مصائب فاطمه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ماجرای
هتک حرمت حضرت زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها) یکی از واقعیات تلخی است که بعد از
رحلت نبی مکرم
اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به وقوع پیوست. اگر چه جزییات ماجرای هجوم به خانه
وحی در
منابع اهل سنت نیامده است؛ اما اصل مسئله
هجوم و
احتراق بیت آن حضرت در منابع اهل سنت امری مسلم و یقینآور است.
دوران شیرین زندگانی بانوی اسلام
فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) با
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به
سرعت سپری شد، هر چند به یک معنا در سراسر زندگی او، دوران شیرینی وجود نداشت، چرا که پیوسته فشارها و جنگها و توطئههای دشمنان بر
ضد اسلام و پیامبر آرامش
روح فاطمه (علیهاالسّلام) را بر هم می زد.
با رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) طوفانهای تازهای از حوادث پیچیده و بحرانی وزیدن گرفت؛
احقاد و کینههای
بدر،
خیبر و
حنین که در
عصر پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در زیر
خاکستر پنهان بود آشکار گشت؛
احزاب منافقین به جنب و جوش افتادند تا هم از اسلام
انتقام بگیرند و هم از
خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)؛ و فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در مرکز این دایره بود که تیرهای زهرآگین دشمنان از هر سو به سوی آن پرتاب می شد.
فراق و جدایی دردناک
پدر از یکسو،
مظلومیت غم انگیز و جانکاه همسرش
امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) از سوی دیگر، توطئههای دشمنان بر ضد اسلام از دیگر سو و نگرانی فاطمه (علیهاالسّلام) از
آینده مسلمین و حفظ
میراث قرآن، و
سنت نبوی،
دست به دست هم داده،
قلب و روح پاکش را سخت میفشردند.
فاطمه (علیهاالسّلام) نمیخواهد با بیان غمهای خود، روح پاک امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) را که سخت از آن اوضاع ناگوار و خلاف کاریهای
امت ضربه دیده، آزردهتر سازد؛ به همین دلیل به کنار
قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) میرفت و با او درد دل می کرد؛ و سخنان جانسوزی همچون اخگر
آتش که اعماق وجود
انسان را میسوزاند، بر
زبان می آورد.
آنچه در این مقاله به خوانندگان محترم ارائه میشود نقل گوشهای از
روایات متعدد از متون
اهل سنت پیرامون واقعیات تلخ بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) میباشد.
تذکر این نکته نیز لازم است که بیان حقایق به شیوه علمی و
منطقی و مستدل و خالی از هرگونه
تعصب و
توهین به مقدسات، منافات با
وحدت اسلامی ندارد.
به قول استاد
شهید مرتضی مطهری: «مخالفین اتحاد مسلمین برای اینکه از وحدت اسلامی مفهومی غیرمنطقی و غیرعملی بسازند، آن را به نام
وحدت مذهبی توجیه می کنند تا در قدم اول با شکست مواجه گردد.
بدیهی است که منظور علمای روشنفکر اسلامی از وحدت اسلامی،
حصر مذاهب به یک مذهب و یا اخذ مشترکات مذاهب و طرد مفترقات آنها- که نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی- نیست؛ منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان.
از نظر این گروه از علمای اسلامی، هیچ ضرورتی ایجاب نمی کند که مسلمین به خاطر اتحاد اسلامی،
صلح و مصالحه و گذشتی در مورد
اصول یا
فروع مذهبی خود بنمایند، همچنان که ایجاب نمی کند که مسلمین درباره اصول و فروع اختلافی فیما بین، بحث و
استدلال نکنند و کتاب ننویسند. تنها چیزی که وحدت اسلامی، از این نظر، ایجاب میکند، این است که مسلمین- برای اینکه احساسات
کینهتوزی در میانشان پیدا نشود یا شعلهور نگردد-
متانت را حفظ کنند، یکدیگر را
سب و
شتم ننمایند، به یکدیگر
تهمت نزنند و
دروغ نبندند،
منطق یکدیگر را
مسخره نکنند، به
مقدسات یکدیگر
اهانت نکنند و بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند و در حقیقت- لااقل- حدودی را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام لازم دانسته است، درباره خودشان رعایت کنند: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن؛
(مردم را) به سوى راه پروردگارت با منطقى حكيمانه و ادلّه قانع كننده و با پندى نيك و بيدارى بخش و عبرت آموز دعوت كن و با آنان (مخالفان) به نيكوترين وجه
محاجه و
مجادله نما. (اين وظيفه تو، و اما آنها) البته پروردگارت خود داناتر است به كسى كه از راه او گم گشته و او داناتر است به
هدایت يافتگان.»
بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم)
طوفان عجیبی در جامعه اسلامی بر سر مساله
خلافت در گرفت، طوفانی که نتیجه آن تغییر محور خلافت از خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به سوی افراد دیگری بود، آنها که از سوی خدا به عنوان جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) معرفی شده بودند کنار زده شدند و دیگران جای آنها را گرفتند.
منزوی شدن
اهل بیت (علیهمالسلام) سبب شد که مقامات حاکم آنچه از
فضایل و
مناقب در شان آنها بود و طبعا شایستگی و
اولویت آنها را برای مساله خلافت اثبات میکرد،
سانسور کنند؛ زیرا ذکر این مناقب و فضایل برای همه سؤال انگیز بود که اگر آنها دارای چنین مقاماتی بوده اند پس چرا دیگران پیشی گرفتند؟!
