• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سید مرتضی عسکری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



علامه عسکری
سید مرتضی عسکری (۱۳۳۲-۱۴۲۸ق)، در هشتم جمادی الثانی سال ۱۳۳۲ ق در شهر سامراء متولد شد. وی یکی از علمای فعال در زمینه دشمن‌شناسی و معرفی آنان به مردم بود. ایشان در چند رشـته تبلیغی ـ ترویجی برجستگی دارد؛ تبلیغ قلمی، بیانی، تربیت جوانان، تاسیس مراکز مختلف آموزشی و مؤسسات خیریّه، مبارزات، مناظرات‌ و غیره او را به مبلّغ برجسته تبدیل کرده بود.
علامه‌ عسکری‌، یکی از خدمت‌گزاران بـه نـهضت امام خمینی در خـارج از کشـور بود و بـارها بـا بزرگانی مثل آیت‌الله بروجردی برای اصلاح حوزه و با آیت‌الله حکیم برای‌ تشکیل‌ دولت اسلامی مذاکره داشت که بـرخی از فـعالیت‌های سیاسی ایشان در عراق به تشکیل «حـزب الدعـوة الاسلامیة» و «جـماعة عـلماء بـغداد و الکاظمیة» و «ابناء ثورة العـشرین» انجامید.



سید مرتضی عسکری در هشتم جمادی الثانی سال ۱۳۳۲ ق در شهر سامراء متولد شد و سپس در حوزه علمیه همان شهر به تحصیل پرداخت. سپس در ماه محرم سال ۱۳۵۰ ق به شهر مقدس قم هجرت کرد. در این شهر دروس سطح اصول و فقه را نزد آیت‌الله مرعشی نجفی (رحمة‌الله‌علیه) و آیت‌الله محمدحسین شریعتمدار ساوجی تلمذ کرد. از دیگر اساتیدی که ایشان در آن دوره به استفاده از محضرشان توفیق یافت، عبارتند از: امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در کلام و عقاید، میرزا خلیل کمره‌ای در علم تفسیر، آیت‌الله مهدی شهید (پایین شهری) در علم اخلاق و تهذیب نفس.


اجداد ایشان در زمان صفویه به عنوان شیخ‌الاسلام از سبزوار به ساوه اعزام می‌شوند و بسیاری از اهل‌سنت آنجا را مستبصر می‌کنند‌ و برای‌ کسب علم با حوزه‌ها ارتباط برقرار می‌نمایند. پدر ایشان آیت‌الله سید محمدحسین شیخ‌الاسلام، به هنگام تولد فرزندش (سید مرتضی) از اصحاب میرزای شیرازی در سامرا بود‌ و در‌ دوران کودکیِ سید مرتضی، وفات یافت. در حوادث مهم سیاسی ایران و عراق و جنگ جهانی مترصّد بهترین زمینه‌ها و فرصت‌ها بود. و به جای زمین‌گیر شدن در حوادث، بارها به سامرا، قم‌، نجف‌، لبنان‌، مصر، تهران و ... مسافرت کرد و کارش‌ را‌ ادامه‌ داد. آغاز طلبگی در سامرا بود، و سپس در عهد آیت‌الله حائری یزدی (رحمة‌الله‌علیه) از اسـاتید مهم حوزه قم بهره برد؛ اما‌ با‌ فشارهای‌ دوره رضاخان به نجف و کاظمین هجرت کرده و در‌ زمان‌ آیت‌الله بروجردی (رحمة‌الله‌علیه) به قم بازگشت. هنگامی که دید با آشفتگی‌های دوران نهضت نفت و قیام آیت‌الله کاشانی (رحمة‌الله‌علیه) در‌ ایران‌، طرح‌هایش‌ به نـتیجه نـمی‌رسد، بـه عراق بازگشت و پس از ستمگری‌های حزب‌ بعث عراق، بـه لبنان و سوریه رفت و سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران را پایگاه خود قرار داد.
حضرت‌ آیت‌الله مصباح یزدی (رحمة‌الله‌علیه) در شـان وی مـی‌فرماید: «امروز هم شیوه ایشان برای ما مدل قـابل‌ اقـتباسی‌ است‌.»
[۱] جمعی از نویسندگان، مکتب علامه، ص۱۲، انتشارات علامه‌، قم‌، ۱۳۸۹‌ ش.



آیت‌الله سید محمد، پدر علامه عسکری که ملازم و همراه‌ عابد‌ زاهد‌، آیت‌الله سید مرتضی کشمیری (رحمة‌الله‌علیه) بود، از شدّت ارادتی که به استادش داشت، نام او‌ را‌ بر فرزندش گـذاشت. روزی در ایام عرفه به کربلا مشرف می‌شود و در حرم‌ حضرت‌ عباس‌ (علیه‌السّلام) دوست عالم و هم‌شهری‌اش حاج میرزا آقا ساوجی را می‌بیند. ایشان می‌گوید: من می‌خواهم شما‌ را‌ وصیّ خود قرار دهم. سید محمّد می‌گوید: من زودتر از شـما وفـات می‌کنم‌ و می‌خواهم‌ شما‌ را وصیّ خود قرار بدهم، و وصیّت‌هایش را می‌کند، از جمله می‌گوید: ثُلث اموال مرا برای‌ صـِغارم‌ بـدهید و لازم نـیست برای نماز و روزه من خرج کنید؛ چون من نمازهای‌ تمام‌ عمر‌ پدر و مادرم را نـیز اعـاده کرده‌ام.»
[۲] جمعی از نویسندگان، مکتب علامه، ص۱۷، انتشارات علامه‌، قم‌، ۱۳۸۹‌ ش، با کمی تغییر.

جدّشان به دیدار حضرت صاحب الزمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) مشرّف شدند.
[۳] آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نـقباء البـشر، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵، نشر المرتضی، مشهد، ۱۴۰۴ ق.
علامه‌ می‌گوید‌: «مرحوم جدّم برای تزویج دخترش قصد سـفر از نـجف به ساوه را‌ داشتند‌. قبل از حرکت، به مسجد کوفه می‌روند‌ و در‌ هنگام‌ عبادت، چشمشان بـه چـهره صـاحب العصر و الزمان‌ (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) روشن می‌گردد. حضرت به ایشان می‌فرماید: آقا سید اسماعیل! می‌خواهی کجـا بروی؟ عـرض می‌کند‌: می‌خواهم‌ به ساوه بروم. حضرت می‌فرمایند‌: خدمت‌ مولی الموالی‌ را‌ رها‌ می‌کنی و بـه سـاوه می‌روی؟»
[۴] جمعی از نویسندگان، مکتب علامه، ص۱۹، انتشارات علامه‌، قم‌، ۱۳۸۹‌ ش.

