علوم مسلمانان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسلام در قرن هفتم میلادی و همزمان با دوران قرون وسطی در
اروپا درخشید. و این، سرآغاز تمدنی عظیم بود که در مدتی کوتاه فراگیر شد و از جهات مختلف، بشریت را با گامهایی سریع به پیش برد. از جمله علومی که
مسلمانان در آن گام نهاد
علم نجوم، ریاضی، شیمی و... بود.
اسلام در قرن هفتم میلادی و همزمان با دوران قرون وسطی در
اروپا درخشید. و این، سرآغاز تمدنی عظیم بود که در مدتی کوتاه فراگیر شد و از جهات مختلف، بشریت را با گامهایی سریع به پیش برد. تمدنسازی، بدون مطالعه و تحقیق و تولید
علم، بیمعناست و
تمدن اسلامی نیز از همین نقطه آغاز شد.
مسلمانان، علمداران تعمیق و گسترش داشتههای پیشنیان و نیز ابداع علوم جدید شدند. با گسترده شدن وسعت ممالک اسلامی و از آغازین سالهای قرن دوم هجری ترجمه کتابهای ملل مختلف جهان شروع شد. و این کتابها مورد
تعلیم و
تعلم قرار گرفتند. دانشمندان مسلمان،
فلسفه و
طب، هندسه و
موسیقی،
منطق و هیئت را از
یونان و تاریخ، موسیقی،
ستارهشناسی، و ادبیات را از
ایران و طب هندی، حساب و نجوم و گیاهشناسی را از هند آموختند و از کلدانیان و نبطیها
کشاورزی و باغبانی و
سحر را وام گرفتند و از مصریان نیز شیمی و تشریح را اخذ کردند.
پس از دوران ترجمه و با نضج گرفتن تمدن اسلامی، علوم توسعه یافتند و علمای اسلامی خود دست به کار تحقیق شدند
و علوم مختلف را تا پانصد شعبه رساندند و حتی علومی هم چون اقتصاد سیاسی و فلسفه تاریخ را ابداع کردند، برخی از محققین، کتب تالیفی مسلمانان را تا ۱۴۵۰۱ کتاب شمردهاند و این همه به جز کتابهایی است که به هر دلیل از بین رفتهاند.
ما در این نوشتار سیری گذرا خواهیم داشت برخی از
علوم تجربی که در مدارس مسلمین و در میان فرهنگ و تمدن ایشان به سامان نشستهاند. و لذا علوم انسانی و یا دینی محض و اجتماعی و... خارج از دایره این مکتوب قرار میگیرند.
لازم به ذکر است که اینگونه نیست که این علوم همه منشا غیر اسلامی داشته باشند بلکه میتوان برخی از آنها را در
قرآن کریم و
روایات اهل بیت (
علیهمالسّلام) ریشهیابی کرد. به عنوان مثال در
آیات ۱۶
سوره نحل،
۹۷
سوره انعام،
۱۸۹
سوره بقره اشاراتی به علم نجوم یافت میشود و یا اینکه بسیاری از
واجبات،
مستحبات و
مکروهات در امور جاری زندگی دارای آثار بهداشتی و بهزیستی میباشند، شاگردی
جابر بن حیان نزد
امام صادق (علیهالسّلام) نیز معروفتر از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. در روایتی
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) علوم به چهار
علم فقه، طب، ادبیات و نجوم تقسیم شدهاند که نشانگر اهتمام
دین اسلام به آموزش علوم مختلف میباشد.
امام خمینی درباره تقسیم علوم بر اساس غایت و قصد افراد در تحصیل علوم، آنها را به علوم دنیایی و آخرتی تقسیم کرده است. علوم دنیای علومی هستند که هدف آنها رسیدن به امور دنیوی است و علوم اخروی، علومی هستند که هدفشان رسیدن به مقامات و درجات ملکوتی و اخروی است.
