سید ابوالقاسم خویی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید ابوالقاسم خوئی (۱۲۷۸-۱۳۷۱ش/ ۱۳۱۷-۱۴۱۳ق)، مرجع تقلید شیعه،
فقیه،
اصولی مبرِّز و رجالی صاحبنام معاصر و دارای آثاری برجسته در
فقه،
اصول،
رجال و
علوم قرآنی بود. شاخصترین و تأثیرگذارترین استادان ایشان به گفته خود او،
ملافتحاللّه شریعت اصفهانی،
مهدی مازندرانی،
آقاضیاءالدین عراقی،
محمدحسین غروی اصفهانی کمپانی و
محمدحسین نائینی بودهاند. بسیاری از عالمان طراز اول
نجف، از جمله علمای مذکور
اجتهاد خویی را تأیید و پس از درگذشت
آیتاللّه بروجردی مرجعیت او بهطور جدّی مطرح و پس از درگذشت
آیتاللّه حکیم، ایشان مرجع برتر شناخته شد.
خویی از سالهای نخست تحصیل به تدریس نیز اهتمام فراوان داشت و مدرّس عالیرتبه
حوزه علمیه نجف شد و حدود شصت سال این کرسی را در اختیار و در این مدت چند دوره اصول فقه و یک دوره کامل ابواب فقهی را تدریس کرد که امری نادر است. وی در مبانی اصول فقه امامیه دگرگونیهایی پدید آورد و در این عرصه علاوه بر تبیین، تقویت و گسترش برخی از دیدگاههای استادانش یا اصولیان پیشین، با ابتکار خود به نظریات نوینی دست یافت. از آیتاللّه خویی آثار متعددی در حوزههای گوناگون، بهویژه
فقه،
اصول،
رجال،
تفسیر و
علوم قرآنی برجای مانده است.
معجم رجال الحدیث،
البیان فی تفسیر القرآن،
منهاج الصالحین،
نفحات الاعجاز،
مستند العروة الوثقی و ... از جمله این آثاراند.
برخی از ویژگیهای اخلاقی آیتاللّه خویی را، علاوه بر زندگی ساده و بیآلایش و رعایت زی طلبگی چنین برشمردهاند:
بردباری،
تواضع، احترام گذاشتن به مراجعهکنندگان، پیشی گرفتن در سلام کردن، تکریم بزرگان و عالمان، بهویژه مراجع تقلید معاصرش. خویی به
تبلیغ دین، ترویج علوم اسلامی و یاری رساندن به نیازمندان بسیار اهمیت میداد؛ ازاینرو خدمات اجتماعی وی گسترده بود و مؤسسات خیریه زیادی در کشورهای مختلف به یادگار گذاشت.
ایشان در رابطه با
حکومت پهلوی و اقدامات آن بر علیه علما، مراجع و مردم، در حمایت از مردم و مراجع تقلید بیانیههایی علیه حکومت صادر مینمود. او پس از
پیروزی انقلاب نیز همین موضع را حفظ کرد، چنانکه در جریان همهپرسی
نظام جمهوری اسلامی، در فروردین ۱۳۵۸، مردم را به شرکت در همهپرسی و رأی دادن به جمهوری اسلامی فراخواند. در
جنگ عراق با ایران، نیز بهرغم فشار شدید دولت
عراق، ایستادگی کرد و کمترین حمایتی از آنان نکرد و همواره در مقابل حکومت بعث ایستادگی مینمود.
سید ابوالقاسم خویی، مرجع تقلید شیعیان،
فقیه و
اصولی مبرِّز و رجالی صاحبنام معاصر و دارای آثاری برجسته در فقه، اصول، رجال و علوم قرآنی است. او به گفته خود،
در ۱۵
رجب ۱۳۱۷ (۱۲۷۸ش) در
خوی در خانوادهای روحانی بهدنیا آمد. نسبش به
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) میرسد؛ از اینرو در
معجم رجال الحدیث،
خود را
موسوی خویی نامیده و در موارد دیگر نیز با همین عنوان امضا کرده است. برخی منابع، نجفی را نیز به این عنوان افزودهاند.
پدرش،
سید علیاکبر، فرزند سیدهاشم (نخستین فرد این خاندان که در خوی اقامت گزید) در ۱۲۸۵ در خوی به دنیا آمد و در ۱۳۰۷ برای آموختن علوم دینی به
عتبات عالیات عراق رفت.
وی در
نجف نزد استادانی چون
محمد بن فضلعلی شرابیانی «المرجعیة المتمیزة للامام الخوئی»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴). و
محمدحسن مامقانی درس خواند. در ۱۳۱۵ به خوی بازگشت. در پی ماجراهای پس از
مشروطه، در ۱۳۲۸ به
نجف هجرت کرد و از اطرافیان
سید محمدکاظم طباطبائی یزدی شد.
سید علیاکبر خویی در ۱۳۴۶ به
ایران بازگشت و در
مسجد جامع گوهرشاد مشهد به اقامه
نماز جماعت پرداخت. در ۱۳۱۴ش در پی خیزش مردم مشهد در اعتراض به جریان
کشف حجاب، خیزشی که او نیز از سردمداران آن بود،
تبعید شد. او پس از برکناری
رضاشاه دوباره امام جماعت مسجد گوهرشاد شد. سیدعلیاکبر در ۱۳۳۱ش، هنگامی که برای
زیارت به نجف رفته بود درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. تقریرات درس اصول شرابیانی از آثار اوست.
مشهورترین فرزندان
سید ابوالقاسم خویی که از عالمان دینی بودند، عبارتاند از:
سید جمالالدین،
سید محمدتقی،
سید عبدالمجید و
سید علی.
سیدابوالقاسم در خوی درسهای مقدماتی را فراگرفت، سپس به همراه برادرش، سیدعبداللّه (عالم دینی و از مدرّسان مقیم
کربلا)، و سایر اعضای خانواده در ۱۳۳۰ به پدرش در نجف پیوستند.
در نجف پس از تکمیل دروس مقدماتی و آموزش
ادبیات عرب متون فقهی و اصولی و نیز
فلسفه را نزد استادان بسیاری، از جمله پدرش،
میرزا علیآقا شیرازی و
عبدالکریم زنجانی آموخت. در ۱۳۳۸
دروس خارج فقه و اصول را آغاز کرد و نزد استادان ممتاز نجف درس خواند. او در زندگینامه خود نوشتش در معجم رجال الحدیث
از
ملافتحاللّه شریعت اصفهانی (مشهور به شیخالشریعه)،
مهدی مازندرانی،
آقاضیاءالدین عراقی،
محمدحسین اصفهانی (مشهور به محقق اصفهانی) و
محمدحسین نائینی بهعنوان شاخصترین و تأثیرگذارترین استادان خود در دوره خارج نام برده و تصریح کرده که نزد دو نفر اخیر بیشتر درس خوانده و از هریک از آن دو، یک دوره کامل اصول فقه و چندین مبحث فقهی را فراگرفته است.
خویی علاوه بر فقه و اصول، به فراگیری علوم دیگر نیز پرداخت. او در زندگینامه یاد شده فقط از استادان ممتازش در فقه و اصول نام برده است، ولی قطعآ
محمدجواد بلاغی، استاد وی در
کلام،
تفسیر و
علوم قرآنی و فن مناظره،
بسیار بر او تأثیر گذاشته است تا آنجا که شاید بتوان بخش مهمی از دو کتاب
البیان و
نفحات الاعجاز را عصاره آموختههای خویی از بلاغی بهشمار آورد. او در البیان
و نفحات الاعجاز،
بارها از بلاغی و اثر مهم او،
الهدی الی دین المصطفی، یاد کرده است. برخی تعابیر او در البیان
به شاگردی وی نزد بلاغی اشاره دارد. شماری دیگر از استادان خویی عبارتاند از:
سیدابوتراب خوانساری در
رجال و
درایه؛
سیدحسین بادکوبی در حکمت و
فلسفه؛
سید علی قاضی و
شیخ مرتضی طالقانی و
سید عبدالغفار مازندرانی در
اخلاق و
سیر و سلوک؛ و
سید ابوالقاسم خوانساری در ریاضیات قدیم.
گفته شده استعداد خویی در زمینه هندسه فوقالعاده بوده است.
گفته است که به چند طریق،
اجازه روایت کتب اربعه و دیگر جوامع حدیثی شیعه را دارد که یکی از این طرق از استادش نائینی آغاز میشود. از دیگر مشایخ روایی او
سیدعبدالحسین شرفالدینِ عاملی است که از طریق او آثار عالمان
اهلسنّت را نیز روایت کرده است.
در فاصله سالهای ۱۳۱۰ش تا ۱۳۱۲ش بسیاری از عالمان طراز اول نجف، از جمله نائینی، محمدحسین اصفهانی، آقاضیاءالدین عراقی، محمدجواد بلاغی، میرزاعلی
شیرازی و
سیدابوالحسن اصفهانی اجتهاد خویی را تأیید کردند.
خویی از سالهای نخست تحصیل به تدریس نیز اهتمام فراوان داشت
و قطعآ در دهه چهارم زندگی، مدرّس عالیرتبه
حوزه علمیه نجف شد و حدود شصت سال این کرسی را در اختیار داشت. او در این مدت چند دوره اصول فقه و یک دوره کامل ابواب فقهی را تدریس کرد که امری نادر است.
مجموعه شاگردان خویی به چند نسل تعلق دارند.
به گزارش منابع، در نخستین دوره درس خارج اصول خویی کسانی چون
محمدتقی ایروانی،
سلمان خاقانی،
سیدمحمد روحانی،
علی خاقانی (مشهور به صغیر) و
سیدمحمد کلانتر حضور داشتند. درباره تعداد شاگردان این دوره اختلافنظر وجود دارد.
محمدتقی بهجت نیز از شاگردان متقدم خویی بوده است.
