شارحان مکتب عرفانی ابنعربی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در میان آثار عرفانی
ابنعربی، کتاب
فصوصالحکم از ویژگیهای خاصی برخوردار است. این اثر عمیق بسیاری از دقایق معارف دینی و اسرار و رموز
عرفان نظری را بیان نموده است و تأثیر غیرقابل انکاری در سیر اندیشه معنوی
مسلمانان نهاده و سالهای متمادی در مجامع علمی از مهمترین کتب درسی در عرفان نظری به شمار آمده است.
همچنین سالیان درازی استادان این فن در سطوح بسیار عالی به تدریس آن پرداخته، و شارحان بسیاری با نهایت دقت به شرح مشکلات و توضیح اشارات و کنایاتش همت گماشتهاند.
پس از ابنعربی اصول عرفان وی همواره محل تأمّل و موضوع بررسی عرفانپژوهان بزرگ قرار گرفته است، شارحان برجسته بسیاری به شرح و بررسی، و نقد اندیشههای عرفانی او پرداخته، در این زمینه آثار گرانسنگ فراوانی به رشته تحریر درآوردهاند. نوشتار حاضر عهدهدار معرفی شارحان مکتب عرفانی ابنعربی میباشد.
محمّد
بن علی
بن محمد
بن احمد
بن عبداللّه حاتم الطائی، معروف به محییالدین، ملقّب به «شیخ اکبر» (۵۶۰ـ۶۳۸ ق) است. از اینرو، طریقت خاصه وی به طریقه «
اکبریه» موسوم است. آنچه
امام رازی درباره
بوعلی گفته است (ما سبقه الیه من قبله و لالحقه عن بعده
)، از جهت برهانی کردن بخشی از مسائل
عرفان است.
بسیاری از مبانی «
حکمت متعالیه» وامدار عرفانی است که
ابنعربی پایهگذار نامدار آن میباشد. البته سهم
صدرالمتألّهین از جهت برهانی کردن عرفان همچنان محفوظ است.
کمتر کسی از نویسندگان جهان اسلام در کثرت تألیف و تصنیف با وی برابری میکنند. موضوع اصلی رسالههای او عرفان و حالات و واردات و
تجارب قلبی اوست؛ ولی در عین حال، تمامی
علوم دینی اعم از
حدیث،
تفسیر،
سیره،
فقه و نیز علومی از قبیل
کیمیا و
جفر و
نجوم و
حساب جمل و همچنین
شعر را دربر میگیرد.
ابنعربی با خلق آثاری ارزشمند، بنیاد یک نظام فکری کامل و شاملی را بر اساس تجارب عرفانی استوار ساخت که هنوز هم محور بینشهای عرفانی در جهان اسلام است.
اندیشمند و متفکر اسلامی
شهید مطهری میفرماید:
آثار محییالدین تأثیر عجیبی روی عرفای بعد از خودش گذاشته است، و دیگران نیز به این مطلب اعتراف کردهاند.
محییالدین شاگردان زیادی داشته است که این کتب عرفانی علمی را اینها نوشتهاند؛ از قبیل صدرالدین قونوی. او شاگرد و مرید فوقالعاده وی بوده و در واقع، شارح گفتههای محییالدین، صدرالدین قونوی است.
داوود قیصری و
عبدالرزاق کاشانی (شارحان دیگر) از این طبقهاند؛ یعنی از طبقه احیا شدهها و زنده شدههای محییالدین هستند.
مولوی بلخی رومی که معاصر بود با صدرالدین قونوی، بعد از او هم کسانی مثل
محمود شبستری صاحب
گلشن راز، جامی که از شارحین فصوص الحکم محییالدین است، همه سخت تحت تأثیر محییالدین عربی هستند و در اشعار شبستری انسان کلمات محییالدین را کاملاً میتواند پیدا کند.
آیتاللّه جوادی آملی درباره محییالدین مینویسد:
بعد از وی هر چه در زمینه معارف و اسرار، به
تازی و
فارسی یا
نظم و
نثر، تصنیف یا تألیف شده است، نسبت به نوشتار شیخ اکبر شبنمی است که در بحر میکشد رقمی.
ایشان در جای دیگر مرقوم داشته است:
ابنعربی (شیخ اکبر) از بزرگترین بنیانگذاران اصول و مبانی عرفانی است.
آیتاللّه حسنزاده آملی در موارد بسیاری از تألیفات ارزنده خود، درباره آثار ابنعربی سخن به میان آورده است؛ از جمله مینویسد:
علمای اسلام در
معرفت النفس و
تهذیب و
تزکیه آن، کتابها نوشتهاند، ولی مهمترین آنها
فصوص و
فتوحات شیخ اکبر محییالدین است. امیدوارم به درس و بحث آنها نایل آییم و راه تحصیل سعادت ابدی خود را که تقرّب و تشبّه به
جمال مطلق و
کمال مطلق و
جلال مطلق است بپیماییم.
ایشان در جای دیگر نوشته است:
در حقیقت، صحف عرفانی، بخصوص فصوص و فتوحات شیخ عربی و دیگر کتب و رسائل وی،
تفسیر انفسی و بیان مقامات عروجی و اسرار و بطون
آیات و
روایات میباشد.
آیتاللّه حسنزاده آملی در کتاب دیگر خود چنین مینگارد:
مخفی نماند که تمام کتب
صدرالدین قونوی و دیگر شاگردان شیخ اکبر محییالدین عربی و همچنین کتب و رسائل شاگردان آنان، تا
اسفار و دیگر کتب صدرالمتألّهین و رسائل شاگردانش تا زمان ما، آنچه از معارف ذوقی و حقایق شهودی و تفسیر انفسی آیات و روایاتی را که حایزند، از آثار شیخ اکبر و فصوص و فتوحات و دگر کتب و رسائل او دارند.
ایشان میافزاید:
اهل فن میدانند که در
اسلام و قبل از اسلام، کتابی در معرفت نفس به عظمت... دو کتاب فصوص الحکم و فتوحات مکیه شیخ اکبر محییالدین نوشته نشده است و در معرفت نفس مهمتر از همه، فصوص است.
ایشان همچنین میفرماید:
مؤلف
وفیات الاعیان هنگامی که شیخ عارف محییالدین را اسم میبرد، میگوید: ایشان ۹۵ جلد کتاب در
تفسیر قرآن نوشته است.
نام تفسیر او
الجمع و التفصیل فی اسرار التنزیل ذکر شده است.
هانری کُربن معتقد است:
فهرست اسامی نسخ آثار ابنعربی که اخیرا به دست عثمان یحیی تدوین شده است، حاکی از بسطِ شگرفِ مجموعه آثاری است که درک کامل آن محتاج به وقف یک عمر میباشد. ناگفته نماند که محققان اروپایی که در جستجوی عقاید عالیه اسلامی بودهاند... با خواندن آثار با عظمت ابنعربی، خود را در سرزمین آشنا احساس میکنند.
ابوالعلا عفیفی نوشته است:
اگرچه آثار ابنعربی غالبا در زمینه عرفان است، ولی تمامی
علوم اسلامی را دربر میگیرد. وی در
عرفان نظری،
علم حدیث،
تفسیر قرآن،
سیره نبی،
فلسفه،
ادبیات و از جمله شعر و نیز
علوم طبیعی، کتب و رسائلی نگاشته است. محییالدین در پرداختن به این موضوعاتِ کاملاً متفاوت، هرگز عرفان را از نظر دور نداشته است و در حالی که درباره مسائل کلامی، فقهی و حتی علمی بحث میکند، غالبا جنبههایی از تفکر عرفانی وی بروز مینماید.
