طاهر بن حسین ذوالیمینین (مقالهدوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طاهر بن حسین، طاهربن حسین، کنیه اش ابوالطّیّب، معروف به ذوالیمینین، فرمانده
سپاه مأمون و مؤسس سلسلۀ طاهریان در مشرق
ایران میباشد.
ظاهراً نیای بزرگ او زریق (یا رزیق )
بناسعد (بر طبق برخی روایات، ماهان)، از دهقانان ایرانی در خراسان، بود که نوادگان وی مدعی بودند نسب او به رستم و از این طریق به منوچهر، پادشاه پیشدادی، میرسد.
آنان پس از
اسلام ، به اعراب پیوستند و از موالی (وابستگان) طلحة الطلحات خزاعی و از این طریق به
بنیخزاعه منسوب شدند.
زریق نخست در خدمت دولت اموی بود،
اما فرزندان وی، با شروع فعالیت داعیان عباسی در
خراسان ، به نهضت جدید پیوستند.
عباسیان نیز ظاهراً، به پاس این همکاری، مصعببن زریق را به
حکومت پوشنگ و هرات گماردند.
از دادههای جسته گریخته مورخان معلوم است که حسین،
فرزند مصعب بن زریق، نیز از
سال ۱۶۰ تا ۱۹۲ به صورت متوالی یا متناوب، حکومت پوشنگ را داشته است.
طاهر در ۱۵۹ در پوشنگ به
دنیا آمد. از آغاز زندگی وی اطلاع دقیقی در دست نیست. از اینرو، روایت ابنقفطی
مبنی بر راهزنی کردن طاهردر
جوانی ، احتمالاً درست نیست. همچنین، طاهر در درحادثهای نامعلوم،
چشم راست خود را از دست داد.
او پس از بازگشت به
خراسان ، به
عیسی بن ماهان ، حکمران خراسان پیوست و در نبردهای او با حمزه آزرک نقش فعالی داشت.
به روایت یعقوبی
و ابناثیر،
طاهر پیش از سال ۱۹۱ به حکومت پوشنگ منصوب شد. او در ۱۹۲ همراه با لشکریان خلیفه، برای سرکوب رافع بن لیث، به
سمرقند رفت.
در ۱۹۵ که امین، علیبن عیسی بن ماهان را با لشکری، برای سرکوب مأمون، به سوی خراسان گسیل داشت، مأمون بنا بر پیشگویی ابودبان منجم و صلاحدید
فضل بن سهل ، طاهر را برای مقابله با علیبن عیسی بن ماهان به
ری فرستاد.
طاهر با درایت نظامی خاص، پس از
قتل علی بن عیسی و غلبه بر سپاه او در ری، به سوی غرب رفت و پس از سرکوب دیگر سپاهیانِ امین، به
خوزستان رفت و پس از غلبه بر آنجا، به
بغداد تاخت و همراه با
هرثمه بن اعین ، بغداد را از دو سو در
محاصره گرفت و امین را دستگیرکرد و به قتل رساند و سپس به عنوان حکمران بغداد و تمامی
عراق و
حجاز ، برای مأمون از مردم
بیعت گرفت.
به رغم حسننظر مأمون به طاهر و اعطای لقب ذوالیمینین به وی، مناسبات فضل بن سهل با طاهر رو به تیرگی گذاشت
و ظاهراً به همین سبب، به بهانۀ سرکوبی نصر بن شبث عقیلی، که در شمال عراق و
شام قیام کرده بود، به حکومت جزیره (بینالنهرین شمالی) و شام مأمور شد و حکومت بغداد را به حسن بن سهل، برادر فضل، سپرد و در اوایل ۱۹۹ به رقه رفت و تا اوایل ۲۰۴ در آنجا ماند.
با بازگشت مأمون از مرو به بغداد در صفر ۲۰۴، طاهر نیز به وی پیوست و با پذیرش درخواستهایش، مورد نوازش قرار گرفت.
در اواخر ۲۰۴، به ریاست شرطه بغداد و در
رمضان ۲۰۵ به حکومت نواحی شرقی قلمرو خلافت برگزیده شد و در
ذیحجۀ ۲۰۵ به سوی خراسان رفت و در
ربیعالاول ۲۰۶ وارد آنجا شد.
در این زمان، شورش حمزه خارجی همچنان ادامه داشت و گروهی از مطوعه
نیشابور ، به سرکردگی عبدالرحمان نیشابوری، برای
مبارزه با حمزه خارجی بسیج شده بودند. طاهر، ظاهراً به سبب
ترس از
شورش ، آنان را پراکنده کرد.