اما علوم اخروی بر اساس روایت یاد شده از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سه قسم است: آیه محکمه، فریضه عادله و سنت قائمه. امام خمینی مفاد روایت را بر سه رشته از علوم تطبیق کرده است. به باور ایشان، آیه محکمه، علوم عقلی و عقاید حقه است، زیرا آیه به معنای نشانه است و مناسب علوم عقلی و اعتقادی است که نشانههای ذات الهی و اسماء و صفات و معارف دیگر در آن بیان میشود و محکمه بودن نیز به این سبب است که این علوم تحت میزان عقلی و برهان محکم واقع میشوند. فریضه عادله مربوط به علم اخلاق است که از تعدیل قوا و صفات حسنه و رذیله بحث میکند و فریضه بودن آن نیز به این نکته اشاره دارد که عقل راهی برای ادراک آن دارد. اما قسم سوم یعنی سنت قائمه که مربوط به سنت و تعبد است و آن علوم تعبدی و آداب شرعیه است، مانند فقه که در بیان اقامه واجبات است.
همچنین امام خمینی در تقسیم علوم، آن را بر اساس نشئات سهگانه انسان و عالم بررسی کرده است. به باور ایشان، ازآنجاکه انسان در عالم دارای سه نشئه و صاحب سه مقام است، یعنی نشئه آخرت و عالم غیب، نشئه برزخ و
عالم مثال و نشئه دنیا و عالم ملک، علوم نیز بر اساس این نشات سه قسم میشوند: نخست علمی که به کمالات عقلی و وظایف روحی مربوط است و آن، علوم عقلی و معارف و عقاید حقه است که مربوط به شناخت ذات حق
تعالی، معرفت اوصاف جمال و جلال و علم به عوالم غیبیاند، مانند علم به
ملائکه و علم به انبیا و اولیا و مقامات آنان و علم به کتب الهی و علم به
معاد و چگونگی رجوع موجودات به عالم غیب که این علوم در فلسفه و عرفان بحث میشوند.
دوم علمی که مربوط به نشئه متوسط میان دنیا و آخرت است و آن علوم قلبی است که علم به منجیات و مهلکات خلقی است. و سوم علوم مربوط به نشئه ظاهر، علم فقه و مبادی آن، علم آداب معاشرت، تدبیر منزل و سیاست مدن است.
از اولین علومی که به
عربی ترجمه شد، همین علم بود که در هر دو شاخه تنجیم و هیات وارد قلمرو اسلام شد. شاخه تنجیم که در واقع به بیان ارتباط کواکب با حوادث زمین و سعد و نحس ایام و... میپرداخت، به دلیل علاقه و باور مردم عامی و حتی برخی از
خلفاء مثل
منصور عباسی،
در میان مسلمین جای گرفت و رشد کرد. هر چند علماء و
فقهاء آن را
حرام میدانند.
و شاخه دیگر این علم، یعنی شناخت حرکات و وضع ستارگان و سیارات و تعیین
خسوف و
کسوف و... نیز در میان مردم
مسلمان پیشرفت فراوانی کرد. و شاید مهمترین علت این امر، نیاز مردم دین باور به تعیین ایام و ساعات
عبادت باشد.
هیاتشناسان اسلامی پس از ترجمه آثار دیگران. خود زیجهای جدیدی نوشتند که زیج خوارزمی (تقویم نجوم) معروفترین آنها است. محمد بن موسی معروف به
تبانی،
ابوالوفاء بوزجانی،
ابوریحان بیرونی و بعدها
خواجه نصیرالدین طوسی از بزرگان علوم نجوم هستند.
مسلمانان موهومات علم تنجیم را رد کردند و آن را بیاساس دانستند و پایه علم نجوم را بر اساس تجربه و مشاهده یعنی حقایق مسلم استوار کردند و تا چیزی را از تجربه علمی بدست نمیآوردند نمیپذیرفتند.