اما از آنجا که خواست پرودگار بر باقی ماندن این فضائل بود، فضائل و مناقب اهل بیت (علیهمالسلام) بطور کلی از بین نرفت وبه راستی که ذکر
احادیث فضائل و مناقب اهل بیت (علیهمالسلام) در کتب مخالفان و عبور آن از کانال زمان و محیطی که نهادن
نام علی بر
فرزند جرمی نابخشودنی محسوب میشد، خود
معجزه است؛ آری آنها میخواهند
نور خدا را با
دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! «یریدون ان یطفؤا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون؛
آنها مىخواهند نور خدا را (
دین و كتاب او را) به سخنانشان خاموش نمايند در حالى كه خداوند نمىخواهد جز آنكه نور خود را (و لو به گذشت
زمان و
تکامل عقول و آمدن
مصلح كل) كامل نمايد هر چند كافران خوش ندارند.»
شیعه و
سنی روایات بسیاری از پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در شان و
منزلت حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) بیان نقل نمودهاندکه نشان از جایگاه ویژه وبالای حضرت
صدیقه طاهره دارد ما نیز قبل از ورود به اصل بحث تنها چند روایت از
بحر بیکران فضائل برترین بانوی جهان از
منابع معتبر اهل سنت نقل میکنیم.
قال رسول الله: «فاطمة سیدة نساء اهل الجنة؛ فاطمه (سلاماللهعلیها) سرور
زنان اهل
بهشت است.»
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم): «انما فاطمة بضعة منی یوذینی ما آذاها؛ فاطمه (سلاماللهعلیها) پاره تن من است هر چه او را
آزار دهد مرا میآزارد.»
آری آزار فاطمه (سلاماللهعلیها) آزار رسول اکرم (صلواتاللهعلیهوآله) است؛ و جزای آزار رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نیز در
قرآن کریم آمده است.
در دو
آیه از
آیات قرآن کریم جزای آزار دهندگان رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را
عذاب الهی و دوری از
رحمت پروردگار بیان میدارد آنجا که میفرماید: «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعد لهم عذابا مهینا؛
بىشك آنهايى كه خدا و رسول او را مىآزارند خداوند آنها را در
دنیا و
آخرت لعنت كرده (از رحمتش دور داشته) و براى آنها عذابى خواركننده مهيّا نموده است.»
در آیهای دیگر نیز می فرماید: «الذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم؛
آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند.»
«کان رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) اذا سافر کان آخر عهده بانسان من اهله فاطمة (سلاماللهعلیها) و اول من یدخل علیه اذا قدم فاطمة؛ هر زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به
سفر میرفت آخرین کسی را که خداحافظی میکرد دخترش فاطمه (سلاماللهعلیها) بود و هنگامی که از سفر باز میگشت نخستین کسی را که دیدار میکرد زهرا (سلاماللهعلیها) بود.»
قال رسول الله: «ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک؛ خداوند بخاطر
خشم تو خشمگین میشود و به خاطر رضای تو
راضی میشود.»
ما در
شبانه روز حداقل ده مرتبه
دعا میکنیم از کسانی که مورد
غضب الهی قرار گرفتهاند، نباشیم؛ «اهدنا الصراط المستقیم • صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و الضالین؛
ما را به
راه راست (در
عقاید و
علوم و
اخلاق و اعمال) هدايت كن (و بر آن ثابت قدم بدار)؛ راه كسانى كه به آنها
نعمت دادى (همانند
انبیا و پيروان راستين آنها) آنان كه نه مورد خشم (تو) قرار گرفتهاند و نه گمراهند.»
از جمله کسانی که در زمره
مغضوبین قرار دارند؛ کسانی هستند که باعث خشم و
غضب و نارضایتی فاطمه زهراء (سلاماللهعلیها) شدهاند.
عن زید بن ارقم: ان رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) قال لعلی و فاطمة و الحسن و الحسین: «انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم.»
زید بن ارقم از
نبی مکرم اسلام نقل میکند که حضرت به علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) فرمودند: من با کسی که با شما
جنگ کند اعلان جنگ میکنم و با کسی که با شما
صلح کند اعلان صلح میکنم.
«عن عائشهام المومنین انها قالت: ما رایت احدا اشبه کلاما و حد یثا من فاطمة برسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و کانت اذا دخلت علیه رحب بها و قام الیها، فاخذ بیدها فقبلها، و اجلسها فی مجلسه؛
عائشه ام المومنین نقل میکند که: «من هیچ کس را در سخن گفتن از فاطمه شبیهتر به رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ندیدم، هنگامی که وارد بر
پدر میشد به او خوش آمد میگفت و در برابر دخترش فاطمه بر میخاست، دست او را میگرفت و میبوسید و او را در جای خود می نشاند.»
منابع معروف و مشهور اهل سنت پر است از احادیثی که مناقب حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) را بیان میکند ما در این بخش تنها به ذکر چند روایت از منابع معتبر اهل سنت اکتفا نمودیم.
