قیاس (منطق)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قیاس یکی از
اصطلاحات بهکار رفته در
علم منطق بوده و بهمعنای استدلالِ از
کلی به
جزئی، دارای هیات تالیفیِ مفید
یقین به حسب صورت است.
اصلیترین بخش منطق، "مباحث حجت" است؛ یعنی مباحث پیرامون
معلوم تصدیقی که موجب شناخت و کشف
مجهول تصدیقی میشود. "
حجت"، مجموع قضایای
معلومی است که موجب کشف قضیهای مجهول میگردد، و "
استدلال"، تنظیم و تالیف یک سلسله قضایا برای کشف قضیهای مجهول است. حجت را گاهی "
دلیل" مینامند؛ زیرا دلالت به مطلوب میکند. و گاهی به لحاظ نحوه ترکیب و آماده سازی قضایا برای دلالت، "استدلال" نامیده میشود.
انواع حجت و
استدلال غیر مباشر عبارتند از: قیاس،
استقراء و
تمثیل. قیاس مهمترین قسم از اقسام حجت است، زیرا در
علوم حقیقی تنها تصدیقاتی مورد اعتماد است که جزمی و یقینی باشند. و
تصدیق جزمی و یقینی جز از طریق قیاس به دست نمیآید.
قیاس در لغت به معنای نقل و تشبیه است و در اصطلاح، عبارت است از: "قولٌ مؤلَّفٌ مِن قضایا متی سلّمت لَزِمَ عنه لذاته قولٌ آخر؛ قولی مرکب از چند قضیه که چون مورد قبول و مسلَّم فرض گردد، ذاتا قضیه دیگر از آن لازم آید".
قیاس، استدلال از کلی بر جزئی است مثل: "هوا جسم است، و هر جسمی دارای وزن است، پس: هوا دارای وزن است".
قید "متی سلّمت" اشاره به عدم اشتراط تسلیم بالفعل نسبت به مقدمات دارد، و قید "لَزِمَ عنه" باعث خروج استقرا و تمثیل میشود که امکان تخلف نتیجه وجود دارد و حدّ اکثر، مفید
ظنّ هستند، و قید "لذاته"
قیاس مساوات و مانند آن را خارج میکند که نتیجه حاصل از آن متّکی به مقدمه خارجی است.
قید "متی سلّمت" را متاخرین بر تعریف قیاس افزودهاند با این توجیه که با قید "لَزِمَ عنه"
قیاس جدلی و
خطابی و
مغالطی و
شعری از شمول
تعریف خارج میشوند زیرا مفید یقین نیستند، با این که از
مصادیق قیاس هستند. اما کسانی که قید "تسلیم شدن به مقدمات" را ضروری نمیدانند معتقدند که قیاس، صورت دلیل است، و دلیل از جهت صورت، مستلزم قضیه دیگر است و راستی و درستی قیاس بستگی به درستی اجزا و مقدمات ندارد. یعنی اینکه
حجت قیاسی دارای دو جزء است؛ جزء مادی و جزء صوری. و ماهیت قیاس، همان جزء صوری و هیات تالیفی اجزا است که به
اشکال چهارگانه منقسم میگردد. و منطق صوری فقط متکفل صحت تنظیم اجزا و هیات تالیفی است.
صحت قیاس مستلزم
صدق نتیجه نیست زیرا از هیات تنظیم اجزا، یعنی قیاس، همین اندازه به دست میآید که بین صورت تالیفی مقدمات و صورت مطلوب، رابطهای موجود است. مثلاً قیاسِ: "هر انسانی سنگ است، و هر سنگی بینا نیست، پس: هیچ انسانی بینا نیست" در نهایت صحت و درستی است، هر چند نتیجه، صحیح و
صادق نیست زیرا کذب نتیجه مربوط به کذب
ماده قیاس است. اما با توجه به ماهیت قیاس، بدون تردید،
صدق مقدمات قیاس مستلزم
صدق نتیجه است هر چند از کذب قیاس، کذب نتیجه لازم نیاید چنانکه از
صدق نتیجه نیز
صدق قیاس لازم نمیآید، زیرا این لازم، عامتر است از ملزوم.
قیاس به لحاظ صورت به "
قیاس اقترانی" و "
قیاس استثنائی"، و به لحاظ ماده به
صناعات خمس (
برهان،
جدل،
خطابه،
مغالطه و
شعر) تقسیم میشود.
