سبک زندگی اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سبک زندگی درست و عقلانی بر اساس الگوهای
دین اسلام، در
قرآن و
سنت طراحی شده است؛ به اینمعنا که هدف زندگی اعتلای ارزشهای والای آدمی و رسیدن به
خداوند است.
سبک در
لغت به معنای طرز، روش، قاعده و شیوه است. سبک زندگی روش و نوع گذران فاصله تولد تا
مرگ است که میتواند آگاهانه، یا بهصورت تقلیدی و یا تلفیقی از هر دو باشد. سبک زندگی امروز به دلیل تبلیغات وسیع و گسترده- مثبت یا منفی– در طیف گستردهای،
اندیشه و تفکر
انسان را در سطح
جهان بر خود متمرکز کرده است.
ارزشهای امروزی باورهای شخصی و یا گروهی است که با تبلیغات در صدد القاء آن هستند؛ اما هدف از زندگی، اعتلای ارزشهای والای آدمی و رسیدن به
قرب الیالله است؛ طبق این تعریف زندگی ابزار و روشی خواهد بود که با آن فرد به
بصیرت خواهد رسید، مسلم است که جامعه ما برای رسیدن به هدف متعالی
انسانیت و الگوهای طراحی شده از طرف حضرت باریتعالی پایهریزی شده است، جامعهای که در
انتظار امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) لحظه شماری میکند. اعتقاد به امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) آرمان شهری را در
ذهن او ایجاد میکند که با سبک زندگی امروز او یکسره متفاوت است به همین دلیل برای رسیدن به آن جامعه ایدهآل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و... بازنگری شود و این بازنگری کافی نیست مگر با انجام «تغییر». تغییر مبتنی بر
شناخت خود و پیرامون خود، بر اساس
جهانبینی الهی و اِعمال قدرت بر اصلاحکردن وضعیت موجود.
پرداختن به تغییر سبک زندگی جهت رسیدن به
آرامش در
جهان امروزی – که ساختهشده بهدست مادیگرایی، مصرفگرایی و مدگرایی است - ضروری بهنظر میرسد. برای تحقق و تعجیل در
ظهور حضرت قائم (علیهالسلام) لازم است، نوع زندگی بر اساس
خودشناسی و دریافت اعتقادات براساس
جهان
بینی متصل به
وحی تغییر پیدا کرده تا بتوان بر اساس آن به غایت و هدف متعالی خویش دست پیدا کرد. در این رابطه پرسشهای مطرح شده این خواهد بود؛ برای رسیدن به جامعه بسترساز ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام) چه چیزی در اولویت قرار دارد ؟ آیا
بین حوادث زندگی و اعمال زندگی ارتباط برقرار است ؟ اگر اینگونه است
غیبت حضرت قائم (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) از نحوه عملکرد و سلوک ما سرچشمه میگیرد.
طبق فرضیه موجود در این بحث، «تغییر» به معنای
انقلاب و دگرگونی از حالت موجود برای رسیدن به حالت مطلوب است. از اصول ثابت
قرآنکریم نیز این است که خدا
نعمت را سلب، یا تبدیل به نقمت نمیکند، مگر آنکه متنعمان از لحاظ
اخلاق و خصوصیتهای نفسانی خود را دگرگون سازند؛ «ذلک بان الله لم یکن مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛
این به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمیدهد»، جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند، در نتیجه تغییر در اوضاع زندگی بر اساس
آیات متوجه پیوند عمل انسان با حوادث در
جهان است.