جدّ مادریش (که در دامن او پرورش‌ یافت‌) آیت‌الله میرزا محمد طهرانی (۱۳۷۱‌ق) از شاگردان میرزا علی‌آقا و میرزا محمدتقی شیرازی، از بزرگان‌ حوزه‌ سامرا است.


نوجوانی را در حوزه سامرا گذراند و از کتابخانه پربار‌ جـدّش‌ اسـتفاده‌ها نـمود. خود او می‌گوید‌:
با‌ اینکه‌ در طفولیت یتیم‌ شدم‌، در ده سالگی که‌ مرا‌ به طلبگی سپردند، خواندن و نـوشتن بـه زبان عربی و فارسی را به خوبی می‌دانستم. از‌ همان‌ آغاز کتاب‌خوانی، به مطالعه کتاب‌های سـیره‌ و تـاریخ‌ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اصحاب‌ و فتنه‌های‌ صدر‌ اسلام و سفرنامه‌ها (مثل سفرنامه‌ ابن جُبَیر و ابن بطوطه و سفرنامه‌های اروپاییان به مشرق زمـین) عـلاقه داشتم و داستان استعمار استعمارگران را‌ نسبت‌ به کشورهای اسلامی دنبال می‌کردم؛ مثلاً‌ «رسـاله‌ دخـانیه‌» را‌ (که‌ نوشته یکی از‌ شاگردان‌ میرزای شیرازی (درباره نهضت تنباکو) بـود) خواندم .... ده ساله بودم که «جامع المقدمات» را خواندم. بـعد‌ هـم‌ همان‌ کتاب‌های رسمی حوزه عراق را خواندم .... من‌ غالباً‌ دو‌ سه‌ درس‌ را‌ با هم مـی‌گرفتم و کتـاب‌ها را زود تمام می‌کردم، با این‌حال خـیلی از‌ اشـعار «مطوّل» را هـنوز حـفظ دارم. در مـدرسه میرزای شیرازی (رحمة‌الله‌علیه) که بودم، اساتیدم فکر‌ مـی‌کردند که اسـتعدادم خیلی خوب است، لذا مربّی مخصوصی برای من گذاشته بودند تا از او درس خصوصی بـگیرم تـا قسمتی از سطوح را در سامرا خواندم و در کنار تـحصیل‌، درس‌ هم می‌گفتم.»
[۵] خـبرگزاری فـارس، ویژه نامه مراسم ارتحال عـلامه عـسکری، ۱۱/۷/۱۳۹۲، برگرفته از کتاب: علامه عسکری، مرزدار مکتب اهل‌بیت، محمد‌باقر ادیبی‌ لاریجانی‌، انـتشارات دانـشکده اصول دین، قم.

همچنین مـی‌گوید: «زنـدگی مـن و پدرم از املاک ساوه مـی‌گذشت و از سهم امام استفاده نمی‌کردم، رضا شاه بردن‌ پول‌ از ایران به عراق را‌ ممنوع‌ کرد ... به همین دلیل مجبور شدم در زمان آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (رحمة‌الله‌علیه) وارد حوزه علمیه قم شوم.»


ایشان مـی‌گوید: «در قم مربّی اخلاقم، شیخ مهدی پایین‌شهری بود، البته از اساتید دیگری نیز در اخلاق‌ عملی‌ اسـتفاده کردم؛ مـثلاً آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری (رحمة‌الله‌علیه) که روزهـا خـدمتشان مـی‌رسیدم و بـا اخـلاقشان تربیت می‌شدم، نـه بـا حرفشان».
[۷] مؤسسه علمی و فرهنگی علامه عسکری، کتاب فصل، سیری در‌ زندگی‌نامه‌ علامه عسکری‌، ص۱۲۲، قم.



یکی از اصـحاب ایشـان به نقل‌ از علامه می‌گوید: «در جوانی، تردید و وسـواس در بـاب اخلاص و نیّت‌ داشـتم‌. بـعد‌ این‌گونه مسئله را برای خودم حل کردم: هر کاری را که وظیفه شرعی خود تشخیص دادم، عمل ‌می‌کنم‌، و کاری به مدح و ذمّ دیگران یا علاقه و بی‌علاقگی خودم ندارم و بیش از ۶۰‌ سال‌ و امروز‌ نیز این چنین است.» بـاز خودشان فرمودند: «حدود ۱۷ یا ۱۸ ساله بودم که به‌ پیشانی خود نوشتم: «من وقف اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) هستم» و تا به‌حال، به وقف‌ خود عمل کرده‌ام.»
[۸] جمعی از نویسندگان، مؤتمر تکریم العلامه السید مرتضی العسکری، ص۵۰، المجمع العـالمی لاهـل البیت (علیهم‌السّلام)، قم، ۱۴۳۴ ق، سخنان حاج آقای جاودان (با تلخیص و ویرایش).



چه عواملی می‌تواند در‌ وسعت بینشیِ روحانی تاثیر بگذارد؟ چرا علامه عسکری (رحمة‌الله‌علیه) برای بهسازی تشیّع، روحانیت، علوم انسانی و ... یک قرن پیش انـدیشه‌هایی داشـت که امروزه بسیاری از افراد از آنها بی‌خبرند؟
به عنوان مثال: اسلامی سازی دانشگاه‌ها‌، تحوّل‌ علوم انسانی از غربی به اسلامی، تدوین متون درسی، بازسازی بنیادهای تـبلیغی، تـربیت مبلّغ، ترویج علومی مثل تـفسیر، عـقاید و کلام که از حوزه‌ها رخت بربسته بود، عقیده تقریب مذاهب‌ در‌ عین عشقِ به ولایت، بیش‌ترین تلاش و بهترین نوع معرفی انقلاب و امام راحل (رحمة‌الله‌علیه) به دنیا، و ... از جمله‌ اندیشه‌های مرحوم عـلامه عـسکری (رحمة‌الله‌علیه) بود.
پاسخ: به طـور خـلاصه (برای آگاهی تفصیلی، باید مصاحبه‌های ایشان و تفصیل شرح حالشان ملاحظه گردد.) می‌توان گفت عوامل زیر در دوراندیشی علامه عسکری مؤثّر بوده است:
۱. عشق شدید به تشیّع و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و علاقه‌ به‌ ایجـاد حکومت اسلامی؛
۲. مطالعات گسترده‌ حساب‌ شده‌ از اوضاع جهان؛
۳. دیدار با نخبگان جهان اسلام، شهیدان و مبارزان بزرگ همچون: نواب صفوی، محمدباقر صدر، امام موسی صدر و مراجع بزرگ‌؛
۴. دیدار‌ با‌ مراکز مهم حوزوی و دانشگاهی و بـررسی بـرنامه‌ها و سرفصل‌های درسـی‌ آنها‌ در مصر، عربستان، لبنان، سوریه، ایران و ...؛
۵. تسلّط کامل بر زبان‌های عربی و فارسی و حضور در پایتخت‌های اسلامی؛
۶. قرار گرفتن در‌ مـتن‌ چند‌ نهضت مهمّ و آگاهی از جزئیات آنها با مطالعه و مصاحبه و نیز‌ اطـلاع از نـقشه‌های استعمار در قرون اخیر.


