خودشناسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خوشناسی یعنی
شناخت خود با همه استعدادها و نیروها برای رسیدن به
کمال، که مورد تاکید
آیات و
روایات بوده و راههای مختلفی برای رسیدن به آن وجود دارد.
نفس در
لغت به معنای جان،
روح، خویشتن و خود آمده است
و خودشناسی به معنای اطلاع بر خود، شناختن خود و عارف به نفس خود شدن میباشد.
خودشناسی در
اصطلاح یعنی شناختن
انسان از آن نظر که دارای استعدادها و نیروهایی برای
تکامل انسانی میباشد.
نفس در
قرآن کریم در موارد و تعابیر متعددی به کار رفته است. از جمله به معنای:
۱. ذات پاک حق تعالی
۲.
روح ۳. دل و نهاد
۴. به عنوان سرچشمه تمام کارها
۵. عامل
ظلم و ستم
۶. عاملی برای تحول
نعمت به
نقمت و...
اما در مورد خودشناسی در قرآن،
خداوند در برخی آیات، با ذکر نشانههایی در وجود انسان و مهم دانستن آنها، از آن جهت که شناخت آنها منجر به شناخت خود و در نتیجه پیدا کردن مسیر و راه
سعادت است، اهمیت خودشناسی را بیان میکند:
«به زودی نشانههای خود را در اطراف
جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است.»
«و در وجود خود شما(نیز آیاتی است)، آیا نمیبینید؟»
معصومین (علیهمالسلام)، ضمن روایات متعددی اهمیت و ارزش خودشناسی را تذکر داده و پیروان خویش را به این نکته متوجه نموده اند که معرفت نفس، مایه
پیروزی و موفقیت انسانهاست و خودناشناسی موجب سقوط و تباهی آنان است.
۱.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: به خویشتن
نادان مباش. زیرا کسی که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمیشناسد.
۲. امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: کسی که موفق به خودشناسی شود، به بزرگترین
پیروزی دست یافته است.
۳. امام علی (علیهالسلام) میفرمایند: برترین خرد، خودشناسی انسان است. پس هر که خود را شناخت خردمند شد و هر که خود را نشناخت گمراه گشت.
۴. هر که نفس خود را شناخت، به
جهاد با آن برخاست و هر که آن را نشناخت، به حال خود رهایش کرد.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: دانا کسی است که قدر خود را بشناسد و در نادانی از آن همین بس که ارزش خویش را نشناسد.
امام علی (علیهالسلام) خودشناسی را زمینه ساز انجام وظایف انسانی و نشانه
خودباوری میشمارند.
به همین علت خودشناسی نسبت به سایر علوم در مرحله نخست قرار دارد. زیرا اوّلاً آدمی از راه خودشناسی به دیگر شناسی دست مییابد و دوّماً انسان واجد تمام خصایص دیگر موجودات است، لذا اگر خود را شناخت به طریق اولی دیگر موجودات را شناخته است و سوّماً با خودشناسی میتوان خدا را شناخت؛ زیرا زمانی که خودش و جهان اطرافش
انسانشناسی به روشهای مختلفی انجام میگیرد.
علومی چون روانشناسی تجربی، فیزیولوژی انسانی و انسانشناسی (آنتروپولوژی) با روش تجربی به شناخت انسان میپردازند. محصول کار این رشتهها، علمی حصولی و مفهومی است.
علم النفس فلسفی برای شناخت انسان از روش عقلی - قیاسی پیروی میکند و علمی حصولی را پدید میآورد.
برای شناخت انسان میتوان از روش نقلی نیز بهره برد. یعنی با رجوع به
کتاب و
سنت ابعاد وجود انسان را به کمک
وحی شناسایی نمود.
شناخت هر فرد از خویشتن اگر با دروننگری و از طریق
علم حضوری صورت گیرد، نتیجه آن شناخت مجموع ویژگیهای نوعی و شخصی خواهد بود و تمییز ویژگیهای نوعی و شخصی از یکدیگر فقط با مشاهده خصوصیات دیگران ممکن خواهد شد.
انسانشناسی به روش صد در صد شهودی و دروننگرانه امکان پذیر نیست، ولی میتوان از روش دروننگری در شناختن انسان استفاده کرد.