به گزارش محمد صغیر
خویی حدودآ در ۱۳۲۳ش، به دعوت
حاجآقا حسین قمی، مرجع بزرگ مقیم
کربلا، برای تدریس به کربلا رفت و سه سال در آنجا ماند و پس از درگذشت قمی (۱۳۲۵ش) به نجف بازگشت. جعفری همدانی
نیز این رویداد را با تفاوتهایی گزارش کرده است.
خویی همچنین در سالهای ۱۳۱۰ش و ۱۳۲۸ش، برای
زیارت مرقد امام رضا (علیهالسلام)، به
ایران رفت و در
قم و
تهران نیز توقف کرد. در سفر اول در قم بر
امام خمینی، که در آن زمان از مدرّسان و فضلای حوزه جدید قم بود، وارد شد و بهعنوان یکی از شاگردان برجسته نائینی محلّ توجه علمای قم قرار گرفت. شبیری زنجانی،
سید موسی، جرعهای از دریا، قم ۱۳۸۹ش. در سفر دوم، نیز که همزمان با زعامت
بروجردی بود، مورد توجه علما و فضلای حوزه قرار گرفت و با بزرگان حوزه، از جمله بروجردی و
محقق داماد دیدار کرد.
براساس برخی گزارشها، خویی مقام علمی بروجردی را ستوده است. خویی خود از این دو سفر و نیز تشرفش به
حج در ۱۳۱۳ش یاد کرده است.
پس از درگذشت نائینی در ۱۳۱۵ش و محقق اصفهانی و آقاضیاء عراقی در ۱۳۲۱ش، مجلس درس خویی یکی از درسهای مهم حوزه نجف و بهتدریج پررونقترین محفل علمی و درسی شد. حتی با وجود مراجع و استادانی چون
سیدعبدالهادی شیرازی،
سیدمحمود شاهرودی و
سیدمحسن حکیم، درس خویی در حوزه نجف محوریت یافت و تعطیل یا برقرار شدن درس او، اثری آشکار بر جریان درسی حوزه میگذاشت.
بعدها خویی به «زعیم حوزه علمیه» ملقب شد که گفتهاند مورد تأیید آیتاللّه حکیم هم قرار گرفت.
از خویی نقل شده است که وی در مقام تدریس، نخست تمام همت خود را بر
اصول فقه متمرکز کرده بود تا یک دوره اصول را بهطور کامل و جامع، به اصحاب درس خود انتقال دهد و سپس به سراغ
فقه رود.
تأمل در تاریخ نگارش و انتشار تقریرات گوناگون درسها و نیز تاریخ تقریظهای خویی بر این آثار نیز مؤید اینمطلب است. خویی
شش دوره کامل خارج اصول تدریس کرد و دوره هفتم، بهسبب اشتغال او به
مرجعیت، تنها تا مبحث ضدّ ادامه یافت، ولی درس خارج فقه او به مدت شصت سال، پیوسته برقرار بود.
مباحث دوره ششم درس خارج اصول و نیز بسیاری از مباحث فقهی او ضبط شده است. درس خارج اصول او به منزله شرح و نقادی کتاب
کفایة الاصول تألیف
آخوند ملامحمدکاظم خراسانی بود؛ وی نخست به بررسی آرای مؤلف میپرداخت و سپس آرای دانشمندانی را که نظرشان در این کتاب مطرح شده، بررسی میکرد، از جمله آرای محمدحسین اصفهانی
صاحب فصول،
محمدتقی اصفهانی صاحب
هدایة المسترشدین،
میرزای قمی صاحب
قوانین الاصول و
شیخ انصاری، آنگاه آرای معاصران و شاگردان برجسته آخوند و استادان خود از جمله نائینی، محقق اصفهانی و آقاضیاء عراقی را نقل میکرد و سرانجام رأی خویش را بیان میکرد.
در خارج فقه، خویی نخست بر محور
مکاسب شیخ انصاری و
مصباح الفقیه حاجآقارضا همدانی و از ۱۳۳۶ش بر محور
عروة الوثقی، اثر مشهور
سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، تدریس میکرد.
به نظر غروی تبریزی،
ازآنرو کتاب
عروة الوثقی محور درس خویی قرار گرفت که مشتمل بر فروع مهم و مسائل فراوان و مورد ابتلا بود. خویی در درس فقه نیز پس از نقل دیدگاههای شماری از فقیهان متقدم و متأخر و نیز صاحب عروة الوثقی (اثر محور) و شروح و حواشی مهم آن، نظر برگزیده خود را بیان و مدلل میکرد.
نخستین دوره درس خویی در مقبرهای در
حرم امام علی (علیهالسلام) تشکیل شد، ولی پس از چند تغییر مکان بهسبب فزونی شاگردانش
مسجد خضرا، در جوار حرم، محل ثابت تدریس و دیگر فعالیتهای علمی و اجتماعی و مذهبی او شد. در سالهای پایانی، مجلس درس فقه وی در مدرسه دینی دارالعلم که خود ساخته بود، تشکیل میشد.
روش او این بود که پس از القای کامل درس، حدود یک ساعت به پرسشهای شاگردانش پاسخ میداد.
شاگردان خویی قدرت بیان و دانش لغوی و ادبی وی را ستودهاند. او درسهای خود را به عربی فصیح و روان القا میکرد.
مطالب درس خویی دارای انسجام و نظم منطقی و استوار بود.
او به خوبی میدانست که مسائل دشوار و قواعد پیچیده را چگونه از زوایای گوناگون بررسی و تحلیل کند و این از مظاهر نبوغ فکری خویی بود.
خویی در آموزش شاگردان، بسیار ماهر و مسلط بود. در تدریس چنان نظاممند عمل میکرد که شاگردانش علاوه بر یادگیری مطلب، روش
استنباط را هم میآموختند و میتوانستند آن روش را در تحلیلهای خود بهکار گیرند. در عینحال، روش تدریس او سهل الوصول و دور از پیچیدگی و ملالت بود
در واقع، خویی در مباحثات علمی خود چهارچوب، روش تحقیق و مبانی مشخصی داشت و شاگردانش میتوانستند منظومه فکری او را به خوبی دریابند. به همین دلیل خویی به اصطلاح «صاحب مدرسه» بهشمار میرفت.
او شاگردانش را به مقتضای قابلیتها و استعدادهایشان به فراگیری
علوم دینی گوناگون راهنمایی میکرد.
مبانی، شیوه و کیفیت درس خویی چنان بود که بسیاری از شاگردان او نیز به روش او در تدریس و تتبع پایبند بودند.
بسیاری از فقیهان برجسته معاصر، در حلقه درس وی پرورش یافتند و با احراز کرسیهای تدریس در حوزههای نجف و قم، شیوه اجتهادی او را بهشیوه مسلّط و مقبول چند دهه اخیر حوزههای علمیه شیعه تبدیل کردند.
بهرهگیری خویی از استادان برجسته و متعدد، با مشربهای فقهی و اصولی گوناگون و سبکهای متفاوت سبب شد تا خویی ضمن آشنایی با این مشربها و مبانی و ضوابط آنها، به وسعتنظر، ژرفنگری و دقت چشمگیری در اصول فقه دست یابد.
بهکارگیری این مبانی اصولی در فروع فقهی و توجه ویژه او به سند و دلالت احادیث از رهگذر علوم رجال و درایه و دانشهای مرتبط، فقهِ خویی را نیز بر جایگاه ممتازی نشاند و آرای او را از دقت و پختگی برخوردار ساخت.
خویی تا حد امکان از آمیختگی مباحث اصولی و فقهی با مطالب عقلی و فلسفی محض پرهیز میکرد
بنابراین فقه او تنها مستند به ادله فقهی مانند نصّ
قرآن و
احادیث بود. او بهویژه در سند احادیث و وثاقت و ضعف راویان بسیار تأمل میکرد.
همچنین در تبیین مطالب اعتدال را رعایت و از ایجاز مخلّ و اطناب مملّ پرهیز میکرد. یک دوره اصول او حدود شش تا هفت سال طول میکشید.
شماری از شاگردان ممتاز خویی هیئت استفتای وی را تشکیل میدادند و پاسخ استفتائات را با هماهنگی با وی بر پایه آرای فقهیاش تنظیم میکردند. برخی از اصحاب جلسه فتوای او در دورههای مختلف عبارت بودند از: صدرا بادکوبهای،
سیدمحمدباقر صدر،
میرزا جواد تبریزی،
سیدعلی حسینی بهشتی،
سیدمرتضی خلخالی،
سیدعلی سیستانی،
محمدجعفر نائینی و
مرتضی بروجردی.
از دیگر شاگردان او باید از
حسین وحید خراسانی،
سیدعلی هاشمی شاهرودی،
محمدتقی جعفری،
سیدمحمدحسین فضلاللّه،
بشیر نجفی پاکستانی،
سیدموسی صدر،
حاجآقا تقی قمی و
سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی نام برد (برای فهرست نام شاگردان او رجوع کنید به آدرس ذیل)
پدر خویی نیز یکبار در درس او شرکت کرد ولی او به احترام پدر درس را ادامه نداد.
درباره زمان آغاز مرجعیت خویی اظهارات مختلفی شده است
ولی مسلّم این است که پس از درگذشت
آیتاللّه بروجردی مرجعیت خویی بهطور جدّی مطرح و پس از درگذشت
آیتاللّه حکیم، او مرجع برتر شناخته شد.
در همان زمان،
سیدیوسف حکیم نیز رسمآ وجوه شرعی برجای مانده از پدرش را به خویی، به عنوان مرجع، سپرد.
خویی حافظهای قوی داشت
و بسیار پرکار و اهل نقد و بحث بود.
او با عالمان اهلسنّت و علمای ادیان دیگر نیز درباره مسائل اختلافی
مناظره میکرد.
