• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مسجد جامع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جامع(مسجدپرستشگاه باشکوه مسلمانان که معمولاً در بخشهای اصلی شهرها بنا می‌شود و مرکز اجتماع مردم در آیینهای عبادی، به ویژه نماز جمعه، و نیز گردهماییهای سیاسی، اجتماعی و تعلیمی است.

فهرست مندرجات

۱ - واژه شناسی جامع
۲ - کلمه جامع در قرآن
۳ - ترکیب واژه مسجد و جامع
       ۳.۱ - تعابیر نختلف جامع
۴ - مصلی
۵ - تفاوت مسجد جامع و مسجد بزرگ
۶ - پیشینه جامع
       ۶.۱ - ساخت دو گونه مسجد
۷ - جامع در زمان خلافت امام علی علیه‌السلام
۸ - فضیلت نشستن در مسجد جامع
۹ - نتیجه گیری از پیشینه جامع
۱۰ - وحدت در گرو ساخت مسجد جامع
۱۱ - اولین جامع‌ها
       ۱۱.۱ - جامع بصره
       ۱۱.۲ - جامع کوفه
       ۱۱.۳ - جامع موصل
       ۱۱.۴ - جامع تکریت
       ۱۱.۵ - جامع در ایران
       ۱۱.۶ - جامع در سرزمین شام
       ۱۱.۷ - جامع در مصر
       ۱۱.۸ - جامع در آفریقا
۱۲ - روایات مبالغه‌آمیز درباره مساجد جامع
۱۳ - تبدیل معابد به مساجد
       ۱۳.۱ - تبدیل کلیسای دمشق به مسجد
       ۱۳.۲ - جامع قرطبه در اندلس
       ۱۳.۳ - تبدیل آتشکده به مسجد در ایران
       ۱۳.۴ - تبدیل معابد در شرق به جامع
       ۱۳.۵ - تبدیل معابد اروپایی به جامع
۱۴ - تبدیل معابد به مساجد و برعکس
۱۵ - گسترش جامع‌ها
۱۶ - نامگذاری
۱۷ - بانیان
۱۸ - هزینه‌ها و منابع درآمد
۱۹ - اداره مساجد جامع
۲۰ - مهم‌ترین تفاوت مسجد جامع با مسجد معمولی
۲۱ - ساختمان جامع‌ها و مؤسسات جانبی آن‌ها
۲۲ - کارکردهای مساجد جامع
۲۳ - کارکرد اداری
۲۴ - کارکرد اجتماعی
۲۵ - کارکرد آموزشی
۲۶ - فعالیتهای آموزشی امامیه در مساجد جامع
۲۷ - آموزشهای عمومی
۲۸ - فهرست منابع
۲۹ - پانویس
۳۰ - منبع


جامع، اسم فاعل از جمع، به معنای پیوستن اجزا به یکدیگر و گردآوردن است.
[۲] کتاب جمهرة اللغة، ج۱ ،ص۴۸۳.
[۳] تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «جمع».



در قرآن واژه جامع به مثابه اسمی از اسامی حق تعالی به کار رفته است.
کلمه جامع در قرآن تنها یک بار به معنای لغوی (در ترکیب «امرٍ جامعٍ») به کار رفته است.
[۴] تفسیر نور، ص۶۲.

در این آیه توضیح داده شده که مؤمنان واقعی، که برای کار مهمی نزد پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم گرد آمده‌اند، نباید بی اجازه حضرت، ایشان را ترک کنند.


ترکیب واژه جامع با مسجد به صورتِ وصفی «المسجد الجامع» و اضافی «مسجد الجامع» در متون عربی آمده است. در شکل اول، مقصود مسجدی است که مردم را برای ادای نماز، به ویژه نماز جمعه، گرد آورده است و در شکل دوم، می‌توان برای کلمه جامع موصوفی، مانند «امر»، «وقت» یا «یوم»، در تقدیر گرفت.
[۸] تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «جمع».
که ترکیب «مسجدالجامع» را نادرست دانسته است.
کلمه جُمعه نیز، که پیوند معنایی نزدیکی با جامع دارد، از آن روی جمعه نامیده شده است که مسلمانان برای نماز این روز اجتماع ویژه ای برپا می‌کنند و ازاینرو مسجد جامع را مسجد جمعه نیز گویند.

۳.۱ - تعابیر نختلف جامع

جامع، صورت ساده شده مسجد جامع و جمع آن «جوامع»، فراوان به کار رفته است. تعابیر دیگری نیز به کار برده شده، مانند «مسجد جماعت» در روایات و گزارشهای سده دوم هجری
[۱۲] المغنی ج۱۲ ،ص۱۱۵.
[۱۳] تفسیرابن کثیر ج۵ ،جزء۱۰ ،ص۱۳۶.
و «مسجد اعظم» که گاه به جای مسجد جامع آمده است.
[۱۴] الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ،ص۱۶۴.
[۱۵] نفح الطیب ج۱ ،ص۵۶۰.

«مسجد آدینه» نیز در زبان فارسی از روزگاری دور کاربرد داشته است.
[۱۶] سفر نامه ناصرخسرو، ص۷۴ـ۷۵.
مسجد جامع را نباید با «مصلّا»، «مسجد کبیر» و «مسجد اعظم» درآمیخت.


مصلّا مکان وسیع و روبازی بوده که در حاشیه شهرها، ظاهراً فقط برای برگزاری نمازهای عید فطر و قربان آماده می‌شده است و پیشینه آن به زمان زندگی پیامبر اکرم در مدینه بازمی گردد.
[۱۸] کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ج۲ ،ص۱۹.



مساجد جامع با مساجد بزرگ یا کبیر در شهرها نیز تفاوت داشتند؛ مساجد جامع به سبب برپایی نماز جمعه بدین نام خوانده می‌شدند نه به سبب وسعت و بزرگی. از سوی دیگر، مساجد بزرگی در شهرها بود که نماز جمعه در آن‌ها اقامه نمی‌شد؛ از این رو، گاه میان این دو نوع مسجد فرق گذاشته شده و فضیلت مساجد بزرگ در مرتبه بعد از فضیلت جوامع قرار گرفته است.
[۱۹] کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ج۲ ،ص۱۱۳.
[۲۰] تأملی در مفهوم، مسجد، و معنای جامع، ص۲۲۲ـ۲۲۶.



در عربستان پیش از اسلام، هر قبیله برای گردآمدن مردم، بزرگان قوم و رئیسان خود، در مناسبت‌ها یا به گاه ضرورت، مکانی را اختصاص داده بود. این وعده‌گاههای قبیله ای را عموماً سقیفه و در شهر مکه دار الندوه می‌خواندند. با ظهور اسلام و هجرت نبی اکرم به یثرب، آن حضرت در اولین اقدام خود، بنای مسجدی را گذاشت که مسجد النبی نام گرفت و مرکز اصلی فعالیتهای عبادی، اجتماعی، سیاسی، اداری و تعلیمیِ مدینه شد. گسترش مدینه، بر اثر هجرت نومسلمانان به این شهر، موجب شد که پیامبر
اکرم، به درخواست مردم و برای راحتی آنان، اجازه ساخت مساجد دیگر را بدهد.

۶.۱ - ساخت دو گونه مسجد

به این ترتیب، دوگونه مسجد ایجاد شد:
مسجد نبوی که مسجد اصلی شهر و مقرّ رئیس حکومت بود، و مساجد قبیله‌ای یا محلی که بیشتر کاربرد عبادی و تعلیمی داشت.
[۲۱] تاریخ المدینة ج۱ ،ص۵۷ـ۷۵.

گویا کاربرد «مسجد جماعت» در فرمان عمر بن خطاب به والیان خود
[۲۲] السلوک لمعرفة دول الملوک ج۲، ص۲۴۶.
زمینه ساز رواج اصلاح جامع بوده است. در روایتی از وی، نماز جماعت و نماز مستحبیِ مسجد جامع، برتر از حج و عمرة مستحبی دانسته شده است.
[۲۳] تاریخ واسط، ص۱۷۹.



در زمان خلافت حضرت علی علیه‌السلام، به مسجد کوفه، جامع می‌گفتند و در روایاتی از آن حضرت، اعتکاف فقط در مساجد جامع روا دانسته شده است.
[۲۷] کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ج۲، ص۱۱۳.



برای فضیلت نشستن در مسجد جامع روایاتی وارد شده است.


در صورت صحت این احادیث می‌توان سابقه کاربرد اصطلاح جامع و اطلاق آن بر مسجد اصلی و مرکزی شهر را به دوره خلفای نخست بازگرداند.


مسلمانان صدر اسلام بر پایه الگوی مسجد نبوی دریافتند که هیچ نهاد و مؤسسه‌ای نمی‌تواند مانند مسجد جامع وحدت نو مسلمانان را نشان دهد. مسلمانان پس از فتح سرزمینهای جدید، بقای حکومت خود را تا حد زیادی در گرو ساخت مسجد جامع در شهرها می‌دانستند. بر پایه همین درک بود که خلیفه دوم به والیان خود فرمان داد که در مراکز حکومتی خود تنها یک مسجد جماعت برپا کنند و از اقامه نماز جمعه در قریه‌ها و روستاها جلوگیری کنند تا مبادا وحدت مسلمانان آسیب ببیند.
[۲۹] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۶.
[۳۰] اصلاح المساجد من البدع و العوائد، ص۵۲ـ۵۳.



اولین مساجد جامع در شهرهای تازه تأسیس، مثل بصره و کوفه، با ابتدایی‌ترین مصالح ساختمانی و در فضایی کوچک ساخته شد، اما چندی نگذشت که با گسترش شهرها لزوم بازسازی جوامع با مصالح ساختمانی محکم‌تر (خشت و آجر) ضروری نمود.

۱۱.۱ - جامع بصره

جامع بصره را عُتْبَة بن غَزوان در سال چهاردهم هجری با نی و ساقه گیاهان برپا ساخت و سپس ابن عامر آن را با آجر بازسازی کرد.
[۳۱] المعارف، ص۳۱۴.


۱۱.۲ - جامع کوفه

جامع کوفه ، هم زمان با احداث شهر، در سال ۱۵ یا ۱۷ ساخته شد و برای محله‌های هفتگانه آن، که سکونتگاهِ مهاجرانِ قبایل عرب جنوبی و شمالی بود، مساجد قبیله‌ای (محلی ) بنا شد.
[۳۲] فتوح البلدان، ص۳۸۷ـ۳۸۸.
[۳۳] خطط الکوفة و شرح خریطتها، ص۱۱۴ـ۱۱۶.
و چه بسا در بازسازی آن از مصالح کاخهای ویران شده آل منذر (پادشاهان لخمی) استفاده کردند.
[۳۴] فتوح البلدان، ص۴۰۲.


۱۱.۳ - جامع موصل

در سال ۲۰ مسجد جامعِ موصل به همت هَرْثَمَة بن عرفجه
[۳۵] فتوح البلدان، ص۴۶۵.
بنا شد.

۱۱.۴ - جامع تکریت

جامعِ تکریت به دست مسعود بن حُریث ساخته شد. او برای جلوگیری از ورود حیوانات به مسجد جامع تکریت، بنا را بالاتر از سطح زمین احداث کرد.

۱۱.۵ - جامع در ایران

در ایران نیز مساجد جامع بسیاری ساخته شد که ساخت جامع تَوَّج (نزدیک کازرون ) در فارس به فرمان عثمان بن ابی العاص، والی عمربن خطاب، نمونه ای از آن‌هاست.
[۳۷] الاخبار الطوال، ص۱۳۳.


۱۱.۶ - جامع در سرزمین شام

در سرزمین شام ابو عبیده جراح در دمشق و حِمْص (حدود سال ۱۴) مسجد جامع ساخت و در لاذقیه عُبادة بن صامت به ساخت جامع شهر اقدام کرد.

۱۱.۷ - جامع در مصر

در مصر، طرح اولیه جامع فسطاط در سال ۲۱ زیرنظر عمروعاص، فاتح مصر، صورت گرفت.
[۳۸] فتوح مصر و اخبارها، ص۹۱ـ۹۲
[۳۹] السلوک لمعرفة دول الملوک ج۲، ص۲۴۶.


