عوامل ماندگاری قیام امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ائمه اطهار (علیهمالسلام) و خاندان عصمت و
طهارت جهت زنده نگه داشتن یاد و نام
شهیدان کربلا به عنوان کاملترین الگوهای
فداکاری و
ایثار، سعی و تلاش فراوان از خود نشان دادند. ایشان هر فرصتی را دستآویز خود برای یادکرد
اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و یاران شهیدش قرار داده، از هیچ فرصتی جهت زنده نگه داشتن یادشان فروگذار نکردند. بیتردید احیای نام و یاد مردان بزرگ
واقعه کربلا، الهامبخش مردم بوده و ضمن احیای روح فداکاری و ایثار در انسانها، آنان را در برابر مشکلات و ناملایمات زمانه سخت مقاوم و استوار میسازد.
نقش زنان و اسرای
اهل بیت (علیهمالسلام) در استمرار قیام عاشورا:
زنان بنیهاشم اعم از
زینب کبری (سلاماللهعلیها) و
ام کلثوم (سلاماللهعلیها) و
فاطمه دختر
امام حسین (علیهالسلام) و دیگر بانوان اهل بیت (علیهمالسلام) نقش بسیار مهمی در جاودانه ساختن
قیام کربلا ایفا کردند. این مبلغان قهار به ظاهر اسیر، به رهبری
امام سجاد (علیهالسلام) از فرصتی که
اسارت برای آنان به وجود آورده بود استفاده کرده،
حقیقت اسلام را به مردمی که طی حکومت سی و چند ساله بنیامیه سخنی جز سخن آنان نشنیده بودند، بیان نمودند و آنان را از جایگاه واقعی اهل بیت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مطلع نمودند. بانوان اهل بیت (علیهمالسلام) جهت رساندن پیام
عاشورا و بیداری عمومی جوامع اسلامیاز روشهایی استفاده کردند که در این بخش بدان پرداخته شده است:
سعی و تلاش
بنیامیه بر این قرار گرفته بود تا
امام (علیهالسلام) را فردی خارجی معرفی کنند که در
عراق ضد خلیفه مسلمین ـ
یزید ـ شورش کرده است و میخواهد مردم را به نافرمانی خلیفه وادار ساخته، امت اسلام را از هم پراکنده سازد؛ ازاینرو جهت رسوخ دادن این اندیشه در اذهان عناصر نادان کوشیدند تا امام (علیهالسلام) را فردی دروغگو معرفی کنند.
زنان اهل بیت (علیهمالسلام) و دیگر اسرای اهل بیت (علیهمالسلام) با اطلاع از این نقشه شوم دشمن، با تمام توان کوشیدند تا در سخنرانیها و احتجاجات خود، از سویی
حسین (علیهالسلام) و حقیقت
دین را به تمام مردم بشناسانند و از سوی دیگر نقاب از چهره دروغین بنیامیه بردارند و به مردم ثابت کنند که حسین (علیهالسلام) نه فردی شورشی و عصیانگر که برای متفرق کردن
مسلمانان سر به
طغیان نهاده، بلکه او پسر دختر رسول خداست (اسرای اهل بیت در مواضع متعدد بارها انتساب خود را به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اظهار میکردند و بدین طریق اذهان مردم را متوجه جایگاه رفیع خود میکردند.)
که برای
امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدش
قیام کرده است. در یکی از زیباترین احتجاجات زنان اهل بیت (علیهمالسلام) که از سوی
زینب کبری (سلاماللهعلیها) با
عبیدالله بن زیاد صورت گرفت، سعی و تلاش زنان اهل بیت (علیهمالسلام) برای شناساندن حقیقت این قیام به خوبی نمایان شده است.
نقل شده که «پس از ورود اهل بیت (علیهمالسلام) به
دارالاماره، عبیدالله
زینب (سلاماللهعلیها) را خطاب قرار داد و از نامش جویا شد. گفتند: «او زینب دختر
فاطمه (سلاماللهعلیها) دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است». ابنزیاد رو به زینب (سلاماللهعلیها) کرده، گفت: «خدای را سپاس که شما را رسوا کرد و کشت و در آنچه که گفته بودید، دروغتان را
آشکار ساخت»؟
زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «سپاس خداوندی را که ما را به وسیله پیغمبرش
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گرامی داشت و ما را از پلیدیها پاک گردانید؛
فاسق است که رسوا میشود و نابکار است که
دروغ میگوید
و الحمدللَّه این شخص ما نیستیم؛ بلکه دیگری است».
عبیدالله گفت: «کار خدا را با برادرت و اهل بیت (علیهمالسلام) خود چگونه دیدی؟» زینب (سلاماللهعلیها) فرمود: «من چیزی جز نیکی و شایستگی از جانب
خداوند ندیدم. اینان گروهی بودند که خداوند
شهادت را برایشان مقدر کرده بود و به سوی جایگاه ابدی خود شتافته و در آن آرمیدهاند و خداوند و روز
قیامت میان تو و آنان داوری خواهد کرد». این سخنان چنان پسر زیاد را به
خشم آورده بود که گویا تصمیم بر قتل زینب (سلاماللهعلیها) گرفته بود که با توصیه
عمرو بن حریث از این کار منصرف شد».
بیتردید
مرثیهسرایی و سرودن
اشعار در عزای اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) از جایگاه ویژهای برای
تبیین و شناساندن حقیقت قیام عاشورا برخوردار است. قالب
شعر به جهت برخورداری از وزن و آهنگ و بُعد عاطفی، بسیار مؤثرتر و ماندگارتر از
کلام غیر منظوم بوده و از اثربخشی مضاعفی نسبت به آن برخوردار است. همین ویژگیها و امتیازات کلام منظوم بر کلام منثور موجب شده بود تا زنان اهل بیت (علیهمالسلام) از آن همچون سلاحی مؤثر و کارآمد در
دفاع از
حق و ستایش راستی به کار گیرند.
آنان پس از واقعه عاشورا به خصوص پس از بازگشت به مدینه با سرودن اشعار سوزناک در رثای عزیزان از دست رفته و شهدای مظلوم
اهل بیت (علیهمالسلام)، یاد آنان را زنده و به اهداف بلند و نقش سازنده فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قیام عاشورا جلوه ویژهای میدادند.
ابیات سوزناکی که در برخی منابع از قول امکلثوم ـ خواهر امام حسین (علیهالسلام) ـ
روایت شده که امکلثوم پس از بازگشت از سفر
شام و در بدو ورود به
مدینه زمانی که شهر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از دور پدیدار شد با حزن و اندوه بسیار شهر
مدینة النبی را خطاب قرار داد و چنین سرود:
«مدینة جدّنا لا تقبیلنا فبالحسرات و الاحزان جئنا
الا فاخبر رسول الله عنّا بانّا قد فُجعنا فی ابینا
و ان رجالنا بالطف صرعی بلا رؤس و قد ذبحوا البنینا
و اخبر جدّنا انّا اسرنا وبعد الاسر یا جدّا سُبینا
و رهطک یا رسول الله اضحوا عدایا بالطفوف مسلّبینا
و قد ذبحوا الحسین و لم یراعوا جنابک یا رسول الله فینا».
«مدینه جدمان ما را نپذیر؛ همانا ما با دنیایی
حسرت واندوه به سوی تو آمده
ایم. از جانب ما به
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خبر بده که ما به
مصیبت از دست دادن برادرمان دچار شدیم و مردان ما در سرزمین
کربلا بدون سر به خون خود غلطیدهاند و به
خاک افتادهاند و فرزندانمان را سر بریدهاند. به جدمان
خبر بده که ما اسیر شدیم و پس از اسارتای جد بزرگوار! ما به انواع
مصائب اسارت مبتلا شدیم. ای پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)! خانوادهات و در سرزمین طف با تنی عریان به خاک افتادهاند. حسین (علیهالسلام) را سر بریدند و در این کارای پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جانب تو را رعایت نکردند».)
رباب ـ همسر امام حسین (علیهالسلام) ـ («واحسیناً فلا انسی حسینا اقصدته اسنّة الاعداء
غادروه بکربلاء صریعاً لاسقی الله جانبی (الغیث بعده) کربلاء».
«آه ای حسین (علیهالسلام)! من هیچگاه حسین (علیهالسلام) را فراموش نخواهم کرد؛ دشمنان او را هدف نیزههای خود قرار دادند. آنان او را فریب دادند و جنازهاش را در کربلا به خاک افکندند؛ بعد از او،
خدا آن سرزمین را سیراب نکند.»)
((او در یکی از اشعارش در رثای امام حسین (علیهالسلام) چنین سرود:
«ان الذی کان نوراً یستضاء به بکربلاء قتیل غیر مدفون
سبط النبی جزاک الله صالحه عنا و حبیت خیر الموازین
قد کنت لی جبلا صعبا الوذ به و کنت تصحبنا بالرحم و الدین
من للیتامیو من للسائلین و من یغنی و یاوی الیه کل مسکین
و الله لا ابتغی صهراً بصهرکم حتی اغیب بین الرمل و الطین».
«به راستی آن کس که نوری روشنیبخش بود
[
و مردم از پرتو آن نور بهره میگرفتند
]
در کربلا کشته شد و به خاک سپرده نشد. ای سبط
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)!
خداوند از سوی ما به تو جزای نیک دهد و از تو خسران را دور گرداند. همانا تو برای من کوهی استوار بودی که به آن پناه میبردم و تو با ما به مهربانی و
دینداری رفتار میکردی. دیگر چه کسی بعد از تو
یتیمان و سائلان را دستگیری میکند و آنها را بینیاز میکند؟ و کیست که مسکینان را پناه میدهد؟. به خدا قسم! پس از او هرگز همسری بر نخواهم گزید تا آنگاه که میان ریگ و گل پنهان شوم».))
و نیز
سکینه دختر امام حسین (علیهالسلام) (او اشعار و قصاید بسیاری در رثای پدر سروده است که از جمله این
اشعار میتوان به این قصیده اشاره کرد:
«لا تعذلیه فهم قاطع طرقه فغینه بدموع ذرف غدفه
ان الحسین غداة الطف یرشقه ریب المنون فما ان یخطی الحدقه
بکف شر عبادالله کلهم نسل البغایا و جیش المرق الفسقه
یا امة السوء هاتوا ما احتجاجکم غذا و جلکم بالسیف قد صفقه».
«کسی را
سرزنش مکن که راهش را گم کرده است؛ زیرا از چشمانش اشک فراوان میبارد. در
روز طف (عاشورا) تیری به سوی امام حسین (علیهالسلام) پرتاب شد که خطا نمیرود و از حدقه
چشم امام
[
سجاد (علیهالسلام)
]
دور نمیشود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین مردم و حرامزاده و خارج از
دین و
فاسق بودند. ای بدترین امت! دلیلهایتان را در
رستاخیز اقامه کنید، شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید».)
به ثبت رسیده است تنها بخشی از اشعاری است که از سوی بانوان اهل بیت (علیهمالسلام) در رثای سید و سالار شهیدان (علیهالسلام) سروده شده است.
از اقدامات کارساز و بسیار تأثیرگذاری که پس از حادثه دلخراش
کربلا از سوی
زنان اهل بیت (علیهمالسلام) انجام گرفت، اقامه مجالس عزا بود که تأثیر شگرف آن در بیداری عمومی جوامع اسلامی رخ نمود. این عزاداریها که از آغازین دقائق
شهادت امام (علیهالسلام) و با حضور زنان
اهل بیت (علیهمالسلام) در کنار اجساد عزیزانشان آغاز شد،
تا بازگشت اسرا به
مدینه ادامه یافت. آنان در قالبهای مختلف به
عزاداری میپرداختند و در مواقع گوناگون برای رسوا کردن خیانتکاران در
تاریخ و آگاه کردن مردم از هدف شهیدان
حق و فضیلت، در مقاطع و اماکن متعدد، مجلس عزا برای امام (علیهالسلام) و دیگر
شهدای کربلا بر پا میکردند.
این حربه کارآمد، در سفر شام نیز از سوی زنان اهل بیت (علیهمالسلام) به کار گرفته شد؛ به گونهای که بنا بر نقل برخی منابع، اسرای اهل بیت (علیهمالسلام) در طول
ایام اقامتشان در
دمشق، همواره به سوگواری و نوحهسرایی بر
امام حسین (علیهالسلام) میپرداختند.
هنوز زمان چندانی از ورود اسرای اهل بیت (علیهمالسلام) به
شام نگذشته بود که به مدد این عزاداریها و در پی سخنرانیها و افشاگریهای اهل بیت (علیهمالسلام) اوضاع چنان علیه
یزید بن معاویه تغییر کرد که او نیز بالاجبار اقدام به برپایی عزا برای امام (علیهالسلام) کرد. نقل شده به دستور یزید اسرای اهل بیت (علیهمالسلام) را به خانهاش بردند. پس از ورود اهل بیت (علیهمالسلام) به کاخ، آنان مورد
استقبال گرم
زنان خاندان بنیامیه قرار گرفتند و گریه و ضجه از هر سو برخاست
و تا سه روز در کاخ یزید، مجلس عزای حسینی به پا شد.
