• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فَضْل (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





فَضْل (به فتح فاء و سکون ضاد) از واژگان قرآن کریم به معنای زیادت است.
فضل در قرآن به دو معنى به‌ كار رفته:

  • برترى که ممکن است معنوی باشد یا مادی،
  • عطیّه و احسان و رحمت؛و هر دو از مصاديق معناى اولى است.

در مورد تفضیل انبیاء به فرمایش قرآن پیامبران بعضى از بعضى افضل‌اند و اين تفضيل از جانب خداستو
مراد از تفضيل بنیاسرائیل، بودن پيامبران زياد و معجزات زياد در ميان آن‌ها است.
مشتقات فَضْل که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
فَضْلًا (به فتح فاء و سکون ضاد) به معنای فضيلتى بزرگ بخشيديم؛
فَضَّلْنا (به فتح فاء و ضاد) به معنای برترى بخشيديم؛
الْفَضْلُ‌ (به فتح فاء و سکون ضاد) به معنای فضيلت؛
فَضَّلْتُكُمْ‌ (به فتح فاء و ضاد) به معنای برترى بخشيدم؛
فَضَّلَكُمْ‌ (به فتح فاء و ضاد) به معنای برترى داد؛
تَفْضِيلًا (به فتح تاء و سکون فاء) به معنای برترى بخشيديم؛
فَضَّلْناهُمْ‌ (به فتح فاء و ضاد) به معنای روزى داديم، است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای فَضْل
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - فَضْلٍ‌ (آیه ۳۹ سوره اعراف)
       ۲.۲ - فَضْلًا (آیه ۱۰ سوره سبأ)
       ۲.۳ - فَضَّلَ‌ (آیه ۷۱ سوره نحل)
       ۲.۴ - فَضْلٍ‌ (آیه ۲۵۱ سوره بقره)
       ۲.۵ - بررسی چند آیه
              ۲.۵.۱ - فَضْلُ‌ (آیه ۶۴ سوره بقره)
              ۲.۵.۲ - فَضْلٍ‌ (آیه ۱۷۴ سوره آل عمران)
       ۲.۶ - تفضيل انبياء
              ۲.۶.۱ - فَضَّلْنا (آیه ۲۵۳ سوره بقره)
              ۲.۶.۲ - فَضَّلْنا (آیه ۵۵ سوره اسراء)
              ۲.۶.۳ - فَضَّلَنا (آیه ۱۵ سوره نمل)
              ۲.۶.۴ - الْفَضْلُ‌ (آیه ۱۶ سوره نمل)
              ۲.۶.۵ - سخن گفتن خدا با پيامبران
       ۲.۷ - فضيلت كسبى‌
       ۲.۸ - مفاضله ميان انبياء و ائمه
       ۲.۹ - فضيلت يهود
              ۲.۹.۱ - فَضَّلْتُكُمْ‌ (آیه ۴۷ سوره بقره)
              ۲.۹.۲ - فَضَّلْتُكُمْ‌ (آیه ۱۲۲ سوره بقره)
              ۲.۹.۳ - فَضَّلَكُمْ‌ (آیه ۱۴۰ سوره اعراف)
       ۲.۱۰ - معجزات واقعه در بنىاسرائيل
       ۲.۱۱ - نتيجه
       ۲.۱۲ - فضيلت انسان‌
              ۲.۱۲.۱ - فَضَّلْناهُمْ‌ (آیه ۷۰ سوره اسراء)
       ۲.۱۳ - نظر نگارنده
۳ - پانویس
۴ - منبع


فَضْل به معنای زيادت است.
راغب گفته: «الْفَضْلُ‌: الزّيادة عن الاقتصار.»
در مصباح گفته: «فَضَلَ‌ فَضْلًا» يعنى زيادت يافت. «خذ الْفَضْلَ‌» يعنى زيادت‌ را بگير.
در قاموس آن را ضدّ نقص گفته است.


به مواردی از فَضْل که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - فَضْلٍ‌ (آیه ۳۹ سوره اعراف)

هر گاه در آيات قرآن دقت شود خواهيم ديد كه فضل در آن به دو معنى به‌كار رفته:
    برترى.

