• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ذِكْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





ذِكْر (به کسر ذال و سکون کاف) از واژگان قرآن کریم به معنای یاد کردن است، خواه با زبان باشد و خواه با قلب، و خواه بعد از نسیان باشد و يا با ادامه ذکر.



ذِكْر به معنای ياد كردن، خواه با زبان باشد يا با قلب، و هر دو خواه بعد از نسیان باشد يا از ادامه ذکر.
در قاموس آمده: ذكر به كسر اول به معنى حفظ شى‌ء است.
در صحاح گفته: ذكر و ذكرى خلاف نسيان است؛ همچنين است ذَكَرَة.
طبرسی در ذيل آیه ۴۰ بقره فرموده: ذكر حفظ شى‌ء و ضد آن نسيان است.
راغب می‌گويد: گاهى مراد از ذكر هيئت نفسانى است كه شخص به واسطه آن می‌تواند آنچه از دانائى به دست آورده حفظ كند و آن مانند حفظ است الا آنكه حفظ به اعتبار نگهداشتن و ذكر به اعتبار حاضر كردن آن در ذهن است و گاهى به حضور شى‌ء در قلب و هكذا به قول اطلاق می‌شود. تذكره به معنى پند دادن و چيزى را بياد كسى آوردن است. تذكّر از باب تفعّل به معنى يادآورى است.
ناگفته نماند معناى جامع همان ياد آورى به قلب و به زبان است كه در ابتدا گفته شد.


اكنون لازم است به بعضى از آیات اشاره شود:
(لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً) (براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز بازپسين دارند و خدا را بسيار ياد مى‌كنند)؛ به نظر می‌آيد مراد از ذكر در اين آيه اعم از يادآورى و ذكر به زبان باشد.
(كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ • فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ‌) يعنى: «آن ياد آورى است هر كه بخواهد آن را ياد كند».
به نظر می‌آيد مراد ياد آورى است و شايد اعم باشد.
(فَاذْكُرُونِي‌ أَذْكُرْكُمْ‌ ...) ظاهرا اعم مراد است و آيه عجيب و نويد بخشى است: «هر كه خدا را ياد كند، خدا او را حتما ياد خواهد فرمود»، که (إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ) (زيرا خداوند از وعده خود تخلّف نمى‌كند).
(فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ‌ أَذْكُرَهُ‌ ...) (من در آن جا فراموش كردم جريان ماهى را بازگو كنم و فقط شیطان بود كه آن را از خاطر من برد)؛ مراد از ذكر در آيه يادآورى است زيرا با نسيان مقابل آمده است.
(وَ لا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ‌ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ.) (و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخوريد كه اين كار گناه است) ذبيحه‌ای كه وقت ذبح آن نام خدا برده نشود خوردن آن حرام و در اين آيه از اكل آن نهى شده است و در «ذكّى» خواهد آمد ان شاء اللّه.
(... أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‌ ...) تذكره به معنى پنددادن و چيزى را ياد كسى انداختن است. طبرسى در ذيل آيه فوق گفته: ذكر متعدی به يک مفعول است و اگر به باب افعال يا تفعیل بردى متعدى به دو مفعول شود. معنى آيه چنين است: «اگر يكى از آن دو زن فراموش كند، ديگرى شهادت را بياد او آورد».
(فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخافُ وَعِيدِ) (پس به‌وسيله قرآن، كسانى را كه از عذاب من مى‌ترسند متذكّر ساز (وظيفه تو همين است).
(وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ) (و پيوسته تذكّر ده، زيرا تذكّر مؤمنان را سود مى‌بخشد).
تذكر در اين آيات و نظاير آنها به معنى ياد آورى و پنددادن است.
(... أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ‌ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ ...) (آيا شما را به اندازه‌اى كه‌هركس اهل تذكّر است در آن متذكّر مى‌شود عمر نداديم، و انذاركننده الهى به سراغ شما نيامد؟!) تذكّر چنانكه گفته شد به معنى توجّه و يادآورى و پندگرفتن است. شايد مراد از آن يادآورى پى در پى باشد، كه يكى از معانى تفعّل است.
در آيات‌ (... وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ) (و جز خردمندان، متذكّر نمى‌شوند (و اين حقيقت را درك نمى‌كنند)) و (... وَ لِيَذَّكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ) (و تا خردمندان پند گيرند) و (... قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ‌ يَذَّكَّرُونَ‌) (ما آيات خود را براى كسانى كه پند مى‌گيرند، بيان كرده‌ايم). كلمات مورد بحث همه از باب تفعّل است و به احتمال نزديک به يقين يادآورى و پندگرفتن مداوم و پى در پى از آنها مراد است و تا در آنها روى قاعده اعلال مبدل به ذال و در آن ادغام گرديده است.
(وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ ...) (و يكى از آن دو كه نجات يافته بود -و بعد از مدتى به ياد آورد- گفت: «من تعبیر آن را به شما خبر مى‌دهم) و (وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‌ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ‌ مُدَّكِرٍ) (ما قرآن را براى پند گرفتن آسان ساختيم؛ آيا كسى هست كه پند گيرد؟!) «ادّكر» در اصل «اذتكر» است، تاء افتعال به دال مبدل شده و اولى در دومى ادغام گرديده است؛ هكذا «مدّكر» در اصل «مذتكر» است؛ طبرسی درباره آيه اول فرموده «اذّكر» با ذال نيز جايز است.
به نظر می‌آيد در «مدّكر» قبول ملحوظ است كه يكى از معانى افتعال می‌باشد. يعنى: «ما قرآن را براى يادآورى و پندگرفتن آسان كرديم، آيا پند قبول كننده‌اى هست؟».
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ) (ما قرآن را نازل كرديم؛ و ما بطور قطع آن را حفظ مى‌كنيم) مراد از ذكر قرآن مجيد است و چون قرآن يادآور و بيان‌كننده حقائق دنیا و عقبی است، بدان جهت بر آن ذكر اطلاق شده است.
(فَالتَّالِياتِ‌ ذِكْراً إِنَّ إِلهَكُمْ‌ لَواحِدٌ) (و تلاوت‌كنندگان پياپى آيات الهى، كه به یقین معبود شما يگانه است).
(إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ‌ ذِكْرى‌ لِلذَّاكِرِينَ‌) يعنى: «نيك‌ها زشت‌ها را از بين می‌برند اين تذكرى است بر پندگيرندگان». «ذكرى» مصدر و به معنى يادآورى است و ۲۳ بار در قرآن مجيد آمده است.
(هَلْ أَتى‌ عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً) (آيا اين گونه نيست كه زمانى طولانى از روزگار بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكرى نبود؟!) مواد بدن انسان از اول در عالم بوده و هست ولى روزگارانى گذشت كه انسان شى‌ء معلومى در جهان نبود و چيز ياد شده به شمار نمی‌رفت.

۲.۱ - اهل الذكر

(وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحی مى‌كرديم، نفرستاديم؛ همه انسان بودند اگر نمى‌دانيد، از آگاهان بپرسيد).
(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) (و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى مى‌كرديم، نفرستاديم. اگر نمى‌دانيد، از آگاهان بپرسيد).
ظاهر آيات و سياق آنها نشان می‌دهد كه مراد از اهل ذكر اهل کتاب از یهود و نصاری هستند؛ مشركين مکه از اينكه بشر عادى پيغمبر شود تعجّب می‌كردند و می‌گفتند: (ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشِي فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً) (و گفتند: «چرا اين پيامبر غذا مى‌خورد و در بازارها راه مى‌رود؟! نه سنّت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را! چرا لااقل فرشته‌اى بر او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند و گواه صدق دعوى او باشد)؟!)
قرآن مجيد در آيات مورد بحث می‌خواهد اثبات كند كه سنّت خدا بر آن قرار گرفته كه پیامبران از جنس مردم باشند و می‌گويد: پيش از تو مردانى فرستاديم كه مثل تو بشر بودند و اى مشرکین اگر اين مطلب را باور نداريد و نمی‌دانيد از اهل كتاب كه به‌ پيامبران گذشته عقيده دارند، بپرسيد، آنها به شما خواهند گفت كه رسولان گذشته همه از جنس بشر بوده‌اند؛ در اين صورت رسالت رسول ما چيزى خارق عادت نيست، بلكه يک امر عادى و معمولى می‌باشد.
هر دو آيه چنانكه المیزان گفته به يک اصل عمومى عقلائى دلالت دارند و آن وجوب رجوع جاهل بر عالم است.

۲.۱.۱ - مصداق اهل ذكر

در بعضى از روایات آمده كه ائمه (علیهم‌السّلام) فرموده‌اند: اهل ذكر مائيم.
در تفسیر عیاشی ذيل آيه دوم محمد بن مسلم از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل كرده كه به آن حضرت گفتم: در نزد ما كسانى‌اند گمان مي‌كنند قول خدا (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) آنها یهود و نصاری‌ اند فرمود: آن وقت شما را به دین خود دعوت می‌كنند. می‌گويد سپس امام (عليه‌السّلام) به سينه خود اشاره فرمود و گفت: مائيم اهل ذکر، مائيم سؤال‌شدگان؛ و گويد: امام فرمود: ذكر قرآن است.
در تفسیر برهان ذيل آيه فوق از امام باقر (عليه‌السّلام) درباره‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: ذكر منم و ائمه اهل ذكراند و قول خدا (وَ إِنَّهُ‌ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) امام باقر (عليه‌السّلام) فرمود: مائيم قوم او و مائيم مسئول. در تفسير برهان ۲۴ روايت ديگر در اين باره نقل شده است.
اينكه در روايت آمده كه حضرت فرمود: ذكر منم و ائمه اهل ذكراند، مطابق آیه ۱۰ سوره طلاق است كه فرمود: (قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ‌ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ ...) (به يقين خداوند چيزى كه مايه تذكر است بر شما نازل كرده؛ پيامبرى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى‌كند...) و آنگاه كه آن حضرت ذكر شد، ائمه (عليهم‌السّلام) نيز اهل و خانواده ذكراند و روايت اول كه فرمود: ذكر قرآن است مطابق آيه‌ (إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ) است كه گذشت.
ناگفته نماند: ظاهر آيات گذشته چنانكه گفته شد خطاب به مشركين است‌ و مشرکان كه رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) را قبول نمى‌كردند، چطور می‌شود به آنها خطاب كرد و گفت: از خانواده او بپرسيد و از ائمه سراغ بگيريد؟
ولى اگر قطع نظر از صدر آيه فقط جمله‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) را در نظر بگيريم و مورد نزول در نظر نباشد، چنانكه در قواعد كلّى قرآن شأن نزول در نظر نيست، در اين صورت اين يک مطلب و قاعده كلّى می‌شود و مسئول هر چند به حسب مفهوم عام است ولى به حسب مصداق خاص اهل بيت حضرت رسول (عليهم‌السّلام) می‌باشد. زيرا اگر مراد از ذكر چنانكه از سوره طلاق نقل شد، حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) باشد، آنگاه ائمه (عليهم‌السّلام) اهل و خانواده ذكراند و اگر مراد از ذكر قرآن باشد، آن ذكر است براى آن حضرت و قومش چنانكه فرموده‌: (وَ إِنَّهُ‌ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ) (و اين مايه يادآورى و عظمت تو و قوم تو است و بزودى از رفتارتان با اين نعمت سؤال خواهيد شد). در اين‌صورت آنان قوم آن حضرت و يا متيقّن از قوم اواند و آنهااند مسئول و آن حضرت آنان را مقارن قرآن كرده و در حدیث ثقلین امر به تمسّک بر آن دو فرموده است.
از اينكه گفته شد فساد آنچه گفته‌اند: مشركين از پيغمبر قبول نمی‌كردند چطور از اهل بيت او قبول می‌كنند؟! ظاهر و روشن گرديد. اين اشكال كننده خواسته است بر روايات ايراد كند، ولى گفتيم كه در روايات اگر جمله‌ (فَسْئَلُوا أَهْلَ‌ الذِّكْرِ ...) قطع نظر از مورد و شأن نزول بررسى شود مطلب همان است كه ائمه (عليهم‌السّلام) فرموده‌اند و مراجعه به روايات نشان می‌دهد كه امامان (عليهم‌السّلام) فقط به آن جمله نظر داشته‌اند. اين سخن از الميزان ذيل نحل استفاده شده است.
در کافی بابى منعقد فرموده كه مراد از اهل ذكر، ائمه (عليهم‌السّلام‌) اند و در آن ۹ روايت در اين زمينه نقل شده است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۲۸.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۳، ص۳۱۱.    
۴. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، ص۳۹۶.    
۵. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۲، ص۶۶۴.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۴۰.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۶.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۴۷.    
۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۵۱.    
۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۲۷.    
۱۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۲۸.    
۱۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۱.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۰.    
۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۸۹.    
۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۴۳۳.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۸۴.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۷۱.    
۱۸. مدّثر/سوره۷۴، آیات۵۴-۵۵.    
۱۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۰۰.    
۲۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۵۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۹۳.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۸۸.    
۲۳. عبس/سوره۸۰، آیات۱۱-۱۲.    
۲۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۰۱.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۲۷.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۶۵.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۰۴.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۲۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۳۹.    
۳۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱، ص۵۰۹.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۱.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۱۱۸.    
۳۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰.    
۳۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۳۰.    
۳۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۴۶.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۰۴.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۴۲.    
۳۹. کهف/سوره۱۸، آیه۶۳.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۱.    
۴۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۴۰.    
۴۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۷۲.    
۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۲.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۹۶.    
۴۵. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۳.    
۴۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۳۳.    
۴۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۵۹.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۵۳.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۵۲.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۵۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۳۴.    
۵۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲، ص۶۶۸.    
۵۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۷۹.    
۵۵. ق/سوره۵۰، آیه۴۵.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۰.    
۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۶۱.    
۵۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۴۲.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۷.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۲۸۶.    
۶۱. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۵.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۳.    
۶۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۸۵.    
۶۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۷۹.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۴۳.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۳۱.    
۶۷. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۷.    
۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۸.    
۶۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۸.    
۷۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۸.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۴۱.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۴۸.    
۷۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷.    
۷۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۰.    
۷۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۳، ص۲۹.    
۷۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۳، ص۴۴.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۷۰۲.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۲۳۷.    
۷۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۵۲.    
۸۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۱.    
۸۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۹۰.    
۸۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۳۱.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۰.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۵۸.    
۸۵. انعام/سوره۶، آیه۱۲۶.    
۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۴.    
۸۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۴۵.    
۸۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۷، ص۴۷۵.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۵۶۲.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۶۹.    
۹۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۵.    
۹۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴۱.    
۹۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۱۸۸.    
۹۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۲۵۶.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۶۴.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۳۰.    
۹۷. قمر/سوره۵۴، آیه۱۷.    
۹۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۹.    
۹۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۶۹.    
۱۰۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۱۳.    
۱۰۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۶.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۸.    
۱۰۳. قمر/سوره۵۴، آیه۲۲.    
۱۰۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۷۱.    
۱۰۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۱۵.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۸۹.    
۱۰۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۳۴.    
۱۰۸. قمر/سوره۵۴، آیه۳۳.    
۱۰۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۸۱.    
۱۱۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۳۲.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۱.    
۱۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۴۲.    
۱۱۳. قمر/سوره۵۴، آیه۴۰.    
۱۱۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۸۲.    
۱۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۳۴.    
۱۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۲.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۴۴.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۶۲.    
۱۱۹. حجر/سوره۱۵، آیه۹.    
۱۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۲.    
۱۲۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۰۱.    
۱۲۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۴۶.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۰۸.    
۱۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۰.    
۱۲۵. صافات/سوره۳۷، آیه۳-۴.    
۱۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۶.    
۱۲۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۱۲۰.    
۱۲۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۱۷۹.    
۱۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۸۴.    
۱۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۴۵۴.    
۱۳۱. هود/سوره۱۱، آیه۱۱۴.    
۱۳۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۵۸.    
۱۳۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۷۸.    
۱۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۸.    
۱۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۱۴۳.    
۱۳۶. دهر/سوره۷۶، آیه۱.    
۱۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۸.    
۱۳۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۲۰.    
۱۳۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۱۹۳.    
۱۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۴.    
۱۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۱۵۱.    
۱۴۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷.    
۱۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۲.    
۱۴۴. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۵۴.    
۱۴۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۵۵.    
۱۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۶۴.    
۱۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۰۰.    
۱۴۸. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۱۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۲.    
۱۵۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۵۷.    
۱۵۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۷۲.    
۱۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۵۷.    
۱۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۲۶۳.    
۱۵۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۷.    
۱۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۰.    
۱۵۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۱۸۴.    
۱۵۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۲۵۳.    
۱۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۵۳.    
۱۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۱۸۴.    
۱۶۰. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۶۲.    
۱۶۱. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۳۷۶.    
۱۶۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۶۳. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۲۳.    
۱۶۴. طلاق/سوره۶۵، آیه۱۰-۱۱.    
۱۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۹.    
۱۶۶. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۲۴.    
۱۶۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۴۴.    
۱۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۵.    
۱۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۱۴.    
۱۷۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۴۴.    
۱۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۲.    
۱۷۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۰۵.    
۱۷۳. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۵۵.    
۱۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۷۵.    
۱۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۳۱.    
۱۷۶. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۴۲۳.    
۱۷۷. نحل/سوره۱۶، آیه۴۳.    
۱۷۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.    
۱۷۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۱۱.    
۱۸۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۱۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ذِکر»، ج۳، ص۱۵.    






جعبه ابزار