شیخ ذبیحالله قوچانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در این مقاله به بررسی زندگانی
شیخ ذبیح
الله قوچانی (۱۲۷۴-۱۳۳۵ق)
مجتهد مبارز خواهیم پرداخت.
افراد زیادی در ایجاد
مشروطه نقش داشتهاند که کمتر نامی از آنان برده میشود. شیخ ذبیح
الله مجتهد قوچانی از جمله آنهاست. بیش از چهل منبع
تفحص شد ولی اطلاعات کمی راجع به این عالم فرهیخته به دست آمد. مهمترین منبعی که در این مقاله از آن استفاده شده است، نوشته اقای غلامرضا جلالی است که با فرزندان آن مرحوم مصاحبه کرده است.
شب یکشنبه، هشتم
جمادی الثانی ۱۲۷۴ق. در شهر قوچان،
فرزند مبارکی به
دنیا آمد که ذبیح
الله نامیده شد.
پدرش شیخ محمدصادق خبوشانی از مراتب علمی و معنوی بالایی برخوردار بود. او فرزند حاج ملا مهدی منجم فرزند آخوند ملا احمد خبوشانی از شاگردان مبرز مرحوم مجلسی دوم بود.
مادر ذبیح
الله دختر مرحوم ملا صالح تربتی از علمای
زاهد و مرجع
تربت حیدریه بود.
ذبیح
الله پس از طی مقدمات، دروس سطح حوزه را در محضر حاج میرزا نصرالله مجتهد خراسانی گذراند. در سال ۱۲۹۵ ق. و در ۲۱ سالگی به
عتبات عالیات هجرت کرد.
سه سال از محضر مرجع بزرگ شیعه،
میرزای شیرازی استفاده نمود و پس از رحلت میرزا، دوازده سال از محضر میرزا حبیب
الله رشتی و
آخوند خراسانی بهره برد.
سی و شش ساله بود که زلزله بزرگ قوچان رخ داد و شهر را به کلی ویران نمود. خبر این حادثه غم انگیز و درگذشت برخی از خویشان، به او رسید. به همین
دلیل به قوچان
سفر کرد.
میرزا حبیب
الله رشتی طی نامهای به شجاع الدوله ـ حکمران قوچان ـ از وی خواست در تنظیم امور شیخ مساعدت نماید، تا ایشان بتواند به زودی به عتبات بازگردد.
شیخ ذبیح
الله در بازسازی شهر قوچان شرکت جست و زمینی برای بازسازی مدرسه علمیه عوضیه دریافت کرد و موقوفات مدرسه را
احیا نمود.
عدهای به دنبال سنگاندازی و تصرف اموال مدرسه بودند که با
مقاومت شیخ روبرو شدند. یکی از مؤمنان قوچان طی نامهای به اخوند خراسانی وضعیت را گزارش داد. آخوند خراسانی در پاسخ نوشت:
«ایجاد مزاحمت برای شیخ ذبیح
الله حرام و
اطاعت از ایشان
واجب است.»
پس از سر و سامان دادن به کارها، تصمیم به
ازدواج گرفت. به همین خاطر
دختر آقا میرزا کوچک را
خواستگاری کرد. عقدنامه ازدواجش که در
جمادی الاخر ۱۳۱۳ق. تنظیم شده است، به امضای میرزا حبیب
الله مجتهد رسید.
پس از ازدواج به حوزه علمیه عراق بازگشت و موفق به دریافت
اجازه اجتهاد از
میرزای رشتی، فاضل شربیانی، فاضل ایروانی، آخوند خراسانی و... گردید.
شیخ ذبیح
الله در
مدت تحصیل بیست و چهار ساله خود از محضر عالمان بزرگی استفاده نمود که اشاره میشود.
۱. حاج میرزا نصرالله مجتهد خراسانی
میرزا نصرالله تربتی در سال ۱۲۳۰ ق. در تربت حیدریه به دنیا آمد. پس از طی مقدمات، برای ادامه تحصیل به
مشهد رفت
حکمت و
فلسفه را از آیت
الله محمدهادی سبزواری آموخت.
فقه و
اصول را نیز از میرزا مسیح مجتهد تهرانی فرا گرفت. وی با اجازه میرزا مسیح و میرزا حسن شیرازی محکمه
شرع دایر کرد و در کنار فعالیتهای قضایی، کتاب
طهارت و
بیع و حاشیه بر قوانین و فصول را نوشت.