آقای دکتر
یثربی در اینباره نوشته است:
در یک کلام باید گفت: عرفان نظری با آثار محییالدین نظم و کمال نهایی خود را به دست آورده است.
بنا به سخن آقای
بدیعالزمان فروزانفر، بیشتر آرای عرفا و حکمای قرن اخیر از آن عقیده سرمایه گرفته و تقریبا کتب و آرای محییالدین، مبنای اصلی عرفان اسلامی از قرن هشتم تا عهد حاضر بوده است.
آقای دکتر
ابراهیمی دینانی نیز میگوید:
کثرت شمار تألیفات محییالدین به خوبی نشان میدهد که وی در قید این نبوده که مانند یک فیلسوف رسمی اندیشههای خود را طبقهبندی کرده و آنها را در یک چهارچوب معین تحت عنوان یک سیستم فلسفی ارائه نماید. آنچه موجب میشده که محییالدین دست به قلم گیرد و نسبت به تألیف یک کتاب یا رساله اقدام نماید، بیشتر واردات قلبی وی را باید نام برد. گاهی نیز اتفاق میافتاد که خود را بر حسب یک
رؤیا یا
مکاشفه مأمور این کار میدیده است. موضوعاتی که در آثار گوناگون و متعدد محییالدین مورد بررسی واقع شده، بیشتر بر حول محور سه مسئله دور میزند که به ترتیب عبارتند از: خدا، انسان، جهان.
در این زمینه،
مصطفی محقق داماد یکی از پژوهشگران معاصر گفته است:
آثار محییالدین یک وجه امتیاز نسبت به آثار سایر اندیشمندان دارد. او از جایی شروع نمیکند که
فارابی و شیخالرئیس به آنجا رسیده بودند. ابنعربی کار خود را به طور مستقل به پایان میبرد، او مبتکر و بانی یک سیستم و نظام جداگانه و مخصوص به خودش است؛ نه شرحی مینویسد، نه پاورقی، نه حاشیه، نه تعلیقه، هیچکدام از اینها را ندارد. حتی نقل قولهایش هم بسیار اندک است.
مرحوم
سیدجلالالدین آشتیانی مینویسد:
عثمان یحیی، دانشمند معروف مصری، چندین برابر آنچه که
ارباب تراجم از آثار علمی ابنعربی ضبط کردهاند، از وی آثار علمی پیدا نموده و کتابی مبسوط در این باب نوشته است.
انسان متحیر میشود که یک مرد محققی که به یک معنی، پدیدآورنده عرفان نظری به سبک آثار او و پیروانش میباشد، چه اندازه میتوانسته است کار کند. به طور مسلّم از هیچ مؤلفی به اندازه وی اثر علمی باقی نمانده است. او پرکارترین استاد و والاترین دانشمند در ادوار اسلامی است. تفسیر کبیر او مشتمل بر نود و پنج جلد بزرگ است و تفسیر صغیر او مشتمل بر هشت یا نه مجلّد است.
شاید در مورد بسیاری از رشتههای علوم بتوان ادعا کرد که فراگرفتن آنها بدون استاد و تنها با کوشش و پشتکار امکانپذیر است، اما درباره عرفان به هیچ وجه این ادعا پذیرفتنی نیست؛ زیرا در عرفان، اسراری وجود دارد که تنها از طریق استاد، آن هم سینه به سینه، قابل انتقال میباشد. کسانی که با عرفان، به طور عام، و با آثار محییالدین، به طور خاص، آشنایی داشته باشند، به خوبی میدانند که فهم رموز و اسرار کتاب فصوص الحکم بدون ارشاد و راهنمایی یک استاد ماهر و عارف کامل تا چه اندازه میتواند دور از واقعیت باشد. بدینسان، باید گفت: اگر کسی بخواهد با اندیشههای محیی الدین عربی آشنا شود و کلید حل رموز و اسرار آثار وی را به دست آورد، ناچار باید آثار شارحان و شاگردان با واسطه و بدون واسطه وی را مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار دهد.
بدینروی، پس از محییالدین، اصول عرفان وی همواره محل تأمّل و موضوع سخن متفکران و نویسندگان و عرفانپژوهان بزرگ قرار گرفته است و در این رهگذر، شارحان بسیاری به شرح و نشر اندیشههای عرفانی شیخ اکبر پرداختهاند.
اهمیت و عظمت اندیشههای ابنعربی به گونهای بود که برخلاف بسیاری از اندیشههای بزرگ که معمولاً حجاب معاصرت مانع دیدن بزرگی آنها میشود و از فراگیری آن در دوران معاصر خود میکاهد، دیده بسیاری از معاصران را خیره کرد و آنان را متوجّه خود ساخت. گرچه شاگردان بیواسطه ابنعربی بسیار اندکند، لیکن در دورههای بعدی متفکران فراوانی را مییابیم که به بسط و توسعه اندیشههای او پرداخته و به شرح و تدریس مکتوبات و آراء و انظار وی همت گماردهاند.
بعد از ابنعربی افراد زیادی به شرح آرا و آثار او پرداختهاند که از جمله میتوان به صدرالمتالهین و قونوی و تلمسانی و عبدالرزاق کاشانی اشاره کرد.
یکی از اندیشمندانی که به شرح و بسط افکار و مکتب عرفانی ابنعربی پرداخته، حکیم بزرگ صدرالمتألّهین شیرازی است. گرچه وی کتاب مستقلی در شرح یکی از آثار محییالدین ننوشته است. اگر اسفار وی را شرح دو کتاب فصوص الحکم و فتوحات مکّیه ابنعربی بدانیم سخن ناصوابی نگفتهایم.
سیدحسین نصر در این زمینه مینویسد:
در واقع، ملّاصدرا باید به عنوان یکی از برجستهترین شارحان ابنعربی و شاگردانش در نظر گرفته شود.
آیتاللّه حسنزاده آملی نیز نوشته است:
امّهات و اصول مباحث عرشی اسفار ملّاصدرا به کلماتی تامّه و عباراتی وزین و رصین در صحف مکرّمه اکابر اهل عرفان، بخصوص فتوحات مکیه و فصوصالحکم و دیگر خزاین علمی شیخ اکبر محییالدین عربی، مدوّن است. و خود صدرالمتألّهین در مواضع عدیده، هم آن بزرگ را به بزرگی اسم میبرد و هم صحف علمی او را؛ چه خود بهتر از هرکس میداند که اساس حکمت متعالیه او فتوحات و فصوص است و اسفار عظیم او شرحی محققانه بر آنها است.
ایشان سپس تأکید میکند:
اگر کتاب کبیر اسفار را مدخل و یا شرح دو کتاب فصوص و فتوحات بدانیم ناطق به صوابیم.
قابل ذکر است که آیتاللّه حسنزاده آملی مصادر و مآخذ کتاب اسفار ملّاصدرا را به دست آورده و در رسالهای به نام عرفان و حکمت متعالیه تحریر نموده است که موارد بسیاری از آنها برگرفته از آثار شیخ اکبر ابنعربی است.
آقای
قائممقامی معتقد است:
ابنعربی در آثارش مشاهدات شخصی و اختصاصی خود را توصیف کرد و به صورت ترجمه به زبان «نظر» درآورد؛ اما آن را «مبرهن» نکرد. بنابراین، بخش عمده عرفان ابنعربی برهانی نیست، بلکه توصیف است و بعدها کسی مثل صدرالمتألّهین این کار را کرد. یکی از منابع و مآخذ اصلی ملّاصدرا در تألیف حکمت متعالیه، همین عرفان ابنعربی است که در واقع، روح فلسفه صدرایی را تشکیل میدهد.