میتوان خودشناسی دروننگرانه را مقدمهای برای انسانشناسی قرار داد،
علم النفس فلسفی و انسانشناسی تجربی (
روانشناسی، فیزیولوژی انسانی و انتروپولوژی) و انسانشناسی نقلی (یا وحیانی) را نیز میتوان مقدمهای برای خودشناسی قرار داد؛ یعنی با استفاده از نتایج این رشتههای مختلف ویژگیهای نوعی انسان را شناخت و با استفاده از روش درون نگری ویژگیهای اختصاصی خود را شناسایی نمود و به خودشناسی نایل آمد.
هر چه در خودشناسی بیشتر به روش دروننگری متکی باشیم، نتایجی که به دست میآوریم برای خود ما یقینیتر خواهد بود و نیاز ما به اصطلاحات و روشهای علمی و فلسفی کمتر خواهد شد.را شناخت به این نکته پی میبرد که جهان حتما پدیدآورنده ای باید داشته باشد که به هیچ وجه شبیه آفریدههایش نیست.
یکی از گامهای نخستین در راه
اصلاح نفس و
تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به
کرامت نفس و عظمت
خلقت الهی و اهمیت روح آدمی که پرتویی از انوار الهی است، پی میبرد. در اینجا برخی از راههای خودشناسی و دست یابی به این ملکه فضیله را بیان میکنیم:
اولین و ساده ترین راه خودشناسی مطالعه است. انسان با مطالعه کتب مختلف همچون کتب دینی،
روان شناسی،
جامعه شناسی، علمی و... میتواند به درون خود راهی برای شناخت باز کند و از استعدادها و علایق خود آگاهی پیدا کند. لذا در سایه این شناخت و کشف این استعدادها خواهد توانست مسیری را برای تکامل پیدا کند.
امام علی (علیهالسلام) در
وصیت خود به
امام حسن (علیهالسلام) میفرماید: گذشتگان هرگز از نگریستن به خویشتن باز نماندند، همانگونه که تو بر خویشتن مینگری و درباره خود اندیشیدند همانگونه که تو میاندیشی و این نگرش و اندیشه آنان را در نهایت کار وادار کرد به آنچه که شناختند عمل کنند.
لذا با شناخت گذشتگان و عکس العمل آنان در مواجه با مسایل و مشکلات و... میتوان از اشتباهات آنها پند گرفت و از موفقیتهای آنها
الگو برداری کرد. زیرا عمل آنها نشانه شناخت صحیح و یا غلط آنان از خود است.
یکی دیگر از راههای خودشناسی
تفکر است. انسان میتواند با تعمق و تأمل در درون خود و جستجوی اعماق وجود خود به شناختی عمیق و درونی برسد.
برای خود شناسی در آیات و روایات آثاری بیان شده است.
می توان گفت مهم ترین
فایده خودشناسی،
خداشناسی است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هر کس خود را
شناخت،
خدای خود را شناخته است.
زیرا خداوند هم مبدأ است و هم معاد. پس با شناخت خود که به شناخت خدا نیز منجر می شود، هم مبدأ را شناخته و هم
معاد را.
پرورش هر موجودی نیازمند آگاهی از استعدادهای آن است.ی، با اطلاع از استعدادهای یک موجود، میتوان به شناسایی مقدمات ضروری تحقق آن استعدادها روی آورد و موانع تحقق آنها را نیز شناخت. پرورش خود نیز بدون اطلاع از استعدادهای خود و نیازها و موانع فعلیت یافتن استعدادها امکان پذیر نیست. پرورش هر موجود، علاوه بر شناخت استعدادها و تواناییها، نیازمند جدا کردن استعدادهای اصیل و استعدادهای کمکی است. هر موجودی دارای یک کمال مطلوب است که کمال اختصاصی و برتر اوست و در کنار این کمال مطلوب، دستهای دیگر از استعدادها در او نهفته است که فعلیت یافتن آنها کمک و مقدمه فعلیت یافتن استعداد اصلی و کمال مطلوب آن موجود است. بنابراین پرورش استعدادهای کمکی و رسیدن به کمالات مربوط به آنها، مطلوب بالذات نیست، بلکه مطلوب تبعی میباشند. با توجه به این حقیقت، پرورش استعدادهای تبعی را فقط باید تا اندازهای انجام داد که در خدمت استعدادهای اصیل و کمال مطلوب آن موجود هستند.