(
محمدجواد مغنیه گفته است خویی در مباحثات و مناظرات علمی روش سقراطی داشت)
برخی از ویژگیهای اخلاقی خویی را، علاوه بر زندگی ساده و بیآلایش و رعایت زی طلبگی چنین برشمردهاند:
بردباری،
تواضع، احترام گذاشتن به مراجعهکنندگان، پیشی گرفتن در سلام کردن، تکریم بزرگان و عالمان، بهویژه مراجع تقلید معاصرش. او هر روز با دو تن از بزرگان نجف جلسه مشورتی تشکیل میداد.
اهتمام به
زیارت امیرمؤمنان و
امام حسین (علیهماالسلام) از دیگر ویژگیهای او بود.
خویی به
تبلیغ دین، ترویج علوم اسلامی و یاری رساندن به نیازمندان بسیار اهمیت میداد؛ ازاینرو خدمات اجتماعی وی گسترده بود و مؤسسات خیریه زیادی به یادگار گذاشت، از جمله مدرسه دارالعلم نجف؛ شهرک مسکونی مدینة العلم در
قم ویژه طلاب علوم دینی؛ دارالعلم و مجتمع امام زمان (علیهالسلام) در
اصفهان؛ مدرسه علمیه همراه با کتابخانه در
مشهد؛ دارالایتام و هنرستان فنی و حرفهای در بیروت؛ صدها مسجد و حسینیه، مدرسه، کتابخانه، درمانگاه و بیمارستان و دارالایتام در دورترین نقاط کشورهای اسلامی و تأسیس مؤسسات بزرگ زنجیرهای در برخی کشورها
خویی با اینکه در دوره جوانی و میانسالی در حوزه مسائل سیاسی، فعال و گاهی دارای مواضع شدید بود،
پس از مرجعیتش بنای دخالت گسترده در مسائل سیاسی نداشت و میتوان گفت که از سیاست کناره گرفت. این تغییر رویکرد یا از آنرو بود که بهطور خاص دخالت مرجعیت را در مسائل سیاسی، جز در حد ضرورت، به صلاح این نهاد نمیدانست،
یا از آنرو بود که نظرش درباره نحوه دخالت عالمان دینی در حوادث سیاسی تغییر یافته بود. با اینهمه، ورود خواسته یا ناخواسته او به اوضاع سیاسی و اجتماعی
عراق در ماههای پایانی عمر، بر حیات علمی و اجتماعیاش تأثیری انکارناپذیر گذاشت. او در برهههایی خاص درباره رویدادهای سیاسی
ایران حساس بود. با بررسی تاریخی مواضع خویی درباره حوادث ایران پیش و پس از
انقلاب اسلامی، میتوان این مواضع را به سه دوره تقسیم کرد :
دوره اعتراض و واکنش شدید به رفتار حکومت وقت: نخستین موضعگیری مهم او، تلگرام به شاه در مخالفت با تصویبنامه
انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر ۱۳۴۱ بود که آن را مغایر
شرع و
قانون اساسی اعلام کرد.
او همچنین در تلگرامی به
آیتاللّه سیدمحمد بهبهانی در بهمن ۱۳۴۱، مخالفت خود را با برگزاری همهپرسی بهاطلاع وی رساند و آن را با قانون شریعت و مواد صریح قانون اساسی ناسازگار دانست و یادآور شد که خاموش کردن صدای ملت با قوه قهریه، دیری نخواهد پایید و تبلیغات عوامفریبانه، مشکلات را حل نمیکند و اقتصاد ورشکسته و ناخشنودی مردم را درمان نخواهد کرد.
در پی حمله مأموران به
مدرسه فیضیه در ابتدای سال ۱۳۴۲ش، او در تلگرامی به
امام خمینی اندوه شدید خود را از آن حادثه ابراز کرد
و در تلگرامی شدیداللحن به شاه با اشاره به حوادث جاری، از انحطاط مملکت اسلامی و خطمشی زمامدارانش بهشدت اظهار تأسف کرد.
حدود یک ماه بعد نیز در پاسخ به نامه جمعی از علمای ایران، صلاحیت نداشتن حاکمان فاسد را اعلام کرد و وظیفه
روحانیت را سنگین دانست و سکوت را ناروا شمرد.
پس از
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و کشتار مردم، خویی با صدور بیانیهای دستگاه حاکم ایران را ستمگر خواند و همکاری با آن را تحریم کرد. شرکت در انتخابات دوره بیست و یکم مجلس را نیز ممنوع کرد و چنین مجلسی را از درجه اعتبار ساقط دانست.
همچنین هنگامی که خبر دستگیری و شایعه محاکمه امام خمینی را شنید، همراه تعدادی از شاگردانش به
کوفه نزد آیتاللّه حکیم رفت و پس از مشورت، هر دو مرجع، جداگانه تلگرام شدیداللحنی در حمایت از امام خمینی به ایران فرستادند.
در پی انتصاب
حسنعلی منصور به نخست وزیری، خویی در اسفند ۱۳۴۲ با ارسال تلگرامی از او خواست اشتباهات دولتهای پیشین را تکرار نکند و قوانین مخالف
اسلام را ملغا و امام خمینی و آیتاللّه قمی را آزاد کند.
پس از شروع نخستوزیری
هویدا نیز در تلگرامهایی به او از بین بردن نفوذ صهیونیستها، الغای قوانین مخالف شریعت، برگرداندن امام خمینی از
تبعید و آزادی فوری مخالفان را خواستار شد.
او پس از اطلاع یافتن از رفتن امام خمینی به عراق (مهر ۱۳۴۴)، بیدرنگ شماری از اطرافیان خود و طلاب را به استقبال فرستاد و خود نیز دو بار به دیدن او رفت
(برای آگاهی از برخی دیگر از نامهها و پیامهای ایشان در این دوره رجوع کنید به آدرسهای ذیل)
نقل شده است که در این دوره، مواضع او در برابر حکومت گاه چنان تند و شدید بود که امام خمینی از او خواست از شدت و حدّت آن بکاهد.
این دوره حدود دوازده تا سیزده سال طول کشید و تقریبآ از زمان استقرار امام خمینی در
نجف آغاز شد. در این دوره، نهتنها از بیانیههای شدید دوره نخست، خبری نیست بلکه اعتراضی نیز به حوادث گوناگون ایران حتی حوادث سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ش، دستکم بهطور علنی، گزارش نشده است. این موضع، گاه انتقاداتی نیز در پی داشته است. بهنظر میرسد یکی از دلایل سکوت او بیتأثیر دانستن اعتراض بوده است.
همزمان با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران و اخراج امام خمینی از عراق
فرح دیبا، همسر
محمدرضا پهلوی، به قصد تخفیف حرکت دینی مردم ایران در مقابله با
حکومت پهلوی، در ۲۸ آبان ۱۳۵۷ (مصادف با
عید غدیر ۱۳۹۸) به صورت ناگهانی و بدون تشریفات متعارفِ کسب اجازه، در منزل آیتاللّه خویی با ایشان ملاقات کرد. در پی این دیدار، خویی در برخی محافل مورد انتقاد قرار گرفت، ولی او در یادداشتی خطاب به بعضی علما، ضمن تأکید بر ناگهانی و ناخواسته بودن این ملاقات، نوشت که در این دیدار فرصت را مغتنم شمرده و خواستهای ملت ایران را گوشزد کرده و به حوادث ناگوار و فجایعی که در ایران رخ داده بهشدت اعتراض کرده است.
او چند روز پس از ملاقات مزبور و در پی تشدید مبارزات مردم، درباره حوادث ایران و جنایات حکومت شاه بیانیهای خطاب به مراجع، علما و ملت ایران صادر کرد و از مردم خواست که با شجاعت و در عینحال با حفظ کامل موازین شرع قدم بردارند و در همه مراحل از مراجع تقلید و علما پیروی کنند.
او پس از پیروزی انقلاب نیز همین موضع را حفظ کرد چنانکه در جریان همهپرسی نظام جمهوری اسلامی، در فروردین ۱۳۵۸، مردم را به شرکت در همهپرسی و رأی دادن به جمهوری اسلامی فراخواند
و از شاگردان خود خواست که در امور انقلاب مشارکت کنند.
در
جنگ عراق با ایران، بهرغم فشار شدید دولت عراق، ایستادگی کرد و کمترین حمایتی از آنان نکرد.
حتی به جواز تصرف در وجوه شرعی برای تأمین ملزومات رزمندگان ایران فتوا داد. بسیاری از مقلدان او، که به اجبار حکومت عراق در جنگ شرکت کرده بودند، تحت تأثیر فتوای او، خود را به نیروهای ایرانی تسلیم کردند یا به نیروهای ایرانی شلیک نکردند.
خویی درباره برخی رویدادهای سایر کشورهای اسلامی یا مربوط به مسلمانان نیز واکنشهایی داشته است. از جمله، فتوای منع پیوستن به
حزب کمونیست تقدیر از ملی شدن نفت عراق،
بیانیهای درباره جنگ چهارم اعراب با اسرائیل (مهر ۱۳۵۲/ رمضان ۱۳۹۳) و یاری رساندن به سرزمینهای اسلامی،
و تلگرام به هویدا در بیان ضرورت پشتیبانی کامل دولت ایران از فلسطینیان.
مهمترین اقدام سیاسی خویی پس از انتفاضه شیعیان عراق در اسفند ۱۳۶۹/
شعبان ۱۴۱۱ همزمان با آزادسازی
کویت از دست نیروهای نظامی عراق رخ داد. او با صدور اعلامیهای در ۱۴ اسفند/ ۱۸ شعبان، مجاهدان را به رعایت
احکام شرعی و اعتدال فراخواند و این حرکت مردمی را هدایت کرد و در ۱۷ اسفند/ ۲۱ شعبان، هیئتی نه نفره را برای اداره مناطق آزاد شده تعیین کرد.
