فهرست مندرجات۲ - قلّه قلمرو جزیره ۲.۱ - گزارش کتب مختلف ۲.۲ - سخن یاقوت حموی ۲.۳ - سخنان علما ۳ - وجوه نامگذاری ۳.۱ - سخن حموی ۳.۲ - سخن ابن اثیر ۳.۳ - سخن مسعودی ۳.۴ - سخن اصطخری ۳.۵ - سخن لسترنج ۳.۶ - سخن دهخدا ۴ - قدمت و سابقه تمدنی ۴.۱ - دوره مادها ۴.۲ - دوره اسکندر مقدونی ۴.۳ - دوره ساسانیان ۵ - کشتی نوح بر فراز کوه جودی ۶ - حضرت یونس در موصل ۶.۱ - کلام مسعودی ۷ - حضرت جرجیس در موصل ۷.۱ - سخن ابنجبیر ۸ - فتح موصل در عصر مسلمانان ۹ - موصل در زمان امیرمؤمنان ۹.۱ - زمامداری سعد بن مسعود ۹.۲ - زمامداری مالک اشتر ۹.۳ - زمامداری شبیب بن عامر ۱۰ - موصل در زمان امام حسن ۱۱ - مدفن عمرو بن حمق ۱۱.۱ - محل دقیق دفن ۱۲ - نبرد مختار با امویان ۱۲.۱ - نبرد ابنانس با ابنزیاد ۱۲.۲ - نبرد پسر اشتر با ابنزیاد ۱۳ - موصل در عصر بنیعباس ۱۳.۱ - خلافت موسی ۱۳.۲ - خلافت مأمون ۱۳.۳ - خلافت منتصر ۱۳.۴ - خلافت محمد عباسی ۱۳.۵ - تشیع در موصل ۱۴ - از حمدانیان تا ترکمانان ۱۵ - نبرد صفویه و عثمانی بر سر موصل ۱۵.۱ - زمان شاهعباس اول ۱۵.۲ - زمان شاه صفی ۱۶ - نبرد نادرشاه و عثمانی ۱۷ - ستم عثمانیها بر موصل ۱۷.۱ - شیعیان ۱۷.۲ - اهل تسنن ۱۸ - موصل از استعمار تا استقلال ۱۸.۱ - کشمکش ترکیه و عراق ۱۸.۲ - کودتا در عراق ۱۸.۳ - روی کار آمدن حزب بعث ۱۹ - حمله امریکا به عراق ۲۰ - استیلای داعش بر موصل ۲۰.۱ - اشغال موصل ۲۰.۲ - اقدامات داعش ۲۱ - فرهنگ و مذهب ۲۲ - جامعه موصل ۲۳ - زبان مردم موصل ۲۴ - اقلیتهای مذهبی ۲۵ - بناهای مذهبی ۲۶ - مراکز آموزشی ۲۷ - ویژگیهای اقتصادی ۲۷.۱ - اقدامات دولت ۲۷.۲ - تجارت پشم ۲۷.۳ - ذخایر طبیعی ۲۸ - پانویس ۲۹ - منبع عراق امروزی همان قلمرو جغرافیایی است که در زمان قیمومیت بریتانیا بنیان نهاده شد و مرزهای آن توسط ابرقدرتهای متفق در جنگ جهانی اول تقسیم گردید. با توجه به انتصاب ملک فیصل در ۱۳۰۰ ش/ ۱۳۳۹ ق به پادشاهی این سرزمین، بر آن نام «المملکة العربیه» اطلاق گردید، اما تمام مورخان و جغرافیدانان بر آنند که عراق در دوران پیش از سیطره امپراتوری عثمانی بر آن، از دو بخش قابل تفکیک تشکیل میشد: قسمت شمالی یا بینالنهرین علیا که به آن «ارض الجزیره» یا «آشور الکبری» و «فور» میگفتند و دومین قسمت یا بینالنهرین سفلی که به آن «بابِل»، «العراق السواد»، «سورستان» و «ارض شنعار» گفته میشد. [۱]
محمدعلی نصرالله، تطوّر نظام ملکیة الاراضی فی الاسلام، ص۶۰، دارالحداثه، بیروت، سال ۱۹۸۲ م.
موصل، بصره و بغداد در زمان فرمانروایی مدحت پاشا، حاکم عثمانی هر کدام ولایت یا استان مستقلی بودند، اما در محافل جهانی واژه «بینالنهرین» را برای این نواحی به کار میبردند. [۲]
صالح، زکی، مجمل تاریخ العراق الدولی فی العهد العثمانی، ص۷، قاهره، مؤسّسه تحقیقات عالی دانشگاههای دولتهای عربی، ۱۹۶۶ م.
«مَوصِل» که در تلفظ رایج، به آن مُوصل میگویند، در گذر تاریخ تحولات گوناگونی یافته است.موصل شهری است بر کرانه باختری رود دجله که قدمت آن به اعصار کهن میرسد و در هنگام طلوع اسلام و بعثت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ایالات امپراتوری ساسانی به شمار میرفت که در دوران خلیفه دوم، توسط مسلمانان فتح گردید و امویان آن را مرکز ولایت جزیره قرار دادند. مشاهیر مسلمان بسیاری در علوم عقلی، نقلی، ادبیات و هنر، از این دیار برخاستهاند. شهری است بلندآوازه و نسبتاً پهناور که طوایف مهاجری را در گذر تاریخ در خود جا میداد. کاروانیانی در آن توقف میکردند و میآسودند و از آنجا به نقاط دیگر روی میآوردند، آن را باب آذربایجان و کلید فتح خراسان گفتهاند. به رغم آنکه موصل قرنها تحت سلطه بنیامیه، بنیعباس و نیز دولت عثمانی بود و ساکنان آن غالباً اهل فن بودهاند، در این منطقه رایحه تشیع استشمام میگردید و شیعیان حضوری باشکوه در این منطقه داشتند. [۳]
احمد العلی، صالح، مهاجرت قبایل عربی در صدر اسلام، ص۱۲۳، ترجمه هادی انصاری.
[۴]
قرهچانلو، حسین، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج۱، ص۲۸۷.
[۵]
مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ص۱۷۷، ترجمه سید محمدباقر حجتی.
مسلمانان نواحی شمالی عراق را «جزیره» مینامیدند؛ زیرا دشتهای پهناورش را آبهای دو رودخانه دجله و فرات و نیز نهرهایی که در جنوب این بخش به آن دو شریان حیاتی میپیوستند، احاطه کرده بود. این قلمرو از شمال تا ارتفاعاتی که دجله و فرات از آنها سرچشمه میگرفت، امتداد داشت و به سه ناحیه تقسیم میگردید و هر بخش به نام قبیلهای که در زمان ساسانیان در آنجا سکونت داشتند، به نامهای «بکره»، «مضر» و «ربیعه» موسوم بود. شهرهای عمده این ناحیه عبارت بود از: موصل، در نزدیکی خرابههای نینوا؛ «آمد» در ساحل دجله علیا و «رقّه» در خمیدگی بزرگ فرات در حاشیه صحرا. [۶]
لسترنج، گای، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافتهای شرقی، ص۴، ترجمه محمود عرفان.
۲.۱ - گزارش کتب مختلفمؤلف ناشناخته کتاب «حدود العالم» مینویسد: ناحیتی است که از چهار سوی آن آب است از دو رود؛ یکی دجله و دیگری فرات و از بهر آن این ناحیه را جزیره خوانند و این ناحیه آبادان، با نعمت و دارای مردمان بسیار، هوای درست و آبهای روان است و اندر آن کوهها و شهرهای بسیاری دیده میشود. باغها و بوستانهای خرمی دارد.بینالنهرین علیا یا جزیره، به سرعت به منطقهای مسکونی تبدیل شد. در کنار دجله، دولت آشور تأسیس گردید که مرکز آن به ساحل یکی از شعب «زاب علیا» و سپس به نینوا، مقابل موصل انتقال یافت. در فاصله میان دو زاب، شهرهای اربیل و کرکوک ساخته شد و در قرن هشتم قبل از میلاد «سارگون» دوم شهر «دورشارُکین» را در شمال شرقی نینوا ساخت. [۸]
بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، ص۴.
ابوعبدالله محمّد بن احمد مقدسی از این منطقه به نام سرزمین «اقور» نام میبرد و مینویسد:اینجا سرزمینی گرانقدر است و ارجمند. زیارتگاه پیامبران و جایگاه بسیاری از محدثان و دانشمندان. کشتی نوح در آنجا بر کوه جودی نشست و سوارانش شهر ثمانین را در آنجا ساختند و بماندند. در این منطقه بود که خداوند متعال توبه قوم یونس را پذیرفت و چشمهای را در آن جاری ساخت. ذوالقرنین از آنجا روانه ظلمات گردید. ماجرای جرجیس پیامبر در این ناحیه رخ داد. اینجا یکی از زمزمههای مسلمانان و از پایگاههای مهم ایشان است. این دیار حلقه ارتباط عراق و شام و کوچنشینان عرب در دوره اسلام است. قیمتها ارزان، میوههایش نیکو، نیکوکارانش بسیارند. این سرزمین را بر کوچنشینان عرب بخش کردهام تا جایگاه هر کدام شناخته شود. پس آن را بر سه حوزه تقسیم نمودم: نخستین آنها از سمت عراق دیار ربیعه بوده که عقبهاش موصل است. دیار مضر، قصبهاش رقّه و دیار بکر قصبهاش آمُد است. ۲.۲ - سخن یاقوت حموییاقوت حموی نیز ذیل جزیره اقور میگوید: «میان دجله و فرات و دیار مضر و بکر، در همسایگی شام است.» وی شهر بزرگ جزیره را حرّان میداند و نام باستانی موصل را آشور گفته و افزوده است که برخی آن را اقور گویند و عدهای نام خوره این جزیره را آثور گفتهاند. یاقوت حموی در جایی دیگر میگوید: «آقور نام خورهای است در جزیره یا نام تمام آن قلمرو است که میان موصل و فرات قرار دارد».۲.۳ - سخنان علمابه گفته ابوالقاسم بن احمد جبهانی «جزیره جزو اقلیم هفتم بوده و جای بیرون آمدن آب فرات از اندرون شهرهای روم است از ملیطه.» [۱۳]
جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکال العالم، ص۹۱.
برخی منابع گفتهاند منطقه واقع در شمال شرقی سرزمین شام را جزیره گویند که در سالهای آغازین گسترش دولت اسلامی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده؛ زیرا تنها راه نفوذ سپاه روم به سرزمینهای سوریه و عراق بود. آنان از این طریق قادر بودند این دو سرزمین را تهدید کنند. جزیره به ارمنستان و آذربایجان نیز متصل بود و مسلمانان با استقرار رزمندگان در بخشهای مختلف آن، بر این نقاط استیلا پیدا کردند. در هنگام خلافت حضرت علی (علیهالسّلام) جزیره مهمترین مسیری بود که آن حضرت و سپاهیانش قادر بودند از آنجا به جانب شام حرکت کنند و قدرت غاصبانه معاویه را متزلزل کنند. به همین دلیل معاویه این مرز را که تهدیدی برای حکومت او بود، بست و عدهای را که به دلیل علاقه به عثمان و نیز خصومت با امیرمومنان علی (علیهالسّلام) به شام گریخته و به او پناهنده شده بودند، در این نواحی سکنی داد. [۱۴]
ابنحوقل، محمد بن علی، ایران فی صورة الارض، ج۲، ص۱۸۴.
[۱۵]
منقری، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص۱۳.
[۱۶]
احمد العلی، صالح، مهاجرت قبایل عربی در صدر اسلام، ص۱۱۸.
حمدالله مستوفی مینویسد: در صور الاقالیم آن را جزیره میخوانند. بیستونه شهر است و گرمسیر و حدودش با ولایا ت روم، ارمن، شام، کردستان و عراق عرب پیوسته است و شهر موصل دارالملک آنجاست. حقوق دیوانی آن مملکت در عهد اتابکان تا زمان بدرالدین لؤلؤ مبلغ یک هزار بوده است. [۱۷]
مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، ص۱۰۲.
درباره وجه تسمیه موصل، دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است. در زمان حضرت علی (علیهالسّلام) به این منطقه «استان زوابی» اطلاق میشد. ۳.۱ - سخن حمویبه گفته یاقوت حموی در عراق چهار نهر است؛ دو تا بالای بغداد و دو نهر در پایین این شهر که به هر کدام «زاب» گویند و جمع آن زوابی است. زاب کبیر نهری است در عراق که از ترکیه سرچشمه میگیرد و در سی وسه کیلومتری موصل کنونی به دجله متصل میگردد. زاب صفیر از آبادی طقطق میگذرد و به رودخانه مذکور میپیوندد. [۱۸]
معلوف، لویس، المنجد (الاعلام)، ص۲۴۸.
[۱۹]
نقری، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص۱۱.
بنا به گفته مسعودی زاب از نوادگان منوچهر، پادشاه پیشدادی ایران و مدافع عراق بود و ویرانههایی که افراسیاب در آن سرزمین پدید آورده بود را آباد کرد و دو نهر معروف به زاب کوچک و بزرگ را که به دجله میریزد، حفر کرد. نهر بزرگتر میان موصل و حدیث و نهر کوچکتر در دیار سن است و هر دو را به نام خود نامید و هم در سواد عراق نهری حفر کرد و آن را زاب نامید و بر این شهر سه منطقه معین کرد و آنها را زوابی خواند که جمع زاب است. [۲۱]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۶- ۲۲۷.
