عبدالله بن مسعود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن مسعود، (د۳۲ یا ۳۳ق/۶۵۳م) از نخستین
مسلمانان و
مهاجران حبشه، راوی
حدیث،
قاری و مفسر
قرآن کریم، مدفون در
بقیع است. او از اصحاب مشهور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد. بر اساس آنچه در منابع آمده، ابن مسعود
آیات قرآن را از حافظه بر شاگردان املا مینمود و آنان قرائت او را در مصاحفی مینوشتند.
عبدالله بن مسعود بن غافل بن حبیب
از تیره
بنی مخزوم قریش است.
از آنرو که به
هذیل بن مدرکه از عرب عدنانی نسب میبرد، به هذلی مشهور بود.
کنیهاش ابو عبدالرحمن
و ابن ام عبد ثبت گشته؛ زیرا مادرش ام عبد بنت
عبدود بن سواء از
هذیل بود.
بر پایه گزارشی،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کنیه ابوعبدالرحمن را به او داد.
به سبب همپیمانی پدرش با بنیزهره از تیرههای قریش، وی را «حلیف بنی زهره» خواندهاند.
در وصف شمایل وی گفتهاند: قامتی کوتاه داشت و ساق پاهایش لاغر بود؛ به گونهای که چون به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بالای درختی رفت، نازکی پاهایش برخی را به خنده انداخت. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «رجل عبدالله فی المیزان اثقل من احد»؛ «پای عبدالله در
قیامت از
کوه احد سنگینتر است».
او در رفتارش به پیامبر تشبه میورزید.
برخی وی را نحیف دانسته و در وصفش گفتهاند: موی سر تا پشت گوش فرومی گذاشت و
خضاب نمیکرد.
نیز لباسش سفید، پاکیزه و خوشبو بود.
در برخی منابع نام نیای او را حبیب و حارث نیز ضبط کرده اند.
اصل او از
بنی هذیل بود، اما چون پدرش در جاهلیت حلیف بنی زهره شده بود، او نیز بعدها به «حلیف بنی زهره» شناخته میشد.
همچنین وی را به سبب آنکه مادرش نیز از صحابه بود،
«ابن ام عبد» میخواندند.
از زندگی او پیش از
اسلام، آگاهی چندانی در دست نیست، ولی گویا شغل
چوپانی داشت، چنانکه بعدها
ابوجهل او را به همین سبب تحقیر کرد.
در آغاز دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر اثر معجزهای که از آن حضرت دید،
مسلمان شد.
به همین جهت از وی به عنوان یکی از نخستین اسلام آورندگان نام برده شده و از قول خود او آمده که ششمین مسلمان بوده است.
او نخستین کسی بود که پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
قرآن را به صدای بلند بر
مشرکین خواند و آزار دید.
وی همچنین از نخستین گروه
مهاجران به
حبشه بود و منابع از دوبار
هجرت وی به حبشه یاد کردهاند.
در زمان اسلام آوردن ابن مسعود اختلاف است. برخی او را ششمین پذیرنده اسلام دانسته و از اینرو او را «سادس سته» گفتهاند.
اما
ابن اسحاق و برخی دیگر او را بیست و دومین اسلام آورنده شمردهاند.
در نحوه اسلام او آمده است که هنگام چراندن گوسفندان، اعجازی از پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله) دید و مسلمان شد
و از ایشان خواست که به او دانش بیاموزد. پیامبر فرمود: «انک لغلام معلم»؛ «تو پسری تعلیم یافتهای».
با توجه به این گزارشها، اسلام آوردنش پیش از دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در دار ارقم بوده؛ چنانکه واقدی بدان اشاره دارد.
ابن مسعود نخستین نومسلمانی بود که داوطلبانه
سوره الرحمن را با صدای بلند بر مشرکان
مکه خواند و به همین سبب
قریش او را زیر ضرب و شتم گرفتند؛ ولی از تلاوت دست برنداشت تا خواندن آن آیات را به پایان رسانید.
او همراه مادرش که اسلام آورده بود، در منزل پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خدمت میکرد و در سفر و حضر همراه ایشان بود و به نگهداری لوازم شخصی او همچون جامه و کفش و فراهم آوردن بسترش اهتمام داشت.
ازاینرو، او را «صاحب النعلین و السواک و الوساد» لقب دادهاند.
ابن مسعود را به سبب هجرت به حبشه و مدینه ذوالهجرتین گفتهاند.
در هجرت دوم، برادرش عتبه نیز حضور داشت.
در حبشه در بازاری به خرید و فروش اشتغال داشت.
اما
ابن اسحاق از ۱۰ مرد و چهار زن در هجرت اول نام میبرد که نام او در میانشان نیست.
ابن حجر نیز تنها از حضور وی در هجرت دوم سخن گفته است.
به نقلی وی در پی شایعه اسلام آوردن مکیان از حبشه بازگشت؛ اما برخلاف دیگران که با استفاده از قانون جوار یا مخفیانه در مکه ماندند،
دیگر بار به حبشه بازگشت.
پس از هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به
یثرب، به آن شهر رفت و ایشان میان او و
معاذ بن جبل یا
زبیر بن عوام پیمان برادری برقرار کرد. ابن حجر برادری او را با زبیر در مکه دانسته و پس از هجرت از برادری او با سعد بن معاذ یاد کرده است.
پیامبر جایگاه او و برادرش را در انتهای
مسجدالنبی در خطه
بنیزهره تعیین کرد.
وی در مدینه کنار
مسجد رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) خانه داشت و با مادر خود پیوسته به خانه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد و شد میکرد؛ بدان حد که
ابوموسی اشعری هنگام ورود به مدینه پنداشت که ابن مسعود و مادرش از
اهل بیت هستند.
وی در
جنگ بدر شرکت نمود و
ابوجهل را به قتل رساند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حالیکه از کشته شدن ابوجهل خشنود بود، شمشیر او را به ابن مسعود بخشید.
ابن عباس وی را از معدود یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میداند که در
جنگ اُحد از او جدا نشدند
و گفتهاند که او در بسیاری از
غزوات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شرکت داشته است.
وی بسیار همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و آن حضرت را خدمت میکرد.