نفوذ میرزا نصرالله (مجتهد خراسانی) به اندازهای بود که تا قبل از اجرای قانون ثبت اسناد، سندهای مالکیت را او تنظیم میکرد و
مورد قبول همه ادارات بود. میرزا همیشه لباس پاکیزه و تمیز میپوشید. عمامه کوچکی بر سر میگذاشت و اجازه نمیداد شاگردان و مریدانش همراه او حرکت کنند.
میرزا نصرالله
شاعر و متخلص به «فانی» بود. متاسفانه اشعار خود را نمینوشت، به همین دلیل تعداد کمی از غزلهایش باقی مانده است.
او پس از عمری تلاش فرهنگی و تربیت شاگردان در سال ۱۲۹۸ق. در مشهد
وفات یافت و در
رواق بالاسر
حرم امام رضا علیهالسّلام به
خاک سپرده شد.
۲. میرزای شیرازی
۳. میرزا حبیب
الله رشتی
۴. آخوند خراسانی:
علاقه و رابطه ویژهای بین او و آخوند برقرار بود.
۵. فاضل شربیانی
حاج ملامحمد فرزند فضلعلی معروف به فاضل شربیانی، سال ۱۲۴۵ق. در شربیان
آذربایجان به
دنیا آمد. پس از طی مقدمات به
نجف رفت و سالها از محضر سید حسین ترک و
شیخ انصاری بهره برد و به درجه
اجتهاد رسید. پس از فوت سید حسین کوه کمرهای، یکی از مراجع مطرح به شمار آمد. او تبحر زیادی در
علم فقه و اصول داشت. به گونهای که مرحوم مدرس تبریزی گفته بود: «اگر تمام کتب فقهی و اصولی از بین برود، فاضل شربیانی قادر است با حافظه قوی خود تمام آنها را بنویسد.»
مرحوم فاضل شربیانی چندین سال پس از شیخ انصاری، تقریرات درسی او را بیان میکرد. ۹ جلد کتاب در شرح رسائل و مکاسب نگاشت. رسالههایی را نیز در فروع و عبادات از خود به یادگار گذاشت و در بین الطلوعین
جمعه ۱۷
رمضان ۱۳۲۲ق. دار فانی را
وداع گفت.
۶. فاضل ایروانی
ملا محمد ایروانی فرزند محمدباقر معروف به فاضل ایروانی پس از طی مقدمات به
نجف اشرف رفت. او از شاگردان مبرز مرحوم سید ابراهیم صاحب ضوابط و مرحوم
صاحب جواهر و شیخ انصاری به شمار میرفت. پس از وفات سید حسین ترک بر کرسی تدریس تکیه زد و
مرجعیت تعداد زیادی از شیعیان قفقاز و آذربایجان و
هند را بر عهده گرفت.
در فقه و اصول و
تفسیر و حدیث مهارت زیادی داشت و شاگردان بسیاری را تربیت کرد.
از خدمات عمرانی او میتوان به ساخت مدرسهای علمیه در نجف اشاره کرد.
فاضل ایروانی بر قواعد علامه و لمعه حاشیه زد و همچنین کتاب رسائل و مکاسب را حاشیه و تعلیق نمود. رسالههایی نیز در تعادل وتراجیح، اجتهاد و تقلید، مکاسب محرمه، حجیت ظن و غیره به رشته تحریر درآورد. این عالم فرزانه در تاریخ سوم ربیع المولود ۱۳۰۶ق در نجف اشرف وفات یافت و در جنب مدرسه معروف به فاضل ایروانی به خاک سپرده شد.
علاوه بر اساتید بالا، اسنادی نشان میدهد که شیخ ذبیح
الله از طرف مرحوم شیخ انصاری، صاحب جواهر، میرزای رشتی و مرحوم آخوندمورد تکریم و تایید بوده است.
این عالم فرهیخته تالیفاتی از قبیل بدیع الفقهیه و تقریرات متعددی از مراجع بزرگ در فقه و اصول دارد که به قلم خود نگاشته ولی به چاپ نرسیده و توسط فرزندانش به کتابخانه
استان قدس رضوی وقف گردیده است.
او در
سال ۱۳۱۹ ق. به مشهد بازگشت و از آنجا برای دیدن خویشاوندان، عازم قوچان شد.