سبک زندگی از مسائل مهم مطرح شده در جوامع امروزی است. برای
بیان معنای سبک زندگی لازم است این واژه مرکب، جدای از هم بررسی گردد، تا بتوان بدرستی در مورد آن اظهار نظر کرد. سبک در لغت بهمعنای طور، عمل، طرز، روش، قاعده و شیوه است. زندگی به لحاظ فیزیولوژی حالتی است که موجودات زنده را از
اشیاء غیر زنده یا ارگانیسمهای مرده متمایز میکند که توسط رشد از طریق سوخت و ساز و تولیدمثل آشکارمیشود. این معنا، سادهترین و ابتداییترین تعبیر زندگی است؛ اما میتوان گفت: زندگی، انتخاب و نوع عمل در فاصله میان تولد تا مرگ است و براساس تعلیم قرآن،
حیات حقیقی در نتیجه
ایمان بهخدا است؛
درنتیجه نحوهی سلوک و زندگی تعیینکننده وضعیت دنیای پس از این
دنیا خواهد بود.
سبک زندگی (Life Style) به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه یا جامعه است. که نخستین بار توسط آلفرد آدلر (۱۸۷۰ـ۱۹۳۷) روانشناس اتریشی استفاده شد و امروز به دلیل تبلیغات وسیع و گسترده تفکر انسان را بر خود متمرکز کرده است. زیرا سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. که همه اینها میتواند از موسیقی عامه،
تلویزیون، آگهیها و حتی تعامل انسان با خانه و
خانواده و نوع نگاه و تفکر او به زندگی سرچشمه بگیرد. همچنین میتواند تلقی و
تربیت فرد از نحوهی زندگی او در دوران کودکی یا بزرگسالی را در برگرفته باشد. لازم است گفته شود سبک زندگی فرد، میتواند اجزای رفتار شخصی او باشد یا نباشد؛ زیرا بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند.
اما این سوال همواره مطرح است که آیا سبک و مدلی که اکنون زندگی میکنیم، مطلوب است؟ سبک زندگی مطلوب بر چه فرضیههایی استوار است؟ آیا سبک زندگی مترادف فرهنگ زندگی است؟ در واقع، سبک زندگی بر چه اساس و مبنایی پیریزی میشود؟
آنچه که درسبک زندگی مهم تلقی میشود، نحوه و نگاه به زندگی است که از طرف عدهای با استفاده از تبلیغات وسیع طراحی میشود و هر روز بر طبق آن شیوهای جدید جلوهگری میکند. از آنجا که در
بین ارزشهای مطرحشده، باورهای شخصی و گروهی است که با سروصدا و تبلیغات در صدد القاء آن هستند؛ این پرسش مطرح میشود که آیا دریافت اینگونه القائات و تقلیدکردن درست است؟ اگر بنابر اشاعه ارزشهای فرد یا گروههای خاص بیرون از
فرهنگ و جامعه ما است، پس ارزشهای ما و نوع تلقی من بهعنوان یک انسان در کجا مطرح میشود؟
لازم است گفته شود این نوشتار در صدد پاسخ به این پرسشها و مطالب نیست، بلکه این سوالات حکایت از واقع مینماید. به عبارتی دیگر، سمتوسوی زندگی امروز ما در جهت اهداف شرکتهای تجاری است که در حالت خوش
بینانه در صدد
فروش اجناس خود هستند، امروز نوع
رنگ و لباس ما و حتی نحوهی خوردن و ساعتهای
فراغت ما از بیرون و از بلندگوهای تبلیغاتی
هدایت و انتخاب میشود. جالب است بدانیم روند رو به جلوی این نوع زندگی در صدد فراموشکردن ارزشهای دینی و اخلاقی در سطح گسترده است. از اینرو، در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و مرتبط با هم اشاره کرد که میتواند با موضوع سبک زندگی در ارتباط باشد.
هر فرد میتواند در سطح ساختاری تفاوتها و تشابهات میان کشورها، جوامع و فرهنگها را و همچنین تفاوتهایی که در طول زمان و در جوامع مختلف روی داده است، را مورد آزمون و مطالعه قرار دهد. این تفاوتها میان ساختار فرهنگها و جوامع، درقالب اشکال زندگی (سبکهای زندگی) دستهبندی میشوند و میتوانند بازگوکننده اشکال مختلف جامعه و فرهنگ رایج آن باشند.