در پی حمله حکومت بعثی به شهرهای شیعهنشین و شکست انتفاضه، نیروهای جمهوری عراق در ۲۹ اسفند ۱۳۶۹/ ۳
رمضان ۱۴۱۱ به نجف هجوم آوردند و پس از محاصره منزل خویی و کشتن دهها تن در اطراف بیت او، صدها تن از علما و طلاب و نزدیکان او را دستگیر کردند. سپس خویی و شماری از بستگانش را با تهدید برای دیدار با صدام به
بغداد بردند و از او خواستند تا در صفحه تلویزیون ظاهر شود و از مجاهدان بخواهد تسلیم شوند. با اینکه خویی از پذیرش این خواسته سر باز زد، دستگاههای تبلیغاتی صدام سخنان خویی را با تحریف نقل کردند.
پس از آن، خویی در
کوفه در حصر خانگی قرار گرفت و به محدودیتهای گسترده، فشارها و اهانتهای حکومت صدام دچار شد. بیش از یکصد تن از شاگردان، نزدیکان و اعضای خانوادهاش، از جمله فرزندش سیدابراهیم و دامادش سیدمحمود میلانی، دستگیر و شماری از آنها اعدام شدند. مدرسه دارالعلم نیز تخریب شد.
خویی در مبانی
اصول فقه امامیه دگرگونیهایی پدید آورد. او در این عرصه علاوه بر تبیین، تقویت و گسترش برخی از دیدگاههای استادانش یا اصولیان پیشین، با ابتکار خود به نظریات نوینی دست یافت، مانند نظریه تعهد در وضع لغوی، نظریه تفسیر انشا به ابراز امر اعتباری، نظریه جریان نیافتن
استصحاب در
شبهات حکمی و نظریه
اماره بودن استصحاب (برای این موارد و دیگر نوآوریهای او در اصول فقه رجوع کنید به آدرس ذیل؛
از مهمترین شاخصهای اصولی خویی که پایه بسیاری از آرای فقهی وی را تشکیل میدهد، مخالفت او با
شهرت فتوایی است که پیامدهای مهمی دارد. طبق نظر مشهور در میان اصولیان، در صورت اشتهار یک
فتوا در میان فقیهان، روایت معتبری که با آن ناسازگار باشد حجت نیست. همچنین شهرت فتوایی موجب اعتبار
روایت ضعیف سازگار با آن میگردد. بهاصطلاح، شهرت «جابرِ» ضعف سند و «کاسرِ» اعتبار سند است. همچنین بهنظر مشهور،
شهرت روایی یکی از مرجّحات
باب تعارض، هنگام تعارض دو خبر بهشمار میرود
ولی خویی شهرت روایی را از مرجّحات
باب تعارض بهشمار نیاورده است. همچنین به نظر او،
شهرت عملی (استناد شهرت به روایت در مقام افتا) هیچگاه ضعف خبر را جبران نمیکند، چنانکه اِعراض مشهور از خبر صحیح و موثق، موجب حجت نبودن و ضعف آن خبر نمیشود.
بهنظر خویی، اولا شهرت فتوایی فقط در مواردی میتواند
حجیت داشته باشد که از فقیهان متقدم، یعنی فقیهانی که به زمان اصحاب امامان نزدیک بودهاند، برآمده باشد، در حالی که ما به آرا یا آثار اصحاب امامان (علیهمالسلام) دسترسی کامل نداریم. ثانیآ، شهرت فتوایی به خودی خود حجت نیست بلکه بر فرض سازگاری با روایت، حداکثر موجب
ظن به صدور آن روایت از امام و بر فرض ناسازگاری با روایت، حداکثر موجب ظن به صادر نشدن آن روایت از امام است. در حالی که برای حجیت اخبار، حاصل شدن «وثوق نوعی» لازم است.
برخلاف روش اصولی
آیتاللّه بروجردی که بر ضرورت دستیابی و التزام به فتاوای قدما مانند
شیخ مفید و
شیخ صدوق بسیار تأکید داشت و برای این فتواها مانند احادیث، حجیت قائل بود، خویی نه خبر ضعیفِ هماهنگ با نظر مشهور قدما و نه فتوای قدما که مستند به دلیل معتبر نیست، را نمیپذیرفت. به همین دلیل تتبع در آرای دیگران برای خویی در درجه نخست اهمیت نبود، بلکه آنچه مهم بود دلیل و قوّت و ضعف سند بود نه شهرت عملی یا فتوایی
ازاینرو خویی بهویژه در دورههای اخیرِ تدریس خود به پژوهش درباره سند روایات و وثاقت راویان اهتمام خاصی داشت.
خویی، علاوه بر شهرت، حجیت
اجماع (چه
اجماع محصَّل و چه
اجماع منقول) را نیز نمیپذیرفت و بر این باور بود که بسیاری از اجماعات، حتی در میان فقیهان متقدم،
مَدرکی است (یعنی مستند به ادلهای است که دلالت آنها بر موضوع خدشهپذیر است). البته او بنابر رعایت
احتیاط، در فتاوای خود به اجماع توجه میکرد. نتیجه منطقی کماعتنایی به شهرت و اجماع در شیوه اصولی خویی، رجوع به
اصول عملیه یا استناد به ادله فقهی عام یا مطلق است. همچنین خویی بهسبب آشنایی عمیق با
ادبیات و
زبان عربی به خوبی با مدلولها و لوازم عرفی نصوص و متون حدیثی و قرآنی آشنا بود و چهبسا در
استنباط احکام از این توانایی خود بهره میگرفت.
خویی در فتوادادن شجاعت بسیار داشت و چهبسا بر پایه مبانی خود با بسیاری از فتواهای مشهور یا آرای فقهی غالب مخالفت کرد و فتوای دیگری داد؛ از جمله آرای اوست: جواز خارج شدن
زن از خانه بدون اجازه
همسر مگر در شرایطی معیّن؛ جواز
سقط جنین برای زن به هنگام ترس از زنده ماندن خود؛ جواز
ازدواج دائم مردان
مسلمان با زنان
اهلکتاب؛ مشروط نبودن
جهاد ابتدایی به حضور
امام معصوم؛ شرط نبودن
اجتهاد در
قاضی؛
واجب نبودن رعایت ترتیب شستن طرف راست و چپ در
غسل؛ جایز نبودن
معامله ربوی میان
پدر و
فرزند و میان زن و شوهر به
احتیاط واجب؛ جواز خوردن ماهیهایی که در داخل تور و درون آب میمیرند و
طهارت چرمهای وارد شده از کشورهای غیرمسلمان که
ذبح شرعی آنها مشکوک است (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به آثار و رسالههای فتوایی آیتالله خویی؛ برای برخی نوآوریهای فقهی او رجوع کنید به آدرس ذیل؛
او
رؤیت هلال را در هر منطقه برای ثبوت شرعی آن در همه مناطقی که در شب بودن با آن منطقه مشترکاند، کافی میدانست.
از مهمترین شاخصهای فقه خویی، اعتماد به
خبر صحیح و
حجیت خبر ثقه است؛ از اینرو وی بیش از فقهای پیش از خود در
نجف به
علم رجال توجه نشان داد. او به گزینش راویان و شناخت راویان ثقه و ضعیف و استوارسازی قواعد حدیث و ضوابط اعتماد بر
حدیث صحیح در ابواب فقه پرداخت.
مبانی و دیدگاههای اصولی وی در رویکرد رجالیاش نیز تأثیر گذاشت. او به تبع حجت ندانستن شهرت و اجماع منقول، به حجیت خبر ثقه (نه خبر موثوق) اعتقاد داشت و معیار حجیت حدیث را صرفآ وثاقت رجال سند میدانست. خویی ازآنرو که در بسیاری از دیدگاههای رجالی مبتنی بر ثقه شمردن راویان مناقشه کرده بود، در پذیرش روایات سختگیری میکرد. مثلا او توثیقات عام، مانند قول به وثاقت تمامی
اصحاب امام صادق (علیهالسلام)، مذکور در
رجال طوسی، وثاقت هر که وکیل امام معصوم بوده است، وثاقت
مشایخ اجازه و وثاقت راویان
کثیر الروایه از امام معصوم را نپذیرفت و ادله آنها را مخدوش دانست.
از سوی دیگر، وی به استناد قول
ابن قولویه، سالها بر این باور بود که راویان اسناد کتاب
کامل الزیارات این محدّث متقدم، و نیز
تفسیر علی بن ابراهیم قمی همگی مورد وثوق و معتبرند ولی ایننظر را در دهه پایانی حیات خویش مردود دانست.
این تجدیدنظر با توجه به کاربرد وسیع توثیق مذکور در آثار فقهی ـ استدلالی خویی، به تغییراتی اساسی در برخی آرای فقهی او انجامید.
علاوه بر
فقه و
اصول و
رجال، مهمترین حوزه فعالیت علمی خویی،
دانش تفسیر و
علوم قرآنی است. او چون احساس کرد که
حوزه نجف از علوم قرآن و مسائل تفسیری به دور مانده است، از حدود ۱۳۳۰ش در روزهای تعطیل حوزه، درسی بهعنوان تفسیر و علوم قرآن پیریزی کرد که به تألیف
البیان فی تفسیرالقرآن انجامید.
این اقدام خویی، شیوه جدیدی از مکتب اجتهادی علوم قرآنی و تفسیر را پدید آورد و آن را در حوزه نجف احیا کرد، ولی به دلایلی ادامه نیافت. بخش عمده تفسیر موجود، مباحث مقدماتی تفسیر است که حاوی نکتههای بسیار دقیق علمی در زمینه قواعد تفسیر و علوم قرآنی است. رویکرد اصلی او در این مقدمه، شبههشناسانه و پاسخ به اشکالات منتقدان است. خویی در این اثر، بحث تحلیلی و استنادی مبسوطی در دفاع از کیان و جایگاه
قرآن و نشان دادن عظمت
وحی و بیان اسرار هستی و اعجاز تشریعی دارد. او پیشتر نیز در اثر دیگر خود،
نفحات الاعجاز، به برخی از شبهات درباره
اعجاز قرآن پاسخ داده بود. یکی از مهمترین دیدگاههای خویی در این عرصه
تحریفناپذیری قرآن، نه به زیاده و نه به نقیصه است.