شجاع الدوله و عدهای از بزرگان شهر از او درخواست
اقامت کردند. شیخ نیز احساس وظیفه نمود و در
مسجد پایین یا پاچنار به
اقامه جماعت مشغول شد.
از سوی رمضان
خان نایب الحکومه، مسند
قضاوت شرعیه به ایشان و شیخ حسین (شیخ الرئیس) واگذار شد. اما حضور شیخ ذبیح
الله در قوچان کوتاه بود.
همسر شجاع الدوله حاکم قوچان که از خانواده سرداران بجنوردی و دارای املاک موروثی در مشهد و چناران و... بود بیآنکه درباره اموال خود وصیتی کند، درگذشت، شجاع الدوله که خود و ایل و تبار خود را از قبیله همسرش برتر میدانست، به فکر افتاد که از راه جعل سند مانع
ارث بردن ورثه همسرش شود، لذا اطرافیانش سندی جعل کردند که بنا بر مفاد آن همسرش تمامی اموال خود را به شجاع الدوله بخشیده است. تاریخ آن را نیز قبل از مرگ همسر شجاع الدوله قرار دادند و برای اینکه کسی شکی در آن نکند، تصمیم گرفتند به امضای علمای قوچان برسانند.
در شب سرد زمستانی و برفی، صندوقدار شجاع الدوله همراه فراش باشی با فانوس بسیار بزرگی به منزل شیخ ذبیح
الله رفتند و به او گفتند:
خان به شما
عقیده دارد و مایل است امشب شما را ببیند. هر چه
شیخ نپذیرفت،
اصرار آنها بیشتر شد تا جایی که گفتند: اگر شما نیایید،
خان ما را زیر شلاق از پای درخواهد آورد.
به این ترتیب شیخ ذبیح
الله همراه انان به کاخ
خان رفت. عبای شیخ را چون خیس شده بود در اولین اتاق از دوشش برداشتند و به گرمخانه بردند و عبای دیگری به ایشان دادند.
اتاق مخصوص
خان با انواع اشیای عتیقه و گرانبها
زینت شده بود. سفره عریضی هم پهن شده و انواع تنقلات، شیرینیها و میوههای فصل و غیر فصل در آن جا چیده شده بود، اما شیخ اعتنایی به ان تجملات نکرد.
خان که میخواست دل شیخ را به دست آورد با دست خود به محاسن شیخ ذبیح
الله عطر زد و گفت:
«هفتهای نیست که علمای شهر دو سه بار به ملاقات من نیایند واز من توقعاتی نداشته باشند، ولی
عجیب است در این چند ماهی که شما آمدهاید، نه به دیدار من میآیید و نه از من تقاضایی میکنید، در صورتی که
پدر شما با مرحوم امیر حسین
خان شجاع الدوله، به طور کامل در ارتباط بود و مرحوم امیر ارادت کامل به ایشان داشته و ایلخانیهای قوچان به خانواده شما به نظر اجاق (معروف است که در بخشهای شمالی ایران آتش اجاق را مقدس میشمردند.) مینگریستند. مدتی بود دیدار شما را طالب بودم، ولی موفق نمیشدم. حال که خانواده ما بیکدبانو شده است، شبها در تنهایی در
فکر آن عوالم به سر میبرم و مایل هستم برای من قدری از عالم روح
صحبت کنید! »
آیت
الله ذبیح
الله مجتهد قوچانی، درباره عالم برزخ برای
خان صحبت کرد و به سؤالات عامیانه وی پاسخ گفت. در عین حال از خوردن تنقلات و شیرینی و... طفره رفت. سرانجام
خان مقصود اصلی خود را چنین بیان کرد:
«زوجه من که از خانواده سهام الدوله شادلو بود، بدون وصیت
فوت کرد و چون برای ایلخانی زعفرانلو، عار و ننگ بود که شادلوها از ما ارث
زن جدا کنند، مصالحه نامه درست کردیم و تمام علما و وجوه شهر
اعتراف او را تصدیق و کاغذ را مهر کردهاند و من چون میدانستم جنابعالی بسیار
احتیاط دارید، شما را برای آخر نگاه داشتم تا شما هم این کاغذ را مزین فرمایید تا علمای مشهد به واسطه مهر و امضای شما به ان اعتبار قایل شوند و آقا شیخ محمدتقی بجنوردی که مرجع مقتدر مشهد میباشد، پس از تصدیق شما ایرادی نخواهد گرفت. حال موقع اعمال عصبیت ایلی است و تقاضا دارم شما این کاغذ را به مهر و امضای خود مزین دارید.»