این سطح به شباهتها و تفاوتهای جوانب مختلف زندگی، در میان طبقهبندیهای وسیعتر میپردازد. مانند: طبقات و گروههایی که در ساختار جامعه، موقعیتهای متنوع و مختلفی دارند. این دستهبندی که از طریق موقعیت فرد در ساختار اجتماعی خاص تعریف میشود، سبکهای زندگی نامیده میشوند. برای نمونه سبک زندگی فردی از طبقه مرفه یک جامعه، با سبک زندگی کارگران همان جامعه تفاوت دارد.
هر فرد سعی دارد تا تفاوتها و تشابهات را میان روشهای مختلفی که افراد از طریق آنها با واقعیات روبرو میشوند و زندگی خود را اداره میکنند، درک کند و بداند افراد چگونه شخصیت و
هویت خود را رشد میدهند و با دیگر افراد ارتباط برقرار میکنند.
ذات و هویت فرد همواره در حال تغییر و تحول است. به همین دلیل سبک زندگی افراد نیز همواره ثابت و یکنواخت نمیماند.
در این سه مورد آنچه که به صورت مشترک در همه موارد دیده میشود، انتخاب با نگاه دیگران است که هرکدام میتواند دو نوع از سبکشناسی را شامل شود:
۱. ایستا (static): سبک هر طبقه اجتماعی، جدا از تغییرات دائمی خود و مداخلات سبکهای طبقات دیگر مورد توجه قرار میگیرد؛
۲. پویا (dynamic): جریان سبکها و طبقات اجتماعی از لحاظ تحولات داخلی خود و مناسبات متقابلی بررسی میشود که با یکدیگر و نیز با سایر شئون زندگی عملی و نظری جامعه دارند.
اما هرکدام از این دو صورت – پویا و ایستا- باید در آن نظر و ارزشهای شخص دخیل باشد.
پس از این توضیح باید اضافه شود که تمایل نویسنده بر این است سبک زندگی را بر اساس روش و الگوهای دینی مطرح شده در قرآن و
سنت پیگیری کند، به اینمعنا که هدف زندگی اعتلای ارزشهای والای آدمی و رسیدن به قرب الیالله است؛ طبق این تعریف زندگی ابزار و روشی است که با آن فرد به بصیرت خواهد رسید.
لازم است گفته شود «رفتار اجتماعی و سبک زندگی تابع تفسیر ما از زندگی است، هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، بهطور طبیعی متناسب با خودش، سبک زندگی مشخصی را به ما پیشنهاد میدهد. یک نقطهی اصلی وجود دارد و آن «ایمان» است. هدفی را باید ترسیم کنیم - هدف زندگی را - و به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ حال آن چیزی که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم باشد، فاشیسم و یا
توحید ناب باشد؛ سرانجام به یک چیزی باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئلهی ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد؛ یک چنین ایمانی باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگی انتخاب خواهد شد».
طبیعی است که نگاه بر مبنای انسانشناسی
توحیدی دربردارندهی هدف و غایتی است که دنیا را مزرعه
آخرت میداند و تصویرِ درستی از خود و متناسب با سبک زندگی خویش طراحی میکند. مسلم است که جامعه ما برای رسیدن به هدف متعالی انسانیت و الگوهای طراحی شده از طرف حضرت باریتعالی پایهریزی شده، جامعهای که در انتظار امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) لحظه شماری میکند. اعتقاد به
امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) آرمان شهری را در ذهن ایجاد میکند که با سبک زندگی امروز او یکسره متفاوت است، به همین دلیل برای رسیدن به آن جامعهی ایدهآل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و... بازنگری شود و این بازنگری کافی نیست مگر با انجام «تغییر».
براستی تغییر به چه معناست؟ و از کجا شروع میشود؟ در جهت تغییر سبک زندگی دو مسئله کلیدی وجود دارد: اول
شناخت؛ دوم
اصلاح؛ البته برای اجرای هر دوی اینها
شهامت عنصر ضروری به نظر میرسد.