آلوسی که از استوانههای علمی اهل سنت است در
تفسیر روح المعانی در مورد مقام والای حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) میگوید: «و الذی امیل الیه - ان فاطمة البتول افضل النساء المتقدمات والمتاخرات من حیث انها بضعة رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بل و من حیثیات اخر ایضا، و لا یعکر علی ذلک الاخبار السابقة لجواز ان یراد بها افضلیة غیرها غلیها من بعض الجهات وبحیثیة من الحیثیات - و به یجمع بین الآثار - و هذا سائغ علی القول بنبوة مریم ایضا اذ البضعیة من روح الوجود و سید کل موجود لا اراها تقابل بشی ء و این الثریا ید؛ نظر من این است که فاطمه
بتول افضل از تمام زنان اولین و آخرین است از جهت این که او پاره تن رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) است و از سایر جهات هم همین گونه است و... حتی اگر ما قائل شویم که
حضرت مریم (سلاماللهعلیها) نبی بوده باز هم فاطمه افضل از او است؛ زیرا پاره تن
روح وجود عالم هستی و پاره تن
سید تمام موجودات است رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست. چه زمانی میتواند این دستهای بشری به
ستاره ثریا برسد؟»
در باب مناقب حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) برخی از اهل سنت حتی کتاب مستقل نگاشتهاند بنابراین مقام و منزلت والای دخت
نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بر هیچ کس پوشیده نیست.
بر اساس آنچه در معتبرترین متون اهل سنت آمده است میتوان به
یقین بیان کرد که حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) از خلفاء
رضایت نداشتهاند. البته این عدم رضایت و
غضب حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) قطعا بدون
دلیل نمیباشد؛ علت غضب حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) نیز در متون اهل سنت آمده است که به آن اشاره خواهیم کرد.
برای اثبات عدم رضایت حضرت صدیقه طاهره از خلفاء ما در این بخش تنها به چند روایت از کتب معتبر اهل سنت استناد میکنیم و
قضاوت را برعهده و جدانهای منصف و آگاه میسپاریم.
صحیح بخاری و
صحیح مسلم دو کتاب معتبر اهل سنت روایتی را از عایشه نقل میکنند متن روایت به شرح زیر است:
«عن عایشه؛ ان فاطمة بنت
النبی ارسلت الی ابی بکر تساله
میراثها من رسول الله مما افاء الله علیه بالمدینه و فدک و ما بقی من خمس خیبر فقال ابوبکر ان رسول الله قال: لا نورث ما ترکنا صدقة انما یاکل آل محمد فی هذا المال و انی و الله لا اغیر شیئا من صدقة رسول الله من حالها التی کان علیها فی عهد رسول الله و لاعملن فیها بماعمل رسول الله فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمه منها شیئا فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذالک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت و عاشت بعدالنبی ستة اشهر فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یؤذن بها ابابکر و صلی علیها؛ عایشه نقل میکند که فاطمه شخصی را نزد
ابوبکر فرستاد و
ارث خود را که از رسول الله برایش بود از
فیء و
فدک و مابقی
خمس خیبر از ابوبکر طلب کرد. ابوبکر گفت پیامبر فرموده است ما ارث نمیگذاریم هر آنچه از اموالمان باقی بماند
صدقه است! آل پیامبر هم از آن سهم دارند سایر مسلمین و به خدا
قسم صدقه پیامبر را تغییر نخواهم داد و به همانگونه که در زمان
حیات پیامبر عمل میشده عمل خواهم کرد، بنابراین ابوبکر از دادن چیزی از آن ارثیه به فاطمه امتناع ورزید. پس فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او دوری کرد و با ابوبکر دیگر تکلم نکرد تا زمانی که از
دنیا رفت و فاطمه بعد از پیامبر شش ماه زندگی کرد و زمانی که از دنیا رفت نیز همسرش علی او را شبانه
دفن کرد و برای تدفین و
نماز ابوبکر را خبر نکرد.»
این روایت از عایشه ام المؤمنین است در دو کتاب صحیح اهل سنت که از معتبرترین کتابها نزد عامه اهل سنت میباشد نقل شده است. از این عبارت «فابی ابوبکر ان یدفع الی فاطمه منها شیئا فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذالک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت» چند نکته از این روایت میتوان فهمید:
الف - وجود اختلاف و
نزاع میان حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و ابوبکر
ب- غضب حضرت زهراء (علیهاالسّلام) بر ابوبکر
ج- تداوم این غضب تا زمان
شهادت حضرت زهراء (سلاماللهعلیها).
ابن قتیبه یک
ناصبی بسیار
متعصب است، و حتی
ذهبی و
ابن حجر عسقلانی در مورد او این تعبیر را بکار بردهاند؛ (منحرف عن العتره)؛ روایتی را نقل میکند که نشان دهنده پشیمانی
عمر و ابوبکر از رفتارشان با حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) دارد لذا برای رضایت گرفتن از حضرت به خانه ایشان میروند.