یکی از آثار ابنعربی کتاب فصوصالحکم میباشد. نام کامل آن فصوصالحکم و خصوصالکلم است، از مهمترین کتابهای او به شمار میآید و شهرت جهانی ابنعربی مرهون این کتاب است. او اندیشههای عرفانی خود را در این کتاب آورده و در آن از بیست و هفت پیغمبر که اسلام آنان را فرستاده خداوند میداند یاد میکند.
محییالدین خود درباره این کتاب میگوید:
در
ماه محرم سال ۶۲۷ در شهر
دمشق،
پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را در
رؤیای صادقه دیدم که کتاب فصوصالحکم را به دست داشت و مرا به نگارش آن کتاب امر فرمود تا مردم از آن بهرهمند گردند. از جان و دل، امر نبی (صلیاللهعلیهوآله) را پذیرفتم و با خلوص نیت، برابر فرموده آن حضرت به تحریر آن پرداختم.
استاد مطهّری در جایی از آثار خود در خصوص عظمت این کتاب نوشته است:
فصوص الحکم دقیقترین و عمیقترین متن عرفانی است، شروح زیادی بر آن نوشته شده است. در هر عصری شاید دو سه نفر بیشتر پیدا نشده باشند که قادر به فهم این متن عمیق باشند.
شرح کردن کتابهای محییالدین ابنعربی کار هر کسی نیست.
آیتاللّه جوادی آملی درباره نحوه گرفتن کتاب فصوص و عرضه آن بر مردم چنین مینگارد:
در عالم رؤیا الفاظ و تعابیر کتاب به محییالدین اعطا نشدهاست، بلکه معارف آن به قلب او القا شدهاست و او مأموریت یافته تا معارف را از نشئه عقل به مثال و حس منتقل کند و آن را در لباس الفاظ درآورده و به وجود کتبی مجسّم سازد. ممکن است این توهّم را برای برخی از محجوبین به دنبال آورد که محییالدین ادعای
نبوت کرده است و به همین دلیل، او به صراحت این اتهام را رفع میکند و میگوید: «لست بنبی و لارسول.» از آنجا که تعبیر و ترجمه معارف القا شده بر عهده محییالدین است، احتمال خطا و اشتباه در آن وجود دارد.
ایشان همچنین میگوید:
محییالدین در کتاب فصوصالحکم به بیان بسیاری از دقایق و اسرار معارف دینی پرداخته است.
فصوص جمع فص است و به معنای نگین انگشتری، زبده و خلاصه شیء میباشد. یعنی کتاب فصوص الحکم خلاصه حکمتها و
اسرار است. و این کتاب بیست و هفت فص دارد که به منزله بیست و هفت فصل است.
آیتاللّه جوادی آملی درباره دقایق و اسرار این کتاب میگوید:
کتاب فصوص الحکم مشتمل بر برخی از اسرار معرفت است و محییالدین در آغاز آن پس از حمد
خداوند و
صلوات و
سلام بر نبی خاتم و آل او، عذر خود را در بیان و افشای آن اسرار اظهار میدارد؛ زیرا همه مردم توان هضم و ادراک همه معارف را ندارند و برخی از معارف به کار همگان نمیآید و
اولیا الهی مأمور به کتمان آن معارف هستند. محییالدین در کتاب فصوص الحکم به بیان بسیاری از دقایق و اسرار معارف دینی پرداخته است.
آیتاللّه حسنزاده آملی مینویسد:
اگر گویی ابواب معارف انسانی به طور کلی در این بیست و هفت حکمت و فص آمده است، صواب است.
ایشان در جای دیگر آورده است:
فصوص الحکم شیخ اکبر ابن عربی تفسیر انفسی و بیان
مقامات عروجی میباشد.
آیتاللّه حسنزاده پس از نقل مطلبی از فصوص الحکم مینویسد:
اگر شیخ بزرگوار محییالدین در کتاب شریف فصوص الحکم هیچ مطلب علمی جز همین یک مسئله نمیداشت، در عظمت شأن وی و کتاب او کافی بود. آنچه که از این بزرگوار نقل کردیم، هر کلمه آن خود کتابی است و بسیاری از امّهات مطالب اصول عقاید و مسائل حکمی عقلی که بیان اسرار عدهای از آیات قرآنی و روایات اهلبیت طهارت و عصمت است، بدین اشارات و لطایف که از کلک این ابرمرد الهی به تقریر و تحریر درآمد، مبرهن و مستدل میگردد و واضح و روشن میشود.
ایشان درباره اهمیت این کتاب نوشته است:
فصوص الحکم شیخ اکبر محییالدین عربی در بیست و هفت کلمه است که مرادْ بیست و هفت مثال از امثله انسان کامل است، نه
آدم شخصی و
نوح شخصی و
داود و
سلیمان شخصی و هکذا؛ یعنی هر یک از آن کلمات، نوری و مظهری خاص از مظاهر الوهیتاند، و این کلمات سایر و دایرند. لذا، انسانی در مسیر تکاملی بر قدم
شیث است، و دیگری بر قلب
ابراهیم است و دیگری عیسوی مشهد میگردد، و چهارمی موسوی مشرب و هکذا.
آیتاللّه حسنزاده همچنین مینویسد:
هر نیکبختی که بر اثر
اعتدال فطرتش از غلظت طبع منزّه و از کثافات حجاب مبرّاست و توفیق نیل به اعتلای فهم
خطاب محمدی را یافته است، در حقیقت صحف عرفانیه و بخصوص فصوص الحکم شیخ اکبر عربی و دیگر کتب و رسائل وی را تفسیر انفسی و بیان مقامات عروجی و اسرار و بطون آیات و روایات مییابد.
در جای دیگری ایشان میفرماید: در هر عصری، اوحدی از علما قادر به فهم و تدریس فصوص و فتوحات است.
دکتر
زرّینکوب معتقد است:
کتاب فصوص الحکم در جهانِ اسلام از جمله کتابهای بسیار موفق و در
عرفان اسلامی بسیار مهم و مؤثر است که از زمان نگارش و نشرش همواره مورد توجه موافقان و مخالفان عرفان به نحو اعم و عرفان ابنعربی به نحو اخص قرار گرفته است. عدهای از آن کتاب انتقاد کرده و کتابهایی در رد و جرحش نوشتهاند. عده کثیری هم از آن ستایش کردهاند.
وی میگوید:
هر یک از این بیست و هفت فص کتاب، مربوط به کلمه «Logos» پیامبری است که نشاندهنده صفت ویژه الهی است. و از آنجا که خدا خود را جز در
انسان کامل به طور کامل ظاهر نمیکند، لذا در فصّ اول آدم (علیهالسلام) به عنوان
عالم صغیر مطرح شده است؛ زیرا انسان کامل آیینه مطلق الهی است. و غالبا ابنعربی فصّی از قرآن گرفته، اصول و عقاید خود را از آن استخراج میکند.
میتوان گفت: تأثیر این کتاب در سیر اندیشه معنوی مسلمانان غیرقابل انکار است و سنوات متمادی در جامعه پهناور اسلامی، به ویژه در سرزمین ایران، از جمله کتب مهم درسی در عرفان نظری به شمار میآمده است. سالیان دراز استادان و مدرسان زبردست و پرمایهای با شور و شوق فراوان در حوزههای علمی و دانشگاهها، در سطوح بسیار عالی، به تدریس و تعلیمش پرداختهاند. شارحان آگاه و دانایی هم با اعتقاد و ایمان راستین، با نهایت علاقه و دقت به شرح آن همت گماشتهاند. در نتیجه، آثار کثیری به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اردو
و سایر زبانها از افکار او به وجود آمده است. بنا بر گزارش کارشناسان فن، بیش از یکصد و دوازده شرح بر فصوص الحکم نوشته شده است
که معتبرترین آنها از آنِ افراد ذیل میباشد:
سیدحیدر آملی،
مؤیدالدین جَندی،
عبدالرزاق کاشانی،
داوود قیصری،
عبدالرحمان جامی،
عبدالغنی نابلسی،
رکنالدین شیرازی،
بالی افندی و بالاخره تعلیقات
ابوالعلا عفیفی.