۱۱.۸ - جامع در آفریقا

اولین مسجد جامع در شمال آفریقا و مغرب بزرگ به دستور عُقْبة بن نافع، و هَمگام با ساخت شهر قَیْروان، بنا شد و ساختمان آن در سال ۵۵ به پایان رسید.
[۴۱] الکامل فی التاریخ ج۳، ص۴۶۶.
[۴۲] المساجد، ص۶۷ـ۶۸.



گفتنی است ساخت اولین مساجد جامع برای مسلمانان و نسلهای آینده ایشان موجب مباهات و فخر بود، ازاین رو، وجود روایات مبالغه‌آمیز در باره ساخت، فضیلت و بانیان این مساجد غیرمنتظره نیست.
[۴۳] تاریخ مدینة صنعاء ص۱۲۳.
[۴۴] تاریخ مدینة صنعاء ص۲۵۱ـ۲۵۳.



تبدیل معابد غیرمسلمانان به مساجد جامع، با تغییراتی نه چندان اساسی، یکی دیگر از روشهای ساخت جوامع اولیه در شهرهای فتح شده بود. مسلمانان زمانی که به شهرها وارد می‌شدند، از یک سو فرصت و امکانات ساخت مساجد جامع را، که با معابد مسیحیان و زردشتیان برابری کند، نداشتند و از سوی دیگر، معابد پیروان دیگر ادیان را برای عبادت مسلمانان، مناسب نمی‌دانستند؛ بنابراین، راه حل را در آن دیدند که، با تغییراتی گاه جزئی، کنیسه‌ها، آتشکده‌ها و بتکده‌ها را به مسجد جامع تبدیل کنند و بعد، در فرصتی فراخ‌تر، مسجدهای مناسب بسازند.

۱۳.۱ - تبدیل کلیسای دمشق به مسجد

نمونه‌های فراوانی از تغییر معابد غیرمسلمانان به مسجد جامع، در منابع گزارش شده است. در فتح دمشق، مسلمانان کلیسای بزرگ شهر را به دو بخش تقسیم و نیمه شرقی آن را به مسجد جامع تبدیل کردند و در حمص، یک چهارم کنیسه یوحنّا، به مسجد جامع تبدیل شد.
[۴۵] فتوح البلدان، ص۱۷۹.


۱۳.۲ - جامع قرطبه در اندلس

جامع قرطبه در اندلس نیز در اصل نیمی از کلیسای بزرگ شهر بود. بعدها که دیگر گنجایش این جامع برای انبوه نمازگزاران کفایت نمی‌کرد، عبدالرحمانِ داخل در ۱۶۸ نیمه دیگر کلیسا را نیز به مسجد افزود.
[۴۶] نفح الطیب، ج۱، ص۵۶۰ـ۵۶۱.


۱۳.۳ - تبدیل آتشکده به مسجد در ایران

در ایران بسیاری از آتشکده‌ها، مسجد جامع شدند. بنا به گزارش محمد بن احمد مقدسی
[۴۷] مقدسی، ص۴۳۶.

مسجد جامع استخر، مرکز ایالت فارس، دارای ستونهای گرد و سرستونهایی همانند سر گاو بود که ظاهراً در مکان یک آتشکده بنا گردیده بود.
[۴۸] آثار تاریخی سمنان، ص۷۷.


۱۳.۴ - تبدیل معابد در شرق به جامع

در مناطق شرقی‌تر نیز معابد و بتکده‌ها را مسجد جامع کردند. به گزارش ابن بطوطه
[۴۹] رحلة ابن بطوطة، ص۴۲۸.
جامع دهلی بر بنای بتخانه‌ای استوار شده بود.
[۵۰] گزیده مقالات تحقیقی، ص۱۱۶ـ۱۱۷.


۱۳.۵ - تبدیل معابد اروپایی به جامع

در دوره عثمانی نیز، در فتح قسطنطنیه (استانبول) و سپس دیگر شهرهای اروپایی، معابد را تبدیل به مسجد جامع کردند.
[۵۱] تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، ص۲۳۶.



تبدیل معابد غیرمسلمانان به مسجد، در دوره فتوحات و اقتدار سیاسی و نظامی مسلمانان رخ می‌داد؛ اما گاه با ضعف خلافت اسلامی، عکس آن اتفاق می‌افتاد، مثلاً رومیان در حمله به ارمنستان در ۳۱۶، شهر خلاط را تصرف کردند، منبر را از جامع شهر بیرون بردند و به جای آن صلیب آویختند.
[۵۲] نهایة الارب فی فنون الادب ج۲۳، ص۸۸.

در حمله‌های نظامی، گاه جامع شهرها را ویران یا آن‌ها را به اصطبل تبدیل می‌کردند.
[۵۴] نهایة الارب فی فنون الادب ج۲۳ ،ص۱۹۴.

علاوه بر هتک حرمت از جوامع و کشتار مردم در آن‌ها در جریانِ هجوم غیرمسلمانان به سرزمینهای اسلامی به ویژه در حملات مغولان
[۵۵] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۶، ص۴۱ـ۴۲.
[۵۶] النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۷، ص۲۹۹.

گاه در نزاعهای داخلی بین قدرتهای مسلمان نیز برخی جوامع، ویران، غارت یا تعطیل می‌شدند.
[۵۷] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۳۰۹.
[۵۸] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۱۱۴.
[۵۹] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۱۱۷.
[۶۰] تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۱۶۱.
[۶۱] تفسیر ابن کثیر جزء۱۲، ص۲۵۳.



در سده‌های نخستین، با وجود ساخته شدن هزاران مسجد در شهرها و روستاها، معمول آن بود که هر شهر فقط یک مسجد جامع داشته باشد تا مظهر وحدت مردم شهر در فعالیتهای اجتماعی و عبادی و نیز نشانه پیوند مردم با حاکم باشد.
فزونی جمعیت شهرها و کمیِ فضای جوامعِ اولیه، حاکمان مسلمان را بر آن داشت که به جای ساخت چندین مسجد جامع در یک شهر، به بازسازی و توسعه مسجد اصلی شهر توجه کنند، چنانکه تا نیمه قرن دوم هجری، جمعه‌ها در هر یک از شهرهای مدینه، مکه، کوفه، بصره، فسطاط، بغداد و دمشق تنها یک نماز جمعه در مسجد جامع برگزار می‌شد. گسترش و نوسازی مساجد جامع در دوره ولیدبن عبدالملک نمونه ای از این نوع نگاه به توسعه جامع‌ها بوده است. در دوره های بعد نیز خلفا و سلاطین و امیران به توسعه جامعهای پیشین و کهن اهتمام داشتند.
[۶۲] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۹، ص۱۹۸.
[۶۳] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۲، ص۳۳۴.
[۶۴] تفسیر ابن کثیر، ج۵، جزء۱۰، ص۱۳۶.
[۶۵] نفح الطیب ج۱، ص۳۴۷.

از سده دوم هجری به بعد، به جای توسعه مساجد جامعِ اولیه در شهرهای بزرگ، ساخت چندین جامع در یک شهر معمول شد که از مهم‌ترین عوامل آن، گسترش و نفوذ اسلام در شهرهای فتح شده، رشد سریع جمعیت شهری، وجود فِرَق و مذاهب گوناگون در یک شهر، ملاحظات امنیتی و سیاسی حاکمان و نیز تغییر خاندانهای حکومتگر بود. مثلاً گسترش اسلام و مسلمانی در مرو، که اولین جامعِ آن در شارستان بنا شده بود، موجب شد تا دو جامع دیگر نیز در آنجا احداث شود.
[۶۶] المسالک و الممالک، ص۴۳۴.

همچنین بغداد، قاهره و دمشق نمونه‌هایی از شهرهای بزرگی بودند که به سرعت دارای چندین جامع شدند. در بغداد، پس از ساخت جامع منصور که در نقشه اولیه شهر طراحی شده بود، در سال ۱۵۹ جامع رُصافه یا جامع مهدی عباسی ساخته شد و سپس با گسترش شهر به دو نیمه شرقی و غربی، در کنار قصر خلیفه، مکتفی، در ۲۸۹ مسجد جامعی ساخته شد که به جامع قصر و جامع خلیفه شهرت یافت و در قرن چهارم نیز جامع بَراثا بر جوامع بغداد افزوده شد. به گزارش برخی منابع
[۶۷] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۳، ص۵ـ۶.
[۶۸] رحلة ابن جبیر، ص۲۰۱.
[۶۹] تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۳۳۲.

در شهر بغداد در چندین مسجد نماز جمعه برگزار می‌شد. به رغم ویرانی این شهر در حملات مغول، این روند همچنان ادامه یافت، به گونه ای که به گزارش ابن بطوطه
[۷۰] رحلة ابن بطوطة، ص۲۳۳.
در قرن هفتم در یازده مسجد این شهر (هشت مسجد در جانب غربی و سه مسجد در جانب شرقی) نماز جمعه برگزار می‌شد.
احداث جامع ابن طولون در فسطاط، در سالهای ۲۶۴ـ۲۶۶، به درخواست مردم و در پی شکایت آنان از کمبود فضای جامعِ عمرو عاص، صورت گرفت و از آن پس، مردم در این دو جامع نماز جمعه بر پا می‌کردند. فاطمیان، رقبای سرسخت عباسیان، جامع الازهر را بنیان کردند. به جز الازهر که جامع مرکزی شهر قاهره بود، مساجد جامع متعددی در این شهر و حومه آن ساخته شد.
[۷۲] سفرنامه ناصرخسرو، ص۷۲.
[۷۳] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵.

در دوره ممالیک، به رغم کثرت جامع‌ها باز هم، به سبب فزونی جمعیت و کمی فضا برای نمازگزاران، نمازهای جمعه در مساجد محلی و مدارس برگزار می‌شد.
[۷۴] مآثرالانافة فی معالم الخلافة، ج۳، ص۳۶۲.
[۷۵] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۲۸۵ـ۳۴۳.

رشد جمعیت شهری تنها عامل ساخت جامع‌ها نبود؛ به نظر می‌رسد پیدایش فرقه‌ها و گرایشهای گوناگون مذهبی در شهرها در ساخت جامعهای متعدد در یک شهر بی تأثیر نبوده است. گویا این امر تدبیری بود تا از درگیری‌ها و ناآرامیهای احتمالی شهر تا حدودی جلوگیری کند. در بغداد ، حنبلیان بیشتر به جامع منصور می‌رفتند و از مطرح شدن سخنان مخالف مذهب خویش، جلوگیری می‌کردند و گاه اعتراضهای ایشان به بلوا می‌انجامید و خطیبان و واعظان تنها با حمایت شرطه می‌توانستند بر منبر بنشینند.
[۷۶] خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۵ـ۱۶

جامع براثا در محله کرخ بغداد، محل تجمع شیعیان بود و گاه مرکز ناآرامیهای اجتماعی و مذهبی می‌شد تا آنکه در سال ۴۵۱، نماز جمعه آن تعطیل و این جامع به مسجدی عادی تبدیل شد.
[۷۷] ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۳۳۲.
[۷۸] خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۴.

به گزارش ابن حوقل،
[۷۹] صورة الارض، ص۳۱۲.
شهر بم در کرمان سه مسجد جامع داشت که در یکی از آن‌ها خوارج جمع می‌شدند.
ملاحظات سیاسی و امنیتی، دیگر عامل ساخت چند جامع در یک شهر بود. منصور عباسی، در ۱۵۷، تصمیم گرفت بازارهای شهر مُدَوّر بغداد را به بیرون شهر، به محله کرخ، منتقل سازد تا از آشوبهای احتمالی بازاریان و مردم در امان باشد. در پی این تصمیم، مسجد جامع دیگری ساخت تا مردم عادی به جامع منصور، که به قصر چسبیده بود، نروند.
[۸۰] ابن کثیر، ج۵، جزء۱۰، ص۱۰۶.
بنابراین، جای تعجب نیست که حاکمان، در نزدیکی مقرّ حکومتی خود جامعی بنا می‌کردند تا برای حضور در نماز جمعه، به مکان دور نروند. گاه نیزبه سبب بی رغبتی به حضور در میان مردم، چنین تدبیری می‌اندیشیدند
[۸۱] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۳، ص۵ـ۶.
[۸۲] تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار، ج۳، ص۴۲۸.

عامل دیگر ساخت چند جامع در یک شهر، تغییرمرکز سیاسی شهر در پی تغییر حکومت‌ها بود؛
بدین ترتیب،با ساخت جامع در شهر جدید یا محله دیگری در شهر،جامع پیشین از رونق می‌افتاد. مثلاً در مصر ، ساخت جامع در فسطاط، العسکر، قطایع و بالاخره در قاهره، در دوره های مختلف حکومت‌ها، سبب بی رونقی جامعهای قدیمی شد وتنها جامع عمروعاص در همه ادوار موقعیت خود را حفظ کرد
[۸۳] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵.

در شهر مراکش نیز با سیطره بربرهای مَصامده (قرن ششم )، جامع یوسف بن تاشفین تعطیل و جامع جدیدی ساخته شد
[۸۴] کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الافاق ج۱، ص۲۳۴.

در اصفهان دوره صفوی نیز، به دنبال تغییر مرکزیت سیاسی در شهر، ساخت مسجد جامع جدید در میدان نقش جهان ضروری نمود
[۸۵] احداث اصفهان عباسی در متون صفوی، ص۸۰.

ساخت جامعها به شهرهای بزرگ محدود نمی‌شد. در شهرهای کوچک، شهرکهای حومه شهرهای بزرگ و قریه های بزرگ نیز جامع ساخته می‌شد. در بیشتر قریه های دمشق مساجد جامعی احداث شده بود که در میان آن‌ها،جامعِ قریه مِزه (بزرگ‌ترین قریه دمشقعظمت و شکوه بسیار داشت
[۸۶] رحلة ابن بطوطة، ص۱۱۹.

در افریقیه ( تونس امروزی ) نیز قریه های پرجمعیتی بود که مسجد جامع داشت مانند قریه مُنَسْتیر
[۸۷] یاقوت حموی، ج۴، ص۶۶۱.

ساخت مسجدجامع در میان اقلیتهای مسلمانِ سرزمینهای غیراسلامی نیز رواج داشته است. ادریسی
[۸۸] کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الافاق ج۲، ص۹۱۸.

از مسجد جامع مسلمانان بلغار نام برده است که در آن شهر، مسیحیان با مسلمانان زندگی می‌کردند. مسلمانانی که در کنار نهرِاتِل با خزرها می‌زیستند، همچنین مسلمانانی که در شهرهای نواحی سند با اکثریت هندوان می‌زیستند، مسجد جامع داشتند
[۸۹] المسالک و الممالک، ص۳۲۴.
[۹۰] یاقوت حموی ج۱، ص۷۲۳.

به نوشته ابن بطوطه
[۹۱] رحلة ابن بطوطة، ص۵۶۴ـ۵۶۵.

مسلمانان مناطق دورافتاده جزایر اقیانوس هند در جزیره «سَندابور» جامع بزرگی داشتند که شبیه مساجد بغداد بود.جایگاه مسجد جامع در ساختار شهری. مسجد جامع یکی از مشخصه های اصلی شهرهای اسلامی بوده است.
در شهرهای تازه تأسیس صدر اسلام ، مسجد جامع در کنار دارالاماره و مؤسسات حکومتی، در مرکز شهر قرار می‌گرفت. جامع منصور در شهر مدور بغداد، پشت دارالخلافه و درمرکز شهر قرار داشت. در بسیاری از شهرها، بازارها نیز در مرکز شهر ساخته می‌شدند، ازاین رو پیوستگی بازار و مسجد جامع
[۹۲] حضور مسجد در بازار تهران، ص۷۸ـ۷۹.

مظهر تعامل دین و دنیا در زندگی روزمره مسلمانان بود. اگر شهرها به سوی حومه (رَبَض ) توسعه می‌یافتند و بازارها و مناطق مسکونی در حومه پدید می‌آمدند، جامع جدیدی نیز در ربض ساخته می‌شد. در برخی از این شهرها، از جمله در دمشق و فسطاط، نیز در زرنج، بلخ ، اصفهان و همدان ، مساجد جامع در میان بازارها قرار داشتند
[۹۳] المسالک و الممالک، ص۱۴۶.
[۹۴] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۱۹۸ـ۱۹۹.
[۹۵] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۹۲.
[۹۶] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۴۰۸.
[۹۷] سفرنامه ناصرخسرو، ص۱۳۸.

در برخی شهرها، مانند آمل و زرند و سیرجان، نیز جامع در کنار بازار ساخته شده بود
[۹۸] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۲۶۱ـ۲۶۳.
[۹۹] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۵۹.
[۱۰۰] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۴۶۴.
در بعضی دیگر از شهرها، جامع از بازارها دور و کاملاً جدا بود، مثل جامع ساوه و اسدآباد
[۱۰۱] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۹۲ـ۳۹۳.

جامع نیشابور در ربض ساخته شده بود و از دارالاماره و زندان شهر، ربع فرسخ فاصله داشت و در بخارا، که شهری متراکم و پرجمعیت بود، جامع در قهندز و بازارها در رَبَض قرار داشت
[۱۰۲] المسالک و الممالک، ص۴۳۱.
[۱۰۳] المسالک و الممالک، ص۴۸۳.

گاه جامع و بازار هر دو در رَبَض احداث می‌شدند.
[۱۰۴] رحلة ابن بطوطة، ص۲۴۴.

تحولات سیاسی، نظامی و جز آن‌ها، ساختار شهرهای اسلامی را به سرعت تغییر می‌داد و مرکز یا بخشهایی ازشهر را رو به ویرانی می‌برد؛ازاین رو، گاه مسجد جامعی که دور از بخشهای آباد شهر قرار داشت، از رونق می‌افتاد.
این پدیده، برای مثال، در جامـع موصل رخ داده است، زیرا پیش از سیطره عمادالدین زنگی بر موصل، این شهر رو به ویرانی گذاشته و جامع شهر از بخشِ آبادِ شهر دور افتاده و بازسازی نشده بود و مردم جز برای نماز جمعه به آنجا نمی‌رفتند
[۱۰۵] التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکی، ۱۳۸۲، ص۷۷.

توسعه شهری نیز گاه سبب متروک شدن جامع در بخش قدیمی شهر و تبدیل آن به یک مسجد معمولی می‌شد.
[۱۰۶] المسالک و الممالک، ص۴۳۴ـ۴۳۵.
[۱۰۷] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۱۱.



پیروی از آموزه های اخلاقی و دوری از خودنمایی و ریا و نیز جلب رضایت پروردگار و ثواب اخروی در ساخت مهم‌ترین پرستشگاه مسلمانان، موجب می‌شد که بانیان مساجد جامع، دست کم در ظاهر، چندان عنایتی به نامگذاری رسمی برای جامع‌ها نداشته باشند. نامگذاری جامعها به مناسبت‌ها و جهات گوناگون صورت می‌گرفته است:بیشتر مساجد جامع به نام شهرها خوانده شده‌اند، مانند جامع بصره ، کوفه ، اصفهان، ری، قیروان، فسطاط، دمشق. بدیهی است در شهرهایی که در آن‌ها چند جامع بنا شده، هر جامع را به نام جداگانه ای می‌خواندند. مثلاً، در بغداد، جامع منصور (عباسی )، جامع مدینه خوانده می‌شد و جامع مهدی (عباسی ) به جامع رصّافه شهرت پیدا کرد.
[۱۰۸] مؤسسات التعلیم فی العراق بین القرنین الخامس و السابع الهجریین، ص۳۷۷.

گاه با گذشت زمان، نام یک جامع تغییر می‌کرد یا هم زمان به چند نام خوانده می‌شد؛
در مصر، اولین جامع در فسطاط نام بانی خود، عمروعاص را گرفت ولی دیری نگذشت که با تعدد جوامع، آن را جامع عتیق و تاج الجوامع نیز نامیدند.
[۱۰۹] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۶.

و افزون بر این‌ها نام عامیانة جامع سفلانی (پایینی )، در برابر جامع فوقانی (بالایی ) که برای جامع ابن طولون به کار می‌رفت، بعداً به جامع عمروعاص اطلاق شد.
[۱۱۰] احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۱۹۸ـ۱۹۹.

مساجد جامع به نام بانیان آن‌ها نیز خوانده می‌شد، گرچه به درستی نمی‌دانیم که این شیوه نامگذاری با افتتاح رسمیِ مسجد جامع صورت می‌گرفت یا مردم شهر نام بانی را بر آن می‌نهادند، که بیشتر از خلیفگان، امیران، والیان، صاحب منصبان نظامی و اداری و وابستگان ایشان بودند، مانند جامع منصور، جامع ابن طولون، جامع نوری (نورالدین زنگی )، جامع حاکم (فاطمی )، و جامع سلطان (ملکشاه ) در بغداد
[۱۱۱] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۱، ص۲۵۲.
[۱۱۲] التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیة، ۱۳۸۲، ص۱۵۴.
[۱۱۳] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۵.
[۱۱۴] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۲۴.
[۱۱۵] شذرات‌ الذهب‌ فی‌ اخبار من‌ ذهب‌، ج۳، ص۲۳۹.

جامع‌ها گاه به نام سلسله حکومتی یا خاندان‌ها یا طائفه ای از مردم نامیده می‌شدند، مثل جامع اموی دمشق و جامع قرویین در فاس که منسوب به قیروانیان بود. در موارد زیادی نام
جامع برگرفته از نام محله، بازار، پل یا بارگاه نزدیک جامع بود.
[۱۱۶] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۵.

و گاه به نام عالم دینی پرآوازه شهر، که در جامع مقام و منصبی داشت، نامیده می‌شد،
مانند جامع سیدی اسحاق در شهر مراکش
[۱۱۷] کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، ج۲، ص۲۵۵.
که از نام شیخ فقیه، ابواسحاق ابراهیم بن محمد سُلَمی (متوفی ۶۱۰)، گرفته شده است. در مواردی نیز مناسبت خاصی سبب نامگذاری جامع می‌شد، چنانکه تخریب محل فساد و منکرات در دمشق و ساختن جامعی در آن مکان به دستور ملک اشرف موسی، سلطان مملوکی مصر، سبب شد تا نام توبه را بر جامع بگذارند
[۱۱۸] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۲۲۵.

در ادوار متأخرتر، گاه جامعی را که هزار سال از عمرش می‌گذشت، «اَلفیه » نیز خوانده‌اند
[۱۱۹] المساجد، ص۱۶۹ـ۱۷۰.



مساجد جامع را بیشتر، خلفا، سلاطین، درباریان و صاحب منصبان می‌ساختند، زیرا برخلاف مساجد محلی، ساختنِ این گونه مساجد مستلزم صرف هزینه‌هایی هنگفت بود که تنها طبقه خاصی توانایی پرداخت آن را داشت. مهم‌ترین و باشکوه‌ترین مساجد جامع در سرزمینهای اسلامی، که تا به امروز به جا مانده، به کوشش همین طبقه ساخته شده است. برخی از ایشان به مقتضای سیاست مذهبی خود، که گاه با انگیزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز همراه بود، به ساختن جامع روی می‌آوردند. نورالدین زنگی، از اتابکان شام، در شهرهای جزیره و شام،مانند موصل و حماة، به ساخت و نوسازی جامعهای بسیاری اقدام کرد
[۱۲۰] الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۱۷ـ۱۸.

در دوره عبدالرحمان اوسط از خلفای اموی اندلس، جامعهای بسیاری ساخته شد.ساخت و ساز مساجد جامع، در دوره سلطان محمدبن قلاوون در مصر نیز رونق گرفت.
[۱۲۱] الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، ج۴، ص۱۴۷.

در یمن نیز حسین بن سلامه شماری مسجد جامع بنا یا آن‌ها را تجدید بنا کرد.
[۱۲۲] یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، ج۲، ص۱۲۷، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۱۲۳] صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، قسم۱، ص۱۲۰.
[۱۲۴] جامع الظاهر بیبرس البندقداری، ص۹۴ـ۹۷.