«فقال عمر لا بی بکر انطلق بنا الی فاطمه فانا قد اغضبناها فانطلقا جمیعا فاستاذنا علی فاطمه فلم تاذن لهما فاتیا علیا فکلماه فادخلهما علیها فلما قعدا عندها حولت وجهها الی الحائط فسلما علیها فلم تردعلیهما السلام فتکلم ابوبکر فقال یا حبیبة رسول الله و الله ان قرابة رسول الله احب الی من قرابتی وانک لا حب الی من عایشه ابنتی و لوددت یوم مات ابوک انی مت ولاابقی بعده افترانی اعرفک و اعرف فضلک وشرفک وامنعک حقک
ومیراثک من رسول الله؟ الا انی سمعت اباک رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) لا نورث، ما ترکنا فهو صدقه فقالت: ارایتکما ان حدثتکما حدیثا عن رسول الله تعرفانه و تفعلان به؟ قالا نعم فقالت نشد تکلما الله الم تسمعا رسول الله یقول رضا فاطمه من رضای و سخط فاطمه من سخطی فمن احب فاطمه فقد احبنی و من ارضی فامه فقد ارضای و من اسخط فاطمه فقد اسخطنی قالا نعم سمعناه من رسول الله قالت فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت
النبی لاشکو نکما الیه فقال ابوبکر: انا عائذ بالله تعالی من سخطه وسخطک یا فاطمه ثم انتحب ابوبکر یبکی حتی کادت نفسه ان تزهق وهی تقول: و الله لادعون الله علیک فی کل صلاة اصلیها؛ عمر به ابوبکر گفت: بیا با هم به پیش فاطمه برویم؛ زیرا ما او را غضبناک کردیم، پس به را ه افتادند و از فاطمه
اذن ورود خواستند، ولی او اجازه نداد. به نزد علی رفته و با او سخن گفتند، او آنها را به داخل خانه آورد و چون نزد فاطمه نشستند، آن حضرت صورتش را به طرف دیوار برگرداند و جواب سلام آنان را نداد.
پس ابوبکر گفت: ای محبوب رسول خدا به خدا
سوگند خویشاوندی رسول خدا نزد من دوست داشتنی تر از خویشاوندی خودم میباشد و من تو را از دخترم عایشه بیشتر دوست دارم، روزی که پدرت
وفات کرد دوست داشتم من هم میمردم تا بعد از او باقی نمانم، آیا
گمان میکنی من با این که تو را میشناسم و
فضل و
شرف تو را میدانم تو را از
حق و
میراثت محروم میکنم؟ اما از پدرت رسول خدا شنیدم که میگفت: ما ارث بجا نمیگذاریم و هر چه از ما باقی بماند صدقه است؛ در این هنگام فاطمه فرمود: اگر حدیثی از رسول خدا برای شما نقل کنم آیا آن را تایید میکنید و به آن عمل میکنید؟
گفتند: آری! فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا شما دو نفر از رسول خدا نشنیدید که فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من و ناراحتی او ناراحتی من است، هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد و
احترام کند مرا دوست داشته و احترام کرده است و هر کس فاطمه را خشنود نماید مرا خشنود کرده است و هر کس فاطمه را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است؟! ابوبکر و عمر هر دو
اعتراف کرده و گفتند: آری ما از رسول خدا این گونه شنیدیم. سپس فرمود: پس من خدا و
فرشتگان را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا
اذیت و ناراحت کردهاید و رضایت مرا بدست نیاوردهاید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد. ابوبکر گفت: من از خشم او (پیامبر) و خشم توای فاطمه به خدا پناه میبرم.... سپس حضرت فرمود: به خدا قسم پس از هر نماز بر تو
نفرین خواهم کرد.»
بیهقی نیز تصریح دارد که حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) از ابوبکر ناراضی بود و تا آخر
عمر شریف خود با ابوبکر
تکلم نکرد. «فغضبت فاطمة علی ابی بکر و هجرته فلم تکلمه حتی ماتت فدفنها علی لیلا؛ حضرت فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او اعراض نمود و با او صحبت نکرد تا اینکه وفات یافت پس علی شبانه او را دفن کرد.»
حوادث تلخ و ظلمهای بسیاری بعد از رحلت پیامبر عظم الشان اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در حق اهل بیت او شد همان اهل بیتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) مدام بر
محبت و
مودت به آنها تاکید میورزید و در قرآن کریم از آن به عنوان
اجر رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) یاد شده است.
«ذلک الذی یبشر الله عباده الذین آمنوا و عملوا الصالحات قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛
این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که
ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید می دهد! بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم».
تهدید به آتش زدن خانه دختر پیامبر مکرم اسلام توسط
خلیفه دوم تنها بعد از اندک زمانی بعد از رحلت پیامبر یکی از واقعیات تلخی است که در متون اهل سنت نیز به آن اشاره شده است ما در این بخش نیز به ذکر چند روایت از کتب معتبر اهل سنت اکتفا می کنیم.
ابن ابی شیبه در کتاب
المصنف خود این گونه نقل میکند:
«حدثنا زید بن اسلم عن ابیه اسلم انه حین بویع لا بی بکر بعد رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فیشاورونها و یرتجعون فی امر هم فلما بلغ ذالک عمر بن خطاب خرج حتی دخل علی فاطمة فقال: یابنت رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و الله ما احد احب الینا من ابیک و ما من احد احب الینا بعد ابیک منک وایم الله ماذالک بمانعی ان اجتمع هولاء النفر عندک ان امرتهم ان یحرق علیهم البیت قال: فلما خرج عمر جاءوها فقالت «تعلمون ان عمر قدجاءنی و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت وایم الله لیمضین لما حلف علیه...؛ زید بن اسلم به نقل از پدرش میگوید: هنگامی که مردم بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) با ابی بکر بیعت کردند، علی و
زبیر بر فاطمه (علیهاالسلام) وارد شدند و با ایشان به
مشاوره میپرداختند، به کار خود از
بیعت ادامه میدادند زمانی که این خبر به
عمر بن خطاب رسید. او بیرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت: ای دختر رسول خدا، هیچ کس برای ما محبوب تر از پدر تو نیست و پس از پدرت نیز هیچ کس نزد ما محبوب تر از تو نیست، و سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند دستور دهم خانه بر سرشان به
آتش کشیده شود. راوی میگوید وقتی عمر بیرون رفت آنها نزد حضرت آمدند آن حضرت فرمود: دانستید که عمر پیش من آمد و به خدا قسم خورد که اگر نزد من بازگردید خانه را برسرتان به آتش میکشد و قسم به خدا که او آنچه را که برایش سوگند خورده انجام میدهد.»