بدون تردید، در میان آثار عرفانی شیخ اکبر، کتاب فصوص الحکم دارای ویژگی منحصر به فردی است، به گونهای که از زمان تألیف آن تاکنون نزد بسیاری از عارفان و حکیمان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. این کتاب از جمله کتب درسی معتبر عرفان در حوزههای علمی به شمار میآمده است.
فصوص الحکم یکی از کتابهای کمنظیری است که همواره مورد توجه عرفا و حکمای بزرگ بوده و در قرنهای متمادی، شارحان آگاه و استادان زبردست از اینکه به حل مشکلات و توضیح کنایات و اشاراتش پرداختهاند به خود بالیدهاند. این کار منحصر به قرن یا عصر خاصی نبوده است، بلکه مراجعه به تاریخ فرهنگ و عرفان اسلامی، روشنگر این واقعیت است که پس از وی، در جمیع اعصار و قرون عدهای از اندیشمندان بزرگ به این کار همت گماشتهاند. حتی در عصر حاضر نیز عده بیشماری از دوستداران علم و حکمت و عرفان و نیز صاحبان کشف و ذوق، دنباله کار پیشینیان را گرفته، به شرح و تدریس و نشر و طبع کتب ابنعربی و اشاعه عقاید و افکار وی میپردازند.
آقای سیدجلالالدین آشتیانی درباره شرحهای فصوص الحکم مینویسد:
بر این اثر بینظیر بالغ بر ۱۱۲ شرح به عربی و فارسی و ترکی نوشتهاند و تمامی این نسخ در کتابخانههای کشور اسلامی ترکیه نگهداری میشود.
برخی نیز گفتهاند: ۱۵۰ شرح بر فصوص الحکم نوشته شده که ۱۳۰ شرح را ایرانیان نوشتهاند.
قدیمیترین شرح فارسی فصوص که میشناسیم ظاهرا
نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص نوشته
بابا رکنالدین شیرازی است و جدیدترین آنها شرح فارسی استاد حسنزاده آملی است به نام
مُمدّ الهمم.
اکنون به ذکر نام و نشان چند تن از معروفترین شارحان ابنعربی، به ترتیب تاریخ فوت آنان اشاره میشود:
عبدالله بدر حبشی از یاران و همنشینان نزدیک و از شاگردان مورد علاقه یا به عبارت خود محییالدین، از فرزندان روحانی وی بوده است.
عبداللّه (متوفای ۶۴۶ ق) به منظور پراکندن افکار و نشر عرفان او، کتابی به نام
الانباء علی طریق اللّه نوشت و در آن، آنچه را که از تنبیهات و ارشادات وی در
طریق الی اللّه شنیده بود، آورد. تألیف کتاب
حلیة الابدال نیز به خواهش وی و
محمّد بن خالد صدفی صورت گرفته است.
اسماعیل سودکین با توضیحاتی از استادش ابنعربی، که به درخواست خود اسماعیل انجام گرفته، برخی از عبارات کتاب
التجلیات الالهیه ابنعربی را شرح کرده و بدینوسیله، به تقریر و تحکیم افکارش پرداخته است. همچنین او در خصوص برترین مرتبه و حالی که همت رجال به آن منتهی میشود از استادش پرسشی کرده و ابنعربی در طی نامهای به آن پاسخ داده است. این نامه تحت عنوان «
رسالة فی سؤال اسماعیل بن سودکین» به طبع رسیده است.
وی
فص ادریسی فصوص الحکم را شرح کرده است.
صدرالدین محمدبن اسحاق قونوی (متوفای ۶۷۳ ق)
ربیب ابنعربی، شاگرد برازنده، خلیفه و نماینده برجسته عرفان او در مشرق زمین بوده است. بعد از محییالدین، احدی به پایه او نمیرسد.
وی به ترویج عرفان و شرح و تدریس کتابهایش همت گماشته و بیشک، رواج و اشاعه عرفان ابنعربی در شرق به همت او تحقق یافته و مباحث مهم فصوص الحکم را شرح کرده است.
شهید مطهّری در اینباره میگوید: «کتابهای اصیل عرفا از صدرالدین قونوی است؛ او شارح خوب افکار محییالدین است.»
وی
تأویل سورة الفاتحه،
مفتاح الغیب،
نصوص،
فکوک، و
شرح الحدیث را به
زبان عربی و نیز «
تبصرة المبتدی» و «
المفاوضات» را به
زبان فارسی تألیف کرد که همه در شرح و بیان و تقریر و تحقیق عرفان استادش ابنعربی است.
او به تربیت شاگردانی توفیق یافت که از آن جملهاند:
مؤیدالدین جَندی،
فخرالدین عراقی،
عفیفالدین تِلمِسانی، و
سعیدالدین فَرغانی. اینان نیز به نوبه خود از ارکان عرفان اسلامی و از شارحان و تابعان و مدرّسان عرفان ابنعربی هستند. صدرالدین با دانشمند بیمانندی همچون
خواجه نصیرالدین طوسی مباحثات داشته است. خواجه و نیز مولوی مقام علمی و معنوی وی را تا حد امکان ستودهاند.
فخرالدین ابراهیم همدانی مشهور به عراقی (م ۶۸۸ ق) از شاگردان قونوی و از پیروان ابنعربی بوده و به استفاده و تحریر و تقریر عرفان وی اشتغال داشته است. کتاب
لمعات که در واقع، خلاصه فصوص الحکم میباشد، از اوست. وی با تألیف این کتاب، اصول و اسرار عرفان ابنعربی، به ویژه اصل «
وحدت وجود» را، به زبان نظم و نثر پارسی درآورده است. این کتاب آنچنان مورد توجه ارباب ذوق و عرفان واقع شد که استادان فن به تدریس و شرح آن پرداختند و در آشکار ساختن نکاتش، شروحی چند نگاشتند.
لمعات را به حق میتوان یکی از نمونههای عالی نثر عرفانی در زبان فارسی به شمار آورد.
سلیمان
بن علی، معروف به
عفیفالدین تِلمسانی (۶۱۰ـ۶۹۰ ق) نیز از شاگردان بنام حوزه درس قونوی بوده است که در نزد وی به آموزش عرفان ابنعربی پرداخت و عارفی آگاه و حاذق شد. تلمسانی نیز به نوبه خود به ترویج و تحریر و تقریر عرفان ابنعربی همت گماشت و کتاب فصوص الحکم وی را شرح کرد. (عثمان یحیی اولین شرح فصوص الحکم را شرح تلمسانی میداند.) او بر کتاب
منازل السائرین خواجه عبداللّه انصاری نیز شرحی تحقیقی نوشته است که بنابر گزارش جامی، شرحی نیکو و مبتنی بر قواعد علم و عرفان است. وی شعر نیز میسروده است. از او دیوان شعری به جا مانده که به تشخیص جامی، در کمال لطافت و عذوبت است.
مؤیّدالدّین بن محمد جَندی (متوفای ۶۹۰ ق) هم از شاگردان صدرالدین قونوی و از شارحان و تابعان ابنعربی است که اصول عرفان وی را پذیرفته و به تحریر و تقریر آن پرداخته است. همچنین بعضی از کتابهای ابنعربی از قبیل
مواقع النجوم و فصوص الحکم را شرح کرده است. در
نفحه الروح و تحفه الفتوح،
اکسیر الکمالات و
خلاصة الارشاد نیز اصول و مبانی الهیّات را به روش ابنعربی تفصیل و توضیح داده است.