    عطيّه و احسان و رحمت و هر دو از مصاديق معناى اولى است.

امّا اوّلى ممكن است معنوى باشد، مثل‌:
(فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ‌ فَضْلٍ‌.)
«شما را بر ما برترى و فضيلتى نبود.»


۲.۲ - فَضْلًا (آیه ۱۰ سوره سبأ)

(وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا)
(و ما به داود از سوى خود فضيلتى بزرگ بخشيديم.)


۲.۳ - فَضَّلَ‌ (آیه ۷۱ سوره نحل)

ممكن است مادّى، مثل‌:
(وَ اللَّهُ‌ فَضَّلَ‌ بَعْضَكُمْ عَلى‌ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ‌.)
(خداوند بعضى از شما را بر بعضى ديگر از نظر روزى برترى داد.)


۲.۴ - فَضْلٍ‌ (آیه ۲۵۱ سوره بقره)

(وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ‌ عَلَى الْعالَمِينَ‌)
«ليكن خدا صاحب احسان و رحمت است بر مردمان.»
راغب گويد: هر عطيّه‌اى را كه بر معطى لازم نيست فضل گويند. يعنى احسان و رحمت و عطائی كه خدا بر بندگان می‌كند بر خداوند لازم نيست بلكه از روى لطف و کرم می‌كند، لذا به آن فضل گویيم كه زيادت است و گرنه بندگان حقى در نزد خدا ندارند.


۲.۵ - بررسی چند آیه

اينک به چند آيه نظر می‌كنيم:

۲.۵.۱ - فَضْلُ‌ (آیه ۶۴ سوره بقره)

(فَلَوْ لا فَضْلُ‌ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ‌)
(اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زيانكاران بوديد.)
در اين آيه كلمه رحمت بعد از «فضل» آمده ايضا در آيه ۸۳ و ۱۱۳ و ۱۷۵ سوره نساء و غيره، آيا رحمت در اين آيات بيان و عبارت اخراى فضل است يا معنى ديگرى دارد؟ به نظر می‌آيد كه «رحمة» ذكر عام بعد از خاصّ باشد كه فضل از مصاديق رحمت است.
و می‌شود با ملاحظه آيات ما قبل مصاديق آن دو را روشن كرد و در آيه فوق می‌توان گفت: مراد از فضل، تأخير عذاب و غرض از رحمة، قبول توبه باشد، يعنى: «اى بنیاسرائیل اگر فضل خدا بر شما نبود و در عقوبت شما تعجيل می‌كرد و اگر رحمتش در توفیق توبه نبود حتما زيان‌كار می‌شديد.»


۲.۵.۲ - فَضْلٍ‌ (آیه ۱۷۴ سوره آل عمران)

(فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ‌ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ.)
(با نعمت و فضل پروردگار، بازگشتند؛ در حالى‌كه هيچ بدى به آنان نرسيد.)
در اين آيه لفظ نعمت و فضل با هم‌ ذكر شده ايضا در آيات ۱۷۱ آل عمران و ۸ حجرات. طبرسی ذيل آيه ۱۷۱ آل عمران فرموده: فضل و نعمت دو لفظ است به يک معنى. بعد می‌گويد درباره تكرار آن در آيه دو وجه گفته‌اند، يكى آن كه نعمت مقابل طاعت است و فضل زايد بر آن و ديگرى آن‌ كه تكرار آن براى تأكيد و تمكين معنى در نفس و مبالغه است. نگارنده نيز ترجيح می‌دهم كه هر دو به يک معنى باشند گرچه در آيه دو مصداق دارند.


۲.۶ - تفضيل انبياء

به صراحت قرآن انبیاء (علیهم‌السّلام) از لحاظ فضيلت يكسان نيستند، بعضى بر بعضى مزيّت دارند.

۲.۶.۱ - فَضَّلْنا (آیه ۲۵۳ سوره بقره)

(تِلْكَ الرُّسُلُ‌ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ وَ أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ.)
(ما بعضى از آن پیامبران را بر بعضى ديگر برترى بخشيديم؛ برخى از آن‌ها، خدا با او سخن مى‌گفت و بعضى را درجاتى برتر داد و به عیسی بن مریم، نشانه‌هاى روشن داديم و او را با «روح القدس» تأييد نموديم.)
از اين آيه سه مطلب روشن مي‌شود:



۲.۶.۲ - فَضَّلْنا (آیه ۵۵ سوره اسراء)

(وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى‌ بَعْضٍ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً)
(ما بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم و به داود، «زبور» بخشيديم.)
در اين آيه نيز تفضيل از جانب خدا است و علت فضیلت داود اعطاء زبور است.


۲.۶.۳ - فَضَّلَنا (آیه ۱۵ سوره نمل)

داود و سلیمان (علیهماالسّلام) می‌گويند:
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌ فَضَّلَنا عَلى‌ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ‌.)
(ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.)


۲.۶.۴ - الْفَضْلُ‌ (آیه ۱۶ سوره نمل)

سليمان به مردم درباره دانستن زبان پرندگان و دارا بودن به هر شى‌ء می‌گويد:
(يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ‌ الْمُبِينُ‌)
(ى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده و از هر چيز به ما عطا گرديده به يقين؛ اين فضيلت آشكارى است.)
چنان‌كه گفته شد: تفضيل پيامبران از جانب خدا است به نظر می‌آيد علّت تفضيل در استعدادها و معنويّات آن بزرگواران بوده كه شايستگى تفضيل را داشته‌اند، گر چه همه انبياء (عليهم‌السّلام) داراى فضل بوده‌اند، قرآن فرموده:
(اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ‌) آيه در جواب كسانى است كه می‌گفتند: بايد به ما هم وحی و رسالت داده شود، خدا در جواب فرمود: «خدا داناتر است كه رسالت خويش را در كجا قرار می‌دهد و به كدام كس محول می‌كند.» يعنى جعل رسالت احتياج به استعداد دارد و خدا بهتر می‌داند كدام شخص داراى آن استعداد است و در عين حال صاحبان استعداد نيز بعضى بر بعضى مزيّت دارند.
درباره رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) بايد بدانيم آن حضرت خاتم پيامبران و آورنده دين كامل‌تر از اديان گذشته است و كتابش چنان‌كه خواهيم گفت حافظ كتاب‌هاى گذشته است در اين‌ صورت بى‌شک از ديگران افضل خواهد بود و ذيلا خواهيم ديد كه آن حضرت جامع اسباب فضيلت و سهمش روی‌هم از ديگران زياد بود و از مصاديق‌ «وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» و يا مصداق منحصر به فرد آن بود.
درباره تأييد به روح القدس آمده‌: (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ.)
(خداوند ياور اوست و همچنين جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند.)
(قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‌ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ.)
(بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد دشمن خداست؛ چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است.».)