مخالفان
علم منطق سعی کردهاند از طریق زیر سؤال بردن اعتبار قیاس، که مهمترین و معتبرترین شیوه استدلال به لحاظ صورت است، اعتبار کلّ منطق را مورد تردید قرار دهند. در همین راستا گفته شده:
قیاس در همه
ضروب و
اشکال آن، بر یک مقدمه کلّی تکیه دارد، و هر قاعده کلی نیز از طریق استقراء و فحص از جزئیات آن به دست آمده است. و اکثر قواعد عام و کلی دارای افراد غیر متناهی بوده و
استقرای تام در مورد آنها ممکن نیست. بنابراین لازم میآید اکثر قواعد مورد استفاده در استدلالات قیاسی، ظنّی باشند و در نتیجه، اکثر ادله به کار رفته در مباحث فلسفی و مانند آن، ظنی و غیریقینی باشند.
در پاسخ این شبهه گفته شده: استقراء دارای صور مختلف است؛ گاهی استقراء مبتنی بر مجرد مشاهده است که در مواردی که همه افراد کلی مورد مشاهده واقع نمیشوند، استقراء نمیتواند مفید یقین باشد. اما گاهی استقراء، علاوه بر مشاهده، با
تعلیل همراه بوده و از طریق مشاهده و تعلیل، علت حکم در افراد استقراء شده به دست میآید و بعد از دستیابی به علت حکم است که به تعمیم آن نسبت به سایر افراد، که به مشاهده در نیامدهاند، مبادرت میشود. و
بدیهی است که استقرای معلَّل، مفید یقین است. و منشا حکم در بسیاری از قضایای کلی از این قبیل است.
در برخی دیگر از موارد استقراء، از آنجا که مماثلت و مشابهت کامل میان افراد و
مصادیق کلی وجود دارد حکم به دست آمده از طریق بعضی افراد، به طور قطع نسبت به افراد بیرون از مشاهده نیز ثابت است. مثلاً اگر نسبت به یک مثلث (که مورد مشاهده واقع شده) ثابت شد که مجموع زوایای داخلی آن برابر ۱۸۰ درجه است، تعمیم آن به سایر مثلثها امری ظنی نخواهد بود و قضیه کلی برآمده از آن، قطعی و یقینی است. همچنین قضایای کلی در مواردی، اساساً مبتنی بر استقراء نیست بلکه مبتنی بر
حکم عقلی بدیهی است مثل قضیه: کلّ از جزء بزرگ تر است.
قیاس منطقی با
قیاس اصولی فقهی کاملا متفاوت است؛ آن چه را منطقی، قیاس میداند،
اصولی یا
فقیه ، دلیلی معتبر و قطعی میشمارد و به نام
برهان و «
دلیل » از آن یاد میکند، و آن چه را اصولی قیاس میشمارد منطقی از آن به عنوان
تمثیل یاد میکند و برای آن
حجیت و اعتبار قائل نیست. بنابراین قیاس منطقی، مقابل قیاس اصولی بوده و به معنای استدلال در قالب یکی از
اشکال منطقی برای پی بردن به قضیه مجهول از راه قضیه
معلوم است، به گونهای که قضیه مجهول، لازمه قضیه
معلوم میباشد.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
• خوانساری، محمد، منطق صوری.
• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال المیزان.
• شیرازی، قطبالدین، درة التاج (منطق).
• محمدی، علی، شرح اصول فقه.
• غزالی، محمد بن محمد، المستصفی من
علم الاصول.
• محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه.
• جناتی، محمد ابراهیم، منابع اجتهاد (از دیدگاه مذاهب اسلامی).
•
مظفر، محمدرضا، اصول الفقه. •
مکارم شیرازی، ناصر، انوار الاصول. • ابنسینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).
•
مظفر، محمدرضا، المنطق. • ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.
•
ابنسینا، حسین بن عبدالله، منطق المشرقیین. •
علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید. •
ابنسینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات. • تفتازانی، عبدالله بن شهابالدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق.
• ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معيار
العلم في فن المنطق.
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
•
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة. •
ابنسینا، حسین بن عبدالله، النجاة. • قطبالدین رازی، محمد بن محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه.
•
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس. •
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «قیاس»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۳/۲۴. فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۵۱، برگرفته از مقاله ««قیاس».