خودسازی، به معنای فعلیت بخشیدن استعداد اصلی انسان در رسیدن به قرب خداوند است. پس باید استعدادهای انسان و امکاناتی که در اختیار اوست شناخته شود و استعداد اصیل و تبعی از یکدیگر تمیز داده شوند و سپس معلوم شود غایت
استعداد اصیل انسان چیست و پرورش هر یک از استعدادهای تبعی تا چه میزان سودمند و کمک کننده به تحقق استعداد اصیل هستند. با اطلاع از استعدادهای اصیل و تبعی، قادر خواهیم شد درباره روش
فعلیت بخشیدن هر یک از آنها در حد مطلوب مطالعه کنیم و از راههای مختلف، آن روشها را شناسایی نماییم.
شناخت جنبههای شخصی و شخصیتی به ما کمک خواهد کرد تا ابزار و امکانات متناسب با خود را برای فعلیت بخشیدن به استعدادهایمان بکار گیریم و نیز سرعت فعالیت خودسازی را با قابلیتهای شخصی خود تنظیم نماییم.
از دیدگاه
امام خمینی یکی از مراتب معرفت حقتعالی شناخت چگونگی ارتباط خلق با حقتعالی و چگونگی سریان فیض حق در خلق است که بدون آن بنده از قیام به
عبودیت و شکر الهی برنمیآید.
امام خمینی شناخت انسان را مقدمه اصلاح نفس میداند و معتقد است انسان درصورتیکه نفس اماره خود را که دشمن اصلی اوست بشناسد و چگونگی مبارزه با آن را دریابد میتواند به مسیر
سعادت راه یابد و از مرتبه حیوانیت به مرتبه انسانیت ترقی کند
و این متوقف بر شناخت مراتب نفس و سیر تحول و حرکت استکمالی آن است.
ایشان با استناد به روایت "من عرف نفسه فقد عرف ربّه" نتیجه شناخت انسان را معرفت الهی میداند
و این معرفت در حقیقت معرفت به عجز و فقر خود و بینیازی حقتعالی است و کسی که این حقیقت را بیابد، حب نفس و جاهطلبی و خودخواهیهای او از میان میرود. به اعتقاد امام خمینی این معرفت بهصورت حقیقی هنگام فنای تام اضمحلال نفس سالک در نور ربّ صورت میگیرد، ازاینرو ایشان راه رسیدن به معارف الهی بلکه تمام حقایق را در معرفت نفس میداند و معرفت نفس را ریشه همه فضیلتها و حقایق و اصل سعادت میداند و رویگردانی از معرفت نفس را مساوی با ظلمت و تاریکی و موجب کوری و کری و گنگی قلب و درنتیجه، حرمان از فضیلتها میشمارد. به اعتقاد امام خمینی نفس انسان بذر عالم غیب است که در عالم طبیعت هبوط کرده و سرآغاز سیر تکاملی او از این عالم شروع میشود اگر انسان از اشتغالات طبیعی خود بکاهد، میتواند بهمراتب بالاتری از کمال و تجرد دست یابد و مجردات را مشاهده کند و با انصراف از
عالم برزخ میتواند به عالم عقل راه یابد. از سوی دیگر، چنانکه امام خمینی خاطرنشان کرده است، انسان از لحظهای که قدم به عالم طبیعت میگذارد، قوای نهفته در وجودش فعال میشود و تحت تدبیر الهی و نیروهای ملکوتی مرتبه به مرتبه از طبیعت بالا میرود تا برسد به وجود عقلانی.
به طور خلاصه خودسازی نیازمند شناخت خود است تا از طریق شناخت خود شناختهای زیر حاصل آید:
- شناخت قابلیتها و استعدادهای خود؛
- شناخت استعداد اصلی و غایت وجودی خود، و تمییز آن از قابلیتهای تبعی؛
- شناخت مقدار مناسب پرورش استعدادهای تبعی خود؛
برخی از این شناختها که مقدمه ضروری خودسازی هستند، با استفاده از شاخههای مختلف
انسانشناسی مانند
روانشناسی تجربی، علم النفس فلسفی،
فلسفه ذهن و
فلسفه فعل یا کنش به دست میآیند و برخی از آنها از طریق خودشناسی فردی و با استفاده از روش درونبینی حاصل میشوند. بنابراین، «خودشناسی برای خودسازی» منحصر به انسانشناسی تجربی و فلسفی نیست، بلکه مجموعهای مرکب از انسانشناسی و خودشناسی به معنای خاص آن است.