وی نخستین شارح همه فصوص الحکم بوده و ابنعربی را در بالاترین درجه ستوده است.
سعیدالدین محمد فَرغانی (متوفای ۶۹۵ ق) اهل فَرغانه از بلاد ماوراءالنهر و از عارفان بزرگ و بنام عصر خود و از پیروان و شارحان مکتب ابنعربی است که در محضر صدرالدین قونوی درس خواند و در فهم اصول عرفان ابنعربی به مقام والایی نایل آمد و نقش الفصوص را شرح کرد و تائیه
ابنفارض را به دو زبان پارسی و تازی به ترتیب به نامهای
مشارق الدّراری الزهر فی کشف حقائق نظم الدّرر و
منتهی المدارک شرح کرده است. او از اکمل ارباب عرفان بوده و هیچ کس مسائل علم حقیقت را چنان مضبوط و مربوط بیان نکرده است که وی در دیباچه شرح
قصیده «
تائیه فارضیه» بیان کرده است.
کمال الدین عبدالرزاق کاشانی (متوفای ۷۳۶ ق) در تقریر عرفان ابنعربی استادی مسلم بود و در
فلسفه و
عرفان و
کلام و
حدیث و ادبیات تبحّر کامل داشت و آثاری به دو زبان عربی و فارسی تألیف کرد و به تربیت شاگرد پرداخت. از مؤلفات عربی وی
تأویلات القرآن،
شرح منازل السائرین،
اصطلاحات الصّوفیه و
شرح فصوص الحکم است. شرح فصوص الحکم وی از مهمترین شروح معتبر و محکم و همواره مورد مراجعه شارحان و مدرسان آن کتاب بوده است. شرح او بر فصوص نمایانگر استفاده سرشار وی از جندی است.
از نوشتههای وی کتاب
تحفة الاخوان فی خصائص الفتیان است. از وی ده اثر شناسایی شده است.
نامه او به
علاءالدوله سمنانی و پاسخ وی، مشهور است.
از وی به قاسانی نیز نام برده شده است.
تمام عرفای بعد از او در مقام تحریر مسائل عرفانی، از او استمداد جستهاند.
داوود بن محمود قیصری ساوی (متوفای ۷۵۱ ق) بر شرح فصوص الحکم خود مقدّمهای مبسوط و عالمانه نوشته و در آن، عرفان ابنعربی را به صورتی منظّم و با عباراتی روشن و محکم بیان کرده است. شرح فصوص وی بیش از سایر شرحها مورد توجه طالبان عرفان شیخ اکبر قرار گرفته است، به گونهای که شماری از عالمان و عارفان بزرگ، از جمله حکیم
قمشهای و
امام خمینی (قدس سره) بر آن تعلیقه و حاشیه و شرح نوشتهاند. شهید مطهّری میگوید: «در میان این شروح، آنکه از همه بهتر و کاملتر است شرح قیصری میباشد.»
او بیشتر از دیگر شارحان به حل رموز و شرح مشکلات آن همّت گماشته است. به دلیل آنکه او شرح خود را بعد از سایر شروح معتبر فصوص الحکم از قبیل شرح جندی و شرح کاشانی نوشته است، علاوه بر اینکه محتوی شروح مذکور است، متضمّن نکات جدیدی نیز میباشد. از اینرو، استادان فنّ در حوزههای علمی
اصفهان،
تهران و
قم، این شرح را برای تدریس مناسبتر دیدهاند.
برخی از عارفان، از جمله آیتاللّه حسنزاده آملی و استاد آشتیانی، علاوه بر تحریر شرحی بر متن شرح قیصری، در اثری جداگانه شرح مبسوطی بر مقدّمه این شرح نوشتهاند که هردو به زیور طبع آراسته شده و بارها به چاپ رسیده است.
رکنالدین مسعود، معروف به
بابا رکنا (متوفای ۷۶۹ ق) نخست در سالهای ۷۳۹ـ۷۴۳ شرحی مفصّل همراه با دو مقدّمه بر فصوص الحکم به نام
نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص نوشت؛ ولی چون در برخی از مواضع آن، نوشته خود را کافی ندید، شرحی دیگر به نام
معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص نگاشت. گفته شده است: بسیاری از معاصران از آن مطّلع نیستند.
برخی اعتقاد دارند: این شرح که به فارسی نگارش یافته، از جمله شرحهای خوب و معتبر است.
امیر سیدعلی همدانی(۷۱۴ـ۷۸۶ق) به آرای ابنعربی تعلّق خاطر پیدا کرد و بخصوص در بحث «وحدت وجود» به سخنان او توجه بسیار داشت و در برخی از رسالههایش مانند
رساله وجودیه از ابنعربی متأثر است. وی فصوص الحکم را به فارسی شرح کرد
و نام آن را حل الفصوص گذاشت. یکی از محققان میگوید: «برخی همین شرح را به
خواجه محمّد پارسا نسبت دادهاند، و اخیرا یکی از معاصران ما همین شرح همدانی را به نام شرح فصوص الحکم خواجه پارسا (۷۵۶ـ۸۲۲ ق) تصحیح کرده و به چاپ رسانیده است.»
البته او شرحی موجز و فشرده به زبان فارسی دارد.
سیدحیدر آملی (۷۲۰ـ۷۸۷ ق) از شاگردان
فخرالمحققین، فرزند
علامه حلی بوده و از او اجازه داشته. وی سید حیدر را «
زین العابدین ثانی» مینامیده است.
سید حیدر به راستی ضمن حفظ استقلال فکری و مبانی راسخ مذهب شیعه، از تابعان ابنعربی و شارحان آثار و مروّجان افکار اوست و اغلب عقایدش را پذیرفته و در تقریر و ترویج افکارش به تألیف کتب و رسایلی نظیر
تفسیر المحیط الاعظم و کتاب
جامع الاسرار و منبع الانوار و رساله
نقدالنقود فی معرفه الوجود پرداخته و شرحی نیز به نام نص النصوص بر کتاب فصوص الحکم وی نوشته است.
سید حیدر آملی میگوید: بالغ بر چهل کتاب به عربی و فارسی نوشتم.
شیخ محمّد شیرین مغربی تبریزی (متوفای ۸۰۹ ق) هم، سلسله طریقتش به ابنعربی منتهی میشود و هم پیرو و معتقد و مروّج اصل وحدت وجود وی بوده است.
او از شعرای معروف بوده و دیوان شعر نیز دارد. او افکار محییالدین، بخصوص مسئله «وحدت وجود» و «
توحید» را به زیباترین و شیواترین بیان در دیوان و رساله مختصر جام جهاننما تبیین و شرح کرده است. وی همچنین تفسیری به نام
مرآت العارفین به زبان عربی دارد.
خواجه محمد پارسا (متوفای ۸۲۲ ق) اهل
بخارا بوده و در
طریقه نقشبندی،
سلوک داشته است. برخی را عقیده بر آن است شرح او که به زبان فارسی نگارش یافته در بعضی عبارات فصوص الحکم از حدّ ترجمهای سلیس و بلیغ تجاوز نمیکند. وی در شرح و توضیح مطالب محییالدین بیشتر به شرح جندی توجه داشته است.
از خواجه محمّد پارسا تعداد بیست و شش اثر عرفانی معرفی شده است.
با اینکه
شاه نعمت اللّه ولی (متوفای ۸۳۴ ق) صاحب طریقتی معروف است، پیرو ابنعربی، ناشر افکار و شارح آثار وی بوده است. در کتب و رسالاتش از وی با تعظیم و تکریم نام برده، او را قطب المحققین، امام الموحدین، و محیی الملة و الدین خوانده است. همچنین به شرح و بیان معارف عرفان وی پرداخته و در سه رساله، شروحی بر بخشهایی از کتاب فصوص الحکم و شرحی نیز بر ابیات آن کتاب نوشته که به چاپ رسیده است.
