لواط (فقه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لواط از
گناهان کبیره،
فاحشه،
کفر و زشت است در زشتی لواط همین بس که
قوم لوط همگی به جرم این عمل شنیع، به بلای بزرگی دچار گشته، به
دوزخ رهسپار شدند و شهرشان ویران و مایه عبرت آیندگان شد. چه اسرافی بدتر از اینکه نطفهای که به منزلهی
بذر است برای بقاء نوع و
نسل انسان و باید در رحم زن قرار گیرد در غیرمحلی که خدا قرار داده بریزد. برای
تهدید دیگران از نزدیکشدن به این عمل خلاف انسانی در سورههای
اعراف و
هود و
نمل و
عنکبوت و
قمر و
نجم، قوم لوط را یادآوری و کیفیت
عذاب ایشان را متذکر میشود. باشد که دیگران اندرزی بگیرند.
معمولاً هرکدام از اقوام و ملتها، برای خود نام خاصی دارند که با همان نام از آنان یاد میشود. اقوامی که در
قرآن از آنان و از پیامبرانشان یاد شده نیز، از این قاعده مستثنا نبودند. در قرآن کریم گاهی از این اقوام با نام خودشان یاد میشود؛ مانند «
عاد»
و «
ثمود»
و گاهی نیز با نام پادشاهشان یاد میشوند؛ مانند «
قوم فرعون»
و «
قوم تبع»
و گاهی نیز با نام پیامبرشان یاد میشوند؛ مانند «
قوم هود» و «
قوم صالح»
در این بین، برخی از اقوام همنامشان از نام یکی از
پیامبران گذشته گرفتهشده که میتوان به «
بنیاسرائیل»
اشاره کرد که از
لقب حضرت یعقوب (اسرائیل) گرفته شده است.
یکی از اقوامی که در قرآن با نام پیامبرشان یاد شده است، قوم «
لوط»
میباشد. نام کامل این پیامبر،
لوط بن
هاران بن تارخ است.
از این جهت که قوم لوط، اولین کسانی بودند که به
گناه بزرگ همجنسبازی روی آوردند،
نام این
گناه کبیره از نام این قوم گرفته شد و به آن لفظ «لواط» اطلاق شد.
در واقع «لواط» به معنای عملی است که قوم لوط مرتکب، بلکه مبدع آن عمل زشت شدند. در
زبان عربی نیز با استفاده از نامی که از این قوم برده شده، مشتقاتی را استخراج کردهاند که برخی از آنها به معنای عمل شنیعی است که آن قوم گناهکار انجام میدادند.
اینگونه اشتقاقهایی در زبان عربی، منحصر به این واژه خاص نبوده؛ بلکه واژههای بسیاری وجود دارد که بعد از اندکی
شهرت،
افعال و مشتقات جدیدی از آن استخراج میشوند؛ مانند «تلفن» که
افعالی چون «یتلفنون» از آن استخراج شده یا اخیراً از عبارت نوظهور «
داعش» که مخفف دولت اسلامی عراق و شام است، مشتقات مختلفی مانند «تدعش» و غیره ساخته شده است. بنابراین با آنکه نام «لواط» برگرفته از نام قوم لوط است، اما نام آن پیامبر ارجمند، برگرفته از نام این عمل شنیع نیست.
لواط از گناهانی است که به کبیره بودنش تصریح شده است، در زشتی لواط همین بس که قوم لوط همگی به جرم این عمل شنیع، به بلای بزرگی دچار گشته، به دوزخ رهسپار شدند و شهرشان ویران و مایه عبرت آیندگان شد. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «وَ امْطَرْنا عَلَیْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الُمجْرِمینَ؛
و (سپس چنان) بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم؛ (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت) پس بنگر سرانجام کار مجرمان چه شد!» چنانچه از
حضرت امام صادق و
امام رضا (علیهماالسّلام) رسیده بلکه
حرمت و
عقوبت آن از
زنا شدیدتر است. از حضرت صادق (علیهالسّلام) مرویاست است که: «عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: سمعته یقول حرمة الدبر اعظم من حرمة الفرج و ان الله اهلک امة لحرمة الدبر و لم یهلک احداً لحرمة الفرج؛ حرمت لواط از زنا بیشتر است، بهدرستی که
خداوند قومی را برای عمل لواط هلاک فرمود، (قوم لوط) ولی کسی را برای زنا هلاک نفرمود.»