اگر چه او نتوانست خوارج را بهطور کامل سرکوب نماید، با مبارزۀ مداوم و همچنین با دادن حکومت
سیستان به پسرش، طلحه، توانست شورشیان را از اطراف هرات براند و اوضاع خراسان را آرام و زمینه را برای استقرار دستگاه اداری خود آماده کند.
در همین زمان، ایلات اغوز به قلمرو اسلامی در
ماوراء النهر حمله کردند و تا اسروشنه پیش رفتند.
از واکنش طاهر به این ماجرا اطلاعی در دست نیست، اما از حوادث بعدی برمیآید که وی نتوانسته واکنش مناسبی به این امر نشان دهد. ظاهراً همین ناتوانی در سرکوب مخالفان موجب شد که مأمون در نامه ای عتابآمیز به وی اعتراض کند و طاهر هم پاسخی محکم به او بدهد.
طاهر با ضرب سکه بدون نام خلیفه و سپس حذف نام خلیفه از خطبه
و خواندن خطبه به نام قاسم بن علی، از نوادگان
امام زینالعابدین علیهالسلام،
عصیان و عملاً اعلان
استقلال نمود و اندک زمانی بعد، در
جمادیآلاخره ۲۰۷ در مرو درگذشت.
ظاهراً او به فارسی سخن میگفته است و به سبب زمزمه کردن سخن موزون ِ «در مرگ نیز مردی باید» در هنگام
مرگ ، او را از پیشکسوتان
شعر فارسی به شمار آوردهاند.
قضاوت دربارۀ
مذهب طاهر دشوار است، ولی
ازدواج خواهر او با محمد بن ابوالعباس شیعی مذهب و حمایت طاهر از وی نزد مأمون، تمایل او به
علویان ، ازدواج دخترش با ابن زباره علوی، رابطۀ جدش زریق با
امام علی علیهالسلام، و خطبه خواندن به نام قاسم بن علی، ربط وثیق وی را با
تشیع نشان میدهد.
سفارش نامۀ او به فرزندش، عبدالّهر، در هنگام انتصاب به امارت جزیره، را تحسین کردهاند و یکی از آثار فرهنگی
تاریخ اسلام دربارۀ حکومت و
سیاست در
اسلام به شمار میآید.
از طاهر پنج
پسر و یک
دختر شناخته شده است.
او در ساخت بناها و آبادانی شهرها کوشا بود و آثاری از او برجای مانده یا بدو منسوب است، از جمله
مسجد طاهر در محلۀ خریبه در بغداد،
طاهرآباد پوشنگ،
و طاهریه در خوارزم.
(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ش.
(۳) ابنخلّکان، وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان.
(۴) ابنطیفور، بغداد فی تاریخ الخلافه العباسیه، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
(۵) ابنقفطی، تاریخ الحکماء، لایپزیگ ۱۹۰۳.
(۶) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین.
(۷) عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق و بیانالفرقه الناجیه منهم، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۷.
(۸) محمدتقی بهار، «شعر در ایران»، در بهار و ادب فارسی، چاپ محمد گلبن، تهران ۱۳۷۱.
(۹) علیبنزید بیهقی، تاریخ بیهق، چاپ احمد بهمنیار، تهران ۱۳۱۷.
(۱۰) بیهقی، تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران ۱۳۱۴.
(۱۱) منهاج سراج جوزجانی، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳.
(۱۲) محمدبن عبدوس جهشیاری، الوزراء و الکتّاب، چاپ اسماعیل الصاوی، قاهره ۱۳۵۷.
(۱۳) حمزهبن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الانبیاء، برلین ۱۳۴۰.
(۱۴) سمعانی، الانساب.
(۱۵) طبری، تاریخ، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۶) ریچارد فرای، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران ۱۳۶۳.
(۱۷) عبدالحی گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳.
(۱۸) مسکویه، مجملالتواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران ۱۳۱۸ش.
(۱۹) هندوشاه نخجوانی، تجاربالسلف، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۵۷.
(۲۰) سعید نفیسی، تاریخ خاندان طاهری، چاپ عبدالکریم جربزهدار، تهران ۱۳۸۶.
(۲۱) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۲۲) یعقوبی، تاریخ.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «طاهر بن حسین»، ج۱،ص۷۲۷۸.