کار به جایی کشیده شد که یزید نیز از روی
ریا و به ناچار در برابر مردم برای شهادت امام (علیهالسلام) گریه میکرد و مردم نیز همصدا با او میگریستند.
تا اینکه سرانجام در پی سخنرانیها و افشاگریهای اهل بیت (علیهمالسلام)، نشانههای شکست در یزید و برنامههایش روز به روز آشکارتر گردید و با روشن شدن حقایق، اعتراض به
عمل زشت یزید در به شهادت رساندن اباعبدالله الحسین (علیهالسلام)، در سراسر دمشق بالا گرفت و یزید مجبور به بازگرداندن اسرا به مدینه شد. جالب اینکه حتی زمانی هم که یزید مجبور به بازگشت اسرا به مدینه شد و حرم
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را فرا خواند و به آنها گفت: «چه کاری را بیشتر دوست دارید، ماندن نزد من یا رفتن به مدینه؟» آنان تشکیل مجلس عزا را پیش کشیدند و گفتند: «پیش از هر چیز دوست داریم که برای حسین (علیهالسلام) نوحهسرایی کنیم». یزید نیز دستور داد تا خانههایی را در دمشق برایشان خالی کردند و همه هاشمیان و قریشیان برای حسین (علیهالسلام) جامه سیاه پوشیدند و بنا بر نقلی هفت روز عزاداری کردند.
سوگواریها و ذکر
مصائب واقعه جانگداز کربلا پس از بازگشت اسرا به مدینه نیز ادامه پیدا کرد. پس از بازگشت کاروان اسرا به مدینه آنان از سوی زنان بنیهاشم مورد استقبال قرار گرفتند و تا سه روز در مدینه به
عزاداری و نوحهسرایی پرداختند.
به نقل از منابع متقدم، برخی از این اسرا تا پایان عمر سوگواری خود را ادامه دادند. گفته شده رباب پس از بازگشت اسرا به مدینه، در سوگ
اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) پیوسته گریان و عزادار بود.
او هرگز زیر سایه و سقفی نرفت تا اینکه سرانجام پس از گذشت یک سال، بر اثر گریه و اندوه فراوان بر
شهادت امام حسین (علیهالسلام) بیمار شد و در سال شصت و دو هجری در شهر مدینه وفات کرد.
زینب کبری (سلاماللهعلیها) نیز پس از بازگشت به مدینه، این شهر را مرکزی برای مبارزات خود قرار داده بود و پیوسته یاد و خاطره امام حسین (علیهالسلام) و
مصائب ایشان را یادآور میشد و مردم را به خونخواهی امام حسین (علیهالسلام) و خلع یزید از
حکومت فرا میخواند.
تا اینکه بنا بر نقلی،
عمرو بن سعید (والی وقت مدینه) طی نامهای یزید را از جریان مطلع ساخت. پس به دستور یزید،
زینب (سلاماللهعلیها) را از بقیه جدا کردند و سپس او را از مدینه خارج کردند تا به هر کجا که بخواهد برود.
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) علیرغم مخالفت اولیه با این دستور، سرانجام راضی به خروج از مدینه شده، رهسپار دیار
مصر گردید.
امالبنین (سلاماللهعلیها) نیز با اینکه در کربلا حضور نداشت، اما پس از دریافت خبر شهادت اهل بیت (علیهمالسلام)، همه روزه به
بقیع میرفت و بچههای فرزندش
عباس (علیهالسلام) را نیز همراه خود میبرد و به یاد فرزندان شهیدش مرثیه و نوحه میخواند. زنان مدینه به واسطه نوحههای سوزناک او، گرد وی جمع میشدند و با او میگریستند. اشعار سوزناکی که امالبنین (سلاماللهعلیها) در یادکرد فرزندان شهیدش سروده بود، آنچنان جانسوز بود که حتی دشمنان سرسختی چون
مروان را هم تحت تأثیر قرار داده بود. او نیز با گریه این
زن میگریست.
امام سجاد (علیهالسلام) نیز علیرغم بیماری طاقتفرسایشان همراه و همگام با دیگر بانوان اهل بیت (علیهمالسلام) با تبلیغات مسموم و دروغین
امویان ضد اهل بیت (علیهمالسلام) به مبارزه برخاست و از کیان نهضت حسینی (علیهالسلام) دفاع نمود. ایشان پس از شهادت پدر بزرگوارش ـ
حسین بن علی (علیهالسلام) ـ در رأس بازماندگان خاندان حسینی (علیهالسلام)، ابلاغ پیام
قیام و شهادت سرخ آن حضرت (علیهالسلام) را به عهده گرفت و با سخنرانیها و مناظرات خود، به افشای چهره پلید حکومت اموی و بیدار ساختن افکار عمومی پرداخت. نظر به اهمیت بسیار بالای نقش امام سجاد (علیهالسلام) در تداوم و
استمرار قیام
سیدالشهداء (علیهالسلام) در این بخش به خلاصهای از مهمترین اقدامات ایشان اشاره میشود:
تبیین جایگاه اهل بیت و شناساندن حقیقت دین به مردم:
امام سجاد (علیهالسلام) چونان عمهاش
زینب (سلاماللهعلیها) و دیگر بانوان اهل بیت (علیهمالسلام) لحظهای از
تبیین جایگاه حقیقی
اهل بیت (علیهمالسلام) و شناساندن
حقیقت دین به مردم
غفلت نورزید. ایشان در سخنرانیها و گفتوگوهای خود در
کوفه و شام پیوسته بر این اصل تأکید میورزید و هرگاه فرصتی دست میداد، جایگاه اهل بیت (علیهمالسلام) و انتساب ایشان به
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را یادآور میشد. گفتوگوی حضرت (علیهالسلام) با پیرمرد شامی
و سخنرانی ایشان در مجلس
یزید را میتوان از عالیترین نمونه این اقدامات یاد کرد.
نقل شده که در یکی از مجالس یزید، به دستور او، مأموران خطیبی را در مجلس حاضر کردند تا به بدگویی از
امام حسین (علیهالسلام) و پدر بزرگوارش بپردازد. خطیب بر منبر رفت و پس از
حمد و ثنای الهی از
امام علی (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) به بدی یاد کرد و تا میتوانست در
مدح و ستایش از
معاویه و یزید
مبالغه کرد. در این هنگام
علی بن حسین (علیهالسلام) برخاست و با صدای بلند خطاب به آن مرد گفت: «وای بر توای سخنگو! خشنودی آفریدگان را با خشم آفریدگار معامله کردی و
آتش جهنم را بر خود خریدی».