یکی دیگر از مقدمات مورد نیاز برای خودسازی، داشتن
انگیزه و گرایش برای حرکت به سوی مقصد در مسیر صحیح است. خودشناسی میتواند انگیزه لازم برای حرکت به سوی مقصد را در ما پدید آورد. خودشناسی انگیزه حرکت به سوی مقصد را از آن جهت پدید میآورد که مقصدی که به ما معرفی میکند با خواستهای فطری ما سازگار است و تنها چیزی که میتواند خواستهای فطری را برآورد حرکت به سوی خداوند و قرب پروردگاری است که کمال مطلق است و یگانه موجود بینهایتی است که علم و قدرت بینهایت است و کمال خواهی نامتناهی انسان فقط با قرب به او تامین میشود.
مهمترین انتظارات ما از خودشناسی، شناخت
غایت وجودی انسان بود.
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». خداشناسی در واقع مقصدشناسی است و شناخت خداوند و شناخت اینکه انسان میتواند به قرب الهی نایل آید بیانگر استعداد اصلی انسان و غایت وجودی اوست.
انتظار ما از خودشناسی، منحصر به این نیست که مقصد را به ما نشان دهد، بلکه انتظار داریم مسیر حرکت را نیز به ما معرفی کند. مسیر حرکت وقتی روشن میشود که بتوانیم افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را شناسایی کنیم. کسی که راه را نمیشناسد افعال مناسب برای رسیدن به مقصد را نمیداند.
این راه ناشناسی ناشی از خودناشناسی است. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودند: «لا تجهل نفسک فان الجاهل بمعرفة نفسه جاهل بکل شی ء؛ و نسبت به خویشتن خود
نادان مباش زیرا کسی که به شناخت خویش نادان است به همه چیز نادان است.»
یکی از مقدمات ضروری خودسازی، داشتن انگیزه حرکت است. به عبارت دیگر شناخت مقصد و مسیر به تنهایی کافی نیست، بلکه داشتن انگیزه نیز ضروری است.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در روایتی میفرمایند: «من عرف نفسه جاهدها، و من جهل نفسه اهملها؛ کسی که خود را بشناسد با آن
مجاهده میکند و کسی که به خویشتن جاهل باشد نفس خود را وا میگذارد.»
می توان گفت مهم ترین فایده خودشناسی، خداشناسی است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: هر کس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است.
زیرا خداوند هم مبدأ است و هم معاد. پس با شناخت خود که به شناخت خدا نیز منجر میشود، هم
مبدأ را شناخته و هم
معاد را.
انسان فطرتا طالب
کمال است و در صورتی میتواند رشد کند و به کمال برسد که خود را بشناسد. چون نمیتوان یک موجود مجهول و ناشناخته را
رشد داد. اگر آدمی خود را بشناسد، میتواند موانعی را که بر سر راه تحول و تکاملش قرار گرفته را بشناسد و آنها را از میان بردارد. در نتیجه خود را از گمراهی و نادانی نجات بخشد. امام علی (علیهالسلام): هر که خود را نشناخت، از راه نجات دور افتاد و در وادی گمراهی و نادانیها قدم نهاد.
زیرا مقدمه هر عملی، علم به آن میباشد و علم به کمال جز در پرتو معرفت نفس حاصل نمیشود.
نجات اخروی در صورتی برای انسان حاصل میشود که خدا را با قلبی سلیم ملاقات کند. قلبی که به دور از هر گونه
کفر،
شرک،
نفاق و
گناه باشد. انسان در صورتی مهذب نفس است و میتواند به این کمالات دست پیدا کند، که به آن شناخت داشته باشد. پس سلامت نفس مبتنی بر تهذیب نفس و تهذیب نفس هم فرع بر شناخت آن است.
در قرآن کریم آمده است که
حضرت یوسف میفرماید:
«من هرگز خودم را
تبرئه نمیکنم، که نفس(سرکش) بسیار به بدیها امر میکند.»
نفس اماره دشمن واقعی هر انسانی است و در مبارزه با هر دشمنی ابتدا باید دشمن و صلاحهای مبارزه و روشهای او را شناخت و سپس با او به مقابله پرداخت.
اگر انسان قدمی را در راه خودشناسی برداشت، آن وقت به ارزش وجودی خودش پی میبرد و میفهمد که به جای آنکه استعدادهای ذاتی خویش را صرف گناه کند، قلبش را حریم امن الهی کند، چون اگر کسی پی به
شرافت خود برد، هیچ وقت اسیر خواهشهای نفسانی خویش نمیشود.