شناخت بر دو محور
خودشناسی بر اساس «من عرف نفسه فقد عرف ربه»
و شناخت اصل اعتقادات بر اساس مکتب الهی اسلام است؛ در سایه این شناخت فرد متوجه میشود که
هستی عبث و بیهوده آفریده نشده، «أفحسبتم أنّما خلقناکم عبثا؛
ولی آیا گمان کردهاید که ما شما را بیهوده آفریده ایم»، و بر این اساس، به غایت و هدف متعالی خویش
علم پیدا میکند.
در اینصورت مبنای زندگی فرد طبق فرمایش
امام صادق (علیهالسلام) تغییر میکند و به آرامش میرسد؛ زیرا امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ به این سوال که زندگی خود را بر چه بنا کردید؟ فرمود: بر چهار اصل: دانستم
رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم؛ دانستم که خدا مرا میبیند پس
حیا کردم؛ دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم، دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم.
در این صورت اگر انسان خویش را تغییر داد و به حق عمل کرد، به نعمتهای الهی و حیات آرمانی دست مییابد.
فرد با توجه به شناختی که در مرحله اول به دست آورده، متوجه نقایص خود میشود و فاصله خود را با استانداردهای موجود میسنجد. بنابراین درصدد گذر از وضعیت کنونی خود خواهد شد و تصمیم برگذر از حالت پیش آمده در این مقاله «تغییر» نامیده میشود. تغییر به معنای انقلاب و دگرگونی از حالت موجود برای رسیدن به حالت مطلوب است. این حالت مطلوب را فرد بر اساس مرحله اول شناخت بدست آورده است؛ لازم است شهامت اجرای این تغییر را در خود بهوجود آورد و نشانه شهامت قدرت بر عمل است.
شهامت اجرای تغییر در تمام مراحل زندگی از نحوه
تفکر، سخنگفتن، سلوک با مردم، حتی ملاک و معیار
خرید روزانه بر اساس
جهان
بینی الهی خواهد بود. شهامتِ شکستن سنتهای خرافی و باطلزدایی و حقگرایی؛ زیرا افراد به اندازه سهم خاص نظری و عملی خویش تصمیم میگیرند. برخی از آنها در همین حد قدرت دارند که نکات حق را از جامعه فرا گیرند و نکات باطل را کنار نهند و کمبودهای آن را برای خود، به تنهایی، ترمیم کنند و گلیم خویش را از سیاهی و تباهی جامعه درآورند. اما برخی دیگر قدرتی فراتر از این دارند و میتوانند در محدودههای متفاوت، به اصلاح دیگران بپردازند. در این میان، افرادی استثنایی نیز هستند که به
اصلاح همه جامعه
همت میگمارند و در اندیشه احیای
حق و میراندن
باطل هستند و در این راه، از هیچ
ایثار و نثاری دریغ ندارند. آنان از هرگونه
جهاد و اجتهاد بهره میبرند تا امتی حقگرا و باطلزدا بسازند. در مورد این افراد میتوان گفت که اصالت از آن آنها است و نه جامعه؛ زیرا قدرت ایشان بیش از جامعه است. به
بیان دیگر، در نظام فاعلی، اصالت از آن قوی است. اگر توانِ جامعه بیش از فرد باشد، اثرگذاری و اصالت از او است؛ و اگر فرد قدرتمندتر از جامعه باشد، او است که بر جامعه تأثیر میگذارد.
فردی که بر اثر درد متوجه
فساد در
دندان خود میشود، باید به پزشک مراجعه کند. روند معالجه او به همراه
اراده بر اصلاح، همچنین شهامت تحمل دردِ اصلاحِ دندان فاسد و پرداخت هزینه درمان، همه لازمه تغییر است که باید در جهت سلامت دهان و دندان اجرا شود. فردی که تاکنون به بیراهه رفته است با
دعا و آرزوی دیدار محبوب، هرگز به وصال نخواهد رسید؛ مگر اینکه اهتمام به تغییر را با تمام وجود، رکن اصلی زندگی خویش تا رسیدن به حد مطلوب قرار دهد.