و امام رضا (علیهالسلام) فرمود: «وَاعْلَمْ انَّ حُرْمَةَ الدُّبُرِ اعْظَمُ مِنْ حُرْمَةِ الْفَرْجِ لِانَّ اللَّهَ اهْلَکَ امَّةً بِحُرْمَةِ الدُّبُرِ وَ لَمْ یُهْلِکْ احَداً بِحُرْمَةِ الْفَرْجِ؛
بدان که حرمت لواط از زنا بیشتر است؛ زیرا خداوند قومی را (قوم لوط) به خاطر عمل لواط هلاک کرد، ولی کسی را برای زنا هلاک نکرد.»
از
حضرت رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) مرویاست که فرمود: «قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) من جامع غلاماً جاء یوم القیمة جنباً لا ینقیه ماء الدنیا و غضب الله علیه و لعنه و اعدله جهنم و سائت مصیراً ثم قال ان الذکر یرکب الذکر فیهتز العرش لذلک و ان الرجل لیؤتی فی حقبة فیحبسه الله علی جسر جهنم حتی یفرغ الله من حساب الخلائق. ثم یؤمر به الی جهنم فیعذب بطبقاتها طبقة طبقة حتی یرد اسفلها ولا یخرج منها؛ کسی که با پسری جمع شود
روز قیامت جنب وارد
محشر میشود و آب
دنیا او را پاک نمیکند و
خشم خدا بر او است و او را
لعنت فرموده،
دوزخ را برایش آماده میفرماید و بد جایگاهی است. سپس فرمود: «هرگاه کسی لواط کند،
عرش خدا بهلرزه درآید و خداوند او را لعنت و
غضب فرموده و
جهنم را برایش آماده میفرماید و ملوط (
مفعول) را در کنار جهنم نگه میدارند تا خلایق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم میاندازند و در طبقات دوزخ همیشه معذب خواهد بود.»
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: «اللواط مادون الدبر و الدبر هو الکفر؛ لواط (که از گناهان کبیره است و این عقوبتها را دارد.) مادامی است که دخول در مخرج نشود، اما حکم دخول در دبر اگر آن را
حلال بداند
کفر است زیرا منکر
ضروری دین گردیده و اگر آن را «حلال نداند، در شدت و طول
عذاب مانند کفر است.»
عن حذیفة بن منصور قال: سئلت ابا عبدالله (علیهالسّلام) عن اللواط فقال: ما بین الفخذین، و سئلته عن الذی یوقب، فقال (علیهالسّلام) ذاک الکفر بما «لما» انزل الله علی نبیه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛
حذیفة بن منصور گفت که از حضرت صادق (علیهالسّلام) از لواط که از گناهان کبیره است پرسیدم، حضرت فرمود: ما بین دوران است، پرسیدم از کسی که در دبر دخول مینماید فرمود که این عمل کفر و انکار آنچه خدا بر پیغمبرش فرستاده میباشد، یعنی انکار قرآن است.»
«عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (علیهالسّلام) فی قوله تعالی و امطرنا علیها حجارة من سجیل قال ما من عبد یخرج من الدنیا یستحل عمل قوم لوط ـ و فی روایة الوسائل من مات مصراً علی اللواط لم یمت الارماه الله تعالی بحجر من ذلک الحجارة تکون فیه منیته و لکن الخلق لایرونه؛ از حضرت صادق (علیهالسّلام) مروی است که: نیست
بندهای که عمل قوم لوط را حلال بداند، (و در
روایت دیگر کسی که بر لواطکردن اصرار داشته باشد.) نمیمیرد مگر اینکه در آن ساعت خداوند بر او سنگی از همان سنگهای عذابی که بر قوم لوط بارید، میاندازد و
مرگ وی در خوردن همان سنگ است و برای اینکه رسوا نشود، خداوند آن سنگ را از نظر خلق پوشیده است.»