۲.۶.۵ - سخن گفتن خدا با پيامبران

امّا در خصوص سخن گفتن خدا با آن حضرت بايد دانست خدا با پيامبران سه نحو سخن می‌گويد: وحى، سخن گفتن با ايجاد صدا، فرستادن ملک. اين آيه هر سه را بيان می‌كند:
(وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ.)
(و امكان ندارد خدا با هيچ انسانى سخن بگويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجابى (همچون ايجاد صوت)، يا رسولى (فرشته‌اى) مى‌فرستد و به فرمان خود آن‌چه را بخواهد وحى مى‌كند.)
در آيه ما بعد تصريح شده كه خدا با حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) با هر سه قسم سخن گفته است زيرا آيه ما بعد چنين شروع شده‌: (وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا.) لفظ «كَذلِكَ» اشاره به آيه قبل و سه قسم وحى است يعنى: «به تو دينى با هر سه قسم وحى كرديم.»
على هذا آن حضرت از («مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ») نيز می‌باشد.
از طرف ديگر به قول بعضى مراد از «رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» آن حضرت است و درباره حضرتش آمده:
(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ‌)
(و ما تو را جز براى همه مردم نفرستاديم.)
(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ‌)
(ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.)
وانگهى كتاب آن حضرت ناظر و حافظ كتاب‌هاى ديگر است‌:
(وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ.)
(و اين كتاب (قرآن‌) را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‌كند و با آن‌ها هماهنگ است و نگاهبان و حاكم بر آن‌ها است.)
ايضا آيه اسراء و آيات سوره نجم درباره معراج از ادلّ دليل بر افضليّت آن حضرت است اگر كمى در آيه‌:
(سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‌ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‌)
(پاک و منزّه است آن كس كه بنده‌اش را در يک شب، از مسجدالحرام به مسجدالأقصی -كه گرداگردش را پر برکت ساخته‌ايم- برد.) و آيات‌
(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‌ • عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‌ • عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‌ • إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‌ • ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‌ • لَقَدْ رَأى‌ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‌)
(و بار ديگر نيز او را مشاهده كرد، نزد «سدرة المنتهی»، كه «بهشت جاويدان» در آن جاست. در آن هنگام كه چيزى (نور خيره كننده‌اى‌) سدرة المنتهى را پوشانده بود، چشم او هرگز منحرف نشد و طغيان نكرد آنچه ديد واقعيّت بود. به يقين او بزرگترين نشانه‌هاى پروردگارش را در آن سفر آسمانى ديد.) دقّت كنيم در افضل بودن آن حضرت شكى نخواهيم داشت.
در آيه‌ (وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ.)
(به خاطر آور) هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم و همچنين از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم.) آن حضرت از همه پيامبران اولو العزم جلوتر ذكر شده می‌شود آن‌هم دليل مطلب باشد اين‌ها همه راجع به استفاده از آیات است؛ در اين زمينه رواياتى نيز وارد شده كه در كتاب‌ها از جمله بحار طبع جديد جلد ۱۶ ص ۴۰۲-۴۲۰. منقول‌اند.


۲.۷ - فضيلت كسبى‌

آن‌چه گفته شد راجع به فضيلت تفضلّى و خدائى است كه روى استعداد شخص از خداوند افاضه می‌شود چنان‌كه از «فَضَّلْنا» و «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» روشن گرديد، امّا راجع به فضيلت كسبى می‌شود گفت كه هر يک از آن بزرگواران (عليهم‌السّلام) داراى مزيّتى بودند كه در ديگرى وجود نداشت مثلا نوح (علیه‌السّلام) مدّت نهصد و پنجاه سال تبليغ كرده و از اين لحاظ منحصر به فرد است‌:
(فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفانُ.)
(و او در ميان آنان نهصد و پنجاه سال، درنگ كرد (ولى تبليغ او جز در گروه اندكى مؤثر واقع نشد) و سرانجام طوفان عظيم آنان را فرا گرفت.)
درباره پيامبران آمده‌ (وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ‌)
(و سلام بر پيامبران.)
(قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ سَلامٌ عَلى‌ عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‌)
(بگو: «ستايش مخصوص خداست و سلام بر بندگان برگزيده‌اش!».)
و درباره بعضى بالخصوص آمده: (سَلامٌ عَلى‌ إِبْراهِيمَ‌.)
(سلام بر ابراهیم.)
(سَلامٌ عَلى‌ مُوسى‌ وَ هارُونَ‌.)
(سلام بر موسى و هارون.)
(سَلامٌ عَلى‌ إِلْ‌ياسِينَ‌)
(سلام بر الياسين.)
ولى درباره نوح (عليه‌السّلام) آمده: (سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ‌)
(سلام بر نوح در ميان جهانيان باد.)
اين‌ «فِي الْعالَمِينَ» ظاهرا به علت آن است كه اولين پايه گذار مبارزه با بت پرستی آن بزرگوار است و نسبت به رسولان آينده فتح الباب كرده است‌. «فِي الْعالَمِينَ» ظاهرا حال است از («سَلامٌ») يعنى: «سلام بر نوح سلامی كه پيوسته در ميان مردمان خواهد ماند.»
ايضا جريان ذبح اسماعیل (علیه‌السّلام) و اسكان ذريّه در وادى غير ذى زرع و انداخته شدن به آتش نسبت به ابراهيم (علیه‌السّلام) و هكذا صبر ایّوب (علیه‌السّلام) كه فرموده: (إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ)
(ما او را شكيبا يافتيم؛ چه بنده خوبى.) و نيز تلاش‌ها و مجاهدت‌هاى موسى (علیه‌السّلام).
اگر از اين جهت حالات رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را بررسى كنيم خواهيم ديد آن حضرت نيز در نوبت خود بى‌نظير است: ايستادگى در راه خدا، استقامت در برابر تحريم اقتصادى سه ساله قریش در شعب ابی طالب (علیه‌السّلام)، مهاجرت در راه خدا و براى خدا، شركت در جنگ‌هاى متعدّد و برداشتن زخم‌ها، صبر بر زحمات و نادانی‌هاى قوم، تشكيل حکومت دینی، نجات مردم از بت پرستى، تحكيم پايه‌هاى توحید و غيره كه با شمردن به طول خواهد انجاميد تنها اگر جريان شعب ابى‌طالب (علیه‌السّلام) را در نظر بگيريم به استقامت ممتاز آن حضرت (صلوات‌اللّه‌وسلامه‌عليه‌وآله) پى خواهيم برد در مدت آن سه سال چنان در مضيقه واقع شدند كه يكى از يارانش می‌گويد: شب چيز نرمى زير پايم احساس كردم آن را به دهان گذاشته و از كثرت گرسنگى بلعيدم و اكنون كه دو سال از آن زمان می‌گذرد هنوز نمی‌دانم آن چيز چه بود.


