• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مکتب حنفی اهل سنت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در سده‌های ۲ و ۳ ق/ ۸ و ۹ م، در خراسان مکتبی در حال شکل گرفتن بود که نظام اعتقادی خود را بر گرفته از آراء ابوحنیفه می‌دانست و برخی شاگردان عراقی او چون ابویوسف، محمد بن حسن، زفر بن هذیل و حسن‌ بن زیاد لؤلؤی را به عنوان پیش‌گامان مکتب خود قلمداد می‌کرد.
این مکتب که از آن به «مکتب حنفی اهل سنت و جماعت» تعبیر می‌کنیم، صرف‌نظر از تفکر ارجاء و ثمرات اعتقادی آن، در دیگر مسائل اعتقادی اختلاف ویژه‌ای با اصحاب حدیث نداشت.



مهم‌ترین کانون رواج مکتب حنفی اهل سنت و جماعت، سرزمین ماوراءالنهر و به ویژه دو شهر سمرقند و بخارا بود و اوج شکوفایی آن به دوره سامانیان (۲۶۱ـ۳۸۹ ق/ ۸۷۵ـ۹۹۹م) باز می‌گشت.


در واقع آگاهی ما درباره پیشینه این مکتب تا میانه سده ۳ ق/ ۹م بسیار اندک است.

۲.۱ - مشایخ خراسانی

در کتاب السواد الاعظمِ حکیم سمرقندی در فهرستی که از نام بزرگان این مکتب به دست داده شده است، در ردیف شاگردان ابوحنیفه، به جز عراقیانِ یاد شده، از ابوعمرو ضریر نیشابوری و ابن ‌مبارک مروزی عالم اصحاب حدیث نام برده شده و یادی از حماد بن ابی حنیفه، ابومطیع بلخی و ابومقاتل سمرقندی در آن دیده نمی‌شود.
[۱] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۷، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.

هر چند ابن ‌مبارک حنفی نبوده است، ولی یاد او در عداد مشایخ حنفی خراسان در منابع مختلف (مثلاً به این منابع رجوع کنید
[۲] اوزجندی، فخرالدین، ج۱، ص۳، «فتاوی»، در هامش الفتاوی النهدیه، قاهره، ۱۳۲۳ ق.
[۳] محمد بن احمد، طبقات الفقهاءالشافعیه، ج۱، ص۱ـ۲، به نقل از یک منبع قدیم حنفی، عبادی، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.
)، نشان از جای‌گاه او نزد حنفیان خراسان دارد.
این احتمال دور نیست که محیط سنت‌گرای مرو، زیست‌گاه ابن ‌مبارک، یکی از کانون‌های نخستین برای پای گرفتن مکتب حنفی اهل سنت و جماعت بوده باشد.
در این مورد علاوه بر هواداری ابن ‌مبارک از ابوحنیفه، حضور ابوعصمه نوح‌ بن ابی مریم از شاگردان میانه‌روِ ابوحنیفه که به عنوان قاضی شهر به مرو آمده بود، می‌توانست نقش مؤثری ایفا نماید.

۲.۲ - کهن‌ترین اعتقادنامه

گفتنی است که یکی از کهن‌ترین اعتقادنامه‌های این مکتب متن کوتاهی به روایت نوح‌ بن ابی مریم از ابوحنیفه است.
به علاوه همو بود که سعی داشت حنفیان را متقاعد کند که ابوحنیفه در مورد جواز قرائت غیر عربی در نماز از فتوای خود عدول نموده است.
[۴] علاءالدین بخاری، عبدالغزیز بن احمد، ج۱، ص۲۵، کشف الاسرار، استانبول ۱۳۰۸ق.


۲.۳ - مشایخ عراقی

در دوره تابعان شاگردان ابوحنیفه، در السواد الاعظم بدون آن‌که نامی از ابن ‌ثلجی و بشر مریسی برده شود، از مشایخ عراقی تنها نام ابوسلیمان جوزجانی به میان آمده که نزدیکی افکارش به اصحاب حدیث مشهور بوده است.
علاوه بر او نام برخی عالمان خراسانی چون خلف‌ بن ایوب بلخی (د ۲۰۵ ق)، عصام‌ بن یوسف بلخی (د ۲۱۵ ق)، شداد بن حکیم بلخی (د ۲۲۰ ق)، احمد بن حرب نیشابوری (د ۲۳۴ ق)، ابوحفص کبیر بخاری (د ۲۶۴ ق) و محمد بن سلمه بلخی (د ۲۷۸ ق) به عنوان داعیه‌داران این مکتب در سده‌های ۲ و ۳ ق/ ۸ و ۹م ذکر شده است.
[۵] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.