آنگاه فرمود: «ای یزید اجازه بده تا بر این چوبها بالا بروم و سخنانی بر زبان آورم که هم خشنودی خداوند در آن باشد و هم کسانی که در اینجا نشستهاند،
پاداش و
ثواب ببرند».
یزید نپذیرفت؛ ولی مردم گفتند: «ای
امیرمؤمنان! اجازه بده تا بالای منبر برود، شاید چیزی از او بشنویم». یزید نپذیرفت؛ اما سرانجام با اصرار زیاد مردم اجازه داد تا
امام (علیهالسلام) به ایراد سخن بپردازد. پس حضرت (علیهالسلام) بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«ایها الناس اعطینا ستاً و فضلنا بسبع اعطینا العلم، الحلم، السماحه، الفصاحه، الشجاعه و المحبة فی قلوب المؤمنین.....»؛ «ای مردم! شش چیز به ما عطا شده است و به هفت چیز بر دیگران فضیلت یافته
ایم.
دانش، بردباری، بخشندگی،
فصاحت،
شجاعت و
محبت در دلهای
مؤمنان، شش فضیلتی است که به ما عطا شده است؛ و اما هفت چیز که خداوند ما را بدان بر دیگر مخلوقات جهان برتری داد، از این قرار است: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ـ
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ـ از ماست. صدّیق و راستگوی این امت (
علی (علیهالسلام)) از ماست.
جعفر طیار از ماست.
[
حمزه
]
شیر
خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از ماست. سرور زنان عالم،
بتول (سلاماللهعلیها)، از ماست. دو سبط این امت و دو سرور جوانان
بهشت، از ما هستند. پس هرکس مرا میشناسد که میشناسد و برای کسانی که مرا نمیشناسند، حسب و نسب خویش را باز میگویم: منم فرزند
مکه و منا، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آنکه
حجرالاسود را با ردای خود حمل کرد
[
و آن را در جایش قرار داد
]
. منم فرزند بهترین کسی که پیراهن و ردا پوشید. منم فرزند بهترین کسی که نعلین و کفش به پا کرد. منم فرزند بهترین کسی که
طواف و سعی به جای آورد. منم فرزند بهترین کسی که
حج گزارد و لبیک گفت. منم فرزند کسی که با براق به
آسمان برده شد. منم فرزند کسی که از
مسجدالحرام به
مسجدالاقصی برده شد. منم فرزند کسی که
جبرئیل او را به
سدرة المنتهی رساند. منم
فرزند کسی که نزدیک و نزدیکتر شد تا به قاب قوسین یا نزدیکتر رسید. منم فرزند کسی که با
فرشتگان آسمان
نماز گزارد. منم فرزند کسی که خدای بزرگ بر او
وحی کرد. منم فرزند محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، منم فرزند علی مرتضی (علیهالسلام)، منم فرزند کسی که با
مشرکان جنگید تا آنکه
لا اله الا الله را بر
زبان جاری ساختند. منم فرزند کسی که روبهروی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با دو
شمشیر ضربت زد و با دو نیزه جنگید و دو بار
هجرت کرد و دو بار
بیعت نمود و به دو
قبله نماز گزارد، در
بدر و
حنین جنگید و به اندازه چشم بر هم زدنی به خداوند کفر نورزید.
منم فرزند شایستهترین
مؤمنان، وارث
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، در هم کوبنده ملحدان، فرمانروای
مسلمانان، نور مجاهدان، زینت عبادتگران، امیر گریهکنندگان، شکیباترین شکیبایان و برترین شب زندهداران
آل یاسین و خاندان رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رب العالمین. منم فرزند تأیید شده توسط
جبرئیل و یاریشده توسط
میکائیل. منم فرزند حمایتکننده از حریم مسلمانان و کسی که با پیمانشکنان و ستمگران و
خوارج پیکار کرد و با دشمنان ناصبیاش جنگید؛ و پر افتخارترین فرد قریش و نخستین کس از مؤمنان که خدا را لبیک گفت. پیشگامترین پیشگامان، در هم کوبنده تجاوزگران، بنیانکن
مشرکان و تیری از تیرهای خدا ضد
منافقان،
زبان حکمت عابدان، یاور
دین خدا، ولی امر خدا، باغ حکمت خدا و ظرف
علم خدا، جوانمرد و بخشنده؛ بزرگوار و پاکیزهای از سرزمین بطحا، راضی به حکم خدا و مورد رضای پروردگار. پیشآهنگ، رادمرد، شکیبا و بسیار روزهدار، پاکیزه و استوار، دلاور و پربخشش. برکننده ریشه ستمگران؛ پراکندهساز احزاب. از همه مهربانتر، بخشندهتر و زبانآورتر، مصمم و سرسختتر. شیر ژیان، ابر پرباران که هرگاه در میدان
جنگ شرکت میکرد، دشمنان را درهم میشکست و آنان را چونان آسیاب خرد میکرد و چون تندباد، دشمنان را بسان خار و خاشاک پراکنده میساخت. شیر
حجاز، صاحب
اعجاز، سپهسالار عراق،
امام به
نص و استحقاق، مکی، مدنی، ابطحیّ، تهامیّ، خیفیّ، عقبیّ، بدریّ، احدیّ، شجری، مهاجری، سرور مردم
عرب و شیر میدان کارزار، وارث
مشعر و
منا، پدر دو سبط ـ
حسن (علیهالسلام) و
حسین (علیهالسلام). مظهر عجایب، پراکندهساز سپاههای زبده، برق جهنده، نور شتابنده، شیر پیروز خدا، خواسته هر جوینده و بر هر پیروزی پیروز. این جدّ من
علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است.
منم فرزند
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)، منم فرزند سرور
زنان، منم فرزند پاکیزه
بتول (سلاماللهعلیها)، منم فرزند پاره تن
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)».
گوید: او پیوسته «منم منم» گفت و خود را معرفی میکرد. تا آنکه صدای گریه و زاری مردم بلند شد و یزید از بیم برخاستن
فتنه، به
مؤذن دستور داد که برخیزد و
اذان بگوید. پس سخن امام (علیهالسلام) قطع شد و حضرت (علیهالسلام) خاموش گشت.
چون مؤذن گفت: «
الله اکبر»
علی بن حسین (علیهالسلام) گفت: «بزرگی را بزرگ شمردی که هیچکس را با او
قیاس نتوان کرد و با حواس درک نگردد. هیچچیز از
خداوند بزرگتر نیست».
مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله»، علی بن حسین (علیهالسلام) گفت: «مویم و پوستم و گوشتم و خونم و مغزم و استخوانم به آن گواهی میدهد».
هنگامی که گفت: «اشهد انّ محمداً رسول الله»، علی بن حسین (علیهالسلام) از بالای منبر رو به یزید کرد و گفت: «ای یزید! آیا این جد توست یا جد من؟ اگر بگویی که جد توست،
دروغ گفتهای و اگر بگویی که جد من است، پس چرا خاندانش را کشتی»؟
مبارزه با تحریفات قیام مقدس
کربلا و نشان دادن حقیقت قیام
سیدالشهداء (علیهالسلام) به همگان از اقدامات مهم امام سجاد (علیهالسلام) در
ایام اسارت به شمار میرود. دشمن برای رسیدن به هدف شوم خود سعی داشت تا تغییر و تبدیلهایی را جهت
تحریف قیام عاشورا و اهداف مقدس آن انجام دهد. آنان از سویی از همان ابتدای آغاز قیام کوشیدند تا با توجیه و تفسیرهای ناروای خود به این قیام مقدس رنگ
فساد و
اختلاف بزنند.
نقل شده که زمانی
مسلم بن عقیل به
کوفه آمده بود، یزید ضمن نامهای خطاب به
عبیدالله بن زیاد نوشت: «مسلم بن عقیل به کوفه آمده است و هدفش اخلال و افساد و ایجاد اختلاف در میان
مسلمانان است»؛ سپس به او دستور داد «در جستوجوی مسلم بن عقیل باشد و چون بر او دست یافت، او را از بین ببرد یا
تبعید نماید».
زمانی هم که مسلم به اسارت عبیدالله درآمد، ابن زیاد همین سخنان را خطاب به مسلم گفت و عرضه داشت: «ای مسلم! برای بر هم زدن
وحدت مردم آمدهای»؟
و از سوی دیگر کوشیدند بعد از شهادت
امام (علیهالسلام) به تحریف معنوی قیام عاشورا دست یازند. بدین جهت سعی داشتند که از اندیشه جبریگری بهره برده، جنایات خود را به
اراده خدا نسبت دهند و بدین وسیله افکار عمومی را
تخدیر کنند.
اما
امام سجاد (علیهالسلام) و زینب کبری (سلاماللهعلیها) که از این شگرد تبلیغی دشمن آگاهی کامل داشتند، با سخنان و احتجاجات محکم خود، حکومت اموی را در رسیدن به این هدف ناکام گذاشتند.
نمونه روشن این مبارزه، گفتوگوی امام سجاد (علیهالسلام) با پسر زیاد در کوفه است. نقل شده پس از آنکه اسیران
اهل بیت (علیهمالسلام) را به مجلس عمومی در کاخ پسر زیاد وارد کردند، سخنان تندی بین او و زینب کبری (سلاماللهعلیها) ردوبدل گردید. سپس عبیدالله رو به امام سجاد (علیهالسلام) کرد و گفت: «تو کیستی»؟ فرمود: «من علی بن الحسین (علیهالسلام) هستم». ابنزیاد گفت: «مگر خدا علی بن حسین (علیهالسلام) را نکشت؟»؟ امام (علیهالسلام) فرمود: «برادری داشتم که نامش
علی بود و مردم او را کشتند». عبیدالله گفت: «بلکه
خدا او را کشت». امام (علیهالسلام) فرمود: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الاَْنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا؛
خداوند ارواح را به هنگام
مرگ قبض میکند».
عبیدالله از این سخن امام (علیهالسلام) برآشفت و دستور
قتل او را صادر کرد که با فداکاری عمهشان
زینب (سلاماللهعلیها) از این کار منصرف شد.
یادآوری
مصائب امام حسین (علیهالسلام) و گریه بر آن حضرت (علیهالسلام) در مناسبات مختلف:
از اقدامات بهعملآمده از سوی امام سجاد (علیهالسلام) جهت ممانعت از فراموش شدن نام و یاد شهیدان عاشورا، گریههای هدفداری بود که از سوی آن حضرت (علیهالسلام) و در هر مناسبتی برای
اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) انجام میگرفت. امام سجاد (علیهالسلام) تا پایان عمر همواره از
مصیبتهای پدر بزرگوارش یاد میکرد و بر او و یاران شهیدش میگریست؛ آنقدر گریست که در برخی
روایات از ایشان به عنوان یکی از «بکائون خمسه» یاد شده است.
ایشان بیست یا چهل سال بر پدرش گریه کرد و در این مدت هرگاه غذایی برای حضرت (علیهالسلام) میآوردند، گریه میکرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: «آقا میترسم هلاک شوید». حضرت (علیهالسلام) فرمود: «من شکوه و
غم و اندوه خویش را نزد خدا میبرم و من از سوی خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید. هرگاه به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) میافتم، بیاختیار بغض گلویم را میگیرد و اشکم جاری میگردد»:
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهالسلام) فَاَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی الْجَنَّةِ... اَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهالسلام) فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ عِشْرِینَ سَنَةً اَوْ اَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ اِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اِنِّی اَخَافُ عَلَیْکَ اَنْ تَکُونَ مِنَ الهالکین قَالَ «انَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی اِلَی اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» اِنِّی مَا اَذْکُرُ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ اِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَة».
در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است؛ «امام زینالعابدین (علیهالسلام) چهل سال بر پدر بزرگوارش گریه کرد؛ در حالی که روزها
روزه بود و شبها به
نماز میایستاد. هنگام
افطار که غلام حضرت (علیهالسلام) برای ایشان
آب و
غذا میبرد، حضرت (علیهالسلام) با دیدن آب و غذا میگریست و میفرمود: «فرزند
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گرسنه کشته شد؛ فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تشنه کشته شد»؛ ایشان پیوسته این سخن را تکرار میکرد و گریه میکرد؛ آنچنان که اشکهای آن حضرت (علیهالسلام) با آب و غذایش مخلوط میشد. حضرت (علیهالسلام) پیوسته اینگونه بود تا زمانی که رحلت کرد».
از یکی از غلامان آن حضرت (علیهالسلام)
روایت شده که میگفت: «روزی امام سجاد (علیهالسلام) به صحرا تشریف برد، من نیز با او همراه شدم. حضرت (علیهالسلام)
سجده طولانی کرد و... سپس سر از سجده برداشت؛ در حالی که بسیار گریسته بود؛ عرض کردم: آقای من! آیا وقت آن نشده که اندوهتان پایان پذیرد و گریه شما کم گردد؟ فرمود: وای بر تو!