۳.۲ - سخن ابن اثیرعزالدین بن اثیر که خود اهل این ناحیه است، آورده است: زو فرزند طهماسب و نواده منوچهر، مردی نیکوکردار و خوشرفتار بود. او در سواد عراق رودی حفر کرد که آن را زاب نامید و در کنارش شهری ساخت که به آن عتیقه گویند. برخی منابع یادآور شدهاند که موصل همان شهر حدیثه است و در مآخذ عربی به آن «حدیث الموصل» یا «موصل حدیث» گفتهاند؛ درصورتیکه این دو از یکدیگر جدا میباشند. حدیثه در دوران ساسانیان به «نوکرد» موسوم بوده است و قبل از اینکه موصل در شمال آن به وجود آید و مرکز این استان گردد، حدیثه مرکز این ولایت بوده است. [۲۳]
محمّدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران، ج۲، ص۳۰۲.
۳.۳ - سخن مسعودیمسعودی مینویسد: سرچشمه دجله از اقلیم پنجم از چشمههایی در ناحیه «آمد» از محل معروف به قلعه ذیالقرنین است و از موصل میگذرد و بالای عمر بارقانا از ولایت مرج، مابین موصل و حدیثه و در یک فرسخی شرق حدیثه زاب بزرگ بر آن میریزد.وی در جای دیگر اشاره میکند که زاب بزرگتر میان موصل و حدیثه قرار دارد. [۲۵]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۷.
نصر بن مزاحم منقری نیز میگوید: معقل بن قیس ریاحی که از جانب حضرت علی (علیهالسّلام) برای صفآرایی در برابر سپاهیان معاویه، به رقّه اعزام گردیده بود، پس به حرکت خود ادامه داد تا به حدیثه رسید که آن زمان صرفاً توقفگاه افراد عبوری بوده و بعدها محمد بن مروان شهر موصل را در حوالی آنجا بنا کرد. [۲۶]
نقری، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص۲۰۶.
۳.۴ - سخن اصطخریاصطخری ذیل دیار جزیره و توابع آن گفته است: «حدیثه و موصل در این قلمرو قرار میگیرند.» احتمالاً اینکه برخی حدیثه و موصل را یکی گرفتهاند، بدان سبب است که سابقه شهر حدیثه کهنتر بود و این شهرک در کنار دجله و در سمت شرقی آن در نزدیکی زاب علیا بنا گردیده بود؛ اما وقتی جزیره عراق در قلمرو مسلمانان قرار گرفت، در حوالی آن شهر موصل احداث گردید و از آن پس حدیثه متروکه گشت و در زمره توابع موصل درآمد و به «حدیثة الموصل» موسوم گردید؛ چنانکه نینوا که سابقهای زیاد داشت و مرکز فرمانروایی آشوریان بود، در زمره توابع موصل درآمد. [۲۸]
ابنخرداذبه، المسالک والممالک، پاورقی مترجم، ص۱۱۳.
۳.۵ - سخن لسترنجموصل به «دیار ربیحه» هم معروف میباشد؛ زیرا بعد از فتح نواحی شمالی عراق توسط رزمندگان مسلمان، قبیله ربیحه به این ناحیه کوچ کرد و در موصل کنونی اقامت گزید. مقدسی در وصف دیار ربیحه مینویسد: «قصبه دیار ربیحه، موصل بوده و شهرهایش حدیثه، دجله، سنجار، بلد و... است.» لسترنج عقیده دارد که دیار ربیحه به موصل و سرزمینهای تابعه آن اطلاق میگردیده است:دیار ربیعه شامل نقاطی بود که از تلّ فافان تا تکریت در طرفین دجله قرار داشت؛ یعنی اراضی غربی دجله تا شهر نصیبین و جلگههای واقع در شرق دجله که توسط رودهای زاب بالا و زاب پایین و نهر خابور مشروب میگردید. [۳۰]
لسترنج، گای، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافتهای شرقی، ص۹۴.
۳.۶ - سخن دهخداموصل را «حدّ باء» و «امّ الربیعین» نیز لقب دادهاند و از آن جهت به موصل معروف گردیده که منطقه جزیره، یعنی شمال عراق را به بینالنهرین فعلی وصل میکند و نیز گفتهاند چون این سرزمین بین روم و عراق، از نظر تجاری نقش مواصلاتی داشته، به این نام مشهور گردیده است. عدهای نیز بر این اعتقادند که موصل ناحیهای است که فرهنگ رومیان را به فرهنگ بینالنهرین نزدیک میکرده است. [۳۱]
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ج۴، ص۲۱۸۰۳.
از قرن هشتم ق. م تا اول سال ۶۰۰ ق. م، منطقهای که اکنون شامل موصل و توابع آن است، مرکز حکمرانی دولت قدرتمند آسور یا آشور بود که وقتی نینوا را پایتخت خود قرار داد، بر اقتدار سیاسی آن افزوده شد و تا مصر از یک سو و مناطق مرکزی ایران و ارمنستان از سوی دیگر گسترش یافت و حتی دولتهای ماد و پارس را دست نشانده خود ساخت تا آنکه در ۶۰۶ ق. م این امپراتوری توسط مادها منقرض گردید. [۳۲]
دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲.
[۳۳]
معین، محمد، فرهنگ معین، ج۵، ص۳۹.
در برخی منابع آمده است که چون افراسیاب، «نوذر» پادشاه پیشدادی را به قتل رساند و دو فرزندش لیاقت حکمرانی را نداشتند، زاب که مردی سالخورده و از نسل فریدون بود، به حکومت رسید. اگرچه دوران فرمانروایی وی کوتاه بود، ولی در منطقه کنونی موصل اقدامات عمرانی مؤثری انجام داد. آنچه افراسیاب ویران کرده بود، دوباره ساخت؛ مسیرهای آبی را که دشمنان با خاک انباشته بودند، احیا نمود؛ با مردم منطقه موصل نیز به نیکی رفتار کرد و آنچه هنگام نبرد با دشمنان به غنیمت گرفته بود، در جهت رفاه اهالی تحت قلمرو خود به کار گرفت. [۳۴]
ابناثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۳۴-۲۳۵.
[۳۵]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۱۲.
[۳۶]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۲۲۷.
۴.۱ - دوره مادهاهووخشتره (۶۳۳- ۵۸۴ ق. م) پادشاه ماد پس از بیرون راندن سکاها، با کمک فرمانروای بابل که از طرف غرب سرزمین موصل و نینوا را مورد یورش قرار داده بود، از طرف مشرق به این ناحیه یورش آورد. «ساراکوس» پادشاه آشور که دید در مقابل مادها توان مقاومت ندارد، خود و خانوادهاش را در آتش افکند و نینوا که از شهرهای بزرگ دنیای قدیم بود، در سال ۶۱۲ ق. م به دست مادهای ایرانی سقوط کرد. پس از انقراض آشور، سرزمینهای شمالی آن در آسیای صغیر به دست مادها افتاد و این دولت با لودیه همسایه گردید. [۳۷]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۲۰- ۲۱.
۴.۲ - دوره اسکندر مقدونیاسکندر مقدونی (۳۳۵- ۳۲۳ ق. م) پس از تسخیر مصر به سوریه بازگشت. از فرات و دجله عبور کرد و در حوالی موصل و مغرب شهر اربل، در محلی به نام گوگمل (شترخوان) با سپاه داریوش هخامنشی روبه رو گردید. اگرچه در آغاز لشگریان ایران بر مهاجمان چیره گشته و یونانیان را به عقب راندند و تلفات بسیاری بر آنان وارد ساختند، اما در ادامه، اسکندر پیروز شد و آن قلمرو را در ۳۳۱ ق. م به تصرف درآورد. [۳۸]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۴۶.
بنا به نوشته مورخان اردشیر بابکان (۲۲۴- ۲۴۱ م) پس از غلبه بر اردوان پنجم و برانداختن سلسله اشکانی، منطقه موصل را به تصرف درآورد و در این ناحیه مقابل غرب دجله شهری ساخت و آن را اردشیر نامید و آن را مرکز استان اردشیر بابکان نمود؛ استانی که خود پنج تسو (شهرستان) داشت. [۳۹]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۷۹- ۸۰.
[۴۰]
محمّدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران، ج۳، ص۳۷.
۴.۳ - دوره ساسانیانهرمزد چهارم (۵۷۹- ۵۹۱ م) فرمانروای ساسانی بر منطقه موصل استیلا یافت و به همین دلیل در بعضی منابع ایرانی، از موصل به نام «هرمز قواد» یاد گردیده است. [۴۱]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۹۷.
[۴۲]
مصاحب، غلامحسین، دائرةالمعارف فارسی، ج۲، ص۲۹۱۴.
اخیراً قدیمیترین آثار نئاندرتال در غار «سانیدار» در دره زاب، کنار دجله و در فاصله کمی از موصل پیدا شده است. در همین جا وسایل و ادوات جنگی ساخته شده از سنگ و استخوان به دست آمده است. همچنین ویرانههای نینوا با نام تپه «کویونجیک» در ساحل شرقی دجله در مقابل شهر موصل باقی مانده است. [۴۳]
بیگدلی، علی، تاریخ سیاسی اقتصادی عراق، ص۲۱.
[۴۴]
جمعی از مؤلفان، دانشنامه دانشگستر، ج۱۷، ص۲۴۳.
«جودی» نام کوهی است که کشتی حضرت نوح نبی (علیهالسّلام) بر فرازش آرام گرفته و نام آن در سوره هود آیه ۴۴، آمده است. غالب محققان اعتقاد دارند این کوه در سلسله ارتفاعات کاردین، در شمال شرقی جزیرهای، در شرق دجله و حوالی شهر موصل واقع است. در «ترگوم» یعنی ترجمه کلدانی تورات و نیز در ترجمه سریانی آن، محل به خشکی نشستن کشتی نوح، قله کاردین گفته شده است، جغرافیدانان مسلمان نیز جودی مذکور در قرآن کریم را بر این کوه منطبق دانسته و گفتهاند تختهپارههای کشتی نوح در قله این کوه تا زمان بنیعباس باقی بوده و عدهای از آن دیدن میکردند. در منابع با بابلی نیز ماجراهایی شبیه به داستان توفان نوح وارد شده است؛ به علاوه میتوان احتمال داد که وقتی دجله طغیان کرده باشد، مردم آن نواحی دچار سیل ناشی از آن شدهاند. مورخان میگویند حضرت نوح (علیهالسّلام) پس از فرونشستن طوفان، بر فراز کوه جودی مسجدی ساخت و در پایین این ارتفاعات قریهای است به نام ثمانین که اصحاب نوح وقتی از کشتی پیاده شدند، آن را بنا کردند. [۴۶]
خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۲۸۱-۲۸۲.
ابنبطوطه که از جزیره ابنعمر از توابع موصل دیدن کرده میگوید: «وقتی وارد شهر شدیم، کوه بلند جودی که در قرآن نام آن ذکر شده و سفینه نوح بر رویش قرار گرفته، نظرمان را به خود جلب کرد». [۴۷]
ابنبطوطه، محمد بن عبدالله، سفرنامه ابنبطوطه، ج۱، ص۲۹۰.
حمدالله مستوفی نوشته است: کوه جودی به حدود موصل و جزیره است. کشتی نوح بر آنجا قرار گرفت و در عجایب المخلوقات آمده است که بر آن کوه تا زمان بنیعباس پارههای کشتی نوح باقی بوده و نوح بر آن کوه دهی ساخت معروف به سوق ثمانین؛ زیرا که با او هشتاد کس در کشتی بودند. [۴۸]
مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، ص۱۹۴.
محمد بن محمود همدانی هم گفته است: «مسجد نوح بر کوه جودی است که هفده درب دارد. از غربا خالی نبود». [۴۹]
همدانی، محمد، عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص۴۰۰، ویرایش جعفر مدرس صادقی.
حضرت یونس بن متّی (علیهالسّلام) از مردم یکی از توابع موصل به نام نینوا بود. مردم این ناحیه به خدای واحد اعتقادی نداشتند. یونس موظف گردید تا آنان را به سوی یکتاپرستی فراخواند و از شرک و کفر بازدارد. او برای انجام این مأموریت الهی مدت سی سال در میان ایشان مشغول ارشاد و تبلیغ توحید بود، اما جز دو نفر کسی به او نگروید. به موجب مستندات تفسیری و تاریخی، چون یونس دید که اهالی نینوا سخنان او را نمیپذیرند و همچنان به بتپرستی ادامه میدهند، ناامید و خشمگین گردید و در کشتی نشست تا از آن قوم گمراه فاصله گیرد، اما نهنگی در دریا او را بلعید و یونس در شکم ماهی رفت. پس از این واقعه و نجات یافتن از معده آن حیوان دریایی، به نینوا رفت و اهالی شهر را هشدار داد که اگر از گمراهی بازنگردند، عذاب الهی بر آنان فرو فرستاده میشود. آنان سخنان یونس را به سخره گرفتند، ولی چون نشانههای عذاب الهی بر نینوا هویدا گردید، به ذات یگانه ایمان آوردند و عذاب از ایشان برداشته شد. آیه ۹۸ سوره یونس به این امر اشاره دارد. برخی میگویند اینکه لقب یونس «ذاالنون» است، به معنای صاحب نینوا میباشد؛ اما در زبان سامی، «نون» یعنی ماهی. البته جمع بین این دو وجه نیز ممکن است، اما عدهای از مفسّران گفتهاند که ذوالنون یعنی مدام خداوند را عبادت و سجده میکرد. [۵۰]
ابناثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۲۱-۴۲۲.
