طغیان در قرآن و حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مسائل مهم و قابل تامل، در آیات آغازین
قرآن کریم مسئلهٔ «طغیان انسان» است؛ مسئلهای که اهمیت و ضرورت آن را میتوان، در اولویت طرح مسئلهٔ طغیان در آغاز
وحی، نخستین ماموریت
حضرت موسی (علیهالسلام) برای درمان طغیان
فرعون و عقوبت سخت طاغیان بهخوبی مشاهده کرد.
قرآن کریم با پرداختن به ابعاد مختلف این مسئله، اعم از علل و عوامل پدیداری، علائم، نشانها و راههای برونرفت و درمان آن، ضمن تاکید بر اهمیت درمان آن، زمینهٔ رشد و کسب
مکارم اخلاق را برای هر انسان طالب
سعادت، فراهم میسازد؛ احساس بینیازی (
استغنا)، خودبرتر بینی (
استکبار)، رفاهزدگی، عدم
تزکیه و
تهذیب نفس، از جمله مهمترین عوامل پدیداری طغیان در
قرآن کریم معرفی شدهاند، که با علائمی چون:
بخل،
دنیاپرستی،
کینهورزی و
دشمنی با یکدیگر و تاثیرپذیری از جریانات انحرافی بروز و ظهور پیدا میکند.
آیات نورانی وحی و
روایات ارزشمند
معصومان (علیهمالسّلام) مؤثرترین راههای برونرفت و درمانی طغیان را کسب
تقوای الهی، تزکیه و تهذیب نفس،
یاد مرگ و توجه به
معاد، درک حضور خدا، توجه به خلقت خود و اظهار نیاز به درگاه بینیاز میدانند که بیتردید با بهرهمندی از این روشها میتوان از بروز چالشهای جدی رفتاری در اجتماعات انسانی جلوگیری کرد و زمینه را برای شکلگیری جامعهٔ مطلوب دینی و انسانی فراهم ساخت.
یکی از دلایل مهم
جامعیت اسلام عزیز، شمول دستورات و تعالیم ارزشمند آن در تمام شئون زندگی فردی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، اقتصادی، سیاسی و نظامی آن است. این مشخصهٔ محوری، زنده و پویا بودن
دین اسلام و برنامهریزی برای حیات جمعی را نمایان میکند و بر همین مبنا به هر نیازی که نظر گستریم، آموزههای مناسب، تحولزا و حرکتآفرین در تعالیم آسمانی دین اسلام برای پاسخ به آن به چشم میخورد.
یکی از مسائل بسیار مهم و قابل توجه که
خداوند متعال بر
پیامبر عزیز اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
سوره مبارک علق نازل فرمود، موضوع «طغیان انسان» است. موضوعی که منشا بسیاری از معضلات و نابسامانیهای جوامع بشری است؛ شایان ذکر اینکه طغیان در هر مرتبهٔ آن و در هر طیف و طبقهای که باشد از نظر اسلام، مذموم بوده و میتواند سبب ناکارآمدی نظام اجتماعی و روابط انسانی شود، اما
طغیان در برخی از گروههای اجتماعی عوارض وسیعتری دارد برای نمونه: طغیان شخص حاکم و اطرافیان او، سیاستمداران و احزاب وابسته به جریانات صاحب قدرت خطرات بیشتری به دنبال دارد و عوارض سوء آن طیف وسیعی از اجتماع را آلوده میکند.
همانطور که
قرآن کریم با اولویت درمان این دسته از طاغیان (
قرآن کریم در آیات ۱۷ و ۱۸
سوره نازعات نخستین ماموریت
حضرت موسی (علیهالسلام) را درمان طغیان
فرعون تعیین میفرماید: «اذْهَبْ اِلی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغی ٭ فَقُلْ هَلْ لَکَ اِلی اَنْ تَزَکَّی؛
به سوی فرعون برو که طغیان کرده است، بگو آیا میخواهی پاک شوی؟»؛
)، این مطلب را تایید میفرماید. از اینرو، باید بهطور جدی در شناخت و درمان طغیان کوشید چرا که درمان آن، راه را برای تعالی و رشد و کمال آحاد جامعه هموار ساخته و حرکت بهسوی یک جامعهٔ اسلامی و نورانی را شتاب میبخشد.
موضوع طغیان در تفاسیر ارزشمند موجود، (مراجعه به بیش از یکصد و چهل تفسیر.) ترجمه و به صورت مختصر توضیح داده شده است اما جای شرح و بسط لازم و توضیحات و توصیفات کاربردی مورد نیاز، برای نسل آیندهساز امروزی، خالی بهنظر میرسد. در این میان معدود مفسرانی چون
علامه طباطبایی، (علامه سیدمحمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر «
المیزان فی تفسیر القرآن» که در این مقاله به عنوان مرجع تفسیری، به نظرات ایشان مراجعهٔ وسیعی شده است. بنابراین هرجا با عنوان «علامه» مطلبی ذکر شده است، منظور علامه طباطبایی است.)
فخرالدین رازی و
عبدالکریم خطیب (جدای از مذهب فکری و تفسیری آنان) نسبت به دیگر مفسران موضوع را توضیح و تفصیل بیشتری دادهاند که نشاندهندهٔ نگاه ویژهٔ آنان نسبت به موضوع طغیان بوده است. در تفاسیر دیگر ذیل آیات ششم و هفتم سورهٔ مبارک علق جز ترجمه و یا تفسیر مختصر، چیزی مشاهده نمیشود؛ ازاینرو، برای روشن شدن بیشتر موضوع مهم «طغیان» که در نخستین آیات نازل شدهٔ الهی مورد عنایت و تاکید خداوند متعال قرار گرفته است، در منابع موجود روایی جستجوی فراگیرتری انجام شد تا ابعاد وسیعتری از موضوع آشکار شود. متذکر میشود برخی از استنادات این پژوهش در موضوع «طغیان» مستقیماً به آیات و روایاتی است که در آن لفظ طغیان آورده شده است و در برخی موارد استنادات به آیات و روایاتی است که الفاظ آن مترادف با واژهٔ طغیان است.
واژهٔ «طغیان»، مصدر از مادهٔ «طغو»، «طَغِیَ»، «به معنای تجاوز از حد متعارف»،
به معنی تعدی از حد متعارف،
تجاوز از حد در عصیان و نافرمانی
و تجاوز از حد با
افراط و
تفریط آمده است.
ابن فارس، طغیان را «تجاوز از حد در
گناه و هو مجاوزه الحد فی العصیان.
» گفته است. واژهٔ «طغی»، با مشتقاتش در
قرآن ۳۹ بار در معانی مختلفی به کار رفته است. (از ۳۹ بار، شش مورد به صورت
فعل مضارع، هفت مورد
فعل ماضی، هجده مورد به صورت
مصدر، هفت مورد به صورت
اسم فاعل، و یک مورد به صورت
اسم تفضیل به کار رفته است. (مؤلف))
در تفسیر بصائر، سه قول دربارهٔ معنی طغیان در آیهٔ ششم سورهٔ مبارک علق آمده است؛ اول: به معنی
کفر به خدا و رسول خدا؛ دوم: به معنی افساد در زمین با
ظلم و تضییع حقوق مردم؛ سوم: به معنی تجاوز از حد در گناه.
بر اساس منابع لغوی و تفسیری معنی اصطلاحی «طغیان» عبارت است از: «تجاوز و سرپیچی انسان از حدود مقرر الهی که ناشی از
جهل،
غفلت،
خودبینی و هویپرستی اوست.»
در مبحث درمان طغیان، شناخت عوامل پدیداری آن، یک امر بدیهی و البته ضروری است. ازاینرو، ابتدا به برخی از این عوامل اشاره میشود.
یکی از زمینهها و عوامل منجر به طغیان، «
استغنا» و احساس بینیازی است؛ امری که در سورهٔ علق بهصراحت از تاثیر آن سخن به میان آمده است: «کَلاَّ اِنَّ الْاِنْسانَ لَیَطْغی ٭ اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛
» این بینیازی میتواند در همهٔ ابعاد زندگی فردی و اجتماعی مصداق پیدا کند؛ بینیازی جسمی، (
امام باقر (علیهالسلام): انّ البطن اذا شبع طغی. چون شکم پر و سیر شد طغیان میکند.
بینیازی مالی،
امام علی (علیهالسلام): ان افاد مالا اطغاه الغنی: (انسان) اگر مالی بهدست آورد، ثروت او را به طغیان وامیدارد.
بینیازی در قدرت، بینیازی علمی و دیگر امور.
دیگر از عوامل طغیان، حس خود برتربینی و تکبر (
استکبار) در
انسان است؛ خوی ناپسندی که اگر به موقع درمان نشود انسان را به طغیانگری میکشاند که مؤید این امر را میتوان در آیهٔ ۲۱
سوره فرقان مشاهده کرد. «وَ قالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا اُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلائِکَةُ اَوْ نَری رَبَّنا لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی اَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبِیراً؛
کسانی که
معاد را منکرند گویند: چرا فرشتگان به ما نازل نمیشوند یا چرا پروردگار خویش را نمیبینیم. حقا که خویش را سخت بزرگ شمردند و زیادهروی کردند، زیادهروی بسیار».
اندیشه و نگاه منکران معاد، زمینهٔ طغیانگری آنان را تسریع میکند. با وجود برخورداری آنان از نعمتهای الهی و بهرهمندی از مظاهر دنیوی، اما به دلیل انکار
قیامت و
روز حساب، خود را در معرض ابتلا به بیماری طغیان قرار میدهند و به آن دچار میشوند که آیات ۷۴ و ۷۵
سوره مؤمنون «وَ اِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ ٭ وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کَشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ.
و کسانی که به
آخرت ایمان ندارند از راه برمیگردند و اگر ما بر آن شفقت کرده هرگونه درد و بلا را برطرف سازیم سخت در طغیان فرو میروند».
و نیز آیات ۲۲ تا ۲۷
سوره نبا «لِلطَّاغِینَ مَآباً ٭ لابِثِینَ فِیها اَحْقاباً ٭ لا یَذُوقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَراباً ٭ اِلاَّ حَمِیماً وَ غَسَّاقاً ٭ جَزاءً وِفاقاً ٭ اِنَّهُمْ کانُوا لا یَرْجُونَ حِساباً؛
آن دوزخ جایگاه مردم سرکش و ستمکار است. که در آن دورانهای متمادی عذاب کشند. هرگز در آنجا قطرهای آب سرد و شراب طهور نیاشامند (چنانکه در دنیا از علوم انبیا بهره نیافتند). مگر آبی پلید سوزان که از چرک و خون
جهنم است به آنها دهند که با کیفر اعمال آنها موافق است. زیرا آنها به روز حساب امید نداشتند».
احوالات این گروه را بیان میفرماید.
از جمله عوامل زمینهساز دیگر در ابتلای انسان به طغیان، رفاهزدگی و اقبال شدید به این میل نفسانی است. تاریخ گواه است که از ابتدای
خلقت انسان تا به امروز، انسان هرگاه خود را در میدان زندگی از غیر بینیاز دیده است، با
اسراف و
تبذیر و رفاه و راحتطلبی مفرط، در دام طغیان و سرکشی گرفتار شده است.
قرآن کریم حال این گروه را اینگونه بیان میفرماید:
«وَ کَمْ اَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَها فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ اِلاَّ قَلِیلاً وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِینَ؛
چه بسیار شهرهای آباد و حاصلخیز که در معیشت خود طغیان کردند و ما هلاکشان کردیم و اینک خرابههای مساکن آنها است که دیگر بعد از ایشان مسکونی نشد مگر اندکی از آنها و ماییم وارث آنان».