پیشینه کاربرد اصطلاح «اهل السنة و الجماعة» در آثار خراسانیان دست کم به میانه سده ۳ ق باز می‌گردد (مثلاً به این منبع رجوع کنید
[۶] دارمی، عثمان بن سعید، الردعلی بشر المریسی، ص۱۰۸، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
) و این اصطلاح در آن روزگار بر حنفیان عدل‌گرا اطلاق نمی‌گشت.
مکتب حنفی اهل سنت و جماعت در سده ۳ ق تلاش بر آن داشت که تاریخ اطلاق عنوان «اهل السنة و الجماعة» بر خود را به زمان ابوحنیفه باز گرداند (روایت ابوعصمه و ابویوسف در سطور بعد).


به هر روی آن‌چه از عقاید این مکتب پیش از میانه سده ۳ ق در دست است، اعتقادنامه‌هایی مرکب از چند بند است که بیش‌تر به نشان دادن تضاد این مکتب با مکاتب مخالف، به ویژه شیعه، خوارج و معتزله تکیه دارند و برای حصول این مقصود، نظرگاه‌های اعتقادی و فقهی را با یکدیگر در آمیخته‌اند.

۴.۱ - روایت ابوعصمه

یکی از بارزترین نمونه‌ها روایتی است که در آن ابوعصمه نوح بن ابی مریم از ابوحنیفه درباره اهل سنت و جماعت پرسش کرده و ابوحنیفه در پاسخ، ویژگی آنان را تفضیل شیخین، حب ختنین، مسح بر خفین، تکفیر نکردن احدی به جهت ارتکاب گناه، ایمان به «القدر خیره و شره من الله»، سخن نگفتن درباره خداوند (به شیوه متکلمان) و حلال شمردن نبیذ خرما دانسته است.
[۷] ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، بستان العارفین، ص۱۸۷، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانه اشاعه الاسلام.


۴.۲ - روایت ابویوسف

نمونه دیگر روایتی است به نقل ابویوسف از ابوحنیفه درباره همان سؤال که پاسخ آن به روایت ابوعصمه نزدیک است، ولی در آن از تصدیق به مفاهیم مربوط به معاد چون عذاب قبر و نظایر آن و نیز عدم حملِ معاصی بر خداوند نیز سخن رفته است.
[۸] خوارزمی، قاسم بن حسین، ج۲، ص۱۵۴۵، «ضرام السقط» ضمن شروح سقط الزند، قاهره، ۱۳۸۳ ق /۱۹۶۴.

در هر دو روایت از عدم تکفیر مرتکب کبیره سخن رفته که با عقاید مرجئه و اصحاب حدیث هر دو سازگار است.
متون مشابهی نیز در دست است که به صحابه، تابعین، ابوحنیفه، فقیهان حنفی و جمعی از رجال صوفیه نسبت داده شده و مضمون آن‌ها بیش‌تر ذکر عقاید مربوط به ارجاء، چون عدم استثنا در ایمان، زیادت و نقصان ناپذیری ایمان، خوف و رجا برای عاصیان و نیز ذکر وجوه افتراق فقهی حنفیان از شیعیان و شافعیان است (برای نمونه‌های آن، به این منبع رجوع کنید
[۹] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۵۲، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
).

۴.۳ - کهن‌ترین متن اعتقادی

کهن‌ترین متن اعتقادی مکتب حنفی اهل سنت و جماعت که با وجود تفصیل نصبی، هنوز خصوصیات محتوایی روایات کوتاه قدیم را حفظ نموده، کتاب الوصیة منسوب به ابوحنیفه است.
تمایز آشکار آن با روایت یاد شده، طرح مسائل تازه‌ای چون: تعریف ایمان، بحث از صفات خداوند، خلق قرآن، خلق اعمال و استطاعت، تکیه بر مفاهیم مربوط به معاد، چون حقانیت عذاب قبر، شفاعت کبائر و مخلوق بودن فناناپذیری بهشت و جهنم و تصدیق رؤیت خداوند – بدون تشبیه – است.
به علاوه در این متن، تفضیل خلفای چهارگانه به ترتیب خلافت آنان دیده می‌شود.
چنان‌چه ولفسون یاد کرده است، این متن در طرح مسأله خلق قرآن از تعالیم ابن ‌کلاب (د بعد از ۲۴۰ق/۸۵۴م) تأثیر پذیرفته و بنابر این، تألیف آن به تخمین در میانه سده ۳ ق واقع شده است.


حرکت بعدی در دوره حکومت امیر اسماعیل سامانی (۲۷۹ـ۲۹۵ ق/ ۸۹۲ـ۹۰۸ م) صورت گرفت.

۵.۱ - نگارش السواد الاعظم

عالمان حنفی اهل سنت و جماعت، امیر اسماعیل را بر آن داشتند تا از پای گرفتن مکاتب مخالف در حوزه ماوراءالنهر جلوگیری نماید و در جهت تحقق این امر، امیر سامانی از حکیم سمرقندی خواست تا در کتابی عقاید «اهل سنت و جماعت» را گرد آورد و بدین ترتیب کتاب السواد الاعظم نوشته شد.
[۱۰] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۷ ـ ۲۰، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.


۵.۲ - نگارش کتاب طحاوی

در همین دوران، عالم حنفی دیگری در محیط سنت‌گرای مصر به تدوین یک اعتقادنامه دست یازید.
او ابوجعفر طحاوی بود که در کتاب عقیده خود، افکار بسیار نزدیک با تعالیم السواد الاعظم را عرضه نمود.
به درستی دانسته نیست که این تعالیم چگونه به مصر رسیده است، ولی وجود عقیده طحاوی، خود دلیل قاطعی است که نشان می‌دهد تعالیم مکتب حنفی اهل سنت و جماعت محدود به خراسان نبوده و در سرزمین‌های دیگر تا مصر کمابیش نفوذ داشته است.

۵.۳ - مقایسه دو کتاب

دو کتاب السواد الاعظم حکیم سمرقندی و عقیده طحاوی به رغم اختلاف محیط تألیف، وجوه اشتراک بسیاری دارند.
علاوه بر موارد اشتراک هر دوِ آن‌ها با کتاب الوصیه، مسائلی چون احتمال زیان رساندن گناهان به مؤمن، جاودان نماندن مؤمن در آتش، خوف و رجا برای عاصی، تکیه بر خوش‌بینی نسبت به جمیع اصحاب پیامبر (ص)، بهشتی بودن عشره مبشره ، نفی تشبیه در صفات خداوند، سودبخش بودن دعا برای مردگان، نماز گزاردن در پی امام فاجر، لزوم اطاعت سلطان و ترک شمشیر، تشویق به تلاش برای کسب روزی و تفضیل انبیا بر جمیع اولیا، از مسائلی است که در الوصیه مطرح نگشته و‌ به طور هم‌زمان در دو اثر خراسانی و مصری طرح شده است.
نکته جالب‌تر این است که هر دو اثر، در آغازِ سخن عقاید خود را به ابوحنیفه منسوب ساخته، آن را مذهب «اهل سنت و جماعت» دانسته‌اند.
[۱۱] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۲۲، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
[۱۲] طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۷، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.

در مقایسه بین دو اثر یاد شده، السواد الاعظم با الوصیه بیش‌تر قرابت دارد و مسأله عدم استثنا در ایمان و جدایی عمل از ایمان که از فروع ارجاء حنفی و از مشترکات الوصیه و السواد الاعظم است، در عقیده طحاوی مطرح نگشته و ممکن است دلیل، آن باشد که طحاوی سعی داشته است تا کمتر در محیط مصر بر نظرات ارجائی تکیه نماید.

۵.۴ - رابطه با صوفیه

حنفیان اهل سنت و جماعت با تعالیم صوفیه پیوندی دیرینه داشتند و در السواد الاعظمِ حکیم سمرقندی
[۱۳] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۸ ـ ۱۵۲، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
دیده می‌شود که مؤلف، شماری از زاهدان و صوفیان نخستین چون ذوالنون مصری، فضیل بن عیاض، بایزید بسطامی و ابراهیم ادهم را در زمره مشایخ مکتب به شمار آورده است.
شاید به سبب همین نزدیکی بود که طبقات نویسان خراسانیِ صوفیه چون هجویری
[۱۴] هجویری، ج۱، ص۵۰، جم، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش و النتین ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۳۴۴ ق/ ۱۹۲۶ م.
و عطار نیشابوری
[۱۵] عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۴۰ به‌ بعد، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۳ش.
ابوحنیفه را در شمار نخستین صوفیان یاد کردند و در ذکر مناقب او تا بدان‌جا پیش رفتند که از زبان پیامبر (ص) بشارتی به قدوم او نقل کنند.
[۱۶] عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۴۰ به‌ بعد، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۳ش.


۵.۵ - گرایش کلامی

در زمانی مقارن با تألیف السواد الاعظم، گرایشی کلامی نیز در میان حنفیان اهل سنت و جماعت در سمرقند پدید آمد که با گرایش کلامی ابوالحسن اشعری در عراق قابل قیاس بود.
آغازگرِ این گرایش ابومنصور ماتریدی بود که نظریه ارجاء و افکار سنت‌گرایانه حنفیان را در قالب یک نظام کلامی شکل داد، کلامی که بعدها به نام وی کلام ماتریدی خوانده شد و در تاریخ کلام اسلامی به عنوان نزدیک‌ترین مکاتب به کلام اشعری مطرح بود.

۵.۶ - متن جدید الفقه الاکبر

با شکل‌گیری اعتقادات مکتب حنفی اهل سنت و جماعت، چون متن قدیم الفقه الاکبر که در خراسان تداول داشت، از جهت ساختار اعتقادی نمی‌توانست با این مکتب سازگار باشد، به تدریج متن جدیدی با همان نام الفقه الاکبر، جای‌گزین آن گردید.
عبارات آغازین «شرح الفقه الاکبر» منسوب به ماتریدی،
[۱۷] شرح الفقه الاکبر، منسوب به ابومنصور ماتریدی، ج۱، ص۲، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدرآباددکن ۱۴۰۰ ق /۱۹۸۰ م.
از هر مؤلفی که بوده باشد، حکایت از آن دارد که از ابومنصور ماتریدی خواسته شده بود تا شرحی بر الفقه الاکبر (قدیم) بنویسد، شرحی که بتواند مشکلات ناسازگاری متن کوتاه کتاب با عقاید مکتب را از میان بردارد و بین محتوای آن متن و تعالیم مکتب، پیوندی برقرار سازد.
این گزارش با یک مقایسه بین عقیده منسوب به ماتریدی و شرح الفقه الاکبر تا اندازه‌ای تأیید می‌گردد (به ویژه، به این منبع رجوع کنید.
[۱۸] طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۱، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
[۱۹] طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۴۵، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.

به هر روی وظیفه شرح کردن الفقه الاکبر قدیم را یکی از حنفیان اهل سنت و جماعت به انجام رسانید و شرحی بر آن تألیف کرد که در پاره‌ای موارد بیش از آن‌که شرح باشد، توجیه است.

۵.۷ - الفقه الاکبر دو

اما به زودی تعالیم مکتب که برگرفته از آراء ابوحنیفه تلقی می‌شد، در قالب متنی مفصل‌تر از متن قدیم، تدوین گردید که از آن به الفقه الاکبر (۲) یاد می‌کنیم.
وجود برخی تعابیر فلسفی در این متن، چون سخن از جوهر و عرض و کاربرد «لا من شیء»
[۲۰] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۳، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
و برخی دیگر از قراین در متن، موجب شده است که زمان تألیف آن پس از پیدایش کلام اشعری و در میانه سده ۴ ق/ ۱۰ م برآورد شود.
این برآورد با تحلیل متن الفقه الاکبر (۲)، مقایسه آن با متن قدیم و یافتن جای‌گاه آن در میان کتب اعتقادی مکتب حنفی تأیید می‌گردد.
در مقایسه بین این متن و دو کتاب السواد الاعظم حکیم سمرقندی و عقیده طحاوی، دیده می‌شود که این متن در بیش‌تر مضامین با آن‌ها اشتراک دارد، اما نزدیکی آن به کتاب طحاوی بیش از کتاب حکیم سمرقندی است.
به عنوان نمونه در زمینه تنظیم مطالب در آغاز الفقه الاکبر (۲)، اعتقاد صحیح ایمان به خداوند، فرشتگان او، کتب او، پیامبران او، رستاخیز پس از مرگ، «القدر خیره و شره من الله» و حقانیت حساب و میزان و بهشت و دوزخ دانسته شده است.
در عقیده طحاوی
[۲۱] طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۹، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
عبارت «القدر خیره و شره من الله»، پس از ایمان به روز واپسین مطرح شده است، ولی این عبارت اصلاً در السواد الاعظم
[۲۲] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۲۴ – ۲۵، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
دیده نمی‌شود.
هم‌چنین در مباحث مربوط به ارجاء، صحابه و قدر، الفقه الاکبر (۲) به کتاب طحاوی نزدیک‌تر است.
در مورد اشتراک بین الفقه الاکبر (۲) و السواد الاعظم حکیم سمرقندی در طرح مسأله کرامات اولیا و سکوت طحاوی در این باره، باید گفت که احتمالاً منشأ آن اشتراک در جغرافیای فرهنگی و رابطه مکتب حنفی خراسان با تصوف است.
شایان ذکر است که برخی مضامین مشترک بین السواد الاعظم و عقیده طحاوی، چون مسأله عشره مبشره، استطاعت مع الفعل، سودبخش بودن دعا برای مردگان و تفضیل انبیا بر جمیع اولیا، اساساً در الفقه الاکبر (۲) دیده نمی‌شود.
برخی موضوعات ویژه الفقه الاکبر (۲)، چون باطل شدن اجر عمل در اثر ریا و تصریح به برابری ایمان اهل آسمان و اهل زمین ریشه در تعالیم العالم و المتعلم دارد.
[۲۴] ظاهریه، خطی:العالم و المتعلم، ج۱، ص۵۷ – ۵۸، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م.
[۲۵] ظاهریه، خطی:العالم و المتعلم، ج۱، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م.

از دگر سو، با مقایسه بین الفقه الاکبر (۲) و آثاری ماتریدی، در برخی موارد رابطه خاصی دیده می‌شود، از جمله ازلی بودن صفات خداوند اعم از صفات ذات و صفات فعل،
[۲۶] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
[۲۷] ماتریدی، محمد بن محمد، ج۱، ص۴۴ به بعد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م.
[۲۸] ماتریدی، محمد بن محمد، عقیده، ص۱۴، ضمن السیف المشهور.
نفی جوهر یا عرض بودن خداوند
[۲۹] ماتریدی، محمد بن محمد، عقیده، ص۸، ضمن السیف المشهور.
[۳۰] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۳، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
و رابطه صدور معاصی از بندگان با خداوند.
[۳۱] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۴، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
[۳۲] ماتریدی، محمد بن محمد، ج۱، ص۲۴، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م.

شایان ذکر است که در برخی موارد، چون قدم قرآن، موضع الفقه الاکبر (۲) از حنفیان دور گشته و به اشعریان نزدیک شده است.
[۳۳] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲ – ۳، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
[۳۴] سبکی، عبدالوهاب بن علی، السیف المشهورفی شرح عقیده ایی منصور، ج۱، ص۱۸، نظریه منقول از اشعری، به کوشش مصطفی صائم یپرم، استانبول، ۱۹۸۹ن.


۵.۸ - ترجمه السواد الاعظم

در نیمه دوم سده ۴ ق هنوز امیران سامانی به سختی از مکتب حنفی اهل سنت و جماعت پشتیبانی می‌کردند.
امیر نوح (حک ۳۶۵ – ۳۸۷ ق/ ۹۷۶ – ۹۹۷ م) دستور داد تا السواد الاعظم حکیم سمرقندی را به فارسی ترجمه کنند
[۳۵] حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۹، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
و در همین دوره ابواللیث سمرقندی در آثار خود به ویژه کتاب عقیده به تبیین عقاید حنفی پرداخت.
[۳۶] ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، عقیده، ص۲۱۷ به بعد، به کوشش جوینبول.

نسخه خطی موجود در وین با عنوان کتاب فی اصول الدین علی مذهب الامام ابی حنیفه که مؤلف و زمان تألیف آن دانسته نیست، ممکن است در شمار همین آثار طبقه‌بندی گردد.




۶.۱ - دوره افول

با برافتادن سلسله سامانیان در ۳۸۹ ق/ ۹۹۹ م ستاره اقبال مکتب حنفی به افول گرایید و در دوره غزنویان، شاید به سبب دوری مرکز حکومت از مراکز فرهنگی این مکتب، حمایت لازم از آن صورت نگرفت.
از آثار محدود این مکتب در سده ۵ ق/ ۱۱ م می‌توان شرح الفقه الاکبر و دیگر آثار بزدوی را نام برد.

۶.۲ - کم‌رنگ شدن ارجاء حنفی

شایان توجه است که نویسندگان غیرحنفی، تا اواخر دوره سامانیان ابوحنیفه را در شمار «مرجیان» نام می‌بردند (مثلاً به این منابع رجوع کنید،
[۳۷] اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ص۱۳۸، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
[۳۸] خوارزمی، محمد بن احمد، ج۱، ص۲۸، مفاتیح العوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
) و از دوره غزنویان با کم‌رنگ شدن ارجاء حنفی، فرقه‌شناسان ابوحنیفه را مرجی ندانسته، در عداد اهل سنت و جماعت و سواد اعظم شمردند.
[۳۹] بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، ج۱، ص۲۱، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۴۰] اسفراینی، طاهر بن محمد، ج۱، ص۱۶۴، التبصیر فی‌الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ ق/۱۹۵۵م.
[۴۱] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۶ – ۱۲۷، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۴۲] ابوالمعالی، محمد بن حسین، ج۱، ص۲۸، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ ش.


۶.۳ - نزدیک شدن به کلام اشعری

در آثار غیر حنفی این دوره، تلاش آشکاری برای از بین بردن فاصله‌های موجود میان حنفیان و دیگر گروه‌های اهل سنت دیده می‌شود (مثلاً به این منبع رجوع کنید
[۴۳] رساله‌ای در فضل ابوالحسن اشعری، ضمن تبیین کذب المفتری، ص۱۰۱ـ۱۰۲، بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، رساله‌ای در فضل ابوالحسن اشعری، ضمن تبیین کذب المفتری.
)، تلاشی که با استقبال حنفیان رو به رو شد و در عمل به ضعف مکتب اعتقادی حنفی و پیوستن بسیاری از حنفیان به پیروان کلام اشعری انجامید (مثلاً به این منبع رجوع کنید
[۴۴] سبکی، عبدالوهاب بن علی، ج۳، ص۳۷۰ – ۳۷۷، طبقات الشانعیه الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
).

۶.۴ - الفقه الاکبر سه

اوج نزدیکی تعالیم حنفی و کلام اشعری در الفقه الاکبر (۳) دیده می‌شود که در آن اثری از ارجاء حنفی نیست و داخل شدن قید «عمل به ارکان» در تعریف ایمان
[۴۵] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲۶، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
یک اعتقاد ضد حنفی است که حتی در کلام ماتریدی دیده نمی‌شود.
شاید بتوان گفت تألیف الفقه الاکبر (۳) تلاشی در جهت التیام میان عقاید حنفیان و شافعیان اشعری بوده است.
البته با وجود برخی زوائد و تجدید‌نظرهای ضد ‌حنفی موجود در متن، باید گفت که شالوده این متن تا حدود زیادی بر همان الفقه الاکبر (۲) قرار گرفته است.
برخی نکات فرعی آن، چون شمار پیامبران،
[۴۶] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲۴، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
با موارد مشابه در کتب حنفیان اهل سنت و جماعت خراسان قابل مقایسه است.
[۴۷] بستان العارفین، ص۱۵۲ـ۱۵۳، ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، بستان العارفین، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانه اشاعه الاسلام.


۶.۵ - ادبیات اعتقادی

در سده‌های ۶ و ۷ ق/ ۱۲ و ۱۳ م نمونه‌هایی اندک از ادبیات اعتقادی حنفی در دست است که از آن جمله باید به دو شرح از اسماعیل بن ابراهیم شیبانی و نجم‌الدین منکوبرس ترکی بر عقیده طحاوی یاد کرد.


ایجاد دولت عثمانی در آسیای صغیر و نفوذ اسلام در خاور دور، دو رخداد بی‌ارتباط بودند که مجدداً آثار مکتب حنفی اهل سنت و جماعت را رونق دادند، ولی مکتب مزبور خود به تاریخ سپرده شد.
در دولت عثمانی یک موج شرح‌نویسی بر الفقه الاکبر و دیگر عقیده‌نامه‌های حنفی آغاز شد که از نخستین نمونه‌های آن باید به شرح ابراهیم بن اسماعیل ملطی و اکمل بابرتی بر الفقه الاکبر اشاره کرد.
البته در سده‌های ۸ و ۹ ق/ ۱۴ و ۱۵ م در ماوراءالنهر نیز شرح‌هایی توسط هبة الله بن احمد ترکستانی و علاءالدین بخاری بر عقیده طحاوی و الفقه الاکبر نوشته شد.
اما در سرزمین‌های خاور دور، چون مالزی و اندونزی، با وجود این‌که مذهب فقهی رایج مذهب شافعی بود، عقیده ابواللیث سمرقندی همواره مورد توجه قرار داشته و ترجمه‌هایی از آن به زبان‌های مالایایی و جاوه‌ای صورت گرفته است.


ضرار بن عمرو، پیشوای فرقه ضراریه که از انشعابات جبری معتزله به شمار می‌آید، تلاش داشت تا افکار خویش را در زمینه صفات خداوند و جبر، به ابوحنیفه مربوط گرداند.
ضرار و هم‌فکر او حفص الفرد نظریه‌ای را در توحید مطرح می‌کردند که بر اساس آن خداوند ماهیتی است که جز خود وی کسی علم به آن ندارد و این نظریه را به ابوحنیفه منسوب می‌ساختند.
[۴۸] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۸۲، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
[۴۹] طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۵۸، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران، ۱۳۶۲ش.

هم‌چنین به نظر می‌رسد آنان نظریه دیگر خود را مبنی بر این‌که انسان دارای حس ششمی است که در روز واپسین خداوند را بدان حس در خواهد یافت، نیز به ابوحنیفه نسبت می‌دادند.
[۵۰] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۸۲، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.

مفید نیز انتساب هر دو نظریه ماهیت و حس ششم به ابوحنیفه را مطرح نموده است.
[۵۱] مفید، محمد بن محمد، ج۱، ص۲۹۳، المسائل الصانیه، عده رسائل، قم، مکتبه المفید.

دیگر سخن ضرار و حفص در افعال بندگان بود که آن‌ها را حقیقتاً مخلوق خداوند و نیز حقیقتاً مکتسب بنده می‌دانستند و حصول یک فعل بین دو فاعل را جایز می‌شمردند.
[۵۲] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۸۲، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.

البته بر خلاف دو مورد پیشین، تأیید کلی این نظریه از جانب ابوحنیفه، در عقیده طحاوی
[۵۳] طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۳۵، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
و الفقه الاکبر (۲)
[۵۴] الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۴، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
دیده می‌شود که هر دو آثاری متأخرند.
تنها تأیید کهن بر مدعای ضراریان، عنوان اثری از ابوالهذیل علاف با نام کتاب علی ضرار و جهم و ابی حنیفه و حفص فی المخلوق است.
[۵۵] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۴.

به هر روی این نسبت با عقیده مشهور ابوحنیفه درباره قدر قابل سنجش است.


برای مطالعه بیشتر به این مقالات مراجعه کنید:
ابوحنیفه
کتاب‌شناسی ابوحنیفه
مکتب اعتقادی ابوحنیفه
مکتب فقهی ابوحنیفه
مکتب حدیثی ابوحنیفه


(۵۶) ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، بستان العارفین، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانه اشاعه الاسلام.
(۵۷) ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، عقیده، به کوشش جوینبول.
(۵۸) ابوالمعالی، محمد بن حسین، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ ش.
(۶۴) اسفراینی، طاهر بن محمد، التبصیر فی‌الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ ق/۱۹۵۵م.
(۶۷) اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
(۶۹) اوزجندی، فخرالدین، «فتاوی»، در هامش الفتاوی النهدیه، قاهره، ۱۳۲۳ ق.
(۷۶) بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۷۸) بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، الاسماء و اصفات، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۷۹) بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، رساله‌ای در فضل ابوالحسن اشعری، ضمن تبیین کذب المفتری.
(۹۰) حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۹۵) خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
(۹۷) دارمی، عثمان بن سعید، الردعلی بشر المریسی، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۱۰۴) سبکی، عبدالوهاب بن علی، السیف المشهورفی شرح عقیده ایی منصور، به کوشش مصطفی صائم یپرم، استانبول، ۱۹۸۹ن.
(۱۰۵) سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات الشانعیه الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۱۱۵) شرح الفقه الاکبر، منسوب به ابومنصور ماتریدی، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدرآباددکن ۱۴۰۰ ق /۱۹۸۰ م.
(۱۱۸) شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۱۲۸) طحاوی، احمد بن محمد، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
(۱۳۰) طوسی، محمد بن حسن، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۳۳) ظاهریه، خطی:العالم و المتعلم، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م.
(۱۳۹) عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۴۱) علاءالدین بخاری، عبدالغزیز بن احمد، کشف الاسرار، استانبول ۱۳۰۸ق.
(۱۴۶) الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
(۱۶۱) ماتریدی، محمد بن محمد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م.
(۱۶۲) ماتریدی، محمد بن محمد، عقیده، ضمن السیف المشهور.
(۱۷۶) مفید، محمد بن محمد، المسائل الصانیه، عده رسائل، قم، مکتبه المفید.


۱. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۵ـ۱۴۷، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۲. اوزجندی، فخرالدین، ج۱، ص۳، «فتاوی»، در هامش الفتاوی النهدیه، قاهره، ۱۳۲۳ ق.
۳. محمد بن احمد، طبقات الفقهاءالشافعیه، ج۱، ص۱ـ۲، به نقل از یک منبع قدیم حنفی، عبادی، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.
۴. علاءالدین بخاری، عبدالغزیز بن احمد، ج۱، ص۲۵، کشف الاسرار، استانبول ۱۳۰۸ق.
۵. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۶. دارمی، عثمان بن سعید، الردعلی بشر المریسی، ص۱۰۸، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۷. ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، بستان العارفین، ص۱۸۷، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانه اشاعه الاسلام.
۸. خوارزمی، قاسم بن حسین، ج۲، ص۱۵۴۵، «ضرام السقط» ضمن شروح سقط الزند، قاهره، ۱۳۸۳ ق /۱۹۶۴.
۹. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۲ـ۱۵۲، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۱۰. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۷ ـ ۲۰، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۱۱. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۲۲، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۱۲. طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۷، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
۱۳. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۴۸ ـ ۱۵۲، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۱۴. هجویری، ج۱، ص۵۰، جم، علی بن عثمان، کشف المحجوب، به کوشش و النتین ژوکوفسکی، لنینگراد، ۱۳۴۴ ق/ ۱۹۲۶ م.
۱۵. عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۴۰ به‌ بعد، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۶. عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۴۰ به‌ بعد، تذکره الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۷. شرح الفقه الاکبر، منسوب به ابومنصور ماتریدی، ج۱، ص۲، الرسائل السبعه فی العقائد، حیدرآباددکن ۱۴۰۰ ق /۱۹۸۰ م.
۱۸. طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۱، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
۱۹. طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۴۵، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
۲۰. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۳، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۲۱. طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۹، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
۲۲. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۲۴ – ۲۵، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۲۳. نساء/سوره۴، آیه۱۳۶.    
۲۴. ظاهریه، خطی:العالم و المتعلم، ج۱، ص۵۷ – ۵۸، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م.
۲۵. ظاهریه، خطی:العالم و المتعلم، ج۱، ص۱۰۷ ـ ۱۰۸، به کوشش محمد رواس قله جی و عبدالوهاب هندی ندوی، حلب، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲ م.
۲۶. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۲۷. ماتریدی، محمد بن محمد، ج۱، ص۴۴ به بعد، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م.
۲۸. ماتریدی، محمد بن محمد، عقیده، ص۱۴، ضمن السیف المشهور.
۲۹. ماتریدی، محمد بن محمد، عقیده، ص۸، ضمن السیف المشهور.
۳۰. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۳، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۳۱. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۴، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۳۲. ماتریدی، محمد بن محمد، ج۱، ص۲۴، التوحید، به کوشش فتح الله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶ م.
۳۳. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲ – ۳، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۳۴. سبکی، عبدالوهاب بن علی، السیف المشهورفی شرح عقیده ایی منصور، ج۱، ص۱۸، نظریه منقول از اشعری، به کوشش مصطفی صائم یپرم، استانبول، ۱۹۸۹ن.
۳۵. حکیم سمرقندی، اسماعیل بن محمد، ج۱، ص۱۹، السوادالاعظم، ترجمه کهن فارسی، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۸ش.
۳۶. ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، عقیده، ص۲۱۷ به بعد، به کوشش جوینبول.
۳۷. اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ص۱۳۸، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ ق/۱۹۸۰م.
۳۸. خوارزمی، محمد بن احمد، ج۱، ص۲۸، مفاتیح العوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
۳۹. بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، ج۱، ص۲۱، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
۴۰. اسفراینی، طاهر بن محمد، ج۱، ص۱۶۴، التبصیر فی‌الدین، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۷۴ ق/۱۹۵۵م.
۴۱. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۱۲۶ – ۱۲۷، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۴۲. ابوالمعالی، محمد بن حسین، ج۱، ص۲۸، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ ش.
۴۳. رساله‌ای در فضل ابوالحسن اشعری، ضمن تبیین کذب المفتری، ص۱۰۱ـ۱۰۲، بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، رساله‌ای در فضل ابوالحسن اشعری، ضمن تبیین کذب المفتری.
۴۴. سبکی، عبدالوهاب بن علی، ج۳، ص۳۷۰ – ۳۷۷، طبقات الشانعیه الکبری، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
۴۵. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲۶، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۴۶. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۲۴، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۴۷. بستان العارفین، ص۱۵۲ـ۱۵۳، ابواللیث سمرقندی، نصر بن حمد، بستان العارفین، در هامش تنبیه الغافلین، دهلی، کتابخانه اشاعه الاسلام.
۴۸. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۸۲، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۴۹. طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۵۸، تمهید الاصول، به کوشش عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵۰. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۸۲، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۵۱. مفید، محمد بن محمد، ج۱، ص۲۹۳، المسائل الصانیه، عده رسائل، قم، مکتبه المفید.
۵۲. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۸۲، الملل والنحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
۵۳. طحاوی، احمد بن محمد، ج۱، ص۳۵، العقیده الطحاویه، بیروت ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
۵۴. الفقه الاکبر، منسوب به ابو حنیفه، ج۱، ص۴، ضمن «شرح الفقه الاکبر» الفقه الاکبر، منسوب به همو، قاهره، مکتبه محمد علی صبیح واولاده.
۵۵. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۰۴.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوحنیفه»، ج۵، ص۲۱۳۰.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




جعبه ابزار