این روایت را
سیوطی در
جامع الاحادیث خود و
ابن ابی الحدید در
شرح نهج البلاغه و تعداد دیگری از اهل سنت نقل کردهاند.
طبری در تاریخ خود در نقل حوادث سال ۱۱ هجری به این تهدید اشاره دارد؛ «قال: اتی عمر بن خطاب منزل علی و فیه طلحه و الزبیر و رجال من المهاجرین فقال و الله لاحرقن علیکم او لتخرجن الی البیعة زیادبن کلیب می گوید: عمر به منزل علی آمد و در حالیکه آنجا
طلحه و زبیر و عدهای از مهاجرین
تحصن کرده بودند عمر گفت: به خدا سوگند یا بیعت کنید و یا خانه را آتش میزنم.»
ابن قتیبه یکی دیگر از علمای اهل سنت است در
کتاب الامامه و السیاسه خود در اشاره به این تهدیدات چنین میگوید؛ «و ان ابابکر تفقد قوما تخلفوا عن بیعة عند علی کرم الله وجهه فبعث الهیم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی فابوا ان یخرجوا فدعا بالحطب و قال: و الذی نفس عمر بیده لتخرجن او لاحرقنها علی من فیها فقیل له: یا اباحفض ان فیها فاطمه فقال: و ان....؛ ابوبکر جویای کسانی شد که از بیعت با او سرپیچی کرده بودند و در خانه علی (کرماللهوجهه) اجتماع کرده بودند عمر را به سوی آن ها فرستاد، عمر آنان را فراخواند آنها از منزل علی خارج نشدند عمر
هیزم طلبید و گفت: قسم به کسی که
جان عمر در دست اوست یا خارج شوید و یاخانه را بر اهلش آتش میکشم.
به عمرگفته شد: ای
اباحفض در خانه فاطمه است. عمر گفت: گرچه فاطمه باشد...»
چقدر زود فراموش شد آن همه
توصیه به مودت و محبت به اهل بیت (علیهمالسلام)! چه خوب مزد زحمات و تلاشها، و اجر
رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) داده شد اجری به سود خود مؤمنان بود، نه به سود پیامبر، اجری که به تعبیر قرآن وسیلهای بود برای
هدایت یافتن به راه خدا. «قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا؛
«بگو: من در برابر آن (ابلاغ
آیین خدا) هیچ گونه پاداشی از شما نمی طلبم؛ مگر کسی که بخواهد راهی بسوی پروردگارش برگزیند این
پاداش من است.»
غاصبین
خلافت با هجوم به خانه حضرت زهراء (سلاماللهعلیها)
دختر پیامبر عظیم الشان اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و هتک حرمت ایشان، اجر رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را ادا کردند.
تلخترین واقعیت این است که آنها متاسفانه به تهدید اکتفا ننمودند و جنایتی تلخ در
صدر اسلام رقم خورد، جنایتی که صفحه
تاریخ را سیاه کرد و اتفاق افتاد آنچه نباید اتفاق میافتاد، حادثهای که اوج
مظلومیت اهل بیت (علیهمالسلام) را بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) نشان میدهد، حادثهای که زهرای مرضیه (علیهاالسّلام) را خانه نشین کرد و موجب بستری شدن بی بی دو عالم و نهایتا شهادت مظلومانه حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) در سن جوانی شد، جنایتی که باعث شهادت
محسن بن علی (علیهالسّلام) شد. برخی از اهل سنت خواستهاند تا بر این واقعیات تلخ سرپوش بگذارند و منکر اصل این
قضایا شوند و حتی عده ای آنرا
افسانه نامیدهاند، ای کاش، ای کاش افسانه بود....
برای اثبات عملی شدن تهدیدات می توان به سه دسته از روایات در متون اهل سنت استناد نمود:
۱. روایاتی که صراحتا به بیان اصل ماجرا پرداختهاند.
۲. روایاتی که اشاره به سقط شدن حضرت محسن (علیهالسلام) دارد.
۳. روایاتی که اشاره به اظهار
ندامت ابوبکر از کار خود در پایان عمر خود دارد.
ام سلمه میگوید: هنگامی که بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به دیدن بانوی اسلام فاطمه (علیهاالسّلام) رفتم و جویای حال او شدم، در پاسخ این جمله های پر معنا را بیان کرد: «اصبحت بین کمد و کرب، فقد
النبی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و ظلم الوصی، هتک والله حجابه...، و لکنها احقاد بدریة، و ترات احدیة، کانت علیها قلوب النفاق مکتمنة؛ از حالم چه میپرسی ای ام سلمه، من در میان اندوه و
رنج بسیار بسر می برم، از یک سو پدرم پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را از دست دادهام و از سوی دیگر
چشم خود میبینم که به جانشینش بن ابی طالب ستم شده است، بخدا سوگند که پرده حرمتش را دریدند...، ولی من می دانم اینها کینه های
بدر و انتقامهای
احد است، که در قلوب
منافقان پنهان و پوشیده بود.»
دسته نخست، روایاتی هستند که صراحتا اشاره به اصل ماجرا دارند.