[۵۱]
خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص۶۸۸-۶۸۹.
۶.۱ - کلام مسعودیمسعودی میگوید: نینوا روبه روی موصل است. خدا یونس بن متی را به سوی مردم آنجا فرستاد و هنوز آثار نقشها و بتان سنگی که بر چهره آنان خطوطی هست، در آنجا نمودار است. بیرون شهر تلّی است که مسجدی بر آن هست و نیز در آن ناحیه چشمهای است که به نام یونس نبی معروف میباشد و مردمان برای عبادت و دعا به این مسجد میروند. [۵۲]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۱، ص۳۰۹.
[۵۳]
جمعی از نویسندگان، فرهنگ زیارت - فصلنامه، ۲۵ جلد، سازمان حج و زیارت، نمایندگی ولیفقیه، تهران، ایران، چاپ۱، ۱۳۸۸ ه. ش.
در زمان فترت یعنی پس از عیسی و قبل از ظهور حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شهر موصل حاکمی به نام دازانه (رازانه) میزیست که مرد متکبر و ستمگری بود. جرجیس که مردم را به شریعت حضرت مسیح دعوت میکرد و برخی حواریون آن رسول الهی را درک کرده بود، در فلسطین به اتفاق یاران خویش، اعتقادات خود را از فرمانروای وقت پنهان میکرد. ایشان موظف گردید که به سوی موصل برود و پادشاه آن سامان را از کفر و شرک بازداشته و ایشان را به توحید دعوت کند. او بااینکه تلاشهای تبلیغی داشت، از کار کردن غفلت نداشت و از راه بازرگانی درآمد بسیاری به دست میآورد. سخاوت فوقالعادهای داشت و درآمد خویش را در راه خدا به افراد نیازمند میداد و بار دیگر به کار میپرداخت تا سرمایهای به دست آورد و آن را انفاق کند. چون در سرزمین شام نگران بود که به دین او آسیبی برسد، از این روی آهنگ موصل کرد، ولی چون دید پادشاه آنجا هم بتپرست است، تصمیم گرفت با او وارد نبرد شود و در اولین قدم، برای تحبیب قلوب مردم، دارایی خود را به اهالی موصل بخشید؛ آنگاه بر حاکم موصل عتاب ورزید که چرا موجودی بیجان و ناتوان را خدای خویش قرار داده و از خالق و پروردگار هستی غافل است؟! پادشاه نه تنها دعوت او را اجابت نکرد، بلکه وی را بین شکنجه و سجده در برابر بت بزرگ «افلون» مخیر ساخت. جناب جرجیس از سجده به بت پرهیز کرد و به امر پادشاه به زندان افتاد و در آنجا گوشتهای پیکرش با شانههای آهنین تراشیده و رگهای بدنش را از هم گسستند، امّا او به امر الهی حیات دوباره به دست آورد. جرجیس بارها دچار شکنجههای مرگبار گردید، اما حکمت خداوند بر این تعلق گرفته بود که وی زنده بماند و آن پادشاه و اهالی موصل را به سوی یکتاپرستی فرابخواند. جرجیس در پایان این شکنجههای سخت خطاب به آن پادشاه گفت: شما چه بد مردمانی هستید! بارها بدنم را قطعهقطعه و اندامهایم را پارهپاره کردید، ولی خداوند روح و روانم را به من بازگرداند. آنگاه با پروردگار خویش اینگونه نجوا کرد: خدایا! مرا با این آزمونها گواهی داشتی تا بهترین جایگاه جانبازان را بر من عطا کنی. اکنون واپسین روزهای حیات دنیوی من فرا میرسد. حالا که این کافران با مشاهده این حقایق آشکار ایمان نیاوردند، از تو میخواهم عذاب خود را بر این ناباوران توحید فرو فرستی که تاب آن را نداشته باشند. خداوند بر ایشان آتشی فرستاد که همه را طعمه شعلههای خود ساخت. برخی وقتی این وضع را دیدند، با شمشیرهای خود بر جرجیس تاختند و خون او را ریختند. شهر نیز بر اثر عذاب الهی زیر و رو گردید. جرجیس ۷۷ سال در این جهان زیست و در سال ۳۹۲ م به قتل رسید. ناگفته نماند که سی و سه هزار نفر از اهالی منطقه موصل به او ایمان آوردند. ۷.۱ - سخن ابنجبیرابنجبیر مینویسد: خداوند موصل را به وجود مزار جرجیس افتخار داده است. بر مزارش مسجدی بنا کردهاند و مرقدش در گوشه یکی از اتاقهای سمت راست داخلی این مسجد قرار گرفته است. محل مسجد مذکور، بین مسجد آدینه نوساز و دروازه پل است. ما از زیارت این قبر مقدس و ایستادن در برابرش تبرّک پیدا کردیم. خداوند ما را بدان فیض بهرهمند دارد. [۵۷]
ابنجبیر، محمد بن جبیر، سفرنامه ابنجبیر، ص۲۸۷.
منطقه موصل و حوالی و توابع آن، هنگام طلوع اسلام و گسترش دولت اسلامی، از اهمیت فراوانی برخوردار بود؛ زیرا تنها راه نفوذ سپاهیان روم به سرزمین شام و عراق به شمار میرفت و آنان قادر بودند کانونهای مرکزی جهان اسلام را از این منقطه مورد تهدید قرار دهند. از این رو فتح این ناحیه در برنامه سپاه اسلام قرار گرفت. در سال ۲۰ هجری «عتبة بن فرقد سُلمی» به حکومت موصل گماشته شد. اهالی نینوا با او وارد نبرد شدند و عتبه نینوا را در این جنگها فتح کرد و از رودخانه دجله عبور نمود. در موصل دِیرهایی وجود داشت که ساکنان آنها به شرط پرداخت جزیه، با مسلمانان صلح کردند. عتبه سپس قریههای آن منطقه را گشود و مسلمانان را بر این نقاط مسلط ساخت. پس از مدتی وی از حکومت موصل عزل گردید و «عرفجة بن هرثمه» حاکم آن نواحی گردید. در موصل دژها و معابدی از مسیحیان وجود داشت و یهودیان نیز در محلهای زندگی میکردند. هرثمه اولین کسی بود که موصل را حدودبندی و خطکشی کرد و اعراب مسلمان را در آنجا اسکان داد. هرثمه مسجد جامع موصل را بنیان نهاد، هرثمه پس از مرزبندی محلات موصل و منزل دادن به اعراب در آنها به الحدیثه آمد؛ قریهای که معابد مسیحیان در آن قرار داشت. وجه تسمیه الحدیثه آن بود که پس از موصل ساخته شد و برخی گفتهاند سبب نامیدن این شهر به حدیثه آن است که جمعی از اهالی شهر انبار، زمانی که حجاج بن یوسف ثقفی والی این شهر بود، از شدت جور و جنایت او به الحدیثه نقل مکان کردند و آنان در این قریه مسجدی ساختند و نامش را حدیثه نهادند. عتبة بن فرقد طیرهان و تکریت را بگشود و آنان را بر اموال و جانهایشان امان داد. حضرت علی (علیهالسّلام) از سال ۳۵ هجری که زمامدار مسلمین را عهدهدار گردید، کوفه را مرکز خلافت خود قرار داد. چهار منطقه مرکز کوفه به حساب میآمد: حلوان، ماسبذان، قرقیسیا و موصل که چهارمی اهمیت سوقالجیشی داشت؛ زیرا موصل از یک طرف با مرکز حکومت غاصبانه معاویه یعنی شام هممرز بود و از سوی دیگر با قلمرو رومیان مرز مشترک داشت. از این جهت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) تصمیم گرفت فردی لایق، کاردان و مورد اطمینان را بر این ناحیه بگمارد. ۹.۱ - زمامداری سعد بن مسعوداین شخص سعد بن مسعود ثقفی از یاران آن امام همام بود. حضرت علی (علیهالسّلام) در نامهای که خطاب به وی نوشتند، از او تجلیل کرده و تلاشهای ایشان را در سمت والی ستودند. سعد به محض ورود امام به کوفه از سوی حضرت علی (علیهالسّلام) به حکومت موصل گمارده شد. [۶۱]
فاضل، جواد، معصوم دوم، ج۲، ص۹۳.
[۶۲]
ذاکری، علیاکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۷۲.
۹.۲ - زمامداری مالک اشترمالک اشتر نیز مدتی از جانب امیرمومنان (علیهالسّلام) کارگزار منطقه جزیره واقع در شمال عراق از جمله موصل بود. از سوی دیگر معاویه، ضحاک بن قیس را به عنوان والی حرّان، رقّه و قرقیسیا که تحت سلطه خودش بود و با موصل و نقاط توابع هممرز بود، تعیین کرد و آن تعداد از هواداران خلیفه سوم که در کوفه و بصره بودند، به این بخش از جزیره که در کنترل معاویه بود، میگریختند. مالک اشتر که احساس کرد قوای ضحاک میخواهند در این ناحیه ناامنی و شرارت به وجود آورد، برای دفع هرگونه توطئهای از موصل به سوی حرّان رفت.اهالی رقّه به فرماندهی «سماک بن مخرمه» در جایی میان حرّان و رقّه به ضحاک پیوستند. مالک اشتر با آنان وارد نبرد شد و موفق گشت آنان را به محاصره خود درآورد. وقتی معاویه از این امر آگاه شد، سپاهی به فرماندهی عبدالرحمن بن خالد برای کمک به محاصرهشدگان گسیل داشت. مالک اشتر به حرکت خود ادامه داد و به رقّه و قرقیسیا رسید و چون اهالی این نواحی از صلابت رزمندگان تحت امر وی ترسیدند، به سوی موصل بازگشت و عبدالرحمن هم به جانب شام مراجعت کرد. ۹.۳ - زمامداری شبیب بن عامرمالک اشتر به عنوان استاندار این قلمرو وسیع و حساس مشغول انجام وظیفه بود تا آنکه کار بر محمد بن ابیبکر در مصر دشوار گردید و از این روی حضرت علی (علیهالسّلام) نامهای به مالک نوشت و از او خواست تا فرد مطمئنی را جانشین خود کرده و به کوفه بازگردد. مالک طبق دستور حضرت عمل کرد و «شبیب بن عامر ازدی» را جانشین خود در جزیره و موصل قرار داد. او مشغول خدمت در این مسئولیت گردید تا اینکه متوجه شد «عبدالرحمن بن قباث» از سوی معاویه به سرزمین موصل حمله کرده است.از این روی با همکاری کمیل بن زیاد نیروهای ابنقباث را دچار هزیمت نمود و از سرحدّات حضرت علی (علیهالسّلام) بیرون راند و برای اینکه معاویه بار دیگر به فکر حمله به جزیره نیفتد، به سرحدّات شام یورش برد تا به بعلبک (از توابع لبنان) رسید؛ سپس بازگشت و به رقّه حمله بُرد و قوای معاویه را درهم کوبید. این حمله موفقیتآمیز موجب شد که حضرت علی (علیهالسّلام) دربارهاش بفرماید: «خداوند شبیب را رحمت کند؛ زیرا تهاجمی را دور کرد و خیلی زود پیروزی را به ارمغان آورد». [۶۳]
نقری، نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص۲۶- ۲۷.
