• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معانی صیغه نهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بحث پیرامون معانی صیغه نهی و چگونگی دلالت صیغه بر این معانی را معانی صیغه نهی گویند.



معانی صیغه نهی، معناهایی است که یا صیغه نهی برای آنها وضع شده و یا لازمه عقلی آنها می‌باشد، از قبیل: نسبت امساکی، زجر (منع)، طلب ترک، حرمت، کراهت، مشترک لفظی بین حرمت و کراهت، مشترک معنوی میان حرمت و کراهت و....


مشهور علمای اصول معتقدند صیغه امر بر طلب دلالت می‌کند، هم چنان که صیغه نهی نیز بر آن دلالت دارد؛
[۲] کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۱۸۲.

با این تفاوت که مطلوب مولا در باب اوامر، «وجود طبیعت» است، ولی در باب نواهی مطلوب مولا یا «عدم طبیعت» است و یا «کفّ نفس از ایجاد طبیعت»، زیرا در باب نواهی اختلاف شده که آیا مطلوب مولا که با هیئت «لا تفعل» بیان می‌شود، امری عدمی است که همان عدم طبیعت و ترک آن باشد و یا امری وجودی است به نام کف نفس یا همان خودداری و جلوگیری نفس از طبیعت منهی عنها.


در مقابل این نظر، اکثر متاخران معتقدند نه تنها هیچ اشتراکی میان باب اوامر و نواهی وجود ندارد، بلکه این دو باب اختلاف ماهوی نیز دارند زیرا در باب اوامر و نواهی به هیچ وجه مسئله طلب مطرح نیست نه طلب حقیقی و نه طلب انشایی بلکه مسئله بعث (وادار کردن و برانگیختن) و زجر (منع کردن) مطرح است، اما نه بعث و زجر تکوینی و خارجی، بلکه بعث و زجر اعتباری.
[۳] نهایة الافکار، عراقی، ضیاء الدین، ج۱، ۲، ص۴۰۲.

به این بیان که: در بعث و زجر اعتباری، از یک سو عقل به وجوب اطاعت مولا و صحت صدور امر و نهی از جانب او حکم می‌کند، و از سوی دیگر، اگر مکلف فرمان مولا را انجام ندهد، عقل او را مستحق عقاب می‌داند.


با توجه به این دو مطلب، صدور امر و نهی از جانب مولا، موجب تحریک مکلف و برانگیخته شدن او به سوی مبعوث الیه (ماموربه)، و خودداری و انزجار از منهی عنه می‌گردد و به این گونه بعث و زجر، بعث و زجر اعتباری گفته می‌شود.
بر اساس این دیدگاه، صیغه نهی در تحریم ظهور دارد، اما حرمت از مدلول‌های لفظی صیغه نهی نیست بلکه این عقل است که هنگام زجر ناشی از کراهت شدید مولا از چیزی، به حرمت، و در زجر غیر شدید، به کراهت حکم می‌کند.


برخی از اصولیون معانی متفاوتی برای صیغه نهی برشمرده‌اند، اما گروهی از متاخرین چون مرحوم «مظفر» معتقدند صیغه نهی در بسیاری موارد هم چون: تحریم، کراهت، استهزا، انذار، تحقیر و غیره به کار برده می‌شود، ولی هیئت نهی در واقع برای هیچ یک از این معانی وضع نشده و حتی در هیچ یک از آنها استعمال نگردیده است، زیرا این معانی همگی معانی اسمی و مستقل می‌باشد، در حالی که هیئت نهی بر معنای حرفی و غیر مستقل دلالت می‌نماید. و بالاتر آن که: هیئت لا تفعل برای افاده نسبت به خصوصی وضع شده که سه طرف دارد: متکلم، مخاطب و عمل. و این نسبت، نسبت زجری یا ردعی نامیده شده است، زیرا مولا «زاجر»، عبد «مزجور» و عمل، «مزجور عنه» است.


صیغه نهی همیشه در همین معنا استعمال می‌شود، ولی انگیزه‌های مولا از به کارگیری این صیغه، یکی نیست؛ برای مثال، گاهی به منظور استهزا، و گاهی برای زجر و ردع به کار رفته است که در هر کدام «صیغه نهی» مصداق آن معنا خواهد بود.


کسانی که دلالت صیغه نهی بر حرمت را لفظی می‌دانند، در این که آیا صیغه نهی در حرمت ظهور دارد یا در چیز دیگر، اختلاف نموده‌اند و به طور کلی در مسئله پنج دیدگاه وجود دارد:
۱. در حرمت ظهور دارد؛
۲. در کراهت ظهور دارد؛
۳. مشترک لفظی میان حرمت و کراهت می‌باشد؛
۴. مشترک معنوی میان حرمت و کراهت می‌باشد؛
۵. توقف در مسئله.
مرحوم «مظفر» ظهور صیغه نهی در حرمت را می‌پذیرد، اما آن را از باب حکم عقل می‌داند، نه از نوع دلالت لفظی وضعی.
[۴] اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۱، ص۱۰۵.
[۷] سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص۴۵.
[۸] کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۳، ص۴.
[۹] مناهج الوصول الی علم الاصول، خمینی، روح الله، ج۲، ص۱۰۴.
[۱۰] اصول الفقه، زهیرالمالکی، محمد ابوالنور، ج۲، ص۱۸۱.
[۱۱] مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، محمدی، ابوالحسن، ص۵۸.
[۱۲] شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۱، ص۲۱۵.
[۱۴] اصول الفقه، خضری، محمد، ج۱، ص۲۳۴.



۱. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۱۸۵.    
۲. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، ص۱۸۲.
۳. نهایة الافکار، عراقی، ضیاء الدین، ج۱، ۲، ص۴۰۲.
۴. اصول الفقه، مظفر، محمد رضا، ج۱، ص۱۰۵.
۵. الموجز فی اصول الفقه، سبحانی تبریزی، جعفر، ج۱، ۲، ص۱۱۲.    
۶. فوائد الاصول، نائینی، محمد حسین، ج۱، ۲، ص۳۹۴.    
۷. سیری کامل در اصول فقه، فاضل لنکرانی، محمد، ج۱، ص۴۵.
۸. کفایة الاصول، فاضل لنکرانی، محمد، ج۳، ص۴.
۹. مناهج الوصول الی علم الاصول، خمینی، روح الله، ج۲، ص۱۰۴.
۱۰. اصول الفقه، زهیرالمالکی، محمد ابوالنور، ج۲، ص۱۸۱.
۱۱. مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، محمدی، ابوالحسن، ص۵۸.
۱۲. شرح اصول فقه، محمدی، علی، ج۱، ص۲۱۵.
۱۳. قوانین الاصول، میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، ج۱، ص۱۳۵.    
۱۴. اصول الفقه، خضری، محمد، ج۱، ص۲۳۴.
۱۵. المعجم الاصولی، حیدر، محمد صنقور علی، ج۲، ص۵۶۳.    



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۷۵۰، برگرفته از مقاله «معانی صیغه نهی».    



جعبه ابزار