تفکّر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اندیشیدن را تفکّر گویند و از این عنوان به مناسبت در بابهای
طهارت،
صلات،
جهاد و
امر به معروف و نهی از منکر یاد شده است.
تفکر
مصدر باب تفعّل، یا اسم مصدر باب تفعیل (تفکیر)
از ریشه «ف ـ ک ـ ر»، در لغت به معنای تأمل
و در اصطلاح، تصرف
قلب در معانی اشیا برای ادراک مطلوب است.
فکر نیز از همین ریشه و در لغت به معنای تأمل
و در اصطلاح حرکت نفس از مطالب (مجهولات) تصوری و تصدیقی به مبادی
و سیر در معلومات موجود است تا مجهولاتی که ملازم با آنهایند معلوم گردند
این حرکت، نفس را برای افاضه صور عقلی از مبدأ قدسی آماده میکند
نیز فکر، نیرویی است در شخص که برای طلب معنا، در امری دقیق و باریک میگردد و تفکر جولان این نیرو بر حسب نظر
عقل است و جز بر آنچه صورت آن در قلب حاصل گردد گفته نمیشود.
فکر در اصطلاح عامه مردم نیز عبارت است از هر انتقالی که برای نفس در ادراکات جزئی صورت گیرد.
واژه تفکر با واژههایی همچون اعتبار،
تذکر ،
تدبّر ، نظر، عقل و
علم همسو و مرتبط است، گرچه تفاوتهایی نیز بین آنها وجود دارد، چنان که گفته شده: حقیقت تفکر احضار دو
معرفت در قلب برای نتیجه گرفتن معرفت سوم و «اعتبار» عبور از دو معرفت به معرفت سوم و تذکر برخورد به دو معرفت است.
برخی در تفاوت تفکر با تذکر گفتهاند: «تفکر» شناخت چیزی است، هرچند قبلا هیچ گونه اطلاعی از آن وجود نداشته باشد؛ ولی «تذکر» در موردی است که انسان قبلا با آن موضوع هرچند از طریق آگاهیهای فطری آشنایی داشته باشد.
برخی هم تذکر را تفکر در اموری برای راه یافتن به نتیجهای دانستهاند که مورد غفلت واقع شده یا پیش از آن مجهول بوده است.
در تفاوت بین تفکر و تدبر هم گفته شده که «تدبر» تصرف قلب در توجه به عواقب امور
و رموز آن
ولی «تفکر» تصرف قلب در توجه به ادله است.
نظر نیز به معانی مختلفی
مانند فکر و اندیشه کردن آمده است.
عقل هم به معنای مصدری، ادراک کامل چیزی و به معنای اسمی، حقیقتی است که خوب و بد و
حق و باطل و راست و
دروغ را تشخیص میدهد.
به گفتهای، ثمره
فکر ، علم است و از آن در قلب تغییری حاصل میشود که حال نامیده میشود و از حالْ تغییری در جوارح پدید میآید که عمل خوانده میشود.
در
قرآن کریم افزون بر واژه تفکر که مشتقات آنکه ۱۸ بار به کار رفته، مشتقّات واژههای مرتبط با موضوع تفکر، نظیر تدبّر، تذکر،
تفقه ، تفکیر،
اعتبار ، نظر و عقل نیز فراوان به کار رفته است.
در
آیات متعدّد و نیز
روایات بسیار به تفکّر، ترغیب و سفارش شده و در
فضیلت آن آمده است: تفکّر ساعتی برتر از یک
شب عبادتو در روایتی دیگر برتر از یک
سال عبادت
است.
تفکّر در پدیدههای
عبرتآموز که
انسان را بر انجام دادن
اعمال نیک برمیانگیزد و نیز در
قدرت و
عظمت خداوند و
مشیّت او؛
همچنین تدبّر در معانی
آیات قرآن کریم،
مستحب است.
هنگام
تشییع جنازه، تفکّر در فرجام زندگی دنیایی و عبرت گرفتن از آن،
مستحب است.
تفکّر در حال
تخلّی؛ به اینکه به
خوردنیها و
آشامیدنیها بیندیشد که با چه
تلاش و رنجی آنها را به دست آورده و اکنون باید آنها را با زحمت و تحمّلِ
اذیّت و
آزاری دیگر دفع کند و نیز به قدرت خدا بیندیشد که چگونه او را از این گرفتاری رهایی بخشیده است.
شایسته است انسان
بالغ و
عاقل، پیش از اقدام به هر کاری، به
عاقبت آن بیندیشد. اگر آن را نیک و
خیر یافت انجام دهد وگرنه ترک کند.