به ندرت، کسان دیگری نیز جامع احداث می‌کردند، از جمله عالمان دینی
[۱۲۵] تفسیر ابن کثیر، ج۷، جزء۱۴، ص۲۷۶.
یا ثروتمندان تائب، که برای جبران بدیهای خود، مسجد جامعی در شهر خود می‌ساختند
[۱۲۶] سیرالملوک، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶.
[۱۲۷] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۶، ص۱۳۵.

یا نومسلمانانی مانند شمس الدین غبریال (= گابریل ) که در دمشق ناظر دیوان‌ها بود.
[۱۲۸] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۲۴.



هزینه های سنگین ساخت،نگهداری و نوسازی مساجد جامع از توان مردم عادی خارج بود و معمولاً از سوی صاحبان جاه و مال و نیز از بیت المال پرداخت می‌شد. به رغم پرداخت مخارج جامع‌ها، وابستگی مالی این گونه مساجد به اشخاص نمی‌توانست پایداری و رونق این مراکز مهم مذهبی را تضمین کند. راه حل این دغدغه را مسلمانان به زودی یافتند و بانیان جامع، اموال و املاک گوناگونی را وقف کردند تا وابستگی جامعها به اشخاص و حکومت‌ها گسسته شود واین مساجد در تغییرات و تحولات سیاسی و اقتصادی آسیب نبینند.
[۱۲۹] الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۱۶.
[۱۳۰] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۲۵.
[۱۳۱] شناوی، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۸۱ـ۸۴.

در گزارشهای تاریخی، از مبالغ سنگینی که برای ساخت مساجد جامع هزینه شده یاد شده است. متوکل عباسی برای ساخت جامع بزرگ سامرا ، که در ۲۳۷ به پایان رسید، ۳۰۸ دینار پرداخت
[۱۳۲] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۱، ص۲۵۲.
[۱۳۳] یاقوت حموی، ۱۹۶۵، ج۳، ص۱۷.
مخارج ساخت جامع ابن طولون، که در ۲۶۶ به اتمام رسید، ۰۰۰، ۱۲۰ دینار برآورد شد
[۱۳۴] یاقوت حموی، ۱۹۶۵، ج۳، ص۸۹۸.
که ظاهراً احمدبن طولون آن را از گنجی که یافته بود، پرداخت.
[۱۳۵] مآثرالانافة فی معالم الخلافة، ج۳، ص۳۳۳.

هزینه های زیاد ساخت جامع‌ها، نظارت جدّی بر آن‌ها را می‌طلبید، چنانکه ملکشاه سلجوقی زمانی که در بغداد، بنای جامع سلطانی را پی ریخت، خود بر کار ساخت آن نظارت کرد
[۱۳۶] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۱۱۲.

مساجد جامع، مانند هر بنای دیگری، پیوسته در معرض فرسودگی و خطر بودند و به سبب آتش سوزی‌ها، زلزله‌ها و هجوم بیگانگان، دچار آسیبهای سخت می‌شدند مثلاً آتش سوزیهای جامع اموی دمشق،
[۱۳۷] الجامع الاموی فی دمشق، ص۵۴ـ۵۶.
[۱۳۸] الجامع الاموی فی دمشق، ص۸۳ـ۸۴.
[۱۳۹] المساجد، ص۱۸۵.
[۱۴۰] طبقات الشافعیة الکبری، ج۱، ص۳۲۸.
[۱۴۱] النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۸، ص۲۰۱.
[۱۴۲] النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۸، ص۲۰۸.
[۱۴۳] المساجد، ص۱۸۶ـ۱۸۷.

از این رو، نیازمند عنایت ویژه حکومت برای نگهداری و بازسازی بودند تا روزگاری دراز مقاوم و استوار بمانند. از قضا، بیشترین آگاهیهای ما در باره تاریخ مساجد جامع به حوادث ویرانگر و بازسازی و نوسازی آن‌ها باز می‌گردد. هزینه‌های نگهداری جامع‌ها، سالانه از بیت‌المال پرداخت می‌شد.
[۱۴۴] ابونعیم اصفهانی ج۱، ص۱۷ـ۱۸.

از مخارج جامع یهودیه و نیز جامع شهر در اصفهان گزارش مفصّلی داده است. این مخارج، که تا خلافت معتمد عباسی در دیوان خراج ثبت می‌شده، شامل حق الزحمه قَوّام (متولی )، مؤذنان، مخارج حصیرها و روشنایی بوده است.
در ۲۸۵ هزینه های این مسجد جامع روی هم به ۲۹۰ر۸درهم رسید.


جامع‌ها معمولاً با نظارت خلیفه یا نائبان وی اداره می‌شد. اولین خلیفگان، به پیروی از سنّت پیامبر اکرم ، بر مسجد اصلی یا جامع به طور مستقیم نظارت داشتند. آنان خود خطبه می‌خواندند و نماز جمعه و جماعت به پا می‌داشتند.
[۱۴۵] تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۱۹۶.
[۱۴۶] تاریخ ابن خلدون، ج۱، مقدمه، ص۲۷۴.
و حتی بر امور آموزشی و فرهنگی آن نیز نظارت می‌کردند. در دوره های بعد، این وظیفه را خلیفه به دیگران واگذاشته، خود فقط به مناسبتهای خاص، همچون نماز عیدین، در جامع شهر حضور پیدا می‌کرد.
[۱۴۷] القلائد الجوهریة فی تاریخ الصالحیة، قسم۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷.
[۱۴۸] صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۴، ص۳۹.

از آن پس، مساجد جامع را قاضی، عالم دینی، شرطه یا وزیر اداره می‌کردند. خلیفه، طی فرمانی، امام و خطیب جمعه مساجد جامعِ مرکز خلافت را منصوب می‌کرد
[۱۴۹] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۳۸۳.
[۱۵۰] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۵، ص۳۵۱.

خلیفه همچنین بر امور آموزش در جامع‌ها، که در بالاترین سطوح ارائه می‌شد، نظارت عالی داشت، چنانکه خطیب بغدادی برای املای حدیث در جامع منصور از خلیفه اجازه خواست و خلیفه نیز به نقیب النقباء فرمان داد تا به خطیب اجازه تدریس دهد. از این گزارش معلوم می‌شود که در قرون میانی در بغداد، گاه نقیب النقباء متولی و سرپرست جامع بوده و مسئولیت برقراری نظم در حلقات درس را برعهده داشته تا آنجا که در اولین جلسه درسِ استادِ تازه وارد، شرکت می‌کرده است تا از صلاحیت وی اطمینان حاصل کند.
[۱۵۱] علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص۲۹۳، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۵۲] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۸، ص۱۳۸.
[۱۵۳] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۸، ص۱۴۱.
[۱۵۴] یاقوت حموی، ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷، ج۴، ص۱۶.
[۱۵۵] خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۵ـ۱۶.

مسئولیت انتخاب خطیبان و امامان جمعه در ولایاتِ تابع خلافت عباسی بر عهده امیران و والیان بود. خلیفه عباسی، طائع للّه، در نامه ای به امیر بویهی، فخرالدوله، بر برگزاری با شکوه نمازهای جمعه و اعیاد در جامع‌ها و مصلاها و نیز رسیدگی به جامع‌ها، تأکید ورزیده است
[۱۵۶] صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۰، ص۱۵.
[۱۵۷] صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۰، ۱۹ـ۲۰.

بر موقوفاتِ جامع نیز فرمانهای جداگانه و معمولاً برای قاضیان یا عالمان دینی صادر می‌شد
[۱۵۸] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۵، ص۱۰۸.
[۱۵۹] صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۱، ص۲۶۲ـ۲۶۴.

گاه نیز سلاطین و امیران، به سبب اهمیت موقوفات جامع، خود به رسیدگی و اصلاح امور می‌پرداختند، که نمونه آن، اصلاح و تجدیدنظر بیبرس در قرن هشتم در موقوفات جامع دمشق است
[۱۶۰] الجامع الاموی فی دمشق، ص۶۸.

در دوره فاطمیان، حاکم به امرالله نظارت و رسیدگی به مساجد مصر را به قاضی القضات، قاضی نعمان، واگذار کرد.
[۱۶۱] صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۰، ص۳۸۴ـ۳۸۵.

در این دوره رئیس جامع الازهر عنوان «مُشْرِف » داشت.
[۱۶۲] شناوی ، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۱۱۵.

پس از بر افتادن خلافت عباسی، سلطان یا نائب وی همان وظیفه خلیفه را در گماشتن امامان و خطیبان در جامعهای مهم برعهده داشت.
[۱۶۳] صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۱، ص۲۲۶.

در دوره ممالیک و در دوره حکومت عثمانی در مصر، عنوان «مشرف » به «ناظر» تغییر کرد. ناظر جامع الازهر، رئیس اداری آن محسوب می‌شد و بر اوقاف و کارکنان نظارت داشت. این منصب معمولاً بر عهده امیران مملوک بود تا آنکه در حکومت محمدعلی پاشا به عالمان دینی واگذار شد.
[۱۶۴] شناوی، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶.

حقوق بگیران مساجد جامع گاه به ده‌ها تن می‌رسیدند. جامعی چون جامع دمشق چندین امام جمعه، خطیب، قیّم (قَوّام = سرپرست )، مؤذن، قاری و نیز خدمتکاران متعدد داشت و گاه هر گروه از ایشان نیز یک رئیس داشتند، مانند رئیس مؤذنان جامع دمشق. همه اینان از موقوفات جامع حقوق ماهانه داشتند و امام جمعه بیشترین حقوق را می‌گرفت. جامع دمشق چندین محراب و چندین امام راتب از حنفیان ، شافعیان و مالکیان و حنبلیان داشت
[۱۶۵] الدّارس فی تاریخ المدارس ج۲، ص۲۹۸.
[۱۶۶] الدّارس فی تاریخ المدارس ج۲، ص۳۰۰ـ۳۰۳.
[۱۶۷] الدّارس فی تاریخ المدارس ج۲، ص۳۱۰ـ۳۱۵.

فضیلت و احکام فقهی خاص جامع‌ها. از لحاظ فضیلت و قداست و نیز احکام فقهی، فرق چندانی میان مسجد معمولی با جامع نیست، با این همه، شاید از آن رو که در جامع، نمازگزاران بیشتری عبادت خداوند را به جا می‌آورند، در برخی منابع آمده است که نمازگزاردن در جامع، در مقایسه با مسجد محلی یا مسجد بازار، ثواب بیشتری دارد.
[۱۶۸] البیان، ص۱۳۶.

در آداب دعا نیز که بر حضور در مکانهای مقدّس و شریف تأکید شده است، مسجد جامع پس از عرفات ، خانه خدا و مشاهد مشرّفه قرار گرفته است.
[۱۶۹] التحفة السنیة فی شرح نخبة المحسنیة، ص۱۴۶.

برتری نسبی مسجد جامع در قداست و فضلیت موجب شده است که مسلمانان برای برخی از مساجد جامع فضایل ویژه ای قائل شوند که بیشتر بر پایه رؤیا، وقوع کرامت و گاه اخبار مجعول شکل گرفته است.
[۱۷۰] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۵۵.
[۱۷۱] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۶۵.

از منظر فقهی نیز میان احکام جامع با مسجد معمولی تفاوت اندکی قائل شده‌اند، مثلاً قسم خوردن در مکانهای ویژه‌ای چون مسجد جامع همچون مشاهد ائمه علیهم‌السلام در نزد امامیه شدت بیشتری دارد.
[۱۷۳] المغنی، ج۱۲، ص۱۱۵.
[۱۷۴] نفح الطیب، ج۳، ص۳۷۷.

همچنین ارتکابِ افعالی که موجب تعزیر می‌شود در مسجدجامع، در مقایسه با مسجد معمولی، مجازات شدیدتری در پی دارد.


مهم‌ترین تفاوت مسجد جامع با مسجد معمولی، از لحاظ فقهی، در موضوع اعتکاف است که از دیر زمان مورد اختلاف فقها بوده است و عموم فقها قائل به جواز اعتکاف در مساجد معمولی نبوده‌اند.
[۱۸۰] مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، ج۳، ص۴۳۹ـ۴۶۴.
[۱۸۱] اعلام الساجد باحکام المساجد، ص۳۸۶.