در قرآن مجید سه نوع عذاب برای قوم لوط بیان فرموده: صیحه باریدن سنگ عذاب بر آنها، و زیر و روشدن شهرهای آنها بعد میفرماید: «و ما هی من الظالمین ببعید؛
عذابی که بر قوم لوط نازل شد از ظلمکنندگان دور نیست.» و این تهدید سختی است به کسانی که عمل آنها را مرتکب شوند.
غلامی که مولایش را کشت: در زمان
عمر، غلامی که مولای خودش را کشته بود پس از
اقرار، عمر امر به کشتنش نمود، حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) از غلام پرسید چرا مولای خودت را کشتی؟ عرض کرد به زور با من لواط کرد پس او را کشتم آن حضرت از اولیای مقتول پرسید آیا او را دفن کردهاید؟ گفتند: آری هم اکنون از دفنش میآییم پس به عمر فرمود غلام را تا سه روز نگهدار و پس از سه روز اولیای مقتول حاضر شوند.
پس از گذشتن سه روز آن حضرت به اتفاق عمر و اولیای مقتول بر سر قبرش آمدند از اولیایش پرسیدند این قبر صاحب شماست؟ گفتند: آری، سپس فرمود
قبر را بشکافید تا به
لحد برسید، چون به لحد رسیدند و آن را برداشتند
جنازه را ندیدند، پس آن حضرت
تکبیر گفت و فرمود: به خدا
قسم دروغ نگفتم شنیدم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: هر کس از
امت من، عمل قوم لوط را مرتکب شود و بدون
توبه از دنیا برود پس در قبرش بیش از سه روز نمیماند تا اینکه
زمین او را فرو میبرد و به جایی که قوم لوط هستند و هلاک گردیدهاند ملحق مینماید پس در زمرهی ایشان محشور میشود.
لواط هم
فاحشه و زشت است: حضرت رضا (علیهالسّلام) فرمود: بترس و ترک کن زنا و لواط را و لواط بدتر از زنا است و این دو گناه موجب هفتاد و دو گونه درد در دنیا و
آخرت برای صاحبش میشود.
در قرآن مجید چنانچه از زنا به فاحشه تعبیر فرموده این عمل شنیع را هم فاحشه خوانده چنانچه در
سوره اعراف میفرماید: و لوطاً اذ قال لقومه اتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء؛
لوط به قوم خود گفت آیا کاری را میکنید که در نهایت زشتی است، پیش از شما کسی از افراد
بشر گرد چنین کار زشتی نگشته، آیا شما با مردان جمع میشوید در هنگام
شهوت و زنان را رها میکنید بلکه شما اسرافکنندگانید.»
چه اسرافی بدتر از اینکه نطفهای که به منزلهی
بذر است برای بقاء نوع و
نسل انسان و باید در رحم زن قرار گیرد در غیرمحلی که خدا قرار داده بریزد. برای
تهدید دیگران از نزدیکشدن به این عمل خلاف انسانی در سورههای اعراف و
هود و
نمل و
عنکبوت و
قمر (در ضمن تفسیر سورهی قمر از بیانات مؤلف تحت عنوان: «
حقایقی از قرآن» مفصلاً ذکر شده است.) و
نجم، قوم لوط را یادآوری و کیفیت عذاب ایشان را متذکر میشود. باشد که دیگران اندرزی بگیرند.