جوینی، متوفای ۷۳۰ هجری و از شخصیتهای برجسته اهل سنت است. ذهبی که از استوانههای
علم رجال است در کتاب
تذکرة الحفاظ، از او چنین تعبیر میکند: «الامام المحدث الاوحد الاکمل فخر الاسلام؛ جوینی
امام و
پیشوا و
محدث یگانه و فخر
اسلام بوده است».
همو در
فرائد السمطین نقل می کند: روزی پیامبر نشسته بود و
امام حسن (علیهالسّلام) وارد شد دیدگان پیامبر که بر او افتاد، دیدگانش اشک آلود شد. سپس
امام حسین (علیهالسّلام) وارد شد و باز هم گریست. علی و فاطمه هم وارد شدند و باز هم پیامبر گریست. وقتی از پیامبر علت گریه را پرسیدند، این چنین فرمود: «قال رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم): «و انی لما رایتها ذکرت ما یصنع بها بعدی کانی بها و قد دخل الذل فی بیتها و انتهکت حرمتها و غصبت حقها و منعت ارثها و کسر جنبها کسرت جنبتها و اسقطت جنینها و هی تنادی یا محمداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث... فتکون اول من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علی محزونة مکروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. فاقول عند ذلک اللهم العن من ظلمها و عاقب من غصبها و ذلل من اذلها و خلد فی نارک من ضرب جنبها حتی القت ولدها فتقول الملائکة عند ذلک آمین؛ وقتی فاطمه را دیدم، به یادم افتاد آنچه که بعد از من،
امت من در حق فاطمه میکنند. گویا میبینم که
ذلت وارد خانه او شده،
حرمت او را پایمال کردهاند، حقش را
غصب کردهاند، ارث او را منع کردهاند، پهلویش را شکستهاند،
جنین او را سقط کردهاند در حالی که دخترم فریاد میزند یا محمدا! ولی کسی او را جواب نمیدهد. هر چه کمک میخواهد کسی به داد او نمیرسد. اول کسی که از اهل بیت من به من ملحق می شود فاطمه است. پیش من خوهد آمد در حالیکه ناراحت و غمگین و حقش غصب شده و
شهید شده است. پیامبر دستش را بلند کرد و گفت: خدایا!
لعنت کن هر کس به فاطمه ظلم کرده؛ و
مجازات کن کسی که حقش را غصب کرده؛ و ذلیل کن هر کس که زمینه ذلت او را فراهم کرده و در
آتش خودت جاودانه نگهدار کسی را که بر پهلوی فاطمه زد و فرزندش سقط شد. در این هنگام
ملائکه گفتند: آمین».
ابن قتیبه نیز درکتاب «الامامه و السیاسه» اصل ماجرا را این گونه نقل کرده است:
«ثم قام عمر مشی معه جماعه حتی اتو باب فاطمه (سلاماللهعلیها) دقوا الباب فلما سمعت اصواتهم نادت باعلی صوتها یا ابت یا رسول الله ما ذا لقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابی قحافه فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا باکین و کادت قلوبهم تنصدع و اکبادهم تنفطر؛ و بقی عمر و معه قوم فاخرجوا علیا فمضوا به الی ابی بکر؛ آنگاه عمر برخاست و با گروهی به درب خانه فاطمه (سلاماللهعلیها) رفت در ب را کوبید وقتی فاطمه (سلاماللهعلیها) صدایشان را شنید با صدای بلند فریاد زد: ای پدر جان، ای رسول خدا ببین
ابن خطاب و
ابن ابی قحافه بعد از تو چه بر سر ما میآورند؟ وقتی مردم صدای
گریه فاطمه (سلاماللهعلیها) را شنیدند با گریه برگشتند نزدیک بود
قلب و جگرشان پاره شود اما عمر و گروهی باقی ماندند و سرانجام علی (علیهالسّلام) را به زور از خانه بیرون کشیدند و او را نزد ابوبکر آوردند.»
ابن تیمیه نیز نمیتواند منکر اصل ورود به خانه حضرت زهرای مرضیه شود بلکه برای این عمل توجیهی بسیار خندهدار میآورد. او در نقد حدیثی که اشاره به اظهار ندامت ابوبکر از کار خود در پایان عمر خود دارد،میگوید: «غایة ما یقال انه کبس البیت لینظر هل فیه شیء من مال الله الذی یقسمه و ان یعطیه لمستحقه ثم رای انه لو ترکه لهم لجاز فانه یجوز ان یعطیهم من مال الفیء؛ نهایت چیزی که میتوان گفت این است که آنها وارد خانه ایشان شدند میخواستند ببینند که آیا در خانه فاطمه اموالی از بیت المال هست که ذخیره کرده باشند تا آنها را مصادره کنند و میان مردم توزیع کنند!!»
دسته دوم؛ روایاتی هستند که اشاره به سقط شدن حضرت محسن (علیهالسّلام) دارد.
شهادت حضرت محسن (علیهالسّلام)
گواه دیگری بر حرمت شکنی غاصبان خلافت میباشد این واقعیت تلخ نیز در کتب اهل سنت بیان شده است ما به عنوان نمونه به برخی از این اسناد اشاره میکنیم.
مسعودی شافعی در کتاب
اثبات الوصیه مینویسد: «فوجهوا الی منزله فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجوه منه کرها و ضغطوا سیدة نساء العالمین بالباب حتی اسقطت محسنا؛ به سوی منزلش (علی (علیهالسّلام)) رفته و بر آن هجوم آوردند درب خانه اش را آتش زدند و او را به زور از خانه بیرون آوردند و سرور
زنان بهشت را پشت در چنان فشردند تا محسن سقط شد.»
