سَجْدَه (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سَجْدَه (به فتح سین و سکون جیم وفتح دال) از
واژگان قرآن کریم به معنایی ذلل، خضوع و اظهار فروتنی است. در شريعت اسلام
سجده بر غير خدا حرام است و آن گذاشتن اعضاء هفتگانه (پيشانى، كف دستها، زانوها و سر انگشتان بزرگ دو پا) بر زمين است و اهمّ آنها گذاشتن پيشانى است.
مهمترین مشقات آن که در
قرآن کریم آمده عبارتند از:
مَسجِد (به کسر جیم) اسم مكان و به معنای محل سجده است
مَساجِد ( به فتح میم و کسر جیم) جمع مسجد است.
ساجِد (به کسر جیم) به معنای سجدهکننده است.
سُجود (به ضم سین) مصدر است و جمع ساجد هر دو آمده است
سُجَّد (به ضم سین و فتح جیم مشدد) جمع ساجد است.
سَجْدَه:
سجود در لغت بمعنى
تذلّل،
خضوع و اظهار
فروتنی است.
راغب گويد «
السُّجُودُ أَصْلُهُ التَّطَامُنُ و التَّذَلُّلُ»
طبرسی فرموده:
سجود در لغت خضوع و تذلّل است و در
شرع عبارت است از گذاشتن
پیشانی بر
زمین.
صحاح و
قاموس نيز اصل آن را خضوع گفتهاند.
در شريعت
اسلام سجده بر غير خدا
حرام است و آن گذاشتن اعضاء هفتگانه (پيشانى، كف دست
ها، زانوها و سر انگشتان بزرگ دو پا) بر زمين است و اهمّ آن
ها گذاشتن پيشانى است.
در بيشتر آيات
قرآن سجود در معناى اوّلى (خضوض و تذلّل) به كار رفته است. مثل
(وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً ...) (و
پدر و
مادر خود را بر تخت نشاند؛ و همگى براى او در پيشگاه خداوند به
سجده افتادند....)
ظاهرا مراد آن است كه به حالت تواضع و خضوع به
یوسف افتادند. يوسف آن وقت وزير دارائى
مصر بود و پدر و مادرش روى مقررات به او تواضع كردند.
راغب نقل كرده:
سجود بر سبيل خدمت در آن روزگار جايز بود.
ولى احتياج به اين سخن نيست و آنچه گفته شد كافى است معنى آيه آن نيست كه مثل
سجده نماز به
سجده افتادند و كار حرامى كردند و گرنه
قرآن به صورت قبول نقل نمیكرد.
همينطور است
سجده ملائکه به
آدم كه در بسيارى از آيات آمده
(قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ) (به فرشتگان گفتيم: براى آدم
سجده و خضوع كنيد! همگى
سجده كردند؛ جز
ابلیس كه سرباز زد.)
ناگفته نماند طبق آيات
بقره خداوند به ملائک فهماند كه جانشينى در روى زمين خواهد آفريد، ملائكه از درک مطلب درمانده و خودشان را لايق چنين امير ديدند و گفتند
(وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ) خداوند آنها را متوجه فرمود كه ساختمان وجود آنها براى چنين امرى آفريده نشده است گرچه بندگان محترم و مطيع امر خدايند
(بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ • لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ) و چون آدم كارهاى به خصوصى انجام داد ملائک پى بردند كه كار آدم از آنها ساخته نيست. خداوند فرمود: پس به آدم خضوع و
سجده كنيد.
نظير آن است كه زيد به عمرو بگويد: حسن رانندگى بلد است و آن را بهتر میداند، عمرو بگويد: نه اينطور نيست من لياقت اين كار دارم آنگاه حسن پيش عمرو ماشينى را طورى براند كه عمرو از آن عاجز باشد در اين صورت زيد بگويد: حالا به حسن
سجده و خضوع كن و اقرار كن كه او بهتر از تو است. به عقيده نگارنده غرض از
سجده ملائكه به آدم همين خضوع و اقرار به قابليت و لياقت خلافت بوده است نه
سجود معروف نماز تا بگوئيم:
سجده بر غير خدا جايز نيست پس معناى اين
سجده چه بوده است؟
وانگهى
سجده معروف نماز در آن وقت نبوده تا درباره آن صحبت شود و
قرآن آن را به صورت قبول نقل میكند و اللّه العالم.
(قالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِيناً) يعنى «آيا خضوع و تذلّل كنم بر آنكس كه از گل آفريدى؟!»
سجده همان است كه درباره ملائكه گفته شد.
(لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ ...) (براى خورشيد و ماه
سجده نكنيد، بلكه براى خدايى كه آفريننده آنهاست
سجده كنيد. ...)