برای جلوگیری از پیش آمدن چنین عمل شنیعی چند چیز را که مقدمات قریبه و بعیدهی آن است
تحریم فرموده:
نگاهکردن از روی شهوت به جوان امرد (پسری که هنوز مو به صورتش در نیامده) حرام است و سوء اثر و شدت عقوبت نظر حرام در
روایات، به تفصیل بیان شده است. از رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) مروی است که: «ایاکم و اولاد الاغنیاء و الملوک المرد فان فتنتهم اشد من فتنة العذاری فی خدورهن؛
فتنه جوان زیبای امرد از فتنه
دختر باکره بیشتر است. پس بر هر مسلمانی واجب است از چشمان خود نهایت مواظبت را بکند که به چنین گناه بزرگی مبتلا نشود.»
بوسیدن جوانی از روی شهوت حرام است چنانچه از حضرت صادق (علیهالسّلام) که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من قبل غلاماً بشهوة الجمه الله تعالی بلجام من نار؛ کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در قیامت به لجامی از
آتش لجام میفرماید.»
و از حضرت رضا (علیهالسّلام) مروی است که: «و اذا قبل الرجل غلاماً بشهوة لعنته ملائکة السماء و ملائکة الارض و ملائکة الرحمة و ملائکة الغضب و اعدله جهنم و سائت مصیراً؛ هرگاه مردی جوانی را از روی شهوت ببوسد ملائکههای
آسمان و ملائکههای زمین و
ملائکه رحمت و
ملائکه غضب او را لعنت کنند و جهنم برایش آماده شود و مکان بدی جایگاهش میباشد.»
و نیز از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مروی است که: «من قبل غلاماً بشهوة عذبه الله تعالی الف عام فی النار؛ کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در آتش جهنم، هزار سال معذب میفرماید.»
و اگر مسلم شد که کسی جوانی را از روی شهوت بوسیده باید
حد بخورد و حدش از سی تا نود تازیانه است هر قدر که
حاکم شرع صلاح بداند او را میزند.
خوابیدن دو
مرد در یک بستر و زیر یک لحاف در صورتی که هر دو عریان باشند، حرام است و همچنین است حکم دو
زن، و فرقی بین محرم و بیگانه نیست. و در چند روایت است که باید آنها را حد زد و برایش هم
حد زنا معینشده یعنی آنها را یکصد تازیانه بزنند. در باب دوم این رساله ضمن گناه
مساحقه ذکر میشود که بنابر مشهور پس از اثبات در نزد حاکم شرع باید
تعزیر شود به کمتر از حد (صد تازیانه). و بعضی از علماء فرمودهاند که چون برای خوابیدن دو مرد عریان زیر یک لحاف حد معین شده، پس از گناهان کبیره است.
و از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مروی است که: «قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الصبی و الصبی و الصبی و الصبیة و الصبیة و الصبیة یفرق بینهم فی المضاجع لعشر سنین؛ بستر فرزندان خود را از سن ده سالگی جدا سازید، یعنی دو
برادر یا دو
خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف از همان کوچکی نخوابند.»
و از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) مروی است که: پس از کشتن، بدنش را به آتش بسوزانید و این گناه بزرگ مانند زنا به یکی از دو چیز ثابت میشود: یکی اقرار است به اینکه
فاعل یا
مفعول یا هر دو به این گناه خود چهار مرتبه اقرار کند و اگر کمتر از چهار مرتبه اقرار کند حد بر او جاری نمیشود و تنها تعزیر (تادیب) میشود و بعضی از
فقهاء فرمودهاند چهار مرتبه اقرار باید در چهار مجلس واقع شود و «شرط است در
اقرار کننده –
فاعل باشد یا
مفعول –
بلوغ و کمال عقل و حریت و
اختیار و
قصد، شرط است؛ بنابراین اقرار
بچه و
دیوانه و عبد و مکره و
شوخیکننده، اعتباری ندارد.»