شهرستانی در کتاب
الملل و النحل خود از قول نظام معتزلی بیان می کند که: «ان عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت الجنین من بطنها و کان یصیح عمر: احرقوا دارها بمن فیها و ما کان بالدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین؛ در روز
بیعت، عمر به
شکم فاطمه زد و در اثر این ضربه جنین از شکم فاطمه افتاد و عمر فریاد میزد: خانه را بر اهل آن بسوزانید، و در خانه به غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود!»
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه داستانی را نقل میکند که عدهای از مشرکان از جمله
هبار بن اسود، ناقه زینب،
ربیبه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را تعقیب می کردند، وقتی هبار به خیمه
زینب رسید نیزهای به طرف
هودج او پرتاب کرد زینب حامله بود از این حمله ترسید وقتی به
مدینه آمد بچهاش سقط شد پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) دستور دادند که هر جا هبار را دیدید او را به قتل برسانید بعد استادش این گونه نقل میکند که:
«فقال اذا کان رسول الله صاباح دم هبار بن الاسود لانه روع زینب فالقت ذا بطنها؛ فظهر الحال انه لو کان حیا لاباح دم من روع فاطمة حتی القت ذا بطنها. فقلت: اروی عنک ما یقوله قوم ان فاطمة روعة فالقت المحسن؟ فقال لا تروه عنی و لا ترو عنی بطلانه؛ زمانی که رسول الله
خون هبار بن اسود را به خاطر اینکه او با ترساندن موجب سقط شدن جنین زینب شد،
مباح میشمرد اگر هنگامی که این مردم به خانه فاطمه هجوم آوردند و او را ترساندند تا آنچه در شکم داشت سقط شد، رسول خدا
زنده بود حتما به
مهدور الدم بودن کسی که فاطمه را ترسانده بود حکم می فرمود.... ابن ابی الحدید می گوید به استاد خود ابی جعفر گفتم: آیا میتوانم این خبر که عدهای فاطمه را ترساندند تا اینکه فرزندش محسن سقط شد را از شما نقل کنم؟ گفت: از من نقل نکن و بطلان این خبر را نیز از من نقل نکن.».
دسته سوم؛ روایاتی هستند که اشاره اظهار ندامت خلیفه اول از کار خود دارد.
به
اعتراف تاریخ نویسان اهل سنت
ابوبکر سرانجام از آنچه نسبت به حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) روا داشته بود پشیمان شد و درصدد جلب رضایت حضرت زهراء (سلاماللهعلیها) برآمد و برای
عذرخواهی و اظهار ندامت به
عیادت حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) آمد.
طبری در تاریخ
الامم و الملوک خود در بیان حوادث سال ۱۳ هجری این گونه آورده است:
«قال ابوبکر رضی الله عنه: اجل، انی اجل انی لا آسی علی من الدنیا الا علی ثلاث فعلتهن ووددت انی ترکتهن، وثلاث ترکتهن ووددت انی فعلتهن، وثلاث وددت انی سالت عنهن رسول الله صلی الله علیه وسلم، اما اللاتی وددت انی ترکتهن، فوددت انی لم اکشف بیت فاطمة علی شیء، وان کانوا غلقوه علی الحرب...؛ ابوبکر روزهای آخر عمرش میگفت: من بر هیچ چیز از این دنیا
حسرت نمیخورم مگر بر سه کار که دوست داشتم، ای کاش آنها را انجام نداده بودم و سه کار که ترک کردم، ای کاش انجام میدادم و سه سئوال که ای کاش از رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) میپرسیدم اما سه کاری که ای کاش ترک میکردم، ای کاش درب خانه فاطمه را باز نمیکردم اگرچه علیه من
پیمان جنگ بسته بودند....»
متقی هندی در
کنز العمال کتاب الخلافه باب خلافه ابی بکر از عبدالرحمن بن عوف نقل میکند:
«عن عبدالرحمن بن عوف ان ابابکر الصدیق قال له فی مرض موته: انی لا آسی علی شیء الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی لم افعلهن وثلاث لم افعلهن وددت انی فعلتهن وثلاث وددت انی سالت رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) عنهن فاما اللاتی فعلتها وددت انی لم افعلها فوددت انی لم اکن اکشف بیت فاطمه وترکته و ان کانوا غلقوه علی الحرب...؛ ابوبکر روزهای آخر عمرش به
عبدالرحمن بن عوف گفت: من بر هیچ چیز از این دنیا
حسرت نمیخورم مگر بر سه کار که انجام دادم وای کاش آنها را انجام نداده بودم و سه کار که انجام ندادم وای کاش انجام میدادم و سه سؤال که ای کاش از رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) میپرسیدم اما سه کاری که انجام دادم وای کاش انجام نداده بودم، ای کاش بازکننده درب خانه فاطمه را باز نمیبودم و ترک میکردم این کار را اگرچه علیه من
پیمان جنگ بسته بودند... »
این روایت را برخی دیگر از علمای اهل سنت نیز با همین مضمون نقل کردهاند.
در پایان متذکر می شویم اسناد
هتک حرمت زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها) در متون اهل سنت خیلی بیشتر از آن چیزی است که در این مقاله به آن اشاره شده است ما در این مقاله جهت اثبات این واقعیت تلخ تنها به ذکر برخی از این روایات اکتفا کردیم البته تذکر این نکته نیز لازم است که جزییات ماجرای
هجوم به
خانه وحی در منابع اهل سنت نیامده است.