مراقب حرکات سیارات بودند و لذا رصدخانههای مهمی در
دمشق،
بغداد،
مصر،
اندلس،
مراغه و
سمرقند و شهرهای دیگر بنا کردند و نیز ابزار و آلات بسیار گوناگونی برای رصد اختراع کردند.
نخستین رصدخانه در سال ۲۱۳ هجری به دستور مامون ساخته شد.
زیج الحاکم که در رصدخانه حاکمی مصر تدوین شد چهار جلد بود،
و به گفته مورخین اگر مسلمین کتابهای یونانی را به عربی ترجمه نمیکردند اصولاً علم هیات و نجوم از بین میرفت چرا که اصل یونانی این کتابها در دسترس نیست.
دانشمندان مسلمان با مسلم انگاشتن کروی بودن زمین، طول یک درجه نصفالنهار را اندازه گرفتند و محیط زمین را معین کردند.
بیرونی معتقد بود اشیاء به طرف مرکز زمین جذب میشوند و درک کرده بود که دادههای نجومی را بر هر دو اساس گردش زمین به دور
خورشید و عکس آن، میتوان به سهولت محاسبه کرد.
برخی دیگر به متحرک بودن زمین اشاره کردهاند.
مدار بیضی حرکات سیارات را فهمیدند، حرکت غیرمتشابه ماه به نام اختلاف قمری ثالثی توسط ابوالوفاء کشف شد.
ابن هیثم بدون نور بودن ماه را دریافت.
و طول جو زمین را دقیقا محاسبه کرد.
الفرغانی در مطالعات خود به این نکته رسید که دورترین محل زمین، نسبت به خورشید، ثابت نیست و تغییر میکند.
طول سال را کاملا دقیق محاسبه کردند
و انقلابات فصلی را اندازه گرفتند.
ابومعشر بلخی تاثیر کره ماه در
جزر و
مدّ دریاها را در کتاب
المدخل الکبیر نشان داد
و تبانی نقطة ذیب را برای زمین شرح داد و مبادرت اعتدالین و میل دایرة البروج بر دایرة خط استوا را اصلاح کرد.
حساب نیز جزو علوم بیگانه به عربی ترجمه شد، غربیان، ارقام هندی را عربی میدانند، چون آن را از
مسلمین فرا گرفتهاند. و محمد بن موسی الخوارزمی اولین کسی است که ارقام هندی را به عربی برگردانده است. محققان معتقدند در واقع
علم جبر را مسلمین بنیان نهادهاند و آن چه از یونانی ترجمه شده قابل توجه نبوده است. کتاب جبر و مقابله الخوارزمی، معروفترین کتاب در این زمینه است که شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است.
و همین کتاب باعث شده که کلمات الگوریتم و الکوریسم که به معنی فن محاسبه است در غرب رواج یابد.
وی رسالهای دربارة ارقام هند نوشت و قدیمیترین جدول محاسبة مثلثات، از آن اوست و هم او بود که راه حل هندسی برای حل معادلات درجه دوم نشان داد.
مسلمین هندسه را با منطق تطبیق کردند و ابن هیثم در اوایل قرن پنجم هجری اصول هندسی و عددی اقلیدس را برهانی نمود و نقصهای آن را رفع کرد و اسلوب جدیدی برای حل مسائل جبری به وجود آورد.
محمد بن احمد خوارزمی در کتاب
مفاتیح العلوم خود نوشت؛ اگر در مرحله عشرات (دهگان) عددی نباشد باید دایره کوچکی به جای آن نهاد تا ردیفها برابر شود. مسلمانان این دایره را صفر نامیدند.
و در واقع مسلمین مبدع عدد صفر هستند.
ابوعبدالله بتانی، در حل مسائل، مثلث را جانشین چهار ضلعی بطلمیوس کرد و وجب را به جای وتر قوس به کار برد.
او اولین کسی است که در تالیفاتش سینوس و کسینوس را به کار برده است.