شجاع الدوله که میپنداشت میتواند با تطمیع و پیشنهاد
رشوه این عالم فرزانه را قانع کند، گفت:
«به قراری که شنیدهام شما در مشهد منزل ندارید و این مرحومه در مشهد دارای عمارت و منزل و کاروان سرا میباشد و من احتیاجی به انها ندارم، آنها را به جنابعالی تقدیم میکنم که محل سکنی و ممر معاشی از کاروان سرا برای شما باشد و آن مرحومه هم بهره اخروی ببرد! »
شیخ ذبیح
الله که در برابر چنین پیشنهاد شرم آوری قرار گرفته بود، با
عصبانیت بلند شد و با لحنی که حکایت از ناراحتی او داشت، گفت: «به من تا فردا مهلت بدهید تا فکر کنم.» آثار خشم در چهره
خان ظاهر شد، اما شیخ بدون توجه به ان منزل او را ترک کرد.
پاسی از نیمه شب گذشته بود و شیخ ذبیح
الله پس از
نماز و
عبادت تصمیم گرفت از قوچان به
مشهد،
مهاجرت کند.
وی به خانواده خود گفت:
«شهری که مردم همه چیز خود را حتی
دین خود را فدای خشنودی
ظالم مینمایند، محل زندگی نیست.»
وی در اولین فرصت با همکاری فردی به نام حاج ذوالفقار که در همسایگیاش بود، یک گاری چهار اسبه سرپوش دار به چهارصد تومان کرایه کرد و در برف و بوران و سرما، همراه خانوادهاش به مشهد
مهاجرت و در کوچه شیخ محمدتقی بجنوردی منزلی تهیه کرد.
او به اصرار برخی از علمای حوزه علمیه مشهد از جمله حاج حبیب
الله مجتهد به
تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. این دروس در مدرس غربی مدرسه میرزا جعفر برگزار میگردید و او در گنبد
الله وردیخان، که سالها پیش مرحوم پدرش شیخ محمدصادق در آن اقامه جماعت مینمود، مشغول
تبلیغ و اقامه جماعت شد.
وی اولین کسی بود که در مشهد تقریرات آخوند خراسانی را تدریس میکرد. بیان ساده و روان، مهمترین ویژگی درس او بود. هر مشکل علمی را با بیانی آسان، قابل فهم میکرد و همین باعث شد تعداد زیادی به کلاس درسش بپیوندند.
شاگردان شیخ ذبیح
الله دو دسته بودند.
۱) ترک زبانهای اهل قفقاز، بادکوبه، ایروان، گنجه و شیروان، مثل سید عیسی و برادرش میرزا بابای لنکرانی، قوام بادکوبهای، میر بابا بادکوبهای و میرزا حاج بابا.
۲) قوچانیها، مثل: شیخ علی بیرم آبادی، شیخ محمد کبیر، شیخ حسن
خان، شیخ حبیب، شیخ محمد سنگلکی، حاج سید رضا کاهانی، شیخ رمضانعلی ایرانلوئی، سید علی محمد و نیز سید محمدباقر استرآبادی و....
به زندگی یکی از شاگردانش به نام موسی بن قاسم موسوی معروف به (قطب المحدثین) اشاره میکنیم.
از وعاظ و اهل منبر به شمار میرفت. اهل کشمیر بود، اما در مشهد پرورش یافته و تحصیل کرده بود. صرف و نحو را از ادیب نیشابوری و میرزا مهدی نوقانی و شیخ عبدالحسین سرولایتی آموخت. منطق را از غلامرضا طباخ خراسانی و محمدرضا یزدی استفاده کرد. فقه و اصول را از محضر شیخ ذبیح
الله قوچانی و شیخ حسن برسی فراگرفت.
کلام و
حکمت را از حکیم شهیدی میرزا عسکری (آقا بزرگ) آموخت. او سالهای متمادی با بیان شیوا و رسایش تبلیغ و
هدایت مردم را عهده دار بود.