از جزئیات زندگی ابن مسعود، پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اطلاع دقیقی در دست نیست. سخنی از او نشان میدهد که در
جنگهای ردّه در زمان
ابوبکر شرکت داشته است.
طبری نیز خبری را از
سیف بن عمر نقل میکند که در
جنگ یرموک محافظت غنایم بر عهده وی بوده است.
در زمان
عمر - بنابر خبری که طبری از سیف نقل میکند - در فتح شام شرکت داشت و مدتی در آنجا ساکن بود و گویا به قضا و تعلیم قرآن اشتغال داشت.
همچنین گزارشی در دست است که از حضور او در مداین و تعلیم
فقه و قرآن خبر میدهد.
در ۲۱ق،
عمر او را که در
حمص بود، فراخواند و همراه
عمار برای نظارت بر
بیتالمال و قضا به کوفه فرستاد.
عمر پس از چندی
عمار را عزل و
مغیرة بن شعبه را به جای او گمارد که
بلاذری در روایتی علت خشم
عمر بر
عمار را،
مشاجره او با ابن مسعود میداند.
پس از قتل
عمر، ابن مسعود به مدینه آمد و با عثمان بیعت کرد و آنگاه به کوفه بازگشت و مردم را به بیعت با او فراخواند
و عثمان نیز او را بر منصب خود ابقا کرد و در
عراق زمینی به او بخشید.
بر اساس روایت طبری از سیف بن
عمر، در همین ایام بین ابن مسعود و
سعد بن
ابی سیف بن عمر وقاص، والی وقت کوفه که حاضر نبود وام خود را به بیتالمال بپردازد، مشاجرهای درگرفت و چون خبر به عثمان رسید، سعد را عزل کرد و بر ابن مسعود خشم گرفت،
اما گزارشهای دیگری نشان میدهد که چنین مشاجرهای میان ابن مسعود و
ولید بن عقبه که والی کوفه بوده، صورت گرفته است.
در پی این درگیری ولید شکایت او را نزد عثمان برد و عثمان که از ابن مسعود بر آشفته بود، او را به مدینه بازخواند. از فحوای روایات بر میآید که مردم کوفه خواهان مقاومت ابن مسعود در برابر عثمان بودهاند، اما او ترجیح داد کوفه را ترک گفته، به مدینه رود.
در مدینه
عثمان، وی را ناسزا گفت و به قولی دستور داد که او را به زور از
مسجد برانند.
پس از آن ابن مسعود تا ۳ سال در مدینه بود و اجازه نداشت از آنجا بیرون رود
و سرانجام حدود ۲ سال پیش از کشته شدن عثمان در مدینه وفات یافت.
در طول مدتی که ابن مسعود در مدینه بود، عثمان عطای او را از بیتالمال قطع کرد، اما پس از مرگش وصی او زبیر بن عوام آن را برای بازماندگانش از عثمان ستاند.
یکی از علل ناخشنودی عثمان از ابن مسعود، حضور وی در
تدفین و
نماز بر پیکر
ابوذر در
رَبَذه است.
ابن مسعود در همه غزوههای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) حاضر بود.
از گفتوگوی وی با
ابوسلمه بر سر کشتن ابوجهل گزارشی در دست است
که نخست ابوسلمه آن را باور نداشت؛ ولی با توضیح او آن را پذیرفت. ابن عباس وی را از اندک یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میداند که در جنگ احد در کنار پیامبر پایداری کردند.
او در غزوه حدیبیه، اعجاز رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و نیز گم شدن ناقه ایشان را گزارش کرده است.
گویند: پیامبر به او
بشارت بهشت داده است.
ابن مسعود در بسیاری از مناسبتهای نزول قرآن شخصاً حضور داشت. وی به گفته خود افزون بر ۷۰
سوره قرآن را از زبان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرا گرفته بود
و از زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به تعلیم قرآن میپرداخت.
بر اساس روایتی، ابن مسعود یکی از چهار تنی بوده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فراگرفتن قرآن را از آنان توصیه کرده بود.
در روایات دیگری نیز آمده که قرائت ابن مسعود (ابن ام عبد) با
وحی منزل سازگارتر است.
وی مدتها در مدینه و
کوفه، پس از وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز به تعلیم قرآن اشتغال داشت و حتی برخی از صحابه برجسته چون ابن عباس از او قرآن آموخته و در مواردی از قرائت وی پیروی کردهاند.
ابن مسعود در برخی از مناسبتهای نزول قرآن حضور داشت.
وی از زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تعلیم قرآن را آغاز کرد و یکی از چهار تنی بود که ایشان فراگرفتن قرآن را از آنان سفارش کرد.
البته معنای این سخن ایشان انحصار یادگیری قرآن از این چهار نفر نیست؛ زیرا در روایتها،
امام علی (علیهالسّلام) عالمترین فرد امت به قرآن معرفی شده است.
ابن مسعود از نخستین حافظان و مشهورترین قاریان و مفسران قرآن بودکه قرآن را همانگونه که نازل شده بود، تلاوت میکرد. وی در علم قرآن و
ناسخ و منسوخ سرآمد و در میان صحابه به
فضل،
عقل و
زهد مشهور بود.
در کوفه شماری از بزرگان تابعین چون
اسود بن یزید،
زَرّ ابن حُبیش،
عبید بن قیس،
ابوعبدالرحمان سلمی،
ابوعمرو شیبانی و
زید بن وهب از محضر او قرائت آموختند و تا چندی قرائت او در کوفه غالب بود.
بر اساس حکایتی از
اعمش (د ۱۴۸ق)، در اوایل سده ۲ق در کوفه
مصحف عثمانی در عرض قرائت ابن مسعود چندان تداول نداشته است، در حالیکه در طول نیم سده به تدریج جای قرائت ابن مسعود را گرفته، تا آنجا که در اواسط سده ۲ق تنها عدهاندکی قرائت مزبور را در ثبت خود داشتند.
از آن پس در کوفه قرائتهایی به وجود آمد که مصحف عثمانی کوفه مبنای آنها بود و در خواندن آن، قرائت ابن مسعود به کار میآمد. در واقع قرائات رسمی کوفه، یعنی «
عاصم،
حمزه،
کسایی و
خلف» از قاریان عشر، کمابیش در قرائت ابن مسعود ریشه دارند.
افزون بر تأثیر ابن مسعود در قرائات معتبر کوفه، پارهای قرائات شاذ منسوب به وی در منابع دیده میشود. از جمله
ابن ابی داوود سجستانی، به ویژه با تکیه بر روایت اعمش، بخش قابل توجهی از قرائات خاص وی را گرد آورده و آن را «
مصحف ابن مسعود» نامیده است.
همچنین ابن خالویه بسیاری از شذوذ وی را در مختصر فی شواذ القرآن ذکر نموده است.
جز این موارد، به طور پراکنده قرائات شاذ ابن مسعود را در بسیاری از کتب تألیف شده در موضوعات متنوع، می توان یافت.
گفتنی است که برخی مکاتب فقهی یا کلامی برای تأیید مواضع خود گاهی به اینگونه قرائات ابن مسعود استناد کردهاند. به عنوان نمونه حنفیان در تأیید نظر خود درباره «تتابع ایام روزه در کفاره یمین» به قرائت وی در آیه ۸۹ از
سوره مائده تمسک جستهاند.
همچنین اینگونه قرائات گاهی مورد استناد امامیه و گروههای نزدیک به ایشان در بیان فضائل
اهل بیت (علیهمالسلام) قرار گرفته است.
ابن مسعود پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) : درباره رویکرد او در برابر
سقیفه، گزارشها متفاوتند.
شیخ صدوق او را از ۱۲ نفری دانسته که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند.
نیز حضرت علی (علیهالسّلام) به سبب حضور در نماز بر
جنازه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) او را ستایش کرد.
در دوره خلفا به همکاری با آنان روی آورد و در نبردهای شرکت جست.
به نقل سیف بن
عمر، او محافظت از غنایم یرموک را بر عهده داشت.
ابن مسعود در زمان
عمر در فتح شام و
حمص شرکت داشت. همو خبر فتح حمص و خمس غنایم را از سوی
ابوعبیده به مدینه آورد.
در سال ۲۱ق. همراه
عمار که از جانب خلیفه دوم به حکمرانی کوفه منصوب شده بود، برای نظارت بر بیتالمال و قضاوت به کوفه فرستاده شد
و مدتی نیز در
مداین به تعلیم فقه و قرآن پرداخت.
گویند: مقرری سالانه او ۶۰۰۰ درهم بود و سپس به ۱۵۰۰۰ درهم افزایش یافت.
برخی مشاجره میان
عمار و او را سبب عزل
عمار از حکمرانی کوفه دانستهاند.
پس از خلافت عثمان، زمینی با دو نهر در عراق به او واگذار شد.
هنگامی که عثمان سعد بن ابی وقاص را از حکمرانی کوفه عزل کرد و به جای او ولید بن عقبه را برگزید که در قرآن
فاسق نامیده شده و خدا به پیامبر فرمان داد به او اعتماد نکند، ابن مسعود که به فرمان عثمان کلید بیتالمال را به ولید سپرد، به حکمرانی وی اعتراض کرد. ولید به عثمان نوشت که ابن مسعود مردم را بر ضد او تحریک میکند.
در پی این درگیری و شکایت، عثمان، ابن مسعود را به مدینه فراخواند.
هنگامی که وی به
مسجد پیامبر رسید، عثمان بر منبر بود. عثمان با دیدن عبدالله، او را به حشرهای کثیف تشبیه کرد و پس از اهانت به او دستور داد از مسجد پیامبر بیرونش افکنند. غلام عثمان یا
عبدالله بن زمعه این فرمان را با خشونت بسیار اجرا کرد؛ به گونهای که دندههای ابن مسعود شکست. امام علی (علیهالسّلام) و
عایشه به این رفتار عثمان اعتراض کردند.
ابن مسعود درخواست کرد تا برای
جهاد با کافران به شام برود؛ اما عثمان به توصیه
مروان اجازه نداد او از مدینه بیرون رود؛ با این استدلال که وی هر جا رود، مردم را ضد عثمان تحریک خواهد کرد؛ چنانکه در کوفه همین کار را انجام داده بود.
به دستور عثمان، مقرری او از بیتالمال دو سال قطع شد.
اختلاف او با عثمان عوامل دیگر نیز داشت؛ از جمله آن که وی دستور عثمان را در انحصاری شمردن مصحف زید بن ثابت، نپذیرفت؛ زیرا او مصحف و قرائت خود را صحیحتر از زید میدانست و میگفت: آنگاه که زید با کودکان مکه بازی میکرد، من۷۰ سوره قرآن را از زبان پیغمبر حفظ کرده بودم.
ابن مسعود همراه گروهی بر جنازه ابوذر در ربذه که عثمان او را به آنجا تبعید کرده بود، حاضر شد و پس از غسل و کفن وی، بر او نماز گزارد.
نیز میان او و سعد بن ابی وقاص، حکمران وقت کوفه، که وام خود را به بیتالمال نمیپرداخت، بگومگویی رخ داد. چون این خبر به عثمان رسید، سعد را عزل کرد و بر ابن مسعود نیز خشم گرفت.
وی هنگام مرگ عثمان خشمگین بود و در عیادت عثمان از خود، از خدا خواست تا حقش را از وی بازستاند.
از این رو، به
عمار وصیت کرد مخفیانه به خاک سپرده شود تا عثمان بر او نماز نگزارد.
عمار به سفارش او عمل کرد و بر وی- نماز گزارد.
جفای عثمان بر او را سبب کینهورزی قبیلهاش هذیل و بنیزهره با عثمان دانستهاند.
بر پایه برخی گزارشها، زبیر بر او نماز گزارد و وصی وی زبیر و فرزندش عبدالله بودند که سرپرستی خانواده و ازدواج دخترانش را عهده دار شدند.
گفتهاند شصت و اندی سال زیست و به سال ۳۲ یا ۳۳ق. درگذشت.
خانه ابن مسعود در جهت شمالی مسجد پیامبر در همسایگی خانه
ابوالغیث بن مغیره، نواده
عبدالرحمن بن عوف، قرار داشت و دار القراء خوانده میشد.
بخشی از این خانه در روزگار
عبدالملک بن مروان (حک: ۶۰-۸۵ق.) و بخشی دیگر در دوران
ولید بن عبدالملک (حک: ۸۵-۹۵ق.) به دست حاکم مدینه،
عمر بن عبدالعزیز، ویران و به مسجد پیامبر افزوده شد. در سال ۱۶۱ق.
مهدی عباسی به
جعفر بن سلیمان دستور داد
مسجد را وسعت بخشد. بدین سان، مسجد به سوی شمال گسترش یافت و خانه ابن مسعود کاملا در محدوده مسجد جای گرفت.
اکنون جای دقیق این خانه مشخص نیست.
او در کوفه نیز کنار مسجد خانهای داشت.
دانشوران
شیعه درباره وی اتفاق نظر ندارند. برخی در شیعه بودن او تردید کردهاند، با استناد به ادلهای از جمله روایت منقول از
فضل بن شاذان در مورد «مخلط» (راویای که صحیح و ناصحیح را نقل میکند) بودن ابن مسعود
و نیز فتاوای فقهی وی و تخطئهاش در برخی روایتها و ترجیح قرائت
ابی بن کعب بر قرائت او از جانب
امام صادق (علیهالسّلام).
اینان روایتهای
صدوق را ضعیف دانستهاند که ابن مسعود را از ۱۲ مخالف ابوبکر شمرده و به نقل او از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) روایتی در معرفی امامان دوازدهگانه جانشین ایشان آورده است. نیز اینان برآنند که فرض محبتورزی وی با اهل بیت، با مخلط بودنش منافات ندارد.
گروهی دیگر با استناد به برخی منابع، وی را توثیق کردهاند؛ زیرا
ابن قولویه در
کامل الزیارات از او نقل کرده است.
به هر روی، در آثار امامیه از ابن مسعود همواره به عنوان یکی از بزرگان صحابه به احترام یاد و به روایتهای او به ویژه احادیثش در تایید فضیلتهای اهل بیت: توجه شده است.
نزد
اهل سنت ابن مسعود به عنوان یکی از بزرگان صحابه شناخته شده و در آثار محدثان بزرگ ایشان میتوان ذیل عنوان «فضائل عبدالله بن مسعود» روایات زیادی را در مدح او ملاحظه کرد.
اهل سنت بر فضل و جلالت قدر او اتفاق نظر دارند و او را از عشره مبشره میدانند.
حتی در یک متن غیر مشهور از حدیث «عشرة مبشّره» ابن مسعود در زمره آن ۱۰ تن شمرده شده است،
ولی این متن نزد محدثان جدی تلقی نشده است.
وفات او اگرچه پیش از درگیریها و جریانهای سیاسی اواخر خلافت عثمان بود، با این همه برخی از موارد مخالفت او با عثمان در اوایل خلافت وی، این زمینه را فراهم آورد تا آن دسته از مکاتب فکری که برخلاف اهل سنت صحابه را قابل نقد میدانند، نسبت به شخصیت ابن مسعود اظهار نظرهای متفاوتی نمایند.
بر اساس آنچه در منابع آمده، ابن مسعود آیات قرآن را از حافظه بر شاگردان املا مینمود و آنان قرائت او را در مصاحفی مینوشتند.
در جریان گردآوری قرآن و فراهم آوردن مصحف رسمی توسط عثمان و به مباشرت
زیدبن ثابت، در روایات سخن از نسخهای با عنوان «مصحف ابن مسعود» به میان آمده که مورد توجه قرار نگرفته و عثمان او را امر کرده مصحف خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر مصاحف از بین برده شود. به گفته روایات، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد.
اما بنا به برخی روایات ابن مسعود از این موضع خود عدول و مصحف عثمانی را تأیید کرد.
از آن پس، گه گاه نسخهای از « مصحف عبدالله بن مسعود » دیده شده است.
در ربع چهارم سده اول قمری، حجاج بن یوسف ثقفی والی عراق، نسخه ای را که در برابر مصحف رسمی رواج یافته بود، دفن کرد.
همچنین در همین حدود محمد بن کعب قرظی نسخه ای را دیده که تفاوت قابل ملاحظه ای با مصحف عثمان نداشته است.
در سده ۲ق هنوز مصحف ابن مسعود در عراق رواج داشته است.
ابن ندیم (د ۳۸۰ق) نسخهای از این مصحف را رؤیت کرده که در اواسط سده مزبور کتابت شده بوده است.
همچنین
عمار بن رزیق کوفی نسخهای از آن را دیده
و در اواخر سده مزبور فراء نحوی نامدار کوفه از نسخهای از آن نقل کرده است.
به علاوه مصحف ابن مسعود در این قرن موضوع بحث کلامی برای
ضرار بن عمرو معتزلی و
فرقه اباضی عمریه قرار گرفته است.
در سده ۳ق فضل بن شاذان رازی مصحف منسوب به ابن مسعود را دیده و ترتیب سورهها را در آن وصف کرده است.
در سده بعد نیز به گفته ابن ندیم
مصاحف زیادی به نام ابن مسعود متداول بوده که اختلافات بسیاری با یکدیگر داشته اند.
ابن خالویه نحوی (د ۳۷۰ق) نیز جابهجا به نقل از مصحف ابن مسعود پرداخته است.
در ۳۹۸ق برخی از شیعیان بغداد نسخهای را به نام « مصحف ابن مسعود » مطرح کردند که با مصاحف رسمی اختلاف بارزی داشت و به فتوای
ابوحامد اسفراینی آتش زده شد.
البته در حدود ۴۲۵ق، چنانکه از گفتار صاحب «
المبانی» بر میآید، هنوز نسخههایی از مصحف ابن مسعود در مناطق مختلف یافت میشده است.
به روایت
قرطبی به دنبال انقراض خلافت فاطمی مصر (۵۶۷ ق) در خزاین آنان نسخهای از مصحف ابن مسعود به دست آمد که به دستور
قاضی صدرالدین سوخته شد.
به هر روی با اختلافات چشمگیری که میان گزارشهای رسیده درباره نسخ مصحف ابن مسعود دیده میشود، باید از اظهار نظر در مورد تفاوتهای مصحف واقعی ابن مسعود با مصاحف رسمی خودداری ورزید. البته درباره مصاحف منسوب به وی باید گفت که در ترتیب سور، رسمالخط پارهای کلمات و افزودن برخی عبارات، با مصاحف رسمی اختلافهایی داشته است.
در واقع در طول تاریخ «مصحف ابن مسعود» به عنوان یک کتاب کمیاب و جالب، گاه با انگیزههای مذهبی و گاه شاید با انگیزههای سودجویانه مادی مطرح شده است، چنانکه بر اساس روایتی در «
المبانی»
برخی از شیادان نسخههایی بیاساس را با نام مصحف ابن مسعود بر ساخته، آن را نزد امرا میبردند و وانمود میکردند که خزانه کتب امیر نباید از چنین مصحفی خالی باشد.
در ۲ سده اخیر نیز مستشرقانی که تاریخ قرآن را مورد مطالعه قرار دادهاند، همواره این مصحف را به عنوان یک موضوع جالب و گاه سؤالانگیز تلقی کردهاند، از جمله گُلدسیهر با تکیه بر اعتبار بیشتر ابن مسعود نسبت به زید بن ثابت و همکاران او، مصحف عثمانی را عملاً کم ارزشتر از مصحف ابن مسعود دانسته است،
اما برخی دیگر چون نولدِ که به گونه ای تحلیلی جایگاه این مصحف را در مقایسه با دیگر مصاحف مورد مطالعه قرار دادهاند
او در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم قرآن و اسباب نزول آیات شناخته میشده است
و در دورههای بعد نظرات تفسیری او مورد توجه مفسرانی از مذاهب گوناگون قرار گرفت.
گفته شده سُدّی در تفسیر خود غالباً روایات ابن مسعود و ابن عباس را نقل کرده است.
ابن مسعود در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم قرآن و اسباب نزول آیات شناخته میشد.
او بخشی از تفسیر قرآن را از حضرت علی (علیهالسّلام) فراگرفت
و در دورههای بعد، آرای او را مفسران مذاهب گوناگون برگرفتهاند. سدی در تفسیر خود غالبا روایتهای او را نقل کرده است.
ابن مسعود با تربیت شاگردانی چون
علقمة بن قیس نخعی،
اسود بن یزید نخعی،
مسروق بن اجدع، و
عبیدة بن عمرو سلمانی، مکتب تفسیری کوفه را پایهگذاری کرد
که پس از مکتب تفسیری مکه مهمترین مکتب به شمار میآمد.
او که دیر زمانی محضر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را درک کرده بود، احادیث بسیاری از آن حضرت روایت کرده است. بنابر آنچه نووی آورده، احادیث منقول از ابن مسعود در کتب معتبر ۸۴۸ حدیث است که از آن میان ۶۴ مورد، محل اتفاق بخاری و مسلم، ۲۱ حدیث از منفردات بخاری و ۳۵ حدیث از منفردات مسلم است.
او به جز احادیثی که مستقیماً از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت کرده، در پاره ای موارد برخی احادیث را از صحابه دیگر اخذ کرده است.
در جریان فراهم آوردن یکسانسازی مصحف رسمی و محوسازی دیگر مصاحف در زمان عثمان، از نسخهای با عنوان مصحف ابن مسعود سخن به میان آمده که به آن توجهی نشده است. عثمان او را که در کوفه بود، امر کرد که مصحف خود را تحویل دهد تا همراه دیگر مصاحف محو گردد. گویا نخست ابن مسعود به این امر تن درنداد و در پی نامه عثمان به مدینه آمد و پس از شنیدن سخنان درشت، به فرمان عثمان مضروب شد.
بر پایه برخی روایتها، مصحف وی سوزانده شد.
اما بر پایه گزارشی، مصحف او در سدههای بعد در عراق یافت شده است.
در سده سوم ق. فضل بن شاذان و در سده چهارم ق. ابن ندیم به نقل از فضل، نسخهای از مصحف وی را روایت کردهاند.
مصحف او ۱۱۱ سوره داشت و به دلیل قرائت فاتحه در نمازها و اعتقاد وی به این که
معوذتین (
فلق و
ناس ) از تعویذات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است، این مصحف فاقد
فاتحه و معوذتین بود.
بسیاری از صحابه چون ابن عباس، عبدالله بن
عمر،
عبدالله بن زبیر،
جابر بن عبدالله و نیز بسیاری از تابعین چون
علقمه،
ابووائل،
اسود،
مسروق،
عبیده و
قیس بن ابی حازم از او حدیث فرا گرفتهاند.
بسیاری از احادیث وی را در مسانید مختلف به ویژه
مسند احمد بن حنبل میتوان یافت.
یحیی بن
محمد بن صاعد در اثری مستقل با عنوان مسند
عبدالله بن مسعود احادیث او را رد آورده است.
که نسخه خطی بخشی از آن در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است. نیز مزی احادیث پراکنده وی در
صحاح سته را گرد آورده و طبقهبندی کرده است.
احادیث ابن مسعود موضوعاتی متنوع چون
فقه به ویژه
نماز، و نیز
زهد و
اخلاق،
تفسیر، تاریخ و سیره، و ملاحم و فتن را شامل میشود. میتوان او را از اندک صحابهای دانست که احادیث ملاحم و فتن را نقل کردهاند. از مشهورترین احادیث وی در این زمینه میتوان حدیث بشارت به
مهدی (علیهالسّلام) را یاد کرد که از طرق بسیاری روایت شده است.
او احادیث فراوان از
رسول خدا در فضیلتهای امیرمؤمنان حضرت علی (علیهالسّلام) روایت کرده است که از پایههای باورهای شیعه به شمار میروند. احادیث سبقت
اسلام علی (علیهالسّلام)، خلافت و
ولایت،
تقرب،
حکمت، و قتال با
ناکثین و
مارقین و
قاسطین از آن جملهاند که در صحاح سته و منابع معتبر نیز نقل شدهاند.
مجلسی حدیثی را در ۱۸ صفحه با عنوان وصیة النبی الی عبدالله بن مسعود از وی نقل کرده است.
در میان کسانی که از او روایت کرده اند، جمع کثیری از صحابه چون
ابن عباس،
ابوسعید خدری،
عبدالله بن عمر،
عبدالله بن زبیر، ابوموسی اشعری،
انس بن مالک،
جابر بن عبدالله و
ابوهریره دیده میشوند. همچنین بسیاری از تابعین چون
علقمة بن قیس،
اسود بن یزید،
مسروق،
زید بن وهب،
ربعی بن حراش،
زر بن حبیش،
عبدالرحمان بن ابی لیلی،
ابوالاسود دؤلی و
عبیدة سلمانی از او حدیث فرا گرفته اند.
گفتهاند که او از زمره اصحابی بود که از نوشتن حدیث نهی میکردند.
در روایت آمده که ابن مسعود چندان حدیث میگفت که
عمر را ناخشنود کرد و از او خواست تا کمتر حدیث گوید.
ابن مسعود به سبب آگاهی از احکام شرعی، در پایهگذاری مکتب فقهی کوفه نقشی بسزا داشت. او در شمار صحابهای بود که فتوا میدادند و مردم در مسائل فقهی به آنان رجوع میکردند.
روایتهایی از او نقل شده که به یافتن حکم، تنها در کتاب و
سنت سفارش نموده و به کارگیری رای را نهی کرده است.
شاید بتوان گفت مکاتب مختلف کوفه، خواه اصحاب رای و خواه اصحاب حدیث، از او اثر پذیرفتهاند.
مقدسی مهمترین دلیل حنفی شدن خود را اعتماد
ابوحنیفه بر روایات حضرت علی (علیهالسّلام) و ابن مسعود میداند.
. از اصحاب حدیث کوفه نیز ابن آدم در کتاب الخراج جابه جا به نقل آراء فقهی ابن مسعود پرداخته است.
ابن مسعود در حجگزاری به شیوه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) سخت پایبند بود و شروط حج پیامبر را گوشزد کرده، با بیان احادیثی از پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله)
اعمال حج را تبیین میکرد. از او احادیثی درباره
رمی جمرات محل رمی و تعداد آن از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است.
او با بدعتهای عثمان به مخالفت برخاست. از جمله درباره نماز چهار رکعتی عثمان در
منا به او اعتراض کرد و سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، ابوبکر و
عمر را یادآور شد.
وی همیشه نمازهای چهار رکعتی را در منا دو رکعتی میگزارد. درباره خروج از
عرفات و افاضه به
مشعر در ایام خاص حج نیز میان آن دو اختلاف بود.
در منابع گوناگون تأکید شده است که ابن مسعود در شمار صحابههایی بود که فتوا میدادند و مردم در مسائل فقهی بدانان رجوع میکردند.
گویند فتاوای او چندان بود که یک مجلد بزرگ را پر میکرد
و شاگردان او این فتاوی را نوشته و ثبت میکردند.
در اینکه ابن مسعود از عالم ترین صحابه در احکام شرعی بوده و در پایه گذاری مکتب فقهی کوفه نقش به سزایی داشته، جای گفتوگو نیست، اما به جهت وجود اختلاف در میان آراء نقل شده از ابن مسعود در منابع، نمیتوان به روشنی درباره ابزارهای استنباط وی سخن گفت.
از یک طرف روایاتی در سدههای نخستین رواج داشته، مبنی بر اینکه ابن مسعود ابتدا در کتاب خدا و سنت نبوی به دنبال حکم فقهی بوده و در صورت یافت نشدن حکم در آنها، رأی خود را به کار میگرفته است. البته افزوده شده که وی رأی خود را همیشه صواب نمیدانسته و امکان خطا را در مد نظر داشته است.
از طرف دیگر روایات زیادی از او نقل شده که تنها، یافتن حکم در کتاب و سنت را توصیه کرده و از به کارگیری رأی نهی نموده است.
به هر روی مکاتب مختلف کوفه از اصحاب رأی و اصحاب حدیث از او تأثیر پذیرفته و در مواردی به این تأثیرپذیری مباهات کردهاند.
خوارزمی حنفی سلسله مشایخ ابوحنیفه در فقه را با دو واسطه به اصحاب ابن مسعود رسانیده و مقدسی مهمترین دلیلی که بر حنفی شدن خود اقامه میکند، این است که ابوحنیفه در آراء خود بر اقوال حضرت علی (علیهالسلام) و ابن مسعود اعتماد نموده است
نظرات فقهی منقول از ابن مسعود را میتوان در کتب حدیث چون
سنن بیهقی،
کتب فقهی چون
المبسوط سرخسی و در ذیل تفسیر آیات گوناگون در کتب مختلف تفسیری به دست آورد.
برخی متکلمان از مذاهب مختلف با طرح مسأله ضرب ابن مسعود توسط عثمان، او را مورد انتقاد قرار دادهاند که نسبت به شخصیتی همچون ابن مسعود رفتاری ناشایست داشته است. از آن جمله میتوان
ابراهیم نظّام و
ابوجعفر اسکافی از معتزله،
ابوالقاسم کوفی،
سیدمرتضی و
صاحب الایضاح از
امامیه و
ابویعقوب یوسف ورجلانی از
اباضیه را نام برد.
با این وصف برخی از افراطیان معتزله چون ابراهیم نظّام و ضرار بن عمرو در امانت ابن مسعود در نقل از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تردید نموده اند. نظّام پارهای از روایات او را انکار نموده و ضرار بن عمرو مصحف و قرائت وی را مورد حمله قرار داده است.
در آثار امامیه، ابن مسعود همواره به عنوان یکی از بزرگان صحابه مورد احترام بوده است. تنها از متقدمان
فضل بن شاذان نیشابوری از این جهت که وی با خلفا رابطهای دوستانه داشته، او را مورد نکوهش قرار داده است،
اما در بسیاری از آثار امامیه روایت ابن مسعود مورد توجه قرار گرفته و به ویژه احادیثی در تأیید فضایل اهل بیت (علیهمالسلام) و مسائل مربوط به امامت از او نقل شده است، به عنوان نمونه حدیث مشهور «نقباء اثنی عشر» را باید یاد کرد که در آثار امامیه بسیار مورد توجه قرار گرفته و در اثبات امامت دوازده امام (علیهمالسلام) بدان استناد شده است.
حتی گاهی در روایات امامیه احادیثی به چشم میخورد که اشعار به تشیع ابن مسعود دارد.
واده ضمن بررسی در اسانید حدیثهای منقول از ابن مسعود در کتب اهل سنت و بهطور خاص
سنن ترمذی، سعی داشته نشان دهد که محدثان شیعی کوفه بیشتر به روایت وی علاقه داشتهاند و با گسترش تشیع در سده ۳ق احادیث ابن مسعود نیز رواج فراوان یافته است.
شایان ذکر است که ابوعبدالله محمد بن محبوب و
ابن سلاّم از عالمان مشهور
اباضی در سده ۳ق، ابن مسعود را در شمار اصحابی آوردهاند که
اباضیه تعالیم خود را از آنان گرفته اند.
همچنین در نیمه اول سده ۲ق در شمال
افریقا فرقه عمریه توسط
عیسی بن عمیر تأسیس شد که برخلاف دیگر
اباضیان، مذهب خود را به ابن مسعود منتسب میکردند و حتی در مورد
قرآن، مصحف او را اساس میدانستند.
مادر ابن مسعود نیز از راویان حدیث پیامبر بود.
همسر وی، زینب بنت عبدالله ثقفیه، نیز راوی حدیث رسول خدا بود.
او دو پسر به نام عبدالرحمن و ابوعبیده داشت.
نواده ابن مسعود، قاسم بن عبدالرحمن، از قضات کوفه بود.
(۱) ابن آدم یحیی، الخراج، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۴۷ق/ ۱۹۲۸م.
(۲) ابن ابی الحدید عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸-۱۳۸۴ق.
(۳) ابن ابی داوود سجستانی عبدالله، المصاحف، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
(۴) ابن اثیر علی، اسد الغابة، قاهره، ۱۲۸۰ق.
(۵) ابن اثیر علی، الکامل.
(۶) ابن اسحاق محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۷) ابن بابویه محمد، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق/۱۳۶۲ش.
(۸) ابن بابویه محمد، عیون اخبار الرضا، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۹) ابن بابویه محمد، کمال الدین، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۱۰) ابن جزری محمد، غایة النهایة، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۱۱) ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق.
(۱۲) ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
(۱۳) ابن حزم علی، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۴) ابن خالویه حسین، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
(۱۵) ابن سعد محمد، الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴-۱۹۱۸م.
(۱۶) ابن سلاّم
اباضی، بدءالاسلام، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۷) ابن شبه
عمر، تاریخ المدینة المنورة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۸) ابن عبدالبر یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۱۹) ابن عبدربه احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۹۴۰-۱۹۵۳م.
(۲۰) ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۲۱) ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، دارالجلیل.
(۲۲) ابن قیم جوزیه محمد، اعلام الموقعین، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۲۳) ابن کثیر اسماعیل، تفسیر، بولاق، ۱۳۰۰ق.
(۲۴) ابن ماجه محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
(۲۵) ابن مجاهد احمد، السبعة فی القرائات، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۷۲ق.
(۲۶) ابن مهران احمد، المبسوط، به کوشش سبیع حمزه حاکمی، دمشق، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۲۷) ابن ندیم، الفهرست.
(۲۸) ابن هشام عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
(۲۹) ابواسحاق شیرازی ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۳۰) ابوداوود سلیمان، سنن، به کوشش محمد محیی الدین، عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویة.
(۳۱) ابوعمرودانی عثمان، التیسیر، به کوشش اوتوپرتسل، استانبول، ۱۹۳۰م.
(۳۲) ابوالقاسم کوفی علی، الاستغاثة، قم، دارالکتب العلمیة.
(۳۳) ابونعیم اصفهانی احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۳۴) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۳۵) ارنؤوط شعیب و حسین اسد، حاشیه بر سیراعلام النبلاء ذهبی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۳۶) استرآبادی علی، تأویل الآیات الظاهرة، به کوشش محمد باقر موحد ابطحی، قم، ۱۳۶۶ش.
(۳۷) اسفراینی طاهر، التبصیر فی الدین، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۸) اسکافی محمد، المعیار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
(۳۹) اشعری علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۴۰) الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۴۱) بخاری محمد، صحیح، بولاق، ۱۳۱۵ق.
(۴۲) بسوی یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء
عمری، بغداد، ۱۹۷۵م.
(۴۳) بغدادی عبدالقاهر بن طاهر،
الفرق بین
الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۴۴) بیهقی احمد، السنن الکبری، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۴ق.
(۴۵) بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۴۶) بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۵، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، ۱۹۳۶م.
(۴۷) بلاذری احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
(۴۸) ترمذی محمد، سنن، به کوشش ابراهیم عطوة عوض، قاهره، ۱۳۸۱ق.
(۴۹) جصّاص احمد، احکام القرآن، به کوشش محمد صادق قمحاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۵۰) جلودی عبدالعزیز، ما نزل من القرآن، به کوشش احمد پاکتچی، تراثنا، قم، ۱۴۱۲ق، شم ۲۴.
(۵۱) حاکم نیشابوری محمد، المستدرک علی الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
(۵۲) خزاز علی، کفایه الاثر، قم، ۱۴۰۱ق.
(۵۳) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۵۴) خطیب بغدادی احمد، تقیید العلم، به کوشش یوسف عش، داراحیاء السنة النبویة، ۱۹۷۴م.
(۵۵) خطیب بغدادی احمد، شرف اصحاب الحدیث، به کوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنکارا، ۱۹۷۱م.
(۵۶) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
(۵۷) خوارزمی محمد، جامع مسانید ابی حنیفة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق.
(۵۸) دارمی عبدالله، سنن، دمشق، ۱۳۴۹ق.
(۵۹) درجینی احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۶۰) ذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و اکرم بوشی، بیروت ۱۴۰۴ق/۱۹۸۶م.
(۶۱) رودانی محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۶۲) زمخشری محمود، الکشاف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۶۳) سبکی عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۶۴) سرخسی شمس الدین، المبسوط، به کوشش خلیل میس، بیوت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۶۵) سیاری احمد، القراءات، نسخه خطی کتابخانه آیت الله مرعشی، شم ۵۲۲۲.
(۶۶) سیدمرتضی علی، الشافی فی الامامة، به کوشش عبدالزهراء حسینی، تهران، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۶۷) سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۶۸) شماخی احمد، السیر، به کوشش احمد سیایی، مسقط، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۶۹) شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۷۰) طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالحمید سلفی، بغداد، وزارة الاوقاف.
(۷۱) طبری، تاریخ.
(۷۲) طبری، تفسیر.
(۷۳) طوسی محمد، اختیار معرفة الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۷۴) طوسی محمد، التبیان، نجف، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م.
(۷۵) طوسی محمد، الغیبة، نجف، ۱۳۸۵ق.
(۷۶) کتابخانه ظاهریه، نسخ خطی (حدیث).
(۷۷) عروة بن زبیر، مغازی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۷۸) فراء یحیی، معانی القرآن، به کوشش احد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۷۹) فرات کوفی، تفسیر، نجف، ۱۳۵۴ق.
(۸۰) کلبی هشام، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۸۱) کندی محمد، بیان الشرع، به کوشش عبدالحفیظ شلبی، مسقط، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۸۲) المبانی، مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۹۵۴م.
(۸۳) مرعشلی یوسف عبدالرحمان، فهرس احادیث المستدرک علی الصحیحین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۸۴) مرغینانی علی، الهدایه «همراه فتح القدیر»، قاهره، ۱۳۱۹ق.
(۸۵) مزی یوسف، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۸۶) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۸۷) مقدسی محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
(۸۸) مقدسی یوسف، عقد الدرر، به کوشش عبدالفتاح محمدحلو، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۸۹) نسائی احمد، سنن، قاهره، ۱۳۴۸ق.
(۹۰) نعمانی محمد، الغیبة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹۱) نووی محیی الدین، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
(۹۲) واقدی محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.
(۹۳) یعقوبی احمد، تاریخ، نجف، ۱۳۵۸ق.
(۹۴) گلدسیهر، دستورالعمل تفسیر اسلامی از قرآن، لیدن، ۱۹۷۰.
(۹۵) نولدِکه، تاریخچه قرآن، لایپزیک ۱۹۱۹.
(۹۶) شاخت جی، خاستگاه فقه محمدی، آکسفورد، ۱۹۵۳.
(۹۷) احسن التقاسیم، المقدسی البشاری (م. ۳۸۰ق.)، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۱ق؛
(۹۸) الاحکام فی اصول الاحکام، ابن حزم الاندلسی (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش احمد شاکر، قاهره، زکریا یوسف، مطبعة العاصمه؛
(۹۹) الارشاد، المفید (م. ۴۱۳ق.)، به کوشش آل البیت علیهم السلام، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق؛
(۱۰۰) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛
(۱۰۱) اسد الغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛
(۱۰۲) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛
(۱۰۳) انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛
(۱۰۴)بحار الانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛
(۱۰۵)البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م؛
(۱۰۶)البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛
(۱۰۷)تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش
عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛
(۱۰۸)تاریخ الامم و الملوک، الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
(۱۰۹)تاریخ الخمیس، حسین بن محمد الدیار بکری (م. ۹۶۶ق.)، بیروت، مؤسسة شعبان، ۱۲۸۳ق؛
(۱۱۰)تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛
(۱۱۱)تحفة الاشراف، یوسف المزی (م. ۷۴۲ق.)، به کوشش عبدالصمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛
(۱۱۲)التفسیر و المفسرون، الذهبی، قاهره، دار الکتب الحدیثه، ۱۳۹۶ق؛
(۱۱۳)التمهید فی علوم القرآن: معرفت، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق؛
(۱۱۴)التنبیه و الاشراف: المسعودی (م. ۳۴۵ق.)، بیروت، دار صعب؛
(۱۱۵)تهذیب التهذیب: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۴ق؛
(۱۱۶)جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛
(۱۱۷)الخصال: الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق؛
(۱۱۸)دائرة المعارف تشیع: زیر نظر سید جوادی و دیگران، تهران، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۷۵ق؛
(۱۱۹)دلائل النبوه: البیهقی (م. ۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛
(۱۲۰)رجال کشی (اختیار معرفة الرجال): الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش میرداماد و رجائی، قم، آل البیت علیهم السلام، ۱۴۰۴ق؛
(۱۲۱)سعد السعود، ابن طاووس (م. ۶۶۴ق.)، قم، الرضی، ۱۳۶۳ش؛
(۱۲۲)سنن الترمذی، الترمذی (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۲ق؛
(۱۲۳)سنن الدارمی، الدارمی (م. ۲۵۵ق.)، احیاء السنة النبویه؛
(۱۲۴)سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛
(۱۲۵)السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۸ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛
(۱۲۶)صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛
(۱۲۷)صحیح مسلم، مسلم (م. ۲۶۱ق.)، بیروت، دار الفکر؛
(۱۲۸)الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، بیروت، دار صادر؛
(۱۲۹)عبدالله بن مسعود، عبدالستار الشیخ، دمشق ـ بیروت، دار القلم، ۱۴۰۲ق؛
(۱۳۰)عمدة القاری، العینی (م. ۸۵۵ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
(۱۳۱)الغدیر، الامینی (م. ۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛
(۱۳۲)الغیبه، الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، به کوشش الطهرانی و ناصح، قم، المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق؛
(۱۳۳)فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه؛
(۱۳۴)الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛
(۱۳۵)فتوح البلدان، البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م؛
(۱۳۶)الفهرست، ابن الندیم (م. ۴۳۸ق.)، به کوشش تجدد؛
(۱۳۷)الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش؛
(۱۳۸)کامل الزیارات، ابن قولویه القمی (م. ۳۶۸ق.)، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق؛
(۱۳۹)المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛
(۱۴۰)مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر؛
(۱۴۱)معجم رجال الحدیث، الخوئی (م. ۱۴۱۳ق.)، بیروت، ۱۴۰۹ق؛
(۱۴۲)المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛
(۱۴۳)مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ق.)، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛
(۱۴۴)المنتظم، ابن جوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛
(۱۴۵)موسوعة مکة المکرمة و المدینة المنوره، احمد زکی یمانی،
الفرقان، ۱۴۲۹ق؛
(۱۴۶)وفاء الوفاء، السمهودی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۲۰۰۶م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعبدالرحمن ابنمسعود»، تاریخ بازیابی ۹۷/۰۲/۸. دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله«ابن مسعود»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۱/۲۶.