مسلمین از جبر در هندسه و از هندسه برای حل مسائل جبری استفاده کردند.
غیاثالدین جمشید کاشانی، ترتیب کسرهای اعشاری و روشهای تقریبی راکشف کرد.
بیرونی برای محاسبه توان و قوه اعداد، راهی یافت که نیازی به جمع و ضربهای بسیار نباشد و تصاعد هندسی را بیان کرد.
ریاضیدانان مسلمان، منحنی را وارد علم مثلثات کردند. و علم مثلثات کروی را به کلی عوض کردند و آن را به چند فرمول اساسی برگرداندند.
خواجه نصیرالدین طوسی، مثلثات را به یک علم مستقل تبدیل کرد و آن را از این که جزو فروع علم نجوم باشد رها ساخت.
حسن بن موسی شاکر اولین کسی است که زاویه را به سه قسمت مساوی تقسیم کرد.
حسن مراکشی در سال ۶۲۷ هجری جدولهایی را فراهم کرد که جیب زاویه را در هر درجه معین میکرد
و بالاخره مسلمین بودند که با کمک مقاطع مخروطی به حل معادلات درجه سوم پرداختند.
در نهضت ترجمه شاید بیشترین کتب ترجمه شده مربوط به طب باشد. در کتاب تاریخ تمدن اسلام نام بیش از ۹۰ کتاب طبّی ترجمه شده از یونان و هند ذکر شده است.
از اختلاط دانستههای پیش از اسلام و کتابهای یونان و هند و ایران و افزودههای مسلمین طب اسلامی شکل گرفت که بهترین نمونه آن کتاب الملوکی تالیف
ابوبکر رازی است که تا پیش از قانون
ابن سینا، مرجع دانشمندان بوده است.
قانون ابن سینا، التصریف لمن عجز عن التالیف نوشتة
زهراوی اندلسی (قرن ۵) و الیتسیر نوشتi عبدالملک زهر اندلسی (اواسط قرن ۶)، تا زمان رنسانس در اروپا مورد استفاده بودند.
کتاب العشر مقالات فی العین، قدیمیترین کتاب منظم چشمپزشکی است. تذکرة الکحالین
علی بن عیسی تا قرن ۱۸ در اروپا تدریس میشد و کتاب الحاوی نوشته رازی در ۲۰ جلد شامل تمام فروع طب بود.
برخی از دستاوردهای طبیبان مسلمان عبارتند از: بیرون آوردن سنگ کلیه،
استفاده از آب سرد در درمان تب تیفوئید،
تفکیک آبله از سرخک توسط
رازی (که رساله او در این مورد نمونه مشاهده مستقیم، تحلیل دقیق و نخستین تحقیق علمی درست درباره امراض مسری است).
عمل جراحی آب مروارید چشم، بیان تحلیلهای کلاسیک از تومورها و التهاب غشای داخلی قلب، سل روده و فلج حنجره در کتاب التیسیر فی المداواة و التدبیر.
تحقیق بیسابقه رازی درباره بیماریهای اطفال،
استفاده از مرهم جیوه توسط او و نیز استعمال روده حیوان در بخیه زدن زخم،
بیهوشی توسط استنشاق در جراحی،
کشف تغذیه قلب توسط سرخرگها و ارتباط سرخرگها و سیاهرگهای ریه،
کشف حرکات درونی رحم در زمان
زایمان،
تفاوت قایل شدن بین نقرس و رماتیسم،
اجرای برنامه آبله کوبی،
تشخیص
سل از راه ناخن بیمار،
نخستین تحقیقات و نوشتن کتاب درباره
آبله،
حصبه و
جزام و در آوردن سنگ ریزه از چشم.
