مفهوم جامع دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه
دین در
فرهنگ لغات و در
اصطلاح معانی مختلفی دارد.
واژه
دین در فرهنگ لغات، مترادف با کلماتی چون:
حکم و
قضا،
رسم و
عادت،
شریعت و
مذهب،
همبستگی و غیر آن آمده است.
در کاربردهای
قرآنی نیز به معانی زیادی از جمله:
جزا،
حساب،
قانون،
شریعت،
طاعت و
بندگی،
تسلیم و
انقیاد،
اسلام،
روش و
رویه،
توحید و
خداپرستی آمده است.
اندیشمندان
اسلام گاهی دین را به معنای
مکتب و گاهی نیز به معنای
دین داری تعریف کردهاند. برخی از این تعریفها عبارتاند از:
۱. دین، مجموعهای از برنامههای عملی هماهنگ با نوعی
جهان بینی است که
انسان برای رسیدن به
سعادت خود، آن را وضع میکند و یا از دیگران میپذیرد.
۲. دین، عبارت است از مجموع
عقاید،
اخلاق،
قوانین و مقرراتی که برای اداره امور
جامعه انسانی و
پرورش انسانها میباشد، گاهی همه این مجموعه
حق و گاهی همه آن
باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است.
این دو تعریف، دین به معنای
مکتب است. همچنین این نوع تعریفها را میتوان
تعریف عام دین دانست که همه مسلکها و مرامهای زندگی مبتنی بر نوعی جهان بینی را در بر میگیرد، اعم از این که
مادی باشد یا
غیر مادی، حق باشد یا باطل.
۳. دین، در اصطلاح به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای
جهان و
انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است.
این تعریف، تعریف دین به معنای دین داری است نه مکتب.
۴. دین، روش ویژهای است که سعادت و
صلاح دنیوی
انسان را هماهنگ و همراه با
کمال اخروی و
حیات حقیقی جاودانی او تأمین میکند. از این رو، لازم است شریعت، در برگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید.
این نیز تعریف دین به معنای مکتب است.
۵. دین، عبارت است از
اصول علمی و
سنن و
قوانین عملی که برگزیدن و عمل به آنها، تضمین کننده
سعادت حقیقی انسان است.
این دو تعریف، ناظر به دین حق در مرتبه کمالش میباشد که بر پایه
خداشناسی و
انسان شناسی واقع بینانه استوار است.
اندیشمندان غربی و
متکلمان مسیحی در تعریف از دین، برخی به جنبه
معرفت شناسی دین پرداخته، برخی به جنبه
اعتقادی و باورمندی دین توجه کردهاند، عدهای بر جنبه
کاربردی و عملی دین تکیه کرده، عدهای دیگر از بعد
جامعه شناسانه،
روان شناسانه و مانند آن به تعریف دین پرداختهاند.
۱. تعریف دین از جنبه معرفت شناسانه؛ مثل اینکه بگوییم: دین، یک
قوه یا
تمایل فکری است که مستقل - از
حس و
عقل -
بشر را قادر میسازد که
بی نهایت را تحت اسامی و اشکال گوناگون درک نماید.
یا بگوییم: دین یعنی
علم حضوری به
اتحاد با
عالم ، یا
شناخت یک
موجود فوق بشری که دارای
قدرت مطلقه است.
۲. تعریف دین از جنبه اعتقادی؛ مثل اینکه بگوییم: دین فقط اعتقاد به
موجودات روحانی غیر مادی است.
یا بگوییم:
مذهب عبارت است از اعتقاد به اینکه یک
نظام نامرئی در میان چیزهای این جهان هست و بهترین کار برای ما این است که خود را با این
نظم هماهنگ سازیم.
۳. تعریف دین با تکیه بر جنبه کاربردی آن؛ مثل اینکه بگوییم: دین عبارت است از
پرستش قدرتهای بالا به دلیل
نیاز.
یا بگوییم: دین عبارت است از مجموعهای از
باورها،
اعمال،
شعایر و
نهادهای دینی که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند. و یا بگوییم: دین همان اخلاق است که
احساس و
عاطفه به آن
تعالی،
گرما و
روشنی بخشیده است.
۴. تعریف جامعه شناسانه دین؛ مثل این که بگوییم: دین، عبارت است از جستجوی جمعی برای یک
زندگی کاملًا رضایتمندانه.
یا بگوییم: دین،
نظام وحدت یافتهای است از
اعتقادات و
اعمال مربوط به
اشیای مقدس، اعتقادات و اعمالی که همه گروندگان را در
جمعیت اخلاقی واحدی که
معبد نامیده میشود،
وحدت میبخشد.
۵. تعریف روان شناسانه دین؛ مثل تعریف رابرت ا.
هیوم که میگوید: از دیدگاه
روانشناسی، دین بعضاً یک
فعالیت فکری،
احساسی و یک
عمل ارادی است.
یا تعریف نقل شده از
رایناخ که گوید: دین، مجموعهای از
اوامر و
نواهی است که مانع کاربرد آزاد قوای ما میباشد.
۶. برخی خواستهاند تعریف جامعتر ارائه دهند، از این رو، گذشته از
افکار،
احساسات و
تجربیات روانی، فعالیتهای عملی انسان را نیز مد نظر قرار داده و این مجموعه را با این ویژگی که در ارتباط با آن چه
مقدس و
الهی به شمار میرود شکل میگیرد دین نامیدهاند؛ مثل اینکه گفته شده: «دین به معنای زندگی بشر در روابط فوق بشریش میباشد، یعنی رابطه او با قدرتی که او به آن
احساس وابستگی میکند، صاحب اختیاری که او، خود را در برابر آن مسئول میبیند، و
وجود غیبی که او، خود را قادر به ارتباط با آن میداند، در آرمان
وابستگی دینی، مسئولیت و ارتباط به یکدیگر متعلقاند».
۱. همه آن تعریفها، به جز چند مورد، تعریف
دین داری،
ایمان و مانند آن است نه دین به معنای
مکتب، در حالی که در تعریف دین باید جنبه الهی آن که همان دین به مفهوم مکتب باشد مورد توجه قرار گیرد نه دین داری و دیانت که جنبه بشری و عملی دین است و به کار کرد دین بر میگردد.
۲. غالب این تعاریف بر اساس
مبانی و پیش فرضهای پذیرفته شده آنها در
علوم انسانی و اجتماعی، به ویژه
جامعه شناسی و
روان شناسی میباشد و هر کدام کوشیدهاند دین را از بعد خاصی در ارتباط با رشته تحصیلی یا تحقیقی خود معرفی کنند و لذا از ابعاد دیگر دین غافل ماندهاند و یا آنها را مورد غفلت قرار دادهاند.
از این رو، این تعاریف از جامعیت لازم مفهومی برخوردار نیستند.
۳. این تعاریف دین را در امور و
ابعاد فردی محدود و منحصر ساختهاند، در حالی که گرچه دین در
اعتقادات،
احساسات،
اخلاق،
تجربیات و
اعمال یک فرد انسانی مؤثر است و آن را در جهت مثبت دگرگون میسازد، ولی دامنه و
قلمرو دین بسی فراتر از جنبه فردی آن است؛ زیرا دین به معنای واقعی کلمه آن چنان فراگیر و گسترده است که در همه عرصههای حیات فردی و اجتماعی بشر حضوری فعال و مؤثر داشته و برای آنها برنامهریزی کرده است.
به نظر میرسد که این نوع
نگرش یک بعدی به
دین و اصالت دادن به جنبه فردی آن و در برابر، نادیده گرفتن جنبههای دیگر دین و جامعیت موضوعی آن، متأثر از
اندیشه حاکم بر
جوامع غربی یعنی
اندیشه اومانیستی و
سکولاریستی و در رابطه با دین تحریف شده
مسیحیت کلیسایی است. در حالی که تأثیر دین در ابعاد گوناگون تکامل انسانی، اعم از
اعتقادی،
اخلاقی و سایر فعالیتهای
فردی و
اجتماعی، مانع از حصر
موضوع دین در یک بخش خاص و بدون ارتباط با سایر بخشها میباشد.
با توجه به مباحث گذشته و ویژگیهای بر شمرده برای
دین از سوی
متکلمان و
متفکران اسلامی و غربی، میتوان تعریف جامع دین را ارائه کرد و چنین گفت: دین مرکب است از مجموعه
معارف نظری و عقیدتی،
احکام و
قوانین عملی و
دستورات اخلاقی، در ابعاد گوناگون فردی و اجتماعی، سازگار با
عقل و
فطرت انسانی، که از سوی
خداوند یکتا توسط
پیامبران برای
هدایت همه جانبه مادی و معنوی بشر فرستاده شد و در صورت پیاده شدن به طور کامل، سعادت و
رستگاری دنیوی و
اخروی انسان را تأمین میکند.
بنابراین، با تعریف نسبتاً جامع دین با ویژگیهای بر شمرده، این حقیقت به درستی آشکار شد که
دین حق و جامع و کامل، دینی است که پاسخگوی همه نیازهای جسمی و روحی، دنیوی و اخروی و مادی و معنوی انسان باشد و همه قوانین و برنامههای لازم برای نیل به این هدف متعالی را تشریع کرده و فرا راه بشر نهاده باشد و این دین
جامع و کامل، همانا
آیین مترقی
اسلام است که آخرین و کاملترین دین از سلسله ادیان
الهی و آسمانی میباشد.
عبدالله ابراهیم زاده آملی، دین پژوهی ص۱۸-۲۴.