باید دانست محور تمام تحولها در این آیات، همان جهش نفسانی و تبدل درونی است. اگر
نفس انسان رو به صلاح گراید، در سایه لطف خداوندی توفیق رهیدن از نقص و رسیدن به کمال نصیب او میشود. زیرا هرگز خداوند سبحان در ابتدا کسی را گمراه نمیکند برخلاف
هدایت که اساس کار خداوند رحمان بر آن است و ناقص را کامل میکند و کامل را به مراحل نهایی کمال میسور میرساند. پس، افزون بر هدایت تکوینی و تشریعی همگانی، هدایت سومی نیز هست که مخصوص پویندگان
راه خدا و راهیان طریق اهتدای او است؛ یعنی اگر کسی پس از تبیّن حق و ظهور باطل، راه
پیامبران الهی را پیمود، در تداوم و تکمیل این اهتدا، فیض خاص تکوین الهی دستگیرش میشود و راه را برای او روشنتر میکند و امکانات طی آن مسیر را فراهمتر میکند و هرگونه موانع تکامل را از سر راهش برمیدارد؛ «فسنیسّره للیسری؛
ما به زودی او را در مسیر دشواری قرار میدهیم»، و «ویزید الله الّذین اهتدوا هدی؛
اما کسانی که در راه هدایت گام نهادند خداوند بر هدایتشان میافزاید»، و «یهدی به الله من اتّبع رضوانه سبل السّلام؛
خداوند به
برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راههای سلامت هدایت میکند»، و «ویهدی إلیه من أناب؛
و هر کس را که به سوی او باز گردد هدایت میکند»، کسی که چند نوبت بهسوی خدا بازگشت و تناوب در رجوع به سمت خدا برایش
ملکه شد و حالت خاصی بهنام
انابه پیدا کرد یا بر اثر قطع همه علاقهها و انقطاع صرف بهسوی خدا جزو منیبان شد، از فیض تکوینی ویژهای برخوردار میشود که دیگران به آن دست نمییابند «ألله یجتبی إلیه من یشاء و یهدی إلیه من ینیب؛
و کسی را که به سوی او باز گردد هدایت میکند».
از اصول ثابت
قرآنکریم این است که خدا نعمت را سلب، یا تبدیل به نقمت نمیکند، مگر آنکه متنعمان از لحاظ
اخلاق و خصوصیتهای نفسانی خود را دگرگون کنند؛ «ذلک بان الله لم یکن مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛
این به خاطر آن است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده تغییر نمیدهد»، مفاد این آیه
مبین ضابطه کلی و سنت مستمر الهی است که آنچه از جانب خدا است، نعمت و
رحمت است؛ «وما بکم مّن نّعمة فمن اللّه؛
آنچه از نعمتها دارید همه از ناحیه خداست»، و انسان برخوردار از نعمت، دارای
اختیار است و میتواند با حسن استفاده از نعمت، افزون بر تداوم آن از نعمت خاص دیگر نیز برای
پاداش بهرهمند شود و هم میتواند با سوء اختیار خود، نعمت را تبدیل به نقمت کند و افزون بر گرفتار
رنج و زحمت شدن، مانع فیض خاص الهی شود؛ «إنّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم؛
خدا وضع و حال هیچ ملتی را تغییر نمیدهد تا آنان حال و روحیه خود را تغییر دهند»؛ یعنی همانگونه که انسان میتواند با سوء اختیار خود نعمت را نقمت کند، میتواند با حسن اختیار خویش قبیح را حَسن کند و چون حَسن در هر حال نعمت است و نعمت
خیر است و خیر مساوق با
وجود است، حسنات هم «من عند الله» است و هم «من الله»، ولی قبایح و سیّئات تنها از جنبه وجودی آنکه خیر و نعمت است «من عند الله» است، اما از جنبه قبیح و سیئه بودن که
شر است «من الله» نیست و به خدا نسبت ندارد، بلکه منسوب به انسان است و منسوب نبودن شرور به خدا با
توحید افعالی منافات ندارد؛ چون جهات شر و قبح، فقدان و نقص و
عیب است و خدای سبحان منزه از عیب است.
درخور تأمل است که در این دو آیه سخن از گرفتن نعمت نیست، بلکه بحث تغییر و تبدیل نعمت است. برای نمونه،
علم که مایه جمال و کمال فرد است؛ زمانی همان علم، سبب ریختن آبروی او است، بدینصورت که عملنکردن به آن، زمینه فهم و برداشتهای نادرست را فراهم میکند و به گونهای او را رسوا میکند که هیچ جاهلی آنچنان رسوا نشده باشد.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: پدرم میفرمود، قضای حتمی خداوند به این تعلق گرفته که هرگاه نعمتی به بندگان بخشد آن را سلب نکند، مگر اینکه آنان گناهی را پدید آورند که مستوجب پاداش بد گردند
نعمت وجود حضرت حجت (علیهالسلام) همان نعمتی است که خداوند بهرهمندی از او را نصیب بندگان خود فرموده است و طولانی شدن زمان
غیبت او، بر اثر همان نوع زندگی است که انتخاب کرده است. از اصول ثابت قرآنکریم این است که خدا نعمت «حس و لمس وجود حجتالله علیهالسلام» را سلب، یا تبدیل به نقمت نمیکند، مگر آنکه متنعمان از لحاظ اخلاق و خصوصیتهای نفسانی خود را دگرگون سازند؛ این
کیفر دوری از زندگی مهدوی، بدان سبب است که خدا نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته تغییر نمیدهد، جز اینکه آنان هرچه را در دل دارند تغییر دهند. ضابطه کلی و سنت مستمر الهی است که آنچه از جانب خدا است، نعمت و رحمت است؛ انسان برخوردار از نعمت، دارای اختیار است و میتواند با حسن استفاده از نعمت، افزون بر تداوم آن از نعمت خاص دیگر نیز به عنوان پاداش بهرهمند گردد و میتواند با سوء اختیار خود، نعمت را تبدیل به نقمت کند و افزون بر گرفتار رنج و زحمت شدن، مانع فیض خاص الهی شود؛ «إنّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم»؛ زیرا خدا وضع و حال ملتی را تغییر نمیدهد تا آنان حال و روحیه خود را تغییر دهند.
روشن است که اعتقادِ صرف به این عناصر و اصول کارساز نیست، بلکه باید جامه عمل بپوشند؛ زیرا سنت الهی در نظام هستی این است که تا انسان خویشتن خود را متحول نکند، زندگی فردی و اجتماعی وی تغییر نمیکند: «إنّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم؛
خدا وضع و حال هیچ ملتی را تغییر نمیدهد تا آنان حال و روحیه خود را تغییر دهند».
نسبت اعمال انسان با حوادث زندگی او – اعم از نیک و بد - که پیش میآید، اگر خوب تبین و فهم شود
انگیزه تغییر را به سمت خوبی و نیکی برای فرد فراهم میکند. طوری که روند زندگی او توسط انتخابش به سمتوسویی خواهد رفت که چون نیک میخواهد، باید نیک بیاندیشد و نیک عمل کند.
در اینجا برای نمونه به چند دسته آیات مربوط به پیوند عمل انسان با
جهان اشاره میشود:
آیاتی است که رابطه مستقیم
بین کردار انسان و پدیدههای
جهان را
بیان میکند و ناظر به خوب و بد آن نیست؛ اگرچه برخی از آنها ناگزیر به
تنبیه و اعلان خطر اشاره دارد؛ مانند: «إنّ اللّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم؛ خداوند حال هیچ گروهی را تغییر نمیدهد تا زمانی که خود آن گروه حالشان را تغییر دهند».