توضیح سیستم رگها در کتاب کامل الصناعه مجوسی،
اثبات اینکه یک نفر دوبار آبله نمیگیرد،
خرد کردن سنگ مثانه توسط ابوالقاسم الزهراوی،
استفاده از داروهای بیحس کننده در جراحی،
بیان تاثیر ورزش در سلامتی و توضیح انواع ورزشها و ارتباط آنها با مزاجهای مختلف،
آغاز مطالعه تشریح در پیکر میمون توسط یوحنا ماسویه،
توضیح چگونگی سرایت طاعون،
و کشف جریان گردش خون توسط ابن نفیس سوری.
در قرن چهارم در بغداد، پزشکان به چند دسته تقسیم میشدند، چشم پزشک، دندانساز، جراح، ماما، پزشک زنان، پزشک مخصوص دیوانگان و خون گیر.
و جالب اینکه در میان پزشکان مسلمان چندین زن پزشک نیز دیده میشود مانند اختالحفید اندلسی و دخترش در بیماریهای زنان و زینب پزشک بنیاود در دوره اموی که در چشم پزشکی تخصص داشت.
در بیمارستانهای مسلمین، هر نوع بیماری سالن مخصوصی داشت.
و در کنار این بیمارستانها مدرسه طب نیز وجود داشت که دانشجویان همان جا طب میآموختند.
مسلمانان، پایهگذار علم قرابا
دین یا همان داروشناسی هستند. و داروهای جدید فراوانی کشف کردهاند. در دوره
عباسیان کتاب قرابا دین شاپور بن سهل و بعدها قرابا دین امینالدوله بن التلمیذ، مرجع پزشکان بود. مسلمین به طرز امروز داروخانه باز کردند و نام بسیاری از داروها در غرب امروز، همان نام فارسی و عربی و یا هندی آنهاست.
کتاب النبات ابوحنیفه دینوری (قرن ۳) داروهای بسیاری به داروهای پیشین افزود.
به دلیل ارتباط داروشناسی با گیاهشناسی و شیمی برخی از پیشرفتهای داروشناسی در اشارهای که به این دو علم خواهیم داشت ذکر میشود.
کتاب گیاهشناسی دیسفوریدس، از یونانی ترجمه شده و ابن جلجل در اواخر قرن چهارم هجری شرحی بر آن نوشته و گیاهان فراوانی را به آن افزود.
ادریسی در کتاب خود ۳۶۰ نوع گیاه را وصف کرد که توضیحات او منحصر به مسائل طبی نیز نبود و بلکه بیشتر از لحاظ علمی و گیاهشناسی بحث کرده بود.
پس از او این، ابن بیطار بود که با سفر به یونان و روم و مغرب و شام و
مصر اطلاعات گیاهشناسی آنها را گردآوری کرد و گیاهان را در هر منطقه مورد مطالعه قرار داد. کتاب او در نهضت علمی اروپا، مورد استناد بود.
در این کتاب بیش از ۱۴۰۰ دارو معرفی شده است.
کتاب الادویة المفرده رشید بن صوری با تصویر کامل گیاه و تمامی مشخصات و جزئیات آن همراه بود.
زیست شناسان مسلمانان روش تولید میوههای تازه به وسیله پیوند را میدانستند و از پیوند درخت گل سرخ و بادام، گلهای کمیاب و زیبایی به وجود آوردند.
و اروپای مسیحی، کشت برنج، گندم سیاه، نیشکر،
انار، پنبه، اسفناج، مارچوبه، موز، گیلاس، پرتقال، سیمو، گرپ فروت، هلو،
خرما و... را از مسلمین آموخت.
در کتاب الفلاحه اثر ابن عوام اشبیلیهای از انواع خاک و کود سخن به میان آمده و طریقه کشت ۵۸۵ گیاه، ۵۰ نوع درخت میوه، روشهای پیوند زنی، علایم بیماری گیاهان، و راه علاج آنها را شرح داده است.
وی همچنین به توضیح کنسرو کردن میوهها، تربیت دامها، شیوههای آبیاری، جریان شیره نباتی در اندام گیاه پرداخته است و به لقاح مصنوعی و وجود یا عدم علاقه در بین گیاهان اشاره کرده است.
به گفته
ویل دورانت، شیمی تقریباً از ابداعات مسلمین است، اینان مشاهده دقیق و تجربه علمی و توجه به ثبت نتایج را بر محصول کار یونانیان افزودند، انبیق را برای تقطیر مایعات و گرفتن عصارهها اختراع کردند، مواد فراوانی را تجزیه کردند، مواد قلیایی و اسیدها را مشخص کردند و درباره موادی که به این دو تمایل داشتند، مطالعه کردند.
اروپا
جابر بن حیان را به نام پدر شیمی میشناسد.
آموختههای او مستند به امام جعفر صادق (علیهالسّلام) میباشد. پس از جابر،
کندی و
ابوبکر رازی از بزرگان علمی شیمی هستند.
جابر، مساله اکسیداسیون و ردوکسیون (احیاء) را به بیان علمی آورده است.
کندی در قرن سوم کتابی نوشت و کیمیای قدیم را توهم دانست. شیمیدانان مسلمان، موضوع تقطیر، ذوب شدن، تبلور و تصعید را میشناختند.
باروت از ساختههای آنان است و نیز ساختن کاغذ از پنبه و پارچه و کتان، محصول تحقیقات ایشان میباشد.
جابر، برخی از خواص گازها را کشف کرد.
اسید نیتریک، اسید سولفوریک، اسید نیترو، هیدروکلریک، پتاس، جوهر نشادر، نمک نشادر، نیترات، دارژان، کلرید سولفوریک، زاج سبز، الکل، قلیا، زرنیخ، بوریک و... همه از کشفیات مسلمانان است.
کتاب میزان الحکمه نوشته خازنی در سال ۵۱۶، حاوی تاریخچه فیزیک، فرموله کردن قوانین اهرم، جدول وزن مخصوص بسیاری از مایعات و جامدات و فرضیه جاذبه میباشد.
ابن سینا در زمینه حرکت، نیرو، خلاء، نور، حرارت و چگالی تحقیقات ابتکاری داشت.
حسن بن هیثم، بزرگ فیزیکدان و نورشناس مسلمان است. کتاب او را که دارای نقشههای ترسیمی در علم نورشناسی (آیینهها و تلسکوپها) است. اولین تالیف درباره نور میدانند.
وی مباحثی درباره شکست نور، حجم ظاهری اشیاء، و استعمال تاریکخانه داشت
که مبنای اختراع دوربین عکاسی است. وی هم چنین بحثهای مفصلی درباره عدسی دوربینها و ساختمان چشم داشته است.
بیرونی وزن مخصوص جسم را متناسب با مقدار آبی میدانست که آن جسم جابهجا میکند.
استعمال پاندول در ساعت، تکمیل
قطبنما و استفاده از سوزن مغناطیسی در آن از ابتکارات مسلمین است.
ابن فرناس قرطبی در قرن نوزدهم، عینک، زمان سنجهایی با مکانیسم پیچیده و یک دستگاه پرنده اختراع کرده بود.
و روشن است که این اختراعات و نیز سایر اختراعاتی که در تاریخ تمدن اسلامی و در کتب مختلف ذکر شده است بدون پیشرفت و نوآوری در فیزیک و مکانیک امکان پذیر نخواهد بود.
نام جغرافی نشان میدهد که این علم، عربی نیست. ولی مسلمین به دلیل نیازهای دینی خود نقش بسیاری در پیشرفت آن داشتهاند.
در زمان ظهور اسلام کتاب بطلمیوس، مستند علم جغرافی بود که در زمان عباسیان به عربی ترجمه شد
گرایش مسلمین به جغرافی سه دلیل عمده داشت؛ یکی
زیارت خانه خدا که باعث اطلاع از شهرها و راههای مختلف بود و دیگری
مسافرت برای کسب علم بود که توصیه اسلام است. و لذا اولین کسانی که کتاب جغرافی نوشتند راویان
علم ادب بودند، همانند
اصمعی و
سکونی و بالاخره چون چگونگی فتح کشورهایی مثل روم و ایران و مصر به لحاظ فقهی با مالیات و جزیه آنها ارتباط دارد، دانستن وضع شهرها و دهها و مورد ابتلاء فقهاء واقع شد و لذا دانستن آن
واجب گردید.
پس از ترجمه، مسلمانان جغرافی را توسعه داده و به مسافرتهایی به
شرق و
غرب و
شمال و
جنوب عالم رفتند و نوشتههای خود را با اصول دقیق علمی بررسی نمودند و اغلاط بطلمیوس را تصحیح کردند. در قرن چهارم، این علم در میان مسلمین به کمال خود رسید، ابوزید بلخی با کتاب صور الاقالیم، و ابواسحاق فارسی استخری با مسالک الممالک که حاوی نقشه شهرها و راهها و کوهها بود و ابن حوقل با کتاب المسالک و الممالک در این قرن ظهور کردند.
کتاب اخیر درباره هند و سیلان و جزایر شرقی هند و چین میباشد.
یک مورخ عرب ۴۲۵ سال پیش از مارکوپولو چین را توصیف کرده است.
الغ بیک نقشه جهان نمای کاملی ترسیم کرد.
و در قرن هفتم دایرة المعارف بزرگ
معجم البلدان توسط
یاقوت حموی نوشته شد که شرح و وصف شهرها و کوهها، درهها، راهها، محلهها، دریاها، رودها، نهرها و بتها و حتی شرح حال رجال و مردم آن سرزمین را در برداشت.
پیش از او
ادریسی در کتاب الرجاری خود زمین را از لحاظ آب و هوا، به هفت اقلیم و هر اقلیم را به ده قسمت تقسیم کرده بود. و هر یک از هفتاد قسمت را با نقشههای مفصل توضیح داده بود.
ابوالفداء (قرن ۷) در کتاب
تقویم البلدان خود نام شصت جغرافیدان پیش از خود را ذکر میکند.
و بالاخره کتاب تحقیق ماللهند از بیرونی نیز نوشته جامعی درباره هند میباشد.
و نقشههای منتشره بیرونی عرض و طول جغرافیایی شهرهای بزرگ جهان را نشان میداد.
بیرونی و
ابن سینا تاکید کردهاند که برخی از خشکیهای امروز قبلا در قعر دریاها واقع بودند مثل جلگه
عربستان و سند.
بیرونی به فسیلهای موجودات دریایی توجه داشت
و ابن سینا با تکیه بر همین نکته ادعا میکرد که کوهها زمانی زیر آب دریاها بودهاند.
رساله ابن سینا درباره کانیها و مواد معدنی تا قرن ۱۳ در اروپا مهمترین مرجع زمینشناسی بوده است و او بود که چگونگی به وجود آمدن کوهها را در اثر دو عامل اختلال پوسته زمین به خاطر
زلزله و دیگری فرسایش
زمین به وسیله آبهای جاری توضیح داد.
مسعودی درباره زلزله مطالبی نوشت و
اخوان الصفا ۱۷ رساله از ۵۲ رساله خود را به تاریخ طبیعی و تشکیل سنگهای معدنی و علل زلزله و جزرها و مدها و دگرگونی آب و هوا اختصاص دادند.
بیرونی کتاب مفصلی درباره سنگها نوشت و عده زیادی از سنگها و فلزات را از لحاظ طبیعی وصف کرد و از اهمیت تجاری و طبی آنها سخن گفت.
گوشههای دیگر درخشش تمدن اسلامی با مطالعه در هنرهای دستی، صنایع، معماری، موسیقی و... روشن میشود که این نوشتار قصد پرداختن به آنها را ندارد.
•
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «سایر علوم اسلامی»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۰/۲۰. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.