ذات انسان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طبق دیدگاه
حکمت متعالیه، ذوات ابتدا به صورت نامتعین وجود داشتند، سپس با تکون مادی
تشخص مییابند و از این به بعد به صورت فردی باقی میمانند. ذات انسان، هر دو جنبه مادی و معنوی اوّلیه
انسان را شامل میشود که از ابتدای پیدایش انسان، او را همراهی میکند، معمولاً از جنبه مادی آن به
طبیعت و
طینت و از جنبه روحی و معنوی آن، به
فطرت یاد میکنند. ذاتیات انسان، میتوانند منشا پیدایش افکار، یا انگیزهها در انسان باشند، ولی تاثیر آنها در عمل انسان به نحو مقتضی است، نه علیت صددرصد به گونهای که از انسان نفی
اختیار شود.
ذات واژهای است که کاربردهای مختلفی دارد گاهی در فلسفه از اصل
ماهیت، به ذات و از اجزای ماهیت، به ذاتی تعبیر آورده میشود.
گفته شده است: ارکان وجودی و مقومات هر چیزی را ذاتیات آن نامیدهاند.
ذات همان
نفس است که
حی،
مدرک،
سمیع،
بصیر و
عاقل است.
در تعریف نفس گفتهاند: نفس
جوهر روحانی است که به ذات خود زنده است و چون قرین و هم نشین جسمی از اجسام گشت آن را مانند خود مینماید، مانند صورت
آتش که جوهری سوزان است که اگر آن را در کنار جسمی از اجسام قرار دهی، آن جسم را هم مانند خود داغ مینماید.
نفس در واقع نوری از انوار معنوی الهی است که مشرق و تابشگاه آن
خداوند و مغرب و فرودگاه آن، این کالبد تاریک است.
طبق دیدگاه
حکمت متعالیه، ذوات ابتدا به صورت جمعی وجود داشته، سپس با تکون مادی تشخص مییابند و از این به بعد به صورت فردی باقی میمانند. نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا میباشد.
اما به نظر میرسد که کاربرد عرفی واژه ذات، معنای خاصی است و مراد از آن مجموعهای از ویژگیهای ذاتی و اکتسابی و... است. چون ذات انسان از دو جنبه قابل بررسی است. الف: از جنبه مادی و طبیعی که از آن تعبیر به طینت میکنند. ب: از جنبه معنوی و روحی انسان که به فطرت تعبیر میشود.
طینت به معنای خمیره، سرشت و طبع است، «
طین» مبدا وجود و زندگی مادی انسان است، اما مبدا زندگی معنوی و روحانی آدمی،
روح اوست.
توضیح این که؛ آنچه که مبدا پیدایش رفتار آدمی و در پی آن
سعادت و
شقاوت دنیوی و اخروی است. افکار و انگیزههای اوست، افکار و دانش من، نیازها و هیجانات من را میسازند و هیجانات من، اعم از
محبت،
ترس،
غم،
غضب و... رفتار من را
هدایت میکند.
آنچه که افکار و دانش من، هیجانات و احساسات من و به تبع آنها، اعمال و رفتار من را سازمان میدهد، میتواند در این چهار علت تقسیم گردد: ۱. طبیعت و ژنتیک فرد ۲.
فطرت ۳. محیط خارجی ۴. اراده شخص.
چون از یک جهت بنابر ادله دینی، همه انسانها در فطرت، مشترکاند «کل مولود یولد علی الفطرة» و فطرت نیز انسان را به مقولاتی خاص دعوت میکند، مثل ادراک وجود خدا، وجود و حیاتی بی نهایت و همچنین تعلق به بعضی زیباییها، گرایشهای اخلاقی، میل به تقدیس و کمال طبیعی. و از طرف دیگر سرمایه انسانها در طینت یا مقدمات مادی، یکسان نیست، بعضی به جهت تدیّن یا عدم تدین
والدین و اجداد،
حلال زاده یا حرام زاده بودن، شیری که
مادر داده، پولی که
پدر خرج کرده، دعای دیگران و بسیاری امور مادی و فرا مادی دیگر، از جهت مادی و تعلقات دنیوی،
استعداد بیشتری برای پی گیری و گوش دادن به کلام فطرت و روحشان دارند و بعضی کمتر، و بر عکس، افکار و امیالشان بیشتر در جهت مسائل مادی، بدنی و دنیوی است. شاید این
حدیث معروف «السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه»
اشاره به همین معنا داشته باشد.
اما آن چه مهم است این است که کار ذاتیات در انسان، به نحو مقتضی است، نه
علیت تامه و صد در صد، به نحوی که باعث
جبر و مانع
اختیار گردد. چون ویژگی اصلی انسان و امتیاز اساسی او از دیگر موجودات به داشتن
اراده و
اختیار است. حال، اوست که با اراده و اختیارش،
میل فطری را برمیگزیند و یا میل شهوی و مادی را و هر چه از یکی از اینها تبعیت کند، سنخیتش در آن مسیر بیشتر میشود، آن مسیر را زیباتر میبیند و بعداً راحتتر و با میل بیشتر، آن راه را ادامه میدهد، چه
فطرت و چه
شهوت . پس خود شخص است که میتواند به آن مقتضی لبیک گوید و دعوتش را قبول کند یا خیر.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تأثیر ذات انسان در رفتار آدمی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۶.