صائنالدین علی بن محمّد ترکه (متوفای ۸۳۵ ق) عالم و عارف بزرگ ایرانی از مؤلّفان و شارحان نظریه «وحدت وجود» ابنعربی است. کتابی در شرح فصوص الحکم نوشته
و در کتاب
تمهیدالقواعد خود به تقریر اصول و قواعد عرفان ابنعربی و به ویژه اصل وحدت وجود پرداخته است. این کتاب سالیان دراز در کشور ما از کتب درسی به شمار میآمده و تاکنون نیز استادان توانا و صاحبنظر آن را شرح و تدریس کردهاند. ابنترکه رسالهای در شرح ده بیت از ابیات ابنعربی نگاشته و نیز کتابی بهنام
ضوء اللّمعات درشرح لمعات عراقی نوشته است.
تاجالدین حسین خوارزمی (مقتول ۸۳۹ ق) از محققان عمیق و اندیشهور و شاعر و نویسنده صاحب سبک و ذوق است. ارباب کتب
رجال، یازده اثر از او معرفی کردهاند که از آن جمله شرح فصوص الحکم به زبان فارسی است. وی دیوان شعر نیز دارد. شرح خوارزمی را نمیتوان از شروح مستقل فصوص الحکم به شمار آورد؛ زیرا آن، سوای اشعار فارسی و برخی مطالب دیگر و مقدّمهاش، برگردان شرح قیصری است.
اخیرا شرح فصوص خوارزمی به تصحیح عالمانه و تعلیقات بسیار مفید آیتاللّه حسنزاده آملی در حوزه علمیه قم به زیور طبع آراسته شده است.
نورالدین عبدالرحمان جامی (۸۱۲ـ۸۹۸ ق) که در علوم نقلی و عقلی جامع بوده و از شاعران پرمایه، نویسندگان پرکار، و عارفان پرشور و شوق وحدت وجودی است، از پیروان و شیفتگان عرفان ابنعربی به شمار میآید که شرحی بر کتاب فصوص الحکم وی نوشته است. وی شرحی نیز به نام
نقدالنصوص بر کتاب
نقش الفصوص ابنعربی نوشته که توسط
ویلیام چیتیک با روش بسیار عالمانه تصحیح و چاپ شده است.
جامی علاوه بر این شروح، کتابهای بسیاری نیز (از قبیل
لوایح،
لوامع،
اشعه اللّمعات، و
الدّره الفاخره) به نگارش درآورده که حاوی اسرار و رموز عرفان وحدت وجودی ابنعربی است.
عزیزالدین نَسَفی (قرن هفتم ق) عارفی است که به وحدت وجودی معتقد بوده و از اصطلاحات ابنعربی آگاهی کامل داشته است. به احتمال قوی، اصطلاح «انسان کامل» را از وی آموخته و به کار برده و در مجموعهای از رسالاتش که آنها را
الانسان الکامل نامیده، به ذکر اوصاف انسان کامل پرداخته است. از آثار او هفت رساله شناسایی شده که بیشتر آنها به چاپ رسیده است.
عبدالکریم جیلی (۷۶۷ـ۸۱۱ ق) مؤلف کتاب
الانسان الکامل به زبان عربی است که در آن، با عبارات «الامام محییالدین» از ابنعربی تجلیل کرده و در آثار مهم خود به نقل و شرح عقاید و افکارش پرداخته و اصل «وحدت وجود» وی و فروع آن را تأیید نموده است. باب پانصد و پنجاه و نه فتوحات مکیه را که به نظر وی خلاصه تمام فتوحات است، شرح کرده و آن را «
شرح مشکلات الفتوحات المکّیه» نام نهاده است.
عثمان یحیی از شرح فصوص الحکم او نام برده است.
حسین بن معینالدین میبدی (متوفای ۷۸۰ ق) صاحب آثار بسیاری از جمله کتابی به نام
فواتح است که شرح دیوان
امیرالمومنین (علیهالسلام) میباشد. در ضمن آثارش، به ذکر مناقب ابنعربی پرداخته و در برابر دشمنانش از وی دفاع کرده و برای تأیید و تحکیم عقاید خود، شواهد کثیری از فتوحات مکیه و فصوص الحکم ابنعربی را آورده است.
محمد احسائی، معروف به
ابنابیجمهور (متوفای بعد از ۸۷۸ ق) عالم شیعی و مؤلف کتاب
عوالیاللئالی در حدیث و نیز کتاب
المجلی در عرفان است که به نقل اقوال و عبارات دو کتاب فصوص الحکم و فتوحات مکیه پرداخته و بدین وسیله، اندیشه و عرفان ابنعربی را پراکنده نموده و بسیاری از عقایدش را پذیرفته است.
شرح
بالی افندی (متوفای ۹۶۰ ق) بر فصوص الحکم از جمیع جهات مختصر بوده و با اینکه به طور کلی شرحی مفید و ساده میباشد، مرجع ضمایر متن فصوص الحکم را به نحوی روشن بیان داشته و تعریض برخی از عبارات را توجیه و تبیین کرده است. این شرح برای تدریس به افراد مبتدی مفید میباشد.
از بالی افندی رسالهای در قضا و قدر، و رسالهای در شرح حدیث «کنت کنزا مخفیا» و نیز پنج اثر دیگر موجود است.
عبدالغنی نابلسی (متوفای ۱۱۴۳ ق) از جمله شارحان فصوص الحکم است که شرحش از شهرت برخوردار میباشد. برخلاف آنچه از شهرت وی مستفاد میشود، در
دمشق تولد یافته و در همان شهر نیز دیده از جهان فرو بسته است. او فقیه و اصولی و ادیب و شاعر بوده، ولی سرانجام به عرفان متمایل گشته و در این باب آثار بسیاری از خود به یادگار گذاشته است.
نام شرح او بر فصوص،
جواهرالنصوص فی حل کلماتالفصوص است.
برخی معتقدند: در این شرح، سیر نزولی هویداست و حاکی از تنزّل مدارج عرفان است.
محمّدرضا قمشهای این حکیم و عارف الهی (متوفای ۱۳۰۶ ق) آخرین فرد شاخص از شارحان و مروّجان عرفانِ ابنعربی است. وی همچنین از بزرگترین شارحان
حکمت متعالیه ملّاصدرا میباشد.
میتوان او را در ردیف شارحان بزرگ ابنعربی از قبیل قونوی و کاشانی دانست. او علاوه بر تدریس حکمت و عرفان، به تألیف نیز پرداخته و شعر هم میسروده است. گفته شده که مؤلفات او بالغ بر سیزده اثر است.
برخی منابع، هفده اثر از او معرفی کردهاند؛
از جمله: رساله ذیل فص شیثی فصوص الحکم در مبحث ولایت که سندی است استوار بر عمق اندیشه وی. اثر دیگر، رسالة
فی وحدة الوجود بل الموجود است که به فص اول از شرح فصوص قیصری تعلّق دارد. او بر فص آدمی، فص نوحی و فص محمّدی فصوص الحکم و نیز بر تمهید قواعدالوجود ابنترکه و مفتاح قونوی حاشیههای عالمانه نوشته و رسالهای نیز با عنوان موضوع
الخلافة الکبری دارد. در تمام آثارش، اصل وحدت وجود ابنعربی و سایر اصول عرفان وی را پذیرفته و به شرح و بیان آن پرداخته است. استاد آشتیانی مینویسد: «او در جامعیت بین مسائل کشفی و حکمت نظری مقدم بر شارحان کلمات محییالدین است.»
مرحوم قمشهای شدیدا مورد احترام و تجلیل
امام خمینی (قدس سره) بوده، به گونهای که در تألیفات خود از ایشان نقل قول کرده و آراء و اندیشههای عرفانی وی را ستوده است.
پس از حکیم آقا محمّدرضا قمشهای، حوزه درسی او در عرفان توسط چهارتن از برجستهترین شاگردانش استمرار یافت که عبارت میباشند از:
میرزا هاشم اشکوری (۱۳۳۲ ق)،
میرزا حسن کرمانشاهی (۱۳۳۶ق)،
میرزا محمود قمی (۱۳۴۶ق) و
میر شهابالدین نیریزی شیرازی (۱۳۲۰ق)
از محضر این چهار مدرّس سترگ، عارفان و فقیهان بزرگی همچون:
میرزا محمّدعلی شاهآبادی (۱۳۶۹ق)، آقا
سیدحسین بادکوبهای (۱۳۵۸ق)،
میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (۱۳۹۵ق)،
میرزا مهدی آشتیانی (۱۳۷۲ق)،
میرزا احمد آشتیانی (۱۳۹۵ق)،
سید محمّدکاظم عصّار (۱۳۹۴ق)،
محمّدحسین فاضل تونی (۱۳۸۰ق)،
میرزا ابوالحسن شعرانی (۱۳۹۳ق)،
شیخ محمّدتقی آملی (۱۳۹۵ق) برخاستند که هریک مؤسس حوزه درسی و مدرّس متون عرفانی و فلسفی بودند. در میان این طبقه، آیتاللّه میرزا محمّدعلی شاهآبادی برجستهترین آنان است.
در زمان معاصر نیز، بسیاری ار عرفانپژوهان به پیروی از شارحان پیشین، کار شرح و نشر افکار شیخ اکبر را ادامه داده و طی سالیان متمادی با تدریس و تحقیق و تألیف، آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاردهاند.
حکیم الهی و عارف ربّانی و فقیه صمدانی، امام خمینی (قدس سره) نیز یکی از شارحان و صاحبنظران اندیشههای عرفانی شیخ اکبر به شمار میآید. ایشان در طول هفت سال مهمترین متون عرفان نظری و عرفان عملی، از جمله شرح فصوص الحکم و
مصباح الانس و منازل السائرین را از استاد خود، آیتاللّه شاهآبادی فرا گرفت و در همین فاصله مهمترین آثار عرفانی خود، یعنی
شرح دعای سحر،
مصباح الهدایه و حاشیه بر شرح فصوص قیصری و مصباح الانس را به رشته تحریر درآورد.
بنابراین، امام خمینی (قدس سره) را درعصر خود میتوان یگانه حلقه اتصال با نسل اوّل شاگردان حکیم آقا محمّدرضا قمشهای دانست. امام خمینی (قدس سره) ضمن نقل کلمات بزرگان عرفان، همچون محییالدین
بن عربی، و نیز برخی از شارحان بزرگ مکتب عرفانی وی، مانند صدرالدین قونوی و داوود قیصری، گاهی نقدهای جدی بر نظرات آنان وارد کرده، و به بیان دیدگاههای عرفانی خویش پرداخته است.
البته تبیین جایگاه امام (قدس سره) در سلسله شارحان عرفانِ ابنعربی، به کاوشهایی بس فزون بر این مختصر نیاز دارد.
عارف و حکیم الهی آیتاللّه جوادی آملی یک دوره کامل شرح فصوص الحکم قیصری را در طی مدت پنج سال، از سال ۱۳۶۰ برای برخی از طلّاب برجسته حوزه علمیه قم تدریس کرده است. حاصل آن جلسات، ۵۱۸ حلقه نوار درسی ضبط شده است که پس از استخراج اکنون مکتوب شده و در مراحل نهایی تدوین و بازنگری است و به زودی جلد نخست آن به نام
شرح خصوص الکلم فی معانی فصوص الحکم به چاپ میرسد. گفته شده است: این شرح که مفصّلترین شروح موجود است و به زبان فارسی میباشد، در حدود پانزده جلد به چاپ خواهد رسید.
آیتاللّه حسنزاده آملی نیز فصوص الحکم محییالدین را شرح نموده و به چاپ رسانده است. همچنین وی طی سالیان درازی چند دوره کامل شرح فصوص الحکم قیصری را تدریس کرده است.
ایشان فصوص الحکم شیخ اکبر را به فارسی شرح کرده و آن را ممدّ الهِمَم در شرح فصوص الحکم نامیده که به طبع رسیده است. همچنین بر دوره شرح قیصری بر فصوص الحکم، حواشی و تعلیقات بسیار دارد و هر یک از کتب یاد شده را در اثنای دورههای تدریس، با نسخ عدیده تصحیح کرده است.
ایشان در فهرست طولانی تألیفات خویش از چند کتاب دیگر ابنعربی و شارحان نام برده که هر کدام با شرح و تعلیق و تصحیح همراه میباشد؛ از جمله: تصحیح و تعلیق کتاب
الدّرالمکنون والجوهر المصون فی علم الحروف للشیخ الاکبر محییالدین؛ عرفان و حکمت متعالیه در نقل مصادر اسفار از فتوحات و فصوص؛ تصحیح و تحشیه شرح قیصری بر فصوص الحکم؛ و رساله مفاتیح المخازن که در توضیح آن مرقوم شده است: وجیزهای به عربی که تکمله مقدّمات دوازدهگانه علّامه قیصری بر شرح فصوص شیخ اکبر است.
ایشان همچنین بر شرح فصوص الحکم خوارزمی، تعلیقات و حواشی ارزشمندی نگاشته و آن را با نسخههای متعددی تصحیح نموده است که چندی پیش در قم به چاپ رسید و منتشر شد.
آیتاللّه حسنزاده آملی با ابتکاری بدیع، به عنوان مستدرک و متمّمِ کتاب فصوص الحکم شیخ اکبر، یک فص به نام فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة به آن افزوده که در رسالهای نگارش یافته و چاپ و منتشر شده است. رساله مذکور توسط یکی از شاگردان ایشان به فارسی ترجمه و چاپ گردیده است. فص مزبور نیز به وسیله مؤلف محترم آن شرح شده و در یک جلد به چاپ رسیده است. ایشان درباره این کتاب چنین مینگارد:
در دورههای تعلیم و تدریس فصوص الحکم، همواره این خاطره به من روی میآورد که چرا در این کتاب، فصّی به نام یکی از زنان نادره دوران، مانند مظهر ایمان و احسن منازل قرآن، حضرت عصمة اللّه الکبری
فاطمه بنت خاتم الانبیا و یا
حضرت مریم بنت عمران، منصوص در چند آیت قرآن، اختصاص نیافته است، و آن را از آدم تا خاتم، در بیست و هفت فصّ فقط به مردان اختصاص دادهاست... غرض اینکه در دوره تدریس فصوص الحکم در آمل، چون درس به فصّ عیسوی رسید، در لیله مبارکی یکی از
اوتاد حلقه درس و بحثم به خطاب رحمانی این کلمه علیا و درّه بیضاء تشرف مییابد که «فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة». همین بارقه ملکوتی ایجاب کرد که این فصّ ثمین به عنوان متمم فصوص الحکم به قلم اینخوشهچین خرمن
ولایت، به منصه ظهور رسیدهاست.
البته علاوه بر دو حکیم مذکور، هماکنون عدهای از مدرّسان بزرگ عرفان نظری به تدریس و شرح اندیشههای عرفانی شیخ اکبر اشتغال دارند و برخی از آنان آثار گرانقدری را در این زمینه تألیف نمودهاند. از آن جمله باید از کتاب ارزشمند
هدایه الامم یا
شرح کبیر فصوص الحکم اثر مفید آقای
غلامحسین رضانژاد یاد کرد.
آقای
محمّد خواجوی نیز سالهاست که در نشر و ترویج اندیشههای عرفانی عارفان بزرگ از جمله شیخ اکبر محییالدین ابنعربی کوشا بوده و آثار فراوانی را ترجمه نموده و همواره به تحقیق و تصحیح و تعلیق و تدریس متون عرفانی اشتغال دارد.
در این میان، نباید مجاهدتهای علمی و مستمر بیش از نیم قرن عرفانپژوه بزرگ آقای
سیدجلالالدین آشتیانی (۱۳۸۲ـ ۱۳۰۴ش) را در شرح، تحقیق، تدریس و ترویج آثار عرفانی شیخ اکبر محییالدین و شارحان مکتب او نادیده گرفت. ایشان با همت بلند و کمنظیر خود، به تنهایی بسیاری از امّهات آثار عرفانی و از جمله آثار ابنعربی را احیا نموده و نشر داده است؛ از جمله: شرح مبسوط مقدّمه قیصری بر فصوص الحکم، شرح فصوص الحکم مؤیدالدین جندی، شرح فصوص الحکم قیصری با حواشی متعدد استادان فن، شرح بر رسائل قیصری، تحقیق و تعلیق بر تفسیر سوره حمد صدرالدین قونوی، مقدّمه بر نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص جامی، تحقیق و تعلیق بر نصوص صدرالدین قونوی، تحقیق و تعلیق بر مشارق الدراری فرغانی، تصحیح و تعلیق بر مشرع الخصوص الی معانی النصوص علی
بن احمد، شرح و تعلیق مبسوط بر تمهید القواعد ابنترکه، شرح و تعلیق و مقدّمه بر مصباح الهدایه امام خمینی.
البته اینها غیر از آثار فلسفی ایشان و تنها شمّهای از آثار گرانقدر عرفانی این حکیم فرزانه است که در پرتو عنایات حضرت ثامن الحجج علی
بن موسی الرضا (علیهالسلام) و در شهر مقدّس مشهد به ثمر رسیده است.
علاوه بر نام شارحان فصوص الحکم، که ذکر شد، عرفانپژوه مصری
عثمان یحیی نام شارحان دیگری را نیز یادآور شده که برخی از آنها عبارتند از:
۱. حسین
بن عبداللّه
بن محمّد
بن عمر عباسی (متوفای ۷۰۸ق)؛ ۲. کمال الدین انصاری شافعی (متوفای ۷۲۷ق)؛ ۳. علاءالدوله سمنانی (متوفای ۷۳۶ق)؛ ۴. محمّد
بن محمّد لورادی (متوفای ۷۳۲ق)؛ ۵. ابی معین عبداللّه
بن احمد بخاری (متوفای ۷۳۶ق)؛ ۶. علی
بن شهاب الدین حسینی همدانی (متوفای ۷۸۶ق)؛ ۷. محمّد مقدّسی صالحی حنبلی (متوفای ۷۸۹ق)؛ ۸. ابیعبداللّه الرندی النفری (متوفای ۷۹۲ق)؛ ۹. سلیمان
بن محمّد صدری قونوی (قرن نهم)؛ ۱۰. عبدالکریم جیلی (متوفای ۸۵۰ق)؛ ۱۱. علی
بن احمد مهائمی (متوفای ۸۳۵ق)؛ ۱۲. زینالدین اصفهانی (متوفای ۸۳۵ق)؛ ۱۳. قطبالدین ازنیقی (متوفای ۸۸۵ق)؛ ۱۴. شرفالدین صدیقی؛ ۱۵. هروی (متوفای ۹۰۰ق)؛ ۱۶. مظفّرالدین علی شیرازی (متوفای ۹۲۲ق)؛ ۱۷. بدلیسی (متوفای ۹۲۶ق)؛ ۱۸. ابنکمال پاشا (متوفای ۹۴۰ق)؛ ۱۹. بیازید خلیفه رومی (بعد از ۹۰۰ق)؛ ۲۰. شریف ناصر خینی (متوفای ۹۴۰ق)؛ ۲۱. بالی خلیفه صوفیوی (متوفای ۹۶۰ق)؛ ۲۲. نوعی افندی (متوفای ۱۰۰۷ق)؛ ۲۳. اسماعیل حقی انقروی (متوفای ۱۰۴۲ق)؛ ۲۴. عبدی افندی (متوفای ۱۰۵۴ق)؛ ۲۵. عبداللطیف البعلی الحنفی (تألیف ۱۰۵۵ق)؛ ۲۶. علی
بن محمّد القسطمونی (متوفای ۱۰۸۲ق)؛ ۲۷. نعمتاللّه
بن عبداللّه حسینی (متوفای ۱۱۳۰ق)؛ ۲۸. حسین
بن موسی کردی (متوفای ۱۱۴۸ق)؛ ۲۹.
ابراهیم بن حیدر صفوی (متوفای ۱۱۵۱ق)؛ ۳۰. محمودبن علی الدامونی (متوفای ۱۱۹۹ق)؛ ۳۱. عبدالعلی
بن نظامالدین بحرالعلوم لکنوی (متوفای ۱۲۳۵ق)؛ ۳۲. سید یعقوب خان (متوفای ۱۲۸۷ق)؛ ۳۳. محمّدجعفر شهاب دمشقی (متوفای ۱۳۰۰ق)؛ ۳۴. ابوالعلا عفیفی (متوفای ۱۳۸۶ق)؛ ۳۵. احمدبن رمح الزبیدی؛ ۳۶. محمود النجدی؛ ۳۷. مؤیدالدین محمود حاتمی؛ ۳۸. عبدالرحمان
بن احمد حاجی؛ ۳۹. محمّدبن احمد حنفی علائی؛ ۴۰. حاج علی حنفی؛ ۴۱. اسماعیل
بن علی قادری؛ ۴۲. عبدالرحیم خلوتی، علی
بن احمد؛ ۴۳. شمسالدین دهلوی؛ ۴۴. قراباشی علی افندی؛ ۴۵. مولا محمّدحسین؛ ۴۶. عثمان آت بازاری؛ ۴۷. علی ترکی؛ ۴۸. شیخ احمد (متوفای ۷۳۹ق)؛ ۴۹. محمّدبن صالح کاتب کلپولی(متوفای۸۵۵ق).
عثمان یحیی سپس از تعداد ۴۴ شرح دیگر خبر میدهد که آنها را دیده، اما چون نام مؤلف و عناوین آن شرحها معلوم نبوده، فقط نام کتابخانه و محل نگهداری آنها را ذکر کرده است.
لازم به یادآوری است با توجه به اینکه عثمان یحیی با حوزههای علمی و عرفانی ایران در ارتباط نبوده و اطلاع کافی در این مورد نداشته، از اینرو، نامی از شارحان و مدرّسان بزرگ افکار و اندیشههای ابنعربی در ایران نبرده و این مسئله مهم مغفول واقع شده است. حال آنکه در تاریخ یک قرن گذشته بهترین شارحان و مدرّسان افکار عمیق ابنعربی در ایران میزیستهاند و گرمترین حوزههای عرفانی را تشکیل داده و حلقات انس و درس داشتهاند که به برخی از آنها اشاره شد. و نیز گفته شده است: عثمان یحیی در تحقیق خود از کتابخانههای غنی
ایران و
هند و
پاکستان استفاده نکرده است.
پرتال جامع علوم انسانی، برگرفته از مقاله «مفسران و شارحان مکتب عرفانی ابن عربی»، تاریخ بازیابی ۹۸/۸/۲۳.