مساجد جامع همواره با شکوه ساخته می‌شده اند و نمونه های عالی معماری اسلامی به شمار می‌آیند. مأذنه (مناره یا صومعه )، صحن و رواق، منبر، مقصوره، محراب و گاه قبة بیت المال و صحن از مهم‌ترین اجزای معماری مساجد جامع محسوب می‌شدند. ساخت مناره‌ها و مقصوره‌ها به دهه های اولیه سده نخست بازمی گردد،
[۱۸۲] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۸.
[۱۸۳] المساجد، ص۱۲۹ـ۱۳۱

البته مساجدی هم بودند که برخی از این اجزا را نداشتند، مانند مسجد فاریاب که مناره نداشت.
[۱۸۴] کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الافاق، ج۱، ص۴۷۸.

بعضی از آنها به مرور زمان و با نوسازی و توسعه بناهایشان دارای چند محراب شدند، مانند جامع اموی دمشق، الازهر و ابن طولون
[۱۸۵] المساجد، ص۲۰۳.

بعضی جامع‌ها بخشهای دیگری نیز داشتند، مانند جامع ابن طولون که داروخانه ای داشت و طبیبی در آنجا مستقر بود تا در حوادث پیش بینی نشده روز جمعه به یاری نمازگزاران بشتابد
[۱۸۶] کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار، قسم۱، ص۱۲۳.
[۱۸۷] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۶۶.

جامع‌ها معمولاً دارای بخش‌ها و مؤسسات جانبی نیز بودند؛
مثلاً قایماز، والی نورالدین زنگی، در حومه شهر موصل جامعی ساخت که در کنار آن، مدرسه، رباط و بیمارستان نیز تأسیس شد.
[۱۸۸] الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۲۷۰.

از مراکز پژوهشی وابسته به مساجد جامع، کتابخانه‌هایی بود که برخی از آن‌ها تا به امروز شهرت خود را حفظ کرده‌اند، مانند کتابخانه جامع صنعاء و جامع قیروان و زاویه های جامع دمشق. بیشتر کتابهای این کتابخانه‌ها را صاحب منصبان وعالمان دینی وقف می‌کردند
[۱۸۹] دورالکتب العربیة العامة و شبه العامة لبلاد العراق و الشام و مصر فی العصر الوسیط، ص۲۲۸ـ۲۳۵.
[۱۹۰] المؤسسات التعلیمیة و الثقافیة فی بلاد الشام فی العصرین الایوبی و المملوکی، ص۶۲۶ـ۶۲۸.
[۱۹۱] خزائن کتب العراق العامة فی ایام العباسیی، ص۲۳۰ـ۲۳۱.
[۱۹۲] خزائن کتب العراق العامة فی ایام العباسیی، ص۲۳۴.
به گزارش یاقوت حموی
[۱۹۳] معجم البلدان، ج۴، ص۵۰۹.

در هر دو جامع شهر مرو، که یکی به حنفی‌ها و دیگری به شافعی‌ها تعلق داشت، کتابخانه ای بزرگ بود. در ایران نیز نمونه های فراوانی از کتابخانه های مساجد جامع وجود داشته است.
[۱۹۴] تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۶۶.
[۱۹۵] تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۷۱.
[۱۹۶] تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۷۵.
[۱۹۷] تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۸۶.



از مهم‌ترین مشخصه های مساجد جامع، که آن‌ها را از مساجد معمولی متمایز می‌ساخت، کارکردهای سیاسی، اداری، اجتماعی و آموزشی آن‌ها بود.
کارکرد سیاسی و حکومتی. در جامعه شهری مسلمانان، مساجد جامع تنها مکان اجتماع حاکمان و مردم در مراسم عبادی و سیاسی در هر هفته بود و بنابراین، جامع بهترین جایگاه را برای فعالیتهای سیاسی و اِعمال سیاستهای مذهبی حکومت فراهم می‌آورد و از سوی دیگر، حضور مردم و
بزرگان شهر در آن، بهترین نشانه وفاداری به حکومت تلقی می‌شد. حضرت علی علیه السلام پس از جنگ جمل فرمان داد تا مردم سه روز برای نماز جماعت در جامع بصره جمع شوند.
[۱۹۸] شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۲۸۹.
شاید بتوان گفت که حضرت علی می‌خواست، ضمن سخن گفتن و اعلان مواضع خود برای مردم بصره، از اطاعت آنان نسبت به خویش اطمینان پیدا کند.
بی گمان حساسیت سیاسی مساجد جامع در بحرانهای سیاسی و تغییر نظام حکومت سبب می‌شد که اولین واکنش‌ها در این موارد، در این مراکز بروز کند. برای نمونه، دو روزپیش از آغاز شورش بساسیری در ۴۵۰، که نام خلیفه فاطمی در بغداد بر سر منابر جمعه برده شد، امام جامع منصور از حضور در نماز خودداری کرد و نماز جمعه برگزار نشد.
[۱۹۹] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۶، ص۳۱ـ۳۲.

همچنین در زمانهای بحرانی چون جنگ، وقتی خلیفه احساس قدرت می‌کرد و خود میدان دار صحنه نبرد می‌شد، برای ایراد خطبه و تحریک عواطف مذهبی و بسیج نیروهای مردمی در مسجد جامع حضور می‌یافت.
[۲۰۰] تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۲، ص۲۰۹.

اولین سخنرانی رسمی خلیفه یا سلطان، پس از رسیدن به قدرت، در مسجد جامع شهر ایراد می‌شد. امام حسن علیه السلام پس از بیعت مردم با وی به جامع کوفه درآمد و خطبه ای طولانی خواند و قاتل پدر را قصاص کرد.
[۲۰۱] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.

ابوالعباس سفاح نیز پس از رسیدن به خلافت، روز جمعه به جامع رفت و خطبه خواند.
[۲۰۲] مروج الذهب، ج۴، ص۹۴.

والیان نیز چنین رسمی داشتند و پس از ورود به مرکز ولایت، اولین سخنرانی خود را در جامع شهر ایراد می‌کردند.
[۲۰۳] الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۳۸۰.
[۲۰۴] المستطرف فی کلّ فنّ مستطرف، ج ۱، ص ۱۱۷ـ ۱۱۸.

وابستگی سیاسی جامعها به حکومت، جایگاه آن‌ها را به مثابه رسانه ای قوی در خدمت اهداف حکومت تثبیت کرده بود و معمولاً احکام انتصاب حاکمان جدید، فتح نامه‌ها، عهدنامه‌ها و منشورات حکومتی در مساجد جامع به آگاهی مردم رسانده می‌شد و در شهرهایی که چندین جامع داشتند،این اطلاع رسانی از چند جامع مشهور صورت گرفت
[۲۰۵] شناوی ، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۱۱۵.
[۲۰۶] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۶، ص۱۶۷.

به جز فرمانهای مربوط به والیان، حکم (تقلید و منشور) انتصاب قاضی القضات نیز گاه در جامع بر همگان خوانده می‌شد
[۲۰۷] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۲۰۱.

همچنین گاهی، بخشهایی از تشریفات عمومی مراسم اعلان خلافت و سلطنت، مانند بذل درهم و دینار و پوشاندن خلعت ، نیز در مسجد جامع برگزار می‌شد.
[۲۰۸] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۲۷۵.
[۲۰۹] تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، ص۱۶۲.

فرمانهای رسمی برای اِعمال سیاستهای دینی و مذهبی حکومت‌ها نیز معمولاً در جامع اعلان می‌شد
[۲۱۰] الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۱۷۰.

کارکرد جامع‌ها، به عنوان رسانه ای سیاسی، تنها جنبه حکومتی نداشت و بسیاری از مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم، اعتراضهای فردی و گروهی و پخش اعلامیه‌ها از مجرای این رسانه صورت می‌گرفت. برخی ترورها و همچنین تحرکاتِ ضد حکومتی و آشوبهای سیاسی، عقیدتی و اجتماعی نیز در جامعها به وقوع می‌پیوست.
[۲۱۱] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۷، ص۶۰.
[۲۱۲] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۷، ص۱۲۱.
[۲۱۳] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۹، ص۳۵.
[۲۱۴] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۴، ص۱۹.
[۲۱۵] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۲۰۸.
[۲۱۶] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۶، ص۲۲۴.
[۲۱۷] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۱۲۰.
[۲۱۸] العبر فی خبر من غبر، ج۲، ص۲۸۶.
[۲۱۹] تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۲، ص۳۱۷ـ۳۱۹.
[۲۲۰] دراسات عربیة و اسلامی، ص۹۳-۹۵.
[۲۲۱] الازهر فی الف عام، ج۳، ص۲۱۲.
[۲۲۲] الازهر فی الف عام، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶.
[۲۲۳] الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۱۷۳.



مقرّ حکومت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله وسلم، مسجد بود و در همانجا به امور اداری و مالی و قضایی جامعة اسلامی رسیدگی می‌شد؛ ولی پس از مدتی با توسعه وظایف حکومت، بسیاری از امور اداری و سیاسی به دارالاماره ها، دارالخلافه‌ها و دیوان‌ها منتقل شد. با این حال، مساجد جامع تا قرن‌ها بعد همچنان در امور قضایی فعال بودند. حضرت علی علیه السلام در جامع کوفه به کار قضا می‌پرداخت و دَکَّةُالقضای او در وسط جامع قرار داشت.
[۲۲۴] کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۱۵۷.

در جامع قرطبه نیز مجالس قضا بر پا بود و هر روز، قاضی به همراه منشیان خود به داوری می‌نشست
[۲۲۵] المساجد، ص۱۹۹.

در جامع عمروعاص نیز محاکم قضایی تشکیل می‌شد و شمار قاضیانی که در دوره والیان اموی و عباسی در این جامع به قضا اشتغال داشتند به ۳۶ تن رسید.
[۲۲۶] الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۱۹۰ـ۱۹۲.

در بصره، قاضیانی که در مسجد جامع امر قضا را برعهده داشتند، لقب «قاضی مسجد» گرفته بودند. آن‌ها دعاوی مالی کمتر از ۲۲۰ دینار را حل و فصل می‌کردند.
[۲۲۷] الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص۱۲۲.

در باره محل استقرار بیت المال در مساجدجامع گزارشهایی در منابع آمده است. مثلاً جامع عمروعاص در فسطاط برای زمانی دراز مقر بیت المال بود.
[۲۲۸] الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۲۸ـ۳۰.
[۲۲۹] المساجد، ص۱۷۲.

با این حال، باید توجه داشت که بیشتر این گزارش‌ها بعد از دهه‌های اولیه حکومت اسلامی به قبه‌هایی (اتاق گنبدی شکل) در جامع‌ها اشاره می‌کند که اموال یتیمان در آنها به امانت گذاشته می‌شد و نیز محلی برای نگهداری اموال مسجد جامع بود. این قبه‌ها را معمولاً در صحن مسجد یا داخل آن و بر بالای چند ستون می‌ساختند تا به آسانی در دسترس نباشند
[۲۳۰] تاریخ المساجد الاثریة فی القاهرة، ج۱، ص۲۹.
[۲۳۱] الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۲۸ـ۳۰.



انواع فعالیتهای اجتماعی نیز در مساجد جامع انجام می‌شد. جامع‌ها محل برگزاری آیین‌ها، جشن‌ها
و سوگواریهای مذهبی و غیرمذهبی بودند. نمازهای عید نیز، که معمولاً در مصلای بیرون شهر برگزار می‌گردید،
گاهی به دلایلی در مسجد جامع شهر بر پا می‌شد.
[۲۳۲] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۲۰۱.
[۲۳۳] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۶۶.

در مناسبتهای مذهبی مانند روز عرفه یا شبهای احیا، مساجد جامع مکان تجمع علاقه مندان به دعا و نیایش بود
[۲۳۴] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۴۴.

برای نمونه ای از برگزاری نماز باران در جامع رجوع کنید به
[۲۳۵] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۸، ص۶۲.

برای نمونه‌هایی از برگزاری نماز میت برای عالمانِ مشهور یا دولتمردان عالی رتبه در جامع رجوع کنید به
[۲۳۶] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، ج۱۵، ص۱۷۲.
[۲۳۷] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۶، ص.۱۳۴
[۲۳۸] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۶، ص۱۷۰.
[۲۳۹] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۹۶.
[۲۴۰] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۱۵۵.
[۲۴۱] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۱۵۷.