پس از شهادت حضرت علی (علیهالسّلام)، شیعیان با فرزند ایشان امام حسن (علیهالسّلام) بیعت کردند. آن حضرت نیز برای دفع یورشهای معاویه و تهدید قوای او به بسیج نیروهای خود در کوفه پرداخت. سپس لشکری را به فرماندهی «قیس بن سعد عباده» برای نبرد با متجاوزان اموی در منطقه جزیره و موصل فرستاد و خود در مدائن مستقر گردید و به فرماندهی عملیات پرداخت. از آن سوی معاویه لشکری را به جانب نواحی شمالی عراق کنونی فرستاد که در حوالی موصل اردو زدند، اما با نیرنگ معاویه و نشر اکاذیب و شایعات در میان سپاه امام حسن (علیهالسّلام)، لشکر حضرت دستخوش تشویش و تردید گردید و دچار پراکندگی شد. امام که در اردوگاه مسکن، در حوالی موصل مستقر بود، با باقی مانده سپاه نمیتوانست به نبرد ادامه دهد و با این وضع مسلّم گردید که باید با دشمن وارد مذاکره گردد و بدین ترتیب رسالت امام حسن (علیهالسّلام) به صلح تبدیل گردید. (مشروح این ماجرا در کتاب «صلح امام حسن (علیهالسّلام)» به قلم شیخ راضی آل یاسین، ترجمه حضرت آیتالله خامنهای آمده است). «عمرو بن حمق خزاعی» صحابی نیکو صفتی است که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعا کرد جوانی او پایدار بماند؛ به همین دلیل در سنین سالخوردگی حتی یک موی سپید در صورتش نداشت. او پس از دوران نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مصاحبت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) را برگزید و اخلاص خود را به جایی رساند که حضرت علی (علیهالسّلام) خطاب به وی فرمود: «ای کاش در میان سپاه من، صد نفر همچون تو یافت میشد.» او در جنگهای جمل، صفین و نهروان در رکاب مولای متقیان حماسهآفرینی کرد. سرانجام مردی از الحمراء (نیروی انتظامی زیاد بن ابیه) به نام «بکر بن عبید» عمودی بر سرش فرود آورد و او را بر زمین افکند. شیعیان ایشان را از معرکه بیرون بردند و او موفق شد مخفیانه از کوفه خارج شود. ابتدا به سوی مدائن رفت و سپس راه موصل را در پیش گرفت و در نزدیکی این شهر در دره کوهی مآمن گزید؛ اما به دلیل جراحت سرش و خونریزی ناشی از آن، قدرت دفاعی نداشت. «رفاعة بن شداد» که جوانی نیرومند بود، عمرو حمق را همراهی میکرد و لذا وقتی سواران حاکم موصل درباره وی بدگمان شدند، رفاعه به آنان هجوم آورد و حلقه محاصره را درهم شکست و چون تیراندازی ماهر بود، سواران موصل از تعقیب رفاعه منصرف گردیدند و به سوی عمرو رفتند و ایشان را دستگیر کردند. ابن ابیبلتعه او را نزد کارگزار موصل که عبدالرحمن بن عبدالله بن عثمان ثقفی بود، فرستاد و او چون عمرو را دید، شناخت و ماجرا را برای معاویه نوشت. او هم در جواب نوشت: «ضرباتی بر او وارد کنید تا کشته شود» و جناب عمرو در ضربت اول یا دوم به شهادت رسید. ۱۱.۱ - محل دقیق دفنبه گفته محدث قمی محل دفن عمرو در کنار شهر موصل است. ابوعبدالله سعد بن حمدان، پسرعموی سیفالدوله حمدانی در شعبان سال ۳۳۶ هجری بقعهای بر فرازش بنا کرد. ابوالحسن علی بن ابیبکر هروی در کتاب الزیارات نوشته است: بر کناره شهر موصل در ناحیه علیای شهر، مدفن عمرو بن حمق خزاعی میباشد. بدنش را در آنجا به خاک سپردند و سرش را به شام بردند و گویند این اولین سری بود در اسلام که گردانده شد. در این آرامگاه برخی از علویان از نسل امام حسین (علیهالسّلام) نیز دفن گردیدهاند. [۷۲]
اصول التاریخ والادب، ج۹، ص۲.
پس از حماسه عاشورا، شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و استیلای بنیامیه، در میان مسلمانان نفرتی نسبت به امویان شکل گرفت. گروهی از اهالی کوفه که وقایع کربلا آنان را غمگین ساخته بود، به گرد مختار بن ابیعبید ثقفی اجتماع کردند. او هم به داعیه خونخواهی امام حسین (علیهالسّلام) در کوفه قیام کرد و عامل عبدالله بن زبیر را در سال ۶۶ هجری از این شهر بیرون کرد. سپس به شمال عراق لشکر کشید و موصل را ضمیمه حکومت خود کرد. او «عبدالرحمن بن سعید بن قیس» را به سمت استانداری موصل تعیین کرد. پدر عبدالرحمن، سعید بن قیس در رکاب امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در نبرد صفین رشادتها از خود نشان داد. فرزندش عبدالرحمن نیز با وجود اینکه نوجوان بود، در کنار پدر با معاویه میجنگید. در عصر مختار، عبدالرحمن جای پدر را گرفت و رئیس طایفه بزرگ همدان که از شیعیان حضرت علی (علیهالسّلام) بودند، گردید و چنین شخصی با این سوابق درخشان استاندار موصل گردید، اما این وفاداری کوتاه بود؛ زیرا در ماجرای طغیان و شورش اشراف کوفه، به ضد انقلابیون پیوست و با مختار درگیر شد و به هلاکت رسید. «محمد بن اشعث بن قیس» که از جانیان حادثه کربلا بود، از سوی ابنزبیر استاندار موصل شده بود که با پیروزی انقلاب مختار، از موصل گریخت و به تکریت پناهنده شد و در آنجا با سران ضدانقلاب مشغول توطئه گردید و بعدها در نبرد مختار با «مصعب بن زبیر» به هلاکت رسید. [۷۳]
ابنابیالحدید، عزالدین، شرح نهجالبلاغه، ج۲، ص۲۳۹.
۱۲.۱ - نبرد ابنانس با ابنزیادمروان در سال ۶۶ هجری مُرد و فرزندش عبدالملک روی کار آمد. بزرگترین برنامه وی استیلا بر حجاز و عراق بود و برای عملی ساختن این هدف، عبیدالله بن زیاد را در مأموریتش تثبیت کرد و فرمان داد تا به انقلاب مختار پایان دهد. ابنزیاد که موفق نشد در سرزمین جزیره بر عمّال ابنزبیر غلبه یابد، ناچار به موصل روی آورد. خبر ورود وی به این منطقه توسط «عبدالرحمن بن سعید»، استاندار وقت موصل به مختار گزارش داده شد و خود موقتاً از موصل بیرون آمد و در تکریت استقرار یافت. «یزید بن انس» با سه هزار نیروی زبده و رزمنده و آماده فداکاری، از جانب مختار مأموریت یافت تا این فتنه را خاموش کند. او مردی بااخلاص و محبّ اهلبیت (علیهمالسّلام) و شهادتطلب بود. ارتش او به حرکت خود ادامه داد تا آنکه در موصل کنار تل بنات اردو زد. اگرچه فرمانده عملیات یعنی یزید بن انس دچار کسالت گردید، اما بدون لحظهای درنگ به آرایش نظامی پرداخت و پیش از طلوع آفتاب با قوای ابنزیاد درگیر شد.جنگ سختی درگرفت. هنوز خورشید طلوع نکرده بود که سپاه شام قلع و قمع گردید و مقرّ فرماندهی آنان تصرف شد. «ربیعة بن مخارق» از سرداران دشمن نیز در این نبرد به قتل رسید. جنگ ارتش مختار به فرماندهی یزید بن انس با لشکر اموی در روز عرفه ذیحجه ۶۶ هجری روی داد و فردای آن روز (عید قربان) با شکست نیروهای پیشقراول شام، پایان یافت. قهرمان صحنه پیکار یعنی یزید بن انس در عصر روز سوم نبرد، جان خود را در راه دفاعی مقدس از دست داد و چون گزارشهایی میرسید که عبید بن زیاد از جانب خلیفه مروانی، با هشت هزار نیروی تازهنفس در راه است و نیروهای تحت ابنانس آمادگی لازم را برای درگیری جدید نداشتند، با توصیه فرمانده جدید، «ورقاء بن عازب» به پیروزی قبلی اکتفا کردند و تصمیم به بازگشت گرفتند. مختار که وضع را چنین دید، بلافاصله قهرمان شکستناپذیر، ابراهیم بن مالک اشتر را با هفت نیروی دلیر و حماسهآفرین موظف کرد خود را به نیروهای یزید بن انس رسانده، آنها را تحت امر خود درآورده و از همانجا به سوی دشمن حرکت کند. ابراهیم اطاعت نمود و با نیروهای همراه حرکت کرد و در حوالی کوفه اردو زدند تا با سازماندهی و تشکیل نیروها به جانب موصل حرکت کنند. ۱۲.۲ - نبرد پسر اشتر با ابنزیادعبیدالله بن زیاد با سپاه شام در موصل با قوای ابراهیم بن مالک اشتر روبه رو گردید و نبردی سخت میان دو گروه درگرفت. سرانجام نه تنها سپاه اموی دچار هزیمت گشت، بلکه عبیدالله بن زیاد، حصین بن نمیر، شرحبیل بن ذیالکلاع و تنی چند از اشراف فاسد شام در این نبرد به هلاکت رسیدند. ابراهیم سر ابنزیاد و دیگران را برای مختار فرستاد. عبدالملک مروان که در انتظار نتیجه این عملیات لحظهشماری میکرد، خبر شکست سپاه شام و کشته شدن ابنزیاد و برخی سرداران سپاه او را دریافت کرد. ابراهیم بن اشتر به شهر نصیبین رفت و در آنجا اقامت گزید و منطقه موصل را به استیلای خود درآورد. آنگاه فردی را به جانشینی خود در جزیره برگزید و خود راهی کوفه شد. [۷۹]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.
ناگفته نماند ایرانیان در نبرد موصل حضوری فعّال داشتند. سردار شامی که برای مذاکره با ابراهیم بن مالک اشتر به اردوی او میرفت، به وی گفته بود: «از جایی که داخل سپاه تو شدم تا وقتی به خدمت تو رسیدم، حتی کلمهای عربی از سربازانت نشنیدم!». [۸۱]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۱۳۳.
[۸۲]
محمّدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران، ج۱، ص۹۴- ۹۵.
مختار در سال ۶۸ هجری از مصعب بن زبیر شکست خورد و به قتل رسید؛ اما عبدالملک بن مروان در سال ۷۱ هجری به عراق لشکر کشید و فرزند زبیر را مغلوب و مقتول ساخت. در ۷۳ هجری، عبدالملک بن مروان، حجاج بن یوسف ثقفی را که فردی سفّاک، بیرحم و ستمگر بود، به امارت عراق عرب و عجم منصوب کرد. حجاج پس از آنکه آخرین مقاومت اعراب عراق را سرکوب کرد، در صدد تحکیم نفوذ خویش برآمد و به همین دلیل بین کوفه و بصره، شهر «واسط» را ساخت و آن را مقرّ حکومت خود قرار داد. این شهر در مناطق جنوبی دجله بنا گردید و موقعیت سوقالجیشی داشت؛ اما یکی از رؤسای خوارج به نام «شیب الشیبانی» در موصل بر حاکم مزبور شورید و مدت دو سال تمام سبب ناامنی و اغتشاش در عراق بود. او سرانجام در کنار دُجیل از قوای حجاج شکست خورد و کشته شد. [۸۳]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۱۲۲- ۱۲۳.
[۸۴]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۱۳۴.
در هنگام روی کار آمدن بنیعباس و در روزگار ابوالعباس سفّاح، موصل یکی از دوازده ایالت سرزمین تحت قلمرو این سلسله بود. در عهد منصور عباسی جنبشهای بزرگ شیعی در بسیاری از شهرهای اسلامی شکل گرفت. به دنبال دستگیری عبدالله بن حسن مثنّی، معروف به «عبدالله محض» و شکست جنبش نفس زکیه (محمد فرزند عبدالله)، فرزند دیگر عبدالله به نام ابراهیم حجاز را ترک کرد و مقدمات قیام خود را که در بصره به وقوع پیوست، فراهم آورد. او برای تدارک قوا به برخی مناطق عراق سفر کرد؛ از جمله شهرهایی که در آن توقفی داشت و در آنجا با برخی افراد درباره قیام خود دیدارهایی داشت، موصل بود. وی در خلال این رفت وآمدها به ماجراجوییهایی میپرداخت؛ از جمله اینکه در موصل بر سر سفرههایی میرفت که منصور برای عامه مردم میگستراند و در آنجا حقایقی را برای حاضران مطرح میکرد. قیام ابراهیم در بصره به سال ۱۴۵ هجری، رخ داد و حدود سه ماه ادامه داشت و به شهادت او منجر گردید. [۸۵]
اللیثی، سمیره مختار، مبارزات شیعیان در دوره نخست خلافت عباسیان، ص۱۵۸- ۱۵۹.
۱۳.۱ - خلافت موسیموسی، فرزند مهدی عباسی ملقب به «هادی» که از سال ۱۶۹ هجری به خلافت رسید، به قساوت قلب و تهوّر معروف بود. او درباره فرمانروایی با برادر خود هارون به شدت اختلاف داشت و در مواقعی منازعاتی بین این دو و طرفداران آنان رخ میداد. سرانجام موسی عباسی در حرمسرایی که در کنار موصل برای خود ساخته بود، به قتل رسید؛ درحالیکه بیستوپنج سال داشت و از خلافت او یک سال سپری گردیده بود. [۸۶]
قمی، شیخعباس، تتمة المنتهی، ص۱۵۱.
[۸۷]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۱۵۷.
در همین ایام «حرشی» حاکم موصل بود و بر ساکنان آن بسیار سخت میگرفت. وی مالیات سالهای گذشته را از آنان درخواست میکرد و تعداد زیادی از ساکنین این منطقه را با ارعاب و زور به آذربایجان فرستاد؛ به همین دلیل موصل از رونق بازایستاد و برخی دهکدههای اطراف آنکه در این هنگام آباد بودند، ویران گردید. [۸۸]
احمد العلی، صالح، مهاجرت قبایل عربی در صدر اسلام، ص۵۰.
۱۳.۲ - خلافت مأمونطاهر بن حسین سرداری بود که در پیروزیهای مأمون نقش مؤثری ایفا کرد. این در حالی است که مأمون، فضل بن سهل را به وزارت برگزید و نفوذ وی را در مرکز حکومت خود، شهر مرو، گسترش داد. فضل از زبان مأمون برای طاهر بن حسین دو فرمان صادر نمود؛ یکی اینکه ولایتهای فتح گردیده مانند ولایات جبال، فارس، اهواز، حجاز، یمن و بخشهایی از عراق را تسلیم کند و خود برای پیکار با نصر بن ثابت که در شام آشکارا قیام کرده بود، به سوی رقّه رهسپار گردد و به موازات این فرمان، او را به حکمرانی موصل و دیگر نقاط جزیره عراق گماشت. طاهر باآنکه از اجرای فرمان او ناخرسند بود، به ناچار تن در داد. [۸۹]
اللیثی، سمیره مختار، مبارزات شیعیان در دوره نخست خلافت عباسیان، ص۳۳۶.
