستشان را
از شما کوتاه کرد و
از خدا پروا دارید، و مؤمنان باید تنها بر خدا
توکل کنند.»
خداوند متعال انسان را آزاد آفرید.«لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا؛ برده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است»
از این رو
بردگی و بندگی مخلوقات امری ناپسند میباشد که انسان همیشه
از آن فراری بوده و هست. انسانهای آزاده در راه آزادگی حتی
از جان خود گذشتند.
بنی اسرائیل که
طعم ذلت بردگی
فرعون را چشیده بودند، با عنایت خداوند متعال و رهبری
حضرت موسی (علیهالسّلام) از بند بندگی رها شدند و آزادانه زندگی کردند. خداوند متعال این نعمت را به آنان گوشزد میکند و میفرماید: «و اذ قال موسی لقومه اذکروا نعمه الله علیکم اذ انجاکم من آل فرعون یسومونکم سوء العذاب و یذبحون ابناءکم و یستحیون نساءکم و فی ذلکم بلاء من ربکم عظیم؛
و به خاطر بیاور هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آن گاه که شما را
از فرعونیان رهانید، همانان که بر شما
عذاب سخت روا میداشتند و پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را
زنده میگذاشتند، و در این امر برای شما
از جانب پروردگارتان آزمایشی بزرگ بود.»
تفرقه و جدایی هم چون
موریانه، ستون عظیم جامعه را میخورد و آن را ویران میکند. اتحاد و همدلی، راز و رمز
عزت و سربلندی به شمار میرود.
نفاق و
کینه، عاملی است که نفرت و جدایی را در پی دارد.
از این رو رهبران جامعه همیشه در صدد بودهاند راه کارهایی در جهت وفاق بین افراد جامعه ایجاد نمایند و دوستی در بین آنها را محکم کنند و شمشیرهایی را که به روی هم میکشیدند غلاف نمایند.
قرآن کریم به این نعمت تصریح دارد و میفرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تهتدون؛
و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس میان دلهای شما
الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه
آتش بودید که شما را
از آن رهانید. این گونه، خداوند نشانههای خود را برای شما روشن میکند، باشد که شما راه یابید.»
افرادی که در دریای گناه افتادهاند و پر و بال آنان خیس شده، دیگر قدرت پرواز ندارند. آنها باید پر و بال خود را تکان داده تا امکان پرواز پیدا کنند.
توبه همان تکان دادن پر و بال است. توبه به انسانهای گنه کار امید میدهد و آنها را در صورتی که توبه واقعی کرده باشند، سعادتمند میکند، این
از نعمتهای الهی است که جلو خیلی
از یاسها و نا امیدیها را سد میکند. خداوند متعال در
سوره قلم میفرماید: «لو لا ان تدارکه نعمه من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم؛
اگر لطفی
از جانب پروردگارش نبود، قطعا نکوهش شده بر زمین خشک انداخته میشد.» نعمت در این آیه شریفه به توبه
تفسیر شده است.
نعمت
امنیت از جمله نعمتهایی است که در صورت فقدان آن، ارزش و بهایش معلوم میشود.
قرآن مجید منطقهای را مثال میزند که در آن امنیت و آرامش وجود دارد و در سایه امنیت، فراوانی روزی و دیگر امکانات دنیوی فراهم میگردد: «و ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یاتیها
رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون؛
و خدا شهری را مثل زده است که امن و امان بود و روزیاش
از هر سو فراوان میرسید، پس ساکنانش نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آن چه انجام دادند طعم گرسنگی و هراس را به مردم آن چشانید.» در
قرآن،
شهر مکه هم مکانی امن تلقی شده است: «اولم یروا انا جعلنا حرما آمنا و یتخطف الناس من حولهم افبالباطل یؤمنون و بنعمه الله یکفرون؛
آیا ندیدهاند که ما برای آنان حرمی امن قرار دادیم و حال آن که مردم
از حوالی آنان ربوده میشوند؟ آیا به باطل ایمان میآورند و به نعمت خدا کفر میورزند.»
بعضی
از نعمتها و مواهب الهی معمولا به دیده
چشم نمیآیند اما دیدنی هستند،
از این رو خداوند متعال در آیات متعدد
قرآن کریم، فقط اشارهای به این بخش
از نعمتهای بهشتی کرده است؛ نعمتهایی
از قبیل:
احترام مخصوص، محیط
صلح و صفا، امنیت و زوال
خوف، دوستان موافق و رفیقان با وفا، برخوردهای مملو
از محبت، نشاط فوق العاده درون، احساس خشنودی خدا، و... برای این نعمتهای والا و ارزشمند که با چشم دل دیده میشوند نیز باید خدا را ستایش کرد. در این جا خلاصهای
از مواهب ذکر شده را
از زبان
قرآن مجید بازگو میکنیم.