تفکّر در ذات حقتعالی
جایز نیست و در روایات از آن
نهی شده است؛ زیرا ذات او برتر از دسترسی
افکار و
عقول است.
البتّه تفکّر در
آیات و نشانههای
پروردگار برای
بنده، ممکن و سزاوار است.
علی (ع) میفرماید:
(من اکثر الفکر فیما تعلَّم اتقن علمه وفهم مالم یکن یفهم.)
هرکه بسیار اندیشد در آنچه آموخته، دانش آن را استوار سازد و بنیوشد، آنچه را ننوشیده است.
برابر آموزههای دین، نظام آموزشی
اسلام ، بر سه عنصر اساسی استوار است:
تعلّم ، تفکر و
تزکیه .
پیوند و بستگی این سه با هم، پیوند کامل سازی و کمال پذیری است.
سامانه و منظومه آموزشیای موفق و کارآمد خواهد بود که بتواند، نقش هر یک از عنصرهای سه گانه را شناسایی کند، پیوند و بستگی بین آنها برقرار سازد و برابر آن بر نامه ریزی آموزشی ارائه دهد.
در هر برههای از
تاریخ ، در هر کجا، در هر کانون و انجمن که این سه عنصر مهم و بنیادین، با هم بوده و هماهنگی داشته و بر یک مدار چرخیده و در رشد و بالندگی یکدیگر نقش آفریدهاند، دگرگونی و انقلاب پدید آورده و نسلی را بر صراط
حق پویاندهاند.
و هر شخص نیز که این سه عنصر دگرگونی آفرین را با هم و در کنار هم در زندگی علمی و معنوی خویش داشته و بر مدار آنها حرکت کرده و جهت گیریهای خود را سامان داده است، هم خود را به اوجِ کمال رسانده و از گردابهای
جهل و بی اندیشگی و آلودگی رهانده و هم ابر پربرکتی شده و برخشکی و دریا باریده و فوج فوج انسانها را از دام جهل و خرافه، بی فکری و ره گم کردکی، رکود و کندیدگی، خشکی و تشنگی، رهایی بخشیده است.
این مهم را میتوان از نگاشتهها، نوآوریها، شاگردان برجسته و مطالعه حیات علمی آنان به دست آورد.
بسیاری، چون این سه عنصر را با هم، در زندگی علمی خود پیاده نکرده و به کار نبستهاند، با همه شهرت و آثار فراوان، اوجی نداشته و حرکتی نیافریده و ابتکاری بر ابتکارها نیفزوده و مشعلی فرا راه حق جویان نیفروختهاند.
سرامدان اندیشه، کمال یافتگان عرصههای گوناگون
دانش ، پیمایندگان پلههای دانش، معنی و
سعادت ، همه و همه، بی هیچ گمان و شکی، از دایره این سه عنصر، بیرون نبودهاند.
اینان، با تفکر، هم دانشهای اندوخته را استواری و ثبات بخشیده و هم روزنههای جدیدی از
فهم و دانش را به روی خود گشودهاند.
در اساس، اندیشیدن، از روح پرسش گر انسان سرچشمه میگیرد.
برانگیزاننده قوّه اندیشه، هماره، پرسشی است که فرا روی انسان قرار میگیرد و او، با کرداران و کارکردهای ذهنی خود، به گونهای آزمون و خطا دست میزند.
برای پاسخ به پرسش و حلّ مشکل، راه حلّهای گوناگون را میآزماید و سرانجام، راه حلّ مناسب را بر میگزیند و با این کار، به راههای جدید دست مییابد و دیدگاههای نو را کشف میکند.
از این روی، روان شناسان، این را گونهای یادگیری، بلکه کارکردها و کرداران عالی یادگیری مینامند.
حوزههای علمیه شیعه ، از دیرباز تاکنون، در برقراری پیوند و بستگی بین تعلّم و تزکیه، گامهای بلندی برداشته و از کامیابیهایی برخوردار بوده و در این راه، تلاشهای راه گشا انجام دادهاند.
در حوزهها و کانونها و انجمنهایی که عالم وارسته و خودساخته محور و مدار بوده، فراگیری و
خودسازی ، تعلیم و تزکیه، دوشادوش هم در حرکت بوده، جهل و آلودگی را از سینهها و دلها میزدوده و انسان نمونه و کامل را میساخته و از هر بدی و زشتی میپیراستهاند.