رکن الدوله والی خراسان که انسانی خودخواه، دیکتاتور، فریبکار و ظاهر الصلاح بود، در روز یکشنبه
جمادی الاولی ۱۳۲۱ ق. استاندار خراسان شد. و در سال ۱۳۲۳ ق. آصف الدوله زمام امور اجرایی را به دست گرفت.
در این زمان مشکل گرانی بیاندازه
نان و دیگر اجناس
مورد نیاز پیش آمد و چون
اعتراض علما و مردم به نتیجه نرسید، کار به خونریزی انجامید.
آصف الدوله اظهار
تقدس میکرد،
ریش خود را نمیتراشید،
مسکرات مصرف نمیکرد، حتی
زیارت عاشورا میخواند، اما
آدم میکشت، ظلم میکرد و مقادیر زیادی گندم
احتکار میکرد و برای مخالفان خود بازداشتگاههای مخوفی تدارک دیده بود.
وی شیخ اسماعیل ترشیزی مجتهد و تنی چند از علمای همراه او را که معترض بودند، به سیستان
تبعید کرد.
در پی گسترش
ظلم و
جنایت، مردم گزارش و
شکایت خود را به اخوند خراسانی اعلام کردند. در سال ۱۳۲۴ ق. در شرایط پر از خفقان، نامهای از آخوند خراسانی به شیخ ذبیح
الله قوچانی رسید.
آخوند خراسانی در این نامه ضمن بیان
ضرورت ایجاد مشروطه بر مبنای
شرع و رهایی مردم از چنگال
استبداد، خطاب به شیخ نوشته بود:
«
واجب میدانم جناب عالی هم سعی و کوشش خود را در پیشرفت آن مبذول نمایید و از ملامت احدی باک نداشته باشید و حضرت
ولی عصر عجّل
اللهفرجهالشریف را پشتیبان خود بدانید.»
شیخ ذبیح
الله پس از دریافت نامه با تعدادی از علما به رایزنی پرداخت و نحوه
ورود به مبارزات را بررسی کرد. او با مرحوم سید اسدالله قزوینی که به تازگی
وارد مشهد شده بود پیمان محرمانه بست و مبارزات به صورت مخفیانه اغاز شد، اما نفوذ اشراف، خوانین، رهبران ایلها و طوایف و زعمای آستانه باعث شد هیچ رویکردی به سمت و سوی انقلاب مشروطه دیده نشود. از طرفی ارتباط با شهرهای دیگر و پایتخت، با وجود جو خفقان کار آسانی نبود و کار تشکیلاتی میطلبید. به همین خاطر انجمن معدلت رضوی دایر شد و میرزا حبیب
الله مجتهد در راس آن قرار گرفت. شیخ ذبیح
الله نیز با این انجمن همکاری داشت.
اخبار ایران از راه
تهران به صورت دستنویس به این انجمن ارسال میشد.
برای ایجاد ارتباط و
ترویج افکار آخوند خراسانی و تکثیر دستخط مظفرالدین شاه ـامضای مشروطه-، نامهها و اعلامیهها و بیانیههایی نوشته میشد و همراه کالاهای تجاری به شهرهای مختلف ارسال میگردید. در هر شهر و منطقه نمایندگانی وجود داشتند که مدیریت پخش و تکثیر این اعلامیهها را عهدهدار بودند.
به این ترتیب هسته اولیه انجمن ایالتی و ولایتی خراسان به وجود آمد.
جلسات مشروطه خواهان به تدریج علنی شد تعدادی از بازاریان مؤمن کمکهای مالی خود را به سوی مبارزان سرازیر کردند. مقاله شیخ ذبیح
الله مجتهد قوچانی آمده است.
جلسات در منازل مختلف برگزار میشد و رفته رفته تعدادی از طبقه
حاکم و علمای مشهد به جمع مشروطه خواهان افزوده میشدند.
از آستان قدس رضوی، فقط شاهزاده سراج السلطان و
امام جمعه و از خوانین خراسان شجاع الملک هزاره که خانه خود را با لوازم آن به طور رایگان تا چند سال در
اختیار انجمن ایالتی گذارد و از گمرک، دکتر متین السلطنه در انجمن حضور مییافتند.
از علما نیز حاج معین الغربا، حاج شیخ حسن کاشی، فاضل بسطامی، شیخ عبدالرحیم عیدگاهی، میرزا عبدالشکور آقا تبریزی، میرزا محمدباقر مدرس رضوی و میرزا مرتضی سرابی و ملا بمان علی تهرانی از
انقلاب مشروطه حمایت میکردند.