۲.۸ - مفاضله ميان انبياء و ائمه

درباره مفاضله ميان انبياء و ائمّه (علیهم‌السّلام) از جنبه وحى و طرف خطاب خدا بودن انبياء افضل‌اند ولى از جنبه كسبى بايد اندازه تلاش آنان را در نظر گرفت و روى آن حساب كرد مثلا زكريّا و على بن ابى طالب (عليهماالسّلام) را در نظر می‌گيريم، قطع نظر از جنبه وحى:
- على (علیه‌السّلام) مروّج شريعت قرآن بود.
- زكريّا (علیه‌السّلام) مروّج شريعت تورات.
- على (علیه‌السّلام) شريعت مستقل نداشت.
- زکریّا (علیه‌السّلام) شريعت مستقل نداشت.
- على (علیه‌السّلام) در راه خدا بارها جنگيد.
- زكريّا (علیه‌السّلام) در هيچ جنگى شركت نكرد.
- على (علیه‌السّلام) به هنگام مرگ بدنش پر از جاى زخم‌هاى جنگى بود.
- زكريّا (علیه‌السّلام) اثرى از زخم نداشت.
روی‌هم رفته اگر تلاش‌ها و فعاليت‌هاى علی (علیه‌السّلام) را در راه خدا با تلاش‌هاى زكريّا (علیه‌السّلام) مقايسه كنيم علائم طور ديگر جابجا خواهد شد. پس ما در بيان فضيلت كسى بايد سراغ تلاش‌ها و زحمات شخص وى برويم تا نتيجه مطلوب به‌دست آيد.
وانگهى مطابق روایات، ائمّه (عليهم‌السّلام) نيز صداى ملائکه را مى‌شنيدند ولى خود آن‌ها را نمی‌ديدند و نيز به قلوبشان الهام می‌شد. مفید (رحمه‌اللّه) در كتاب اوائل المقالات می‌گويد: قومى از امامیّه قطع كرده‌اند كه امامان اهل بيت از همه انبياء جز پيامبر ما افضل‌اند و عدّه‌اى از اماميّه آن‌ها را به استثناى اولو العزم از همه افضل گفته‌اند، گروهى از آن‌ها از هر دو قول امتناع كرده و همه انبياء (عليهم‌السّلام) را از امامان (عليهم‌السّلام) افضل دانسته‌اند اين بابى است كه عقول را در ايجاب و منع آن مجال نيست و بر هيچ يک از اقوال اجماعى منعقد نشده. در قرآن مواضعى است كه قول اول را تقويت می‌كند.
نگارنده گويد آن‌چه در واقع و در علم خدا هست بدان تسليم هستيم.