در تعالیم دین اسلام برای داشتن نسلی پاک و ذریهٔ طیبه، ضوابطی تعیین شده است که تخلّف از آن، میتواند عامل بدبختی، هلاکت و طغیان انسان شود. آداب آسمانی
نکاح،
لقمه حلال، (
امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «کسب الحرام یبین فی الذریه، آثار حرام در نسل آدمی آشکار میشود.
)
دعا، تربیتِ شایسته مبتنی بر تعالیم
قرآنی و مدد الهی، نسل انسان را پاک و نورانی میکند و در مقابل بیمبالاتی و بیتوجهی به این دستورات، انسان را در معرض هلاکت قرار میدهد؛ بنابراین باید همهٔ زمینههای لازم برای تحصیل نسلی پاک فراهم شده تا فرزندان ناصالح، انسان را به طغیانگری نکشانند.
قرآن کریم در
سوره کهف، فرزند ناصالح را عامل طغیانگری میداند؛ «وَاَمَّا الْغُلامُ فَکانَ اَبَواهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینا اَنْ یُرْهِقَهُما طُغْیاناً وَ کُفْراً؛
اما آن پسر، پدر و مادرش
مؤمن بودند ترسیدم به طغیان و انکار دچارشان کند».
فقدان
تزکیه و
تهذیب نفس در انسان عامل مؤثری در ابتلای او به طغیانگری است. زندگی اجتماعی در جوامع انسانی اقتضا میکند که افراد با درستکاری و نیکرفتاری فضای اجتماع را برای زندگی در کنار یکدیگر کاملاً امن و سلامت کنند ولی طاغیان و سرکشان به دلیل عدم تزکیهٔ نفس و تهذیب درون، همهٔ خطوط قرمز و مرزهای اجتماعی را نقض کرده و به حریم سلامت جامعه تجاوز میکنند.
قرآن کریم در
سوره نازعات، نخستین ماموریت پیامبر الهی،
حضرت موسی (علیهالسلام)، را تزکیهٔ فرعون طغیانگر بیان میکند؛ «اذْهَبْ اِلی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغی ٭ فَقُلْ هَلْ لَکَ اِلی اَنْ تَزَکَّی؛
به سوی
فرعون برو که طغیان کرده است بگو آیا میخواهی پاک شوی؟».
در این بخش از پژوهش به بحث درمان طغیان یا همان راههای برونرفت از آن، که در
آیات قرآن و
روایات معصومان (علیهمالسّلام) بدان اشاره شده است، خواهیم پرداخت. این نکتهٔ مهم نیز قابل ذکر است که
تدبیر و درمان مورد نظر در این پژوهش به این معناست که هر فرد خود میتواند با رعایت عوامل درمانی مطرح شده در
قرآن و روایات، نسبت به پیشگیری و یا درمان طغیان اقدام کرده و از ابتلا به این بیماری مهلک مصون بماند.
قبل از بیان عوامل مؤثر در درمان طغیان،اندکی در باب اهمیت و ضرورت شناخت این عوامل نکاتی بیان میّشود.
در باب اهمیت درمان طغیان، دلایل متعددی وجود دارد از آن جمله: هشدار الهی، اولویت درمانی و نتایج و عواقب سخت آن، که با فهم دقیق این دلایل، ضرورت شناخت راههای برونرفت از بیماری طغیان روشن میشود.
اهمیت طرح موضوع «
طغیان» را میتوان از بیان تاملبرانگیز آن در آیات آغازین
وحی به خوبی دریافت؛ آیات ششم و هفتم
سوره علق میفرماید:
«کَلاَّ اِنَّ الْاِنْسانَ لَیَطْغی ٭ اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛
چنین نیست که انسان حقشناس باشد مسلماً طغیان میکند به خاطر اینکه خود را بینیازمیبیند»
تاکیدات لفظی در این آیات و طرح موضوع در آغاز وحی افزون بر اثبات اهمیت آن، یک هشدار جدی برای هر انسان طالب سعادت است. اهمیتی که انگیزهٔ اصلی این پژوهش نیز بر مبنای آن شکل گرفته و به دنبال پاسخ برای این مسئلهٔ مهم است.
خداوند متعال یکی از اولویتهای ماموریت نبی مرسل و
پیامبر اولوالعزم خود، حضرت موسی (علیهالسلام)، را درمان طغیان فرعون تعیین فرمود: «اذْهَبْ اِلی فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغی ٭ فَقُلْ هَلْ لَکَ اِلی اَنْ تَزَکَّی؛
به سوی فرعون برو که طغیان کرده است؛ بگو آیا میخواهی پاک شوی؟».
درمان طغیان فرعون به عنوان حاکم جامعه که اگر حاکم جامعه معالجه شد بسیاری از عوارض بیماری وی، در اجتماع از بین خواهد رفت.
نتایج و عواقب بسیار سهمگین دنیوی و اخروی طغیانگرانی چون
قوم نوح، (آیات ۵۰ و ۵۲
سوره نجم در وصف طغیان قوم نوح است قومی که به تعبیر
قرآن کریم از قوم عاد و ثمود ظالمتر و طغیانگرترند؛
)
صاحبان باغ سوخته، (آیات ۱۷ الی ۳۱
سوره قلم در توصیف طغیان صاحبان باغ سوخته آمده است؛
) فرعون، (آیات ۶ تا ۱۴
سوره فجر،
عقوبت اقوام مختلف را بیان میفرماید؛
)
قوم ثمود،
قوم عاد،
قوم لوط، (آیات ۵۰ تا ۵۴ سورهٔ نجم
) که در آیات متعدد
قرآن کریم به عذابهای دنیوی و اخروی اهل طغیان در آیات ۳۱ تا ۳۳ سورهٔ قلم اشاره دارد، آنجا که پس از بازگو کردن داستان صاحبان باغ سوخته، از زبان آنان میفرماید: «آری عذاب چنین است و البته
عذاب آخرت بزرگتر است اگر مردم بنای فهمیدن داشته باشند».
بدان اشاره شده است، هر انسان خردمندی را به تامل و تفکر وامیدارد تا اولاً مبتلا به این رذیلهٔ اخلاقی نشود و ثانیاً اگر آثار و علائم طغیان را در خود میبیند بهطور جد در درمان آن همت کرده و خود را از عوارض این بیماری مهلک نجات دهد.
با مراجعه به آیات و روایات معصومان (علیهمالسّلام) میتوان عوامل مؤثر در درمان این
رذیله اخلاقی را شناسایی کرده و برای درمان بهکار بست. از جمله عوامل مؤثر و شناخته شده در علاج این بیماری عبارت است از:
تقوا از ریشهٔ «وقی»، وقایه: به معنی حفظ کردن چیزی، از آنچه سبب زیان و آزار به آن میشود. «وَقَیتُهُ» یعنی او را از هرچه بدان زیان و آزار میرساند، حفظ و نگهداریکردم.
مانند: «وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیم؛
و خدا آنان را از
عذاب دوزخ حفظ میکند».
شهید مطهری در معنی تقوا نوشتهاند:
این کلمه از مادهٔ «وقی» است که به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است.
در
فرهنگ قرآن کریم، «متّقی» کسی است که با
ایمان و
عمل صالح برای خود ملکهای نفسانی فراهم سازد تا او را از آسیبهای درونی (
هوای نفس) و بیرونی (
شیطان) مصون دارد.
از جمله مبانی نظری دربارهٔ کنترل فردی و اجتماعی، که امروزه در مباحث علوم انسانی به ویژه
جامعهشناسی توسعه زیادی یافته است و به اهمیت جایگاه آن اذعان میشود، موضوع «خود کنترلی» است.((self - control)، خودکنترلی یا همان
وجدان کاری که در
فرهنگ اسلامی از آن یاد میشود. نظریهٔ تعهد اجتماعی و خود کنترلی: در واقع ادامه و بسط نظریهٔ قبلی «تراویس هیرشچی» (Travis Hirschi، متولد ۱۵ آوریل ۱۹۵۵ استاد جامعهشناسی دانشگاه آریزونا) است. از دیدگاه هیرشچی اگر تعهد افراد نسبت به جامعه و نیز خود کنترلی آنها (نظارت بر اعمال خود توسط خود) تضعیف شود، آنها به سمت رفتارهای انحرافی گرایش مییابند.
قرآن کریم در ۲۵۸ مورد موضوع تقوا را مطرح کرده و با اشکال مختلف مورد تشویق و دستور جدی قرار داده و نتایج حیاتبخش آن را تصریح فرموده است. این تاکیدات، در روایات معصومان (علیهالسلام) نیز فراوان به چشم میخورد؛ برای نمونه در
نهج البلاغه،
حضرت امیرمؤمنان، علی (علیهالسلام)، در ۷۷ مورد تقوا را مورد توصیه و تاکید قرار دادهاند؛ از جمله در خطبهٔ ۱۹۸ نهج البلاغه، حضرت علی (علیهالسلام)، تقوا را داروی امراض روحی و قلبی معرفی میفرمایند: «فَاِنَّ تَقْوَی اللّٰه دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُم؛ تقوا دوای دردهای روحی شماست».
قرآن کریم، تقوا را مایهٔ نجات و رستگاری «وَ اتَّقُوا اللّٰه لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون؛
و خدا ترس باشید، باشد که پیروز و رستگار گردید»؛
و طغیان را مایهٔ
هلاکت میداند «فَاَمَّا ثَمُودُ فَاُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ؛
اما
قوم ثمود به وسیله
صیحه (و یا
زلزله) یا
صاعقه هلاک شدند»؛
حضرت علی (علیهالسلام)، تقوا را نجات از هر هلاکتی میدانند؛ ایشان در خطبهٔ ۲۳۰ نهج البلاغه میفرمایند: «فَاِنَّ تَقْوَی اللّٰه مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِیرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ وَ یَنْجُو الْهَارِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِب؛ تقوا و
ترس از خدا، کلید گشودن هر در بستهای است، ذخیرهٔ
رستاخیز و سبب آزادی از بردگی
شیطان و نجات از هر هلاکتی است، در پرتو پرهیزگاری تلاشگران پیروز میشوند و پرواکنندگان از
گناه، رستگار و به هر آرزویی میتوان رسید».
واژهٔ «زکی» یدل علی نماء و زیاده.
از ریشهٔ «زکو: زکاه» در اصل به معنا نمو و زیادت است. صاحب
العین، زکات مال را پاک کردن آن میداند؛
طریحی «تزکیه» را طهارت و پاک شدن از اخلاق زشت و ناپسند میداند.
«قوله تعالی: «قد افلح من زکاها»، الضمیر للنفس، و التزکیه التطهیر من الاخلاق الذمیمه الناشئه من البطن و الکلام و الغضب و الحسد و البخل و حب الجاه و حب الدنیا و الکبرو العجب.
راغب نیز در توضیح واژهٔ زکات آورده است: «با طهارت و تزکیهٔ نفس است که انسان در
دنیا به صفات پسندیده آراسته میشود و در
آخرت استحقاق اجر و پاداش مییابد».
حضرت موسی (علیهالسلام) مامور است که با سخن نرم و لیّن فرعون طغیانگر را دعوت به
تزکیهٔ نفس کند. ازاینرو، حضرتش خطاب به فرعون، میفرماید: «فَقُلْ هَلْ لَکَ اِلی اَنْ تَزَکَّی؛
؛ بگو آیا میخواهی پاک شوی؟»
علامه طباطبایی ذیل آیهٔ فوق، تزکیه را پاک شدن از قذارت (چرکین بودن، ضد نظافت.) طغیان میدانند؛ (سخن علامه: «کلمهٔ «الی» متعلق به محذوف است، و تقدیر کلام: «هل لک میل الی ان تزکی: آیا میل به این داری که پاک شوی؟ و یا چیزی مثل این است، و مراد از «تزکی» پاک شدن از قذارت طغیان است.)