ولی، دریغ و درد، که اندیشیدن و تفکر در کانون توجهها قرار نگرفته و حوزههای علمیه، به این مهم، سالهای سال است، آن بهای لازم را نداده و آن را در برین جایگاه خود، ننشانده و از نور آن، پرتو نگرفتهاند.
آنچه انجام گرفته، کارهای فردی است، نه کوشش در خور و نظام مند و فراگیر.
با اینکه نیاز حوزهها و فردافرد حوزویان، در کار نظام مند و فراگیر بر میآید.
این که هر کس به تنهایی این مهم را در دستور کار خود بدهد و بر آن پایه، بنای خویش را استوار سازد، آن گونه که باید و شاید بار نخواهد داد و افقی را نخواهد گشود و پایندانی وجود نخواهد داشت که این تلاش، همیشه جاری و ساری باشد و بپاید و بپوید.
از این روی، باید کار سامان مند و نظام واره باشد، تا هم امیدی را برانگیزد و هم نیروهای بیش تری به این کاروان بپیوندند و به سوی قلّههای مجد و کمال به حرکت درآیند.
برای دست یافتن به حوزهای که در پرتو این سه عنصر ره بپوید و تفکر را مدار حرکت خود قرار دهد، باید به قرآن بازگشت و این کتاب شریف را مشعل راه و هر تلاش و جست وجویی قرار داد و رهنمودها و راهنمایی آن را به گوش جان نیوشید.
در جای جای
قرآن و در گوناگون آیههای شریفه آن، به اندیشیدن ارزش بسیار داده شده و همگان به اندیشیدن فرا خوانده شدهاند و از نیندیشیدن و بی توجهی به اندیشیدن، بسیار نکوهش شده است.
قرآن مجید، یا به گونه مستقیم انسانها را به اندیشیدن فرا خوانده، یا به گونهای پیامها و سخنان خود را آورده و در کنار هم چیده که باید در آنها اندیشید که صلاح و سداد حیات بسته به تفکر و درستی آن است.
خداوند به امر اندیشیدن، با گوناگون راهها و روشها تذکر داده است.
گاه انسان اندیش مند و اهل اندیشه و راه یافته و دارای
نور ، با انسان غیراندیش مند و فرو رفته در تاریکیها مقایسه شده و برتری اهل اندیشه و علم و نور گوشزد گردیده است.
پس اگر بخواهیم درک، دریافت و فهمی بر درک و فهم و دریافت پیشینیان بیفزاییم، به سوی رشد و بالندگی گام برداریم، نوآوری و آفرینندگی داشته باشیم و بتوانیم نیروهای کارامد، نوآور، نواندیش، پاسخ گوی به دشواریها و پیچیدگیهای فکری بپرورانیم و
تربیت کنیم، گریزی از رویکرد جدی به تفکر به عنوان عنصری اساسی در سامانه آموزشی نیست.
برای به وجود آوردن هماهنگی و همسنگی منطقی بین تعلّم و تفکر، باید هر کس و گروه به اندازه توان، گامهایی بردارد و پیشنهادهایی ارائه دهد و راه حلّهایی را جست وجو کند که ما نیز در همین راستا، چند پیشنهاد ارائه میدهیم، به امید آنکه در نزد ارباب معرفت، پذیرفته آید:
۱. بایسته است تمامی بحثها و جُستارهایی که در منابع دینی درباره تفکر آمده، در مجموعهای، بامعیارها و ترازهای دقیق علمی گردآوری شوند و به دقت سامان یابند، بسان کاری که شهید ثانی در آداب تعلیم و تعلم انجام داده است.
۲. همان گونه که برای بهینه سازی و سامان دهی تحصیل برنامه ریزی میشود، بایسته است که برای تفکر نیز، راه کارهای علمی و عملی در نظر گرفته شود و برنامه ریزی سنجیده و خردمندانه و هماهنگ با نیازهای روز انجام بگیرد و برنامه های مدون ارائه گردد.
۳. پدید آوردن زمینههای لازم برای اندیشه و اندیشیدن، همانند
تحصیل ، مرحلههایی دارد و در هر مرحلهای، باید نیازها و بایستهها آن مرحله ارزیابی شوند و به درستی درباره آنها، جست وجو و مطالعه صورت گیرد.
به عنوان مثال، اگر انگیزاندن تفکر را نخستین مرحله بدانیم و رویارویی با پرسش و شبهه را مهم ترین عامل انگیزش تفکر و نظریه پردازی را گام بعدی و گزینش برتر را گام آخرین، برای رسیدن به این هدف، کم ترین کاری که باید انجام داد، باید تمامی انگیزهها و عاملهای تفکر برانگیز را شناسایی کرد و به
استقبال پرسشها و شبهههای جدید رفت و از همه تواناییها برای رسیدن به این مهم، یاری گرفت.