۲.۹ - فضيلت يهود

فضيلت یهود يعنى چه؟!

۲.۹.۱ - فَضَّلْتُكُمْ‌ (آیه ۴۷ سوره بقره)

درباره بنیاسرائیل آمده:
(اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي‌ فَضَّلْتُكُمْ‌ عَلَى الْعالَمِينَ‌)
(اى بنىاسرائيل! نعمتم را كه به شما ارزانى داشتم به‌خاطر بياوريد و نيز به ياد آوريد كه من، شما را بر جهانيان، برترى بخشيدم.)


۲.۹.۲ - فَضَّلْتُكُمْ‌ (آیه ۱۲۲ سوره بقره)

(اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي‌ فَضَّلْتُكُمْ‌ عَلَى الْعالَمِينَ‌)
(اى بنىاسرائيل! نعمتم را، كه به شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان برترى بخشيدم به ياد آوريد.)
موسی (علیه‌السّلام) در جواب سؤال آن‌ها كه گفتند: اى موسى همان‌طور كه اين مردم بت‌هایى و معبودهایى دارند براى ما نيز معبودى بساز (يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ)


۲.۹.۳ - فَضَّلَكُمْ‌ (آیه ۱۴۰ سوره اعراف)

فرمود: (أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ‌ عَلَى الْعالَمِينَ‌)
(سپس گفت: «آيا غير از خداوند، معبودى براى شما بطلبم؟! در حالى كه او شما را بر جهانيان هم عصرتان برترى داد.».)
مراد از اين تفضیل چيست؟ با آنكه قرآن به شديدترين وجهى مثالب يهود را بر شمرده و آن‌ها را كوبيده است. وانگهى مراد از «الْعالَمِينَ» همه مردمان در هر عصر است يا مردمان زمان يهود؟
بايد دانست: در ميان قوم يهود پيامبران بيشتر از هر قوم بوده‌اند. از ۲۵ نفر پيغمبری كه در قرآن نام برده شده بيشترشان از يهوداند، مانند: یوسف، موسى، هارون، داود، سليمان، زكريّا، یحیی، عيسى، اسمعيل صادق الوعد، یونس، اسحق، یعقوب (علیهم‌السّلام).


۲.۱۰ - معجزات واقعه در بنىاسرائيل

از طرف ديگر معجزات واقعه در بنىاسرائيل بيشتر از هر قوم بود از قبيل:
عصاى موسى (علیه‌السّلام) و يد بيضاى او، شكافتن دریا و گذشتن بنى اسرائيل از آن و غرق فرعونيان، شكافته شدن دوازده چشمه آب از سنگ، آمدن منّ و سلوى، بلند شدن كوه بالاى سر بنى اسرائيل، زنده شدن مقتول در جريان بقره، زنده شدن آن عدّه كه به موسى گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان بده، آمدن طوفان، جراد، قمّل، خون، قورباغه‌ها بر فرعونيان. ايضا معجزات سائر انبياء بنى اسرائيل از قبيل تسبیح كوه‌ها و پرندگان با داود، دانستن زبان پرندگان‌ (عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ) تسخير باد و جنّ به‌دست سليمان، زنده شدن مردگان به‌دست عيسى و ...؛ چنان‌كه در ما بعد آيه ۴۷ بقره مقدارى از آن‌ها شمرده شده است.
و موسى (علیه‌السّلام) به آن‌ها فرموده:
(اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ‌)
(اى قوم من! نعمت خدا را برخود به ياد آوريد هنگامى كه در ميان شما، پيامبرانى قرار داد و از اسارت فرعونيان رهايى بخشيد و شما را حاكم و صاحب اختيار خود قرار داد و به شما نعمت‌هايى داد كه به هيچ يک از جهانيان نداده بود.)
اين آيه خلاصه و فشرده مطلب ما قبل است، يعنى: برخاستن پيامبران از آن‌ها، اعطاى آزادی و استقلال پس از آن‌ كه در دست فرعون بردگان بودند و رسيدن به چيزی‌كه احدى از مردمان بدان نرسيده‌اند. به نظرم مراد از آن كثرت معجزات و غيره است.