دوم
شهادت چهار مرد عادل بالمعاینه است یعنی بگویند به چشم خود دیدیم که فلان با فلان لواط نموده و اگر گواهیدهندهگان کمتر از چهار نفر باشند گواهی آنها رد میشود و حد جاری نمیگردد بلکه
حد قذف که بعداً ذکر میشود بر آنها باید جاری شود و اگر شخص لاطی پیش از گواهی
شهود توبه کند حد بر او جاری نمیشود. و هر یک از اقرار و گواهی اگر بر دخول در دبر باشد حد آن کشتن است و اگر بر
تفخیذ یعنی دخول در الیه و رانها باشد حد آن یکصد تازیانه است.
چون حرمت و
فساد لواط بیشتر از زنا است حدش شدیدتر است و آن کشتن میباشد، هرگاه لواطکننده و دهنده هر دو عاقل و بالغ باشند هر دو را باید کشت و
فاعل را به وسیلهی
شمشیر یا سنگسار کردن یا زنده به آتش سوزانیدن یا از بالای بلندی مانند کوه پرتابکردن با دست و پای بسته شده، بایستی کشت و «درصورتیکه لواط به طور
دخول نباشد؛ مانند تفخیذ یا بین دو
کفل، حدّ آن صد
تازیانه میباشد؛ و بین
محصن و غیر محصن و کافر و
مسلمان فرقی نیست درصورتیکه
فاعل کافر و
مفعول مسلمان نباشد وگرنه
کشته میشود چنان که گذشت. و اگر
فعل از او
تکرار شود و
حدّ در خلال آنها واقع شود در چهارمی کشته میشود و بعضی گفتهاند که در سومی به قتل میرسد ولی اولی اشبه است.»
و انتخاب نوع
قتل به نظر حاکم جامع الشرایط است.
۱: کشتن و گردنزدن با شمشیر؛
۲: بستن دست و پای مجرم و پرتکردن او از جای بلندی مانند کوه و غیر آن؛
۳: سوزانیدن با آتش؛
۴: سنگسارکردن؛ «عن ابی عبدالله عن آبائه (علیهالسّلام) قال قال امیرالمؤمنین (علیهالسّلام): لو کان ینبغی لاحد ان یرجم مرتین لرجم الوطی؛ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: اگر سزاوار بود که کسی دو بار
سنگسار شود هر آینه لواطکننده این چنین سنگسار میشد.»
۵: و بنابر قولی خرابکردن دیواری روی او.
حاکم در اعدامِ مجرم ، اعم از
فاعل و
مفعول، بین موارد مزبور مخیر است.
۱:
فاعل و
مفعول هر دو بالغ، عاقل و مختار باشند: حکم هر دو
اعدام است؛
۲:
فاعل، بالغ و عاقل و
مفعول بچه باشد: حکم
فاعل اعدام و حکم
مفعول، تأدیب است؛
۳:
فاعل و
مفعول هر دو نابالغ باشند: حکم هر دو تأدیب است؛
۴:
فاعل، نابالغ و
مفعول، بالغ باشد:
فاعل تأدیب شده و
مفعول حد میخورد.
در احکام یادشده، تفاوتی میان
مسلمان و
کافر و
محصن و
غیرمحصن نیست.
،
کسی که لواطکرده، اگر قبل از گواهی شاهدان، توبه کند، حد ساقط میشود و اگر بعد از آن توبه کند، ساقط نمیشود و چنانچه ثبوت آن بهواسطه اقرار باشد، سپس توبه کند، امام (علیهالسلام) و همچنین نایب او حق دارد، او را ببخشد یا حد بر وی جاری کند.
در
فروع کافی کتاب الحدود از حضرت صادق (علیهالسّلام) روایت میکند که: «روزی حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در میان جماعت
اصحاب بودند مردی آمد و گفت یا امیر المؤمنین، با پسری لواط نمودهام پاکم کن، (یعنی بر من اجرای حد فرما.) حضرت فرمود: برو به خانهات شاید سودائی در طبعت حرکت کرده باشد، (چون به سبب احتمال
شبهه، حد ساقط میشود لذا فرمود شاید حواست حاضر نیست و اقرارت از روی کمال عقل و شعور نیست.) روز دیگر آمد و همان اقرار را کرد و خواهش اجرای حد را تکرار نمود.