سید قطب نیز «تزکی» را تطهیر از ناپاکی طغیان میداند.«فَقُلْ: هَلْ لَکَ اِلی اَنْ تَزَکَّی؟ »... و هل لک الی ان تتطهر من رجس الطغیان و دنس العصیان؟ هل لک الی طریق الصلاة و البرکة؟.
همچنین
قرآن کریم در
سوره شمس به این نکتهٔ کلیدی برای سعادتمندی بشر اشاره میفرماید که: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها ٭ وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛
(سوگند به این آیات) که هرکس جان خود را از گناه پاک سازد رستگار میشود و هر کس آلودهاش سازد زیانکار خواهد گشت»؛
تزکیه و تهذیب نفس، کلید سعادتمندی،
فلاح و رستگاری بشر است.
در روایات از نقش مهم تزکیهٔ نفس در
سعادت و رستگاری انسان بسیار یاد شده است، تا جایی که از تزکیه و تهذیب نفس به «جهاد اکبر» تعبیر شده است. در روایتی از وجود مقدس پیامبرِ عظیم الشان اسلام،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خطاب به کسانی که از
جهاد با دشمن بازگشته بودند، آمده است که: خوشامد میگویم به مردمانی که
جهاد اصغر را گذراندند ولی
جهاد اکبر همچنان برعهدهٔ آنان باقی مانده است. عرض شد: ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمودند: جهاد با نفس.
همچنین فرمودند که: «دشمنترین دشمنها
نفس امّاره است. و سبحانه و تعالی فرموده است: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛
رستگاری یافت کسی که تزکیهٔ نفس نمود»، و آن را پاک کرد از صفات ذمیمه، مثل
کبر،
ریا،
عجب،
بخل و سایر صفات ذمیمه، و زیانکار شد کسی که نفس خود را در پستیها گذاشت و عیبهای خود را پوشانید».
یکی دیگر از داروهای مؤثر در درمان طغیان،
یاد مرگ و
معاد است که در
سوره علق بدان اشاره میشود.؛ «کَلاَّ اِنَّ الْاِنْسانَ لَیَطْغی ٭ اَنْ رَآهُ اسْتَغْنی ٭ اِنَّ اِلی رَبِّکَ الرُّجْعی؛
چنین نیست که انسان حقشناس باشد مسلماً طغیان میکند. به خاطر اینکه خود را بینیاز میبیند ولی باید بداند که برگشت همه به سوی اوست»؛
انسان طبیعتاً زمانی که خود را بینیاز از همهکس و همه چیز بداند، غفلت سراپای وجود او را فرا میگیرد، زمان را از دست میدهد و سرکشی و طغیان میکند و بیمحابا، با خودخواهیهای خود به همگان ستم روا میدارد در حالی که اگر دنیا را هدفمند و خلقت خود را امتداد یک جریان حکیمانه بداند و مرگ و معاد را بپذیرد، هرگز سر سوزنی ستم نمیکند.
علامه طباطبایی دربارهٔ آیهٔ هشتم سورهٔ علق میگویند: «اِنَّ اِلی رَبِّکَ الرُّجْعی»؛ کلمهٔ «رجعی» مانند کلمهٔ «رجوع» به معنای برگشتن است، و بهطوری که از سیاق، تهدید آینده برمیآید؛ این جملهٔ تهدید به
مرگ و
بعث است.
تهدید به مرگ و
قیامت پس از ذکر طغیان انسانهای مستغنی، بیانگر تاثیر یاد مرگ و قیامت در بازدارندگی از این
صفت رذیله است.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
زیاد به فکر مرگ باشید که دارای چهار اثر است: اول،
گناهان شما را پاک میکند؛ دوم، علاقهٔ مفرط شما را به دنیا کم میکند؛ سوم، هرگاه در حال غنی و بینیازی یاد مرگ کنید، جلوی مستیها و طغیانهایی که از سرمایه و ثروت برمیخیزد را میگیرد؛ چهارم، هرگاه در حال تندرستی و فقر انسان یاد مرگ افتد و فکر این باشد که چگونه باید در دادگاه عدل الهی پاسخ درآمد و مصرف و پاسخ محرومان جامعه را بدهد قهراً بههمان مقدار کم راضی و خشنود میشود.
امام صادق (علیهالسلام) آثار تربیتی یاد مرگ را چنین بیان میفرمایند:
اکثروا ذکر الموت فانّه یمحّص الذّنوب و یزهّد فی الدّنیا فان ذکرتموه عند الغنی هدمه و ان ذکرتموه عند الفقر ارضاکم بعیشکم؛
یاد مرگ،
شهوت را در
نفس از بین میبرد و ریشههای غفلت را یک سره بر میکند و دل را با
وعدههای الهی محکم میکند و روحیهٔ انسان را از
قساوت دور میکند.
فهم اینمطلب که خداوند، عالِم به درون و برون ماست (میداند) و حاضر و ناظر همهٔ اعمال ماست (میبیند)، اشخاص را وادار به مراقبت و محافظت بیشتر از اعمال و کردار خود میکند. وقتی در یک فضایی قرار میگیریم که میدانیم مجهز به دوربینهای مدار بستهای است که لحظه به لحظه حضور ما را ثبت میکند و کوچکترین حرکت ما، از دوربینهای بسیار دقیق آن پوشیده نیست، تمام سعیمان بر آن خواهد بود که هیچ حرکت خلافی مرتکب نشویم.