از جمله اموری که انسان را در سیر الی الله و رسیدن به
قرب الهی
تهدید میکند، از دست دادن تعادل روحی و گرفتار شدن به احوال ناشاسیتی چون
عجب و
تکبر است. برای حفظ تعادل روحی و نجات از حالات مذکور، عوامل گوناگونی دخیل خواهد بود که از مهم ترین آنها خودشناسی است.
علم و
معرفت درست انسان از خود، در جهت درست میل به بقاء، نقش اساسی دارد. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: کسی که ارزش خود را بشناسد، خویشتن را با امور فناپذیر خوار نگرداند.
مقصود این است که اگر انسان خودش را درست شناخت و حقیقت هستی حیات و زندگی خود را به خوبی دریافت، در این صورت است که این گرایش به بقاء، جهت صحیح خود را پیدا میکند و در غیر اینصورت گرفتار اشتباه در مصادیق میشود.
اگر انسان فهمید که حقیقت او یک حقیقت غیرمادی است و زندگی اش منحصر در زندگی مادی و دنیوی نیست، جنبه بقاء و میل به خدا و
جاودانگی، جهت طبیعی و فطری خویش را پیدا میکند و علاقه انسان متوجه زندگی ابدی او خواهد شد و متقابلا اگر گمان کرد که وجود او همین وجود مادی و زندگی او منجصر در همین زندگی دنیوی است، میل به بقاء از راه طبیعی و فطری منحرف میشود.
بر اساس آموزههای وحیانی، انسان در سیر الی الله و دست یابی به کمال، با دشمنان فراوانی مواجه است. خداوند در قرآن میفرماید:
«اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین
جن و انس قرار دادیم، آنها بطور سری (و در گوشی) سخنان فریبنده و بی اساس (برای
اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند.»
به یقین اگر شیاطینی از جن و انس نسبت به
انبیاء الهی وجود دارد، نسبت به پویندگان راه آنها نیز چنین است. تلاش پروردگار از طریق ارسال انبیاء و نزول
کتب آسمانی و
وحی بر این بوده است که انسانها را متوجه این دشمنان گرداند، ولی متأسفانه انسانها به علل مختلفی در شناسایی دشمنان و ستیز با آنان کوتاهی و غفلت ورزیده و به نغمههای دشمنان پاسخی مثبت داده و به دنبال آنان گرویده اند.
از جمله عواملی که سبب شده انسان در شناخت دشمن داخلی (شیطان نفس) دچار تزلزل و انحراف گردد، عدم معرفت نسبت به خویش بوده است. خطر این دشمن داخلی آنقدر زیاد است که
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«از
هوای نفس بترسید، همانگونه که از دشمنان بیم دارید؛ چرا که چیزی برای انسان دشمن تر از پیروی از هوای نفس و آنچه بر زبان جاری میشود، نیست.
خداوند در قرآن میفرماید: «ای کسانی که
ایمان آورده اید مراقب خود باشید اگر شما
هدایت یافتید، گمراهی کسانی که گمراه شده اند، به شما زیانی نمیرساند.»
علامه طباطبایی ذیل این آیه، بحث گسترده ای در معرفت نفس آورده است. از سیاق آیه اینطور استفاده کرده اند که «تأمل در نفس» راهی برای هدایت است. چون در صدر
آیه تأکید دارد که خودتان را بیابید و در خود تأمل کنید. سپس میفرماید: گمراهی آنان به شما زیانی نمیرساند.
مفاد آیه بر حسب بیانی که ایشان فرموده اند این است که هنگامی که در نفس خود تأمل کنید، به هدایت میرسید و دیگر
ضلالت دیگران به شما زیانی نمیرساند.
بنابراین با توجه به این گفتهها روشن میشود که وقتی انسان به خودشناسی بپردازد، از شر گمراهان و بیمنطقان در امان خواهد بود و گمراهی و انحراف آنها تأثیری در او نخواهد داشت.
خودشناسی یا معرفت نفس، زیربنای
سعادت بشر در جمیع شؤون مادی و معنوی است. آدمی در پرتو خودشناسی به نیازهای درونی و برونی خویش پی میبرد و عواملی را که مایه تعالی و تکامل اوست تشخیص میدهد.
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: کسی که خود را نشناسد، از مسیر صحیح و نجات بخش دور میشود و به راه
جهالت و گمراهی میگراید.
•
پژوهشکده باقر العلوم. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خود شناسی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۱۱/۱۰. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.