۱۳.۳ - خلافت منتصردر عهد حکومت منتصر عباسی که بعد از متوکل روی کار آمده بود، «ابوالعمود شاری» در موصل خروج کرد و بسیاری از مخالفان دولت عباسی از قوم ربیعه و نیز مردم کرد به او پیوستند و بدین گونه شورش او اوج گرفت. منتصر سپاهی به فرماندهی «سیما» ی ترک به سوی موصل روانه کرد که با شاری وارد نبرد گردید. سرانجام پس از مدتی درگیری، شاری شکست خورد و اسیر گردید. او را نزد منتصر آوردند و گفتوگویی بین او و خلیفه عباسی صورت گرفت که منتصر قانع گردید وی را عفو کند. سپس از او پیمان گرفت و آزادش کرد. [۹۰]
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۵۴۳.
۱۳.۴ - خلافت محمد عباسیاحمد بن جعفر المتوکل مُلقّب به «محمّد عباسی» پس از مرگ مهتدی در ۲۵۶ هجری به خلافت دولت بنیعباس رسید. معتمد فردی عیاش و خوشگذران بود و به همین دلیل تدبیر کارها به دست برادرش ابواحمد موفق افتاده بود. او معتمد را دستگیر و محبوس ساخت و کسانی را بر وی گماشت، اما معتمد از زندان گریخت و به حدیثه موصل رفت. موفق در نامهای از «اسحاق بن کنداج» خواست تا وی را از موصل بازگرداند و کار معتمد بدین منوال گذشت تا آنکه بر اثر زهری که در جام شرابش ریخته بودند، به سال ۲۷۹ هجری به هلاکت رسید. [۹۱]
قمی، شیخ عباس، تتمة المنتهی، ۲۴۲۵.
بعد از او ابوالعباس معتضد روی کار آمد.۱۳.۵ - تشیع در موصلبا وجود اختناق بنیعباس در شمال عراق، تشیع در سرزمین موصل شکوفا و باشکوه بود. در موزه عراق محرابی نگهداری میشد که در اطراف آن اسامی ائمه دوازدهگانه دیده میشد. این اثر باارزش را بعدها به موزه بغداد انتقال داده بودند. نقبای موصل و کرکوک نیز همگی علوی و از نسل اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) بودند: رکنالدین بن نقیب محییالدین محمد بن حیدر، نقیب موصل با اسب خود در رودخانه دجله افتاد و درگذشت. پیکرش را از دجله گرفتند و به جانب آستان مقدس حضرت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در نجف اشرف بردند و در جوار مرقد جدش دفن کردند.سید محمد فرزند امام هادی (علیهالسّلام) امامزادهای عالیقدر و باشرافت بود. آن بزرگوار پیش از شهادت والد ماجدش حضرت امام علی النقی (علیهالسّلام) رحلت کرد. پیکرش در قریه موصل از آبادیهای مسکن عراق دفن گردید. عدهای گفتهاند این موصل، غیر از شهر موصل معروف است؛ ولی در عین حال از توابع جزیره که موصل مرکز آن بوده، به شمار میرود. عدهای نیز گفتهاند مزارش در آبادی بَلَد، بین سامراء و موصل است. او در جلالت قدر و کرامات چنان شهرت دارد که حتی اهل سنّت و عشایر آن منطقه برایش احترام قائلند. هرگز سوگند دروغ به او یاد نمیکنند و پیوسته از اطراف و اکناف برایش نذوراتی میبرند. شمسالدین محمد بن علی، از نوادگان سید محمد، سیدی با ورع و عابد بوده و با علما و اهل فضل مصاحبت داشته است. او از موصل به بلاد روم رفت و در شهر بورسا (در ترکیه امروز) مقیم گردید تا آنکه در همان شهر به سال ۸۳۲ هجری رحلت کرد و مزارش در این دیار مشهور بوده و اهالی به زیارت مرقدش میروند و برای آستانهاش هدایا و نذوراتی اختصاص میدهند. از او احفاد و خاندانی بر جای مانده که بعدها در منطقه جزیره و موصل و جنوب ترکیه انتشار یافتند. [۹۲]
قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج۲، ص۶۸۹-۶۹۰.
[۹۴]
نجفی، محمدجواد، ستارگان درخشان، ج۱۲، ص۸۴-۸۵.
موصل در تاریخ سیاسی اجتماعی خود شاهد حکمرانی حمدانیان، [۹۶]
جمعی از مؤلفان، دائرةالمعارف تشیع، ج۳، ص۴۶۰- ۴۶۱.
[۹۷]
باسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ص۸۶.
[۹۸]
استانلی لین پل و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ج۱، ص۲۰۲.
[۹۹]
مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ص۱۷۸.
فرمانروایان بنیعقیل، [۱۰۰]
ابوالفداء، اسماعیل بن علی، المختصر فی اخبار البشر (تاریخ ابوالفداء)، ج۲، ص۱۴۷.
[۱۰۱]
بوسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ص۹۵- ۹۶.
[۱۰۲]
لین پل، استانلی، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ج۱، ص۲۰۸.
[۱۰۳]
مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ص۱۷۹.
[۱۰۴]
مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ص۲۷۳.
اتابکان زنگی، [۱۰۵]
بوسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ص۱۸۹- ۱۹۹.
[۱۰۶]
لین پل، استانلی، تاریخ دولتهای اسلامی، ج۱، ص۱۱۸- ۱۱۹.
بدرالدین لؤلؤ، [۱۰۷]
جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای جوینی، مقدمه مؤلف.
[۱۰۸]
جمعی از مؤلفان، دائرةالمعارف تشیع، ج۱، ص۳۴۳.
[۱۰۹]
خالقی، محمدهادی، دیوان نقابت، ص۷۵.
سرداران ایلخانی و ترکمانان [۱۱۰]
مصاحب، غلامحسین، دائرةالمعارف فارسی، ج۲، ص۲۹۱۴.
[۱۱۱]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۲۵۹- ۲۶۰.
[۱۱۲]
بوسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ص۲۵۳.
[۱۱۳]
هینتس، والتر، تشکیل دولت ملی در ایران، ص۱۶۳-۱۶۵.
بود. یکی از شخصیتهایی که در آن دوران، در موصل، بالید و به شکوفایی باشکوهی رسید، «صفیالدین محمد بن علی بن محمد»، معروف به «ابن طِقطقی» (۶۶۰- ۷۰۱) است. او از سادات حسنی و از نوادگان ابراهیم طباطباست که خاندانش در جزیره عراق زندگی میکردند و نقابت علویان مناطقی از عراق را عهدهدار بودند و این فعالیت آنان از قرنها سابقه داشت. اصولاً به دلیل اقامت آنان در موصل، برخی افراد در این قلمرو به پژوهشهایی در انساب طالبیان و سادات میپرداختهاند. «ابوجعفر محمد بن محمد عبیدلی حسینی» که نسبشناس بزرگ طالبیان عراق بود، به موصل، مصر و شام سفر کرد تا بر غنای دانش خویش در این رشته بیفزاید. کتاب معروف او «تهذیب الانساب و نهایة الاعقاب» است که مورخان و نقیبان معاصرش و محققان پس از وی از این اثر بهرههای فراوانی بردهاند.«نجمالدین ابوالحسن علی بن محمد علوی» معروف به «ابنصوفی» نیز نسبشناس دستگاه نقابت در موصل و بر مذهب شیعه بود. وی پرورشیافته عبیدلی است که کتابش «المجدی فی انساب الطالبیین» نام دارد. پدر ابنطقطقی «تاجالدین علوی» که در دستگاه عطاملک جوینی در عراق، مشغول امور دیوانی بود، نقابت علویان را در اختیار داشت؛ چنانکه خود نیز این سمت را در حلّه، کربلا و نجف دارا بود. شهرت ابنطقطقی به دلیل کتاب معروفی است که در تاریخ خلفا و وزرای دوران بنیامیه و بنیعباس و فرمانروایان زمان آنان نوشته است. این کتاب «منیة الفضلاء فی تواریخ الخلفا و الوزراء» نام دارد، اما چون به فخرالدین عیسی بن ابراهیم، امیر موصل اهدا شده، به «تاریخ الفخری» موسوم گردیده است. «هندوشاه بن سنجر نخجوانی» در قرن هشتم هجری این اثر را به نام «اتابک نصرةالدین احمد بن یوسف شاه» با نام «تجارب السلف» به فارسی برگردانده و مطالبی از منابع دیگر بر آن افزوده است. [۱۱۴]
جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای جوینی، مقدمه مؤلف.
[۱۱۵]
جمعی از مؤلفان، دائرةالمعارف تشیع، ج۱، ص۳۴۳.
[۱۱۶]
خالقی، محمدهادی، دیوان نقابت، ص۷۵.
به هنگام روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی، ترکمانان مستقر در موصل، به ضبط قلاع دیار بکر و آن حدود مشغول بودند و در آن نواحی دم از استقلال میزدند. شاه اسماعیل در ۹۱۳ ق با لشکری مجهز و آراسته، موکب خود را به سوی این قلمرو حرکت داد و دلاوران قزلباش را برای نبردی سخت مهیا ساخت. جنگی سخت درگرفت و لشکر صفوی موصل و دیار بکر را به تصرف درآورد. شاه اسماعیل پس از تسخیر این نقاط، در سال بعد بغداد را فتح کرد و برای زیارت آستان مقدس امیر مؤمنان (علیهالسّلام) به عتبات عراق آمد. [۱۱۷]
ترکمان، اسکندر پیک، تاریخ عالمآرای عباسی، ج۱، ص۳۱- ۳۲.
[۱۱۸]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۲۶۸.
۱۵.۱ - زمان شاهعباس اولدر زمان فرمانروایی شاهعباس اول، حسن پاشا حاکم موصل بود. وی در سال سی وهفتم جلوس شاهعباس با قوای پیاده و سواره به قصد تصرف بغداد حرکت کرد. قشون قزلباش را زمان بیک فرماندهی میکرد. عشایر، اکراد و قبایل تابع موصل نیز برای یاری حسن پاشا به موصل فرا خوانده شدند. در این میان، سپاه صفوی از راه رسیدند و آنان را محاصره کردند. زمان بیک، فرد معتمدی نزد حسن پاشا و علمای موصل فرستاد و آن فوج را به ترک مخالفت و ادراک ملازمت دربار صفوی راهنمایی کرده و از وخامت جدال بر حذر داشت. امّا حسن پاشا صلاحاندیشی را به یک سو نهاد و جنگ را برگزید و چند روزی در اطراف بغداد مشغول نبرد بود و در انتظار رسیدن نیروهای کمکی موصل لحظهشماری میکرد. از سوی دیگر، نیروهای صفوی پیش از آنکه امدادگران موصلی برسند، قلعه بغداد را فتح کردند و حسن پاشا عاقبت مغلوب جنود قزلباش گردید. اکثر نیروهای او کشته شدند و اموالشان به غنیمت گرفته شد. زمان بیک و رفقایش مظفر و منصور به اردوی دولت صفوی بازگشتند.پس از تسخیر قلعه بغداد و قتل حسن پاشا در بغداد، هراس بزرگی در میان اهالی موصل، کرکوک و شهر زور (سلیمانیه امروز) به وجود آمد. سپاهیان از هر طرف پراکنده شدند و مردم آنجا دچار استیصال و اضطراب گردیدند. وقتی این آشفتگیها به گوش شاهعباس رسید، «قرچغای خان» سپهسالار ایران را با فوجی از قوای دلاور به جانب موصل فرستاد تا آن نواحی را زیر فرمان دولت صفوی درآورد. گروهی مقاومت را بر تسلیم ترجیح دادند و در قلعه موصل توقف کردند و با نیروهای اعزامی صفویه، به جنگ و جدال پرداختند. «قاسم سلطان ایمانلوی افشار» با عدهای از افراد مسلح ورزیده قلعه موصل را محاصره کردند و افراد محصور و محبوس در آنجا را در تنگنا قرار دادند؛ بهگونهای که قلعه مشرف بر فتح و تسخیر گردید. سرانجام لشکر صفوی به آن منطقه مستولی گردید؛ عدهای مقتول و اموال و اسباب ایشان به غنیمت لشکر فاتح درآمد. قرچغای خان پیروز و سربلند به عتبات عراق رفت و در آنجا با شاهعباس که برای زیارت ائمه در نجف اشرف به سر میبرد، ملاقات کرد و خبر این موفقیت را به او رساند. قاسم بیک ایمانلو به رتبه خانی سرافراز گردید و ایالت موصل به وی اختصاص یافت. او این دیار را استحکام بخشیده، به محافظت و حراست از آن اهتمام ورزید. [۱۱۹]
ترکمان، اسکندر پیک، تاریخ عالمآرای عباسی، نیمه دوم، ج۲، ص۱۰۰۶- ۱۰۰۹.
