دَحْو (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دَحْو (به فتح دال و سکون حاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای بسط و گستردن است.
دَحْو:
طبرسی فرموده: دحو و دحى هر دو به معنى بسط و گستردن است.
در
صحاح گستردن و غلطانيدن گفته است.
قاموس و
اقرب نيز گستردن و بزرگ شدن
شکم و استرسال آن به پائين و غلطاندن گفتهاند.
راغب آن را به معنى از جاى كندن میداند.
در
نهج البلاغه خطبه ۷۱ آمده :
«اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْمَدْحُوَّاتِ وَ دَاعِمَ الْمَسْمُوكَاتِ.» يعنى «اى خدائی كه گسترنده گستردههائى و بر پا كننده بالا رفتههائى.» منظور از مسموكات آسمانهاست.
(رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها) (سقف آن رابرافراشت و آن را نظام بخشيد.)
و اگر دحو به معنى غلطاندن باشد معنى آن است: «خدائی كه غلطاننده غلطندهها هستى و بالا برنده آسمانها میباشى.» و در
خطبه ۹۰ آمده :
«وَ سَكَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فى لُجَّةِ تَيَّارِهِ.» «زمين به حالت گسترده در دريائى موّاج و روان آرام گرفت.»
(وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها • أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها) اگر مراد از دحو در آيه شريفه گسترش باشد معنى آن است كه «
زمین را پس از
آسمان بگسترد.»
و اگر به معنى غلطاندن باشد مثل غلطاندن
سنگ و سنگريزه در اين صورت با حركت وضعى و انتقالى زمين تطبيق میشود. يعنى: «زمين را بعد از آسمان به گردش و چرخش در آورد.»
در كتاب آغاز و انجام جهان ص ۳۹ با استفاده از معنائی كه اقرب الموارد براى دحو ذكر كرده
، میگويد زمين از پهلوى
خورشید مانند شكمى كه بزرگ شود و به پائين آويزان گردد بيرون آمد و اندک اندک بزرگ شد و از خورشيد آويخته گرديد و بالاخره از آن جدا و پرتاب شد و مانند سنگريزهای كه از بالاى
کوه بغلطد با حركت وضعى و انتقالى به چرخش در آمد (باختصار).
به نظر نگارنده، گستردن بهتر میآيد.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «دحو»، ج۲، ص۳۳۰.