بهشت، بهترین و زیباترین جایگاه افراد خداپرست و نیکوکار و منزلگه جاودانه پیامبران و پیروان آن هاست. «کسانی که تقوای الهی را پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت سوق داده میشوند، تا موقعی که به آن میرسند در حالی که درهای آن گشوده شده و
خازنان بهشت به آنها میگویند:
سلام بر شما، گوارا باد این نعمتها برایتان، وارد شوید و در آن جاودانه بمانید.»
مردی
از ابوذر غفاری پرسید: ای ابوذر! حال ما هنگام ورود به
جهان آخرت چگونه است؟ ابوذر گفت: مردم دو دستهاند: نیکوکاران و زشت کاران. نیکوکاران همانند کسانی هستند که مدتها
از خانه و کاشانه و آشنایان و بستگان خود دور بودهاند و اکنون وارد خانه و کاشانه خویش میشوند و بستگان و خانواده خود را دیدار میکنند. چه
نشاط و سروری به آنها دست میدهد؛ چقدر خوش حال و خشنود میشوند. نیکوکاران این چنین هستند. آنها بر خدای مهربان و بهشت زیبای او وارد میشوند و
ملائکه و پیامبران و ابرار و اولیا،
از آنها استقبال میکنند و نعمتهای بی پایان بهشتی در انتظار آن هاست. آری، یک لحظه شنیدن ندای محبوب که
از لطف و عنایتش برخاسته، برتمام دنیا و آن چه در آن است برتری دارد.
جذابیت لقای پروردگار و دیدار لطف یار، آن قدر لذت بخش و شوقانگیز و روحپرور است که
از والاترین افتخار و دلپذیرترین ساعات بهشتیان است.
چیزی که بیش
از هر چیز دیگر روح انسان را در زندگی دچار
اضطراب و آشفتگی میکند، مسئله احساس نا امنی در ابعاد مختلف است. زندگی دنیا برای انسان گوارا نیست. این به
دلیل آن است که انسان نسبت به آن چه دارد و نسبت به آینده خود اطمینان ندارد. در دو
آیه از قرآن مجید تعبیر بسیار زیبا و پر معنایی درباره بهشت به عنوان خانه امن و امان دیده میشود: یکی در آیه ۱۳۷
سوره انعام «لهم دار السلام عند ربهم و هو ولیهم بما کانوا یعملون؛
برای بهشتیان خانه امن و امان است نزد پروردگارشان، و او ولی و یاور آن هاست به دلیل اعمال (نیکی) که انجام میدادند.» و دیگری در آیه ۲۵
سوره یونس: «و الله یدعوا الی دار السلام؛
خداوند، به سرای
صلح و
سلامت دعوت میکند.»
صفات متعددی در درون انسان وجود دارد که بر هم زننده آرامش روح و جسم و خانواده و جامعه است. صفاتی هم چون:
عداوت و دشمنی،
کبر،
حسد و... این صفات زشت سبب میشوند که نزاعهای خونین در جامعه رخ دهد و امنیت و آرامش اجتماع
از بین برود. اما یکی
از نعمتهای روحانی بهشت این است که آن جا
از هر نظر امن و امان است، نه ترس
از جنگ وجود دارد، نه
احتمال به وجود آمدن درگیری، نه عداوت و دشمنی وجود دارد و نه حسادت، بلکه همه جا
از عشق و صفا صحبت میشود، همه جا محبت و برادری است.
انسان در زندگی دنیا، گریزی
از معاشرت با دیگران ندارد. ارتباط با دیگران یک
ضرورت است. لذا با این نگرش، انسان به معاشرت با آدمهای خوب ترغیب شده است تا
از معاشرت با آنها متوجه خداوند متعال گردد و به حق نزدیک شود.
از این رو یکی
از بهترین لذتهای معنوی و روحانی بهشت، بهره گیری
از محضر دوستان با صفاست؛ یارانی که یک لحظه نشستن در کنار آنها آن چنان نشاطی به آدم میدهد که با هیچ بیانی قابل توصیف نیست. خداوند در این باره میفرماید: «کسی که خدا و پیامبر را
اطاعت کند (درقیامت) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنها تمام کرده،
از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها چه رفیقان خوبی هستند. این
فضل و رحمتی است
از ناحیه خدا، کافی است که خدا (
از حال بندگانش) آگاه است.»