خویی همچنین در موضوع مهم
نسخ، رهیافتی خاص داشت و پس از تحلیل و بررسی آیات متعدد، فقط منسوخ بودن
آیه نجوا را پذیرفت. او
قرائات سبع را نیز فاقد اِسناد معتبر به
پیامبر دانست، هرچند خواندن بر طبق هر یک از این هفت قرائت را در نماز
جایز میشمرد. روش اجتهادی و نقادانه خویی پس از او بر شماری از استادان برجسته علوم قرآنی اثر گذاشت.
خویی هرچند در زمینه
فلسفه و
کلام، شهرت ندارد ولی در این عرصهها نیز تبحر داشت.
با این همه، او جز یکی دو رساله، تألیف کلامی مستقل ندارد؛ البته در قالب مسائل اصولی نیز به کلام پرداخت و به عقاید مشهور امامیان وفادار و ملتزم بود.
خویی به
شعر هم علاقه داشت و گاهی شعر میسرود.
او در معماری نیز صاحب ذوق معرفی شده است.
خویی در زمینه حفظ حوزه علمیه پرسابقه نجف و استمرار و گسترش حرکت علمی در آن و نیز اصلاح برنامهها و تغییر سنّتهای متداول آن بسیار مؤثر بود. یکی از کارهای مهم او در این عرصه، ترویج تقریرنویسی بود. کثرت شاگردان و زعامت علمی او سبب شد تا تقریرنویسی در دیگر درسهای نجف و حتی حوزههای علمی دیگر نیز رایج شود. ساماندهی تعطیلات حوزه یکی دیگر از کارهای اوست. قبلا درسهای رسمی حوزه نجف در
تابستان برقرار بود، ولی خویی تعطیلات ۴۵ روزه تابستانی را متداول کرد و از دیگر تعطیلات سال کاست.
یکی از حوادث مهم در دوره زعامت و مرجعیت خویی در
عراق، اخراج عالمان ایرانیتبار مقیم عراق بود که از اواخر دهه ۱۳۴۰ش رسمآ اجرا شد. با آنکه خویی از معدود کسانی بود که ملزم به خروج از عراق نشد، ولی اخراج بسیاری از شاگردانش، از رونق حلقه علمی او کاست و نیز ضربه روحی شدیدی به او وارد کرد.
با وجود این، ورود بسیاری از شاگردان او به
ایران و فعال شدن آنان در حوزههای علمی، بهویژه
حوزه قم، سبب شد که اندیشههای او به نحو چشمگیری به این حوزهها سرایت کند. حوزه قم که تا حد زیادی از نظام فکری مؤسسش
حائری یزدی و
بروجردی و شاگردان آن دو اثر پذیرفته بود، میزبان گروهی از شاگردان خویی شد که در مکاتب فکری
میرزای نائینی و
محقق اصفهانی و
آقاضیاء عراقی ریشه داشتند. حتی شماری دیگر از استادان مهاجر که شاگرد خاص خویی نبودند نیز در این زمینه تأثیری انکارناپذیر داشتند و با تشکیل جلسات درسی بزرگ، مکتب فقهی قم را متحول کردند. کسانی چون
میرزاجواد تبریزی،
میرزاکاظم تبریزی،
سیدمحمد روحانی،
سیدابوالقاسم کوکبی و
حسین وحید خراسانی از ایندو گروه استادان بهشمار میروند. علاوه بر اینها، توجه به استدلالها و آرای خویی در دروس فقیهانی که سابقه تحصیل در نجف نداشتند، مانند
سید محمدرضا گلپایگانی،
حسینعلی منتظری و
محمد فاضل لنکرانی نیز بسیار چشمگیر است، چه در مقام ردّ و نقد و چه در مقام قبول و ابرام.
از خویی آثار متعددی در حوزههای گوناگون، بهویژه
فقه،
اصول،
رجال، تفسیر و علوم قرآنی برجای مانده است که به چهار دسته تقسیم میشود: تقریرات درسهای استادانش؛ تقریرات درسهای خود او؛ تألیفات و رسالههای علمی؛ رسالههای عملیه و آثار فتوایی.
در منابع از تقریرات او از درسهای فقه و اصول دو استاد اصلیاش، نائینی و محمدحسین اصفهانی یاد شده است.
آقابزرگ طهرانی از تقریرات درس آقاضیاء عراقی هم نام برده است. در این میان، مشهورترین آنها، تقریرات درس اصول نائینی به نام
اجود التقریرات است. این اثر که آخرین تقریرات اصول نائینی و از مهمترین مآخذ آرای اصولی او بهشمار میرود، نخستین بار در زمان حیات نائینی در دو مجلد (سالهای ۱۳۴۸ و ۱۳۵۴)، در صیدا به چاپ رسید.
خویی بعدها آن را بازنگاری کرد و تعلیقاتی هم بر آن نوشت
که جلد نخست آن در ۱۳۶۸ در
تهران چاپ شد.
تشویق شاگردان به تقریرنویسی و طولانیبودن سالهای تدریس خویی و تربیت شاگردان فراوان سبب شد تا افراد بسیاری تقریرات درسهای او را تدوین کنند. بسیاری از این آثار را خویی خواند و بر آنها تقریظ نوشت و در زمان او چاپ شد.
مهمترین تقریرات چاپ شده اصول فقه او، که خود
از آنها نام برده است عبارتاند از:
دراسات فی الاصول اثر
سید علی هاشمی شاهرودی، (خانبابا آن را، به اشتباه، اثر فرزند خویی معرفی کرده است)
تقریر کامل دوره سوم درس اصول خویی است که نخستین جلد آن در ۱۳۷۱ و دوره کامل آن در چهار جلد در ۱۴۱۹ چاپ شده است؛
مصباح الاصول به قلم سیدمحمد سرور واعظ حسینی بهسودی (چاپ اول در ۱۳۷۶ در نجف)؛
محاضرات فی اصول الفقه به قلم
محمداسحاق فیاض که خویی آن را بسیار پسندیده
و در تقریظ خود (۱۳۸۲) از آن تقدیر کرده است؛
مبانی الاستنباط نوشته سیدابوالقاسم کوکبی تبریزی؛
مصابیح الاصول به قلم سیدعلاءالدین بحرالعلوم، شامل نیمی از مباحث الفاظ؛ جواهرالاصول نوشته فخرالدین زنجانی؛ الرأی السدید فی الاجتهاد و التقلید به قلم غلامرضا عرفانیان خراسانی؛ رسالة فی الامر بین الامرین، درباره
جبر و
اختیار نوشته
محمدتقی جعفری که در ۱۳۷۱ در
نجف چاپ شد.
خویی این موضوع کلامی ـ فلسفی را به تبع
آخوند خراسانی در
کفایة الاصول، در مبحث اصولی «طلب و اراده» مطرح کرده و جعفری به گفته خود،
مطالبی بر مباحث درس خویی افزوده است.
مهمترین تقریرات چاپ شده درس فقه او یا به ترتیب مباحث
مکاسب شیخ انصاری یا بر محور
عروة الوثقی است.
از جمله تقریرات نوع اول عبارتاند از:
مصباح الفقاهة فی المعاملات اثر
محمدعلی توحیدی (متوفی ۱۳۹۵)، مشتمل بر دوره کامل مکاسب. جلد اول آن نخست در ۱۳۷۴ در نجف چاپ شد. خویی در تقریظ خود (۱۳۷۳) تتبع و تحقیق و تدقیق و وسعت آگاهی نویسنده از مصادر روایات را ستوده است؛
التنقیح فی شرح المکاسب به قلم
علی غروی تبریزی؛ محاضرات فی الفقه الجعفری به قلم
سید علی هاشمی شاهرودی، چاپ ۱۳۷۳ نجف.
از تقریرات مبتنی بر عروة الوثقی اینها هستند:
التنقیح فی شرح العروة الوثقی نوشته علی غروی تبریزی، در مباحث
طهارت و
اجتهاد و تقلید. در تقریظ خویی (۱۳۷۷)، به احاطه مؤلف بر دقایق مباحث اشاره شده است؛
المستند فی شرح العروة الوثقی به قلم
مرتضی بروجردی، در مباحث صلوة،
صوم و
اعتکاف،
زکات،
خمس و
اجاره؛
المعتمد فی شرح العروة الوثقی به قلم
سید رضا خلخالی، مشتمل بر مباحث
حج. چون که مبحث
حج عروة الوثقی کامل نیست، خویی بقیه مطالب را به ترتیب
مناسک حج خود درس داد و خلخالی نیز این بخش از تقریرات را المعتمد فی شرح المناسک نامید؛
مبانی العروة الوثقی به قلم فرزندش محمدتقی خویی، مشتمل بر مباحث
مضاربه،
شرکت،
مزارعه،
مساقات،
ضمان،
حواله،
نکاح و
وصیت؛
تحریر العروة الوثقی اثر قربانعلی کابلی؛
دروس فی فقه الشیعة (مدارک العروة) به قلم سیدمهدی خلخالی، چاپ ۱۳۷۸ نجف
الدرر الغوالی فی فروع العلم الاجمالی نوشته رضا لطفی، چاپ ۱۳۶۷ نجف.
شماری دیگر از تقریرات فقهی او عبارتاند از:
فقه العترة فی زکاة الفطرة به قلم
سید محمدتقی حسینی جلالی؛
رسالة فی احکام الرضاع به قلم محمدتقی ایروانی و سیدمهدی خلخالی، حاصل درسهای خویی در
رمضان ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵، چاپ ۱۴۱۲ نجف.
رسالة فی حکم اوانی الذهب به قلم سیدمهدی حجازی شهرضایی و رسالة فی الارث نوشته محمد جواهری، شرحی بر مبحث ارثِ اثر فتوایی خویی،
منهاج الصالحین(برای آگاهی از تقریرات دیگر فقهی و اصولی رجوع کنید به آدرسهای ذیل)
خویی در زندگینامهاش
از این دسته آثار نیز نام برده است.
آثار غیرفقهی وی عبارتاند از:
البیان فی تفسیر القرآن در یک مجلد، شامل مقدمهای مهم و مبسوط درباره برخی مباحث علوم قرآنی و نیز تفسیر
سوره حمد. البیان از آغاز انتشار (۱۳۷۵ در
نجف)
مورد توجه مجامع علمی و مبنای درسهای این رشته در حوزه و دانشگاه قرار گرفت.
محمدصادق نجمی و هاشم هاشمزاده هریسی این اثر را با عنوان بیان در علوم و مسائل کلی
قرآن و خلاصه آن را با عنوان شناخت قرآن به
فارسی برگرداندهاند. فصل اعجاز آن را نیز
جعفر سبحانی با عنوان مرزهای اعجاز به فارسی ترجمه کرده که در ۱۳۴۹ش چاپ شده است (برای سایر ترجمهها رجوع کنید به البیان فی تفسیر القرآن)؛
رسالة فی نفحات الاعجاز (نجف ۱۳۴۲) اثری کلامی در دفاع از کرامت قرآن که آن را در ۲۵ سالگی در پاسخ به کتاب حسن الایجاز فی ابطال الاعجاز (بولاق ۱۹۱۲) اثر فردی با نام مستعار نصیرالدین ظافر نوشته و جاودانگی قرآن را بهعنوان معجزه خاتم پیامبران اثبات کرده است
اثر رجالی مهم او
معجم رجال الحدیث.
آثار فقهی او با رویکرد استدلالی عبارتاند از:
مبانی تکملة منهاجالصالحین، شرح استدلالی رساله عملیه تکملة منهاج الصالحین، که به مبانی و ادله فتاوای خود در آن اثر پرداخته است. این اثر که به فقه جزا اختصاص دارد، از مهمترین و استوارترین متون فقهی امامی در زمینه حقوق کیفری و جنایی بهشمار رفته است
رسالة فی اللباس المشکوک، که به گفته خودش در ابتدای رساله
آن را همزمان با تدریس این بحث نگاشته و نخستین بار در ۱۳۶۲ در نجف چاپ شده است.
(انصاری قمی تاریخ ۱۳۶۱ را ذکر کردهاند، که تاریخ ۱۳۶۱ را ذکر کردهاند،
)
برخی از این آثار فقهی و غیرفقهی خویی نیز منتشر نشدهاند.
این آثار با نامهای گوناگون به صورت مستقل یا حاشیه بر آثار دیگران یا به صورت مجموعههایی در پاسخ به استفتائات گوناگون به
عربی یا فارسی تنظیم شده و برخی از آنها به زبانهای دیگر نیز ترجمه شده است. از شماری از آنها، آثار فشردهتری با عناوینی مانند منتخب و تلخیص استخراج شده است. برخی از آثار فتواییخویی، در مجموعههایی همراه با فتاوای مراجع دیگر بهچاپ رسیده است.
یکی از این آثار، حاشیه او بر
عروة الوثقی است. خویی نخست حاشیهای بر این کتاب فتوایی نوشت که در جلسه استفتا با حضور شاگردان زبدهاش تنظیم شده بود، ولی پس از تدریس دوره کامل عروة بار دیگر بر آن حاشیه زد که گفتهاند حدود یک سوم آن با حاشیه قبلی متفاوت است.
مهمترین اثر فتوایی خویی،
منهاج الصالحین است. خویی در مقدمه آن نوشته است که این اثر را به درخواست جمعی از اهل علم و مؤمنین، نخست بهصورت تعلیقه بر منهاج الصالحین
سیدمحسن حکیم طراحی کرده است. سپس تعلیقههای خود را بهجای آرای حکیم در متن گنجانده و با تغییر دادن برخی عبارات و ترتیب برخی مسائل، کتاب حکیم را بر پایه فتاوای خود بازنویسی کرده است. این اثر، نخست در ۱۳۹۰ در نجف به چاپ رسید و پس از آن بارها تجدید چاپ شد. صغیر، محمد، اساطین المرجعیّة العُلیا فی النجف الاشرف، ج۱، ص۲۹۷، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
سید تقی طباطبائی قمی منهاج الصالحین خویی را با عنوان
مبانی منهاج الصالحین در ده جلد شرح کرده است. شماری از فقهای پس از خویی، بهویژه شاگردان او، با الهام گرفتن از روش خویی در تألیف این اثر فتوایی، رسالههای عملیه خود را با عنوان منهاج الصالحین تألیف کردهاند. باتوجه به اینکه در
منهاج الصالحین حکیم ابواب
قضا،
شهادات،
حدود،
قصاص و
دیات گنجانده نشده بود، خویی در مقدمه تکملة گفته است که بهسبب پرسشهای فراوان در این مباحث، آرای خود را در این ابواب، به روش فتوایی تدوین و کتاب تکملة منهاج الصالحین را تألیف کرده است. بنابراین منهاج الصالحین خویی و تکمله آن، همه ابواب فقهی (از طهارت تا دیات) را دربردارند.
خویی منظومهای با مطالب گوناگون، بهویژه درباره
امام علی و
اهلبیت (علیهمالسلام)، در ۱۶۳ بیت سروده است. که این منظومه را دارای ۹۰۰ بیت معرفی کرده،
محمدمهدی
موسوی خرسان این ارجوزه را با عنوان علیٌ امامُ البَرَرة شرح کرده که با مقدمه
سید علی حسینی بهشتی به چاپ رسیده است (بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳). خویی قصیدهای نیز در رثای دامادش سیدنصراللّه مستنبط سروده است.
بسیاری از آثار پیشین، در مجموعهای با نام
موسوعة الامام الخوئی در پنجاه مجلد گرد آمده است. از این میان ۳۳ مجلد نخست، شامل تعدادی از تقریرات درس فقه خویی به ترتیب عروة الوثقی است. یک جلد نیز به فهرست این کتابها اختصاص دارد. شش مجلد بعدی، شامل دو اثر از تقریرات دوره متقدم درس فقه خویی به ترتیب
مکاسب شیخ انصاری است: مصباح الفقاهة فی المعاملات (بخش مکاسب محرّمه، ج۳۵) و التنقیح فی شرح المکاسب (در بیع و خیارات، ج۳۶ تا ۴۰). مجلدات ۴۱ و ۴۲ این مجموعه، شامل مبانی تکملة المنهاج خویی است. در این ۴۲ مجلد، یک دوره کامل
فقه استدلالی بهترتیب ابواب فقهی گنجانده شده است. مجلدات ۴۳ تا ۴۸، یک دوره کامل اصول فقه را دربردارد، یعنی محاضرات فی اصول الفقه (ج ۴۳ تا ۴۶) و مصباح الاصول (ج ۴۷ تا ۴۸).
مجلد ۴۹ با عنوان مجمع الرسائل، شامل سه رساله از تقریرات درسهای خویی (رسالة فی الارث، رسالة فی الامر بین الامرین، و رسالة فی احکام الرضاع)، دو رساله از آثار علمی او (رسالة فی اللباس المشکوک و رسالة فی نفحات الاعجاز) و مقدمه مبسوط معجم رجال الحدیث با عنوان رسالة فی کلیات علم الرجال است.
البیان فی تفسیر القرآن نیز در مجلد پایانی این مجموعه آمده است.
آیتالله الـعظمی خوئی (رحمةاللهعلیه)، فرد شاخص و چهره بسیار مـمـتـازی بـود که دهها اثر ماندنی و بنای خیر جاودان از او به یادگار مانده است علاقه ایشان به گسترش
اسلام در سطح جهان، انگیزهای شده بودکه دهها مرکز مهم اسلامی و تبلیغی در نقاط مـختلف جهان بهوجود آورند این مؤسسات مراکز نشر اسلام و معاهد نشر
مکتب تشیع هستند این مـراکـز در شهرهای مذهبی
قم و
مشهد مقدس،
اصفهان و دیگر شهرهای
ایران به وجود آمدهاند، آنـچـنـان که در کشورهای
هندوستان،
پاکستان،
عراق،
لبنان و مخصوصا در
انگلستان و
آمریکا دو مـرکـز بـسـیـار بـاشکوه و آبرومندی به وجود آوردهاند و مبلغانی که آشنا به زبانهای زنده جهان بـودهانـد، بـه مـناطق مختلف اعزام نمودهاند اینک فهرست اجمالی برخی از خدمات اجتماعی و اسلامی آن فقیه فقید نامور در اینجا به ثبت می رسد:.
۱. مـدیـنة العلم
حوزه علمیه قم، با امکانات وسیع و خانهها و منازل مسکونی طلاب، و کتابخانه جهت طلاب علوم دینی، بهصورت شهرک علم و دانش.
۲. مدرسه علوم دینی در ۷ طبقه و کتابخانه معظم مشهد جهت طلاب و محصلین علوم اسلامی.
۳. دارالعلم اصفهان جهت طلاب و عاشقان
معارف اسلامی.
۴. مجتمع امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) در اصفهان.
۵.مـرکز تبلیغی و آموزشی لندن ساختمان کامل و مجهزی که تمام نیازمندیهای
مسلمانان را در نظر دارد.
۶. المجتمع الثقافی الخیری بمبئی ـ هندوستان.
۷. مبره الامام الخوئی لبنان.
۸. مدرسه دارالعلم
نجف اشرف ـ عراق.