همه این تشکیلات از طریق شیخ ذبیح
الله قوچانی با آخوند خراسانی در ارتباط بودند و مرحوم آخوند بیشتر شکایات مردم خراسان را به وی
ارجاع میداد.
۱۴
مهر ۱۲۸۵ ش. (۱۷ شعبان ۱۳۲۴ ق.) اولین دوره مجلس شورای ملی در تهران تشکیل شد و برای
مشهد نیز ۴ نماینده در نظر گرفته شد.
آصف الدوله مخالف کاندیداتوری آزاد بود و قصد داشت تعداد معین و مشخصی به عنوان نماینده به مجلس بروند، اما انجمن به همه طبقات و اصناف اطلاع داد که میتوانند کاندیدا معرفی کنند. در نتیجه نوزده نفر از افرادی که صاحب مهر بودند شرکت کردند و از میان خود ۴ نفر را به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی فرستادند. شیخ ذبیح
الله قبل از رای گیری به همه یادآور شد که او را انتخاب نکنند تا بتواند در مشهد به فعالیتهای خود ادامه دهد. بنا براین افراد زیر به مجلس معرفی شدند:
۱. حاج میرزا علی آقا مجتهد ۲. حاج سید عبدالحسین شهشهانی ۳. حاج میرزا علی نقی ناظم آستانه ۴. رئیس التجارمجلس اول شورای ملی توانست قانون اساسی که مشتمل بر ۵۱ اصل بود در تاریخ ۸ دی ۱۲۸۵ ش. به توشیح مظفرالدین شاه برساند و پس از
مرگ وی متمم آن را در تاریخ ۱۵ مهر ۱۲۸۶ ش. به امضای محمدعلی شاه برساند و قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی را مشتمل بر ۱۲۲ ماده به تصویب برساند.
ریاست اولیه این انجمن بر عهده میرزا حبیب
الله مجتهد (متوفی: ۱۳۲۶ق) بود که دو سال به طول انجامید. پس از وی سید اسدالله قزوینی عهدهدار ریاست این انجمن شد. با آغاز کار مجلس دوم در روز ۲۲ آبان ۱۲۸۸ش. مطابق با ۲ ذیقعده ۱۳۲۷ ق. سید اسدالله قزوینی جزو پنج نفر طراز اول مجلس به مجلس شورای ملی راه یافت و پس از آن ریاست این انجمن را شیخ ذبیح
الله برعهده گرفت.
انجمن در سال ۱۲۸۸ش. (۱۳۲۸ق.) که مصادف با حضور قزاقهای روس در
مشهد بود، در شرایط بدی به سر میبرد. از طرف دولت تلگرافی ارسال شد که اعتبار انجمن ایالتی و ولایتی را باطل اعلام کرد و برای معتبر بودن آن خواهان برگزاری انتخابات شد که در ۱۵
صفر ۱۳۲۸ق. اعضای انجمن که ناظر بر انتخابات وکلا بودند به شرح ذیل انتخاب شدند.
۱. حاج شیخ ذبیح
الله ۲. شیخ محمدکاظم بلورفروش ۳. میرزا محمدباقر مدرس ۴. حاج میرزا عبدالشکور تبریزی ۵. رکن التجار یزدی ۶. حاج غلامعلی یزدی ۷. شیخ حسن کاشی ۸. حاج سید حسین خرازی ۹. شیخ عبدالرحیم مدرس ۱۰. شاهزاده ارفع السلطان ۱۱. ناظم التجار ۱۲. فاضل بسطامی.
در روز پنج شنبه ربیع المولود ۱۳۲۸ق. انتخاباتی بین اعضا برای تعیین هیئت رئیسه برگزار شد که شیخ ذبیح
الله با اکثریت آراء به ریاست انجمن و ارفع السلطان نایب رئیس و شیخ کاظم تهرانیان به عنوان منشی اول و فاضل بسطامی به عنوان منشی دوم انتخاب شدند. حاج غلامعلی یزدی به عنوان تحویلدار و روزنامه قدس هم به عنوان ارگان رسمی انجمن مشخص شدند.
انجمن روزهای
سه شنبه و
پنجشنبه جلسات رسمی داشت.