حضرت ثانیاً فرمود: به منزلت رو، شاید سودائی در طبعت حرکت کرده و چنین اقراری میکنی تا آنکه سه مرتبه باز گشته و همانطور اقرار و سپس خواهشش را تکرار کرد. در مرتبه چهارم حضرت فرمود: پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) در این واقعه سه حکم فرموده هر یک را میخواهی اختیار کن یکی این که دست و پایت را ببندند و از کوه پرتابت کنند یا این که با شمشیر تو را بکشند یا با آتش تو را بسوزانند؟ عرض کرد یا علی کدام یک از اینها دشوارتر است، فرمود سوزاندن با آتش، گفت آن را اختیار کردم.
حضرت فرمود: تهیهی کار خودت را بکن، گفت چنین خواهم کرد، پس برخاست و دو رکعت
نماز خواند سپس گفت خدایا گناهی از من سر زده که تو به آن دانایی و من از گناه خود ترسیدم و به نزد
وصی رسول تو آمدم و از او خواهش کردم مرا از گناه پاک کند، او مرا بین سه نوع
عقوبت مختار فرمود خداوندا من آن را که سختتر بود انتخاب کردم از تو میخواهم که این عقوبت را کفارهی گناهان من گردانی و مرا در آخرت به آتش خود در جهنم نسوزانی پس گریان برخاست و در گودالی پر از آتش که برایش آماده شده بود نشست آتش از اطرافش شعله میکشید. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) بر حالش رقت فرمود و گریان شد و اصحاب همه به گریه درآمدند، پس از آن، حضرت فرمود: برخیز ای مرد که ملائکه آسمان و زمین را به گریه درآوردی به درستی که خداوند توبهات را پذیرفت، برخیز و به آن گناهی که کردی نباید برگردی.»
مشهور بین فقهاء آن است که اگر گنهکار پس از اقرار و حاضرشدن برای اجرای حد، توبه نماید امام مخیر است که حد را اجرا کند یا نکند. چنانچه در
حدیث مزبور امام (علیهالسّلام) از اجرای حد صرف نظر فرمود و این اختیار اجرای حد مخصوص موردی است که گناه با اقرار گنهکار ثابت شود نه به شهادت شهود که در این صورت توبه گنهکار در اجرا نمودن حد تاثیری نداشته و حتماً باید حد اجرا شود.
شریعتهای آسمانی متفقاً با این خوی نکوهیده به مبارزه پرداختهاند زیرا اساس بقای اجتماع
تناسل است و لواط مانع از آن است و در نتیجه این عمل منکر اجتماع را در معرض فساد و زوال قرار میدهد به علاوه ارتکاب این عمل موجب آن میشود که روح مردانگی کودک از میان برود و سرانجام از قیام به وظایف حیاتی و اجتماع که مستلزم داشتن
روح رجولیت حقیقی است عاجز ماند و صدمهای عظیم از این راه متوجه اجتماع شود زیرا برای آن که تناسل بر اساس صحیح انجام شود لازم است که مرد و زن در جهت رجولیت و
انوثیت کامل و صحیح باشد و لواط یا نسل را از میان میبرد و یا آن را ضعیف میسازد.
از آثار وضعی لواط آن است که «کسی که با پسری
لواط نموده - ولو با بعضی از حشفه - مادر پسر، اگرچه بالا برود و
دختر او، اگرچه پایین برود و
خواهر او، برای همیشه بر او
حرام میشوند. و بین اینکه هر دو (
فاعل و
مفعول) کوچک یا بزرگ یا مختلف باشند، فرقی نیست. و مادر و دختر و خواهر
فاعل، بنابر اقوی بر
مفعول حرام نمیباشند، و مادر و دختر و خواهر
رضاعی مفعول مانند نسبیها میباشند.»
•
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «لواط»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۸. •
احکام حقوقی اسلام، ج۱، ص۴۲. احکام حقوقی اسلام، ج۱، ص۴۲. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «لواط»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۲۳. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی