• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زَکْو (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





زَکْو (به فتح زاء و سکون کاف) یکی از مفردات به کار رفته در قرآن کریم و به معنای نمو و زیادت است و گاهى به معنى طهارت و پاكيزگى و همچنین در معنای مدح نیز در آیات قرآن آمده است. باید توجه داشت پاكيزگى و مدح مخالف معنى اولى كه نموّ و زيادت باشد نيست بلكه پاكيزگى همان نموّ نفس و ترقى و ارتقاء آن است. مشتقات این وازه که در آیات قرآن به کار رفته‌اند عبارتند از: زَكىّ (به فتح زاء) به معنای پاک است. زکیّه (به فتح زاء) مونث زکی و أَزْكى‌ (به فتح الف و سکون زاء) اسم تفضیل آن است.



زَکْو: اصل زكوة چنانكه طبرسی و راغب گفته به معنى نموّ و زيادت است همچنين است قول قاموس و اقرب و صحاح زكاء را نمو كردن گفته است. «زَكَا الزَّرْعُ‌ يَزْكُو زَكَاءً نَمَا».
[۸] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ذیل واژه «زکو».

على هذا زكو و زكاء مصدر و زكوة اسم مصدر است‌. (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ) (و نماز را بر پا داريد، و زكات را بپردازيد.) ولى ابن اثیر در نهایه می‌گويد: زكوة از اسماء مشتركه است و بر عين و معنى هر دو اطلاق می‌شود. آيه‌ (وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً) (و محبت و پاكى روح از ناحيه خود به او بخشيديم.) كه خواهد آمد مؤيد قول ابن اثير است.
ناگفته نماند زكوة در قرآن گاهى به معنى طهارت و پاكيزگى آمده مثل‌ (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ‌ زَكَّاها) (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‌ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ) يعنى «نجات يافت آنكه نفس را پاک كرد.» «و اگر فضل و رحمت خدا نمی‌بود احدى از شما پاک نمی‌شد.»
و گاهى به معنى مدح است مثل‌ (فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‌) «خودتان را مدح نكنيد و پاكيزه نشان ندهيد خدا به پرهيزكار داناست.» ايضا (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ‌ يُزَكُّونَ‌ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللَّهُ‌ يُزَكِّي‌ مَنْ يَشاءُ) (آيا نديدى كسانى را كه بى جهت خودستايى مى‌كنند؟! ولى خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، ستايش مى‌كند.) در صحاح می‌گويد «زَكَّى‌ نَفْسَهُ‌ تَزْكِيَةً: مَدَحَهَا».
اين معنى راجع به معناى اول است كه مدح نفس جز پاكيزه نشان دادن آن نيست.


زكىّ به معنى پاک است‌. (لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِيًّا) (تا پسر پاكيزه‌اى به تو ببخشم.)
مؤنث آن زكيّه است‌. (أَ قَتَلْتَ نَفْساً زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ) (آيا انسان پاكى را، بى آن‌كه كسى را به قتل رسانده باشد، كُشتى؟!)


ازكى اسم تفضیل آن است‌.
(فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى‌ طَعاماً) (پس بنگرد كدام يک از آنها غذاى پاكيزه‌ترى دارند.)


(فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ‌ زَكاةً وَ أَقْرَبَ رُحْماً) (از اين رو، خواستيم كه پروردگارشان به جاى او، فرزندى پاكتر و با محبّت‌تر به آن دو بدهد.)
(وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً وَ كانَ تَقِيًّا) (و محبت و پاكى روح از ناحيه خود به او بخشيديم، و او پرهيزگار بود!)
(وَ الَّذِينَ هُمْ‌ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ) (و آنها كه به دستور زكات عمل مى‌كنند.)
در دو آيه اولى زكوة مصدر است به معنى پاكى و پاكيزگى و در آيه سوم اگر لام‌ «لِلزَّكاةِ» را چنانكه راغب گفته علت بگيريم زكوة مصدر است يعنى براى پاک شدن كار می‌كنند ولى سياق آيه نشان می‌دهد كه‌ «لِلزَّكاةِ» مفعول‌ «فاعِلُونَ» است.
ولى در عين حال كلمه‌ «فاعِلُونَ» قرينه است كه زكوة مصدر و به معنى تطهير مال است چنانكه در المیزان آمده و زكوة متعارف منظور نيست كه آيه مكّى و حكم زكوة در مدینه آمده است.
اقرب الموارد گويد: زكوة در تمام قرآن جز آيه‌ «وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَكاةً» درباره مال است. و آن به معنى طهارت می‌باشد. ولى ديديم كه آيه‌ ديگرى نيز هست. و در دو آيه‌ (وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ) (مرا به نماز و زكات توصيه كرده است.) (وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ) (او همواره خانواده‌اش را به نماز و زكات فرمان مى‌داد.) احتمال دارد كه پاكيزگى مراد باشد.
ناگفته نماند پاكيزگى و مدح كه ذكر شد مخالف معنى اولى كه نموّ و زيادت باشد نيست بلكه پاكيزگى همان نموّ نفس و ترقى و ارتقاء آن است.


زكوة چنانكه گذشت مصدر و اسم مصدر كه مال زكوى باشد استعمال شده است. و آن سى دو بار در قرآن مجيد به كار رفته و در بيشترش منظور مالى است كه در راه خدا مصرف می‌شود. به نظرم اين تسميه از آن است كه زكوة سبب پاكى مال است و مال مزكّى پاک و قابل نموّ و برکت است نه مال غير مزكّى.
به عقيده نگارنده مراد از زكوة كه در قرآن بيشتر با صلوة آمده فقط زكوة واجبى كه به ۹ چيز (گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، گوسفند، گاو، و شتر) تعلق می‌گيرد نيست بلكه مراد مطلق انفاق در راه خداست اعم از واجب و مستحب. وقتی كه زكوة در اصل لغت به معنى زيادت و نموّ باشد و به كار بردن آن در مال انفاق شده به عنايت باشد چه داعى داريم كه زكوة را در آيات‌ (وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ) (و نماز را بر پا داريد، و زكات را بپردازيد.) (وَ الْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ‌ الزَّكاةَ) (همچنين نمازگزاران و زكات‌دهندگان.) (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ‌ الزَّكاةَ) (و نماز را برپا مى‌دارند؛ و زكات را مى‌پردازند.) و آيات ديگر حمل بر زكوة واجب كنيم.
شايد اين سخن قطع نظر از آنچه گفته شد آياتى است كه بعد از ذكر صلوة مطلق انفاق را پيشنهاد می‌كنند مثل‌ (وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) (همان كسانى كه نماز را برپا مى‌دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده‌ايم، انفاق مى‌كنند.) (وَ الْمُقِيمِي الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) (و آنها كه نماز را برپا مى‌دارند، و از آنچه به آنان روزى داده‌ايم انفاق مى‌كنند.)
و مثل آيات ديگر كه مطلق انفاق فى سبيل الله را تذكّر می‌دهند. (مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ...) (كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‌كنند، ...) (وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ...) در راه خدا انفاق كنيد؛ و با ترک انفاق، خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد. ...)
و مثل آيات ديگر كه می‌گويند در مال مردم براى ديگران حقّى هست‌ (وَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ) در اموال آنها حقّى براى سائل و محروم بود.) (وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ • لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ) (و كسانى كه در اموالشان حق معيّنى است، براى سائل و محروم.)
از مدت‌ها پيش راجع به اين مطلب فكر كرده و آن را قوى و نزديک به يقين دانسته بودم اتفاقا ديدم در الميزان ذيل آيه‌ (وَ الَّذِينَ هُمْ‌ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ) (و آنها كه به دستور زكات عمل مى‌كنند.) . به اين مطلب توجه شده است می‌گويد: شايد مراد از زكوة معناى مصدرى باشد و آن تطهير مال با انفاق است نه مقدار معين از مال كه اين سوره مكّى است و تشريع زكوة متعارف در مدينه بوده است سپس علم به غلبه گرديده است. و با اين اعتبار آمدن‌ «فاعِلُونَ» صحيح می‌شود نظير اين سخن را ذيل‌ (وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ • الَّذِينَ لا يُؤْتُونَ‌ الزَّكاةَ ...) (واى بر مشرکان! همان كسانى كه زكات نمى‌پردازند ...) فرموده است.

۵.۱ - محل مصرف زکاة

محل مصرف زكوة و مطلق صدقات موارد هشتگانه زير است كه آيه شريفه معيّن می‌كند (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ) (صدقات (زكات‌) مخصوص نيازمندان و مستمندان و مأموران جمع آورى آن و براى جلب محبت افراد غير مسلمان، و براى آزادى بردگان، و اداى دين بدهكاران، و در راه تقويت آيين خدا، و واماندگان در سفر است؛ اين، يك فريضه مهمّ الهى است؛ و خداوند دانا و حكيم است.)
به موجب اين آيه مباركه صدقات شكاف‌هاى اجتماع را پر كرده و چرخ زندگى را به كار می‌اندازد لازم است به يک يک اين موارد توجه شود:
۱- فقراء. و آنها كسانى‌اند كه در آمدشان به مخارج سالانه كفايت نمی‌كند می‌توانند كسر مخارج خويش را از زكوة دريافت دارند.
۲- مساکین. فقهاء در تفسير آن می‌گويند: مسكين كسى است كه حالش از فقير بدتر باشد يعنى كسانی كه در آمدى ندارند. ناقص العضواند. مضطر و آواره هستند. نگارنده را درباره آن سخنى است كه در «سكن» خواهد آمد.
۳- عاملين زكوة. حكم زكوة آن است كه حاكم شرع براى جمع آورى‌ آن و نيز براى توزيع و مصرف آن مأمورانى از طرف خود تعيين كند چنانكه رويّه حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنين بوده است. در اين صورت نه فقير می‌داند مال كدام كس را می‌خورد و نه زكوة‌دهنده می‌داند كه زكوتش در اختيار كدام كس قرار داده شد بلكه حاكم شرع خود به وضع مستمندان رسيدگى می‌كند و كار آنها را روبه‌راه می‌سازد و در اين كار مأموران زكوة براى خود از آن حقوق بر می‌دارند.
۴- مؤلفة قلوبهم يعنى كسانی كه قلوبشان تأليف شده و آنها مردمان غير مسلمان‌اند كه براى خوش‌بين بودن به اسلام می‌شود به آنها از زكوة داد مثلا در كشورى غير مسلمان زلزله‌اى اتفاق افتاده و عدّه‌اى بى خانمان شده‌اند می‌شود به آن‌ها از زكوة كمک كرد تا به اسلام خوش‌بين باشند و يا ميشود مبلغى از زكوة به يكى از بيمارستان‌هاى آن كشور براى تداوى بيماران ارسال كرد بدين طريق ملاحظه می‌شود كه اسلام براى جهانيان فكر كرده و راه باز نموده است نه فقط براى مسلمان فقير.
۵- رقاب. آنان بردگان‌اند كه از مال زكوة می‌شود آنها را خريد و آزاد كرد.
۶- غارمین. قرضداران. اگر كسى باشد كه درآمدش به مخارجش كفايت كند ولى قرضى دارد كه نمی‌تواند آن را بدهد. قرض او از زكوة ادا می‌شود.
۷- فى سبيل اللّه مراد از آن هر كار عام المنفعة است كه به درد مردم می‌خورد از قبيل راه‌ها، پل‌ها، بيمارستان‌ها، درمانگاه‌ها، مساجد و غيره. كه محل مصرف زكوةاند.
۸- ابن سبیل شخص غريبی كه در غربت مال خود را از دست داده و يا تمام شده و معطل مانده است از سهم زكوة به محلش فرستاده می‌شود.
بدين طريق خواهيم ديد زكوة و انفاق در پر كردن شكاف جامعه سهم به سزائى دارد اگر روى حساب منظم و دقيق جمع آورى و توزيع شود بيشتر مشكلات را حل خواهد كرد.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۶۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۸۰.    
۳. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۳۳۶.    
۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۲۰۳.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۹۰.    
۶. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۸۰.    
۷. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۱۲۹۲.    
۸. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ذیل واژه «زکو».
۹. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۳۶۸.    
۱۰. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۳۳۸.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۴۳.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷.    
۱۳. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، ج۲، ص۳۰۷.    
۱۴. مریم/سوره۱۹، آیه۱۳.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۶.    
۱۶. شمس/سوره۹۱، آیه۹.    
۱۷. نور/سوره۲۴، آیه۲۱.    
۱۸. نجم/سوره۵۳، آیه۳۲.    
۱۹. نساء/سوره۴، آیه۴۹.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۶.    
۲۱. مریم/سوره۱۹، آیه۱۹.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۶.    
۲۳. کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.    
۲۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۱.    
۲۵. کهف/سوره۱۸، آیه۱۹.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۵.    
۲۷. کهف/سوره۱۸، آیه۸۱.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۲.    
۲۹. مریم/سوره۱۹، آیه۱۳.    
۳۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۶.    
۳۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۲.    
۳۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۳۸۰.    
۳۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۹-۱۰.    
۳۵. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۰.    
۳۶. مریم/سوره۱۹، آیه۱۳.    
۳۷. مریم/سوره۱۹، آیه۳۱.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۷.    
۳۹. مریم/سوره۱۹، آیه۵۵.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۹.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۴۳.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۴۳. بقره/سوره۲، آیه۱۱۰.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷.    
۴۵. نساء/سوره۴، آیه۱۶۲.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۳.    
۴۷. توبه/سوره۹، آیه۷۱.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۸.    
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۳.    
۵۰. انفال/سوره۸، آیه۳.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷۷.    
۵۲. حج/سوره۲۲، آیه۳۵.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۶.    
۵۴. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴.    
۵۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۵.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰.    
۵۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۹.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۱.    
۶۰. معارج/سوره۷۰، آیات۲۴ - ۲۵.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۹.    
۶۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۲.    
۶۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۹-۱۰.    
۶۵. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۰.    
۶۶. فصلت/سوره۴۱، آیات۶ - ۷.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۷.    
۶۸. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۶۱.    
۶۹. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۴۸.    
۷۰. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۶.    
۷۲. حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۵، ص۲۳۸.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «زکو»، ج۳، ص۱۶۸.    






جعبه ابزار