شکر، نعمتی ورای همه نعمتهای الهی:
دانستن این که
شکرگزاری، خود به تنهایی نعمتی والاست و حکمت اعطایی خداوند به انسان است و سود و منفعت شکر گزاری به خود
انسان باز میگردد، راه را برای دانستن قدر نعمتهای الهی هموارتر میسازد.
قرآن میفرماید: «و لقد آتینا لقمان الحکمه ان اشکر لله و من یشکر فانما یشکر لنفسه و من کفر فان الله غنی حمید؛
هر آینه به
لقمان حکمت دادیم و گفتیم: خدا را سپاس گوی، زیرا هر که سپاس گفته و هر که ناسپاسی کند خدا بی نیاز و ستودنی است.»
علاوه بر این که عطا کننده نعمتهای مادی و معنوی گوناگون، ذات اقدس ربوبی است، بیان کننده نحوه استفاده درست
از نعمات و شکر آنها نیز خداست. خداوند متعال در جای جای
قرآن کریم، به موضوع شکر و برکات آن اشاره کرده است؛
از جمله: «و اشکروا نعمه الله؛
نعمتهای خدا را شکر گزارید» و نیز: «لئن شکرتم لازیدنکم؛
اگر شکرگزار باشید بر نعمت شما میافزاییم.»
مفهوم بلند شکر
از این فراتر است که فقط نعمت را زیاد کند، بلکه ظرفیت وجود آدمی را وسعت میبخشد تا آن جا که به این مضمون
اقرار کند که: «هر چه
از دوست رسد نیکوست» و به هر چه مقدر باشد شاکر است. گاهی فزونی، نعمت به شمار میآید و گاهی ابتلای به نقصان و کمی، و در هر صورت باید خدا را شاکر بود: «عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم؛
چه بسا چیزی را بد میپندارید و حال این که خیر شما در آن است.»
روایت شده است که خداوند سبحان به موسی (علیهالسّلام)
وحی فرستاد که حق شکر مرا به جای آر، عرض کرد: پروردگارا! چگونه حق شکر تو را به جای آورم و حال آن که هیچ شکری نیست که به آن تو را شکر کنم، مگر آن که آن نیز نعمت توست. خطاب رسید کهای موسی، حال مرا شکر کردی که دانستی این هم
از من است.
یکی
از صفات زیبا و ارزش مندی که در تعالیم دینی و به خصوص در
مکتب اسلام بسیار به آن توجه و تاکید شده، خصلت قدرشناسی و سپاس گزاری است.«الحمد لله الواصل الحمد بالنعم و النعم بالشکر؛ ستایش خداوندی را سزاست که
حمد و
ستایش را به نعمتها و نعمتها را به
شکرگزاری پیوند داد.»
از منظر دین، انسان موظف است در مقابل نیکی و
احسان دیگران، بی تفاوت نباشد و چنان چه
از جانب کسی لطف و محبتی دریافت کرد، حتما با تشکر و قدردانی آن را پاسخ گوید و اگر توانست با عمل محبت آمیز دیگری، آن خوبی را تلافی کند. نبی مکرم
اسلام فرمود: «وقتی خداوند خیر کسی را به دست دیگری انجام دهد و او را سپاس نگزارد، خدا را نیز سپاس نگفته است.»
امام صادق (علیهالسّلام) در این باره فرمودهاند: «در
تورات نوشته است کسی که به تو نعمت داد او را سپاس گزار و به کسی که
از تو سپاس گزاری کرد، نعمتش ده، زیرا با سپاس گزاری، نعمتها نابود نگردد و با ناسپاسی پایدار نماند....»
اولیای الهی، برترین الگوی شاکران:
شکرگزاری نتیجه درک نعمتها و شناخت
منعم است. شاکران کسانی هستند که خالق خویش را شناختهاند و نور ایمان در قلب هایشان جای گرفته است. آنان نعمتهای خداوند و الطاف بی دریغش را درک کردهاند و
از جان و دل، او را بندگی و اطاعت میکنند. به قدرت
حکمت و رحمانیت پروردگار
یقین دارند و به رضای او خشنودند و در مقابل خواسته هایش،
تسلیم و فرمان بردارند. نمونه کامل چنین انسانهایی، اولیای الهی و معصومین (علیهالسّلام) هستند. آن بزرگواران، بندگانی خاضع، مطیع و شاکر بودند و با تمام وجود، خدای خویش را ستایش میکردند و هیچ گاه
از طاعت او خارج نشدند.