یعقوب پیغمبر (علیهالسلام) دوازده پسر داشت خداوند یکی از پسرانش را از نظرش غایب کرد؛ پس از حزن و اندوه مفارقت آن پسر، موی سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیاری گریه نابینا شد و حال آنکه پسرش زنده بود؛ اما من به
چشم خود، پدر و برادرم را همراه با هفده تن از اهل بیت (علیهمالسلام) خود کشته و سر بریده دیدم؛ پس چگونه اندوهم را سرانجامی باشد و گریهام کم شود»؟
نقش سایر
ائمه معصومین (علیهمالسلام) در استمرار قیام عاشورا
دیگر
ائمه معصومین (علیهمالسلام) نیز از هیچ فرصتی برای زنده نگه داشتن یاد و نام اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) و دیگر شهدای
کربلا فروگذار نکردند. آنان در تلاش برای زنده نگه داشتن یاد
امام حسین (علیهالسلام) از شیوههای گوناگون استفاده میکردند که از جمله آن میتوان به این موارد اشاره کرد:
برکاتی که امروزه از مجالس سوگواری آن حضرت (علیهالسلام) نصیب امت
اسلام شده و میشود، بر کسی پوشیده نیست. آثار فرهنگی و تربیتی و آموزشی این
سنت ماندگار
ائمه اطهار (علیهمالسلام)، آنقدر زیاد است که قسمت اعظم فرهنگ شیعی به طور مستقیم یا غیر مستقیم از آن متأثر است.
ائمه معصومان (علیهالسلام) مجالس سوگواری بسیاری را در سوگ امام حسین (علیهالسلام) بر پا نمودهاند که از جمله این مجالس میتوان به مجلس سوگواریای که توسط امام صادق (علیهالسلام) بر پا گردید، اشاره کرد.
در یکی از مجالس متعددی که از سوی
امام صادق (علیهالسلام) بر پا شد، اشعاری از
جعفر بن عفان که در رثای امام حسین (علیهالسلام) سروده بود، خوانده شد. این
اشعار به انبوه ضربات شمشیری که بر پیکر امام (علیهالسلام) فرود آمد، اشاره دارد:
«لبیک علی الاسلام من کان باکیا فقد ضیعّت احکامه و استحلت
غداة حسین (علیهالسلام) للرماح رزیّه فقد نهلت منه السیوف و علّت».
«همه گریهکنندگان باید بر
اسلام گریه کنند که مقررات آسمانی آن پایمال و محرمات آن
حلال شمرده شد.
حسین (علیهالسلام) امام بر حق مسلمین، بامداد
عاشورا هدف نیزهها قرار گرفت و شمشیرهای آخته گمراهان و بیدادگران از خون
مطهر حسین (علیهالسلام) آشامید و سیراب شد».
در مجلس دیگری که از سوی آن حضرت (علیهالسلام) در عزای امام حسین (علیهالسلام) بر پا شد، امام صادق (علیهالسلام)
ابوهارون مکفوف را به حضور طلبید و به او فرمود: «همانگونه که برای خودتان
شعر میخوانید، برای من شعری
[
در رثای حسین (علیهالسلام)
]
بخوان». پس ابوهارون این شعر را خواند:
«امور علی جدث الحسین (علیهالسلام) و قل لاعظمه الزکیه؛ از کنار
قبر حسین (علیهالسلام) گذر کن و به استخوانهای پیکر پاکش بگو».
در این هنگام امام صادق (علیهالسلام) گریست و ابوهارون
سکوت کرد. پس از اندکی امام (علیهالسلام) فرمود: «باز هم شعری بخوان». ابوهارون میگفت: «من نیز قصیدهای را برای آن حضرت (علیهالسلام) خواندم که مطلعش چنین بود:
«یا مریم! قومی و اندبی مولاک و علی الحسین (علیهالسلام) فاسعدی ببکائی؛ ای
مریم! برخیز و بر مولای خویش ناله سر ده و با گریهات حسین (علیهالسلام) را یاری نما».
در این هنگام امام صادق (علیهالسلام) دیگر بار گریست و زنان خانه آن حضرت (علیهالسلام) نیز صدای خویش به ناله و گریه بلند کردند».
امام رضا (علیهالسلام) نیز مجلسی در رثای اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) تشکیل داد. در این مجلس حضرت (علیهالسلام) برخاست و پردهای آویخت و به
زنان فرمود که پشت پرده بنشینند؛ سپس فرمود: «من ذرفت عیناه علی مصاب جدی حشره الله یوم القیامه معنا و فی زمرتنا؛ هرکه در
مصیبت جدم حسین (علیهالسلام) از دیدگانش اشک فرو ریزد،
خداوند او را در روز رستاخیز همراه ما و در زمره ما محشور میکند». پس آنگاه به
دعبل خزاعی فرمود که در رثای حسین (علیهالسلام) اشعاری بخواند. دعبل نیز برخاست قصیدهای را که آغاز آن چنین بود، خواند:
«افاطم لو دخلت الحسین (علیهالسلام) مجدّلا و قد مات عطشاناً بشط الفرات
اذن للطمّت الخّد فاطم عنده و اجریت دمع العینی الوجنات...».
«ای
فاطمه (سلاماللهعلیها)! ای دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)! اگر میدیدی که فرزندت با پیکری پارهپاره و با لبی تشنه در کنار
رود فرات به شهادت رسیده است، بر صورت خویش چنگ میزدی و به سوگواری او میپرداختی و اشک از دیدگانت جاری میشد...».
در این هنگام امام (علیهالسلام) گریست و
زنان صدای خویش را به ناله و شیون بلند کردند.
از اقدامات
ائمه معصومان (علیهمالسلام) جهت زنده نگه داشتن نام و یاد
اباعبدالله (علیهالسلام) و دیگر
شهدای کربلا، یادآوری
مصائب آن حضرت (علیهالسلام) در مناسبات مختلف به خصوص
ایام محرم بود.
از امام رضا (علیهالسلام) نقل شده که «هرگاه ماه محرم فرا میرسید کسی پدرم را خندان نمیدید و نگرانی و ناراحتی و اندوه بر آن بزرگوار غالب میشد تا اینکه ده روز از این ماه میگذشت؛ روز دهم که فرا میرسید، روز
مصیبت و حزن و اندوه و گریه آن حضرت (علیهالسلام) بود و میفرمود: این روز روزی است که حسین (علیهالسلام) در آن به شهادت رسید».
از یکی از یاران امام صادق (علیهالسلام) به نام
داوود رقی روایت شده که «خدمت امام صادق (علیهالسلام) بودم؛ ایشان
آب طلبید و چون آن را نوشید، منقلب گردید و چشمانش پر از
اشک شد؛ پس فرمود: ای داوود! خداوند کشنده حسین (علیهالسلام) را لعنت کند؛ هیچ بندهای نیست که آب بنوشد و یادی از حسین (علیهالسلام) کند و قاتلش را
لعن کند، جز آنکه خدا صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار از گناهش را ببخشد و صد هزار درجه برایش بالا برد و چنان است که صد هزار بنده آزاد کند و خدا
روز قیامت سیراب محشورش کند».