۹. مدارس دینی بانکوک (
تایلند) و داکار (
بنگلادش).
۱۰. مکتبة الثقافة و النشر للطباعه و الترجمه و التوزیع (انتشاراتی پاکستان).
۱۱. مکتبة الامام الخوئی الاسلامی نیویورک ـ آمریکا.
۱۲. مرکز الامام الخوئی (سوانزی).
۱۳. مدرسه دارالعلم بانکوک (تایلند).
۱۴. مکتبة الامام الخوئی (کتابخانه بزرگ نجف اشرف ـ عراق).
۱۵. مدرسة الامام الصادق (پسرانه) لندن ـ انگلستان.
۱۶. مدرسة الزهرا (دخترانه) لندن ـ انگلستان.
۱۷. مرکز اسلامی امام خوئی در
فرانسه.
۱۸.
مسجد و مرکز اسلامی در شهر لوس آنجلس ـ آمریکا.
۱۹. مسجد و مرکز اسلامی در شهر دیترویت ایالت میشیگان آمریکا.
۲۰. دهها بنای خیر و مرکز تعلیم و تربیت در کشورهای عربی حوزه
خلیج فارس.
مشهورترین فرزندان
سید ابوالقاسم خویی که از عالمان دینی بودند، عبارتاند از:
سید جمالالدین،
سید محمدتقی،
سید عبدالمجید و
سید علی.
سید جمالالدین، فرزند ارشد خویی در ۱۳۳۷ در نجف به دنیا آمد. پس از فراگیری دروس مقدماتی و متون فقهی و اصولی، دروس عالی و نیز
منطق و
فلسفه را نزد کسانی چون محمدباقر زنجانی و صدرا بادکوبهای فراگرفت. سیدجمالالدین سپس در دروس خارج پدرش شرکت کرد. او همچنین به تدریس متون گوناگون پرداخت. سیدجمالالدین بخش عمده وقتش را صرف امور زعامت و مرجعیت پدرش کرد. او در ۱۳۵۹ش/ ۱۹۸۰ به دستور حکومت بعثی، عراق را ترک کرد و ناگزیر مدتی را در
دمشق اقامت کرد. حدود چهار سال بعد، به سرطان دچار شد و پس از مدتی در
تهران ساکن شد.
امام خمینی فرزندش
سیداحمد را به عیادت او فرستاد. وی در ۱۳۶۳ش در
ایران درگذشت و در
حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.
آثار او عبارتاند از: شرح کفایة الاصول آخوند خراسانی، بحث فی الفلسفة و علم الکلام، توضیح المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، شرح
منظومه اثر
سبزواری، بحوث فی کتاب شرح نهج البلاغة اثر
ابنابیالحدید، تیسیر الدراسة النحویة، شرح دیوان المتنبی، دیوان شعر به فارسی و کشکولی شامل بسیاری از مباحث و تعلیقات علمی و ادبی و فلسفی و شواهد شعری.
سید محمدتقی خویی در ۱۳۳۷ش در نجف به دنیا آمد. او دروس دوره سطح را نزد استادانی چون
سیدعبدالصاحب حکیم فراگرفت و سپس در
درس خارج پدرش شرکت کرد. پس از تأسیس بنیاد خویی در ۱۳۶۸ش، سیدمحمدتقی بهعنوان دبیرکل آن برگزیده شد. پس از انتفاضه شعبان ۱۴۱۱ (۱۳۶۹ش)، وی عضو هیئت منتخب پدرش برای اداره مناطق آزاد شده بود.
در پی سرکوب این قیام و قتلعام بسیاری از شیعیان، او به همراه پدرش در
کوفه در حصر خانگی قرار گرفت و سرانجام در ۳۰ تیر ۱۳۷۳ در حادثه رانندگی مشکوکی (در مسیر
کربلا به
نجف) جان سپرد. علاوه بر تقریرات درس فقه پدرش، کتاب الالتزامات التبعیة فی العقود (بیروت ۱۴۱۴/ ۱۹۹۳) از آثار مهم اوست.
سید عبدالمجید، فرزند دیگر خویی در انتفاضه ۱۴۱۱ عراق، نقشی اساسی داشت. او پس از شکست انتفاضه از عراق گریخت و به لندن رفت و پس از درگذشت سیدمحمدتقی در رأس بنیاد خویی قرار گرفت. او با همکاری عراقیان تبعیدی برای سرنگونی حکومت بعثی عراق بسیار کوشید. پس از حمله
آمریکا به عراق در ۱۳۸۲ش/ ۲۰۰۳ و سقوط صدام، عبدالمجید به عراق بازگشت و تلاش کرد در وقایع سیاسی عراق تأثیرگذار باشد، ولی اندکی بعد در یک عملیات تروریستی در نجف به همراه چند تن از همراهانش به شهادت رسید.
آیتالله الـعـظمی خوئی در مدت زعامت خود با مصائب و مشکلات فراوانی روبرو شد، زیرا پس از تسلط
عبدالکریم قاسم بر
عراق و کودتاهای مکرر، وضع روحانیت و مردم نجف، دچار مشکل شد.
کمونیستهای وطنی از یکسو و بعثیهای بیرحم از طرف دیگر، عرصه را بر روحانیت تنگ کردند خـصـوصـا از سال ۱۳۸۹ که بعثیها رویکار آمدند، مصائب فراوانی آفریده و
آیتالله حکیم و پس از وی آیتالله خوئی را با مشکلات انبوهی روبرو نمودند در شهامت و استقامت ایشان همین بس که از دوران تسلط بعثیها تا به امروز که ربع
قرن از آن می گذرد، آنان نتوانستند از این مرجع بـزرگ، برگی به نفع خود دریافت کنند، یا در جنگ تحمیلی علیه ایران، دست خطی از او بگیرند واو پـیـوسـته با حفظ
مرجعیت و
حوزه علمیه نجف، کوچکترین باجی به آنان نداد و در عینحال نـاملایمات را تحمل می کرد، تا آنجا که متجاوز از ده سال است که گروهی از نزدیکترین یاران او به جرم خدمت و دیانت به زندان افتادهاند و از سرنوشت آنان خبری نیست، حتی یکی از فرزندان او یـعـنـی آقای
سید ابراهیم خوئی بهوسیله بعثیان ربوده شده و هیچ نوع نام و نشانی از او در دست نیست.
او بـه خـاطـر نـاملایمات از یک طرف و کبر سن از طرف دیگر، دچار بیماری سختی شد و هر چه علاقمندان و بزرگان تلاش کردند که برای او پزشکی از خارج بیاورند، یا او را به خارج ببرند،
حزب بعث با آن موافقت نکرد و سرانجام به بیمارستان
بغداد منتقل گشت و با یک مداوای مرموز او را مـرخـص کـردند
و هیچ روشن نیست که چگونه و به چه علتی از جهان رفت و در تاریخ مرجعیت شـیـعـه ایـن مـسـالـه بـه تـجـربـه ثـابـت شـده است هر مرجعی که به بیمارستان بغداد منتقل گشت، مرموزانه درگذشت و شما می توانید این مساله را در تاریخ زندگی
شیخ احمد کاشف الغطاء (م ۱۳۴۴) و
حاج آقا حسین قمی (م ۱۳۶۶) و آیتالله حکیم (م ۱۳۹۰) و غیره به روشنی بیابید.
خویی سرانجام در ۱۷ مرداد ۱۳۷۱/ ۸ صفر ۱۴۱۳، در ۹۶ سالگی درگذشت. پیکر او شبهنگام با حضور مأموران امنیتی عراق و با حضور معدودی از نزدیکانش، پس از نمازگزاردن
آیتاللّه سیدعلی سیستانی بر پیکر وی، در مقبره خانوادگی مخصوصی که خود در غرفهای جنب
مسجد خضرا آماده کرده بود، به خاک سپرده شد.
خبر درگذشت او ساعتها مکتوم ماند. و سرانجام رادیو بغداد مجبور به بازگویی آن شـد.
با انتشار خبر درگذشت خویی، در نجف و
کوفه حکومت نظامی برقرار شد و در بغداد و سایر شهرهای شیعهنشین نیروهای نظامی به حالت آمادهباش درآمدند.
حکومت عراق از تشکیل مجالس سوگواری و بزرگداشت و حتی به بهانه تعمیر مسجد خضرا از رفتن بر سر مزار او جلوگیری کرد، ولی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی مجالس متعددی در بزرگداشت او برگزار شد.
برخی از نزدیکان خویی با ذکر قراینی مرگ او را مشکوک دانستهاند.
پیشتر، در ۱۴۰۰/۱۹۸۰ نیز در حادثهای مشکوک، اتومبیل خویی در مسیر کوفه به نجف منفجر شده بود ولی او بهطرز شگفتیآوری نجات یافته بود.
(۱) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابععشر، مشهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴.
(۳) مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، تهران: ۱۳۷۴ش.
(۴) امینی، محمدهادی، معجم رجال الفکر و الادب فیالنجف خلالالف عام، نجف ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۵) انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخانصاریقدسسره، قم۱۳۷۳ش.
(۶) انصاری قمی، ناصرالدین، «نجوم امت: حضرت آیتاللّه العظمی حاج سیدابوالقاسم خوئی (رضواناللّهعلیه)»، نور علم، دوره ۴، ش ۱۱ (مهر و آبان ۱۳۷۱).
(۷) ایازی، محمدعلی، «چه کسانی مروج مکتب تفسیری آیتاللّه خوئی شدند؟»، مهرنامه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۹۰).
(۸) ایروانی، باقر، «مرجعیة الامام الخوئی (قدسسره) : السمات و المعالم»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۹) ایروانی، محمدتقی و محمدمهدی
موسوی خلخالی، رسالة فی احکام الرضاع فی فقه الشیعة، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۴۹، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰/۲۰۰۹.