جنبه دیگری از فعالیتهای اجتماعی در مساجد جامع، رسیدگی به درماندگان، مصیبت زدگان و در راه ماندگان بود. طالبان علم نیز در سفرهای علمی، بی نیاز از حمایتهای مادّی جامع‌ها نبودند.
[۲۴۲] سفرنامه ناصرخسرو، ص۷۲.
[۲۴۳] المساجد، ص۳۸ـ۳۹.
مردم نیز گاه کمکهای غذایی خود را برای اطعامِ نیازمندان به جامع می‌فرستادند.
[۲۴۴] المساجد، ص۴۰.

گویا وقتی در سفر از اندلس به اسکندریه، کشتی ابوبکرابن عربی (متوفی ۵۴۲)، فقیه مالکی و همراهانش غرق شد، نجات یافتگان به جامع طرابلس انتقال داده شدند و مردم بر ایشان لباس پوشاندند و از ایشان پذیرایی کردند.
[۲۴۵] المساجد، ص۴۰.



جامع را باید کهن‌ترین و در عین حال پیشروترین نهاد آموزشی در تعلیمات عالی علوم اسلامی
در تمدن اسلامی دانست.
[۲۴۶] تنظیم التعلیم فی المسجد الجامع بدمشق قبل نشوءالمدارس، ص۱۹۸ـ۲۱۰.

تنها پس از پیدایی و گسترش مدارس در سرزمینهای اسلامی بود که فعالیتهای آموزشی مساجد جامع به تدریج رو به کاستی گذاشت. تا نیمه قرن دوم، دو جامع کوفه و بصره، در تولید فکری و علمی در حوزه علم و ادب نقش آفرین بودند تا آن که چندی بعد این جایگاه به جامعهای بغداد،
دمشق و فسطاط انتقال یافت. اهتمام این جامع‌ها بیشتربه علوم اسلامی بود و به ندرت علوم دخیل در آن‌ها مورد توجه قرار می‌گرفت
[۲۴۷] دراسات عربیة و اسلامیة، ص۹۳.
[۲۴۸] مؤسسات التعلیم فی العراق بین القرنین الخامس و السابع الهجریی، ص۳۷۶ـ۳۷۷.
[۲۴۹] تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ص۵۸-۶۰.
[۲۵۰] الازهر فی الف عام، ج۳، ص۲۱۰.

مساجد جامع شهرهای بزرگ و مرکز خلافت، محافل علمی پر رونقی داشت و اگر مسجد جامعی چون جامعِ اهواز، مجلس درس و بحث نداشت و صرفاً مورد توجه عامه مردم بود، از نظر گزارشگر تیزبینی چون محمد بن احمد مقدسی نکوهیده بود.
[۲۵۱] احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص۷.

محافل رسمی درس و بحث در مساجد جامع، حلقه و مجلس نام داشت.
[۲۵۲] دورالمجالس الاسلامیة ، مؤسسات و ممارسات، ص۲۸۹ـ۳۰۱.

حلقه های علمی هر استاد در جامعهای پر آوازه و بزرگ مانند جامع دمشق به طور ثابت در قسمت خاصی از جامع برگزار می‌گردید و از آن با عنوان «زاویه» یاد می‌شد. بعضی از این زوایا، مانند زاویه شافعی و مجدیه در جامع فسطاط، موقوفات خاص خود را داشت و تدریس در آن‌ها برای استادان مایه افتخار بود.
[۲۵۳] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۵۵ـ۲۵۶.

در جامع اموی دمشق، حلقه های علمی در فقه چهار مذهب اهل سنّت بر پا بود و هر مذهب فقهی زوایایی مخصوص داشت. همچنین ده‌ها حلقه برای آموزشهای گوناگون در حوزه قرآن در مقاطع مختلف آموزشی تشکیل می‌شد
[۲۵۴] رحلة ابن جبیر، ص۲۱۴ـ۲۲۰.
[۲۵۵] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۵.
[۲۵۶] الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۴۱۰ـ۴۱۲.
[۲۵۷] خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۹ـ۲۰.
[۲۵۸] الجامع الاموی فی دمشق، ص۲۹.
[۲۵۹] الجامع الاموی فی دمشق، ص۳۵.

در ۳۲۶، شمار حلقه های درس جامع عمروعاص در فقه مالکی، شافعی و حنفی، به ۳۳ رسیده بود
[۲۶۰] تاریخ المساجد الاثریة فی القاهرة، ج۱، ص۳۰.

مقریزی
[۲۶۱] کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار، ج۲، ص۲۵۶.

شمار حلقه های درس جامع عمروعاص را در ۷۴۹ بیش از چهل حلقه ذکر کرده است.
حلقه های درس و بحث و وعظ ، در روز جمعه نیز فعال بود و گاه استادانی در روز جمعه دو حلقه درس داشتند.
[۲۶۲] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۱۱۸ـ۱۱۹.

استادانی بودند که چند هزار مجلس در جامعی برپا کرده بودند. در جامع نیشابور محدّثی به نام ابن طاهر، هزار مجلس املای حدیث برپا کرده بود.
[۲۶۳] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۳۳۷.

در جامع اصفهان ابوالقاسم طلحی، سابقه تشکیل صدها مجلس داشت.
[۲۶۴] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۸، ص۱۰.

مجالس املای تشریفاتی نیز در مساجد جامع برگزار می‌شد که بیشتر مخصوص صاحب منصبان بود.
[۲۶۵] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۶، ص۳۰۴.

حضور زنان در حلقه های علمی جامعها به ندرت گزارش شده است که یک نمونه آن متعلق به جامع الازهر بوده است
[۲۶۶] الازهر فی الف عام، ج۳، ص۲۰۸.
[۲۶۷] محمدکمال سید، الازهر جامعاً و جامعة، ص۶۵۰ـ۶۵۸.

انتشار و املای اشعار نیز در جامع مرسوم بود. دعبل خزاعی قصیده ای را که برای امام رضا علیه السلام در مرو خوانده بود بار دیگر در جامع شهر قم قرائت کرد و مردم صله فراوانی به او دادند
مُتنَبّی در ۳۴۶، در جامع عمروعاص حلقه ادبی داشت
[۲۶۹] الازهر فی الف عام، ج۳، ص ۲۰۹.

در همین جامع، مکانی به نام قبة الشعراء یا قبة الشعر ساخته بودند که محل برگزاری محافل ادبی در هر جمعه بود.
[۲۷۰] تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۵۷.



نظارت مستقیم حکومت بر مساجد جامع، مانع از فعالیتهای جدّی عالمان امامیه در مساجد جامع بود؛
بنابراین، این مراکز نمی‌توانست مکان اصلی فعالیتهای تعلیمی ایشان باشد. برخی از امامان، مانند حضرت علی در جامع کوفه و امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام در مسجد نبوی ، حلقه های تعلیمی داشتند و پیروان ایشان نیز در مساجد جامع، حلقه های بحث و فتوا برقرار می‌کردند که بیشتر با توریه و تقیه همراه بود
[۲۷۱] تاریخ التربیة عندالامامیة و اسلافهم من الشیعة بین عهدی الصادق والطوسی، ص۷۶.

حمایت از شیعه در دوره‌هایی چون حکومت آل بویه ، مساجد جامع را پذیرای برخی از عالمان بزرگ شیعی کرد، چنانکه ابن عُقْدَه (متوفی ۳۳۲) در مسجد جامع رَصافه و نیز جامع بَراثا در بغداد، مجلس املای حدیث داشت.
[۲۷۲] تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۴۷ـ۱۵۹.



آنچه از فعالیتهای آموزشی در سطور پیشین یاد شد، بیشتر به طبقه طالبان علم اختصاص داشت که عامه مردم بهره چندانی از آن نداشتند. در عوض، نوع دیگری از آموزش عمومی در مساجد جامع، که جنبه تبلیغی و ترویجی داشت، بیشتر به کار عامه مردم می‌آمد و آن مجالس قصه پردازان (قُصاص) و نیز مجالس وعظ و ارشاد بود.
[۲۷۳] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۳۸۵.
[۲۷۴] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۱۳۰ـ۱۳۲.
[۲۷۵] المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۴۹.
[۲۷۶] السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۵۳ـ۲۵۴.
[۲۷۷] الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانی، ص۳۶۲.
[۲۷۸] الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۳۱ـ۳۵.
[۲۷۹] دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۲۶۶.




• قرآن.
• محمد بن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستطرف، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
• ابن اثیر، التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیة، چاپ عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره(۱۳۸۲/۱۹۶۳).
• ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
• ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱.
• ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم.
• ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ حسین اعلمی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
• ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
• ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
• ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره(۱۳۸۳)۱۳۹۲/(۱۹۶۳)۱۹۷۲.
• ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
• ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
• ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
• ابن حوقل، سفرنامه، صورة الارض.
• ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون.
• ابن درید، کتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ۱۹۸۸.
• ابن دقماق، کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار، بولاق ۱۳۱۰/۱۸۹۳، چاپ افست بیروت.
• ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة: اخبار المدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
• ابن طولون، القلائد الجوهریة فی تاریخ الصالحیة، چاپ محمداحمد دهمان، دمشق(۱۴۰۱/۱۹۸۰).
• ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، چاپ چارلز سی. توری، نیوهاون۱۹۲۲، چاپ افست بغداد(۱۹۶۸).
• ابن عماد، شذرات‌ الذهب‌ فی‌ اخبار من‌ ذهب‌.
• ابن قتیبه، المعارف، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
• ابن قدامه، المغنی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
• ابن کثیر، البدایة والنهایة، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
• ابن مجاور، صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، المسمّاة تاریخ المستبصر، چاپ اسکار لوفگرن، لیدن ۱۹۵۱ـ۱۹۵۴.
• ابن منظور، لسان العرب.
• ابن میثم، شرح نهج البلاغة، قم ۱۳۶۲ش.
• ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، چاپ رضا استادی، اصفهان(۱۳۶۲ش).
• عبدالرحمان بن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین، چاپ ابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ۱۲۸۸، چاپ افست بیروت.
• احمد بن عبداللّه ابونعیم، کتاب ذکر اخبار اصبهان، چاپ سون ددرینگ، لیدن ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴، چاپ افست تهران.
• ملکه ابیض، «تنظیم التعلیم فی المسجد الجامع بدمشق قبل نشوءالمدارس»، التراث الشعبی، ش۲۲ (جمادی الاولی ۱۴۰۶).
• محمد بن عبداللّه ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
• واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۸ ش.
• اسلم بن سهل بحشل، تاریخ واسط، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
• بلاذری (بیروت).
• عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار، بیروت، دارالفارس.
• عبداللّه جزائری، التحفة السنیة فی شرح نخبة المحسنیة، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش ۲۲۶۹.
• اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
• جورج مقدسی ، خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری ، ترجمه صالح احمدعلی ، بغداد.
• حسن عبدالوهاب، تاریخ المساجد الاثریة فی القاهرة، بیروت ۱۹۹۳.
• خطیب بغدادی، تاریخ بغداد.
• محمد عبدالمنعم خفاجی، الازهر فی الف عام، بیروت ۱۴۰۷ـ۱۴۰۸/۱۹۸۷ـ۱۹۸۸.
• خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، روایة بقی بن مخلد، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
• خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
• دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران ۱۳۶۷ش، ذیل «ابن جوزی» (از هادی عالم زاده).
• احمد بن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
• محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴.
• احمد بن عبداللّه رازی، تاریخ مدینه صنعاء، چاپ حسین بن عبداللّه عمری، دمشق ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
• حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
• محمد بن بهادر زرکشی، اعلام الساجد باحکام المساجد، چاپ ابوالوفا مصطفی مراغی، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
• زید بن علی (ع)، مسند الامام زید، بیروت: دارمکتبة الحیاة،.
• عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
• احمد سلاوی، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
• عبدالعزیز محمد شناوی، الازهر جامعاً و جامعة، قاهره ۱۹۸۳ـ۱۹۸۴.
• محمد بن مکی شهید اول، البیان، چاپ محمد حسون، قم ۱۴۱۲.
• احمد بن مصطفی طاشکوپری زاده، الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانیة، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
• طبری، تاریخ جامع.
• علی طنطاوی، الجامع الاموی فی دمشق، دمشق ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
• محمد بن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران ۱۳۹۰.
• محمد بن حسن طوسی، البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
• محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی الفقه الامامیة، ج ۸، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش.
• طه ابوسدیره، الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ۲۱ ه-۲۵۴ ه، قاهره ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
• عبداللطیف طیباوی، دراسات عربیة و اسلامیة، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
• عبدالجلیل حسن عبدالمهدی، «المؤسسات التعلیمیة و الثقافیة فی بلاد الشام فی العصرین الایوبی و المملوکی»، در التربیة العربیة، مؤسسات و ممارسات، ج۲، (عمان، مؤسسه آل البیت، ۱۹۸۹).
• یوسف عش، دور الکتب العربیة العامة و شبه العامة لبلاد العراق و الشام و مصر فی العصر الوسیط، ترجمة عن الفرنسیة نزار اباظه و محمد صباغ، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
• حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۲۰.
• علی بن حسین علم الهدی، الانتصار، قم ۱۴۱۵.
• زهره عمادی، «حضور مسجد در بازار تهران»، صفه، ش ۲۶ (بهار و تابستان ۱۳۷۷).
• کورکیس عوّاد، «خزائن کتب العراق العامة فی ایام العباسیین»، سومر، ج۲، ش۲ (ژوئیة ۱۹۴۶).
• محمد عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نوراللّه کسائی، تهران ۱۳۷۲ ش.
• محمدبک فرید، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، چاپ احسان حقی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
• عبداللّه فیاض، تاریخ التربیة عندالامامیة و اسلافهم من الشیعة بین عهدی الصادق والطوسی، بیروت ۱۹۸۳.
• محمد جمال الدین قاسمی، اصلاح المساجد من البدع و العوائد، بیروت ۱۳۹۰.
• احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا، قاهره ۱۳۳۱ـ ۱۳۳۸/ ۱۹۱۳ـ۱۹۲۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
• احمد بن علی قلقشندی، مآثرالانافة فی معالم الخلافة، چاپ عبدالستار احمد فراج، کویت ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت ۱۹۸۰.
• ابوبکر بن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
• نادر کریمیان سردشتی، تاریخ کتابخانه های مساجد ایران، تهران ( ۱۳۷۸ش).
• کلینی.
• لوئی ماسینیون، خطط الکوفة و شرح خریطتها، ترجمة محمدتقی مصعبی، چاپ کامل سلمان جبوری، نجف ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
• علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
• محمد بن یزید مبرّد، الکامل، ج ۱، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم و سید شحاته، قاهره(۱۳۷۶/۱۹۵۶).
• محمد عبدالعزیز مرزوق، «جامع الظاهر بیبرس البندقداری»، المجلة التاریخیة المصریة، ج۳، ش۱ (مه ۱۹۵۰).
• محمد کمال سید، «الازهر جامعاً و جامعة»، مجله الازهر، سال۵، ش۳ (رجب ۱۳۹۸).
• محمد علی مخلصی، آثار تاریخی سمنان، (۱۳۵۶ ش).
• مسعودی، مروج (بیروت).
• فرشید مصدقی امینی، «تأملی در مفهوم، مسجد، و معنای، جامع، ویژگی‌ها، نقش‌ها و کارکردها»، پژوهشنامه، مجموعه مقالات پژوهشی اداره کل میراث فرهنگی استان تهران، دفتر ۱ (پاییز ۱۳۷۹).
• بشار عواد معروف، «مؤسسات التعلیم فی العراق بین القرنین الخامس و السابع الهجریین»، در التربیة العربیة الاسلامیة: المؤسسات و الممارسات، ج ۲، عمان: مؤسسة آل البیت، ۱۹۸۹.
• مقدسی، احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم.
• احمدبن محمد مقّری، نفح الطیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
• احمدبن علی مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
• احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار به ذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست، قاهره.
• آر. دی. مک چسنی، «احداث اصفهان عباسی در متون صفوی»، ترجمه مهرداد محمودزاده، رواق، سال۱، ش۱ (پاییز ۱۳۷۷).
• منیر الدین احمد، «دورالمجالس الاسلامیة، مؤسسات و ممارسات»، دار التربیة العربیة الاسلامیة، ج۱، عمان، مؤسسة آل البیت.
• حسین مونس، المساجد، کویت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
• ناصر خسرو، سفرنامه ناصرخسرو علوی، تهران(۱۳۴۱ ش).
• حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک (سیاست نامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۴۰ ش.
• عبد القادر بن محمد نعیمی، دمشقی، الدّارس فی تاریخ المدارس، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
• حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل.
• مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
• احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳)ـ۱۹۹۰.
• یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
• یاقوت حموی، معجم الادباء، مصر.
• ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷/۱۹۳۶ـ۱۹۳۸، چاپ افست بیروت.
• یعقوبی، تاریخ.
•George Makdisi، The rise of colleges: institutions of learning in Islam and the West، Edinburgh ۱۹۸۱.



۱. کتاب العین ج۱، ص۲۳۹.    
۲. کتاب جمهرة اللغة، ج۱ ،ص۴۸۳.
۳. تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «جمع».
۴. تفسیر نور، ص۶۲.
۵. جوامع الجامع ج۲، ص۶۳۵.    
۶. التبیان ج۷، ص۴۶۴.    
۷. المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۹۷.    
۸. تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «جمع».
۹. لسان العرب ج۸، ص۵۵.    
۱۰. کتاب العین ج۱، ص۲۴۰.    
۱۱. اصول کافی کلینی، ج۴، ص۱۷۶    .
۱۲. المغنی ج۱۲ ،ص۱۱۵.
۱۳. تفسیرابن کثیر ج۵ ،جزء۱۰ ،ص۱۳۶.
۱۴. الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ،ص۱۶۴.
۱۵. نفح الطیب ج۱ ،ص۵۶۰.
۱۶. سفر نامه ناصرخسرو، ص۷۴ـ۷۵.
۱۷. تاریخ المدینة ج۱، ص۱۳۳۱۴۳.    
۱۸. کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ج۲ ،ص۱۹.
۱۹. کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ج۲ ،ص۱۱۳.
۲۰. تأملی در مفهوم، مسجد، و معنای جامع، ص۲۲۲ـ۲۲۶.
۲۱. تاریخ المدینة ج۱ ،ص۵۷ـ۷۵.
۲۲. السلوک لمعرفة دول الملوک ج۲، ص۲۴۶.
۲۳. تاریخ واسط، ص۱۷۹.
۲۴. علل الشرایع ج۲،ص۵۹۳.    
۲۵. مسند زید بن علی، ص۲۱۲.    
۲۶. اصول کافی، ج۴، ص۱۷۶.    
۲۷. کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ج۲، ص۱۱۳.
۲۸. مستدرک الوسائل ج۳، ص۳۵۸.    
۲۹. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۶.
۳۰. اصلاح المساجد من البدع و العوائد، ص۵۲ـ۵۳.
۳۱. المعارف، ص۳۱۴.
۳۲. فتوح البلدان، ص۳۸۷ـ۳۸۸.
۳۳. خطط الکوفة و شرح خریطتها، ص۱۱۴ـ۱۱۶.
۳۴. فتوح البلدان، ص۴۰۲.
۳۵. فتوح البلدان، ص۴۶۵.
۳۶. معجم البلدان ج۱، ص۸۶۳.    
۳۷. الاخبار الطوال، ص۱۳۳.
۳۸. فتوح مصر و اخبارها، ص۹۱ـ۹۲
۳۹. السلوک لمعرفة دول الملوک ج۲، ص۲۴۶.
۴۰. فتوح البلدان ج۱، ص۲۶۹.    
۴۱. الکامل فی التاریخ ج۳، ص۴۶۶.
۴۲. المساجد، ص۶۷ـ۶۸.
۴۳. تاریخ مدینة صنعاء ص۱۲۳.
۴۴. تاریخ مدینة صنعاء ص۲۵۱ـ۲۵۳.
۴۵. فتوح البلدان، ص۱۷۹.
۴۶. نفح الطیب، ج۱، ص۵۶۰ـ۵۶۱.
۴۷. مقدسی، ص۴۳۶.
۴۸. آثار تاریخی سمنان، ص۷۷.
۴۹. رحلة ابن بطوطة، ص۴۲۸.
۵۰. گزیده مقالات تحقیقی، ص۱۱۶ـ۱۱۷.
۵۱. تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، ص۲۳۶.
۵۲. نهایة الارب فی فنون الادب ج۲۳، ص۸۸.
۵۳. تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۳۱.    
۵۴. نهایة الارب فی فنون الادب ج۲۳ ،ص۱۹۴.
۵۵. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۶، ص۴۱ـ۴۲.
۵۶. النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۷، ص۲۹۹.
۵۷. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۳۰۹.
۵۸. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۱۱۴.
۵۹. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۱۱۷.
۶۰. تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۱۶۱.
۶۱. تفسیر ابن کثیر جزء۱۲، ص۲۵۳.
۶۲. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۹، ص۱۹۸.
۶۳. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۲، ص۳۳۴.
۶۴. تفسیر ابن کثیر، ج۵، جزء۱۰، ص۱۳۶.
۶۵. نفح الطیب ج۱، ص۳۴۷.
۶۶. المسالک و الممالک، ص۴۳۴.
۶۷. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۳، ص۵ـ۶.
۶۸. رحلة ابن جبیر، ص۲۰۱.
۶۹. تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۳۳۲.
۷۰. رحلة ابن بطوطة، ص۲۳۳.
۷۱. معجم البلدان ج۴، ص۲۶۴.    
۷۲. سفرنامه ناصرخسرو، ص۷۲.
۷۳. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵.
۷۴. مآثرالانافة فی معالم الخلافة، ج۳، ص۳۶۲.
۷۵. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۲۸۵ـ۳۴۳.
۷۶. خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۵ـ۱۶
۷۷. ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۳۳۲.
۷۸. خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۴.
۷۹. صورة الارض، ص۳۱۲.
۸۰. ابن کثیر، ج۵، جزء۱۰، ص۱۰۶.
۸۱. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۳، ص۵ـ۶.
۸۲. تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار، ج۳، ص۴۲۸.
۸۳. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۴ـ۲۴۵.
۸۴. کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الافاق ج۱، ص۲۳۴.
۸۵. احداث اصفهان عباسی در متون صفوی، ص۸۰.
۸۶. رحلة ابن بطوطة، ص۱۱۹.
۸۷. یاقوت حموی، ج۴، ص۶۶۱.
۸۸. کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الافاق ج۲، ص۹۱۸.
۸۹. المسالک و الممالک، ص۳۲۴.
۹۰. یاقوت حموی ج۱، ص۷۲۳.
۹۱. رحلة ابن بطوطة، ص۵۶۴ـ۵۶۵.
۹۲. حضور مسجد در بازار تهران، ص۷۸ـ۷۹.
۹۳. المسالک و الممالک، ص۱۴۶.
۹۴. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۱۹۸ـ۱۹۹.
۹۵. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۹۲.
۹۶. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۴۰۸.
۹۷. سفرنامه ناصرخسرو، ص۱۳۸.
۹۸. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۲۶۱ـ۲۶۳.
۹۹. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۵۹.
۱۰۰. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۴۶۴.
۱۰۱. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۹۲ـ۳۹۳.
۱۰۲. المسالک و الممالک، ص۴۳۱.
۱۰۳. المسالک و الممالک، ص۴۸۳.
۱۰۴. رحلة ابن بطوطة، ص۲۴۴.
۱۰۵. التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکی، ۱۳۸۲، ص۷۷.
۱۰۶. المسالک و الممالک، ص۴۳۴ـ۴۳۵.
۱۰۷. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۳۱۱.
۱۰۸. مؤسسات التعلیم فی العراق بین القرنین الخامس و السابع الهجریین، ص۳۷۷.
۱۰۹. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۶.
۱۱۰. احسن التقاسيم فی معرفة اقاليم، ص۱۹۸ـ۱۹۹.
۱۱۱. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۱، ص۲۵۲.
۱۱۲. التاریخ الباهر فی الدولة الاتابکیة، ۱۳۸۲، ص۱۵۴.
۱۱۳. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۵.
۱۱۴. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۲۴.
۱۱۵. شذرات‌ الذهب‌ فی‌ اخبار من‌ ذهب‌، ج۳، ص۲۳۹.
۱۱۶. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۴۵.
۱۱۷. کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، ج۲، ص۲۵۵.
۱۱۸. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۲۲۵.
۱۱۹. المساجد، ص۱۶۹ـ۱۷۰.
۱۲۰. الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۱۷ـ۱۸.
۱۲۱. الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة، ج۴، ص۱۴۷.
۱۲۲. یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، ج۲، ص۱۲۷، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۱۲۳. صفة بلادالیمن و مکة و بعض الحجاز، قسم۱، ص۱۲۰.
۱۲۴. جامع الظاهر بیبرس البندقداری، ص۹۴ـ۹۷.
۱۲۵. تفسیر ابن کثیر، ج۷، جزء۱۴، ص۲۷۶.
۱۲۶. سیرالملوک، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶.
۱۲۷. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۶، ص۱۳۵.
۱۲۸. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۲۴.
۱۲۹. الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۱۶.
۱۳۰. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۳۲۵.
۱۳۱. شناوی، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۸۱ـ۸۴.
۱۳۲. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۱، ص۲۵۲.
۱۳۳. یاقوت حموی، ۱۹۶۵، ج۳، ص۱۷.
۱۳۴. یاقوت حموی، ۱۹۶۵، ج۳، ص۸۹۸.
۱۳۵. مآثرالانافة فی معالم الخلافة، ج۳، ص۳۳۳.
۱۳۶. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۱۱۲.
۱۳۷. الجامع الاموی فی دمشق، ص۵۴ـ۵۶.
۱۳۸. الجامع الاموی فی دمشق، ص۸۳ـ۸۴.
۱۳۹. المساجد، ص۱۸۵.
۱۴۰. طبقات الشافعیة الکبری، ج۱، ص۳۲۸.
۱۴۱. النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۸، ص۲۰۱.
۱۴۲. النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج۸، ص۲۰۸.
۱۴۳. المساجد، ص۱۸۶ـ۱۸۷.
۱۴۴. ابونعیم اصفهانی ج۱، ص۱۷ـ۱۸.
۱۴۵. تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۱، ص۱۹۶.
۱۴۶. تاریخ ابن خلدون، ج۱، مقدمه، ص۲۷۴.
۱۴۷. القلائد الجوهریة فی تاریخ الصالحیة، قسم۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷.
۱۴۸. صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۴، ص۳۹.
۱۴۹. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۳۸۳.
۱۵۰. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۵، ص۳۵۱.
۱۵۱. علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص۲۹۳، بغداد ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۱۵۲. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۸، ص۱۳۸.
۱۵۳. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۸، ص۱۴۱.
۱۵۴. یاقوت حموی، ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷، ج۴، ص۱۶.
۱۵۵. خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۵ـ۱۶.
۱۵۶. صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۰، ص۱۵.
۱۵۷. صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۰، ۱۹ـ۲۰.
۱۵۸. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۵، ص۱۰۸.
۱۵۹. صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۱، ص۲۶۲ـ۲۶۴.
۱۶۰. الجامع الاموی فی دمشق، ص۶۸.
۱۶۱. صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۰، ص۳۸۴ـ۳۸۵.
۱۶۲. شناوی ، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۱۱۵.
۱۶۳. صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، ج۱۱، ص۲۲۶.
۱۶۴. شناوی، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۱۱۵ـ۱۱۶.
۱۶۵. الدّارس فی تاریخ المدارس ج۲، ص۲۹۸.
۱۶۶. الدّارس فی تاریخ المدارس ج۲، ص۳۰۰ـ۳۰۳.
۱۶۷. الدّارس فی تاریخ المدارس ج۲، ص۳۱۰ـ۳۱۵.
۱۶۸. البیان، ص۱۳۶.
۱۶۹. التحفة السنیة فی شرح نخبة المحسنیة، ص۱۴۶.
۱۷۰. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۵۵.
۱۷۱. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۶۵.
۱۷۲. المبسوط، ج۸، ص۲۰۳.    
۱۷۳. المغنی، ج۱۲، ص۱۱۵.
۱۷۴. نفح الطیب، ج۳، ص۳۷۷.
۱۷۵. الکافی فی الفقه، ص۴۲۰.    
۱۷۶. اصول کافی، ج۴، ص۱۷۶.    
۱۷۷. من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۸۴۱۸۵.    
۱۷۸. الانتصار، ص۲۰۰.    
۱۷۹. الاستبصار، ج۲، ص۱۲۷.    
۱۸۰. مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، ج۳، ص۴۳۹ـ۴۶۴.
۱۸۱. اعلام الساجد باحکام المساجد، ص۳۸۶.
۱۸۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶۸.
۱۸۳. المساجد، ص۱۲۹ـ۱۳۱
۱۸۴. کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الافاق، ج۱، ص۴۷۸.
۱۸۵. المساجد، ص۲۰۳.
۱۸۶. کتاب الانتصار لواسطة عقدالامصار، قسم۱، ص۱۲۳.
۱۸۷. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۶۶.
۱۸۸. الروضتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص۲۷۰.
۱۸۹. دورالکتب العربیة العامة و شبه العامة لبلاد العراق و الشام و مصر فی العصر الوسیط، ص۲۲۸ـ۲۳۵.
۱۹۰. المؤسسات التعلیمیة و الثقافیة فی بلاد الشام فی العصرین الایوبی و المملوکی، ص۶۲۶ـ۶۲۸.
۱۹۱. خزائن کتب العراق العامة فی ایام العباسیی، ص۲۳۰ـ۲۳۱.
۱۹۲. خزائن کتب العراق العامة فی ایام العباسیی، ص۲۳۴.
۱۹۳. معجم البلدان، ج۴، ص۵۰۹.
۱۹۴. تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۶۶.
۱۹۵. تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۷۱.
۱۹۶. تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۷۵.
۱۹۷. تاریخ کتابخانه‌های مساجد ایران، ص۸۶.
۱۹۸. شرح نهج البلاغة، ج۱، ص۲۸۹.
۱۹۹. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۶، ص۳۱ـ۳۲.
۲۰۰. تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۲، ص۲۰۹.
۲۰۱. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴.
۲۰۲. مروج الذهب، ج۴، ص۹۴.
۲۰۳. الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۳۸۰.
۲۰۴. المستطرف فی کلّ فنّ مستطرف، ج ۱، ص ۱۱۷ـ ۱۱۸.
۲۰۵. شناوی ، الازهر جامعاً و جامعة، ج۱، ص۱۱۵.
۲۰۶. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۶، ص۱۶۷.
۲۰۷. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۲۰۱.
۲۰۸. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۲۷۵.
۲۰۹. تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، ص۱۶۲.
۲۱۰. الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۱۷۰.
۲۱۱. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۷، ص۶۰.
۲۱۲. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۷، ص۱۲۱.
۲۱۳. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۹، ص۳۵.
۲۱۴. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۴، ص۱۹.
۲۱۵. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۲۰۸.
۲۱۶. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۶، ص۲۲۴.
۲۱۷. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۱۲۰.
۲۱۸. العبر فی خبر من غبر، ج۲، ص۲۸۶.
۲۱۹. تفسیر ابن کثیر، ج۶، جزء۱۲، ص۳۱۷ـ۳۱۹.
۲۲۰. دراسات عربیة و اسلامی، ص۹۳-۹۵.
۲۲۱. الازهر فی الف عام، ج۳، ص۲۱۲.
۲۲۲. الازهر فی الف عام، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۶.
۲۲۳. الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۱۷۳.
۲۲۴. کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، ج۲، ص۱۵۷.
۲۲۵. المساجد، ص۱۹۹.
۲۲۶. الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۱۹۰ـ۱۹۲.
۲۲۷. الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، ص۱۲۲.
۲۲۸. الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۲۸ـ۳۰.
۲۲۹. المساجد، ص۱۷۲.
۲۳۰. تاریخ المساجد الاثریة فی القاهرة، ج۱، ص۲۹.
۲۳۱. الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۲۸ـ۳۰.
۲۳۲. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۲۰۱.
۲۳۳. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۶۶.
۲۳۴. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۵، ص۴۴.
۲۳۵. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۸، ص۶۲.
۲۳۶. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، ج۱۵، ص۱۷۲.
۲۳۷. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۶، ص.۱۳۴
۲۳۸. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۶، ص۱۷۰.
۲۳۹. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۹۶.
۲۴۰. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۷، ص۱۵۵.
۲۴۱. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۱۵۷.
۲۴۲. سفرنامه ناصرخسرو، ص۷۲.
۲۴۳. المساجد، ص۳۸ـ۳۹.
۲۴۴. المساجد، ص۴۰.
۲۴۵. المساجد، ص۴۰.
۲۴۶. تنظیم التعلیم فی المسجد الجامع بدمشق قبل نشوءالمدارس، ص۱۹۸ـ۲۱۰.
۲۴۷. دراسات عربیة و اسلامیة، ص۹۳.
۲۴۸. مؤسسات التعلیم فی العراق بین القرنین الخامس و السابع الهجریی، ص۳۷۶ـ۳۷۷.
۲۴۹. تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ص۵۸-۶۰.
۲۵۰. الازهر فی الف عام، ج۳، ص۲۱۰.
۲۵۱. احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص۷.
۲۵۲. دورالمجالس الاسلامیة ، مؤسسات و ممارسات، ص۲۸۹ـ۳۰۱.
۲۵۳. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۵۵ـ۲۵۶.
۲۵۴. رحلة ابن جبیر، ص۲۱۴ـ۲۲۰.
۲۵۵. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۱، ص۳۳۳ـ۳۳۵.
۲۵۶. الدّارس فی تاریخ المدارس، ج۲، ص۴۱۰ـ۴۱۲.
۲۵۷. خطط بغداد فی القرن الخامس الهجری، ص۱۹ـ۲۰.
۲۵۸. الجامع الاموی فی دمشق، ص۲۹.
۲۵۹. الجامع الاموی فی دمشق، ص۳۵.
۲۶۰. تاریخ المساجد الاثریة فی القاهرة، ج۱، ص۳۰.
۲۶۱. کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار، ج۲، ص۲۵۶.
۲۶۲. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۱۱۸ـ۱۱۹.
۲۶۳. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۳۳۷.
۲۶۴. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۸، ص۱۰.
۲۶۵. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۶، ص۳۰۴.
۲۶۶. الازهر فی الف عام، ج۳، ص۲۰۸.
۲۶۷. محمدکمال سید، الازهر جامعاً و جامعة، ص۶۵۰ـ۶۵۸.
۲۶۸. عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۹۶.    
۲۶۹. الازهر فی الف عام، ج۳، ص ۲۰۹.
۲۷۰. تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۵۷.
۲۷۱. تاریخ التربیة عندالامامیة و اسلافهم من الشیعة بین عهدی الصادق والطوسی، ص۷۶.
۲۷۲. تاریخ بغداد، ج۶، ص۱۴۷ـ۱۵۹.
۲۷۳. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۴، ص۳۸۵.
۲۷۴. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج۱۷، ص۱۳۰ـ۱۳۲.
۲۷۵. المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ج۱۸، ص۴۹.
۲۷۶. السلوک لمعرفة دول الملوک، ج۲، ص۲۵۳ـ۲۵۴.
۲۷۷. الشقائق النعمانیة فی علماء الدولة العثمانی، ص۳۶۲.
۲۷۸. الحرکة العلمیة فی جامع عمروبن العاص فی عصر الولاة، ص۳۱ـ۳۵.
۲۷۹. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۳، ص۲۶۶.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله «جامع»، ص۴۳۵۴.    




جعبه ابزار