وی تمامی متون درسی رایج در‌ آن‌ دوره‌ را با جدّیت و سرعت و بعضاً بـا ‌ ‌اسـتاد خصوصی و به سرعتی مضاعف‌ می‌خواند‌ و ما به‌جهت رعایت اختصار، نام دروس و اساتید را ذکر نـمی‌کنیم؛ ولی جـا دارد دانـسته شود‌ که‌ راز‌ و رمز مطالعه دروسی فراتر از فقه و اصول که دروس رسمی بود، چیست‌ و جوّ‌ علمی‌ آن دوران چگونه بـوده است؟
علامه عسکری در دوران زندگی حوزوی خود در قم، بر این واقعیت واقف شد که دروس موجود حوزوی برای جوابگویی کامل به مشکلات و سؤالات و خواسته‌های روز افزون اجتماعی نیاز به تحولات جدی دارد. بنابراین به همراه تنی چند از طلاب هم‌فکر خویش، از جمله آیت‌الله سید محمود طالقانی به بررسی و تجدیدنظر در برنامه‌های درسی حوزه پرداخت و کوشید با دوستان خود، در کنار درس‌های رسمی حوزه به تحصیل معلوماتی بپردازد که بتوان با اتکای به آن برای ایفای مسئولیت‌های خطیر در آینده قیام کنند.
در بین درس‌های پیشنهادی در این برنامه تازه، دروس تفسیر و حدیث‌شناسی و بررسی تطبیقی عقاید اسلامی وجود داشت که در کنار دروس معمول فقه و اصول، از اساتید ذی صلاح بهره می‌گرفت. علم کلام را نیز از محضر امام خمینی‌ (رحمة‌الله‌علیه) استفاده‌ می‌کردند‌؛ علاوه بر برنامه مذکور، تمرین خطابه و سخنرانی، نویسندگی و تالیف و حضور علمی در کارهای اجتماعی، و توجه کامل به بررسی و شناخت اوضاع و مسائل روز مسلمانان و نیازهای ایشان در ایجاد شخصیت‌های اسلامی مستحکم برای دستیابی به جامعه اسلامی مطلوب وجود داشت. البته این طرح با همه جوانب مثبتی که در آن وجود داشت و می‌توانست جویندگان جوان و مستعد علوم حوزوی را در عمل به وظایف دینی و اسلامی خویش در برابر نیازهای زمان و خواسته‌های نوین عصر مجهز کند، ولی با سـتمگری‌های رضاخانی و کمبود فرصت طلاب، این طرح‌ها ناتمام می‌ماند. ایشان می‌گوید:
«استادِ تفسیر‌ ما‌ مرحوم آقا میرزا خلیلی کمره‌ای بود که هر شب به ما درس‌ تفسیر‌ می‌داد‌. طلبه‌هایی که از کنار ما عبور می‌کردند، مـا را مسخره می‌کردند که اینها در شب‌ تحصیلی‌، تفسیر‌ می‌خوانند! ما چند نفر، در کنار درس‌های حوزوی، درس‌هایی را برای خودمان‌ معیّن‌ کرده بودیم تا بتوانیم مبلّغ بشویم؛ امّا آقا میرزا مهدی بروجردی (۱۳۸۹ ق) حوزه را اداره‌ مـی‌کرد‌ و هـمه‌کاره حوزه بود، با این‌کار مخالفت کرد و توانست منع کند. استادهای‌ ما‌ گفتند: ما نمی‌توانیم درس بدهیم. من هم‌ قهر‌ کردم‌ و برگشتم سامرا...!»
[۹] معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، مجله‌ پژوهش و حوزه، شماره ۹، ص۵۶.

پس از این جریان که در عصر مرجعیت حضرت آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبد الکریم حائری (رحمة‌الله‌علیه) مؤسس حوزه علمیه قم واقع شد، علامه عسکری به موطن اصلی خویش یعنی شهر سامراء بازگشت و در آنجا به تحصیل ادامه داد و تا پایان کفایه را از محضر آیت‌الله حبیب‌الله اشتهاردی استفاده برد و سپس درس خارج فقه و اصول را به مدت شش سال تا شروع جنگ جهانی دوم پی گرفت.


عـلامه، به‌ جنگ‌ فرهنگی استعمار و لزوم مسلح شدن‌ مسلمانان‌ در برابر‌ دشمن‌، عنایت‌ و اهتمام داشت. از‌این‌رو می‌فرماید‌: «استعمار‌ پس از عدم پیروزی در جنگ‌های صلیبی، برای مقابله با مسلمانان به‌ جنگ‌ فرهنگی روی آورده، الآن نزدیک به‌ سیصد سال اسـت که صـهیونیزم‌ و غرب علیه اسلام، جنگ فـرهنگی‌ داشـته‌ و دارنـد و امروزه وهابیّت، با تمام امکانات در تمام دنیا به جنگ تشیّع آمده‌ و ما‌ باید درس عقاید را در‌ حوزه‌ها‌ جدّی‌ بگیریم.»
[۱۰] شوراى عالى حوزه علمیه قم، مجله پیام‌ حوزه‌، شـماره ۹، ص۶۵.

مـطالعات جـنبی علامه در سامرا عبارت است از: کتاب‌های سیره، تاریخ‌ پیامبر‌ اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، فتنه‌های صدر اسلام، سفرنامه‌های اسلامی‌ و مستشرقین‌ غربی، تاریخ‌ مبارزات‌ اسلامی‌ در ایران و عراق و...
[۱۱] سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۱۰-۱۱، انـتشارات دانـشکده اصـول دین‌، قم‌، ۱۳۸۶ ش.

ایشان می‌گوید‌: «در‌ عراق‌ که‌ بودم‌، مطالعات غیردرسی هـم‌ داشتم‌، در همین مطالعات بود که متوجه (جنایات) استعمار و استعمارگران در ممالک مستضعف شدم، لذا مطالعه گسترده‌ای‌ را‌ در‌ این زمینه آغاز کردم، شب‌ها از کتابخانه‌ مـرحوم‌ جـدّ‌ مـادری‌ام‌، آیت‌الله‌ میرزا محمد تهرانی (رحمة‌الله‌علیه) کتابی برداشته و تا صبح مطالعه مـی‌کردم.
وقـتی که به ایران آمدم، این سیر مطالعاتی را ادامه دادم (مخصوصاً در زمان رضا شاه که از‌ طریق ترجمه کتاب‌های غربی دروازه فرهنگ غـرب را بـه روی ایرانـیان باز کرده بود) تابستان‌ها و تعطلیات برای مطالعه این نوع کتاب‌ها از قم به تهران مـی‌آمدم و کتـاب را از کتـاب‌فروشی‌ها‌ اجاره‌ و مطالعه می‌کردم. در این مطالعات متوجّه جنگ فرهنگی شدم.»
[۱۲] سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۱۰-۱۱، انـتشارات دانـشکده اصـول دین‌، قم‌، ۱۳۸۶ ش.



بـرای شـخصیت‌های دورانـدیش و دلسوز، فرهنگ و سیاست؛ دین در هم‌ تنیده‌ است، نه جدا و بریده. از این‌رو، گزارشی اجمالی از این‌ دو حوزه را نقل مـی‌کنیم: از دغـدغه‌های مهم امام راحل (رحمة‌الله‌علیه) و مقام معظم‌ رهبری‌ اسلامی شدن دانشگاه‌ها و بومی‌سازی‌ علوم‌ انـسانی و اصـلاح هـمه جانبه حوزه‌ها بوده و هست. علامه عسکری (رحمة‌الله‌علیه) نیز این ایده و آرزو را داشت و در راه ایجادش گام برمی‌داشت، پس علاوه بر تـربیت‌ نـیرو‌ و کادرسازی برای برپایی حکومت‌ اسلامی‌، برای پرورش استاد و مبلّغ موفق نیز اقدام کرد.
ایشان یکی از عـلل عـقب مـاندگی ما را استعماری بودن روش تعلیم و تربیت می‌دانست که عمده آن را مستشاران اروپایی طراحی و برنامه‌ریزی‌ کرده‌اند‌. ایشان می‌گوید:
«ضمن مـطالعاتم مـتوجه شدم در وزارت معارف و فرهنگ ایران، سوریه و لبنان مستشاران فرانسوی وجود دارند و در عراق و مصر مـستشاران انـگلیسی. وضـعیّت مدارس در عراق آشفته بود؛ یک دانش‌آموز‌ عراقی‌ وقتی از‌ این مدارس فارغ التحصیل می‌شد، به جز اینکه کارمـند اداره دولتـی بـشود، نمی‌توانست کار دیگری انجام دهد‌، لذا نام این مدارس را «آموزشگاه کارمندسازی؛ گذاردم ... علاوه‌، فرزندان‌ مـا‌ بـا پذیرفتن فرهنگ بیگانه از دست می‌روند. ما باید افرادی را به‌عنوان دانشمند اسلامی (که آگاه ‌به‌ علوم اسلامی بـاشد) تربیت کنیم و برای برپایی حکومت اسلامی کادرسازی کنیم و....»
از این‌رو‌، کتاب‌ «الامراض الاجـتماعیه» را تـدوین کرد و به کمک دانشمند متعهد، استاد احمد‌ امـینی عـراقی (مـؤلف «التکامل‌ فی الاسلام» که از اساتید برجسته ریاضی و آگـاه بـه پنج زبان زنده دنیا‌ بود) دست به فرهنگ‌سازی‌ و تاسیس‌ مدارس ابتدایی، راهنمایی و دبـیرستان زدنـد. این آموزشگاه‌ها برای پسران و دختران از بغداد تـا بصره، بـیش از ده عـدد مـی‌شود. تاسیس این مدارس از سال ۱۳۶۳ ق؛ یعنی ۳۱ سالگی عـلامه عـسکری (رحمة‌الله‌علیه) بوده‌ است و از شاگردانش می‌توان شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر و بسیاری از شخصیت‌های مـتعهد و کارآمـد انقلاب اسلامی عراق را نام برد. گـفتنی است، معمولاً بزرگان، از جـمله آیت‌الله حکیم‌، همواره از ایشان حمایت مـی‌کردند.
[۱۳] ر. ک: جمعی از نویسندگان، مـؤتمر تکریم العلامه السید مرتضی العسکری، ص۴۵.
[۱۴] گذری بر زندگانی علامه سید مرتضی عسکری، ص۲۳.



علامه‌ عسکری‌، بیش‌ترین خـدمت را بـه نـهضت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در خـارج از کشـور به انجام رسانید و بـارها بـا بزرگانی مثل آیت‌الله بروجردی (رحمة‌الله‌علیه) برای اصلاح حوزه و با آیت‌الله حکیم برای‌ تشکیل‌ دولت اسلامی مذاکره داشت که بـرخی از فـعالیت‌های سیاسی ایشان در عراق به تشکیل «حـزب الدعـوة الاسلامیة» و «جـماعة عـلماء بـغداد و الکاظمیة» و «ابناء ثورة العـشرین» انجامید. در اینجا (به صورت‌ مختصر‌) برخی‌ دیدگاه‌های ایشان که برای جوانان‌ راهنما‌ است‌، نقل می‌کنیم:
پس از جنگ جهانی اول استعمار، برای چهار کشور چهار نـقشه داشـت؛ بـرای مصر، بـراندازی دانشگاه الازهر؛ در عـراق‌، نـابودی‌ شیعه‌؛ در ترکیه، فروپاشی خلافت عثمانی و در ایران، جنگ‌ با‌ تفکر تشیّع [شبیخون فرهنگی].
به همین منظور در ایران افرادی چـون «مـیرزا یعـقوب‌خان ارمنی» و پسرش «میرزا مَلْکم‌خان‌ نـاظم‌الدوله» و ... تـا مـی‌رسد بـه «کسروی» افراد متعددی را به کار استحاله‌ فرهنگ شیعه واداشتند.
بعد از جنگ جهانی اول، عراق مستعمره انگلیس شد. علمای شیعه عراق علیه این استعمار‌ به‌ رهبری‌ آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی (رحمة‌الله‌علیه) قیام کرده، جـنگیدند. انگلیسی‌ها نیز‌ برای‌ آنکه همه چیز را از دست ندهند، به ظاهر تسلیم شدند و گفتند: ما به شما استقلال‌ می‌دهیم‌؛ اما‌ «ملک فیصل اول» را روی‌کار آوردند و با این کارها در جامعه‌ عراق‌ «استعمار‌ سیاسی» رخ داد.
پس از مدتی عـلما مـتوجه شدند که به استعمار سیاسی مبتلا‌ شده‌اند‌، لذا‌ شرکت در انتخابات مجلس مؤسسان و نامزد شدن در آن را تحریم نمودند. انگلیسی‌ها نیز‌ حدود‌ چهل نفر از علمای شیعه همانند حضرات آیات عظام: سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌، میرزا‌ حسن نائینی، شیخ مهدی خالصی، سید عبدالحسین حجّت و ... را به ایران تبعید کردند‌.
مردم‌ [ناآگاهانه] در انتخابات شرکت کردند و مجلس مؤسسان تشکیل شد و بـا روی کار‌ آوردن «ملک‌ فیصل» به ظاهر در عـراق دموکراسی ایجاد کردند؛ ‌ولی در واقع، دست نشانده خود را‌ به‌ قدرت رساندند.
[۱۵] ویژه‌نامه سالگرد رحلت علامه عسکری، مکتب علامه، ص۶۸.



استعمارگران برای استمرار استعمارشان، فکر مردم را آماده پذیرش خود می‌کنند. از جـمله چـنین جلوه‌ می‌دهند‌ که‌ تـمامی خـوبی‌ها و بزرگواری‌ها در دست استعمارگران است و کار را به‌جایی می‌رسانند‌ که‌ شخصیت افرادِ تحت سلطه را نابود می‌کنند و آنان را خود باخته و مقلّد بار می‌آورند؛ مثلاً اجناس‌ خارجی‌ را (هر چند بهتر از آن در داخل تولید گردد) مـرغوب‌تر و بـرتر‌ می‌دانند‌ و همچنین آداب و رسوم و لباس خویش را بد‌ و غرب‌ را‌ خوب می‌دانند.... استعمار فکری به قدری پنهان‌ است‌ که گاهی، مردم فرهنگ بیگانه را نشانه تمدّن و تجدّد می‌دانند.
تا پیش از‌ جنگ‌ جهانی دوم در تمام عراق‌ بیست‌ هـزار و در‌ بـغداد‌ دو‌ هزار یهودی بود؛ ولی روز شنبه‌ (که‌ عید یهود است) بازارهای بغداد همگی بسته بودند؛ اما روز جمعه که‌ عید‌ مسلمانان اسـت، تمام بازار باز بود‌؛ یعنی بازار مسلمین تابع‌ آنان‌ بود.
[۱۶] مـکتب عـلامه، ص۶۸-۶۹، (بـا کمی تغییر و ویرایش).



تلاش‌هایی که علامه (رحمة‌الله‌علیه) برای‌ تحوّل‌ در حوزه و تدوین متون درسی‌ و تاسیس‌ حدود‌ سی مؤسسه خیریه‌ و آموزشی‌ و مـناظرات ‌ ‌و مـسافرتهایی که داشتند‌، همگی‌ برای مبارزه و رفع استعمار بود.

۱۳.۱ - شناخت اهداف استعمارگران

استاد عسکری از اواسط دهه دوم حیات علمی خویش، به بررسی سیره و تاریخ و سفرنامه‌ها گرایش یافت و با توجه به گستردگی مطالعات و تنوع اطلاعات، از آنچه برای اقران ایشان معمول و مانوس بود فاصله گرفت.
این مطالعات که با دستیابی به نوشته‌های شاگردان آیت‌الله میرزای بزرگ شیرازی در مسئله تنباکو و قضیه رژی در کتابخانه پدر بزرگ ایشان (آیت‌الله سید محمد عسکری) آغاز شد، وی را با سابقه تهاجمات و حملات استعمارگران غربی به عالم اسلام آشنا ساخت. او با هوشمندی ذاتی خویش توانست اهداف استعمار فرهنگی را شناسایی کند. این نحوه استعمار گاه به شکلی آشکار (مانند تاسیس مدارس تبشیری در بلاد اسلامی) و گاه به صورتی پنهان (مانند تربیت و گسیل استاد برای مدارس و دانشگاه‌های بلاد اسلامی)، حتی پس از پایان دوره استعمار مستقیم و نظامی، وجود خویش را تحمیل می‌کرد.
به‌نظر می‌رسد علامه عسکری اولین متفکر اسلامی عراق بود که به حقیقت روش تعلیم و تربیتی که مستشاران اروپایی برای مراکز آموزش و پرورش کشورهای شرقی طراحی کرده بودند، پی برد. تحقیقات و مطالعات دراز مدت و عمیقی که در این‌باره انجام داد او را به فاصله و تفاوت چشمگیری که میان این روش‌ها در کشورهای اسلامی و کشورهای غربی (مانند: آلمان، فرانسه و ژاپن و ...) وجود داشت، راهبری کرد. و از این راه به یکی از علل اساسی عقب ماندگی شرق که همانا روش‌های بکار رفته در تعلیم و تربیت جوانان بوده، دست یابید. لذا ایشان این‌گونه مدارس را «مراکز تربیت کارمند» نامید، چون معتقد بود محصول این مدارس، افرادی هستند که پشت میزنشینان اداری و خاضعان در مقابل هجوم استعمارند.

۱۳.۲ - جدایی دانشگاه از حوزه

به همین ترتیب، ایشان در جریان مطالعات خود به چالش مهم دیگری در جوامع اسلامی پی برد و آن جدایی دانشگاه‌ها از حوزه‌های علمیه بود. در حقیقت این دو رکن اساسی حیات امت اسلامی، هر کدام در سمت و سویی متفاوت با یکدیگر سیر می‌کردند. حوزه‌ها با تکیه بر مواریث خویش تنها به تربیت مدرس و خطیب می‌پرداختند و دانشگاه‌ها نیز قبله آمالی جز غرب نداشتند و با مردم مسلمان و ملت خویش بیگانه بودند.
از آنجائی که چاره‌ای جز شکستن این جو و از میان بردن این حالت ایستائی باقی نمانده بود، استاد عسکری در سامراء و در شرایطی که جنگ دوم جهانی سایه‌های سنگین خویش را بر مردم و سرزمین عراق فرو افکنده بود، فعالیت خود را آغاز کرد. نخستین کار فرهنگی ایشان، تشکیل حلقه‌های درس و تدریس و در کنار آن تاسیس مدرسه‌ای با روش تربیتی نوین بود. ایشان با عنایتی ویژه برای آن برنامه‌ریزی کرد و آن‌را سرآغازی برای طرح‌های گسترده‌تر بعدی قرار داد. در این مدرسه، صاحبان فضل و فضیلت نظیر شیخ میرزا نجم‌الدین شریف عسکری و شیخ حسن کمیلی و سید جعفر شهرستانی و شیخ مهدی حکیم، تدریس می‌کردند. البته همچون دیگر مصلحان تاریخ، استاد عسکری نیز از مخالفت صاحبان افکار قدیمی، در امان نماند.

۱۳.۳ - معرفی دشمن

پس از آن، ایشان مصلحت چنان دید که همه آثار هجوم تمدن غرب را که در جوامع اسلامی مشاهده کرده بود، و همچنین نحوه مبارزه و معالجه این آثار شوم را تدوین کند و این آغازی برای تالیف کتب ارزنده ایشان بود.

۱۳.۴ - تاسیس مدارس نوین

تاسیس مدارس نوین که تربیت اسلامی را به صورتی تازه عرضه می‌داشت، مرحله دیگری از فعالیت ایشان بود. این مدارس در کنار مراکزی قرار داشت که متخصصان علوم اسلامی و افراد لایق به جهت انتقال این علوم به جامعه را تربیت می‌کرد. بر این موارد باید استفاده از نشریاتی که به‌طور منظم و مستمر، منتشر می‌شد، اضافه نمود


علامه خیلی زود، درد و نیز راه درمـان را تشخیص داد. از این‌رو، وقتی اولین نوشته‌ خود (کتاب «الامراض الاجتماعیة») را در‌ کاظمین‌ به‌ استاد‌ احمد‌ امینی عراقی می‌دهد‌ تـا‌ اظهارنظر و نقد نـماید، وی بـا تعجب از اینکه یک طلبه، چنین آگاهی‌هایی دارد، می‌گوید: «اگر‌ کسی‌ این‌ واقعیّات را فهمید، باید به او ماهی‌ صد‌ دینار‌ بدهیم‌.» و همین‌ خشت‌ اولِ تاسیس مدارس، دبیرستان‌ها، دانشکده‌ها و مؤسسات فرهنگی می‌گردد.


حجت‌الاسلام و المسلمین جاودان که مدتی طولانی همراه علامه بوده است، می‌گوید: علامه‌ بارها می‌گفت: در اوایل تحصیلاتم و در جوانی دیدم فقها بیش‌تر به احادیث (که الفاظ و اقوال معصومین (علیهم‌السّلام) است) استدلال می‌کنند و فعلِ معصوم و تقریر معصوم که بـخشی از حـجت‌ها و سنّت شمرده می‌شود‌، مورد‌ غفلت است. گفتم: محدّث نوری، برای «وسائل الشیعه»، «مستدرک» نوشت، من هم شاید بتوانم یک مستدرک دیگری که شامل رفتار و تقریر معصوم (علیهم‌السّلام) است، بنویسم تا در کنار سنّت قولی‌ قـرار‌ بگیرد. آن روزها تصوّر می‌کردم در نقل سنت ائمه (علیهم‌السّلام) اگر اختلافی هست، در سنت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، شیعه و سنّی متحدند و یک نواخت نقل کرده‌اند‌.
هنگامی‌ که به منابع تاریخی مراجعه‌ کردم‌، دیدم موانع فهم صحیح سـیره پیامـبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) زیاد است و باید مشکلات فهم سیره برطرف گردد. از این رو، به نقد و بررسی حدیث و تاریخ پرداختم، وقتی‌ به‌ یک نقل تاریخی برخورد‌ می‌کنیم‌، قبل از بررسی متن، لازم است سند آن را بررسی کنیم.
یکی از تحقیقات علامه عـسکری، بـررسی روایات «سیف بن عمر تمیمی» است. او بـه صـورت هـدفمند دروغ‌های گسترده‌ای را‌ برای‌ تحریف تاریخ، و تطهیر قریش ساخته و داخل فرهنگ اسلام کرده و متاسفانه تاریخ طبری نیز آنها را با آب و تاب نقل کرده است. مـعلوم نـیست، سـیف اسم شخص است یا حزب توطئه‌گر‌ که‌ فرهنگ اسـلام‌ را تحریف کرده‌اند.
لذا علامه برای این قسمت، کتاب «افسانه عبدالله سبا» را نوشت و پس از‌ آن «یکصد و پنجاه صحابه ساختگی» و ....
پس گرچه عمده تحقیقات ایشان‌ در‌ مـورد‌ مـسائل تـاریخی و حدیثی بوده؛ ولی او یک مورّخ نیست؛ بلکه تمام تلاش‌هایش برای رفع مـوانع شناخت اسلام ‌بوده‌ است. می‌گوید: من مشکلِ تاریخ‌دانی را نداشتم. دغدغه من شناخت اسلام است. به‌ این‌ علت‌ بـود که این راه را در پیش گـرفتم.
این کتـاب‌ها در جهان اسلام خیلی صدا‌ کرد و تلاش‌های امویان را بر باد فنا داد. از این‌رو، علمای بـزرگ‌ جـهان اسلام، تشویق کردند‌ و خواستند‌ این راه ادامه یابد....».
[۱۷] جمعی از نویسندگان، مؤتمر تکریم العلامه السید مرتضی العسکری، ص۳۱-۵۰، با تلخیص زیاد و ویرایش.