۱۵.۲ - زمان شاه صفیدر سال دوم سلطنت شاه صفی (۱۰۳۸- ۱۰۵۲ ق) سپاه عثمانی به سرداری خسروپاشا به فرمان سلطان مراد چهارم که از بیم شاهعباس جرئت تجاوز به قلمرو دولت صفوی را نداشت، به متصرفات این دولت شیعی هجوم آورد و موصل، کردستان و نواحی غربی ایران را تصرف کرد. باز پس گرفتن این نقاط توسط عثمانیها، این امپراتوری را در موقعیتی قرار داد که قادر بودند صفویان را در آذربایجان و قفقاز تهدید کنند، اما یکبار دیگر صفویان ولایات اشغال شده را تسخیر کردند؛ بنابراین لشکرکشی مذکور هیچ نتیجه قطعی در پی نداشت و سلطان مراد چهارم به دلیل اختلافاتی که در شمال بروز کرده بود، نتوانست در سال ۱۰۴۷ ق به یک تهاجم دیگر اقدام کند.از سوی دیگر، مدافعان صفوی در نبردی که در سال ۱۰۴۸ ق آغاز شد، موفق شدند مدتی طولانی، با قدرت تمام در برابر عثمانیها ایستادگی کنند. مراد چهارم در صدد برآمد که از راه موصل به آذربایجان یورش ببرد، اما با معاهده قطعی صلح بین ایران و عثمانی در ۱۰۴۹ ق نبردهای دیرینه این دو دولت اسلامی که یک ونیم قرن ادامه داشت، پایان یافت و حدود مرزی بین ایران و عراق تعیین گردید که تاکنون با اندک تغییری ثابت مانده است. سلطه عثمانی نه تنها بر موصل و جزیره، بلکه بر بینالنهرین و توابع آن مورد تائید قرار گرفت و بدین گونه سرزمین عراق از نظارت ایران عصر صفوی بیرون آمد تا آنکه دوره سلطنت نادرشاه افشار فرارسید. نادرشاه افشار در صدد بود که بین مذاهب اسلامی نوعی اتحاد و انسجام به وجود آورد، اما فرمانروایان عثمانی حاضر نبودند مذهب شیعه را در ذیل مذاهب اسلامی بپذیرند و آن را بدعت در دین میشمردند. نادر از این دیدگاه خشمگین گردید و خطاب به دولت عثمانی نوشت که اگر بیش از این در پذیرفتن شرایط او تعلل ورزد، به قلمرو آن امپراتوری حمله خواهد کرد. نادر در تابستان ۱۱۵۶ ق بعد از لغو معاهده صلح با عثمانی، با سپاه عظیمی به بینالنهرین یورش بُرد و موصل را به محاصره درآورد و کرکوک و بغداد را آماج حملات خود قرار داد، اما این حملات با تحمل خسارات و تلفات سنگین سرکوب شد. سرانجام طرفین به این نتیجه رسیدند که هیچکدام نمیتوانند به پیروزی قطعی دست یابد و از این روی در ۱۱۵۹ ق قرارداد صلحی میان آنها منعقد شد. در پیمان جدید، باز هم بینالنهرین علیا و سفلی (موصل و بغداد) در اختیار دولت عثمانی قرار گرفت. موصل از پایگاههای اصلی لشکرکشی دولت عثمانی به سمت شرق، داخل قلمرو قفقاز، ایران، آذربایجان و سوریه به شمار میآمد. [۱۲۰]
شاو، استانفورد جی، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۲۳۶.
[۱۲۱]
شاو، استانفورد جی، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۳۴۴.
[۱۲۲]
شاو، استانفورد جی، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ج۱، ص۴۲۴.
[۱۲۳]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۲۸۰.
[۱۲۴]
مشکور، محمدجواد، تاریخ ایران زمین، ص۳۰۶.
در هنگام سلطه عثمانیها بر شمال عراق (موصل و جزیره کنونی) شیعیان و اهل تسنّن از ستم دولت عثمانی آسیب دیدند. ۱۷.۱ - شیعیاندر هنگام سلطه عثمانیها بر شمال عراق (موصل و جزیره کنونی) به ویژه در عصر سلطان سلیم ثانی، ضربههای شدیدی بر پیکر شیعیان وارد آمد و پیروان مذهب اهلبیت (علیهمالسّلام) در ایام فرمانروایی او طعم تلخ انواع آزارها و سختیها را چشیدند و همه گونه مصائب و آسیبها را تحمل کردند. به گفته «محمد فرید بک» مورخ ترک، سلطان سلیم دستور داد تا از شیعیان پراکنده در ولایت مزبور آماری سرّی تهیه شود. بدین گونه آنان را شناسایی و سپس دستور قتلعامشان را صادر کرد که برخی منابع تعداد این مقتولان را چهارهزار نفر ذکر کردهاند. بدین ترتیب نه تنها از شمار شیعیان موصل به تدریج کاسته شد، بلکه آن تعداد باقی مانده نیز چنان زیر فشار و تهدید قرار گرفتند که نمیتوانستند گرایشهای اعتقادی و نیز علاقه خود به اهلبیت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بروز دهند؛ بلکه آنان را با زور و ارعاب، بر مذهب حنفی وادار میکردند و به تدریج شیعیان این نواحی از معارف شیعه فاصله گرفتند و از تشیع فقط نام و عنوانی میشناختند.بعدها که وضع اندکی بهتر شد، عدهای از رجال علم و فضیلت، به ارشاد این شیعیان زیر ستم در موصل پرداختند. بدین گونه شماری از شیعیان در این دیار مذهب خود را آشکار نمودند؛ اما به هر حال فرهنگ مهاجم تخریبهای خود علیه تشیع را ادامه داد؛ چنانکه دلهای این مردم شیعه را آکنده از رعب و هراس ساخت و اینگونه به آنان القا گردید که نباید تشیع خود را برملا سازند و احتمالاً پذیرش مذهب اهلسنت توسط طایفه اعرجیه موصل، محصول همین اختناق عصر دولت عثمانی بوده است؛ چنانکه تظاهر سادات آل حیدر در شمال عراق به پیروی از مذهب عامه به دلیل مراعات اوضاع و شرایط محیط باشد. علامه مظفر میگوید: من تصور نمیکنم این طایفه قبل از انتقال از ایران به موصل، از اهلسنت بوده باشند؛ زیرا اینها خود را به صفویه منسوب مینمودند و به خویشاوندی با این سلسله افتخار میکردند و همه ما میدانیم که صفویه چه تعصبی درباره شیعه داشتهاند. [۱۲۵]
مجلة العرفان، ش سوم، ص۷۸۶.
[۱۲۶]
بک، فرید، تاریخ الدولة العثمانیه، ص۷۴.
[۱۲۷]
مظفر، محمدحسین، تاریخ شیعه، ص۱۷۹- ۱۸۰.
۱۷.۲ - اهل تسنناینگونه نبود که فقط اهالی شیعه موصل زیر فشار باشند؛ بلکه اهل تسنّن نیز از ستم دولت عثمانی آسیب دیده بودند. اجرای مقررات و قوانین مربوط به زمین در سرزمینهای زیر سلطه حکومت عثمانی، از جمله برنامههایی بود که اهل موصل را آزار میداد. بخشهایی از اراضی موصل، کرکوک و اربیل به رؤسای ایالات بخشیده شد و این نوع مالکیت و تصرف زمینهای زراعی توسط کارگزاران حکومت، روابط اجتماعی را به خصوص در میان قبایل و روستاها دگرگون ساخت. حکام عثمانی از زمان حکومت «مدحت پاشا» موفق شدند برای تضعیف قبایل یا نابودی آنها به برخی اهداف و سیاستهای خود جامه عمل بپوشانند. آنها با زور و تهدید، برخی رؤسای قبیلهها را عزل و نصب میکردند.سیاست و واگذاری زمین در صفوف قبایل شکاف به وجود آورد و در ساختار قبیله نوعی تبعیض اعمال گردید و مالکیت عشایری به رژیم ارباب و رعیتی تبدیل شد. وقتی افراد قبیله و رؤسای سطوح پایینتر دریافتند که از این ناحیه به آنان ستم شده، به خشم آمدند و اعتراضات آنان فراگیر شد و قیامهای آنان تا اواخر عهد عثمانی استمرار یافت. با این حال در زمان شکلگیری حرکت اسلامی در عراق، به دلیل نفوذ اعیان و مالکان در میان مردم موصل، این قلمرو از فعالیتهای سیاسی دور ماند و «حزب العهد» هم نتوانست شعبهای در آنجا به وجود آورد. سلیمان فیضی که خود اهل موصل و از رهبران جمعیت اصلاحطلب بصره است، در توصیف وضع خاص موصل میگوید: علت این بود که در موصل افراد معتقد به هویت عربی اندک بودند و از سویی گرایش مذهبی اهالی موصل مانع از تمرد و عصیان آنها علیه دولت عثمانی که تشکیلاتی اسلامی تلقی میگردید، میشد. [۱۲۸]
رحیمی، عبدالحلیم، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ص۳۶- ۳۸.
[۱۲۹]
رحیمی، عبدالحلیم، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ص۱۳۷.
جنگ جهانی اوّل و نتایج آن، معادلات سیاسی جهان را بر هم زد. دولت عثمانی علیه انگلستان با آلمان متحد شد و اعراب دست نشانده باب عالی، علیرغم فرمان جهاد سلطان عثمانی علیه انگلیس، در کنار متّفقین و در مقابل عثمانی وارد جنگ شدند. در ۱۳۳۴ ق/ ۱۲۹۵ ش براساس موافقت نامه پنهانی «سایکس-پیکو» سرزمینهای عربی عثمانی بین انگلیس و فرانسه تقسیم شد و سال بعد ارتش بریتانیا ابتدا بغداد و سپس کرکوک را تصرف کرد. در این برنامه ولایت موصل در اختیار فرانسه قرار گرفت. ۱۸.۱ - کشمکش ترکیه و عراقسالهای نخست جمهوری تازه تاسیس ترکیه در سیاست خارجی برای تصرف موصل صرف گردید. انگلستان میکوشید این منطقه را به دلیل داشتن منابع نفتی گرانبها جزو عراق که تحتالحمایهاش بود درآورد، ولی چون شهروندانی کرد داشت، دولت ترکیه به موجب میثاق ملی، آن را جزو ولایت مرزی خود میدانست. صلح لرزان وضع را عوض کرد و قرار شد اگر طرفین به راهحل مشترکی نرسیدند، به مجمع ملل مراجعه کنند. پس از تحقیقات و مذاکرات طولانی که توسط کمیسیونی به عمل آمد، موصل که برای ترکیه اهمیت زیادی داشت، به دولت عراق که تحتالحمایه انگلیس بود، واگذار شد. براساس قرارداد آنکارا، دولت ترکیه پس از آنکه وعده گرفتن ده درصد از محصول نفت موصل را گرفت، تسلیم گردید. وقتی دولت ترکیه و همپیمانان وی در ۱۳۴۳ ق پیمان لوزان را که به تهدیدات نظامی ترکیه در مرزهای شمالی عراق پایان میبخشید، به امضا رساندند، انگیزه اصلی درگیریها از میان رفت و مشکل کردها هم به طور موقت حل شد؛ زیرا آنان خواهان خودمختاری بودند؛ لذا وقتی براساس طرح جامعه ملل، موصل در چهارچوب دولت مرکزی عراق قرار گرفت، تأکید گردید که ناحیه کردنشین عراق از نظر اداری و زبان صاحب استقلال داخلی باشد. [۱۳۰]
بیگدلی، علی، تاریخ سیاسی اقتصادی عراق، ص۲۶- ۲۹.
[۱۳۱]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۶۴.
[۱۳۲]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۸۲.
[۱۳۳]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۶۲۴- ۶۵۵.
[۱۳۴]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۶۸۲.
شکی نیست که ترس از دست دادن ولایت موصل و تصرف آن توسط دولت ترکیه و نیز نیاز به حمایت دولت انگلیس در این قضیه، در تصمیم کابینه عراق برای امضای این امتیاز نقش مهمی ایفا کرد. با دستکاری و بزرگ کردن موضوع موصل، شرکت نفت عراق آنگونه که بعداً تغییر نام یافت، بیتردید شرایط مطلوبتری ازآنچه قبلاً داشت، به دست آورد. این امتیاز که به مدت ۷۵ سال اعطا گردیده بود، در ۱۳۴۶ ق پای منافع آمریکا را به این شرکت گشود و سرانجام تمام نفت عراق را به جز بصره در برگرفت؛ اما تولید و استخراج نفت تا زمان فرو نشستن فتنه موصل به تعویق افتاد. ۱۸.۲ - کودتا در عراقکودتای نظامی سال ۱۳۷۷ ق. ژنرال عبدالکریم قاسم، رژیم سلطنتی را در کشور عراق برانداخت و این کشور را از پیمان نظامی بغداد خارج کرد. موج فزاینده نفوذ کمونیسم که عبدالکریم قاسم از آن حمایت میکرد، موجب قیامهایی شد که مهمترین آنها جنبش موصل بود. این خیزش که مسلمانان عرب آن را رهبری میکردند، به همان اندازه که ضد کمونیستی بود، طرفدار ملّیگرایی هم بود. رهبران اصلی این حرکت «عبدالوهاب شوّاف» فرمانده پادگان موصل، «ناظم الطبقجلی» فرمانده لشکر دوم کرکوک و «رفعت حاجی سری» که بعداً رئیس سازمان اطلاعات نظامی شد، بودند. سربازان صلح و حامیان کمونیسم از سراسر عراق به سوی موصل سرازیر شدند و سرانجام آشوب موصل به دلیل ضعف طرحریزی، شتابزدگی و عدم اتحاد بین نیروهای آن و نیز زخمی شدن عبدالوهاب شواف هنگام بمباران موصل و مرگ او در بیمارستان، متلاشی گردید.افسران تحت امر شواف یا در ناامنی حاصل از این فروپاشی کشته شدند یا به سوریه گریختند. پیامد قیام مزبور برای موصل بسیار وخیم بود؛ زیرا قبایل شَمَر که نقش مؤثری در این قیام ایفا کرده بودند، به سوی بیابانهای اطراف موصل رانده شدند و نیروهای مهاجم موصل را غارت و به اهالی حمله کردند. کمونیستها و سربازان صلح، عربهای سنّی و ملیگرا را قتلعام کردند. انواع دشمنیها و نفرتهایی که در دلها نهفته بود، آشکار شد. مسیحیان مسلمانان را میکشتند؛ کردها به عربها حمله میکردند و طبقات مستمند اموال ثروتمندان را غارت مینمودند. افراد مؤثر در قیام دستگیر و اعدام شدند. شکست خیزش موصل و موج فراگیر کمونیسم مقامهای حزب بعث عراق را به فکر حذف عبدالکریم قاسم انداخت. سرانجام کودتای حزب بعث از سوی عربهای ملّی گرا به رژیم او پایان داد. [۱۳۵]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۲۵۱- ۲۵۲.
۱۸.۳ - روی کار آمدن حزب بعثبا سرنگونی عبدالکریم قاسم، حزب بعث روی کار آمد. «احمد حسن البکر» که همزمان مقام ریاست جمهوری، دبیر کلّی حزب بعث، فرماندهی کل نیروهای مسلّح و نخستوزیری را بر عهده داشت، اهل تکریت واقع در شمال عراق بود. وی در آشوب ناموفق موصل نقش مؤثری ایفا کرد. در ۱۹۷۹ م (۱۳۹۹ ق/ ۱۳۵۸ ش) با کنار زدن حسن البکر به بهانه بیماری، صدام حسین زمام امور عراق را به دست گرفت. او در دوران حکمرانیاش از عربهای سنّی موصل حمایتهای ویژهای داشت؛ به علاوه شرایط و زمینههایی فراهم آمد تا افرادی از اهالی موصل در ساختار سیاسی و نظام اداری عراق نقشآفرین باشند. «طارق یوحنا عزیز» از مسیحیان موصل بود که با پیوستن به حزب بعث، مناصب گوناگونی از جمله وزارت امور خارجه را عهدهدار گردید.«سلطان هاشم احمد ثابت» از اعراب سنّی موصل بود که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نقش اساسی داشت و قیام بصره را او سرکوب کرد. وی پیش از مقام وزارت، قائم مقام وزیر کشور بود. «عبدالمجید عزیز محمد صالح الصباغ» عرب سنی و متولد و پرورش یافته موصل بود. او پس از پیوستن به حزب بعث عراق، مدارج ترقی را پیمود. «همام عبدالخالق عبدالغفور» نیز از اعراب سنی موصل است. وی مناصب گوناگونی در کابینههای مختلف در سطح وزارت بر عهده داشته است. «عبدالجبار خلیل شنشل» عرب سنی متولد موصل است که از سال ۱۹۸۶ م/ ۱۳۶۵ ش به مقام وزارت رسید. «طه یاسین رمضان» اگرچه از نظر نژادی کرد بود، ولی در موصل رشد کرده بود. وی پس از عضویت در حزب بعث، توانست به سرعت مدارج عالی را بپیماید. وی فرماندهی نیروهای عراقی بر ضد ایران را در جنگ تحمیلی عهدهدار بود. [۱۳۶]
جعفری، عباس، گیتاشناسی نوین کشورها، ص۲۹۷.
[۱۳۷]
سیفزاده، سیدحسین، عراق، ساختارها و فرآیند گرایشهای سیاسی، ص۱۸۸- ۱۹۱.
دولت آمریکا در ۱۳۸۱ ش به بهانه جلوگیری از دستیابی صدام حسین به سلاحهای شیمیایی و اتمی مرگبار و نیز سرکوب تروریسم، همراه با دولت انگلستان، بدون توجه به هشدارهای سازمان ملل متحد، به عراق یورش بُرد و در اولین اقدام، تأسیسات حیاتی و زیربنایی این کشور اسلامی را مورد تهاجم نظامی قرار داد. در این جریان، مراکز نظامی، اقتصادی و صنعتی موصل لطمات فراوان دید. [۱۳۸]
جمعی از مؤلفان، دانشنامه دانشگستر، ج۱۱، ص۲۹۵.
هسته اولیه گروه تروریستی داعش به زمانی بازمیگردد که ابومصعب زرقاوی در ۱۳۸۲ ش گروهی را به نام «جماعت توحید و جهاد» تاسیس کرد. او به عنوان نماینده القاعده در عراق شناخته میشد. با گسترش اقدامات تروریستی، این گروه نام «دولت اسلامی عراق» را بر خود نهاد. در ۱۳۸۴ ش زرقاوی به طرز مشکوکی کشته شد و پس از وی ابوعمر بغدادی به عنوان رهبر این گروه انتخاب شد. پس از آن استان نینوا و به خصوص شهر موصل شاهد اقدامات تروریستی این تشکیلات شوم و نفرتانگیز بود؛ زیرا این منطقه برای آنان مقری استراتژیک به شمار میآمد. دسترسی آسان به سوریه و ترکیه از طریق موصل و نینوا میسّر بود و نیز این گروه قادر بودند در این ناحیه از تنشهای بین کردها و عربها به نفع خود بهرهبرداری کنند. القاعده هم قبلاً برای کنترل کامل این منطقه حملات سنگینی را در استان الانبار انجام داده بود. در ۱۳۸۵ ش نیروهای قبایل سنی با عنوان «شوراهای بیداری- الصحوة-» با کمک قوای دیگر موفق شدند القاعده را از الانبار بیرون کنند. همین امر باعث شد که این گروه تروریستی به دیگر نواحی، از جمله نینوا و مناطق شمال عراق کوچ کند. در ۱۳۸۸ ابوعمر بغدادی کشته شد و اعضای بلندپایه داعش، ابوبکر بغدادی را به رهبری برگزیدند. اقدامات تروریستی این گروه در شمال و شمال غربی ادامه داشت تا اینکه درگیریهای سوریه، بغدادی را در موقعیتی بهتر قرار داد و او دامنه جنایات و وحشیگریهای خود را توسعه داد و کلمه «شام» را به دولت اسلامی عراق اضافه کرد. ۲۰.۱ - اشغال موصلبا به دست آوردن پیروزیهایی در سوریه، حمایت مالی و تسلیحاتی داعش افزایش یافت و برخی اعضای آن به پایگاههای خود در موصل و الانبار بازگشتند. آنان تمام ساختمانهای دولتی و اداری استان نینوا را به تصرف درآوردند و بر فرودگاه شهر در شمال موصل سیطره یافتند.در جریان محاصره موصل تعداد زیادی از اهالی این دیار که غالباً مذهب اهل تسنّن دارند، کشته شدند. شمار قابلتوجهی نیز در پی این هجوم ددمنشانه آواره گردیدند و خانه و کاشانه خویش را ترک کردند. با اشغال شهر موصل، تنها عربهای سنّی مذهب در شهر ماندند و سکنه شهر از یک ونیم میلیون نفر به یک میلیون نفر کاهش یافت. عناصر داعش صدها محکوم و مجرم را از زندانهای موصل فراری دادند. اقدامات داعش باعث هراس شهروندان موصل و توابع آن شد. امامان مساجدی که با آنان هماهنگ نبودهاند، به سرعت اعدام شدند. مغازههایی که مظاهر و جلوههای مُدرن و غربی داشتند، به آتش کشیده شدند. کشتار دانشجویان، قضات، کارمندان دولتی و حتی کارگران عادی به امری مرسوم مبدل گردید. داعشیها به راحتی جان انسانها را گرفته و برای آنها سنّی و شیعه فرقی نداشت. چنان قساوت به خرج میدادند که کمتر گروه سلفی و افراطی اینگونه عمل کرده است. اگر هم در برخی مناطق کشورهای عربی خاورمیانه گروهی از داعش طرفداری میکنند، با واکنشهای منفی علمای اهل تسنن روبه رو شدهاند. «خالد الملا» رئیس جماعت علمای عراق با تأکید بر اینکه داعش هنگام ورود به موصل شئون دینی و شرعی را رعایت نکرده و حتی به زنان تجاوز نموده و اموالشان را ربوده است، گفت: این تفکر جاهلانهای است که عدهای بخواهند چنین حرکاتی را رخدادی انقلابی و مردمی به حساب آورند. اعمال و رفتار داعش در موصل کاملاً مغایر حقوق مسلّم انسانی و حیثیت مسلمانی میباشد. ۲۰.۲ - اقدامات داعشسلطه این گروه افراطی، البته به ضعف نیروهای نظامی مستقر در منطقه، کوتاهی استاندار موصل و خیانت برخی عناصر اداری و امنیتی هم ارتباط دارد. موقعی که داعش بر موصل مستولی گردید، انتظار اهالی سنّی مذهب این شهر آن بود که این گروه با ارائه خدمات عمومی و کمکرسانی به مردم و تلاشهای رفاهی، نگاه مردم را به سوی خود جلب کنند، ولی اگرچه داعش در آغاز در اقدامی تبلیغاتی خواست خود را حامی ساکنان موصل نشان دهد، اما در ادامه، اقدامات خشونتآمیز آنان آشکار گردید. هیئتهای شرعی بیانیههای شدیداللحنی صادر نموده و مردم موصل و توابع را موظف به رعایت دستورات آنان کردند.دادگاه اسلامی که برای حل و فصل شرعی اختلافات و مسائل قضایی به وجود آوردند، از عدالت و انصاف به دور بوده و رفتار و موضعگیری جانبدارانهای داشتند. قوانینی که داعش پس از تسلط بر موصل وضع کرده، خرافات، انجماد فکری و بازگشت به عصر ارتجاع را در اذهان تداعی میکند. اگر کسی از مردان موی خود را کوتاه کند، اعدام میشود. تمام آرایشگاههای مردانه تعطیل شده است. اگر مردی سر خود را شانه کند و موهایش را مرتب نماید، خاطی بوده و محکوم به تحمل هفتاد ضربه شلاق خواهد بود. زنان اجازه ندارند برای درمان و مداوا به پزشک متخصص زنان و زایمان مراجعه کنند و تخطی از این قانون، کیفر سنگینی به دنبال خواهد داشت. بانوان مجاز نیستند روی صندلی بنشینند. کسی که در نماز جمعه داعش شرکت نکند، شلاق میخورد. تعدادی از زنان ربوده شده توسط عناصر داعش، به عنوان برده در اختیار نیروهای این گروه منحرف قرار گرفته و عدهای دیگر در بازار موصل فروخته شدهاند. داعش در موصل حکمی را وضع کرده که بر اساس آن، کسانی که از این پس تلفن همراه در دست دارند، انگشتان آنان قطع میشود. اگر مشاهده کنند کسی سیگار و قلیان میکشد، در قدم اول دو انگشت سبابه او قطع میشود و در صورت تکرار، فرد خاطی اعدام میشود. داعش تمام آثار تاریخی، مواریث فرهنگی و هنری و جلوههای معماری اسلامی را در موصل از بین بُرده یا آسیب اساسی به آنها وارد ساخته است. اولین ساکنان موصل پس از فتح آن توسط مسلمانان، رزمندگانی بودند که در نواحی جزیره و شمال عراق کنونی به فتوحاتی دست یافته بودند. شهروندان کوفه و بصره نیز که ترک وطن کردند، به موصل آمدند. مهمترین قبیلهای که در صدر اسلام این شهر را برای سکونت خود برگزید، «بنیسلیمة بن مالک بن فهم» بود. هجرت به سوی جزیره به مرکزیت موصل همچنان ادامه یافت تا آنکه قبایل در آن منظم گردیدند. از آن پس جزیره به سه بخش اصلی تقسیم گردید: سرزمین «مُضَر» که پایگاهش حرّان بود، «ربیعه» در موصل اقامت گزیدند و ناحیه بکر که کانون آن آمد تعیین گردید. [۱۴۰]
احمد العلی، صالح، مهاجرت قبایل عربی در صدر اسلام، ص۱۲۴- ۱۲۸.
با وجود اینکه میراث قبیلهگرایی، در اثر توسعه شهرها و آموزش و فرهنگ در روستاها از رونق افتاده است، اما تا دهههای اخیر سکنه موصل، اعم از عرب و کرد، شیوه قبیلهای سازمانیافته و سنتهای عشایری را حفظ کردهاند. تحول شهری مهم در موصل، مهاجرت از نواحی روستایی به این دیار بود؛ بهگونهای که جمعیت موصل را از یکصدهزار نفر در ۱۳۷۵ ق/ ۱۳۳۵ ش به نیم میلیون نفر در ۱۴۰۱ ق/ ۱۳۶۰ ش افزایش داد و این شهر را در ردیف بصره و بغداد، به عنوان نواحی پرجمعیت شهرنشین قرار داد. نتیجه شهری شدن موصل، از هم گسیختن جامعه سنتی و تماس اهالی با گروههای ناهمگون و نامشابه بود. توسعه آموزشوپرورش و پیدایش شغلهای جدید و روی آوردن بانوان به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی، پیدایش خدمات جدید اداری و بازرگانی، رونق صنایع جدید و ارتباطات و سیاستهای دولتی در جهت عمران و آبادانی موصل، در جامعه سنتی و فرهنگ بومی این شهر، دگرگونیهای محسوسی به وجود آورد و باعث پیدایش طبقات جدید و مشاغل مدرن گردید و گروه بندیهای سنّتی را سست کرد و به حاشیه برد. [۱۴۱]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۳۴.