۲.۱۱ - نتيجه

نتيجه اين‌كه: به نظر نگارنده مراد از تفضيل بنىاسرائيل، بودن پيامبران زياد و معجزات زياد در ميان آن‌ها است در اين صورت آن‌ها از اين دو جهت از همه اقوام برتراند و هيچ مانعى ندارد كه‌ «الْعالَمِينَ» شامل همه مردمان در هر عصر باشد زيرا اين همه پيامبران و معجزات در هيچ قومى نه قبل از بنىاسرائيل و نه بعد از آن‌ها واقع نشده است.
ولى اين مطلب ربطى به فضيلت فرد فرد آن‌ها ندارد كه آن‌ها از نظر افراد به تصريح قرآن و تجربه، اشخاص بد كار و حيله‌گر و (غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ) و (فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‌ غَضَبٍ) بوده و هستند، آیات فقط می‌گويد كه اين تفضيل در اين قوم واقع شده است.
از طرف ديگر می‌شود از كثرت پيامبران و معجزات، خشونت و جهالت بنىاسرائيل را كشف كرد زيرا اگر غرق در جهالت و عصیان نبودند احتياج به آن همه پيغمبر و معجزات نداشتند.


۲.۱۲ - فضيلت انسان‌

آيه زير نيز قابل دقت و بررسى است‌:

۲.۱۲.۱ - فَضَّلْناهُمْ‌ (آیه ۷۰ سوره اسراء)

(وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ‌ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ‌ عَلى‌ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا)
(ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آن‌ها را در صحرا و دريا، بر مركب‌هاى راهوار سوار كرديم و از نعمت‌هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آن‌ها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده‌ايم، برترى بخشيديم.)
تکریم به معنى گرامى داشتن و محترم كردن است و آن ظاهرا به‌واسطه عقل و تفکّر و اختیار است كه خداوند به انسان عطا فرموده و به همان وسيله لياقت خلیفة اللّه بودن را پيدا كرده است. چنان‌كه ابلیس در اين باره به خدا عرض كرد:
(أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ )
«مرا خبر ده از اينكه بر من برترى دادى و گرامى داشتى.» نظر ابليس از تكريم همان خلافت آدم است و آن نبود مگر در اثر استعداد انسان و نيروى عقل و تفكر و طرز ساختمان بدن او.
جمله‌ (وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ) از نتائج تكريم است كه بشر بدان وسيله به اين‌ها دست يافت.
امّا جمله‌ (وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‌ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا) به احتمال قوى اين تفضيل نيز از نتائج تكريم است و اگر نيروى عقل و تفكّر در بشر نبود اين تفضيل عايد او نمی‌شد و آن تفضيل ثوابى و اخروى نيست بلكه تفضيل از حيث استعداد و تصرّف در عالم و تسخير موجودات مادّى و استفاده از آن‌ها است، على هذا اين مسئله به ميان نمی‌آيد كه بشر افضل است يا ملک؟
مراد از (مِمَّنْ خَلَقْنا) عموم مخلوق است اعمّ از فرشتگان و غيره و از اينكه: بشر از بسيارى از مخلوقات از حيث استعداد و تسخير برتر است لازم می‌آيد كه بعضى از مخلوقات از بشر از جهاتى برتر باشند، در اينجا نبايد فقط به سراغ ملک رفت، بلكه ملك و بسيارى از جنبندگان از جهاتى از بشر برتراند امروز در كاوش‌هاى علمى روشن شده كه امثال مورچه‌ها، موريانه‌ها، زنبوران عسل و غيره و غيره طورى در عالم تصرّف می‌كنند كه از بشر ساخته نيست و نخواهد بود.


۲.۱۳ - نظر نگارنده

خلاصه اين‌ كه به نظر نگارنده: تفضيل از متفرّقات تكريم و از نتائج‌ آن می‌باشد، به عبارت ديگر: تكريم راجع به ذات انسان و اراده و تفكر او و تفضيل راجع به تصرّفات او در عالم ماده و مهار كردن و زير فرمان كشيدن موجودات جهان است. درباره اين آيه مطالب ديگرى نيز گفته شده ولى نگارنده به آنچه گفته، دلگرم است. و اللّه العالم.