بنابر گزارشهای باقی مانده، انجمن از نظر تامین مالی با مشکلات زیادی روبه رو شد. به همین
دلیل به مرور
زمان تضعیف شد و مخالفان مسئولان آن را
مورد حمله فرهنگی و تبلیغات مسموم قرار دادند.
در همین راستا، روزنامه استقلال در شماره ۲۲۳ خود تلگراف توهینآمیزی درباره انجمن ایالتی به چاپ رساند. در ۲۷
ربیع الاول ۱۳۲۹ق. شیخ ذبیح
الله، ناظم التجار، ارفع السلطان و گروهی دیگر از مرتبطین با انجمن گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند اگر این گونه اقدامات ادامه یابد، انجمن را تعطیل و به اطلاع عموم مردم برسانند.
آخوند خراسانی در حمایت از انجمن نامهای نوشت و در آن نامه از انجمن ایالتی و ولایتی به نام انجمن مقدس ملی مشهد یاد کرد.
در سال ۱۳۲۹ ق. خبر ارتحال عالم ربانی آخوند خراسانی منتشر شد و یک سال بعد در
ربیع الثانی سال ۱۳۳۰ ق.
حرم امام رضا علیهالسّلام به توپ بسته شد و تلاشهای انجمن برای اداره اوقاف خراسان به نتیجهای نرسید.
حضور روسها در خراسان، شیخ ذبیح
الله را
آزار میداد. او به مبارزه دموکراتها بر علیه روسها امیدوار بود و سعی میکرد علما را بر علیه روسها برانگیزاند، اما زمام شهر به دست نیروهای طرفدار روس افتاد و انجمن ایالتی در ۱۴ آذر ۱۲۹۳ ش. (۱۷
محرم ۱۳۳۳) پس از افتتاح مجلس سوم منحل گردید.
شیخ ذبیح
الله که پیشرفت روزافزون مبارزات را میدید و هر لحظه امکان سرکوبی مردم را انتظار داشت، به فکر تهیه
اسلحه افتاد. به همین خاطر پس از هماهنگی با سران اصناف، روز معینی از تجار و مردم
دعوت شد تا در مجلسی گرد هم آیند. این مجلس با حضور شیخ ذبیح
الله رسمیت یافته و اعلام شد هر کس به هر میزانی که میتواند برای خرید اسلحه
کمک کند.
ماموریت خرید اسلحه را شیخ محمدکاظم تهرانیان بر عهده گرفت. او تعدادی اسلحه از جمله تفنگهای ورندل که معروف به ظل السلطانی بود و اسلحه برزن که از
اصفهان و عشایر آنجا خریداری و در پوشش کالاهای تجاری به مشهد آورد.
همزمان با آغاز
استبداد صغیر و به توپ بسته شدن مجلس، رکن الدوله در تاریخ ۲۳ رمضان ۱۳۲۶ ق. میرزا مهدی عمادالمحدثین ـ از واعظان مشروطه طلب ـ را به کلات نادری
تبعید کرد و شورش مردم نیز نتیجهای نداشت.
رکن الدوله از محوطه ارک چندین گلوله توپ به سمت منزل شیخ ذبیح
الله شلیک کرد. یکی از گلولهها به نزدیکی
مسجد سه دره برخورد کرد و پیرمرد خرده فروشی را از بین برد. شیخ ذبیح
الله که احتمال این
ترور را میداد، خانواده خود را به منزل یکی از دوستانش فرستاده بود و خود نیز در منزل نبود.
یاران
شیخ به او پیشنهاد دادند که با خود اسلحه حمل کند تا در مواقع ضروری از خود
دفاع کند. اما شیخ ذبیح
الله در جواب گفت:
«رکن الدوله
جرات دستور حمله به سربازان را ندارد. خود او هم میداند که نفسهای آخر را میکشد. مهمتر اینکه چون در اقدام به این کار
خدا مورد نظر است، او بزرگتر از آن است که ما را
حفظ نفرماید.»
واضح است که شیخ ذبیح
الله با تیزبینی خود و شناخت موقعیت رکن الدوله میدانست که او در موقعیتی که پس از ترور نافرجام دارد، دست به چنین کاری نمیزند.