باز ظاهرا مراد خضوع و تذلّل است نه
سجده نماز و شايد هم
سجده متعارف باشد و مؤيّد آن وجوب
سجده متعارف است با خواندن و يا شنيدن اين آيه،
(وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ) (و گياهان و درختان براى خدا
سجده مىكنند.)
نجم بمعنى
گیاه و شجر
درخت است آنها نيز به خدا خضوع و تذلل میكنند.
(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي ساجِدِينَ) (من در خواب ديدم كه خورشيد و ماه در برابرم
سجده مىكنند.)
در اين آيه نيز معناى لغوى منظور است.
(وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ ...) (و از در معبد بيت المقدس با خضوع وارد گرديد؛ و بگوييد: خداوندا! گناهان ما را بريز.)
بنیاسرائیل در
صحرای سینا به حالت بيابانگردى و آزاد زندگى میكردند در صورت شهرنشينى مجبور بودند كه از قوانين پيروى كنند و بدانند كه از آزادى
بیابان ساقط شده و پائين آمدهاند. ظاهرا مراد آن است: «از دروازه شهر وارد شويد در حالی كه به قوانين شهرنشينى خاضعايد و بگوئيد: اين يكنوع
حطّه و پائين آمدن و محدوديّت است.»
سجود مصدر و جمع
ساجد هر دو آمده است. مثل
(سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ...) (نشانه آنها در صورتشان از اثر
سجده نمايان است. ...)
سُجود در این آیه مصدر است.
(وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ) (و قيامكنندگان و ركوعكنندگان
سجده گزار)
ركّع جمع راكع و
سجود جمع
ساجد است. چنانكه
سُجَّد نيز جمع
ساجد است.
(وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياماً) (كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان
سجده و قيام مىكنند.)
سُجَّد نيز جمع ساجِد است.
مسجد اسم مکان است يعنى محل
سجده و آن از قاعده معروف مستثنى است زيرا قائده
اسم زمان و مكان از
ثلاثی مجرّد اگر عين مضارع آن مضموم يا مفتوح باشد مفعل به فتح (ع) است مثل مَطبَخ و مَذبَح و اگر عين مضارع مكسور باشد قائده آن مفعل است به كسر (ع) مثل مَنزِل و مَجلِس، يازده كلمه در زبان عرب بر خلاف اين قاعده آمده با آنكه عين مضارع آنها مضموم است. عين اسم زمان و مكانشان مكسور آمده مثل
مَسجِد مَشرِق، مَغرِب ....
در
اقرب گويد: گفته شده
مسجد اسم موضع عبادت است خواه در آن
سجده شده يا نه و اگر نظر به معناى فعل باشد
مَسجَد (به فتح جیم) گفته میشود و آن
مذهب سیبویه است.
به هر حال
مسجد مكان
سجده و
عبادت است. نحو
(فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ ...) (پس روى خود را به سوى مسجدالحرام كن. و هر جا باشيد. ...)
(لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ ...) (
مسجدى كه از روز نخست برپايه
تقوا بنا شده، شايستهتر است كه در آن به عبادت بايستى....)
جمع
مسجد،
مساجد است مثل
(إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ...) (
مساجد خدا راتنها كسى آباد مىكند كه به خدا
ایمان آورده...)
مساجد به معنى مواضع
سجود از اعضاء بدن نيز آمده در
کافی كتاب جنائز باب تحنيط الميّت روايت ۱۵ چنين است: از
امام صادق (علیهالسّلام) از حنوط
میّت پرسيدم؟ فرمود:
«اجْعَلْهُ فى مَسَاجِدِ.» يعنى «
حنوط را در اعضاء
سجود او قرار بده.»
(وَ أَنَ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) (و اينكه
مساجد از آنِ خداست، پس هيچ كس را با خدا نخوانيد.)
احتمال هست كه مراد از
مساجد معابد باشد يعنى معابد براى خداست غير خدا را نخوانيد و احتمال قویتر آناست كه مراد عبادتهاست به مناسبت حال و محلّ يعنى تمام عبادت
ها براى خداست غير خدا را عبادت نكنيد چنانكه در مجمع از حسن نقل شده كه مراد نمازهاست، روايت شده:
معتصم از
امام جواد (علیهالسّلام) از اين آيه سؤال كرد فرمود: مراد از
مساجد اعضاء هفتگانه
سجده است.
(وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ) (لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ) (گروهى ديگر از منافقان كسانى هستند كه
مسجدى ساختند براى زيان رساندن (به اسلام) و تقويت كفر و تفرقهافكنى ميان
مومنان و كمينگاهى براى كسى كه از پيش با خدا و پيامبرش مبارزه كرده بود؛ آن
ها سوگند ياد مىكنند كه: جز نيكى (و خدمت)، نظرى نداشتهايم. امّا خداوند گواهى مىدهد كه آن
ها قطعاً
دروغگو هستند. هرگز در آن
مسجد به
عبادت نايست!
مسجدى كه از روز نخست برپايه تقوا بنا شده، شايستهتر است كه در آن به عبادت بايستى؛ در آن، مردانى هستند كه دوست مىدارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد.)
قبا دهى است در دو ميلى
مدینه كه رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) در
هجرت به آنجا وارد شد و در آنجا
مسجدى ساخت و آن اوّلين
مسجدی است كه در
اسلام ساخته شد و آن را احترام به خصوصى است.
(لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ ...) (
مسجدى كه از روز نخست برپايه
تقوا بنا شده. ...)
اين
مسجد منتسب به
بنیعمرو بن عوف است كه در قبا ساكن بودند. جماعتى از منافقان از
بنیغنم بن عوف بر آن
ها حسد برده در كنار
مسجد قبا
مسجدى ساختند و چون از آن فارغ شدند پيش حضرت رسول (صلىاللهعليهوآله) آمده گفتند: يا رسول الله
مسجدى ساختهايم براى ناتوان
ها و اهل حاجت كه نمىتوانند به
مسجد قبا بروند و نيز میخواهيم در فصل سرما و باران از آن استفاده كنيم، دوست داريم كه تشريف آورده در آن
نماز بخوانيد و از خدا بركت بخواهيد. (نماز خواندن آن حضرت دليل رسميّت آن در مقابل
مسجد قبا بود.) حضرت در آن موقع مشغول مقدمات سفر
تبوک بود فرمود: الآن در پاى سفرم اگر برگشتيم ان شاء اللّه آمده و براى شما نماز میخوانيم و ضمناً
ابوعامر راهب كه از دشمنان آن حضرت و از دشمنان اسلام بود به اهل آن
مسجد نامه نوشت كه: آماده شويد و
مسجدى بسازيد. من پيش قيصر روم میروم، با لشكرى وارد مدينه شده و محمد (صلىاللهعليهوآله) را از مدينه خارج میكنيم. منافقان در انتظار ورود ابوعامر بودند و میخواستند از آن
مسجد استفاده كنند؛ لذا
قرآن آن
مسجد را
مسجد ضرار خواند.
مسجدی كه به ضرر اسلام و براى كفر و ايجاد تفرقه و كمينگاه دشمن اسلام ساخته شده بود. رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) چون از تبوک برگشت آيات وحى ماجرا را خبر داد و حضرتش را از رفتن و نماز خواندن در آن نهى كرد و
مسجد قبا را ستود. آن حضرت به چند نفر دستور داد رفته آن
مسجد را ويران كرده و محلش را مزبله نمودند.
در
قرآن مجيد به معبد
اهل کتاب نيز
مسجد گفته شده مثل
(سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ ...) (پاک و منزّه است آن كس كه بندهاش را در يک شب، از
مسجدالحرام به
مسجدالأقصی - كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد. ...)
میدانيم كه وقت نزول قرآن مسجد اقصى از معابد اهل كتاب بود.
(قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً) (كسانى كه از راز آنها آگاهى يافتند و آن را دليلى بر رستاخيز ديدند گفتند: ما عبادتگاهى در كنار مدفن آنها مىسازيم (تا خاطره آنان فراموش نشود).)
در این آیه
مسجد به معنای معبد است.
در این آیه قضيّه راجع به
اصحاب کهف و پيش از نزول
قرآن است و مراد
کلیسا است.
ايضا
(وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ) (و آنها داخل
مسجد الاقصى مىشوند.)
در این آیه نیز مراد از مسجد، مسجد اقصى است که در هنگام نزول قرآن از معابد اهل كتاب بوده است.
آياتى داريم كه از
سجده موجودات نسبت به خداوند حكايت میكنند؛ مثل:
(وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) (كسانى كه در آسمان
ها و زمين هستند از روى اختيار يا اجبار - و همچنين سايههايشان- هر صبح و شام براى خدا
سجده مىكنند.)
مراد از
سجود خضوع و پيروى از قوانين طبيعى حق است كه همه به آن قوانين خاضعاند. به نظر
المیزان سجده طوعى آن
ها در مقرراتى است كه موافق طبع آن
ها و
سجود كرهى در ناملایمات است؛ از قبيل
مرگ، مرض
ها و فنا و غيره.
على هذا هر كه در آسمان
ها و زمين است خاضع
اراده و
مشیّت و مقرّرات خدایى است؛ در بعضى
ها با
رغبت و در بعضى
ها با
اکراه حتى سايههاى آن
ها در قبل از ظهر و بعد از ظهر و در حركت و تمايل خاضع خداوند است.
(وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ) (نه تنها سايه
ها، بلكه تمام آنچه در آسمان
ها و زمين از جنبندگان وجود دارد و همچنين
فرشتگان، براى خدا
سجده مىكنند، در حالى كه
تکبّر نمىورزند.)
آيه گذشته درباره عقلا است ولى اين آيه اعم از آن است مگر آنكه (من) در آيه اول به غير عقلا نيز شامل باشد به قرينه آنكه همه موجودات نسبت به خدا شاعر و عاقلاند.
(أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ ...) (آيا نمىدانى تمام كسانى كه در آسمان
ها و كسانى كه در زمينند براى خدا
سجده مىكنند؟! و همچنين خورشيد و ماه و ستارگان و
كوه
ها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم! امّا بسيارى ابا دارند، و فرمان عذاب درباره آنان حتمى است. ...)
ناگفته نماند كلمه
(وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ) در صدر آيه شامل تمام مردم است. با در نظر گرفتن آن روشن میشود كه مراد از
(وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ) كه عطف بر
(مَنْ فِي السَّماواتِ) است
سجده به خصوصى است غير از
سجده اوّلى و قهراً مراد از آن
سجده تشريعى است؛ يعنى همه آنان كه در آسمان
ها و زمين است و آفتاب و ماه و ستارگان و
كوه
ها و درختان و جنبدگان، به خداوند خاضعاند و در اين ميان بسيارى از مردم از قوانين و تشريع خداوند نيز پيروى میكنند و بر بسيارى از آنان كه اطاعت نمیكنند عذاب خدا حتمى است.
ولى باز معلوم نيست كه مراد از
سجده كثيرى از مردم
سجده معروف نماز باشد و شايد مراد مطلق خضوع و اطاعت از فرامين خدا باشد.
سجدههاى واجب
قرآن مجيد در چهار آيه است كه به محض خواندن يا شنيدن يكى از آنها بلا فاصله واجب است به
سجده افتاد چهار آيه فوق از اين قرارند:
(إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ) (تنها كسانى به آيات ما ايمان مىآورند كه هر وقت اين آيات به آنان يادآورى شود به
سجده مىافتند و
تسبیح و
حمد پروردگارشان را مىگويند، و
تکبّر نمىكنند.)
(وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ) (و از نشانههاى او،
شب و
روز و
خورشید و
ماه است؛ ولى براى خورشيد و ماه
سجده نكنيد، بلكه براى خدايى كه آفريننده آنهاست
سجده كنيد اگر تنها او را مىپرستيد.)
(فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا) (پس بيدار شويد و همه براى خدا
سجده كنيد و او را بپرستيد.)
(كَلَّا لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ) (چنين نيست كه او مىپندارد او را اطاعت مكن، و
سجده نما و به
قرب خداوند درآى!)
طبرسی (رحمهاللّه) در آخر اعراف ذيل آيه «
وَ لَهُ يَسْجُدُونَ»
میگويد: در وجوب و استحباب
سجده تلاوت اختلاف است
ابو حنیفه آن را واجب میداند و نزد
شافعی مستحب مؤكّد است اصحاب ما نيز چنين گفتهاند.
از اين سخن معلوم میشود كه تمام
سجدههاى
قرآن در رأى
امامیّه مستحب مؤكّد است. ولى مطلب اينطور نيست.
در ذيل
سوره الم سجده چيزى نگفته
و در ذيل
آیه ۳۷ فصّلت گويد: از ائمه ما روايت شده كه محلّ
سجده «
إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ» است
و در ذيل
آیه ۶۲ نجم گويد: آيه دلالت دارد كه در اينجا
سجده واجب است چنانكه اصحاب ما گفتهاند
و در ذيل
آیه ۱۹ علق فرموده:
سجده در اينجا واجب است و آن از
عزائم میباشد از
عبدالله بن سنان از
ابا عبداللّه (علیهالسّلام) نقل است كه فرمود: عزائم عبارتاند از: الم تنزيل، حم
السّجدة، و النّجم اذا هوى، اقرء باسم ربّك و در غير اين
ها در جميع
قرآن مستحب است و واجب نيست.
از كلام اخيرش به نظر میآيد كه مراد از كلام ذيل اعراف
سجدههاى مستحبى
قرآن است.
به هر حال وجوب
سجده در آن چهار آيه در
شیعه اجماعى است و روايات آن در
وسائل ابواب قرائة
القرآن باب ۴۲ و ۴۳ مذكور است.
براى كثرت اطلاع به
مستمسک عروه ج ۶ ص ۴۱۱ به بعد رجوع شود.
در ۱۱ محل از
قرآن سجده تلاوت مستحب است.
سیّد در عروة فصل سائر اقسام
سجود در مسئله ۲ محل آنها را معين كرده است
ولى
شافعی همه
سجدههاى
قرآن را كه مجموعا پانزده موضع است مستحب میداند
و
ابو حنیفه به وجوب همه رأى داده است.
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سجده»، ج۳، ص۲۲۵.