برای انکار این واقعیات عده ای از راههای گوناگون استفاده نموده و مینمایند و یکی از حربههایی که در این رابطه به کار بردهاند مطرح کردن شبهاتی پیرامون این ماجرا است از آنجا که این مقاله در صدد اثبات اصل هجوم به خانه وحی بوده، در آن به
شبهات پرداخته نشده است؛ البته زمانی که اصل این
واقعیت تلخ بر اساس متون معتبر اهل سنت به اثبات رسید دیگر آن شبهات پایه استواری نخواهند داشت.
۱. قران کریم.
۲. صحیح البخاری محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی تحقیق مصطفی دیب البغا دار ابن کثیر الیمامه بیروت ۱۴۰۷ قمری– ۱۹۸۷میلادی الطبعه الثالثه.
۳. الجامع الصحیح المسمی صحیح مسلم مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری النیسابوری تحقیق محمد فواد عبد الباقی دار احیاء التراث العربی بیروت بی تا.
۴. السنن الکبری وفی ذیله الجوهر النقی ابو بکر احمد بن الحسین بن علی البیهقی مجلس دایره المعارف النظامیه الکاینه حیدر اباد هند ۱۳۴۴ قمری الطبعه الاولی.
۵. تاریخ الامم و الملوک تاریخ طبری ابو جعفر محمد بن جریر الطبری تحقیق محمد ابو الفضل ابراهیم دار التراث بیروت ۱۳۸۷قمری/۱۹۶۷میلادی طبعه الثانیه.
۶. المعجم الکبیر سلیمان بن احمد بن ایوب ابو القاسم الطبرانی تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی مکتبه العلوم والحکم الموصل ۱۴۰۴ قمری – ۱۹۸۳میلادی الطبعه الثانیه.
۷. الامامه و السیاسه المعروف بتاریخ الخلفاء ابو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبه الدینوری تحقیق علی شیری دارالاضواء بیروت ۱۴۱۰قمری/۱۹۹۰میلادی الطبعه الاولی.
۸. کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال علاء الدین علی بن حسام الدین المتقی الهندی البرهان فوری المحقق بکری حیانی - صفوه السقا موسسه الرساله بیروت ۱۴۰۱قمری/۱۹۸۱میلادی الطبعه الخامسه.
۹. اثبات الوصیه مسعودی علی بن حسین انصاریان ایران قم ۱۴۲۶ قمری/ ۱۳۸۴شمسی چاپ سوم.
۱۰. الملل والنحل محمد بن عبد الکریم بن ابی بکر احمد الشهرستانی تحقیق محمد سید کیلانی دار المعرفه بیروت ۱۴۰۴قمری.
۱۱. منهاج السنه النبویه احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه الحرانی ابو العباس تحقیق محمد رشاد سالم موسسه قرطبه ۱۴۰۶قمریالطبعه الاولی.
۱۲. فراید السمطین فی فضایل المرتضی و البتول و السبطین و الایمه من ذریتهم علیهمالسّلام ابراهیم بن سعد الدین شافعی موسسه المحمود بیروت ۱۴۰۰ قمری چاپ اول.
۱۳. تذکره الحفاظ محمد بن احمد بن عثمان الذهبی تحقیق زکریا عمیرات دار الکتب العلمیه بیروت لبنان ۱۴۱۹قمری- ۱۹۹۸میلادی الطبعه الاولی.
۱۴. مناقب ال ابی طالب علیهمالسّلام ابن شهر اشوب مازندرانی محمد بن علی علامه قم ۱۳۷۹ قمری چاپ اول.
۱۵. جامع الاحادیث جلال الدین سیوطی دار الفکر بیروت سال ۱۴۱۴ قمری.
۱۶. الوافی بالوفیات صفدی دار احیاء بیروت ۱۴۲۰قمری چاپ یکم.
۱۷. روح المعانی فی تفسیر القران العظیم الوسی سید محمود تحقیق علی عبدالباری عطیه دارالکتب العلمیه بیروت ۱۴۱۵ قمری چاپ اول.
۱۸. زهرا ع برترین بانوی جهان ناصر مکارم شیرازی مدرسه الامام علی بن ابی طالب ع قم چاپ اول.
۱۹. الجامع الصحیح سنن الترمذی محمد بن عیسی ابو عیسی الترمذی السلمی تحقیق احمد محمد شاکر واخرون دار احیاء التراث العربی – بیروت بی تا.
۲۰. سنن ابی داود ابو داود سلیمان بن الاشعث السجستانی دار الکتاب العربی بیروت بی تا.
۲۱. المصنف فی الاحادیث والاثار ابو بکر عبدالله بن محمد بن ابی شیبه الکوفی تحقیق کمال یوسف الحوت مکتبه الرشد الریاض ۱۴۰۹قمری الطبعه الاولی.
۲۲. المستدرک علی الصحیحین محمد بن عبدالله ابو عبدالله الحاکم النیسابوری تحقیق مصطفی عبد القادر عطا دار الکتب العلمیه بیروت ۱۴۱۱ قمری- ۱۹۹۰میلادی الطبعه الاولی.
۲۳. الجامع الصحیح سنن الترمذی محمد بن عیسی ابو عیسی الترمذی السلمی تحقیق احمد محمد شاکر واخرون دار احیاء التراث العربی – بیروت بی تا.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایتاللهالعظمی مکارم شیرازی، برگرفته از مقاله «مصائب فاطمه»، تاریخ بازیابی۹۵/۲/۲