چنان که گذشت پس از زلزله بزرگ قوچان، شیخ ذبیح
الله مدرسه عوضیه را بازسازی نمود و تولیت آنجا را برعهده داشت. در سال ۱۳۲۹ق. قبل از فوت مشکوک آخوند خراسانی، برخی نسبت به
تولیت شیخ ذبیح
الله اعتراضهایی داشتند و آن را به اطلاع آخوند رساندند، ولی آخوند مداخله در تولیت شیخ ذبیح
الله را
حرام و متابعت از آن را
واجب دانست.
پس از انحلال انجمن ایالتی، شجاع الدوله در ۱۵ رمضان ۱۳۳۴ ق. بر تولیت شیخ ذبیح
الله در مدرسه عوضیه، تاکید کرد.
این عالم مبارز و فرهیخته، پس از عمری تلاش بی وقفه و خداجویانه در شب چهارشنبه، بیستم جمادی الاولی ۱۳۳۵ ق در سن ۶۱ سالگی در مشهد مقدس دار فانی را وداع گفت.
بدن پاکش پس از
تشییع در دارالسیادة کنار قبر عالمانی چون حاج شیخ اسماعیل ترشیزی، شیخ محمد سرابی و شیخ محمدباقر خراسانی به
خاک سپرده شد.
در مساجد و تکایای مختلف شهر مجالس ترحیم برگزار شد و مبارزات و تلاشهای او گرامی داشته شد.
از او شش
فرزند به یادگار ماند ۱) شیخ عبدالله مجتهدپور، ۲) حبیب
الله مجتهدپور، ۳) حجت
الله، ۴) فضل
الله، ۵) نصرالله، ۶) خانم خدیجه مجتهدپور.
شیخ عبدالله در سال ۱۲۷۰ش. به
دنیا آمد در کودکی مادرش را از دست داد و دوران کودکی و جوانی را به همراه
پدر سپری کرد. وی شاهد عینی بیشتر حوادث صدر مشروطیت خراسان بود.
شیخ عبدالله پس از اتمام مقدمات، در محضر
سید ابوالحسن اصفهانی و
آقا ضیاءالدین عراقی تحصیل کرد و
مورد تایید هر دو استادش قرار گرفت. در سال ۱۳۱۴ ش. در زمان اوج دیکتاتوری
رضا خان به
ایران بازگشت.
اگر چه زمینه فعالیتهای دینی از میان رفته بود، از تلاش نایستاد. وی که حکومت رضاشاه را طاغوتی میدانست، از قبول هر گونه مسئولیتی اجتناب کرد و در کنار مطالعه، به کشاورزی پرداخت. وی از وجوهات استفاده نمیکرد. اگر چه با غرب گرایی به شدت مخالف بود، فرزندان خود را به یادگیری دانشهای نوین و زبانهای خارجی تشویق میکرد.
بسیار ساده زیست بود و خانه خود را با پلاس فرش میکرد و میگفت مگر همه مردم روی قالی مینشینند!. اگر دو نوع
غذا در
سفره بود، فقط از یکی استفاده میکرد. از پختن غذایی که بوی آن
همسایه را آزار دهد ممانعت میکرد.
باقیمانده آب وضویش را به پای بوته گلی یا نهالی میریخت و معتقد بود نباید قطره آبی بیهوده مصرف شود.
فرزندانش را به
نماز اول وقت توصیه میکرد و میگفت اگر کسی به شما خوبی کرد، فراموشش نکنید و اگر بدی کرد از یاد ببرید. به ندرت
عصبانی میشد. صبحها
قرآن را با صدای بلند و دلنشین میخواند. از حالات عرفانی بالایی برخوردار بود.
شیخ عبدالله با کمتر کسی مرتبط بود. گاهی به منزل آیت
الله العظمی
سید محمدهادی میلانی و آیت
الله سید حسن قمی میرفت.
اگر چه چهرهای عبادی داشت، از اهتمام به مسائل سیاسی هم
غافل نبود. در سال ۱۳۳۷ش. از حاج آقا روح
الله زیاد حرف میزد. در سال ۱۳۴۲ش. میگفت آقا
قیام کرد، ولی خیلیها او را تنها گذاشتهاند. وی برای پیروزی
امام خمینی دغدغه داشت.
شیخ عبدالله در سال ۱۳۴۸ش. در سن ۷۸ سالگی
رحلت کرد.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «شیخ ذبیح الله قوچانی».