(۱۰) بحرالعلوم، محمد، «الامام الخوئی: و انجازاته العلمیة و مشاریعه العامة»، در یادنامه حضرت آیتاللّه العظمی آقای حاج سیدابوالقاسم خوئی، (قم) : مؤسسه خیریه آیتاللّه العظمیٰ خوئی، ۱۳۷۲ش.
(۱۱) بروجردی، محمدتقی، نهایة الافکار، تقریرات درس آیتاللّه عراقی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، (۱۳۶۴ش).
(۱۲) توحیدی، محمدعلی، مصباحالفقا هة فی المعاملات، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۳) جعفری، محمدتقی، رسالة فی الامر بین الامرین، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۴۹، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰/۲۰۰۹.
(۱۴) جعفری همدانی، غلامحسین، «مصاحبه با آیتاللّه میرزاغلامحسین جعفری همدانی»، حوزه، سال ۹، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۷۱).
(۱۵) حسینی میلانی، فاضل، «المرجعیة المتمیزة للامام الخوئی»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۱۶) حسینی همدانی، محمد، «مصاحبه با استاد آیتاللّه حسینی همدانی (نجفی)»، حوزه، سال ۵، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۶۷).
(۱۷) حکمی، مرتضی، «الامام الخوئی و انطلاقةالعلامة الجعفری الفلسفیة»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۱۸) حکمی، مرتضی، «حضرت آیتاللّه العظمی حاج سیدابوالقاسم خویی: پیشوای حوزه علمیه و مرجع عظیمالشأن»، مسجد، سال ۱، ش ۵ (شهریور ـ مهر ۱۳۷۱).
(۱۹) حباللّه، حیدر، «تأثیرات مکتب اجتهادی آیتاللّه خوئی»، ترجمه عبداللّه امینی، مهرنامه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۹۰).
(۲۰) خانمحمدی، یوسف، اندیشه سیاسی شیخ
عبدالکریم زنجانی، قم ۱۳۸۸ش.
(۲۱) خویی،
سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، قم ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۲۲) خویی،
سید ابوالقاسم، «(پاسخ به استفتائی درباره حزب کمونیست)»، الموسم، ش۱۷ (۱۴۱۴).
(۲۳) خویی،
سید ابوالقاسم، رسالة فی اللباس المشکوک، موسوعة الامام الخوئی، ج۴۹، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰/۲۰۰۹.
(۲۴) خویی،
سید ابوالقاسم، رسالة فی نفحات الاعجاز فی رد الکتاب المسمی حُسن الایجاز، موسوعة الامام الخوئی، ج۴۹، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰/۲۰۰۹.
(۲۵) خویی،
سید ابوالقاسم، کتاب اجود التقریرات، تقریرات درس آیتاللّه نائینی، قم: کتابفروشی مصطفوی، (بیتا).
(۲۶) خویی،
سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، نجف (۱۹۷۵ـ ۱۹۷۶).
(۲۷) خویی،
سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، چاپ افست قم (بیتا).
(۲۸) خویی،
سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، نجف ۱۳۹۷.
(۲۹) خویی،
سید ابوالقاسم و جواد تبریزی، صراةالنجاة: استفتاءات لآیتاللّه العظمی الخوئی مع تعلیقة و ملحق لآیتاللّه العظمی التبریزی، قم ۱۴۱۶ـ۱۴۱۸.
(۳۰) داوری، مسلم، «الامام الخوئی زعیم الحوزة العلمیة»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۳۱) روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج۲، تهران ۱۳۷۶ش.
(۳۲) «الساعات الاخیرة فی حیاة الامام الراحل»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۳۳) ساعدی، محمدرضا، «خاطراتی از شیخ محمدرضا ساعدی از اعضای هیأت آیتاللّه خویی در ماجرای انتفاضه ۱۹۹۱ عراق»، شهروند امروز، سال ۴، ش۳ (۲۵ تیر ۱۳۹۰).
(۳۴) سبحانی، جعفر، «مرجعیت در شیعه»، در یادنامه حضرت آیتاللّه العظمی آقای حاج سیدابوالقاسم خوئی، مؤسسه خیریه آیتاللّه العظمیٰ خوئی، ۱۳۷۲ش.
(۳۵) شریف، سعید، «تلامذة الامام الخوئی»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۳۶) شریف، سعید، «قبس من نور: تلامذة
السید الخوئی دامظله»، الموسم، ش ۷ (۱۹۹۰).
(۳۷) سودانی، عبدالفلاح، «الامام الخوئی مدرسة فی التفسیر و الحدیث»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۳۸) شاکری، حسین، «الامام
السید الخوئی: سیرة و ذکریات»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۳۹) شاکری، حسین، ذکریاتی، قم ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۴۰) شبیری زنجانی،
سید موسی، جرعهای از دریا، قم ۱۳۸۹ش.
(۴۱) شریف رازی، محمد، آثار الحجة، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم ۱۳۳۲ـ (۱۳۳۳ش).
(۴۲) شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش.
(۴۳) شهابی، سعیدمحمد، «رحیل الامام الخوئی: فصل آخر من فصول معاناة العراق»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۴۴)
شیرازی، رضی، «مصاحبه با آیتاللّه سیدرضی
شیرازی»، حوزه، سال ۹، ش ۲ و ۳ (خرداد ـ شهریور ۱۳۷۱).
(۴۵) صدرایی خویی، علی، سیمای خوی، تهران ۱۳۷۳ش.
(۴۶) صغیر، محمد، اساطین المرجعیّة العُلیا فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۴۷) حماده، طراد، «فکر الامام الخوئی (قدسسره) فیالتراث الاسلامی الشیعی المعاصر»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۴۸) طریحی، محمد سعید، «الامام الخوئی: سیرة مشرقیة و آثار خالدة»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴الف).
(۴۹) طریحی، محمد سعید، «
السید جمالالدین الخوئی: ۱۳۳۷ـ۱۴۰۴ه»، الموسم (۱۴۱۴ب).
(۵۰) عارفی، محمداکرم، اندیشه سیاسی آیتاللّه خوئی، قم ۱۳۸۶ش.
(۵۱) جاویدان، شذی، العراق بین الماضی و الحاضر و المستقبل، بیروت: مؤسسة الفکر الاسلامی، (بیتا).
(۵۲) علیدوست، ابوالقاسم، «گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین ابوالقاسم علیدوست»، مهرنامه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۹۰).
(۵۳) غروی، محمد، الحوزة العلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۵۴) غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: التقلید، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۱، قم: مؤسسة احیاء الآثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰الف.
(۵۵) غروی تبریزی، علی، الطهارة، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج۲، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰ب.
(۵۶) غروی تبریزی، علی، التنقیح فی شرح المکاسب: البیع، تقریرات درس آیتاللّه ابوالقاسم خویی، (ج ۲)، در موسوعة الامام الخوئی، ج۳۷، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، ۱۴۳۰ج.
(۵۷) فضلی، عبدالهادی، «معالم الشخصیة العلمیة عند الامام الخوئی»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۵۸) قائینی، محمد، «گفتوگو با حجتالاسلام و المسلمین محمد قائینی»، مهرنامه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۹۰).
(۵۹) قطری، منصور عبدالجلیل، «ادب الاختلاف فی حیاة الامام الخوئی»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۶۰) کاظمی خراسانی، محمدعلی، فوائدالاصول، تقریرات درس آیتاللّه نائینی، قم ۱۴۰۴ـ۱۴۰۹.
(۶۱) گرجی، ابوالقاسم، «نگاه کوتاهی به احوال و آثار آیتاللّه العظمی خویی»، تحقیقات اسلامی، سال ۵، ش ۱ و ۲ (۱۳۶۹ش).
(۶۲) فیّاض، محمداسحاق، «ابداعات الامام الخوئی فی الابحاث الاصولیة و الفقهیة»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۶۳) فیّاض، محمداسحاق، «نوآوریهای اصولی و فقهی آیتاللّه خویی»، فقه، ش ۱۷ و ۱۸ (پاییز ـ زمستان ۱۳۷۷).
(۶۴) مغنیه، محمدجواد، «زعیم الحوزة العلمیة»، الموسم، ش ۶ (۱۴۱۰).
(۶۵) مددی، احمد، «گفتوگو با آیتاللّه
سیداحمد مددی»، مهرنامه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۹۰).
(۶۶) مدرسی طباطبائی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه: کلیات و کتابشناسی، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد ۱۳۶۸ش.
(۶۷) مرقاتی، جعفر، «الامام الخوئی»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۶۸) مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۴ش.
(۶۹) خباز، منیر، «ملمح فی شخصیة الامام الخوئی (قدسسره) : ملکات فکریة لاتتوفر الا للعباقرة»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۷۰) «مؤسسة الامام الخوئی الخیریة: فکرتها و مشاریعها»، الموسم، ش ۶ (۱۴۱۰).
(۷۱)
موسوی اصفهانی، حسن، «دروس من اجلال الامام الخوئی (قدسسره) لاساتذته»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۷۲)
موسوی خلخالی، محمدمهدی، «
السید ابوالقاسم الخوئی: الفقیه و الاصولی»، در الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۷۳) نصیراوی، ابراهیم، «الامام الراحل: مشاهدات و ذکریات»، الموسم، ش ۱۷ (۱۴۱۴).
(۷۴) واعظ حسینی، محمدسرور، مصباح الاصول، تقریرات درس آیتاللّه خوئی، (قم) ۱۳۸۰ش.
(۷۵) یثربی، میرمحمد، «سرانجام مکتب دوگانه علامه وحید بهبهانی و شیخ مرتضی انصاری چه شد؟» (مصاحبه)، مهرنامه، ش ۱۲ (خرداد ۱۳۹۰).
•
دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «خویی ابوالقاسم »، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۱/۶. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آیت الله سید ابوالقاسم خویی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۱/۶.