در آیه دیگر نعمتها را گوشزد فرموده و اعلام داشته است: اگر حق آنها را پاس ندارند و نافرمانی کنند چه بسا مبدل به
عذاب یا سلب نعمت گردد: «ذلک بأنّ اللّه لم یکن مغیّرا نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم و أنّ اللّه سمیع علیم»؛ حکم ازلی و ثابت خدا این است که هرگاه نعمتی به قومی داد آن را تغییر ندهد، تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند و خدا شنوا و دانا است.
امام سجاد (علیهالسلام) گناهانی که سبب تغییر نعمت میشود را چنین برشمرده است: جور و
ستم بر مردم، عادت خیر را از دستدادن و از
بینبردن، خوبی را برای خود خواستن و برگزیدن، کفران نعمت و ترک شکر کردن.
آیاتی است که دربارهی پیوند عمل انسان با پدیدههای گوارا و دلپذیر است؛ مانند: «و أن لو استقاموا علی الطّریقة لأسقیناهم ماءً غدقاً؛
اگر مردم بر راه مستقیم بودند ما آنان را از
آب فراوان برخوردار میساختیم». اگر به
تأویل این آیه پرداخته شود اینگونه خواهد بود که وجود مردم در
راه مستقیم باعث ایجاد
فرج و زمینهسازی برای
ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام) خواهد شد.
«یا أیّها الّذین آمنوا إن تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً و یکفّر عنکم سیّئاتکم و یغفر لکم و اللّه ذوالفضل العظیم؛
ای اهل
ایمان اگر خدا ترس و پرهیزکار باشید خداوند به شما
فرقان و نیروی تشخیص حق از باطل میبخشد و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد که خداوند دارای فضل و رحمت بیانتها است». تذکر این نکته لازم است که
بین تقوا، بینش و ارزشهای درونی و برونی همواره پیوند عمیقی برقرار است.
«و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الأرض؛
چنانچه مردم شهرها همه ایمان آورده و پرهیزکار میشدند، همانا ما درهای برکات
آسمان و
زمین را بر روی آنان میگشودیم».
توجه به آیاتی که درباره پیوند کردار انسان با پدیدهها، نتایج شوم و ناپسند دلالت میکند؛ مانند: «قل للّذین کفروا إن ینتهوا یغفرلهم ما قدسلف و إن یعودوا فقد مضت سنّت الأوّلین؛
ای
پیامبر به
کافران بگو اگر از کردار و اندیشههای کفرآمیز خود دست کشیده به راه ایمان باز آیند هرچه از پیش کردهاند بخشیده میشود و اگر به همان اعمال تبهکارانه بازگردند به سرنوشت شوم و ناپسندی که به عنوان «
سنت» بر اقوام پیشین جاری بوده است گرفتار خواهند شد».
«ثم أرسلنا رسلنا تترا کلّ ما جاء أمّة رسولها کذّبوه فأتبعنا بعضهم بعضاً و جعلناهم أحادیث فبعداً لقوم لایؤمنون؛
ما پیامبرانی را پیاپی برای هدایت خلق فرستادیم و هر قومی که رسولی برایشان آمد آن رسول را تکذیب و انکار کردند. ما هم از پی یکدیگر همه را هلاک کردیم و آنان را بهصورت تاریخ درآوردیم که هیچ اثری از آنها نیست مگر در حدّ حدیث و سخن و نیز داستانهای آن اقوام را
عبرت دیگران ساختیم. قوم بی ایمان از رحمت خدا دور باد».
«عسی ربّکم أن یرحمکم و إن عدتم عدنا و جعلنا جهنّم للکافرینَ حصیراً؛
شاید پروردگار شما را رحمت کند و چنانچه دیگر بار به تباهی باز گردید ما نیز بازمیگردیم و
آتش جهنم را حاصر قرار داده و بدانید شما در محاصره
آتش خواهید بود».
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد و میتواند اجزای رفتار شخصی او باشد یا نباشد؛ زیرا بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند. اما این انتخاب آزادِ بدون داشتن
جهانبینی توحیدی، انسان متزلزلی خواهد ساخت که تمایلاتش هر روز او را به یک طرف خواهد برد در نتیجه آرامشِ در زندگی را تجربه نخواهد کرد.