از ایشـان بـیش از چهل اثر به‌جا مانده است که در اینجا به ترجمه فارسی آثـار ایشـان‌ اشـاره می‌شود:
۱. نقش عایشه در تاریخ اسلام؛
۲. یکصد و پنجاه صحابه ساختگی؛
۳. عبدالله بن سبا و دیگر افـسانه‌های تـاریخی؛
۴. معالم‌ المدرستین‌ ۳ (جلد) که به سه نام «ویژگی‌های دو مکتب در اسلام، ترجمه: سردار نیا»؛ پژوهش و بررسی تـحلیلی مـبانی‌ اندیشه‌های اسلامی در دیدگاه دو مکتب، ترجمه: جلیل تجلیل»، «ترجمه معالم‌ المدرستین‌، ترجمه کرمی تـرجمه شـده اسـت؛
۵. عقاید اسلام در قرآن؛
۶. القرآن الکریم و روایات المدرستین؛
۷. دور الائمه فی احیاء السنّة؛
۸. در راه وحدت؛
۹. مع ابی الفتوح التـلیدی فـی کتابه: «الانوار الباهرة‌»؛
۱۰‌. مع الدکتور الوردی فی کتابه «وعاظ السلاطین»؛
۱۱. طب و درمان در اسلام؛
۱۲. مـصطلحات الاسـلامیه؛
۱۳. بـرگستره کتاب و سنّت، در ۱۷ جلد که شامل موضوعاتی همچون: گریه بر میّت‌، بزرگداشت‌ یاد‌ انبیاء، بندگان صالح خـدا، صلوات‌، عدالت‌ صحابه‌، آیه تطهیر، امامان این امت دوازده نفرند، مصحف در روایات و آیات، بداء یا محو و اثبات الهی، ازدواج موقت، جبر و تفویض، عصمت‌، حکم‌ بازسازی‌ قبور، توسل، صفات خداوند، شیعیان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، تاریخ‌ حدیث، سجده بـر تربت و علی (علیه‌السّلام) در قرآن می‌شود؛
۱۴. ادیان آسمانی و مسئله تحریف؛
۱۵. نقش ائمه (علیهم‌السّلام) در احیای دین‌؛
۱۶‌. سقیفه‌؛
۱۷. آخرین نـماز پیامـبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)؛
۱۸. فی طریق اهل البیت (علیهم‌السّلام)؛
۱۹‌. حدیث کسا در دو مکتب؛
۲۰. افترائات و اکاذیب فی کتاب «لله ثم للتاریخ»؛
۲۱. ولایت علی(علیه‌السّلام) در قرآن‌ یا‌ خلافت‌ و مـهدویت در مـکتب خلفا؛
۲۲. الاسطورة السبئیّة کما تخیّلها و اختلقها سیف‌ بن‌ عمر.
گفتنی است ایشـان چـند اثر منتشر نشده نیز دارد و بسیاری از کتاب‌های مـذکور بـه سـایر‌ زبان‌ها‌ ترجمه‌ شده است.


خـود علامه می‌گوید: در بغداد علاوه بر‌ منبر‌ و محرابی‌ که در محله «کرادة شرقی» داشتم، هر روزه درس‌های حـدیث، تـفسیر، تاریخ و عقاید را‌ تدریس‌ می‌کردم‌ که هـم دانـشجویان جوان و هـم اسـاتید و هـم طلاب، خیلی زیاد از آنها استقبال می‌کردند‌.
[۱۸] دانشگاه قرآن و حدیث، مـجله عـلوم حدیث، شماره ۲۰، ص۸۵-۸۶، با تصرف‌ و تلخیص‌.

ایشان در ادامه می‌گوید:
در مدتی که امام جماعت یکی از مـحله‌های مـحترم بغداد‌ بودم‌، متوجه شدم آقایانی که بـه خارج می‌فرستیم، نمی‌توانند تـبلیغ کنـند. بنابراین، به این‌ فکر‌ افـتادم‌ که دانـشکده‌ای تاسیس کنم به اسم «علوم قرآن و حدیث» و کسانی را برای تحصیل از خارج‌ بیاوریم‌ و پس از‌ اتـمام دوره بـه آنها گواهی بدهیم تا بـروند و آنـجا تـبلیغ‌ کنند‌.
برای‌ این مـنظور، دانـشکده اصول دین را در بغداد تاسیس کردیم و اعـلام کردیم که چـهل نفر‌ را‌ به‌ خرج دانشکده قبول می‌کنیم. وضعم در عراق بهتر از ایران بود؛ معروف‌تر‌ بودم‌ و برنامه سـیاسی و عـلمی داشتم. ما پنج نفر در کاظمین بـودیم که بـا پشتیبانی آنـها بـرای احـقاق‌ حقوق‌ شیعیان با دولت مـبارزه می‌کردیم. وقتی دانشکده اصول دین را تاسیس کردیم‌، گروهی‌ در آن قبول شدند....
این بنیان علمی‌ آثار‌ و ثمرات‌ نیکویی داشـت. بـسیاری از مردان علم و سیاست‌ در‌ عرصه عراق و بـسیاری از کشـورهای عـربی مـنطقه، از جـوانان آن روز دانشکده اصول‌ دین هـستند. البته حزب سفّاک بعث‌ عراق‌، این دانشکده‌ و سایر‌ مدارس‌ را تعطیل کرد.
[۱۹] سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۲۲.

هنگامی که علامه از لبنان‌ بـه‌ ایران هجرت کرد، همان اهداف را‌ پی گرفت و به همراه‌ چهار‌ نـفر از دوسـتانش تـوانست دانـشکده‌ اصـول‌ دین را در تهران، قم و دزفول راه‌اندازی کند که پس از آن آیت‌الله‌ سید محمدرضا گلپایگانی به‌ علامه‌ نوشت‌: «من از شما‌ خواهش‌ می‌کنم که اسم من‌ را‌ در دانشکده بنویسید تا در روز قیامت جزو خدمت‌گزاران دانشکده اصـول دین محشور شوم‌.»
[۲۰] سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۲۳.



استاد علامه عسکری‌ در سال ۱۳۵۳ قمری که از قم به سامرا برگشتند، بیست و یک سال بیش‌تر نداشت‌ که‌ در حوزه علمیه آنجا و در مدرسه‌ میرزای‌ شیرازی‌، در‌ حضور‌ حضرات آیات عـلما‌ و اسـاتید‌ بزرگ منبر رفتند. در طلیعه سخن با تلاوت آیه شریفه نَفْر خطاب به حضّار مجلس گفت‌: «آیا‌ می‌دانید‌ این آیه شریفه نسخ شده و چنین قرائت‌ و عمل‌ می‌شود‌: «فَلَوْ‌ لا‌ نَفَرَ‌ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ [لِیَدْخـُلُوا الْمـَدَارِسَ وَ یَدْرُسُوا فِیهَا وَ یُدَرِّسُوا اِلَی انْ یَمُوتُوا] به جای وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوا اِلَیْهِمْ»
بدیهی است، آیه نسخ‌ نشده است؛ ولی علامه می‌خواست با این شیوه، تاثیر بیش‌تری بـگذارد و نـشان دهد که برخی بی‌جهت تا آخـر عـمر در حوزه می‌مانند، سپس توضیح دادند که هدف و ماهیّت حوزه چیست‌ و چه‌ وظایفی دارد و از روحانیت چه انتظاری می‌رود.


