دشنام (فقه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
به سب، ناسزا و فحش دشنام گفته میشود و از
احکام دشنام در بابهاى
طهارت،
تجارت و
حدود سخن گفتهاند.
دشنام
نام یا نسبت زشتى است که هنگام ناراحتى و
تنفر از کسى به او داده مىشود. بنابراین، کلماتى که مفاد آنها هتک و
اهانت به دیگرى است، مصداق دشنام یا سبّ به شمار مىروند، مانند
قذف (نسبت
زنا یا
لواط دادن به کسى) و کسى را با
لقب زشت خواندن، از قبیل
فاسق، پست،
نجس،
سگ و
خوک.
دشنام دادن به
مسلمان حرام است، مگر آنکه طرف به سبب
بدعت گذارى یا
تظاهر به کارهاى خلاف
شرع مستحق آن باشد.
سب
کفار و مخالفان
جایز است، لیکن قذف آنان جایز نیست.
دشنام بر حسب نوع آن و فرد دشنام داده شده داراى آثار متفاوتى است، از آن جمله:
حد،
تعزیر و تأدیب،
کفر و
نجاست،
قتل.
دشنام دادن به مسلمان در قالب قذف، موجب ثبوت حدّ قذف (هشتاد
تازیانه) است.
دشنام دادن به
مسلمان به غیر قذف و نیز غیرمسلمان در قالب قذف موجب ثبوت تعزیر است.
بنابر
مشهور، در سبّ
کفار نسبت به یکدیگر، تعزیر ثابت نیست، مگر آنکه بیم
فتنه باشد، که در این صورت،
امام هرگونه صلاح بداند
مانع پیدایش فتنه مىشود.
هرگاه کودکان
ممیز یکدیگر را دشنام دهند،
ادب مىشوند.
سبّ
پیامبر اعظم صلّىاللَّهعلیهوآله یا یکى از
اهل بیت آن حضرت در صورتى که از روى
عداوت و دشمنى باشد، موجب
کفر و
نجاست سبّ کننده مىشود و او مصداق
ناصبی خواهد بود؛ لیکن اگر از روى عداوت نباشد، در اینکه چنین اثرى بر آن مترتّب مىشود یا نه
اختلاف است.
کشتن سبّ کننده پیامبر صلّىاللَّهعلیهوآله یا یکى از
امامان معصوم علیهالسّلام و یا
حضرت فاطمه سلاماللَّهعلیها
واجب است؛ نیز
کشتن او براى شنونده سبّ در صورت توانایى و ایمن بودن از
ضرر،
جایز، بلکه واجب است، و بنابر مشهور، نیازى به
اذن حاکم شرع نیست.
به تصریح برخى،
حکم سبّ سایر
پیامبران نیز همین است،
بلکه بعضى
قدما بر آن ادعاى
اجماع کردهاند.
بنابر تصریح برخى، کسى که
مادر رسول خدا صلّىاللَّهعلیهوآله یا امامان
معصوم علیهمالسّلام را سبّ به
قذف کند
مرتد است و کشته مىشود.
فحش دادن در اسلام، حتی در شوخیها «جایز نیست.»
چه فحش دادن به دیگری باعث تحول روحی و یا اثر تربیتی اسلامی در وی باشد یا نه، «فحش
حرام است و فرقی در بین نیست.»
و در زندگانی حضرات و اولیاء اللَّه دیده نشده که آنان فحش داده و آن را بهعنوان یک وسیله تربیتی برای هدایت و انسانسازی مطرح کرده باشند، یا قرآن برای تکان یا هدایت انسان فحش را مطرح کرده باشد. «چنین چیزی نیست و فحش وسیله تربیت و هدایت نمیشود.»
پس «جایز نیست برای
جلوگیری از معصیت، ارتکاب معصیت مثل
فحش و دروغ و اهانت، مگر آن که معصیت، از چیزهایی باشد که مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضی نباشد به آن بههیچوجه، مثل
قتل نفس محترمه، در این صورت باید جلوگیری کند به هر نحو ممکن است.»
«فسوق» که از
محرمات احرام است «اختصاص بهدروغ ندارد، بلکه شامل فحش دادن و فخر کردن به دیگران هم میشود. و در فسوق کفّاره نیست، بلکه توبه کردن از آن واجب است، و مستحب است چیزی را کفّاره بدهد و بهتر آن است که گاوی را ذبح کند.»
در وجوب ترتیب آثار بر اقرار بهواسطه تلفن یا
بلندگو یا رادیو و مانند اینها درصورتیکه معلوم باشد که صدا از مقرّ است و به طور
مستقیم میباشد - نه آنکه از ضبطصوتها باشد - اشکالی نیست؛ خواه اقرار به حقی برای غیر او باشد - حتی به چیزی که موجب قصاص است - یا به چیزی که موجب حدی از حدود اللَّه باشد.
همانطور که در شنیدن بیّنه بر حق یا حد، درصورتیکه به طور مستقیم - نه از ضبطصوتها - اقامه شود و معلوم باشد که صدا از دو شاهد عادل میباشد، اشکالی نیست. و همچنین ترتیب آثار بر حکم حاکم و ثبوت حق به آن و همچنین هلال و غیر آنها از موارد حکم، با وجود شرط مذکور، واجب است. و ظاهر آن است که قسم دادن قاضی، بهواسطه بلندگو یا تلفن کسی را که بر او قسم است و قسم او از پشت آنها با شرط مذکور، جایز باشد. و ظاهر آن است که این حکم در سایر مواردی که حکم در آنها بر انشا یا اخبار، مترتب میباشد جریان دارد، مانند قذف و لعان و غیبت و تهمت و فحش و بقیه چیزهایی که موضوع برای حکم میباشد، به شرطی که معلوم باشد که متکلم فلان کس است یا بیّنه بر آن قائم شود.
ظاهر آن است که کراهتی که در
خلع شرط شده، فرقی نمیکند که ذاتی باشد و از خصوصیات شوهر نشات گرفته باشد؛ مانند زشتی قیافه و بدی اخلاق و فقر و غیر آن و یا اینکه کراهت از بعضی از عوارض ناشی شده باشد مثل وجود هوو و ایفانکردن زوج بعضی از حقوق واجب یا مستحب را. ولی اگر
کراهت و طلب مفارقت از جهت اذیت کردن شوهر با ناسزا و
دشنام و زدن و مانند اینها باشد، پس زن بخواهد که خودش را از آنها خلاص کند پس چیزی را بذل نماید تا او را طلاق دهد، در این صورت اگر او را طلاق دهد، خلع محقّق نمیشود و آنچه را که از او گرفته بر او حرام است و لیکن طلاق با وجود شرطی که گذشت؛ به طور رجعی صحیح است.
هر فحشی مانند «ای
دیوث» یا هر تعریضی به آنچه که
مخاطب، آن را کراهت دارد و در عرف و لغت او مفید
قذف نمیباشد، به سبب آن،
تعزیر ثابت میشود، نه حد، مانند قول او: «تو حرامزادهای» یا «ای
حرامزاده» یا «ای فرزند حیض»، یا به زوجهاش بگوید: «تو را باکره نیافتم» یا بگوید: «ای فاسق»، «ای فاجر»، «ای شارب الخمر» و امثال اینها که موجب
استخفاف به دیگری است و حالآنکه طرف،
مستحق آن نمیباشد، در آن تعزیر میباشد، نه حد. و اگر طرف مستحق آن باشد، موجب چیزی نمیباشد.
کسی که به
پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) - و العیاذ باللَّه - ناسزا بگوید، بر شنونده آن واجب است که او را به قتل برساند مادامیکه خوفی بر خود یا
عرض خود یا بر جان شخص مؤمنی یا عرض او نباشد؛ و با وجود این خوف، جایز نمیباشد. و اگر بر مال موردتوجه او یا بر مال موردتوجه برادر مسلمانش خوف باشد، ترک قتل او جایز است. و این بر اذن از
امام (علیهالسلام) یا نایب او توقف ندارد. و همچنین است حال اگر بعضی از
ائمه (علیهمالسّلام) را ناسزا بگوید. و در ملحق نمودن حضرت
صدیقه طاهره (سلاماللَّهعلیها) به آنان وجهی است، بلکه اگر
سبّ آن حضرت به سبّ پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برگردد بدون اشکال به قتل میرسد.
البته اگر از کسی «در حال
مستی یا دیوانگی یا
عصبانیّت به حدی که توجه و التفات را از دست بدهد اگر کلمات
کفرآمیز یا ناسزا بر زبانش جاری شود آثار کفر و ارتداد بر آن
مترتّب نیست.
پس نمیتوان بهصورت کلی هرکسی را که به هنگام عصبانی شدن، حتی روی کوچکترین مسائل و مناقشات، نعوذ باللَّه به خدا و پیامبران و امامان (علیهمالسّلام) و امامزادگان ناسزا گفته است را مرتد گفت؛ زیرا «مجرّد ناسزا گفتن موجب
ارتداد نمیشود.»
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، ج۳، ص۶۱۸-۶۱۹. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی