سید علی اصغر لاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در دل سرزمین تشنه
وحدت و مهربانی، واحهای به چشم میخورد که هنوز تشنگان حیات واقعی، در سایه سار نخلها و سایبانهای آن، از
کوثر جان بخش آن سیراب میشوند واحهای که بوی
غدیر میدهد بوی مردی که بوی نان در انبانش، پایان شب گرسنگی را به آنان خبر میدهد و اشک شب هایش، غبار غربت و اشک بی کسی را از چهره فقرا و مستمندان میزداید واحهای به نام
سید علی اصغر موسوی لاری.
آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری، در
شوال المکرم سال ۱۳۱۷ق. در شهر
لار دیده به جهان گشود. وی در دامان مادری مهربان و متعبد و پدری
مرجع و مجاهد و در خانهای، شخصیت علمی و معنویش شکل گرفت که بوی عطر
عدالت علوی و جهاد و اجتهاد، از سفرهای ساده و قفسه کتابها در کنار تفنگ و قطار فشنگ آویزان شده پدرش به مشام میرسید و این عطر عبا و
عمامه ، جان و روح هر شیفته جانان را نوازش میداد.
آیة الله لاری از همان آغاز، بوی اسپند و گلاب هیئتهای عزاداری
امام حسین علیه السلام ، بوی عطر نمازگذاران محراب مساجد و تکایا و بوی باروت تفنگ مجاهدان در رکاب پدرش، شم معنوی سیاسی او را چنان به کمال رساند که هرگز سلوک سیاسی و اجتماعی وی را نمیتوان از مشی عرفانی و معنوی اش تفکیک کرد.
اولین استاد و مکتب علمی، معنوی و سیاسی آیة الله لاری، پدر بزرگورارش، حضرت آیة الله العظمی
سید عبدالحسین لاری ،
رهبر قیام
تنگستان به شمار میرود. کسی که آوازه
علم ، اجتهاد،
عرفان و سیاستش، وی را در زمره شخصیتهای بزرگ علمی، معنوی و سیاسی تاریخ تشیع در سده کنونی و از تاثیر گذاران تاریخ ایران زمین در عصر حاضر قرار داده است. دومین استاد این عالم فرزانه، برادر بزرگوارش، آیة الله
سید عبدالمحمد موسوی لاری است که پایههای علمی خود را با زانو زدن در محضر وی استوار کرد و درسهای ابتدایی و سطح حوزوی را نزد وی تحصیل کرد. این استاد بزرگ که «آیتی از هوش و ذکاوت و حافظه به شمار میرفت و در علمیت قوی و مورد تصدیق پدر گرانقدرش بود»،
خود از عالمان و مجاهدان خطه جنوب به شمار میرفت، آیة الله
سید علی اصغر لاری، پس از
هجرت اجباری پدر و خانواده گرامی اش توسط حکام جور، در سال ۱۳۳۲ق. به
فیروز آباد و
جهرم ، برای ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرد و از محضر استادان بزرگ حوزه نجف بهره جست.
آیة الله لاری به مدت هفت سال در
نجف اشرف علاوه بر بهره معنوی حرم مولای متقیان از استادانی کسب فیض کرد که هر یک سرآمد عصر خود و حتی اعصار قبل و بعد از خود به شمار میرفتند. گویی تقدیر چنین بود که آیة الله لاری در برابر استادانی زانوی ادب بر زمین زند که از نظر جامعیت علمی و اخلاقی، نادره روزگار به شمار میرفتند.
آیة الله
سید ابوالحسن اصفهانی ،
مرجع بزرگ شیعیان از استادان معروف حوزه نجف بود که آیة الله لاری ضمن کسب فیض از مکتب علمی و فقهیاش، مفتخر به کسب
اجازه اجتهاد از وی شد.
آیة الله شیخ
محمدحسین غروی اصفهانی ،
مشهور به
کمپانی ، مرجع بزرگی که جامعیت علمی او چنان بود که از وی ۲۳ اثر عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی بر جای مانده است. وی، یکی دیگر از استادانی بود که آیة الله لاری توانست از محضر او به کسب درجه
اجتهاد مفتخر شود.
عارف بزرگ و آیت حق، آیة الله
سید علی قاضی طباطبایی از دیگر استادان و تاثیر گذاران علمی و اخلاقی آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری است. آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری تحت تعلیم و مراقبت چنین استادی به مرحلهای از مقام عرفانی نایل شد که به گفته یکی از چهرههای بزرگ علمی کشور، او فردی «لطیف و در حد مجردات» بود.
آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری که در درس بزرگان زمان خود برای کسب علم، ادب و عرفان، زانوی ادب بر زمین زده بود، هم صحبت و همراه شخصیتهایی بود که هر یک تشنه معارف الهی و کشف غوامض علمی در عصر خود به شمار میرفتند. دوستی نزدیک با فیلسوف بزرگ و متاله،
علامه طباطبایی و مرجع مبارز،
آیة الله میلانی و در این اواخر با حضرت
آیة الله بهجت که بی شک بی ارتباط با طی مسیر سیر و سلوک در محضر استادانی چون مرحوم قاضی (قدس سره) و مرحوم اصفهانی (قدس سره) نبود، فضای ذهنی و معنوی این عالم فرزانه را بیش از پیش نمایان میسازد.
گرچه آیة الله لاری به خاطر ادای تکلیف و مبارزه فرهنگی، علمی و سیاسی با معاندان فرهنگ ناب اسلامی و شیعی، به سرزمین خود بازگشت و با محوریت قرار دادن مبارزه با
فقر اقتصادی و فقر فرهنگی، لحظهای از مردم جدا نشد، اما این ارتباط تنگاتنگ با مردم و حل مشکلات آنان، موجب نشد که وی با عالم تحقیق و تدریس خداحافظی کند. از محضر حضرت آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری، عدهای از طلاب کسب فیض کردند و برخی طلاب نیز با شرکت در درس خارج
فقه وی، به مراتب بالای علمی دست یازیدند.
آیة الله
سید علی اصغر لاری که نسبش به
عارف بزرگ،
رکن الدین دزفولی و بدان واسطه به حضرت حمزه، فرزند
امام موسی کاظم علیه السلام میرسد،
از تبار خاندانی بود که شام شب خود را با فقیر و مسکین و یتیم و اسیر تقسیم میکردند. آیة الله لاری که خود چون اقشار فرو دست جامعه لباس میپوشید و چون آنان غذا میخورد، همواره دوست داشت که سطح زندگی فقرا و تهیدستان جامعه به سطح زندگی اقشار متوسط و حتی بالاتر از آن ارتقا یابد و آنان نیز از نعمتهای الهی که نصیب ثروتمندان شده است، بهره جویند. فرزند محترم آیة الله
سید علی اصغر لاری در این باره گفتند: «یکی از بزرگانی که در نزد پدرم خدمتگزار مردم و به نوعی مباشر مرحوم پدرم در این امر بودند، برایم نقل میکردند که روزی یکی از فقرا برای تامین هزینه زندگی خود و خانواده اش به نزد مرحوم پدرتان آمده بودند و معظم له هم ایشان را نزد من فرستادند با شناخت قبلی که از این فرد در چگونگی خرج کردن پول برای غذا داشتم، از دادن پول به این سائل
امتناع کردم. پدر بزرگوارتان مرا خواست و علت عدم پرداخت پول به او را جویا شدند و من هم علت آن را مصرف پول برای خوردن کباب از سوی این فقیر اعلام کردم تا معظم له این پاسخ را از من شنیدند، به شدت عصبانی شدند و با این لحن که کباب را باید فقط پول دارها و گردن کلفتها بخورند و فقرا باید از آن محروم باشند... ، چنان برخورد تندی کردند که موجب ناراحتی و قهر من شدند.... در خانه بودم، صبح
بین الطلوعین درب خانه ما به صدا درآمد پدر بزرگوارتان را دیدم که پشت درب ایستاده است مرا در بغل گرفت و از برخورد تند و عصبانیت روز گذشته اش عذر خواهی کرد و مرا مورد لطف قرار داد».
از اقدامات فداکارنه و خیرخواهانه این عالم بزرگ در راستای فقرزدایی، میتوان به کارهای زیر
اشاره کرد:
۱. تاسیس پرورشگاه کودکان بی سرپرست (یتیم خانه). ۲. احداث محلی برای نگهداری افراد مستمند (بی نواخانه). وی همچنین برای برطرف کردن نیاز مالی افرادی که به دلیل فقر در خطر
انحراف قرار داشتند، اقداماتی انجام داد.
این حرکت آیة الله لاری، موجب زدودن چهره فقر از سطح شهر لار گردید و از چشم اندازهایی که در مناطق دیگر برای هر رهگذر و میهمان شهری پدیدار میگشت، جلوگیری میکرد و مایه عزت و سربلندی مردم لار در بین شهرهای دیگر میشد و زمینه در پیش گرفتن زندگی با عزت، از سوی کسانی شد که به هر دلیلی قادر به تامین هزینههای زندگی خود نبودند. عشق و علاقه آیة الله لاری به یتیمان و فقیران این مراکز، به گونهای بود که امکانات و غذای پخته شده در این محلها، بهتر از منزل مسکونی خودش بود.
فرزند محترم آیة الله لاری درباره برخورد مهربانانه و ایثارگرایانه پدر بزرگوارش، میگویند: «در آن زمان، به خاطر محدودیت رفت و آمدها بین شهرها و مسافرت اندک بین شهری، اغلب هر شهری از شیرینی محل خود استفاده میکرد. به ندرت پیش میآمد که کسی از شهری به شهر دیگری شیرینی را به ارمغان بیاورد مگر زیارتی و یا دیداری پیش میآمد. در ان ایام، فردی از یزد یک بسته شیرینی برای پدرم به
سوغات آورده بود درست به یاد ندارم که پدرم مرا فرستاد یا کسی دیگر را که بچههای دارالایتام که نزدیک منزل ما هم بودند، خبر کند.
به گمانم خودم رفتم بچهها نزد پدرم حاضر شدند. پدرم بسته شیرینی را باز کرد و بچهها یک یک میرفتند و از دست پدرم مقداری شیرینی را میگرفتند. من در جایی در وسط کودکان یتیم قرار داشتم با
اشاره دست پدرم، از آن جا به آخرین مکان و پشت سر همه یتیمان منتقل شدم. آخرین مقدار شیرینی که در بسته قرار داشت، نصیب من شد اما با این تفاوت که هر کدام از بچههای یتیم که شیرینی از دست پدرم میگرفتند، دست نوازش پدرم را بر روی سر خود احساس میکردند اما من از نوازش دست پدر در جلو دیدگان بچههای یتیم محروم شدم. آن روز، هیچ شیرینی در بسته باقی نماند که پدرم دهانش را با آن شیرین کند». بی شک، آن روز، یکی از شیرینترین روزهای زندگی آیة الله
سید علی اصغر لاری بود.
فرزند محترم آیة الله لاری به نقل از مادرش درباره ایام قحطی منطقه میگوید: «النگویی از جنس شیشه داشتم. پدرت به من گفت: این النگو به چه دردت میخورد؟ بفروش تا پول آن را به فقرا بدهیم. گفتم: این النگوی شیشهای، ارزشی ندارد تا آن را بفروشم. فرمود: با پول این النگو، میتوان نیم کیلو جو خرید و آن غذای نصف روز یک فقیر است. بالاخره مرا راضی کرد و النگو را از دستم در آورد فروخت و پول آن را به فقرا داد.
نیز مادرم نقل میکرد در ایام قحطی، پس از
جنگ جهانی دوم ، خداوند به ما دختری عنایت فرمود. من برای او لباسی از جنس ناشور و پارچهای شبیه به
کرباس تهیه کردم. به خاطر زبری پارچه، بدن بچه زخم شد. هر چه به آقا اصرار کردم که یک متر پارچه نرم تری بخریم و زیر آن لباس به بچه بپوشانیم، قبول نکرد و اظهار داشت: فرزند من، عزیزتر از فرزند فقرا نیست. او زیر بار خرید یک متر پارچه نرم نرفت در حالی که امکان تهیه آن برای ما بسیار آسان بود.
آیة الله
سید مجتبی موسوی لاری در ادامه بیان خاطراتش، از زندگی در دامان پر مهر و محبت خانواده اش به خاطرهای اشاره میکند که در آن، هرگز مهر و محبت پدری، مانع از اجرای عدالت، مساوات، ایثار و از خودگذشتگی پدر نمیشد. «در ایام کودکی، پیرزنی که در کارهای خانه به ما کمک میکرد، حلوا برایم درست کرد. آن روزها، حلوا از غذاهایی بود که کمتر در دسترس بود. به دلیل فقر زیاد در جامعه، پدرم به ما اجازه نمیداد از این گونه غذاها مصرف کنیم. از این رو، آن خانم مرا به حمام خانه برد و در آن جا برایم حلوا پخت تا آقا متوجه نشود. وقتی حلوا آماده شد، آقا سرزده به حمام آمد و با عصبانیت آن پیر زن را مؤاخذه کرد و گفت: مردم گرسنهاند و شما برای فرزند من حلوا درست میکنی! آن گاه، ظرف حلوا را بدون آن که از آن مصرف کرده باشم، از جلوی من برداشت و به یتیم خانهای که در کنار منزل دایر کرده بود، برد و یکی دو قاشق از آن، به دهان هر یک از بچهها گذاشت».
آیة الله موسوی لاری، تنها پدری مهربان برای یتیمان و محرومان جامعه نبود، بلکه او یار و یاوری برای همه مردم مظلوم به شمار میرفت. وی، گاهی در عین بازگرداندن اموال مال باختگان و رسیدگی به امور مظلومان، در نقش مربی و ملجا کسانی ظاهر میشد که به واسطه عملکرد نادرست خود، از جامعه طرد شده بودند. آیة الله لاری در زندگی پر بار خود، بسیاری از این افراد را به شاهراه هدایت و متن جامعه بازگرداند.
آقای سید مصطفی مصطفوی از روحانیون لارستان و از مریدان آیة الله لاری میگوید: «شخصی به نام «پیر علی» نزد آقا آمد و از سارقی که در راه
داراب ، سیزده شتر و بار آنها را از او به
سرقت برده بود، شکایت کرد. آقا پس از شناسایی مکان آن شخص، کسی را مامور نمودند تا به او سفارش کنند به لار نزد ایشان بیاید. سارق مذکور، به نزد آقا آمد. آقا از او پرسید: چرا دزدی میکنی؟ سارق جواب داد: من عیالوارم شغلم
کشاورزی است اما با درآمد آن، نمیتوانم شکم خانوادهام را سیر کنم. آقا فرمود: چه کاری بلدی که با آن کسب آبرومندانهای را آغاز کنی؟
سارق جواب داد: من فقط بلدم کالا از
لامرد به داراب ببرم و بفروشم. آقا فرمودند: چقدر پول برای این کار لازم داری؟ آن شخص گفت: پانصد تومان برای کسب معاش میخواهم ضمنا مشکل دیگری هم دارم و آن، مزاحمتهای افراد
ناصرخان قشقایی است که اجازه عبور به سوی داراب را به من نمیدهند. آقا پانصد تومان به او دادند ناگفته نماند که پانصد تومان آن روز، میتوانست سرمایه یک کاسب باشد و قول دادند که به ناصر خان ابلاغ کنند که مزاحمتهای بی مورد برای او پیش نیاورند.
آن شخص رفت و کارش رونق گرفت. پس از چند ماه، اموال مسروقه را بر بار سیزده شتر کرد و به لار آورد. همه اموال مسروقه، در حسینیه آقا گردآوری شد و من (
آقای مصطفوی) و شیخ
غلامرضا امانت از سوی آقا، مامور شناسایی صاحبان اجناس شدیم. جالب این که بسیاری از مال باختگان، هنگامی که متوجه توبه آن سارق شدند، اموال را به او بخشیدند. بعدها در سال ۱۳۳۹، پس از درگذشت مرحوم آیة الله
سید علی اصغر... من به داراب رفته بودم در کاروان سرای داراب، شخصی به نزد من آمد و احوال پرسی گرمی کرد. او گفت: من شما را میشناسم و در خانه آقا
سید علی اصغر شما را دیدهام. گفتم: شما چه کسی هستید؟ گفت: من همان سارق هستم و آقا
سید علی اصغر مرا از آن وضعیت نجات داد. من پس از
توبه و تلاش برای کسب و کار حلال، وضعیت مالی خوبی پیدا کردم و چند سال پیش به
حج رفتم و اکنون یکی از تجار داراب هستم.
»
آیة الله لاری تا آن جایی که توان هدایت فرد ظالم و خارج شده از شاهراه هدایت را داشت، از هیچ کوششی دریغ نمیکرد اما آن جا که تنها توان دفاع از مظلوم و بازگرداندن حق آنان را داشت، باز به میدان عمل گام مینهاد و از هیچ کوششی در مسیر احقاق حق مردم، دریغ نمی ورزید.
رفع ظلم صاحب منصبان زورگو، بر طرف کردن نیاز مالی مردم و تشویق مردم به اهتمام در کار کشاورزی
و اشتغال زایی در جامعه، از فعالیتهای اجتماعی این مرد بزرگ بود که
ریاضت شرعی و سلوک معنوی را در عینیت جامعه و در متن جامعه جست و جو میکرد. از دیگر فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی وی، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
۱. احداث سد کوچک و منطقهای لار در سال ۱۳۲۵ش. به منظور آبیاری زمینهای زراعی. ۲. تاسیس کارخانه برق. ۳. تاسیس کارخانه پارچه بافی دستی. ۴. تاسیس کارخانه چادر شب بافی در روستای کورده. وی این دو کارخانه را برای ایجاد اشتغال و دفاع و حمایت از منسوجات داخلی در برابر واردات و برای رفع معضل بیکاری و جلوگیری از هجرت مردم به شهرهای بزرگ راه اندازی کرد. ۵. تاسیس و افتتاح درمانگاه لار. ۶. تاسیس و افتتاح درمانگاه گراش. ۷. احداث و تعمیر
آب انبار .
آیة الله لاری که در سال ۱۳۲۲ با وارد کردن دارو، بیماری
حصبه را در منطقه لار ریشه کن
کرده بود، با وارد کردن داروی کنین از خارج از کشور، به مبارزه با بیماری
مارلاریا پرداخت.
تلاش آیة الله
سید علی اصغر لاری در مقاطع حساس و پیشامدهای ناگوار و حوادث غیر مترقبه، در کمک رسانی به آسیب دیدگان در آن مقطع زمانی که هیچ مرکزی از سوی دولت، مامور کمک رسانی به مردم، آن هم قشر آسیب پذیر جامعه نبود، از خدمات گرانسنگ این عالم بزرگ است که به حق میتوان وی را یکی از بنیانگذاران امداد و کمک رسانی به قشر محروم در ایران به شمار آورد. وارد کردن دارو از هندوستان، هنگام شیوع حصبه در یکی از سالها، در منطقه لار و حضور فعال وی در بین پزشکان و تزریق آمپول و پخش دارو از سوی او، بیانگر روح لطیف و انسان دوستانه این عالم و
عارف گمنام است.
آیة الله لاری که محور وحدت
شیعه و
سنی در منطقه به شمار میرفت، مایه رحمت و آرامش و امنیت مردم نیز بود. حضور این مرد، در مقاطع حساس و درگیریهای منطقه، از ریزش خون افراد بی گناه جلوگیری میکرد. مردم این منطقه، هنوز به میدان آمدن این مرد در نزاع قومی گراش و اوز، در مورد زمینهای موسوم به «بن عماد» را که موجب جلوگیری از هدر رفتن خون مردم این منطقه شد، به خاطر دارند.
بی هیچ اغراقی، یگانه دوران بود. مهربان، دلسوز، فداکار، خوش خلق و... .
در برخورد با مردم و مراجعین، از واژه عزیزم و فرزندم استفاده میکرد.
با احترام خاص با اهل علم و طلاب برخورد میکرد. با این که با همگنان، دوستان و روحانیون بزرگ شهر، در عین احترام، بسیار عادی رفتار میکرد و بر این باور بود که «بین الاحباب، تسقط الآداب» اما هنگامی که طلبه جوانی به حضورش میرسید، با احترام جلو پایش بر میخاست و در برابر بزرگان، به
تکریم و احترامش میپرداخت.
در مجالس و محافل، به همه سلام میکرد و اگر جواب سلام به جمعیت در مجلس و محفلی بزرگ از توانش خارج بود، یک روحانی خوشنام را در کنار خود، مسئول پاسخ دادن به سلام و عرض ارادت مردم میکرد.
از لحظه لحظه وقتش، به نیکی بهره میگرفت یا در حال
عبادت بود یا مطالعه یا تفکر و یا در حال رفع مشکلات مردم.
در بر پا نمودن
روضه اباعبدالله الحسین علیهالسّلام ، اهتمام خاص داشت. عرض ارادت به
امام عصر عجل الله فرجه الشریف ، وی را بر آن داشته بود که حداقل در یکی از قنوتهای شب در نماز
جماعت مسجد،
دعای فرج را بخواند.
مشی خدامحورانه و سلوک مخلصانه اش در عرصه اجتماع، موجب شده بود که خداوند به او گستره نفوذ کلامی عطا کند که موجب دلگرمی ابرار و رعب و وحشت اغیار گردد.
به فراخور معلومات و تواناییها و قابلیتهای ذاتی هر کس سخن میگفت و هرگز نسخهای را که برای یک فرد جاهل تجویز میکرد، برای یک فرد آگاه و عالم کارساز و کارآمد، تجویز نمیکرد. چنین رویکرد روانشناسانه با مخاطب خود با هر قشر و صنفی، چنان بود که برخی را در وهله نخست به اشتباه وا میداشت.
یکی از
ائمه جماعت تهران میگوید: روزی به مسجدی در
تهران وارد شدم شخصی نظامی را دیدم که با پوتین ارتشی مشغول نماز خواندن است. پس از پایان یافتن نمازش، نزد او رفتم و به او گفتم: نماز خواندن با پوتین اشکال شرعی دارد و شما باید برای ادای نماز، پوتین را از پایت درآوری اما او در جواب گفت: اجازه این کار را آیة الله
سید علی اصغر لاری به من داده است.
نامهای به لار فرستادم و در آن از آیة الله
سید علی اصغر لاری پرسیدم: آیا شما اجازه نماز خواندن با پوتین را به این شخص دادهاید. آیة الله
سید علی اصغر لاری در پاسخ من نوشتند: این شخص پیش از آمدن به لار، اهل نماز خواندن نبود در چند مرحله که برای رساندن پیامهایی به منزل این جانب آمد، متوجه این مسئله شدم و علت نماز نخواندنش را از او پرسیدم. او در جواب توضیح داد که من نظامی هستم و دائم در حال انجام خدمت بیرون آوردن مکرر پوتین، برایم امکان ندارد. (لازم به توضیح است که پوشیدن و بیرون آوردن پوتینها آن زمان بسیار مشکل بود) به او گفتم: شما نماز بخوان حتی اگر با پوتین باشد. در هر حال، من او را نماز خوان کردم حال شما زحمت بیرون آوردن پوتینش را بکشید.
او، بخشنده بود و سخاوتمند. هیچ فقیر و مسکینی را از در خانه خود دست خالی بر نمیگرداند حتی اگر لحاف و روکش فرزندش را نصف کند، یا النگوی شیشهای همسرش را بفروشد و یا حلوا را از دهان فرزندش بگیرد و.... دوست داشت فقرا هم مانند متمولین طعم غذاهای لذیذ را بچشند. او چنان در این مسیر بخشنده بود که مباشر خود را مورد عتاب قرار میدهد که چرا بخاطر کباب خوردن یک فقیر دیگر به او پول نمیدهی در خصوص بی احتیاطی در خرج وجوهات شرعی و اموال دیگران، کمال
احتیاط را میکرد و گاه مباشران خود را به خاطر عدم دقت در صرف این اموال، مورد عتاب قرار میداد.
«یکی از طلاب و اهل علم که مسئولیت پرداخت پول برای نماز و
روزه استیجاری را برعهده داشت، ظاهرا پولی را برای خواندن نماز و روزه
قضا به کسی پرداخت کرده بود که این فرد، از نگاه مرحوم آیة الله
سید علی اصغر، صلاحیت چنین امری را نداشت. آقا از این امر به شدت ناراحت شدند و با آن طلبه برخورد کردند و فرموده بودند که به چه حقی این وجه را به این فرد دادهاید. آن روحانی میگوید: من به منزل رفتم
بین الطلوعین بود که کسی درب منزلمان را زد. درب را باز کردم، دیدم مرحوم آیة الله لاری است. مرا در بغل گرفت و از من عذرخواهی کرد و فرمود: دیروز عصبانی شدم دیدم دلشکسته شدهاید، آمدهام از تو عذرخواهی کنم».
مردی مهربان که به مرزی از شجاعت در سیر و سلوک اخلاقی و عرفانی رسیده بود که به خاطر عصبانیتی هر چند در مسیر حق، به درب خانه طلبه خود میشتافت و متواضعانه از او حلالیت میطلبید، در برابر آنانی که از قلم و قدمشان و یا سخنان صریح و تلویحشان، بوی
اهانت به ساحت مقدس معصومین علیهمالسّلام به مشام میرسید، هرگز عقب نشینی نمیکردند.
آیة الله
سید مجتبی موسوی لاری در خصوص ویژگیهای فردی و اجتماعی پدر بزرگوارش میگوید: «آیة الله
سید علی اصغر لاری، در منطقه کوچکی زیست و عمرش را در آن جا به پایان رساند. پدرم ویژگیهای ممتازی داشتند در برابر ظلم و حق کشی، عکس العمل نشان میدادند. لباس ساده تر و خشن تر از خدمتکاران میپوشید. نسبت به ایتام، بسیار حساسیت به خرج میداد. منزلی مجاور منزل خودمان را برای ایتام
اختصاص داده بود و گروهی از یتیمان در آن جا نگهداری میشدند. اگر میدید موی سر آنها بلند شده، آن را با ماشین اصلاح میکرد و صورتشان را تمیز مینمود. بیماران مستمند و فقیر را
عیادت میکرد و با دست خود به آنان غذا و دوا میداد. مبارزات او بر ضد عوامل ظلم و فساد، بحث دیگری است که در این مقال نمیگنجد. بالاخره در مجموع، داستان زندگی او و حتی نفوذ کلامش در مردم، حیرت انگیز بود. یکی از چهرههای بزرگ علمی کشور در جملهای کوتاه ایشان را این گونه توصیف کرده است: او شخصیتی بود، ملا، شجاع و لطیف در حد مجردات».
مادرم درباره او نقل میکند که ایشان میگفت: من شبی که پول در خانه داشته باشم، آن شب خواب ندارم و قبل از خواب، بایستی حتما آن را به اهلش برسانم. تمام پولهایی که به دست او میرسید، سریعا به مصرف اهلش میرساند و تقسیم میکرد و چیزی در خانه نمیگذاشت به طوری که گاهی به خاطر رفع نیاز از خدمتکاران منزل
قرض میگرفت و این در حالی بود که گاهی مادرم بقچه اسکناس را به زحمت گره میزد ولی پدرم حتی از ساختن راه پلهای گلی برای پشت بام منزل خود
امتناع میورزید نردبان چوبی داشتیم که همان را میگذاشت پدرم بالا میرفت. من هم که بچه بودم، برای خوابیدن از نردبان بالا میرفتم سایر اعضای خانواده از منزل دیگر به پشت بام میرفتند.
خاطرهای که از ایشان به یاد دارم، هر روز صبح در محضرش تجوید
قرآن فرا میگرفتم در اتاق پذیرایی که مینشست و به من تعلیم میداد، فرشهایی بود یک روز وقتی که رفتم، دیدم به جای آن فرشها، حصیر پهن شده است. من از ایشان پرسیدم. ولی در پاسخ به من گفت: سئوال بیجا نکن از مادرم دلیل جویا شدم. گفتند: طلبهای عروسی کرده است و چیزی نداشته، پدرم به او گفته که بیا و قالیهای منزل ما را ببر و او هم آمده و تمام قالیها را برده است. میخواهم عرض کنم او این گونه بود در پشت پا زدن به دنیا
».
آیة الله لاری از روحیات لطیف و به تعبیر برخی «
مجرد » برخوردار بود. او در اوایل دهه بیست و به دنبال قحطی به مردم دستور داد که پس از روزه گرفتن، پای برهنه به سوی دشت حرکت کنند و او پیشاپیش مردم، در برکه حاج علی اکبری به نماز ایستاد و همان شب، باران رحمت الهی، آب انبارها و مزارع را سیراب کرد. کرامات دیگری از زبان مردم و مریدان وی نقل شده است مانند: دست کشیدن بر دیگ نصف شده برنج و کمی خورشت برای اطعام نیمی از جمعیت مسجدی پر که پس از
اطعام همه، باز برنج و خورشت در دیگها باقی بود و نیز
هدیه دادن انگشتری به یکی از سرشناسان
اهل سنت ، به خاطر برگزاری مجلس عزای حسینی و تاکید وی بر به کار آمدن این انگشتر در روزهای خاص.
این سرشناس اهل سنت میگوید: سالها گذشت و در تجارت
بندر لنگه ورشکست شدم به یاد سخن و انگشتر هدیه داده شده آیة الله لاری افتادم. آن روز، آن انگشتر را به هشتاد هزار تومان (که با آن، حدود پنجاه خانه دویست متری قابل خریدن بود) فروختم و نه تنها دیون خود را با آن پرداختم بلکه ورشکستگی من جبران شد حتی با آن خانهای نیز در
شیراز خریدم و..
».
سالهای آخر عمر پر برکت آیة الله
سید علی اصغر لاری، دوران گذار استعمارگران از سلطه اقتصادی به سلطه فرهنگی بود، : از این رو وی همزمان با آغاز حرکتهای ضد اسلامی رژیم پهلوی، نسبت به پاسداری از خاکریزهای فرهنگی و سنگرهای ارزشهای دینی و ملی، هشدار داد. آیة الله لاری همزمان با آغاز حرکت فرهنگی غرب به دست رضاخان و همراهی بازماندگان مشروطه طلب مشروعه ستیز و لژهای
فراماسونری در احیای زرتشتی گری، کسروی گرایی، باستان گرایی، حجاب ستیزی و... ، حوزههای علمیه و فرهیختگان
مسلمان را نسبت به تغییر موضوع
استعمار و پاسداری از ارزشهای دینی در عرصه فرهنگ فرا خواند و به صراحت چنین اعلام کرد: «سرچشمه این فتنه و فسادها و وقاحت و بی شرفیها، اساسا جهالت و بی فرهنگی ملت است. دارویی برای رفع این مرض و نیرویی برای دفع این دشمن، بهتر و مؤثرتر از داروی علم و سلاح
معرفت نیست. وظیفه حتمی نگهبانان این کشور و دیانت است که سعی بلیغ و کوشش سریع در توسعه علوم دینی و تهیه وسایل پیشرفت علم و عمل نمایند و این مقصد انجام نگیرد مگر به اصلاح و تهذیب فرهنگ مملکت و نشر کتب دینی و اخلاقی بین جامعه ملت
».
از این رو، آیة الله
سید علی اصغر لاری همزمان با ترغیب طلاب و دلسوزان دین و ملت، به مجهز شدن به سلاح روز، برای یک رویارویی جدی با عوامل فساد و انحطاط خود نیز به میدان کارزار گام مینهاد و قلم به دست گرفت.
او که حرکتهای خود را در راستای مبارزه با فقر اقتصادی جهت بخشیده بود، با چنین حرکتی، عملا ورود استعمار را با چهره جدیدی فراروی همه به تصویر کشید.
دفاع فرهنگی آیة الله لاری در این مقطع، بخشی از زندگی رادمردی است که نه تنها بیانگر نگاه عالمانه او به زمان و پدیدههای آن است. بلکه بیانگر قدرت فکری و
اراده پولادین و روحیه تحول خواه او در همسو شدن با عنصر زمان و مکان به شمار میرود زیرا چه بسیار بزرگانی که قابلیتهای فکری و علمی و منش سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنان، محدود به یک زمان و محصور در برخورد با یک پدیده بوده است و قدرت تطبیق خود با شرایط جدید را نداشتهاند اما قلم و بیان آیة الله موسوی لاری به همه ثابت کرد که او مرد همه عرصهها و مرد همه زمان هاست و تنها مدار تکلیف است که موجب بروز و نمود یک جلوه از گستره قابلیتهای وی شده است. ارتباط این عالم فرزانه با مسائل فرهنگی، اطلاع از آخرین اخبار در خصوص چاپ و نشر کتاب و دست یازیدن به آن، آن هم در منطقهای چون لار، در آن مقطع از زمان و با محدودیتهای دوران
پهلوی و امکانات ناچیز ارتباطات در آن عصر، شگفتی بسیاری را برانگیخته است. این مسئله، حساسیت و اهتمام وی را نسبت به آن چه در عرصه فرهنگ و هنر رنج میداده است، به اثبات میرساند و کلاس درسی برای همه طلاب، دلسوزان و مدافعان حریم
تشیع در عصر ارتباطات است.
نوشتارهای به جا مانده از آیة الله موسوی لاری در این مقطع از تاریخ، نه از سر تفنن است و نه به خاطر نام و نان، بلکه درد و دغدغه و ادای تکلیف از سوی مردی است که از پنجره خانه گلی اش جهان را نظاره میکرد. مردی که بر روی زیلویی ساده، پیچیدگیهای فرهنگی زمان خود را به خوبی درک میکرد و با مرکب و دواتش، نسخه دوای بشریت را میپیچید. او که بر سفره سادهاش، نانش را با فقرا تقسیم میکرد، نه نانی از قبل نوشتارهایش خورد و نه نامی به هم زد و همواره مقالهها و نقدهایش را به نام محققی از لار به چاپ میرساند
و بی شک، انتخاب این نام هم از سوی او، تنها و تنها به خاطر زنده نگه داشتن هویت دینی مردم لار و اعلام این موضع به فرهنگ ستیزان و فرهنگ سوزان بود که هنوز قلب تشیع، قلب غیرت و دین داری در سینه مردم این سرزمین میتپد.
با نگاهی کوتاه به نثر و محتوای نوشتارهای آیة الله لاری به این واقعیت پی میبریم که اگر وی نگارش را در
اولویت نخست برنامههای خود قرار میداد، امروز او در زمره یکی از نویسندگان بزرگ حوزوی به شمار میآمد هر چند که در همین نوشتارهای تکلیف مدارانه او، گذشته از نثر زیبا و امروزی او، به نکات بدیع و تازهای دست مییابیم که نشان میدهد او گوی را از نویسندگان و عالمان عصر خود و حتی نویسندگان امروزی ربوده است.
گذشته از لطف خداوندی به این خاندان، در نکته سنجی و نثر زیبا، بی شک قلم و بیان استاد بزرگوارش آیة الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی که دارای ذوقی سلیم و نگاهی نو و مضامینی بلند در نثر و نظم بود، در نگارش وی، بی تاثیر نبوده است. استناد به اشعار بزرگانی چون
باباطاهر ،
سعدی ،
حافظ و به ویژه
مولانا در نوشتارهای آیة الله لاری، مانوس بودن او با اشعار مناجات گونه شاعران بزرگ
ادب پارسی را به اثبات میرساند. استفاده از استعارهها و تمثیلات،
مبین این واقعیت است که او انسی وصف ناپذیر با قلم و کتاب داشته است. غیرت دینی در نوشتارهای آیة الله لاری، به قدری قابل توجه است که گاهی مخاطب به نوعی با او همزاد پنداری میکند و گاهی بر غربت دین در آن عصر، میگرید و گاهی از استدلالهای نغز و مستحکم وی ـ به خاطر وجود چنین عالمانی ـ به خود میبالد. آیة الله لاری را میتوان یک منتقد، منصف و متعبد به شمار آورد.
او در دفاع از حریم تشیع در برابر هجوم بی امان فرهنگ ستیزان، چند اصل را به خوبی رعایت میکرد که عبارتند از: اصل احترام قائل شدن برای منتقدین ناآگاه،
منطق محوری در
مناظره و گفت و گو و دعوت از منتقدین آگاه و ناآگاه به ادامه بحث در صورت تمایل. برخورد آیة الله لاری با منتقدین ناآگاه و بی اطلاع از مبانی تفکر شیعی، به قدری اخلاقی است که گاهی مخاطب احساس میکند که دغدغه اصلی وی هدایت فرد و بازگرداندن وی به شاهراه
سعادت است و نه پاسخ گویی به شبهات. این روش، پیروی از پیامبران، ائمه و اولیای الهی، در انجام رسالت الهی است.
این کتاب، در حقیقت، پاسخی است به شرح مصاحبه مدیر مجله رسالة الاسلام مصر با
آقای محمد تقی قمی که در شماره ۴۳، سال ۲۵
روزنامه آئین اسلام به چاپ رسید. وی در این کتاب، با بیان اعتقادات شیعه، به نقد دیدگاههای مدیر مجله ی رسالة الاسلام و دفاع از مکتب تشیع میپردازد.
این کتاب هر چند که پاسخی به کتاب «زن از نظر حقوق اسلامی»، به قلم
آقای حاذقی، نماینده مجلس شورای ملی وقت است، اما در حقیقت، بیان دیدگاههای وی درباره
حجاب در عصر پرده دریها و بی عفتیهای متولیان ضد فرهنگ پهلوی است.
این کتاب که اثبات نظریه احتیاج بشر به
پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیهالسّلام است، پاسخی به حریم شکنیها و قداست زداییهای کسروی و پیروان اوست. وی در مقدمه این کتاب مینویسد: «مدتی بود در فکر بودم برای بریدن زبان و شکستن دندان آنان که منکر لزوم معجزه در انبیا و ائمه هستند، مختصری در میزان و مناط پیغمبری و
امامت ، به طوری که محققین از متکلمین و بزرگان فلاسفه اسلام از روی ادله و براهین منطقی و آیات کتاب خدا و اخبار ائمه هدی علیهمالسّلام اثبات کرده و به دست ما دادهاند، جمع و تالیف کنم لذا به نگارش این مختصر با خامه شکسته و بیان نارسا در وجه احتیاج بشر به پیغمبر و امام و میزان پیغمبری و امامت اشتغال ورزیدم تا برادران دینی و خوانندگان گرامی، یک درجه به اصول مذهب شیعه پی ببرند و بدانند آنهایی را که آن دسته جات منافق میخواهند به پیغمبری و امامت معرفی کنند، چقدر تقلب به کار میبرند و شرم و حیا نمیکنند».
این کتاب پاسخی به ادعاها و شبهه افکنیهای نویسنده کتاب «
کلید قرآن » است که در آن، گستره علوم پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و ائمه اطهار را منحصر به علوم الهی و اصول و فروع دین میدانست. آیة الله لاری با
استناد به آیات قرآن و روایات ائمه، ضمن اثبات علم فراگیر و کامل معصومین علیهمالسّلام نسبت به همه علوم، به نقد دیدگاههای این نویسنده پرداخته است.
هجرت آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری از نجف به لار، از چشم دولت و دشمن، یک حرکت کاملا آگاهانه و در راستای پر کردن خلا رهبری دینی و سیاسی این منطقه به شمار میرفت. از این رو، این حضور به همان اندازه که موجب دلگرمی و سازمان دهی نیروهای مؤمن و مرزداران غیور عرصه فرهنگ و مدافعان خاک این سرزمین به شمار میرفت، موجب نگرانی عوامل استبداد داخلی و استعمار خارجی شد و آنان را از همان آغاز، به برنامه ریزی و اجرای تمهیداتی برای مقابله با حضور وی آماده ساخت.
قرار گرفتن آیة الله علی اصغر لاری در منطقهای به نام لارستان که گلوگاه اقتصادی و مرکز
تجارت و مبارزات جنوب کشور بود و نزدیکی به مهمترین بندر کشور در آن زمان، نه تنها مانع از هر گونه قدرت نمایی و مانور از سوی عمال استعمار خارجی و استبداد داخلی در عرصههای گوناگون شد، بلکه آیة الله لاری را بر آن داشت تا با درایت و برخورد هوشمندانه و عالمانه خود با اقشار مختلف مردم، آنان را از هر گونه تشتت و تفرقهای، به ویژه بین شیعه و سنی ـ که توسط وابستگان استعمار و استبداد ایجاد میشد ـ باز دارد.
نگاه پدرانه آیة الله لاری به مجموعه مردم از هر قوم، نژاد و مذهبی و نیز ارتباط صمیمانه با مسئولین رده میانی و فرو دست ادارات، در کنار برخورد مقتدرانه و با صلابت با مسئولان فرا دست لارستان، جامعه لارستان را به جامعهای زنده، همدل و همگون مبدل کرده بود و با این کار، عملا راه را بر یکه تازیهای عوامل وابسته به استبداد و استعمار مسدود کرده بود. بی شک، ایجاد چنین فضایی در این منطقه حساس و مرزی، آن هم با حضور رقیبان خارجی در آبهای گرم و تبلیغات مسموم کشورهای همسایه بر ضد تشیع و تمامیت ارضی
ایران زمین، نیازمند تجزیه و تحلیل کارشناسان امور اجتماعی و روابط بین الملل است. این حراست، نقطه عطفی در زندگی بزرگ مردی است که آرامش روحی وی، موجب ایجاد آرامش و امنیت در این نقطه از سرزمین پهناور ایران زمین است آن هم در آن مقطع زمانی که تاریخ ایران زمین، یکی از پر تلاطمترین ایام خود را سپری میکرد.
نفوذ معنوی و سیاسی آیة الله لاری در این منطقه، تا آن جا بود که سخن و فتوای او فصل الخطاب همه موضع گیریهای سیاسی و اجتماعی به شمار میرفت.
این گستره نفوذ، به گونهای بود که خیزش قهرآمیز سران ایلهای جنوب، به ویژه
ایل قشقایی ، بر ضد حکومت مرکزی که با غارت پادگان
بوشهر آغاز و با پیشروی نیروهای تحت فرمان ناصرخان تا
خنج لارستان رسیده بود، آیة الله لاری را بر آن داشت تا با استفاده از نفوذ معنوی خود، لارستان را از دامی که در انتظار آن بود، برهاند. آیة الله لاری به خوبی میدانست که رضاخان و عوامل آن در دستگاه حکومتی، کینه عمیقی از مردم لارستان دارند
و ورود نیروهای ناصرخان به شهر لار، مستمسکی برای قوای دولتی، جهت قتل، غارت و هتک حرمت مردم مؤمن خواهد بود. از این رو، با فرستادن پیامی به ناصرخان، خواستار عدم ورود وی و نیروهایش به شهر شد و ناصرخان هم پیام آیة الله لاری را به دیده منت پذیرفت. بی شک، این حرکت آیة الله لاری منطقه ی لار را از فاجعهای ملی رهایی بخشید و نقشههای
عوامل استبداد داخلی و استعمار خارجی را نقش بر آب کرد.
آیة الله لاری که از دیرباز به
تبحر انگلیسیها در پاشیدن بذر
تفرقه و دوگانگی در بین مسلمین کاملا آگاهی داشت و به این نکته نیز واقف بود که تنها راه تسلط سیاسی و اقتصادی رژیم وابسته به
انگلیس در این منطقه، ایجاد تفرقه بین شیعیان و
اهل تسنن است، از همان آغاز ورود، به استحکام روابط بین برادران شیعه و سنی پرداخت و در این مسیر، چنان گام برداشت که
آقای فرزین اوزی از سرشناسان اهل سنت لارستان، مجلس عزاداری
سید الشهداء علیهالسّلام را برپا میکرد. این فرد سنی به فرزند محترم آیة الله لاری میگوید: «روزی پدر بزرگوارتان جهت وحدت بیشتر میان اهل سنت و شیعه در منطقه لارستان، به بنده پیشنهاد کرد که در دهه اول محرم، مراسم روضه خوانی برپا کنم و خود نیز قول داد که یک روز در آن مجلس شرکت کند. اگر چه آن روزها این احتمال بود که این مسئله برای برخی از اهل تسنن خوش آیند نباشد، اما پیشنهاد ایشان را عملی کردم و ایشان یک روز در مجلس روضه شرکت فرمود.
». آیة الله
سید علی اصغر لاری ضمن حفظ اصول و دفاع مقتدرانه از مبانی تشیع، در حرکتی اصولی و هوشمندانه، حساب برادران اهل سنت را از گروههای افراطی و هدایت شده از سوی عناصر بیگانه، جدا میدانست و در نقد نظرات و دیدگاههای آنان به گونهای قلم میزد که حتی تحسین بزرگان اهل سنت را نیز بر میانگیخت.
حرکتهای بنیادی و زیر بنایی آیة الله لاری در حوزه
فرهنگ و در راستای ایجاد همدلی بین اهل تسنن و تشیع منطقه لارستان، به قدری عالمانه و آگاهانه بود که وقتی افرادی چون فرامرزی بر آن شدند تا با مه آلود کردن فضای انتخاباتی در حوزه سیاسی، بین اهل تسنن و تشیع شکاف ایجاد کنند و جنگ شیعه و سنی را به عرصه سیاست سوق دهند، به اهداف شوم خود نایل نشدند.
هشدار آیة الله لاری به نیروهای اشغالگر و بیگانه که در سال ۱۳۱۸ از طریق بندر لنگه و بوشهر به کشور وارد شدند و برخی از آنان در منطقه لار اردو زده بودند، از حرکتهای شجاعانه این عالم مسلح به تسبیح، در مقابل نیروهای تا بن دندان مسلح بود. «ایشان قاطعانه به سرکردگان این نیروها
ابلاغ کرده بودند که مواظب اعمال و رفتار خود باشند و به هیچ عنوان، به جان و مال و ناموس مردم تعرض نکنند چرا که خطه لارستان، با سرزمینهای دیگر متفاوت است و با عکس العمل شدید مردم رو به رو خواهند شد».
آیة الله
سید علی اصغر لاری در برابر عوامل استبداد داخلی هم، موضع گیری مقتدرانهای نمود که یادآور موضع گیریهای پدر بزرگوارش، آیة الله العظمی
سید عبدالحسین موسوی لاری است. او که چون پدر بزرگوارش ملجا و ماوای محرومان و پابرهنگان و ستم دیدگان به شمار میرفت، در برابر رفتارهای فرعون منشانه عمال استبداد و استکبار، هرگز سکوت نمیکرد.
در سال ۱۳۳۱ق. پس از ورود یکی از افراد ستاد ارتش از تهران به منطقه لارستان، موجی از بیم در میان مردم افتاد. این فرد که در برخورد خشونت آمیز با مردم به بهانه خلع سلاح مردم، شهره عام و خاص بود، در حرکتی غیر انسانی، با حفر چالهای پر از آتش، مردم را به عبور از آن و گرفتن اعتراف در داشتن یا نداشتن سلاح وادار میکرد. این حرکت خشونت آمیز، آیة الله لاری را به واکنشی منطقی، اما مقتدرانه واداشت. آیة الله لاری که به خوبی میدانست دستور تادیب و برخورد فیزیکی با این عامل سرسپرده، نیروهای دولتی را به گرفتن موضعی سخت تر و حساس تر کردن آنان به وجود اسلحههای بی شمار در منطقه وا خواهد داشت.
با مخابره تلگرافی به تهران، نقش خود، امنیت منطقه و پرهیز از هر گونه زیاده خواهی را به سران ارتش اعلان داشت. «ستاد بزرگ ارتشتاران، مامور اسلحه گیری لارستان را گویید که از لارستان دست برداردامنیت لارستان به عهده این جانب است».
ستاد ارتشتاران از دو خط
تلگرام آیة الله لاری، بوی موضع گیری شدید استشمام کرددر حالی که روز پنجشنبه تلگراف مخابره شد، روز شنبه، مامور اسلحه گیری احضار و سریع از منطقه لارستان به تهران بازگردانده شد.
آیة الله موسوی لاری که در حیات نورانی خود، همواره حرکتهای لشکریان سیاهی را زیر نظر داشت، با سیاستی الهی و نورانی، بر این بود تا در مقطع زمانی خاص، بر ضد عوامل دست نشانده، موضع صریح خود را اعلام نماید، آیة الله لاری به خوبی مرز بین حرکت جسورانه را با حرکت شجاعانه دریافته بود. از این رو، همواره با آنانی که با اهداف سیاسی و برنامه ریزی شده، به منطقه لارستان وارد میشدند، به گونهای برخورد میکرد که خود آنان گرفتار تارهای تنیده خودخواهیها و افزون خواهیهای خویش میشدند. رژیم در یکی از مقاطع تاریخی حیات آیة الله لاری، با نصب فردی بهایی و ضد مکتب اسلام و تشیع به فرماندهی نظامی منطقه، بر آن شد تا با دهن کجی به اعتقادات مردم مؤمن لارستان، اراده و
ایمان مردم را در هم بشکند و بر فشار روانی و فیزیکی خود بر این منطقه بیفزاید. آیة الله لاری که این حرکت دستگاه حکومتی را حرکتی کاملا سیاسی و در راستای اهداف از پیش تعیین شده در حوزه سیاست و فرهنگ قلمداد میکرد، نه تنها در مقابل سیاستهای این فرد یک قدم عقب ننشست، بلکه در فرصتی مناسب، پرده از ماهیت درونی او و رژیم برداشت و با حرکتی معترضانه، پس از افشای امیال درونی او، این مهره کار کشته رژیم را در بن بستی قرار داد که رژیم، راهی جز حذف او از منطقه لارستان نداشت.
این فرد در نشستی در حضور آیة الله لاری و در ضمن بحثی اعتقادی، مطلب توهین آمیزی نسبت به مقدسات اسلام بر زبان آورد که آقا نیز به تندی به او نهیب زدند و فرمودند: «خاموش باش از خدا بی خبر و در همان حال، باد بزنی را که در دست داشتند، به سمت فرمانده نظامی منطقه پرتاب کردند. آن صاحب منصب ارتش، پریشان حال و خجالت زده، از منزل آقا خارج شد و چند روز بعد بنا به درخواست حضرت آقا، آن شخص از فرماندهی نیروی انتظامی لارستان عزل شد».
برخورد قاطعانه آیة الله لاری با یکی از فرمانداران لار که با برپایی مجالس لهو و لهب، موجب نارضایتی و ناراحتی مردم مؤمن شده بود، دغدغه این بزرگمرد دین مدار و عدم واهمه او را از عمال رژیم، در اجرای
امر به معروف و نهی از منکر به اثبات میرساند. «... در یکی از همان شبها، آقا شخصی را میفرستند تا پیام آقا را ابلاغ کنند مبنی بر این که موجبات نارضایتی مردم را فراهم نکنید و دست از کارهای خلاف
شرع و عرف بردارید». فرماندار جواب میدهد که من فرماندارم و آزاد هستم». حضرت آقا
سید علی اصغر، با شنیدن این جواب، مکدر میشود و میگویند که اکنون شب است ان شاء الله صبح آزادش میکنم. صبح روز بعد، طی تلگرافی به تهران، خواستار تعویض هر چه سریع تر فرماندار لارستان میشوند و در عرض چند روز، فرماندار جدید به لار فرستاده میشود.
».
اجرای حدود الهی، آن هم در زمانی که مبانی تفکر اسلامی از سوی هر فرد و فکر وابسته به رژیم، مورد هجوم قرار میگرفت و اجرای حدود، پوشش اسلامی و... ، واپس گرایی و عقب ماندگی تلقی میشد، از سوی بزرگ مردی چون آیة الله لاری و آن هم در حضور رئیس شهربانی، بیانگر این واقعیت بود که لارستان به یمن مردی از تبار سبز قامتان سبزینه پوش، اندیشه سبز تشیع را دنبال میکند. آیة الله لاری فردی سارق را که توسط عوامل شهربانی دستگیر شده بود، پس از اجرای
حکم تعزیر به دستور وی، آزاد کرد و وجهی برای سرمایه و در پیش گرفتن زندگی آبرومندانه به او داد. آن مرد به دنبال کسب و کار
حلال رفت
و از راه درآمد حلال، زندگی او رونق گرفت و تا آخر عمر، با صداقت زندگی کرد.