یکی از اطرافیان ایشان مـی‌گوید: «در جـلسه هیئت اُمنای مؤسسه عـلمی ـ فـرهنگی علامه عسکری، علامه گفتند: چند‌ شب‌ پیش خوابی دیده‌ام، می‌خواهید تعریف کنم؟ همه گفتند: بفرمایید! گفت: در عالم رؤیا دیدم اتاقم روشن شد. نور سبزی فضای اتاق را روشن کرد‌. درست‌ نگاه کردم، دیدم بانویی نورانی‌ است‌. فهمیدم مـادرم حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. خواستم پای مبارکش را ببوسم، اجازه نداد، فقط اجازه فرمودند که دست ایشان را ببوسم. علامه با حالت گریه‌ و اشک‌ریزان ادامه داد: وقتی‌ حضرت‌ خواستند بروند، به ایشان عرض کردم: مادر! مرا هم بـا خـود ببر. حـضرت فرمودند: شما هنوز کارهایی در دست اقدام داری، به زودی انجام می‌دهی و نزد ما برمی‌گردی. سپس در‌ ادامه‌ گفت: فکر مـی‌کنم اعمالی که باید انجام دهم، همین قسمت مربوط به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و نـقش ائمـه و‌ امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) است که در دست دارم.»
[۲۱] ویژه‌نامه سالگرد رحلت علامه عسکری، مکتب علامه‌، ص۹۸‌-۱۰۱.

علامه حتی در بیماری و سفر کار می‌کرد و اگر کسی نزد ایشان اظهار خستگی مـی‌کرد، ‌ ‌مـی‌گفت: «اگر تمام‌ عالم را بگردید، ضعیف و خسته‌تر از من پیدا نمی‌کنید؛ ولی خدمت‌ به‌ اسلام‌ باعث مـی‌شود انـسان این خـستگی‌ها را احساس نکند.»
[۲۲] ویژه‌نامه سالگرد رحلت علامه عسکری، مکتب علامه‌، ص۱۰۳.

ایشان ‌در‌ بغداد، مسجد و نماز جماعت و انواع تدریس‌ها را برای فرهیختگان داشت، در ایران نیز‌ پیوسـته‌ در‌ حال تدریس، تالیف و سخنرانی در سمینارها و مجامع علمی بودند.


۱. جمعی از نویسندگان، مکتب علامه، ص۱۲، انتشارات علامه‌، قم‌، ۱۳۸۹‌ ش.
۲. جمعی از نویسندگان، مکتب علامه، ص۱۷، انتشارات علامه‌، قم‌، ۱۳۸۹‌ ش، با کمی تغییر.
۳. آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، نـقباء البـشر، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵، نشر المرتضی، مشهد، ۱۴۰۴ ق.
۴. جمعی از نویسندگان، مکتب علامه، ص۱۹، انتشارات علامه‌، قم‌، ۱۳۸۹‌ ش.
۵. خـبرگزاری فـارس، ویژه نامه مراسم ارتحال عـلامه عـسکری، ۱۱/۷/۱۳۹۲، برگرفته از کتاب: علامه عسکری، مرزدار مکتب اهل‌بیت، محمد‌باقر ادیبی‌ لاریجانی‌، انـتشارات دانـشکده اصول دین، قم.
۶. پایگاه اطلاع رسانی‌ دانشکده‌ اصول دین، برگرفته از «مدافع بیدار (درنگی در زندگی و آثار علامه سید مرتضی عسکری)».    
۷. مؤسسه علمی و فرهنگی علامه عسکری، کتاب فصل، سیری در‌ زندگی‌نامه‌ علامه عسکری‌، ص۱۲۲، قم.
۸. جمعی از نویسندگان، مؤتمر تکریم العلامه السید مرتضی العسکری، ص۵۰، المجمع العـالمی لاهـل البیت (علیهم‌السّلام)، قم، ۱۴۳۴ ق، سخنان حاج آقای جاودان (با تلخیص و ویرایش).
۹. معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، مجله‌ پژوهش و حوزه، شماره ۹، ص۵۶.
۱۰. شوراى عالى حوزه علمیه قم، مجله پیام‌ حوزه‌، شـماره ۹، ص۶۵.
۱۱. سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۱۰-۱۱، انـتشارات دانـشکده اصـول دین‌، قم‌، ۱۳۸۶ ش.
۱۲. سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۱۰-۱۱، انـتشارات دانـشکده اصـول دین‌، قم‌، ۱۳۸۶ ش.
۱۳. ر. ک: جمعی از نویسندگان، مـؤتمر تکریم العلامه السید مرتضی العسکری، ص۴۵.
۱۴. گذری بر زندگانی علامه سید مرتضی عسکری، ص۲۳.
۱۵. ویژه‌نامه سالگرد رحلت علامه عسکری، مکتب علامه، ص۶۸.
۱۶. مـکتب عـلامه، ص۶۸-۶۹، (بـا کمی تغییر و ویرایش).
۱۷. جمعی از نویسندگان، مؤتمر تکریم العلامه السید مرتضی العسکری، ص۳۱-۵۰، با تلخیص زیاد و ویرایش.
۱۸. دانشگاه قرآن و حدیث، مـجله عـلوم حدیث، شماره ۲۰، ص۸۵-۸۶، با تصرف‌ و تلخیص‌.
۱۹. سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۲۲.
۲۰. سلیمانی آشتیانی، مهدی، مرزبان مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام)، ص۲۳.
۲۱. ویژه‌نامه سالگرد رحلت علامه عسکری، مکتب علامه‌، ص۹۸‌-۱۰۱.
۲۲. ویژه‌نامه سالگرد رحلت علامه عسکری، مکتب علامه‌، ص۱۰۳.



مجله مبلغان، عبدالله رضوانشهری، علامه سیدمرتضی عسگری رحمه الله، مبلغ موفق، تیر و مرداد ۱۳۹۳ - شماره ۱۷۹ (‌۱۱ صفحه - از ۸۴ تا ۹۴ ).    
• نرم افزار تا حضور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.






جعبه ابزار