دیگر آنکه اطلاعات و تواناییهایی که در توانا سازی اندیشه وران به پاسخ به شبههها و پرسشها یاری میرسانند، در اختیار آنان گذاشت.
سه دیگر، محیط را برای ارائه دیدگاههای منطقی، دقیق، سنجیده و برابر معیارها و ترازها آماده ساخت، تا اندیشه وران بتوانند دیدگاهها و نظریههای خود را آزادانه ارائه دهند که به فرموده حضرت
امام خمینی :
(… طبیعت انقلاب و نظام، همواره اقتضا میکند که نظرات اجتهادی فقهی، در زمینههای مختلف؛ ولو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد….)
و سرانجام، با نشستهای علمی پیاپی و با برنامه و دقیق، امکان گزینش و انتخاب برترینها، فراهم گردد و پیشنهاد مقام معظم رهبری در این باره، که در جمع نخبگان
حوزه علمیه قم ، ارائه دادند، جدّی گرفته شود. (آذر ماه ۱۳۷۴،
مدرسه فیضیه .)
۴. به تفکر، همانند تعلّم و تحصیل، ارزش و بهای لازم داده شود.
اهل
فکر و افراد مستعد شناسایی شوند و برای اندیشیدن و سامان دهی و برنامه ریزی برای آن، سرمایه گذاری شود.
به این نکته نیز توجه داشته باشیم، فزونی روز افزون نیازها و انبوهی آنها، گسترش گوناگون دانشها، کوششهای علمی و پژوهشی، کارهای علمی و پژوهشی و پاسخ گویی و روشن گری را به سمت کارها، حرکتها، تلاشها و تکاپوهای گروهی و جمعی میکشاند و کار فردی در این آوردگاه بزرگ، کارایی ندارد و نمیتواند تهی گاهها را پرکند و نیازها روزامد را برآورد.
ما، همان گونه که در حوزه پژوهش، گامهای نخستین را تجربه میکنیم، برای عرصه و میدان داری تفکرها و اندیشیدنهای گروهی نیز چارهای بیندیشیم و گامهایی برداریم، تا کامیابیهای این حرکت، سبب گردد، هر چه بیشتر در این عرصه به تلاش برخیزیم و از این تنگنایی که خود پدید آوردهایم به درآییم و شاهد رویش و شکوفایی اندیشه های بالنده باشیم.
(۱) محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، با مقدمه و تصحیح و تعلیق میرجلال الدین حسینی ارموی، دانشگاه تهران.
(۲) ملااحمد نراقی، معراج السعاده، مؤسسه انتشارات هجرت، قم.
(۳) محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
(۴) شهید مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات الزهراء.
(۵) امام خمینی، صحیفه نور، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
(۶)حر عاملی، وسائل الشیعه.
(۷)شیخ محمد حسن نجفی جواهری، جواهرالکلام.
(۸)سید محسن طباطبائی حکیم، مستمسک العروة.
(۹)محمد امین زین الدین، کلمة التقوی.
(۱۰)میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل.
(۱۱) الجوهرى (م. ۳۹۳ ق.)، الصحاح، به كوشش عبدالغفور العطارى، بيروت، دارالعلم للملايين، ۱۴۰۷ ق.
(۱۲) ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، لسان العرب، به كوشش على شيرى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۸ ق.
(۱۳) المصطفوى، التحقيق، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش.
(۱۴) شرح منظومة السبزوارى، به كوشش حسن زاده آملى، تهران، ناب، ۱۴۱۷ ق.
(۵۱) الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، مفردات، به كوشش صفوان داودى، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
(۶۱) الشعرانى (م. ۱۳۹۳ ق.)، نثر طوبى، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۹۸ ق.
(۱۷) فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبيه، قاهرة، دارالغد العربى.
(۱۸) مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش.
(۱۹)الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.
(۲۰)الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، الميزان، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق.
(۲۱) ابوهلال العسكرى (م. ۳۹۵ ق.)،معجم الفروق اللغويه، قم، انتشارات اسلامى، ۱۴۱۲ ق.
مجله فقه، دفتر تبلیغات اسلامی، برگرفته از مقاله «اندیشیدن رمز شکوفایی»، شماره۲۹. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۶۲. دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تفکر».