همچنین در روایتی دیگر از آن حضرت (علیهالسلام)، نقل شده «زمانی که
منصور دوانیقی درب خانه امام صادق (علیهالسلام) را به
آتش کشید، حضرت (علیهالسلام) در منزل حضور داشت و آتش را خاموش کرده و دختران و بانوان وحشتزدهاش را آرام نمود. فردای آن
روز تعدادی از
شیعیان جهت احوالپرسی خدمت
امام (علیهالسلام) شرفیاب شدند. آنان امام (علیهالسلام) را گریان و اندوهگین یافتند؛ پرسیدند: این همه اندوه و گریه به خاطر چیست؟ آیا به دلیل گستاخی و بیحرمتی آنان نسبت به شماست؟ امام (علیهالسلام) فرمود: نه گریهام برای این نیست؛ گریهام برای این است که وقتی آتش زبانه کشید، دیدم بانوان و دختران من از این اطاق به آن اطاق و از اینجا به آنجا پناه میبرند، با اینکه من نزدشان بودم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدم
حسین (علیهالسلام) در روز عاشورا افتادم که از خیمهای به
خیمه دیگر و از پناهگاهی به پناهگاه دیگر فرار میکردند».
از مؤثرترین تدابیری که
ائمه اطهار (علیهمالسلام) جهت حفظ و احیای نهضت عاشورا اندیشیده بودند، گریه بر امام حسین (علیهالسلام) است.
ائمه معصومین (علیهمالسلام) نه تنها خود در عزای سید و سالار شهیدان (علیهالسلام) میگریستند، بلکه همواره مردم را نیز به گریستن بر امام حسین (علیهالسلام)
تشویق و ترغیب میکردند و گریه بر آن حضرت (علیهالسلام) را مستوجب
ثواب عظیم میدانستند. به موازات ثوابهای عظیمی که برای گریستن برای امام حسین (علیهالسلام) در
روایات ذکر شده، برای گریاندن و حتی تباکی نیز ثوابهای بسیاری ذکر شده است.
از
امام باقر (علیهالسلام) روایت شده که: «
ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین (علیهالسلام) دمعة حتی تسیل علی خده بوّاه الله بها غرفاً فی الجنه یسکنها احقانا؛ هر مؤمنی که چشمان او برای کشته شدن حسین (علیهالسلام) گریان شود، به طوری که قطره اشکی بر گونه او جاری گردد، خداوند او را در غرفههای
بهشت در مدتهای بسیار طولانی - و برای ابد - جای خواهد داد».
امام رضا (علیهالسلام) نیز در روایتی خطاب به یکی از یاران خود به نام
ریان بن شبیب فرمود: «ای فرزند شبیب! اگر برای چیزی گریه میکنی، بر
حسین بن
علی بن
ابیطالب (علیهالسلام) گریه کن؛ زیرا او را مانند
گوسفند ذبح کردند و هجده تن از خاندانش را که در
زمین همتا نداشتند، با او کشتند. آسمانها و زمین برای قتل او گریستند و چهار هزار
فرشته برای وی به زمین آمدند و او را کشته یافتند و بر سر قبرش پریشان و غبارآلود خواهند بود تا وقتی که
امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) ظهور کند. در آن هنگام آنان به یاوران حضرت (علیهالسلام) خواهند پیوست و شعارشان
یا لثارات الحسین (علیهالسلام) است. ای پسر شبیب! پدرم از پدرش و او از جدش برای من روایت کرده که چون جدم حسین (علیهالسلام) کشته شد، از آسمان خون و خاک سرخ بارید. ای پسر شبیب! اگر میخواهی بیگناه، خدای عزوجل را ملاقات کنی، حسین (علیهالسلام) را زیارت کن. ای پسر شبیب! اگر دوست داری در غرفههای بهشت با
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آلش همنشین باشی، بر قاتلان حسین (علیهالسلام) لعن کن. ای پسر شبیب! اگر دوست داری به
فیض ثواب شهدای در رکاب حسین (علیهالسلام) نائل شوی، هر وقت او را یاد کردی، بگو کاش با آنها بودم و به فوز عظیم ـ شهادت ـ میرسیدم».
شاعرانی که
مصائب امام حسین (علیهالسلام) را به
شعر آورده و در مجالس و محافل میخواندند، همواره مورد لطف خاص و عنایت ویژه
ائمه معصومین (علیهمالسلام) قرار داشتند. شاعران بنامی چون
کمیت اسدی و
دعبل خزاعی و
سید حمیری و... به عنوان شاعران اهل بیت (علیهمالسلام) با
تشویق ائمه اطهار (علیهالسلام) از موقعیتهای اجتماعی بلندی در بین مردم برخوردار بودند.
ائمه معصومین (علیهالسلام) به
اشعار شاعران که در رثای سید و
سالار شهیدان (علیهالسلام) سروده میشد، مشتاقانه گوش فرا میدادند و برای
اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) اشک میریختند و گاه با هدایایی از این شعرا
تقدیر به
عمل میآوردند.
نقل شده «امام صادق (علیهالسلام) به یکی از شعرای اهل بیت (علیهمالسلام) به نام [[|جعفر بن عفان طائی]] فرمود: به من خبر رسیده که درباره امام حسین (علیهالسلام)
شعر نیکو میسرایی؟ او در پاسخ گفت: آری. آنگاه بخشی از شعرها و مرثیههایش را که درباره اباعبدالله (علیهالسلام) سروده بود، در محضر امام (علیهالسلام) قرائت کرد. امام (علیهالسلام) و اطرافیانش بهشدت گریستند تا آنجا که قطرههای
اشک بر صورت و
محاسن آن حضرت (علیهالسلام) جاری شد. سپس
امام (علیهالسلام) فرمود: ای جعفر! به خدا سوگند در این لحظه که شعرت را در رثای امام حسین (علیهالسلام) میخواندی،
فرشتگان رحمت الهی شاهد و شنوای اشعارت بودند و چون ما و بیشتر از ما گریستند. خداوند
بهشت را بر تو
واجب کرد و تو را آمرزید. سپس فرمود: «ما من احد قال من الحسین (علیهالسلام) شعراً فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنه و غفر له؛ هیچکس درباره حسین (علیهالسلام) شعری نگفت که بگرید و بگریاند؛ مگر آنکه خداوند او را آمرزید و بهشت را بر او
واجب گردانید».
همچنین در روایتی دیگر آمده: شخصی به نام «منصور با اصرار از
امام کاظم (علیهالسلام) خواست تا در عید نوروز جهت تبریک جلوس کند تا ملوک و امرا و لشکریان با ایشان دیدار کنند و هدایای خود را به ایشان تقدیم کنند.
[
امام (علیهالسلام) پذیرفت؛ پس مجلسی بر پا گردید و
]
هدایای بسیاری جمع شد. در این هنگام پیرمردی نزد امام (علیهالسلام) آمد و عرض کرد: یابن رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)! من مردی فقیرم و جز این سه بیت شعر که جدم درباره امام حسین (علیهالسلام) سروده است و من آن را برایتان
تحفه آوردهام، مالی اندوخته ندارم. سپس پیرمرد آن ابیات را خواند. امام (علیهالسلام) به پیرمرد احترام کرد و
هدیه او را پذیرفت و به وی فرمود: بنشین؛ خداوند به خاطر این
شعر به تو
برکت عطا کند. آنگاه امام (علیهالسلام) از
هارون الرشید درباره مالکیت تحفهها و هدایا سؤال نمود. هارون پاسخ داد: همه هدایا از آن شماست. امام (علیهالسلام) به آن پیرمرد فرمود: همه این
اموال را به تو بخشیدم».
توجه دادن به اهمیت و قداست
تربت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) از دیگر اموری بود که
ائمه معصومین (علیهالسلام) پیوسته
شیعیان را بدان سفارش میکردند. بیتردید توجه دادن مردم به این
خاک مقدس، خود کاشف از عظمت امام حسین (علیهالسلام) و زندهنگه داشتن نام و یاد او و قیام مقدسش است.
ائمه اطهار (علیهمالسلام) تربت آن حضرت (علیهالسلام) را قطعهای از خاک بهشت
و مایه شفای دردها
و موجب امان از
ترس دانسته،
سجده بر
تربت امام حسین (علیهالسلام) را در هم درنده حجابهای هفتگانه معرفی کردهاند.
در برخی
روایات، کام برداشتن نوزادان با تربت امام حسین (علیهالسلام)، مایه امان کودک بیان شده است.
از دیگر اقدامات
ائمه اطهار (علیهالسلام) در جهت زنده نگه داشتن یاد و نام شهدای کربلا، تشویق و ترغیب شیعیان برای رفتن به
کربلا و بیان پاداشهای عظیم برای زیارت آن حضرت (علیهالسلام) است. روایات بسیاری از
ائمه معصومان (علیهمالسلام) در ترغیب شیعیان به
زیارت قبر شریف امام حسین (علیهالسلام) در کتب و منابع روایی روایت شده است.
در یکی از این
احادیث به نقل از
امام باقر (علیهالسلام) آمده: «مروا شیعتنا بزیاره قبر الحسین (علیهالسلام) فان اتیانه مفترض علی کل مؤمن یقر للحسین (علیهالسلام) بالامامة من الله عزوجل؛ شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (علیهالسلام) امر کنید؛ زیرا زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام) بر هر مؤمنی که اقرار به
امامت حسین (علیهالسلام) از سوی خدای عزیز و جلیل دارد، لازم است».
ایشان در حدیثی دیگر میفرمایند: «به جهت کرامت بسیاری که زائران
قبر امام حسین (علیهالسلام) از سوی
خداوند مشاهده میکنند، هر کس در
روز قیامت آرزو میکند که از زائران قبر آن حضرت (علیهالسلام) باشد».
از
معاویة بن وهب نقل شده که میگفت: «به خدمت امام صادق (علیهالسلام) رسیدم؛ پس اجازه گرفته، وارد شدم. امام (علیهالسلام) مشغول خواندن
نماز بود؛ پس از پایان نماز، امام (علیهالسلام) به
سجده رفت و به مناجات با خدای خود پرداخت... امام (علیهالسلام) پیوسته در سجده، زائران امام حسین (علیهالسلام) را
دعا میفرمود تا اینکه دعاهایش پایان یافت. پس از آن عرض داشتم: قربانت گردم! اگر این دعاهای شما در
حق کسی بود که خدا را نمیشناخت، گمان میکنم خداوند او را از
آتش جهنم نجات میداد. به خدا سوگند! آرزو کردم که کاش من به جای آمدن به حج به زیارت امام حسین (علیهالسلام) رفته بودم. امام (علیهالسلام) فرمود: تو که به او نزدیک هستی، چرا به
زیارت او نمیروی؟ سپس فرمود: ای
معاویه! زیارت او را ترک نکن. آیا نمیخواهی تو از کسانی باشی که
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
علی (علیهالسلام) و
فاطمه (سلاماللهعلیها) و
ائمه (علیهالسلام) در حق آنان دعا میکنند؟ آیا نمیخواهی از کسانی باشی که چون از زیارت برگردند،
گناهان گذشته و هفتاد ساله آنان آمرزیده باشد؟ آیا نمیخواهی از کسانی باشی که
ملائکه با آنان
مصافحه میکنند؟ آیا نمیخواهی از کسانی باشی که چون از قبر بیرون آیند، گناهی نداشته باشند؟ آیا نمیخواهی از کسانی باشی که فردا با پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مصافحه میکنند»؟
از
امام کاظم (علیهالسلام) نیز
روایت شده که «ادنی من یثاب به زائر الحسین (علیهالسلام) بشط الفرات -اذا عرف بحقه و حرمته و ولایته- ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر؛ کمترین چیزی که به عنوان اجر و
ثواب به زیارتکننده
حسین (علیهالسلام) در کنار شط فرات داده میشود ـ هنگامی که عارف به
حق او و حرمت او و
ولایت او باشد ـ این است که
گناهان گذشته و آینده او آمرزیده میشود.
پس از آغاز
غیبت، علمای
شیعه با تأسی از
ائمه [[|معصومان (علیهمالسلام)]] و بهرهمندی از
روایات ایشان در
تبلیغ و اعتلای نام سید و
سالار شهیدان (علیهالسلام) همت گماشتند. به مدد مجاهدتهای علمای شیعه نام و یاد
امام حسین (علیهالسلام) و هدف مقدسش بیش از پیش در جامعه نهادینه گردید و کمکم مظاهر عزای آن امام
شهید (علیهالسلام) در سراسر بلاد اسلامی آشکار شد. این مظاهر که در طی سالها و قرون متمادی پربارتر و عظیمتر شد، امروزه به بزرگترین اجتماعات مذهبی در
جهان تبدیل شده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عوامل ماندگاری قیام امام حسین (۱)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عوامل ماندگاری قیام امام حسین (۲)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عوامل ماندگاری قیام امام حسین (۳)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۹.