از امام علی (علیهالسّلام) روایت است که: «اگر خداوند بر گناهان
وعده عذاب نمیداد، لازم بود برای سپاس گزاری
از نعمت هایش نافرمانی نشود.»
اهل بیت (علیهالسّلام) شکر انعام و احسان پروردگار را با رفتار و گفتار خود به جای میآوردند و با ذکر نعمتها، پیوسته مردم را به سپاس گزاری و شکر خداوند ترغیب مینمودند و
از گرایش به بدیها که تضییع کننده نعمتهای الهی است، برحذر میداشتند. شاکران نیز پیرو همین مکتب هستند و به تبعیت
از اولیای دین، زندگی خویش را بر ستونهای
تقوا و نیکوکاری بنا نهادهاند.
بزرگترین دلایلی که سبب ناسپاسی مردم میشود عبارتاند
از:
الف) نادانی و
غفلت از نعمتها: بسیاری
از نعمتهایی که اطراف ما را گرفتهاند ناشناختهاند و ما
از آنها غافلیم و وقتی به وجود این نعمتها پی میبریم که آنها را
از ما بگیرند.
ب) غفلت
از طریقه
شکرگزاری: بسیاری
از مردم فقط به مرتبه زبانی شکر اکتفا کرده و تصور میکنند که شکر کردن یعنی گفتن «الحمدلله» و نمیدانند که شکر مراتبی دارد. یکی
از آنها، شکر عملی است و به این معناست که نعمت را در مسیری صرف کنی که منعم میخواهد؛ چنان که حکایت شده شخصی
از تنگ دستی خود نزد یکی
از ارباب هایش شکایت برد و شدت اندوه خود را اظهار کرد. وی گفت: آیا خوش حال میشوی که
کور باشی و تو را ده هزار
درهم بدهند؟ پاسخ داد: نه. گفت: دوست داری لنگ باشی و ده هزار درهم داشته باشی؟ پاسخ داد: نه. گفت: میخواهی دستها و پاهایت بریده باشد و بیست هزار درهم داشته باشی؟ پاسخ داد: نه. گفت: میخواهی
دیوانه باشی و تو را ده هزار درهم باشد؟ پاسخ داد: نه. گفت: آیا
شرم نمیکنی که
از مولایت شکایت میکنی در حالی که پنجاه هزار درهم کالا
از او نزد توست.
ابن سماک بر یکی
از خلفا وارد شد در حالی که
خلیفه کوزه آبی در دست داشت و
از آن میآشامید. خلیفه به او گفت: مرا موعظهای کن، پاسخ داد: اگر شربت
آب را به تو ندهند جز به این که همه مملکت خود را بدهی، آیا پادشاهی را رها میکنی؟ پاسخ داد: آری، گفت: پس به سلطنتی که به شربت آبی نمیارزد شادمان نباش.
بنابراین اگر نعمتهایی را که خداوند به ما داده با نعمتهای دیگران مقایسه کنیم، در مییابیم که وضعیت ما بهتر
از دیگران است و حاضر نیستیم وضعیت خود را با دیگران مبادله کنیم و این اندیشه و تامل باعث روحیه
شکرگزاری میشود.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: «
از کسی که نعمتی به تو میبخشد تشکر کن و به کسی که
از تو شکر میکند نعمت بیشتری ببخش.»
تشکر
از مخلوق در واقع تشکر
از خداست، زیرا مخلوقات، واسطهای برای انتقال نعمت خداوند هستند. در یکی
از سفرها
امام حسن (علیهالسّلام) و
امام حسین (علیهالسّلام) و
عبدالله بن جعفر از قافله عقب مانده و در بیابان تشنه بودند.
از دور خیمه چادرنشینی توجه آنها را جلب نموده، به طرف آن رفتند.
پیرزن تنهایی را دیدند و او آنها را سیراب کرد و گوسفندش را برای تغذیه آنها آماده ساخت. هنگام خداحافظی به پیرزن فرمودند: اگر به
مدینه آمدی به سراغ ما بیا، شاید بتوانیم گوشهای
از محبت تورا جبران کنیم. اتفاقا خشک سالی شدیدی در بیابانهای اطراف مدینه به وجود آمد. پیرزن به مدینه رفت و در کوچههای آن تقاضای کمک کرد. امام حسن (علیهالسّلام) او را دید و پول زیاد و گوسفندان فراوانی به او بخشید و سپس او را نزد امام حسین (علیهالسّلام) فرستاد و آن حضرت نیز عطایای بسیاری به پیرزن بخشیدند. در پایان
روایت آمده است که او یکی
از ثروت مندترین مردم شد.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «نعمت».