۱. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۸۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۳۹.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۵، ص۴۴۳.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۳۹.    
۵. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص۴۷۵.    
۶. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۳۱.    
۷. اعراف/سوره۷، آیه۳۹.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۴۳.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۱۴.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۰۱.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۴۴.    
۱۲. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۰.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۹.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۴۵.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۶۲.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۲۳.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۹۷.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۷۱.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۴.    
۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۲۶.    
۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۹۴.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۳.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۵.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۱.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۴۶.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۲۹۵.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۹۸.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۱.    
۲۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۳۹.    
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۶۴.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ص۲۰۳.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۲۶۳.    
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۸۳.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱۳.    
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۱۷۵.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۲۲.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۱۹.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۸۲.    
۴۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۴.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۳.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۱۰۱.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۵.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۵۰.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۸۹.    
۴۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۱.    
۴۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۸.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۳.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۷۰.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۱۰.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۱.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۲.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۳.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۱۰-۳۱۱.    
۵۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۵.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۷.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۱۶۴.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۱۹.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۵۷.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۱.    
۶۲. نمل/سوره۲۷، آیه۱۵.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۹۶.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۴۹.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۸۷.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۴.    
۶۸. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۵۰۰.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۵۱.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۹۰.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵.    
۷۴. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۷۵. تحریم/سوره۶۶، آیه۴.    
۷۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۰.    
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۹۷.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵.    
۷۹. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۸.    
۸۱. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۸۲. سباء/سوره۳۴، آیه۲۸.    
۸۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۱.    
۸۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.    
۸۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۱.    
۸۶. آیه۴۸.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۶.    
۸۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۸۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۲.    
۹۰. نجم/سوره۵۳، آیه۱۳-۱۸.    
۹۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۶.    
۹۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۷.    
۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۹.    
۹۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۶، ص۴۰۲-۴۲۰.    
۹۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۴.    
۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۷.    
۹۷. صافات/سوره۳۷، آیه۱۸۱.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۲.    
۹۹. نمل/سوره۲۷، آیه۵۹.    
۱۰۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۲.    
۱۰۱. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۹.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۰.    
۱۰۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۲۰.    
۱۰۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۰.    
۱۰۵. صافات/سوره۳۷، آیه۱۳۰.    
۱۰۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۱.    
۱۰۷. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.    
۱۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۹.    
۱۰۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۴۶.    
۱۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، ج۱۷، ص۲۲۱.    
۱۱۱. ص/سوره۳۸، آیه۴۴.    
۱۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵۶.    
۱۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، «باب انّ الائمّة محدّثون»، ج۱، ص۶۷۳.    
۱۱۴. شیخ مفید، محمد بن علی، أوائل المقالات، ص۷۰.    
۱۱۵. بقره/سوره۲، آیه۴۷.    
۱۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ص۱۶۲.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۱.    
۱۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۲۲.    
۱۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۹.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۴۰۱.    
۱۲۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ص۲۶۶.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۲.    
۱۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ص۳۷۵.    
۱۲۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۳۸.    
۱۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۰.    
۱۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۶۷.    
۱۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۰۱.    
۱۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۳۴.    
۱۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۳۸.    
۱۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۷۲۷.    
۱۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۲۱.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۱.    
۱۳۴. بقره/سوره۲، آیه۴۷.    
۱۳۵. مائده/سوره۵، آیه۲۰.    
۱۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۱۱.    
۱۳۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۴.    
۱۳۸. بقره/سوره۲، آیه۹۰.    
۱۳۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۱۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۹.    
۱۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۱۴.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۵۵.    
۱۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۷۸.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۶۲.    
۱۴۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۲.    
۱۴۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۱۵.    
۱۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۵۶.    
۱۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۱۶.    
۱۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۵۷.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «فضل»، ج۵، ص۱۸۲-۱۹۲.    






جعبه ابزار