[۱۴۲]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۴۰۰ تا ۴۰۳.
[۱۴۳]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۴۱۷.
در طول قرن بیستم میلادی موصل یادآور زندگی اقوام و مذاهب گوناگون در کنار یکدیگر بوده است. پیش از پروژه عربی سازی موصل توسط صدام حسین و حزب بعث، موصل شهری عمدتاً کردنشین بود؛ ولی در این اواخر مردم عرب سنی مذهب عمده سکنه این شهر را تشکیل میدادند. برنامه عربی سازی که با فشار سیاسی و ارعاب و تهدید حزب بعث عملی گردید، باعث شد تا برخی از اقلیتهای قومی و مذهبی از نواحی شهری موصل خارج گردند و به نزدیک مرزهای اقلیم کردستان بروند. با اشغال موصل توسط داعش، تنها عربهای سنی مذهب باقی ماندند و جمعیت این شهر تقریباً به یک میلیون نفر کاهش یافت. [۱۴۴]
جمعی از مؤلفان، دانشنامه دانشگستر، ج۱۶، ص۲۷۲.
عربهای سنی از گذشتههای دور بر حیات سیاسی و اجتماعی عراق تأثیر گذاشتهاند. آنان شاخههایی از قبایل شمّر، جبور، الدلیم طی و بقاره هستند.در موصل چند طایفه در نقش رهبری دینی و سیاسی مشهور گردیدند که مهمترین ایشان طایفه جلیلی و عمری بودند. جلیلیها به دلیل نفوذ و ارائه خدمات ویژه به دولت عثمانی مشهور گردیدند. شوکت و اعتبار این خانواده در اثر «ثورة الاهالی» است که علیه آخرین فرمانروای خانواده مزبور، یحیی جلیلی صورت گرفت که درهمشکسته شد. خانواده عمری جزو رهبران دینی مدینه بودند و هنگامیکه بنا به دستور دولت عثمانی عدهای از اشراف مکه و مدینه به عراق آمدند، این طایفه نیز به موصل هجرت کردند. طایفه عمری با خاندان جلیلی در نزاع بودند. «قاسم العمری» شخصیت بارزی بود که در سال ۱۲۴۴ ق ثورة الاهالی را رهبری کرد. وی به واسطه همپیمانی با دولت عثمانی، با آخرین حکام ممالیک در بغداد جنگید تا آنکه کشته شد. در کنار این طوایف، طایفههای نقیب، عبدی و فخری بودند که شهرت کمتری داشتند. در موصل تمام علما و اعیان نقش واسطههای سیاسی محلی را داشتند و والیان منطقه در حاکمیت سیاسی به وجود این افراد نیاز داشتند. در مقابل، آنان نیز به شدت در حمایت هیئت حاکمه بودند. آنچه آنان را در ایفای این نقش یاری میداد، ارتباطشان با بزرگان مساجد، دانشگاهها، مدارس علوم دینی رهبران محلهها و رؤسای گروههای صنفی بود که پایگاه اجتماعی و مردمی آنها را تشکیل میدادند. [۱۴۶]
مجله دراسات عربیّه، سال هشتم، بیروت ۱۹۷۱ م، ش۱۲، ص۳۳.
[۱۴۷]
مجله الواقع، فوریه ۱۹۸۴ م، ش ۴، ص۸۳.
[۱۴۸]
رحیمی، عبدالحلیم، تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ص۶۰- ۶۲.
[۱۴۹]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، فب مار، ص۲۸.
اهالی موصل لهجهای خاص دارند که به لهجه ساکنان شمال سوریه شباهت بسیار دارد. این لهجه از زبانهای ترکی، فارسی، کردی، هندی و حتی انگلیسی (به دلیل سلطه استعمار) تأثیر پذیرفته است؛ اما چنان هویت مستقلی دارد که به لهجه «مصلاویه» (موصلیه) موسوم میباشد. طرز تلفظ کلمات هنگام صحبت اهالی به زبان عربی بومی، کاملاً مغایر با لهجه اهالی بغداد و بصره است. آیین مسیحیت از سده دوم میلادی در این منطقه پیروانی داشته است. آنان پیروان کلیسای کلدانیاند که در قرن پنجم میلادی توسط پیروان نسطوریوس، بنیان نهاده شد و بخشی از کلیسای نسطوری را تشکیل میدهند. البته آنان در قرن شانزدهم میلادی با پیروان کلیسای روم متحد گردیدند. گروه دیگر آسوریها (آشوریها) هستند که به کلیسای روم نپیوستند. آنها خود را فرزندان آشوریان قدیم میدانند. در اواخر جنگ جهانی اول دولت استعماری بریتانیا آنان را علیه ترکهای عثمانی که خود با ایشان در حال نبرد بود، تحریک کرد، امّا شورش آشوریان به نتیجه نرسید و تعدادی از آنها به دست ترکها به قتل رسیدند و بقیه به سوی ایران رانده شدند. سرانجام انگلستان حدود بیست هزار نفر از آنان را در مناطق شمالی عراق، در اطراف زاخو و دهوک اسکان داد. در کنار آنان گروه کوچکی به نام آسوری ارتدوکس یعقوبیها زندگی میکنند که سابقه آنان به قرن ششم میلادی بازمی گردد. این گروه اعم از روستانشینان جلگههای موصل و شهروندان کاسب و تاجرپیشه، حدود پانزده هزار نفرند. ارمنیها نیز گروه دیگری از مسیحیان موصل میباشند که تا پیش از یورشهای داعش در موصل و توابع آن ساکن بودند. یزیدیه یا ایزدیان قومی هستند که تفکرات اعتقادی آنان شبیه زردشتیهاست و از لحاظ نژاد و زبان به کردها نزدیکاند. آنها روستانشینانی هستند که در نواحی کوه سنجار و شیخان (محل دفن مؤسس فرقه)، در غرب موصل زندگی میکنند. باورهای ایشان ترکیبی از اعتقادات ادیان باستانی است که مطابق آن به منشأ دوگانه عالم (یزدان، خدای خوبیها و شیطان، خدای بدیها و شرور) معتقدند؛ همان عقیدهای که اساس آئین زردشت را تشکیل میدهد. برخی گفتهاند یزیدیه پیروان «یزید بن انیسه خارجی» اند که از مردم بصره بود و به فارس رفت. در عین حال یزیدیه موصل که توسط داعش سرکوب گردیده و تار و مار شدند، منسوب به ایزدند و تحت تأثیر ادیان باستانی ایران قرار داشتند و پیش از ظهور اسلام، در موصل، سنجار، دیار بکر، ارمنستان و حلب ساکن بودهاند. [۱۵۱]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۳۲- ۳۳.
[۱۵۲]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۶۸۱.
[۱۵۳]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۶۸۱.
[۱۵۴]
بیگدلی، علی، تاریخ سیاسی اقتصادی عراق، ص۱۱۷.
[۱۵۵]
مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۴۷۱.
در موصل تعدادی یهودی نیز سکونت داشتهاند.اولین مسجد جامع موصل در زمان «عتبة بن فرقد السلمی» ساخته شد که در سالهای اخیر به دلیل قدمت و سابقه تاریخی به «جامع عتیق» موسوم شده است. مسجد جامع دوم را که از آن با نام «جامع کبیر» یاد میکنند، عادل نورالدین در ۵۶۸ ق احداث کرده است. کنیسههای تاریخی که گاهی تاریخ آنها به زمان ساسانیان بازمی گردد در موصل وجود داشته است. در دهههای اخیر کنیسههای کلدانی، سریانی و ارتدوکس در موصل فعالیت داشتهاند. از کنیسههای جدید، کنیسه معروف به ساعت را میتوان نام برد که در سال ۱۷۸۳ م ساخته شده است. از مراکز آموزشی مذهبی موصل میتوان به «کلیة الحدبا الجامعه» اشاره کرد که حدود نیم قرن از تاسیس آن میگذرد. این مدرسه در ساحل راست موصل و در حوالی مسجد جامع شهر قرار دارد. در «مکتبة الاوقاف» میراث مکتوب و نسخ خطی ارزشمندی نگهداری میشود. از خیابانهای قدیمی موصل، «شارع نجفی» قابل ذکر است که مرکز انتشارات و عرضه کتب فقهی، منابع تفسیری، تاریخی، روایات و قصص عربی و غیره میباشد. دانشگاه المستنصریه بغداد شعبهای نیز در موصل دارد. این مرکز غیر از دانشگاه بزرگ موصل است که عهدهدار آموزش عالی و تربیت دانشجویان در علوم معارف گوناگون است. [۱۵۷]
سیفزاده، سیدحسین، عراق ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، ص۱۰۴.
[۱۵۸]
سیفزاده، سیدحسین، عراق ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، ص۱۰۵.
موصل از قرون گذشته به دلیل موقعیت ویژه جغرافیایی و قرار گرفتن در مسیرهای مواصلاتی، اهمیت تجاری فوقالعادهای داشته است. این فعالیتهای بازرگانی در قالب صادرات مواد غذایی و پشم به نقاط مجاور در ترکیه و سوریه بوده است. حریرهای بعلبک توسط تاجران موصلی به اروپا صادر میشد و نیز برخی مصنوعات را آنان از اروپا به عراق، سوریه و لبنان و ترکیه صادر میکردند. از هنگامیکه دولت عثمانی قبایل عرب و کرد ساکن موصل را برای جنگ با دولت صفوی مهیا و ملزم میکرد، فعالیتهای اقتصادی در این قلمرو دچار انحطاط گردید، موصل به دلیل زمینهای زراعی حاصلخیز و منابع آب کافی و نیروی لازم در بخش کشاورزی، محصولات زراعی گوناگونی چون: غلات، حبوبات و نیز تولیدات باغی دارد که به شهرهای بزرگی چون بغداد و حلب و نیز منطقه دیاربکر ارسال میشد. در عوض موصل از جبال کردستان، پشم و از دیاربکر آهن وارد میکرد. موصل از طریق مسیر آبی که از بغداد میگذرد و به بصره ختم میشود، محصولات و مصنوعاتی را با کشتی به سوی اروپا و هندوستان صادر میکند. ۲۷.۱ - اقدامات دولتدولت برای بیرون آوردن بخش کشاورزی موصل از حالت رکود در سالهای اخیر، سرمایهگذاری و تلاش ویژهای نموده است. توسعه امکانات آبیاری و احداث سدّ در موصل از آن جمله است. برنامهریزی برای بهبود و ارتقای کمی و کیفی محصولات زراعی و مکانیزه کردن کشاوزی از دیگر اقداماتی است که در این راستا صورت گرفت؛ اما علیرغم این گامها رونق لازم را به دست نیاورد. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز لطمات سنگینی بر بخش تولید زراعی و دامی موصل وارد نمود. شماری از نیروهای مولد اجباراً باید در جبههها حضور مییافتند. برنامه توسعه عمرانی نیز به دلیل صرف بودجههای سنگین در جنگ کنار گذاشته شد.۲۷.۲ - تجارت پشمموصل به دلیل بودن بر سر راه مناطق عشایری کردستان و بادیة الشام و سهولت برداشت اقسام پشمهای عالی و به علت نزدیکی به نواحی ییلاقی و قشلاقی (سردسیر و گرمسیر) دریافت اقسام فرشها و پارچههای پشمی از قدیم، مشهور بوده است. در یکی از محلات موصل که «عتابیه» نام داشت، گونهای قالی و پارچهای از نوع الیجه میبافتهاند که در جهان مشهور بوده است.۲۷.۳ - ذخایر طبیعیموصل به دلیل برخورداری از ذخایر و منابع نفت نیز حائز اهمیت میباشد. پالایشگاه موصل از ۱۳۹۶ ق/ ۱۳۵۵ ش وارد مدار گردیده تا به عراق در صدور محصولات نفتی تصفیه شده خود کمک کند. سه سال بعد، طرح جمعآوری گاز و میعان آن در موصل احداث گردید. همچنین طرح تولید و تصفیه گوگرد در موصل و کرکوک توسعه فزایندهای یافته است. مهمترین منابع فسفات عراق در حوالی موصل قرار دارد. برای تسهیل ارتباطات جادهای بین معادن فسفر و تأسیسات آزمایشگاهی، راهآهن ساخته شده است. در موصل کارخانههای خودروسازی و واگن سازی نیز فعالند. در سال ۱۹۴۰ م/ ۱۳۵۹ ق راهآهن موصل- بغداد به طول ۵۲۸ کیلومتر راهاندازی شد. از بازارهای مهم موصل، سوق النبی یونس، سوق السرجخانه، باب السرای و باب الطوب قابل ذکر است. تهاجم وحشیانه داعش به موصل و اشغال این شهر توسط این گروه منحرف، فعالیتهای اقتصادی و معیشتی این دیار را به شدت دچار رکود کرد. [۱۵۹]
مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۳۷۸ مار، فب، تاریخ نوین عراق، ص۴۳۲.
[۱۶۰]
بیگدلی، علی، تاریخ سیاسی اقتصادی عراق، ص۱۳۱.
[۱۶۱]
سیفزاده، سیدحسین، عراق ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، ص۱۱۲.
[۱۶۲]
سیفزاده، سیدحسین، عراق ساختارها و فرایند گرایشهای سیاسی، ص۱۴۴.
گلی زواره، غلامرضا، مجله فرهنگ زیارت، مهرماه ۱۳۹۳، شماره ۲۳، برگرفته از مقاله «موصل از دیروز تا امروز» |