قرآن کریم از یک حقیقت مهمی پرده برمیدارد که مبیّن مطلب مذکور است؛ از حضور و همراهی همیشگی فرشتگان و نویسندگان بزرگواری یاد میفرماید که بسیار دقیق و عالمانه همهٔ اعمال و کردار ما را ثبت و ضبط میکنند؛ «وَ اِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ ٭ کِراماً کاتِبِینَ ٭ یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ؛
وگرنه او بر شما نگهبانان گماشته که نویسندگانی ارجمندند و هر چه بکنید میدانند»؛
حتی نیات افراد را میدانند. علامه طباطبایی ذیل آیهٔ دوازدهم
سوره انفطار میگویند:
و در آیهٔ مورد بحث که میفرماید: «یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»، دلالتی بر این معنا هست که نویسندگان، دانای به نیات نیز هستند، چون میفرماید: آنچه انسانها میکنند میدانند، و معلوم است که بدون علم به نیات نمیتوانند به خصوصیات افعال و عناوین آنها، و اینکه خیر است یا شر، حسنه است یا سیئه علم پیدا کنند، پس معلوم میشود
ملائکه دانای به نیات نیز هستند.
در سورهٔ علق پس از اینکه طغیان انسان را تصریح و تاکید میفرماید در ادامه، او را هشدار میدهد به اینکه مگر این انسان طاغی نمیداند،
خداوند همه چیز را میبیند؟! ! «اَلَمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللّٰه یَری؛
آیا نمیدانست که خدا او را میبیند؟! ».
قرآن کریم با طرح این هشدار به دنبال اهداف تاثیرگذار تربیتی این حقیقت مهم است، حقیقتی را که اگر انسان عمیقاً درک کند و بداند خدا و
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
مؤمنین اعمال او را میبینند؛ «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّٰه عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ و سَتُرَدُّونَ اِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُون
»؛ و هر روز کارهای او به رؤیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میرسد، قطعاً اثر تربیتی و بازدارندگی از گناهان عموماً و طغیان خصوصاً خواهد داشت.
امام صادق (علیهالسلام) در تفسیر آیات دهم تا دوازدهم سورهٔ انفطار میفرمایند:
چه بسا بندهای قصد
معصیت میکند، ولی یادآور مقام و جایگاه
فرشتگان میشود و در نتیجه مراعات میکند و از گناه دست میکشد و میگوید: پروردگارم مرا میبیند و فرشتگان نگهبان من شاهدند.
امام خمینی (رحمةاللّٰه) دربارهٔ حضور در محضر خدا عبارت معروفی دارند که: عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت خدا نکنید، در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی.
و یا در فراز دیگری از سخنان ارزشمند این مرد بزرگ آمده است که: ما الان در محضر خدا نشستهایم اگر قلب ما این معنا را ادارک کند که ما الان در محضر خدا هستیم همین مجلس محضر خداست. اگر قلب انسان بیابد اینمطلب را، از معصیت کنار میرود، تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را.
توجه به اسرار خلقت و تدبر در آیات بیشمار الهی هر صاحب عقلی را به
تواضع و
فروتنی میکشاند و جبههٔ بندگی بر آستان الهی حضرت حق فرود میآورد.
قرآن کریم در سورهٔ علق، قبل از اینکه موضوع طغیان انسان را هشدار دهد، توجه وی را به موضوع
آفرینش انسان از «خون بسته» («علق» علق بر وزن فرس به معنی زالو و یا جمع علقه است به معنی خون منعقد که حالت بعدی نطفه است.
) جلب میکند؛ اگر در این توجه برای درمان بیماری طغیان دوایی نبود، هرگز ذکر نمیفرمود. یکی از راههایی که
اهلبیت (علیهمالسّلام) نیز برای درمان
خودخواهی و تکبر انسان و توجه او به قدرت لایزال الهی نشان دادهاند، موضوع خلقت انسان است.
حضرت امیرمؤمنان (علیهالسلام) میفرمایند:
مالابن ادم و الفخر اوله نطفه و آخره جیفه و لایرزق نفسه و لایدفع حتفه؛
فرزند آدم را با
فخرفروشی چه کار؟ او که در آغاز نطفهای گندیده و در پایان مرداری بدبو است، نه میتواند روزی خویشتن را فراهم کند و نه مرگ را از خود دور نماید!
یا روایتی است از
ابوحمزه ثمالی که میگویند از
امام سجاد (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: «تعجب! واقعاً تمام تعجب! از متکبر خودخواهی است که دیروز نطفه و فردا مرده گندیده است تعجب! تمام تعجب! از کسی است که شک در خدا دارد با اینکه آفرینش را مشاهده میکند».
(بخش بیست و یکم سفارشات حضرت زین العابدین (علیهالسلام) و پند و اندرزها، ادامهٔ روایت برای بهرهمندی عزیزان ذکر میشود: «تمام شگفت از کسی است که منکر مرگ است با اینکه او میمیرد در هر شبانه روز (با خواب که نوعی مرگ است) تمام تعجب از کسی است که منکر زندگی آینده است با اینکه میبیند زندگی پیشین را تعجب واقعاً از کسی است که عمل برای دنیا میکند و
آخرت را رها کرده.)
از نظر
قرآن کریم «استغنا» مایهٔٔ طغیان انسان است؛ استغنا از ریشهٔ «غنی» در لغت به معنی بینیازی، طلب بینیازی، خویش را بینیاز پنداشتن است.
شخص طاغی از یکسو، با جمعآوری مال و
ثروت و از سوی دیگر با
بخل و امتناع از پرداخت
حقوق الهی به این حس بینیازی میرسد. اینمطلب را آیهٔ هشتم
سوره لیل تایید میفرماید: «وَ اَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی؛
و اما کسی که بخل بورزد و طالب ثروت و غنی باشد و پاداش نیک
روز جزا را تکذیب کند»؛
با در نظر گرفتن این حقیقت که بخل مایهٔ استغنا شده است، بیتردید اعطای کمک به دیگران و
انفاق مال در
راه خدا یکی از عوامل مهم در درمان طغیان خواهد بود چراکه بر اساس آموزههای
قرآنی شکی نیست که
بنیآدم پس از استغنا سر از طغیان در میآورد: «کلاَّ اِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَی اَن رَّءَاهُ اسْتَغْنیَ». علامه طباطبایی ذیل آیات ۵ و ۶ سورهٔ لیل میگویند:
مراد از «اعطاء» انفاق مال در راه رضای خداست، به دلیل اینکه در مقابلش بخل را آورده، که ظهور در امساک از انفاق مال دارد.