نقش و عملکرد آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری در
نهضت ملی شدن نفت ، به عنوان یکی از رهبران مذهبی و سیاسی خطه جنوب، دارای نقشی است که متاسفانه تحلیل گران تاریخ این مقطع، آن را نادیده گرفتهاند. به جرات میتوان گفت که این شخصیت کم نظیر، از معدود عالمان و بزرگان این مقطع تاریخی است که با تسلط بر تاریخ نهضت روحانیت در دوران مشروطیت و هوشمندی و زکاوت خدادادی، از همان آغاز، تجربه تلخ تکرار مشروطیت را به وضوح مشاهده میکرد. بی شک، اگر رهنمودهای آیة الله علی اصغر موسوی لاری که از طریق مکاتبه با برخی از سران دو گروه، برای رفع اختلاف و ایجاد وحدت مورد توجه دلسوزان نهضت ملی شدن نفت قرار میگرفت، شاید ملت ما امروز تاریخی به نام
کودتای ۲۸ مرداد در تقویم سیاسی خود نداشت. تلاش آیة الله موسوی لاری برای ایجاد همبستگی و همدلی بین هواداران
آیة الله کاشانی و
دکتر مصدق و هجرت وی از لارستان به تهران، به منظور حل مشکل زندانیان در حادثه انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی در لارستان و ملاقاتهای او با دو رهبر مذهبی و ملی، بیانگر افکار روشن و دوراندیشی این عالم بزرگ است.
دغدغهها و رهنمودهای آیة الله
سید علی اصغر لاری را در این مقطع حساس تاریخی، برای عدم تکرار تاریخ
مشروطیت ، میتوان در چند محور ذیل تجزیه و تحلیل کرد:
الف) دغدغه نخست وی، ایجاد همبستگی و همدلی بین نظام روحانیت و طلاب و فضلای همراه و همگام با آیة الله کاشانی، در هر نقطهای از کشور و پرهیز از هر گونه تفرقه بود. پیشنهاد وی به مجمع علما و روحانیت تهران، برای تشکیل جلسات هفتگی و حذف واسطهها در نقل و انتقال پیامها و تحلیلها که بعدها به شکل گیری «
جامعه روحانیت مبارز » منجر شد، از ابتکارات این بزرگ مرد گمنام و در راستای جلوگیری از ایجاد شکاف و گسست در جبهه خودی بوده است که اگر چنین امری عینیت مییافت، نهضت روحانیت در آن مقطع، دچار تشتت و ریزش از درون نمیگشت.
ب) آیة الله موسوی لاری، با قرائتی که برای نهاد مرجعیت و شخص
آیة الله بروجردی قائل بود، مخالف هر گونه حریم شکنی بود. او به
فداییان اسلام ، به عنوان حرکتی زنده، پویا و برخواسته از روح شجاعت و
شهامت شیعی مینگریست حرکتی که میتوانست غبار خمودگی و انزواطلبی را از رخسار حوزویان و مردم بزداید و او بستری برای ایجاد حکومت اسلامی فراهم سازد. از این رو، از هیچ کمک مالی و فکری نسبت به رهبران آن مضایقه نمیکرد. رابطه فکری و عاطفی بین آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری و رهبران فداییان اسلام تا آن جا بود که هنگام ملاقات
سید مجتبی موسوی لاری (فرزند آیة الله لاری) با
سید مجتبی نواب صفوی رهبر فداییان اسلام، شهید نواب صفوی گفت: «هنگام ورود پدر بزرگوارتان به تهران، قبلا ما را خبر کنید تا به استقبال وی بشتابیم.» از منظر آیة الله موسوی لاری، فداییان اسلام و آرمانهای اسلام خواهانه آنان که در منشوری به نام حکومت اسلامی به چاپ رسیده بود، تیغ عدالت خواهی و اسلام خواهی بودند که از نیام کشیده شده بودند و میتوانستند کار رژیم را تمام کنند که متاسفانه با دسیسههای دشمنان داخلی و خارجی و ایجاد محدودیتها و در پی آن نامهربانیهایی نسبت به آنان، این گروه دستگیر شدند و در روزی که نهضت ملی مردم به آنان احتیاج داشت، در قفس تنگ مصلحت جویانه برخی، غریبانه و مظلومانه شربت
شهادت نوشیدند.
از حرکتهای کاملا عالمانه و آگاهانه آیة الله
سید علی اصغر لاری،
حمایت وی از مردم بی گناهی بود که پس از آگاهی مردم بر تحمیل کاندیدای مورد حمایت رژیم ـ
عبدالرحمن فرامرزی - مدیر
روزنامه کیهان صورت گرفت. در دوره پانزدهم انتخابات مجلس شورای ملی، در منطقه لارستان، این فرد وابسته به دستگاه پهلوی، که در منطقه لارستان فتنه گری کرد و نهایتا منجر به بروز
اختلاف بین جامعه تشیع و تسنن لارستان گردید و در تقلبی آشکار، آرای مردم را به نفع خود مصادره کرد. این عمل، با خشم و حمله مردم به فرمانداری، ساختمان دارایی و محل شمارش آرا رو به رو شد. که در این حادثه، چهار نفر از اعضای نظارت و مجریان کشته و تعداد دیگری مجروح شدند.
دستگاه ستم شاهی، ضمن پیروز اعلام کردن فرامرزی به عنوان نمایندگی مجلس و دستگیری بسیاری از مردم بی گناه، با تشکیل دادگاه نظامی، فرمایشی برخی از افراد مؤمن را به اعدام محکوم کرد. این بود که آیة الله لاری با مسافرت به تهران و گرفتن وکلای نامی و حمایت عالمان بزرگ تهران و گروههای مذهبی، موفق گردید تا احکام دادگاه نظامی را لغو کند و پرونده به دادگستری ارجاع گردد. در سی و ششمین جلسه دادگاه، دادگستری تهران ختم رسیدگی اعلام و محکومین به اعدام و زندانهای طویل المدة به یک تا سه سال زندان محکوم شدند. آیة الله لاری در این مقطع از زمان، در زیر فشار سخت عوامل رژیم و هتاکی روزنامههای وابسته مقاومت کرد و تا باز گرداندن تمام فرزندان مؤمن و ستمدیده لارستان، به لار بازنگشت. آیة الله لاری وجود مهرهای وابسته به رژیم و عوامل خارجی چون فرامرزی را موجب تحریک جامعه جنوب، به ویژه لارستان میدانست.
از آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری دو فرزند پسر به نامهای آیة الله
سید مجتبی موسوی لاری و حجة الاسلام و المسلمین
سید صالح موسوی لاری و ۵ دختر به یادگار مانده است.
آیة الله
سید علی اصغر موسوی لاری، در اول ماه مبارک
رمضان ۱۳۷۴ق. در بیمارستان نمازی شیراز بستری شد. تقدیر چنین بود که مردی که سالها با قرآن و شب زنده داری عمر خویش را سپری کرده بود، در ماه مبارک رمضان و در خلوت عاشقانه اش با خالق هستی به سر برد. سرانجام، این سلاله زهرا، در بعدازظهر روز پنجشنبه بیست و هشتم
اردیبهشت و در شب جمعه بیست و هفتم ماه مبارک رمضان، به میهمانی مادرش
زهرا سلاماللهعلیهم شتافت. خبر رحلت آیة الله لاری برای مردمی که در انتظار رؤیت هلال ماه شوال لحظه شماری میکردند، مردم را متوجه آسمان گلستان زهرا سلامالله علیهم کرد.
رؤیت هلال شوال مردم، به رؤیت هلال
محرم و
عید فطر مردم، به روز
عاشورا مبدل شد. جمعیت روزه دار، از لار و جهرم سینه زنان، در هوای گرم و طاقت فرسای تابستان، به استقبال پیکر این مرد تا کیلومترها جلوتر از دروازه شهر جهرم رفتند و پیکر او را تا کنار مرقد مطهر پدر بزرگوارش بدرقه کردند و در آن جا، به خدا سپردند.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«سید علی اصغر لاری».