سبک زندگی، نحوه و نگاه به زندگی است که در حال حاضر از طرف عدهای با استفاده از تبلیغات وسیع طراحی میشود و هر روز به شیوهای جدید جلوهگری میکند و باعث از
بینرفتن نوع تلقی درست فرد از زندگی خواهد شد. روند رو به جلوی این نوع زندگی در صدد فراموشکردن ارزشهای دینی و اخلاقی در سطح گسترده را موجب میشود که با باورهای دینی و بومی ما صددرصد در تضاد است. طبیعی است که نگاه بر مبنای انسانشناسی
توحیدی در بردارنده هدف و غایتی است که
دنیا را مزرعه
آخرت میداند و تصویر درستی از سبک زندگی خویش را طراحی میکند و جامعهای را ترسیم خواهد کرد که در انتظار امام مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) لحظه شماری میکند.
برای رسیدن به جامعه ایدهآل لازم است نوع نگاه به زندگی، نحوه زندگی، معیشت و... بازنگری شود؛ این بازنگری منجر به «تغییر» خواهد شد. تغییر، در دو مسئله کلیدی، شناخت بر اساس «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و اصلاح روند زندگی که برای اجرای هر دوی اینها داشتن
شهامت ضروری بهنظر میرسد. «تغییر» به معنای
انقلاب و دگرگونی از حالت فرد برای رسیدن به حالت مطلوب. این حالت مطلوب را فرد بر اساس مرحله اول شناخت خویش بهدست آورده است. شهامت اجرای تغییر در تمام مراحل زندگی از نحوه تفکر، سخن گفتن، سلوک با مردم و حتی ملاک و معیار خرید روزانه بر اساس
جهان
بینی الهی در فرد صورت خواهد گرفت.
محور تمام تحولها، جهش نفسانی و تبدل درونی نفس انسان است که رو به صلاح میگراید و در سایه لطف خداوند توفیق رهیدن از نقص و رسیدن به کمال نصیب او میشود. براساس آیه شریفه «إنّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم» برای رسیدن به جامعه مهدوی و بهعبارتی دیگر، برای بسترسازی زمینه
ظهور لازم است تغییر در همهی جوانب زندگی فرد ایجاد شود؛ زیرا وجود حضرت حجت (علیهالسلام) همان نعمتی است که خداوند بهرهمندی از او را نصیب بندگان خود فرموده است و طولانیشدن زمان غیبت او، بر اثر همان نوع زندگی است که انتخاب کرده است.
(۱) قرآن کریم.
(۲) امام صادق (علیهالسلام)، مصباح الشریعة.
(۳) دهخدا علی اکبر، لغتنامه.
(۴) تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶.
(۵) جوادیآملی عبدالله، فلسفه حقوق بشر، قم، موسسه اسراء، ۱۳۸۹.
(۶) جوادیآملی، عبدالله، هدایت در قرآن، علی عباسیان، قم، موسسه اسراء، ۱۳۸۵.
(۷) جوادیآملی، عبدالله، اسلام و محیط زیست، عباس رحیمیان، قم، موسسه اسراء، ۱۳۸۸.
(۸) جوادیآملی، عبدالله،
توحید در قرآن، قم، موسسه اسراء، ۱۳۸۳.
(۹) جوادیآملی، عبدالله، معاد در قرآن، قم، موسسه اسراء، ۱۳۸۴.
(۱۰) عروسی حویزی، علیبنجمعه، نورالثقلین، سید هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۴۱۵.
(۱۱) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، بیروت، موسسه الوفاء، ۱۴۰۴.
(۱۲) حسینی فایق، سبک زندگی، هویت و ارزش، فصلنامه پژوهش و سنجش، شماره ۱۴ و ۱۵ پاییز و زمستان، ۱۳۸۷.
(۱۳) بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی ۲۳/۷/۱۳۹۱ برگرفته از سایت رهبری.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سبک زندگی اسلامی»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۲/۲۹.