بنابراین با انفاق و اعطای مال در راه خدا و پرهیز از بخل میتوان به دایرهٔ استغنایی که منجر به طغیان میشود، ورود ننمود و از آفات مهلک این رذیله رهایی یافت. حضرت امیرمؤمنان (علیهالسلام) انفاقکننده در راه خدا را،
اهل یقین و چون مجاهد در راه خدا میدانند و بخیلان را چون کسانی میدانند که یقین به جبران و برگشت خیر انفاقشان ندارند: «از آنچه خدا به شما داده انفاق کنید زیرا انفاقکننده چون مجاهد در راه خداست هرکس یقین دارد که خدا عوض میدهد، بخشش میکند و هرکس یقین ندارد، بخل میورزد».
قرآن کریم، در سورهٔ علق «بینیازی» را عامل طغیان معرفی فرموده است، این بینیازی و استغنای مذموم، انسان را به موجودی سرکش و عصیانگری تبدیل میکند که به تبعیت از
هوای نفس، دست به هر اقدام غیر انسانی میزند. احساس بینیازی از خدا در انسان منشا
تکبر و
غرور او میشود و او را به
غفلت و
کفر میکشاند؛ در مقابل احساس نیاز به
خداوند متعال اثرات شفابخش فراوانی دارد؛
روح انسان را تربیت میکند و مایهٔ رشد کمالات انسانی میشود.
علامه طباطبایی دربارهٔ استغنای مورد بحث در آیهٔ هفتم
سوره علق میگویند:
علت طغیانش این است که او خود را بینیاز از پروردگار خود میداند، پروردگاری که بر او انعام کرده و سراپای وجود او انعام وی است، و نعمتهای بیشمار او را کفران میکند، و علت این انحراف آن است که انسان به خود و هواهای نفسانی خود میپردازد، و دل به اسباب ظاهری که تنها وسیلهٔ مقاصد او است (و نه هدف) میبندد، و در نتیجه از پروردگارش غافل میشود، و به هیچوجه خود را محتاج او نمیبیند، چون اگر خود را محتاج او میدید همین احتیاج وادارش میکرد که به یاد او بیفتد، و او را ولی نعمتهای خود بداند، و شکر نعمتهایش را بجای آورد، نتیجهٔ این انحراف این است که در آخر خدا را به کلی فراموش نموده، سر به طغیان بردارد.
ایشان در این بیان علت غفلت انسان از خداوند متعال را، احساس بینیازی و به دنبال آن توجه به خود میدانند. توجه تام و تمام به هواهای نفسانی و امیال درونی، انسان را از مبدا هستی غافل میکند و زمینهٔ طغیان او را هموار میسازد و در مقابل، ابراز و اظهار نیازمندی به درگاه خداوند و یاد و نام مدام حضرتش عامل جلب
رحمت الهی میشود و انسان را در مسیر
هدایت و
سعادت قرار میدهد.
استغنا، سبب غفلت میشود و در مقابلِ غفلت، یاد و
ذکر الهی میتواند، غفلت را درمان کند. در این میان «
نماز» که سمبل یاد و نام خداوند متعال «و اَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی؛
و برای یاد کردن من نماز بهپا کن»؛ و اظهار نیاز و بندگی است از اهمیت خاصی برخوردار است.
قرآن و روایات اهلبیت (علیهمالسّلام) ضمن تبیین جایگاه والای آن، به انجام این فریضه مهم سفارش اکید فرمودهاند تا جایی که ملاک و میزان قبولی اعمال را قبولی نماز میدانند.
اقامه نماز در پنج وقت شبانهروز غفلت ناشی از استغنا را از انسان دور میکند و روح و
جسم او را
تطهیر میکند؛
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
مَثل نماز در بین شما مَثل نهری است که در نزد هر یک از شماست که در شبانهروز پنجبار خود را در آن میشویی و با این شستوشو دیگر چرک و آلودگی در شما باقی نمیماند؛
گناهان نیز با نمازهای پنجگانه شستوشو میشوند.
نماز، تکبر و غرور را که از نتایج طغیان است در انسان از بین میبرد. سرور زنان عالم،
حضرت زهرا (سلاماللّٰهعلیها)، میفرمایند:
فَفَرَضَ اللّٰه الْاِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْر؛
خداوند برای پاک شدن بندگان از
شرک، ایمان را و برای دور ماندن آنان از غرور و کبر، نماز را
واجب کرد.
نماز سدی محکم در برابر گناهان است. خداوند نماز را بازدارندهٔ انسان از ارتکاب به
فحشا و
منکرات بیان میفرماید.
نشانهٔ قبولی نماز این است که انسان از گناه دوری کند؛ زیرا نماز باعث میشود که انسان به یاد خداوند باشد و این، باعث خوف از نافرمانی میشود.
بیماری
طغیان که در نخستین آیات نازلشده بر پیامبر عزیز اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مطرح شده است، یک معضل عمومی برای بشریت شمرده میشود و چالشهای فراروی جامعهٔ جهانی اعم از
ظلم و ستم و تجاوز زورمداران عالم و قتلعامهای مظلومان و مستضعفان در اقصی نقاط دنیا، حکایت از وجود این بیماری مهلک است و راه برونرفت از آن در شرایط کنونی بر اساس آیات
قرآن و روایات معصومان (علیهمالسّلام):
تقوا،
تزکیه،
کمک به دیگران و ... است.
در این میان جا دارد اندیشمندان اسلامی با تعمق و موشکافی بیشتر این موضوع، مهارتهای کاربردی و درمانی جدید را متناسب با وضعیت کنونی جهان از بیانات نورانی
قرآن کریم و
روایات معصومان (علیهمالسّلام) استخراج و
استنباط کرده، برای آحاد جامعه انسانی تبیین نمایند و با گذاشتن کارگاههای معرفتافزایی خصوصاً برای مدیران و کارگزاران در مرحلهٔ اول و برای عموم مردم در مرحلهٔ دوم، خطر این آفت و بلای خانمانسوز را متذکر مسئولان و آحاد جامعه شوند، تا از اثرات و پیامدهای سوء این
رذیله اخلاقی جلوگیری به عمل آید، امید است این تلاش فاخر زمینهساز قیام طبیب واقعی نفوس،
حضرت بقیه اللّٰه الاعظم (عجّلاللهفرجهالشریف) شود، او که حضورش بیماری طغیان را درمان و بنای حاکمیت
توحید را تجدید خواهد کرد و حکوت عدلش مردم را به رفاه و سعادت مطلوب خواهد رساند.
(۱)
قرآن کریم.
(۲) ابنبابویه (الصدوق)، محمد بنعلی؛ الخصال، ترجمهٔ جعفری؛ قم: نسیم کوثر، چاپ اول، ۱۳۸۲ ش.
(۳) الخصال، ترجمهٔ کمرهای، محمدباقر؛ تهران: کتابچی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
(۴) الامالی، ترجمهٔ کمرهای، محمدباقر؛ تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۶ ش.
(۵) من لا یحضره الفقیه، ترجمهٔ غفاری، علی اکبر؛ تهران: نشر صدوق، چاپ اول، ۱۳۶۷ ش.
(۶) پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تهران: دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ ش.
(۷) جوادی آملی، عبدالله؛ تسنیم (تفسیر
قرآن کریم)، تنظیم و ویرایش: اسلامی، علی؛ قم: مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۸ش.
(۸) راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ
القرآن، ترجمهٔ مصطفی رحیمینیا، تهران: نشر سبحان، ۱۳۸۵ش.
(۹) ستوده، هدایت اللّٰه؛ جامعهشناسی انحرافات، انتشارات آوای نور، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
(۱۰) شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة، ترجمهٔ دشتی، محمد؛ قم: مشهور، چاپ اول، ۱۳۷۹ ش.
(۱۱) قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس
قرآن، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ ش.
(۱۲) کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، تحفة الاولیاء (ترجمه اصول کافی)، اردکانی، محمدعلی؛ قم: دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۸ ش.
(۱۳) مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی؛ مواعظ امامان (علیهمالسّلام) (ترجمه بحار الانوار)، مترجم: خسروی، موسی؛ تهران: اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۶۴ ش.
(۱۴) مجلسی، محمد تقی بن مقصود علی؛ لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، قم: مؤسسهٔ اسماعیلیان، ۱۴۱۴ﻫ.
(۱۵) محمدی ریشهری، محمد؛ میزان الحکمه، مترجم: شیخی، حمیدرضا؛ قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ هفتم، ۱۳۸۶ش.
(۱۶) مطهری، مرتضی؛ ده گفتار، قم: انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۶۸ش.
(۱۷) موسویخمینی، سید روح اللّٰه؛ صحیفه نور (مجموعه رهنمودها)، وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
(۱۸) موسویهمدانی، سید محمدباقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، قم: انتشارات اسلامی جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
(۱۹) ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه اللّٰه؛ شرح نهج البلاغة لابن ابی الحدید، مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل؛ قم: مکتبة آیة اللّٰه المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ﻫ.
(۲۰) ابن فارس، احمد بن فارس؛ معجم المقاییس اللغه، مصحح:هارون، عبد السلام محمد؛ قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ﻫ.
(۲۱) راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ
القرآن، بیروت ـ دمشق: دار القلم ـ الدارالشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ﻫ.
(۲۲) رستگاری جویباری، یعسوب الدین؛ تفسیر بصائر، قم: ۱۴۰۶ﻫ.
(۲۳) زحیلی، وهبة بن مصطفی؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت دمشق: دار الفکر المعاصر، چاپ دوم، ۱۴۱۸ﻫ.
(۲۴) شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم؛ فی ظلال
القرآن، بیروت ـ قاهره: دار الشروق، چاپ هفدهم، ۱۴۱۲ﻫ.
(۲۵) شریف الرضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغة (للصبحی صالح)، مصحح: فیض الاسلام، قم: هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ﻫ.
(۲۶) شبّر، سید عبداللّٰه؛ تفسیر
القرآن الکریم (شبر)، بیروت: دار البلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، ۱۴۱۲ﻫ.
(۲۷) شیخ حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، قم: مؤسسة آل البیت (علیهمالسّلام)، چاپ اول، ۱۴۰۹ﻫ.
(۲۸) طریحی، فخر الدین بن محمد؛ مجمع البحرین، مصحح: حسینی اشکوری، احمد؛ تهران: مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ ش.
(۲۹) فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم: نشر هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ﻫ.
(۳۰) مازندرانی، محمد صالح بن احمد؛ شرح الکافی ـ الاصول و الروضة (للمولی صالح المازندرانی)، محقق و مصحح: شعرانی، ابوالحسن؛ تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۸۲ﻫ.
(۳۱) مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی؛ بحار الانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ﻫ.
(۳۲) مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم، تهران: وزارت
فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ ش.
محمد علیآبادی و علیرضا حسنی، مقاله طغیان در
قرآن و حدیث، نشریه کتاب و سن، دانشگاه
قرآن و حدیث، مرکز آموزش الکترونیکی، شماره ۳، تابستان ۱۳۹۳.